بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23327
متن پرسش
سلام: در ادامه پرسش ۲۳۳۱۰ پس چرا می فرمایند: «لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک» هیچ فرقی بین ائمه و خدا نیست الا اینکه بود آنها از خداست بنابراین پیامبر و آل او نیز نباید جسم داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که در آن دعا مطرح شد که آن‌ها بنده‌ی تو هستند، پس باید لوازم بندگی را که لازمه‌ی جسم است برای عبادت، داشته باشند. موفق باشید

23312
متن پرسش
سلام استاد: نظرتون در مورد اين مطلب چيه؟ راز خدا: انسان در دوران کودکی‌اش فکر می‌کند همه مسائل با توجه به خدا معنادار می‌شود اما بعد هر چه پخته‌تر می‌شود اعتقاد پیدا می‌کند که بود و نبود خدا برای اینکه در این زندگی آب و رنگی پدید بیاید تاثیری ندارد. من بارها گفته‌ام، «سیمون وی»، عارف فرانسوی یک نکته را دائم گوشزد می‌کرد: اگر بخواهیم کسانی که به خدا قائلند ماتریالیست نشوند، اعتقادشان را راسخ کنید به اینکه «خدا در امور این جهان، دخالتی به نفع کسی نمی‌کند» چون اگر کسی به وجود خدا اعتقاد داشته باشد و بعد اعتقاد داشته باشد که خدا به نفع نیکان دخالت می‌کند، وقتی این دخالت را نمی‌بیند می‌گوید: «پس خدایی وجود ندارد» برای اینکه به این حال نیفتد به او بگویید: نه یک شق سومی بین اعتقاد به خدای ادیان مذاهب و ماتریالیست هست و آن اینکه «خدا وجود دارد ولی در امور دنیا دخالتی ندارد» خدا وجود دارد ولی در این عالم کودکانی با تومور مغزی به دنیا می‌آیند، خدا وجود دارد ولی در بوسنی و هرزگوین چهار تا بچه را در جلوی مادرشان در چرخ گوشت چرخ می‌کنند و بعد با آنها کتلت درست می‌کنند و به آن مادر می‌گویند: «این کتلت را باید بخوری» ولی خدا وجود دارد. اگر کسی انتظار دارد که با بود خدا چنین چیزی پدید نیاید، وقتی می‌بیند که پدید می‌آید، اعتقادش را به خدا از دست می‌دهد. خدا وجود دارد ولی در زلزله لیسبون ۱۷۵۵ مردی داستان عجیبی را بازگو کرد: «۴ تا بچه‌ام و خانمم را از آوار بیرون کشیدم، کنار دیواری گذاشتم و بچه‌هایم یکی پس از دیگری مردند و من جلوی خانمم آنها را دفن کردم، او گریه می‌کرد و گفت که «دفنشان نکن»، گفتم «آخر اگر دفنشان نکنم برای تو چه سودی دارد؟ دیگر که زنده نمی‌شوند»، وقتی چهارمین بچه‌ام را دفن کردم آمدم و دیدم که خانمم هم مرده است»، همین جمله بود که ولتر پس از خواندنش گفت «دیگر بعد از این اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد من می‌گویم که احمق‌ترین احمق‌های روزگار است»، سیمون وی بر اینکه این ولترها چنین نتایجی را نگیرند می‌گوید: پس برای اینکه به این نتیجه نرسیم که اعتقاد به وجود خدا یک حماقت محض است از اول برای همه جا بندازید که خدا وجود دارد ولی بود و نبودش برای زندگی این جهانی تاثیری ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا با دیدن صحنه‌های مذکور به این موضوع فکر نکنیم که وقتی جامعه متوجه‌ی خدا نشوند، در حالی‌که عقل و قلب انسان می‌تواند او را بیابد؛ آن‌جامعه بی‌مأوای می‌گردد. آری! مصیبت‌های بزرگ همیشه در عالم هست، ولی درک جایگاه مصائب، بدون نظر به خدا، سختْ برای انسان جانکاه می‌شود به‌خصوص اگر انسان‌ها در زندگیِ بی‌خدا همه‌ی زندگی را محدود به این دنیا بدانند. موفق باشید

23308
متن پرسش
سلام: خداوند می خواست خود را ببیند و بخود نظر کرد و انسان بوجود آمد سوال این است که چرا خداوند می خواست خود را ببیند؟ اگر نمیدید چه می شد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که جلسه‌ی اول و دوم شرح فصوص را از کانال «ندای اندیشه» استماع فرمایید. موفق باشید @nedayeandishe

23310
متن پرسش
سلام: از آنجایی که انسان در همه حال جسم دارد و فرشتگان هم جسم دارند بنابر این خداوند هم باید داری جسمی متناسب با عالم احدی داشته باشد آیا اینگونه هست؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق وجود مطلق است و مطلق، محدود نیست تا جسم که حاکی از محدودیت است برای او معنا داشته باشد مگر در مظاهر. موفق باشید

23270
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: چگونه می توان وجود خدا را اثبات کرد؟ بدون کمک گرفتن از قرآن لطفا جواب قانع کننده بدهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست در این مورد به کتاب «از برهان تا عرفان» که بر روی سایت هست و با رجوع به شرح صوتی قسمت «برهان صدیقین» آن، مطلب را دنبال فرمایید. علاوه بر آن در قسمت «جزوات»، جزوه‌ی «معارف 1» نکاتی در این مورد با شما در میان خواهد گذاشت. موفق باشید

23269
متن پرسش
خدایا کفر نمی گویم، پریشانم، چه می خواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی، لباس فقر پوشی، غرورت را برای تکه نانی، به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی، زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان، تنت بر سایه ی دیوار بگشایی، لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟! خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که: «دوست دارد یار، این آشفتگی». حداقلش آن است که شما را این‌چنین «بلبل‌زبان» کرده است. شک ندارم که وقتی شعر شما را شنید، بر روی عرش خود بی‌ترس و لرز و خندان از شاهکار خود در مقابل ملائکه به شگفت آمد که بنده‌ی خود را به چه ناز و کرشمه‌ای کشانده است و به خود خواهد گفت: «که کس، آهوی وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد»، به نظر شما این را می‌گوید یا نمی‌گوید؟ موفق باشید 

23218
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ما در ادامه سیر مطالعاتی به کتاب «از برهان تا عرفان» رسیدیم، صوت ها رو هم گوش کردیم و الان برهان صدیقین را تموم کردیم. منتها انگار دقیق جا نیافتاده که نتیجه نهایی عرفانی این برهان چیه؟! چیزی که ما فهمیدیم اینه که مثلا وقتی دریا رو می بینیم اون را حکایت کننده فلان اسم پروردگار ببینیم که البته کار سختیست! و مرحله بعد اینکه حق را به حق ببینیم نه به اسمایش که همه اینها به میزان تزکیه کردن ربط داره. بنابراین اینکه ما نمی فهمیم همچین حرفی یعنی چه و چطور ممکنه، مال تزکیه نکردنه؟ در راستای تزکیه چه کارایی باید انجام داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه از «برهان صدیقین» به عنوان یک بحث فلسفی می‌توان استفاده کرد، نظر به وجود و مراتب آن است و این‌که همه‌ی عالَم مظاهرِ وجودند و بعد از آن در عرفان است که روشن می‌شود چگونه وَجهِ اسمایی عالم را می‌توان بنگریم. موفق باشید

23203
متن پرسش
سوال در مورد تاثیر ارتعاشات و خواص ماورایی اعداد معادل اسم انسان روی زندگی و خصوصیات انسان است. صحبت شده که این علم اسامی پایه و اساسی ندارد. اگر کسی این علم را مطرح می کنه از خودش در نیاورده و مثل هر علومی یک ابداع کننده وجود داشته است. علم اسامی منتسب به شیخ بهایی است. اگر این علم رد شود پس باید اندیشه های شیخ بهایی و افرادی مثل ملاصدرا و ابن سینا و ... که بر اساس آموزه های مخفی معصومان مثل امام علی (ع) رد شوند. اسم افراد عادی را مگر مثل اولیا دین خداوند انتخاب می کند که تغییرش کفر باشد پدر و مادرها بدلیل عدم اطلاع از این علوم اسم را روی فرزند می گذارند و بطور شانسی سبب و منشا خیرات و برکات در زندگی می شود. جهان هستی بر اساس انرژی ها بنا شده است فیثاغورث معتقد بود که چنانچه ارتعاشات اسم انسان با انرژی های کیهانی همسو باشد فرد در راحتی زندگی خواهد کرد ولی چنانچه همسو نباشد مدام در رنج و سختی بسر خواهد برد. اگر غیر از این باشد از عدالت خداوند بدور است که فرد بخاطر اسمی که والدین برایش گذارده اند زندگی را بسختی بسر ببرد و مدام خطر و پی پولی در کمینش باشد. خداوند جهان را بر اساس سیستم های پیچیده عظیم بر مبنای معادلات پیچیده ریاضی آفریده است. و بدین خاطر جهان هستی بطور اتوماتیک به کار خود ادامه می دهد و در ازای یکسری ورودی ها یکسری خروجی ایجاد می کند. چرا سعی داریم مدام انسان ها را در بدبختی و مشکلات قرار دهیم وقتی ارتعاش اسم یک نفر خوب باشد دلیل بر این نیست که اصلا و ابدا هیچ مشکلی نداشته باشد بلکه مشکلات و بلا و سختی ها منطقی تر می گردند تا انسانی که هر قدم که بر می دارد یک مشکل برایش ایجاد می گردد. آیا خداوند به این حالت راضی است. توصیه شده صدقه و دعا و ... بلا و سختی را کم می کند بله این برای همه هست چون سرنوشت تحت تاثیر یک یا دو پارامتر نیست بلکه عوامل مختلفی دخیل هستند که ارتعاش نام یکی از آن دلایل است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم الأسماء در قرآن مطرح است و خداوند می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی» ولی این چه ربطی دارد به نام و عنوان‌هایی که ما روی افراد و اشیاء می‌گذاریم؟! موفق باشید

23177
متن پرسش
سلام: وقتتون بخیر. چرا وقتی ما اسم الله را داریم خدا را با بقیه اسمائش صدا می زنیم؟ مثلا وقتی می توانیم برای ببخش گناه یاالله که جامع اسما است را بگوییم چرا باید یا غافر بگوییم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد، ولی نظر به اسم خاص، توجه خاصی را به میان می‌آورد. موفق باشید

23155
متن پرسش
با سلام: از آنجا که هستی تجلی اسماء الهی است و انسان کامل ترین تجلی حق در بین موجودات است صفات وجودی او نیز پرتویی از اسماء الهی است. مسلما متوجه ی تفاوت ها هستم. مثل این که علم انسان نسبت به علم باری انفعالی است و علم حق فعلی است و سبب خلق هستی است و به همین نسبت صفت قدرت، رحمت و ... و صفات رذیله هم چون در اصل عدم صفات وجودیه اند (مثلا جهل عدم علم است) پس گویی بی صفتی اند. در این بین به اسمائی برمی خوریم که از سنخ صفات دوم نیستند اما از طرفی گویی به کاربردنشان در حق باری تعالی بی معنی است، اما ویژگی هایی از صفات دسته ی اول را نیز دارند، مثل ادب که به قول مولانا توفیقی اند. «از خدا جوییم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب» نمی توانم بگویم صفت خداوند نیست و صرفا برخاسته از حدود و ماهیات ماست چون اگر وجودی است باید نمونه ی اعلای آن را داشته باشیم و از طرفی اتصاف حق به ادب گویی خودش بی ادبی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم می‌توانید ادب را برگردانید به رعایتِ استحقاق‌ها و شئونات، و بدین لحاظ صفتی باشد برای حضرت حق که انسان نیز می‌تواند ذیل انوار آن صفت، مؤدب به ادب الهی گردد و از حضرت حق توفیق چنین ادبی را طلب کند همان‌طور که جناب مولوی چنین کرده است. موفق باشید

23139
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: ۱. دقیق و عمیق بفرمایید، که چرا تحقق «عدالت اجتماعی» هدف متوسط حکومت اسلامی است، در واقع مقدمه ی «قرب الهی» است؟ عدالت چه زمینه ی را برای مردم جهت قرب فراهم می کند؟ ۲. مقصود از آن همه فضیلت و عظمت علم در کلام معصوم (علیهم سلام)، آیا معارف اسلامی و الهی است یا شامل تمام علوم می گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدالت موجب ایجاد شرایطی می‌شود تا انسان‌ها آن‌چنان دغدغه‌ی مایحتاج زندگی‌شان بر آن‌ها غلبه نکند و از سایر کمالاتی که باید کسب کنند، غافل بمانند. ۲. در متون دینی عموماً وقتی بحث «علم» می‌شود منظور علمِ به مبداء و معاد و معرفت نفس است و سایر علوم را تحت عنوان «فضل» نام می‌برند. موفق باشید

23133
متن پرسش
سلام: استاد لطفا با توضیح بیان بفرمائید که آیا نظریه وحدت تشکیکیه وجود منافی با نظریه وحدت شخصیه است یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت تشکیکیِ وجود در مظاهر قابل قبول است. یعنی حقیقت وجود بر اساس ظرفیت و آمادگی ما برای ما ظهور می‌کند. ولی وجود نسبت به خودش یک حقیقت بیش نیست و در ذات خود نمی‌تواند تشکیکی باشد که البته بحث آن مفصل است. موفق باشید

23115
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: خدا حفظتون کنه. استاد ببخشید می خواستم بدونم این نتیجه گیری درست است یا خیر: «ظاهرا امروزه فیزیک دانان می گویند ذره بنیادین عالم انرژی می باشد و همه چیز از انرژی ایجاد شده است. انرژی وقتی تراکم پیدا می کند تبدیل به ماده می شود و انرژی کمتری از خودش صادر می کند و هرچه این تراکم کمتر می شود انرژی بیشتری از خودش صادر می کند. مثلا جامدات بیشترین تراکم را دارند و مایعات کمتر و گاز کمتر. آیا می توان گفت وقتی این تراکم از یه مرتبه ای کمتر شود موجود مجرد ایجاد می شود؟ در واقع ماهیت موجود مجرد حداقل در مراتب پایینش مثل نفس نباتیه و حیوانیه، انرژی می باشد که تراکم خیلی کمی دارد و انرزی بسیار زیادی به اطرافش آزاد می کند. انرژی هم که بنا بر نظر خود فیریک دانان مکان و زمان ندارد. در واقع انرژی یک طیف تشکیکی است که متراکم ترین حالت آن در جامدات است و کم تراکم ترین حالت آن مرتبه ای پایین از موجود مجرد. البته وقتی تراکم از یک حدی کمتر شود دیگر انرژی نخواهد بود و معلوم نیست چه چیزی است و این شاید در مراتب بالای وجود باشد.» اگر این حرف درست باشد قوانینی که قیزیک دانان در مورد انرژی ثابت کرده اند تماما در مورد مراتب پایین نفس جاری خواهد شد. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم انرژی هر اندازه هم که آزاد باشد، از ساحتِ کمّیّت بیرون نیست. در حالی‌که عالم مجردات به‌کلّی از ساحت کمّیّات بیرون است. شاید بتوان گفت انرژی آزاد، مرز بین ماده و مجرد باشد. موفق باشید

23087
متن پرسش
سلام علیکم: وقت بخیر. اسم مضل الهی همچون دیگر اسماء به واسطه ملک افاضه می شود؟ از این لحاظ می پرسم که همه اسماء واسطه فیضند و شیطان به عنوان اسم مضل نمی تواند واسطه فیض باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم مضلّ الهی وجهی از اسم جلال حضرت حق است و همان اسم وقتی در انسان ناشایسته‌ای که بخواهند از درگاه جمال او دور کنند، به کمک شیطان ظهور می‌یابد و شیطان عملاً به اعتبار شیطان‌بودن، منشأ دوری این افراد از حضرت حق می‌شوند. موفق باشید

23083
متن پرسش
با سلام: جناب استاد بزرگوار من یک سوال داشتم در باب ترکیب از وجود و عدم یا وجدان و فقدان که من به نظر خودم هنوز کامل معنای آن را درک نکرده ام. سوالم این است که اگر یک نقیقت وجودی فاقد علم که یک امر و حیثیت وجودی است یعنی به عین موجودیت وجود موجود است باشد آنگاه چه محدودیتی برایش پیش میاید؟ آیا اینکه حقیقتی را از ذانش خارج کردیم محدود هست؟ منظور این است؟ من یک فهم ناقص و قاصر و آمیخته با اشتباه خود را برایتان بیان می کنم. آیا این برداشت بنده درست است؟ بسم حق تا آنجا که به بنده فهمانده شده اگر ذات واحب تعالی که ضرورت ازلییه وجود او مبرهن است در ذاتش فقدان امر وجودیی باشد در واقع او محدود می گردد و نتیجه محدودیتش خلف در واجب بودنش هست. اما توضیح اینکه محدود می گردد این است که به محض سلب امری وجودی (مانند علم که به فرض الان کل روح شما نحوه وجودش علم است نه امری زاید بر آن تنها در حیطه معنا با وجود فرق دارد) امری وجودی را از حیطه ذاتش (ذاتش) خارج کرده ایم و پس ما اینجا دو محدوده داریم محدوده ای خارج از ذات واجب و محدوده وجود واجب و معنای محدودیت همین است. اما این بیان مستلزم نفی ضرورت ازلیه وجود واجب است زیرا فرض این است که وجودش در همان حیطه مقید شده محصور است. اساسا من کمی فیزیکال تصور می کنم مطلب را از شما راهنمایی می خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید، وقتی متوجه باشیم هر جا پای وجود هست، پای کمال هست و هرجا پای عدم هست، پای نقص هست. پس عین وجود، عین کمال است و لذا ازلیت او و کمال مطلق او ذاتی اوست و جایی برای عدم در او نمی‌ماند. موفق باشید

23076
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: خدا حفظتون کنه. استاد خواستم ببینم متن زیر درست است و مطلب را درست متوجه شده ام. «هیولی اولی بعد از پدیرفتن صورت جسمیه و صورت نوعیه و در اولین تحقق خود به بسائط عالم یعنی آب و هوا و خاک و آتش تبدیل می شود و منظور از عالم ماده اولا و بالذات همین بسائط عالم می باشد البته درخت و آسمان و ستاره و کهکشان و بدن انسان و میز و قلم و دفتر و ... نیز به طریق اولی جز عالم ماده حساب می شوند که همگی از همان بسائط حاصل می شوند. منظور از جماد که از نظر وجودی قبل از نبات می باشد نیز همین عالم ماده است که در پایین ترین مرتبه وجود است.» استاد اگر مطلب بالا درست باشد با توجه به اینکه امروزه می گویند بسائط عالم نیز از الکترون و پروتون و ... تشکیل شده است درست است که بگوییم هیولی اولی در اولین تحقق به ذرات بنیادین عالم تبدیل می شود و منظور از عالم ماده امروزه همان ذرات بنیادین است اولا و بالذات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تئوری دالتون نسبت به وجود پروتون و الکترون درست باشد که البته امروزه مورد تردید است؛ آن‌چه که جنابعالی نتیجه گرفته‌اید نکته‌ی درستی است. موفق باشید

23078
متن پرسش
سلام علیکم: وقت بخیر. در مورد اسماء الهی غیر از کتاب خودتان که اسماء حسناست می خواستم معرفی کنین. چون می خواهم در مورد هر اسمی تفصیلا بدانم. در کتاب شما کلیات اسماء خدا آمده. من می خواهم خاصا در مورد اسم «شریف»، بدانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح اسماء الحسنی» از مرحوم ملاهادی سبزواری نکات خوبی دارد که ظاهراً ترجمه شده است. موفق باشید

23055
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: ما مشغول خواندن کتاب برهان تا عرفان هستیم، صوتها را هم گوش می دهیم. در صفحه۳۳ کتاب فرمودید که عالم ماده، پایین ترین مرتبه از مراتب وجود است، از کجا میشه مطمین بود که پایین تر از ماده دیگه وجودی نیست؟ در واثع این حرف را چطور اثبات می کنید؟ سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» روشن می‌شود که عالم ماده عین حرکت است و مسلّم پایین‌تر از عین حرکت، جز عدم نیست. موفق باشید

23047
متن پرسش
سلام علیکم: وقت بخیر. در مورد اسماء الهی می خواهم بیشتر بدانم. چه کتابی مفید است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعه‌ی کتاب «اسماء حسنی، دریچه‌های رجوع به حق» که بر روی سایت هست، جواب سؤالاتتان را در این مورد می‌گیرید. موفق باشید

23041
متن پرسش
سلام علیکم: در برخی دعاها و زیارت ها به پیامبر سلام می دهیم گویا پیامبر جلوی ما حاضر است که همین گونه هست ولی چرا در همان زیارت از خدا می خواهیم سلام ما را به پیامبر برساند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون از جهتی خداوند حاضرتر است و قربِ مطلق از آنِ اوست، در هر رجوعی به حضرت حق می‌توان رجوع داشت و او را آینه‌ی نظر به پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» قرار داد. و از جهتی دیگر ممکن است شرایط طوری فراهم باشد مثل حضور در حرم‌های ائمه و یا روزهای خاص، که می‌توان به نور پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که عالم و آدم را فرا گرفته است، نظر نمود و به آن حضرت سلام کرد. در این مورد مباحثی در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» شده است. موفق باشید

23043
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوتتان بده ان شاءالله. استاد شما فرمودید که راه ارتباط با خدا ائمه و پیامبر می باشد و این خدا شیرین تر است. که به واقع این سخن خدای زیبا و نورانی تری را به انسان معرفی میکنه منتها روایت داریم که «اللهم عرفنی نفسک فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ». خب ما اول باید خدا را بشناسیم تا پیامبرش را بشناسیم. چگونه با خدایی که هنوز او را نشناختیم از دریچه ای پیامبری نگاه کنیم که راه شناخت آن پیامبر شناخت خدا می باشد؟ آیا این روایت بیشتر برای پی بردن به پیامبر خدا از دیدگاه استدلال و قانع کردن عقل است یا بار معرفتی و عرفانی نیز دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. تا خدا را نشناسیم پیامبر او را که پیامبرِ خدا است نمی‌شناسیم. ولی وقتی بخواهیم با نور خدا مأنوس شویم در آینه‌ی وجود پیامبر و ائمه «علیهم‌السلام» آن نور متجلی است. به همین جهت وقتی حضرت حق می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی فادعوه بها» خداوند را اسماء حسنایی هست و خدا را با آن اسماء بخوانید. حضرت صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «نَحنُ‏ وَالله‏ الأسماءُ الحُسنى»[1] به خداوند سوگند مائيم اسماء حسناى الهى. در همين رابطه حضرت باقر «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ‏ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[2] هركس مايل است‏ بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى ‏بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند. براى هرچه بيشتر كاربردى ‏شدنِ رجوع به حق بايد پس از نظر به وجود، به مظهر كمالى وجود يعنى اسماء الهى نظر كرد و اسماء الهى را در مظاهر كاملى كه همان سيره‏ ى اهل البيت (عليهم السلام) باشد به تماشا نشست، و در همين رابطه از معرفت نفس شروع مى ‏كنيم. موفق باشید  


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 144.

[2] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

23037
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: استاد می خواستم مطلبی را که با گوش دادن شرح نکته 7 فهمیدم را عرض کنم ببینید درست فهم شده است یا خیر. همانطور که نفس در موطن بدن ظهورهای متعددی دارد مثلا یک ظهور می شود بینایی یک ظهور میشود شنوایی و... خداوند هم در موطن های مختلف عالم (عالم ماده و ملکوت و ...) ظهورهای متعددی دارد که به عنوان مثال در عالم ماده هر مخلوقی ظهوری از خداوند می باشد که در واقع اسمی از خداوند ظهور کرده است و آن مخلوق ایجاد شده است. سوالی هم در انتها دارم که اگر این بیان صحیح باشد یعنی در هریک از مخلوقات خداوند که دقت کنیم به اسمی از اسامی خداوند خواهیم رسید درسته؟ و اینکه منظور از مخلوق، مخلوقات بی واسطه خداوند یعنی درخت و حیوان و ...می باشد یا مخلوقاتی مثل دیوار و کتاب و قلم هم شامل می شود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن درست و خوبی است. البته متوجه‌اید که موجودات اعتباری، هویت و شخصیت مستقلی ندارند که مخلوقیت برای آن‌ها معنا داشته باشد. دیوار و قلم، نسبت به ما دیوار و قلم‌اند. موفق باشید

23015
متن پرسش
سلام علیکم: جلسه 26 تفسیر سوره حمد مطالعه کردم فوق العاده فهم تفسیر حمد برای من سخت و سنگین هستش. استاد عزیز در یک کلام برای خودم توضیح دادم مثلا اسم من علی هستش من وجود دارم، علی جامعیت صفات من هستش، علی شامل این صفات مهربان با سخاوت با گذشت و...(البته صفات خوب میگم که موضوع برای من قابل فهم باشه) صفات از علی جدا نیست من یک علی نیستم با یه صفت مهربانی وجود هستم تجلی وجود من مثل اینه که سیب در ذهن من ایجاد میشه حالا یک علی نیست با یک سیب یعنی این سیب جلوه منه از من جدا نیست حالا نمیدونم منظورم درست رسوندم یا نه؟ طی این 26 جلسه سنگین تفسیر حمد امروز اینو خلاصه برای خودم کردم که این عالم مثل موضوع علی است اگر سطح فهم و ادراک را آوردم پایین باور کنید فقط برای این بود که بفهمم. ممنون از راهنمایی شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بحمداللّه سعی می‌کنید در فهم اسماء اللّه مطالب را به انتها برسانید، سعی بفرمایید مبنا را همان مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» قرار دهید و بر آن اساس به بحث شرح تفسیر حمد حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رجوع داشته باشید. موفق باشید

23004
متن پرسش
سلام علیکم: بروز غضب خداوند در دنیا و برزخ و قیامت نسبت به انسان چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای حضرت ربّ العالمین، تغییر حالات به آن معنا که یک روز غضبناک باشند و یک روز خوشحال، معنا ندارد. آری! با گرفتن نعمت‌هایی که مرحمت کرده‌اند عملاً صورتی از غضب برای جضرت ربّ العالمین معنا می‌شود، چه در دنیا و چه در برزخ و چه در قیامت. در برزخ و قیامت، سلبِ رحمت موجب قرارگرفتن در عذاب الهی خواهد بود. موفق باشید

22947
متن پرسش
سلام استاد: در مورد این بیت حافظ سوالی برایم پیش آمده: جمالت آفتاب هر نظر باد / ز خوبی روی خوبت خوبتر باد. سوالم اینست: جمال محبوب (حضرت پروردگار) مگر بهتر از این می شود که حافظ دعا می کند و می گوید «خوبتر باد»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جناب حافظ اذعان می‌کنند که هر اندازه خوبی و خوبان را در عالَم در نظر بگیریم، رخ محبوب از آن هم خوب‌تر است. باید به این فکر کرد که حضرت محبوب هر اندازه ما را شایسته ببیند در جلوه‌ای متعالی‌تر از ظهور قبل به میان می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی