بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح حدیث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15625
متن پرسش
سلام: احادیثی در ذم فلسفه و ذم علمایی که گرایش به فلسفه دارند وجود دارد این احادیث را چگونه توجیه می کنید؟ مثل این حدیث که احوال مردم آخرالزمان را می گوید: «.... ِ عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ يَمِيلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ يُبَالِغُونَ فِي حُبِّ مُخَالِفِينَا وَ يُضِلُّونَ شِيعَتَنَا وَ مُوَالِيَنَا إِنْ نَالُوا مَنْصَباً لَمْ يَشْبَعُوا عَنِ الرِّشَاءِ وَ إِنْ خُذِلُوا عَبَدُوا اللَّهَ عَلَى الرِّيَاءِ أَلَا إِنَّهُمْ قُطَّاعُ طَرِيقِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الدُّعَاةُ إِلَى نِحْلَةِ الْمُلْحِدِينَ فَمَنْ أَدْرَكَهُمْ فَلْيَحْذَرْهُمْ وَ لْيَصُنْ دِينَهُ وَ إِيمَانَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ هَذَا مَا حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ هُوَ مِنْ أَسْرَارِنَا فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِه»‏ مستدرک الوسائل ج 11 ص 380 و در منابع دیگری نیز موجود است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبائی در پرسشی به توجیه این روایات می‌پردازد:
پرسش: روایاتی که در خصوص ذم اهل فلسفه به ویژه در دوره آخرالزمان وارد شده – چنانکه در کتب حدیثی از قبیل بحارالانوار و حدیقة الشیعه مسطور است – متوجه چه کسانی می شود و منظور از این احادیث چیست؟
پاسخ: دو، سه روایتی که در بعضی از کتب در ذم اهل فلسفه در آخرالزمان نقل شده، بر تقدیر صحت، متضمن ذم اهل فلسفه است نه خود فلسفه؛ چنان که روایاتی نیز در ذم فقهای آخرالزمان وارد شده و متضمن ذم فقها است نه فقه اسلامی و همچنین روایاتی نیز در ذم اهل اسلام و اهل قرآن در آخرالزمان وارد شده: «لایبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القرآن الا رسمه» و متوجه ذم خود اسلام و خود قرآن نیست.

و اگر این روایتها که خبر واحد ظنی می باشند در خود فلسفه بود و مسائل فلسفی مضمونا همان مسائلی است که در کتاب و سنت وارد شده، این قدح عینا قدح در کتاب و سنت بود که این مسائل را با استدلال آزاد بدون تعبید و تسلیم مشتمل شده است. اصولا چگونه متصور است که یک خبر ظنی در برابر برهان قطعی یقینی قد علم کرده و ابطالش کند؟! (اسلام و انسان معاصر، صفحه ۹۴-۸۹) روی السید المرتضی باسناده عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ العَسکَرِیِّ اَنَّهُ قالَ لِاَبِی هَاشمِ الجعفَریِّ یَا أبَا هَاشِم سَیَأتِی زَمَانٌ عَلَی النّاسِ وُجُوهُهُم ضاحِکَهٌ مُستَبشِرَهٌ وَ قُلُوبُهُم مُظلِمَهٌ مُنَکَدَّرَهٌ، السُّنَهُ فِیهِم بِدعَهٌ وَ البِدعَهُ فِیهِم سُنَّهٌ، المُؤمِنُ بیَنَهُم مُحَقَّرٌ وَ الفاسِقُ بَینَهُم مُوقَّر، اُمَراؤُهُم جَاهِلونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُم فی اَبوَابِ الظَّلَمَهِ سَائِرونَ، أغنیاؤُهُم یسرقونَ زادَ الفُقَراءِ وَ أصاغِرُهُم یَتَقَدَّمُونَ عَلَی الکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِندَهُم خبیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِندَهُم فَقِیرٌ، لا یُمَیِّزُونَ بَینَ المُخلِصِ وَ المُرتَابِ، لا یَعرِفونَ الضَّأنِ منَِ الذَّئَابِ، علماؤهم شرار خلق الله علی وجه الاَرضِ لِاَنَّهُم______«یَمیلُونَ اِلَی الفَلسَفَهِ وَ التّصوُّف» و ایم الله اِنَّهُم مِن أهلِ العُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ، یُبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یُضِلُّونَ شیعَتُنا و موالینا، ان نالُوا مَنصَبا لم یَشبَعُوا عَنِ الرِّشاءِ وَ اِن خُذِلُوا عَبَدُوا الله عَلَی الرِّیَاءِ الا اِنَّهُم قُطّاعُ طَریقُ المُؤمِنینَ وَ الدُّعَاهُ اِلَی نِحلَهِ المُلحِدِینَ فَمَن أدرَکَهُم فَلیَحذَرهُم وَ لیَصُن دینه و ایمانُه ثمَّ قالَ یا أبَا هاشِمٍ هَذَا مَاحَدَّثَنِی أبِی عَن آبَائِهِ جَعفَرِ بن مُحَمَّدٍ علیهم السلام و هُوَ مِن أسرَارِنَا فَاکتُمهُ الا عَن أهلِهِ
ـ سید مرتضی از حضرت عسگری علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت مخاطبه فرمود با ابی هاشم جعفری و فرمود: زود باشد که بیاید زمانی بر مردم که صورت های آنها خندان باشد و دل هایشان تاریک. سنت و عمل خوب در نزد آنها بدعت و بدعت و عمل زشت سنت باشد. مؤمن در بین آنها کوچک و فاسق بزرگ گردد، رؤسای آنها نادان و ظالم باشند و علمای آنها به جانب ظالمین روند؛ اغنیا از توشه فقرا بدزدند و کوچکان آنها مقدم شوند بر بزرگان. هر جاهلی در نزد آنها دانشمند، و حیله گر نزد آنها فقیر نماید، بین مخلص و مرتاب تمیز ندهند، علمای آنها بدترین خلق خدایند در زمین، زیرا میل نمایند به فلسفه و تصوّف. قسم به خداوند که ایشان اعراض کنند از حق، و اهل تحریف می باشند. مبالغه می کنند در دوستی مخالفین ما، و گمراه می کنند شیعیان و دوستان ما را، اگر منصبی را دارا شوند، از رشوه گرفتن سیر نشوند و اگر ذلیل شوند عبادت نمایند خدا را از روی ریا؛ بدانید اینان راهزن مؤمنین می باشند و خوانندگان به سوی راه بی دینان هستند، پس کسی که ادراک کند آنها را باید از آنها بر کنار باشد و نگهداری کند دین و ایمان خود را. پس فرمود ای اباهاشم! آنچه گفتم حدیث فرمود پدرم از پدران خود از حضرت صادق علیه السّلام و از اسرار ما است مخفی بدار آن را. منتحلی الفلسفه با فلاسفه متفاوت است. منتحل به معنای مدعی است و منظور از منتحلی الفلسفه مدعیان فلسفه و فیلسوف‌نماها است. در روایت نخست آن‌چه مورد ذم و نفرین قرار گرفته است، مدعیان فلسفه است نه فیلسوفان و فلسفه. در این روایت فیلسوف‌نمایان زندیق که تدبیر در عالم و مدبر آن را انکار می‌کنند نکوهش شده‌اند. شاهد این سخن عبارت پایانی روایت است. در این عبارت مدعای فیلسوف‌نمایان – نفی تدبیر در آفرینش - را بیان می‌کند، این مدعا با مدعای بسیاری از فلاسفه ناسازگار است. فلاسفه‌ی الهی همه تدبیر در آفرینش را پذیرفته‌اند. این سخن نمی‌تواند ناظر به فلاسفه و حکما باشد. در همین روایت از ارسطو که اتفاقی بودن عالم را رد می‌کند تمجید شده است. اینها را دلیل‌ گرفته‌اند بر آنکه‌ در عالم‌ آفرینش‌ تعمّد و تقدیر و اندازه‌گیری‌ صحیح‌ به‌ کار نرفته‌ است‌ بلکه‌ صِدْفَهً و برحسب‌ اتّفاق‌ پدیدار شده‌ است‌. ارسطاطالیس‌ ردّ گفتارشان‌ را نموده‌ است‌ به‌ این‌ که‌: آنچه‌ صِدْفَهً و برحسب‌ اتّفاق‌ واقع‌ می‌شود آن‌ چیزهائی‌ است‌ که‌ یک‌ بار در خارج‌ از متعارف‌ صورت‌ می‌گیرد به‌ جهت‌ عللی‌ که‌ بر طبیعت‌ وارد می‌شود و آن‌ را از مسیر طبیعی‌ خود و از مجرای‌ عادی‌ خود برمی‌گرداند، و به‌ منزلۀ امور طبیعیّه‌ای‌ نیست‌ که‌ بر شکل‌ واحدی‌ پیوسته‌ و به‌ طور دائم‌ جریان‌ پیاپی‌ داشته‌ باشد. «بحارالانوار» طبع‌ حروفی‌ ج‌ ۳ ص‌ ۱۴۹٫ به امام شناسی مرحوم سید محمدحسین طهرانی ج ۱۸ رجوع شود. موفق باشید

15597
متن پرسش
با عرض سلام: در جایی خواندم: «درباره «ياسين» در روايتي از امام باقر يا امام صادق (عليهماالسلام) نقل شده كه فرموده اند: "هَذَا مُحَمَّدٌ قَدْ أُذِنَ لَهُمْ فِي التَّسْمِيَةِ بِهِ، فَمَنْ أُذِنَ لَهُمْ فِي يس"؛ محمد نامي است كه اجازه نامگذاري به آن داده شده، اما چه كسي به آن ها اجازه داده كه به ياسين نام گذاري نمايند؟ (1) اين روايت دلالت بر اين دارد كه ياسين يكي از اسامي پيامبر (ص) است. نام گذاري به نام محمد جايز، و به نام ياسين مكروه است. علامه مجلسي در شرح اين روايت متذكر شده اند: ممكن است گفته شود كه نام گذاري به اسامي انبيا جايز و مستحب، ولي نام گذاري به القاب انبيا كه براي تعظيم و بزرگداشت آن ها اطلاق شده، مانند رسول و نذير و بشير و طه و يس مكروه مي باشد. (2) (1) فروع كافي، ج 6، ص 20. (2) مرآة العقول، ج‌، ص 36.» نظر شما چیه؟ با توجه به اینکه الآن اسم محمدطه خیلی زیاد شده، نظر شما چیه و چقد مطلب فوق رو تأیید می کنید برای کراهت نامگذاری به اسم طه و یسین؟ محمد طه چطور؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درک درست جایگاه این نوع روایات و فهم تخصیص‌داشتنِ آن‌ها توسط دیگر روایات؛ یک کارِ اجتهادی است و به نظر بنده این موارد را باید از مجتهدین سؤال نمود. موفق باشید

15571
متن پرسش
با سلام: در شعر: «جهانی کان جهان عاشقانست / جهانی ماورای نار و نور است» منظور از نار و نور و عالم نار و نور چیست؟ این آیه از قرآن که می فرماید قرآن خواندن هنگام سحر و سپیده دم مورد مشاهده فرشتگان است منظور چیست؟ معنای جمله العبودیه جوهرها کنه ها الربوبیه چیست؟ و در آخر اینکه این آیه از قرآن کریم که می فرماید «قل روح من امر ربی» روح از عالم امر است به چه معناست؟ بی نهایت خواهش می کنم به همه ی سوالاتم پاسخ دهید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! جهان عاشقی جهانی است که انسان نه از ترس جهنم خدا را می‌پرستد و نه از طمع بهشت 2- در روایت داریم که در هنگام سپیده‌دم، هم فرشتگان شب هنوز نرفته‌اند و در صحنه‌اند، و هم فرشتگان روز به صحنه آمده‌اند 3- می‌فرماید عبودیت حضرت حق آن‌چنان انسان را رشد می‌دهد که با اراده‌های حضرت الهی، امور را جلو می‌برد و لذا در عمق عبودیت، ربوبیت نهفته است 4- در نکته‌ی دهم «ده نکته از معرفت نفس» موضوع روح را می توانید دنبال کنید 5- سعی بفرمایید با مطالعه‌ی کتاب‌ها به تفکری برسید که خود به خود این نوع سؤال‌ها برایتان حل بشود. موفق باشید

15523
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از زحمات استاد چرا درباره ی جزئی ترین مسائل دین از قبیل آداب شانه کردن و آداب لباس پوشیدن و....، روایات بسیار متعددی داریم ولی راجع به ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی که دو مسئله ی بسیار اساسی هستند، هیچ روایتی نیست؟ در بحث ولایت فقیه که فقط استناد می کنیم به یک روایتِ فارجعوا الی رواة احادیثنا، که از این روایت هم به طور غیر مستقیم، ولایت فقیه برداشت می شود. راجع به حکومت اسلامی در زمان غیبت هم نه تنها روایت نداریم بلکه روایات متضادی داریم که دلالت بر باطل بودن قیام های قبل از ظهور دارد. برای یک طلبه، در زمینه ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی، چه کتبی را پیشنهاد می کنید؟ در زمینه ی معرفت النفس هم یک سوال دارم. یک بار یکی از شاگردانتان که داشت شرح معرفت النفس می کرد به اینجا رسید که گفت: جنس توجه آدمی از جنس روح است و یک مثالی زد که من به این مثال یک ایراد دارم. گفت «اگر هزار نفر آدم به یک نقطه نگاه و توجه کنند، نگاه و توجه هیچ کدامشان مانع از نگاه و توجه دیگری به آن نقطه نمی شود چون جنس توجه از جنس روح است و روح هم که حجم ندارد و مکانی را اشغال می کند.» ایراد اینجاست که خب اگر هزار تا دوربین هم به یک نقطه نگاه کند، فضایی اشغال نمی شود پس جنس توجه دوربین هم از جنس روح است؟!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولایت فقیه همان روحِ دین یعنی ولایت الهی بر انسان‌ها است و هرکس اصل دین را پذیرفته باشد، در زمان غیبت امام، ولایت الهی را از طریق کارشناسی که حکم خداوند را اظهار می‌کند می‌پذیرد و بر عهد خود نسبت به ولایت الهی پایدار می‌ماند و از این لحاظ لازم نیست روایت مخصوصی در این مورد داشته باشیم. به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «ولایت فقیه» تصور موضوع، موجب تصدیق آن می‌شود. عرایضی در قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان ولایت الهی شده است. کتاب بر روی سایت هست می‌توانید دانلود کنید 2- آن مثال، مثال خوبی است و آیت اللّه حسن‌زاده در کتاب «معرفت نفس» خود آن مثال را می‌زنند تا روشن کنند چگونه پدیده‌ی مجرد وسعت دارد و در همه‌ی اذهان حاضر می‌شود و موضوعِ هزار دوربین یعنی هزار چیزی که تحت تأثیر یک پدیده‌ای قرار می‌گیرد که در اثر انعکاس نور بر لنز دوربین‌ها منعکس می‌شود که باز در این‌جا بحثِ نور در میان است که چیزی است شبیه مجردات. موفق باشید

15520
متن پرسش
با سلام و نهایت تشکر: استاد بزرگوار آیا این مطلب صحیح است که ما انسانیم، انسان هم ذهن دارد، ذهن سالم هم تولید کننده انواع فکر هاست مانند قضاوت و مقایسه و گذشته و آینده و آمد و رفت فکر ها دست انسان نیست فقط عمل کردن بر طبق آن ها در دست انسان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن ما می‌تواند تحت تأثیر انوار الهی و نفحات ربانی باشد، چنان‌چه بر فطرت اصلی خود قرار داشته باشد و می‌تواند تحت تأثیر القائات شیطانی قرار گیرد چنان‌چه از شریعت الهی فاصله بگیریم. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند: «الا انَّ فى ايّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحاتٌ‏ الا فَتَعَرَّضُوا لَها» در زندگى شما گاهى يك نفحه ‏هايى به قلبتان مى‏ رسد خودتان را در معرض اين نفحه‏ هاى غيبى قرار دهيد تا بشنويد. موفق باشید

15519
متن پرسش
سلام علیکم: بنده طلبه ی پایه 2 هستم. من کتاب های «ده نکته در معرفت نفس» و «جوان و انتخاب بزرگ» را خوانده و در حال خاندن شرح مراتب طهارت هستم. و می خواهم وارد بحث علوم غریبه بشوم به نظر شما از چه کتابی شروع کنم؟ و آیا شما در اصفهان استاد خوب که به ایشان دسترسی باشد سراغ دارید؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چنین کسی را سراغ ندارم و این‌کارها را موجب نابودی عمر می‌دانم. مگر قرآن و روایات و علمای بزرگی که مقاصد اصلی این دو خزینه‌ی بزرگ را در اختیار ما می‌گذارند، چه کم دارند که باید به علوم غریبه پناه برد؟!!! علوم غریبه‌ی الهی یعنی فهمِ سنن الهی از طریق قرآنِ کریمِ مجید. موفق باشید

15496
متن پرسش
سلام: شما در جلسه امروز (دوشنبه) روایتی خواندید در مورد فضیلت شرکت در مجالس علم که یکی از ثوابهای آن همانند شهدای جنگ بدر شدن بود که در متن عربی که خواندید همان کلمه شهید را ادا کردید. حال آنکه در جلد چهارم صفحه ۴۲ ترجمه تفسیر المیزان در ذیل تفسیر آیه ۱۴۰ سوره آل عمران گفته اند شهید به معنای کشته شدن در راه خدا در هیچ کجای قرآن نیامده و از الفاظی است که در این معنای خاص (یعنی کشته شدن در راه خدا) مستحدث، که اخیرا در جامعه اسلامی اصطلاح شده است. حال چگونه در متن عربی آن روایت کلمه شهید بدین صورت ترجمه شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید علامه طباطبایی در همان قسمت، روایات را از این موضوع استثناء می‌کنند زیرا «شهید» در روایات به همان معنایِ «المقتول فی معرکة الحرب» است. به‌خصوص که در روایتی که عرض شد بحث شهدای بدر مطرح است و نه شهید به معنای گواه. موفق باشید

15491
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیزتر از جانم، سلام علیکم: سال 1395 بر شما و خانواده محترمتات مبارک و میمون باشد و ان شاءالله شاهد بهترین اتفاقات و از جمله مهمترین ها فرج و ظهور امام زمان (عج) باشید. وقت گرانبهایتان را نگیرم، اصل سوالم یک نمونه عرض حال و حدیث نفس است در صورت صلاحدید و اقتضا مورد تفقد و راهنماییم قراردهید. در چند ماهی که به فضل الهی توفیق توبه یافته ام حالاتی بر من گذشته که پیشتر مصدع شده بودم و عرض نمودم. نکاتی که جدیدا به نظرم آمده است این است که یک سری تغییراتی به حمدالله در رفتار و کردارم پیدا شده و باعث شیرینی کام و شادی روانم شده است و تغییراتی گنگ و مبهم که نمی دانم منشاء آن چیست و آن این است که در برخی از ساعات اشتیاق زیادی برای عبادت و تمرین بندگی دارم و بعضی وقتا نه؛ به طوری که گاهی احساس می کنم به پلشتی و دونی گذشته بازگشته ام و برخی صفات رذیله در من هویدا شده که سابقه ی چندانی ندارد مانند حسد و بخل و ... و این حالات به اینجا ختم نمی گردد که آن احساس ضعف و عدم حضور قلب در هنگام بعضی عبادات و نگرانی و عجله در زمان زیارت بقاع متبرکه که بسیار آزار دهنده شده است به طوریکه بیش از یک نماز و یا یک نماز واجب نمی توانم در این بقاع بمانم و احساس می کنم دافعه عجیبی بین من و آن بقعه متبرک وجود دارد. مثلا شب جمعه ای در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بودم نماز مغرب و عشاء را که خواندم راهی مسجد جمکران شدم که در آنجا بیتوته و صبح جمعه به مسجد بروم و رفتم موضوعی باعث شد که از مسجد خارج شدم اما موقع بازگشت نمی دانم چه چیزی باعث شد که دیگر نتوانم وارد مسجد شوم و مجبور به رفتن از آنجا شدم و با احساس بهت و پشیمانی و دلگیری عجیبی ترک کردم و هنوز دراین موضوع مانده ام که چه باعث شد که آنطور فرار کنم. عرض معذرت فراوان به جهت تصدع اوقات شریفتان. خدا عاقبت کار ما و شما را ختم بخیر و عافیت بگرداند . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یا علی مدد
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: سلام علیکم: أميرُ المؤمنين علي (عليه السَّلام) می‌فرمایند: "إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض.» برای قلب‌ها اقبال و روی‌آوری به معانی و یا ادبار و فاصله‌گرفتن از معانی است. پس چون قلب در حالت اقبال بود، اعمال مستحبی را بدان عرضه کنید. و چون در حالت ادبار بود، به واجبات بسنده کنید تا فشاری بر روی شما نیاید. شما نیز همین کار را انجام دهید و زیاد به خود زحمت ندهید تا إن‌شاءاللّه قلبْ به تعادل لازم برسد. موفق باشید

15489
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب اقای طاهرزاده: غرض از مراحمت، بنده از مبحث عین ثابت برداشتی کردم لطفا حضرتعالی در جاهایی که خلط یا اشتباه کرده ام تصحیح و در جاهای مورد نیاز توضیح بفرمایید. 1. گویا اینطور است که خداوند برای انسان مناسب با امکان ذاتی اش، ظرفیت وجودی اراده کرده است که برای هرکس متفاوت با دیگریست. بعد انسان یک سعه وجودی ذاتی دارد که به وسیله علم و عمل می تواند آن را افزایش دهد تا جایی که سعه وجودی او در نهایت به اندازه عین ثابتی که خداوند برای او اراده کرده است، می شود. خواستم از شما بپرسم که مگر علوم بی نهایت نیستند؟ پس انسان می تواند با کسب علوم، مدام سعه وجودی خود را زیاد کند. پس عین ثابت. که محدو کننده سعه وجودی است چه می شود؟ 2. همانطور که در پاسخ برخی از سوالات فرمودید، امکان ذاتی صدام بر اساس عین ثابتش؛ با اختیار خود می تواند شهید خرازی شود ولی هرگز امام خمینی نمی تواند شود. خواستم ازتون بپرسم که منظورتان از هرگز امام خمینی نمی شود اینست که عین ثابت صدام در نهایت آنقدر نیست که به اندازه عین ثابت امام حمینی (ره) شود یا منظورتان اینست که قابلیت رسیدن به مقام امام خمینی را ندارد که در اینصورت با آن مطلب که همه انسان ها قابلیت رسیدن به کمال دارند، منافات پیدا می کند و همچنین از آن جمله که فرمودید می تواند با اختیار خود شهید خرازی شود یعنی نهایت ظرفیت عین ثابت او آنقدر است که اگه تقریبا تمام استعدادات عین ثابتش را به فعلیت برساند در نهایت به مقام شهید خرازی می تواند برسد؟ لطفا توضیح دهید. 3. وقتی انسان گناه می کند از سعه وجودی او کم می شود. یعنی مقداری از استعدادات خود را می سوزاند و دوباره با توبه آن ها را خداوند به او می دهد. و می تواند با کسب علم و عمل به نهایت سعه وجودی خود که همان عین ثابت خود است، برسد؟ لطفا توضیح دهید. و همچنین بفرمایید که سعه ذاتی و عرضی چیست و گناه کردن، کدام را کم می کند؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در همان سعه‌ی قلبی‌اش تا بی‌نهایت می‌تواند جلو رود زیرا قلب او برای درک حقایق عالم ظرفیت بی‌نهایتی دارد به همان معنایی که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «لا يَسَعُني اَرْضِي وَلا سَمائي و لَكِنْ يَسَعُني قَلْبُ عَبْدِي المُؤمِن» زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارند ولى قلب بنده مؤمن من دارد. و از این جهت انسان‌ها تفاوتی نسبت به همدیگر ندارند 2- هرکس در مقام امکانِ ذاتی خودش به کمال لازم می‌رسد. حال اگر امکانِ ذاتی‌اش انسان باشد، می‌تواند به کمال ذاتی خود برسد، چه امام خمینی باشد و چه صدام. زیرا از نظر انسان‌بودن و داشتنِ ظرفیت تجلی همه‌ی اسماء تفاوتی ندارند 3- همین‌طور است. انسان با گناه، از سعه‌ی اصلی انسانی خود دور می‌شود و با توبه جبران می‌گردد 4- سعه‌ی ذاتی همان مقام امکانی افراد است و سعه‌ی عرضی آن چیزی است که انسان با اراده‌ی خود به‌دست می‌آورد. موفق باشید

15465
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: گفته می شود تنها جایی که خداوند بدون واسطه تجلی کرد در عاشورا و در کربلاست. آیا این سخن صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا است که در آن شرایط، حجابی بین انسان و خدا نیست و انسان به خودْ نظر ندارد، البته بر اساس روایات دیگر، این حالت منحصر به عاشورا و کربلا نیست. موفق باشید

15455
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: این که فرمودید معتقد نیستید اذکار باید بر اساس حروف ابجد گفته شود آیا منظورتان صرف عدد داشتن است یا بر اساس حروف ابجد. اگر اولی است این که علامه حسن زاده می فرمایند اذکار جسم هستند و اعداد آنها روحشان یعنی چه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن اذکاری که روایات ما تعداد آن را مشخص کرده‌اند نشان می‌دهد ظاهر آن روایت با روحی که تعداد آن را مطرح می‌کند ارتباط دارد. ولی در مورد بقیه‌ی روایات که تعداد مشخص نشده است، بستگی به نفوذ اراده‌ی ما نسبت به آن روایت دارد. حضرت آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» می‌فرمودند: حضرت یونس«علیه‌السلام» یک بار ذکر مشهور یونسیه را فرمودند، و خدا فرمود: «ونجّیناه من الغم» و یا حضرت آیت اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمودند مرحوم صاحب جواهر با آن‌همه مشغله‌ی علمی، مسلّم نفوذ روحانی‌شان در اذکارشان کارساز بوده، زیرا فرصت اداء اذکار زیاد نداشته‌اند ولی همان اذکارِ کم، کارشان را به‌جایی رسانده بود که مولایمان علی«علیه‌السلام» مردم را به ایشان حواله می‌دادند. موفق باشید

15451
متن پرسش
با سلام: آیا این روایت دلیلی بر اعتبار علم به حروف ابجد و کاربرد آن در تعداد ذکر نیست؟ آیا این نمی تواند مصداقی از علم باشد در سخن آیت الله بهجت (استاد تو علم توست) قال امیر المؤمنین (ع): سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره. (بحار الانوار، جلد 2، صفحه 317) و یا سخن شیخ بهائی: اعداد روح حروف هستند، یعنی عدد جان حرف می باشد. (الاعداد ارواح و الحروف اشباح)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که در این روایت، موضوع تفسیر ابجد مطرح است و این ربطی به حروف ابجدِ مصطلح ندارد. به‌خصوص که خود امامان چنین کارهایی نکرده‌اند و به ما هم تعلیم نداده‌اند و در صدر اسلام نیز چنین رسومی معمول نبوده است، هرچند خواندن یک ذکر بر اساس حروف ابجد، کار غلطی نیست که بخواهیم آن را نفی کنیم. ولی در مورد سخن جناب شیخ بهایی؛ موضوع برمی‌گردد به علمِ اعداد و علمِ حروف که بنده از آن اطلاعی ندارم. ظاهراً علامه‌ی طباطبایی بدان علم آگاه بوده‌اند ولی بروز چندانی در این مورد نداشته‌اند. موفق باشید

15433
متن پرسش
سلام علیکم: روش استخراج حقایق از نظر جنابعالی اگر رجوع به قرآن و احادیث باشد، چه روشی برای فقاهت در نظر شماست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیه‌ی اجتهادی که سرمایه‌ی هزارساله‌ی ما است باید در قرآن و احادیث نیز رعایت شود تا از سطحی‌نگری نجات یابیم. موفق باشید

15399
متن پرسش
سلام استاد:خدا قوت. در پاسخ سوال 15379 مرقوم داشتید که امامت به آن معنای خاص از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام آغاز شد. یعنی قبل از آن مردم دنیا و خلایق از آن نوع امامت محروم بوده اند؟ و آن نوع هدایتی که مترتب بر امامت است یعنی همان موضوع ولایت امر و یهدون بامرنا و کن فیکون در هدایت؟ استاد چگونه به این نتیجه رسیدی که حدیث حضرت باقر علیه السلام که در آن تصریح به «امام منّا» شده، اشاره به حجت الهی دارد و نه امام به معنای خاص. بنده کتب مربوط به امامت حضرتعالی رو مطالعه کردم اما پاسخی روشن برای این سوالم نیافتم. سپاسگزارم. مؤید باشید و خدا سایه تان را مستدام دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در تفسیر آیه‌ی 124 سوره‌ی بقره آن امامت خاص را مربوط به حضرت ابراهیم و ذریه‌ی آن حضرت که در مقام عصمت باشند، می‌داند. زیرا ظاهراً با حضرت ابراهیم تاریخی در جهان در حال وقوع است و تمدنی از بشر در حال شکل‌گیری است که نیاز به چنین مدیریتی دارد که جدای از نبوت حضرت است. از این جهت مشکل می‌شود که امام به این معنا را برای پیامبران قبل از حضرت ابراهیم قائل باشیم. موفق باشید

15379
متن پرسش
سلام استاد: آیا حضرت آدم (ع)، امام هم بوده است؟ اگرنه پس چطور امام باقر (ع) می فرمایند اگر در زمین امامی از ما نباشد زمین نابود میشه؟ چرا خداوند در مورد حضرت ابراهیم (ع) بحث امامت رو مطرح کرد؟ پس قبل از حضرت ابراهیم (ع) چی؟ امام بوده یا نه؟ آیا حجت خدا همان امام است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور حضرت«علیه‌السلام» وجودِ حجت الهی در عالَم است و این غیر از مقام خاص امامت است که با حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» شروع شده. موفق باشید

15328
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: راجع به نوروز در اسلام مطلبی بفرمایید. روایات وارده در این زمینه چقدر اعتبار دارد؟ تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب مُعَلَّى بْنُ خُنَيْس از شیعیان امام صادق«علیه‌السلام» که ایرانی بوده است برای حضرت، توصیف نوروز را می‌کرده و حضرت نوروز را به معنای روزِ نو، وصف می‌نمودند که چندان کاری به روز اول فروردین ندارد. موفق باشید

15316
متن پرسش
سلام علیکم: روایات مربوط به ظهور و نوروز چطور با هم قابل جمع است؟ به نظر می آید ربطی ندارد چون چرخش کره زمین چه ربطی به ظهور دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نوروز در آن روایت به معنای روز نو می‌باشد و مسلّم ظهور مولایمان برای کلّ جهان، روز جدیدی است که تاریخ دیگری را به صحنه می‌آورد. موفق باشید

15292
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: 1. برای نگهداشتن زبان در مورد آنچه از جانب خدای متعال از معارف حقه بر فرد عنایت شده و او آگاه به خیلی از عیوب افراد هم کلام! دوست! فامیل! زن !بچه و ... می شود چه راهکاری در کوتاه مدت و دراز مدت وجود دارد؟ چرا که بیانشان هم موجب حجاب برای خود فرد می شود هم باعث کدورت می شود اما گاها حس انسان دوستی و دلسوزی غلبه می کند و آنچه برای صلاح فرد هست گفته می شود اما نتیجه کار خراب می شود. (ان شاءالله آگاه به عیوب خود هم به حد وسع باشیم) (در صورت حرف زدن غیر از موارد اعتقادی خودمان با دیگران انگار داریم ادا در میاوریم اصلا انگار بلد نیستیم با مردم مثل خودشان باشیم و حس می کنیم از سلوک به اسم مردم داریم دور می شویم) 2. برای رسیدن به ملکه استمرار و همت طولانی بدون زمین خوردن از نا امیدی کدام مبحثتان را دستور می دهید؟ 3. برای کسی که مدتی طبق سنت اللهی برای نشان دادن در باغ سبز در فضای بسیار نورانی بوده اما حالا که زمان تلاش خود اوست فقر خود را دیده اما در خود ناامیدی و دور شدن را می بیند برای شروعی مردانه و بدون انقطاع چه کند؟ حس شروع مجدد بسیار سخت می نماید. 4. حس تنوع طلبی در نفس اماره با کدام یک از موارد اللهی قابل تعویض و جایگزینی است؟ یعنی حس و خیال را چگونه می توان از زیاده خواهی ظلمانی دور کرده و با انوار زیاد و متنوع از انواع مختلف ارضاء کرد؟ 5. کسی که قبلا حضور خوبی داشته اما آن حضور تبدیل به مفهوم شده چه کند؟ 6. انطباق دروس معرفت النفس با موارد اجتماعی و مردم ناممکن به نظر میاید چه کنیم که هم از حضور غافل نشویم هم مردم نفهمند منظر ما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی را که بنده نیز شرح مختصری بدان داشته‌ام، از اول تا آخر دنبال بفرمایید. إن‌شاءاللّه تعادل خوبی نصیب شما خواهد شد. در آن صورت راه‌کارِ انطباق مباحث معرفت‌النفس با امور اجتماعی نیز برایتان ظهور می‌کند. موفق باشید

15287
متن پرسش
سلام استاد: در جلسه پیش در شرح جامع السعادات فرمودید: هرکسی خودش جای خودش است و بستر خود را داراست و.... با توجه به صحبت شما، استاد اگر کسی انتخاب هایش و رویکردش به شدت عرفانی شود و تمامی اعمال را با همان رویکرد به فعلیت برساند و وارد عالَم عرفان شود، این بسترش بیشتر می شود؟ ظرف وجودی اش بیشتر می شود؟ به میزان بستر معنویتش افزوده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. عنصر صبر، غوغا می‌کند. فرمود: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(186/آل‌عمران). موفق باشید

15252
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: بهار روح زمان هاست. استاد می خواستم از شما بپرسم معنی فرمایش امام رضا علیه السلام از این جمله چیست؟ با تشکر در مجالس عزای حضرت، ما جوانان رو از دعای خیرتان محروم نفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بهار، طبیعت ظرفیت بیشتری برای ظهور انوار الهی پیدا می‌کند. خداوند چشم‌های دلمان را بگشاید که در این آینه‌های زیبای نمایاننده‌ی انوار الهی، چهره‌ی محبوب خود را به تماشا بنشینیم. موفق باشید

15249
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند در چهل حدیث امام خمینی (قدس سره الشریف) آمده: بخاطر یک رذیله اخلاقی انسان در برزخ برای پاک شدن این رذیله باید صدها سال اخروی فشارها و عذاب ها را تحمل کند. چرا خدای رحمان برای پاک کردن یک رذیله باید یک نفر را اینقدر دچار عذاب کند؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: رذیله‌ای که حضرت امام می‌فرمایند، غیر از یک گناهی است که انسان مرتکب شود و سپس تکرار نکند. منظور، ملکه‌ی اخلاقی است که با اعمال منفی برای انسان پیش آید. موفق

15224
متن پرسش
سلام: در روایات داریم: الكافي عن صالحِ بنِ الحكم: سَمِعتُ رجُلًا يسألُ أبا عبدِ اللَّهِ عليه السلام، فقالَ: الرّجُلُ يقولُ: أوَدُّك، فكيفَ أعلَمُ أنّه يَوَدُّني؟! فقال:امتحِنْ قلبَك؛ فإنْ كنتَ تَوَدُّهُ فإنّهُ يَوَدُّك‏. «شنيدم كه مردى از امام صادق عليه السلام مى‏پرسد: كسى مى‏گويد: من تو را دوست دارم؛ چگونه بدانم كه [واقعاً] دوستم دارد؟ فرمود: دلت را بكاو، اگر تو او را دوست داشتى او نيز تو را دوست دارد.» در حالی که به کرار در عمل خود و دوستانم خلاف این حدیث شریف را مشاهده کرده ایم. آیا منظور دوستی است که فقط و فقط برای خدا باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. قلب‌ها در مسیر اُنس با حق همدیگر را احساس می‌کنند و محبت بردران ایمانی از این جنس است. البته احترام به بقیه، بر اساس وظیفه‌ی شرعی، چیزِ دیگری است. موفق باشید

15184
متن پرسش
سلام علیکم: استاد اگر امکان اش هست یک چند تا شاخصه برای انتخاب استاد به ما بدهید. منظورم استاد سلوک و عرفان نیست، منظورم استادی است که انسان بتواند در نزدش درس بگیرد و یا مطالب اخلاقی را کار کند. بنده طلبه هستم و در شهر ما کمتر کسی پیدا می شود که فلسفه و عرفان را به خوبی کار کرده باشد لذا ناچاریم برای استفاده از مطالب حکمی، اخلاقی، عرفانی به صوت بعضی از اساتید روبیاوریم. بطور مثال صوت های استاد عزیز و گرانقدر آیت الله صمدی آملی که الحق و الانصاف مطالب عرشی عرض می کنند، نفس تأثیر گذاری دارند. ما با ایشان ادب و آداب یاد گرفتیم، مبانی طهارت را آموختیم. و یا صوت های خود شما. بنده در زمان تحصیل ام در دانشگاه حدود یک سال و نیم با صوت ها و فضاهای مباحث شما زندگی کردم خصوصا نامه 31 نهج البلاغه که به اراده ی خداوند زندگی ام را به جلو حرکت داد. یا گاها خود صوت های آیت الله جوادی آملی و ... اما گاهی به صوت های بعضی از اساتید برمی خوریم که با اینکه مطالب خوبی هم می گویند و از حیث حکمت و عرفان هم قوی هستند از حرف هایشان و ناخود آگاههای ذهنی شان متوجه می شوی که علم ایشان برای خودشان نافع نبوده است با اینکه شاید مطالبی بگویند که از حیث علمی قوت داشته باشد. امروزه در بعضی نهاد ها و دانشگاه های ما همایش های مفصلی برای بزرگان فلسفه و عرفان برگزار می کنند، و مطالب علمی خوبی هم بیان می شود، ولی هدف از این علوم حصولی این است که انسان توسط این علوم برای سیر و سلوک الهی رفع حُجُب کند. اما به کلیت فضای این همایش ها و جلسات عمومی که نگاه می اندازی می بینی این فضا شاید ایجاد حُجُب هم بکند تا رفع حُجُب. امروزه دیگر فضاهایی نداریم یا شاید خیلی کم داریم که شخصی مثل ملاحسینقلی همدانی بیاید و هم مطلب علمی بگوید و هم نفس ایشان چنان تأثیری داشته باشد که مستمع و حاضرین شوق به حضرت پروردگار پیدا کنند. خواستم یک سری ملاک و شاخص برای انتخاب استاد به ما بدهید. حال چه از زبان بزرگان و چه از زبان روایات، و اگر این ملاک ها رعایت نشود آیا آن علم لاینفع خواهد بود؟ چون در حدیثی دیده ام که مضمون روایت این بود که علم کسی اگر برای خودش نافع نباشد برای دیگری چگونه نافع است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی مهمی است که اگر علمِ کسی برای خودش نافع نباشد، برای دیگران نیز نافع نیست. ولی اگر مسیر ما برایمان مشخص شده باشد که آن مسیر سیر إلی‌اللّه است. مولایمان علی«علیه‌السلام» به ما فرموده‌‌اند: «خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْهُ إِلَى مَنْ قَال‏» فراگير حكمت را از هر كه بياورد از براى تو آنرا، و نگاه كن به آن چه گفته است نه به آن كه گفته. لذا اساس را باید در حضور تاریخی دانست که در سیر إلی اللّه در متن انقلاب اسلامی محقق می‌شود. پیشنهاد می‌گردد کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مطالعه شود. موفق باشید‏

15070
متن پرسش
با سلام: کتاب «شیعه ما» به عنوان کتابی که دستورالعمل سلوکی محسوب می شود کتاب بسیار خوبی بود. به خصوص همین سایز کوچک کتاب باعث می شه هر شخصی بتواند همیشه به آن مراجعه کند. می خواستم درخواست کنم حدیث «ای اباذر» هم که البته شرح آن توسط استاد به صورت جامع انجام شده ولی اگر همین حدیث ای اباذر به صورت خلاصه به سبک کتاب حدیث یابن جندب عرضه شود تا بتوان به صورت یک دستورالعمل سلوکی همیشه همراه داشت اقدام بسیار ارزشمندی است. توفیق روزافزون موسسه و استاد گرامی را از خداوند مسئلت می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حدیث را به صورت کتاب کوچکی انتشارات «پیام آزادی» سال‌های قبل چاپ کرده است. در ضمن در نرم‌افزارهای «جامع احادیث» می‌توانید آن را بیابید. موفق باشید

15001
متن پرسش
سلام خسته نباشید و تشکر از شما: ببخشید من روی نماز اول وقت خیلی حساس هستم آلان 3 روزه که بنا به دلایلی بعد از به جا آوردن نماز اول وقت می فهمم که نمازم باطل بوده و نماز اول وقت رو از دست دادم واسه همین خیلی عصبانی و ناراحت شدم گریه کردم بعد گفتم خدایا تو منو دوس نداری میخوای بگی نیا به درگاهم... بعد که آروم شدم خیلی از خدا خجالت کشیدم تا جایی که روم نمیشه حتی استغفار کنم خواهش می کنم بهم بگین چیکار کنم که خدا منو ببخشه خیلی اعصابم خورده کمک کنین لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با خدا همیشه رفیق باش. او برای آن‌که ما را از «عُجب» بگیرد، بعضاً سر به سرمان می‌گذارد. باب عجب را در اصول کافی بخوانید و ببینید چه خدایی دارید!!! آن‌وقت فدایی او خواهید شد و خواهید گفت: «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم، مات اویم، مات او» و از این هم بیشتر، حرفی برای توصیف آن‌چه هست ندارم!! موفق باشید

نمایش چاپی