بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30660
متن پرسش
سلام: من در بررسی ادیان به تکافو ادله رسیدم و قادر به انتخاب نیستم تکلیفم چیست؟ هر کدام محاسن و معایبی دارند که دیگری ندارد. مثلا اگر ملاک را محبت خدا به بندگانش بدانیم بنظر می‌رسد مسیحیت سرآمد است چون خداوند برای نجات ما بندگان بالفطره عاصی یگانه فرزندش را به صلیب می‌سپارد اما مسئله تثلیث معقول نیست. ادیان هند بلاشک سرآمد وحدت وجود هستند و برترین توحید را در بین ادیان مطرح می‌کنند. اما مسئله نبوت در آن جایگاهی ندارد. اسلام جامعیت خوبی دارد اما خدایی که مطرح می‌کند خشن است معشوق نیست معبود است، توحیدی که مطرح می‌کند در حد دو تا نبودن خداست و از آن لطافت های توحیدی ادیان هند خبری نیست گرچه از مسیحیت بهتر است همینطور می‌توان در فضل و عیب سایر ادیان سخن گفت و نکته ای که نباید فراموش کرد اینست که بسته به اینکه چه ملاک های برون دینی ای را قبل از انتخاب دین پذیرفته باشیم و ملاک خود این ملاک ها هم خود داستانیست و شاید بیشتر ذوقی باشد پس از آنکه ملاکهایی هم برگزیدیم باز در مقایسه ادیان به تکافو می‌رسیم و هر دینی بخش هایی از ملاکهای ما را دارد و بخش هایی را ندارد چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در جای خوبی ایستاده‌اید و بنده هم چنین تجربه‌هایی داشته‌ام. به هیچ وجه هیچ‌کدام از ادیان را مردود نمی‌دانم ولی به نظر بنده اسلام به جهت آن‌که در عین حضور تاریخیِ آخرالزمانی‌اش که باید جوابگوی نیاز این انسان باشد، جامعیت فوق‌العاده‌ای دارد و واقع‌بینی‌های آن را نباید حمل بر خشونت نمود. کافی است مدتی در آیات آن تدبّر شود تا مُهیمن‌بودن آن نسبت به سایر ادیان احساس گردد. موفق باشید

30655
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ۱. در مورد بحث احدی و واحدی هنوز درست متوجه نشدم. تجلیات احدی رو فرمودید که مربوط به ماه رجب است و خداوند را در اسماء دیدن و تجلیات واحدی رو فرمودید مربوط به ماه شعبان هست و خداوند را به اسماء دیدن هست. حالا آنجا که می فرمایید هنر ذات بینی یعنی مظاهر ندیدن و با خود نور مرتبط شدن (اینکه مثلا دست حیات دارد نبینی، با خود نور حیات مرتبط شوی)، حالا این ارتباط با نور حیات احدی می شود یا واحدی؟ ۲. اینکه می فرمایید: ۱. ابتدا در آینه عالم خداوند را دیدن ‌‌و سپس در آینه خداوند عالم را دیدن، آیا مورد اول ارتباط با ماهیات است و مورد دوم همان ارتباط با نور است؟ ۳. در کل آیا ارتباط با نور، وجود، هستی، جلوات احدی، ذات بینی، همه یک ردیف هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به اعتبار رجوع به حضرت احدی، این اسماء در او غرق‌اند مثل آن‌که نورها در نور بیرنگ غرق هستند. ولی اگر صرفاً نور مثلاً سبز به اعتبار حضور آن در نور بیرنگ دیده شود، آری! آن نور را در آینه‌ی احدی دیده‌ایم. ۲. در مظاهر الله، نظر به اسماء کردن منظور است مثل آن‌که رزمندگان اسلام را مظهر اسم قادر خداوند بنگریم. ۳. همین‌طور است. موفق باشید

30643
متن پرسش
سلام: ۱. بنظر می‌رسد نفس رحمانی عام تر از کون جامع باشد گرچه هر دو از عرش تا فرش هستی کشیده شده اند تایید می فرمایید یا اینکه این دو یکی هستند؟ ۲. انسان کامل لابشرط قسمی است یا مقسمی و در فرض اخیر تفاوتش با ذات باری که او نیز مقسمی است چیست؟ ۳. جناب منوچهر خادمی در مقاله لاادری بودن عرفا در مقام ذات است اعتبار دیگری که در آن نه لحاظ با غیر، که مفاد لابشرط مقسمی است درنظر گرفته می شود و نه عدم لحاظ با غیر را اثبات کرده و این اعتبار را مناسب ترین لحاظ برای ذات غیبی حق دانسته است که لوازمی همچون پذیرش اجتماع نقیضین را در پی دارد در کتاب حکمت انسی مرحوم معارف هم فکر کنم اشاره داشتند برخی عرفا مقام ذات را ورای لابشرط مقسمی می‌دانند حال آن مطلب جناب خادمی و یا این مطلب معارف مورد تایید شماست؟ یا همان مقسمی را مقبول می‌دانید و یا به شرط لا که به حکمایی چون صدرا نسبت داده می‌شود. https://www.google.com/url?q=http://wisdom.ihcs.ac.ir/article_1109_abf5b8e86576ec5828b29ca1e8ef8d52.pdf&sa=U&ved=2ahUKEwjf5oygnNvvAhXUtXEKHW9PDqkQFjADegQICRAB&usg=AOvVaw1zvP9WF-tQHIG8LTQjm7VK
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این نوع مباحث را نباید در محدوده‌ی سؤال و جواب دنبال کرد زیرا هر کدام از این واژه‌ها به اعتبارهای مختلف و نسبت‌هایی که پیش می‌آید، معنای مختلف دارند. مثل همان نَفَس رحمانی و کون جامع، که به یک اعتبار، یکی هستند که تازه باید معلوم شود آن اعتبار کدام است و برعکس. موفق باشید

30642
متن پرسش
سلام: در مواجه با اشیا ماهیت آنها به ذهن می آید یا وجود؟ اگر ماهیت، ماهیت که اصالت و وجودی ندارد تا از جایی به جای دیگری برود و اگر وجود، چرا وجود ذهنی منشا اثر در ذهن نیست؟ مثلا آتش در ذهن خاصیت احتراق ندارد باز اگر بگوییم ماهیت می آید سوال اینست چرا بخشی از ویژگی های ماهیت می آید مثلا احتراق از مقومات ماهیت آتش است پس چرا آتش ذهنی سوزان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در خارج و در واقعیت هست، تنها و تنها وجود است منتها در مظاهر مختلف. و انسان اگر متوجه‌ی این امر نباشد به آن مظاهر نه به اعتبار وجود، بلکه به اعتبار محدودیت امکانی‌شان، اصالت می‌دهد. در حالی‌که آن‌ها ماهیت‌هایی هستند که ذهن مفهوماً آن‌ها را می‌شناسد و نه اصالتاً. و باید از این موضوع غفلت نشود. موفق باشید

30641
متن پرسش
سلام: متنی که برای شما می فرستم از صفحه 407 کتاب فرزندم این چنین باید بود _ جلد ۱_ است. و اما متن: «به هر حال عنایت دارید که یگانگی شرط کمال خداوند است چون اگـر دو خـدا در عـالم بود هیچکدام کامل نبودند، زیرا کمالاتی این خدا داشت که آن دیگري نداشـت و بـالعکس و در آن صورت هیچکدام خدا نبودند چون نقص با واجب الوجودبودن و عین وجود بودن خـدا نمی‌سازد.» استاد مگر ما نمی گوییم خداوند صاحب تمام صفات و کمالات است، حالا چطور ممکن است خدایی دیگر بیاید و صفات و کمالاتی غیر از خدای اولی داشته باشد!؟ مگر دیگر صفتی در عالم می ماند که خدای دیگر داشته باشد و خدای اولی نداشته باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین دلیل فرض دو خدا محال است و در آن صورت هیچ‌کدام خدا نیستند و باید بگردیم خدای واقعی را پیدا کنیم. موفق باشید

30633
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. کتاب تحریر ایقاظ النائمین آیت الله جوادی آملی رو دارم میخونم. در بیان ملاصدرا و تقریر آقای جوادی توحید خاصی، وحدت در عین کثرته یا به بیانی دیگه، وحدت وجود و کثرت شهود. به این معنا که عارف خدا رو در مظاهرش ببینه خب من یک سوال برام ایجاد شد. آیا نمیشه هم وحدت وجود باشه و هم وحدت شهود؟ این مرتبه آیا بالاتر نیست؟ چون‌که خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم هم که استغفار هفتاد باره داشتن به این جهت بود که کثرت رویت حق تعالی، در مظاهر داشتن دیگه. (بنابر تفسیر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه از استغفار معصومین)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرت شهود، منافی وحدت شهود نیست. کثرت شهود یعنی او را در مظاهر متکثر می‌یابیم. آری! او جلّ جلاله است که با نور اسماء در مظاهر مختلف به ظهور آمده. موفق باشید

30630
متن پرسش
سلام: چرا شعار اسلام «لا اله الا الله» است که بار وحدت وجودی ندارد. اله به چه معناست اگر معنا کنیم لا واجب الوجودی الا الله سوال مطرح می‌شود چرا نفرمود لا وجود الا الله؟ یکی از اساتید دیدم معنا می‌کند شیداگری جز اله نیست یعنی هر چه شیداگر می‌بینید اوست ولی بنظر حقیر این رفع و رجوع ها صحیح بنظر نمی‌رسد نه اعراب ای بسا در فضای شیدا میدا بودند نه عموم مسلمین از کلمه اله این شعر ها به ذهنشان خطور کرد. از سویی دیگر قرآن بحث قرب را مطرح می‌کنید و خود این کلمه در خود مفهوم بعد را نهفته است دو شی هر چه بهم نزدیک باشند باز بعدی ولو اندک دارند مگر آنکه بهم بچسبند اگر چه درین حالت هم بعدی همچنان هست و وحدت تام رخ ننماییده است. بحث یکی شدن که هیچ بهم چسبیدگی یا تعبیر کنیم التصاق انسان با خدا را در کدام آیه می‌توان یافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بتوانیم بین خدایی که در همه‌جا هست و در عین حال باید به سوی او باشیم، جمع کنیم و این همان نظر به احدی است که در عین حال، صمد است و باید به سوی او بود. و این با رفع حجاب‌ها ممکن می‌شود تا آن‌جایی که انسان بتواند حضور همه‌جانبه‌ی خدا را بیابد. موفق باشید

30619
متن پرسش
سلام: یکی از معارف عرفانی قرآن که بتوان ادعا کرد مسبوق به سابقه نبوده است یا مثلا با مقایسه با تورات و انجیل بتوان ادعا کرد بر آنها برتری دارد را بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی معارف انبیاء مبتنی بر توحید است و تفاوت در عمق بیشتر توحیدی است که در اسلام ملاحظه می‌فرمایید. مثل توحید سوره‌ی «قل هو الله احد» که چگونه او در عین آن‌که «احد» است و همه‌ی هستیِ بیکرانه را شامل می‌باشد، «صمد» است و باید به سوی او رفت. که بحث مهمی است. و جمع آن، نگاه توحیدیِ خاصی را می‌طلبد. موفق باشید

30612
متن پرسش
سلام: خدای کامل نهایت پذیر را پذیرا باشید مقصود از بی نهایت بودن خدا اینست که همانطور که اعداد انتهایی ندارند کمالات حق هم همینطور تمامی ندارند؟ این مطلبیست که ذهن من با آن مشکل دارد و به نظرم بینهایت بالفعل استحاله عقلی دارد. خداوند هرچه کمالست را داراست ولی لزومی ندارد کمالات بینهایت باشند. فرض کنید کمالات هزار تا باشد حق هر هزار تا را دارد و کمال هزار و یکم عینا و عقلا وجود ندارد که نداشتن آن نقصی بر ذات حق لازم آورد. در روایات هم آمده که «لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ» خدا حد ندارد و جایی ظاهرا نفرمودند که نامحدود است و این دو تفاوت دارد فرض کنید فردی هر چه طلا در جهانست را دارا باشد درین حال می‌گوییم طلا داشتن او حدی ندارد یعنی طلایی خارج از مالکیت او نیست و یک طلا هم نمی یابیم که خارج از ملکش باشد و مالکیت او را حد بزند. اما این به معنای این نیست که طلاهای او بینهایت به معنای فلسفی و ریاضی آن باشد ۱۰۰۰ سکه بود هر ۱۰۰۰ تا مال اوست البته یک تفاوت دارد و آن اینست که دراین جا می‌توان هزار و یکمین سکه را متصور شد اما در خدا نه، هرچه هست را داراست و عقلا فوق آنچه حق دارد چیز دیگری نیست اما کمالات بدلیل استحاله بینهایت بالفعل، نامحدود به معنی فلسفی و ریاضی آن نیستند و اشاره به این مطلب را در دو جا بنظرم می‌توان یافت یکی در بحث قدرت که می‌گویند به محالات تعلق نمی‌گیرد پس می‌توان گفت قدرت حق حد خورده است؟ هر توجیهی بکنید باز عقل انسان می‌گوید حد است عزیزم. حد مگر آنکه این تعلق قدرت را کمال ندانید و دیگری در قرآن مجید که ابتدا و پایانی برای حق قائل می شود «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» درود بر قرآن بخوبی مطلبم را در نهایت ایجاز بیان می کند و این اعجاز خداوند نهایتمند است. می‌فرماید خدا با اینکه ابتدا و انتهایی دارد اما همه کمالات ظاهری یعنی هرچه عینا هست و باطنی یعنی آنچه عقل بتواند متصور شود را داراست. نهایت دارم اما حد ندارم کمالی بیش تر از خود ندارم. نباشم بی نهایت چون محالست / نهایتمندیم عین کمالست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا اگر به ذاتی فکر کنیم که عین وجود و بالتبع عین کمال است، باز می‌تواند بی‌نهایت بالفعل برایش استحاله‌ی عقلی داشته باشد؟ در حالی‌که ذاتش عین آن کمالات مثل حیات و قدرت است؟ موفق باشید

30606
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اعیان ثابته ای که طلب وجود خارجی ندارند و در مقام خویش الی الابد مستورند آیا محالاتی چون شریک الباری و ... هستند یا نه حقایقی هستند که کمال خود را درین مستوری جستند و لزومی ندیدند که خود را آغشته رنج هستی کنند؟ ۲. درین صورت اصولا عارفان نشان و اطلاعی از آنها داده اند یا از آنها خبری نیست و به قول ویتگنشتاین از آنچه نمی‌توان درباره اش سخن گفت باید به سکوت گذشت؟ ۳. آیا این مستوری آنها نشان از علو مقامشان بر اعیان طالب ظهور دارد؟ ۴. انسان های کامل مطلع بر آنها و برتر از آنها هستند؟ یا آنها فقط جامع اعیان ظهوری هستند؟ ۵. جایگاه روایاتی که اسمای مستاثر را مختص حق می‌داند ولاغیر چیست؟ مثل فَلَكَ الحَمْدُ يا ذا الجُودِ وَالكَرَمِ ، فَأَسأَلُكَ بِهِ وَبِاسْمِكَ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلى غَيْرِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حقایق آن‌ها طوری هستند که امکان ظهور ندارند و مستغرق در وجود حق می‌باشند. موفق باشید

30605
متن پرسش
سلام: در بعضی از کتب مرحوم شهید مطهری قول فلاسفه مبنی بر قدیم بودن عالم مورد تایید قرار گرفته است جنابعالی نیز عالم را قدیم می‌دانید اگر آری این دو اشکال را پاسخ دهید: ۱.قانون دوم ترمودینامیک نافی قدم عالم نیست؟ ۲. اگر عالم قدیم باشد یعنی بی نهایت به معنای واقعی کلمه زمان گذشته تا به زمان حال برسد چگونه چنین چیزی ممکن است ازل را نقطه الف در نظر بگیرید زمان حال نقطه ب همانطور که الف در بی نهایتی ب است نقطه ب هم در بی نهایتی الف است پس از ازل تا کنون بی نهایت زمان طی شده است و بی نهایت چیزی نیست که بتواند بالفعل محقق شود در ثانی اگر در زمان حال در فاصله بی نهایتی ازل هستیم آیا زمان های آینده بر بی نهایت افزوده می‌شود و آینده فوق بی نهایت است اگر آری که خلاف تعریف بی نهایت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری به خوبی روشن می‌شود که زمان، امرِ عارضی بر عالَم ماده است که عین حرکت می‌باشد و لذا نمی‌توان گفت عالَم در زمان است بلکه زمان، در إزای عالَم ظاهر می‌شود. در موضوع اصل دوم ترمودینامیک، بحث در حرکت و فرسایشی است که در پدیده‌های مادی واقع می‌باشد و همه‌ی آن‌ها در عالَمی هستند که زمان، عارضِ آن است. موفق باشید

30603
متن پرسش
سلام بر استاد: در دعاها بعضا آمده است «یا من علی فلا شیء فوقه و دنی فلا شیء دونه» قسمت دوم را اگر توضیح دهید که مقصود از دون نزدیکی است یا دون متضاد فوق و به معنای پایین است و می‌خواهد بگوید که از عرش تا فرش هستی خداست و خدا آنچنان که مرحوم جامی در خردنامه اسکندری فرمودند: بلندی و پستی نخوانم تو را / مقید به اینها ندانم تو را / نه تنها بلندی و پستی تویی / که هستی ده هست و هستی تویی / تویی جمله و غیر تو هیچ نیست / درین نکته یک مو خم و پیچ نیست. مقصود اینست یا اینکه خداوند علی رغم اینکه بلندمرتبه است به بندگانش نزدیک است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام سجاد«علیه‌السلام» در صحیفه فرمودند: «دانٍ فِی عُلُوِّهِ، عالٍ فِی دُنُوِّهِ» حضرت حق در عین علوِّ مراتب، به بودنِ هر مخلوقی نیز در صحنه است و در عین نازل‌ترین مرتبه‌ی وجود، در عالی‌ترین نحوه‌ی حضور نیز در صحنه است. و این ناب‌ترین نحوه‌ی توحید است تا خدا را در همه‌ی جلوات در عین کبریائی‌اش مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید

30595
متن پرسش
به نام خداوند و عرض سلام محضر استاد طاهرزاده: در برخی سوالات نظرات مشهور در باب آغاز جهان، بحث تکامل و... را مردود دانستید اگر لطف فرمایید مجملا نظر خود را در مورد این موارد بیان فرمایید: ۱. اگر جهان با بیگ بنگ آغاز نشده نظر مقبول شما درین باره چیست؟ ۲. اینکه زمین از خورشید جدا شده و ماه از زمین مورد تاییدتان است؟ ۳. بحث تکامل که رد فرمودید آیا بدیل آن را آفرینش دفعی می‌دانید؟ درین صورت «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» چه می‌شود؟ ۴. سایر مشهورات علوم جدیده چون کروی بودن زمین گردش آن به دور خورشید و.. مورد تایید است؟ ۵. سرنوشت جهان هستی را چه می‌دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته موارد فوق، مواردی نیست که در حوزه‌ی سؤال و جواب بگنجد. ولی به هر حال ۱. موضوع بینگ‌بنگ که مسئله‌ی آغاز را حل نمی‌کند؟ بالاخره چیزی بوده که چنین شده. به نظر می‌آید بحث فیض مدام، عالمانه‌تر باشد. ۲. تحول میمون به انسان، در مجامع علمی پذیرفته‌شده نیست. دلیلی نداریم که انسان به صورت مجزا خلق نشده باشد. آری! طی فرآیندی، به قدرت خداوند و با تدبیر او، در خاک زمینه‌ی تجلی روح انسانی توسط خدا فراهم شده. ۴. تحقیقی خاص در این مورد نداشته‌ام. نظرات مخالف و موافق را دیده‌ و شنیده‌ام. شاید هنوز نظریه‌ی کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید، منطقی‌تر باشد. ۵. بحث حرکت جوهری به‌خوبی در این مورد روشن می‌کند که چگونه جهان ماده با تبدیل قوه‌هایش به فعلیت، به هویت برتری که هویت تجرد و بقاء است، سیر می‌کند. موفق باشید

30583
متن پرسش
با سلام و تبریک سال نو خدمت استاد اصغر طاهرزاده: اگر ممکن است جوابی به این شبهه بفرمایید! چرا از لحظه ای که بشر توانست حوادث را ثبت و ضبط کند دیگر نه عصایی مار شد، نه دریا شکافت، نه ماه دو نیم شد، نه مرده ای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه آمد، نه آتش گلستان شد، نه کسی با حیوانات سخن گفت و نه پیامبری ظهور کرد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در متعالی‌شدن بشر است از ساحت حسّ به ساحتِ فهم. لذا خداوند از مرحله‌ای به بعد با فهم انسان‌ها با انسان‌ها سخن می‌گوید و گفتی آسمانی را به میان می‌آورد.

در راستای آیه‌ی 7 سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران که می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» چندین سؤال پیش خواهد آمد که اولاً: چرا باید قرآن، آیات متشابه داشته باشد و ثانیاً: جایگاه تأویل آیات به چه معناست و ثالثاً: چرا آن‌هایی که زیغ و انحراف قلبی دارند می‌توانند از آیات متشابه سوء استفاده کنند؟ جهت جوابگویی به این نوع سؤالات و در رابطه با عظمت زبان قرآن نسبت به استعدادِ تأویلی و متشابه‌بودنِ آیات، نکات زیر مدّ نظر عزیزان قرار می‌گیرد.  

۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آن‌هایی که در قلب‌هایشان زیغ است آن است که کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه می‌کنند و سعی در توجه ابعاد متعالی کلام خدا ندارد.

۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن می‌گوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان می‌دهد. اگر او را بشناسیم می‌توانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، کلام خدایی است که به سخن آمده و برای ما در کتابش آشکار می‌گردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن می‌گوید. امام صادق «علیه‌السلام» در همین رابطه می‌فرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون‏» (بحارالأنوار، ج‏89، ص107.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و لي آن‌ها نمی بینند.

۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز می‌کند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و از جهت دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و با توجه به این‌که هرکس در کلامش حاضر می‌شود، خداوند در قرآن ظاهر شده آن‌هم در عین هم‌زبانی با انسان‌ها برای آن‌که قدرت درست‌دیدن را به انسان‌ها عطا ‌کند. در همین رابطه خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) حقیقتاً کتابی را برای شما نازل کردیم که در آن به فکر و یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کرده‌اید؟

۴. قرآن همان «بودنِ» خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد[1] و از محدوده‌ی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدت‌نگر یعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.

۵. برای شنیدن کلامی این‌چنین گسترده که خدا را می‌نمایاند، باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و خود را از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِ‌اخلاق آزاد نماییم وگرنه سخن گسترده‌ی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر می‌کنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.

۶. برای گوش‌سپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چه‌چیزی را طلب می‌کند و با این گشایشِ اولیه می‌توان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که می‌فهمد گوش فرا دهد؟

موفق باشید


[1] - «وجودبینی» به همان معنا است که انسان‌ها در عهد ألست آن‌گاه که حضرت ربّ العالمین فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ و بشریت در آینه‌ی مظاهری که نمایشگرِ ربوبیت حضرت ربّ بود، ربوبیت او را دید و عرض کرد: «بَلَى شَهِدْنَا» آری می‌بینم. و واقعاً نوعی رؤیت در صحنه بود. در حالی‌که اگر بحث ذات حضرت حق در میان بود، ذات قابل رؤیت نیست و «وجودبینی» به همین معنا است.

30555
متن پرسش
سلام حالتون خوبه: سوالی دارم: آیا از نگاه برون دینی و بر اساس قواعد فلسفه خدای عادل و قادر و عالم حتما دین به تعداد لازم و کافی برای مردم کل دنیا می فرستد؟ البته می دانم دییستها خدایشان کامل نیست ولی آیا امکان دارد خدا دین کم بفرستد و کمتر تکلیف کند و بخش بیشتری از وظیفه را بر دوش عقل و وجدان بگذارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که یکی از اسمای الهی «هادی»بودن است و او در همه‌ی عالَم با نور هدایتش حاضر می‌باشد، محال است امتی باشند که در معرض هدایت حضرت حق قرار نگرفته باشند و از این جهت وظیفه بر اساس بهره‌مندی از هدایت مطرح است و نه بیشتر. موفق باشید

30501
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک عید مبعث: با توجه به اینکه اعطای وجود در ید حق تعالی است لکن ظاهرا چگونگی آن را خود ظهورات رقم می‌زنند. سوالی که پیش می آید اینست که به نحوه وجود وجودات که نظر می‌کنیم طراحی هوشمندی مشاهده می‌شود که بخصوص در جمادات اسناد آن به خود موجود که علی الظاهر از شعور عاری اند محل تامل است. مثلا نحوه انقباض و انبساط آب که بر خلاف اکثر ماده ها است و باعث می‌شود دریاچه ها و .. کاملا یخ نزنند که امری بسیار حیاتیست درین مورد و سایر موارد دست مبارک الله قابل مشاهده است
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالَم به اعتبار آن‌که از طرف حضرت حق، خلق و تدبیر می‌شود؛ نظام اَحسن است و امکان تحقق هر ممکن‌الوجودی مشروط به جای‌گرفتن در نظام احسن الهی می‌باشد. آری! امکان، ذاتیِ ممکن‌الوجود است ولی تحقق آن به اذن الهی است در نظام احسن. موفق باشید

30499
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در تفسیر سوره زمر روی اسم الله بحث نمودید که مقام جامع منبسط در هستی است، و روایت: «ما رایت شیا الا و ...» قبل از شی و با هر شی و بعد شی، الله را دیدم. در مورد مقام نبی هم فرمودید که مقام اسم الله هست. هر دو موضوع به یک مفهوم است؟ این یعنی باطن هرچیز نور نبی است یا در آینه نبی باید باطن هر شی را که الله است دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از یک طرف رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مأمورِ دعوت به حضرت الله‌اند به حکم آن‌که قرآن می‌فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ» بگو این است راه من که به الله دعوت می‌کنم. و از طرف دیگر عالَم آینه‌ی نور حضرت الله می‌باشد، پس با شریعت نبوی می‌توان منوّر به نور الله شد و با آن نور، عالم را آینه‌ی الله یافت. این است معنای یگانگی بین ذهن و عین. موفق باشید

30479
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: یک بار استادی به بنده گفتند که اسما الحسنی الهی بالقوه در قلب هر انسانی هست که باید بالفعل شود، چون در بین مطالب اعیان هم خواندم که عین ثابته هر انسانی جنبه بالقوه اوست، آیا می توان گفت هر دو موضوع یکی است؟ و آیا بالفعل شدن اسما در انسان به نورحقیقت محمدی (ص) و نقش ولایت محمدی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حرف خوبی باشد. آری! ذیل شریعت الهی جنبه‌های بالقوه‌ی ما بالفعل می‌شود. موفق باشید

30467
متن پرسش
سلام بر شما: با توجه به زمان محدود تان ۱. آیا این جمله صحیح است؟ انسان، همان خداوند است به نازله، خداوند، انسان است به عالیه. اگر نادرست است چرایی اش را بفرمایید. اگر درست است خواهشاً برهانی برای اثبات آن بیاورید. ۲. آیا در مسائل وحدت وجود امثال جناب ابن عربی برای بت و فرعون احترام قائل می‌شوند؟ ۳. آیا این مورد که جناب ابن عربی حضرت ابوطالب علیه السلام را مشرک خوانده اند صحیح است؟ (شبهه) ممنون می‌شوم پاسخ دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند وجود مطلق و کمال مطلق است و هرچیزی که نازله‌ی وجود باشد، وجود مطلق نیست، پس خدا نیست و نازله‌ی خدا هم نیست، بلکه نازله‌ی وجود است و اگر هم آن چیز از مرتبه‌ی نازله ی خود بالاتر رود که باز، وجود نازله است از آن جهت که وجودش از خداوند است. ولی خداوند که عین وجود است، وجودش از خودش است. ۲. هر موجودی به اعتبار وجودش، مظهری از انوار الهی است که ربطی به ماهیت و تشخص آن موجود ندارد. ۳. اهل سنت معتقد به چنین مطلبی برای حضرت ابوطالب هستند. اساتیدی که با دقت سخنان ابن‌عربی را دنبال می‌کنند، چنین برداشتی از ابن‌عربی ندارند. موفق باشید

30444
متن پرسش
سلام علیکم استاد: نظرتون در مورد متن زیر چیه؟ کتاب ادبیات دین از آقای محمدتقی اکبرنژاد: «این واژه [تعمق] در اصطلاح امروزی یکی از جذاب ترین واژگان علمی است؛ زیرا متعمق کسی است که همه ابعاد مسئله را بررسی می‌کند و به برداشت های صوری اکتفاء نمی‌کند. این در حالی است که کسی که در روایات به معنای شخص شکاک و وسواسی تعمق می‌کند، با مشاهده حقایق ارضا نمی‌شود. متعمق آدم فضولی است که درباره آنچه نباید بداند و نمی‌تواند بداند، کنجکاوی می‌کند و با این کار فقط بر شک خود می افزاید. برای همین نیز به حقیقت دست نمی یابد؛ بلکه بر تردیدش افزوده می‌شود. به این روایات توجه کنید: ۱. غایه کل متعمق فی علمنا ان یجهل ۲. و الکفر علی اربع دعائم علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لم ینب الی الحق ... ۳. و لامتکلف و لامتعمق جمیل المنازعه کریم المراجعه عدل ان غضب رفیق ان طلب لایتهور و لایتهتک و لایتجبر ۴. عن ابی جریر الرشاقی قال قلت لابی الحسن موسی علیه السلام کیف اتوضا للصلاه. فقال لا تعمق فی الوضوء و لاتلطم وجهک بالماء... ما حتی در یک مورد هم به روایتی برنخوردیم که در آن تامل ستایش شده باشد. در تمام موارد استعمال به معنای زیاده روی، فضولی در کار خدا و شکاکیت به کار رفته است. غفلت از اصطلاح مذکور باعث شد تا برخی روایتی را که در مذمت تعمق در توحید [در آیات سوره توحید و حدید] وارد شده است، به معنای ستایش بگیرند و موید بر روش علمی خود بیاورند.» ایشون بعد از آنکه سخنانی از علامه طباطبایی و صدرالمتالهین (رحمهما الله) و آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) رو درباره این مورد می آورند به اشتباه تفسیری ایشان اشاره می‌کنند که: «ما در صدد نهی از علوم عقلی نیستیم، بلکه می خواستیم بگوییم این روایت موید خوبی برای علوم عقلی نیست و اشتباه تفسیری منجر به این برداشت شده است؛ وگرنه بزرگان فلسفه دلایل عقلی و نقلی بسیاری بر مشروعیت علوم عقلی دارند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید امثال آیت الله جوادی «متعمّقون» در روایت امام سجاد «علیه‌السلام» را به عنوان کسانی می‌دانند که آمادگی عمیق‌شدن در فهم دین را بهتر دارا هستند و این از خود آن روایت برمی‌آید که چگونه سوره‌ی توحید و شش آیه‌ی اول سوره‌ی حدید را خداوند برای آن‌ها نازل کرده. مگر می‌شود گفت این آیات برای فضول‌ها نازل شده؟! در حالی‌که دارای عمیق‌ترین مطالب توحیدی می‌باشد. موفق باشید

30443
متن پرسش
سلام: ۱. نظرتون راجع به الاتقان سیوطی در علوم قرآن چیه و چقدر کار در علوم قرآنی برای طلاب ضروریه و در چه موقعی باید آن را کار کرد؟ ۲. درمان عدم معاصرت حوزه با تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به طور جدّی روی آن کتاب کار نکرده‌ام تا نظر دهم. ۲. توجه به توحیدی که در مواجهه با آن، این تاریخ ظهور کرده، راه حل موضوع می‌باشد. موفق باشید

30413
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد ما منزل سجده رو که از کتاب آداب نماز توضیح می دادند، فرمودند بعد از عبور از کثرات، منزل سجده عبور از همه ما سوی الله هست، سوال اول: ماسوی الله دقیقا به چی گفته میشه؟ سوال دوم: منزل سجده اگر نظر به باطن عالم باشد یعنی همان احدیت؟ مفهوم احدیت و توحید ذات یکی است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «ما سوی الله» یعنی غیر از حضرت حق. ۲. همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

30380
متن پرسش
سلام علیکم: در بحث برهان صدیقین صرف ادراک وجود مطلق بدون هیچ ماهیتی بوسیله عقل برای درک صحیح این برهان کافی است یا مطلب بالاتر از این حرفهاست؟ یعنی گاهی از وجودات مقید و دارای ماهیت به وجود صرف و هستی مطلق می‌رسیم چرا که هر ما به العرضی در نهایت به مابه ذاتی ختم می‌شود و گاهی هم بدون واسطه مستقیما نظر عقلی و در مرتبه بالاتر شهود قلبی به وجود و هستی داریم و برای مثال نمی‌گوییم چون اشیا را می‌بینم پس نوری هست بلکه فقط نظر به خود نور داریم که چون نوری هست اشیا را می بینم آیا درک صحیح برهان صدیقین همین است؟ جزاک الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، چه از طریق «برهان لمّی» و چه از طریق «برهان إنّی»، می‌توان عقلاً وجود مطلق را فهم کرد. ولی نظر به او از طریق مظاهر، امر دیگری است که باید قلب در میان باشد. موفق باشید

30374
متن پرسش
به نظر شما چگونه می توان باورهای توحیدی را در زندگی عامه مردم کاربردی کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر دائمی به حضور خداوند در امورات و تذکر به این نکته که هرکس هرچه ضربه خورد به جهت این غفلت بود؛ کمک زیادی می‌کند تا مردم به خود آیند و متوجه شوند خداوند ما را نیافریده است تا فقط در این دنیا زندگی کنیم. موفق باشید

30373
متن پرسش
به نظر شما برای سنجیدن باورهای توحیدی از چه باورهایی می توان مؤلفه های اصلی را استخراج نمود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از کسب معارف لازم، از این‌که در روبه‌روشدن با حوادث، متوجه‌ی حضور خداوند در آن حوادث باشیم، بهترین راه نظر به توحید حضرت حق است. قرآن از این جهت نمونه‌ی خوبی می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی