بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: زن ، ازدواج ، خانواده، مرد

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3814
متن پرسش
سلام علیکم بنده و شوهرم علی رغم کفویت در مسایل دینی و فرهنگی وحتی توافق بر سر جزیی ترین مسایل سیاسی و فرهنگی به دلیل خاطرات بد فراوان از یکدیگر(بنده به دلیل اذیت فوق العاده خانواده شوهر و خونسردی ایشان در مقابل این فشارها در مقابل بنده ، فیلم وسریال دیدن ایشان بعد ازحضوراز سر کار در خانه ، خونسردی وصف ناپذیر در قبال مسایلی که ایشان شرعا و قانونا وعرفا موظف به آنند. از ایشان به شدت ناراحت هستم .خط قرمز شوهرم خانواده شان هستند حتی اگر رفتار خانواده خلاف شرع با شد .هیچگاه به خاطر حق الناسی که مرتکب شدند نه در مقابل آن ها و نه در مقابل بنده از آن ها به خاطر آن که آن چنان اذیت کردند که صبح تا شب کارم گریه کردن است از آن ها ناراحت نشده اند و تکدر خاطر همسرم از بنده به خاطر طیف وسیعی ا ز مسایل از دوران نامزدی و محدودیت هایشان گرفته تا عکس العمل های تند بنده نسبت به خانواده ی شوهرم در حضور شوهرم نه ابراز حتی تلخی در حضور خانواده شوهر) همه ی این مسایل به علاوه مشکلات فراوان شخصی که برای بنده به وجود آمده شادی که هیچ ،امید به زندگی را ازمن گرفته است . این در حالی تشدید شده که بنده هر کاری از عبادات سفارش شده در مفاتیح تا نذر و توسل و زیارت و صدقه انجام داده ام تا آرامش به زندگی ام برگردد اما نه مشکلات شخصی- که حتی بعضی شان بدون مبالغه جان را می‌سوزاند - ونه مشکلات خانوادگی حل نشده بلکه بیشتر هم شده است. این مطلب شاید نیاز به گفتن باشد بنده در کنار مادر شوهرم زندگی می کنم ایشان و پدر شوهرم همسرم را موظف می‌دانند که هر روز روزی چند بار به آن ها سر بزنند. مادر شوهرم از کلید انداختن در خانه ام گرفته – در حالی که در خانه حضور داشتم و ایشان نمی دانستند- تا چک کردن همه ی کارهایم و گزار ش آن به همه،همچنین وابستگی شدید به همسرم ، به طوری که تا ایشان به خانه ‌بیایند دست از سر بنده و همسرم بر نمی‌دارند دخالت در نوع لباس پوشیدن من ،موظف دانستن بنده به تحمل رفت وآمدهای آزاردهنده و بیش از حد دختران و فک و فامیلشان و... خلاصه به خاطر عشق زیاد به فرزندشان از هیچ کاری فرو گذار نمی‌کنند. این مسایل با سکوت های بنده در مقابل این همه ظلم ،تنفر شدیدی در من ایجاد کرده که در مقابل همسرم شبانه روز آرزوی مرگشان را می‌کنم. این ها در حالی است که بنده و همسرم می دانستیم هر گونه انتقال مسایل به بیرون وضع را بدتر می‌کند و این در مورد مشکلات شخصی بنده نیزصادق است .مادر شوهرم همیشه می‌گویند من و بچه هام خوب باشیم کاری به کار کسی ندارم و معنای حرفشان این است که همه باید خدمتگزار فرزندانم باشند فرزندانشان هم عادت کرده‌اند مادرشان علی رغم سختی زیاد شبانه روز بپزد و بشوید تااین ها شاد باشند .دخترانشان لحظه‌ای تنها در خانه نمی مانند و همیشه خانه ی مادر شوهرم هستند.نکته جالب اینجاست پدر شوهرم در حالی که ما مشکلات مالی داشتیم از عواید زمینی که مهر بنده کرده بودند صرف دختران و نوه هاشان می کردند تا از شادی دخترانشان شاد شوند. لذا نه ایشان و نه کس دیگری به دلیل همین خودخواهی ها چاره گشای ما نیست . عرض بنده در خاتمه آن است که متاسفانه ذره ای امید به رحمت الهی ندارم نه آن که ربوبیت حق را منکر باشم ،کاملا ناامیدم .زندگی ام با حرص وغصه وکینه ی شدید نسبت به خانواده‌ی شوهرم همراه بوده به طوری که جوانی ام را از دست رفته می بینم.(از شدت گریه شدیدا نحیف و افسرده و ضعیف شدم به طوری که تا کسی مرا می‌بیند فکر می‌کند بیمار شده‌ام حتی به خاطر آن که صدایم به دلیل نزدیکی به این ها شنیده می شود برای تخلیه خودم نمی‌توانم درست گریه کنم. در مقابل همه‌ی این ها همسرم یا می‌خندد یا سکوت می‌کند. یا حرف را عوض می‌کند یا به تلویزیون نگاه می‌کند و بعضی اوقات با بهانه‌های مختلف دفاع می‌کند) هر شب که می‌خوابم نمی‌خواهم صبح بلند شوم.چون نه زندگی ام به خاطر این کینه ها درست شدنی است و نه مشکلات شخصی ام حل شدنی. دعواهای زیاد بین من و همسرم تقریبا همیشگی شده و هیچ امیدی بین ما نمانده است. نمی‌توانم از شوهر و خانواده‌ی شوهرم متنفر نباشم.خواهش می‌کنم خواهش می‌کنم راهنمایی ام بفرمایید.
متن پاسخ
باباسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به ابعاد مختلف پیش‌آمده بین جنابعالی و خانواده‌ی همسرتان لازم است که این موارد را با کسانی جهت رفع مشکل در میان بگذارید که طرفین را می‌شناسند. بنده در این موارد چیزی برای گفتن ندارم و عموماً در مواردی که کاربران محترم سؤالات عقیدتی دارند می‌توانم در خدمت‌شان باشم. موفق باشید
3819
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی من در حال تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی ترم آخر رشته مهندسی بهداشت محیط هستم.این دانشگاه دولتی است و من باورود به این دانشگاه جای دیگران را گرفته ام و حدود چهار سال از امکانات این دانشگاه که بیت المال محسوب می شود استفاده کرده ام و حالا به صورت اختیاری می توانیم به مدت دو سال در دوره طرح مشغول به کار شویم که خودم علاقه ای به شرکت در طرح را ندارم ودوست دارم بیشتر به کسب معرفت ادامه دهم ازجمله شرکت در کلاس های شما و شاگردانتان ولی احساس می کنم که دینی بر گردن من است.من چگونه میتوانم دینی که بر گردنم است را ادا کنم و چگونه می توانم در جهت پیشرفت کشور اسلامی ایران و خدمت به مردم گام بردارم ؟باتوجه به اینکه محیط های کار معمولا برای خانم ها مناسب نیست واعتقاداتم اجازه ی کار کردن در این محیط ها رابه من نمیدهد وظیفه ی من چیست ؟نظرتان در مورد ادامه ی تحصیل چیست ؟ چطور عمل کنم که مورد رضایت رهبرم باشم ؟ از اینکه وقت گرانبهایتان را در اختیار ماجوانان گذاشتید متشکرم.ما نیزمند دعای خیرتان هستیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید حاصل کارهای دانشگاهی‌تان را در خدمت نظام اسلامی و مردم قرار دهید این کار را بکنید و در کنار این کار به مباحث معرفتی بپردازید. ولی اگر حضور در محیط کار منجر به به اعمال خلاف شرع شود تکلیفی ندارید که به صرف این که از بیت‌المال استفاده کرده اید بخواهید گرفتار گناه شوید. در مورد ادامه‌ی تحصیل هم موضوع از همین قرار است که در صورت ایجاد شرایط خدمت به نظام و مردم نباید کوتاهی کرد، آن‌چه تکلیف الهی شما اقتضا می‌کند همان مورد رضایت رهبری است. موفق باشید
3823
متن پرسش
فقط اگر بتوانید به احادیث مورد اشاره بصورت موردی پاسخ دهید ممنون می شوم. سلام علیکم! در باب رابطه با نامحرم و صحبت با نامحرم و ... دین اسلام خیلی خیلی احتیاط کرده و سخت گرفته. که البته این احتیاط کاملا بجاست و این وادی، وادی بس خطرناکی است که هر کسی حتی اولیاء الله را نیز می تواند آلوده سازد. مانند ماجرای عابد برصیصا. اما از آن طرف می بینیم احادیثی در این زمینه وجود دارد که آدم نمی داند وجهش چیست. برای نمونه حدیث داریم:«قَالَ دَاوُدُ ع لِابْنِهِ امْشِ خَلْفَ الْأَسَدِ وَ الْأُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأَة»(مستدرک الوسایل ج14 ص275) حال یعنی حتی راه رفتن پشت سر یک زن نیز می تواند خطرناک باشد؟!!! هر روزه هزاران مرد پشت سر هزاران زن در خیابان و جاهای دیگر راه می روند و از این باب نیز هیچ خطری وجود ندارد. (دقت کنید می گویم از این باب بله ممکن است خطراتی افراد را تهدید کند اما نه از این باب.) مخصوصا آنکه زن مورد نظر نیز چادری و با حجاب کامل باشد. حالا بله اگر دختر جوانی بود که بدحجاب بود لباس تنگ پوشیده بود و با ناز و عشوه راه می رفت؛ بله ممکن است راه رفتن پشت سر همچین دختری خطرآفرین باشد. اما راه رفتن پشت سر یک زن چادری که معمولی راه می رود و حتی کفشش نیز صدا نمی دهد و ممکن است پا به سن گذاشته باشد این هیچ خطری ندارد. خود بنده بارها شده در خیابان پشت سر دختری راه رفته ام و هیچ خطری نداشته است. خود شما نیز قطعا تا بحال این اتفاق بارها برایتان افتاده. آیا خطری داشته؟!!! یا مثلا حضرت امیر ع در بخشی از نامه خویش به امام حسن ع می فرمایند:«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل‏» خوب یعنی حتی شناختن یک مرد نامحرم نیز ممکن است برای یک زن خطرآفرین باشد؟!!! حتی یک شناخت معمولی و به اسم. الان فرض بگیرید ائمه ع نسبت به زنان نامحرم هستند. پس اگر شوهر این زن بتواند کاری کند که این زن ائمه ع را نشناسد این کار را بکند. درست است؟! یا مثلا الان ولی فقیه نامحرم است. پس اگر مردی بتواند کاری کند که زنش ولی فقیه جامعه را نشناسد این کار را بکند. درست است!؟ مرجع تقلید زن نیز کذالک. حال این اشخاص، اشخاص شاخصی بودند که زن باید آنها را بشناسد و ممکن است شما بفرمائید نخیر این نامه شامل این موارد نمی شود. حالا بیائیم سراغ اشخاص عادی: بالاخره زن ممکن است برادرشوهر داشته باشد، ممکن است شوهرخواهر داشته باشد، شوهرخاله و شوهرعمه داشته باشد و سایر اشخاص نامحرمی که نسبت فامیلی نزدیکی با زن دارند. یعنی طبق نامه حضرت ع اگر مرد می تواند کاری کند که زن هیچیک از این اشخاص را نشناسد این کار را بکند؟!!! اگر اینگونه است چرا؟!!! چرا مثلا یک زن اگر شوهرخاله ای که ممکن است 25 30 سال بزرگرتر از خودش است را بشناسد ممکن است خطرآفرین باشد؟!!! سوال بعد اینکه برای مثال حضرت علی ع برادران متعددی داشتند؛ یعنی حضرت فاطمه س هیچیک از این برادران را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! نمی دانم شوهر حضرت زینب س برادر داشتند یا نه. اما اگر برادر داشتند یعنی حضرت زینب س حتی برادران شوهر خویش را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! یعنی فرضا اگر یکی از برادران حضرت علی ع می آمد در خانه و مثلا با حضرت کاری داشت؛ حضرت فاطمه س او را نمی شناختند؟!!! یا فرضا حضرت زینب س با جناب مسلم بن عقیل پسرعمو دخترعمو بودند. یعنی حضرت زینب س جناب مسلم را نمی شناختند؟!!! و سایر فرضها و مثالها یا مثلا حضرت علی ع می فرمایند من به دختران جوان سلام نمی کنم. خوب من واقعا نمی دانم. من خودم تا حالا باهار شده در مهمانی ها و جاهای دیگری به دختران سلام کرده ام و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده. دوستان دیگری نیز که این را پرسیده ام آنها نیز گفته اند برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمی دانم. شاید ما مریضیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. شاید ... . اما واقعا این برایم سوال است که آیا حتی یک سلام خشک و خالی نیز ممکن است موجب مفسده شود؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیده ام شده که مثلا در مهمانی چند کلمه ای را با دختر نامحرم حرف زده ایم اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاده. احتمال قریب به یقین تابحال برای شما نیز اتفاق افتاده که با زن یا حتی دختر نامحرمی چند کلمه ای صحبت کنید. حالا سر کلاس درس در خیابان در اداره جات یا در هر جای دیگری. حال آیا این صحبت برایتان مفسده داشته یا خیر؟!!! حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یک نامحرم به او نگاه نیز کرده ایم(اما نه نگاه خیره و از روی شهوت) اما حتی نگاه نیز هیچ مفسده ای نداشته است. حال واقعا این برایم سوال است که اگر این احادیث است آیا ماها مریضیم که هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم بلکه این احادیث منظور دیگری دارند؟؟!! یا مثلا حدیث داریم از حضرت فاطمه س که بهترین زن زنی است که نه نامحرمی او را ببیند نه او نامحرمی را ببیند یا مثلا حتی ایشان در برابر نابینا نیز رو می گرفتن.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه جایگاه هرکدام از این روایات شد. بنده در رابطه با یکی از سؤالات کاربران محترم که این موضوعات را مطرح کردند عرایضی داشته‌ام، به دسته بندی رابطه‌ی زن و مرد و یاقسمت جستجوی پرسش و پاسخ مراجعه فرمایید شاید إن‌شاءالله جواب خود را بگیرید. موفق باشید
3791
متن پرسش
سلام.برنامه ریزی در زندگی خیلی مهم هست اما من جه برای دنیا جه اخرتم برنامه ریزی میکنم مشکلات و مسائل اطرافم همیشه مانع عمل به برنامه زندگانیم میشه حالا ارادم کمه تلاشم کمه قبول میکنم اما به گونه ای حس ناامیدی از خودم دارم 1ماه ادم خوبیم 2 هفته بد 2هفته درس میخونم 1 ماه ول میکنم الان که 26 سالمه میتونم بگم 11سال اوضاع همینه در دینم نه در دنیام ثبات رفتاری ندارم نمیتونم کاری رو درست انجام بدم واقعا روحمو اذیت میکنه اکثرا کسل و دلتنگ هستم واقها برنامه ای هست که بشه از طریق اون ارادرو یا نمیدونم اگاهی رو نمیدونم ایمان رو افزایش بده یا واقعا باید چه کار کرد میشه تو سایتتون برنامه برای دنیا و اخرت داشته باشد و علتهای عدم عمل به برنامه ریزی زندگیرو بگید.لطفا چون ذهنم خیلی درگیره اما در عمل هیچ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاله مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید
3743
متن پرسش
باسلام نظر شما درباره کارکردن زنان در بیرون از منزل چیست؟ ایا ازدواج یک طلبه با یک پرستار درست است؟ با توجه به اینکه در رشته های علوم پزشکی حیای زنان خیلی کم میشود/ لطف کنید وجواب را به ایمیلم ارسال کنید و سوال رو در سایت قرار ندید. شدیدا محتاج دعای شما هستم...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرض شده است که امروز بسیاری از کارهایی که قبلاً در خانه بود آمده است به بیرون خانه، و بنابراین نمی‌توان زنان را محدود به خانه کرد. فکر نمی‌کنم اگر آن پرستار خانم متدینی باشد ازدواج یک طلبه با او اشکال داشته باشد و یا آن آفاتی که می‌فرمایید برایش پیش آید، مگر نداریم پرستاری از بیماران چگونه انسان را به خدا نزدیک می‌کند؟ موفق باشید
3731
متن پرسش
سلام استاد چه باید کرد تا از حالت قبض به بسط برویم؟موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا صبر بر قضاء الهی و سپس ملاقات ارحام و مؤمنین و اخوان. موفق باشید
3733
متن پرسش
سلام استاد گرامی، شرمنده شما هستم که وقت عزیزتان را می گیرم. امیدوارم خداوند در این زمان که ما را از برکات ظهور امام برحقش محروم کرده بر توفیقات استادانی چون شما بیافزاید که پشت ما جوانان بی کس و تنها را خالی نمی کنید. استاد مادری دارم از سادات طباطبایی است و متاسفانه به خاطر مشقات فراوانی که در زندگی متحمل شده دچار بیماری روحی شده. به طوری که دیگر آنگونه که باید و شاید حواسش به کارهایش نیست.مثلا وقتی برای درمان و معالجه نزد پزشک میبریمش در ملا عام داد و بیداد می کند و یک حرف را صدبار تکرار می کند. در خانه هرچه به او می گوییم نمیخواهیم ظرف بشویی و ... بلند میشود و آب را باز کرده گل آشپزخانه را به گند می کشد و ظرفا را یعنی می شوید و... البته بنده خدا تقریبا همین دو سه مدل اذیت را دارد اما به حدی من ناراحت می شوم که حد و حساب ندارد. به خودم مدام می گویم فلانی هدف از آمدن تو به این دنیا این نبوده که در خانه مرتب زندگی کنی و ...بلکه هدف این بوده که مادرت رو بداری و به نیکی تحمل کنی....اما استاد گاهی ناراحت می شوم و جلوی مادرم به خودم غر میزنم و از خدا مرگم را از دست مادرم میخوام...استاد خداوکیلی شما بودید چه می کردید؟من چه باید بکنم چه ذکری بخوانم که حلم و صبرم بالا رود و چیزی به مادرم بگم. باتوجه به اینکه این بنده خدا از ذریه رسول الله است و زن مظلومی است و جالب اینکه هرکس چیزی بهش میگه بلایی سر طرف می یاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از پیگیری درمان او، حوصله و صبر خود را به میان آورید و از این طریق راه بهشت را به سوی خود بگشایید. اشکال ندارد به روش‌های معقول او را کنترل کنید ولی بی‌حرمتی نکنید. موفق باشید
3736
متن پرسش
سلام علیکم! از امام امیرالمؤمنین(ع) روایت شده فرمود: «یستحبّ للرجل أن یأتی أهله أوّل لیلة من شهر رمضان لقول الله عزّوجلّ أحلّ لکم لیلة الصیام الرفث إلی نسائکم؛ مستحب است مرد در شب اول ماه مبارک رمضان با همسرش نزدیکی نماید چرا که خداوند در قرآن فرموده: حلال شد بر شما نزدیکی با زنان‌تان در شب روزه» (الکافی ج4 ص180) حال چطور میشه که یه امر شهوی که مربوط به جنبه حیوانی ماست در کنار انواع ادعیه و مناجات ها اونم تو شب اول همچین ماهی که ماه دعا و معنویت هست به عنوان یه عمل مستحب ذکر میشه؟! این استحباب یعنی اینکه این عمل موجب قرب الی الله میشه یا معنی دیگه ای داره!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید موجب جامعیت انسان در امور شود و امور دنیائیش را به معنویات متصل کند. موفق باشید
3699
متن پرسش
نام خدا باسلام بعد از اینکه دورانی از عشق وصبر راگذراندم وهدایت شدم بطوریکه انزمان تقریبابطور کامل به دین عمل میکردم بعد از این دوران بنا به شرایطی دچار عجل شدم وان عجل هم پرخوری است وهنوز بعد از تقریبا دوسه سال نتوانسته ام از ان رهایی یابم .ایا این امر در روند سیروسلوک امری طبیعی است ؟برای رهایی از ان چه کنم؟یعنی در نفس لوامه بسر میبرمچقدر طول میکشد به نفس مطمئنه برسم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ( با تدبّر در قرآن از طریق تفاسیر زمینه‌ی حاکمیت عقل را بر وَهم فراهم کنید. موفق باشید
3728
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گاهی اوقات دربین افراد خانواده باجوانانی روبه رومیشویم که به خاطر بعضی از مشکلاتی که درزندگی شان وجود دارد ودربعضی موارد بی تدبیری خودشان موجب آن شده نماز نمیخوانندوخدا رامسبب آن مشکلات میدانندو حاضر به مطالعه وتغییر شیوه رفتارخودشان نیستندوبه نصایح هم گوش نمیدهندآِیا این افراد کافر به حساب می ایندو چگونه بایدبا آنها برخورد کردچون این عملشان فشار روانی زیادی رابه ما وارد میکند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به‌راحتی بتوان آن‌ها را کافر به‌حساب آورد، به عنوان مستضعف با آن‌ها برخورد کنید چون نمی‌دانند ولی عملشان را تأیید نکنید. موفق باشید
3692
متن پرسش
باسلام وعرض خسته نباشید خدمت استاد ارجمند سوالی از حضورتان داشتم آیا خواندن صیغه محرمیت یک دختر با یک مرد اصلا صحت دارد؟ در این فضای نت چنین پیشنهادی به من شده است من با یک آقا چت می کنم بدون منظور البته ایشان نیز منظوری ندارند اما چنین پیشنهادی داده اند و من مخالف چنین چیزی هستم ایشان می گویند چنین چیزی حکم خداست اگر انسان بخواهد می تواند با این صیغه با جنس مخالف در حد چت و تلفنی را حت باشد مگر بدون اجازه پدر ممکن است ممنون می شوم مرا راهنمایی کنید من منتظر جواب شما هستم البته من عهد کرده ام که هیچ مردی را به زندگیم راه ندهم مگر با ازدواج فقط می خواهم بدانم چنین چیزی که این آقا گفتند صحت دارد یا نه سپاسگذارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صحبت با نامحرم در صورتی که نیاز نباشد حرام است و اجرای صیغه برای دختری که ازدواج نکرده منوط به اذن پدر و یا پدربزرگ است وگرنه فعل حرام انجام شده است. موفق باشید
3695
متن پرسش
سلام برادری دارم که اهل مسایل دینی نیست قبل از ازدواجش دنبال کار های غلط میرفت تابحال هم که2سالی ازازدواجش بایک زن مقیدبه مسایل دین میگذردوتاچندماه دیگرهم پدرمیشوددست بردار نیست وحتی روابط نامشروع هم داشته امادراین رابطه گوش به حرف کسی نمیدهد همسرش ازماکمک وراهنمایی برای نجات او وخودش خواسته (حتی برای طلاق) لطفاراهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی بهتر از بقیه نمی دانم خوب است این موارد را از بقیه بپرسید همین قدر می دانم تا می‌شود فکر طلاق نکنید، با او مدارا کنید تا وقتی سرش به سنگ خورد بتواند به زندگی برگردد. موفق باشید
3679
متن پرسش
به نام خدا.با سلام وخسته نباشید خدمت شما استاد عزیز. دختری هستم 25ساله که حدود5سال است که ازدواج کرده ام ودر غربت و دور از خانواده زندگی میکنم و متاسفانه این دوری تاثیر خیلی بدی در زندگی من داشته و باعث شده من انتظارات زیادی از همسرم داشته باشم دوست دارم شوهرم بیشتر وقت خود را در کنار من و فرزندمان بگذراندو لی شوهرم این کار من را خودخواهی میداندو میگوید او زندانی من است و ارامش نداردشوهرم همصحبت خوبی نیست و همیشه ساکت و ارام بوده و این باعث شده مشکلات و دعواهای زیادی در زندگی داشته باشیم ایشان از من انتظار دارند دلتنگیها و گریه هایم را درون خود بریزم و به روی خود نیاورم خواهش میکنم من را راهنمایی کنید و بگویید چطور زندگیم را نجات دهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ( بالاخره هرکس باید با خودش زندگی کند و با افکار و معارفی که دارد راه اُنس با خدا را پیدا کند و در آن بستر فرزندان خود را تربیت کند و شوهرتان را گرفتار خودتون نکنید. موفق باشید
3680
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم. امانتداری که در روایات تاکید زیادی روی آن شده و گاهی از ارکان ایمان و نشانه ایمان و..... شمرده شده درعصر کنونی بیشتر چه مصداقی دارد چرا اینقدر روی این موضوع تاکید شده است.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه باید نسبت به رعایت حق حساس بود تا حضرت حق توجه و رحمتش را از ما باز نگیرد و امانت‌داری یکی از نمونه‌های رعایت حقوق افراد است، چه رعایت امانت در برگشت آن‌چه از افراد در اختیار ما است و چه رعایت امانتی که مردم در اختیار مسئولان کشور قرار می‌دهند تا به وظیفه‌ی خود در خدمت‌گذاری به مردم آن را رعایت کنند و چه رعایت امانتی که مردم یک کشور به دانشجویان می‌دهند تا به بهترین نحو درس بخوانند. موفق باشید
3650
متن پرسش
استاد سلام علیکم -امیدوارم سایه شما بر سر ما مستدام باشد. برای بنده سوالی پیش آمده که مدت ها ست درگیر هستم اما بلاخره راهنمای شما بعنوان استاد ما انشالله راهگشاست . من جوانی 25 ساله و متاهل می باشم بنا به شرایطی پیش مادرم زندگی می کنیم و پدرم نیز مرحوم شده اند .مادرم با من و عیالم بسیار ناسازگاری می کند و دایما بر سر هر چیزی دعوا درست میکند و شروع به نفرین کردن میکند و این تا جایی است که بنده و عیالم بسیار مراعات حال او را میکنیم اما اگر ما به جلسات شما ، راهپیمایی ،کوهنوردی و ... برویم آنقدر پشت سرمان و در روی مان بد و بیراه می گوید و خلاصه خلق مان را تنگ و زندگی را تلخ میکند و این در حالی است که با رفتن ما به بیرون او در هیچ عسر و حرجی نمی افتد و زحمتی برایش ندارد .استاد شما بقرمایید من با مادرم چه کنم ؟آیا ناراحتی های او برای سیر و سلوک مان ضرری ندارد؟خداوند حافظ شما التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر عیال‌تان آمادگی داشته باشد که برای خدا مادر شما را تحمل کند در این حال رعایت چنین مادری حتماً برکات دنیوی و اُخروی دارد ولی به شرطی که حقوق عیال‌تان رعایت شود و از ترس مادرتان وظایفی که نسبت به همدیگر دارید را ترک نکنید. موفق باشید
3653
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدر بعد از ازدواج، محبت و علاقه بسیار زیادی به همسرم پیدا کردم. البته وظیفه خودم می دانستم که خدا از من این طور می خواهد. اما بعد از دو سال این علاقه و محبت مرا بسیار اذیت می کند. احساس می کنم آن گونه که احتیاج دارم همسرم به من توجه و محبت نمی کند. و این موضوع ذهنم را زیاد مشغول می کند. یا بر سر اختلافاتی که طبیعی پیش می آیند صبر نمی کنم و موجب دامنه دار شدن اختلافات ما شده و همسرم را لجباز کرده است. چه کار کنم این عشق و محبت به تعادل برسد. همیشه ترس دارم این محبت در دل خودم یا دل همسرم به خاطر این مشکلات از بین برود. فکر می کنم محبت خدا در دلم کم شده. می گویند در یک قلب محبت دو چیز جای نمی گیرد. می دانم اگر خدا را در نظر داشته باشم هم صبر خواهم کرد هم آن گونه خواهم بود که شوهرم دوست دارد. اما خیلی اوقات نفسم اجازه نمی دهد و تصمیم اشتباه می گیرم و رفتار بدی می کنم. نمی دانم آیا باید محبت به همسر را کم کنم؟چطور عشق به خدا را در دلم زیاد کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) شما مسیر محبت را هرگز از دست ندهید، محبتی که خداوند در قلب شما انداخته از آن نوع محبت ها نیست که مانع محبت به خدا شود ولی مواظب باشید محبت به همسرتان موجب نشود که مزاحم او شوید، بگذارید او در اموراتی که به عهده دارد جلو برود و شما هم کمک‌اش کنید تا مسیر خود را درست طی کند. کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شاید کمک کند. موفق باشید
3655
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم - مشغله شدید کاری دارم از صبح تا شب مجبورم بخاطر مسئولیت سنگینی که دارم _ شهردار_ درگیر موضوعات مختلف باشم از این رو فراغت فکری خیلی کم دارم شاید بگویم اینقدر مسائل کاری در ذهنم خطور می کند که شاید به جرات بتوان گفت اصلا نمیتوانم خلوت داشته باشم چندبار تصمیم گرفتم تا استعفا بدهم بلکه خودم را گم نکنم ولی از طرف دیگر احساس تکلیف میکنم چون واقعا در این مسئولیت میتوانم به مردم خدمت نمایم حضرتعالی چه توصیه ای به بنده جهت فارغ نمودن ذهنم از مشغله ها دارید، جالب اینکه اگر بخواهم شبی برخیزم و نماز بخوانم تمام طول نماز شبم به شدت درگیر مسائل و مشغله هایم میشود از پاسخگویی تان سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نیت خدمت به مردم کار را ادامه دهید ولی جمله‌ی حضرت علی«علیه‌السلام» را فراموش نفرمایید که فرمودند: «ْ وَ لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی‏» بنا ندارم به قیمت اصلاح شما خود را فاسد کنم. سعی کنید حضور در جلسات دینی و مطالعه‌ی کتب اخلاقی را با مسئولیت اجرایی هر دو را با هم داشته باشید. موفق باشید
3638
متن پرسش
سلام علیکم! با تشکر از پاسخ شما به سوال بنده در مورد رزق در سوال به شماره 3591 اما شما گفتید زندگی مدرن باعث شده زندگی ها سخت بشود و ... . حال بله سبک زندگی مدرن باعث این مشکلات شده و این مشکلات هم تقصیر خودمان است نه خدا. اما بالاخره این سبک زندگی الان وجود دارد و ما نیز چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید فعلاً گریزی از این زندگی نداریم. در این دوره و زمانه فعلی نمی شود بدون اینترنت و موبایل و ماشین و خانه ای با فلان امکانات زندگی کرد. پس برای شرایط فعلی اگر همان جوان مذکور در سوال قبل با توجه به شرایطش گفت ازدواج نمی کنم آیا این جوان در همین شرایط فعلی نیز به خدا سوء ظن دارد یا او دارد زندگی خویش را تدبیر می کند؟! همچنین شما به سوال دوم بنده جواب ندادید که جهت یادآوری دوباره تکرار می کنم: 2- به نظر می رسد محتوای این حدیث با آیه: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»(النور:33) در تضاد است. چون از طرفی حدیث می گوید اگر کسی به خاطر مشکلات مالی و ترس از فقر ازدواج نکند؛ به خدا سوء ظن دارد. اما این آیه می گوید کسی که مشکل دارد فعلاً صبر کند تا خدا مشکلش را برطرف کند. البته به نظر می رسد این آیه با آیه قبلش نیز در تضاد باشد. چون آیه قبل می گوید اگر فقیرند خدا غنیشان می کند. اما اینجا می گوید تا وقتی مشکل دارند صبر کنند. بالاخره مشکل دارد طبق آن حدیث و آیه قبل ازدواج بکند یا طبق این آیه صبر کند؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن جوان باید گفت تا آن‌جا که می‌تواند باید ماوراء آن‌چه دنیای مدرن بر او تحمیل کرده تصمیم بگیرد در آن صورت می‌بیند زندگی ان ‌قدر سخت نیست که تصور کند خداوند رعایت او را نکرده. عمده آن است که بدانیم خداوند در شرایط طبیعی زمینه‌ی برآورده‌شدن همه‌ی میل‌های منطقی ما را برآورده کرده است 2- برداشت من آن است که آن حدیث و آیات، نظر به آن جنبه‌ای دارند که انسان در حدّی هرچند ساده می‌تواند ازدواج کند و لذا نباید کوتاه بیاید. ولی آیه‌ی 33 سوره‌ی نور نظر به آن جنبه دارد که حتی چنان امکانی هم نیست. موفق باشید
3640
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم مدتی است ذهنم درگیر این مساله شده که تا چه اندازه باید به مهمانها رسیدگی کرد در خانواده ای هستم که همیشه سفره رنگینی از غذا برایمان پهن می کنن و 2 الی 3 نوع غذا برایمان تدارک می بینند و از انواع میوه ها برایمان می خرند و خلاصه مهمان را خیلی تکریم می کنند من احساس می کنم این تکلف باشد حالا می خواهم ببینم وظیفه من در برابر آنها چیست من هم باید 2 الی 3 نوع غذا تهیه کنم و به سبک آنها از آنها پذیرایی کنم؟در ضمن فکر می کنم اگر یک نوع غذا در سفره بگذارم این کار را بی احترامی نسبت به خود فرض کنند تکلیفم چیست؟ با مهمان باید مثل خودش رفتار کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما وظیفه داریم که خودمان را گرفتار تجمل و سفره‌های رنگین نکنیم بدون آن‌که بخواهیم به میهمان بی‌احترامی کنیم. آری حق آن است که یک نوع غذا در سفره باشد و یا یک خورش. موفق باشید
3624
متن پرسش
(برای حفظ آبرو، لطفا جواب را روی سایت قرار ندهید و صرفا به ایمیلم بفرستید)خدمت استاد گرانقدر سلام عرض میکنم. مسئله ای ماه هاست که بنده را آزار میدهد و اکنون نیاز دارم که سریعاً پاسخ آن را بدانم. استاد بنده دختری 28 ساله هستم و حدود دو سال قبل خواستگاری داشتم که علی رغم توافق دخترو پسر برای ازدواج، خانواده ها با یک جلسه یک ساعته صحبت با هم به این نتیجه رسیدند که همطراز نیستند!!! (لازم به ذکر است که بنا به دلایلی در این جلسه ی آشنایی، عمه و والدین پدر من هم حضور داشتند). بعد از این مدت دومرتبه دخترو پسر تصمیم گرفتیم بار دیگر به ازدواج با یکدیگر فکر کنیم که باز با مخالفت خانواده ی آقا پسر مواجه شدیم. خانواده های درجه ی اول ما (پدرو مادر و خواهر و برادر) به نظر نمیرسد که خیلی زیاد با هم از نظر سطح اعتقادی و تحصیلاتی متفاوت باشند (البته نمی گویم که هیچ تفاوتی نیست)، ولی مشکل سر اینست که خانواده ی آقا پسر معتقدند فامیل های دورتر من (عمو و عمه و خاله و..) با آنها هم کفو نیستند!( از نظر سطح اجتماعی و فرهنگی و پست و مقام های دنیایی و آداب و رسوم خانوداگی و نیز اعتقادات مذهبی). دراین مدت بارها از خودم پرسیده ام که اگر رسول الله (ص) بین ما بودند و از ایشان راهنمایی می خواستیم ایشان به خاطر تفاوت خانواده های ما، ما را از انجام این ازدواج نهی می فرمودند؟! مگر ملاک هم کفوی دختر و پسر برای ازدواج، هم کفوی اعتقادی و در یک راستا بودن مسیر آنها در رجوع الی الله نیست؟ من نمی خواهم که ما بدون رضایت خانواده ی آقا پسر با هم ازدواج کنیم چون مطمئنم همین مسئله میتواند در آینده ی زندگی ما مشکل ایجاد کرده و ما را از بهره گیری درست از هدف امر مقدس ازدواج دور کند.1- لطفا بفرمایید که ما داریم اشتباه میکنیم یا خانواده های ما؟ چه کنیم استاد؟ 2- استاد بحث سرکتاب باز کردن برای گشودن گره از امر ازدواج با سلوک الی الله تغایر دارد؟ من این مدت خیلی دعا و نذر و نیاز کردم و از خاندان لطف و کرم (ع) کمک خواستم ولی گشایشی ( به چشم کور من) حاصل نشده! لطفا پاسخ من را زود ارسال بفرمایید، ضرورت دارد. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که آن‌ها اشتباه می‌کنند ولی مسئله را باید با تدبیر و حوصله حل کنید. سرکتاب‌بازکردن کاری از پیش نمی‌برد. موفق باشید
3627
متن پرسش
سلام.استاد در کتاب آنگاه که...فرمودید اگر کسی یک بار خدای متعال او را در "وقت"برد و او استفاده نکرد و از آن حالت بیرون آمد خدا آن را دیگر به او نمیدهد.آیا من که چند سال پیش وارد یک چنین حالتی شدم و بر اثر یک سری مسائل آن حالت را از دست دادم دیگر نمی توانم به آن برسم؟2:توحید افعالی را چگونه اثبات میکنید؟3:اخیرا بحث طب سنتی به صورت گسترده رواج یافته و انسان وقتی با کسانی که در این رشته هستند برخورد میکند اینها خیلی دلایل روحی و حتی اخلاقی انسان را به غذا و ...ربط میدهند به گونه ای که مثلا اگر من خشمم را افسار گسیخته کردم میگویند مثلا تو به دلیل صفرایت هست و تمام تلاش و توجه بدن را به تن و ماده تنزل میدهند به نظر شما نگاه صحیح به این مسائل چگونه است و جایگاه روح و بدن در اینجا چگونه است؟4:با این مباحث که طب سنتی میگوید که مثلا یکی مزاجش دم یا سودا یا...است آیا میتوان یک شخصیت متعادلی پیدا کرد که همانطور که باید حقیقت را دید و متناسب با آن عمل کرد؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچ‌وقت دریچه‌های رجوع به حضرت حق به‌کلی بسته نمی‌شود 2- در کتاب‌های کلام این مطلب را دنبال کنید تا روشن شود هر فعلی ظهور اراده‌ی حضرت حق است و از قبضه‌ی حضرت حق بیرون نیست 3- غذا و بدن، علت مُعدّه هستند، علت حقیقی نفس ناطقه و اراده‌ی آن است 4- آری انسان‌ها می‌توانند ماوراء اقتضائاتی که بدنشان دارد اراده کنند و تصمیم بگیرند. منتها اگر بدن خود را در تعادل قرار دهند راحت‌‌تر می‌توانند اراده کنند. به همین جهت ائمه«علیهم‌السلام» نیز مواظب تعادل مزاج خود بودند. موفق باشید
3632
متن پرسش
با سلام، چندی پیش طی پیش آمدی متوجه شدم دارای چهار رذیله غرور، حسد (به علم و دین افراد)، کینه و لجاجت هستم که یکی از آنها به تنهایی برای عاقبت به شر شدن و اهل شقاوت گشتن کافیست. در کتاب چهل حدیث امام خمینی مباحث زیبایی ذیل این عناوین مطرح شده که تا حدودی در حال عمل به آن هستم. بگذریم که نتایج خاصی نگرفتم (شاید به دلیل کوچک و ضعیف بودن دل و شرح صدر نداشتن) و این احساسات ذره ذره ایمانم را خورده است و چیزی جز اشک و آه به جا نگذاشته و زندگیم از روال طبیعی خارج شده.ضمن این که خواهشمندم برای همچو منی که این صفات تا اعماق جانم رخنه کرده نسخه ای بپیچید لطفا بفرمایید چگونه است که بعضی از صفات خانمانسوز تنها بر بعضی بندگان متجلی است (همان موشی که همیشه مثال می زنید که انبار را خالی می کند و برای پر کردن انبار ابتدا باید موش را از بین برد) و راه سلوک آنها را سد کرده، در حالی که دیگران این راه را با فراغ بال می توانند طی کنند و لذت ببرند. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان خود را منوّر به معارف عالیه‌ی الهی کرد و سعی کرد با عبادات شرعی اُنس خود را با خدا بیشتر کند این رذائل برطرف می‌شود. موفق باشید
3635
متن پرسش
سلام اگر مسیر رشد دو راه داشته باشد به نام رعایت عفت و ازدواج و هرکدام به تبع وظیفه ای که برای انسان ایجاد می کنند، چه کنیم تا از راه عفت، بتوانیم بهره بگیریم و اگر امکان ازدواج نیست، احساس خسران، بی مایگی و... نکنیم و از طرفی هم عزت نفس خود را به خطر نیندازیم (البته شاید هم موقتی باشد) باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات ما برای حفظ عفت ارزش زیادی قائل است در حدّی که خداوند به جوانی که عفت خود را حفظ می‌کند در نزد ملائکه مباهات و افتخار می‌کند که چنین بنده‌ای دارد. شاید کتاب زن آنگونه که باید باشد کمک کند.موفق باشید
3608
متن پرسش
یا لطیف باسلام 1.اگر بخواهیم روی سبک زندگی شهدا کار کنیم، به نظرتون چه چیزهایی باید مدنظر قرار گیرد و چه نکاتی بهتر است گفته بشه؟ میخواهیم از تکرار بپرهیزیم و ار نویی انجام هیم. 2. با توجه به نزدیک شدن زمان اردوهای مناطق جنوب، دوست داشتم که شما با توجه به مبانیتان و مثل همیشه ظریفانه، به انتشار جزوه یا سخنرانی در این مورد بپردازید. چون آسیبها در این اردوها بسیار است. احساسی شدن، روایتهای متناقض و بعضا نابجای برخی از راویان، جوانان و نوجوانان را که با این فضا آشنا نیستند، را با دنیایی از شبهات مواجه کرده، انتظار است حضور شما در این عرصه ضروری به نظر می آید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» مورد مطالعه قرار گیرد و سپس رویکرد شهداء را با توجه به دو امر مورد مطالعه قرار دهید: یکی عبور از روح غربی که نور وجود انسان را خاموش می‌کند و دیگر نگاه شهداء به تمدن نوین اسلامی که استعدادهای روحانی انسان را به فعلیت می‌آورد. حال با توجه به این دو امر نگاهی دوباره به سیره و سخن شهداء بیندازید و از بصیرت آن‌ها حیرت کنید، بصیرتی که با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به‌دست آوردند. موفق باشید
3611
متن پرسش
سلام- یه سوال خصوصی رو با شرم ازتون میپرسم - بنده از سن 13 سالگی تا الان که 23 و 8 ماه و 12 روزمه به بلوغ جنسی رسیدم - یکی دو سال اولو که با ناآگاهی دست به خودارضایی زدم - مقدار و تعدادش رو نمیدونم ولی زیاد تصور کنید - از 15 به بعد تا 19 باز این کار رو ترک نکردم و به دیدن عکس های نا مناسب هم رسید . از 19 که دانشگاه رفتم تا الان هم به طور ناگهانی و زیاد این کار زشت رو مرتکب شدم و اول فیلم های مستاجن و نامناسب که احساس رو تحریک میکرد و زیاد حیا رو نمیکشت ولی عمل رو نشون میداد و بعد دیدن فیلم های بدون احتیلط و کاملا مشخص و بدون شرم و حیا و مستاجن رو متاسفانه دیدم . تا جاییم که میتونستم سعی میکردم به غسل و نماز هم برسم هرچند خیلی اوقات ترک میشد نمازم . هنوز هم ازدواج نکردم شاید به دلیل شرایطی که هست تا یکی دو سال دیگه هم نتونم ازدواج کنم . نمیدونم چندبار , هزار بار یا دوهزاربار نمیدونم چهقدر ولی زیاد توبه شکستم . حالا میخوام بجنگم قصد کردم این عادت خانمان سوز رو که با یک اشاره از دوست شروع شد رو ترک کنم چون میخوام بیشتر از بودن با خدام لذت ببرم - الان عذاب وجدان این همه عکس و فیلم دیدن 10 ساله و این همه استمناء شاید 1000 شاید 100000 شاید نمیدنم خیلی دفعه تکرار شده باشه رو چطور میخوام جبران کنم - اصلا این گناه کبیره و خدا و من جای بحث داره یا نه ؟ اگه کفاره ای یا مجازات یا کاری که باید یا میتونم انجام بدم تا این بار سنگین و وحشتناک و بینهایت کبیره ده ساله رو از دوشم بردارم , وجود داره بهم بگید و کمکم کنید . ممنون از شنیدن درد دلم . فقط ازتون خواهش دارم صادقانه و بدون ترس و نه برای دلخوشی جوابمو صریح و بدون رو درواسی بدید . بالاخره آدم غیرمنطقی نیستم و هر چی بفرمایید قبول دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) بدون رودبایستی بگویم اولاً: متوجه باشید این کار گناه است و حجابی بین شما و تجلی انوار الهی به قلب شما می‌شود و از عالی‌ترین نتیجه در دنیا و آخرت محروم می‌گردید و هراندازه این کار را دنبال کنید حجاب خود را غلیظ‌تر می‌کنید ثانیاً: اگر توبه کنید درهای رحمت الهی به سوی شما گشوده می‌شود ولی این‌طور نیست که وقتی گناهی ریشه در درون ما فرو کرده بدون مقاومت از روح و روان ما بیرون برود. لذا به ما فرموده‌اند: «صد بار اگر توبه شکستی باز آ» یعنی عزم کلی شما این باشد که از این عمل فاصله بگیرید و این با پشت‌کار ممکن است. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!