بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عقل ، قلب ،عشق، خیال و وهم

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2792
متن پرسش
من پسر 17 ساله ای هستم که عاشق پسر همسن خودم شدم که همکلاسیم هست لطفا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:باید با کنترل قوه‌ی واهمه خود را از این ذهنیات آزاد کنید وگرنه مدت زیادی از عمر خود را از بین می‌برید که بعدا فرصت جبران آن نیست. پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه کنید و به توصیه‌های آن عمل نمایید. موفق باشید
2619
متن پرسش
سلام علیکم حضرتعالی در فایل صوتی حب اهل البیت فرمودید : ما بیش از همه حب می خواهیم .عرض شد :حتی ادم محبوب را می خواهد برای ان حب .آدم عاشق عشق است نه عاشق .معشوق .معشوق را چون عشق را بهش می دهد می خواهد.پس همه دنبال عشقند . سوال اصلی من این است که فرمودید آدم عاشق عشق است نه عاشق معشوق.با توجه به اینکه معشوق ما اهل البیت هستند به نظر می رسد آدم هم عاشق عشق باشد وهم عاشق معشوق پس چرا فرمودید (نه عاشق معشوق)؟ سوال دیگر اینکه چرا عشق را برتر از معشوق می دانید در صورتی که تا معشوق نباشد عشق هم معنا ندارد در ضمن مگر عشق عین ربط به معشوق نیست پس عشق هم بدون وصل به معشوق معنا ندارد. ؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- اهل‌البیت«علیهم‌السلام» از آن جهت که مظهر اسماء الهی هستند محبوب ما می‌باشند چون مظهر تمام‌نمای زیبایی‌های محبوب‌اند 2- همین‌طور است که می‌فرمایید آری عشق بدون معشوق معنا ندارد ولی معشوق از آن جهت محبوب است که عشق را به ما هدیه می‌کند. موفق باشید
2542
متن پرسش
سلام و خسته نباشید استاد/من در نماز جماعت نفسم مشغول میشد درنماز بعد فهمیدم علتش افراد کنار دستم میباشد به همین خاطر مثلا درنماز مغرب دریک صف هستم و برای نماز بعد به صف اخرمیروم این سوال رامن درتاریخ5/برج7ارسال کردم ودر این روز در نماز مغرب و عشا این کار را کردم حال در نماز عشا خیلی شایدچند برابر حضور قلب داشتم علتش چیست که نفسم مشغول میشود در صفهای نماز ایا نفس من ریاکاراست بعد حکم اینکه من صف جلو را خالی میکنم و به صف اخر میروم چیست / وایا من خودم به تنهایی میتوانم یک صف تشکیل دهم /موفق باشید استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان هراندازه در توحید رشد کند ودر آن راستا افراد را در مقایسه با حضرت حق چیزی به حساب نیاورد مشغول اطراف خود نمی‌گردد، راه چاره آن نیست که می‌کنید. در صف مؤمنین قرار گیرید و از خدا بخواهید تا نظر شما را بیش از پیش به خودش جلب کند و توصیه‌ی حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» را فراموش نکنید که فرمودند: آمدن خطورات دست شما نیست شما سعی کنید آن را دنبال نکنید. شما با تغییر صف نماز خود را در دست خطوراتتان قرار می‌دهید. موفق باشید
2500
متن پرسش
سلام استاد عزیز در جهت ریاضت های شرعی در حال گرفتن روزه به صورت یک در میان هستم ولی بجای اینکه تعلقاتم به بدن کم شود خلق و خویم تند میشود و بداخلاق میشوم چه کنم سوال دوم در راستای حضوری کردن سعی میکنم در هر کاری قلبم در صحنه باشد چه در حال نماز خواندن چه در حال ذکر گفتن آیا درست فهیمدم سوال سوم من کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ میشود و خویشتن پنهان را خوانده ام به خودم نهیب میزنم که دیگر چیزی از شما را نخوانم و همینها را عملی کنم چون ساعت ده شب از سرکار میرسم منزل یک ساعت و نیم راه دارم تا خانه و دیر به خانه رسیدن و کار کردن 16 ساعت دیگر رمقی نمی ماند تا نماز شب بیدار شوم ولی برای نماز شب خواندن یک عشقی من را بیدار میکند سعی میکنم همین ها را حفظ و ادامه بدهم بجای اینکه معلومات خود را زیاد کنم نظر جنابعالی چیست منتظر جواب هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- وقتی نفس آماده‌ی انتقال به عالم معنا می‌شود تعلقات نهایت تلاش را می‌کنند که نگذارند او پرواز کند و تازه انسان می‌بیند که عجب این‌ها کجا بود؟ غافل از آن‌که این‌ها را تا حالا داشت و بر اساس آن‌ها عمل می‌کرد ولی نمی‌دید. راه‌کار آن است که بدانیم این‌ها در ما نهفته است و اگر حالا تکلیفش را روشن نکنیم در مسیر انتقال به عالم برزخ در قبر سراغ ما می‌آید و فشار قبر ما را تشکیل می‌دهد. صبری که در دین توصیه می‌شود ، مقاومت در مقابل این تعلقات و رذائلی است که ظهور کرده تا شما را از ادامه‌ی مسیر باز دارد 2- کار خوب و با برکتی است ادامه دهید 3- «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» باید تعادل در امور داشته باشید، اُنس با خانواده و ارحام در کنار کار لازم است، به خودتان سخت نگیرید. موفق باشید
2466
متن پرسش
سلام فرق روح و نفس و عقل چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عموماً در کتب فلسفی «روح» و «نفس» را به یک معنا می‌گیرند که یکی از مراتب آن عقل است همچنان‌که یکی از مراتب آن خیال می‌باشد. موفق باشید
2442
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده...من پسری 23 ساله هستم.دانشجوام...دو تا از کتابای شمارو به طور اتفاقی تو کتابخونه شهرمون پیدا کردم..."فرزندم اینچنین باید بود1-2"...باید بگم نویسنده هایی مثل شما باید عهده دار اداره این دولت و مملکت ایران میبودن..واقعا خوشحالم ازاینکه شما هستین...الان جلد دومش رو دارم تموم میکنم..واقعا به من جوون 23 ساله خیلی کمک میکنه...ولی ازتون یه خواهخش دارم که میخام عاجزانه بهم جواب بدین...شمارو به ولای علی قسمتون میدم.. من تو دانشگاه چی بگم شاید باورتون نشه.عاشق یکی از دوستام شدم..البته پسر..فکرش داره منو خاکستر میکنه...حتی نمیتونم به جز اون به چیز دیگه ای فکر کنم...از نبودنش گریه میکنم...همه ش به اون فکر میکنم...کمکم کنید..چیکارکنم..حوصله هیچ کاری رو ندارم...فقط میخام یه جوری بروپیشش یا بهش پیام بدو یا صداشو بشنوم...راهنمایم کنید خواهش میکنم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گاهی قوه‌ی واهمه روح و روان ما را اشغال می‌کند و از تعقل می‌اندازد پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. اگر کتاب در دسترستان نیست از روی سایت «لب المیزان» کتاب را کپی کنید. در آن‌جا گفته شده است در این موارد باید جواب واهمه را نداد تا ضعیف شود و قدرت حکومت بر واهمه در شما طلوع کند و رشد یابد. تا آن‌جا که ممکن است با امور دیگر از جمله ورزش خود را مشغول کنید تا قدرت واهمه‌ی شما که دائم می‌خواهد شما به رفیق‌تان فکر کنید، ضعیف شود. موفق باشید
2429
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ایا می شود با قوه واهمه یا خیال اشیاء اطراف خود را حرکت داد یا در انها تغییری ایجاد کرد؟چگونه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اهلش می‌توانند ولی اگر کسی به این قصد عمر خود را در تمرکز جهت این امر صرف کرد ضرر کرده ولی اگر با نظر به توحید الهی از عالم کثرت به سوی عالم وحدت سیر نمود و در این راستا به اذن الهی به چنین توانایی رسید ضرر نکرده. موفق باشید
2426
متن پرسش
قبض وبسط قلب چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی قلب سالک متوجه حقایق شد و آماده‌ی تجلی انوار اسماء الهی گشت، در بعضی مواقع به‌راحتی آن انوار را می‌پذیرد و به نشاط می‌آید که به آن «بسط» می‌گویند و بعضی مواقع آمادگی لازم جهت تجلی انوار الهی را ندارد که به آن «قبض» می‌گویند. هر دو حال برای سالک لازم است تا در بسط شکر کند و در قبض صبر نماید. موفق باشید
2284
متن پرسش
سلام علیکم.طاعاتتان قبول.دریکی ازکلاسهایی که زیرنظرحوزه دانشجویی دردانشگاه برگزارمیشدشرکت میکردم دراین مدت کم کم به یکی ازاساتیدانجاعلاقه مندشدم باورکنیدبه خاطرمسایل ظاهری و...نبودمن دختری هستم که سعی میکنم همیشه تحت نظرعقلم عمل کنم امامعرفت وعلم وتفکرایشان منوبه خودجذب کردوتمام ملاکهای معنوی وشخصیتی که برای ازدواج درنظردارم درایشان بودبااینکه درابتدادرموردایشان زودقضاوت کردم امابعدازچندجلسه متوجه شدم کاملااشتباه کردم تاحالابااینکه بااساتیدزیادی کلاس داشتم اماایشان باهمه انهاازنظرسطح علم وتقوافرق میکردندوازاونجایی که دل حرم الله هست وجزاونبایددرقلب باشدعذاب وجدان رهایم نمیکردبااینکه سخت بودامابه یمن وجودماه مبارک ویاری خداوندتونستم محبتشوازدل بیرون کنم امامشکلی که هست این کلاسهاروندتحقیقی داره وخیلی هم ازاین کلاسها استفاده کردم وبایدبعدماه مبارک گزارشات خودراتحویل دهم بااینکه ازخداخواستم منوفقط عاشق خودش کنه وتصمیم دارم سرعهدم بایستم به نظرجناب عالی من چه کنم من میتونم باشرکت درکلاس سرعهدم بمونم یانه چه صلاح میدانیدانجام دهم؟.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:‌ اگر هنوز قوه‌ی واهمه در صحنه است و شما را مشغول می‌کند از خیر آن تحقیق بگذرید چون طرز نجات انسان از واهمه، میدان ندادن به آن است و از هر شرایطی که موجب میدان دادن به آن می‌شود باید پرهیز کرد. موفق باشید.
2279
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد من جوانی 17ساله هستم .که به مسجد وجاهای مذهبی میروم .مشکل من این هست که بعضی از افراد را دوست میدارم و به آنها وابسته میشوم واین که دوست میدارم ومحبت میکنم به نظر من اشتباه است زیرا قلب حرم خداست .ومطلب دوم هم این است که هر کی را که خوشگل است محو میشوم و البته بین کسانی که تا به حال دوست شد افراد خراب نبوده اکثر انها مذهبی بودن وحال مشگل این است که من خیلی حام خراب میشود به خاطر این که با کسی دوست میشوم اما بعد از چند روز دیگر اورا دوست ندارم ومن فکر میکنم این بازی شیطان است وبعضی از روز ها حال معنویی پیدا میکنم اماباز گرفتار قلبم میشوم از شما خواهش میکنم راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب ادب خیال و عقل و قلب انشاءالله کمکتان می‌کند. موفق باشید.
2262
متن پرسش
سلام. من از کودکی یک تصویر خیالی از خداوند در ذهنم دارم که نمی دانم چگونه و چرا در ذهن من نقش بسته.هر کاری می کنم از ذهنم پاک نمی شود.تا بگویم خدا،بدون اختیار آن تصویر ظاهر می شود.چکار باید بکنم؟آقای طاهر زاده سوال دیگری نیز دارم.کلا این امکان وجود دارد که انسان دز مورد چیزی صحبت کند و یا حرف یزند و تصویری در ذهنش نقش نبندد؟هر چند خیلی مبهم و کلی.آخر مگر می شود کسی هییییچ تصوری از خدا نداشته باشد؟چگونه حضرت امیر می گویند توحید یعنی خدا را به تصور نیاوری؟مگر این خاصیت انسان نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تصویر ذهنی مربوط به محسوسات است که محدوداند، حقایق چون نامحدودند، فوق شکل هستند مثل این که شما معنای دو به اضافه ی دو را چهار می دانید، بدون آن که لازم باشد معنای چهار را با مثلا چهار گردو همراه کنید. سعی بفرمایید با تدبّر بیشتر در امور عقلی، روح خود را از محسوس به سوی معقول حرکت دهید. موفق باشید
2264
متن پرسش
سوال دیگری برایم پیش آمد(در رابطه با همان تصور خدا).آیا کسی می تواند خدا را آنگونه که هست بپرستد؟و پدیده ای را آنگونه که هست ببیند و درک کند؟تفکر پست مدرنیستی به شناخت مطابق واقع قایل نیست.چگونه می شود ثابت کرد که ما می توانیم خدا را بپرستیم؟نه تصوری که از خدا داریم را؟اصلا مگر انسان با دنیای خارج ارتباط دارد؟گر این ما نیستیم که به همه چیز معنا می دهیم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عرفا می فرمایند: همه ی عالَمْ، تعینات عقل اند، چنانکه نور ماه در شب و نور خورشید در روز به حسبِ اصلِ نور یکى هستند و همه در اصل نوراند، پس هر چه هست عقل است. جمیع صُوَر داراى حقیقت و اصل کلى‏ اند که تا انسان یک نوع اتصال با آن حقیقت پیدا ننماید علمِ تامّ به آن صُوَر برایش حاصل نمى‏شود، فرقى که هست «معلوم» گاهى از سنخ عالم مثال است و گاهى از سنخ عالم عقل و گاهى از مفاهیمى است که فقط حصول ذهنى دارد، ولی در هرحال عالم هیچ انفکاکى با اصل و حقیقت خود ندارد و علمِ تامّ از طریق اتصال با حقیقت عالم حاصل مى‏شود و تا حجاب‌هاى نشئه‌ی عنصرى براى انسان هست از حقایق غیبى غفلت دارد و هر اندازه حجاب از او زایل شد، حقایق بیشتر برای او ظاهر مى‏گردد تا جائى که احاطه به جمیع حقایق پیدا مىنماید و هر چه به حق نزدیک‌تر شود بیشتر حقایق اشیاء برایش ظاهر مى‏گردد، زیرا حقیقت هر موجودى عبارت است از نحوه‌ی تعیّن آن موجود در علم حق و حقایق و مراتب خارجى، تعینات همان ظهور علمى حق‏اند و حقیقت هر چیز باطن اوست و ظاهرش با باطنش متحد است ولى اتحاد داراى مراتبى است، کاملترین علم، همان اتصال به احدیت است، بعد از آن، مرتبه واحدیت است و سالک، حقایق اشیاء را در این حال که متحد با مرتبه واحدیت است در مرتبه احدیت مى‏بیند. انسان در مقام علمِ به اشیاء در مرحله‌ی اول به صُوَر اشیاء علم پیدا مى‏نماید و در این حال نفس به عالم مثال متصل است و در عالم مثال با صورت معلوم متحد است و در مقام علم به معانى، متحد با صور موجود در عقل مى‏گردد و انسان کامل که تا مقام «واحدیت» سیر مى‏کند با جمیع مراتب عقول و وجود متحد مى‏شود و به همه‌ی عوالم احاطه پیدا مى‏کند. . موفق باشید
2221
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما استاد عزیز: مدتی است تخیل و اوهامی مرا اذیت می کند و گاها خواب را از چشمانم می گیرد. دائما نگرانم که نکند خدای ناکرده بلایی بر سر یکی از اعضای خانواده ام بیاید . مثلا فوت کنند یا دچار بیماری صعب العلاجی شوند. به خود تلقین می کنم که اگر اتفاقی اینچنین افتاد ، باید چه کارهایی انجام بدهم و خود را در آن حال می پندارم. خواهشمند است مثل همیشه راهنمایی مناسب را بفرمایید که ایا اینچنین اوهام خوب است یا نه؟ و برخورد ما با اینگونه مشکلات و بلایا باید چگونه باشد؟ ایا باید خود را برای هر مشکلی از قبل آماده کنیم؟ آیا تلقین ممکن است در اثر شدت و تکرار ، به وقوع بپیوندد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گویا فراموش کرده‌اید دنیا صاحب دارد و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر به اذن الهی و پروردگار شما همواره خیر شما را می‌خواهد. ما باید هرگز اجازه ندهیم این خطورات در ذهن ما جا باز کند و آن‌ها را تحویل بگیریم. با ذکر آیت‌الکرسی ذهن خود را متوجه حضور همه جانبه‌ی خدا کنید و با او معاشقه کنید. مگر دنیا بی‌صاحب است که تلقین بتواند در عالم نقش داشته باشد؟ چرا ظاهر را بی نسبت با باطن می‌نگرید؟ موفق باشید.
2222
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما من به پدر و مادرم علاقه شدید دارم.علاقه ای که تقابلا آنها نیز به من دارند. به گونه ای که شاید طاقت دوری آنها را نداشته باشم. خواهشمند است بفرمایید علاقه به والدین تا چه حد ممدوح است؟ می ترسم پس از مرگ ، این علاقه من را اذیت کند. آیا واقعا این علاقه ممکن است پس از مرگ روح را اذیت کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دل خود را به خدا و اهل‌البیت‌«علیهم‌السلام» بدهید تا محبت خود را درست مدیریت کرده‌باشید و در کنار آن، محبت والدین را نحوه‌ای از محبت خدا ببینید و در عین محبت، به آن‌ها احترام بگذارید ولی بنا نیست فکر و ذکر شما والدینتان باشید و گرنه همین‌طور که می‌گویید وقتی در برزخ آنچه را محبوب دل قرار‌داده‌اید ندارید و آن خلأ را با محبوب‌های حقیقی پر نکرده‌اید چه‌کار می‌کنید؟ موفق باشید.
2130
متن پرسش
سلام جناب استاد.خدا قوت. سوالی از حضور مبارکتان داشتم وا رد دنیایی شده ام که به شدت تشنه ی الله گشته ام و اورا همه کاره ی عالم میبینم تشنه ی ذکر هستم به مباحث شما هم با عمق وجود و نه یکبار بل چندین بار گوش جان میسپرم اما به این نتیجه رسیدم گفتن ذکر بدون داشتن استادی که دستور ذکر بدهد شاید راه به جایی نبردن باشد چرا که اذکار اعدادی دارند که اگر با اون اعداد تکرار بشن نتیجه خواهند داد که البته من به علم اعداد در اذکار اگاه نیستم اولا در صورت صلاح خواهش میکنم به بنده اذکاری بدهید که در طول روز تکرار کنم به همراه اعدادشان ثانیا من که استادی ندارم که مرا به شاگردی خود بپذیرد باید چه کنم مرا در این مهم راهنمایی فرمایید.چراکه بزرگان فرموده اند بدون استاد به حایی نخواهی رسید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده به‌جز اذکاری که در مفاتیح الجنان هست همراه با تعدادی که ائمه علیهم‌السلام گفته‌اند چیزی نمی‌دانم مثلا چون فرموده‌اند در ماه شعبان هفتاد بار بگوییم «استغفرالله و اسأله التوبه» اگر فراموش نکنم می‌گویم، ولی نمی‌فهمم چگونه باید به حروف ابجد اعتماد کنیم و بر اساس آن اذکار را تنظیم کنیم. درمورد استاد هم نظر شما را به جوابی که سوال شماره .( 1819) داده‌ام جلب می‌نمایم: ""س: باسمه تعالی: پس از سلام؛ سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟ ج: باسمه تعالی علیک السلام همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم. قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟ بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت. عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند. بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند: بسم الله الرّحمن الرّحیم‏ «إِنّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فى سَبیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آن چنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتى که قواى مسلح ما تا کنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند و گرچه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه‏ آسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتیبانان آنان... به خضوع وادار مى‏کند، بُعد معنوى آن است که با هیچ معیارى نمى‏توان سنجید و با هیچ میزانى نمى‏توان عظمت آن را دریافت. ما عقب‌ماندگان و حیرت‌زده‏گان، و آن سالکان و چله‏ نشینان و آن عالمان و نکته‏ سنجان و آن متفکران و اسلام‏ شناسان و آن روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان‏ بینان و آن جامعه‏ شناسان و انسان‏ یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسأله را تحلیل مى‏کنند که از جامعه مسمومى که در هر گوشه آن عفونت رژیم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هایش مسموم، خیابان‌ها و گردشگاه‌هایش مسموم، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى‏اش مفتضح و مسموم، از کودکستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در یک چنین محیطى به جوانى و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها یکى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن این جامعه و انقلاب - که خود نیز اگر معیارهاى عادى را حساب کنیم باید کمک به فساد کند- یک همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسیده‏اند، بسازد؟ جز دست غیبى و دستگیرى الهى و تصرف ربوبى، با چه میزان و معیار مى‏توان تحلیل این معما کرد؟ این جانب هر وقت با یکى از این چهره‏ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره‌ی نورانى‏اش مشاهده مى‏کنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏کنم. و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل این عزیزان که خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهیا مى‏کنند، و مناجات و راز و نیازهاى این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏نگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏گنجند، خود را ملامت مى‏کنم و بر حال خویش تأسف مى‏خورم. اکنون ملت ما دریافته است که: «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ ارْضٍ کَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اینان شب عاشوراهاى اصحاب سید الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏کند. جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبوب خداى تعالى هستید، و خداى شما فرموده که شما را که چون سدى محکم و بنیانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ایستاده‏اید، دوست مى‏دارد. و این است جزاى شما و این است عاقبت عمل شما». در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند. مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود. در روایت داریم که معاویة بن عمّار می‌گوید: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ إِلَى النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احادیث شما که آن‌ها را در میان مردم نشر مى‏دهد و در قلوب شیعه شما جایگیر مى‏سازد و مرد دیگرى است اهل عبادت که این خصوصیت را ندارد، آیا کدام یک از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حدیث ما که آن را در میان مردم نشر دهد و در قلوب شیعیان جایگیر سازد، از هزار عابد برتر است. ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند. بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند. والسلام. موفق باشید.""
2122
متن پرسش
سلام علیکم :خیلی از افراد هستند که چندین سال است سیر تالیفات شما را در دست گرفته اند و ادعا میکنند که با مطالعه منظم این کتب قلب میگیرند آیا خروجی دیگری مد نظر شماهست ؟لازم به ذکر است این افراد از مباحث استدلالی شدیدا گریزانند به نظر شما چگونه میتوان فهمید که دیگر به ساحل رسیده ایم و باید از مرکب عقل پیاده شویم نطر قرآن در این رابطه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هرگز خودم چنین نمی‌کنم که از مباحث استدلالی و عقلی فاصله بگیرم و معتقدم عقل به حقایق عالم بالا اشاره می‌کند و شریعت الهی راه رسیدن و انس قلب با آن حقایق را نشان می‌دهد. پس هیچ‌وقت نباید از مرکب عقل پیاده شد بلکه نباید تنها به مفهوم حقایق بسنده کرد. استدلال عقلی راه را نشان می‌دهد و چیزی نیست که انسان از آن گریزان باشد. موفق باشید
2124
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم خداقوت درمورد اینکه فرد بایددرسیروسلوک خودش استاد داشته باشدلطفاتوضیح دهیدکه مابایدبه دنبال استادباشیم وپیدا کنیم یانه واینکه استادبرای سیر وسلوک چه شرایطی بایدداشته باشد؟
متن پاسخ
بسمه تعالی سلام علیکم به سوال و جواب شماره(1819) مراجعه فرمایید.
2083
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز چند وقتی است، از مسیر دور افتاده ام، گناه و معصیت همچون زنجیر به تمام وجودم ریشه دوانده، احساسی دارم که این زندگی هیچی از قیامت نداره، هیچی از و برای بعد مرگ نداره! تلاشهای ضعیفم هم نتیجه نمیده، روغن چراغ کم است! چند سال پیش هم چند کتاب حضرتعالی و شرح کتاب از برهان تا عرفان و معرفت النفس را کار کردم. که تا چند وقت پیش هم پای سفره همونا نشسته بودم. ولی غوطه ور شدن در معصیت جهتمم گم کرد. سستی و رخوت و تنبلی دارم. عمل به عنوان بصری هم رو نمی دونم شروع کنم یا نه، می تونم یا نه، یه راهکار می خوام که از این وضعیت خارج بشم. توان پیدا کنم. حرکت کنم. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر جهت روح خود را به سوی معنویات سیر ندهید صورت‌های خیالی فاسد و وهمی عنانتان را به دست می‌گیرد و به ناکجا آباد و پوچی سیر می‌دهد و در اوج بی‌محتوایی گرفتار عذاب ابدی می‌شوید . با رویکرد عبور از آن‌چه خداوند حرام کرده روح خود را چهل روز متوجه نور حق بکنید تا آرام آرام نفحات الهی بر جانتان وزیدن کند و آثار خیالات فاسد ضعیف شود واز بین برود. نامه‌31 که حضرت مولی الموحدین علیه‌السلام به فرزندشان نوشته‌اند خوب است که در کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» آمده. وقتی روحتان آماده شد به بحث حدیث عنوان بصری رجوع کنید. موفق باشید.
2085
متن پرسش
با عرض ادب خدمت استاد محترم: مگر نه اینکه اگه کاری رو که میخوایم انجام بدیم اگه در راستای رضای خدا باشه به او توکل کنیم درست میشه . ؟من نمیدونم اشکال کارم کجاست که برای نماز صبح به خدا توکل می کنم حتی ایه اخر سوره کهف را می خونم اما باز یه صبح خواب موندم. دوست ندارم برای اتکا به خدا از موبایل استفاده کنم . لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب‌ »علل تزلزل تمدن غرب» در صفحه377 بحثی تحت عنوان «تخیّل و تسلیم» هست که نقش تصوری که از یک ابزار داریم را بررسی می‌کند و این‌که خیال با توجه کردن به آن ابزار دیگر نمی‌تواند به راحتی از امکانات درونی خود استفاده کند. پس به خود سخت نگیرد. بالاخره تا این موبایل هست ذهن شما مبتنی بر آن تصمیم می‌گیرد. موفق باشید.
2030
متن پرسش
سلام علیکم! با تشکر از پاسخ شما به سوال بنده در مورد وضعیت زنان در عصر حاضر در سوال شماره 1987. اما اینکه شما فرموده اید در وضع حاضر نمی شود زنان خانه نشین باشند درست است. اما وضع مطلوب چیست!؟ از روایات اینطور برمی آید که وضع مطلوب وضعی است که دو تا نامحرم حداقل ارتباط ممکن را با هم داشته باشند. اگر ارتباط دو تا نامحرم صفر باشد که چه بهتر. اما اگر نشد ارتباط با شدت 1 بهتر از 2 است. شدت 2 بهتر از 3 است الی آخر. وقتی حضرت امیر ع در نامه 31 به فرزندشان می فرمایند اگر می توانی کاری کن همسرت نامحرمی بجز تو نشناسد یعنی چه!؟ وقتی روایت داریم که حتی زن مسجد نرود بهتر است و مسجد زن خانه اوست یعنی چه!؟ وقتی حضرت فاطمه س حتی در مقابل نابینا حجاب را رعایت می کنند یعنی چه!؟ وقتی روایت داریم که اگر نامحرمی جائی نشسته باشد و برخیزد تا زمانی که بدن او گرم است شما آنجا ننشینید یعنی چه!؟ یعنی حتی گرمای بدن نامحرم که الان دیگر اینجا نیست نیز به ما نخورد بهتر است. خود نامحرم که دیگر جای خود دارد. وقتی روایت داریم که پشت سر شیر و افعی راه برو اما پشت سر نامحرم راه مرو یعنی چه!؟ وقتی چند قدمی پشت سر نامحرم راه رفتن ممکن است مفسده داشته باشد به طریق اولی چند سال با نامحرم همکلاس بودن یا 30 سال با نامحرم در یک اداره هم اتاق بودن مفسده دارد. خلاصه از این روایات مطلبی برداشت می شود غیر از آنی که شما فرموده اید و حتی غیر از آنی که حضرت امام ره فرموده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که متوجه شده‌اید ارتباط با نامحرم حتی در کم‌ترین ارتباط زمینه‌ای می‌شود که قوه‌ی واهمه‌ی انسان به میدان بیاید و عنان نفس انسان را در دست بگیرد و لذا هراندازه انسان از نامحرم بیشتر فاصله بگیرد از واهمه فاصله گرفته و به حقایق عالمِ وجود بیشتر نزدیک شده. بنابراین اگر بتوانیم بدون آن‌که خود را از فعالیت‌های لازم حذف کنیم، کم‌ترین ارتباط را با نامحرم داشته باشیم بهتر است. عمده آن است که طوری عمل نکنیم که از زندگی بیرون بیفتیم. موفق باشید
2028
متن پرسش
با سلام من از جناب عالی شنیدم که فرمودید :«من پیشرفتم را مدیون کسانی هستم که مرا به فکر کردن واداشتند» میخواستم بپرسم فکر کردن یعنی چه ؟ چه مقدماتی دارد؟ چگونه وارد عالم تفکرو تعقل باید شد؟ من نیز دوست دارم با راهنمایی شما مسیر شما را ادامه دهم . باتشکر اگر مرا به تفصیل راهنمایی نمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به جای تقلید از تفکر بقیه و با تکرار سخن بقیه در برخورد با هر سخنی با ملاک‌های عقلی و قرآنی و روایی مطالب را بسنجیم و از طرف دیگر با افرادی مأنوس باشیم که اندیشه‌ی ما را مخاطب قرار می‌دهند و همواره با عقل ما سخن می‌گویند. موفق باشید
1977
متن پرسش
با عرض سلام میخواستم ببینم سرچشمه ی محبت اوهام است یا خیال یا که نه از جای دیگری است ؟ به اعتبار دیگر از کدامین قوا است ؟ و آیا محبت میتواند خود یکی از ورطه های شیطانی باشد؟ درضمن لطف فرمایید و مرقوم نمایید در کدامین یک از کتب جنابعالی بجز مبانی نظری و عملی حب اهل بیت (علیه السلام) و فرزندم این چنین باش پیرامون محبت بحث نموده اید تا بدان مرجع رجوع به عمل آوریم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سرچشمه ی محبت خیال است در صورتی که خیال انسان به نور الهی منور شود وگرنه انسان گرفتار محبت های وهمی می شود که محل ورود وسوسه های شیطان است. بیشترین بحث در شرح کتاب «حب اهل البیت علیهم السلام» شده است. موفق باشید
1979
متن پرسش
سلام علیکم! با تشکر از پاسخ شما به سوال بنده در مورد احتلام و رابطه آن با آلودگی ذهن. اما این استاد بنده در واقع می گفت قطعا در احتلام قوه خیال نیز نقش دارد و پدیده احتلام یک پدیده و فرآیند جسمانی صرف نیست. لذا اگر کسی قوه خیالش پاک محض و مطلق باشد و از هر گونه آلودگی پاک باشد محال است محتلم شود. لذا ائمه ع محتلم نمی شدند. حتی این استاد بنده داستانی را از حضرت آیت الله بهجت ره نقل کرد و سپس نتیجه گرفت که ایشان نیز محتلم نمی شدند. در واقع ایشان می گویند اگر قوه خیال پاک پاک باشد اولا خود بدن تولید منی را به حداقل میزان ممکن کاهش می دهد. ثانیا منی اضافی جذب بدن می شود. همچنین این استاد بنده می گفت احتلام اگر همراه با دیدن خواب باشد که دیگر قطعا و بلاشک نشانه آلودگی ذهن و خیال است. اینکه هم فرمودید احتلام پاداش به جوانانی است که عفت خود را حفظ کرده اند. این استاد بنده می گفت عفت فقط به استمناء نکردن و زنا نکردن نیست. عفت یعنی اینکه حتی انسان زنای عملی که هیچ حتی زنای ذهنی نیز نکند. عفت تام یعنی اینکه حتی انسان به فکر نامحرم نیز نباشد. البته با این تعریف می شود گفت جوانانی که عفت تام و کامل داشته باشند خیلی خیلی اندک هستند به قسمی که به راحتی می توان از آنها صرف نظر کرد. البته ایشان می گفت عفت تام و کامل داشتن بخشی اش اختیاری است اما بخش مهم تر آن به یک استعداد اولیه و ذاتی برمی گردد که خوب هر کسی ندارد. در واقع بیان فلسفی اش اینچنین می شود که کسانی که کنترل کامل بر قوه خیال دارند قوه خیال خویش را از إنشاء صورت باز می دارند. خوب با این تفصیلات نظر شما نسبت به این مطلب چیست!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هر حال موضوع آن‌طور نیست که بتوانیم با چنین شواهدی نتیجه بگیریم هر نوع احتلامی ریشه در آلودگی ذهن دارد. کنترلِ قوه‌ی خیال، خیال را از خیال‌بودن و صورت سازی خارج نمی‌کند، گاهی خیال تحت تأثیر صعود ش به سوی عقل در خود صورتی مطلوب ایجاد می‌کند و آن صورت موجب تحریک قوه‌ی شهوانی می‌گردد و انسان محتلم می شود. موفق باشید
1994
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار شما فرمودید اول اندیشه اتان را محکم کنید بعد حرکت کنید و چون اکثریت خدا را قبول دارند نیازی نیست خدا را برایشان اثبات کرد : این حقیر در حال خواندن برهان صدقین می باشم در حین مبحث گاهی افکاری کفر گونه به سراغم می آید مثلا ایا تو خدارو قبول داری و شک در برخی موارد حتی بدیهیات و کتاب دارد به پایان می رسد و من هنوز از لحاظ عقلی و قلبی قانع شدم و یقین نکرده ام آیا این گونه جلو رفتن صحیح است و به سراغ دیگر کتاب ها بروم یا خیر. بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جنگ بین عقل و قلب در این موارد جنگ مبارکی است، چون از یک طرف عقل قانع می‌شود و انسان گمان می‌کند پس کار تمام است که قلب به صحنه می‌آید و روشن می‌کند هنوز به هیچ‌چیز از نظر قلبی نرسیده‌اید به همین جهت تأکید می‌کنیم بعد از استحکام در امور عقلی از طریق رعایت احکام الهی قلب را به راه می‌اندازید تا آنچه را عقل فهمیده قلب بچشد. موفق باشید
1969
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم. . . استاد عزیز،با توجه به مطالعه مباحث معرفتی حب اهل البیت علیهم آلاف تحیه و الثناء به قسمت عالم خیال رسیدیم. . . خواستم بپرسم ویژگی این عالم یه چه صورت است؟. . . هر چه میخواهم در موردش فکر کنم میترسم با ندانستن اصول این عالم،معارف اشتباهی را مد نظر قرار دهم،اگر میشود توضیحی جامع بفرمایید تا مشکلاتمان در مورد تعریف این عالم و شناخت آن حل شود،یا اگر مجالش نیست کتابی معرفی بفرمایید،یا مثالی بزنید. . . هر طور صلاح میدانید. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم اگر سی دی شرح کتاب «حب اهل البیت علیهم السلام» را گوش بدهید تا حدی موضوع خیال و جایگاه آن روشن شود. کتاب «عوالم خیال» از ویلیام چیتیک کمک می کند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!