بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30850
متن پرسش
سلام علیکم: ضمن عرض خدا قوت بابت مباحث عالی و عالی و عالی از خداوند متعال عمری بلند همراه با عزت و سلامتی و درک زمان حضور حجت بن الحسن (عج) را خواهانیم. طبق گزارشات جدا شدن روح از جسم، بیان شده که مروری از کودکی تا جدا شدن روح را نشان می دهند و شخص به اعمال نیک و غیر نیک آگاه می شود. بنده خیلی نگرانم و خیلی مضطرب که با اون شرمندگی چکار کنم!؟ نگرانیم در مورد مرگ بیشتر از شرمندگیه که بندگی نکردم و نتونستم مورد رضای خالقم باشم. بسیار مشتاق مباحث معادم. این مسئله را چطور حل کنم؟ چکار کنم خداوند منان اون مرحله را ببخشد و یا نمایش ندهد؟ و سوال بعدی اینکه برای انس بیشتر با حیات ابدی سیر مطالعاتی وجود داره؟ می خواهم قبل مرگم علم و آگاهی هدفمند و منظم همراه با اُنس بیشتر داشته باشم. شرمنده مزاحم وقت شریف شمامیشیم. التماس دعا. «سوال خصوصی می باشد لطفا پاسخ صرفا ایمیل گردد»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث دل‌خوشی بیجا نیست، ولی فراموش نکنید که: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». مائیم و خدایی که رحمت آن بیکرانه است. پیشنهاد می‌شود اگر با حوصله کتاب «شرح سوره جاثیه» را دنبال بفرمایید، إن‌شاءالله نکات ظریفی در رابطه با معاد روبه‌روی شما به ظهور می‌اید. موفق باشید

30845
متن پرسش
سلام علیکم: در داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم عنوان شده که آن حضرت جام (سقایه) را در اثاث بنیامین قرار داد و سپس به برادرانش گفت که شما سارق هستید و جام پادشاهی (صواع الملک) را دزدیده اید. چطور ممکن است رسول و حجت خدا اینچنین واضح دروغ بگوید و با صحنه سازی به افراد بیگناه در این موضوع تهمت بزند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصلاً در جای خود بحث شده که اولاً: حضرت یوسف «علیه‌السلام» قبلاً با حضرت بنیامین جهت این امر که بتوانند از این طریق پدر خود را به مصر بیاورند، توافق شد. ثانیاً: حضرت یوسف مستقیماً نفرمودند که شما دزدی کرده‌اید، بلکه همچنان‌که آیه می‌فرماید: «ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ» آن اعلام کننده گفت. تازه سرقت را به کل قافله خطاب کرد. موفق باشید

30843
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: امیدوارم حالتون خوب باشه و طاعات ماه رمضانتون مقبول باشه. استاد ببخشید میشه لطفا تفسیر سوره ی اسرا رو هم بفرمایید!؟ ممنونم از تمام زحمات شما. التماس دعا دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله سوره إسراء بحث شده است. باید در دی‌وی‌دی‌ های مربوط به سوره‌ها آن را بیابید. موفق باشید

30841
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: ذیل اعمال مربوط به میت امام باقر علیه السلام می فرمایند: «زیرا عذاب و حساب همگی در یک روز و یک ساعت می باشد به اندازه ی وقتی که میت در قبر گذاشته می‌شود و مردم برمی‌گردند.» با توجه به بحث های معاد جایگاه این روایت چگونه است و شرح آن چیست؟ استاد عزیز در این شب و روزهای ماه مبارک به دعای خیر شما محتاجیم. بارک الله فیک
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با در نظرگرفتن آن‌که به همه عرصه قیامت «یوم القیامة» و یا «یوم الدّین» گفته می‌شود، آری! در «یوم الحشر» که «یوم الحساب» است، در دلِ همان «یوم الحساب» تکلیف هرکس معلوم می‌گردد و اگر باید عذاب شود، عذاب می‌شود. موفق باشید

30826
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات: چگونه می‌توانم تمام آیات مربوط به حتمی بودن معاد را در قرآن پیدا کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل کاری که مرحوم آیت الله حسینی تهرانی در کتاب‌های «معادشناسی» انجام دادند. موفق باشید

30827
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در مورد آیه ۱۸۶ سوره بقره «و اذا سالک عبادی انی فانی قریب، اجیب الدعوه الداع...» قسمت اول آیه را فرمودید که خداوند قریب است و قریب رو باید دید؛ در مورد قسمت آخر آیه میشه توضیحی ارائه بفرمایید: «اجیب دعوه...» اینکه چرا بحث خواندن و استجابت در ادامه این آیه آمده است؟ چون استادی فرمودند که اگر انسان متخلق به اسما الهی شود، و توانست اسماء و صفات را کسب کند، یقینا وقتی اسماء الله را می گوید دعای او مستجاب است. یا در جایی دیگه که مراحل طهارتی را توضیح می دادند، یکی از مراحل را مستجاب الدعوه شدن گفتتد. این کدام مرحله هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. آری! وقتی انسان خدا را ماورای حجاب‌ها، نزدیک دید همه حوائج را از او می‌طلبد و به جهت امیدواری به او، آن حوائج برآورده می‌شود زیرا جز به خدا به امری دیگر اعتماد نکرده است. موفق باشید

30821
متن پرسش
با سلام: حکمت ۳۸ نهج البلاغه ما را از دوستی با چه کسانی نهی می‌کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حضرت فرمودند اى فرزند، بپرهيز از دوستى با احمق، زيرا احمق خواهد كه به تو سود رساند، ولى زيان مى رساند و بپرهيز از دوستى با بخيل كه او چيزى را كه بسيار به آن نيازمند هستى از تو دريغ مى دارد و بپرهيز از دوستى با تبهكار كه تو را به اندك چيزى مى فروشد. و بپرهيز از دوستى دروغگو، كه او چون سراب است، دور را نزديك نشان مى دهد و نزديك را دور مى نماياند. از دوستی با احمق پرهیز کردن، یعنی کسی که حق و باطل و صحیح و درست را تشخیص نمی‌دهد و لذا اگر بخواهد خیر هم برساند، شرّ می‌رساند. و بقیه موارد روشن است. موفق باشید

30818
متن پرسش
سلام علیکم: در سوال ۳۰۸۱۲ یک نوع تناقض است که یکجا حدیث می‌گوید با انفاق کردن چیزی کم نمی‌شود، نترسید و بدهید. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» حتی وقتی تنگدست شدید با انفاق کردن روزی را به خود جذب کنید. ولی قرآن می‌گوید آنقدر نده که دستت خالی شود؟ با عرض پوزش از اینکه وقت شما را می‌گیرم. بنده سوالات بسیار دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال قرآن در دل بستر سیره‌ی نبی الله «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به معنای «اطیعواالرّسول» آیات خود را معنا و متذکر می‌شود و سیره‌ی پیامبر است که جانب هر آیه‌ای را در کنار آیه‌ای دیگر معنا می‌کند. با توجه به این امر است که می‌توان از افراط و تفریط نسبت به تذکرات قرآنی مصون ماند. موفق باشید

30812
متن پرسش
سلام: وقتی رزق کلا دست خداست و توصیه شده برای افزایشش صدقه بدهیم و حتی در قرآن می‌فرماید از چیزی که خودشون دوست دارن و لازم دارن می‌دهند. پس چرا یک جای دیگر می‌فرماید آنقدر انفاق نکن که دستت خالی شود؟ (صفر ید).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا وقتی پای افراط پیش آید، از نظام تعادل و حکمت خارج می‌شویم و نسبت ما با خدای حکیم، به هم می‌خورد. موفق باشید

30808
متن پرسش
سلام: در روایتی هست امام صادق می‌فرمایند خداوند به این دلیل روزه را واجب گردانیده تا فقیر و غنی با هم برابر شوند. حال سوال بنده اینست که اولا این چگونه برابری هست؟ یعنی فقیر چیزی نخورد و پولدار هم چیزی نخورد با هم برابر می‌شوند؟ ثانیا یعنی شان روزه فقط همین قدر هست که امام صادق می‌فرمایند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد ائمه «علیهم‌السلام» عوارض فرعی و حاشیه‌ای روزه را برمی‌شمارند به آن معنا که ثروتمندان متوجه گرسنگی فقرا باشند. در حالی‌که جایگاه اصلِ روزه را آیه 183 سوره بقره رسیدن به تقوا مشخص نموده است. موفق باشید

30807
متن پرسش
سلام: شما فرمودید هیچ کجای قرآن نداریم که به اهل کتاب گفته باشد بیایید مسلمان شوید، ولی در عوض آن در آیه 85 سوره ال عمران گفته «هر کس غیر از دین اسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است»، این که همان می‌شود یعنی اهل کتاب که دین اسلام به آنان می‌رسد باید مسلمان شوند. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در رابطه با معنای اسلام در این نوع آیات فرموده‌اند، منظور از اسلام در آیه مذکور، تسلیم فرمان خدا بودن است در شریعتی که افراد در آن قرار دارند. به همین جهت در آیه قبل بحثِ حضور سایر انبیاء را به میان می‌آورد و می‌فرماید: «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (84) که همه آن‌ها مسیر تسلیم فرمان الهی برای پیروان‌شان هستند. موفق باشید

30798
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به تذکرات جنابعالی و همچنین بیت «تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم» در میابیم که هنگام شعر گفتن اشخاصی مانند مولوی باید شاعر خود هیچ باشد و اجازه دهد حق ظهور کند و از عالم بالا معانی بیایند و شعر بظهور آید. حال آیا در مواجهه با قرآن هم انسان باید خود باشد؟ یا از خود فانی شود و اجازه دهد حق سخن بگوید؟ در جلسات فتح جان برخی دوستان به این اشاره کردند که انسان هنگام مواجهه با قرآن برعکس شعر، باید خود اصیل باشد، آیا این خود اصیل همان هیچ بودن شاعر نیست؟ لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این جهت، آری! مانند شاعر وجه وجودی خود را در معرض نور حضرت حق قرار می‌دهید ولی نه به آن شکل که تنها در موطن خیال متوقف باشیم که البته آن نیز در جای خود ارزش دارد. موفق باشید

30797
متن پرسش
سلام: ضمن عذرخواهی، در ادامه سوال 30790 سوال بنده روی «کیف یشا» هست، بنده دقیق نتوجه نشدم، آخرش دارد می‌گوید انطور که خداوند می‌خواهد صورتگری می‌کند، نه انطور که طلب عین ثابته هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد خواست خدا مطابق طلبِ عین ثابته باید باشد، وگرنه آن فراز از دعا با آیاتی مثل آیه 82 سوره یس و یا آیه 50 سوره طه در تقابل قرار می‌گیرند و مسلّم بنا به توصیه‌ ائمه «علیهم‌السلام» باید سخنان آن‌ها را با مبنای قرآن فهم کرد و بر این اساس آن جواب داده شد. موفق باشید

30793
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد جان طاعات قبول. در آیه ۳ سوره شریفه مائده بحث الیوم اکملت لکم مطرح شده که اهل سنت معتقدند اکمال دین به معنای اکمال بیان احکام دین است و تشیع عقیده دارد این بخش از آیه به عید غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره دارد. در آیه ۵ همان سوره‌ آمده است: الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٥﴾ با توجه به اینکه لغت «الیوم» مجدد تکرار شده و این بار صراحتا پس از آن احکام تبیین شده و به نوعی جمع بندی است، فارغ از روایات ماثوره، سیاق آیات بیشتر دیدگاه اهل سنت را تصدیق می کند. می‌خواستم نظر حضرتعالی را جویا شوم. متشکرم از لطفتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در آیه ۵ سوره مائده هم بحث در تغییر شرایط تاریخی است به همان معنایی که آنچه تا دیروز حرام بوده، «الیوم» یعنی امروز حرام نیست تا متوجه شویم آیه 3 سوره مذکور نیز نظر به امری تاریخی دارد که همان ولایت امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» است. اتفاقاً مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر» در این مورد از خود علمای اهل سنت نکاتی را نقل فرموده‌اند. عرایضی نیز در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، در این مورد مطرح شده است. موفق باشید

30781
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۰۷۶۰ فرمودید که: می‌توان تلاش کرد برداشت‌‌ها را عمیق و عمیق‌تر کرد. خواستم بگم چگونه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده به رویکرد ما بستگی دارد که مطالب را در همه‌ی جوانب و سطوح دنبال کنیم و در همین رابطه از ما خواسته‌اند که وقتی با قرآن روبه‌رو می‌شویم در آیات آن تدبّر کنیم. موفق باشید

30779
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: بر اساس چه شاخصه هایی می‌توان دریافت که المیزان بر اساس یک جایگاه اشراقی و روح حاکم بر زمانه نوشته شده است حال آنکه شاگردان علامه در تفسیر هایی که پس از ایشان ارائه کرده اند و می‌کنند نظر به آن روح تاریخی ندارند؟ در واقع بر اساس چه شاخص هایی می‌توان دریافت که تفسیر تسنیم بر اساس یک روح زمانه و خود آگاهی تاریخی نوشته نشده است؟ اگر مصلحت نمیدانید به دلیل حفظ جایگاه استاد جوادی آملی پاسخ این سوال علنی شود مرحمت فرموده به ایمیل بنده ارسال فرمایید .
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر شریف «تسنیم» سعی می‌شود مطالب علمی و معرفتیِ تفسیر المیزان، باز و گشوده شود. ولی به آن روحی که در المیزان در راستای عبور از جهان مدرن هست؛ چندان پرداخته نمی‌شود و این به معنای ضعف تفسیر تسنیم نیست، بلکه بدین معنا است که ما گمان نکنیم از تفسیر المیزان مستغنی می‌شویم. موفق باشید

30772
متن پرسش
سلام علیکم. خدا قوت. استاد بعضی وقتا که بناست عبادتی چیزی بجا بیاریم (فرض کنید مثلا نیمه شب می‌خواهیم به خدا نزدیک بشیم) ولی هرکاری می‌کنیم نمی‌تونیم خوب یاد خدا باشیم، یا هرکاری می‌کنیم نمی‌تونیم تفکر کنیم. تکلیف چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تدبّر در کتاب‌های معرفتی و تأمّل در روایات و تدبّر در قرآن، آرام‌آرام جان انسان می‌یابد که همه‌ی عالم محضر جلوات حضور حضرت حق است به همان معنایی که انسان به خود متذکر می‌شود: «یک چشم‌زدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند آگاه نباشید». موفق باشید

30759
متن پرسش
سلام و خسته نباشید: من سوالی خیلی ذهنم رو درگیر کرده. من کاملا با دلایل عقلی و شهودی قبول دارم که همه چیز بر اساس و قضا و قدر و امتحان الهی است. اینکه میگن سرنوشت انسان به دست خودش ساخته میشه رو هم قبول دارم منتها چیزی که فکرم رو درگیر کرده اینه که اختیار برای هر فرد زمانی معنا داره که هر فرد در صحنه امتحان خاص خود قرار بگیرد و با اختیار خود بهترین پاسخ را داشته باشد. اما چجوری ما در صحنه امتحان خود قرار می‌گیریم؟ آیا این قرار گرفتن خارج از اختیار ماست و خدا ما را به سمت مسیر امتحانی خود هدایت می کند به این صورت که اختیار ما در انتخاب اون مسیر کمترین نقش را دارد و ما اون راهی رو که خدا به ذهنمان انداخته به صورت مسمم انتخاب می‌کنیم تا در صحنه مورد نظر خداوند قرار بگیریم اما به محض اینکه در صحنه امتحان خود قرار گرفتیم اختبار ما نقش پررنگی در زمینه پاسخ دادن قرار می‌گیرد؟ مثلا من قصد دارم برم دکتر قلب اما اینکه از بین دکترهای قلب کدام دکتر برم اختیار من در این مورد نقش کمی دارد و خداوند هست که من را به سمت دکتری که بناست باهاش بهترین امتحان رو داشته باشه هدایت می‌کند. اما بیشترین نقش من در رفتن یا نرفتن به سمت دکتر است. و همچنین در انتخاب همسر من خودم را در نظام زوجیت جهان قرار می‌دهم یعنی می‌خواهم که ازدواج کنم اما اینکه در کجا و با چه همسری ازدواج کنم اختیار من کمترین نقش را دارد و خداوند ذهن من را به سمت همسر امتحانی من هدایت می‌کند و بعد نقش اختیار من در ازدواج پررنگ می‌شود به اینصورت که چگونه برخوردی داشته باشم با همسر و انجام وظایفم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو نکته‌ای که می‌فرمایید قابل فهم است. لذا به ما فرموده‌اند: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» (انسان/۳) راهی را به صورت کلّی در مقابل ما گشوده‌اند تا هرکس در راستای جستجویِ خود و معنابخشیدن به خود، در آن راه، خود را معنا ببخشد. حال چه نسبت به آن راهِ گشوده، بهترین برخورد را نماید و شاکرِ آن نحوه حضور باشد، و یا نسبت به آن نعمت الهی، چشم‌پوشی داشته باشد و خود را در آن میدان وارد نکند. موفق باشید

30753
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: یه نکته ای که بسیار علاقه مندم حضرتعالی نظر مبارک را بفرمایید این است که به نظر می آید انسان امروز جامعه انقلابی و مذهبی، نسبت خود با انقلاب را بر اساس دو مقوله شکل می دهند اول؛ «معرفت» دوم؛ « همت» بدان معنا که ممکن است فردی از جریان انقلابی به عنوان یک کارمند یا یک کاسب، یک هنرمند و غیره بر اساس معرفت خود به انقلاب با حضور دین مدارانه خویش در این صحنه ها متذکر اسلام و انقلاب شوند، به عبارتی «همت» آنها در پیش برد اهداف انقلاب در این مواضع خلاصه می گردد و افق آنها در پیش برد اهداف انقلاب در همین موضع متوقف می شود. در عین حال ممکن است فردی از جریان انقلابی، ضمن معرفت به انقلاب دارای یک «همت متعالی» هم باشد؛ بدان معنا که با حضور کلی، کلان و راهبردی دنبال یک تحول عمیق و وسیع در تمام شئون انقلاب باشند؛ مثلا خود را در جایگاه یک مدیر سیاسی و ارشد در نظام ببیند. بدیهی است که در دو مقوله برخورداری «معرفت» و «همت» در فرد قائل به این هستیم که توفیق و لطفی است از درگاه باری تعالی است. خوب است در مورد گزاره های فوق نکات تصحیح یا تکمیلی را بفرمایید و نیز ارتباط همت انسان ها نسبت به پیش برد اهداف انقلاب و توفیقات الهی (تربیت انسان تراز انقلاب) را بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر به کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» با همین رویکرد خوبی که در نظر دارید، رجوع کنید نکات خوبی به دست می‌آید. موفق باشید

30751
متن پرسش
سلام علیکم: در ماه رمضان اگر شخصی فرصت کافی نداشته باشد بنظر شما تلاوت روزانه یک جز قرآن و ختم قرآن در ماه مبارک مفیدتر هست یا خواندن تفسیر المیزان و یا مثلا کتاب جاثیه جناب عالی؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روح خودتان دارد که با کدام‌یک از آن امور حسّ حضور بیشتر در ماه رمضان و ماه بهار قرآن را در خود می‌توانید حاضر و سرزنده نگه دارید. موفق باشید

30749
متن پرسش
با سلام و احترام: سال ها است سایت شما را می شناسم، کمی از آن استفاده کردم چون مطالب اصولن طولانی است و ما بیشتر دوست داریم سر اصل مطلب برویم، البته برای این سوال ما، ما پاسخ مفصل و راهنمایی جدی را دوست می داریم. به هر حال قضیه ای ذهن ما را مشغول کرده، گفتم با شما در نوروز قرن و بهار قرآن، اول ماه مبارک رمضان در میان گذاریم. سوال: صعود و نزول ها چطور به هم پیوند یا عقد دارند و توحید را در آن می شود مشاهده کرد؟ آیا برزخی بین آنها وجود دارد و اینکه آن صعود و نزول لزومن زوج هستند یا نه و اینکه با آن برزخ چطور می شود آن دو زوج را عقد و گره زد که یکتایی خدا (امضای خدا در مخلوقاتش) را متوجه شد و به توحید پی برد و آن شيی را مخلوق خدا دانست. یا بهتر است به جای صعود و نزول از مصداق مثلا شب و روز یا روح و جسم، یا آخرت و دنیا هم نام برد. یکی عقل و حب است و یکی عقل و جهل، آیا هر دو اینها می شود زوج یا در عقل و جهل قضیه فرق می کند! یا سه صفت خدا که علم و حي و قدرت باشد. مثلا آیا می شود گفت حي بودن خدا یعنی سکه و علم و قدرت دو روی آن سکه و در حقیقت یکی هستند؛ نه دو تا یا سه تا. لطفا کمک کنید که توحیدی فکر کنم (منظورم وجه الله و توحید عبادی است یعنی فعل خدا). مثال دیگر، مقدمه: می دانیم که اختراعات انسان هم، خارج از بافت علمی خدا در جهان آفرینش نیست، مثلا گوشی ما سخت‌افزار و نرم‌افزار و میان‌افزار دارد. البته ما ترازویی که در خرید استفاده می شود می خواستیم مثال زنیم و توضیح دهیم. نگاه کنید ترازو را که برای اینکه معامله سر گیرد باید اعتدال داشته باشد (برزخ ظاهر). یک کیلو در هر دو کاسه ترازو اما اصل و برزخ این است که میکانیسم ای وجود دارد که هر دو کیلو، یعنی دو کیلو را نگه می دارد و آنها را به تعادل می رساند و دو کاسه را به هم مرتبط می کند، وقتی فروشنده وزن را کم یا زیاد می کند. پس اصل آن زیر دو کاسه است. یا در قرآن فرموده برزخ بین دو دریای شیرین و شور و در ظاهر هم تعادل و خط بین آن دو را می بینیم که ناشی از برزخ باطنی و اصلی می شود. یا اینکه شب و روز را اگر بیرون کره زمین باشیم می گوییم هر دو حرکت است، حرکت کره ی زمین دور خودش، اما اگر داخل کره ی زمین باشیم، لغت زمان را استفاده می کنیم که بین زمان و حرکت بسیار حرف وجود دارد. افکاری گفتم شاید از لحاظ حکمت و عرفان و منطق مشکل داشته باشد، لطفا راهنمایی فرمایید. عافیت و قوت دائمی داشته باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد اگر به توفیق الهی به قرآن رجوع فرمایید و به کمک تفسیری مثل تفسیر المیزان در قرآن تدبّر شود؛ مبانی خوبی جهت تفکر در مقابل جنابعالی گشوده می‌شود، إن‌شاءالله. در ضمن می‌توانید جهت ورود به تفسیر المیزان، جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» را که روی سایت هست مدّ نظر قرار دهید. http://lobolmizan.ir/leaflet/1308/ موفق باشید

30738
متن پرسش
سلام به استاد عزیز: جنابعالی در عکس نوشته ای که در گروه «ماه رمضان تفصیل سوره جاثیه» به آدرس https://eitaa.com/joinchat/1991573617C0cafd5faf1 هست نوشته ‌اید: «با طلوع ماه مبارک رمضان می‌توان فهمید قاصدکِ جان ما خبر آورده که خبری در پیش است، چرا چشم به راه آن خبر نباشیم! و چشم دل را به سوی آن خبر که گشودن آسمان است به زمینیان، باز نکنیم؟! حال سوال بنده آن است که چگونه با قرآن تماس بگیریم و به آن رجوع کنیم تا بیشترین برکات را ان شاءالله داشته باشیم؟
متن پاسخ


 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید ماه، ماهِ اُنس با قرآن است و خود به خود حتی اگر به معانی تک‌تکِ آیات هم توجه نشود، با همان اراده‌ی کلّی و عزم اصلی که بنا دارید در محضر قرآن باشید، نتایج خوبی نصیب خود خواهید کرد. با این‌همه چه خوب است که سعی کنیم بیشترین بهره را از طریق بهترین رویکرد از یک طرف، و بیشترین تدبّر از طرف دیگر نصیب خود کنیم.
در رابطه با بهترین رویکرد، پیشنهاد بنده آن است که در هر روزی که بنا دارید تلاوت قرآن را شروع کنید چند شماره از شماره‌های کتاب «زبان قرآن، اصیل ترین زبان» به آدرس  http://lobolmizan.ir/book/1782 مطالعه بفرمایید و سپس تلاوت قرآن را شروع کنید.
در رابطه با تدبّر در قرآن اگر بتوانید با حوصله و پشت‌‌کار، کتاب «سوره‌ی جاثیه و راز زمین‌گیریِ امّت‌ها» مطالعه کرده و نسبت به فرازهای خاصی که بر آن تأکید شده است؛ تأمّل فرمایید إن‌شاءالله با معارف عمیقی که امروز به کمک قرآن به آن نیاز دارید، خواهید رسید. موفق باشید

30735
متن پرسش
سلام استاد گرامی آقای طاهر زاده:نظر علامه در معنی طاغوت در المیزان دقیقا چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مشخص در ذهن ندارم ایشان چه فرموده‌اند. ولی رویهمرفته به ریشه‌ی طاغوت که طغیان است، باید توجه کرد و این‌که هرچیزی از مسیر توحید خارج شود به نوعی طاغوت است. موفق باشید

30728
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛفِيهِ ۛهُدًى لِلْمُتَّقِينَ» در این تعبیرات اشاراتی هست که بنحو اجمال بانها |شاره می‌شود: ۱. تعبیر باسم اشاره بعید «ذلك» نه به کلمه «هذا»: برای تجلیل و تعظیم مقام قرآن است که از آفهام متوسط دور باشد. ۲. کتاب: به معنی تثبیت و ضبط و اظهار نیّت و مقصود است و حقیقت قرآن مجید همین است، یعنی آحکام و حقایق و معارفی است که از جانب خداوند متعال ظاهر و تجلّی کرده و در قلوب مومنین و در صفحات خارجی ثبت و ضبط می‌شود و این تثبیت از جانب خداوند متعال صورت می‌گیرد و اين تعبیر در اين مورد مناسبتر از کلام یا قرآن یا فرقان است زیرا نظر در کلمه قرآن بجهت تفّهم و ضبط تنها از طرف بنده باشد و در کلام بجهت تنها ظهور نیّت باطنی است و در فرقان به جهت جدا کردن حق از باطل باشد. پس مراد از کتاب همان معنی مصدری ثبت و ضبط کردن از جانب خداوند باشد نه بمعني اسم مفعول (ثبت شده) تعبیر به ریب مناسبتر از شک است: زیرا ریب دلالت می‌کند به توهم که تولید شک می‌نماید و از این تعبیر مأخذ و منشأً شک نیز منظور گشته و هر دو جهت نفي مي شود و چون کتاب را بمعنی تثبیت خداوند گرفتیم: نبودن ریب در آن کاملا روشن و قطعی خواهد شد زیرا که در تثبیت و فعل خدا شکی واقع نمی‌شود. ---------------- این مطلب از علامه مصطفوی رو مناسب دیدم برای شما ارسال کنم اگر نظری دارید بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. إن‌شاءالله ایشان در اشاعه‌ی معارف اسلامی بیش از پیش موفق باشند. موفق باشید

30719
متن پرسش
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ ۖ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا استاد گرامی سلام: آیا قسمت آخر آیه مبارکه را با توجه به کلمه کان می توان اینطور معنی کرد که افرادی که در زندگی همیشه مایوس و ناامیدند دچار شر می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌که بعضاً فعل ماضی به معنای یتحقق است؛ می‌توان گفت آیه‌ی فوق متذکر می‌شود به این‌که می‌بینید انسان‌هایی که به نور توحید منوّر نیستند، چگونه در کوچک‌ترین مشکلات، آن‌چنان خود را می‌بازند که گویا از ابتدا چنین بوده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی