بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان عملی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1893
متن پرسش
با سلام استاد عزیز! همان گونه که خود می دانید داشتن یک زندگی که بستری برای سلوک جامع انسان باشد، یکی از مشکل ترین و دست نیافتنی ترین چیزها در دوران کنونی است. واقعا می توان گفت که سلوک جامع و حتی یک سلوک نسبتا قابل قبول در متن زندگی های اکنون زده و روزمرگی امری قریب به محال است. از طرفی امروزه بعضا با جوانان مومن و پاکی روبرو هستیم که متحیرانه شاهد آن هستند که گویا چاره ای و مفری جز ورود در روزمرگی ندارند. البته ورود در این روزمرگی چندان پیچیده و مشکل نیست. کافی است که در یک کارخاته یا اداره استخدام شوی تا به مرور به یک موجود بی خاصیت و بی خبر از همه جا و محصور در خور و خواب و در بهترین حالت یک مسلمان فردی خوب و بی آزار تبدیل شوی.- این حرفها توصیفات انتزاعی نیست بلکه با کمی دقت در زندگی اطرافیان آنها را خواهیم دید- و البته ظاهرا راه دیگری هم نیست، چون که زندگی خرج دارد و... استاد به نظر شما باید چه کرد؟ البته نکته مهم این است که زندگی دینی به صرف روزی دو ساعت کتاب معرفتی خواندن حاصل نمی شود. بلکه اصل قضیه، بستر و فضایی است که زندگی در آن جریان دارد. از طرفی هم می بینیم که حوزه های علمیه هم علیرغم ظاهر مناسبش بستر چندان مناسبی برای زندگی دینی- که یکی از شاخصه هایش تکلیف محوری است- نمی باشد و موقعی که به آن نزدیک می شویم، با نوع دیگری از روزمرگی مواجه می شویم. حال به نظر شما چه باید کرد؟ با توجه به اینکه بخش زیادی از دانشجویانی که با مباحث معرفتی آشنایی دارند و در شرف فارغ التحصیلی هستند دچار این حیرت و سردرگمی هستند. چه راه و مسیر و شغلی را و چگونه انتخاب نماییم تا هدر نرویم؟ چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده نیز متوجه این امر هستم و به نظر خودم راه‌کار آن را نگاهی می‌دانم که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به رفقا پیشنهاد کرده‌ام. در سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام از زندگی‌هایی که برای بقیه روزمرّ گی همراه می‌آورد فرار نمی‌کنیم ولی وارد عالَمی می‌شویم که در هرجا که باشیم با آن عالَم به‌سر می‌بریم. موفق باشید
1888
متن پرسش
با سلام استاد عزیز آیا صحیح است ما که الان داریم روی کتب معرفت نفس شما کار می کنیم ( در ابتدای کار هستیم )شروع کنیم به عمل و روزه گرفتن آیا افراط نیست .میزان در این مورد چیست با تشکر .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در حدّی که صورت افراط به خود نگیرد روزه‌گرفتن خوب است. مثلاً از روزه‌ی ماه رجب غافل نشوید. موفق باشید
1879
متن پرسش
استاد گرانمایه سلام و احترام. استاد بارها این دو سوال برایم پیش آمده است، 1.چرا در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام و سایر ائمه، مردم چه خوب و چه بد، می توانستند امامشان را رویت کنند و ظاهرشان را ببینند، اما نوبت به ما بیچاره ها که رسید فقط موقنین و متقین و مومنین واقعی به این شرف نایل می آیند؟ 2.سوال دیگرم این است که چرا علما و بزرگانی که امام زمان را مشاهده می کنند غالبا اشاره به دیدن نوری سبز یا زرد و .. می کنند؟ استاد این نور در واقع نوری در عالم مثال است یا نور مادی است و دیگر اینکه آیا سایر ائمه همراهشان همیشه نور بوده اگر اینگونه بوده چطور مردم از ظاهر امر متوجه حقانیت ایشان نمیشده اند؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: گفت: «هرکه را روی به بهبود نبود.... دیدن روی نبی سود نبود» چشم اگر بینا باشد نور ائمه«علیهم‌السلام» را در سیره‌ و سخن حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌بیند، برادر! دنبال نور محسوس نباش. مگر وقتی قرآن می‌فرماید: «اللهُ نورالسموات و الأرض» است شما به دنبال نور محسوس هستید؟ مگر نور حیات و قدرت و لطافت را در گُل‌ها نمی‌بینید؟ موفق باشید
1880
متن پرسش
سلام علیکم.منظورتان از این عبارت در پاسخ به سوال 1834 چیست:"سعی کنید با عدم توجه به افکار گذشته و آرزوهای آینده آرام‌آرام در حضوررفتن را احساس کنید در آن حال فکر نمی‌ماند که بخواهید فکر کنید"؟ یعنی حضور با فکر جمع نمی شود؟فکر کردن ذاتا نظر به گذشته و آینده است؟یعنی فکر کردن مانع حضور است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این جواب آن‌کسی است که کتاب «عالم انسان دینی» را خوانده است و حالا سؤالی برایش مانده. بنده طبق مبنای سؤال‌کننده جواب داده‌ام. اگر مایل بودید آن کتاب را مطالعه کنید. موفق باشید
1869
متن پرسش
با سلام،اگه امکان داره لطف کنید نظرتون رو به صورت "مفصل" در مورد علامه حسن زاده بگویید.ایشان می تونن "الگوی جامعی" برای ما باشن؟چرا کمتر از ایشون صحبت می کنید؟علت خاصی داره؟نمیشه یه انسان به این عظمت حی و حاضر تو ایران باشه و شما کمتر اشاره ای به ایشون بکنید.علتش چیه؟شاید ایشون برای شما فقط یه مرد بزرگ هستند و اهل سلوک،نه بیشتر؟لطفا مفصل جواب بدین.خودم خوب می دونم ایشون عارف و عالم و اهل الله و وارسته هستن و آثار ارزشمندی دارن!لطفا این شکلی جواب ندین.ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که قبلا عرض کردم ایشان را به‌واقع یک دانشمند اسلامی می‌دانم که با سلوک قلبی خود، خود را ملکوتی کرده‌اند و از آن پایگاه آثاری از خود بر جای گذاشته‌اند که اگر به کتاب‌های ایشان دل بدهید برکات زیادی برای شما دارد ولی با توجه به مدتی که در خدمت ایشان بودم نظرم این است که ایشان هرگز مایل نیستند به عنوان یک قطب و یا استاد سلوکی مدّ نظر قرار گیرند. بنده معتقدم در ذیل شخصیت حضرت امام اگر به آثار حضرت آیت‌الله‌حسن‌زاده«حفظه‌الله» رجوع شود به حضرت امام نزدیک می‌شوید و از جاهلیت دوران آزاد می‌گردید. بیش از آن‌که بخواهید از آیت‌الله حسن‌زاده چیزی بدانید تلاش کنید از آثار علمی ایشان معارف لازم را به‌دست آورید و خود را به اقیانوس معارف عالمان دین متصل گردانید. موفق باشید
1853
متن پرسش
سلام علیکم استاد با توجه به اینکه داریم به ماه رجب نزدیک می شویم چه توصیه هایی دارید برای بیشتر استفاده کردن از این ماه؟ چه مطالعه هایی داشته باشیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده همان توصیه‌هایی که در کتاب «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا» هست پیشنهاد می‌کنم یادآوری آن‌ها موجب تقویت همت‌مان می‌شود در بهتر انجام‌دادن اعمال ماه رجب. موفق باشید
1843
متن پرسش
سلام استاد گرامی. خداوند به شما توفیق روزافزون عنایت کند. استاد"صمت و سکوت" در روایات اسلامی به شدت مورد توجه و تاکید قرار گرفته است منتهی در آیات قرآن اشاره ای به این امر نشده، آیا اهمیت سکوت بقدری نبوده که در آیات بدان اشاره شود؟سوال دومم این است که در مقاله ایی در خصوص سکوت در عرفان اسلامی بخشی را مطالعه کردم و مایل بودم این بخش را شما بخوانید و نظرتان را در این خصوص اعلام کنید که فرق سکوت در عرفان اسلامی و غیر اسلامی چیست؟ این بخش بدین گونه است: «یکی از خصوصیات انسانی این است که با آن که ساکت و خاموش است سخن می گوید و با خود حرف می زند. انسان همواره با خود سخن می گوید. این سخنگوئی، ذاتی انسان است و نمی توان دمی را در سکوت مطلق بگذراند. آن چه مساله است این که این سخنان درونی از راه زبان منتقل می گردد؛ زیرا بسیاری از گفت وگوهای درونی و سخنانی که درجان آدمی است قابل گفتن نیست. اصولا انسان با سخن گفتن تفکر می کند و سخن ذاتی و درونی است که به او کمک می کند تا تفکر و تدبر کند و راه و چاه را بشناسد و علم درونی بیابد. ولی این سخن درون است که می بایست کنترل و مدیریت شود و بیراهه نرود. این مرحله نخست است و آن گاه نیز می بایست بهترین سخنان درون را بر زبان جاری ساخت. انسان باید از بسیاری تفکر و سخن گفتن درونی، تنها سخنانی را بر زبان جاری می کند که برای خود و دیگری مفید و سازنده باشد. درعرفان های غیر اسلامی، راهکاری برای تعالی به دست می دهند و آن این که مدیریت سخن ذاتی و درونی را به دست گیرد. البته این امر، بسیار دشوار و گاه ناشدنی است؛ زیرا اصولا تفکر و اندیشه بدان انجام می شود ولی مساله ای که هست اصل این مطلب است که سخن گفتن تا چه اندازه می تواند درکمال و یا سقوط انسان موثر باشد از این رو در عرفان های غیر اسلامی سخن از سکوت درونی است و این که ذهن به گونه ای تربیت شود تا حتی سخنگوی درونی ساکت وخاموش شود. روش اسلام برای ترتیب قوه ناطقه در اسلام روش دیگری برای مدیریت سخنگوی درونی بیان شده و آن این که اذکار خاص را در درون بخواند و آن را تکرار کند تا سخن گوی درونی در هنگامی که درحال تفکر نیست به بیراهه نرود. این که در اسلام و قرآن به ذکر و یادکرد، بسیار خدا توجه داده شده برای هنگامی است که شخص در گوشه ای نشسته و سخنگوی درون، مدیریت او را در دست گرفته و او را به هر سوی و سخنی می برد. دراین جاست که با ذکر و دعا او را به مسیر خاص هدایت می کنند. اما بهترین کار آن است که از این سخنگوی درونی برای تفکر و اندیشه در هستی و کمال استفاده شود. براین اساس تفکر یک ساعت، از عبادت هفتاد سال برتر دانسته شده است. این بدان معنا نیست که شخص درگوشه ای بنشیند و ذکری را بگوید بلکه باید همانند متفکران و فلاسفه و دانشمندان درموضوعی تفکر کند و سخن گوی درون را در مسیر کمالی و برای آن استفاده کند. مسئله تفکر و تدبر، از اصول اساسی در راه و روش قرآنی برای رسیدن به کمالات است. تفکر در انسان تدبر درکائنات، اصلی است که قرآن بارها و بارها بر آن تاکید داشته است. انسان سالک کسی است که در آفاق ( بیرون) و انفس (درون) خود تفکر می کند. اما در زمانی که انسان بی کار است ومشغول تفکر نیست می بایست خود را به ذکر مشغول دارد تا سخن گوی درونی بیراهه نرود. این گونه سکوت و خاموشی است که کمالی است نه هرگونه خاموشی دیگر؛ زیرا گوشه ای نشستن و درخود فرو رفتن و زمام امور را به سخنگویی سپردن که وی را به هر بیراهه ای می برد عین گناه است. بنابر این انسان بهتر است تا زمانی که خاموشی را برگزیده، به تفکر بپردازد در غیر این صورت به سخنگوی درون خویش ذکری را بیاموزد تا بیراهه نرود. »
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در مراحلی توصیه به صمت و سکوت می‌شود که قلب انسان منوّر به معارف الهیه شده است و حالا آماده می‌شود که آن معارف بر قلب تجلی کند در این موارد سخن‌گفتن حجاب است و لذا در سلوکی که حضرت موسی«علیه‌السلام» باید در ذیل شخصیت حضرت خضر به‌دست ‌آوردند شرط اولیه‌ی حضرت خضر آن بود که «قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا» یعنی یک کلمه هم نباید بپرسی. در عرفان می‌گویند همان‌طور که زبان داری که سخن بگویی، گوش داری که بشنوی، پس یک دمی هم گوش بده، ملکوتیان ندا می‌کنند: «گوش دل را یک دمی این سو بیار.... تا بگویم با تو از اسرار یار» در هر حال هرگونه سکوتی مبتنی بر معرفتی است وگرنه سکوت محض معنا نمی‌دهد و نکته‌ی دوم سخن‌تان نکته‌ی خوبی است که تحت عنوان «روش اسلام برای قوه‌ی ناطقه» مطرح کرده‌اید. موفق باشید
1845
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشی.حدود یک ساله از حوزه علمییه خواهران فارغ التحصیل شده ام .اینکه انسان اصول وکارهای الهی خیلی باارزشی رو درک میکنند ولی به سمت تحقق انها در وجودش نمی پردازد دلیلش چیست(مانند حفظ حجاب اسلامی الهی).استاد واقعا معذب هستم در خیلی مواقع و از یک ناراحتی درونی همواره دارم چکار باید کرد چه توصیه ای می کنید؟باتشکر.
متن پاسخ
گفت: اول قدم آن است که او را یابی.... آخر قدم آن است که با آن باشی» درس و بحث حوزه و مدرسه شما را به سراغ خدا فرستادند از این به بعد باید با پای دل به سوی حق رفت و با او اُنس گرفت و در این راه حجاب‌ها را برطرف کرد، حرام و مکروه موانع طی مسیرند. کتاب «اسماء؛ دریچه‌ی اُنس با حق» را نگاه کنید إن‌شاءالله راه نشان‌تان می‌دهد. موفق باشید
1834
متن پرسش
با سلام واحترام استاد عزیز در بحث به فعلیت در آوردن آزادی از ذات زمان را برای حضور قلب در عبادات مطرح کردید در عمل به این فرمایش هنگامی که به عنوان نمونه در سر نماز دقت میکنم که به گذشته و آینده توجه نکنم قاعدتا حواسم متوجه زمان حال میشه(کاری را که دارم انجام میدم ) از اینجا به بعد را نمیدانم چکار کنم توجهم را صرف معنای ذکرم بکنم یا غیر این است ضمنا در کارهای روزمره هم همینطور با این دستورالعمل وقتی در زمان حال قرار میگیرم نمیدانم چکار کنم البته یکبار خدمت آیت ا.. جوادی مشرف شدم فرمودند ذکر لااله الا الله را در زندگیت زیاد بگو که فعلا در کارهای روزمره هنگامی که در زمان حال قرار میگیرم این ذکر را میگم ضمنا لطف کنید اگر معیاری در این زمینه است ذکر کنید که بدانیم آیا داریم مسیر را درست می رویم یا نه ( یک از اثرات این آزادی این بوده که باعث شده از سرعت نمازم کاسته شود ). خیلی ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اگر إن‌شاءالله به مرور از گذشته و آینده آزاد شدید و در حضور قرار ‌گرفتید،در آن صورت این سؤال که می فرمائید برایتان پیش نمی‌آید، مثل وقتی که به زیبایی یک گُل می‌نگرید. نفس آن حضور، یک نحوه به مقصدرسیدن است. سعی کنید با عدم توجه به افکار گذشته و آرزوهای آینده آرام‌آرام در حضوررفتن را احساس کنید در آن حال فکر نمی‌ماند که بخواهید فکر کنید. مباحت خویشتن پنهان کمک می کند موفق باشید
1819
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام؛ سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم. قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟ بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت. عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند. بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند: بسم الله الرّحمن الرّحیم‏ «إِنّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فى سَبیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آن چنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتى که قواى مسلح ما تا کنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند و گرچه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه‏ آسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتیبانان آنان... به خضوع وادار مى‏کند، بُعد معنوى آن است که با هیچ معیارى نمى‏توان سنجید و با هیچ میزانى نمى‏توان عظمت آن را دریافت. ما عقب‌ماندگان و حیرت‌زده‏گان، و آن سالکان و چله‏ نشینان و آن عالمان و نکته‏ سنجان و آن متفکران و اسلام‏ شناسان و آن روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان‏ بینان و آن جامعه‏ شناسان و انسان‏ یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسأله را تحلیل مى‏کنند که از جامعه مسمومى که در هر گوشه آن عفونت رژیم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هایش مسموم، خیابان‌ها و گردشگاه‌هایش مسموم، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى‏اش مفتضح و مسموم، از کودکستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در یک چنین محیطى به جوانى و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها یکى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن این جامعه و انقلاب - که خود نیز اگر معیارهاى عادى را حساب کنیم باید کمک به فساد کند- یک همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسیده‏اند، بسازد؟ جز دست غیبى و دستگیرى الهى و تصرف ربوبى، با چه میزان و معیار مى‏توان تحلیل این معما کرد؟ این جانب هر وقت با یکى از این چهره‏ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره‌ی نورانى‏اش مشاهده مى‏کنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏کنم. و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل این عزیزان که خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهیا مى‏کنند، و مناجات و راز و نیازهاى این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏نگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏گنجند، خود را ملامت مى‏کنم و بر حال خویش تأسف مى‏خورم. اکنون ملت ما دریافته است که: «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ ارْضٍ کَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اینان شب عاشوراهاى اصحاب سید الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏کند. جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبوب خداى تعالى هستید، و خداى شما فرموده که شما را که چون سدى محکم و بنیانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ایستاده‏اید، دوست مى‏دارد. و این است جزاى شما و این است عاقبت عمل شما». در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند. مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود. در روایت داریم که معاویة بن عمّار می‌گوید: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ إِلَى النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احادیث شما که آن‌ها را در میان مردم نشر مى‏دهد و در قلوب شیعه شما جایگیر مى‏سازد و مرد دیگرى است اهل عبادت که این خصوصیت را ندارد، آیا کدام یک از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حدیث ما که آن را در میان مردم نشر دهد و در قلوب شیعیان جایگیر سازد، از هزار عابد برتر است. ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند. بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند. والسلام
1822
متن پرسش
سلام علیکم: 1-نوع برخورد مبلغین دین و معلمان و متولیان فرهنگی که کار ابلاغ و ارشاد دیگران را دارند با متون دینی چگونه باید باشد تا اینکه از یک طرف مشمول لعن حدیثی نگردند که می فرماید «کسی که مطلبی را بخواند و بگوید خوب مطلبی است که به دیگران بگویم این فرد مورد لعن قرار می گیرد»و حداکثر استفاده شخصی را از مطلب دینی ببرد و از طرفی بتواند مطالب را به صورتی منظم بفهمد تا یک انسجام فکری داشته باشد که بتواند به دیگران برساند. چون برای هدف اول یعنی اینکه خود فرد یک روایت یا یک ایه را خوب بفهمد لازم است که قلبش بیش از فکرش در صحنه باشد و برای هدف دوم که نیاز است به دیگران برساند لازم است فکرش بیش از قلبش در صحنه باشد؟ خلاصه وجه جمع این دو هدف چگونه می تواند محقق گردد. 2-بسیار مشتاقم که توفیق فیض سحر خیزی را داشته باشم اما کمتر نصیبم می شود راه غلبه بر خواب زیاد و تسلط نفس برای بیداری در سحر چیست و شما چه توصیه ای برای این بی خبر از راهیان کوی دوست دارید. باتشکر و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- شریعت الهی وسیله‌ای است تا ما قیامت خود را در دنیا آباد کنیم و تمام دستورات دین را در همین راستا عمل نماییم حتی آن موقع که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنیم. حال اگر جهت ایجاد شایستگی لازم برای قرب الهی موظف بودیم سخنی بگوییم و یا حدیثی را برای دیگری نقل کنیم توجه ما به وظیفه‌ای است که داریم حتی وقتی می‌خواهید آن روایت را خوب بفهمید که به دیگران برسانید قلب شما غرق انجام وظیفه‌ی الهی است، منتها در این حالت قلب و عقل در طول همدیگرند به این معنا که عقل در ذیل قلب عمل می‌کند. 2- علاوه بر این‌که لازم است بعد از نماز عشا زیاد بیدار نباشید و زود به رختخواب بروید و غذای کم حجم مصرف کنید، لازم است در روز ذهن و فکر خود را در امور کثیر دنیا خرج نکنید که موجب شود از نفوذ روح بر بدن کاسته شود. موفق باشید
1792
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد.همانطور که در کتاب عالم انسان دینی فرمودید سجده های طولانی بروید تا حالت بقا برایتان بماند در سجده چه گفته شود بهتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ذکر سجده‌های مستحب همان ذکری است که در نمازهای یومیه می‌گویید. در ضمن ذکر یونسیه را نیز می‌توان در سجده‌های طولانی داشت که عبارت باشد از «لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنتُ من الظالمین». موفق باشید
1788
متن پرسش
سلام استاد عزیز : با احترام استاد گرامی آیا قبل از اینکه سیر شما را شروع کنیم باید به دنبال ترک گناه و مسائل اخلاقی رفت به عنوان مثال اگر به پدر و مادرش بی احترامی می کند یا احترامی که شایسته انهاست و خدا خواسته نمی گذارد باید اول برود این را حل کند بعد بنشیند پای سیر شما یا همه این موارد(اخلاق ، احکام و ... ) در خلال معرفت نفس جای خود را باز میکنند و انسان نیاز خود می بیند به آنها عمل کند . (البته در بحث رابطه معرفت با شریعت در کتاب شما برداشت ما از نظر شما در این قضیه مورد دوم می باشد ولی مرددیم ) تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام دنبال‌کردن مباحث معرفت نفس علاوه بر آن که یک موضوع علمی است یک نوع سلوک روحانی نیز هست و در طی مسیر آرام‌آرام میل به گناه می‌رود و شعف بندگی بیش از بیش ظهور می‌کند، إن‌شا‌‌‌‌ءالله. موفق باشید
1779
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار--در یکی از سوال هایم مورد زیر را پرسیدم جواب ندادید ، توضیح و تعبیرتان را بگویید ممنون می شویم : چند سال پیش خدمت علامه حسن زاده مشرف شدیم در خصوص شکم و وسواسم و راهکار از ایشان سوال کردم فرمودند : من و شما دوستیم - نطفه بودی این شدی ، من پرسیدم باید چکار کنم منطق بخوانم ، هندسه و... جمله ای فرموند درست نشنیدم که دوباره تکرار کردند نشنیدم ( روم نشد بگم دوباره تکرار کنند ) ، پرسیدم خوب نمی توانم عقاید و ... را درک کنم ، درکم ضعیف است فرمودند کسی کار کنه خوب میشه در آخر چون دنبال راهکارعملی بودم دوباره سوالم رابرای برطرفی شک پرسیدم که فرمودند یه چک بخوری خوب میشی- که بعد از این قضیه خیلی ناامید شدم چون برداشت کردم اگر آینده ای داشتیم واهل عمل بودیم حتما درست توجیه و نصیحتمان می کردند و راهکار میدادند ضمن تعبیرتان از این رخداد بفرمایید این برداشتمان صحیح است یا نه - تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام سعی کردم با جوابی که دادم راه‌کارِ لازم را بنمایم. چون ایشان وقتی می‌فرمایند: «یک چک بخوری خوب میشی» می‌خواهند بفرمایند راه بیفت. با مشکلات عقلی و قلبی که برخورد کردید آماده می‌شوید تا عقاید اصلی را بفهمید. از معرفت نفس شروع کنید. موفق باشید
1768
متن پرسش
با سلام. استاد گرامی دختری هستم که سعی دارم در سایه سار مذهب زندگی کنم. با توجه به اینکه محجبه هستم قاعدتا اطرافیان و مردم هر کاری که میکنم به اسم اسلام قلمداد می کنند.گاهی سعی می کنم چون افراد قشر مذههبی را نماد اسلام می دانند مثلا در جایی که از دست کسی عصبانی میشوم به خاطر اسلام و اینکه مردم به دین بدبین نشوند این عصبانیت را بروز ندهم و کارهایی از این دست. استاد آیا این ریاست؟ گاهی بخود میگویم نکند این ریا باشد. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام «ریا» آن است که عملی را که صورت مذهبی دارد بدون اعتقاد به آن ،جهت جلب نظر مردم انجام دهید تا شما را هم جزء کسانی بدانند که معتقد به آن عمل هستند. در صورتی‌که شما عملی را انجام می‌دهید که به حقانیت آن اعتقاد دارید هرچند هنوز تماماً متخلق به آن عمل نیستید و این «ریا» نیست. این مثل آن توصیه‌ای است که امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إذا لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّمْ» اگر هنوز به مقام حلم نرسیده‌ای، پس حلم را بر خود تحمیل کن تا حلیم شوی.
1770
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد بنده هم فوتسالیست تقریبا خوبی بودم و هم والیبالیست خوب. . . و علاقه بسیار زیادی که به این 2 ورزش داشتم باعث میشد ادامه بدهم،اما استاد با گروهی که ورزش میکردم بسیار متشنج بود و راستش را بگویم گشتن با آنها روحم را خراب .با علاقه بسیار زیادی که داشتم به 2 ورزش،اما کنارش گذاشتم چون هم تقریبا وقت میگرفت هم روح را خراب میکردند. . . الان 3 روز در هفته به مدت روزی نیم ساعت تنهایی میدوم چون در هنگام دویدن تفکر هم میشود کرد. . .آیا به نظرتان خوب است؟ورزش دیگری را پیشنهاد میکنید یا خیر؟اکثرا هم با دوچرخه در رفتو آمدم،چه نیتی در هنگام ورزش بکنم خوب است؟بهتر بگویم جهت فکرم را به چه سمتی بکنم خوب است؟. . . با تشکر موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در هر حال داشتن یک فعالیت ورزشیِ مرتب لازم است. شاید بهتر باشد به همان نرمش هایی که بدن را عادت داده‌اید و حرکات آن را بدن می‌شناسد ادامه دهید. در مورد رویکرد و جهت‌دادن روح در ورزش فکر می‌کنم بحث آخر کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» کمک کند. موفق باشید
1763
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده حضرت آیت الله قرهی (حفظه الله)-شاگرد آقای مولوی قندهاری(رحمه الله)- در درس اخلاق شان می فرمودند که مرحوم آقای شاه ابادی(رحمه الله) یک روز به جوانی که به درس اخلاق ایشان می آمده فرموده بودند که: می خواستید به مقاماتی برسید ولی دیگر نمی رسید چرا که دیروز پای خود را جلوی پدرتان دراز کرده اید . همچنین از قول استادشان می فرمودند که اگر کسی حتی فقط یک بار به والدینش بی احترامی کند حتی از سربازان درجه دو حضرت حجت (ارواحنا له الفدا) نمی تواند باشد. از وقتی که این صحبت ها را شنیده ام دچار نوعی یاس شده ام چرا که در گذشته از روی جهل و نادانی و ندانستن حرمت والدین مرتکب بی احترامی هایی به ایشان شده ام . می خواستم نظرتان را در رابطه با این صحبت ها جویا شوم و این که پس این همه که در قرآن از غفران ذنوب آمده و از یاس و قنوط منع داده شده پس چیست ؟ یعنی راهی را که رفته ایم دیگر نمی توانیم جبران کنیم ؟ یعنی تقدیر امثال من این است که باید تا آخر عمر بسوزند؟ همچنین می خواستم بدانم که اولیای خدا مثل حضرت امام و یا آقای بهجت(رحمه الله علیهم) از همان قبل از تکلیف استاد سلوک داشته اند و به حلال و حرام آگاه بوده اند و وجودشان به گناهی آلوده نشده بود اما ما که تازه در مسیر هدایت قرار گرفته ایم و گذشته مان همراه گناه بوده تکلیفمان چه می شود ؟ آیا ما دیگر از رسیدن به این مقامات باز مانده ایم ؟ یعنی راهی برای توبه نیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام شما در هر حال این وعده‌ی الهی را فراموش نکنید که در آیه‌ی 53 سوره‌ی زمر فرمود: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» ای پیامبر بگو: ای بندگان من که در مورد خود زیاده‌روی کردید و حریم‌های الهی را نگه نداشتید، از رحمت خدا مأیوس نشوید، خداوند همه‌ی گناهان را می‌بخشد – آری همه را – زیرا که او غفور و رحیم است. شاید آنچه آیت‌الله شاه‌آبادی فرموده‌اند مورد خاص بوده برای فردی خاص. موفق باشید
1764
متن پرسش
با سلام و عرض تشکر بنده مدتی است دچار حالتی شده ام که نمی دانم راه درمانم چیست. با توجه به اینکه در عرصه ایمان و تقوا در زیر صفر هستم ولی به جای اینکه از نشانه هایی که در دنیا در رابطه ظهور حضرت حجت(ارواحنا له الفدا) آشکار شده خوشحال باشم ناراحتم . دلیل این ناراحتی که به گونه ای عجیب در من ریشه دوانیده این است که از یک طرف در طلب و یا آرزوی جزء اصحاب حضرت و زمینه سازان ظهور ایشان بودن، هستم و از طرفی چون به اوصاف اینان نزدیک نیستم و می پندارم که با ظهور حضرت از این توفیق تاریخی بی نصیب می مانم لذا به حکم حب نفس در باطن آنچنان از این وضعیت خوشحال نمی شوم که داریم به ظهور ایشان نزدیک می شویم و یا به عبارتی این که من الان در زمینه سازی ظهور ایشان نقشی ندارم خیلی آزارم می دهد و الان بیش از یک سال است که از جلوی ذهنم کنار نمی رود. خیلی هم فکر کرده ام و از جنبه های گوناگون عقلا به این نتیجه رسیده ام که باید خوشحال باشم و دعا گوی ظهور ایشان ولی مشکل من این است که این حسی که در بالا گفته ام از درونم کنده نمی شود . لطفا راه حل بفرمایید تا این حس عجیب از درونم پاک شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌که انسان متوجه عظمت مقام الهی آن حضرت باشد با ظهور آن حضرت بسیاری از مشکلات روحی‌اش برطرف می‌شود، مگر آن جوانانی که در جهت سرنگونی نظام شاهنشاهی تلاش کردند در حدّ حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» بودند؟ همین که به حقانیت مسیر حضرت روح الله پی بردند و قدم در آن راه گذاشتند انسان دیگری شدند تا آن‌جا پیش رفتند که به شهید خرازی و شهید همت و شهید باکری تبدیل گشتند،آن هم با آن‌همه جامعیت در کمال انسانی. پیشنهاد می‌کنم کتاب «بصیرت و انتظار فرج» را در این رابطه مطالعه فرمایید. موفق باشید
1761
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام علیکم استاد معظم:مدت زیادی است نسبت به انجام وظایف دینی و اجتماعی ام دچار ادبار شدید قلب شده ام. مثلا در نماز ، درس خواندن که از وظایف اصلی ما طلاب است ، دعا و مناجات.حتی حوصله انجام مستحبات کوتاه را هم ندارم ، واجبات را هم خیلی با اکراه و تنبلی انجام می دهم. و این خیلی روحم را اذیت می کند و سبب شده گاهی اوقات برای چند لحظه در حالتی مه و مات قرار گیرم. از لحاظ تحصیلی هم دچار مشکل شده ام با این که خدا را شکر هوش خوبی دارم. این سبب سستی و تنبلی و کسالت و فشلی در زندگی ام شده. هرچقدر کتاب هایی در مورد اصول برنامه ریزی و تقویت اراده از جمله روش مطالعه حضرتعالی و کتاب برنامه ریزی و تقویت اراده آقای آقاتهرانی و غیره را مطالعه می کنم ، در تئوری قبول دارم و معتقدم اما در عمل کم می آورم و برای اینکه آن مطالب ارزنده از جمله در جزوه عالم طلبگی را در خودم حضوری و ملکه کنم ، دچار مشکل هستم.علاقه به مطالعه هم دارم اما در عمل ... امیدوارم مثل همیشه از راهنمایی های ارزشمندتان بهره مند گردم.سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام سعی بفرمایید پرحرفی نکنید، فیلم و سریال‌های خیالی را دنبال نکنید، آرزوهای بلند دنیایی را دنبال نفرمایید، خیلی وقتتان را صرف اینترنت نکنید، تا وحدتتان به شما برگردد و کار جلو رود. موفق باشید
1753
متن پرسش
باسلام /آقای طاهرزاذه/ بسیارلطف می کنید اگر مرا راهنمایی کنید که بتوانم هم خودم را از دست خودم نجات بدهم هم بقیه را نمی دانم چطور از شر زبانم خودم ودیگران را نجات دهم چون نگرانم که مبادا با زبانم خودم را از عاقبت به خیری محروم کنم یا ازالطاف الهی و... آزار دادن دیگران چه با زبان یا هرچه برایم کوله بار سنگین حق الناس میگذارد که من اگربتوانم خودم راپیش ببرم خیلی خیلی هنر کرده ام چه رسدبخواهم حق الناس با خودم حمل کنم متاسفانه زیاد هم در اموری که مربوط به من نیست دخالت میکنم واصلا دلم نمیخواهد موجب لطمه به دیگران وزندگیشان باشم ولی متاسفانه بعضی وقتها هستم من آراسته به اخلاق پسندیده اصلا نیستم ولی به این وضعیت هم راضی و قانع نیستم /تحمل مثل خودم برایم بسیاردشوار یا ناممکن است اما نمیدانم چه کنم هیچ راه درستی را تابه حال یکسره پی گیری نکرده ام/ گاهی میبینم درعالم چه مسائل مهمی هست ومن خودم راتاچه حدگرفتارکرده ام وآگاهانه یا غافلانه خودم را بازی میدهم یا بازیچه کرده ام /من یک نفرم وکسی هم مثل ایت الله جوادی یک نفربنده ی خدا/اما من تاچه حد خوابم وبی خبر وایشان تاچه حد آگاه و آماده/مگر هردو در یک دنیا زندگی نکردیم... ایشان ذنیا را وسیله دیدند وبازیچه ومن وسیله وبازیچه ی دنیا شدم /من به فکرم غذایم وخوابم و...چه میشود و مردمانی به فکر دینشان وابدیتشان/ من سالها دردنیا ماندم اما فقط الطاف و نعمات و فرصتهایم را تباه کردم /کاش میشد یکسره این خودم درهم شکسته شود استاد شرمنده ام که حقیقتا شماراهم ازسرخودخواهی یا غفلت یاجهل اذیت میکنم میدانم که جز افسوس وشرمندگی چیزی در پیشگاه حضرت حق ندارم اما باهمه ی نداری هایم آرزوهای بسی بزرگ دارم ازخدامیخواهم شهادت نصیبم کند شهادتی که پشتوانه اش شرافت باشدشهادتی که نتیجه ی ایمان و آگاهی واستواری برای حضرت حق باشد/ چه کنم؟(محتاج دعای همه ی حق جویان و حق پویان هستم) ازنظرمن هم تاسرحدعصمت زیستن افسانه نیست -اما خودم چگونه اینگونه شوم؟ نمی دانم با این کارهایم روزی چگونه می خواهم جوابگوی ایثار وخدمات و زحمات بزرگوارانی چون حضرت عمار وسلمان وابوذر گرفته تاامام خمینی وشهدای عزیز ورهبری و...وازآن طرف انبیا وائمه و...باشم دغدغه هاوغصه های من کجاودغدغه هاوغصه های پیامبر وامام حسین وحضرت زینب و...کجا باسپاس از اینکه وقتتان رابرای ما میگذارید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام پیشنهاد می‌کنم دستورالعمل رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به اباذر«رحمة‌الله‌علیه» را دنبال کنید. سی‌دی آن تحت عنوان «ای اباذر» در اختیار گروه فرهنگی المیزان است. موفق باشید
1725
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار. . .استاد بنده همان جوان سوال 1693 هستم. . . با توجه به اینکه اکثر آثار با ارزش شما را مطالعه کردم،شما فرمودید سیر را ادامه بدهید و به عقب برگشت نکنید.حدودا 2 ماهی هست المیزان را شروع کرده ام(البته قبلش جزوه ای که شما در رابطه با المیزان داشتید مطالعه کردم و قدم در مسیر گذاشتم) تقریبا المیزان شیرین بود و شکر خدا با عقل ناچیز مان کمی قدم گذاشتیم،2 هفته ای هست که جلسات تفسیر آیت الله جوادی را گوش میکنم و شکر خدا این هم شیرین بوده،و شرح خوبیست بر المیزان،به نظرتان با توجه به اینکه هنوز سیر کتب شما با طور کامل تمام نشده از خواندن المیزان و سخنرانی استاد دست بردارم یا با هم جلو برم(برنامه خودم به این صورت است که یک روز در میان؛یک روز المیزان،یک روز آثار شما،یادداشت هم برمیدارم.البته بنده کارمندم و برای همین وقت مطالعه کمی دارم)مثلا روزی 4 ساعت. . . استاد واقعا به شما علاقه دارم. استاد نمیدانم از اینکه وقت ارزشمند شما را میگیرم مسئولم یا خیر.حلال بفرمایید لطفا. . ..یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام خدا را بسیار شکر کنید که توفیق فهم تفسیر المیزان و سخنان حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» را به شما داده است. از مطالعه‌ی المیزان و اُنس با شرح حضرت آیت‌الله جوادی دست برندارید. اگر توانستید در کنار مطالعه تفسیر المیزان مباحثی که عرض کرده‌ام را نیز ادامه دهید. موفق باشید
1716
متن پرسش
بنام خدا سلام علیکم -جناب استاد علی رغم مطالعه دینی و اعتقاد به رزق و روزی مقدر و پرهیز از محرمات و معاصی در حد توان هنوز ریشه های حب دنیا خیلی محکم و سرسختانه این حقیر نادان ناتوان را به زندگی دنیایی چسبانده چطور میشود تیر خلاص به جان این افعی زد و رهایی یافت هر توصیه ای بفرمایید ولو سخت انشاء الله انجام میدهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» عرض شده که وَهم به مرور از حوزه‌ی روح و روان ما خارج می‌شود باید به او محل ندهید و مطابق اعتقادتان عمل کنید تا به مرور ضعیف شود و از میدان تصمیم‌گیری شما خارج گردد. موفق باشید
1719
متن پرسش
سلام علیکم: 1-به توفیق الهی موفق شدم کتاب آداب الصلوه امام را با شرح جنابعالی به اتمام برسانم حال سوال این است برای تکمیل بحث کدام راه موثرتر است:1-دوباره اداب الصلوه را مرور کنم 2-ابتدا سر الصلوه را خوانده و سپس اداب الصلوه را مرور کنم 3- سر الصلوه و اداب الصلوه را به صورت تطبیقی با هم مرور کنم؟ 2- با تعقیبات و ادعیه فراوان بعد از نماز باید چگونه برخورد کرد؟ چرا که از یک طرف وقت انجام همه آنها نیست و از طرف دیگر انسان می بیند که هر کدام از این تعقیبات برای منظور خاصی گفته شده است که انجام ندادم آن ما را از اثرات آن ادعیه محروم می کند؟ اصولا برای سنین و روحیات مختلف و شرایط شغلی افراد چگونه باید با این معارف برخورد کرد مثلا یک طلبه می تواند به تمام این آداب و ادعیه بپردازد اما لازمه اش کم کردن از دروس و تحصیلاتش می باشد و بالعکس اما راه تعادل بر اساس چه ملاکی باید باشد؟ همین پرسش در سایر موارد مثل قرائت قرآن می باشد که مثلا چقدر از وقت روزانه را باید به این امر اختصاص داد چرا که اگر 24 ساعت را وقت بگذاریم باز هم حق قرآن ادا نمی شود از طرفی در تزاحم با سایر برنامه ها بر اساس چه ملاکی وقت مناسب برای قرائت و تدبر در قرآن بگذاریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در کنار دروس حوزه، بعد از آداب‌الصلات تعقیبات محدودی که با روح‌تان می‌خواند را برای خود انتخاب کنید و همان‌طور که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: دوازده هلال بر آن باقی باشید و تعقیبات را تغییر ندهید و نیز بر همان اساس که در روایات وارد شده پنجاه آیه از قرآن را هر روز بخوانید. اگر لازم می‌دانید کتابی در معارف مطالعه کنید، بر کتاب معاد تأمل کنید. موفق باشید
1706
متن پرسش
سلام علیکم،زیارت شما قبول حق از سفر زیارتی کربلای ایران در ارتباط با شهداء و نظر به حقیقت انها باید چه گفت و با این حقایق و وجودهای پاک چگونه باید ارتباط برقرار کرد، در راه سلوک یک انسان چه تاثیری دارد،تا آنجا که مقام معظم رهبری آنقدر تاکید بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا می کنند و این کار را با مقام شهادت یکی می دانند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام من چگونه می‌توانم از نوری بگویم که در مقتل پاک‌ترین انسان‌های ملکوتی جریان دارد. ملائکه‌ی الهی مددکار رزمندگان بودند تا آن حماسه‌ها را بیافریننند و در مسیر فنای فی‌الله به شهادت برسند. آن ملائکه تا قیام قیامت در مقتل آن‌ها مانده‌اند و بر جان زائران مقتل شهدا نسیم بصیرت و عبودیت می‌وزانند و راه ملکوت را بر جان زائران می‌گشایند تا پس از بازگشت در شلوغی زندگی دنیایی مقهور کثرات نگردند. فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه هرکدام خیمه‌ی افراشته‌ای هستند که یک در به سوی زمین دارند و یک در به سوی آسمان و چون وارد آن شدی دری به سوی عالم ملکوت و برزخ و قیامت به رویت گشوده می‌شود. در خیمه‌گاه فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه به سیره‌ی شهدا بنگر تا ملکوتی‌ات کنند. حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» بر بازوی رزمندگان بوسه زد که جای بوسه‌ی ملائکة الله بود. فکر می‌کنم هنوز شهدا زنده و فعّال در حال انجام مأموریت‌اند تا در این ظلمات دست ما را بگیرند و مزه‌ی لذّات معنوی را به کام ما بریزند تا لذات دنیایی برایمان جلوه نکند. ملائکه‌ی الهی که به نور خود به شهدا کمک کردند تا بهترین عمل را انجام دهند و به بهترین مرگ نایل شوند در مقتل شهدا به استقبال زائران آن‌ها می‌آیند و با یک نحوه همسنخی که زائر با مزور پیدا می‌کند پس از برگشت زائر او را بدرقه می‌کنند. همان‌طور که شهدا را سؤال و جوابی نیست زائر شهدا در جواب سؤال ملکین در نمی‌مانند و از بهشتی که در افق جان آن‌ها نمایان است محروم نمی‌گردند. و این است راز آن‌که پس از برگشت از کربلای ایران احساس می‌کنید از گناهان فاصله دارید مواظب باشید این فاصله را با یاد شهدا حفظ کنید. همان‌طور که حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» نور امام حسین«علیه‌السلام» را ملموس‌تر می‌نمایاند تا قلب ما آمادگی لازم جهت درک پرتو درخشان نور حسین«علیه‌السلام» را پیدا کند، شهدای کربلای ایران، همچون ابالفضل«علیه‌السلام» نوری از انوار حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» را می‌نمایانند تا قلب‌های ما امکان قرارگرفتن در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را بیابد. موفق باشید
1705
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده من یک دانشجو هستم و از وقتی که با مباحث شما اشنا شدم تناقضی در ذهنم در باب زندگی دنیوی ایجاد شده ! بدین معنی که سعی نمیکنم از معاشرت با اطرافیانم لذت ببرم ! از این که با برادر 7 ساله ام حرف بچه گانه بزنم اکراه دارم ! سوالی که از شما داشتم این بود که مرز بین سلوک دینی و بداخلاقی چیست ؟ چون اکثر کسانی که دورو بر من هستند چه از فامیل چه از دوستان با فضای شما آشنا نیستند حتی خود من هم کامل با این فضا آشنا نیستم حال چگونه میتوانم با این افراد معاشرت داشته باشم و رفتارهایی که شما در کتاب هایتان آن ها زا تحقیر کرده اید ( سفر رفتن ، پارک رفتن و هزاران رفتار در حوزه های مختلف زندگی ) را انجام ندهم . از این مسئله میخواهم این را نتیجه بگیرم که اگر بخواهم ازدواج کنم باید یک مجنون مثل خودم را انتخاب کنم یا احتیاجی نیست ؟ چون اگر کسی با فضای شما آشنا نباشد قطعا از پیشرفت مالی و مادی در زندگی خوشش می آید و از مردی که در کل زندگی اگر فقیرتر نشده باشد ثروتمند تر نشده ؛ خوشش نمی آید و اصلا چنین زندگی قابل تصور نیست ! چه کار کنم ؟ بگردم از چهار تا از این گروه ها و شاگردای خودتون یکی را پیدا کنم یا با خیال راحت قضیه را بسپارم دست مادرم ؟ چون مادرم به خوبی میتواند دختر خوب پیدا کند فقط شاید آن دختر غربزده باشد ! سوال سوال فلسفی هست لطفا حذفش نکنید ( مرز لذت حلال و سلوک دینی )
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: « إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُکَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم‏»ما پیامبران مأمور هستیم که در حدّ عقل مردم با آن‌ها سخن بگوئیم. به گفته‌ی مولوی پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» از یک جهت در بین مردم‌اند و در کنار مردم و در همان حال از جهتی دیگر مانند ماه در آسمان معنویت قرار دارند. می‌گوید: «این یکی نقش‌اش نشسته در جهان.... وآن دگر نقش‌اش چو مَه در آسمان» هنر شما نیز باید به همین صورت باشد. در مورد ازدواج هم سعی کنید کسی را جهت مادری فرزندانتان انتخاب کنید که غرب‌زده نباشد وگرنه فرزندان، شما را به سعادت واقعی نمی‌رساند. موفق باشید
نمایش چاپی