بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15858
متن پرسش
با سلام: اینکه در داستان حضرت سلیمان (ع) ایشان صدای مورچگان را شنیدند آیا این شنیدن، شنیدن درونی بوده؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این‌طور باید باشد. چه فرقی برای من و شما دارد؟!!! موفق باشید

15826
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده 45 ساله دارای مدرک دکترا و چند سالی هم دانشگاه مجازی علوم و حدیث خوانده ام آیا تحصیل در حوزه برای من امکان پذیر است و آیا حضرتعالی سیر مطالعاتی که در برگیرنده کتب حوزی هم باشد را پیشنهاد می فرمایید یا زیر نظر شاگردان شما این سیر مطالعاتی را داشته باشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید لااقل از طریق حوزه، ادبیات عرب و تا حدّی فقه را دنبال کنید و سپس به حکمت و عرفان و قرآن و حدیث بپردازید؛ بهتر است. موفق باشید

15821
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: استاد عزیز می شود زحمتی بکشید بر تشرفات خدمت امام زمان (عج) مثلا تشرف حاج فشندی توضیحی مرحمت فرمایید؟ خواهشا استاد راجع به خطبه 79 نهج البلاغه پس از پايان جنگ جمل در مذمّت زنان لطفا توضیحی مرحمت فرمایید. از زحماتتان بسیار ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد تشرفات چیزی ندارم بگویم مگر آن‌که هرکس به اندازه‌ای که با قلب خود رعایت شریعت بکند، از نور حضرت که مجسمه‌ی عصمت‌اند محروم نیست، مگر آن‌که مأموریت خاصی داشته باشد که حضرت به صورت خاص او را مدد می‌کنند، و امروز آن مددها را در کلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ملاحظه می‌کنید 2- در مورد قسمت دوم سوال نظرتان را به این سوال جاب می کنم. سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج‏ البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده ‏اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى‏ آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت ‏اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى ‏شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى‏ شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه‏ تنها پناهى براى او ايجاد مى ‏كرد و جلوى فحشاء گرفته مى ‏شد، زمينه ‏ى مادرشدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. رجوع شود به کتاب زن، آن‏گونه كه بايد باشد. موفق باشید

15835
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و مهربان؛ شما نظرتان این است که در برخورد با بی حجابها در اجتماع جز نسبت به بی حجابان سازمان دهی شده توسط دشمن ،نباید تذکر لسانی داد. بلکه باید تفکر خانم بی حجاب را اصلاح کرد. حال ما در جامعه هنگام برخورد با بی حجابها فقط باید سکوت کنیم؟ روایت ها و آیه های مربوط به امر به معروف و نهی از منکر چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث بسیار مفصل است و بنده هم در زمانی بر روی آن وقت گذاشته‌ام که در حال حاضر نمی‌دانم کجا بوده تا خدمتتان عرض کنم. هرچه هست ملاحظه کنید که قرآن می‌فرماید: « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (71) /توبه» یعنی در یک فضای ایمانی که بین مؤمنین دوستی  حاکم است، امر به معروف جریان دارد و این غیر از ان فضایی است که شما انتظار دارید به یک خانم بی‌حجاب تذکر دهید و به آن نتایجی که نیاز هست برسید، مگر آن‌که بتوانید آن فضا را ایجاد کنید که البته با فعالیت‌های فرهنگی مسلّم این فضا ایجاد خواهد شد. موفق باشید

15830
متن پرسش
سلام علیکمک خسته نباشید. استاد بنده بسیاری از مباحث صوتی حضرتعالی را گوش داده ام. قبلا هم از جلسات تفسیر استاد جوادی آملی را دنبال می کردم و مطالعه هم داشته ام. فی الحال می خواهم از محضر حضرتعال سوال کنم. با توجه به علاقه ای که به فلسفه و عرفان دارم ولی تحصیلات بنده در حد دبیرستان است. و نیز سن 44 سالگی؛ از کجا و با چه کتابی و یا چه مبحثی و یا کدام یک از جلسات حضرتعالی شروع کنم که به صورت مدون و منظم ادامه دهم؟ (معرفت نفس، برهان صدقین و حرکت جوهری، تفسیر سوره حمد، معاد و... را گوش داده و حتی به صورت جزوه (واو به واو) را نوشته ام.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرام‌آرام سراغ شرح تفسیر «حمد» امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بروید و مسیر را تا «مصباح‌الهدایه» با دقت جلو ببرید. موفق باشید

15758
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ به سوال درباره توسل متوجه نشدم توسل قسم دادن خدا به اولیاء است یا مستقیم از خود اولیا خواستن است؟ اگر دومی است لطفا کمی توضیح دهید. و دیگر این که فرق ما با بت پرستانی که خدای خالق را قبول داشتند ولی از رب النوع ها و بتها حاجت می خواستند چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: توسل به اولیاء معصوم، نظر به حق است در مظاهر، و اعتقاد به توحید حق است در عینِ توجه به جلوات آن. از اولیاء الهی از آن جهت که گرفتار گناهان خود نیستند تقاضا می‌کنیم تا وسیله‌ای شوند جهت نظرِ حضرت حق به ما، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (35)/ مائده، به وسیله‌هایی که شما را به خدا نزدیک می‌کند رجوع کنید و در این مسیر تلاش لازم بنمایید، امید است که رستگار شوید. ولی در بت‌پرستی اولاً: چیزهایی به اسم مظاهرِ ربّ النوع مدّ نظرند که هیچ کاری از آن‌ها نمی‌آید ثانیاً: بیشتر در آن فضای فرهنگی به خود بت امید دارند که منشأ اثر باشند. موفق باشید 

15769
متن پرسش
با سلام: در مورد اینکه خداوند در قرآن می فرمایند «کتاب مبین» منظور از این آشکاری آیا خود این عالم دنیاست؟ یا نه، اگر این دنیا را کتاب در نظر بگیریم آیا کتاب اعمال ما هم همچین کتابی است؟ کتاب معرفت نفس و الحشر و... را مطالعه کرده ام. دوم اینکه منظور از طبقات هفتگانه ی زمین چیست؟ و در آخر، منظور از اینکه آسمان ابتدا به شکل دود بود چیست؟ و آیا خداوند ابتدا تجلی کردند و بعد آسمانها به شکل دود بود و بعد آن را منظم کردند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مبین‌بودنِ قرآن یعنی به‌خوبی حقایق را نشان می‌دهد. و در مورد طبقات هفتگانه‌ی زمین، بحث مراتب رذائلِ نفس در میان است. و دودبودنِ آسمان به همان معنا است که در ابتدا این آسمان به شکل خاصی هنوز در نیامده بوده، و بر اساس تدبیر الهی شکل خاص به‌خود گرفته است، مثل تدبیر روح که بر روی جنین إعمال می‌گردد و نطفه به صورت‌های دست و پا و سر در می‌آید. موفق باشید

15745
متن پرسش
با سلام و عر‌ض ادب: استاد جهت آشنایی نظری با ملا‌‌یکه صلوات الله علیهم و انس و ارتباط با آنها کدام بحث را باید کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیات اولیه‌ی سوره‌ی فاطر در همین رابطه است. بنده نیز در شرح آن سوره بدین مسئله اشاره کرده‌ام. خوب است بدان سوره رجوع فرمایید. موفق باشید

15749
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در بحثی که با یک عزیز داشتم به شبهه ای برخورد کردم. ایشان به بنده گفت اگر بپذیریم انبیا زنده هستند خیلی هنر کنند صدای چند نفر را می شنوند ولی اینکه بگوییم آنها صدای همه را می شنوند یعنی صفت سمیع بودن را به آنها نسبت داده ایم و این شرک است. در جواب این شبهه چه می توان گفت؟ به راستی توسل یعنی چه؟ حاجت از اولیای خدا خواستن یا اینکه خدا را به حق اولیای خدا قسم دادن جهت حاجت گرفتن و از اولیای خدا التماس دعا داشتن جهت برآورده شدن حاجات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌های الهی بعد از رحلت از این دنیا، چون گرفتار گناهان خود نیستند و به تجرد کامل خود رسیده‌اند، در همه‌ی عالم به تمامه حاضرند مثل حضور نفس انسان در بدن. و این طور نیست که کاری و توجهی آن‌ها را از توجه دیگری باز دارد و توسل به آن‌ها موجب مددرساندن به روح و روان همه‌ی انسان‌هایی می‌شود که به آن‌ها متوسل شوند تا ما با نورانیت بیشتر به عالم معنویت نظر کنیم و از خداوند بخواهیم به نور آن حقیقتی که آن‌ها را منوّر کند به ما نیز نظر نماید. و قرآن در این رابطه می‌فرماید: حتی شهداء می‌توانند به افرادی که به آن‌ها نظر می‌کنند، بشارت دهند و نگرانی‌های آن‌ها را برطرف نمایند می‌فرماید: «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (170)/ آل‌عمران). موفق باشید

15720
متن پرسش
برای ورود به بحث های مصبا ح الهدایه امام خمینی (ره) غیر از مباحث معرفت نفس و براهین و معاد چه مباحث پیش نیاز دیگری لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام که قبل از شرح کتاب مذکور، خدمت عزیزان عرض شد. موفق باشید

15713
متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد سوالی است مدتها ذهنم را درگیر کرده و پاسخی برای آن نیافته ام. از طرفی این همه از عظمت و مقام شهدا سخن گفته می شود و هو الحق، از طرفی وقتی بسیاری از همرزمان و همفکران همان شهدا را می بینیم مشاهده می کنیم کم نیستند بین آنها کسانی که به گذشته خود پشت کرده اند یا از گذشته خود پشیمانند یا بی خیال شده اند یا مادی و دنیا پرست شده اند، حتی بعضی به مبانی اعتقادی هم بی عقیده شده اند و این موارد اندک هم نیست. حال جناب استاد آیا شهدا از جنس دیگر بوده اند در صورتی که بعضا همین همرزمان از آنها هم داغ تر و معنوی تر بودند و انگار هر دو گروه با احساسات دوران جنگ وارد میدان شدند عده ای شهید شدند و عده ای مانند... از کجا معلوم اگر آنها که شهید شدند مانده بودند حال و روزی بدتر از اینها نداشتند؟ چگونه این همه عرفان و معرفت را برای شهدا اثبات می فرمایید اگر حالات آنها را در زمان جنگ بفرمایید اینها که مانده اند همین حالات را داشتند و شاید بیشتر، به عنوان نمونه یکی از همین رزمندگان که در دوران جنگ دعا و نماز و ..... ترک نمی شد الان حتی قیامت را هم قبول ندارد و البته از این قبیل کم نمی شناسم. با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید شیطان قسم یاد کرده در مسیری بنشیند که به سوی حضرت حق منتهی می‌شود و به همین جهت یکی از دعاهای مجاهدان، ثبات قدم است و تقاضا می‌کنند: «وثبت اقدامنا» و لذا سخت مواظب ثبات قدم در راهی که در آن پای گذاشته‌اند می‌باشند تا چنین مشکلاتی پیش نیاید. موفق باشید

15733
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در سوره الرحمن آیه «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» ﴿۴۶﴾ منظور از این دو بهشت چیست؟ می توان گفت یکی از بهشت ها برای قلب و ملکات انسانی است و دیگری مربوط به تامین قوه خیال آدمی است (مثل فاکهه و....) یا معنای ملکوتی دیگری دارد. لطفا کمی از اسرار معرفتی این آیه را بیان کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف شما حرف خوبی است. بعضی فرموده‌اند منظور، بهشت برزخی و بهشت قیامتی است. و یا فرموده‌اند منظور، بهشت اعمال و بهشت عقاید است. موفق باشید

15707
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: منظور از «غاسق اذا وقب» و «نفاثات فی العقد» در سوره مبارکه فلق چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «غاسق اذا وقب» ما را متوجه می‌کند که گاهی آن‌چنان ظلمات، زمانه را پر می‌کند و افکار شیطانی انسان، روحِ انسان را از نورانیت خارج می‌کند که باید تنها و تنها به خدا پناه برد تا ما را از آن ظلمات و افکار شیطانی نجات دهد و در همین رابطه نظر به «نفاثات فی العقد» می‌شود که اینان در گره‌های ظلمانی و شیطانی که ایجاد شده است می‌دمند تا انسان نتواند متوجه‌ی حقیقت مطلب شود. کاری که امروز جریان‌ها و رسانه‌های ضد انقلاب و ضد فرهنگ وِلاییِ ما انجام می‌دهند. موفق باشید

15700
متن پرسش
با سلام: ببخشید تعداد سوالاتم زیاد شده. در داستان آتش دیدن حضرت موسی (ع) در صحرای طوی، و ندای خدا، چرا آتش و درخت در اینجا مطرح می شود؟ از فیلسوفی شنیدم که رابطه روح و بدن به نسبت و تقریبا توسط جناب ملاصدرا حل شده است. آیا این حرف صحیح است؟ لطفا کمی توضیح دهید. لطفا کمی در مورد این جمله توضیح فرمایید، چون خدا به ما نزدیک تر از خود ماست پس علم حضوری ما به او مقدم بر علم ما به ذاتمان است؟ خواهشا خواهشا در مورد این جمله آخری حتی شده یک جمله کوتاه روشنگری بفرمایید. بی نهایت ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم چرا حضرت حق از آن طریق برای حضرت کلیم‌اللّه«علیه‌السلام» ظهور کردند؟!! 2- همین‌طور است. زیرا ملاصدرا بحث «النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» را به میان آورد، که می‌توانید آن را در حرکت جوهری دنبال کنید 3- در «ده نکته از معرفت نفس» روشن شد؛ «هرکه مجردتر است، حاضرتر است» و لذا خداوند حضور محض است و ابتدا ما خدا را حضوراً احساس می‌کنیم و بعد خودمان را. به شرح صوتی کتاب «ده نکته از معرفت نفس» رجوع فرمایید. موفق باشید

15699
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدانم رابطه تفکر و حرکت جوهری نفس چیست؟ آیا تفکر نفس را شدت می بخشد؟ در بحث زیبایتان در مورد شیاطین آسمان و شهاب پرتاب شده بسوی آنها که توهمات و.. است منظور از اینکه شیاطین استراق سمع می کنند چیست؟ توهم ابلیسی چگونه استراق می کند؟ و آن اخباری را که فرمایند، مگر اینکه مخفیانه خبر را بدزدند منظور چیست؟ آیا علم و وجود مساوق هستند؟ در پایان هم یک سوال تاریخی از هبوط حضرت آدم (ع) تا الان چند سال می گذرد. من کتابهای معرفت و... و بخشی از المیزان را خوانده ام. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حرکت جوهری مربوط به ماده است و حرکت نفس از طریق تفکر و شدیّت‌بخشیدن به نفس، موضوع دیگری است که نفس به عنوان یک موجود مجرد با رفع حجاب بین خود و حقایق شدت می‌یابد 2- در مورد پرتاب شهاب به سوی شیاطین و رابطه‌ی شیاطین با جادوگران در رابطه با استراق سمع، به شرح بنده از سوره‌ها‌ی «ق» و «حجرات» رجوع فرمایید 3- آری! علم و وجود مساوق است 4- نمی‌دانم. موفق باشید

15679
متن پرسش
آیا فقها که التفاتی به عرفان عملی ندارند می توانند انسان کامل باشند و یا فقط عرفا اینچنین اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آن‌ها در جایگاه خود مورد قبول شریعت هستند، ولی همان طور که قرآن می‌فرماید: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏» که بعضی از پیامبران نسبت به بعضی دیگر برتری دارند، و این تفاوت به تعبیر علامه طباطبایی به جهت عمق متفاوت آن‌ها نسبت به «توحید» است. در مورد فقها نیز می‌توان این را مورد توجه قرار داد. موفق باشید     

15653
متن پرسش
سلام خدمت استاد: می خواستم بپرسم اینکه به شهدا توسل میکنن جریانش چیه؟ نه اینکه اشتباه باشه ها، سوالم اینکه چه چیز باعث میشه از توسل به اهل بیت (ع) پاسخ نگیریم اما از توسل به یک شهید مثلا شهید بزرگوار شهید هادی حاجت روا بشیم؟!!! ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن در سوره آل‏ عمران آيات 169 الى 171 در وصف شهداء داریم: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ‏ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ». یعنی به آن‌هایی که در مسیر شهداء هستند ولی هنوز شهید نشده‌اند، بشارت می‌دهند که نگران نباشید. و این یک نوع توجه‌دادن به توحیدِ حق است و کمک‌کردن به کسانی که به زیارت آن‌ها می‌روند. از طرفی امامان جهت کلّی زندگی را می‌نمایانند و حوائج جزئی را به بقیه واگذار می‌کنند. موفق باشید

15622
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: آیا شما کتاب کابالا و پایان تاریخش را مطالعه کردید که نوشته مرتضی رضوی است در این کتاب تاریخ را به دو قسمت کابالایی و مهدوی تقسیم کرده که از اول خلقت انسان تا کنون کابالایی و با مدیریت ابلیس بوده و جریان حق جز رگه هایی در آن نبوده ولی این تارخ به پایان خود رسیده و در مرحله گذار به عصر مهدوی هستیم در این کتاب گفته شده ابلیس با وارد کردن تصوف به پرچمداری حسن بصری تصوف را وارد دین کرد و کابالا وارد اسلام شد که در شیعه هم سید حیدر آملی عرفان را مطرح کرد ملاصدرای سنی اشراف زاده به دژ شیعه نفوذ کرد و کابالیسم محی الدین و هم جنس گرایی را مطرح کرد و بهر مند شدن از حسن جمال پسران زیبا رو ستایش شیطان توسط محی الدین و ملاهادی سبزواری و کابالا با حربه عرفان در اسلام نفوذ کرد. استاد در این کتاب مطالبی است که سبب بدبینی ام به عرفان شده واگر این کتاب را نخواندید لطفا آن را مطالعه کنید سپس جواب بدهید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه نیاز است که وقت خود را صرف مطالعه‌ی چنین کتاب‌هایی بکنید که سراسر بی‌پایه است و حتی نویسنده‌ی آن زحمت خواندن یک صفحه از کتاب‌های امثال سید حیدرآملی و محی‌الدین را به خود نداده است تا متوجه شود کتاب‌های این بزرگان سراسر، همان توجه به آیات قرآن است آن‌هم با همان تأکیدی که قرآن دارد یعنی تدبّر در قرآن. موفق باشید

15608
متن پرسش
با سلام:ببخشید سوالاتم زیاد شد. در تفسیر آیات در مورد معراج پیامبر (ص) تفاسیر گوناگون و کتابهایی از شما را خواندم، اینکه پیامبر (ص) در آن شب به اصل خود نزدیک شد و علمه شدید القوی کیست؟ و.... لطفا به من بگویید حکیمانه ترین تفسیر در این باره چیست؟ سوالی برایم پیش آمده در مورد قیامت برای نوزادانی که تولد یافته یا بعد از تولد فوت می کنند، آیا به چه صورتی در صحنه قیامت حضور یافته و چگونه حسابرسی می شوند؟ بعد اینکه آیا زلزله قیامت به همین شکل زلزله این دنیایی است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شدیدالقوی مقامِ وجود حضرت جبرائیل«علیه‌السلام» است که وَحی الهی را به پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» می‌آموزد. ولی موضوع معراج، مقام بالاتر از ارتباط پیامبر با حضرت جبرائیل است. تفسیر مشهور به تأویلاتِ محی‌الدین که انتشارات بیدار چاپ کرده‌اند، نکاتی در این مورد دارد 2- در مورد فرزندانی که بعد از تولد فوت می‌کنند، چه نحوه زندگی باید داشته باشند؛ بحث زیاد شده است. همین اندازه بدانید که یا به قول ملاصدرا در همان احساس وجودیِ خود تا ابد به‌سر می‌برد و یا بنا به بعضی روایات، در قیامت برای آن‌ها صحنه‌ای امتحانی فراهم می‌کنند تا شخصیت آن‌ها روشن شود 3- همان‌طور که علامه طباطبایی در تفسیر سوره‌ی حشر می‌فرمایند؛ زلزله‌ی قیامت گرفتنِ هر موجودی است از خودش و این با زلزله‌های معمولی متفاوت است. موفق باشید

15607
متن پرسش
با سلام: سوالاتی از خدمتتان داشتم. یکی اینکه آیا با وقوع قیامت عالم ماده کلا برچیده می شود؟ یکی در مورد این بحث از قرآن که خداوند می فرمایند با نفوذ شیاطین به آسمان برای دزدیدن اخبار آسمان شهاب هایی آنها را دور می کند که شما فرمودید انوار عقلی است که توهمات شیطانی را دور می کند حال آیا این بحث شکل خارجی هم دارد؟ آیا این شهاب های آسمان ظاهری هم همان سنگ پرتاب شده بسوی شیاطین است؟ سوم اینکه در سوره بروج منظور از بروج که برج های آسمان است، در آسمان اصلی و وجودی ما آیا عالم عقل است اگر آری علت اینکه آن را به شکل بروج ترسیم فرمودند چیست؟ تفسیر المیزان را مطالعه کردم. و در آخر اینکه هر فرشته مظهر اطاعت از خداوند است طبق فرمایشتان حال در کتابی از کتابهایتان خواندم که بال فرشتگان اسما آنهاست چرا بال آنها اسما آنهاست؟ خواهشا به تمام سوالاتم پاسخ دهید. بخشی از تفسیر المیزان و بر خی کتابهایتان را هم مطالعه کرده ام. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری روشن می‌شود که این عالم ماده ذاتاً از عالمِ ماده‌بودن خارج می‌گردد ولی باز فیض خدا عالَمی را با همین هویت، متجلی می‌سازد 2- موضوع شهاب‌های مدّ نظر قرآن هیچ ربطی به سنگ‌های آسمانی که نام آن را شهاب گذاشته‌اند، ندارد. این سنگ‌ها با برخورد با طبقات آسمانی آتش می‌گیرند 3- بروج، از نظر لغت یعنی آن‌چیزی که نمایان است و در مسیر عالم غیب، حقایقی که نمایان می‌شوند بروج نامیده می‌شوند مثل آن‌که در سفرهای قدیم، آن‌چه از دور نمایان می‌شد برجِ مربوط به آن شهر بود 4- اسماء الهی مظاهرِ مقام احدی هستند و فرشتگان از آن جهت که مأمور تجلیّات انوار الهی می‌باشند، اسماء الهی را متجلی می‌کنند که در صورتِ مثالی آن‌ها، آن تجلیّات به صورت بال‌های آن‌ها ظاهر می‌شود. موفق باشید

15601
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت 1. با مطالعه برخی نظرات آقای مستحسن در مورد برخی آیات احساس بدی به بنده دست داده است. استاد، احساس می کنم برخی جاها تاویل است. نمی دانم شاید اشتباه می کنم. برخی جاها هم از اعداد جفری استفاده می کند. که او را متهم کرده است در بین بعضی. البته من این دومی را قبول ندارم چون در حد یک عدد ابجد بوده. ولی در مورد تاویل کمی شک کردم. 2. کدام مباحث را به پدرم بدهم گوش کند؟ حوصله ی مباحث فلسفی و عقلی محض را ندارد. ولی اخیرا صوت آل عمران شما را گوش می داد که در مورد نفوذ دشمن صحبت فرمودید خیلی خوشش آمد. راهنمایی بفرمایید التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست از جناب آقای مستحسن بی‌تأمل و تعقل بپذیرید! مسلّم نکات خوبی در نوشته‌های ایشان هست ولی نه بدان معنا که تماماً تسلیم تفکر ایشان باشیم 2- مباحث قرآنی و شرح صوتی نامه‌ی 31 کمک‌شان می‌کند. موفق باشید

15598
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد: عاجزانه التماس می نمایم گره کار بنده حقیر را باز کنید که با حالی نزار خدمتتان رسیده ام. بعد از استمداد از حضرت حق تعالی و توسل به ساحت مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینک دست یاری بسوی شما دراز کرده ام، باشد که خداوند این بنده ی حقیر را توسط شما از ضلالت و گمراهی نجات دهد. سالها پیش، در سن ۱۴ سالگی، با لطف و توفیق الهی شروع کردم به نماز خواندن. همین طور که روزها می گذشت به وضوح ید الهی را می دیدم که مرا بسمت قرب خودش پیش می کشید. کم کم نمازهایم در اول وقت و در مسجد اقامه می شد. تمام واجبات را انجام می دادم و کوچکترین گناهی مرتکب نمی شدم. بعد از مدتی شک و شبهاتی برای اینجانب در مورد خداوند و نبوت حضرت ختمی مرتبت پیش آمد که برای اقناع ذهنی مجبور گشتم به کتب کلامی پیرامون توحید و نبوت و معاد رجوع کنم و مدتی مشغول آن بودم که البته مطمئنا این شکیات از جانب باری تعالی بوجود آمده بودند زیرا هم کنترل شده بودند و هم اینکه اینجانب بدنبال مطالعه ی کتب ضاله نبودم که برایم شکی بوجود بیاید و بطور یقین خواست خدا بود برای تقویت ایمانم که الحمداله به اقناع ذهنی و فکری رسیدم. با هر گره ی ذهنی که برطرف می گشت گویی بیشتر به معنای آیه ی «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» پی می بردم و کاری جز سجده بر آستانش نمی توانستم انجام دهم. اما مسائل فلسفی و کلامی ارضا و سیرابم نمی کرد و فقط برای اقناع ذهنم مفید بود، از این رو قدم در راه عاشقی با او نهادیم که صراط مستقیم و مسیر قرب الهی را در اینجا یافتم. به مرور زمان مستحبات را نیز انجام داده و از مکروهات اجتناب نمودم. در تمام روز چشمانم به احدی از نامحرم نمی افتاد. نماز شب و تهجدم ترک نمی شد. چنان از حلاوت و شیرینی مناجات سیراب می شدم که ترک غیرالله نمودم. بیشتر اوقاتم در مسجد سپری می گشت. به هنگام نماز حضور قلبی کامل داشتم و از خطورات قلبی و نفخات الهی، حظ لازم را می بردم. از استهزاء دیگران باکی نداشتم و هدفم در زندگی که قرب الهی بود برایم کاملا بصورت ملکه در آمده بود، و با جان و در سیر درونی که باخود داشتم به این هدف متعالی رسیده بودم  پس به کارهای بیهوده و معاشرت با افراد لاابالی مشغول نمی شدم. هر از چند گاهی بابی از ابواب معرفت بر من گشوده می شد و چیزهایی از حقایق قرآن و یا عبادت و یا معرفت خدا بصورت آنی بر قلبم وارد می گشت که هیچ پیش زمینه و مطالعه ای، مسبب آن نبود. هر روز بصورت ناخودآگاه مراقبه انجام می شد، بدون اینکه اصلا بدانم مراقبه چیست، گویی نیرویی خارجی به هنگام نزدیک شدن به مناهی و معاصی و مکروهات در گوشم زمزمه می کرد که نزدیکش نشوم. در واقع سیر و اطوار مختلف نفسم را بطور کامل درک می کردم. روحم به قدری لطیف شده بود که کوچکترین کدورتی حضور قلبم در نماز را بهم می زد. گاهی گمان می کردم مخاطب خاص قرآن مجید منم زیرا آیات کریمه ای کاملا منطبق بر نفس و حالات نفسانیم بود. تعجب تمام سراپای وجودم را می گرفت وقتی می دیدم مردم لذت نماز و مناجات را رها کرده و به امور دنیوی مشغولند. ۴، ۵ سال به این منوال گذشت و من هر روز با عهدی که با رب العالمین بسته بودم، پای بند تر می شدم, می توانم بگویم در طول این مدت کوچکترین مکروهی از من سر نزد. اما... در سن ۱۹ سالگی (بعد از گذشت 5 سال)، هنوز نمی دانم در کدام امتحان الهی شکست خوردم و شیطان رجیم به کدامین فریب مرا گمراه نمود (شاید به خاطر همین منیت و عجب و غروری که در سطور بالا به چشم می خورد که سراپای مرا فرا گرفته بود) ناگهان تمامی حالات روحانیم به یکباره از بین رفت، احساس می کردم خداوند دیگر به من نظر نمی کند، من که لذت معاشقه با یار را چشیده بودم، اینک نمی توانستم این بی مهری را تحمل کنم، گمان می کردم  به استدراج مبتلا شده و در عرض مدت بسیار کمی به همان ترتیب که پله های قرب را طی نموده بودم، به همان ترتیب نزول نمودم، اصلا نفهمیدم چه شد ولی تا به خود آمدم از آن همه مراعات شرعیه چیزی نمانده بود، هیچ و هیچ و هیچ. (ناگفته نماند این مرحله با ورود این بنده ی حقیر به دانشگاه شروع شد و البته محیط فاقد طهارت دانشگاه و همچنین برخورد با نامحرم و جایگزین کردن عشق زمینی با عشق الهی تاثیر بسیار مخربی بر روح بنده داشت). نه تنها مستحبات بلکه واجباتم نیز ترک شد. این حالت عصیانگری در من از ۲۰ تا ۲۶ سالگی ادامه داشت. الامان من مکر الله. وای بر من! که آن توفیقات را از خود دانستم و ندانستم که اوست که اراده فرموده کم بخورم و کم بخوابم و کم بگویم. وای بر من از این تکبر و غرور. این حقیر عاصی در اثر جهل به عظمت و غنای خداوند و عجب به عمل و تکیه به خود، خود را به عجز و نیازمندی و حقارت نشناختم، به عمل خود دلخوش گردیده، ترس از دل بیرون کردم، غافل از اینکه چه عمل های بزرگی که فقط در نزد صاحبش بزرگ است و نه نزد خداوند. من روسیاه کی گمان می کردم از این توفیقات محروم گردم؟ وای بر من! گیرم که بابی هم از ابواب معرفت گشوده شده بود، اما حقیر از غرور و تکیه به فهم و کسب خود نترسیدم و در اداء شکر جل جلاله کوتاهی و سستی نمودم، آنگاه از فضل خدا محروم و به خذلان مبتلا گشتم و به بلای حجاب و فراق که نزد اهل معرفت، اشد عذاب است دچار شدم که آنقدر سنگین است که جوان را پیر می کند و پیر را فرتوت. می خواهم بگویم از آن نوجوان با تقوا اینک به پست تر از حیوان رسیده بودم. تا اینکه در سن 26 سالگی ازدواج نمودم. اینک که این نامه را می نویسم ۲۷ سال  دارم و دوباره آن ذوق و شوق الهی مانند دوران نوجوانی ام در من شعله کشیده است. آرام و قرار ندارم. می خواهم دوباره قدم در راه قرب الهی بگذارم. قسم می خورم هیچ فردی به اندازه ی این بنده ی حقیر بخاطر 6 سال از عمرش، اینچنین حسرت نخورده و نمی خورد. اینک می اندیشم که اگر این مسیر متعالی قرب الهی را گم نکرده بودم اینک بسیار به خدا نزدیک تر بودم و این فکر و حسرت و حسرت و حسرت هر لحظه می آزاردم. به زیارت شمس الشموس، امام رضا (ع) رفتم و در بارگاهش به درگاه خداوند توبه نمودم شاید که مقبول گردد. اینک خدا را مهربان یافتم و امیدوارم از گناهانم بگذرد، اما با این 6 سال خسران و گمراهی چه کنم؟ وای بر من.... ولله قسم که حجت بر من تمام شده بود (با وجود آن حلاوت ها، خطورات قلبی و نفحات الهی) چگونه می شود که کسی اینها را با قلبش درک کند و سپس گمراه شود؟ بخدا اگر از داغ این مصیبت بمیرم رواست. اینک نمازهایم را اول وقت و در مسجد می خوانم و از محرمات و مکروهات کناره گرفتم، وارد حوزه علمیه شده ام  و مانند گذشته می خواهم پا در مسیر قرب الهی بگذارم اما..... حسرت این 6 سال هر لحظه می آزاردم. هر لحظه بغضی در گلو دارم که به یک آه می شکند. آن الطاف و نفخات الهی کجاست؟ گویی دیگر از آن عشق بازی ها خبری نیست. بنده به حضرتش امیدوارم و صد امید دارم که این سراپا تقصیر را ببخشاید، اما به آن ذات لایزال الهی قسم، حاضرم مرا به سخت ترین عذاب ها گرفتار سازد ولی لحظه ای و آنی نگاهش را از من نگیرد که مرا تاب و توان تحمل فراقش نیست. (فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت الی عذابک فکیف اصبر علی فراقک). اینک به عنوان فردی سراپا تقصیر از حضرتعالی درخواست کمک دارم. اینک پر از خوف (و رجاء) هستم که آیا آن ارحم الراحمین توبه ام را می پذیرد؟ اما بزرگتر از این حزن و خوف و حسرت، اینست که نمی دانم با این 6 سال خسران چه کنم؟ مرا درک می کنید؟ 6 سال از جوانی و بهترین سالهای عمرم که می توانستم بسیار به خدا نزدیک شوم را در وادی گمراهی و ضلالت به سر بردم. اینک بفرمائید چه کنم تا در مقام جبران این سالهای از دست رفته ی بی بازگشت بر آیم؟ در صورت بخشش آن ذات بی همتا، آیا هنوز می توان از بندگان مقرب خداوند شد؟ این 6 سال را چگونه جبران کنم؟ بفرمائید آیا اصلا امکان جبران وجود دارد؟ چگونه می توان دوباره در مسیر سلوک الی الحق قرار گرفت؟ آیا باید از ابتدا شروع کرد؟ آیا اعمال آن 5 سال که در مسیر قرب بودم احباط شده و هیچ تاثیری در حالات کنونی من ندارد؟ خدمتتان تکرار کنم که اینک حالت نفسانی خاصی جز حسرت بر گذشته ندارم. استاد گرامی، در یک کلام، حال من خوب نیست. باور کنید خوب نیستم. هر لحظه انتظار مفارقت روح از بدنم را دارم. حسرت این 6 سال که می توانستم به خدا بیشتر نزدیک شوم، دارد ذره ذره مرا آب می کند. نمی دانم از کجا باید شروع کنم؟ الان که طلبه شده ام. حسرتم افزون نیز گشته. کاش بجای دانشگاه از ابتدا به حوزه علمیه می رفتم. آه از حماقت.... التماس می کنم این بنده ی حقیر را راهنمایی و دعا بفرمائید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته بنده گنهکار عاصی ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل آن‌چه خداوند در این رابطه به ما فرموده است این است که می‌فرماید: «انّ الحسنات یُذهبنّ السیئات» به همان معنایی که اگر شریعت الهی را ادامه دهیم، سیئات برده می‌شود و از آن مهم‌تر آن‌جا است که می‌فرماید: « مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً ( فرقان70) در این آیه آن‌چنان ما را دلگرم و امیدوار می‌کند که در قیامت، گناهان ما تبدیل به حسنات شده است. زیرا دل‌کندن از گناهانی که نفس امّاره سخت، طالب آن است کارِ کمی نیست. از آن طرف درست است که آدم از بهشت رانده شد و از آن فضای روحانی محروم گشت و با ندای «إهبطوا» گرفتار سختی زمین شد، ولی به او فرمود: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (38)/بقره) چنان‌چه در تنگنای زمین از هدایتی که برایتان فرستاده می‌شود، تبعیت کنید، شما را خوف از آینده و غمِ از گذشته جایی ندارد. موفق باشید

15591
متن پرسش
استاد خدا ما رو خلق کرده که یه مدت تو دنیا زندگی کنیم و اصلاحا به تکامل برسیم و بعد بریم تو جهنم یا بهشت خوب برای چی؟ اگر ما خلق نمی شدیم چه اتفاقی می افتاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ما خلق نمی‌شدیم از جهت حضرت حق چیزی نمی‌شد، ولی از آن‌جایی که حضرت حق سمیع است و تقاضای پدیدارشدنِ ما را می‌شنود، طلبِ ما را بی‌جواب نگذاشت. و در همین رابطه حضرت موسی«علیه‌السلام» در مقابل فرعون، همراه با برادرشان حضرت هارون، در معرفی خداوند می‌فرمایند: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»(50)/ طه) پروردگار ما آن کسی است که خلقت هرچیزی را به آن چیز می‌دهد و سپس هدایتش می‌کند. ملاحظه می‌کنید که در این آیه روشن می‌کند که هرچیزی، خلقت خاص خود را دارد و خداوند آن خلقت را که آن چیز، طالب است به آن می‌دهد. موفق باشید 

15594
متن پرسش
سلام استاد عزیز: چگونه باید برای مردم انحرافات حزب شیرازی ها را توضیح بدهیم؛ یعنی اشکالاتشان را شما نکته وار بیان بفرمایید که ما در گفتار بتوانیم بیان کنیم هر چند انحرافشان برای خودم مشخص است؛ ولی عده ای می گویند اگر منحرف هستند چرا امثال آیت الله وحید با سید صادق شیرازی دیدار می کنند و جلسه دارند و چرا در برابر او جبهه نمی گیرند. با تشکر از زحماتتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 4 عرایض نسبتاً مفصلی داشته‌ام. خوب است به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید

15566
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم و رحمته الله: ببخشید مزاحم اوقات شریف میشم. می خواستم ببدونم این برداشت من از حرکت جوهری صحیح است یا نه و گرنه اصلاح بفرمایید. طبق حرکت جوهری، جهان ماده هر لحظه جهان جدیدی است یعنی هر آنی و هر لحظه این دنیای ماده و حتی بدن من حقیر از بین میره و دوباره شکل میگره منتهی کاملتر... یعنی مدام از بین میره و دوباره به قدرت الهی سر پا میشه...از بین مبره سرپا میشه .. از بین میره سرپا مبشه درسته! ممنون میشم راهنمایی بفرماببن
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ولی اگر کار را ادامه دهید فهمِ تبدّلِ آن به آنِ جهان، به احساسِ روحانیِ این تبدّل تبدیل خواهد شد به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «کُلَّ یومٍ هو فی شأن». بدین معنا که هر لحظه‌ای خداوند با تجلّی جدیدی عالَم را ایجاد می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی