بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام علی«علیه‌السلام»، غدیر

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13588
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام خدمت استاد: دیشب در یک مجلس روضه یک روحانی شروع کرد به سخنانی که برایم خیلی عجیب بود... گفت بعضی فضائل امیرالمومنین را بعضی ها ساخته اند برای کوبیدن امیرالمومنین علیه السلام مثل کشیدن تیر از پای حضرت علی علیه السلام و گفت مگر حضرت علی علیه السلام نعوذ بالله بچه است که می خواهند حواس او را پرت کنند و تازه از پسر او سوال می کنند که چه کنند... در مورد راوی ها هم حرف زد که گفت موثق نیست ... جالب تر این بود که کلی به مولوی و مثنوی بد و بی راه گفت و می گفت قضیه ی تف کردن در صورت حضرت علی علیه السلام دروغ است و این را برای این در آوردند که بعدا بگویند حضرت علی علیه السلام هم هوای نفس داشت و بعد بلند شد یک دور زد تا هوای نفسش را از بین ببرد، و می گفت اینها دروغه!!! و استناد هم به کتاب و حرف آقای ری شهری می کرد ... حاج آقا تا حالا این حرف ها را نشنیده بودم واقعا برام سوال شد این قضیه ها ایراد دارند؟؟!! التماس دعا یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این آدم‌های بیگانه از معارف عمیق دینی همه‌جا هست. بیچاره اسلام که در دست این‌ها افتاده است. حضرت امام اینان را تحت عنوان «مقدسان نادان» نام می‌برند. اینان ظرفی را که آقا مصطفی«رحمة‌اللّه‌‌علیه» از آن آب می‌خورد آب می‌کشیدند، چون پدر او حکمت و عرفان تدریس می‌کرد. اینان غافل‌اند که حساسیت لازم در مورد سند برای روایات اخلاقی و عرفانی ما خیلی در گذشته معمول نبوده است. بشتر موضوعات سینه به سینه منتقل می‌شده است. موفق باشید

13512
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: یکی از مواردی که متاسفانه حتی در بین افراد متدین هم متداول گشته با قیاس عملکرد های رهبر انقلاب با طرز رفتار امیرالمومنین (علیه السلام) سعی در نامشروع نشان دادن حکومت ولی فقیه در دوره کنونی (رهبری) دارند. چند مورد از بیانهای متداول را من باب نمونه ذکر می کنم: 1. سعد ابن ابی وقاص مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد و نه در خانه حبسش کرد و نه علیه او سخن گفت؟ 2. طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی (ع)) ترک کردند. علی به آنها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند. علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید با این وجود آنها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی (ع) معنا نداشت. 3. کسانی که با او جنگیدند را محارب و منافق و فتنه گر نخواند، گفت: برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند. لذا از حضور محترم شما استاد گرامی خواهشمند است راهنمایی بفرمایید جواب این گونه شبهات را چگونه بیابیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به ضعف‌هایی که در نظام اجرایی کشور هست ولی نمی‌دانم در مورد موضع‌گیری‌های ولیّ فقیه، کدام مورد است که تفاوتی بین موضع‌گیری رهبری با سیره‌ی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌باشد؟ مگر در زمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» که کلیّت نظام، مقابل معاویه و امثال معاویه بود در درون نظام خنّاس‌هایی نبودند که چهره‌ی نظام را آلوده می‌کردند؟ ولی با آن موضع‌گیری کلّی که حضرت داشتند، مسیر، مسیر درستی بود. موفق باشید

13108
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: اگر ممکن است مایلم منظور امیرالمومنین را از حکمت 238 نهج البلاغه بدانم: زن همه اش بدی و شر است و بدتر از آن این است که از داشتن وی گریزی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» مطابق شواهد روایی عرض شد، بعضاً از جملات خود حضرت روشن می‌شود که زن به معنای مظهر شهوت است و در این رابطه می‌فرمایند شرّ است که شهوت به خودی خود اگر در کنترل شریعت قرار نگیرد، چنین تبعاتی را به همراه دارد و از آن جهت می‌فرمایند از آن گریزی نیست که انسان نباید شهوت را سرکوب نماید بلکه باید آن را کنترل کند. موفق باشید

13102
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: احتراماً، در صورت امکان اگر محبت بفرمائید دعای تهلیلات امام علی (ع) در دهه اول ماه ذی الحجه را شرح بفرمائید. ضمناً، ربط گفتار امام با دعا (ربط «لا اله الا الله» و موها و كركهاى حیوانات و ... ) را راهنمائی بفرمائید ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قبلاً در حدّ ترجمه عرایضی داشته‌ام که در ذیل برای شما قرار می‌دهم.  آن‌چه در این اذکار مهم است نگاه توحیدی به همه‌ی مخلوقات عالَم است و این‌که متوجه باشیم هر مخلوقی مظهری از یگانگی حضرت حق است و لذا حضرت حق به یگانگی خود در تمام عوامل کثرت حاضر است. در این رابطه امیرالمؤمنین«عليه‌السلام» به ما آموزش می‌دهند که در این ماه که ماه رجوع به حضرت حق است به نحوی خاص در هر روز از دهه‌ی ذي‌الحجّه این‌طور بگوییم: « لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الّلَيالي وَالدُّهُورِ» يعني؛ اقرار به يگانگي خدا دارم به شمارة شب‌ها و روزگاران. «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ» يعني؛ اقرار به يگانگي خدا دارم به شمارة موج‌هاي درياها.

«لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ رَحْمَتُهُ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ» يعني؛ اقرار به يگانگي خدا دارم و اين‌كه رحمت او بهتر است از آنچه مردم جمع كنند.

     «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَالشَّجَرِ» يعني؛ اقرار بر يگانگي خدا دارم در همة هستي كه هر خار و درختي آن را نمايش مي‌دهد.

     «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ» يعني؛ اقرار به يگانگي خدا دارم در همة هستي كه هر مو و كُركي نمايش حضور و احاطة يگانگي اويند.

 

    «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ» يعني؛ اقرار به يگانگي خدا دارم در همة هستي كه هر سنگ و كلوخي نمايش احاطة يگانة اوست.

 

     «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ» يعني؛ اقرار بر يگانگي او دارم كه هر چشم برهم زدني نمايش احاطة اوست و لا غير.

     «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ فِي الّلَيْلِ اِذا عَسْعَسَ، وَالصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ» يعني؛ اقرار به يگانگي او دارم كه حضور يگانة او در هر به غروب رفتن و به طلوع آمدن روزگار در نمايش است.

 

     «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الرِّياحِ فِي الْبَراري وَ الصُّخُورِ» يعني؛ اقرار بر حضور و احاطه و تدبير يگانة او دارم، حضور يگانه‌اي كه در هر وزيدن بادي بر صحرا و سخره نمايان است.

    «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ مِنَ الْيَوْمِ اِلي يَوْمِ يُنْفَخُ فِي‌الصُّورِ»

    يعني؛ اقرار برحضور و تدبير يگانة خداوند دارم، تدبيري كه از امروز تا روز قيامت همواره در صحنه است. موفق باشید    

12923
متن پرسش
سلام: 1. در امور سیر و سلوکی کتب علامه حسن زاده و آیت الله صمدی چه جایگاهی دارند؟ ۲. کتاب دروس معرفت نفس ایشان در معرفت نفس چه جایگاهی دارد؟ ۳. در عرفان عملی در حد ابتدایی در عمل چه کتبی مفیدند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- حضرت آیت اللّه حسن‌زاده و شاگردان نزدیک به ایشان نمونه‌های خوبی برای سلوک عرفانی هستند 3- به نظرم نامه‌ی حضرت علی«علیه‌السلام» به فرزندشان در مورد عرفان عملی، برای همه مفید است، از مبتدی تا منتهی. بنده در شرح آن نامه‌ی آسمانی نکات زمینی و ملموسی را در دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» عرض کرده‌ام. موفق باشید

12907
متن پرسش
با سلام: جناب استاد برای ملموس تر درک کردن نفاق افراد دوران اهل بیت (ع) مانند اشعث بن قیس ها و مقایسه رفتار و کردار اهل بیت (ع) با نفاق و خباثت ها چه مطالب و کتابهایی به نظر شما مفید و قابل استفاده هستند؟ جناب استاد کتاب الغارت تالیف ابراهیم بن محمد ثقفی نکات جالبی از زندگی امام علی (ع) رو در بر دارند این کتاب چجوریه؟ آیا معتبره و قابل اتکا هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کتاب «الغدیر» و «امام شناسی»‌های آیت اللّه حسینی تهرانی استفاده‌ی زیادی برده‌ام و کتاب «الغارات»، استنادات قابل استفاده‌ای در حقّانیت تشیع در آن به چشم می‌خورد در حدّی که مؤلف زیدی‌مذهب آن بالاخره به تشیع اثنی‌عشری گرائید. موفق باشید

12870
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوار: سوالاتی را می خواستم به عرضتان برسانم: 1. اینکه آیا میل به فساد جزء فطرت آدمی است؟ (چنان چه دکتر سروش در کتاب حکمت و معیشت دفتر اول با استفاده از آیه و روایت و عقل و تاریخ دست به اثبات آن می زند و منافاتش را با اختیار بر طرف می کنند و فلسفه صبر نبی بر مصایب را به علت دانستن این سرشت معرفی می کنند تا به اینجا رسند که این صفات که حضرت در ابتدای نامه بیان می دارند جز سرشت آدمی است و به هستی شناسی وا دارد) 2. اگر می شود اين تاجر غرور را توضيح دهيد و در كتاب خود به آن صورت توضيح نداده ايد. 3. اينكه افرادي از طريق علومي به عمر انسان خبر دهند حقيقت دارد و حتمي الوقوع است و از راه دعا نمي توان جلو آن را گرفت؟ 4. براي سير مطالعاتي ابتدا سير خودتان را مطالعه كنيم يا شهيد مطهري؟ 5. براي مطالعه بيش تر در نامه 31 چه کتابی پیش نهاد می کنید (لطفا اگر مي شود توضيح بيشتري در كتابتان بر مقدمه نامه 31 بزنيد و حق مطلب بيان نشده) 6. براي فلسفه چه سیری پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: میل به فسادکردن مربوط به طبع آدمی است و نه فطرت او، و لذا وقتی انسان در متن طبع خود قرار داشته باشد آن مشکلات که حضرت مولا علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند روی می‌دهد. _ پیشگویی‌ها اولاً معلوم نیست درست باشد، ثانیاً از طریق دعا و صدقه و صله‌ی رحم عمر انسان حتی اگر مقدّر هم شده باشد تغییر می‌کند _ بعد از ده نکته و آشتی با خدا، مطالعه‌ی کتاب‌های مرحوم شهید مطهری کمک زیادی به شما برای رجوع به حقیقت می‌کند. _ مباحث صوتی «یابن جندب» که شرح روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» به یکی از اصحاب آن حضرت است، کمک‌کار خوبی است. موفق باشید

12821
متن پرسش
سلام مومن: شما با کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» نظام کمونیستی و لیبرالیستی وجود منو از هم پاشوندید باریک الله استاد طاهر زاده احسنت به نفس و قلمتون. اما منو در یک ابهام بزرگ فرو بردید و اون اینکه حال که قراره بنده باشم باید چیکار کنم؟ حال که قراره در کسب رزق تعادل به خرج بدم و به بندگیم برسم چطوری باید برسم؟ صبح که از خواب بیدار میشم باید چیکار کنم که اون بندگی که شما در کتاب ذکر کردید محقق بشه؟ آخه مومن آدم کتاب مینویسه کامل مینویسه میدونین با خوندن این کتاب چند وقتیه خمارم نمیدونم حالا که باید بندگی کنم باید چیکار کنم، هر روز نگرانم آیا دارم بندگی می کنم یا نه. در کل بگم استاد برا یه آدم یه لا قبا که تا حالا جوونیش رو با هوس بازی و خودپرستی و حب مال و مقام تباه کرده توضیح بدید حالا که دغدغه رزق نباید باشه اول اینکه چه دغدغه هایی باید باشه دوم اینکه من برا این بندگی باید از کجا شروع کنم و چطوری بندگی کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که فقط یک کتاب ننوشته‌ام که لازم باشد علمِ «کانَ و ما یکون» رادر آن مطرح کنم. در حالی‌که توصیه‌ی فوق‌العاده ارزشمند مولایمان به فرزند جوانش در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در جلوی شما است که در آن تمام راه‌های بندگی بدون یک نقطه کم  و زیاد در آن مطرح است. موفق باشید

12787
متن پرسش
برادر طاهر زاده سلام علیکم بنده از برادران اهل سنت شما هستم که چند وقتی است روی مکتب تشیع تحقیق می کنم که اتفاقی به سایت شما وارد شدم و از اینکه فضای گفت و گو فراهم کردید بسیار سپاسگزارم. راستش اینجانب با وجود سنی بودن نتوانستم از حادثه مهم غدیر به راحتی عبور کنم و لذا بر آن شدم تا راجع به تشیع بیشتر تحقیق کنم و به کتب روایی شما و نظرات علمای شما خیلی رجوع داشته ام اما چندین مسئله برای من پیش آمده که حل نشده است یکی از آنها را مطرح می کنم البته با کمال صداقت بگویم که قصد مجادله ندارم و قصدم دریافت حقیقت است. سوال بنده راجع به دختر بزرگوار رسول خدا فاطمه است ما اهل سنت برای ایشان به واسطه اینکه دختر رسول خدا (ص) و همسر صحابه بزرگوار علی ابن ابی طالب (کرم الله وجهه) بوده اند احترام خاصی قائلیم اما برداشت ما این است شما در تعریف مقام ایشان افراط کرده اید و با وجود اینکه از وهابیون خبیث بیزاری میجویم اما بعضی اوقات با دیدن روایات شما می گویم وهابیون حق دارند آنقدر با شما دشمن باشند البته از حرف بنده ناراحت نشوید اما خب باید بگویم. مثلا در کتب روایی شما شیعیان حدیثی قدسی نقل شده مبنی بر اینکه خدا فرموده اند به عزت و جلالم سوگند اگر محمد (ص) نبود عالم را خلق نمی کردم اگر علی (رضی الله عنه) نبود محمد (ص) را خلق نمی کردم و اگر فاطمه (رضی الله عنه) نبود محمد و علی را خلق نمی کردم. حال شما که تمدن زایی شیعه را نوشته اید انصافا قضاوت کنید این روایت کوچک کردن مقام پیامبر و صحابه ایشان و در کل کل بشریت نیست؟ آخر سند این روایت کجاست؟ دلیل آوردن آن چیست؟ یا مثلا رهبر انقلاب اسلامی مولوی خمینی می فرمایند فاطمه زهرا (رضی الله عنه) همه حقیقت اسلام است. بنده میخواهم عرض کنم دختری که هجده سال بیشتر عمر نکرده اند چه تاثیری در اسلام داشته اند که همه حقیقت اسلامند البته باز تاکید کنم ایشان به عنوان دختر پیامبر و همسر صحابه مورد احترامند اما ِا این اغراق نیست؟ با تشکر از شما و سلام و درود به پیشگاه پیامبر و اهل بیت ایشان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به نظرم همان‌طور که اکثر شیعیان مقصد روایت فوق را درست متوجه نشده‌اند، جنابعالی نیز همان مشکل را پیدا کرده‌اید. اجازه دهید بنده برداشت خود را عرض می‌کنم تا خودتان هرطور صلاح دانستید در مورد آن فکر کنید. در قرآن داريم: «ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الّا لِيَعْبُدُونَ»[1] يعنى؛ هدف خلقتِ‏ جن و انس، عبادت و بندگى خدا است. و از طرفى حضرت حق در حديث قدسى مى‏فرمايد: «يا احْمَد! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْافْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِيٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما»[2] اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين را نمى‏آفريدم و اگر على نبود، تو را نمى‏آفريدم و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را نمى‏آفريدم. ممكن است در برخورد اول تصور كنيم كه مقام حضرت فاطمه (س) از مقام پيامبر خدا (ص) و على (ع) برتر است در حالى‏كه اگر توجه بفرماييد ملاحظه خواهيد كرد اين روايت نظر به نبوت حضرت محمّد (ص) و امامت حضرت على (ع) دارد و اين‏كه هدف نبوت و امامت، ظهور عبوديت انسان‏ها است و به اعتبار نبوت حضرت محمد (ص) و امامتِ حضرت على (ع)، هدف از خلقتِ حضرت محمّد و حضرت على «عليهماالسلام»، حضرت فاطمه (س) است، آن‏هم به عنوان مظهر بندگى كامل خدا. يعنى حال كه هدف خلقت انسان‏ها، بندگى خداست و از طرفى هدف از خلق نبى (ص)- به اعتبار نبوتش - و هدف از خلق امام - به اعتبار امامتش - همه و همه، ظهور آن بندگى است كه خداوند هدف خلقت انسان‏ها قرار داده است، و حال كه فاطمه‏زهرا (س) مظهر بالفعل آن بندگى است كه نبوت و امامت براى ظهور آن پديد آمده‏اند، پس اگر نظر به فعليت كامل بندگى كه همان فاطمه‏زهرا (س) است نبود، اصلًا خداوند نبوّت و امامتى را اراده نمى‏كرد و لذا است كه مى‏توان نتيجه گرفت فاطمه‏زهرا (س) مظهر كامل بندگى است. بايد توجّه داشت كه اين روايت نمى‏خواهد مقام عبوديت پيامبر و على (ع) را نفى كند، زيرا خداوند در توصيف رسول‏الله (ص) صفت «عَبْدُهُ» را بر صفت «رَسُولُهُ» مقدم مى‏دارد و در واقع عبوديت محض رسول‏الله (ص) را تأييد كرده‏است، ولى در پيامبرخدا (ص) عبوديت و نبوت و در على (ع) عبوديت و امامت جمع است و چون خداوند در خلقت انسان، نظر به عبوديت او دارد و فاطمه‏زهرا (س) نمونه‏ى صريح و روشن آن عبوديت است، روايت مى‏فرمايد: مقصد خلقتِ نبوّت و امامت، خلقت فاطمه‏زهرا (س) است و در واقع فاطمه (س) مظهر همان عبوديت پيامبر خدا (ص) است و محبت شديد پيامبر خدا (ص) به فاطمه‏زهرا (س) در همين راستا است كه در آينه‏ى وجود فاطمه (س) عبوديت خود را مى‏يابد و درعبوديت او مظهرى از حقايق را مى‏بيند و لذا پيامبر (ص) مى‏فرمايد: «فَاطِمَةُ حَوراءُ انْسِيَّةٌ، فَكُلَّما اشْتَقْتُ الي رائِحَةِالْجَنَّةِ، شَمَمْتُ رائِحَةَ ابْنَتي فاطِمَةَ»[3] فاطمه حوريه‏اى بشرگونه است، هر زمان مشتاق بوى بهشت مى‏شوم، دخترم فاطمه را مى‏بويم. در حديث ديگرى مى‏فرمايند: «فَما قَبَّلْتُها قَطُّ الّا وَجَدْتُ رائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبي مِنْها»[4] هرگز فاطمه را نمى‏بوسم، مگر اين‏كه بوى درخت طوبى را از او استشمام مى‏كنم. پس فاطمه‏زهرا (س) مظهر جامعيت بهشت است و حضرت پيامبر (ص) وقتى مى‏خواهند به بهشت و شجره‏ى طوبى منتقل شوند و از آن حقايق غيبى بهره گيرند، به فاطمه (س) نظر مى‏كنند و او را مى‏بويند و ارادت به مقام فاطمه‏زهرا (س) و توجّه به مقام آن حضرت، قدرت چنين انتقالى را براى ما نيز به همراه خواهد داشت، البته در حدّ خودمان. توجه به اين‏گونه مقاماتِ حضرت‏زهرا (س) مقدمه براى معرفت به آن حضرت خواهد شد و زمينه‏ى درك شب قدر مى‏شود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى ذاريات، آيه‏ى 56.

[2] ( 2)-« جنةالعاصمه»، ص 168، به نقل از كشف‏اللئالى.

[3] ( 1)- بحارالانوار، ج 43، ص 4.

[4] ( 2)- بحارالانوار، ج 43، ص 6.

12777
متن پرسش
سلام: در پاسخ سوال ۱۲۷۵۷ (کدام علی؟) نوشتید علی علیه السلام دنیا را خلق کرد و البته نه آن علی که غذا می خورد و... درست اما استاد وهابیت می گویند شیعیان معتقدند خالق خدا نیست و ...مگر در قرآن نیامده که خدا خالق است؟ این چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها و تنها خدا خالق هستی است و انسان‌های کامل واسطه‌های فیض حضرت حق‌اند به همان معنایی که شما در دعای ندبه اظهار می‌دارید که حضرت صاحب الزمان«سبب المتصل بین الارض و سماء»اند. موفق باشید

12757
متن پرسش
ضمن عرض سلام و تشکر بابت پاسخگویی به پرسش سابق بنده. استاد عزیز بنده در آخر به جواب قطعی «بله یا خیر» نرسیدم. پرسشم را بنحوی دقیقتر عرض می کنم: آیا مخلوقات این جهان (مانند درخت، دریا و سایر مخلوقات) را امام علی (ع) خلق فرموده اند؟ منظور سوال چیزی فراتر از واسطه فیض بودن است. خواهش می کنم به این شبهه واضح پاسخ دهید. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام علی؟! آن علی‌ای که غذا می‌خورد و می‌خوابد، نه! و آن علی‌ای که در مقام نور عظمت، واسطه‌ی فیض الهی است، آری. پیشنهاد می‌کنم کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت» را که بر روی سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید

12741
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر بابت فرصتی که در اختیار ما قرار می دهید تا از شما استاد بزرگوار بهره ببریم. خدا عمرتان بدهد. استاد عزیز، آیا این حرف درست است که می گویند جهان را امام علی (ع) خلق فرموده اند؟ خواهش می کنم با وضوح برایم بگویید. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا که شخص امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در مقام واسطه‌ی فیض باشند، حرف درستی نیست. ولی مقام حقیقت نوریِ ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هرکدام در زمان خود به‌عنوان واسطه‌ی فیض حرفِ درستی است( در صورتی‌که معنای واسطه‌ی فیض درست، تصور شود). پیشنهاد می‌کنم کتاب «واسطه‌ی فیض در هستی» را که بر روی سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید

12750
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در جریان مباهله که حضرت علی (ع) به عنوان نفس پیامبر (ص) معرفی شده آیا این اشاره به مقام ولایت و خلیفه اللهی حضرت علی (ع) است که بالاتر از مقام رسالت پیامبر (ص) است و یا نه به اعتبار حدیث منزلت که مقام حضرت علی (ع) تفصیل پیامبر (ص) است و ظاهرا پایین تر از مقام پیامبر (ص) است. (مشابه اینکه می گوییم مقام مرد مقام عقل است و مفام زن نفس است)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در مقام نفس پیامبر هستند، بدین معنا است که به نور عصمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» منوّر به مقام عصمت‌اند و چون به تابعیت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در چنین مقامی هستند، مقام رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بالاتر است. بحث مباهله را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

12696
متن پرسش
سلام و طاعات قبول و دعا کنید برای ما و جوانان 1. چرا حضرت رسول صلی الله علیه و آله وقتی که عازم جنگ تبوک شدند حضرت علی علیه السلام را جانشین خود قرار ندادند و یک نفر دیگر را قرار دادند؟ مگر ما نمی گوییم شایسته ترین فرد ایشان بودند و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله هم حق ایشان بوده است؟ چرا این کار را نکردند که تمرینی برای مردم باشد که بعد نگویند که حضرت جوان است و ...؟ مگر وقتی اصلح است صالح را ....؟؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در این جنگ که خطر شهادت پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در پیش بود، بر عکسِ بقیه‌ی جنگ‌ها حضرت علی«علیه‌السلام» را جانشین خود کردند و روایت مشهور «أنتَ مِنِّي‌ بمَنزِلَةِ هَارونَ مِن‌ مُوسَي‌ إلا أنَّه‌ لانَبيَّ بَعْدي» در خطاب به علی«علیه‌السلام» فرمودند. موفق باشید

12679
متن پرسش
سلام: چند روز پیش یک عالم دینی در یک برنامه تلوزیونی داستانی رو در مدح حضرت علی (ع) تعریف کرد که افکار مرا به کلی بهم ریخته؛ روزی شخصی از خداوند 4 هزار درهم درخواست می کند و حضرت علی (ع) که در جریان قرار می گیرد به او می گوید به مدینه بیا تا حاجت تو را برآورم. مرد به مدینه می رود حضرت باغ خود را 12 هزار درهم می فروشد 4 هزار درهم را به مرد می دهد و بقیه آن پول را بین فقرا تقسیم می کند. شخصی برای حضرت فاطمه(س) خبر می برد که علی (ع) فلان باغ را فروخته خانم می فرمایند خب اختارش را داشته. علی(ع) که به خانه برمی گردد حضرت فاطمه (س) قضیه را از او می پرسد حضرت می گوید که نیازمندان می آمدند و من شرم می کردم که دست خالی برگردند. وقتی می فهمد که حضرت هیچ پولی برای خودشان نگه نداشته دامن حضرت را می گیرد و می گوید فرزندان من 3 روز است که گرسنه اند تو باغی را فروخته ای که پدرم درخت های آن را کاشته بود امروز دامن تو را رها نخواهم کرد تا پدرم بین ما قضاوت کند. پیامبر وارد می شود و می پرسد زهرا (س) چرا دامن علی (ع) را گرفته ای قضیه را برایش تعریف می کنند. پیامبر (ص) 5 درهم به علی (ع) می دهد و می گوید برو برای بچه ها چیزی برای خوردن تهیه کن. در راه شخصی از حضرت درخواست می کند و حضرت پول را به او می بخشد در راه به فکر چه کنم بوده که شخصی می گوید این شتر را از من بخر حضرت می فرماید من پول ندارم می گوید بعدا پولش را بده. و بعد شخصی با مبلغی بیش از این قیمت شتر را از حضرت می خرد و حضرت با آن پول غذا تهیه می کند. وقتی قضیه را برای پیامبر (ص) تعریف می کند پیامبر (ص) می فرماید که فروشنده شتر جبرئیل و خریدار (فکر کنم) میکائیل بوده. اول اینکه مومن کسی است که عاقل باشد و با درایت زندگی اش را اداره کند و کسی از او در رنج نباشد و وظایف خود را به درستی انجام دهد. حضرت علی (ع)معصوم بوده. این از عقل به دور است و از طرفی ظلم به خانواده چون وظیفه شرعی حضرت دادن نفقه است و در واقع بخشی از آن پول اصلا مال او نبوده که ببخشد چون نفقه بر گردنش بوده و در واقع بدهکار و از طرفی بخشش هم اول به نزدیکان و خویشان رواست؟ از طرفی در قرآن آمده که در انفاق زیاده روی نکنید چرا حضرت از قرآن پیش رفته (در داستانی هم که سه روز روزه می گیرند و هربار افطار خود را می بخشند این هست البته در آنجا میشه گفت همه خانواده راضی بوده اند اما در اینجا ببخشش حق دیگران بوده)؟ وقتی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) معصوم اند و زندگی خود را بر اساس قوانین و رضایت الهی ساخته اند چطور زن دامن مرد را می گیرد؟ به او ظلم شده یا زیاده خواه و کم طاقت است؟ (در داستانی داریم علی (ع) می پرسد چرا بچه ها گرسنه اند و چیزی در خانه برای خوردن نداریم؟ حضرت فاطمه (س) می فرماید پدرم گفته از شوهرت چیزی طلب نکن که شاید از عهده آن بر نیاید)؟ صدقه به سید نمی رسد پس چطور حضرت با بی درایتی خود را مستحق گرفتن صدقه می کند اگر هم بگوییم صدقه نبوده و هدیه پدر به دخترش بوده باز هم حضرت مالک آن پول نبوده که ببخشد امانت دارش بوده؟ اگر به نظرتان نقد تندی است پست را تایید نفرمایید و در پست قبلی توضیح دهید چون نمی خواهم افکار پریشانم ذهن دیگران را نیز مشوش کند. با تشکر خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید هرگز اعمال حضرت علی«علیه‌السلام» در چنین فضایی واقع نشده که آن حضرت نسبت به حقوق فرزندان و خانواده بی‌تفاوت باشند در آن حدّ که مورد اعتراض وجود مقدس زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» قرار گیرند. علم هرمنوتیک به ما کمک می‌کند تا متون دینی را در شرایط تاریخی خودش بررسی کنیم. موفق باشید

12640
متن پرسش
سلام عليکم: استاد عزيز آن خطبه اى که حضرت امير (ع) بر خوارج خواند و چند هزار نفر از آنها جدا شدند آيا موجود است وکدام خطبه است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در یاد ندارم. فکر می‌کنم اگر در کتاب‌های تاریخ وقایع سال‌های 40 هجری را دنبال کنید، جواب خود را پیدا می‌کنید. موفق باشید

12633
متن پرسش
سلام: حاج آقا من از سخنرانی، کنفرانس و یا خواندن یک صفحه قرآن در جمع یا پشت بلند گو به شدت ترس و اضطراب دارم، خواهش می کنم، خواهش می کنم، هم چندین کتاب از خود و دیگران معرفی کنید و هم بگویید چه کنم؟ این مشکل زندگیم را فلج کرده راه درمان دهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که قوه‌ی واهمه غلبه دارد هرچه با آن بیشتر مبارزه کنید و بدون توجه به آن به وظایف خود بپردازید، با راحتی بیشتر از آن راحت می‌شوید. عمده آن است که بدون توجه به آن کار خود را حتی در حال اضطراب انجام دهید. کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» یعنی توصیه‌های حضرت علی«علیه‌السلام» بسیار در این مورد کارساز است در ضمن به جواب 12632 نیز نظری بیندازید. موفق باشید

12623
متن پرسش
سلام بر استاد. دوستی برایم فرستاد: "سلام علیکم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق مطلب زیر را در جایی دیدم. حیفم آمد در این روز ها که به امیرالمؤمنین اختصاص دارد آن را به اشتراک نگذارم. ملتمس دعا‌ امام علی علیه السلام چگونه بود؟ وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد. وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند. وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت «مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش می کنم». اینطور که برخی می گویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت «به خانه روید و مطیع باشید». گفت «در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد». سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و «خواص بی بصیرت» خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت «می دانم حج نمی روید!»؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و «سران فتنه» خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش انديشه بود. «غلام آن کلماتم که آتش انگیزد». روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد» (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد». تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت «خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم» آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود. بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت «کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!». حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را «محارب و منافق و فتنه گر» نخواند، گفت «برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!» نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت «من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!» در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر «فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود»، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح «انديشه» سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح «انديشه» به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند «فاصبر، ان وعد الله حق». همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. می گفت «نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ». وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت «سیاه نمایی نکنید». خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت «مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد»! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را «لیبرال» خواند! آنجا که در کتاب «آینده انقلاب» گفت «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست»." البته من جواب مفصلی دادم بی انکه خیلی سیاسی بحث کنم خواستم نظر شما را بدانم ، مشخصا منظورم اینه که اگر کسی نه از روی غرض از روی شبهه طرح کند این ها را چه باید گفت؟؟ هرچند کلمه الحق و یراد بهالباطل برای من تابلوست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیه‌السلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آن‌که فراموش نشود وقتی فتنه‌گرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستاده‌اند، پس از نصیحت و تذکر به‌شدت با آن‌ها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئه‌ی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازه‌ی علی«علیه‌السلام» چنین میدانی به آن‌ها داده شده بود بلکه نقشه‌ی عمروعاص بود و بازی‌خوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار نگرفت. چرا نویسنده‌ی محترم فرموده‌اند: علی«علیه‌السلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیه‌السلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را می‌گوید، گویا نویسنده‌ی محترم تلاش نکرده‌اند همه‌ی علی«علیه‌السلام» را ببینند! حداقل به اندازه‌ی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیه‌السلام» را می‌دیدند که در وصف آن حضرت می‌گوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید

12470
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزيزمان: سوال بنده اين بود که عالمى به اسم عالم «ذر» وجود دارد؟ و ابعاد آن چگونه است؟ بنده به ياد دارم در يکى از سخنرانى هايتان به روايتى با اين کليات اشاره کرديد که زمانى که مردم با حضرت على عليه السلام بيعت مى کردند حضرت از يکى از آنها خواست که چند بار با ايشان دوباره بيعت کند و بعد حضرت گفت آن زمانى که يارانم با من بيعت کردند چهره تو در بين آنها نبود که گفته ميشه اون شخص ابن ملجم بود و در اينجا هم منظور حضرت همان عالم ذر است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن شرایطی که انسان در حقیقت و فطرت خود با حضرت حق روبرو شده‌ است را به تعبیری عالم «ذر» گویند ولی شرایطی که بدان در رابطه با حدیث مذکور اشاره کردید را عالَم «ارواح» گویند و ربطی به عالم «ذر» ندارد. موفق باشید

12394
متن پرسش
سلام استاد: از لحاظ وجودی و علم حضوری اهل البیت (ع) با هم تفاوت دارند. مثال از لحاظ رتبه امامت که امام علی (ع) امام اول است و امام رضا (ع) امام هشتم است با هم تفاوت دارند، در توحید و درجه وجودی هم متفاوتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر مقام، مقام همه‌ی اهل‌البیت قرآن است و به فرمایش خودشان اول آن‌ها عین آخر آن‌ها است. ولی از نظر ظهور و شرایط تجلی آن حقیقت، متفاوت‌اند. و به تعبیر امام باقر«علیه‌السلام، علی«علیه‌السلام» افضل همه‌ی ائمه می‌باشند. موفق باشید

12312
متن پرسش
با سلام و عرضه خسته نباشید: من با توجه به آیات «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و همچنین «و من یتق لفتحنا ابواب السماوات و الارض» سعی کردم که تا جایی که می شود از گناهان دوری کنم و همچنین اخلاق حسنه داشته باشم و ... و حقیقتا بعضی از معاصی را به لطف خدا ترک کرده ام اما نمی دانم چرا بعد از چند سال مشکلات ما حل نشده و همچنان سخت من را از زندگی بیزار کرده است؟ مگه قرار نیست با تقوا راه خروج از مشکلات باز شود؟ واقعا تا کی باید صبر کرد؟ هرچه هم استغفار کرده و هرچه هم به زیارت اهل بیت (کربلا، مشهد، قم، شیراز، مناطق جنگی) می روم باز هم حاجات ما برآورده نشده و قصه ها تمام نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اسْتِغْنائُكَ‏ عَنِ الشَّي‏ء خَيرٌ مِنْ اسْتِغْنائِكَ‏ بِهِ»؛ استغناء و بى‏نيازى تو از يك چيز، بهتر از استغناء تو با آن چيز است، زيرا نخواستن بالاتر از داشتن است. شما چه می‌دانید که خداوند چه طرحی را برای برون‌رفت از مشکلاتتان طراحی کرده‌ است! شاید بخواهد به‌جای برآوردن آرزوهایت آزادشدن از آن‌ها را به شما بدهد. معجزه‌ی تقوا را در نجات از امیال ساده نگیرید. موفق باشید

12269
متن پرسش
سلام استاد: چند وقتی میشه که این بزهکار را جهت مداوا به نجف خوانده اند، اصلا خوشحال نیستم بلکه مرا دیوانه می کند، این بی غیرتی ام که حتی اشتیاق وصال ایوانش نیز نتوانست آدم ترم کند. مادرم میگه زیر قبه سیداشهدا دعا کن حالا دیگه بعد سه دهه عمر که موهات داره سفید میشه دوماد بشی میگم چجوری روم میشه با اون فضای قبض و غم حرم حرف از دامادی و مشکلات مالی بگویم و حاجات دیگه از اونطرف به اون حاجت های اغلب دنیوی هم محتاجم از این رو مانده ام استاد چه کنم؟ سه دهه عمر همش می گفتیم کربلا کربلا حالا بریم و فقط از خود دم بزنیم؟!! مهمه اما بی ادبی ست. کلا نظر شما چیه؟ دعاهای دنیوی را بذاریم برا ایوان نجف یا حرم حضرت ابوالفضل یا حرم سیدالشهدا؟ راستی پس زیارت و عشق بازی چه؟ (از ائمه (ع) سوء استفاده می کنیم برای دنیا عاشقشون نیسیم دل بهم زنه بخدا) اعصابم خرده اصلا خوشحال نیسم دارم میرم کربلا خاک بر سر من.استاد من هم زن میخوام هم علم، هم علم تفسیر هم پول(البته در حد نیاز خونه و ماشین معمولی) هم سلوک و بندگی. اینقد دعا کنیم خودخواهی نیس؟ وقتی ندارم منتظر جوابم. حلال کنید پس از سه دهه عمر انتظار اینک وصال نه، اندکی تقرب به حضرات محبوبین علیهم السلام. اضطرابی به جانم افتاده که بیان کردنش میسر نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نگفتند با «کریمان کارها دشوار نیست!» با تمام امید به پابوس مولایمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بروید و از حضرت بخواهید به نور خودشان به سرّ شما نظر کنند و آن کنند که باید بکنند! و در کنار این‌ حرف‌ها از حوائج دنیایی هم با ایشان سخن بگویید و در ملاقات مولایمان حسین«علیه‌السلام» هرچه می‌خواهید درد و دل کن، از آشفتگی‌هایی که داری بگو، و بپرس چگونه شما توانستید با غمخواری برای دین، همه‌ی دنیا را به هیچ بگیرید!؟ ای راهِ گشوده به سوی خداوند در ظلمات دنیا! ما به زیارت شما آمده‌ایم که این راه را در مقابل ما بگشایید. موفق باشید  

12260
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: استاد امروز سوالات را می خواندم با خواندن سوال 12253 یاد سوال یکی از دوستان افتادم که می گفت - و البته انجام هم می داد اما دلیلی نداشت فقط به تاسی از پیشینیان این کار را انجام می داد - هنگام شنیدن اذان انگشت سبابه را ابتدا نزدیک لب برده و بوسه زده و سپس به پیشانی می چسبانند حال سوال این است که آیا این هم در روایات آمده؟ و سوال دیگر هم این است که چطور نیات و اعمال خود را تحت ولایت امیرالمومنان علی (ع) قراردهیم. آیا بر لبان ما ذکر یکی دیگر از ائمه (ع) غیر از حضرت علی (ع) باشند تحت ولایت آقا امام علی علیه السلام هستیم؟ اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قراردادن انگشت سبابه نزدیک لب را که فرمودید به عنوان یک دستور که از طریق ائمه صادر شده باشد، بنده نشنیده‌ام 2- با ذکر نام هر کدام از ائمه«علیهم‌السلام» مسلّم در ذیل ولایت مولایمان امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالب«علیه‌السلام» قرار خواهید گرفت. مگر نه این است که در زیارت هر امامی به طور مستقیم سلام بر پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و سایر ائمه«علیهم‌السلام» می‌کنید؟ به این معنا که در زیارت هر امامی همه‌ی آن ذوات مقدس را زیارت کرده‌اید، همان‌طور که با هر اسمی از اسماء الهی که خدا را بخوانید حضرت حق با نور «اللّه» که جامع جمیع اسماء است به سراغ شما می‌آید. موفق باشید

12157
متن پرسش
سلام ممنون از پیگیری شما جهت اصلاح لینک جلد اول کتاب «فرزندم این چنین باید بود» با عرض پوزش در حال حاضر هیچ لینکی جهت دانلود این کتاب مشاهده نمی شود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاح گردید. با تشکر

12131
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام: می خواستم در مورد یکی از مشکلات زندگی‌ام از شما مشورت بگیرم. من روحیه‌ای پیدا کردم که اصلا نمی‌توانم برای خودم برنامه ریزی کنم و آن را به انجام رسانم. مقداری که بررسی کردم چند دلیل برای آن پیدا کردم که دلیل اول را صرفا برای هم‌فکری بیشتر عرض می کنم و بیشتر منظور سوالم روی چگونگی برنامه ریزی و بررسی دلیل دوم است: 1. ضعف بدنی که از اولی هم که به یاد دارم این ضعف و سرگیجه با من همراه بود و بعد از آن، از کلاس اول دبیرستان که بودم تا الان که حدود ۱۲سال می گذرد دچار یک بیماری مضمن معدوی شده و از آن به بعد هم سه بار به دلیل دیگری که احتمالا آن هم منشا در ضعف دارد عمل جراحی داشتم. و سرماخوردگی های پی در پی و ضعف اعصاب و ضعیف شدن حافظه، به طبیب که مراجعه کردم دلیل بسیاری از این ها را غلبه‌ی سودا می‌دانست. الان ذهنیتی پیدا کردم که دائم انتظار دارم یک مریضی به سراغم بیاید. 2. روایاتی شنیدم یا خواندم مثلا از حضرت علی (ع) نقل شده که «من خدا را این گونه شناختم که هر چه برنامه ریزی کردم برنامه ام را به هم زد» و یا روایتی که «خدا برای جلوگیری از گناه بزرگ عجب و کبر انسان را دچار گناهان کوچک تر می کند» خوب به هم ریختن برنامه ها که بزرگ‌تر از گناه نیست و روایات دیگری که الان به خاطرندارم. الان به گونه‌ای شده که اصلا جرئت برنامه‌ریزی و اراده ی اجرای آن را برای زندگی خودم ندارم و فقط در کاری موفقم که آن را کس دیگری مدیریت کند. استاد چه کنم که: ۱- این ذهنیتی که از برنامه‌ریزی برای من درست شده، صحیح شود و ۲- در مورد تفسیر روایات بالا و دستگاهی که این روایات در آن قرار می گیرند توضیح دهید. شاید این هم از برکت ماه رجب باشد که این مسئله را تا این حد متوجه شدم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از روایتی که از حضرت علی«علیه‌السلام» آوردید برمی‌آید که حضرت برنامه‌ای که لازم بوده می‌ریختند و در متن آن برنامه متوجه می‌شدند اراده‌‌ای متعالی جهت دیگری را تقدیر می‌نموده و از این طریق متوجه حضور حضرت حق در عالم می‌شدند. و در مورد روایت دوم ،حضرت حق برای نجات مؤمنین از عجب گناهی را جلو آن‌ها قرار می‌دهد تا گمان نکنند هرچه اراده کنند عملی است، ولی نه به آن معنا که مؤمنین نسبت به وظایف ایمانی خود کوتاهی کنند. در هرحال شما نیز بر اساس توانایی خود نسبت به وظایف شرعی خود وظیفه‌تان را انجام دهید و بقیه را به خدا واگذارید و بدون دلیل خود را گرفتار دغدغه‌های بی‌جا نکنید. موفق باشید  

نمایش چاپی