بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام علی«علیه‌السلام»، غدیر

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23597
متن پرسش
سلام: استاد حس نمی کنید مردم دارند کافر می شوند، دارند به اون دینی که هیچ کاری ازش نیامده و نمی آید کافر می شوند. به دینی قالبی که جز خم و راست شدن و امساک از طعام در گوشه ای از سال که اعلام می کنند نیست، دینی که با حرص زدن به دنیا و جمع مال و کسب مقام ها و قدرت ها هیچ منافاتی ندارد. دینی که فقط متد است نه مسلک. این بخش لا اله ی تهلیل انقلاب نیست؟ موقع نشان دادن الله نرسیده است؟ انگار مردم از خیلی از خواص به اصطلاح عالم جلوترند، که آن ها هنوز دارند دین به درد نخوری را که نمی تواند ذره ای خود نگه داری بدهد ترویج می کنند و فریاد هم می زنند که چرا مردم دارند بی دین می شوند. (اهل ظاهر همیشه فقط نگران ظاهرند)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مطالب با شما همراه هستم، ولی نه به عنوان انکار دین و دیانت. آری! دین اسلام در حقیقتش همان دین علی «علیه‌السلام» است که برای دنیا به اندازه‌‌ی عطسه‌ی بُز هم ارزش قائل نبود و نه دینی که با اشرافیت و اشراف‌زادگان همراهی کند. موفق باشید

23523
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا این که برخی می گویند همه ائمه از کانال حضرت زهرا (س) فیض می گیرند و حضرت زهرا (س) از امیرالمؤمنین (ع) و حضرت علی (ع) از آقا رسول الله (ص) صحیحه؟ یعنی در هر زمانی واسطه اول فیض در عالم وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است بعد امیرالمومنین (ع) و بعد حضرت زهرا (س) و سپس امام هر زمان؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم لازم باشد این‌طور بحث شود. در هر زمانی واسطه‌ی فیض، امام زمانِ آن زمان هستند. موفق باشید

23488
متن پرسش
با درود: خوب سالیانی است که استاد از محاسن انقلاب گفتند و نوشتند اما چه انقلابی و چه محاسنی؟ بی تدبیری مسئولین و این همه فساد اقتصادی و فقر مردم، چه توجیهی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مثل طلوع و ظهور اسلام است در تاریخی که اسلام به میان آمد و راهی در مقابل بشر گشوده شد تا هرکس تکلیفش روشن شود. یکی مانند علی«علیه‌السلام» توانست از اسلام بهره بگیرد و به عالی‌ترین درخشش برای خود و دیگران نایل آید و یکی هم مانند معاویه بیش از پیش از طریق همان اسلام، زشتی‌ها و حسادت‌ها و خباثت‌هایش روشن گشت. و امروز نیز جایگاه انقلاب اسلامی چنین است که تکلیف هرکس را روشن می‌کند. امید است ما از این راهِ گشوده به سوی حقیقت بهره‌ای همچون بهره‌ی مولایمان ببریم و مواظب باشیم نه حقیقتِ اسلام را در شخصیت معاویه بنگریم و از مسیری که خداوند در مقابل ما گشوده است بیرون رویم، و نه امروز شخصیت انقلاب اسلامی را در چهره‌ی لیبرال‌های غرب‌زده‌ی سرمایه‌پرست بنگریم و از راهی که حججی‌ها و آوینی‌ها و صدها جوان بی‌ادعایِ وفادار به رهبری در آن قرار دارند، خارج شویم. آری! انقلاب اسلامی، راهی است تا هرکس تکلیف خود را معلوم کند، در هر لباسی که می‌خواهد باشد؛ می‌خواهد سردارِ دیروز باشد که امروز مردود شده است و یا خانم بی‌حجاب دیروز که امروز ایران را کشتی نوح می‌داند برای نجات از طوفان. موفق باشید

23331
متن پرسش
سلام: سوالی ندارم فقط دلم گرفته، وقتی روح بزرگی رو به زور وارد تن به این کوچکی کرد و هرچه دید کوچک بود و هرچه شنید کم بود و هرچه گفت بی ارزش بود خب معلومه که بزرگی یادش میره. خدایا ازت گله مندم، سرگردونم، دل گرفته ام عمرم داره میره و تو نشستی داری نیگا میکنی، هیچی هم نمیگی! نمیدونم دیگه سیلی های زندگی مال تویه(که بعیده از تو) یا از خود احمقم دارم میخورم. خدایا یه چی بگم برم، وقتایی ناشکری می کنم و هر چی به اون عقل پاره سنگ برداشته ام میرسه میدم بیرون و تو رو محکوم می کنم به ساختن دنیای به این مزخرفی، فقط یه چیز فقط و فقط یه مساله منو شرمنده میکنه و سرمو از شرم ميندازم پایین و میرم پی دردای قلبم. اونم حسین تو هست. همین. وقتایی فکر می کنم که تو خدای امام حسین بودی عاشقت میشم، و اون وقتا دنیایی که ساختی شبیه بهشت میشه چون امام حسین تو اینجاست. حالا دیگه دلم یه جور دیگه میگیره (عمری که صرف حسین نشه، از اول هم وبال گردنه)... برم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ببین وقتی با نظر به  سیره‌ی اولیاء الهی مثل مولایمان علی «علیه‌السلام» و جانِ جانمان حسین شهید «علیه‌السلام» به زندگی می‌نگریم، چه اندازه همین دنیای به ظاهر تنگ برای زندگی حقیقی گشوده می‌شود. خودمان را مشغول زندگی‌های تنگ کرده‌ایم و بقیه را مقصر می‌دانیم. گفت: «تو درون چاه رفتستی ز کاخ / چه گنه دارد جهان‌های فراخ». موفق باشید

23274
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: در حرکت روی برگرداندن امیرالمومنین علی (ع) از کشف حجاب عمروعاص لعنه الله علیه و روی برگرداندن آن حضرت چه رازی نهفته است؟ آیا حیاست؟ آیا نگاه نکردن حرام است؟ آیا قابیل نشدن است؟ در مقابل مکر قابیلی عمروعاص چرا مولا و مکر واللهی نکرد که کار تاریخ! در آن صحنه عوض شود؟ اگر قرار است قابیلیان زمان از هابیلیان زمان و ورع ها و تقواهایشان سوء استفاده کنند که دیگر الفاتحه به حیات بشریت و..! والله اعلم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیه‌السلام» با آن تقوا، آن علی‌ای شد که امروز من و شما از او حیات و هدایت می‌گیریم عمروعاص و قابیل با همان رویکرد علوی است که امروز پوچ و هیچ‌اند. موفق باشید

23136
متن پرسش
سلام: در سایت دنبال جزوه «قرآن هرگز تحریف نشده است» گشتم نبود. و یا آن دو جزوه دیگر که چرا نام حضرت علی (ع) در قرآن نیامده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه جزوه‌ی «قرآن هرگز تحریف نشده» است بر روی سایت نیست ولی احتمالاً متن جزوه را می‌توانید از جناب حاج آقای نظری تهیه نمایید. در مورد آن‌که نام حضرت علی «علیه‌السلام» چرا در قرآن نیامده است؛ عرض شد به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. اصل کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

23118
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: در این شرایط چگونه راه را تشخیص دهیم؟ در باره عجل و جسد و خوار از محضرتان سوالی شد که به زیبایی پاسخ دادید: «حقیقتاً خداوند ملت‌ها را بعد از به‌ظهورآوردنِ حقیقت آزمایش می‌کند و در فتنه می‌اندازد تا معلوم شود آیا بر عهد گذشته هنوز باقی‌اند و فرعونی فکر می‌کنند، چون فرعون بت‌پرست بود، یا الهی فکر می‌نمایند؟ خوار آن گوساله، صدایی بود کاملاً شبیه یک موجود زنده و امتحانِ سختی بود. وعده‌ی رفاه می‌دهند در حالی‌که حقیقت ندارد. رفاه را باید در بستر رحمت واسعه‌ی الهی پیدا کرد و نه در بستر گوساله‌ای مثل فرهنگ غرب.» اینجا سوال دیگری مطرح است فضای فکری و سوال خود را می نویسم مواردی که لازم به اصلاح هست را نیز بفرمایید البته مهمترین چیز پاسخ سواله ۱. برای شخصی که بینش صحیح توحیدی دارد قبل از فتنه گوساله مشخص است که چه افرادی در نبود حضرت موسی (ع) گوساله پرست می شوند و چه افرادی در راه حق باقی خواهند ماند سوال این است که گمراهان چه مواجهه غلطی با حضرت موسی (ع) داشتند که به چنین سرانجامی دچار شدند اشتباه کارشان کجا بود؟ متناسب با این سوال دو تا سوال مطرح میشه که دونستن جواب اینها هم برام مهمه: الف ) فرض بگیریم شخصی هستیم که ایمان نصفه نیمه ای داریم و در معرض فتنه و دو راهی انتخاب هارون علیه السلام و یا گوساله سامری قرار گرفتیم آن چشم روشن را هم نداریم که بسادگی نور و حقانیت حضرت هارون (ع) را ببینیم در این دو راهی باید چه کار کنیم که حق را تشخیص دهیم؟ جواب احتمالی: شاید عملی، دعایی چیزی که از خدا بخواهیم و نتیجه آن برای ما حجت باشد. ب) فرض کنیم به هر دلیل اشتباهی در فتنه فرو رفتیم و گمان کردیم گوساله پرستی حق است در این شرایط در اواسط کار به حقانیت خود در گوساله پرستی شک کردیم خواستیم از کار خود مطمئن یا منصرف شویم در این شرایط دومی باید چکار کنیم که حق را تشخیص دهیم عملی که نتیجه آن برای ما حجیت داشته باشد. دوباره مثل قبل عملی دعایی چیزی در مورد سوال اول بنظرم می رسه شخص باید از پیامبر الهی برای روشن شدن عقل خود و چشم دل خود کمک می گرفت ولی این کار رو نکرد و همه جا حضرت موسی (ع) بجای او دید و بلکه با ولایت خود او را بسمت خیر سوق داد و از بدی باز داشت حال با وجود ظاهر الصلاح بودن با حذف حضرت موسی (ع) از شخصیت چنین فردی این شخص به ذلت خواهد افتاد، این مورد همه جا دیده میشه شخصی که تحت ولایت استادی هست و از وضعیت حال خودش برای خود خیالاتی داره ولی بعد از حذف استادش ولایت الهی از دستش میره و معلومه جایگزینش چه چیزی خواهد بود، و یا زمانی که از خداوند یک گشایش عمومی در کار همه بوجود میاره در پرتو اون گشایش بسیاری به راه حق می رن ولی بعد مدتی اون گشایش عمومی برچیده می شه و اون حالی که اون موقع داشتی هرگز بدست نمیاریم. (در این مورد فضای فکر خود را بیان کردم تا مواردی که ازشون غفلت شده و خطا ها و اشتباهات رو بیان کنید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:غفلت بنی‌اسرائیل در همراهی‌نکردنِ حضرت موسی «علیه‌السلام» به جهت آن بود که جایگاه زعامتِ قدسی و الهی آن حضرت را برای هدایتِ تاریخی آن قوم در نیافتند. حال اگر هم در هر موقعیتی به خود می‌آمدند، در صورتی سر به سلامت می‌بردند که به جایگاهِ هدایت الهی آن حضرت نظر می‌انداختند وگرنه به جهت خلاف‌کاری‌های اطرافیان جناب عثمان به علی «علیه‌السلام» برگشتن، ولی نه از آن جهت که آن حضرت مظهر هدایت الهی است، نتیجه نخواهد داد. باید همواره به زعیمِ الهی تاریخی خود فکر می‌کردند و «توبه» هم یعنی برگشت به زعیم از آن جهت که او مسیر هدایت الهی است. موفق باشید

23018
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون از اینکه هستید خدا رو صد هزار مرتبه شکر. من خیلی علاقه به مباحث شما داشتم و بعد از انتخاب رشته برق توفیق آشنایی با شما رو پیدا کردم بعد از مطالعه بعضی از مباحث علاقمند به تغییر رشته به روحانیت شدم ولی انگار که حسی می‌گفت که علومی که از شما مطرح می‌شد این نیست که مختص روحانیت باشد و می شود آن را در اعماق قلب با همین مباحث تا بی کران ها اوج گرفت، بعد از مطالعه انسان و انتخاب برتر و معرفت النفس و حقیقت نوری اهل البیت و برهان صدیقین و حرکت جوهری و مباحث ذیل شخصیت امام خمینی و مکارم اخلاق و برخی جزوات و نهج البلاغه که انگار که همه ی عالم و راه هایش نهج البلاغه است، استاد عزیز دچار احساسی شده ام که خیلی از علایقم برای زندگی مثلاً رویاهایی که برای کار و خرید و ماشین و بسیاری چیزها داشتم تاثیر گذاشته، مثلاً مدام فکر می کنم که مرگ با من است ولی نه مرگی که از آن بترسم؛ احساس می کنم اگر این حس زیادتر بشود اطرافیانم رنج می‌برند و ببخشید حتی باعث شده مقایسه ای درون خودم نسبت به حتی دوستان مومنم بکنم که چرا اینگونه عمل می کنند، ببخشید بطوری این خندیدنها و بازی های دنیایی، سینما، پارک و... خییلی از اینها برایم جذابیت ندارد که مثل بعضی از دوستانم سر و جان برایش بشکنم ولی از این احساس نگرانم که نکند باعث دوری از دوستان و قطع رابطه بشود. شبها موقع خواب یک حسی می‌گوید دیگر امشب می میرم و یا موقع نماز، غذا خوردن می‌گویم طوری عمل کن که صحیح باشد و این آخرین زمان های زنده بودنته. ببخشید خیلی پرحرفی کردم حلال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که انسان وسعتی بیابد و خود را تا ابدیت احساس کند، احساسی بس مبارک و ارزشمند است. ولی با این‌همه باید با دوستان و خانواده رابطه‌ی عادی خود را حفظ کنید. باید آن‌ها را رعایت کرد و انتظار زیاد از آن‌ها نداشت. به این روایت فکر کنید که مولایمان علی «علیه‌السلام» در حکمت ۳۳۳ در تعریف مؤمن فرمودند: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَیْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْ‏ءٍ نَفْساً- یَکْرَهُ الرِّفْعَهَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَهَ- طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ- کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَکُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِیقَهِ لَیِّنُ الْعَرِیکَهِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ« شادمانى مؤمن در چهره و غم وى در دل است، سعه صدرش از هر چیز بیشتر، و نفسش از هر چیز خوارتر است، از گردنفرازى بیزار است و خودنمایى را دشمن مى ‏دارد. غمش طولانى، همتّش والا، خاموشى ‏اش بسیار، و تمام وقتش مشغول است سپاسگزار، و بسى بردبار و در اندیشه فرو رفته است، در دوستى با دیگران امساک مى‏ ورزد، خلق و خویش نرم و طبعش رام است. اراده ‏اش از سنگ سخت محکمتر است با این که از برده‏ اى متواضع تر است. موفق باشید  

23008
متن پرسش
سلام استاد: این روایت جای دفاع و تامل دارد: «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» (ترجمه: ای احمد اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم) از نظر معرفتی چگونه باید نگاه کرد؟ از نظر اهل علم الحدیث چگونه باید بررسی کرد تا مانع از فهم آن نشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اين روايت نظر به نبوت حضرت محمّد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و امامت حضرت علي «علیه‌السلام» دارد و به اعتبار نبوت حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و امامت حضرت علي «علیه‌السلام» ، هدف از خلقتِ حضرت محمّد و حضرت علي «علیه‌السلام»، حضرت فاطمه”علیها‌السلام»است، به عنوان ظهور بندگي كامل خدا. يعني حال كه هدف خلقت انسان‌ها، بندگي خداست و از طرفي هدف از خلق نبي «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به اعتبار نبوتش، و هدف از خلق امام به اعتبار امامتش، همه ‌و همه، ظهور آن بندگي است كه خداوند هدف خلقت انسان‌ها قرار داده است، و حال كه فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» مظهر بالفعل آن بندگي است كه نبوت و امامت براي ظهور آن پديد آمده‌اند، پس اگر نظر به فعليت كامل بندگي كه همان فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام»است نبود، اصلاً خداوند نبوّت و امامتي را اراده نمي‌كرد و لذا است كه مي‌توان نتيجه گرفت فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» مظهر كامل بندگي است. بايد توجّه داشت كه اين روايت نمي‌خواهد مقام عبوديت پيامبر و علي «علیه‌السلام» را نفي كند، چراكه خداوند در توصيف رسول‌الله «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صفت «عَبْدُهُ» را بر صفت «رَسُولُهُ» مقدم مي‌دارد و در واقع عبوديت محض رسول‌الله «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را تأييد كرده‌ است، ولي در پيامبرخدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عبوديت و نبوت و در علي «علیه‌السلام» عبوديت و امامت جمع است و چون خداوند در خلقت انسان‌ نظر به عبوديت او دارد و فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» نمونة صريح و روشن اين عبوديت است. روايت مي‌فرمايد: مقصدخلقتِ نبوّت و امامت، خلقت فاطمه‌‌زهرا «علیها‌السلام»است و در واقع فاطمه «علیها‌السلام» مظهر همان عبوديت پيامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است و محبت شديد پيامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» در همين راستا است كه در آينه وجود فاطمه «علیها‌السلام» عبوديت خود را مي‌يابد و در عبوديت او مظهري از حقايق را مي‌بيند و لذا پيامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مي‌فرمايد: «فَاطِمَةُ حَوراءُ اِنْسِيَّةٌ، فَكُلَّما اَشْتَقْتُ اِلي رائِحَةِ‌‌الْجَنَّةِ، شَمَمْتُ رائِحَةَ اِبْنَتي فاطِمَةَ»؛[1] يعني فاطمه حوريه‌اي بشرگونه است، هر زمان مشتاق بوي بهشت مي‌شوم، دخترم فاطمه را مي‌بويم. در حديث ديگري مي‌فرمايند: «فَما قَبَّلْتُها قَطُّ اِلاّ وَجَدْتُ رائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبي مِْنها»؛[2] يعني هرگز فاطمه را نمي‌بوسم، مگر اين‌كه بوي درخت طوبي را از او استشمام مي‌كنم. پس فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام»مظهر جامعيت بهشت است و حضرت پيامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وقتي مي‌خواهند به بهشت و شجرة طوبي منتقل شوند و از آن حقايق غيبي بهره گيرند، به فاطمه «علیها‌السلام» نظر مي‌كنند و او را مي‌بويند و ارادت به مقام فاطمه ‌زهرا «علیها‌السلام»و توجّه به مقام آن حضرت، قدرت چنين انتقالي را براي ما نيزدارد، البته در حدّ خودمان. توجه به اين‌گونه مقاماتِ حضرت‌زهرا «علیها‌السلام» مقدمه براي معرفت به آن حضرت خواهد شد و زمينة درك شب قدر مي‌شود. موفق باشید      

 


[1] - «بحارالانوار»، ج43، ص4.

[2] - «بحارالانوار»، ج43، ص6.

22858
متن پرسش
چرا امام علی علیه السلام در زمان خلافت ابوبکر و عمر و عثمان ابن عفان، برای گرفتن حق خویش با مخالفین قتال و کارزار ننمودند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در آن اسلامِ نوپا به این اختلافات دامن زده می‌شد، اسلامی نمی‌ماند که علی «علیه‌السلام» بماند! آقای دکتر شریعتی «رحمت‌اللّه‌علیه» در کتاب «علی، مکتب، وحدت، عدالت» در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید

22861
متن پرسش
با سلام، در سوالی از استاد، جواب مبسوط به سوال شماره ۲۰۴۶۴ ارجاع شده، این پرسش را چگونه پیدا کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال و جواب مذکور چنین بود:

با سلام استاد عزیز: فکر نمی کنم، بتوان از کنار این سخنان دکتر سروش به سادگی گذشت که می گوید:

«مقال مرثیه‌ای است برای جامعه‌ای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شوم‌تر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان و متفکران قوم شده‌اند. ….به تازگی فرمان رهبر جمهوری اسلامی گفته «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند و دشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را از مردم بستانند. مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستان‌های کژ رفتاری‌های اخلاقیشان بر سر زبان‌ها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمی‌پرسید، نمی‌دانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شده‌اند و دستگیری جوانان را بدست گرفته‌اند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد». وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش.

بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!»

استاد عزیز با این که سروش در سخنان خود بی‌انصافی‌های فراوانی کرده است که بنده به خود اجازه نمی‌دهم آن‌ها را بیان کنم و همین اندازه هم که سخنان او را بیان کردم، از خود شرمنده‌ام، ولی وقتی در غیاب تفکر، از گوش سپردن به سخن یکدیگر عاجزیم و به جای تفکر، معارضه می کنیم و با چماق جدل و طبع جاهلانه و ذوق بی هنری، چهره ی زشت خود را با نام عزیز اسلام تزئین می کنیم، باید بدانیم که تکریم اندیشه در پشت پرده، به کارهای ما خواهد خندید.

دکتر سروش در رابطه با پیامبر می گوید: این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند.  پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. این الهام از «نَفس پیامبر» می‌آید و نفس هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد، از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است.

او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. نفس او با خدا یکی شده است. این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست و این اتحادی است که محدود به «قد و قامت خود پیامبر» است. این اتحاد به اندازه بشریت است، نه به اندازه خدا. ... پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند.

استاد عزیز! راستی خود شما، تاکنون چقدر به نسبت شعر و وحی پرداخته اید؛ فارغ از نظر هر اندیشمند دیگر؟

دکتر سروش می گوید: شیعیان به هیچ وجه نبایدخود را فرقه ای از فرقه های اسلامی بدانند و گمان کنند در برابر دیگران قرار دارند ما همه پیروان پیامبر هستیم و همه ما محمدی هستیم و اگر هم علوی هستیم بخاطر آنست که امتداد محمد را در علی می بینیم.

استاد عزیز! کاش می توانستیم بفهمیم که دیگری هم "می تواند" "درست" بگوید.

می گوید: «از ديد من برندگان اين عالم، عارفان بودند آقاى خمينى عرفان را وارد سياست كرد.

من آن را نمي پسندم»

به چند جمله ی نخست آقای سروش دقت کنید، آیا ما از همین جا، نقدهای اساسی و موثر در سیاست را از دست نداده ایم؟ چقدر مست می شوم وقتی با گوش سپردن به یک سخن، پیش داوری هایم نفی می شوند و دیگر می شوم. در تفکر مساله اصلا پذیرفتن و نپذیرفتن یک سخن نیست، مساله، گوش سپردن و نفی خود است که من فکر می کنم در مواجه با آقای سروش، این حتی از جانب آقای داوری هم اتفاق نیافتاد؛ حتی در دوره ی متاخر فکری ایشان. باید به شیوه مواجهه ی اندیشمندانمان با یکدیگر بیشتر بیاندیشیم.

دکتر عبدالكريم سروش می گوید: «ديانت را چرا بهانه خشونت کرده ايد؟ گفته ايد «اسلام تازيانه هم دارد» ولی آيا فقط تازيانه دارد؟  ... نه صدائی از مدارا در آن هست نه سيمائی از مروّت، نه نقدی نه مطالبه ای، نه سؤالی نه محاسبه ای.»

 استاد عزیز! به نظر شما وقتش نرسیده به این سخنان توجه شود؟

20464- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است آیا روح انقلاب اسلامی که حضرت امام به صحنه آوردند این است که سروش می‌گوید؟ و یا طبیعی است که ما برای تحقق آن انقلاب با تنگناهای تاریخی و بعضاً با به حجاب‌رفتنِ آن آرمان‌ها روبه‌روییم. ولی آیا آن روحی از انقلاب اسلامی که در متن تاریخِ امروز حاضر است و باید به آن نظر کرد و آن را از خود نمود، در سخنان آقای سروش به چشم می‌خورد؟

آقای سروش چیزهایی را به رهبری انقلاب نسبت می‌دهد که فضای رهنمودهای رهبری درست برعکس آن است. حتی آن وقتی که به مداحانی خاص، مسئولیتِ متذکرشدن و راهنمائیِ جوانان را می‌دهد؛ اشاره به روح و روحیه‌ای دارد که سختْ ضدِ استکباری و معنویت‌گرا است. آیا این مداحان با صفتِ شعبان جعفری نظام شاهنشاهی قابل تطبیق‌اند که آقای سروش چنین تطبیقی را به میان آورده است؟!

می‌بینید که همه‌ی مشکل سروش و امثال سروش، به هر بهانه‌ای شخصِ رهبری انقلاب است که همچون حکیمی بصیر با رهنمودهای الهی خود می‌خواهد به روش خاصی که مخصوص فرهنگ و تاریخ این ملت است، این ملت را از تنگناهای تاریخی 200 ساله‌ی غرب‌زدگی خود عبور دهد.

ذاکران مخلص اهل‌البیت «علیهم‌السلام» که دکتر سروش مطرح می‌کند، کیانند که اگر امثال دکتر میثم مطیعی و یا جناب منصور ارضی این سالکِ وارسته‌ی درس‌آموخته از مکتبِ عارفان، مداحان حکومتی‌اند و خود فروختگان دستگاه؟!!

قضیه‌ای که ایشان در مورد پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گویند که سبکِ فهم آن حضرت شاعرانه است و نه فیلسوفانه؛ در این حدّ نیست آن‌جایی که به صراحت ادعا می‌کند «پیامبر، گمان می‌برد که پیامبر است». در کلمات زیبا، پیچاندنِ سخن، اصلِ سخن را تغییر نمی‌دهد، عمده آن است که متوجه باشیم در دل این جملات زیبا ایشان به کجا اشاره می‌کند؟ به پیامبری که رسول خدا است؟ و یا به عارفی که به قول ایشان با خدا متحد شده است؟! در حالت دوم پای شریعت بر هوا است و هیچ تمدنی از طریق دین اسلام به صحنه نخواهد آمد.

کجای تشیع اصیل و کدام یک از علمای دین، علی «علیه‌السلام» را به جای حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نشانده‌اند؟!! جز آن است که همه‌ی علمای شیعه سعی بر تقریب مذاهب دارند؟ علی «علیه‌السلام» در نگاه سروش، یک انسان بزرگ است و نه یک امام که باید جامعه‌ای بیرون از فرهنگ جاهلیتِ دیروز و مدرنیته‌ی امروز بسازد. بحث در اخلاق فردی نیست، بحث در ایجاد جامعه‌ای است که بتواند از سیطره‌ی مستکبران آزاد باشد.

دکتر سروش می‌گوید چرا امام، عرفان را وارد سیاست کرد؟ این یعنی یک تمدن‌سازی منهای عرفان. آیا امام، عرفانی را وارد سیاست کرد که پای مرید و مرادی در میان باشد؟! و یا با حفظ حریم آزادی انسان‌ها در انتخاب سرنوشت خود، روحِ عرفانیِ فهمِ انسان متعالی را در چنین تمدنی متذکر شد.

امثال دکتر داوری در نسبت با سروش متوجه‌ی جایگاه و اشارات آن سخنان می‌شوند و نه توجه به صِرفِ معنای جملات آقای سروش.

آیا با سخنان زیبای آقای سروش، انقلاب اسلامی بازخوانی می‌شود و یا به‌کلی در زیر پا قرار می‌گیرد و ما دالایی‌لامایی می‌شویم که به بهانه‌ی دوری از خشونت، گروگان آمریکایی هستیم که بتواند از این طریق با رقیب خود یعنی کشور چین مقابله کند؟! و البته این بدان معنا نیست که بنده انتقادهای اساسی نسبت به روند امور نداشته باشم و یا معتقد باشم ما در شرایطی هستیم که انتقادهای دلسوزانه را می‌پذیریم؛ بحث بر سر آن است که مواظب باشیم جایگاه سخنان امثال آقای سروش را که اتفاقاً بنا دارد عوامل قِوامِ تحقق تمدن اسلامی را نشانه رود، نادیده نگیریم! و این است حرف اساسی بنده، وگرنه بین نقد که از نانِ شب برای ما واجب‌تر است، با تخریبی نرم و ظاهرپسند تفاوت نمی‌گذاریم. موفق باشید 

22835
متن پرسش
با عرض سلام و تقدیم احترام: در این که پیامبر ۴۰ نفر از عشیره را دعوت نموده و اعلام عمومی رسالت می نماید از طرفی با افرادی مواجهیم که برای اولین بار این ادعا را از پیامبر می شنوند و از طرفی با علی علیه السلام مواجهیم که از شش سالگی در خانه پیامبر بوده و اکنون پس از گذر هفت سال ۱۳ ساله شده و تحت تربیت شخصی پیامبر از سنین کودکی قرار گرفته و اصلا اولین بار وحی را از او شنیده و ... سؤال این است که به نظر شما اینکه پیامبر سوال می پرسد چه کسی مرا یاری می کند تا جانشین و خلیفه بعد از من باشد سوال در شرایط نابرابر نیست؟ بین کسانی که سن بالایی داشته و اولین بار ادعای نبوت پیامبر را می شنوند و طبیعتا برای پذیرش آن نیاز به تأمل دارند و بین کسی که از قبل مساله نبوت پیامبر برایش حل شده و شکی در آن ندارد؟ در صورتی سبقت در پذیرش اسلام و بحث جانشینی برای امام علی فضیلت بود که او در شرایط برابر مثل سایرین قرار می داشت. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیه‌السلام» قبلاً ایمان آورده بودند، پس صحنه، صحنه‌ی تقدم یا تأخر ایمان نیست، بلکه بیشتر صحنه‌ای است تا رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» خبر از آینده‌ای بدهند که باید افرادِ آن جمع بدانند رهبری و جانشینی پیامبر چه کسی باید باشد، با توجه به این‌که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌دانند در آینده اکثر آن جمع ایمان خواهند آورد. موفق باشید

22805
متن پرسش
با سلام: با توجه به این که شنیده ایم حضرت امیر (علیه السلام) از نان گندم نخورده اند، می خواستم بدانم آیا این مساله مربوط به زمان امامت ایشان بوده یا در طول زندگی مبارک از نان گندم استفاده نکرده اند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید مشیِ غالب حضرت آن بوده که نان جوین را انتخاب می‌کردند. موفق باشید

22692
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت و قبولی عزاداری سیدالشهدا علیه السلام سوالی از محضر استاد عزیز داشتم. آقای دکتر محسن حیدری در کتاب «حزب علوی و اموی» بیان می دارند: «خلیفه اول برای رسیدن به خلافت علاوه بر بخشیدن صدقه و زکات آن سال (ر.ش به ابن ابی الحدید.شرح نهج البلاغه.ج۱،ص۱۳۰ و تاریخ طبری،ج۲،ص۲۰۲) برای جلب رضایت به ابوسفیان که بزرگ قریش بود و خلیفه اول برای رسیدن به خلافت نیاز به حمایت قریش در مقابل انصار داشت. زد و بندهای خطرناکی در پشت پرده دور از چشم اغیار بین ابوسفیان و خلیفه اول در مورد دخالت دادن امویان در دستگاه حکومت خلفا صورت گرفته است!» آیا می توان بدون هیچ مدرک تاریخی و روایی این چنین ادعایی کرد!؟ در حالی که از بزرگی ابوسفیان در آن زمان چیزی نمانده است و او در بزرگان اسلام جایی ندارد و از او به عنوان (طلقا) یاد می شود. پس نیازی به باج برای سکوت او نیست! و آیا معنی این حرف چنین نیست که خلیفه اول در به روی کارآمدن امویان با اختیار و عمدا ارتباط مستقیم و نقش داشته است!؟ نظر حضرتعالی را در این مورد بیان بفرمایید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان اُموی به سرکردگی ابوسفیان چیزی نبوده که با اسلام‌آوردنِ آن‌چنان سطحی از بین برود و از آن‌جایی که خلفا در مقابل نظر عمومی که به علی «علیه‌السلام» داشتند پایگاهی در مردم برایشان نبود – به‌خصوص در همان ابتدا که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رحلت کرده بودند - مجبور بودند به نحوی از اُمویان کمک بگیرند. آری! خلفا ناخواسته راه را برای اُمویان تا آن‌جا گشودند که معاویه در شام به قدرتی رسید که حاکمیت علی «علیه‌السلام» را تحت‌الشعاع قرار داد و عملاً حاکم جهان اسلام شد. موفق باشید

22486
متن پرسش
سلام: در حال خواندن کتاب انسان 250 ساله از رهبری هستم، سه سوال تا وسطای کتاب برایم پیش آمده: مهمترین سوال این است که در قسمت امیرالمومنین علیه السلام، رهبری گفته اند که امام در جریان سقیفه قیام نکرد به چند دلیل و یکی از دلایل را این بیان می کنند که انحراف انقدر زیاد نبود که حضرت بخواد قیام کند!!!! من گمان می کردم اون جریان بزرگترین انحراف تاریخ است و از این گفته اقا خیلی تعجب کردم. دوم اینکه آقا در جایی از این کتاب فرمودند در بین پسران زبیر مصعب مرید امام علی علیه السلام بود و مرد خوبی بود. مختار رو که مصعب کشت، پس مختار بد بوده؟ مصعب که با برادرش نحسش بیعت کرد چطور آدم خوبی بوده؟ سوال آخر اینکه آقا فرمودند امام حسن علیه السلام در جنگ با ایران حضور داشتند. در صورتی که یک روایت این را نقل کرده و خیلی هم روایت ضعیفی است، و چطور است امام علی علیه السلام در جنگ های خودش خیلی حسنین علیهما السلام رو در خطر نمی اندازه، اما در جنگ با ایران خودش در خانه می نشیند و امام حسن علیه السلام رو می فرستند؟ یه سخنرانی سه ساعته از آقای رائفی پور شنیدم، ایشون خیلی علمی از روایات ثابت کردند که ائمه در جنگ با ایران نبودن و امام علی علیه السلام اصلا اون جنگ ها رو قبول نداشته اند. برای هر سوال اگر مایل بودید میتونم صفحه ای که گفته آقا رو نقل کردم پیدا کنم براتون بفرستم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در آن فضای تاریخی با توجه به آمادگی جریان‌هایی که حقیقتاً اسلام را نپذیرفتند؛ اصلاً صلاح نبود که حضرت امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» با سقیفه به مقابله برخیزند 2- مصعب در مراحل مختلف شخصیت مختلفی از خود نشان داده، به‌خصوص که تصور او نسبت به مختار، تصوری نیست که بعضی از شیعیان از مختار دارند. 3- بنده تحقیق کاملی نسبت به حضور یا عدم حضور حضرت امام حسن «علیه‌السلام» در فتح ایران ندارم. موفق باشید

22372
متن پرسش
سلام عرض می کنم محضر استاد عزیز: حین مطالعه یکی از کتاب های استاد بودم که در مورد امامت بود آنچه که دریافتم این بود که امام عصاره هستی و عالم امکان هست. به چند نتیجه رسیدم و آن این که «واللازم لهم لاحق» سوالم این بود که زمانی که امام حسین (ع) در کربلا بود آیا کسانی که در کربلا نبودند هرآنچه که انجام می دادند باطل و بیهوده بوده است چون در راستای امام حرکت نمی کردند؟ آیا این برداشت صحیح است؟ سوال بعدی ام هم در مورد آخرین نماز حضرت علی (ع) بود که نماز ایشان ناقص ماند اگر نماز امام ناتمام بماند نماز همه ناتمام مانده و آیا نماز سایرین هم ناتمام ماند؟ در ضمن چه حکمتی در این اتفاق نهفته بود؟ آیا نمی شد نماز ایشان تمام می شد بعد شهادت ایشان اتفاق می افتاد یا قبل از نماز ایشان؟ امیدوارم مفهوم سوالاتم رو بخوبی رسونده باشم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» اذن داده بودند که اگر کسی خواست برود، برود. 2- مهم نیّت امام و مأموم است. موفق باشید

22297
متن پرسش
خدمت استاد بزرگوار سلام علیکم: در روایات معصومین علیهم السلام در رابطه با جایگاه و مقام زن به دو گونه سیاق برمی خوریم که گویی مربوط به دو تاریخ است: از طرفی حضرت رسول صلی الله علیه و اله می فرمایند: از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: زن و بوی خوش و نور چشمم در نماز است و از طرفی امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: زن همه اش شر و بدی است و از آن بدتر اینکه چاره ای جز بودن با او نیست. از طرفی رسول گرامی می فرمایند: با خانواده ی خود بسر بردن از گوشه ی مسجد گرفتن نزد خداوند پسندیده تر است و امیرالمومنین می فرمایند: تا می توانید از زنان دوری کنید. از طرفی رسول اکرم می فرمایند: بهترین شما خوش رفتارترین شماست نسبت به عیال ... و یا: در رفتار با زنان از خدا بترسید و آنچه درباره ی آنان می توانید از نیکی دریغ نکنید. و امیرالمومنین می فرمایند: مبادا گرامی داشت زن را از حد بگذرانی و یا او را به طمع افکنی و... و یا می فرمایند: از مشورت با زنان بپرهیز که زنان سست رایند و در تصمیم گرفتن ناتوان... و یا: زن عقربی است که... ضمنا از محضر شما اساتید استفاده کرده ایم که سخن حضرت علی راجع به ناقصات العقول بودن زنان مربوط است به تاریخ جنگ جمل و عایشه و هر زنی را در بر نمی گیرد و... سوال اینجاست که آیا آنجا که حضرت علی مکررا چنان تعبیراتی را درباره ی زن در سخنانشان می آورند نظرشان به این است که در این زمانه زن از جایگاه تاریخی خود خارج شده که در این صورت مطلب فقط مربوط به جنگ جمل نمی شود بلکه این اشاره به یک رویکرد دارد که هرگاه زن از جایگاه تاریخی اش خروج کرد و قهرمان شد باید به او بطور قهری نظر کرد؟ و آیا رسول خدا صلی الله علیه و اله که همه ی تعبیراتشان راجع به زن مثبت است با مساله ی امیرالمومنین مواجه نبوده اند؟ و آیا تاریخ امروز ما شبیه به تاریخ امیرالمومنین نیست که همواره زن بر سر دوراهی ریحانه و قهرمانه بودن قرار دارد و باید او را بر اساس جایگاه و تاریخی که برای خود رقم می زند نگاه و تفسیر کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی مهمی اشاره فرموده‌اید. هرچه هست در آموزه‌های اسلامی که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و علی مرتضی «علیه‌السلام» بدان توجه می‌دهند؛ همواره زن مورد احترام می‌باشد و در همان راستا علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند زنان ریحانه هستند. می‌ماند که گویا شرایط رفاه‌زدگی بعد از پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نوعی شهوت‌زدگی از طریق زنان را در جامعه دامن زده است، در آن حدّ که در اکثر امور حتی در جنگ و جهاد، زنان دخالت داشتند و سخنان علی «علیه‌السلام» در تقبیح زنان در این رابطه است که برای خود، مثل امروز جهان غرب، میلِ زنان، فرهنگی را شکل داده است و عملاً زن در حضیضِ خود قرار گرفته است. لذا حضرت جامعه را از این امر نهی می‌کنند. موفق باشید 

22198
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: حدیثی از مولا علی (ع) شنیده ام که می خواستم منبع آن را برایم ذکر کنید متن حدیث مشابه این متن می باشد: «اگر من علی هم در اداره ی حکومت از من پیروی نکنند در اداره ی آن دچار مشکل می شوم.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در خطبه‌ی 27 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع‏» امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت. و این به همان معنایی است که می‌فرمایید. آری! اگر از علی «علیه‌السلام» هم پیروی نشود، در اداره‌ی حکومت به مشکل خواهد افتاد.  موفق باشید

22036
متن پرسش
با سلام: سؤالی در مورد مثنوی دارم. در دفتر سوم از حکایت دیدن خواجه غلام خود را سپید و نشناختن او به بیت «چون توان با شیعه گفتن از عمر / کی توان بربط زدن در پیش کر» رسیدم و با پدر که در حدود 20 سال در جلسات تفسیر شنبه شب‌های استاد شرکت می کنند نشون دادم و پدرم بخاطر ارادت شدیدی که نسبت به مولانا دارند گفتند منظور مولانا این هست که نمی شود با عمر نشست و از فضایل شیعه گفت و هر چه من خواستم بگویم برعکس این مورد استنباط می کنم متأسفانه عصبانی شدند و اجازه صحبت ندادند و گفتند از جناب طاهرزاده می‌پرسند اما سوال من پرسیده نشد و با توجه به فضای غیر صمیمانه که در خانه جاری هست من نمی توانم سوال خودم را پی گیری کنم. خواهش می‌کنم این بیت را برای من توضیح دهند که با توجه به سه شعر دیگر در مناقب سه خلیفه و یا نسبت دادن حکایت نابینا که مربوط به حضرت فاطمه هست به عایشه، من بسیار متعجب شده‌ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که مولوی در بستر اهل سنت سخن می‌گوید و بدین لحاظ می‌توان گفت که تقیه می‌کند. آیت اللّه حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» دلایلی بر تشیع ایشان می‌آورد 2- در مورد خلفا، مولوی مثل ما فکر نمی‌کند ولی در مورد علی «علیه‌السلام» تعبیراتی دارد که بسیار متعالی است مثل آن‌جایی که می‌گوید: «ای علی که جمله عقل و دیده‌ای / شمّه‌ای بنما از آن‌چه دیده‌ای»  3- بعضی موارد مولوی واژه‌ی شیعه را برای عده‌ای که نسبت به اهل سنت تعصب‌های تندی دارند، به‌کار می‌برد ولی ارادت او به اهل‌البیت «علیهم‌السلام» کاملاً مشهود است.

 مولوى در مورد على «علیه‌السلام» مى‏ گويد:

ترجمانى هرچه ما را در دل است‏

 

دست گيرى هر كه پايش در گل‏ است‏

مرحبا يا مجتبى يا مرتضى‏

 

ان تغب جاء القضاء ضاق الفضا

انت مولى القوم من لا يشتهى‏

 

قدردى كُلًّا لئن لم ينته‏

     

 

مى‏ گويد: آنچه در درون قلب عارفان است تو ترجمان آن هستى تا بتوانند واردات قلب خود را درست تحليل كنند، همچنان كه دست‏گير كسانى هستى كه در مسير سلوك پايشان در گِل گير كرده است. خوش ‏آمدى اى برگزيده و اى پسنديده، اگر در صحنه‏ ى هدايت اهل سلوك نباشى، قضا مى آيد و فضاى بندگى را تنگ مى‏ كند، تو مولاى قوم مسلمانان هستى، حال آن‏كس كه تو را نخواهد و نپذيرد، اگر باز نايستد و از انكارش دست بر ندارد، به ‏كلى هلاك مى‏ شود. همچنين كه در جاى ديگر مى ‏گويد:

هست اشارات محمد المراد

 

كل گشاد اندر گشاد اندر گشاد

صد هزاران آفرين بر جان او

 

بر قدوم و دور فرزندان او

آن خليفه زادگان‏ مقبلش‏

 

زاده‏ اند از عنصر جان و دلش‏

     

موفق باشید  

21970
متن پرسش
با سلام: دلیل حضرتعالی برای اینکه انقلاب فقط ممکن است در برهه هایی به حجاب برود ولی اصل نظام تا زمان ظهور تداوم می یابد چیست؟ وقتی حکومت امام علی (ع) با اینکه معصوم بودند با کوتاهی های مردم دوام نیافت خوب اگر مردم زمان ما هم کوتاهی کنند که بعضا مشاهده می کنیم آیا این امکان نیست که نظام برچیده شود تا در قرنهای آتی مردمی بیایند که شایسته این نظام باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که امویان نتوانستند حضور تاریخی علی «علیه‌السلام» را در تاریخ دفن کنند؛ انقلاب اسلامی به عنوان یک فتح تاریخی در این دوران، در تقابل با نظام استکباری و به ظهورآوردنِ فرهنگ مقاومت، دفن‌شدنی نیست، هرچند ممکن است در بعضی از برهه‌ها به جهت آن‌که ما هنوز از کشش‌های غرب‌زدگیِ خود آزاد نشده‌ایم، در حجاب رود. مثل دوران سازندگی. موفق باشید

21829
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: لطفا بفرمایید اینکه مادر گرامی امام علی سلام الله علیه از شکاف دیوار کعبه وارد شدند نکته ای هست؟ چرا از درب خانه کعبه وارد نشدند؟ ممنون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است خداوند با این کار خواسته باشد غیرِ عادی‌بودنِ عطای خود را و این‌که به آن مولود عنایت خاصی دارد؛ نشان دهد. در حالی‌که اگر از درِ کعبه وارد می‌شدند چنین تذکری واقع نمی‌شد. موفق باشید

21796
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: احتراما و با عرض معذرت بنده از پاسخ سوال 21791 قانع نشدم. فرمودید مشروعیت و مقبولیت نظام به پذیرش مردمی است. بنده هم صحبتم همین است که با وجود اینکه مردم یکبار پای صندوق ها رفته اند و با واسطه مجلس خبرگان، رهبر را انتخاب نموده اند چرا باید برای انتخاب مسئول اجرایی که باید مطیع رهبر باشد مجددا انتخابات برگزار شود مثل اینکه بگوییم در زمان حضرت علی (ع) وقتی مردم آن حضرت را برای حکومت انتخاب نمودند مجددا فرد دیگری را که مطیع آن حضرت نیست بعنوان معاون ایشان انتخاب کنند. بنده آرزویم اینست که در این کشور صرفا قوانین اسلام تحت حکومت ولی فقیه جاری شود و فقط یک انتخابات که آن هم انتخابات خبرگان رهبری است برگزار و بساط انتخابات متعدد برچیده شود. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیه‌السلام» علاوه بر ولایت الهی مسئولیت اجرایی را نیز به عهده داشتند. شاید آن‌چه فعلاً هست بد نباشد که مردم با انتخاب مسئولان اجرایی به نحوی خودشان احساس مسئولیت نسبت به انتخاب‌شان دارند. موفق باشید

21791
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: پرسشی دائم در ذهن بنده است که پاسخ قانع کننده ای برایش نیافته ام: اگر دین از سیاست جدا نیست و در نظام اسلامی راس امور و رهبر، ولی فقیه می باشد چرا برای امور اجرایی و قانون گذاری، مردم باید مجددا پای صندوق های رای بروند و افرادی را که دغدغه دین و دنیای مردم را ندارند انتخاب نمایند و رهبر هم کارش این بشود که از دست آنها حرص بخورد و دائم آنها را نصیحت نماید؟ به نظر بنده انتخاباتی که مردم در اوایل انقلاب انجام دادند بیشتر رنگ و بوی خدایی داشت و در آن زمان هم مردم اعضاء خبرگان رهبری را انتخاب کردند و آنها نیز رهبر را انتخاب نمودند. پس این رهبر که با واسطه با رای مردم انتخاب شده می تواند مسئول امور اجرایی کشور و قانون گذاران را انتخاب و بکار گمارد و کسانی را که قصد خیانت به انقلاب را دارند برکنار کند و نیازی به این همه انتخابات با هزینه های سرسام آور و انتخاب های غلط نبود. همچنین شنیده ام که متاسفانه بسیاری از قوانین ایران از قوانین فرانسه اقتباس شده است و این ذائقه ما ایرانی هاست که به معجون علاقه مندیم و این التقاطی که از اسلام و قوانین کشورهای خارجی بوجود آورده ایم منشا بسیاری از مشکلات کشور است. اگر صرفا قوانین اسلام عزیز را اجرا می نمودیم و از اظهار نظرهای کشورهای استکباری نمی ترسیدیم بعد از 40 سال که از خیزش تاریخی مردم می گذرد دچار مشکلات عدیده فرهنگی اجتماعی اقتصادی نبودیم. امیدواریم که اسم حی حضرت حق جانی دوباره به انقلاب بخشد. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال نه‌تنها مقبولیت بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، مشروعیتِ نظام اسلامی به پذیرش مردم است و در صدر اسلام هم با بیعت، این کار انجام می‌شده. پس از قتل عثمان كه مردم دور تا دور حضرت اميرالمؤمنين (ع) را گرفتند و از آن حضرت تقاضا كردند حكومت را بپذيرند، حضرت در بالاى منبر مى‏ فرمايند: «مردم! اين حكومت‏ از آنِ‏ شماست، به هركس مى‏ خواهيد، بدهيد.»[1] اين نشان مى ‏دهد كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) با توجه به اين كه حقِ مردم مى ‏دانند كه حكومت را به هركسى خواستند بدهند، حكومت را مى‏ پذيرند. موفق باشید   

 


[1] ( 2)- الكامل، ج 3 ص 193.

21757
متن پرسش
سلام: در جلسه اعتکاف و جلسه های دیگر فرمودید رویکرد مهم است احکام مهم نیست و چه بسا غیر مسلمانی باشد که عاشق سیره و خصوصیات حضرت علی باشد و این شخص در حقیقت شیعه هست. حال ممکن است شخصی که در جلسه شما بوده بگوید من زیاد احکام رو جدی نمی گریم مستحبات رو هم کلا انجام نمیدم به گفته استاد اصل رویکرد است. در جواب چه باید گفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کسی که غیر مسلمان است و بخواهد عاشق سیره‌ی علی «علیه‌السلام» باشد بالاخره خود را در بستری از بسترهای سلوک الی اللّه باید قرار داده باشد و جلو برود، حال آیا ما می‌توانیم در بستر شریعتی که هستیم از آن خارج شویم و باز رویکردی به سوی حقیقت داشته باشیم؟ و در عین حال خود را فریب ندهیم؟ موفق باشید

21683
متن پرسش
سلام استاد عزیز: عنه (عليه السلام) - حيث كان جالساً على نهر الفرات وبيده قضيب، فضرب به على صفحة الماء وقال: لو شئت لجعلت لكم من الماء نوراً وناراً امام علي (ع) هنگامی که کنار فُرات نشسته بود، در دستش چوبی بود که آن را بر آب می زد، فرمود: «اگر می خواستم، می توانستم برای شما از آب، نور و آتش ایجاد کنم.» موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام في الكتاب و السنة و التاريخ (محمد ری شهری) تعليق: لم يفصح الامام (ع) عن مضمون كلامه بل أجراه مجرى الرموز، و ذلك لأن عقول الناس في ذلك الزمان لا تتحمل أكثر من هذا. و في قوله (ع): «لجعلت لكم من الماء نورا و نارا»، دلالة خفية الى ما في الماء من طاقة يمكن أن تولد النور (و هو الكهرباء) و النار (و هو الطاقة الحرارية). و اذا تعمقنا في النظرة وجدنا ان الماء يتركب من عنصرين هما الهيدرجين و الاكسجين، الاول قابل للاحتراق و اعطاء النور، و الثاني يساعد على الاحتراق و يعطي الحرارة. و أبعد من ذلك فان وجود الماء الثقيل 2 في الماء الطبيعي بنسبة 2 الى 000، 10، يجعله أفضل مصدر طبيعي للهيدرجين الثقيل الذي نسمية (الدوتريوم) و نرمز له بالرمز. و هذا النظير هو حجر الاساس في تركيب القنبلة الهيدروجينية، القائمة على اندماج ذرتين من الدوتيريوم لتشكيل الهليوم. علما بأن الطاقة الناتجة عن هذا الاندماج و التي- هي منشأ طاقة الشمس- تفوق آلاف المرات الطاقة الناتجة عن القنبلة الذرية التي تقوم على انشطار اليورانيوم و لأخذ فكرة فان اصطناع غرام من الهليوم نتيجة اندماج الدوتيريوم يعطي طاقة 675 مليون بليون ارغة 200 الف كيلوواط ساعي. كل هذه المعاني الدقيقة و الاسرار العميقة تضمنها قول الامام علي (ع) و علمه، و هو القائل: «بل اندمجت على مكنون علم، لو بحت به لاضطربتم اضطراب الأرشية في الطّويّ البعيدة» أي كاضطراب حبل الدلو في البئر العميقة. (تصنیف نهج البلاغه،ص782و783) (تصنیف نهج البلاغه ،لبیب بیضون ،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ) استاد! اصلا آیا این حدیث صحیح است؟ چون ظاهرا سند معتبری ندارد. و اینکه منظور حضرت دقیقا چیست؟ آیا منظور از نور همان برق امروزی است؟ مگر نیروی برق نشأت گرفته از تمدن اومانیسم غربی نیست و از لزومات تکنولوژی نمی باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم آن‌چه بنا بوده به دست مبارک آن حضرت انجام شود غیر از این نوع انرژی است که با سدسازی و از طریق مهندسان انجام می‌گیرد. موفق باشید

نمایش چاپی