بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان عملی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21568
متن پرسش
سلام علیکم با احترام: مرحوم سید هاشم حداد (موسوی) رضوان الله تعالی علیه می فرمایند «تو که از دست مردم فرار می کنی برای آن است که اذیت آنها به تو نرسد یا اذیت تو به آنها نرسد؟ صورت دوم خوب است نه صورت اول. و صورتی بهتر نیز هست و آن اینکه خود و آنها را نبینی. سؤال: لطفاً بفرمائید در خصوص صورت سوم چگونه می شود در روابط با مردم، خود و دیگران را ندید؟! راهکار عملی چگونه است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه توحیدی، به آن معنا که آن‌چه در عالم جریان دارد مشیت الهی است، تنها وظیفه‌‌ی ما نسبت به افراد در میان است، و نه نظر به خودمان و نه نظر به دیگران. موفق باشید

21558
متن پرسش
سلام علیکم: زیارت شما قبول یکی از اساتید عرفان فرمودند: «اولاً اینکه تحمل اذیت و آزار دیگران موجب رشد و منفعت سالک است، باعث نمی شود که ذمه آزار دهنده بریء شود هم حق الناس برگردن او است و هم حق الله» سؤال: شما قبلاً فرمودید (جواب سؤال20265 ) باید حضرت حق را مبنای همه آثار دانست تا همه چیزها را از حق بدانیم و یا اینکه بنا به گفته اساتید محترم نظر استقلالی نسبت به غیر نداشتن و همه این امور تحت تسلط، اذن و خواست خدا انجام می گیرد و به سود سالک است و موجب رشد وی می شود. پس با این توضیحات یادآوری شده چرا آن شخص اذیت کننده باید مشغول ذمه باشد و حق الناس و حق الله بر گردن اوست و باید مجازات شود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن استاد درست است زیرا مسئولیت آن فرد در جای خود محفوظ است و بالاخره ضعفی در آن فرد بوده‌است که خداوند او را جهت چنین آزاری انتخاب کرده مثل آن که شیطان را برای اغوای خلق انتخاب کرد زیرا شیطان روحیه‌ی استکباری داشت. موفق باشید

21544
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در یک کانال تلگرامی حرفی را از علامه حسن زاده نقل کرده بود که خیلی بعید است ایشان چنین حرفی را گفته باشند. هر چی هم گشتم تو اینترنت هیچ جا این حرف را ندیدم. آن حرف این است: علامه حسن زاده: چنین نیست که ما را از طلا و نقره آفریده باشند و شما را از آهن و چدن. شما انسانید و سرمایه ی کسب به شما داده اند؛ ما را ببینید و به راه بیفتید: تعالوا؛ بالا بیایید. استاد من شنیدم که هر چقدر معرفت بالاتر برود تواضع بیشتر می شود. این حرف بوی خودستایی می دهد. ایشان چرا خودشان را طلا معرفی کرده؟ اصلا چرا خودشان را الگو قرار داده و می گوید: ما را ببینید و به راه بیفتید؟ به خاطر همین است که می گویم بعید است علامه چنین حرفی را زده باشند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از جمله‌ای که از قول آیت‌الله می‌فرمایید بر نمی‌آید که ایشان بگویند من طلا هستم. به نظرم اگر این سخن از ایشان باشد می‌خواهند بگویند از امثال ما عبرت بگیرید که چگونه در راه مانده‌ایم و شما نمانید؛ زیرا این‌گونه سخن‌های تواضع‌ آمیز بیشتر به ایشان می‌خورد. در اولین جلسه‌ای که خدمتشان رسیدم و تقاضای دستگیری نمودم، فرمودند: «آقا شما مانند همان دزدی هستید که به کاه‌دان زده‌اید و مرا عوضی گرفته‌اید، من چیزی ندارم که بخواهم به کسی بدهم». موفق باشید

21539
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: در مورد پاسخی که به کاربر محترمی دادید مبنی بر این که برای رجوع به حضرت رب العالمین باید با هویت اجتماعی انجام شود و انسان ها به وسیله انسان ها، انسان می شوند. اما چند سئوال: 1. کاملا توضیح دهید که این که انسان ها به وسیله ی انسان ها، انسان می شوند یعنی چه؟ آن فعال فرهنگی از کسی که مبانی دینی ندارد و ای بسا دین دار واقعی هم نباشد چه تاثیری می گیرد؟ که شما می فرمایید انسان ها به وسیله انسان ها انسان می شوند؟ 2. اگر اشتباه نکنم جنابعالی فرموده اید که قبل از ظهور انقلاب عالمان کاری به امور اجتماعی نداشتند و همان رویکرد آن ها را به قرب الهی می رساند، اما بعد از انقلاب این معادله عوض شد ،و حضور اجتماعی است که شما را به قرب الهی می رساند. خب پس با این تفاسیر «واعتصوا بحبل الله» با ظهور انقلاب معنا یافته است،در واقع شما با این سخن، سخن قبلی خود را نقض کرده اید. نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- یعنی انسان‌ها باید نسبت به انسان‌ها متعهد باشند و این معنای انسان‌شدنِ انسان‌ها است نسبت به همدیگر 2- در هر شرایطی اعتصام بحبل‌اللّه متفاوت است. مثل آن‌که زمانی اعتصام بحبل‌اللّه جهاد با کافران است و زمانی خدمت به امور اقتصادی مردم . موفق باشید

21537
متن پرسش
با سلام: من مشکلم اینه که هر کاری که انجام میدم ناخوداگاه مدام ته قلبم به دنبال تحسین دیگران هستم. قلبم خیلی تمایل به ریا و جلب توجه دیگران داره. خیلی این اخلاق و احساسم باعث میشه از دست خودم ناراحت باشم. ذکر و آیه خاصی پیشنهاد می کنید که باعث زیاد شدن تواضع و فروتنی قلب باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش آیت اللّه بهجت، آمدنِ چنین خطوراتی از اختیارات ما نیست، ولی دنبال‌کردنِ آن از اختیار ما است. باید آن را دنبال نکنید تا به مرور ضعیف شود. هر اندازه با مطالعه و عبادات، روح توحیدی خود را رشد دهید، آن خطورات از قدرت می‌افتد. موفق باشید

21530
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: مدتی است که مطلبی درون ذهن ام هست که انگیزه ی رشد و پیشرفت را از من گرفته است، به عنوان مثال با خود می گویم که اگر من الان شاگرد فلان استاد باشم نهایت رشد و ترقی علمی و تکنیکی من ختم به آن استاد می شود که آن هم سالهای سال طول می کشد، پس من تبدیل به شخص بهتری نسبت به آن استاد نمی شوم تازه اگر شاگرد خوبی باشم، پس تلاش من هدف ایده آلی نداشته است، پس تلاش کردن در جهتی که مرا تبدیل به شخص ایده آلی نمی کند بیهوده است. البته می دانم که چنین نظری درست نیست و باعث بیکاری و تنبلی و خمودی می شود اما نمی دانم چرا درست نیست؟ یعنی می شود که شاگردی نسبت به استاد خود فرد بهتر و ایده آل تری بشود؟ چگونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون انسان دارای فطرت الهی است از استاد جهت متذکرشدن به فطرتش استفاده می‌کند و لذا متوقف در استاد نمی‌شود. موفق باشید

21518
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی: استاد به نظرتون اینکه برای رهایی از افکار و ایجاد تمرکز یوگا کار کنیم اشکال داره؟ و امکان داره منحرف بشیم؟ چون من قبلا کمی تمرینات یوگا رو انجام می دادم خیلی آرامش داشتم و حضور خدا رو احساس می کردم ولی ترسیدم منحرف بشم و دیدگاه اومانیستی روم تاثیر بذاره رهاش کردم، دوباره ذهنم شلوغ شده و سخته که در لحظه باشم و حضور خدا رو احساس کنم. ممنون میشم راهنمایی کنید. در ضمن اکثر کتابهای شما رو خوندم و خیلی روم تاثیر میذاره ولی یک روز که کتاباتونو نمیخونم دچار غفلت میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به رفقایی که این سؤال را داشتند، عرض شد می‌شود با مبانیِ معرفت نفسی در امر یوگا جلو رفت. پیشنهاد می‌شود بر روی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت هست، وقت بگذارید. موفق باشید

21522
متن پرسش
سلام: بنده چند وقتی هست در اقامه نماز کاهل شده ام و خیلی وقت ها نماز نمی خوانم و در ضمن می دانم این نمازهایی که نمی خوانم را بدهکارم و بالاخره باید بخوانم و می دانم که اگر الان بمیرم در جهنم عذاب خواهم دید و همچنین درک می کنم که نوعی مرض در نفس من به وجود آمده که نخواندن نماز برای من سهل و آسان شده، این مرض را می فهم اما دلیل به وجود آمدنش را نمی دانم، لطفا به بنده بفرمایید چطور این مرض نفسانی را درمان کنم و از این حالت خلاص بشوم؟ راه و روشی روشن جلوی پای بنده بگذارید، با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که با تقویت معارف الهیه این مشکل رفع می‌شود. پیشنهاد اولیه‌ی بنده مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن است. هر دو بر روی سایت هست. موفق باشید

21515
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیرم. دو سوال هست که مدتهاست ذهنم را مشغول کرده می دانم که در راستای پرسش و پاسخ های شما نیست ولی این از مشکلات ماست که فرد قابل اعتمادی را برای پاسخ سوالاتمان پیدا نمی کنیم. ١. چه حکمتی دارد که زنها باید در ماه، ٧-١٠ روز از نماز و روزه و عبادات محروم شوند. ما که هنوز به حقیقت نماز و عبادات نرسیده ایم ولی اگر کسی حقیقت نماز را درک کرده باشد چطور می تواند تحمل کند که نماز نخواند؟ در این مورد چه تفاوتی بین زن و مرد هست؟ بعضی اوقات واقعا ناراحت کننده است که موقعیتهای مکانی و زمانی را که در سال یک بار توفیق داریم مثلا شبهای قدر، اعتکاف، زیارت و... را از دست می دهیم. ٢. مگر خواندن صیغه عقد بین دختر و پسر منجر نمی شود تا حقیقت رحم که در عرش است در بین آنها تجلی کند تا به همدیگر محرم شوند پس اجازه پدر در این حقیقت چه نقشی دارد؟ آیا اگر اجازه پدر نباشد این حقیقت و این محرمیت ایجاد نمی شود؟ آیا مربوط به مسائل اجتماعی و شرایط جامعه است؟ به طوری که آقای مکارم شیرازی فتوا داده اند که دختران بالای سی سال نیازی به اجازه پدر ندارند. اصلا سن در این حقیقت چه نقشی دارد؟ وقتی دو دختر در شرایط یکسان هستند با این تفاوت که یکی پدر دارد و دیگری ندارد، چطور است که برای او که پدر ندارد حقیقت ایجاد می شود ولی برای دیگری نه؟ به دنبال حکم فقهی آن نیستم ولی در این مورد در یک سرگردانی هستم که امیدوارم جواب شما مرا از این سرگردانی نجات دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند از ما بندگی خود را می‌خواهد، حال چه با نمازخواندن و چه با نمازنخواندن 2- فکر می‌کنم با رعایت ادب، ارتباط با عالم عرش در آن خانواده بهتر محقق شود و به همین جهت بین مراجع تفاوت نظر هست که اگر آن‌جایی که باید اذن پدر گرفته شود، از آن عدول گردد عقد باطل است، یا بدون باطل‌بودنِ عقد، گناهی صورت گرفته. موفق باشید

21511
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 21502 خدمت سرورم عرض می کنم وقتی در زمینه اعتقادی القای شکی ولو از طرف ملک صورت پذیرد چون زیربنای فکری انسان فروریخته چگونه می توان باز عبودیت پیشه کرد تجربه ای که حقیر دارم اینست که اصلا نمی توان با تردید در اصول دین حضور قلب در نماز داشت اگر عبودیت را به معنای تحقیق علمی در زمینه اصول دین بدانید بله به این طریق می توان مرز بین خطورات رحمانی و شیطانی را یافت چون اگر شیطانی باشد پس از خطور شک یاس از رسیدن به واقع هم القا می کند ولی ملک گوید تا آخر عمر باید تحقیق کرد ولو به نتیجه نرسیم «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا» لکن اگر عبودیت را به معنای تعبد به فروع دین بدانیم خوب چگونه می توان شک داشت و باز گفت اشهد ان محمدا رسول الله آیا این شهادت دروغ و نفاق نیست «إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عبادت بر مبنای فطرت الهی انسان انجام می‌گیرد و به همین جهت خداوند به رسول خود می‌فرماید: «فذکّر انّما انت مذکّر». ولی شک در موطن عقل شکل می‌گیرد به همین جهت می‌توان در عین شک عقلی با عبادات خود فطرت را زنده نگه داشت. اتفاقاً وقتی فطرت به نشاط آمد، به راحتی از ترددیدهای عقلی عبور می‌کند و ندا سر می‌دهد: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». موفق باشید

21512
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد محترم: پرسشی از کتاب اسما حسنی داشتم. اول اینکه فرموده بودید قلب ما آن حد ظرفیت تجلی انوار حضرت حق را ندارد و به مدد قلب معصومین این نظر کردن به خدا را شروع می کنیم. آیا با قرار گرفتن در کنار مومنینی که قلب هایشان بسیار آماده تر از ماست،می تواند تاثیری داشته باشد؟ آیا قلب های آن ها بواسطه ارتباط با قلب ائمه می توانند به بالقوه شدن اسامی الهی در قلب ما کمک کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از قرارگرفتن در کنار امامان، متذکرشدن به سخنان و روایات و ادعیه‌ی آن‌ها است که به یک معنا متذکر جان ما هستند از آن جهت که فطرت ما متذکر نور پروردگار عالم است. در این راستا آری! در چنین بستری مؤمنین هم می‌توانند متذکر انسان باشند. در روايت داريم كه رسول خدا (ص) فرمودند: «قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ‏؟ قَالَ: مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُه»؛[1] حواريين به عيسى (ع) گفتند يا روح الله! با چه كسى همنشين شويم؟ فرمود: با كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زياد كند و كردارش شما را به آخرت تشويق نمايد. موفق باشید 

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 39.

21505
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: استاد اینکه کسی مرگ رو دوس داشته باشه بده؟ من قبلا از مرگ می ترسیدم اما آلان بعضی وقتا که بهش فکر می کنم دوسش دارم و فکر می کنم به آرامش می رسم و هم اینکه احساس می کنم خیلی هیجان داره و به خیلی از حقایق می رسم و خیلی از معماها روشن میشن برام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان همیشه باید آماده‌ی مرگ باشد و سعی کند طوری خود را در دنیا به کمالات لازمه برساند که در ابدیتِ خود با خدا و زیر سایه‌ی رحمت او باشد. زیرا بالاخره ماییم و یک ابدیت، اگر آن‌جا نتوانیم از رحمت پروردگار بهره‌مند شویم، سرنوشت سختی را برای خود رقم زده‌ایم. موفق باشید

21486
متن پرسش
سلام: استاد همانطور که مستحضرید چند روز پیش آیت الله قاینی به رحمت خدا رفتند، بنده از میان عرفا یکی به علامه طباطبایی و علامه حسن زاده خیلی قلبا ارادت دارم و یکی هم به ایشان با اینکه اسیر اوهام هستم ولی خوب دیگر چه می شود کرد. حال می شود در یک جمله محکم و بدون کم و کاست بگوئید چگونه به مقاماتی که اینها رسیدند ما هم برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایمان کامل به آن‌چه از طرف خدا آمده، و ارزش خاص برای عبادات قائل‌بودن. موفق باشید

21496
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: سوال بنده در مورد حقیقت کتاب قرآن است. این حقیقت که همان روح قرآن و نور است آیا با تطهیر قلب بدست می آید؟ آیا همه چیز با تطهیر قلب ایجاد می شود؟ اتصال به معصومین، حقیقت قرآن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر شریعت الهی، تطهیر قلب ما را به حقیقت قرآن و انوار اهل‌البیت «علیهم‌السلام» نزدیک می‌کند. موفق باشید

21484
متن پرسش
استاد گرامی و عزیز سلام: ۱. بهترین راه رسیدن به یقین کدام راه است؟ آیا این راه که ابتدا با برهان و استدلال عقلی به یقین عقلی برسیم و بعد از طریق عبادات به یقین قلبی برسیم؟ یا اینکه بدون استدلال و برهان از همان ابتدا با عبادت و اذکار به یقین قلبی برسیم؟ ۲. علت و ریشه شک و حتی انکار اعتقادات مذهبی درست که شاید تا چندی پیش کسی به آنها یقین داشته ولی اکنون شک دارد و حتی انکار می کند چیست؟ در نفس این شخص چه پیش آمده که اینگونه شده و دیگر آن استدلال های محکم او را قانع نمی کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم حالت اول، قابل اعتمادتر باشد 2- وقتی انسان رشد کند متوجه می‌شود باید یقینیات خود را با عمق بیشتری به‌دست آورد. موفق باشید

21458
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی معتقد هستید که برای نیل به اهداف عالی انقلاب بایستی افرادی ظهور کنند که ذیل شخصیت امام (ره) سلوک فردی و اجتماعی کنند و آن هم از نوع «اشراقی» یعنی هر تفکری که دارند و تصمیمی که اتخاذ می کنند «الهام» الهی باشد. اولا بفرمایید برداشت این حقیر صحیح است؟ و پاسخی که برام خیلی مهم است اینه که فرض کنید بنده می خواهم در مورد تغییر ساختار اجرایی کشور از نیم ریاستی و نیم پارلمانی که هم اکنون در کشور مستقر هست را ارزیابی و بررسی کنم، سئوال بنده اینجا است که من باید تفکر و تحقیق کنم و نظر خود را ارائه بدم مثل بسیاری از متفکران و محققان؟! یا خیر بایستی با نماز شب و قرب الهی قلب خود را آماده کنم تا بهترین ایده و کارآمدترین آن ساختار سیاسی کشور بر قلب این حقیر تجلی بیابد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت جنابعالی، برداشت درستی است. آری! ابتدا باید روحی که انقلاب اسلامی به عنوان نور خدا در این تاریخ از طریق حضرت امام آورده است را بشناسیم و این نیاز به سلوک دارد، ولی نظر به افقی که امام در سیره و سخن خود مدّ نظرها قرار داده‌اند. حال که متوجه‌ی روح تاریخی انقلاب شدیم در بستر آن نگاه، به هرکاری دست می‌زنیم، کارِ بیرون از تاریخ انجام نداده‌ایم. مثل نحوه‌ی اعمالی که مقام معظم رهبری دارند. آری! می‌شود هم نظام پارلمانی داشت، هم نظام ریاستی داشت، ولی عمده آن است که جهت‌گیری‌ها درست باشد، وگرنه هیچ‌کدام از این نظام‌ها به خودی خود نمی‌تواند مثمر ثمر گردد. موفق باشید 

21445
متن پرسش
استاد گرامی سلام: چندین دهه از عمرم می گذرد و ماحصل آن عذاب وجدان شدید از غفلت ها و گناهان است. حدود یک سال است مباحث شما را در مسیر رفت و آمدم در ماشین گوش می کنم ولی هنوز نتوانسته ام گذشته کثیف خود را فراموش کنم و این دل سیاه به خدا وصل نمی شود. خود را میان آتش حس می کنم. غفلت ها، لجاجت ها و خودکامگی ها کارم را به اینجا کشاند «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ» 1. تنها نکته ای که به آن امیدوارم اینست که به جای گوش دادن به ترانه گوشم را در معرض سخنرانی های شما قرار داده ام. آیا در این حد اثری در نامه اعمالم دارد هرچند تاثیر قلبی بر من نداشته است؟ 2. خیلی تمایل دارم که دعای جوشن کبیر را بخوانم و جمله «سبحانک لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار» را تکرار کنم ولی قسمت نمی شود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین را لطف خدا بدانید که حضرت ربّ العالمین نظر رحمتش را به شما انداخته. صبر در این امر، خودش راه‌گشاست. موفق باشید

21442
متن پرسش
عرض سلام و احترام خدمت استاد محترم: بنده هر سال به زیارت حضرت رئوف علیه السلام مشرف می شوم و همینطور سه سال است که عتبات عالیات مشرف می شوم بحمدالله. نکته ای که ذهنم را مشغول کرده، این است که هر بار احساس می کنم امام را نمی فهم و این حس بعد و دوری و عدم درک امام در هر بار زیارت نسبت به زیارت قبلی شدیدتر است و قلبم را ناراحت می کند. با اینکه بنده در حد توان و بنا به هدایت و توفیق الهی در جهت کسب معرفت فکری و قلبی نسبت به حضرات معصومین علیهم السلام تلاش می کنم. دلیل این حس نفهمیدن و عدم درک امام چیست؟ و چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خوبی است که انسان در عین میلی که خداوند جهت زیارت اولیاء در قلب او انداخته است، در زیارت آن ذوات مقدس به ما نشان دهد که راهْ بسیار طولانی است. موفق باشید

21424
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: نظر شخصی این حقیر در خصوص تسلیم و رضا به شرح ذیل است لطفاً بفرمائید صحیح است یا خیر؟ تسلیم: سالک هنوز به مفهوم فعل الهی پیش آمده واقف نیست صرفاً از روی تعبد و با توجه به مطالعات و یادآوری توصیه های عرفا چون و چرا نمی کند و تسلیم می شود. (به نوعی مترادف با صبر است). رضا: سالک علت واقعه پیش آمده را می داند فهم ایشان در این رابطه باز است و از درون راضی و شاکر است و می داند خدا با این کار دارد ربوبیت خودش را اعمال می کند و ایشان را می پروراند. نتیجه گیری: مقام رضا فوق مقام تسلیم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید، می‌ماند که مرحله‌ای از تسلیم هم هست که فوقِ رضا است و سالک در آن مقام، حتی به خودش هم و کمالاتش خودش هم فکر نمی‌کند، تنها تسلیم اراده‌ی الهی است و آیه‌ی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» این نوع تسلیم را متذکر می‌شود که بعد از ایمان می‌باشد. موفق باشید

21402
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز برای اینکه سالک مبتدی در قلبش اعتراض و عدم تسلیم نسبت به مقدرات احساس نکند راهکار عملی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا مدت‌ها این حالت هست و با صبرِ در اطاعت، به مرور نورِ حق می‌آید و این حالت، کم می‌شود تا به تسلیم کامل برسیم. راه‌کارِ آن «صبر» است. به گفته‌ی مولوی:

پرده‌های دیده را داروی صبر                   هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آینه‌ی دل چون شود صافی و پاک                 نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را                 فرش دولت را و هم فراش را

موفق باشید     

21401
متن پرسش
با سلام: نظر حضرتعالی در مورد دو مطلب که مرحوم صفایی حایری در کتاب استاد و درس صرف و نحو آورده اند را خواستارم: 1. «آنها که می گویند تو شروع کن تا راه به تو بگوید که چگونه باید بروی غافل هستند که اگر تمام راه در طرح مشخص نشده باشد شروعی امکان ندارد.» جایگاه این سخن و نظر حضرتعالی که به شعر عطار اشاره می کردید چیست؟ تو پای به راه در نه و هیچ مپرس. خود راه بگویدت که چون باید رفت. 2. «من از یک استاد بیش از مطالب به روشش کار داشتم من کاویدن ها را می خواستم و روش ها را که با طرح مساله یا طرح آیه ذهن استادم بر روی چه مدارهایی به جریان می افتد و این مدارها را از چه وقت و چگونه تحصیل کرده است.» این مطلبی که استاد عین صاد مطرح کردند دقیقا مشکل کنونی من است روش کار حضرتعالی یا بقیه اساتید را چگونه می توان بدست آورد علی رغم مطالعه برخی از آثارتان هنوز روشتان برایم مبهم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در سخن عطار می‌یابیم که در یک نگاه کلی اگر توانستیم راه را درست تشخیص دهیم، در امور جزئی نباید وسواس به خرج داد 2- با همین دقت که باید مدار فکریِ فرد را شناخت و بعد او را پذیرفت؛ خودِ این دقت کمک می‌کند که انسان به دنبال هرکسی راه نیفتد. موفق باشید

21398
متن پرسش
با عرض سلام: استاد آنچه که از زندگی علما و عارفان خوانده ام اینطور فهمیدم که در سلوک الی الله نگاه نکردن به نامحرم (حتی بدون قصد لذت و حتی به اقوام نزدیک) بسیار تاثیرگذار است. بنده بخاطر همین موضوع مدتی است سعی می کنم حتی به یک پیرزن هم نگاهی نکنم. ولی نمی دانم آیا اینقدر (به قول دیگران سختگیری) در نگاه به نامحرمان لازم است در سلوک الی الله؟ دیگران به بنده حرفهایی از قبیل افراطی و دارای روابط اجتماعی ضعیف و... می زنند. هر چند ته دلم فکر می کنم سیره علما راه درست است اما این اواخر دچار سردرگمی شده ام. از طرفی طعنه های دیگران و صدایی که از درون مرا از این راهی که در پیش گرفتم باز می دارد و از طرف دیگر ترس اینکه مبادا مورد رضایت خداوند و اهل بیت و امام زمان نباشم. نمی دانم به خودم می گویم تو هنوز اول راهی این چیزها لازم نیست و... فقط می خواهم بدانم آیا راه درستی می روم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آن‌جایی که خداوند رخصت داده است، انجامِ آن مانع سلوک نیست. به ما فرموده‌اند به وجه و کفین نامحرم از سر لذت نگاه نکنید. موفق باشید

21395
متن پرسش
سلام استاد: استاد توی این مدتی که سیر شما رو در ابعاد مختلف دنبال می کنم به یک نگاهی رسیدم. در دل هر مسئله و موضوع دینی میتونم از نظر عقلی روح توحید رو ببینم که مثل نخ تسبیح همه چیز رو در گرفته حتی تمام اصول دین و حتی فروع رو میتونم ببینم که توحید همه رو احاطه کرده و میتونم همه رو در راستای توحید شرح بدم، حتی موضوعات غیر دینی و هر چیزی رو میتونم با نگاه توحیدی تحلیل کنم و خالص رو از ناخالصی یه موضوع تشخیص بدم، نمیدونم الان کجای کارم. ولی میخوام شما راهنمایی کنید. شاید فعلا در جزییات و اطلاعات دینی قوی نباشم البته ولی میخوام این حالت عقلی رو هم قلبی کنم. لطفا از این شاگرد خود دستگیری کنید. چون شما رو تنها استاد خودم میدونم و اگه این شاگردی رو شما بپذیرید شاید در یک سیر منظم قرار بگیرم و بدونم چطور پیش برم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خاصی نیاز نیست. اگر هم‌چنان نظرتان به توحید عالم باشد، این نور توحید است که همچنان به سراغ انسان می‌آید و هرچه بیشتر خود را نشان می‌دهد در آن حدّ که به لطف الهی همه‌ی عالم را به نور توحید می‌نگرید. موفق باشید   

21365
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: از آنجا که در حوزه اندیشه به وحدت وجود رسیدم در حیطه عرفان عملی نیز کتابی از دکتر یثربی می خواندم به نظر رسید بسیاری از مراحل را تجربه کردم البته به صورت حال نه مقام. 1. چگونه است که بدون استاد و مطالعات عمیق با چند کتاب این مدارج طی شده آخر مگر نباید پس از مکاشفات و کشف و شهود ها و سالها ریاضت رسید من که هنوز از برخی گناهان دست نکشیدم چه رسد به رفع حجب ظلمانی و نورانی نکند دچار توهم هستم؟ 2. این حال چگونه به مقام مبدل می شود؟ 3. سر افاضه این حال به موجود ناقص و گنهکاری چون من چیست؟ 4. مشکل تبدل حالات را چه باید کرد؟ بعضا که جنود شیطانی غلبه کنند هیچ شوقی به کمال که ندارم هیچ آتش عناد هم شعله ور می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رسیدن به مفهوم وحدت، غیر از رسیدن به حضوری است که وحدتِ شخصیه احساس شود 2- با رویکرد قلبی به موضوعات 3- به قول حافظ: «چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها»  4- تداوم در ذکر. موفق باشید

21334
متن پرسش
سلام استاد: فرق مراقبه و تقوا چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر تقوا و نگهبانی از خود، برای آلوده‌نشدن به گناه مراقبه پیش می‌اید. موفق باشید

نمایش چاپی