بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25434
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در آیه ۹۷ سوره اسراء تفسیر این قسمت آیه که می فرماید: «وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ» چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به قسمت ابتدای آیه، حضرت حق می‌فرمایند هرکس را که خدا هدایت کند حقیقتاً هدایت‌شده است و هرکس که از هدایت الهی به دلیل رویکردهایش، محروم شود، به غیر از خدا هیچ‌کس را یار و همراه برای نجاتش از گمراهی نمی‌یابد. موفق باشید

25431
متن پرسش
سلام استاد محترم: بنده یک پاکستانی هستم و از همانجا دارم مزاحم جناب عالی می شوم۔ شما در شرح رساله الولایه علامه طباطبایی از ابن سینا نقل قول فرموده بودید که ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها۔ اما بر طبق حدیثی که جناب علامه از توحید صدوق بهش اشاره فرموده اند سوالات از جانب امیرالمومنین صلوات الله علیه و جواب از سائل اینطور مطرح می شود: اخبرنی أ خلق اللّه العباد كما شاء او كما شاؤوا؟ فقال: كما شاء. قال: فخلق اللّه العباد لما شاء او لما شاؤوا؟ فقال: لما شاء. قال: یأتونه یوم القیمة كما شاء او كما شاؤوا؟ قال: كما شاء. بظاهر قول ابن سینا با سوال و جواب اول در حدیث مذکور در تناقض می باشد۔ لطفاً نظرتون رو ابلاغ فرمایید۔ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی تحت عنوان «پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها» شده است. صوت آن را بر روی سایت می‌توانید بیابید و متن آن را برایتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

 پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها

باسمه تعالی

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ»

ما از رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخن می‌گوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنان‌مان در مورد همه پیامبران است.

۱. اصلی‌ترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها،‌ یعنی آغازِ هستیِ موجودات که همان حضرت حق است و آغاز انسان که وجه امکانی او یا عین ثابته‌ی او می‌باشد. زیرا از این طریق، تفکر اصیل به بشر عطا خواهد شد.

۲. پیامبران خدا متذکر شدند که خداوند خالق همه‌ی عالم است یعنی «وجود» و «بودن»ِ هر موجودی را او داده است و در نتیجه خداوند، بودنِ محض و هستی مطلق می‌باشد و این اولین قدم در راستای تفکر است از آن جهت که تفکر مربوط به «وجود» است و آغازِ آغازها.

۳. پیامبران در مورد مخلوقات به‌خصوص انسان‌ها فرمودند خداوند با نظر به امکانِ بودن مخلوقات، آنها را خلق کرد و لذا حضرت موسی «علیه‌السلام» در تفسیر جایگاهِ نبوت خویش و برادرشان دو نکته را در میان آوردند که: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/۵۰)‏ یعنی اولاً: پروردگار ما خلقتِ هر موجودی را به آن موجود عطا می‌کند. ثانیاً: او را هدایت می‌نماید و در راستای هدایت خداوند است که پیامبران را می‌فرستد. ولی در نکته‌ی‌ اول، معرفتی بس‌ آغازین را متذکرشدند از آن جهت‌که می‌فرمایند خلقت هرمخلوقی را خداوند به‌آن مخلوق می‌دهد. یعنی از یک جهت خلقت آن مخلوق، مربوط به‌خودش است و خداوند یعنی‌ آن‌ بودنِ محض، مطابقِ آن‌ خلقت، آن موجود را «وجود» می‌بخشد.

۴. در راستای معرفتِ آغازین برای هر مخلوق، در قرآن داریم: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس/۸۲) وقتی خداوند خواست موجودی را به‌وجود آورد در خطاب به آن می‌گوید: «بشو» و آن موجود می‌پذیرد که «بشود». یعنی قبل از آن‌که آن موجود، موجود شود؛ در علمِ خداوند امکانِ بودنش هست و خداوند مطابق آن امکان به آن موجود، وجود می‌دهد.

۵. راستی! اگر خداوند آغاز کننده‌ی امکانِ هر موجودی بود، آن مخلوق حق نداشت از خداوند سؤال کند که چرا آن را آن‌چنان خلق کرده است؟ در حالی‌که: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» (انعام/۱۴۹) برای خداوند حجت بالغه هست و آن‌چنان نیست که کسی بتواند حجتی در نفیِ حجت بالغه‌ی الهی داشته باشد.

۶. حال با توجه به مباحث فوق، به این فکر کنید که اگر کسی نحوه‌ی بودن خود را درست درک کند و متوجه باشد حضرت حق در راستای نحوه‌ی بودنِ او به او «وجود» می‌دهد؛ می‌یابد که تنها از طریق وجود خود با پروردگارش می‌تواند مرتبط شود و معنی روایت مشهور: «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» می‌رساند که راهِ هرکس به سوی پروردگارش، همان نحوه‌ی «بودن»ِ اوست، و مأوایِ حقیقی هرکس، به‌سربردن در این نحوه بودن است.

۷. مشکل بشر از آن جا پیدا شد که به جای مأواگزیدن در نحوه‌ی بودن خود و از آن طریق با پروردگار عالم، مرتبط‌ شدن؛ دلْ در بودن‌های دیگران انداخت و به مقایسه‌ها گرفتار شد و از بهترین مأوا و «بود» محروم گشت. در حالی‌که پیامبران خدا و به‌خصوص آخرین پیامبر به ما متذکر شدند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده/۱۰۵) ای مؤمنان! متوجه‌ی خودتان باشید که در آن صورت، انحرافِ بقیه وقتی شما در مسیر هدایت باشید، به شما ضرر نمی‌رساند.

                                               والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته 

25427
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به این متن چیه؟ از آقای محمد مجتهد شبستری است. به نظرم درست نمی آید. حضرت محمد (ص) بر اثر بعثت به فهم تفسیری نبوی از جهان نائل گشت و توانایی پیدا کرد موجودات را آیات (نمودها) خدا ببیند. او تسبیح موجودات را می­ شنید. وی به این تجربه دست یافت که پدیدارهای جهان اشارات پنهانیِ شتاب­دار خدا (=وحی) و به تعبیری زیباتر و جذاب­ تر، سخنان خدا هستند. در اینجا می­ گویم این تجربه­ های اگزیستانسیال همان زیست جهانی است که حضرت محمد خود را در آن و با آن می­ فهمید و در آن جهان روایت می کرد. این زیست جهان «وحیانی» است. وحیانی به این معنا که در آن فهم راوی از خود، از فهم وی از نمودها و سخنان خدا جدا نیست. وی در این جهان، فهم­ نامه­ ای روایت سرشت پدید می­ آورد که نام آن قرآن است. او با روایت نبوی خود هشدار می­ دهد که ای انسان! بیدار شو و دست از طغیان و سرکشی و جدال بردار که در این دِرام جهانی، آن که عاقبت پیروز می­ شود خدا است و نه تو! با اراده شکست ناپذیر خدا در صحنه نمایش­ جهانی همراه شو تا به آرامش جاودانه برسی. این، پیام جاودانی قرآن به بشریت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکالات اساسی به نگاه آقای شبستری و سروش هست که این‌جا با واژه‌های ادبی آن را پنهان می‌کنند. بر روی سایت جزوه‌ای در رابطه با اشکالات سخنان آقای شبستری هست، می‌توانید به آن‌جا رجوع کنید. ایشان به صراحت «وحی» را به عنوان سخن خداوند نفی می‌کند. موفق باشید

25428
متن پرسش
با سلام: آیا می توان با توجه به آیه «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ» (۲۲) هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏ دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است) بیان کرد که: در این کتاب آمده است که در واقعه عاشورا یک شمری هست که سر امام حسین (ع) را می برد و یک شمری دارد که به امام حسین کمک می کند. و این شمر زمینی بود که یکی از دو سرنوشت این کتاب را خودش انتخاب کرد (که همان قتل امام حسین (ع) بود) آیا این بینش درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، ولی علم خدا به حادثه‌ها قبل از وقوع آن حادثه‌ها، موجب جبر نمی‌شود که در جزوه‌ی «جبر و اختیار» به آن پرداخته شده است. موفق باشید

25410
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر و زیارتتان قبول درگاه حق: ببخشید تفسیر المیزان در جزوه فرموده اید نظر علامه طباطبایی رو یادداشت کنید. میشه یه مثال بزنید متوجه بشیم روش مفید و مختصر یادداشت برداری از المیزان رو؟ مثلا جلد اول بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد دقیقا کدوم قسمت رو نوشته اید؟ و یک سوال دیگه اینکه میشه طوری سخنرانی کرد که هر سه بعد عقل و قلب و خیال مخاطب رو در نظر گرفت و جای هیچ ابهامی برایش نگذاشت؟ در موضوعات مختلف مثل سبک زندگی اسلامی، مدیریت خشم و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جزوات «لبّ المیزان» که قبلاً خدمت رفقا داده می‌شد، نمونه‌ی این کار است. شاید آقای توکلی از آن نمونه جزوه‌ها داشته باشند. ۲. باید سعی خود را با توجه به آن سه بُعد گذاشت و سخن گفت. موفق باشید

25409
متن پرسش
با سلام: شبهه ای در دین سوال و جواب برای من پیش آمده است. (معنای تقدیر تاریخی یا موجبیت تاریخی شماره سوال: ۱۰۵۳۴ تاریخ ارسال: پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۳ آخرین تغییر: دوشنبه ۲۶ آبان ۹۳ موضوع: تفسیر قرآن، معارف قرآنی، حضرت علی(ع)، امام حسین(ع)، کربلا، تاریخ اسلام، جبر و اختیار، تاریخ، فلسفه ی تاریخ، شبهات دینی، سلام: ما در روایاتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که مثلا اگر فلان کار را فلان شخص در تاریخ می کرد تاریخ اینگونه تغییر می کرد و یا در سخنرانی آقا داریم که اگر شریح قاضی در مورد هانی بن عروه آن شهادت را به نفع عبیدالله نمی داد شاید تاریخ عوض شده بود و کار به قتل امام حسین (علیه السلام) نمی کشید. با این حساب تقدیر تاریخی یا موجبیت تاریخی چه می شود؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین موارد از حضرت علی «علیه‌السلام» داریم که به کسی می‌گفتند تو سعی کن جزو لشکر عمر سعد نباشی ولی خواهی بود. این‌ها نشان می‌دهد ما یک وظیفه‌ای جهت اصلاح خود داریم و خداوند نیز اراده‌ای جهت مدیریت عالم دارد. در گرماگرم جنگ صفین جبهه‌ی معاویه به‌هم ریخت. به حضرت عرض کردند معاویه کشته شد، حضرت فرمودند او کشته نمی‌شود و بر شما حکومت خواهد کرد. سؤال کردند پس چرا با او جنگ می‌کنید؟ حضرت متذکر وظیفه‌ای شدند که به عهده دارند. شریح قاضی به وظیفه‌ی خود عمل نکرد و اگر عمل می‌کرد آن حادثه پیش نمی‌آمد، ولی از قبل نوشته شده است او به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کند و آن حادثه واقع می‌شود و قرآن در این رابطه در سوره‌ی حدید می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (۲۲) هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏ دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است!» موفق باشید) در خط آخر اشاره به قبل دارید که ثبت شده است. منظور شما قبل زمانی است یا ذاتی یا رتبی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی قبل از آن‌که موجود، خلق شود و این تقدم نسبت به آن موجود، تقدمِ زمانی است. موفق باشید

25397
متن پرسش
با سلام: منظور از تمثل یافتن فرشتگان برای قوم لوط چیست؟ آیا تمثل یعنی حاضر شدن فرشتگان در قوه خیال مردم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. شاید هم آن‌قدر هم نازل شده‌اند که حالت جسمانیِ مادی پیدا کرده‌اند و برای روح خود، جسمی از عالم ماده شکل داده‌اند. موفق باشید

25383
متن پرسش
سلام علیکم: در مورد تفسیر آیه نور خیلی تحقیق کردم ولی آخرش معنی آن را نفهمیدم که چرا خدا خودش را به این شکل معرفی کرده. با تشکر از شما استاد عزیز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در بحث سوره‌ی نور و از آن مهم‌تر در شرح تفسیر حمد حضرت امام در این مورد شده است. خوب است که صوت آن مباحث را دنبال بفرمایید. موفق باشید

25374
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامي: سوالي در باب قيامت داشتم و اينكه در نتايج حركت جوهري آنچه كه از بيانات شما متوجه شدم اين است كه عام ماده در جوهر خودش سير استكمالي را طي مي كند تا به نهايت خودش مي رسد كه قيامت است. از طرفي هم در حكمت متعاليه عوالم را رتبتي مي دانند بدين منظور كه عوالم در شدت ظهوراتشان، با هم اختلاف دارند، از طرف ديگر وقتي مي گوييم كه عالم مظهر فيض و فضل وجود است بر اساس همين هم بايد عوالم را قديم دانست هر چند كه در عالم ماده خلقت بدين شكل شايد نبوده باشد اما از قديم بوده است. از طرفي هم در احاديث داريم كه قيامت الان حاضر است (پس با توجه به فهم بنده از بيانات شما چند نتيجه به وجود مي آيد) ۱. قيامت به معني از بين رفتن عالم ماده و يا تغيير در جوهر نيست بلكه انسان ها در ذات خودشان توجه به باطن عالم مي كنند و وقتي قيامت شود عالم دنيا هم خواهد بود و از بين نمي رود. ۲. حركت جوهري مادام تا ابد در سير تكاملي به سر خواهد برد و تمامي ندارد. ۳. خاتمه اي براي خلقت انسان نبايد در نظر گرفت. ۴. در بيانات حضرت علامه در رساله رتق و فتق در نتيجه چهاردهم اينگونه برداشت مي شود كه حضرت آدم (ع) در زمين بوده اما وقتي از وحدت به كثرت توجه مي كند خودش را در عالم ماده و ماديات مي بيند و از آن قيامت و برزخ خودش خارج مي شود، براي مثال وقتي عارفي در قيامت خودش به سر مي برد نه بدين معني كه بدن مادي ندارد بلكه توجه تام به قيامت و جلوه احدي خداوند دارد و اگر توجه به قيامت داشته باشد و امورات مادي هم انجام دهد به معني تنزل و اگر توجه اش از قيامت منصرف شود و به ماده توجه كند هبوط رخ مي دهد. (آيا درست است؟) اگر اين معني درست باشد انسان وقتي مي ميرد و به خاك تبديل مي شود چگونه در عالم ماده مي تواند باشد؟ ۵. همانطور كه امر انسان از قديم بوده است خلقت انسان ها نيز از قديم بوده است (اگر اين مطلب درست است آيا در هر دوره كه رتق و فتق مي شود و دوباره دحو الارض پديد مي آيد انسان هاي آن دوره همين انبيا و اوليا اي كه براي ما آمده است مي آيند يا خير؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن روایت که می‌فرماید: «الف الف آدم ابوالبشر» داشته‌ایم و با توجه به حرکت جوهری عالم متوجه می‌شویم، عالم ماده با حرکت جوهری خود به قیامت تبدیل می‌شود و باز با نظر به تعطیل‌نشدنِ تجلی، عالم دیگری تجلی می‌کند با آدم ابوالبشرِ دیگری.

در مورد فرمایش علامه، آری! آن آدم که در ابتدای خلقت، خود را در آغوش حضرت حق در برزخ نزولی یافت با نظر به شجره‌ی ممنوعه یعنی عالم کثرت، هبوط خود را که احساسِ حضور در عالم کثرات است شروع کرد. عرایضی در این مورد در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده است. موفق باشید

25377
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده و تسلیت ایام ماه صفر: حدیثی از امام کاظم (ع) در کتاب وافى جلد ۴، صفحه ۱۴۵ و کتاب بحارالأنوار جلد ۶۷، صفحه ۱۳۶ هست که حضرت می فرمایند: ایمان از اسلام یک درجه بالاترست و تقوا از ایمان یک درجه بالاتر و یقین از تقوا بالاتر می باشد. در آیه ۱۴ سوره مبارکه نمل در داستان حضرت موسی (ع) و فرعون هم داریم که پروردگار می فرماید فرعون به پیام موسی یقین داشت ولی از روی برتری جویی و بی تقوایی در برابرش ایستاد. مگر انسانی که به یقین رسیده است، در تقوا هم رتبه بالایی ندارد و از مرحله تقوا به مرحله بالاتری نرفته است، پس چگونه فردی با یقین به پیام پیامبری، او را انکار می کند و قرآن آن را بدلیل بی تقوایی می داند. یا اینکه یقین مورد اشاره امام کاظم (ع) یقینی از جنس ایمان و مقوله ای متفاوت از یقین پادشاه مصر به پیام حضرت موسی (ع) است؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «یقین» در آن روایت در نسبت سیر به سوی حضرت حق مطرح شده است ولی منظورِ «یقین» در آیه‌ی ۱۴ سوره‌ی نمل یعنی این‌که فرعون اطمینان داشت حضرت موسی «علیه‌السلام» پیامبرند و نه ساحر. موفق باشید

25346
متن پرسش
با سلام: بنده امسال ورودی ارشد الهیات گرایش قرآن و حدیث هستم. به فلسفه و عرفان نیز خیلی علاقه دارم و مباحث فلسفی را دنبال می کنم و یک دوره بدایه را نزد یکی از دانشجویان ارشد وقت گذرانده ام و الان دور دوم را با صوت می خوانم. یک دوره فارسی المیزان را مطالعه کرده ام ولی خوب نه، فلذا دوباره منتها از روی متن عربی با تامل و طمانینه آن را از سر گرفته ام و کمی پیش رفته ام. منتها در نظر داشتم یک کار تحقیقی دیگر نیز در کنار المیزان انجام دهم. گزینه هایی که دارم بعضیش به درد ان شالله دکترایم و آزمونش می خورد بعضیش برای خودم است. آن گزینه ها اینهاست: مجمع البیان که بدرد دکترایم می خورد و کتابهایی که بدرد خودم می خورند: ریاض السالکین سید علی خان مدنی و یکی از شروح نهج البلاغه که البته نمی دانم کدامش بهتر است. لطفا بفرمایید نظر شریفتان مطالعه ی کدام کتاب از کتب مذکور است در کنار المیزان (و اگر نظر حضرتعالی بر شرح نهج البلاغه است کدام شرح)؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. خود المیزان نکات خوبی را به عنوان موضوع پایان‌نامه در اختیارتان می‌گذارد. کتاب «ریاض السالکین» سید علی‌خان مدنی کتاب تحقیقیِ عمیقی است. موفق باشید

25329
متن پرسش
با سلام: می خواستم ببینم که معجزات پیامبران همانند عصای حضرت موسی که مار شد، آیا این معجزه تمثل بود یا تصرف در قوه خیال مردم؟ دوم این که درباره حضرت مریم که آمده «فتمثل به بشرآ سویا» این تمثل چه فرقی با تصرف در قوه خیال حضرت مریم دارد؟ لطفا جواب تمام سوالات را کامل بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. معجزات به نور توحید، تصرف در عالم است ولی کار ساحران، تصرف در قوه‌ی واهمه‌ی انسان‌ها است. ۲. جناب جبرائیل از عالم بالا در عالم خیال به حضرت مریم «سلام‌اللّه‌علیها» نزول کردند و توانستند بر جسم آن حضرت تصرف کنند و این غیر از این است که خیال حضرت مریم «سلام‌اللّه‌علیها» آن صورت را ساخته باشد. موفق باشید

25307
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. استاد شما جزوه ای را تنظیم کردید برای المیزان و آن را مطالعه کردیم اما دو سالی است که در قم استاد عابدینی المیزان را شروع کردند و درس می فرمایند اولا اینکه می خواستم نظر حضرتعالی را راجع به استاد عابدنی بدانم ثانیا این سبک المیزان خیلی طول می کشد اینگونه بخوانیم یا اینکه خودمان به آن سبک دز جزوه ادامه دهیم. ثالثا استاد یزدان پناه هم به سبک خودشان شروع به المیزان کرده اند که در آن مفصل به مباحث تفسیری می پردازند و بنده دو سالی است که به آنجا می روم ولی اینجا هم بسیاز طولانی در حالی که بعد از دو سال هنوز ابتدای سوره ی حمد هستند می خواستم نظر شما را هم برای جمع بندی بدانیم تا دوستانی هم که پیگیرند مطلع باشند و استفاده کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو استادی که نام بردید از اساتید فاضل و قابل اطمینان هستند. بستگی به ذوق خودتان دارد که با کدام رویکرد، احساس می‌کنید در آغوش قرآن قرار دارید. موفق باشید

25302
متن پرسش
استاد سلام: در آیه ۴۸ سوره ابراهیم «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»، منظور از تُبَدَّلُ در این آیه چیست و چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمینی که چون موجودی زنده، زنده و بیدار است و حرف می‌زند. تمام زمين از اين حالت دنيايى‏اش در مى‏ آيد و تغيير مى ‏كند. پس نبايد انتظار داشت كه انسان‏ها در آن عالم، بدنى با خصوصيات بدن اين دنيايى داشته باشند، بلكه بدن اخروى هركس، چه در برزخ و چه در قيامت متناسب با عوالم اخروى -اعم از بهشت يا جهنم- خواهد بود. عوالم بهشتى و تنعم انسان‏ها در آن عوالم، زوال پذير نبوده و دائمى است، لذا قرآن مى‏ فرمايد: «هُمْ فيها خالِدون» يا مى ‏فرمايد: «جَنَّةُالْخُلْد» يعنى بهشتى پايدار. دوام و زوال ناپذيرى بهشت‏ ها و جهنم ‏ها و نبودن پيرى و شكستگى و مريضى و دردها در بهشت، همه گوياى اين حقيقت است كه قوانين حاكم در آن‏جا غير قوانين اين دنيا است. موفق باشید

25259
متن پرسش
سلام علیکم: استاد محترم، امام صادق علیه اسلام فرمودند: خیری نیست در قرانd که در آن تدبر نباشد و نمازی که تفکر نباشد و علمی که فهم نباشد، آیا علت نبود پیشرفت در جامعه مومنین همین حدیث نیست که حافظان قرآن ما ارزش قرآن را به حفظ قوی آیات و صوت زیبایی آن می دانند و هنوز جامعه به سمت ارزش دهی به معانی و تفاسیر قرآن نرفته است و در مورد دانشگاه و حوزه های ما هم مدرک گرایی بیداد می کند. آیا این سخن پیامبر که فرمودند بعد مرگ به قاری قرآن می گویند بخوان و بالا برو شآمل بی تدبر حفظ کردن و قرائت می شود. خودم سالها تجربه کرده ام که تمرکز کردن در حفظ و تقلید صدای قاریان با الحان گوناگون اصلا مجالی برای تدبر نمی دهد به شدت به معارف قرآنی علاقه دارم ولی هنوز نتوانستم با خودم در مورد حفظ نکردن قرآن کنار بیایم. ای کاش شما با کلام نافذ خود فکر مرا از حفظ قرآن بگردانید. بارها به خودم می گویم اینکه حفظ قرآن آرزوی تو بوده به خاطر ماندن در مرتبه نازله قرآنی (الفاظ ) بوده ولی الان که خدا را شکر با قدم نهادن در معرفه النفس به دنبال حقایق عالمم و هر روز تشنه تر می شوم وقت گذاشتن برای حفظ الفاظ فقط وقت گرانمایه را می گیرد مخصوصا که وقت برای تثبیت حفظ از خود آن هم بیشتر است، آخر این چه سیستمی بود که توسط دار القرآن ها پیاده شد. این تجربه شیرین هم کرده ام که در طی مباحث معرفتی آیاتی که می خوانم در جانم می ماند و هر وقت به مفاهیم فکر می کنم آیه مورد نظر به یادم می آید بدون هیچ زحمتی ولی خوب آیات پراکنده می شوند و نمی دانم در این ترتیب آیات هم برکتی نهفته است؟ ۲. اینکه بعضا در خواب انسان با اختیار خود لذت های معنوی (مثل زیارت، گوش به صوتی زیبا، خواندن مطلبی خوردن از آب ناب) را تجربه می کند ولی از طول دادن آن عاجز می شود نتیجه کم مراقبه کردن در طول روز است یا نتیجه کم بودن علم انسان از حقایق یا اقتضای بودن در ماده؟ ببخشید استاد از طولانی شدن مطلب، حلال بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اصل را بر تدبّر در قرآن بگذارید که ما مأمور به آن هستیم آن‌جایی که می‌فرماید: «افلا یتدبّرون القرآن» ۲. شاید بیش از این شأن خواب نباشد زیرا خواب در موطن خیال است و موطن خیال، ثبات ندارد. موفق باشید

25253
متن پرسش
با سلام: با عنایت به اهمیت قلب و زنده شدن آن کدام یک از جلسات سخنرانی حضرتعالی و یا کتب شما یا دیگران را برای این امر مفید می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم شرح نامه‌ی ۳‍۱ نهج‌البلاغه که بر روی سایت هست، بتواند کمک کند. موفق باشید

25258
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار: چند سوال پیرامون مبحث حرکت جوهری داشتم: ۱. به نظرم عبارت قرآنی «کل شی هالک الا وجهه» با عبارت قرآنی «کل یوم هو فی شان» در تضاد است. منظور از عبارت قرآنی اول یعنی کل شی هالک الا وجهه این است که تنها وجود حاضر در صحنه، حضرت حق است (بقیه هر چه می بینیم، ظهورات حضرت حق است). منظور از عبارت دوم یعنی کل یوم هو فی شان، این است که حضرت حق همواره در حال ایجاد و خلق (افاضه فیض یا همان هستی بخشی) است. به بیان دیگر، عبارت قرآنی اول ناظر بر قبول وحدت شخصی وجود و تشکیک ظهور است، در حالی که عبارت قرآنی دوم، ناظر بر قبول تشکیک وجود است. نظر شما چیه استاد؟ ۲. یکی از نتایج حرکت جوهری، ذات قیوم خداوند و فیض دهندگی دائمی او اثبات می شود (و اینکه خداوند بواسطه فیض بخشی خود، همواره عالم جدیدی را ایجاد می کند)، شبیه این مثال است که یک لامپ در اتاق باشد و من دستم را روی کلید مربوط به لامپ بگذارم و مکررا خاموش و روشن کنم. البته مثال را برای تقریب ذهن عرض کردم چون مثال بهتری سراغ نداشتم. ولی با این حال، می توان گفت که هر لحظه که نور لامپ خاموش می شود، آن پرتوهای نوری (وجودهای بالغیری) که تا قبل از خاموش شدن لامپ بودند، بواسطه خاموش شدن لامپ، از هستی ساقط می شوند، و وقتی لامپ را دوباره روشن کنم، پرتوهای نوری جدیدی در اتاق خواهیم داشت که عین پرتوهای قبلی نیستند (وجودهای جدیدی که بعد از ساقط شدن وجودهای قبلی ایجاد می شوند، دیگر وجودهای سابق نیستند). در نتیجه، ذات یا جوهر ما کاملا تغییر می کند، به عبارت دیگر، نمی توان گفت که منِ من جدید، همان منِ من جدید است. این تناقض چطور قابل رفع است؟ پیشاپیش از توجه و پاسخگویی تان متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در آیه‌ی «کلّ یوم هو فی شأن» حضرت حق نظر به قسمت قبل دارند که می‌فرماید: «یسئله‌ من فی السموات و الارض» و با تجلیات خود جواب طلب مخلوقات را می‌دهد تا آن‌ها را از قوه به فعل در آورد و در این رابطه، جای وحدت شخصیه وجود محفوظ است به اعتبار آن‌که در صقع ربوبی و در مقام عین ثابته‌ی مخلوق، حضرت حق با مخلوقات مرتبط است.۲. همچنان که در «حرکت جوهری» بحث شد آن‌چه موجب ربط مرتبه‌ی قبل حرکت به مرتبه‌ی بعد از آن است، ذات خود حرکت است که همواره در صحنه می‌باشد. موفق باشید

25249
متن پرسش
سلام استاد خوبید؟ در پاسخ به سوال 25219، فرمودید که ظهورات را نمی توان با چشم سر دید، پس ماجرای متلاشی شدن کوه که در آیه 143 اعراف اومده چیه؟ در اون ماجرا، مگر اینطور نبود که کوه محل تجلی قدرت خدا شد و موسی آن تجلی و متلاشی شدن کوه را با چشم سرش دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن چشم موسوی است که از متلاشی شدنِ کوه متوجه‌ی نور حضرت حق می‌شود. گفت: «موسی‌ای نیست که دعوی اناالحق شنود / ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست». موفق باشید

25232
متن پرسش
سلام: بنده امام جماعت مسجد هستم اگر بخواهم مطالبی را هر شب برای نمازگزاران بیان کنم چه موضوع یا کتابی را پیشنهاد می کنید تا در طی یک دوره مطالبی سلسله وار بیان شود و در رشد معرفتی معنوی تاثیر گذار باشد. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامه‌ی ۳۱ نهج‌البلاغه و یا به روایت «ای اباذر» فکر کنید. موفق باشید

25179
متن پرسش
با سلام و تشکر: مسوولین سایت لب المیزان لطفا توجه بفرمایید: بخش شرح نهج البلاغه سایت در بسیاری از اوقات باز نمی شود. لطفا اشکال آن را برطرف کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تعدد وحجم بالای فایل های صوتی لطفا دوستان مراجعه کننده، فایل های مشکل دار را مشخص بفرمایند تا بررسی شده و اشکال برطرف گردد.

25178
متن پرسش
سلام و رحمت: استاد با توجه به مباحثی که فرمودید حالا اگر بنده بعنوان انسان فطری به دنبال برنامه و راهی برای پاسخ دادن به جان و حفظ نسبتهای اصیل خود داشته باشم برای پیدا کردن برنامه ای که حضرت رب العالمین ارایه داده است و اطمینان به صدق نبوت این برنامه برنامه ای برای مطالعات و نحوه مطالعه در زمینه ادیان و مکاتب ارایه می فرمایید؟ یا منابع و افرادی را معرفی می فرمایید؟ و همچنین برای افزایش طلب و ظرفیتمان باید چکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بعد از فهم و تدبّر در قرآن، رجوع به سایر ادیان مفید باشد. موفق باشید

25164
متن پرسش
با سلام: چگونه توسط معرفت نفس می توان شمه ای از جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» را وجدان کرد. لطفا تفسیر انفسی برای «و اوحینا الیهم فعل الخیرات» مرقوم فرمایید. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع جبر و اختیار چیزی است که هرکس در جان خود حسّ می‌کند که از چه جهات در تکوین او حضرت ربّ العالمین حاضرند و او را در این موارد اختیاری نیست و از چه جهت اوست که باید شخصیت خود را شکل دهد. ۲. این دومی طلب‌تان، زیرا در این منزل، تنها بنده می‌توانم جواب سؤال عزیزان را بدهم منزل کلاس و درس در جای دیگر مستقر باید باشد. موفق باشید

25172
متن پرسش
سلام ۳ سوال در مورد قرآن دارم: ۱. علت تفاوت ادبیات قرآن با ادبیات احادیث قدسی یا ادبیات ادعیه ای مثل مناجات شعبانیه، مناجات خمس عشر و... چیست؟ شاید اگر ادبیات قرآن سرشار از عشق و شور بود (مثل ادعیه) این همه مخالفت با دین نمی شد و همینطور گروههای سلفی وهابی به وجود نمی آمد؟ ۲. قرآن می گوید: هیچ اختلاف و پراکندگی در قرآن نیست اما در بسیاری موضوعات که در نقد قرآن مطالعه کرده ام تناقض هست و توجیهات عالمان هم قانع کننده نیست. ۳. قرآن کتاب مبین است پس چرا هر گروهی تفسیری خاص از آن دارند و بسیاری از متن‌ها هم مبهم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه، ادبیاتِ فاخر قرآن حکایت از تجلیات عشق خدا به بنده‌اش دارد. خود خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ ۖ» همانا ما به سوی شما کتابی فرستادیم، که در آن به یاد شما بودیم. ۲. نه این‌طور نیست. تجربه‌ی بنده چیز دیگری را می گوید. فوق‌العاده فضای سوره‌ها یگانه است. ۳. وسعت قرآن به جهت وجوه ملکوتی‌اش آن‌چنان زیاد است که اگر انسان‌ها با رویکرد طلب حقیقت به آن رجوع کنند، هرکس مناسب وسعتی که دارد از آن بهره می‌گیرد. موفق باشید  

25146
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید فراوان خدمت حضرت استاد. سوالاتی داشتم که برایم شبهه است و حل نمی شود: ۱. در احادیث زیادی داریم که پیامبر ختمی مرتبت و اهل بیت ایشان افضل ترین انسانها خلق شده اند و شیعه های ایشان و افراد دیگر نیز مرتبه وجودی پست تری دارند. آیا این قضیه جبر نیست؟ ۲. اولین مخلوق خداوند متعال جل جلاله نور حضرت ختمی مرتبت است. (و ایشان به روایاتی برگزیده اند) حال این سوال باقیست که چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر و اولین مخلوق است ولی بقیه انسانها اینگونه نیستند و پست ترند. والسلام علیکم و هو الله الرحمن الرحیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد نکاتی در مقدمه‌ی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که شاید کمک کند. موفق باشید

عنايت داشته باشيد که كمك‌ها و مددهايي كه به پيامبر مي‌شود تا در مأموريتش موفق شود، رحمتي است به مردم زيرا مردم از طريق همين كمك‌ها است كه متوجه حقانيت نبي مي‌شوند و از هدايت الهي بهره‌مند مي‌گردند. در همين راستا مددهايي را که به رسول خدا (ص) مي‌شود مي‌توان به مددهاي قبل از بعثت و مددهاي بعد از بعثت تقسيم کرد.

الف- مددهاي قبل از بعثت: مددهاي قبل از بعثت موجب مي‌شود تا اولاً: با حفظ رسول خدا - از هرگونه لغزشي که عرف جامعه از پيامبر خدا انتظار ندارند - در قبل از بعثت، كارنامه‌ي نبي جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و در مأموريتي كه بناست به عهده‌ي آن حضرت گذاشته شود به بهترين نحو موفق شود. و چون خدا مي‌داند اين شخص با پاي خود و با انتخاب خود - در عين اين که مسير ولايت را طي مي‌كند - شايسته‌ي ابلاغ دين مي‌گردد، مواظبت‌هايي را قبل از بعثت نسبت به او اِعمال مي‌کند تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع راه از قبل برطرف شده باشد. ثانياً: از طريق آن مددها که قبل از بعثت به پيامبر خدا مي‌شود، نفس آن حضرت ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا مي‌كند تا وَحي را كامل بگيرد و کامل برساند. در همين رابطه حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ»[1] از همان لحظه‌اي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت آن حضرت كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

پس نتيجه مي‌گيريم خداوند با علم به شايستگي‌هاي پيامبر (ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم.

ب- مددهاي بعد از نبوت: مددهاي بعد از نبوت عبارت است از كمك‌هاي خاصي که به پيامبر مي‌شود جهت حفظ او و موفقيت او تا مردم از پيامبري پيامبر محروم نشوند. اگر این مددها نبود هدايت بشر مختل يا منقطع مي‌گشت و در همين راستا خداوند جان پيامبر (ص) را از خطرات حفظ مي‌كند و يا توطئه‌ها را خنثي و يا شايعات را به آن حضرت خبر مي‌دهد ولي در همه‌ي اين احوالات وظيفه‌اي را که به عهده‌ي مسلمانان و يا شخص پيامبر است به خود آن‌ها واگذار مي‌کند.

بر اساس همان مبنايي که خداوند براي انسان‌ها پيامبر مي‌فرستد، جهت تبيين و ادامه‌ي دين، امامان را مأمور مي‌کند، در اين حالت هم فقط کسي را که به مقام قرب الهي رسيده است براي امامت تجهيز مي‌نمايد.


[1]- نهج البلاغه، خطبه‌ي ۱۹۳ (خطبه قاصعه - ۲۳۴)

25141
متن پرسش
سلام علیکم استاد: منظور از این فراز دعا که می فرماید «و لاتمکر بی فی حیلتک» یعنی چه؟میشه چند تا مصداق ازش بیان کنین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در قرآن «سوره مبارکه آل عمران آیه ۵۴ داریم:
«وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ» حضرت ربّ العالمین بر افرادی که می‌خواهند با خدا حیله کنند، روی دست می‌زند. مثل کسی که گمان کند خیلی بزرگ و توانا است، حضرت ربّ العالمین او را در نهایت تحقیر قرار می‌دهد. موفق باشید

نمایش چاپی