بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان عملی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15784
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با توجه به این که در ادبار باید فقط به واجبات بسنده کرد و برای مستحبات نباید بر قلب فشار آورد حال اگر این ادبار در ماه رجب واقع شد چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رضایت کامل نسبت به قبض و ادباری که برای قلب پیش آمده، هرچه از دستتان آمد و قلبْ همراهی کرد انجام می‌دهیم. موفق باشید

15755
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه همیشه تاکید دارید که همه این اعمال ماه ها روی حساب هستند اذکاری مثل استغفار وقتی حواسم به شمارش اینها باشد فکر می کنم دیگر آن حضور معنا را حس نمی کنم در واقع نمی‌توانم فکرم را جمع کنم و ارتباطم را حفظ کنم، بیشتر اوقات از تعدادش عبور می کنم و دوست دارم ادامه بدهم می خواستم بپرسم واقعا تعداد انکارها معنا دارند و مهم اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید به معنای جمعِ کثرت‌ها است در وحدت، و به همین جهت باید رعایت تعداد اذکاری که از طرف معصوم به ما رسیده است را بکنیم. در عین حال توجه خود را به اشارات آن اذکار از دست ندهیم. موفق باشید

15766
متن پرسش
با سلام: ببخشید آقای طاهرزاده یک سوال ازتون داشتم و آن اینکه شما می گویید بنیانگزار انقلاب حضرت آیت الله خمینی عارف کامل و مکمل است. در صورتی که در همایش نور مجرد حدود 3 سال پیش که بزرگداشت علامه طهرانی بود، در آن همایش یکی از سخنرانان که فکر کنم حضرت حجت الاسلام آقای وکیلی بود سخنی را از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نقل کرد، بدین صورت که آقای خامنه ای گفتند من یک روز از آقای خمینی پرسیدم که آیا شما از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کردید؟ گفت ایشون با یک تاسف و حسرت گفتند نه. چون من در آن موقع در خدمت آقای شاه آبادی در عرفان نظری کار می کردیم و الفاظ پر طمطراق عرفان نظری ذهن مرا گرفته بود و یک جلسه به درس مرحوم ملکی تبریزی رفتم ولی اون جلسه به من ننشست و من رو نگرفت و من دیگه نرفتم. با توجه به این سخن اگر ایشون کامل بود دیگه جای تاسف و ناراحتی نداره که از مرحوم ملکی تبریزی استفاده نکرده اند. مهم این است که انسان به مقصد برسد چه حالا از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کند چه از غیره و ذلک. در پیش مرحوم شاه آبادی هم که حدود 7 سال عرفان نظری خوانده اند. پس چگونه ایشان کامل بودند؟ و استادشان که بوده؟ چطور حرف شما و حرف ایشان را می شود با هم جمع کرد. بعد در ضمن در آخر وصیت نامه آقای خمینی آمده که: (من در طول نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجید ها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفا دار می نمایاندند.) در صورتی که ایشان به کمال رسیده بودند نباید از دغل بعضی ها اغفال می شدند و از آنان تعریف می کردند چون پسر علامه طهرانی در یکی از کتابهایش درباره انسان کامل توضیح داده و می گوید انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست. ا. تربیت افراد. یعنی اگر مشکلی هم پیش بیاید نقص مربوط به شاگرد است و استاد در ادا کردن وظیفه اش کوتاهی نمی کند. 2. در مسایل اجتماعی 3. اوامر و نواهی و احکام و مبادی و ملاکات شرعی. بنابر این اگر آقای خمینی کامل بودند در این موضوع یعنی فریب خوردن از بعضی افراد و متعهد نمایان حکومت که جزو بخش مسایل اجتماعی است اشتباه نمی کردند. کما اینکه حکایتی از علامه طهرانی در نوشتجات پسرشان آمده که اتقان مطالب گفته شده را بیشتر می کند. و آن اینکه: بیاد دارم که در اواخر سلطنت پهلوی و دوران شور و هیجان مبارزات و مجاهدت های مردم ایران شبی به اتفاق مرحوم والد (ره) از مسجد قائم به سمت منزل پیاده حرکت می کردیم. در بین راه چشم ایشان به دکه روزنامه فروشی افتاد که عکس یکی از افرادی را که در خارج با مرحوم آیت الله خمینی (ره) بسیار نزدیک و از زمره تعداد قلیل مرتبطین مورد اعتماد و وثوق ایشان به شمار می رفت، در روزنامه چاپ کرده بودند. ایشان ایستادند و از بنده سوال کردند که این شخص کیست که عکس او را در اینجا انداخته اند؟ عرض کردم فلان شخص است و از نزدیکان آیت الله خمینی به شمار می رود. ایشان پس از نگاهی عمیق رو کردند به من و فرمودند: عن قریب است که از این مرد بلائی بر سر ایران بیاید که دیگر جبران نخواهد شد.) پاورقی کتاب: این شخص سید ابوالحسن بنی صدر بود که با رأیی حدود یازده میلیون به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد و با حکم آیت الله خمینی (ره) به عنوان رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل قوا منصوب شد و در نهایت بعد از جنایت و خیانت های فراوان در سی و یک خرداد 1360 توسط مجلس شورای اسلامی و امضا آن توسط رهبری وقت عزل شد. کتاب اسرار ملکوت. جلد 2 ص 27. پایان مطلب) همانطور که دیدید در این مورد علامه طهرانی که از کملین عرفا و نوادر اولیا الهی و به شهادت آقای حداد که بعد از معصومین کسی را مانند آقای قاضی و بعد از مرحوم قاضی کسی را مانند آ سید محمد حسین (علامه طهرانی) ندیدم؛ مورد اغفال و فریب وفا داری و تعهد ظاهری بنی صدرقرار نگرفت و به محض برخورد با این موضوع حقیقت را آشکار کردند. علی کل حال اینطور که از این قرائن و شواهد ناگفته دیگر بر می آید گویا رهبر کبیر انقلاب حضرت آقای خمینی رضوان الله علیه در عین مقام والا و ارزشمندشان به کمال نرسیده بودند ولی به عکس در عرفان نظری بی شک ایشان از بزرگترین های اهل این رشته در طول تاریخ بودند. حال آقای طاهرزاده از شما خواهشمندم که نظر واقعیتان که از ته دل است را بفرمایید و بگویید که آیا به نظر شما ممکن است ایشان کامل نباشند یا حداقل در حد احتمال. آخر به خصوص از جمله خودشان در وصیت نامه مبنی بر اغفال شدن و فریب خوردنشان از وفاداری ظاهری بعضی افراد و تمجید کردن از آن ها می شود گفت تا حدودی عدم کمال ایشان را ثابت می کند یا تاسف و حیرتی که از استفاده نکردن از مرحوم ملکی تبریزی خورده اند و شواهد دیگر. ببخشید از طولانی شدن نوشتار. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌هم‌رفته در جریان این مسائل و مطالب هستم. فراموش نفرمایید که سالک إلی اللّه دائماً نسبت به کمالات برتر در تأسف است تا آن‌جایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در محضر حق عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏». از طرفی مگر حضرت امام وقتی عارف کاملِ مکمل باشند، معصوم به حساب می‌آیند؟ تازه مگر امام علی«علیه‌السلام» به آن فرمانداری که به خطا رفته بود، نفرمودند خوبیِ پدرت مرا به تو خوش‌بین کرد؟ آیا می‌توان این موضوع را دلیلِ عدم عصمت امام دانست؟ در رابطه با عارفِ کامل مکمل‌بودن حضرت امام باید به نقش تاریخیِ ایشان نظر نمود. موفق باشید 

15763
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ادبار قلب آیا به معنای پر شدن یا نداشتن ظرفیت معنوی جهت دریافت انوار الهی انسان است؟ لطفا معنا را روشن کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خاصیت قلب، تبدیل و تحول و تقلیب است و در این رابطه گاهی در «ادبار» قرار می‌گیرد و نسبت به رجوعِ به حقیقت جلو نمی‌رود که در این حالت، انسان باید با صبرِ بر فرائض، بندگی خود را به نمایش بگذارد. و لازم نیست که تصور کنیم حتماً به جهت گناهان ما، قلبْ در ادبار قرار گرفته است. موفق باشید

15761
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در مناجات خمسه عشر آیا مناجات ها به ترتیب مراتب معنوی و سلوکی است؟ روی هر دعا چقدر باید ماند و از نور آن استفاده کرد و سیر کرد؟ (دو دعا را می توآن با هم خواند؟) به چه روشی و با چه کیفیتی می توان حداکثر استفاده از این مناجات ها کرد؟ لطفا کمی شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم آن ادعیه و مناجات‌های گران‌قدر بر اساس یک ترتیب سلوکی تنظیم شده باشد. هرکس بنا است بر اساس حال خود به هر کدام از مناجات‌ها رجوع کند. پیشنهاد بنده آن است که یک مناجات در یک‌سال مدّ نظر قرار دهد و از آن طریق با حضرت حق مأنوس گردد و سپس به مناجات دیگری رجوع نماید. موفق باشید  

15748
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خدا خیر کثیر به حضرت عالی عنایت بفرماید 1. گاهی اوقات در نماز به انسان حالتی دست می دهد که گویا اصلا حضور قلب ندارد و احساس می کند که مثل اوایلی که نماز را شروع به خواندن کرده بود شده است و حضوری در نماز ندارد و حال اینکه همه مقدمات نماز را فراهم آورده و هرچند که سعی در حضور در محضر حق بودن را دارد ولی توجه به الفاظ نمازش می رود وبه معنای منتقل می شود. آیا می توان گفت در چنین حالتی انسان می خواهد نشئه تازه تری از حضور قلب را دریافت کند و برای آن آماده شود؟ چه موقع می توان درک کرد که به نشئه جدید از این حضور انسان رسیده است؟ ۲. گاهی در نماز انسان دیگر به معنای کلمات نیز نظر ندارد و گویا اصلا متوجه معنای نیست آیا این نیز مرتبه بالاتر از حضور قلب است؟ (با توجه به داستان شهید مطهری و هاشم حداد) خواهشا توضیح دهید و کمی از اسرار حضور قلب را بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در شرح حدیث «چهل و هفتم» کتاب «چهل حدیث» حضرت امام، اخیراً در اعتکاف داشته‌ام که دوستان در اسرع وقت آن را بر روی سایت قرار می‌دهند. علاوه بر آن عنایت داشته باشید بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید

15742
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مدتی است احساس دل تنگی برای خدا می کنم. با خودم گاهی خلوت می کنم و می بینم خدا ندارم. این خیلی عذابم می دهد و حاضر نیستم غیر خدا با احدی مأنوس شوم. غیر از لحظات دعا و مناجات با خدا، لحظات دیگرم چیزی نیست. 1. با خودم میگم تا کی به خدا می رسم، یعنی به حضور انورش مشرف خواهم شد؟ دعا می خوانم و مشغول دروس طلبگی هم هستم استاد. اما اون ارتباط عمیق چطور دائماً حاصل می شود؟ نکنه باید حتما عرفان نظری و عملی کار کنم؟ یعنی تا اون وقت باید صبر کنم؟ ۲. مشکل دیگرم هم این هست که همان لحظات کوتاه احساس حضور، بسیار حالت سنگینی ای در وجودم حس می کنم که گرچه یک مراقبه ای حاصل می شود خود بخود، اما بخاطر توجه دیگران و ارتباط با دیگران حتی نگاه کردن به چهرهٔ آنها، حالم از بین می رود و خلاصه زیاد نمی تونم حفظ کنم. در مورد این چکار کنم؟ با تشکر استاد، خدا خیرتون بده. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خاصی لازم نیست انجام دهید. عمده صبر بر عبادات از یک‌طرف و صبر بر ترک معصیت از طرف دیگر است که کارساز خواهد بود. موفق باشید

15738
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد گاها برای بنده جلوات و جذبیات الهی که سبب رفتن به حضور می گردد به یک دفعه خنثی و منقطع می شود و انس با حق منقطع می گردد. استاد فلسفه این حالت چیست؟ دقیق و ظریف بفرمایید. امیدوارم مقصودم را ملتفت شده باشید. احساس می کنم خداوند با این حالت می خواهد بیشتر به درگاهش التماس کنم و نیز نشان دهد که قلوب یا اذهان تحت ید اوست. آیا درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبض و بسط در احوالات، از امور تربیت الهی است و هر دو را باید داشته باشیم تا در «قبض» و یا «ادبار» از واجبات الهی دست نکشیم و در «بسط» و یا «اقبال» مزه‌ی مستحبات را به جان خود بچشانیم. موفق باشید    

15729
متن پرسش
با عرض سلام: انسان وقتی با عقل نظری هست ها و نیست ها را می فهمد با چه دلیلی باید به طور مثال به عبادت بپردازد؟ به عنوان مثال من فقط با عقل خود می فهمم خدا هست اما این که چرا او را باید پرستش کرد را نمی فهمم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای درک قلبی نور حق و اُنس با هستی مطلق، تنها با عبادت و پرستش او می‌توان چنین کرد. گفت: «اول قدم آن است که او را یابی / دوم قدم آن است که با او باشی» با اوبودن، و مأنوس انوار او شدن، با عبادت او ممکن است. و در رکوع و سجود است که می‌توان از خود، فانی و به او، باقی شد. موفق باشید 

15724
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم فاضل یک طلبه درس خارج خوان اول باید خودش را مهذب کند بعد سراغ فعالیتهای تبلیغی برود یا در کنار تهذیب باید به تبلیغ دین در اجتماع بپردازد؟ کدام صحیح است؟ امام خمینی (قدس سره) می فرمایند: تا انسان خودش را نسازد، دیگران را نمی تواند بسازد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. ولی شما سخنان انسان‌های خودساخته یعنی امامان معصوم را مطرح کنید و ضعف خود را پنهان ننمایید تا شما قبله نشوید. موفق باشید

15723
متن پرسش

سلام استاد عزیز: اعمالتان قبول درگاه الهی 1. در اعتکاف صورتهای خیالی سراغم می آمدند. زیادتر از نماز. مثلا اگر چند سال پیش صحنه ای بد و یا نسبتا بد به چشمم خورده بود در اعتکاف مرور می شد به شدت. حتی گناهانی که یادم هم نبود مرور می شد. بنده هم احساس کردم کار شیطان باشد به همین خاطر بی اعتنایی کردم و به ذکر و فکر و خواندن جزوات شما مشغول شدم و کمی با کشف المحجوب به سر بردم تا راحت شدم. به نظر شما این صورتها از بین می روند؟ 2. در اعتکاف جوانی آمده بود و به من می گفت: حاج آقا من نمیتونم اعمال ام داود را انجام بدم خیلی سخته. فقط میخوام ذکر بگم خدا ازم قبول میکنه؟ استاد بنده طبق آیه «لا یکلف نفسا الا وسعها» گفتم: بله. همین ذکر را با توجه بگو ان شاءالله خدا قبول می کند. استاد اشتباه گفتم به ایشون؟ 3. در اعتکاف، روز اول و دوم قبض در من بیشتر شد. ولی شب دوم حال بسیااار خوبی پیدا کردم که تا صبح ادامه داشت و بسیار عجیب اینکه دوباره در روز سوم رفت و دوباره ادبار آمد. علتش چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. چقدر خوب است که این حالات در این دنیا سراغ ما می‌آید که با عدم توجه به آن‌ها می‌توانیم از آن‌ها عبور کنیم وگرنه در برزخ به پای ما می‌پیچد 2. جواب مناسبی به او داده‌اید، زیرا حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) فرموده‌اند: «بُعثت بالحنيفيةِ السمحة السهلة»، بر دینی برگزیده شده‌ام که در عینِ مستقیم‌بودن، آسان و سهل‌گیر است. 3- قصه تا آخر همین است که: «ای بردار عقلْ یک‌دم با خودآر / دمبدم در تو خزان است و بهار». در حالت بسط در آن شب نباید زیاد بیدار می‌ماندید. موفق باشید

15694
متن پرسش
سلام علیکم: چون سر و کار بنده با دانش آموزان دبیرستانی هست و این مورد که سوال دارم بسیار مبتلا به است مزاحم می شوم و سوال می کنم. حضرت عالی فرمودید: مراء یعنی رد و بدل‌کردن یک حرف که یکی بگوید به این دلیل تو اشتباه می‌کنی و دیگری مقابله کند. فرض کنیم ما دانش آموزس را ارشاد می کنیم یا موضوع دینی را برایش مطرح می کنیم که او به خاطر جوانیش به پاسخ ما مقابله می کند و ما پاسخ دیگر به او می دهیم و او دوباره جواب به نظر ما می دهد تا در نهایت متوجه نظر اشتباهش می شود. مثلا ما می گوییم ماهواره ضررش بیشتر از سودش است. ولی دانش آموز می گوید نظر شما را قبول ندارم و عصر ارتباطات است و ما می گوییم عصر ارتباطات اگر میانه ما را با حقیقت بر هم بزند که اصالت ندارد و تا اینجا پیش می رویم که می توانیم نظر صحیح را به جوان بفهمانیم و او درست است با ما مقابله کرد ولی جوابهای ما باعث تقکر و تجدید نظر در تفکر اش می شود. حال سوالم این است هر مقابله در بحثی به معنی مراء است؟ چون ممکن است هدف جوان از مقابله آگاهی باشد و یا اصلا مقابله اش به جهت ناآگاهی اش بوده که پس از صحبت با ما آگاه می شود. حضرت عالی در کتاب فرزندم چنین بود فرموده اید: بنده مکرراً تجربه کرده ام که دانشجویی بـر سر موضوعی با بنده مخالفت می کرد اما وقتى بر سر همان موضوع با دیگران بحث مى نمـود بـر همان سخنانی تأکید می کرد که ابتدا مخالف بود، چون نمی توانست با وجدان خود بازي کنـد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مراء؛ روحیه‌ی استعلاء و برتری‌جویی مطرح است، ولی به این صورت که شما می‌فرمایید چنین روحیه‌ای مطرح نیست. موفق باشید

15665
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخی که به سوال 15658 فرمودید ابهامی دارم 1. شما فرمودید در مراء نباید دنبال محکوم کردن دیگران باشیم و حرف صحیحی است، ولی منظورم این نبود که با حرف حقی بخواهیم دیگران را محکوم کنیم منظورم این بود که حرف حق به ذات خود برتر است و اگر کسی حرف حق بزند سبب برتری خود و حرفش می شود بدون اینکه بخواهد طرف مقابل را محکوم کند. در مرتبه عالی اش در مناظره امام رضا (ع) با کسانی که سوال می کردند و امام پاسخ می فرمود امام حرف حق می زدند و این حرف باعث محکوم شدن کلام ناحق آنها می شد و در مرتبه دیگر کلام رهبری که فرمودند امروز هم دوره موشک هست و هم مذاکره با این کلام ایشان حرف کسانی که گفتند دوره موشک تمام شده محکوم می شود که در نتیجه خود شخصی که چنین حرفی زده هم محکوم می شود یا در مرتبه دیگر در مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری که فلان کاندید انقلابی در مناظره حرف حقی را می زند که باعث محکوم شدن حرف ناحق فلان کاندیدا می شود. پس استاد این درست است که با حرف حق نباید کسی را محکوم کرد ولی بالاخره حرف حق در ذات خود برتر است و باعث محکوم شدن حرف ناحق و کسی که حرف ناحق زده می شود (مثال کلام رهبری کاملا گویای این مطلب است که با کلام ایشان حرف ناحقی محکوم شد و کسی که چنین حرفی زد هم محکوم شد بدون اینکه رهبری قصد محکوم کردن داشته باشند و نعوذ باالله مرا کنند) نظر حضرت عالی چیست؟ 2. در مورد مثال فوتبال: درست است که امروز فوتبال از مسیر خود خارج شده است ولی اصلا تا حس رقابت نباشد فوتبال معنی پیدا نمی کند و نه در فوتبال در بسیاری از ورزش دیگر چون طرف در ورزشهای رقابتی دنبال پیروزی و برتری است. آیا این درست است که خود حس برتری در ورزش خوب است و جنبه منفی آن این است که این رقابت و برتری بعضا با مساِیل دیگر آمیخته شود که در آن صورت جنبه منفی پیدا می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراء یعنی رد و بدل‌کردن یک حرف که یکی بگوید به این دلیل تو اشتباه می‌کنی و دیگری مقابله کند. در حالی‌که آن‌طور که شما می‌فرمایید این موضوعات مراء محسوب نمی‌شود 2- رقابت در ورزش نباید کار را به استعلاء و برتری‌جویی که از صفات شیطان است، بکشاند. موفق باشید

15668
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: فردی هستم که به شدت از خود متنفرم. در ناامیدی شدیدی بسر می برم نمی توانم خود را بخاطر گناهان و خطاهایی که در گذشته مرتکب شده ام ببخشم، در حق خودم، پدر و مادر بستگان و بندگان خدا مرتکب ظلمهای زیادی شده ام. دائم حسرت گذشته و نعمت هایی که در گذشته داشتم و خدا آن ها را ازم گرفت را می خورم. خانه ای که دوست داشتم را از دست دادم و در خانه ای به اجبار ساکن شده ام که علاقه ای به آن ندارم. کاری که به آن مسلط بودم و حقوق خوبی داشتم از دست دادم و مشغول به کاری هستم که علاقه ای به آن ندارم که البته در مقابل ظلمهایی که بخاطر آن عذاب می کشم قابل ذکر نیست. بنظرم خطاهایم به حدی رسیده بود که خدا رسوایم کرد (لطف حق با تو مداراها کند / چون که از حد بگذرد رسوا کند) و خسر الدنیا و الاخره شده ام. چند روز است دیگر نماز نمی خوانم چون تاثیری از آن حس نمی کنم. آیا کسی که خدا در دنیا کمکش نکرد و در زمان اول بلوغ و نادانی به راه راست هدایتش نکرد در آخرت کمکش می کند هرچند نماز بخواند؟ اعتماد به نفس خیلی کمی داشتم که آن را نیز از دست داده ام نه جرات خودکشی دارم و نگران فرزندم نیز هستم و نه میل به زندگی دارم. در بن بستی گرفتار شده ام که راه خلاصی از آن نمی بینم. قبلا دعای کمیل می خواندم قسمت «لا اجد مفرا مما کان منی» را با تمام وجود درک می کردم. همچنین معنای «اللهم اغفر لی الذنوب التی تغییر النعم» (تغییر نعمت ها در زندگیم) امام سجاد (ع) در جایی به خدا فرموده اند هرجا دیدی زندگیم چراگاه شیطان شده جانم را بگیر. حال سوال من اینست اگر خدا ارحم الراحمین است چرا جان مرا در همان ابتدای بلوغ نگرفت که حالا دچار عذاب نشوم؟ همچنین از اینکه خدا عقل درستی بهم نداد که تصمیمات درستی در زندگی بگیرم و دچار مشکلات نشوم شاکی هستم. من هم مثل شما آفریده خدا هستم چرا باید شما را هدایت کند و من را محتاج التماس به شما برای کمک، آیا این بی عدالتی نیست؟ چرا بعضی از همان اوایل کودکی آثار هوش و بزرگی در آینده در چهره شان هویداست ولی برخی از افراد مثل من بعد از عمری زندگی تازه می فهمند که باید چکار می کرده اند که نکرده اند و دیگر امکانات و فرصت لازم را از دست داده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست که مصلحت شما در آن چیزهایی است که از دست داده‌اید. بهترین راه، راضی‌بودن به همان چیزی است که خداوند برای شما مقدّر کرده است و با عمیق‌کردن عبادات و نماز، خداوند نور هدایت خود را مقابل شما می‌گشاید. موفق باشید

15687
متن پرسش
زمان نسبی رسیدن به تکامل و فتح باب چقدر است؟ در جایی می خواندم آیت الله قاضی ۴۰ سال و محمدتقی بهاری ۹ سال و ملا حسینقلی همدانی ۲۲ سال مجاهدت کرده اند. این زمان به چه چیزهایی بستگی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید کسی نتواند مشخص کند. باید کار را به خدا واگذار کرد و امیدوار رحمت او بود. موفق باشید

15686
متن پرسش
سلام: اگر در مسیر سیر و سلوک، عمر انسان کفاف نداد، آیا این سیر در برزخ ادامه خواهد داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. در برزخ حجاب‌های بین او و حقیقتی که طالب آن بود، مرتفع می‌شود. موفق باشید

15685
متن پرسش
سلام: نقش زمان در سیر و سلوک چیست و چقدر اهمیت دارد؟ مثلا کسی که از سن بلوغ در صراط مستقیم و همچنین تحت ارشاد استاد است و طهارت خود را حفظ کرده است (مانند آیت الله بهجت) چه تفاوتی با یک شخص ۴۰ ساله ی تازه متنبه شده که تازه می خواهد وارد مسیر شود (مانند میرزا جهانگیرخان قشقایی) دارد؟ نوع سلوک این دو فرد چه تفاوتی باهم دارد؟ آیا شخص دوم هیچگاه می تواند به مقامات شخص اول برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان مثل «نور» است، اگر ظهور کرد بستگی به عهد و تعلق انسان به آن نور دارد، بلکه ممکن است دومی تشنه‌تر هم باشد و عمیق‌تر بپذیرد. موفق باشید

15678
متن پرسش
تفاوت یک فرد مومن مقید کامل به شریعت و واجبات و مستحبات و مکروهات با یک سالک در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط در داشتنِ عمق بیشتر نسبت به باطن شریعت. موفق باشید

15676
متن پرسش
بر فرض انجام توبه نصوح و قبولی آن از سوی خداوند، آیا اثرات ظلمانی گناه بر نفس باقی می ماند؟ چگونه می توان این اثرات را از بین برد؟ خیلی از بزرگان می گویند این نفس هیچگاه مانند اول نمی شود و مثال کاغذ و مداد و پاک کن را می زنند که شاید صفحه نفس را با پاک کن توبه پاک کردید ولی اثر مداد گناه باقی خواهد ماند. آیا این مثال درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه‏»؛ اگر کسی از گناهی توبه کرد، مثل آن است که آن گناه را نکرده است. پس نباید به این حرف‌ها توجه کرد. موفق باشید

15674
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه اخلاق قبل از مرحله‌ عرفان می باشد، آیا برای وارد شدن به وادی سیر و سلوک و عرفان عملی باید تمام صفات حسنه را کسب و تمام رذایل را ریشه کن نمود؟ به قولی آیا باید با نفس مهذب وارد عرفان عملی شد؟ در این صورت دستورالعمل های اخلاقی برای تزکیه نفس که در عرفان عملی مطرح می شود برای چیست؟ و منظور از جهاد با نفس یا همان جهاد اکبر، مرحله‌ اخلاق است یا عرفان؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری در متن خود معارفی را عرضه می‌کند که دستورات اخلاقی به صورت بهتری در جای خود قرار می‌گیرد، در آن حدّ که «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه انصاری برای عمل بهتر فهمیده می‌شود. به همین جهت جناب عبدالرزاق کاشانی که یک عالم در عرفان نظری است، می‌تواند به شرح منازل خواجه بپردازد. موفق باشید

15658
متن پرسش
سلام علیکم: 1. فرموده اید: مراء آن نوع بگو مگویی است که طرفین قصد استعلا و برتری نسبت به هم داشته باشند. خب اگر کسی در بگو مگویی حرفش حق و درست باشد باعث استعلا و برتری اش می شود چون حرف حق فی نفسه برتر و عالیست اینجا مرا محسوب می شود؟ 2. فرض کنیم دو تیم فوتبال هر کدام سعی کند بر تیم دیگری استعلا و برتری پیدا کند این نوع استعلا و نظیر آن مشکل ندارد و با مساله مراء ربطی ندارد؟
متن پاسخ

 بباسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین را می‌گویند مراء، زیرا ما تنها وظیفه داریم حرف حق خود را اگر زمینه‌ی گفتن آن فراهم است، تبیین کنیم بدون آن‌که به دنبال محکوم‌کردن طرف مقابل باشیم 2- در همان فوتبال هم باید بازی و فعالیت بدنی مدّ نظر باشد. به همین جهت امروز فضای فوتبال سالم نیست و از مسیر اصلی خود خارج شده است. موفق باشید  

15651
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: ببخشید «در مورد رویای صادقه که اتفاقات زودتر از وقوعشان رویت می شود مربوط به قوس نزول است منتها از دریچه قوس صعود که قابلیت جزء بینی محقق می شود.» اگر این قاعده درست باشد منظور من از سوال در مورد قوس نزول بودن سفر اول یا سفر سوم همین است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخنی که می‌فرمایید نکته‌ی دقیق و با ارزشی است. ولی موضوع سفرهای سه‌گانه در رابطه با عزم سالک است به سوی فنای فی اللّه و این در قوس صعود محقق می‌شود. موفق باشید

15648
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر خسته نباشید. تشکر فراوان که علیرغم مشغله فراوانی که دارین واسه ما هم وقت میذارین و لطف میکنین جواب میدین. ان شاءالله خیر دنیا و آخرت تماما نصیبتون شه و عاقبت بخیر بشین. استاد چه جوری میشه به مقام رضا رسید و در مسیر زندگی و اتفاقات پیش رو تسلیم امر خدا بود و گله شکایت نکرد و از خدا طلبکار نبود؟ قبلا فکر می کردم اینجوری باشم اما امتحان که پیش اومد فهمیدم فرسنگ ها با این حال و مقام فاصله دارم. خیلی سرخورده شدم احساس شرمنده‌گی به خدا و احساس ناامیدی به خودم پیدا کردم که آیا به این حال و کمال می رسم یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی زندگی خود را طوری تعریف کنیم که اولاً اصل را بر بندگی خدا بگذاریم و ثانیاً سعی کنیم آرزوهای دنیایی خود را کم نماییم، متوجه می‌شویم خدای این عالم، خدایی است که به راحتی می‌توان از او راضی بود و در زیر سایه‌ی او به نیازهای حقیقی و منطقی خود دست یافت، در حدّی که همچون ملایمان امام الموحدین«علیه‌السلام» اظهار می‌داریم: «الَهي! كَفَي بِي عِزّاً انْ اكُونَ لَكَ‏ عَبْداً وَ كَفَي بِي فَخْراً انْ تَكُونَ بِي رَبّاً انْتَ كَمَا احِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب»؛[1] خدايا! همين اندازه عزت مرا بس است كه من بنده‌ی تو باشم و همين اندازه فخر مرا كافى است كه تو پروردگار من باشى، تو همان هستى كه من مى ‏خواهم، پس مرا چنان كن كه تو مى‏ خواهى. خيلى شعور مى‏ خواهد كه انسان متوجه معنى شايسته‏ شدن براى عبادت بشود، به طورى كه حضرت حق به او فرمان بدهد، از اين به بعد امكان پرستيدن من در تو پيدا شده است. موفق باشید

 


[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 76، ص 403.

15633
متن پرسش
سلام علیکم: در قسمت پرسش و پاسخ سوالی دیدم که ناراحت و نگرانم کرد و مرا در ماه رجب و قرب الهی شوکه کرد. در جواب سوال 12857 فرموده اید: انسان‌های وسواسی سعی بر تعالیِ وجودی و سیر إلی اللّه ندارند، بیشتر مشغول ظاهر شریعت می‌شوند و شیطان نیز از همین طریق سراغ آن‌ها می‌رود حال من خود م یقین دارم وسواسی هستم و عالم مسجدمان هم می داند که در بعضی احکام شریعت و بعضی سوالات اعتقادی که پیش می آید دچار وسواسم ولی سعی بر تعالی وجودی و سیر الی الله را به لطف خدا در وجود خودم حس می کنم و خدا و اهل البیت (ع) را در منظر قلبم قرار داده ام و توفیق سالها کسب فیض از جلسات علمای سیری را در خود می بینم و به توفیق الهی خودم را در سیر قلبی می بینم ولی خب بالاخره دچار وسواس هستم حال آن پاسخی که فرمودید مطلق است یعنی همه انسانهای وسواسی تا زمانی که گرفتار وسواس اند سعی بر سیر الهی ندارند؟ 2- آیا انسان وسواسی چون دچار وسواس است اعمالش مورد قبول واقع نمی شود یا مثل موارد دیگه جنبه کمالی ممکن است نداشته باشد؟ (من نخواستم تعریف از خود باشد و به قصد روشن شدن مطلب شرایط خودم را بیان کردم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان سعی کند به کمک ظاهر شریعت از ظاهر به باطن و با اُنس با حقایق جلو رود، بیشتر به نتیجه می‌رسد و انسانِ گرفتار وسواس از آن جهت که گرفتار ظاهر است به خود ضربه می‌زند 2- ملاک در عمل به شریعت، رعایت ظاهر شریعت است برای سیر به باطن و اُنس با حق و متأسفانه وسواس انسان را بیشتر گرفتار ظاهر می‌کند. موفق باشید

15626
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض خسته نباشید: من جوانی 21 ساله هستم. هفت سال است که بیماری اعصاب دارم با این حال عبادت و نماز خواندن اول وقت را خیلی علاقه داشتم ولی متاسفانه چند هفته ای است از عبادات و خواندن قرآن و شرکت در جلسات اهل بیت (ع) لذت و نشاط معنوی نمی برم و گمان می کنم این اعمال در من اثری ندارد و دچار قساوت قلب شده ام. به نظر شما راهی برای برون رفت از این مشکل وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید معارف دینی را پشتوانه‌ی اعمال عبادی خود قرار دهید. مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی