بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24270
متن پرسش
سلام استاد با آرزوی قبولی طاعات و تبریک عید سعید فطر: استاد بنده از طلاب اصفهان هستم و آثار شما رو دنبال می کنم می خواستم در زمینه اسماء و صفات الهی بیشتر انس بگیرم و در واقع بیشتر با این ارکان هستی انس داشته باشم، از اساتید و بزرگان راهنمایی می خواهیم همه می فرمایند این راه استاد می خواهد و هیچ وقت هم این استادها را پیدا نکرده ایم و اگر پیدا کنیم کجا به ما اسماء بگویند خواهشا حقیر رو راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «اسماء الحسنی» که بر روی سایت هست إن‌شاءاللّه راه‌گشا است. موفق باشید

24234
متن پرسش
سلام: افلاطون میگه شدن مداوم و هرگز نابودن تنها شکل وجود در آنجاست میشه در این باره کمی توضیح بدید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجلی دائمی که در عین‌الوجود هست را باید مدّ نظر آورد و این‌که عین‌الوجود هیچ‌چیزی جز عین‌الوجود نیست. موفق باشید

24193
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوار امیداورم که طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حضرت حق واقع باشه استاد چند وقتی است مطالب سایت از جمله کتابهای شما رو دنبال می کنم: شرح ده نکته از معرفت نفس، انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی، عالم انسان دینی، چگونگی فعیلت یافتن باورهای دینی، آشتی با خدا، معاد، اسما حسنی، هنر مردن، جن، شیطان و جادوگر، ادب خیال و عقل و قلب، برهان و حرکت جوهری ...قبل از کتابهای شما هم از کتاب های علامه طباطبایی می خواندم مثل مجموعه رسائل (رساله الولایه و ...)! با توجه به آموزه های شما مثلا هرگاه به درخت نگاه می کنم در نظر خودم میارم که با اسم حی با تعین و نسبت خاص مواجه هستم و هر چیزی رو که می بینم در نظر خودم میارم که با وجود طرفم و حق در صحنه است البته شهودی برای من نیست چون این مطالب رو خوندم و به قول شما نتونستم بیابم فقط سعی می کنم که دنیا رو اینطور ببینم که شما و علامه طباطبایی (ره) و بقیه علما فرمودن حالا با توجه به مطالب فوق سوالی دارم. با تفکر در این مسائل در میابیم ما همه مراتبی از وجود هستیم و جز وجود چیزی در صحنه نیست! وقتی مسئله رو اینجوری می بینم کلا سردرگم میشم چرا که خوب ها (حق) مراتبی از وجود هستند و بدها (باطل) هم مراتبی از وجود هستن! چون هر دو از مراتب وجود هستن و در اصل یک چیز هستند آیا می شود گفت که خوب ها مساوی بدها هستند؟ در اینصورت جنگ بین حق و باطل چی هستش؟ در این صورت خودم رو هم مراتبی از وجود می بینم، به فکر که مشغول میشم برای چند لحظه ای حتی بنده و خدا هر دو یکی میشن اینجا دیگه نمیتونم مراتب رو هم تصور کنم و شدت و ضعفی در وجود نمی بینم و همه یکی هستند. امیدوارم که دیوانه نشده باشم. خداوند به شما اجر فراوان کرامت کنه وقتی سوال و جواب های سایت رو میخونم شگفت زده میشم که به تمام سوالات با حوصله جواب میدید. کاش ما هم اصفهان بودیم و در درسهای شما مستقیما شرکت می کردیم. التماس دعا دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! در نسبت با «وجود»، کثرت‌ها همه مظاهر وجوداند و بدین لحاظ جز وجود در میان نیست تا بحث مخلوقات خوب و بد در میان باشد. ولی وقتی مخلوقات را در مقایسه با همدیگر و در نسبت با خودمان می‌نگریم، معلوم است بعضی خوب و بعضی بد خواهند بود. ۲. نباید بین تکوین و تشریع خلط شود، بحث حق و باطل، امری تشریعی است تا ما در نسبت با آن‌ها مرتبه‌ی وجودی خود را شدت بخشیم. موفق باشید

24118
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید روح عظیم الملائکه است. یعنی روح هم ملکی است که جامع همه اسماء است؟ می توان گفت اسم الله هم ملک دارد؟ سوال دیگر اینکه اسم مضل خودش هم غیر اینکه شیطان مظهر این اسم است ملکی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی پایِ ملک و فرشته‌بودن روح به میان آید، با توجه به این‌که مقام فرشتگان «ما منّا إلا و لهُ مقامُ المعلوم» است نمی‌شود بحث جامعیت اسماء را در مورد آن‌ها به میان آورد، مگر آن‌که روح را خارج از مقام فرشتگان بدانیم که آن نیز در جای خود نکته‌ای است. موفق باشید

24111
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر: روح که شب قدر نازل می شود و جامع اسماء الهی است ملک است؟یعنی ملکی هست که جامع اسماء باشد؟ اسم مضل خدا که اسم جلالی است ملک هم دارد؟ غیر از شیطان که ظهور این اسم است و جن حساب می شود و مسلما نیاز به واسطه فیض دارد مثل سایر موجودات، توسط ملک تدبیر می شود که این اسم را به اختیار داراست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرموده‌اند روح، عظیم‌الملائکه است. ۲. حتماً هر اسمی در عالم ملکوت، مظهری دارد. حضرت ملک‌الموت را به یک اعتبار می‌توان مظهر اسم جلال حق دانست. موفق باشید

24110
متن پرسش
سلام علیکم: طاعاتتون قبول استاد. ۱. اعیان در احدیت هستند یا در واحدیت؟ اینطور که یادم است در مصباح بحث اعیان رو در احدیت مطرح کردید. ۲. بحث ملائکه ارضی که با ملائکه سماوی فرق دارند و فقط انها بودند که متعرض آفرینش انسان شدند از نظر شما بحث درستی است؟ کتاب «هدف حیات زمینی آدم» رو خواندم و چنین بحثی توش مطرح نشده بود. امروز از یک روحانی شنیدم که فطرس ملک جزو ملک ارضی بوده. اینطور که یادم است علامه بحث فطرس ملک را رد کرده اند به دلیل این آیه قرآن که «لا یعصون ما امر الله» آن روحانی می فرمودند که ملک ارضی یه مقدار می لنگد و ممکنه است اشتباه کند. این بحث رو حتا ملاصدرا هم مطرح کرده. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علمِ به اعیان که همان علم ذات حضرت حق به حضرت حق است در مقام احدیت است ولی علم به تعیّن اسماء مربوط به مقام واحدیت می‌باشد. ۲. به نظر می‌آید تقسیم ملائکه در این موارد به ارضی و سماوی، مشکل را حل نمی‌کند بلکه موضوع اعتراض فرشتگان همان‌طور که ابن‌عربی در فصّ آدمی می‌گوید مربوط به یک‌بُعدی‌بودنِ مقام آن‌ها است. موفق باشید

24012
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز طبق توضیحی که فرمودید که علم خداوند به موجودات عین علم او به ذات خودش است، حال چون ذات او عین وجود و عین کمال است از او جز خوبی صادر نمی شود، سوال اینکه علم او به شرور این عالم چگونه است؟ آیا در اینجا می توانیم به داستان ملاقات حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) رجوع کنیم، و شرور و شر در عالم را در اصل خیر بدانیم که دارای حکمتی فرای عقل و شرع است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث علم خداوند که در میان باشد علمِ به همه‌ی مخلوقات و نحوه‌ی بودن آن‌ها در میان است. لذا خداوند می‌داند چه موجودی در چه شرایطی می‌تواند شرّ باشد و لذا به ما می‌فرماید: به خدا پناه ببرید «من شرّ ما خلق». موفق باشید

23984
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد در مورد رابطه علم خدا با وجود خداوند کتابی را مطالعه کردم، اما توضیح شما راهگشاتر می باشد. ممنون میشم راهنمائی کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «برهان صدیقین» روشن می‌شود که علم خداوند به ذات خود عینِ علم اوست به همه‌ی مخلوقات، زیرا وجود همه‌ی مخلوقات، از تجلیات وجود خداوند است. موفق باشید

23979
متن پرسش
لطفا خصوصی پاسخ داده شود استاد عزیز سلام: در خصوص آیه «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» سوالاتی داشتم: ۱. فرمودید که اگر مثلا رزق بخواهیم و بگوئیم یا الله او رزاق می شنود پس این آیه چه می شود؟ ۲. برداشت من این بوده که خدا دوست دارد هر مشکلی داریم دقیقا همان را مطرح کنیم یعنی با اسم مربوط به آن خدا را بخوانیم آیا اینگونه است؟ ۳. برخی موارد نمی دانیم چه اسمی مرتبط با مشکل ماست باید چه کنیم؟ ۴. منزلی که بنده در آن ساکنم باب میل نیست و به علت بی دست و پایی و نداشتن عقل معاش تا حال نتوانسته ام تغییر محل بدهم. اسم مربوط به این مشکل چیست و چگونه به آن اسم رجوع کنم تا مشکلم حل شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. معنی آیه را این‌طور در نظر بگیرید که حضرت حق را اسماء حسنایی است و رزاق‌بودن او نیز که در دل ربوبیت او می‌باشد جزء اسماء حسنای اوست. ۲. شما اگر بیمار باشید و اگر بگویید «یا اللّه»، حضرت اللّه با اسمِ شافی به سراغ شما می‌آید. ۳. با «یا اللّه»، کار را جلو ببرید. ۴. «یا ربّ» خوب است به شرطی که خودتان هم تلاش کنید. موفق باشید

23972
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، با مطالعه اثر حرکت جوهری و بحث وحدت شخصی وجود و تشکیک در وجود و این موضوع که خداوند فقط وجود اشیا و.. را می دهد، این سوال برایم پیش آمد که آیا این موضوع که خداوند فقط وجود شی را می دهد و بحث تشکیک در وجود لازم و ملزوم یکدیگرند؟ حال زمانی که ما از بحث تشکیک در وجود به سوی وحدت شخصی وجود برویم؟ جای این بحث که خداوند فقط وجود شی را می دهد و مثلا آب در آن مرحله از وجود تر است، چگونه می شود؟یا به زبان ساده تر اینکه شما فرمودید که خداوند فقط وجود هر شی را می دهد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید که از مرحله صدور وجود شی تا وجود جسمی شی چگونه است؟ چه می شود که شی این شی می شود؟ ممنون میشم‌ هر چند کوتاه راهنمائی بفرمائید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر موجودی در ذات خود ممکن‌الوجود است و در علمِ خدا به وجود علمی‌اش موجود است. و لذا در عین آن‌که هر موجودی در وجودِ امکانیِ خودش می‌باشد؛ با نظر به وجودِ مطلق، به ظهوراتِ مختلف به میان آمده. پس وحدتِ او در عین کثرت، و کثرت او در عین وحدت است. مثل آن‌که شما ستون مسجد را غیرِ مسجد نمی‌دانید و در عین حال، ستون را غیر از سقف مسجد می‌دانید. موفق باشید

23959
متن پرسش
سلام علیکم حاج آقا طاهرزاده: بنده سوالی نداشتم فقط به دلیل علاقه زیادم به شما خواستم جویای احوال شما باشم. من آلمان زندگی می کنم اگر اصفهان بودم حتما حضورا خدمت می رسیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز دعاگو خواهم بود. به نظرم آمد که از یادداشت‌هایی که داشته‌ام چند نکته‌ای خدمتتان ارسال دارم: موفق باشید

خداوند انسان را جامع جمیع اسمای فعلیِ وجوبیِ الهی و در بردارنده صفات و نسبت‌های ربوبی قرار داد. .... یعنی از هر اسمی از اسماءاش در فطرت انسان لطیفه‌ای قرار داد تا آدم با این لطایف برای تحقق یافتن همه اسمای جمالی و جلالی آماده باشد. همان‌طور که چشم اگر به تفاوت‌های رنگ‌ها توجه کند، نور را نمی‌بیند، چشم روح هم وقتی متوجه موجودات جزئی و کلی می‌شود، خودِ وجود را نمی بیند هر چند تنها به واسطه وجود است که ما با موجودات روبه روئیم. روح انسان به واسطه نحوه وجود داشتن‌اش، یعنی قاعده وجودش، با وجود خویشاوند است و به همین جهت قادر به دریافت موجودات می‌شود.

23943
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک خدمت استاد بزرگوار به مناسبت عید نیمه شعبان و ولادت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه. استاد کتاب ها و صوت جلسات شما رو چند ماهی میشه دنبال می کنم، دوست دارم در مورد توحید افعالی خیلی بیشتر بدونم و این مسئله تا جای ممکن برام شفاف بشه، پیشنهاد شما کدام منابع هستش برای دانستن و چه تمریناتی رو پیشنهاد می کنید برای قوی شدن در توحید افعالی؟ نکته بعدی اینکه دیروز یکی از صوت های شما رو در خودرو گوش می دادم که در مورد حدیثی از امام صادق علیه السلام در اثنا بحث صحبت فرمودید (متاسفانه پخش کننده رو حالت رندوم بود بعدا نتونستم پیدا کنم مجدد گوش بدم بخاطر اون اینجا مطرح کردم) که حضرت فرمودند در نمازتون ما رو .... قرار بدید کلمه نقطه چین رو فراموش کردم بعدا از دوستی از دوستانتون مثال زدید که ایشون آیت الله شاه آبادی رو ..... قرار داده بودن و در نماز براشون حالات خاصی پیش اومده بود. اگر ممکن هستش در مورد این مسئله هم توضیحی عنایت بفرمایید. اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای درک توحید افعالی عجله نکنید به مرور برایتان پیش می‌آید و خداوند خود را در هر فعلی نشان می‌دهد. ۲. در این مورد خوب است سری به کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» بزنید نکاتی در آن‌جا برایتان گذاشته‌اند. موفق باشید

23916
متن پرسش
سلام: بسم الله الرحمن الرحیم اول: هرچیزی که غیر او جل علا باشد حادث و مخلوق اوست. دوم: اسماء و صفات او غیر او هستند. (توحید صدوق باب نامهای خداوند و فرق آنها با نامهای مخلوقین حدیث شماره ۶) سوم: او نامها را آفرید و خلق نمود تا وسیله ای باشند بین او و مخلوقانش. (قران کریم سوره ی مائده آیه ی ۳۵  توحید صدوق باب نامهای خداوند و فرق آنها با نامهای مخلوقین حدیث شماره ۷) چهارم: ائمه معصومین او را به نامهایش قسم داده اند و از او بواسطه ی نامهایش حاجت طلبیده اند. (در دعاهای روزانه بعد از نماز می خوانیم «اسئلک باسمک العظیم الاعظم ....» امام علی (ع) در دعای کمیل می فرماید: ۱. «و باسمائک اللذی ملئت ارکان کل شیئ» ۲. «اسئلک بحقک و قدسک و اعظم صفاتک و اسمائک ان تعجل اوقاتی من اللیل و....» پنجم: امیرالمومنین در خطبه ی اول نهج می فرمایند: «اول الدین معرفته و... و کمال الاخلاص نفی الصفات عنه کمال اخلاص» این است که صفات او را از او نفی کنیم یعنی او منزه از این صفات است. حال سوال این است که اگر اسماء او غیر اویند و اگر مخلوق اویند و اگر آنها را آفرید تا واسطه باشند بین او و مخلوقاتش و اگر در لسان ائمه می بینیم از او بواسطه ی اسمائش حاجت طلبیده اند و اگر کمال اخلاص این است که او را از صفات منزه دانسته و صفات را از او نفی کنیم پس این اسمها چه هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از آیه‌ی ۳۵ سوره‌ی مائده چیزی در رابطه با اسماء الهی نیافتم. ۲. اسماء الهی در تعبیرات مختلف به صورت‌های متفاوت مطرح شده. باید از فضای آیه و روایت متوجه شد که به چه معنایی اشاره شده است. آری! همان‌ طوری که شارحین نهج‌البلاغه در آن فرازِ خطبه‌ی اول فرمودند، صفاتی که عارضِ ذات حق باشد را، باید از حضرت حق نفی کرد و گرفتار نگاه معتزلیان نبود که ذات را غیرِ صفات می‌دانند. ولی صفاتی که عین ذات حضرت حق هستند را نباید از حضرت حق نفی نمود. مثل آن‌که گفته می‌شود «هو السمیع»؛ در این‌جا نظر به ذات حضرت حق است به اعتبارِ ظهور حضرت حق به جلوه‌ی سمیع‌بودن. این صفات، مخلوقِ حق نیستند، بلکه همان حق است با آن جلوه‌ی خاص. موفق باشید     

23810
متن پرسش
سلام آیا خدا می تواند خدایی مثل خودش خلق کند؟ خداوند آینده خودش را می داند؟ خداوند قبل از آفریدن ما چه کار می کرده؟ رابطه بین علم و خدا چیست؟ چگونه می توان توحید را در برابر مسیحیان اثبات کرد؟ خدا چگونه انسان را آفرید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند عین وجود است و وجودِ همه‌ی موجودات از اوست و چیزی مثل وجود خدا یعنی چیزی در کنارِ عین هستی، و این محال است. زیرا عین هستی جایی برای عین هستیِ دیگر نمی‌گذارد چون در آن حال هیچ‌کدام عین هستی نخواهند بود و باید به سراغ عین هستی رفت. به همین جهت گفته می‌شود اراده‌ی خدا به محال تعلق نمی‌گیرد. ۲. قبل و بعد برای خدا که عین هستی است، معنا ندارد. ۳. خدا، عینِ علم است 4- توصیه می‌شود در این مورد «برهان صدیقین» و جزوات «معارف ۱ و ۲» که بر روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید

23753
متن پرسش
اسلام و احترام: استاد بر فرض قصد توسل به حضرت جوادالائمه (علیه السلام)، کدامیک از دو رویکرد زیر در امر توسل بهتر و صحیح تر است؟ چرا؟ فرقشان چیست؟ ۱. خداوندا به حق اسم «جواد»ت، که در امام جواد (علیه السلام) به ظهور آمدی و او را با ظهور اتم این اسم مورد عنایت خویش قرار دادی، ما را نیز صاحب جود و کرم بفرما تا حامل این اسم شویم. ۲. یا امام جواد (علیه السلام) به ما کمک کن که ما نیز مانند شما حامل اسم جود و کرم خداوند باشیم. (خودم فکر می کنم که مورد نخست به آیه ی شریفه‌ی «و لله الاسماءالحسنی فادعوه بها» نزدیک تر است و در واقع طبق امر خداوند او را با اسمائش می‌خوانیم _ شبیه داستان حضرت زکریا (علیه السلام)_. اما این حقیقت که «ائمه به سبب شدت روح مجرد و نفس طیبه ای که دارند نافذ هستند و می‌توانند در عالم تصرف کنند»، ذهن بنده را از رویکرد اول دور و به رویکرد دوم نزدیک می کند. ۱. آیا در جواب، این صحیح است که بگوییم در مورد اول وقتی پای امام جواد (علیه السلام) را به میان می آوریم، با نظر به اسم الهیِ جواد در مظهرش به عالم غیب و معنویت بهتر متصل می شویم و با اسم الهی جواد در مرتبه و شدتی بالاتر یگانه می شویم و به این ترتیب به رنگ آن اسم در می‌آییم و این _یعنی مظهریت اسماء بودن_ همان معنای تصرف امام است؟! ۲. اگر مورد اول صحیح هست، اساسا چرا توجه به مظهر اسم در امام ما را بهتر و سریعتر با آن اسم مرتبط می کند؟ آیا به سبب اینکه امام ظهوری از جنس بشریت است و به ما نزدیک تر و ملموس تر است؟! ۳. اگر در عصر امام بودیم کدام شیوه بهتر بود؟ آیا اینکه نزد معصوم رویم و از او بخواهیم ما را به برکت اسم اعظمش به رنگ اسم جواد در آورد _یا برآورده کردن هر حاجتی دیگر_ هم مصداقی از وسیله در آیه‌ی شریفه‌ی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» بود؟ اگرهست، اکنون نیز امام حاضر است با همان نافذیت، مع الوصف شیوه‌ی دوم افضل است؟!)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با نظر به وجه متعيّن اسم «جواد» یعنی حضرت جواد علیه‌السلام بهتر می‌توان از انوار اسم «جواد» حضرت حق بهره‌مند شد. اگر در زمان آن حضرت هم ما در قید حیات بودیم سعی می‌کردیم به آن حضرت نزدیک شویم زیرا ایشان پرتو اسم «جواد» حضرت حق بودند. موفق باشید

23651
متن پرسش
با سلام: اگر ما قائل به حرکت جوهری در عالم ماده و تجدد امثال در سایر عوالم باشیم. بعبارت دیگر در ماسوی الله هر لحظه ماسوی الله می روند و می آیند. اگر این مقدمات درست باشد، آیا می توانیم ادعا کنیم بودن آینده گذشته و حال توهم است؟ چرا که ما امر ثابت در ماسوی الله نداریم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی عالَم نسبت به حضرت حق و در نزد حضرت حق حاضرند و نسبت به ما، در حالِ تجلی می‌باشند. لذا آن‌چه هنوز تجلی نشده است، آینده است و آن‌چه تجلی شد و رفت، گذشته است. موفق باشید

23629
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. در مورد آیینه بودن مخلوق برای خدا می توان گفت که مخلوقی مثل انسانهای عادی به اندازه ظرفیت خود خدا را نشان می دهند اما انسان کامل آینه تمام قد خداست؟ در واقع می توان گفت سایر مخلوقات غیر انسان کامل همانند تکه هایی از آینه خرد شده هستند که خدا را به اندازه ظرف خود نشان می دهند و خدا هم به اندازه ظرف آنها خودش را در آنها می بیند همانند تکه هایی از آینه خرد شده که اگر انسان خود را در آنها بنگرد هرکدام جزئی از او را نشان می دهند و در واقع در مورد خدا می توان گفت که خدا در هر مخلوقی غیر انسان کامل به اندازه اسمی که نشان می دهد خود را در او می بیند یا خیر؟ در مورد جلسه فصوص این هفته این سوال برایم پیش آمده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان این را گفت. ولی فراموش نکنید که بحث در مورد «خاتم الاولیاء» بود و بقیه با نظر به مشکات خاتم الاولیاء می‌توانند از تجلیات ذاتی بهره‌مند شوند، وگرنه به مقام ولایت نایل نخواهند شد. موفق باشید

23628
متن پرسش
سلام: فرمودید در مقام ولایت هیچ واسطه ای بین ولی و حضرت حق نیست و یا امام باقر فرمودند هر کس می خواهد بدون حجاب با خدا روبرو شود محبت ما را داشته باشد ولی از آنجایی که فرمودید رویت حضرت حق بدون اینکه صورتی در صحنه باشد ممکن نیست آیا همان صورت واسطه و حجاب نمی شود؟ ارسال به ایمیل حتی با عوض کردن ایمیل از یاهو به گوگل نیز اصلاح نشد. فکر می کنم اشکال از سایت لب المیزان باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی آن صورت، حکمِ آینه را داشته باشد و معلوم شد آینه، واسطه‌ی بین ما و صورت مرئی نیست، جایی برای واسطه‌بودن نمی‌ماند. ۲. چون موضوعِ ارسال به ایمیل‌ها آزمایش شد و مشکلی پیش نیامد؛ احتمالاً اشکال از سایت نیست. موفق باشید

23627
متن پرسش
سلام خسته نباشید: سوال بنده اینست که خداوند مخلوقات را در کجا آفریده؟ داخل ذات یا خارج از ذات؟ اگر بگوییم خارج ذات، آیا این خارج ذات حادث است یا قدیم؟ اگر قدیم است که تعدد لاهوت بوجود می آید و اگر حادث است پس خود این حادث کجا خلق شده؟ (تسلسل می شود) اگر بگوییم داخل ذات خلق شده اند پس یعنی ذات محلی برای حوادث شده که به معنی حادث بودن ذات و نقص لاهوت مطلق است! تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در وحدت شخصی وجود روشن می‌شود که جز حق در عالَم نیست و تمام عالَم، صورتِ علمی حضرت حق‌اند در حق، و خودِ او می‌خواهد علاوه بر نظر بر ذاتش، به آن‌چه در علم اوست، نظر بر اسماء خود هم داشته باشد. لذا به همان‌هایی که به صورت علمی در او هست، «وجود» می‌دهد تا حضرت حق در مرتبه‌ی مخلوقات نیز حاضر شود و این نیز در موطن حضور خدا در عالَم محقق می‌شود و نه‌تنها بیرون از خدا نیست، بلکه با خلقت آن‌ها تجلیات الهی نیز برای خدا و پیش خدا معنا می‌دهد. به همین جهت در قرآن بحث «حتّی نَعلم» به میان آمده است یعنی تا این‌که در موطن مخلوقات نیز می‌خواهد بداند. در این مورد خوب است به مباحثی که در «فصّ آدمی» شد و در کانال «ندای اندیشه» هست رجوع فرمایید. موفق باشید 

23614
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. آقای جوادی آملی تو کتاب توحیدشون نوشته اند خدا فاعل بعید و مسبب الاسباب است علل طبیعی و اختیار فاعل قریب و سبب مباشر است. از نظر عرفانی که خدا در همه علل جلوه دارد و اسماء الهی در علل کار می کنند می توان گفت خدا فاعل قریب هم حساب می شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اسباب و مسببات عالم، حضرت حق فاعلِ بعیدند و از طریق سبب‌ها اراده‌ی خود را محقق می‌کند. ولی با نظر به حضور خدا در عالم و ظهور اسماء الهی در مخلوقات، حضرت حق است که در هر صحنه‌ای حاضر است و لاغیر. باید مشخص شود ما در کدام منزل نشسته‌ایم و به عالم می‌نگریم. موفق باشید

23607
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده از سال ۹۵ با مباحث شما آشنا شدم و تا الان سعی کرده ام همه چیز را از عالمی که شما به ما معرفی می کنید ببینم. الان ارشد فلسفه اسلامی و در حال نوشتن پایان نامه ام. این پیشنهادی است که من به دانشگاه ارائه کرده ام و فهمی که از مباحث شما دریافته ام. اگر ممکن است و وقت دارید نظر خود را به بنده بفرمایید خیلی ممنون. همه ی حقیقت هستی توحید است. انسان تنها در حقایق می تواند به تفکر بنشیند. پس توحید است که تفکر حقیقی به دنبال دارد. انبیا در هر تاریخی یک نحوه رجوع به حقیقت را نشان داده اند. باید دید پیامبر اسلام به چه نحوی به حقیقت نظر کرده اند، و با توجه به آن در عصر حاضر باید چه رجوعی داشته باشیم؟ عارفان واصلی چون امام خمینی و علامه طباطبائی در عصر اقوام متعمقون به نحوی توحید را ارائه نموده اند که صرف آگاهی دادن و اثبات یک حقیقت نیست بلکه تذکر و یافتن آن حقیقت است. توحیدی که صرفا به نحو اثباتی باشد مفهوم مرده و بی اثری بیش نخواهد بود اما توحیدی که به قلب بیاید و جان ها آن را حس کنند حیات بخش و توهم زدا خواهد بود. اگر ماده ی فکری حقیقی در دسترس بشر قرار نگیرد درگیر ظاهر و توهم خواهد شد. در عصر حاضر به دلیل حاکمیت مدرنیته و بریدگی از عوالم غیبی و حقایق هستی، بشر دچار سرگردانی عمیقی گشته است که برای عبور از آن راهی به جز به صحنه آوردن توحید حقیقی نیست. درغیر این صورت بشر در برابر دنیای مدرن نخواهد توانست خود را در عالم توحیدی حفظ کند. همچنین نسل حاضر به دلیل عمق فکری، در صورت فراهم شدن مقدمات، نیاز به توحیدی در سطح آیات ابتدایی سوره ی حدید و سوره ی توحید خواهد داشت. بزرگانی همچون امام خمینی و علامه طباطبائی با ارائه ی کتبی همچون مصباح الهدایه و رساله الولایه نگاهی جامع به عالم غیب و نسبت آن با عالم ظاهر و نحوه ی ارتباط این دو را فراهم نموده اند. در عصری که با قطع اتصال از عوالم غیب بشر دستمایه ای به جز عالم ماده ای منقطع از غیب، برای خود باقی نگذاشته است رجوع به توحید حقیقی بزرگانی چون علامه و امام بسیار مورد نیاز حس می شود. مقصد علامه طباطبائی در رساله الولایه نظر به اسرار و بواطن عالم است. عالم هستی به نحو تشکیک دارای ظاهر و باطن و در عین حال دارای یگانگی است. برای دستیابی به یک نگاه جامع و صحیح به کل عالم باید چیستی ظهور و بطون عالم را شناخت و نسبت آن ها را دریافت. ضرورت درک این مهم آنگاه واضح خواهد شد که بدانیم دستورات ظاهری دین ناشی از یک حقیقت تکوینی هستند که با رعایت آن ها در این عالم به آن حقیقت خواهیم رسید. خدا، باطنی ترین حقیقت عالم را باید وارد زندگی کرد تا از توهم و خیال نجات پیدا کنیم. دین و شریعت ظاهری مبتنی بر حقایق تکوینی هستند و از طریق همین ظاهر دین باید با باطن دین زندگی کرد. تا وقتی که چشم باطن بین ما باز نشود از دیدن حقایق هستی محروم خواهیم بود. برای داشتن یک سلوک صحیح در تمام عوالم هستی باید نسبت خود را با باطن و ظاهر هستی پیدا کرد. ولی در حال حاضر برای حیات دینی، باور به حقیقت جای رجوع به آن حقیقت را گرفته است. باور ناشی از تعلیم است. تعلیم به معنای یافتن یک مفهوم است اما همان طور که مفهوم آب، خود آب نیست، مفهوم حقیقت هم خود حقیقت نیست. بنابراین باید پاسخ این را یافت که ما چه رابطه ای با حقیقت داشته باشیم؟ راههای ارتباط با حقیقت چیست؟ اولین منزل برای ارتباط با خود حقایق معرفت النفس است. یعنی علم به حقیقتی که آن حقیقت خود ما هستیم. نفس ما تنها حقیقتی است که نزد ما حاضر است. معرفت النفس یعنی سلوک به وسیله ی خود حقیقت نه صرف باورمندی به حقیقت. در این دستگاه است که انسان می تواند به جهان بینی صحیحی دست یابد و جایگاه حقایق عالم و باطن آن ها را به حد وسع بشناسد. ۱. بیان مسئله ظاهر عالم دارای باطنی است. اساسی ترین مسئله ی انسان مسئله ی رابطه ی او با باطنی ترین حقیقت عالم یعنی خداست. برای حل این مسئله نیاز به شناخت ظاهر و باطن عالم و نحوه ی اتصال آن هاست. همچنین برای شکل دهی یک بینش صحیح نیاز به داشتن شناختی کلی از درجات مختلف وجودی عالم است. در جهان کنونی که با نادیده انگاشتن آن عالم بشر روز به روز به پوچ تر شده است و مسئله ی حقیقی خود را از دست داده است باید این باطنی ترین حقیقت هستی یعنی توحید را به شکل صحیح به صحنه آورد. توحیدی که جان ها بتوانند با آن ارتباط فطری بگیرند و به تفکر حقیقی برسند، و نه توحیدی که صرفا به اثبات حقیقت و ارائه ی مفاهیم مرده پرداخته باشد، که در نتیجه از توهم و تخیل هم جدا نخواهد بود. برای درک این معنا لازم است به تمایز ذهن و عین، حصول و حضور توجه شود. انسان با این شناخت می تواند جایگاه و نقش اصلی خود در تمام درجات وجودی عالم را بشناسد. والاترین شأن انسانی خلافت است که در مصباح الهدایه امام خمینی تبیین شده است. ذات غیبی خداوند به وسیله ی مقام خلافت انسانی صفات خود را به نمایش درآورده است. خلیفه آیینه ی تمام نمای حق است. باطن عالم ولایت است. ولایت یعنی انسان به جایی برسد که همه ی شئونش تحت تدبیر الهی باشد به گونه ای که خدا ولی او باشد نه فقط ناصر وی. برای دستیابی به این شأن انسانی باید مستخلف عنه را شناخت. از آن جایی که خداوند حقیقتی باطنی است، و تنها حققت باطنی حاضر در نزد انسان نفس اوست، می توان از طریق شناختی که علامه طباطبائی در رساله الولایه از نفس انسان و جایگاه آن در رسیدن به ولایت یعنی غیب عالم، به دست می دهند به چیستی ظاهر و باطن عالم پی برد. اهمیت بحث خلافت الهی در ضرورت انسان شناسی نهفته است. اگر کسی نفس خود را مشاهده کند حتما خدای سبحان را مشاهده خواهد کرد. انسان با نیل به توحید افعالی و صفاتی به درون عالم و باطن دین می رسد. انسان بر اساس اعتباریات صرف که در این دنیا با آن ها روبروست حال چه اعتباریات شرعی چه اعتباریاتی که ساخته و پرداخته ی دست بشر است نه می تواند با گذشته ی تکوینی خود رابطه برقرار کند و نه با آینده ی حقیقی اش. بلکه باید باطن این اعتباریات را بشناسد و از ظاهر عبور کند. برای پی بردن از ظاهر به باطن چاره ای جز انقطاع از دنیا نیست. انسان ها در این مسئله سه دسته اند، عده ای که فقط به ظاهر اکتفا کرده اند (اصحاب شمال)، اصحاب یمین و مقربان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالب با نظمی بسیار خوب تدوین شده است و می‌توانید پایان‌نامه‌ی خوبی را با آن‌ها شکل دهید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

23610
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ۱. لطفا بفرمایید طبق فرمایشات توحیدی مصباح الهدایه چطور می توان اراده های فاسد و ظلمها و گناهان را به خداوند نسبت داد و در این فضای توحیدی وارد کرد؟ ۲. لطفا بفرمایید ظهور خداوند به واحد قهار که مرتبه احد است همان مرتبه خلیفه الهی و فیض اقدس است یا ذات احدیت پروردگار؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظلم‌ها و گناهان نسبت به عصیان انسان، ظلم و گناه است. مثل چوبی که بر سر مظلومی می‌خورد، خلقت چوب که گناه نیست، نسبتی که انسان با آن برقرار می‌کند می‌تواند گناه باشد. ۲. هر دوی آن‌ها. از جهتی «احد» همان فیض اقدس است در مقابل «واحد» که فیض مقدس است. و از جهتی دیگر حضرت حق از آن جهت که همه‌ی اسماء را در خود فانی دارد، «احد» است. موفق باشید

23450
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده یک سایت با محتوای مطالب مذهبی دارم که هر چند وقت سئوالاتی از جانب کاربران به سایتم ارسال می شود که بنده با توجه به اینکه کارشناس نیستم به آنها پاسخی نمی دهم. به ذهنم رسید در برخی از سئوالات از شما کمک بگیرم به این شکل که کتاب یا مقاله ای از خودتان در ارتباط با آن سئوال به بنده معرفی نمایید تا به سئوال کننده معرفی کنم. ممنونم. آخرین سئوالی که برایم ارسال شده بدین شرح است: «هرگز انسان ساخته خدا نیست و قظعا موجودات فضایی انسان امروزی را درست کرده اند شما به نواقص بی پایان انسان نگاه کنید موجودی بسیار ضعیف که با یک میکروپ و ویروس به اندازه هیچ از پای درمی آید هیچ ثابتی ندارد، بشدت محتاج و نیازمند همه چیز است و یک زندگی اجباری که هیچ اختیاری در آن ندارد. نمی تواند پدر و مادر و شهر و کشور و خویشان و تحصیل و شغل و درامد و حتی اسم و نشان و قد و وزن و لباس و رنگ و.. هیچ هیچ خود را انتخاب کند. کاملا موجودی کوکی است با یک زندگی کاملا برنامه ریزی شده. این موجود ضعیف و سراسر نقص و عیب کجا ساخته خدایی قادر و متعال با آن همه تعریف و تمجید و بزرگی و دانش بی انتهایی است که در کتابهای آسمانی قرآن انجیل و تورات و غیره آمده است و یا آن خدای کتابهای آسمانی تخیلی و ساختگی است یا انسان آفرینش خدا نیست یا خدا واقعا قدرتمند و بی نقص نیست؟ نمی شود خدایی با این همه عظمت موجودی به این ذلیلی و سراسر نقص و عیب را بیافریند بعد هم آنچنان او را بشدت تهدید کند و برایش جهمنی عجیب وعده دهد. شما قرآن را بخوانید هیچ کجایش با عدل و زندگی و ضعف های انسان جور نیست. آخر یک انسانی با این همه بدبختی و نیاز بی پایان که عمر بشدت کوتاه دارد چرا باید آن عذابهای عجیب غریب را برای یک اشتباه که آن هم از روی نیاز است در نظر بگیرید یا خدا تخیلی است یا انسان ساخته پرداخته مستقیم خدا نیست و انسان محصولات مخلوقِ مخلوقِ مخلوقِ خدا است و هیچ ربطی به خدا ندارد. مثلا در قرآن بدون هیچ شرطی می گوید مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را؟ و هزاران نمونه مشابه آن در ادیان دیگر به همین مفهموم است و همه خدا را می خوانند اما از خدا و اجابت خواست انسانها خبری نیست؟ پس اگر کمی دقت کنید و خوب جهان و انسان ضعیف را نگاه کنید و آن را با تعاریف از خدا می شود مقایسه می کنید به روشنی آفتاب مشخص است که انسان ساخته و پرداخته موجوداتی فضایی است که یا برای برده کشی یا آزمایشات علمی ساخته شده است و هیچ ربطی به خدا ندارد منتظر پاسخ هستم.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی می‌کند که انسان‌ها را موجودات کرات دیگر خلق کرده باشند یا در حین فعل و انفعالات مادی درست شده باشند، آن‌طور که مارکسیست‌ها می‌گویند. در هر حال همه‌ی این‌ها موجوداتی‌اند که خودشان نمی‌توانند علت خود باشند و باید موجودی که عین وجود است و علت نمی‌خواهد، منشأ همه‌ی عالم باشد. در این مورد خوب است به کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

23439
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. در شرح رساله الولایه فرمودید که علت و معلول یک حقیقت بیشتر نیست. یعنی معلول همان حقیقت است به صورت محدود و علت همان حقیقت است به صورت نامحدود. و هر چه آدم بتواند محدودیت ها و مشغولیت ها را کنار بزند به آن حقیقت خود که همان علت است یعنی خدا نزدیک می شود. حال سوال اینست که اگر بشر بتواند تمام محدودیتها را کنار بزند و به فنای ذاتی برسد آیا در آن مرحله خود را خدا می داند؟ پس این وسط علم به وجود خود که «من هستم» چه می شود؟ سوال دوم اینست که ما کاری به این نداریم که به آن مرحله می رسیم یا نه، آیا همین الان با توجه به تعریف علت و معلول حقیقی می توان گفت که من خدای محدود شده هستم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر می‌شود در موطنِ معلولیت همه‌ی محدودیت‌ها کنار برود؟ چون ذاتِ موجود عین معلولیت است. پیشنهاد می‌شود بحث «برهان صدیقین» مطالعه گردد ۲. خدا عین نامحدودیت است پس هر محدودی، غیرِ خدا است. موفق باشید

23389
متن پرسش
سلام: می خواستم بدونم هدف از آفرینش انسان چیست؟ چرا انسان آفریده شده و دقیقا میخواد به کجا برسه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» رجوع فرمایید که بر روی سایت هست. موفق باشید

نمایش چاپی