بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33207
متن پرسش

سلام استاد: چرا تفسیر قرآن را از اول قرآن و سوره ی بقره آغاز ننمودید اگر سوره ی بقره را تفسیر فرمودید چرا در سایت یافت نمی شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن زمان که به لطف الهی سوره بقره بحث شد هنوز امکان ضبط آن مباحث فراهم نبود مگر در روزهای آخر و چند جلسه آخر آن. موفق باشید

33186
متن پرسش

سلام: استاد شرمنده. خیلی عصبی هستم و هرچه قدر دکر و قران و نماز می خونم تاثیری نداره. نمی دونم چکار کنم. لطفا راهنمایی کنید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید معارف توحیدی و الهی خود را رشد دهید. در این مورد مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که روی سایت هست پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

33173
متن پرسش

سلام خسته نباشید. حاج آقا خیلی وقته اعصابم خورده و دلیلش رو نمی‌دونم و هرچه هم باشد خب مال ظرفیت دنیاست و می‌دانم که چگونه باید از آن ها عبور کنم ولی انگار همه دنیا دست به دست هم داده اند که طاقتم کم شود و حوصله نداشته باشم و به دکتر اعصاب مراجعه کردم مدتیست ولی اصلا فایده ندارد و تازه دچار سرگیجه شده ام. نمی‌دانم جز صبر چکار کنم که متاسفانه همین نداشتن صبر هم امانم را بریده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» سال‌های پیش عرض شد. اگر جواب ظرفیت‌های معنوی خود را با معارفی اصیل ندهیم، به هر حال با چنین مسائلی روبرو خواهیم شد. خوب است در این مورد به بحث « گفتگو درباره مسئله مردمی سازی دولت در نسبت با آزادی» در https://eitaa.com/matalebevijeh/11111 رجوع فرمایید. از ورزش و مطالعه کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» غافل نشوید. موفق باشید

33162
متن پرسش

باسمه تعالی. سلام علیکم استاد: در مرتبه اول از شما در ارتباط با قفل شدن قلب سوال پرسیدم گفتید که گشودگی بیشتری در پیش است. استاد من به یک فرد علاقه مند شم که از لحاظ ظاهری تفاوتهایی داریم از یک طرف این عشق را یک عشق حقیقی نمی دانم و از طرف دیگر به خاطر علاقه شدید آن فرد را قلبا از خدا خواسته ام و فکر می کنم که در این مسیر هم مورد امتحان قرار گرفته ام از تهمت و قضاوتهای نادر ست و... (که قبل از سوال اول به شدت به دل می گرفتم وناراحت می شدم ولی الان این مساله کمتر شده و می بخشم آیا این همان گشودگی بیشتر است) الان به شدت احساس تنهایی می کنم و احساس سرگشتگی دارم و فکر می کنم که نیاز به یک راهنما دارم ممنون می شوم که اگر راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه بیشتر بنده آن است که با حضور در معارف الهیه، خود را بیابید. بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب»، اگر به کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» ورود بفرمایید إن‌شاءالله آنچه که برای شما مفید است، پیش می‌آید.

موفق باشید

33158
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: بحمدالله توفیقی فراهم شد تا جزوه فاخر «حیات بدن اخروی» حضرتعالی را مطالعه و از مباحث قابل تامل و حکیمانه ای که در راستای زندگانی و بودن ابدی انسان در نشئه قیامت کبری است، بهره ببرم و حقیقتا از تدبرات عمیق بزرگانی چون صدرالمتالهین و علامه طباطبایی در مسئله معاد مسرور شوم. تنها یک سوال و ابهام با توجه به مباحث آن جزوه برایم مانده است و اینکه روایتی از امام صادق (ع) درباره جسم اخروی وجود دارد که خواستم لطفا چنانچه میسر است توضیحی بفرمایید که چگونه با حیات بدن اخروی که در جزوه مطرح شده است، سازگاری و تطبیق دارد چون احساس ابهام کردم که شاید تنافی بین این روایت با مباحث جزوه باشد. روایتی از امام صادق (ع) در صفحه 38 از جلد 7 بحارلانوار و صفحه 494 جلد اول تفسیر نورالثقلین: "در تفسير آيه {كَلَّما نَضِجَتْ جُلودُهُمْ بَدَّلْنا هُمْ جُلُوْداً غَيْرَها لَيَذُوقُوا الْعَذابَ؛ هر زمان پوستهاى تن آنها بسوزد، پوستهاى ديگرى بجاى آن قرار پیدهيم تا عذاب را بچشند}. در پاسخ سؤال ابن ابى العوجاء كه سؤآل كرد: ما ذَنْبُ الغَير؟ گناه آن پوستهاى ديگر چيست كه بايد بسوزند؟ امام در پاسخ فرمود: هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ پوستهاى نو همان پوستهاى سابق است و در عين حال غير آنست. ابن ابى العوجاء تقاضاى توضيح بيشتر كرد و عرض نمود مثالى از امور دنيا در اين زمينه براى من بزنيد! امام فرمود: ارَأَيْتَ لَو انَّ رَجُلًا اخَذَ لَبِنَةً فَكَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ همانند آنست كه كسى خشتى را بشكند و خرد كند، دو مرتبه آنرا در قالب بريزد و بصورت خشت تازه اى درآورد، اين خشت همان خشت اوّل است، و در عين حال غير آنست".

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن‌که تغییر «جلود» در آیه مذکور، «جلود»، بدن‌های قیامتی است با همان صورت‌های متفاوت قوه واهمه اهل نار با همان هویتی که دارند. در مورد مثالی که حضرت صادق «علیه‌السلام» زدند همان‌طور که آیت الله جوادی در این موارد تذکر می‌دهند، این مثال‌ها بر مبنای تصور مخاطب در حکم جدال احسن است و این غیر از فضایی است که اولیای الهی «بالحکمه» سخن می‌گویند. موفق باشید

33147
متن پرسش

با عرض سلام: یکی از مواردی که باید رعایت شود، این است که هرچیزی که مطابق با میل و هوس ماست را انتخاب نکنیم وهرچه از سادگی بیشتری برخوردار باشد بهتر است، حالا این مساله چگونه با اینکه ۱. مثلا برای پوشش مومن باید بی سلیقه هم نباشد، یا در پخت و انتخاب غذا و خوردنیها و میوه ها و... برای خانواده یا خود که شاید این سلیقه کاملا برطبق هوس ما انجام شود تا اینکه بگوییم این غذا خوشمزه است و قابل تحمل مزاج برای خوردن یا حتی بهتر جور می‌شود؟ ۲. و اینکه علم تجربی برتنوع و تعدد مواد و منابع تغذیه تاکید دارد حتی در کنترل و درمان بیماریها ولی تاکید دین بر سادگی و کم خوراکی است، چگونه این دو مساله با هم جمع می‌شود و اگر آموزش این مساله برعهده ما باشد تکلیف چیست؟ ۳. زنان ذاتا توانایی بیشتری برای درک ظرافتها و زیبایی ها دارند، و خصوصا اگر اهل هنر هم باشند این مساله خیلی نمود بیشتری دارد، آیا باید برخلاف این میل خود در انتخابها (لباس، وسایل، و....) یا انجام کار هنری عمل کنند؟ و اگر نه، چگونه با سادگی و زهد جمع می‌شود؟ ۴. گاهی درعین وجود وسایل ساده تر، شرایط استفاده از تکنولوژی پیچیده تر را ایجاب می کند، در این هنگام باید چه تصمیمی اتخاذ کنیم؟ ۵. گاهی بعضی افراد چه در سخن و چه در عمل با داشتن برخی شیطنت ها که شاید دست خودشان هم نیست و این قصد را نداشته باشند موجب آزار دیگران می شوند، نحوه ارتباط ما با آنها چگونه باشد؟ ۶. صله ارحام بسیار سنت پسندیده ایی هست ولی هرگز از کمیت و کیفیت آن صحبت نمی‌شود، و نمونه عملی برای آن در ذهن خود نداریم، آیا منبع پیشنهادی و کاربردی برای مطالعه هست؟ ۷.  میل به زیبایی و آرایش در زنان مجرد وعفیفه را چگونه باید جهت داد؟ ۸. شما فرمودید مانتو هم می‌تواند حجاب باشد، یعنی اگر کسی چادری باشد می‌تواند در جمع اقوام مانتو مناسب که شاید شرایط اقتضا کند، بپوشد؟ یا نه درست نیست. ۹. متاسفانه جوانان عصر ما به برخی از سرگرمیها عادت کرده اند، و کنار گذاشتن آن برای آنها سخت است، چگونه و با چه برنامه هایی باید آن‌را کنار گذاشت؟ یا اصلا نیاز هست که به طور کامل کنار گذاشته شود؟ مثلا جایگزین فیلم های با ژانر دلخواه و... چه چیزی خواهد بود؟ آیا مطالعه به تنهایی می تواند جایگزین همه شود؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: خوشمزگی غذا را در به ظهورآوردن استعدادهای آن غذا باید دانست و نه به تجملی‌کردن آن. ثانیاً: در روایت داریم خرما، غذای کامل است از آن جهت که همه آنچه بدن نیاز دارد در آن هست بدون تنوع غذایی و در روایت داریم که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» از خداوند تقاضا می‌کنند: «اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ» خداوندا! برکت را برای ما در نان قرار بده و بین ما و آن جدایی مینداز. و این حکایت از آن دارد که اگر حقیقتاً ما گندم را خوب بپرورانیم و خوب آرد کنیم و خوب پخت نماییم، به برکت لازم به عنوان یک غذای مکفی و مفید می‌رسیم. ثالثاً: سادگی در عین إعمال سلیقه، هنر است. ملاحظه نکرده‌اید که در شهر یزد بعضی از بناها در عین آن‌که فقط با آجر ساخته شده است، چه اندازه آرامش‌بخش و زیباست؟ رابعاً: آری! باید اسیر تکنولوژی نبود و در عین حال از تکنولوژی در آن حدّ که ما از آن استفاده کنیم به جای آن‌که آن بر ما سیطره بیابد؛ بهره‌مند شویم. خامساً: باید به هر حال ارتباط‌مان با انسان‌ها بخصوص ارحام قطع نشود. کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» افق‌های خوبی را نشان می‌دهد. سادساً: آری! زیبایی با عفاف و حیا هنر است. سابعاً: به هر حال مانتو، در صورتی که رعایت عفاف و حجاب بشود مشکلی ندارد. مهم آن است که ما جوانان‌مان را به اموری بس ارزشمند و بزرگ متوجه کنیم تا گرفتار امور روزمرّه نشوند. موفق باشید  

33134
متن پرسش

سلام: یکنفر، یک خانوم، به من گفتن که با جن و انجام طلسم در طول چهل روز بین دو نفر جدایی انداختن. دعوا راه انداختن که به جدایی کامل منجر شده و این‌کارو با یک سری وسایل انجام دادن. ایشون فقط اسم یکی از اون دو نفر رو داشتن. نام مادر رو نداشتن و نام اون نفر دیگه رو هم کلا نداشتن. میخوام بدونم آیا واقعا همچنين چیزی ممکن هست با جن و بدون داشتن اسم کامل؟ چجوری دعوا راه میندازن؟ مگه جن با طرف هماهنگه که سر چی دعوا راه بندازه؟ خیلی برام مهمه. ممنون میشم راهنماییم کنین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد با نظر به آیه ۱۰۲ سوره بقره در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی شده است. خوب است به آن‌جا رجوع شود. کتاب روی سایت هست. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/book/95

33101
متن پرسش

با سلام و عرض احترام: درباره آموزش تفسیر المیزان بطور کامل و به صورت حضوری از شما راهنمایی می خواستم که آیا مثلا در قم یا جای دیگر محلی سراغ دارید که بتوانم حضوری و مداوم از کلاسها استفاده کنم؟ تا جایی که اطلاع پیداکردم در جامعه الزهرا و موسسه امام خمینی برای من امکان تحصیل ندارد اگر شما جایی معرفی بکنید ممنون می‌شوم (مباحث مجازی هم هستند اما حضوری ارجحیت دارد) با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله از دروس استاد عابدینی در این مورد بتوانید استفاده کنید. ولی در جریان جلسات حضوری نیستم. آدرس سایت ایشان https://ostadabedini.blog.ir/category/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C/ . موفق باشید

33098
متن پرسش

سلام و ادب: شهید مهدی باکری فرمانده جنگ بود، تعداد یاران کم بودند ولی ایشون به عنوان فرمانده بود ایستاد و در آخر شهید شدن. آیا عقلانی نبود ایشون زودتر برمی‌گشتن تا شهید نمیشدن؟ ملاک در این شرایط ها چیست؟ یا زمانی که حضرت امام زمان جنگ حکم صادر کردند آیا بهتر نبود اون افراد تحصیل کرده نمیرفتن تا بعدا از جنگ به جامعه خدمت کنند؟ ملاک چیست؟ و بر همین اساس محمد ابن حنفیه عقلانی فکر کرد گفت من علمم زیاده به مردم حدیث میگم دین رو تبلیغ می‌کنم و درخواست امام رو نپذیرفت و به خود امامم گفت نرو. آیا دو دوتا چهار تای محمد ابن حفیه درسته یا نه؟ اگه نه میشه گفت نصرت خدا و امام ممکنه عقلانی نباشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً به این فکر کنید که به تعبیر مقام معظم رهبری شهدا بعد از شهادت‌شان دست‌شان بازتر است و خداوند نیز در همین رابطه در نسبت با شهدا فرمود: «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» شهدا به نعمت الهی که همان ولایت الهی باشد، بشارت دادند و خداوند اجر مؤمنین را که در این آیه منظور، شهدا می‌باشند ضایع نمی‌کند یعنی آنان با شهادت خود نتایجی که می‌خواستند و آن نفی حاکمیت ظلم بود را، می‌یابند. ثانیاً: « ملت عشق از همه دینها جداست ** عاشقان را ملت و مذهب خداست»‏. مگر می‌توان کار عشق را به دست عقل داد؟! موفق باشید

33093
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به حرکت جوهری و اینکه تقدم و تاخر ذاتی حرکت است و حرکت مربوط به عالم ماده می‌باشد چرا در قرآن می‌فرمایند «والجان خلقناه من قبل من نارالسموم» تقدم و تاخر در برزخ نزولی یا قبل از وجود انسان و همچنین شش هزار سال عبادت شیطان با اصل فوق در تضاد است. اگر ممکن است توضیحی در این باره بفرمایید با تشکر و سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید باید به این نکته قرآنی توجه کرد که می‌فرماید: «سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» یعنی با توجه به نسبتی که با دنیای شما پیش می‌آید این اندازه زمان می‌برد. موفق باشید

33087
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد: سوالی در مورد زمانزدگی دارم. خاطرات عذاب و دلتنگم می‌کنند. حتی خاطرات شیرین گذشته‌ ام همش  فکر و خودم رو به گذشته میبره اینگار که اصلا در حال نیستم. حتی خاطرات شیرین دوران دانشجویی که بدلیل مشکلات زیادم دچار افسردگی شده بودم تا اینکه با یکی از رفقای اصفهانی آشنا شدم و شما رو به من معرفی کردن و واقعا از افسردگی نجات یافتم و اون روزای بد تبدیل شد به بهترین خاطره زندگیم که هنوز شیرینیش رو حس می‌کنم و حالا دلتنگی برای همون خاطرات شیرین عرفانی هم من رو عذاب میده. چه کنم؟ مدتی است که  بشدت دلتنگ اون روزای دانشگاه و سربازی و دبیرستان میفتم که با رفقای مومن کار فرهنگی می‌کردیم و خیلی دلتنگ اون روزا میشم. چطور از این خواطر بیرون بیاییم؟ هم خاطرات عرفانی و هم غیر عرفانی دلتنگم میکنه. آیا می‌توان به خود گفت که هر چه به جلو میریم نقص هایمان برطرف تر می‌شود (پیشرفت در مسیر عرفان) و شناخت الهی بهتری پیدا می‌کنیم و اگر خدا بخواهد روز به روز با أسماء دیگری و با شدت بالاتر مرتبط می‌شویم و بهتر از آن (گذشته) می آید. و هر روز مرا تازه خدای دگری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. بالاخره «بی‌نهایت حضرت است این بارگاه» و باید از هر حضوری به سوی حضوری بسی بالاتر سفر کرد. پیشنهاد می‌شود نظری به سوره «والتین» و عرایضی که در این مورد شده بشود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/928?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87

33085
متن پرسش

سلام استاد جان: خدا قوت! استاد جان برای متخلق به اخلاق الهی شدن و خوش اخلاق شدن در خانه، محل کار، جامعه و... سیر مطالب و اصوات خودتون چگونه است؟ چه صوت یا مطالبی به ترتیب اولویت پیشنهاد می کنید؟ آیا شرح مکارم اخلاق کفایت می کنه؟ آیا این شرح نیاز به پیش نیاز نیست؟ بعد از این شرح هم مطالب دیگه ای هست برای استفاده کردن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه اصل همه خوش‌بینی‌ها و درک سایرین به حساب می‌آید، «تفکر» است و در این رابطه آری! معارف توحیدی و از جمله «معرفت نفس» از یک طرف و توصیه‌های اخلاقیِ اصیل مانند آنچه حضرت امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» به فرزندشان در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه فرمودند؛ و مباحث مکارم الاخلاق از طرف دیگر، کارساز است. موفق باشید

33076
متن پرسش

سلام: ببخشید می‌گویند که حضرت علی در شب شهادت حضرت زهرا (س)، چنان در سوگ بودند و به تنهایی به خاک سپردند، ولی چند وقت بعد دوباره ازدواج کردند. میشه این موضوع رو تحلیل بفرمائید؟ و اینکه چرا در خروج از منزل و تمکین، حکم وجوب اطاعت برای زن داره، مگر نه اینکه میتونن با هم گفتگو کنن و مثل دو تا انسان به توافق برسن، اصلا چرا اطاعت؟ ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به حاصل آن ازدواج بنگرید که قهرمانی همچون حضرت ابالفضل «علیه‌السلام»  و برادران آن حضرت را به میان آورد با حماسه‌هایی که در کربلا ایجاد کردند. ۲. بحث در حقوق طرفین است و در این مورد عرایضی در شرح آیه ۳۳ سوره احزاب شد که خوب است به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

33071
متن پرسش

سلام: با توجه به آیه ۵ سوره مائده المائدهََََُُُُُِّّ. «وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ اﻳﻤﺎنش را بپوشاند، ﻗﻄﻌﺎً ﻋﻤﻠﺶ ﺗﺒﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ. (٥) آیا تقیه یکی از مصادیق این آیه نیست؟چرا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی «رحمت‌الله‌علیه» در رابطه با قسمت آخر آیه مذکور می‌فرمایند عمل‌نکردن به آنچه حقّانیت آن را طرف بداند مثل غفلت از دوستی با مشرکین و آمیزش با آن‌ها و یا ترک نماز؛ همان کفرِ به ایمان است یعنی به آنچه علم دارد عمل نکند عملاً موجب دوام حبط خواهد بود. موفق باشید

33066
متن پرسش

بسم الله. سلام علیکم حاج آقا: قلبم خیلی کینه داره، انگار مثل قابلمه های قدیمی که تهش غذا می‌چسبید و تا چند روز تمیز نمیشد شده، حتی در نسبت با بچه هامم این کینه ها اذیتم میکنه، انگار میخوام سرشونو جدا کنم. از بس کینه هام که از قبل بوده اذیتم میکنه. دلم میخاد یه چیزی بگم ای کاش عدم بودم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان اهل تفکر باشد نسبت به دیگر انسان‌ها اهل گشودگی می‌گردد. باید مشکل را با تفکر در معارفی مانند مباحث «معرفت نفس» و با تدبّر در قرآن حل نمود. در این مورد می‌توانید به مباحث «معرفت نفس» و مباحث قرآنی که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

33063
متن پرسش

سلام و درود: چرا در اسلام خود دین وسیله آزمایش است؟ مثلا قران را کسی بدون استفاده صحیح از عقل و حدیث بخواند گمراهتر می‌شود!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حساسیتی است که ما باید نسبت به فهم قرآن داشته باشیم و نخواهیم نظرات خود را بر آن تحمیل کنیم و عقل و روایت نیز جهت بهتر رابطه‌ برقرارکردن با قرآن است. موفق باشید

33062
متن پرسش

سلام و درود: در احتیاج بشر به نبوت تخصصی ترین و کاملترین کتابها را معرفی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی در جای‌جای تفسیر المیزان در این مورد نکات ارزشمندی را مطرح کرده‌اند. در ضمن کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست در این مورد می‌تواند مفید باشد بخصوص که سعی شده نکات مدّ نظر تفسیر المیزان نیز بیان شود. کتاب «چه نیازی به نبی» که روی سایت هست نیز تذکراتی در این مورد دارد. موفق باشید

33061
متن پرسش

سلام و درود: در رد تکامل کور داروینی بهترین کتاب چیست؟ آثار اندیشمندان مغرب زمین کدام یک ترجمه شده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از کتاب‌های خوب در این مورد کتاب آقای لوکنت دونوئی تحت عنوان «سرنوشت بشر» می‌باشد. در ضمن عرایضی در جلسات اولیه شرح سوره سجده در این مورد شده است. موفق باشید

33048
متن پرسش

سلام استاد: روزتون بخیر. من یه مدته از این که رزقم کمه و از خیلی از نعمت ها محروم بودم احساس تنگنا می‌کنم و هر روز خودخوری. نمیدونم چیکار کنم. حس می‌کنم عقب افتادم یا حس می‌کنم خدا کم محلی بهم کرده. چه کار کنم از این جهنم بیرون بیام؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که خداوند در این موقعیت‌ها نیز ما را امتحان می‌کند به همان معنا که می‌فرماید: «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید. موفق باشید

33032
متن پرسش

سلام علیکم: اکنون که این کلمات و جملات را می‌نویسم، نمی‌دانم به کدام امید و به چه انتظاری چنین اقدامی می‌کنم. حتی دیگر به جواب رسیدن هم برایم دور شده‌است و تا حدی قید آن را زده‌ام. سوالاتی یقه من را گرفته‌است و مرا ول نمی‌کند و در عمقِ خود می‌کشاند. در حدی است که حتی پرسشِ آن هم در لکنت و سختی می‌افتد و تا جوابِ این سوال داده‌نشود، حرف دیگری نمی‌شود زد. به دنبال سرنخ می‌گردم و پیدا نمی‌کنم، شهرها را زیرِ پا می‌گذارم و خانه‌ای پیدا نمی‌کنم. من زنم و چگونه بدونِ خانه زندگی کنم؟ چگونه مادر باشم در حالی که در و دیوار از بی‌مادری می‌نالد و جوابی برای «چی می‌خواهیم.» نداریم؟ با خودم می‌گویم چه «مرگمونه دقیقا» که آن چه هست راضی‌مان نمی‌کند و آن چیزی هم که می‌خواهیم را نمی‌دانیم. خودِ موت که ذائقه هر نفسی است، در پرده می‌رود و به آن محتاج می‌شویم، نه زنده‌ایم و نه به مرگ می‌رسیم. چگونه در این برزخ تاب بیاوریم و مقاومت کنیم و بمانیم؟ ترسِ بی‌طاقتی در مقابل این آینده نامعلوم من را گرفته‌است و حتی لب به شکایت گشودن و این سخنان هم می‌ترسم که بی‌طاقتی تلقی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حرف همین حرفِ آخر است که امید به آینده را از دست می‌دهیم. در حالی‌که خالق هستی و خالق ما، یقیناً آینده ما را در بستر بندگی‌اش تأمین کرده است و در همین رابطه در قرآن می‌فرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود/6) هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر آن‌که خداوند بر خود تکلیف کرده که رزق او را فراهم کند و رزق ما همه آن چیزی است که به طور طبیعی بدان نیازمندیم. عمده آن است که خود را در افق تاریخی زندگی زمینی امیدوارانه حاضر نگه داریم و فکر فردا را، فردا بکنیم.

مولوى در مثنوى در رابطه با همين موضوع داستان آن گاوى را مى‏‌گويد كه هر روز از صبح تا شب در مزرعه سرسبزى مى‌‏چريد و علف‏هاى آن را مى‏‌خورد و بعد از سر شب تا صبح غصه مى‏‌خورد كه فردا چكار كنم! باز فردا با علف‏هاى از نو سرسبز شده آن مزرعه روبه‌‏رو مى‏‌شد و تا شب به خوردن آن مشغول مى‏‌گشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. مى‌‏گويد:

يك جزيره هست سبز اندر جهان‏

اندرو گاوى است تنها خوش‏ دهان‏

جمله صحرا را چرد او تا به شب‏

تا شود زَفْت و عظيم و منتجب‏

شب زانديشه كه فردا چه خورم‏

گردد او چون تار مو لاغر زغم‏

چون برآيد صبح بيند سبزْ دشت‏

تا ميانْ رَسته قصيلِ سبزْ كَشت‏

اندر افتد گاو با جوعُ الْبَقَر

تا به شب آن را چرد او سر به سر

باز شب اندر تب افتد از فزع‏

تا شود لاغر زخوفِ منتجع‏

كه چه خواهم خورد فردا وقت خَور

سال‏ها اين است خوف اين بقر

هيچ ننديشد كه چندين سال من‏

مى‏خورم زين سبزه زار و زين چمن‏

هيچ روزى كم نيامد روزيم‏

چيست اين ترس و غم و دلسوزيم‏

باز چون شب مى‏شود آن گاوِ زفت‏

مى‏شود لاغر كه آوه رزق رفت‏

مولوى بعد از اين‏كه اين مثال زيبا را مطرح مى‏‌كند و ما را متوجّه ضعف بينش اين گاو مى‌‏نمايد كه چگونه از نظام الهى كه همواره در حال فيضان رزق بندگانش است، غافل است، مى‏‌گويد:

نفسْ، آن‏ گاواست ‏وآن‏ دشت، اين‏ جهان‏

كه همى لاغر شود از خوف نان‏

كه چه خواهم خورد مستقبل عجب‏

لوت فردا از كجا سازم طلب‏

همواره نگران فردايى است كه بوجود نيامده و لذا از نتيجه ‏اى كه امروز بايد از زندگى خود بگيرد غافل است، مولوى سپس به ما روى مى‏‌كند كه‏

سال‏ها خوردى و كم نامد ز خَور

ترك مستقبل كن و ماضى نگر

لوت و پوت خورده را هم يادآر

منگر اندر غابر و كم باش زار

به جاى اين‏كه اين‏‌همه نگران آينده باشى كه نيامده است، كمى هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتى گذشت و نگرانى تو نسبت به آن بى‏‌جا بود. حضرت در آن فرمايش شان همين نكته را متذكّر مى‌‏شوند كه اى پسر آدم! غصه رزقى را كه هنوز نيامده است بر امروز خود حمل نكن. ما امروز وظيفه‏ اى داريم و براى انجام آن روزمان را شروع كنيم و مسلم آنچه در امروز نياز داريم، خداى خالقِ امروز برايمان خلق مى‏‌كند، و چون خداوند فردا را خلق كرد، نياز مربوط به فرداى مخلوقاتش را نيز خلق مى‏ كند. اين‏كه ما نيازهاى فرداى خود را در پيش خود نداريم چون هنوز فردا را خلق نكرده تا رزق فردا را خلق كند. آرى؛ فردا هم بايد كارى كه به عهده ماست، انجام دهيم. رزق فردا هم به عهده خداست و حتماً مى‌‏رسد. اشكال‏ در اين است كه شما امروز كارى را شروع مى‏ كنيد، براى اين‏كه بى ‏رزق نشويد، و لذا از اوّل صبح غصه رزق آن روز را مى ‏خوريد و در نتيجه آن كارى را كه به عهده ‏تان است انجام نمى‏ دهيد و غم چيزى را مى‏ خورديد كه بدون اين غم‏ها محقّق مى‏ شد، حال با اين نوع تفكر، چون پس ‏فردا مى ‏آيد، غصّه رزق روز بعدش را مى‏ خوريد، و خلاصه هر روز كارمان مى‏ شود رفتن به دنبال چيزى كه خودش به وقتش مى‏ آمد، و در نتيجه از بندگى خدا كه محتواى حقيقى زندگى انسان است درمى‏ مانيد و بعد در خودتان كه تأمّل مى‏ كنيد مى ‏بينيد سخت از زندگى خود ناراضى هستيد، چون به محتواى معنوى كه بايد مى ‏رسيديد، دست نيافتيد.

امام معصوم (ع) مى‏ فرمايد: نگرانى رزق فردا را بر امروزت حمل نكن، «فَانَّهُ انْ يَكُ مِنْ عُمُرِكَ يَأتِ اللهُ فيهِ بِرِزْقِك»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را مى‏ رساند. فردايى كه هنوز نيامده است تمام ذهنت را مشغول نكند تا روزى كه آمده است را از دست دهى.

33025
متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده عزیز: عرضی داشتم که به نظرم مسئله این روزهای ما نوجوانان باشد: طبیعت ما انسانها بخشی حیوانی دارد که خداوند متعال این طبیعت را درون انسان قرار داده و انسان الان با حکمت خدای متعال دارای یکسری غرایز حیوانی است. موضوع صحبتم درباره یکی از این غرایز یعنی شهوت جنسی است! می‌دانیم که خداوند با حکمتش طوری مقرر کرده که انسان بعد از بلوغ جنسی بتواند بوسیله ازدواج به این نیازش پاسخ بدهد (البته نه اینکه کل هدف ازدواج این باشد). اما در حال حاضر و در این تاریخی که زندگی می‌کنیم با ورود فرهنگ و سبک زندگی بیگانه به اندیشه افراد، آن طبیعت انسان کاملا از یادها رفته است و کاملا فراموش شده که برخلاف طبیعت انسان نباید عمل کرد. راهکارهایی كه پیشنهاد می‌شود اعم از اینکه بایستی صیغه کرد یا تقوا را افزایش داد یا تغذیه را طوری تنظیم کنیم که محرک میل جنسی نباشد و دعا و مناجات و... هیچکدام ۱۰۰ درصد اثر ندارند حتی ۳۰ درصد هم اثر ندارند! آیا نوجوانان امروز بر حسب تاریخی که در آن هستند نباید راه حلی جلوی راهشان گذاشته بشود؟ «بر حسب اقتضای زمانه شان»؟ (می‌گویند صیغه کنید: اما منطقی نیست! وقتی پسر نوجوان راضی نیست که همسر آینده اش قبلا با پسری رابطه برقرار کرده باشد قطعا دختران هم راضی نیستند که همسر آینده شان با دختری رابطه داشته باشد). این موضوع مسئله بزرگی است برای ما نوجوانان! آخر ما با صرفِ دانستنِ اینکه گناه بزرگی است که به هر روش غیر از ازدواج، میل جنسی را ارضا کنیم نمی‌توانیم عملی متناسب با دانسته مان داشته باشیم! اصلا جهان مفاهیم به درد ما نمی‌خورد! ما به این نتیجه رسیده ایم که محض دانستن، مشکل مان حل نمی شود. تغذیه مان را مدتی اصلاح می کنیم‌ روزه می‌گیریم مباحث معرفتی جنابعالی را دنبال می کنیم ولی طبیعت انسان را که نمی‌شود تغیبر داد اگر تغیبر دهیم، انسان نخواهیم داشت پس قابل تغییر نیست! اکنون نوجوانان ما خواهان راهکار جدید اند متناسب به سعه شان (ما فهمیده ایم که آخر الزمانی ها سعه بی نظیری دارند). خداوند متعال هم با حکمتش فکر این دوره و زمانه را کرده است و بالاخره ایشان می‌دانستند که چنین دوران بی نظیری خواهد آمد. حال به نظر حضرتعالی راهکار اللهی برای این مشکل، بر حسب مخاطب (نوجوانان) و در این تاریخ چیست؟ با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شرایط بس بسیار سخت و سخت‌تر از سخت است. در جلسه‌ای که خدمت آیت الله ابراهیم امینی «رحمت‌الله‌علیه» آن مردِ حساس به تعلیم و تربیت جوانان بودیم با طرح شرایط پیش‌آمده برای جوانان در این زمانه، هم خودشان اشک ریختند و هم حاضران به گریه افتادند. ولی با این‌همه از آن جهت که در هر حال مسئله جنسی مربوط به بُعد اصلی یعنی فطرت الهی انسان نیست؛ می‌توان در این مورد فکر کرد که محرومیت از آن، مثل محرومیت از انس با خداوند نیست که انسان را از ابعاد اصیل خود محروم کند و به همین جهت مقاومت در مقابل کشش‌های غریزی در شرایطی که امکان جوابگویی به آن نیست؛ ابعادی از شخصیت انسان را به انسان نشان می‌دهد که حکایت از توانایی‌های بالقوه او داشته و از این جهت بنده با تفکر نسبت به این موضوع در سال‌های اخیر و با نظر به محرومیت‌هایی که در این رابطه برای جوانان عزیزمان پیش آمده، به این فکر فرو رفته‌ام که نکند خداوند بنا دارد اَبَرانسان‌هایی را به میان آورد که نشان دهد جوانانِ آخرالزمانی ما حتی در چنین شرایطی که بسی طوفانی و هولناک است، توان خودداری و تقوای خود را در خود زنده نگه‌ داشته‌اند تا دریچه‌های عرشی که به روی آن‌ها گشوده شده است، همچنان باز بماند و یا با مقاومت خود، دریچه‌های عرش را به روی خود بگشایند. با جوانانی روبرو هستم که از هویت عرشی آن‌ها در حیرتم. نمی‌دانم اگر جناب اویس قرنی به این تاریخ تشریف می‌آوردند، این جوانان به او اقتدا می کردند و یا او به این جوانان؟!!! از چنین تاریخی در حیرتم که خداوند بنا دارد چه صحنه‌هایی بیافریند!!! و به فرشتگان خود بگوید: «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»(بقره/۳۳) نگفتم من در راستای علم خود به غیبِ آسمان‌ها و زمین، چیزهایی می‌دانم؟ و می‌دانم آنچه را که برای شما آشکار است و چیزهایی که شما آن را پنهان کرده‌اید و خداوند در این راستا نسبت به چنین انسان‌هایی بر فرشتگان خود فخر فروخت. موفق باشید   

33022
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی! پس از شنیدن سخنان شما در رابطه با تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) سوالاتی برای من مطرح شد: ۱. فرق غیب الغیوب، حق، الله چیست ؟ ۲. خدایی که ما پرستش می کنیم کدام است؟ غیب الغیوب، حق یا الله ۳. عین الوجود کدام است ؟ غیب الغیوب، حق یا الله ؟۴. من حیرانم که خدایی که من پرستش می کنم کدام است؟ (غیب الغیوب، حق، الله) دچار چندگانگی شده ام. لازم به ذکر است که من از شرح حمد امام خمینی که در سایت است گوش داده ام. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که باید در ابتدای امر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن‌ها به‌خوبی دنبال کرده باشید و اگر چنین نیست، تلاش بفرمایید آن مطالب دنبال شود تا معلوم گردد حضور حضرت حق در عالَم، در مقام احدی، همان غیب‌الغیوب است و در مقام حضرت الله، که جامع جمیع اسمای الهی است، ما با نظر به ربوبیت او، او را پرستش می‌کنیم و در همین رابطه حضرت حق در قرآن به رسول خود فرمود که بگویند: «إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» همانا حضرت الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید که صراط مستقیم همین است و بس. و البته در همه این موارد چه در مقام احدی و چه در مقام واحدی، او یعنی حضرت حق در صحنه است. موفق باشید  

33021
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: می‌خواستم بپرسم دانشجویی با شرایط من - که خب در رشته سخت و پرکاری هم تحصیل می‌کنه - اگر که به‌طور کاملا جدی دغدغه ظهور رو داشته باشه، چطور می‌تونه ایفای نقش کنه؟ مثلا چطور می‌تونه فعالیت فرهنگی داشته باشه در این زمینه؟ آیا لازمه که عضو تشکل‌ها بشه یا نه؟ و نکات دیگه‌ای اگر که لازم می‌دونید بفرمایید لطفا. و یه مورد دیگه اینکه در صحبت‌های بعضی از سخنرانان بزرگ دینی یا سیاسی که در حوزه مهدویت فعالیت می‌کنن، می‌بینیم و می‌شنویم که تاکید دارن کار در زمینه مهدویت باید "اصل" باشه نه در حاشیه زندگی. اما من یه بخشی از سخنرانی حضرت آقا رو شنیدم فرمودن که خروجی‌های دانشگاه‌ها باید مثل شهید چمران باشن. حالا سوال من اینه که شخصی با شرایط من که در یکی از بهترین رشته‌ها و بهترین دانشگاه‌ها درس می‌خونه و این توانایی رو در خودش می‌بینه که چه در زمینه درس و چه پژوهش تا حد خیلی زیادی پیش بره، با توجه به دیدگاه‌های رهبری، آیا درسته که درسش رو فدای انجام این فعالیت‌های فرهنگی کنه و مثلا به پاس‌کردن دروس قناعت کنه به‌خاطر کار برای امام زمان؟ یا نه باید تو مسیری قدم برداره که براش ساخته شده؟ با سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در عین تلاش کامل در رشته تحصیلی‌تان باید معارف اسلامی را با عمق لازم فرا بگیرید تا زمینه تدبّر در قرآن برایتان فراهم شود. چرا روی خود کم حساب می‌کنید و ظرفیت جوانان آخرالزمانی را به صحنه نمی‌آورید؟! ۲. به نظر بنده اگر عملاً در دروس خودتان با عمق لازم حاضر شوید و به نهضت تاریخ دانش‌بنیانی که مقام معظم رهبری مدّ نظر دارند، ورود کنید بهتر می‌توانید در خدمت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» قرار گیرید. زیرا ما در این تاریخ باید به صورت‌های مختلف، کارآمدی نظام اسلامی را به نمایش بگذاریم و این وظیفه ما در این تاریخ است و عامل یأس دشمن. موفق باشید  

33002
متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمند ام دغدغه ذهنی بنده را درک کنید. و اگر کتاب یا جزوه ای در این خصوص است برای بنده معرفی نمایید. بنده بسیار مقالات خوانده ام از براهین امکان و وجوب و علیت و براهین استاد مصباح و کتاب بدایه و نهایه و برهان صدیقین و... در خداشناسی به این نتیجه رسیده ام که ما واجب الوجود و ممکن الوجود نداریم اگر خدا را وجودی جدا از ممکنات بدانیم شرک است چون وقتی خداوند وجود بسیط و نا محدود است اگر جدای از خدا وند (واجب) وجودی فرض کنیم (ممکن) هم خدا حد وجودی خواهد داشت هم آن موجود دیگر و کسانی که قایل به تشکیک وجود شده اند نیز دقیقا این اشتباه را دارند. حال که یک وجود نامحدود داریم اگر هر تصوری از چگونگی آن به ذهن ما دراید آن چیزی است که ذهن ما ساخته و برایش حد قایل شده تا مدرکش شود و کمال محض نیست لذا در ذهن ما خدای واقعی نمی‌گنجد (مقام غیب). حالا موجوداتی که ما به عینه می‌بینیم چیستند و چگونه تفسیر می‌شوند؟ آن‌چیزی که من متوجه شدم این است که موجود لایتنهاهی ذاتا تجلی می‌بابد و ذاتا می‌بایست مخلوق داشته باشد لذا وجودش قیدهایی می‌خورد کمالاتش در محدوده هایی قرار می‌گیرد و عالم ماده و انسان و اشیاء و غیره قابل درک برای مخلوقات می‌شوند و معنی خلق هم یعنی اندازه زدن.. آیا این تصورات من صحیح می‌باشد؟ دو سوال اساسی دارم اول اینکه این بساطتت وجودی خدا اینکه هرچیزی را تصور کنی محدود است و خدا ورای آن است از کجا می‌توان اثبات کرد یعنی چگونه می‌توان بی حد بودن وجودی خدا را اثبات کرد که نتیجه اش بی‌نیازی و عدم تغییر و عدم مثلا لذت و خشم و.. ویا عدم هدف داشتن خدا از انجام کاریست؟ چون هدف موقعی معنی دارد که چیزی بخواهد نقصی یا نیازی را پاسخ دهد و خدا بنا به فرض بی‌نیاز است. مثلا اینکه می‌گویند وجود را اگر گسترش دهیم عدم نیست که به آن برسیم لذا وجود لایتناهیست بعضی ها ایراد می‌گیرند این طرز فکر نتیجه کمی دانستن خداست. سوال دوم اینکه اگر خدا بی نیاز و کمال مطلق است و تغییری در او رخ نمی‌دهد این تجلیات که ذاتی اوست باید ازلی باشد یعنی مثلا وجود انسان از ازل تجلی خدا بوده و وجود داشته چون تغییر در ذات بینهایت و بی نیاز محال است آیا این چنین است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در منظر نگاه فلسفی، خداوند عین وجود است و «وجود» به تعبیر نگاه دینی، دارای تجلیات است، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَهُ الأسماءُ الحُسنی» پس آنچه در صحنه است انوار اسماء او می‌باشد در جلوات مختلف و مطابق امکانِ ممکن‌الوجودها. و همواره چنین است. آنچه تغییر می کند مظاهر اسماء الهی است مثل گلی که پژمرده می‌شود در آن صورت نور اسماء جمال از بین نرفته، بلکه منظری که آن را به ظهور آورده، از میان رفته است. در این مورد «برهان صدیقین» برای ما نکات خوبی دارد. موفق باشید

32993
متن پرسش

سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نموده‌اند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بنده‌ات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مى‌خواهى؟! اگر زندگى را مى‌خواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مى‌آمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب می‌کند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرف‌ها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملک‌الموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملک‌الموت خداوند به رسولش می‌فرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى‌شويد. موفق باشید

نمایش چاپی