بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف»، مهدویت،انتظار

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8433
متن پرسش
سلام.چرا باید برای سلام به امام زمان رو به قبله باشیم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بهترین حالت برای ملاقات بهترین مخلوق رو به قبله است ولی به هرطرف که بایستید و نظر به وجود مبارک آن حضرت بکنید با آن حضرت ملاقات خواهید کرد. موفق باشید
8321
متن پرسش
استاد سلام.زمان رجعت که آقا امام حسین(ع)تشریف میارن آنوقت عزاداری برای سیداشهدا و به طور کلی ارتباط با کربلا چی میشه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ارتباط با کربلا ظهور یک حقیقت است از تعالی خاص آن اولیاء و همواره انسان‌ها با اشک مسیر نزدیکی به آن‌ها را هموار می‌کنند، حتی در محضر حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام». موفق باشید
8199
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز می خواستم بدونم که آیا سلامتی امام زمان عجل الله را چیزی تهدید میکند که دعای سلامتی میخوانیم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سلامتی امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» اولاً: به نفوذ مبارک ایشان در عالم است. ثانیاً: واقعاً آن حضرت در به در بیابان‌ها هستند و اگر جان مبارکشان تهدید نمی‌شد و امکان ظهور برایشان بود حتماً ظهور می‌کردند. به همین جهت در سلامی که به آن حضرت«روحی‌لتراب‌مقدمه‌فدا» می‌دهید عرضه می‌دارید: «اَلسَّلام عَلیْکَ اَیُّهَا المُهذَّبُ الْخائِف» سلام بر تو ای انسان پاک و پاکیزه‌ای که در خوف هستی. که جای بحث زیادی دارد. خدایا به حقیقت محمد و آل محمد یک لحظه ما را از وجود مبارک اماممان غافل مگردان. موفق باشید
8048
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و تشکر ازاینکه وقت می گذارید و پاسخگوی سوالات هستید. استاد گرامی سوال بنده این است که آیا زمینه سازی برای ظهور آقا فراهم شده ؟ ما کجای کاریم ؟ با وضعیت کنونی دور هستیم یا نزدیک؟ شرکت در دعای ندبه و خواندن دعای فرج با حضور قلب تاثیر دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هرچه هست می‌توان فهمید حضرت حق اراده کرده است تا نظام استکباری توان ادامه‌ی حیات نداشته باشد و این زمینه‌ی ظهور هرچه بیشتر نور حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است حال چه ظهور نهایی و چه ظهور نسبی. ما با ورود در این تاریخ از طریق سربازی انقلاب اسلامی در زیر سایه‌ی اراده‌ی خدا و نور حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» قرار می‌گیریم و گرفتار بی‌تاریخی و بی‌هویتی نمی‌شویم. موفق باشید
8006
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده ، من با توجه به میزان آگاهی اندک پیرامون آخرالزمان و موضوع مهدویت تصمیم به مطالعه کتاب " آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی " گرفتم. اما حین مطالعه در ص 68 این کتاب سوالی برام مطرح شد که به جواب نرسیدم . در ص 68 این کتاب شما در توضیح این که در آخرالزمان باطن ها ظهور میکنند آیه " تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ " از سوره همزه رو آوردید و نوشته اید آنچه در قلب ها است طلوع می کند . این حقیر هیچ دانشی در مورد این آیه نداشتم ولی با شروع تحقیق آنطور که من متوجه شدم مظمون آیه ارتباطی با ظهور باطن ها ندارد . آیه هفتم از سوره همزه این است : " الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ " که در آن التی بر میگردد به کلمه ای در آیه قبل که کلمه آتش است . تطلع یعنی طلوع میکند ( چیره میشود ) و علی به معنی بر و در نهایت الافئده یعنی قلب ها ، پس ترجمه کامل چنین میشود : آن آتشی که بر قلب ها چیره میشود نه اینکه آنچه در قلوب است طلوع میکند. تقاضا دارم این حقیر رو در مطالعه و فهم بهتر آیات قرآن یاری کنید . باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اصل برهانی که در آن کتاب مورد نظر قرار گرفته برهان « النهایات ترجع الی البدایات» است که حتماً مستحضر هستید. آیه‌ی مذکور شاهدی است بر این‌که چگونه در قیامت مافی‌الضمیر انسان‌ها آن‌ها را در ستون‌های ممدود احاطه می‌کند. آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» در تفسیر این‌ آیه روشن می‌فرمودند چگونه انسان‌ گناهکار در آن دنیا توسط مافی‌الضمیرش که به صورت آتش در آمده احاطه می‌شود. از آن جهت که شخصیت هرکس همان قلب اوست. به نظرم خوب است قبل از این کتاب، مباحث مربوط به معرفت نفس مثل ده نکته کار شود. موفق باشید
7905
متن پرسش
چگونه امام زمان درون خود را هویدا سازیم؟چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟ایا ممکن است کسی که گناهکار بوده به طرز فجیح.ولی توبه ی واقعی کرده..امام زمانشو بببینه؟امیدی هست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چرا باید امام زمان درون خود را هویدا سازیم؟ باید با رعایت کامل حرام و حلال الهی و اعتماد به دستورات الهی قلب خود را به آن عصمت کل نزدیک کنیم. توبه نیز ما را از گناه دور می‌کند و به نور عصمت نزدیک می‌نماید. موفق باشید
7779
متن پرسش
سلام علیکم استاد . این جمله در جواب سوال 7746 بود .قسمتی از جواب را جدا کردم این یعنی چه ؟ باید غرب شناخته شود تا معلوم شود در نظر به تمدن اسلامی چرا باید از غرب عبور کرد و پشتوانه‌ی نظری این عبور را دوره‌های غرب‌شناسی به عهده دارد در این دوره هاست که معلوم می‌شود میان بسط تکنولوژی غربی و بینش و تفکر فرهنگ ما چه نسبتی هست تا کسی به‌راحتی نگوید: این‌ها وسیله است و ما هرطور بخواهیم می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم و در دل آن نوع خودآگاهی که در دوره‌های غرب‌شناسی به دست می‌آید می‌توان نظر به برکات تمدن اسلامی انداخت و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد. مخصوصا این قسمت جواب "‌ و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد."
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این موضوع عرض عریضی در غرب‌شناسی دارد که عبور از غرب، عبور از یک تفکر است نسبت به عالم و آدم و این غیر از انتقادهایی است که در ذیل تمدن غربی به غرب می‌شود که اصطلاحاً تحت عنوان پُست‌مدرن یک نوع بازخوانی غرب است برای ادامه‌ی غرب. ما باید متوجه ذات تمدن غرب بشویم و جایگاه تاریخی آن را با نظر به رهنمودهای آیات الهی درک کنیم تا افق ظهور مهدویت را احساس نماییم. موفق باشید
7746
متن پرسش
باسمه تعالی به نظر حضرت عالی چه محدودیت هایی در مورد برگزاری دوره‌های آموزشی غرب‌شناسی وجود دارد؟ چه نکاتی را در طرح این دوره ها به عنوان افق فکری و اجرایی باید در نظر گرفت؟
متن پاسخ
از آن‌جایی که در اسلام تأکید بر نظام‌سازی است و رهنمودهای اسلام در متن یک نظام اسلامی تأثیر خود را به صورت کامل می‌نمایاند و به همین جهت هم رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» در اولین فرصتی که برایشان پیش آمد یعنی در مدینه، اداره‌ی جامعه را بر اساس دستورات اسلام به عهده گرفتند و باز در راستای نظام‌سازی اسلامی موضوع غدیر پیش آمد تا بعد از رحلت رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» نظام اسلامی بدون سرپرست نماند، آن‌هم سرپرستی که حقیقت قرآن و اسلام را با تمام وجود می‌شناسند. با توجه به نکات قوق ؛ انقلاب اسلامی نظر به ایجاد نظام و تمدنی دارد که تمام مناسبات آن با احکام اسلامی مدیریت شود و در این رابطه وظیفه‌ی هر مسلمانی است که فعالیت دینی خود را در دو جبهه‌ شکل دهد، یکی در جبهه‌ی مقابله با تمدنی که مانع جدّی برای تحقق نظام اسلامی است که در چهارصدساله‌ی اخیر آن مانع تمدن غربی بوده است. در این رابطه باید به‌خوبی روشن شود تمدن غربی به جهت ذات مادی‌اش نه در درون خود متذکر حقایق قدسی و معنوی است و نه به خودی خود امکان ظهور تمدنی را می‌دهد که آن تمدن نظر به عالم قدس و معنویت دارد و از این جهت باید غرب شناخته شود تا معلوم شود در نظر به تمدن اسلامی چرا باید از غرب عبور کرد و پشتوانه‌ی نظری این عبور را دوره‌های غرب‌شناسی به عهده دارد در این دوره هاست که معلوم می‌شود میان بسط تکنولوژی غربی و بینش و تفکر فرهنگ ما چه نسبتی هست تا کسی به‌راحتی نگوید: این‌ها وسیله است و ما هرطور بخواهیم می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم و در دل آن نوع خودآگاهی که در دوره‌های غرب‌شناسی به دست می‌آید می‌توان نظر به برکات تمدن اسلامی انداخت و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد. محدودیت‌های دوره‌های آموزشی غرب شناسی مربوط است به اهدافی که ما در غرب‌شناسی دنبال می‌کنیم و این‌که بنا داریم مخاطب را به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متوجه «باطن این تمدن مادی که ضد انسان است، ضد فطرت است» بکنیم پیش از آن‌که جوانان ما گرفتار روح غربی شوند و کار از کار بگذرد. افقی که ما در مباحث غرب‌شناسی مدّ نظر داریم علاوه بر موضوع سلبیِ نقد غربی ، موضوع ایجابی آن است و در نظرگرفتن خصوصیات تمدن اسلامی ، تمدنی که در پرتو دین اسلام زندگی زمینیِ ما را به آسمان معنویت متصل می‌گرداند و انسان را از یک‌بُعدی و یک ساحتی‌شدن نجات می‌دهد و تشریع را با تکوین هماهنگ می‌کند و از همه مهم‌تر زمینه‌ی ظهور عالی‌ترین شکل مدیریت اجتماعی یعنی ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را فراهم می‌نماید. آنچه امیدها را در این زمان چند برابر کرده نظر به تقدیری است که شما در این تاریخ با آن روبه‌روئید و آن طلوع روح گرایش به معنویت ملت‌ها است و وظیفه‌ای که ما در این مقطع ِ تاریخی به عهده داریم آن است که اگر با نگاه قدسیِ اسلام، غرب نقد نشود ملت‌ها در عین عبور از غرب معلوم نیست به کجا روی می‌آورند و اگر در متن نقد غرب، فرهنگ مهدوی به زیبایی کامل مدّ نظر قرار نگیرد، باز سرگردانی بشر به صورتی دیگر ادامه می‌یابد. از این جهت باز تأکید می‌کنم امروز، نقد غرب در پرتو نگاه اسلام به تمدن غربی ،از نان شب برای ما واجب‌تر است. موفق باشید
7698
متن پرسش
باسلام. قرآن مدام از وقوع ناگهانی قیامت سخن میگوید که البته در برخی آیات علاوه بر وقوع قیامت کبری به مرگ نیز نظر دارد نظیر آیه "قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعه بغته" ولی در برخی آیات سخت است که به مرگ فردی تفسیرش کنیم نظیر " یسالونک عن الساعه ایان مرساها قل انما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السماوات والارض لا تاتیکم الا بغته" و میبایست به دفعی بودن قیامت کبری تفسیرش کرد. در حالیکه ما طبق روایات قبل از وقوع آن مسئله ی ظهور حجت عج را داریم و بدون آن نمیتوان منتظر قیامت کبری که یوم تبدل الارض غیرالارض... میباشد بود.چگونه این دو قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در روایت از رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم اگر یک روز به آخر دنیا مانده باشد آن روز آن‌قدر طولانی می‌شود تا فرزندم مهدی ظهور کند. با توجه به این امر هم می‌توان گفت قیامت نزدیک است و هم می‌توان گفت ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» قبل از وقوع قیامت واقع می‌شود. موفق باشید
7652
متن پرسش
باسلام چند وقتی است جناب پناهیان در سخنرانی هایشان اشاراتی میکنند مبنی بر نزدیک بودن ظهور . با عباراتی نظیر " یا زینب مثل اینکه شما مقدمه ساز ظهور هستی" اشاره به درگیری های سوریه. یا مثلا پس از تاکید بسیار زیاد که برای ظهور دعا کنید ، میگویند خبرهایی هست که من نمی توانم بگویم. یا اساسا طرح مباحثی که به قول خودشان قواعد ظهور است. در همین زمینه چند ماه پیش جناب رسول جعفریان نامه ای عتاب آمیز به پناهیان نوشتند با مضمون نقد همین رفتارهای پناهیان. البته کمی با زبان بی ادبی. خواستم نظر شما را بدانم. آیا این نحوبرخورد با ظهور توسط جناب پناهیان درست است؟ آیا این انحراف نیست؟ آیا این تعیین وقت نیست؟ آیا این سبک کردن بحث ظهور نیست؟ اصلا وقتی سیره حضرت امام و رهبری را با این افراد مقایسه میکنیم ، می بینیم تناقض وجود دارد. رهبری به فکر ساخت تمدن اسلامی است ولی این افراد دائما توجه مردم را به نزدیک بودن ظهور معطوف میکنند. لطفا توضیح کامل بدهید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده سخنان آقای پناهیان را در آن رابطه که آقای جعفریان اشکال کرده بودند دنبال کردم. سخنان آقای پناهیان را سخنانی منطقی دیدم و اتفاقاً ما را متوجه آینده‌ای می‌کنند که ماوراء زندگی غربی باید فکر کنیم. قبلاً در این مورد عرایضی داشتم. موفق باشید
7597
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده اصول آسیب شناسی اجتماعی را چطور استنباط کنیم و در فعالیت های فرهنگی بکار بگیریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی جایگاه و هدف انقلاب اسلامی را درست بشناسیم که آمده است تا توحیدی را در این تاریخ ظهور دهد که در نهایت ما را به حاکمیت مهدی(علسه السلام) می رساند و از طرف دیگر بنا است ما از غرب و غرب زدگی عبور کنیم نسبت به این دو موضوع می توانیم هر جریانی را معنا کنیم که ما را به اهدافمان نزدیک می کند یا دور می کند. موفق باشید
7487
متن پرسش
اگر همه ی اهل بیت یک حقیقت نوری هستند (کلهم نور واحد) چرا در بعضی وقایع تاریخی از جمله توبه حضرت ادم بوسیله ی اسما اهل بیت و دیگر مواردفقط اسم بنج تن ال عبا امده است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به آن جهت است که بقیه‌ی‌ ائمه«علیهم‌السلام» ادامه‌ی همین فرهنگ‌اند و این پنج بزرگوار بنیانگذاران توحید آخرالزمان‌اند در همه‌ی ابعادی که قابل ظهور است. موفق باشید
7422
متن پرسش
سلام علیکم . استاد بنده جستجوئی در خصوص امام حسن عسگری انجام دادم. جگرم آتش گرفت هیچ چیزه به درد بخوری از این امام نه در اینترنت وجود دارد و نه در کتابخانه ی آستان قدس رضوی که بزرگترین کتابخانه ی خاورمیانه است . نهایت آن چهار تا داستان و فضائل و مرثیه است . استاد تصمیم گرفتم کاری برای این امام مظلوم انجام دهم . از همین حیث به ذهن ام رسید که دکترین سیاسی ایشان را تبیین کنم و به عنوان یک مدل سیاسی آن را یا بصورت مقاله یا کتاب و یا کنفرانس ارائه دهم . اما یاد حرفهای شما افتادم که همیشه تاکید داشتید هیچ گاه اهل بیت را به عنوان انسان های عالم و دانا و سیاست مدار قلمداد نکنید بلکه اینها فرای این صفات هستند و یک حقیقت نوری هستند . حال میخواستم بدانم اینکه نظر شما درباره ی اینکه یکی وجه از شخصیت اهل بیت را پر رنگ کنم و درباره ی آن تحقیق کنم چیست ؟ مثلا دکترین سیاسی امام عسگری - یا نمیدانم هر موضوعی دیگر . من خودم هرچه فکر کردم بین مقوله فلسفه و سیره امام عسگری نتواستم مطلبی پیدا کنم . بین مباحث جامعه شناسی هم همینطور - در خصوص علم دینی هم همینطور. تنها مطلبی را که توانستم بیایم که با سیره ی این امام همام مماس در می آمد نگرش سیاسی این امام بود . حال اگر شما با موضوع دکترین سیاسی امام عسگری موافق هستید بنده را مطلع سازید و اگر هم موضوع جالب تری را پیشنهاد میکنید که بر روی چشم . در ضمن زمینه ی مطالعاتی من مباحث شماست و علاقه ی خاصی به عرفان و فلسفه اسلامی دارم . و خیلی دوست داشتم امام عسگری را از این دریچه به مردم بشناسانم . اما اطلاعات ام کافی نیست . به هرحال اگر میشود راهنمایی بفرمایید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این کاری که تصمیم به انجامش دارید کار خوبی است. عنایت داشته باشید عظمت آن امام عزیزِ از جان عزیزتر در جایگاه تاریخی آن حضرت است که چگونه همچون چراغی روشن در ظلمات حاکمیت عباسی نور تشیع را برافروخته داشتند و شیعیان جهان را با مدیریت فوق‌العاده‌شان مدیریت کردند و نوابی را برای وجود مقدس حضرت مهدی«عجل‌اللّه تعالی فرجه» ترتیب نمودند و جهت نوری تاریخ را به جلو بردند. موفق باشید
7382
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم اینکه خداوند متعال در پاسخ به سوال سایل در مورد زمان وقوع قیامت ؛ عدد خاصی ذکر نفرموده آیا میتوان برداشت کرد که قیامت وقتی اتفاق میافتد که دیگر زمان رنگ باخته وچنین سوالی اصولا اشتباه است. ؟ و سوال دوم آیا درمورد زمان ظهور حضرت حجت هم همین مورد صادق است یعنی ظهور وقتی اتفاق میافتد که زمین به یمن وجود انسانهای بسیار متعالی به بلوغ خود دست یافته و زمان بی معنی میشود و در چنین شرایطی نمیتوان سوال از زمان ظهور کرد. ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی تمام نظام عالم از جمله زمان – که حاصل حرکت زمین است – از بین برود دیگر زمان معنا نمی‌دهد 2- زمان ظهور مولایمان به آن جهت پنهان است که هرلحظه امکان ظهور آن حضرت هست. باید ما زمینه را آماده کنیم. موفق باشید
7358
متن پرسش
سلام علیکم: جناب حجة الاسلام والمسلمین آقای طاهر زاده ،١- در عصر کنونی که چشمها از جمال دل ربای و آینه تمام نمای صفات حق ، (( حضرت حجة عج )) محروم هست، چگونه می توانیم باحضرت ارتباط علمی،قلبی وحسی ، بدون مفهوم انتزاعی،ذهنی ویامفهوم عقلی داشته باشیم؟ تا اعمال عبادیمان ومحبت مان به خدای محبوب مان واقعی وحقیقی باشد تا دچار بی ثمری و سردرگمی نشویم٠ " وما منا توفیقی الا بالله "
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: عنایت داشته باشید این عنوان که در اول سؤال مرقوم فرمودید برای من زیاد است. من معلم مکلایی هستم ارادتمند شما. ثانیاً: عمده آن است که با نظر وجودی بر مولایمان که واسطه‌ی فیض بین ارض و سماء است نظر کنیم و مظاهر اراده‌ی او را به‌خصوص رهبری عزیز و انقلاب اسلامی را مدّ نظر قرار دهیم تا با نور وجود حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ارتباط قلبی داشته باشیم. پیشنهاد می‌کنم هر وقت دعای «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّک اَلْحُجَة بْنِ الحَسن» را می‌خوانید وجهی از قلب‌تان به رهبری باشد که خدایا این مرد را کمک کن تا زمین و زمان رام او باشند که نایب حضرت صاحب الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است. موفق باشید
7172
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز بنده در مرز تغییر رشته از مهندسی به علوم انسانی هستم. اما با یک دوگانگی مواجه شده ام. علاقه شخصی بنده ضمن علاقه به مطالعه در متون و معارف دینی ، بیشتر در زمینه نظریه پردازی در علوم اجتماعی می باشد. احساس میکنم باید به رشته علوم اجتماعی بروم و از طریق نقد و مطالعه نظریات علوم اجتماعی غربی و نیز مطالعه در معارف دینی به تولید نظریات اجتماعی اسلامی رسیده و به نظریه پردازی در بحث سبک زندگی دینی بپردازم در حد توان خودم. از طرفی با توجه به ماجرای منقول از زبان آیت الله ناصری از قول آقای بهجت و نیز برخی سخنان جناب پناهیان و نیز مشاهده وضعیت جهان و منطقه و نیز این احساس که پرچم را آیت الله خامنه ای به حضرت صاحب خواهند داد و اینکه رهبری با توجه به سن بالایشان، احتمالا ظهور باید نزدیک باشد تا ایشان بتوانند پرچم را بدهند. بنابراین اگر ظهور به زودی اتفاق بیفتد، دیگر مطالعه غربشناسی و نقد نظریات غرب و تفکر پیرامون تولید نظریات سبک زندگی دینی بیهوده خواهد بود. چرا که با ظهور حضرت نه غربی خواهد ماند و نه سبک زندگی غربی. خود ایشان سبک زندگی دینی را برای بشریت تبیین خواهند کرد. مثلا فرض کنید ما به رشته علوم اجتماعی برویم و پس از 10 سال مطالعه در این رشته و اجزایش ، حضرت ظهور کنند. آنوقت تمتم زحمات ما بی نتیجه خواهد شد. لذا این فکر که ظهور خیلی نزدیک است بنده را به سمت مطالعه صرف در علوم و معارف اسلامی اعم از علوم حدیث، اعتقادات، تفسیر قرآن، مباحث حضرتعالی و این دست مطالعات سوق می دهد. خلاصه بنده در این دو راهی گیر کرده ام. اینکه بنابر نیاز امروز و نیز بلند مدت جامعه به سمت علوم اجتماعی بروم یا با فکر نزدیکی بسیار زیاد زمان ظهور و برچیده شدن بساط غرب، فقط به سمت رشته هایی نظیر علوم قرآن وحدیث بروم. لطفا پاسخ کامل بفرمایید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن آن بزرگان می‌تواند معنای دیگری داشته باشد حاکی از این‌که مسیری که حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» باز می‌کنند بالاخره به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌رسد و لذا شما طبق وظیفه‌ای که تشخیص می‌دهید عمل کنید و وقتی هم که حضرت تشریف بیاورند ما باید به عنوان کارشناسان آن نظام آمادگی‌های لازم را در خود ایجاد کرده باشیم. موفق باشید
7108
متن پرسش
سلام علیکم با وجود این وهابیها تکلیف شیعه چیست؟ با وجود حکمهایی که صادر می کنند . آیا می توان با دعا برای ظهور فرج را در خواست کرد. شما دعای فرج را کافی می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه هر روز بیشتر از روز قبل لطف خدا در راستای نشان‌دادن ضعف اسلام قلابی وهابیت در صحنه است و ما هم با دعا برای ظهور مولایمان نه‌تنها فرج تامّ آن حضرت را نزدیک می‌کنیم بلکه موجب هرچه بیشتر نورانی‌تر شدن منطق نایب آن حضرت می‌شویم تا جهان اسلام با راهنمایی‌های رهبری عزیزمان از این معضلات رهایی یابد. موفق باشید
7014
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی. می خواستم ببینم نظر اهل سنت در مورد امام زمان چیست؟و چه اعتقادی دارند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. بعضی از اهل سنت معتقدند هنوز حضرت متولد نشده اند و بعضی معتقدند متولد شده و فرزند حضرت عسگری«علیه السلام» است. اکثراً معتقد به نظر اول اند. به عنوان شاهد بر این‏که همیشه جهان داراى انسان کامل یا امام‏ زمان‏ است. این روایت که راویان اهل‏ سنّت‏ نیز بالاتفاق در جوامع روائى خود ذکر کرده ‏اند، قابل توجه است و تکرار آن در این بحث اولًا: موجب مى‏شود از افقى که این روایات به ما نشان مى‏دهد غافل نمانیم، ثانیاً: دائماً با رویکردى دقیق‏تر به آن توجه شود.حضرت رسول (ص) فرمودند:«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مِیْتَةً جاهِلِیَّةً»«مسند»، احمد حنبل، ج 4، ص 96- «مجمع‏الزوائد»، ج 5، ص 224 و 235- «صحیح مسلم»، ج 6، ص 22 (نقل از ترجمه الغدیر ج 20 ص 242).؛یعنى، اگر کسى بمیرد و امام زمان خودش را درک نکند به مرگ جاهلیت مرده است. پیام این حدیث این است که تنها با قرآن نمى‏توان مسلمان بود و به‏عنوان مسلمان از این دنیا رفت، بلکه باید امام زمان خود را بشناسید، وگرنه به مرگ جاهلیت- که همان بت‏پرستى باشد- مرده‏اید و مسلّم است شناخت امام زمان (ع) که در این روایت مدّ نظر دارد، شناختى است که بهره‏هاى معرفتى و اخلاقى براى ما دارد و نیز امام زمان (عج) باید مقامى باشد که شناخت آن، شناخت حقیقتى بزرگ به حساب آید، که بحث آن با تفصیل در جاى خودش شده است. در این‏جا فقط به‏عنوان شاهدى بر این‏که همواره یک انسان کاملى در هستى، هست مطرح کردیم. روایت روشن مى‏کند که در صورت نشناختن امام زمان، قرآن و سنّت پیامبر (ص) به تنهایى به دردتان نخورده است. در زمان وجود مقدس پیامبر (ص) امام زمان، خود پیغمبرند، زیرا پیامبر خدا (ص) علاوه بر مقام نبوت، مقام امامت را نیز داشته‏اند، چون آن حضرت فرزند ابراهیم (ع) هستند و در قرآن مى‏فرماید: پس از آن‏که ابراهیم (ع) را به مقام امامت رساندیم آن حضرت به خداوند عرضه داشت، آیا به ذریّه و فرزندان من این امامت مى‏رسد؟! خداوند فرمود: «... لَایَنَالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ» امامت عهد من است و به فرزندانى از تو مى‏رسد که هیچ‏گونه ظلمى نداشته باشند، یعنى معصوم باشند. حال که طبق آیه قرآن، پیامبر اسلام (ص) معصوم است و از طرفى ذریه و فرزند حضرت ابراهیم (ع) مى‏باشد، پس در زمان خودشان علاوه بر مقام نبوت، داراى مقام امامت نیز بودند و امام زمان محسوب مى‏شدند. حالا در این روایت آمده است که هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. پس پیامبر (ص) علاوه بر جنبه نبوت، جنبه دیگرى دارند که شناخت آن جنبه نیز ضرورى است، همان جنبه‏اى که در سایر ائمه هست، بدون آن‏که آن‏ها پیامبر باشند. از طرفى باز فکر کنید که مقام امام زمان و شناخت آن مقام چقدر مهم است که نشناختن آن مقام مساوى با مرگ جاهلیت است، چون اگر مقام او را در هستى نشناسیم، خیلى از چیزها را نشناخته‏ایم، چیزهایى که ما را از روحیه بت‏پرستى نجات مى‏دهد. موفق باشید
7017
متن پرسش
با سلام.طبق فرموده ی بزرگان اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است و گفته می شود که نباید به آنها سب و لعن کرد.در صورتی که در قرآن بسیار سب انجام شده است مثل«اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» (اعراف 179) «انان مانند چهار پایانند بلکه از حیوان هم بسی گمراه ترند زیرا انان ناگاه و غافلند» 2.«فمثله کمثل الکلب» (اعراف 176) «داستان او به سگ می ماند.» 3.«مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوها کمثل الحمار» (جمعه 4) «مثل انان که تورات به دوش گرفته و عمل نمی کنند مانند داستان الاغ است.» 4.«ان انکر الاصوات لصوت الحمیر» (لقمان 19) «به درستی که زشت ترین صداها صدای خران است.»چرا خداوند بارها در قرآن خاب بکفار و مشرکین و... از حیوان،خر،سگ،کور .لال و گنگ و کر،سفیه نادان حمال و بارکش و..نام برده است.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و در اصول کافی که صحیح السند نیز میباشد: اصول کافی باب مجالسه اهل المعاصی-ج2،ص524 اینم ترجمش از امام صادق علیه السلام حدیث شده است که فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است:هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید بیزارى خود را از آنها آشکار کنید، وبسیار بآنها دشنام دهید،و در باره آنها بد گوئید، و آنها را با برهان و دلیل خفه کنید که (نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و) نتوانند بفساد در اسلام طمع کنند، و درنتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد. امام صادق روحی له الفدا فرمودند: ما جماعت بنی هشام بزرگان و کوچک های خود را امر می کنیم به دشنام دادن و لعن آندو نفر( ابوبکر و عمر) و بیزاری جستن از آن دو( ابوبکر و عمر). کتاب معتبر ومتقن بحار الانوار ج 5 ص 323 طبق آیات و روایاتی که آمده است باید سب و لعن فرمود.نظر حضرتعالی را می خواستم.خواهشا به تفضیل توضیح دهید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نقد اندیشه کار خوبی است چون موجب رشد می شود. در آیاتی که مطرح می فرمایید بدون اشاره به شخص خاص خداوند اندیشه های شرک آلود را می کوبد 2- اشاره ی رسول خدا«صلوات اللَه علیه و آله» به ابوسفیان و مروان حکم و پدر او است، این غیر از امثال خلیفه ی اول و دوم است که در آن زمان در کنار پیامبر بودند 3- در هر صورت سیره ی اهل البیت«علیهم السلام» آن است که انتقاد می کردند ولی در هر حال اسم نمی آوردند. از طرفی اگر امروز علماء ما مصلحت اسلام در مقابل دشمن را احترام به بزرگان اهل سنت می دانند، عدم رعایت مصلحت اسلام از همه ی گناهان بزرگ تر است. علماء اهل سنت نیز در این رابطه هوشیاری های خوبی از خود نشان داده اند به عنوان مثال عین مصاحبه‌ی دکتر احمد طیب که هم‌اکنون مفتی الأزهر است با شبکه‌ی نیل را ملاحظه فرمائید: - خبرنگاری سؤال کرد آیا به نطر شما عقاید شیعه مشکل ندارد؟ شیخ طیب جواب داد: نه چه مشکلی دارند، 50 سال پیش شیخ شلتوت فتوا داده است که شیعه مانند مذاهب دیگر است. - خبرنگار گفت: فرزندان ما در حال شیعه شدن هستند، چه باید بکنیم؟ شیخ جواب داد: خوب بشوند مگر کسی از مذهب حنفی به مالکی برود ما اشکالی به او می‌گیریم؟ - خبرنگار پرسید: شیعیان با ما درحال قوم و خویشی هستند و با فرزندان ما ازدواج می‌کنند. شیخ جواب داد: چه اشکالی دارد، بین مذاهب ازدواج آزاد است. - خبرنگار گفت: می‌گویند شیعیان قرآنشان فرق می‌کند. شیخ طیب پاسخ داد: این حرف‌ها خرافه پیرزن‌ها است. قرآن شیعیان با ما هیچ فرقی ندارد و حتی رسم الخطشان نیز مانند قرآن ما است. - خبرنگار گفت: 23 روحانی از یک کشور(عربستان) فتوا داده‌اند که شیعیان کافرند، رافضی هستند. شیخ گفت: فتوای آن‌ها اعتباری ندارد. - خبرنگار گفت: پس این اختلافاتی که بین شیعه و سنی مطرح می‌کنند چیست؟ شیخ پاسخ داد: این اختلافات، سیاست خارجی است و می‌خواهد بین شیعه و سنی اختلاف بیندازد. - خبرنگار گفت: من یک سؤال جدی دارم: شیعیان که ابوبکر و عمر را قبول ندارند، چگونه می‌گویید این‌ها مسلمان هستند؟ شیخ طیب گفت: بله قبول ندارند، اما مگر اعتقاد به ابوبکر و عمر جزو اصول دین اسلام است؟ قصه ابوبکر و عمر یک قصه تاریخی است و تاریخ به اصول اعتقادات ربطی ندارد. - خبرنگار که از این جواب جا خورده بود گفت: شیعیان یک ایراد دارند، آن هم این‌که می‌گویند امام زمانشان از 1000 سال پیش هنوز زنده است. شیخ پاسخ داد: خوب ممکن است، چرا ممکن نباشد، ولی دلیلی ندارد ما اعتقاد آنان را داشته باشیم. - خبرنگار پرسید: آیا ممکن است کودک 8 ساله امام باشد؟ شیعیان معتقدند کودک 8 ساله امام شده است. شیخ گفت: وقتی یک طفل در گهواره پیغمبر بشود، این‌که یک کودک 8 ساله هم امام باشد عجیب نیست، هرچند ممکن است ما به عنوان اهل تسنن این اعتقاد را قبول نداشته باشیم؛ اما این موضوع به اسلام آن‌ها صدمه‌ای نمی‌زند و آن‌ها مسلمانند. موفق باشید
6954
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد گرامی اخیرا سایت خبرآنلاین مصاحبه ای با آیت الله علی کورانی عاملی داشته که به نظر می رسد با نوع نگاه حضرتعالی نسبت به تکالیف عصر غیبت تفاوتی هایی دارد به خصوص آنجا که می گویند: "هیچ یک از فقهای ما نگفته که ما برای انتظار، تکالیف خاصی داریم. خب چه کسی فتوا داده که چنین کاری باید کرد؟ هیچ کس. سخن این نظریه پردازان دربارۀ «واجبات انتظار»، سخنی غیر فقهی است؛ یا اخلاقی است، یا انشائی، یا خیالی. و منشأ آن از این جاست که نویسنده یا گوینده، مفهومی بیش از ظرفیت متن آیه و حدیث را بر متن تحمیل می‌کند. معمولاً سخنشان منبعی ندارد و از خودشان است." و نیز در ادامه بر این مطلب تاکید می کنند. بنظرم سخنان ایشان در عین حال که در محدوده فقه اصغر درست است و ما مسائل و احکام اضافه ای در رساله عملیه به جهت نسبت با امام زمان در آخرالزمان نداریم اما در مجموع کلامشان احساس می کنم در زمینه اخلاقی و اعتقادی یا به تعبیر خودشان انشائی و خیالی نیز، نوعی فروکاست صورت گرفته از افق نگاه جدی و ظریف درباب آخرالزمان و شرایط عصر غیبت که در کتابهای جنابعالی وجود دارد. شاید منشا دیدن این تفاوت بضاعت قلیل من بوده و قضیه طور دیگری است. ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید. متن کامل مصاحبه: آیت الله علی کورانی عاملی، یکی از علمای برجسته لبنان و ساکن شهر قم است. تا کنون ده‌ها عنوان کتاب دربارۀ تاریخ اسلام و کلام شیعه منتشر کرده، نخستین مرکز نرم افزاری اسلامی جهان را در ایران بنیان گذاشته و در چند شبکه ماهواره ای به زبان عربی و فارسی برنامه دارد. اما در ایران بیش از هر چیز، با کتاب «عصر ظهور» شناخته می‌شود. همان چهره برجسته و محققی که تولید کنندگان "سی دی ظهور" تمام اعتبار حرف های خود را به وی منتسب می کردند اما وی سخنان منتسب به خود را رد کرد. در سالروز آغاز ولایت حضرت صاحب الزمان (عج) چند پرسش را درباره مفاهیم انتظار و غیبت مطرح کرده ایم. گفت وگوی خبرآنلاین را با آیت الله کورانی می خوانید: تعریف مشترک از انتظار نزد شیعیان چیست؟ تعریفی که مورد اتفاق تمام فقهای شیعه باشد. انتظار دو بُعد و تعریف دارد. بُعد اول: گاهی انتظار یعنی منتظر بمانید، دولت تشکیل ندهید تا امام مهدی بیاید. یعنی صبر کن و دست نگه دار. زیرا شما نمی‌توانید دولتی عادل تشکیل دهید. پس هیچ دولتی تشکیل ندهیدو مسئولیت آن را به عهده نگیرید. بعضی از فقهای ما قائل به این رأی هستند و تشکیل دولت را قبل از ظهور امام زمان قبول نمی‌کنند. می‌گویند تکلیف ما نیست. بعضی‌هایشان حرام می‌دانند، بعضی‌هایشان می‌گویند جائز است ولی وظیفه نیست. اما بعضی‌ها هم تشکیل حکومت را جایز می‌دانند. بعضی از باب حِسبه، یعنی أحیاناً برای نظم جامعه جایز می‌دانند، مانند آیت‌الله عظمى خویی؛ و بعضی هم از باب ولایت فقیه، نه تنها جایز، بلکه وظیفه و واجب می‌دانند، مانند امام خمینی. پس نظر این‌ها دربارۀ انتظار با هم فرق دارد. از نظر امام خمینی یعنی انتظار داشته باشید ولی در عین حال فعالیت کنید و در خط امام مهدی(ع) دولت تشکیل بدهید، اما بعضی می‌گویند نه وظیفه ما این نیست. پس انتظار دو معنی دارد. انتظار با انقلاب و تشکیل حکومت، و انتظار بدون تشکیل حکومت که می‌گوید نه ما نمی‌توانیم دولت عدل تشکیل دهیم، پسبا حکومت‌هایی که هست می‌سازیم تا امام زمان بیاید. البته همزمان می‌کوشیم تا به حکومت جهت دهیم و راهنمایی‌اش کنیم تا از ظلمش بکاهیم. این یک بُعد از انتظار بود. این که حکومت تشکیل بدهیم یا ندهیم. بُعد دیگر که مورد اتفاق همه شیعیان است، انتظار به معنی امید و توقع است. یعنی یقینی عمیق به این که آینده از آنِ دولت عدل الهی است. یعنی به جای یأس و ناامیدی، امید داشته باشید، شاید هر لحظه خدا این کار را شروع کرده و ظهور امام را آغاز کند. -می‌شود توضیح دهید که منظور از این بُعد چیست؟ آیا فعالیت خاصی را نمی‌طلبد؟ بعضی‌ها وقتی می‌بینند چه قدر فساد و ظلم هست، چه قدر مردم بی دین شده‌اند، مأیوس می‌شوند. این باور می‌گوید مأیوس نشوید. کار جهان به دست خداست. خدا این اجازه را داده، اما در نهایت نقشه و برنامۀ دیگری دارد. -پس یعنی اعتقاد به این که این سیر تاریخ بشر، هدفی داشته و نهایت خوشی دارد. احسنت. یعنی «الخط البیانی»، یعنی سیر تاریخی امت اسلامی، حتماً باید به اوج خود، یعنی شمول اسلام بر کل جهان برسد. «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه» هدف است و حتمی و قطعی است. کی اتفاق می‌افتد؟ نمی‌دانیم. ولی توقع داریم شاید امسال باشد، شاید سال آینده، شاید هم هزار سال دیگر. -خب این بُعد انتظار، تکالیف خاصی را ایجاب نمی‌کند؟ هرگز. هیچ یک از فقهای ما نگفته که ما برای انتظار، تکالیف خاصی داریم. -پس این همه که می‌گویند و می‌نویسند و کتاب و جزوه منتشر می‌کنند که وظایف منتظران چیست، چه می‌شود؟ خب چه کسی فتوا داده که چنین کاری باید کرد؟ هیچ کس. سخن این نظریه پردازان دربارۀ «واجبات انتظار»، سخنی غیر فقهی است؛ یا اخلاقی است، یا انشائی، یا خیالی. و منشأ آن از این جاست که نویسنده یا گوینده، مفهومی بیش از ظرفیت متن آیه و حدیث را بر متن تحمیل می‌کند. معمولاً سخنشان منبعی ندارد و از خودشان است. -یعنی کاری فقهی و فقاهتی نیست. نه. هرگز. ما چیزی به عنوان «تکالیف زمان غیبت»، «به علت غیبت» یا «در انتظار» نداریم. تکلیف واجب برای مکلّف، همان تکالیف عمومی زمان حضور امامان است و نه چیزی بیشتر. فقط همان است. تکلیف ما در زمان غیبت و حضور معصوم فرقی نمی‌کند. متون رسیده از اهل بیت تأکید دارد که تنها کار واجب در زمان غیبت امام این است: ایمان و انتظار فرج او. فقط ما راتشویق کرده‌اند که برای او دعا کنیم و با او ارتباط روحی داشته و به او توسل کنیم. -پس وظیفه فرد منتظر که بعضی همه اش روی آن تأکید می کنند؟... وظیفه ای که مربوط بشود به جامعه، نداریم. هیچ وظیفه‌ای برای انتظار و مخصوص آن نداریم. -پس وظیفه منتظر شد فقط انجام واجبات و ترک محرّمات و دعا. همین تکالیف شرعی ثابت شده است. یعنی حلال و حرام و واجب و مستحب و مکروه. هر کس که به این‌ها عمل کند، واجبات را انجام دهد و گناهان را ترک کند، یعنی منتظر است و مورد قبول. -پس فرق کسی که به امام زمان اعتقاد دارد و کسی که ندارد در چیست؟ خب این منتظر است و توقع دارد امام ظهور کند، ولی آن، توقع ندارد. -یعنی تفاوتشان تنها در یک حالت روحی است؟ تفاوت آن‌ها در باورها و عواطف است. و این کم چیزی نیست. این یک تفاوت اساسی است. این [=منتظر] اعتقاد دارد که خط سیر جهان به طرف تکامل و به طرف دولت عدل الهی است. -آخر می‌گویند اگر کسی اعتقادی داشته باشد باید عملی را متناسب با اعتقادش انجام دهد. خیر. این یک قاعدۀ کلی نیست. مثلا ما به آسمان‌های هفتگانه معتقدیم، حال، تکلیف متناسب با آن چیست؟! اعتقاد به امام مهدی(ع) ، تکالیف ویژه ای را که موازی با آن باشد، ایجاب نمی‌کند. حداکثر می‌توان گفت ایمان به او، دعا برای او، و احساس آمادگی برای کمک به او در صورت ظهورش، موازی با اعتقاد به اوست. -یعنی بخشی از دین داری شیعه است و چیزی مستقل نیست که فعالیت مستقلی را بطلبد. همین طور است. هرگز. -پس نظر قائلان به تشکیل حکومت چه می‌شود؟ آن را وظیفه منتظران در زمان غیبت نمی‌دانند؟ این هم مختص به زمان غیبت نیست. غیبت وظیفه خاصی را ایجاب نمی‌کند. حتی ولایت فقیه هم از نظر قائلان به آن، هم در حضور و هم در غیبت معصوم مطرح است. و در مورد نیابت فقیه از معصوم به حدیث «جَعَلتُهُ عَلَیکم حاکماً» از امام صادق(ع) استناد می‌کنند که به زمان حضور امام هم برمی گردد. /6262
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته مسئله بسیار ظریف‌تر و دقیق‌تر از آن است که جناب آقای کورانی مطرح می‌فرمایند و حتی در کتاب «عصر ظهور» ایشان که از وجهی نکاتی را در رابطه با عصر ظهور فرموده‌اند بسیاربسیار نکاتی هست که ایشان در آن کتاب متذکر نشده‌اند و این یک امر بدیهی است. ولی در هرحال مسئله‌ی تلاش برای تحقق عدالت از طریق انسان کامل چیزی است ماوراء این حرف‌ها، و روح اسلامیت هرمسلمان بر عهده‌ی مسلمانان می‌گذارد که زمینه‌ی ظهور نور الهی را فراهم کنند و مگر جز این است که ملتی که منتظر مصلح هستند باید خود صالح باشند؟ و ملت صالح می‌توانند نسبت به حاکمیت جامعه و امور سیاسی و اقتصادی و تربیتی خود بی‌تفاوت باشند؟ و مگر ولایت فقیه جز ایجاد شرایط برای به‌وجودآمدن انسان‌های صالحی است که زمینه‌ی ظهور مصلح را فراهم کنند و آن امام عزیز غایب را امیدوار نمایند؟ موفق باشید
6932
متن پرسش
باسلام ارتباط بین نماز امام زمان وخود حضرت در چیست ؟ آیا این نماز برای تعجیل در فرجشان است یا برا ی سلامتی ایشان است رمز صد مرتبه ایاک نعبد و.... در چیست مثلا چرا در نماز امیر المومنین این صد مرتبه وجود ندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انوار مقدس معصومین«علیهم‌السلام» در ذیل شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» هرکدام راهی هستند به سوی خداوند و نمازهای آن‌ها نیز ظهور خاص سیر آن عزیزان از جان عزیزتر است. با خواندن نماز امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» مسیر رجوع به خدا را با نور آن حضرت انتخاب کرده‌اید و از این طریق به خدا نزدیک می‌شوید و به حوائج خود می‌رسید. صد بار می‌گویی ای خدا تماماًٌ در ذیل بندگی تو هستم و در مسیر بندگی خود از تو مدد می‌جویم که بتوانم بندگی تو را ادامه دهم. آیا خداوند چنین بنده‌ای را بی‌محلی می‌کند؟ موفق باشید
6933
متن پرسش
باسلام آیا برای وقت ظهور یک زمان مششخصی در نزد پروردگار عالم وجود دارد یا این زمان متغییر است مثلا میگویند عدم آمادگی بشر وشیعیان برای ظهور موجب تاخیر میشود وشنیده ای هم مطرح است که ایت الله.... فرموده در زمان من فقط پنج مرتبه ظهور به تاخیر افتاده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای خدا معلوم است، حتی معلوم است که چندبار به تأخیر می‌افتد. موفق باشید
6917
متن پرسش
سلام استاد گرامی آیا شما شرحی بر دعای عهد دارید ویا برنامه ای برای این کار دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم خدا توفیق این کار را به بنده بدهد. موفق باشید
6831
متن پرسش
با سلامالف) آیا در زمان حضرت مهدی یهودیانی که ایمان نمی آورند جزیه پرداخت میکنند یا وقتی بر آنان حق آشکار شد کشته میشوند؟ب)راجع به سنیها چطور؟ج)آیا روایاتی در دست هست که کسانی مانند چاوز هم رجعت کنند؟د)آیا اینکه حضرت مهدی جمعه ظهور میکنند قطعی است یا همه روزها باید منتظر ظهور حضرتش بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً وقتی حق روشن شود دیگر جایی برای جزیه‌دادن نمی‌ماند و با ظهور حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دیگر شیعه و سنی مطرح نیست، اسلام مطرح است با نور حاکمیت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه». موضوع در مورد چاوز برای بنده مبهم است. از آن‌جایی که بهترین زمان‌ها ظرف ظهور بهترین انسان است می‌توان گفت جمعه استعداد بیشتری برای ظهور حضرت دارد. موفق باشید
6789
متن پرسش
بسم الله الرّحمن الرّحیم: ضمن تشکر از جنابعالی؛ سوالاتی خدمتتان داریم که امید است با جواب تک‌تک آن‌ها نکاتی در راستای ادامه‌ی مباحثی که مطرح می‌فرمایید روشن شود.
متن پاسخ
- سؤال 1- مباحث غرب شناسی چه ضرورت و جایگاهی در سرفصل های آموزشی دارد؟ و علت تدریس این سنخ مباحث از سوی شما چه بوده است؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب: 1- مباحث غرب‌شناسی در راستای نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و توجه به فرهنگ مهدوی که افق آینده را در اتحاد بین تکوین و تشریع می‌نگرد، معنای خاصی به خود می‌گیرد غیر از آنچه منتقدین مشهور دنیا در رابطه با نقد غرب مطرح می‌کنند. ما از طریق انقلاب اسلامی بنا داریم زندگی زمینی خود را در تمام مناسبات فردی و اجتماعی به کمک شریعت الهی، با عالم قدسی مرتبط گردانیم و در این رابطه باید موانع تحقق این هدف را که در حال حاضر عمده‌ترین آن موانع نگاه فرهنگ غربی به عالم و آدم است، بشناسیم و بدین لحاظ نه‌تنها شناخت غرب با این رویکرد برای دوستداران انقلاب اسلامی لازم بلکه از نان شب واجب‌تر می‌باشد و گرنه ناخودآگاه انقلاب اسلامی در ذیل غرب قرار می‌گیرد و از تحرک لازم می‌افتد و ملت‌ها از نتایج فوق‌العاده‌ای که می‌توانند از انقلاب اسلامی ببرند محروم می‌شوند و با ادعای آن‌که توسعه‌یافتگی مستقل از منظومه‌ی جهانی نیست عملاً انقلاب اسلامی را استحاله می‌کنند. سؤال 2: به نظر شما ضعف ها و کاستی دوره های آموزشی غرب شناسی موجود در کشور چیست؟ طرح کلی و ویژگی خاص مباحث آموزشی شما چه می باشد؟ جواب 2- حقیقتاً درست متوجه شده‌اید که مباحث غرب‌شناسیِ موجود بعضاً نقص‌ها و کاستی‌ها و اشکالاتی دارد زیرا بعضی‌ها متوجه نیستند مخالفت ما با فرهنگ غرب مثل مخالفتی که مثلاً روسیه و یا چین با غرب دارد نیست، اندازه‌ی مخالفت ما با غرب به اندازه‌ی تفاوت اهدافی است که هرکدام دنبال می‌نماییم و در راستای آن اهداف انسان را معنا می‌کنیم. ضعف‌های بعضی از مباحث غرب‌شناسی در غفلت از ذات غرب است، غربی که در سر و سامان‌دادن بر زندگی زمینی بشر به غیب به عنوان نقشی فعّال و کارساز و الهام‌بخش توجه نمی‌کند و مطابق آن برنامه نمی‌ریزد و عملاً به دست‌آوردهایی دست می‌زند که در اثر آن دست‌آوردها نقش الهام‌بخشی غیب و اشراقی آن از صحنه‌ی زندگی انسان‌ها دور می‌شود، در حالی‌که ما در نقد غرب باید متوجه باشم غرب چه‌چیزی به ما داده و چه‌چیزی از ما گرفته که سعی شده در کتاب «عالم انسان دینی» به‌طور بسیار مختصر متذکر آن باشیم. کتاب «مدرنیته و توهّم» نمونه‌ای از نقد غرب با رویکرد دینی است به آن شکلی که عرض شد. سؤال: 3 ) نسبت ما با تاریخ انبیا و اولیا چگونه باید باشد و درک انقلاب اسلامی چگونه منجر به تصحیح این نسبت می گردد؟ جواب: 3- نسبت ما با تاریخ انبیاء و اولیاء از این قرار است که حضرت حق از ابتدای حیات زمینی بشر زندگی دینی و شرعی را برای انسان‌ها مقدر نموده تا در گشایش زندگی زمینی و تنگناهای مخصوص این زندگی بهترین انتخاب را داشته باشد و همواره رابطه‌ی اشراقی خود را با عالم معنا حفظ کند و این خط از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شد و همچنان ادامه یافت تا به شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید و در دل این شریعت نظرها به حاکمیت انسانِ کامل یعنی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» معطوف گشت و در راستای چنین حضوری انقلاب اسلامی ظهور کرد و درست در مقطعی از تاریخ که فرهنگ مدرنیته اراده کرده بود خط حضور تاریخی انبیاء و اولیاء را نادیده بگیرد انقلاب اسلامی متذکر آن خط معنوی گشت تا اولاً: بشر راز سرگشتگی خود را در دوران جدید درست بشناسد و ثانیاً: راهی را که خداوند برای زندگی زمینی بشر مقدر کرده است همچنان گشوده بماند تا ما زندگی خود را در مسیر اراده‌ی الهی قرار دهیم و از بی‌معنایی و پوچی رهایی یابیم و بفهمیم تقدیری که خداوند اراده کرده است چه تقدیری است. سؤال: 4) با توجه به اینکه فهم ما از دین متاثر از حجاب مدرنیته است، چگونه می توان در دوره های آموزشی به مباحث دینی توجه نمود؟ جواب: 4- همچنان‌که بحمداللّه متذکر هستید در شرایطی قرار داریم که به‌واقع در بسیاری امور فهم ما از دین متأثر از حجاب مدرنیته است و تنها با یک خودآگاهی تاریخی می‌توانیم از این حجاب آزاد شویم وگرنه سعی می‌کنیم دین را با مدرنیته تطبیق دهیم که با این کار اصالت را به فرهنگ مدرنیته داده‌ایم و عملاً دین در ذیل فرهنگ غربی قرار می‌گیرد و از کارآیی لازم باز می‌ماند و معلوم است وقتی دین کارآیی لازم را نداشت فرو گذاشته می‌شود. خودآگاهی تاریخی یعنی بفهمیم جایگاه دین و جایگاه مدرنیته دو جایگاه متفاوتی است و هیچ نسبتی با همدیگر ندارد زیرا یکی اصالت را به جهان می‌دهد و دیگری اصالت را به خدا. به عنوان مثال وقتی شما جایگاه تاریخی وهابیت را درست شناختید و معلوم شد این فرقه مأمور است تا اولاً: در زیر لوای اسلام فرهنگ مدرنیته را بسط دهد و ثانیاً: مأمور است از اسلام چهره‌ای زشت بنمایاند تا نگاه‌ها از اسلام به سوی فرهنگ غربی معطوف شود، دیگر انرژی خود را صرف این نمی‌کنید که بخواهید اشکالات محتوایی آن فرقه را اثبات کنید، در عین آن‌که اشکالات محتوایی فراوانی در این فرقه هست. در خودآگاهی تاریخی که ما باید نسبت به مدرنیته داشته باشیم متوجه جایگاه تاریخی آن فرهنگ می‌شویم که در ذات خود هیچ معنویت اصیلی را برنمی‌تابد و هر معنویتی را در فضای روح سوبژکتیویته به باور شخصی تبدیل می‌کند و انسان را در خود متوقف می‌نماید، در حالی‌که جایگاه دین در طول تاریخ درست برعکس جایگاه تاریخی فرهنگ غربی است. دین انسان‌ها را متذکر حقیقتی ماوراء برداشت‌های ذهنی‌شان می‌کند تا با عالمی بس جدّی‌تر و اصیل‌تری مرتبط گردند، عالمی که اگر بدون نظر بدان تصمیم‌گیری کنند گرفتار انواع بحران‌ها و تناقض‌ها می‌شوند همان‌طور که عده‌ای در اطاق تاریک خواستند فیل را بشناسند و نظر بدهند. و چنانچه آموزش معارف دینی با چنین دقتی همراه نباشد که امروزه تنها باید با فاصله‌گرفتن از ظلمات غرب می‌توان به نور توحید در افق زندگی بشر اشاره کرد؛ به نحوی گرفتار یک نوع سکولاریسم شده‌ایم که البته بیش از همه باید حوزه‌های علمیه در این امر هوشیاری لازم را به‌خرج دهند. سؤال: 5) به نظر می آید که جنابعالی در فهم اندیشه غربی از دیدگاهها و جریانهایی استفاده نموده اید که متفاوت و ظاهرا متعارض هستند.به طور مثال اندیشه صدرایی، تفسیر المیزان و اندیشه های مرحوم فردید و رضا داوری اردکانی در مباحث شما طرح شده اند. لطفا وجه پیوند این اندیشه ها را در مباحث غرب شناسی توضیح دهید. جواب: 5- این نکته‌ی بسیار حساسی است که وقتی انسان به اندیشه‌ها از نظر وجودی بنگرد و در همه‌ی آن‌ها در جستجوی «وجود» باشد و اگر آن اندیشه‌ها متذکر وجود باشند دیگر به عنوان اندیشه‌های متکثر و متفاوت ظهور نمی‌کنند و این درست بر عکس نگاه حصولی و ماهیت‌گرا به اندیشه‌ها است که با نظر به وجه متفاوتِ آن‌ها شناخته می‌شوند زیرا ماهیت مثار کثرت است و برعکس وجود که عامل وحدت می‌باشد. شما در اندیشه‌ی صدرایی منور به نگاهی می‌شوید که اولاً: بین وجود و ماهیت تفکیک می‌کنید و به اعتباریات اصالت نمی‌دهید. ثانیاً: متوجه وجود به معنای تشکیکی آن هستند یعنی وجود را به عنوان یک مفهوم در ذهن مورد توجه ندارند بلکه به عنوان یک حقیقت به آن می‌نگرید. در این دستگاه بنده جناب آقای دکتر فردید و جناب استاد داوری را در رابطه با نقد غرب متذکر «وجود» می‌دانم به این معنا که این بزرگان و از همه مهم‌تر جناب مارتین هیدگر غرب را از آن جهت که حجاب وجود است نقد می‌کنند و اگر به عمق تعبیر هیدگر نسبت به وجود و ظهور و خفای وجودی که وی مدّ نظر‌ها قرار می‌دهد نظر کنیم به تشکیکی‌بودن وجود که ملاصدرا مدّ نظر دارد نزدیک می‌شویم و در این رابطه بنده قرائت دکتر فردید از هیدگر را از آن جهت که شیعه و ایرانی است قابل قبول می‌دانم هرچند ممکن است به‌زعم عده‌ای این برداشت از هیدگر مطابق اندیشه‌ی هیدگر نباشد، که البته بنده معتقد به این نیستم. چون وقتی خودم هم به متون نوشته‌شده از هیدگر رجوع می‌کنم و در فضای اصالت وجود صدرایی و با ذوق تشیع به آن متون می‌نگرم احساس تناسبی بین صدرا و هیدگر برایم پیش می‌آید. در صفحه‌ی 290 کتاب «مفردات فردیدی» از قول فردید آورده: «: «من می‌خواهم از نو، ملاصدرا بخوانم تا آن‌جا که سوبژکتیو و ابژکتیویته در ملاصدرا محو شود، تفسیر من از ملاصدرا غیر از تفسیر خودبنیادانه‌ای است که حوالت دوره‌ی جدید است»». می‌گوید: ««وجودِ» ملاصدرا متعالی از وجودِ ذهنی و عینی است. در فلسفه‌ی ملاصدرا تعالی و دفاع از قرآن است». می‌فرماید: «ملاصدرا پریروز دارد». سؤال: 6 ) چه نسبتی بین عرفان اسلامی (به طور خاص ابن عربی) و اندیشه متفکرین غربی مانند نیچه یا هایدگر وجود دارد؟با تشکر جواب: 6- روح عرفان محی‌الدین در نظر به اسماء الهی نهفته است که نگاه بسیار با ارزشی به عالم است زیرا حقیقتاً در نگاه وجودی آنچه مدّ نظر است وجود است در کمالات خاص وگرنه نگاه ما به مفهوم وجود خواهد بود. پس در نگاه وجودی از آن جهت که وجود عین کمال است شما با اسماء حسنای الهی روبه‌روئید که در مظاهر مختلف ظهور کرده و عرفان محی‌الدین انسان را در چنین نگاهی می‌پروراند تا بتواند بین تنزیه و تشبیه جمع کند و با حضرت اللّه در مظاهر اسماء حسنایش مأنوس گردد. در دل چنین نگاهی غرب سراسرظلمات است و هایدگر این را به‌خوبی می‌فهمد و می‌فهماند ولی نه در آن حدّی که شما در عرفان محی‌الدین متوجه آن هستید. در حالی‌که نیچه را به‌راحتی را نمی‌توان در این دستگاه جای داد. نتیجه از یک طرف با مفاهیم درگیر است و طالب حضور می‌باشد و فریاد می‌زند که کلیسا و بازار خدا را کشته‌اند و در به در به دنبال خدای حضوری است و از طرف دیگر به ابرمردی نظر دارد که اراده‌ی او معطوف به قدرت است و نه معطوف به حق. با این‌همه نیچه به جهت آن روح عصیانگرش می‌تواند الهام‌بخش باشد ولی ارتباط با نیچه کار آسانی نیست حتی در همین حدّ که من تصویر کردم نمی‌توان نیچه را جای داد. با این‌همه می‌توان گفت: «دیده آن باشد که باشد شه‌شناس.... تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
نمایش چاپی