بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان عملی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25494
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. یک مدت دغدغه ای دارم که مدتیه درگیرش هستم. لطفا راهنمایی کنید. با توجه به خصوصیت و قدرت نفس بر اینکه همزمان در یک لحظه هم می بیند و هم می شنود و هم می نویسد و هم فکر می کند و هم حرف می زنیم و شاید پای خود را هم تکان دهیم، و در تمام این امور نفس بطور کامل و تمام حضور دارد آیا می توان گفت همزمان دو کار را با حضور و توجه انجام داد. مثلا ما خانمها (به علت کمبود وقت) آیا همزمان می شود با کارهای خانه (ظرف شستن و سبزی پاک کردن و جارو کردن که برای نفس ملکه شده،) به صوتهای شما و دیگر بزرگان در باب معرفت نفس گوش کرد؟ یا این باعث عدم حضور و توجه می شود و باعث عدم توحد می گردد. چگونه است که بزرگانی در حین انجام کاری، نماز نافله و یا مستحبات دیگری (ذکر و صلوات) انجام می دادند و مصداق لا یشغله فعل عن فعل می شدند. چگونه می توان به این مقام لایشغله رسید؟ لطفا بطور واضح برایم روشن کنید که سخت درگیرم. حلال کنید. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به توحید فکر کنید که جامع همه‌ی اسماء است در عینِ یگانگی. هر اندازه انسان توجه توحیدی خود را با عبور از تعلقات دنیایی رشد دهد، کاری او را از کاری باز نمی‌دارد زیرا همه‌ی کارها را در وَجهِ توحیدی خود می‌بیند یعنی دستش در کار، و دلش با یار است. کافی است شما در عین مثلاً ظرفشویی دل‌تان را در بستر توحید محفوظ بدارید، آن‌وقت می‌توانید به آن صوت‌ها هم گوش فرا دهید. موفق باشید 

25484
متن پرسش
سلام علیک و ریحانه: استاد چه کنیم با خطورات با خاطراتی که بجا مانده و مشوش می کند ما را دوباره برایمان مانع تراشی می کند، دوباره می خواهد ما را به قبل برگرداند، می خواهد هوس های دلمان را زنده کند؟استاد چه کنیم با این صورت ها و تصویرهایی که در دل و جانمان رژه می رود؟ چگونه آنها را به فراموشی بسپاریم و از صحنه خاطرات محو کنیم، چه کنیم تا اثراتشان را خنثی کنیم و از بین ببریم؟ استاد در خواب، در بیداری، در نماز، در عبادات، در صحنه های معنوی این صورت ها جولان می دهند. وای بر ما که همه جمع شده اند در ما و حال ما در این مسیر هنوز در آزار قبل هایمان اذیت می شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به تدبّر در قرآن و رفاقت با انسان‌ها و عدم تکبّر و صله‌ی رحم و عدم پرخوری فکر کنید. موفق باشید

25457
متن پرسش
با سلام خدمت شما: در کتاب امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه آورده اید: انسان بیش از آنکه از «وجود» سخن گوید باید بگذارد از طرف وجود مورد خطاب قرار گیرد یعنی باید بگذارد انقلاب اسلامی با او سخن بگوید تا خداوند از این طریق با ما در این روزگار حرف داشته باشد و این است مواجهه فعالی که باید با خدا داشته باشیم وگرنه در سیاهچال روزمرگی به فردیت خود مشغول می شویم و دیگر به عنوان انسانی ممتد در هیچ عالمی حضور نداریم زیرا با وجودی ترین پدیده ی تاریخ امروزمان ارتباط برقرار نکرده ایم آیا این توصیه رهایی از نیست انگاری نیست آن نیست انگاری که برای جان بشر امروز شده؟ عمدتا در فعالیتهایمان مثل جلسه هفتگی تفسیر با دوستان و بیان نوشته های پیاده شده از فایل صوتی یا جلسات مباحثه کتاب گاها این احساس به سراغمان می آید که همان سخن گفتن از وجود است استاد عزیزم مواجهه فعال با خدا داشتن گمشده مان شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آفرین! حرف همان است که گفتید. موفق باشید

25456
متن پرسش
سلام: سال گذشته که اربعین قسمت شد کربلا زیارت بشه تا مدت کوتاهی حال و هوای خوبی داشتم و رابطه خوبی با خانواده و دیگران برقرار بود به لطف ابا عبد الله سلام الله علیه همچنین عزم توبه داشتم و تلاشم بر دوری از گناه بود اما به مرور از بین رفت و غفلت دوباره سراغم آمد و امسال الان که از کربلا برگشتم دوباره همین حال خوب رو دارم اما می ترسم دوباره غفلت نابودم کنه، چکار کنم لااقل چند ماهی در مسیر باشم، می ترسم دوباره آلوده بشم. راهی هست که عزم بر ترک گناه حفظ بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد با سؤال‌کردن حلّ نمی‌شود باید خود انسان مواظبت بکند که احوالات منفی بر او غالب نشود. موفق باشید

25444
متن پرسش
سلام: در جواب دل‌نوشته‌ی قبلی (۲۴۹۵۶) فرمودید که نمی‌دانم قضیه چیست که چه بگویم؟ و خود را معرفی نکرده انتظار گوش سپردن دارید؟ اما منتظر نماندید که معرفی کنم، و قضیه را توضیح بدهم؛ و ادامه دادید و از عشق و نگاه جناب عمان سامانی به کربلاییان فرمودید ... البته قصد اعتراض ندارم کما اینکه توان معرفی و شرح داستان را نداشته، ندارم و نخواهم داشت و چه بهتر که ادامه دادید و منتظر نماندید که گوش بسپارید. نمی خواهم مزاحمتان شوم که وقتتان شریف است و ارزشمندتر از آنکه پای حرف‌های بی‌سروته الف بچه‌ای بنشینید که روزگار تنها نق‌زدن را یادش داده و جز گریه‌های شب‌هایش و همین قلم پراکنده بی‌سروته‌ش چیز مهم دیگری در بساط ندارد و هر آنچه از دنیا و آخرت را که می‌باید فراهم می‌کرده بر باد فنا داده و اکنون در آستانه ۲۵ سالگی‌ تنها آرزوی هر شبش این است که اگر امشب بخوابد و فردا بیدار نشود حداقل کمکی‌است که به قافله‌ی جریان حق در تاریخ بشریت کرده چرا اینکه دیگر غرزدن‌هایش عده‌ای را ناامید نخواهد کرد. جناب استاد من کجا و عشق و جذبه‌های معنویش کجا؟ این حرف‌ها گنده‌تر از دهان و وجود من است، غرض این بود که بگویم چند روز پیش دوستی به اصرار مطلبی در باب سیر تعالی و پیشرفت عرفان از من خواست و منِ بی بضاعت بلاهت به خرج داده و قلم بر کاغذ برده و طاماتی بیان کردم؛ الان آن را خدمتتان می‌فرستم و می خواهم بگویم این همه‌ی آنچه است که احتمالا پای درس‌های شما فرا گرفته‌ام؛ اما فقط فراگرفته‌ام و آنچه جانم را به لب رسانده این است که شدنی نیست و نمی شود و نخواهد شد. شاید بتوان برای هر نقص و مرضی دارویی و درمانی پیدا کرد اما اگر دل بمیرد دیگر هیچ‌اش نمی‌توان کرد و روزمرگی تا روزمردگی تا دلمردگی نهایتا انسان را متلاشی می‌کند و من اکنون بر آستانه متلاشی شدن ایستاده‌ام : و این همان متن است: بعید می‌دانم وقتی که صاحبِ‌ کتاب ارزشمند منازل‌السائرین  _ خواجه عبدالله انصاری _ در گوشه‌ی خانقاه خود و در حال و احوال معنوی‌عرفانی با خدای خود مناجات می‌کرد که : «گل‌های بهشت در پای عارفان خار است / جوینده تو را با بهشت چه کار است»، می‌توانست تصور کند روزگاری بر آدمی بگذرد که بجای پیدا کردن چنین عارفانی در گوشه و کنار خانقاه‌ها و آن هم با ترس و لرز، بتوان آن‌ها را در روز روشن فوج فوج مشاهده کرد که رقص سماع‌شان هوش از سر هر بیننده آگاه و هوشیاری که فطرتش از بین نرفته باشد ببرد و عالم و آدم را انگشت به دهان بگذارد. و این‌ها همه از برکات استاد و پیری به نام روح الله است که با دم مسیحایی‌اش روحِ زندگی را در کالبد سرد و سنگی تک تک اعضای جامعه دمید. شگفت‌انگیز بوده و هست و با هیچ قاعده‌ی عرفانی و فلسفی جور در نمی‌آید که از بچه خردسال تا پیرمرد دوران دیده از گوشه‌ی روستا‌یی دورافتاده آن هم فقط عکس و صدای خمینی را شنیده باشند خودشان را با سر به جبهه‌ها برسانند و چنان حالاتی را تجربه کنند که جانشین خلف پیر جماران تصریح کند که آنان حالاتی را تجربه کردند و حرف‌هایی می زدنند که امثال میرزا حسینقلی همدانی‌ها بعد از یک عمر ریاضت و تلاش آن هم در اواخر عمر می‌گفتند. خمینی با دل‌ها چه می‌کرد که راه صد ساله را یک‌شبه طی می‌کردند و دهان تحیر بزرگان‌ را چنان باز می‌گذاشت که حضرت جوادی آملی وقتی شب‌های علمیات را می‌بیند اعتراف می‌کند که آنچه ما سال‌ها می‌گفتیم این رزمندگان به عینه می‌بینند و چه آشناست این سخن وقتی یاد دیدار ابوسعیدابوالخیر و بوعلی سینا را زنده می‌کند. آری بسیجی‌های خمینی و خامنه‌ای _همان‌ها که بعدها مزارشان دارالشفای عارفان و عاشقان خواهد شد _ هم رقص سماع دارند اما در خون خودشان و آن هم همراه با صدای ساز گلوله و تفنگ و توپ و خمپاره و این دست ابزارها. نگارنده دستش خالی است که بتواند بیشتر از این بنویسد و همین طامات و پراکنده‌گویی‌هایش هم هیچ سند و مدرکی را به جز آنچه دلش حس می‌کند ندارد. اما شاید دل اشتباه کند ولی هیچ وقت دروغ نگفته و نخواهد گفت و به یاد می‌آورم آن روزی را که در تخت فولاد اصفهان هنگام ورود به قبر جناب بابا رکن الدین دوست بسیار عزیزی که کلماتش همچون شلاق همیشه من را از غفلت بیرون آورده تذکر و شاید درددلی کرد که من با شهدا بیشتر انس می گیرم تا عرفا و به‌ نظرم امروز سر و کار ما با این شهداست. بیشتر از این عرضی نیست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چنین ادعایی دارم: «بودنی» که با راهِ حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به بشریت برمی‌گردد، همان گمشده‌ی عرفا است که به تعیّن آمده و آرزوی مولوی را به ظهور آورده. آن‌جا که می‌گوید:

  رقص  اندر  خون  خود   مردان   کنند ** رقص و  جولان  بر  سر  میدان  کنند

  چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند

موفق باشید

25439
متن پرسش
سلام استاد گرامی: چگونه بفهمیم که اعمالمان صرفا برای خدا بوده و هیچ غل و غش و ریایی داخل آن نیست؟ لطفا یک منبع برای مطالعه معرفی نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر مدتی با نامه‌ی ۳۱ نهج‌البلاغه مأنوس باشید، مطلوب خود را می‌یابید. در این مورد بد نیست به دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» نظری بیندازید. موفق باشید

25437
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در مباحث جنود عقل و جهل حضرت امام (ره) چهار لایه وجودی بشر، صدر و شغاف و قلب و فواد مطرح میشه که دو مفهوم والای، یقظه در لایه فواد تحقق پیدا میکنه که در اوج مراتب ایمانی است هم چنین امام می فرمایند مرحله یقظه تازه شروع کار مومن محسوب میشه. آیا این یقظه، همون مرتبه ای در نفس ناطقه است که قوت می گیرد به درجه انسانی نائل می شود یا مرحله ای بالاتر و عمیق تر هست؟ با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «یقظه» هوشیاریِ انسان است در راستای آن‌که متوجه می‌شود در مسیر توحید چه قدم‌هایی می‌تواند بردارد و بدین لحاظ، تازه شروع کار حساب می‌شود.

موفق باشید.

25435
متن پرسش
سلام استاد: ۱) مرحوم آیت الله سعادت پرور واقعا شاگرد خاص سلوکی علامه طباطبایی رحمت الله علیه بودن؟ ۲) از ایشون نامه ای خطاب به یکی دیدم که ادعا کردند اگر این دستورات که ۱۳ بند هست را انجام دهی، راه صد ساله را در یک سال طی خواهی کرد. سوالم اینجاسة که این صرفا مبالغه بوده که صد سال رو یک ساله میشه رفت؟ صد سال الکی نیست آخه استاد که یک عارف بزرگی مثل مرحوم پهلوانی تهرانی اینطور بفرمایند. ۳) من که وقتی این فرمایش رو دیدم، داشتم بال درمی‌آوردم، ولی سریع فکری خطور کرد که نکنه اون نامه فقط برای همونی که نامه براش نوشته شده اثر مذکور رو میذاره؟ یا برای بنده هم که تا حدودی به مبانی خودشناسی و خداشناسی از طریق آثار شما چند سالیست آشنایی دارم همین اثر رو داره؟ ۴) البته در بندی از نامه بحث ارتباط خاص با استاد خاص سلوکی آمده که نظر شما در مورد این بند رو هم می خواستم بدونم. استاد بنده به کسی جز شما فی الحال اطمینان ندارم در این روابط. با شرح صوتی شما رسیدم به توبه از رذائل اوصاف و اخلاق در جلد دوم مقالات به توصیه خودتون. ولی این دستورالعمل که به طور خاصی نصیبم شد رو نمیدونم بهش توجه کنم یا نه؟ ۵) قسمتی از سرفصلهای نامه رو می‌آورم و اصلش هم به صورت مستند پی‌گیری کردم و صحت داشت و در بازار اندروید هم تحت عنوان «ره صد ساله» موجود هست: _ ترک معصیت _ انجام مستحبات و ترک مکروهات حتی المقدور _ سحرخیزی و نماز شب _ توسل به معصومین علیهم السلام _ قرائت قرآن _ ملازمت استاد _ پرهیز از افراط و تفریط _ پرهیز از استماع سخنانی که تفرقه حواس می‌آورد _ پرهیز از اشخاص بی‌موالات _ مراوده با سالکِ مراقب _ سکوت _ احتراز از خواهش های نفسانی (که فکر می کنم منظور مباحات می‌باشد) _ به خود پرداختن _ عدم بدبینی به عبد خدا _ عدم تقویت جهات مادی، بیش از مایحتاج (ببخشید طولانی شد معلم عزیزم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اطلاع ندارم، ولی ایشان را انسان فرهیخته‌ای می‌شناسم. ۲. این یک اصطلاح است، یعنی انسان سریعاً به نتیجه می‌رسد. ۳. این به ذوق افراد بستگی دارد، روح و روحیه‌ی افراد متفاوت است. ۴. پیشنهاد می‌شود جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، مطالعه گردد. ۵. نکاتی مفید و بسیار خوبی است، می‌ماند که باید از حضور تاریخیِ خود در متن انقلاب و مقابله با استکبار غفلت نشود. موفق باشید

25426
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: جایگاه عفو و بخشش خدا در هنگام مرگ و بعد از مرگ انسان در قبر و برزخ در کنار قواعدی مثل «در آخرت انسان با چیزی جز با اعمال خودش مواجه نمی شود» کجاست؟ یا به عنوان نمونه اعمالی مثل نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده تاثیرات مقید دارد یا تاثیرات و فوایدی که در مورد آن در مفاتیح الجنان آمده حتمی است؟ با تشکر - التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم اعمال ما در حدّ شأن ربوبیت حضرت حق نیست تا به آن‌ها مغرور شویم، بلکه به عفو و بخشش او که ریشه در رحمت واسعه‌اش دارد، امیدواریم. «بی عنایات حق و الطاف حق / گر ملک باشد سیه باشد ورق». موفق باشید

25422
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: استاد پیرو جواب ۲۵۳۷۸، آیا اینکه با معصوم (ع) قرار بذاری که اگر خودشان راضی به امری هستند فلان نشانه را نشان بدهند بفرموده شما این هم می شود خدای ناکرده تعیین تکلیف برای ایشان؟ سوال دوم، در بحث شرح حدیث جنود عقل و جهل بیان کردید که برای رساندن توحید به قلب بعضی اذکار مثل لااله الا الله را تکرار کنید. من از نوجوانی مرتب این ذکر را تکرار می کردم تا چند وقت پیش با موسسه یکی از علما تماس گرفتم اتفاقی عنوان شد این مسله گفتم گاها هزار مرتبه صبح گقته ام مرا نهی کردند که این ذکر مال شما نیست تنها می شوی، و حتی زیارت عاشورار هم مدام نخوان چون لعن دارد. فقط چهل روز بخوان بذار کنار. مگر سفارش امام زمان (عج) به مداومت عاشورا نیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بالاخره همه‌ی قواعد عالَم در اختیار ما نیست تا انتظار داشته باشیم آن‌ها بر اساس نظرِ ما عمل کند. ۲. به نظرم بی‌جا نفرموده‌اند، بالاخره ما باید موقعیت خودمان را در نظر بگیریم. موفق باشید

25417
متن پرسش
جناب استاد با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای حضرتعالی ابتدا پوزش می خواهم اگر سوالم به نوعی سطحی است: بنده به عنوان فردی که در علوم طبیعی درس خوانده و از علوم عقلی و مباحث دینی زیاد سررشته ندارد؛ در مورد نیازم به طبیبی معنوی چه باید بکنم؟ یک عالم ربانی واقعی از کجا پیدا کنم که به من بگویند دردم چیست و اساس مشکلم کجاست و دقیقا درمانش چیست؟ فقط کسانی که در حوزه علمیه یا در رشته های علوم انسانی هستند ندرتا به چنین اساتیدی دسترسی و توفیق کسب راهنمایی دارند، در حالی که بقیه هم نیاز دارند. مدت زیادی است خوابهایم آشفته است اغلب نیمه شب بیدار می شوم و خواب بجای آرامش و رفع خستگی، سراسر اضطراب است و کلا حال دلم خوب نیست. با اینکه با ادعیه انس زیادی دارم و نمازهای مستحبی می خوانم ولی افاقه نمی کند. با تصور اینکه گناهانم عامل این مشکل است نماز استغفار هم خوانده ام. تمام عمر آدم سخت کوشی بوده ام. نه تنها در امور مادی بلکه برای معنویت هم تا جایی که عقلم می رسید تلاش کردم ولی حس می کنم همه تقلا هایم، درجا زدن بوده و عمرم تلف شده است و این حس خیلی بدی است. از دیدگاه طب جدید این حالت را شاید بیماری افسردگی بنامند ولی گمان نکنم افسرده باشم چون با کوچکترین انگیزه ای بسیار پرانرژی و پرنشاط می شوم. با با اینحال مدتهاست که طعم شادی عمیق و واقعی را نچشیده ام حتی در خواب! اگر بنده را راهنمایی بفرمایید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و سیر مطالعاتی بر روی سایت می‌تواند راهی باشد تا بالاخره «خود» را در آن‌چه که بحث «حضور اربعینی و اصیل‌ترین بودن» در میان می‌گذارد، بیابید. بحث اخیر بر روی بنر سایت هست. موفق باشید

25415
متن پرسش
سلام استاد: می خواهم مسیر علم و معرفت و تقوا را انتخاب کنم. ولی همش می ترسم. موفق نشوم! نمیدونم من قابلیت و ظرفیت این رو دارم که عالم ربانی بشم یا نه؟! احساس می کنم نه اون حافظه قوی ای دارم که خبره علم شوم و نه اون اراده جدی و قوی ای دارم که غرق در نور الهی شوم. خلاصه حیران شدم. چه کنم؟ چه بسازم چه بسوزم. نمیدونم چرا این میل در وجودم هست. یعنی این طلب نمیتونه نشانه این باشه که قراره بهش جواب داده بشه؟!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند». موفق باشید

25411
متن پرسش
سلام و عرض خسته نباشید و خدا قوت: احتراماً این مطلب را یاد آور شیم که به مطلق سکوت صمت نمیگن. صمت به سکوتی گفته میشه که توأم با تفکر و اندیشه و نگاه توحیدی باشه. وگرنه صرف سکوت زیاد سازندگی نخواهد داشت. عذرخواهی می کنم از محضر استاد شریف و گرانقدرم متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. «صمت» نحوه‌ای از مراحل سلوک است و این غیر از سکوتِ صرف است. موفق باشید

25353
متن پرسش
بر اساس قاعده ی عقلی لزوم دفع ضرر احتمالی و انگیزه ی فطری حب نفس (دفع ضرر و جلب نفع) چگونه می توانم دغدغه ی نجات در عالم آخرت را تامین کنم؟ می خواهم از لحظه ای که مرگم فرا می رسد تا آخر مطمئن باشم تا اندازه ای که بر عهده ی من است _حداقل_ از هرگونه رنج، الم، ضرر و بدبختی ایمن باشم. تا چه اندازه و چه چیز های را؟ (از واجبات و محرمات اعتقادی، اخلاقی و فقهی) (از رساله ی عملیه یا مثلا کتاب گناهان کبیره). آیا مواردی که در کتاب های اخلاق (مانند کبر، حسد، بخل، حب دنیا) بیان شده است واجب اند و برای این منظور (کسب کف و حد نصاب نجات، رهایی و ایمنی) لازم است رعایت شوند؟ آیا باید حتما تمام واجبات و محرمات مبتلا به را به طور کامل رعایت کنم؟ آیا باید حتما قلب سلیم داشته باشم؟ یا تقوای کامل؟! دقیقا باید چه کار کنم تا به این خواسته ام برسم؟ در منطق قرآن به این مقام و حالت چه می گویند؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «ره چنان رو که رهروان رفتند» سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» که نه در آن افراط است و نه تفریط را مطالعه فرمایید و در حدّ توان به وظایف شرعی عمل کنید و امیدوار به رحمت واسعه‌ی الهی باشید. موفق باشید

25349
متن پرسش
با سلام: چطور میشه انسان در حالی که کار خیر میکنه ولی کار خیر رو در نظر نگیره و به خودش بگه که خدایا من در برابر نعمتها و الطاف تو هیچ کاری نکرده ام و احساس فقیر بودن و بدهکار بودن در برابر خدا داشته باشه؟ مثلا بارها بر روی کارهای خودم فکر کردم دیدم در انتهای دلم باز یک نوع احساسی وجود داره که: تو برای امام حسین (ع) فلان کار رو کردی، نماز مستحبی میخونی، خیرات هدیه میدی و... و من این احساس رو دوست ندارم. چون یک حالت انتظار داشتن از خدا و حتی از خلق خدا برام بوجود میاد. در صورتی که نباید چنین چیزی باشه. درسته؟ لطفا راهنمایی کنید که مفهوم این احساس چیه؟ و چیکار باید کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که تمام این اعمال برای آن است که به احساس این واقعیت برسید که تماماً در آغوش خدا هستید. سؤال و جواب شماره‌ی ۲۵۳۴۸ شاید متذکر این امر باشد. موفق باشید

25339
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ۱. آیا این جمله که اگر انسان هر بار مخالف نفس عمل کند نفس یک مقدار ضعیف تر می شود و اگر مطابق هوای نفس عمل کند حتی در امور جزئی نفس یه مقدار قوی تر می شود درست است؟ ۲. آیت الله محمد محسن حسینی طهرانی فرموده است یک عمل مخالف نفس انجام دادن که مورد رضایت خدا باشد انسان را از یک ماه نماز شب خواندن جلوتر می برد. حالا به نظر این مطلبی که ایشون فرمودند درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده درست است و اساساً می‌توان آن را تجربه کرد که در مخالفت با نفس امّاره، مقاومت نفس امّاره بر خلاف تصور اولیه، چه اندازه ضعیف است. ۲. حقیقتاً همین‌طور است که انسان با مخالفت با نفس امّاره درهای آسمان معنویت به سویش گشوده می‌شود و متوجه می‌شود که این نوع امیال چقدر در حاشیه هستند و ما آن‌ها را در متن آورده‌ایم. موفق باشید

25320
متن پرسش
با سلام: با جستجوهایی که انجام داده ام امکان ارتباط و بهره گیری از دو عارف جلیل قدر برای بنده وجود دارد. یکی از ایشان که شاگرد سید هاشم حداد و مرحوم انصاری بوده اند ایشان اهل تجویز اربعین ها و اذکار هستند و عارف دیگری که روش ایشان استفاده از عقل و فلسفه است. به نظر شما کدام ارجحیت دارد؟ به نظر شما می توان همزمان از دو استاد بهره گرفت؟ (در هر دو صورت بنده از مطالب سیر مطالعاتی جنابعالی استفاده خواهم کرد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به ذوق خودتان دارد. به نظرم راه «حکمت متعالیه» قابل اطمیان‌تر است. موفق باشید

25319
متن پرسش
با سلام: با توجه به روایات و آیاتی فروانی که سفارش به فکر و ذکر کرده اند به نظر جنابعالی جایگاه این دو موضوع نسبت به هم چگونه است؟ کدام برای ارتباط با حق کار ساز تر است؟ کدام اولویت دارد؟ برای کدام باید وقت بیشتری گذاشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اول، فکر و معارف حقّه جهت زمینه‌ی نفوذ ذکر در قلب. موفق باشید

25296
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: با عرض پوزش منظور آیت الله بهجت از صلوات عاشقانه که باعث افزایش محبت به خدا می شود چیست؟ خداوند عمر طولانی و با عزت توفیقتان کند خیلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «صلوات بر پیامبر «ص»؛ عامل قدسی‌شدن روح» شده است. آری! وقتی انسان متوجه شود زیباترین زندگی آن نوع زندگی است که اولیاء الهی نمونه‌های آن هستند، به عشق آن‌ها برای آن‌ها صلوات می‌فرستد با نظر به آن معانی که در کتاب مذکور مطرح شده است. موفق باشید

25294
متن پرسش
سلام: این قطعه از مناجات خواجه عبدالله انصاری را خوندم، واقعا خیلی حیرت انگیزه: الهی اگر مرا از دنیا نصیبی ست، به بیگانگان دادم. و اگر از عقبی مرا ذخیره ای ست، به مومنان دادم. در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار تو بس. واقعا زیبا وصف کرده. سوالم اینه که این چنین تعبیر ایده آلی، در عالم خارج امکان تحقق داره؟ من که یه جوان ۲۸ ساله هستم، میتونم یه روزی به جایگاهی برسم که به خدا بگم، یادت در دنیا و دیدارت در آخرت برایم کافیست؟ یا اینگونه مناجات ها صرفا در حد خیالات است و انسان معمولی نمیتونه اینقدر به اوج برسه؟ این قطعه مناجات، برای انسان های بزرگی مثل آیت الله قاضی و آیت الله بهجت صدق میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! این احوالات مربوط به مردم است به‌خصوص مربوط به مؤمنینی است که در این تاریخ، وقتی یاد خدا را قلبی کنند نسبت به همه‌چیز دنیا بی‌تفاوت می‌شوند و همان یاد خدا، همه چیز آن‌ها می‌گردد. موفق باشید

25282
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: استاد آیا واقعا باید تحت هر شرایطی صله رحم کرد؟! استاد واقعا و حقیقتا نمی‌خواهم بهونه بیارم. ولی بعضی از اقوام هستند که مزاحم زندگی و آرامش انسان میشن. آیا حتما باید با اینها ارتباط داشت؟ کسی که مدام برای انسان گرفتاری و بدبختی ایجاد میکنه آیا لزومی داره که باهاش ارتباط داشت؟ اصلا مگر عرفایی مثل آیت الله بهجت با هر کس و ناکسی ارتباط داشته که ماهم داشته باشیم؟ آیا گاهی اوقات شرایط اقتضا نمیکنه که بعضی ها را کاری باهاشون نداشته باشیم؟ استاد من نمی خوام با کسی دشمنی کنم ولی میخوام کسی مزاحم زندگی و آرامش و احیانا سیر و سلوک من نشه. من که چیز زیادی نمی‌خوام. فقط میخوام افراد مزاحم را از زندگیم دور کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال طوری عمل نشود که تصور قطع رحم پیش آید. موفق باشید

25283
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: از وقتی سیر مطالعاتی استاد پناهیان به خصوص مباحث «تنها مسیر» و «تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر» را گوش دادم، زندگیم متحول شده. از طرفی، چند وقته که مباحث «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» شما را گوش دادم. این مباحث هم تحولات تازه ای در من ایجاد کرد. الان به جایی رسیدم که نه خوشم میاد تلویزیون ببینم، نه دوس دارم مثل سابق، هندزفری به گوش بزنم و آهنگ گوش بدم، حتی آهنگ سنتی و حلال، و نه دوس دارم توی فضای مجازی بگردم و کلیپ ها و مستندها و فیلم های سینمایی جذاب و جالب را ببینم (هرچند حلال). احساس می کنم اگه وقتم را صرف فیلم و سریال و آهنگ و امثالهم بکنم، عمرم بیهوده تلف شده و بعدش عذاب وجدان می گیرم. قبلا اینطور نبودم، قبلا فیلم می دیدم خیلی مهم نبود که چندین ساعت وقتم صرف آهنگ و فیلم صرف میشه. الان دیگه از نظر روحی، به جایی رسیدم که اگه فرضا نیم ساعت فیلم سینمایی بخوام ببینم، عذاب وجدان می گیرم. البته تمام این تغییرات روحی را مثبت ارزیابی می کنم و تازه دارم می فهمم که واسه چی اومدم به این دنیا و ماموریتم در دنیا چیه. لذا پدید اومدن این روحیات در خودم را بد نمیدونم. ولی مشکل اینجاست که دیگه خیلی جاها نمیتونم برم، در روابطم دچار تعارض میشم، منظورم اینه که فرضا قبلا دوستم می گفت بیا بریم بیرون بتابیم، می رفتم. ولی الان کنکاش می کنم در درون خودم که دقیقا این تابیدن در بیرون چقدر من رو به خدا نزدیک میکنه، از طرفی چون دوستم توی ماشینش آهنگ میذاره، در مجموع پاسخ منفی به دوستم میدم و باهاش بیرون نمیرم. یا مثلا قبلا با آهنگ که مشکلی نداشتم، گوش دادن به آهنگ های شاد و مجاز تلویزیون را بلامانع میدونستم، ولی بعد از تکمیل سیرهای مطالعاتی آقای پناهیان و شما، به این نتیجه رسیدم که حتی همین آهنگهای مجاز هم باعث افزایش کثرت و دوری از وحدت نفس می شود و لذا از هرگونه آهنگی دوری می کنم (حتی دلیلی نمی بینم که چون آهنگ گوش نمیدم، پس به جاش مداحی گوش بدم). خدا رو شکر با این تحولات روحی که در من پدید اومده، هیچ گونه افسردگی هم ندارم (آخه خیلی ها خیال می کنند اگه آدم آهنگ شاد گوش نده، غمگین میشه، ولی من برعکس هستم، و معتقدم شادی باید از درون و اعماق دل بجوشه و در ظاهر و چهره نمایان بشه و برای شاد بودن نیازی به مطلب، آهنگ یا حرف شاد کننده نیست). خلاصه اش رو بخوام بگم، قبلا شادیهام سطحی بود، ولی الان با چیزهای الکی شاد نمیشم و نیاز به چیزی ندارم که شاد بشم. استاد! از چند چیز می ترسم: ۱. پس فردا اگه ازدواج کنم، همسرم قطعا شبیه به من نیست، دلش میخواد بره سیرک، بره سینما، بره کنسرت های موسیقی، انواع و اقسام فیلم های جذاب و مستند و عاشقانه را ببینه، انواع آهنگ های به روز را گوش بده. خب با این احوالات و روحیاتی که بنده حقیر پیدا کردم، همه آدمهای اطرافم (از جمله همسر آیندم) فکر می کنند من یه آدم افسرده هستم که مثل آدمهای معمولی نیستم، نه آهنگ گوش میدم، نه اهل کنسرت و سیرک هستم، نه اهل رفتن به سینما. فکر می کنم این باعث میشه آدمها ازم فراری بشند، یا اینکه روابطشون را باهام کمرنگ کنند، و اینکه همسرم از بودن با من لذت نبره (چون طبیعتا من باهاش به سیرک و سینما و اینجور جاهایی که چیزی جز افزایش کثرات به همراه نمیاره، نمیرم). چطور با این دغدغه که در آینده ممکنه رخ بده، کنار بیام؟ (فکر می کنم که خدا یه همسری روزیم میکنه که در مواردی، دقیقا مخالف عقاید من هست تا بدین وسیله امتحان بشم، به همین خاطر این سوال را ازتون می پرسم) ۲. جاده ای که توش هستم، درسته؟ با همین دست فرمون برم جلو؟ پیشنهاد خاصی ندارید؟ ۲. درک و فهم من از خودم و زندگیم اینه که ما به این دنیا نیومدیم که خودمون را به آب و آتیش بزنیم تا دنیا ازمون سواری بگیره (حب دنیا)، بلکه باید خودمون را به آب و آتیش بزنیم تا از دنیا سواری بگیریم (نگاه ابزاری به دنیا). حتی اینجا نیومدیم که به قول روانشناسان غربی با بکارگیری استعدادهامون به موفقیت برسیم. رسیدن به موفقیت موضوعیت نداره، بلکه سنخیت پیدا کردن و تناسبی نسبت به خدا پیدا کردن، موضوعیت داره. همه شئونات زندگی باید در خدمت این هدف و ماموریت (سنخیت یافتن با خدا برای لیاقت پیدا کردن جهت ملاقات با خدا) باشه. آیا برداشت بنده حقیر از زندگی، منطبق با حقیقت است؟ یا جایی دچار کج فهمی شده ام؟ در پایان از شما استاد عزیز و محترم خواهش می کنم که به همه کسانی که سیر مطالعاتی شما را تکمیل کرده اند، توصیه بفرمایید که سیر مطالعاتی استاد پناهیان (تنها مسیر و تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر) را هم دنبال کنند. چون به نظر من سیر مطالعاتی استاد پناهیان و سیر مطالعاتی جنابعالی، مکمل همدیگه هستند. سیر مطالعاتی شما، عقلی است و سیر مطالعاتی استاد پناهیان، اخلاقی. هر دو در جایگاه خود، ارزشمند هستند. هر سیر مطالعاتی عقلی، فرد را وادار به تفکر و تدبر در خودش و جهان میکنه و چون تعقل و تفکر، هم به تمرکز و زمان مقتضی نیاز داره هم به حوصله، معمولا مباحث عقلی، خشک به نظر میرسه و حوصله طرف سر میره. مباحث اخلاقی، این خشکی را برطرف میکنه. از طرفی، از نظر بنده ناچیز، فقط تکیه کردن به مباحث اخلاقی هرچند ظاهرا شیرین و جذابه و نیازی به فکر کردن زیاد نداره، ولی باعث میشه که انسان در یک حدی متوقف بشه و درکش از خودش و خدا و دنیا، عمیق نباشه و صرفا در همون حد متوقف بشه و بعد از مدتی سست و کسل بشه. مباحث عقلی این مشکل را رفع میکنه. خداوند شما استاد عزیز را از یاران حضرت صاحب الزمان (عج) قرار دهد. پیشاپیش از پاسخگویی شما ممنونم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه! إن‌شاءاللّه خداوند همسر مناسب روح و روحیه‌ی خودتان را برایتان مقدّر می‌فرماید. ۲. نه! خوب است ولی مواظب باشید در افراط و تفریط نیفتید. آری! بنا نیست ما در هر چیز مباحی وارد شویم، ولی نباید طوری باشد که بقیه را از امور مباح محروم یا برایشان نفی کنیم. ۳. خیلی خوب است. رویهمرفته راهی خوب و پیشنهاد خوبی را مطرح می‌فرمایید. موفق باشید

25272
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: وقت بخیر. ببخشید کتاب منازل السایرین کدوم ترجمه کامل ترین و بهترینه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان یکی را بر دیگری ترجیح داد، هرکدام حسن خود را دارد. ولی ترجمه‌ی جناب آقای محسن بینا و ترجمه‌ی جناب دکتر شیخ الاسلامی را می‌توان مدّ نظر داشت. موفق باشید

25279
متن پرسش
سلام علیکم: خدمت استاد بزرگوار سوالی داشتم. اینکه در جایی خواندم آقای قاضی فرمودند هر پیشرفتی داشتم در شب زنده داری داشتم. چکار کنیم که از لحاظ خواب مشکلی نداشته باشیم و چگونه برنامه ریزی داشته باشیم چون شب حس و حال عجیبی دارد و نمی خواهیم آن را از دست دهیم. با تشکر از شما استاد عزیز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زود خوابیدن، غذای سنگین نخوردن، کم حرفی در روز، کوتاهی‌های آرزوهای دنیایی کارساز است. موفق باشید

25250
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: استاد درباره نحوه خوراک و برکات گرسنگی کشیدن و حذف تنقلات سوالاتی داشتم: ۱. آیا برای خانم ها هم مفید است، چه در دوران مریضی ماهیانه، چه در دوران بارداری، چه در دوران شیردهی؟ ۲. منظور از حذف تنقلات، حذف میوه ها هم هست؟ ۳. روزه گرفتن در هر ماه برای خانم ها به نظر شما به چه شکل مناسب است؟ خدا به شما عافیت عطا کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید نیاز بدن تأمین شود ولی نه این‌که انسان دائم به فکر خوردن باشد. ۲. به همان صورت سه روز در ماه. ۵ شنبه‌ی اول و آخر ماه، و چهارشنبه‌ی وسط ماه. موفق باشید

نمایش چاپی