بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5197
متن پرسش
با سلام خدمت استاد منظور از آیه ی 7 سوره ی هود که می فرماید وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء چیست؟ با تشکر از شما و التماس دعا در این ماه مبارک
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از مفسرین این «آب» را علم گرفته‌اند و می‌فرمایند قبل از آن‌که خداوند مخلوقات را ارداه کند و عرش و سلطه و قدرت خود را بر آسمان و زمین قرار دهد، صورت علمی مخلوقات در نزد خداوند بود و عرش و سلطه و قدرت او بر علم او که علم به حقایق و اعیان موجودات بود، قرار داشت. موفق باشید
5157
متن پرسش
سلام علیکم با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و بهره مندی کامل از برکات ماه مبارک رمضان امیدوارم پرسش مرا پاسخ بفرمائید: آیا می شود گفت حیوانات مانند یک سیستم رایانه هستند و از خود هیچ اختیاری ندارند؟ یعنی تمام غرائز و احساسات آنها و زندگی اجتماعی بسیاری از آنها برخاسته از همان برنامه ریزی دقیق و حساب شده است. به صورتی که حتی برای رویدادهای جدید هم برنامه ریزی شده اند و بی اختیار در مواجهه با آن رویداد طبق فرمولِ از قبل داده شده، عمل می کنند؟ اگر جواب مثبت باشد مواردی مانند رفتار ذوالجناح بعد از شهادت ابی عبد الله علیه السلام، هدهد سلیمان و آهوی پناهنده به امام رضا علیه السلام ، و . . . باید توجیه شود. و اگر جواب منفی باشد یعنی آنها هم مانند انسان ها دارای اختیارند و بنابراین نیاز به شریعت و . . . دارند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» در ذیل آیه‌ی «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» آیه‌ی 38 سوره‌ی انعام نکات ظریفی را مطرح می‌کنند که حاکی از یک نحوه اختیار برای حیوانات است ولی در آن حدّ از اختیار که به هدایت‌های تکوینی و غریزی خود دو شکل می‌توانند جواب دهند و لذا لازم نیست به آن نحو شریعت برای آن‌ها بیاید که در ریزترین موضوعات نیز لازم باشد انتخاب کنند. بنده نیز در شرح این آیه عرایضی داشته‌ام که شاید در جهت تبیین سؤال‌تان مفید افتد. موفق باشید
5160
متن پرسش
با سلام و احترام با توجه به اینکه بخش عمده ای از مطالب قرآن کریم مربوط به احکام و دستورات شرعی و حلال و حرام است که یک مسلمان معمولی آنرا اطاعت می کند چرا قرآن می فرماید لا یمسه الا المطهرون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید قبل از این آیه می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ × فی‏ کِتابٍ مَکْنُونٍ» که نظر به مقام غیبی قرآن دارد و آن مقام است که تنها مطهرون می‌توانند با آن تماس بگیرند که راز احکام شرعی نیز در آن مقام است و لذا مطهروم به راز احکام الهی آگاهی دارند. موفق باشید
5166
متن پرسش
1.سلام.جناب استاد من طلبه هستم دریکی ازحوزه های تهران.یک سلسه مباحثی به نام مبانی طلبگی درحوزه ما دنبال می شود که مباحث گوناگونی در آن مطرح می شود.ولی موضوعی که خیلی مرا مشغول کرد وهنوز هم به آن معتقد نیستم ازاین قرار است که مسئول مدرسه ما که انسان محترمی است درباره ی این که درباره موضوعات دین چه کسانی باید داخل شونداین طوری نظرمیدادند که ابتدا باید اجتهاد فقهی-اصولی داشته باشیم وبعد به علوم اسلامی وارد شویم وهرکسی که در این زمینه مجتهد نیست حق ندارد که اظهار نظری درباره دین کند ومطمئنا سبب انحراف می شود.این خلاصه نظر ومبنای ایشان می باشد. 1.ابتدا سوال من این است که آیا می شود تمامی علوم اسلامی را زیر فقه مصطلح تعریف کرد ودید؟وآیا این ظلم به دیگر علوم نیست وارزش گذاری کردن تعالیم اسلام نمی باشد؟ 2.اصلا فقه واصول در دیگر علوم نظیر فلسفه یا عرفان یا تفسیر چه کارکردی دارد؟واگر دارد نسبت اینها چه قدر می باشدومقدار لزوم چه قدراست؟واصلا چرا نمی گوییم که لازمه ی ورود به فقه واصول مثلا داشتن اجتهاد فلسفی باشد؟ 3.آیا این خود ایجاد اصطکاک وسستی در یک جامعه دینی نیست که فقط بگوییم یک عده خاص می توانند راجع به دین اظهار نظر کنند؟البته اینها دلیل می آورند که چگونه که یک شخصی که پزشک نیست طبابت کند ازهزار جا مواخذه می شود چرا درباره دین هرکس به خود اجازه می دهد اظهارنظر کند؟ 4.نظر امام خمینی (ره)ورهبر انقلاب در این باره چیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل‏ .حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: « بدان که انسان به طور اجمال و کلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت. و از براى هر یک از این [ها] کمال خاصى و تربیت مخصوصى است و عملى است مناسب با نشئه و مقام خود، و انبیاء، علیهم السلام، متکفل دستور آن اعمال هستند. پس کلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم، یعنى، علمى که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیه، و علمى که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است، و علمى که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس است.اما علومى که تقویت و تربیت عالم و روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، و علم به عوالم غیبیه تجردیه، از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت اعلى و ملکوت اعلى تا اخیره ملکوت اسفل و ملائکه ارضیه و جنود حق جلّ و علا، و علم به انبیا و اولیا و مقامات و مدارج آنها، و علم به کتب منزله و کیفیت نزول وحى و تنزل ملائکه و روح، و علم به نشئه آخرت و کیفیت رجوع موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها، و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. و متکفل این علم پس از انبیا و اولیا، علیهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند. و علومى که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خلقیه است، یعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوى، و دیگر از محاسن اخلاق، و علم به کیفیت تحصیل آنها و اسباب حصول آنها و مبادى و شرایط آنها، و علم به قبایح اخلاق، از قبیل حسد و کبر و ریا و حقد و غشّ و حبّ ریاست و جاه و حبّ دنیا و نفس و غیر آن، و علم به مبادى وجود آنها و علم به کیفیت تنزه از آنها. و متکفل این نیز پس از انبیا و اوصیا علیهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب ریاضات و معارف‏اند. و علومى که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است، علم فقه و مبادى آن، و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن، که متکفل آن علماى ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیا و اوصیا، علیهم السلام. و باید دانست که هر یک از این مراتب ثلاثه انسانیه که ذکر شد به طورى به هم مرتبط است که آثار هر یک به دیگرى سرایت مى‏کند، چه در جانب کمال یا طرف نقص. مثلا اگر کسى قیام به وظایف عبادیه و مناسک ظاهریه، چنانچه باید و مطابق دستورات انبیاست، نمود، از این قیام به وظایف عبودیت تأثیراتى در قلب و روحش واقع شود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال گذارد. و همین طور اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مؤثر شود، چنانکه کمال ایمان و احکام عقاید تأثیر در دو مقام دیگر مى‏نماید. و این از شدت ارتباطى است که بین مقامات است. بلکه تعبیر به «ارتباط» نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است، باید گفت یک حقیقت داراى مظاهر و مجالى است. و همین طور، کمالات‏ مقامات ثلاثه بسته به کمالات هر یک است. کسى گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیه مى‏تواند داراى ایمان کامل یا خلق مهذّب شود، یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود، یا ممکن است بدون ایمان قلبى اعمال ظاهریه‏اش تامّ و محاسن اخلاقیه‏اش کامل گردد. وقتى اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتى در قلب و کدوراتى در روح حاصل مى‏شود که مانع از نور ایمان و یقین مى‏شود. و همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان است در آن. پس، بر طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت کرده و آنها را اصلاح کند و ارتیاض دهد، و هیچیک از کمالات علمى و عملى را صرفنظر ننماید. گمان نکند که کفایت مى‏کند او را تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت، چنانچه هر یک از این عقاید ثلاثه را بعضى از صاحبان علوم ثلاثه دارا هستند پیغمبر اکرم، صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، در این حدیث شریف علوم را منقسم به سه قسمت مى‏فرماید، و هیچ شک نیست که این علوم ثلاثه راجع به این مراتب ثلاثه است. چنانچه شهادت به این مدعا مى‏دهد علوم متداوله در کتب الهیه و سنن انبیا و اخبار معصومین، علیهم الصلوة و السلام، که علوم آنها منقسم به همین سه قسمت شود: یکى علم به اللّه و ملائکه و کتب و رسل و یوم الآخرة، که کتب سماویه، و بالخصوص کتاب جامع الهى و قرآن کریم ربوبى، مشحون از آن است. بلکه مى‏توان گفت تنها چیزى را که کتاب خدا از هر چیز بیشتر متکفل است همین علم است. و دعوت به مبدأ و معاد است به طریق برهان صحیح و تبیان کامل که محققین بیان آن را فرمودند. و دو مرحله دیگر در کتاب الهى نسبت به این مرتبه قدر قلیلى دارد. و احادیث ائمه هدى، علیهم السلام، نیز در این مقصد فوق حد احصاء است، که از مراجعه کتب معتبره که پیش تمام علما، رضوان اللّه علیهم، مقبول است از قبیل کافى شریف و توحید صدوق و غیر آن مطلب روشن شود. و همین طور راجع به تهذیب باطن و اصلاح خلق و تعدیل خلق در کتاب الهى و اخبار وارده از اهل بیت، علیهم السلام، فوق مأمول وارد است. منتها پیش ما بیچاره‏ها و گرفتاران آمال و امانى این کتب و این ابواب مهجور مانده و مورد اعتنا و اعتبار نیست. و بیاید روزى که خداى تعالى از ما مؤاخذه فرماید و بر ما احتجاج نماید و ائمه اطهار علیهم السلام، نعوذ باللّه، از ما برائت جویند بواسطه برائت ما از احادیث و علوم آنها. پناه مى‏برم به خداى تعالى از سوء عاقبت و بدى مرجع. و احادیث راجعه به فقه و مناسک ظاهره نیز محتاج به ذکر نیست که جمیع کتب ما مشحون از آن است. پس، معلوم شد علوم شریعت منحصر به این [سه‏] قسم است بر طبق احتیاجات بشر و مقامات ثلاثه انسانیه. و هیچیک از علماى یکى از این علوم حقّ اعتراض به دیگرى ندارند، و لازم نیست اگر انسان داراى علمى نشد از آن تکذیب کند و به صاحب آن علم جسارت نماید. پیش عقل سلیم همان طور که تصدیق بى‏تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار مى‏آید، تکذیب بى‏تصور نیز همین طور، بلکه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارک و تعالى از ما سؤال کند که شما که مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلک حکما نمى‏دانستید و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نکردید و تعلم آن علم و مقدمات آن را نکردید، براى چه کور کورانه آنها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داریم بدهیم جز آنکه سر خجلت به زیر افکنیم. و البته این عذر پذیرفته نیست که «من پیش خود چنین گمان کردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد که بدون علم به مقدمات، فهم نتیجه میسور نیست، خصوصا مثل چنین مسئله دقیقه که پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقیقت و مغزاى آن بحقیقت معلوم نشود. چیزى را که چندین هزار سال است حکما و فلاسفه در آن بحث کردند و موشکافى نمودند، تو مى‏خواهى با مطالعه یک کتاب یا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراک آن کنى! البته نخواهى از آن چیزى ادراک کرد- رحم اللّه امرأ عرف قدره و لم یتعدّ طوره. [1] و همچنین اگر از حکیمى متفلسف یا عارفى متکلف سؤال شود که تو که عالم فقیه را قشرى خواندى و ظاهرى گفتى و طعن به آنها زدى، بلکه طعن به یک رشته از علوم شرعیه که انبیا، علیهم السلام، از جانب رب الارباب براى تکمیل نفوس بشریه آورده بودند زدى، و تکذیب و توهین از آنها نمودى، به چه جهت دینیه بود؟ و آیا با چه دلیل شرعى و عقلى جسارت به یک دسته از علما و فقها را جایز دانستى؟ چه جوابى در محضر حق تبارک و تعالى دارد جز آنکه سر خجلت و انفعال را پیش افکند. در هر صورت، از این مرحله بگذریم که ملالت آور است. آنچه به نظر قاصر در این باب مى‏آید با شواهدى که مذکور نشده ذکر مى‏کنم، و پس از آن، به ذکر یک نکته مهمه، که شیخ بزرگوار ما، جناب عارف کامل، شاه آبادى، دام ظلّه، بیان کردند، مى‏پردازم. بدانکه «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه.و «فریضه عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب. و «سنّت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه. و دلیل بر این ترتیب آن است که کلمه «آیه» که به معنى «نشانه» است مناسب با علوم عقلیه اعتقادیه است، زیرا که آن علوم نشانه‏هاى ذات و اسماء و صفات و دیگر معارف است، و سابقه ندارد که در علوم دیگر به آیت یا نشانه تعبیر شود. مثلا در کتاب الهى در موارد کثیره بعد از آنکه اقامه برهان بر وجود مقدس صانع، یا بر اسماء و صفات آن ذات مقدس، یا بر وجود قیامت و کیفیات آن و عالم غیب و برزخ مى‏فرماید، دنباله آن مى‏فرماید: «این آیت است یا آیات است براى متفکرین یا عقلا.» «1» و این تعبیر رایجى است نسبت به این علوم و معارف. و لیکن اگر دنبال ذکر یک فرعى از فروع شرعیه، یا یک اصلى از اصول اخلاقیه، ذکر شود که «این آیت است»، خالى از رکاکت نیست. چنانچه ظاهر است. پس، معلوم شد که آیت و علامت و نشانه از مناسبات و مختصات علوم معارف است. چنانچه توصیف به «محکمه» بودن نیز مناسب با این علوم است، زیرا که این علوم در تحت میزان عقلى و برهان محکم است، و اما سایر علوم را به حسب نوع برهان محکم و استوار نیست. در هر صورت، اى عزیز، تو در تمام عوالم برزخ و قبر و قیامت و درجات آن محتاجى به معارف حقه الهیه و علوم حقیقیه و اخلاق حسنه و اعمال صالحه. در هر درجه که هستى بکوش و اخلاص خود را زیادت کن و اوهام نفس و وساوس شیطان را از دل بیرون نما، البته نتیجه برایت حاصل مى‏شود و راهى به حقیقت پیدا مى‏کنى و طریق هدایت براى تو باز مى‏شود و خداوند تبارک و تعالى از تو دستگیرى مى‏فرماید. خدا مى‏داند که اگر با این علوم ضایعه باطله و این اوهام فاسده و کدورات قلبیه و اخلاق ذمیمه منتقل به آن عالم شویم چه ابتلا و مصیباتى در دنبال داریم و چه عقبات و درکاتى در پى داریم و این علوم و اخلاق براى ما چه ظلمتها و وحشتها و آتش‏ها فراهم مى‏نماید..» .( چهل حدیث ص: 386) ملاحظه می‌کنید که حضرت امام برای هرکدام از سه علم جایگاه خاصی قائل‌اند و نمی‌توان گفت اگر کسی فقه می‌داند همه‌ی علوم اسلام را می‌داند و اگر کسی فقه نمی‌داند هیچ علمی از علوم اسلامی را نمی‌داند تا اظهار نظر کند. آری مسلّم اگر یک فیلسوف اسلامی نسبت به فقه بیگانه باشد در مواقعی که نظر او به فقه مربوط است درست سخن نمی‌گوید. همان‌طور که اگر یک فقیه از فلسفه بیگانه باشد و بخواهد نظراتی بدهد که به فلسفه مربوط است درست سخن نمی‌گوید. مقام معظم رهبری فلسفه را فقه اکبر می‌دانند و با این‌که تأکید دارند فلسفه در حوزه‌ها رونق بگیرد هرگز تدریس و آموزش فلسفه را مشروط نکرده‌اند که باید اجتهاد در فقه داشته باشیم. هرچند بنده سخت معتقدم اگر طلبه‌ی فلسفه‌خوان از فقه بهره‌ی کافی نداشته باشد بیش از آن‌که مفید باشد مضر خواهد بود. موفق باشید
5116
متن پرسش
سلام جناب استاد در مورد رسالت وبلاگ های ولائی در این زمانه و در پیچ حساس تاریخی لطفاً توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مهم و لازمی است تا بفهمیم در کجای تاریخ قرارداریم و موانع تاریخی ما برای رسیدن به اهدافی که انقلاب اسلامی در مقابل ما قرارداده‌است کدام است و غفلت از نگاه صحیح به عالم و آدم چه تبعاتی دارد و اخلاق فروکاسته شده چگونه ما را گرفتار خود بینی و گروه گرایی می‌کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» را با دقت مطالعه فرمایید تا معلوم شود برای رسیدن به اهداف بزرگ فرهنگی چگونه باید قدم برداشت. موفق باشید
5094
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر طاعات ونماز روزه ها قبول در جواب سوال1886مطلبی فرمودید در این باره سوالی داشتم من از یه نفر شنیدم ما علمی داریم که با محاسبات حروف ابجد مشکلات را حل میکنه ولی هنوز کامل اعتماد نکرده ام ولی از یه روحانی کار درست قابل اعتماد که شناخت چندین ساله درباره ایشون دارم ومیدونم اهل تقوا هستن و ظاهرا علوم غریبه هم کار کردند سوالی داشتم که نشان میداد ایشون وجود این علم رامطلقا رد نکردن شنیدم فردی هست که حتی پول هم نمیگیره ولی مشکلات مختلف را به اسم وابجد وتغییر اسمها حل میکنه نظر مبارکتئن چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت همان‌طور که در کتاب «جایگاه شیطان و جن و جادوگر» عرض کردم ما مبنایی نقلی و عقلی برای این حرف‌ها نداریم که بر آن مبنا می‌گویند چه اسمی با چه اسمی از نظر ابجد هماهنگی دارد یا ندارد. موفق باشید
5103
متن پرسش
چگونه لیله القدر را درک کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث صوتی Ξمعنای درک شب قدر( را در قسمت آخرین جلسه تفسیر سوره اعراف دنبال بفرمایید. موفق باشید
5106
متن پرسش
1.سلام.با چه مقدار معلومات ومطالعات می توان المیزان را مطالعه کرد؟آیا سواد فلسفی نیاز می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی « جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» عرایضی داشته‌ام به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید
5108
متن پرسش
سلام.تفسیر بیان السعاده که تفسیری عرفانی از قطب فرقه گنابادی می باشد را مفید می دانید؟وآیا از آن جهت که تصوف در برخی امور با شیعه امامیه زاویه دارند این زاویه بر تفسیر آنان از قرآن نیز تاثیر می گذارد وآیا مطالعه آن سبب انحراف می گردد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بین علماء تفسیر، تفسیر سلطان علی‌شاه گنابادی یکی از تفسیر‌های قابل اعتماد است و حضرت امام نیز در تفسیر حمدشان از آن تفسیر یاد کردند. موفق باشید
5110
متن پرسش
سلام.بعضی از مطالب تفسیر شریف المیزان ثقیل می باشند که شاید نسبت کمی به سایر مطالب باشد ولی سوال اینجاست که در برخورد با این مطالب پافشاری کنیم تا تمام المیزان را به زعم خویش بفهمیم (وترس از آن می رود که آن گوهر المیزان در این بخش ثقیل باشد که با رد شدن از آن بهره را از دست دهیم).ویا رد شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید اجمالاً مطالب در دستتان باشد تا بتوانید ادامه دهید. موفق باشید
5075
متن پرسش
باسلام 1.اگر قائل به این باشیم که جسم برزخی ما عذاب می بیند پس تکلیف یارب ارحم ضعف بدنی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن را نباید منحصر به بدن مادی دانست، مگر بدن برزخی طاقت عذاب الهی را دارد؟ موفق باشید
5047
متن پرسش
شما معتقدید که هر حدسی از جنس اشراق و علم حضوری است؛ ظاهراً طبق این فرمایش شما، باید حدس‌زدنِ کروی‌بودنِ زمین از طریق دیدنِ دودکش کشتی را حدس ندانیم؛ چون این مثال تماماً استدلال دارد، الا این که آن شخصی که این حدس را زده، این استدلال‌های من را نداشته (که یا باید نور کج شده‌باشد یا زمین منحنی باشد) و همینجوری به ذهنش رسیده‌باشد. اما این فرمایش شما (که به انسان اشراق می‌شود)، در مورد کشف حلقوی‌بودن مولکول بنزن کاملاً صادق است، خصوصاً که با دیدن یک خواب به این جواب رسید. اما آنچه در این مثال باز هم مشکل است، حضوری‌بودنِ حدس است؛ در این مثال، کروی‌بودن مولکول بنزن، نزد آن دانشمند حاضر نبوده تا علمش به این مسأله حضوری باشد. در این مثالِ حدسِ کروی‌بودنِ مولکول بنزن، «معلوم به علم حضوری» چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بحث حدس در میان باشد حتماً آن موضوع به صورت اشراقی بر نفس انسان تجلی می‌کند ولی یک وقت موضوع حدس حساب نمی‌شود بلکه با تفکر و صغری و کبری به‌دست می‌آید که از حوزه‌ی حدس بیرون است. همچنان که قبلاً عرض شد زمینه‌‌های اشراقی موضوع مورد بحث در آن فرد باید فراهم باشد ولی مستقیماً از آن زمینه‌ها نمی‌توان آن نتیجه را به صورت استدلالی گرفت، هرچند بعد از اشراق آن موضوع آن دانشمند می‌تواند برای ارائه‌ و اثبات آنچه به او اشراق شده دلایلی تنظیم کند. از طرفی وقتی معلوم شد آن حدس بر اساس مقدمات حصولی به‌دست نیامده مگر جایی جز حضوری‌بودن برای آن علم می‌ماند؟ موفق باشید
5048
متن پرسش
در ماه رمضان از یک طرف حدیث داریم که قران زیاد تلاوت کنیم و از طرف دیگر حدیث داریم که هیچ خیری در تلاوت بدون تدبر نیست. حالا بهتر است کمی از قران را بخوانیم و به آن بیندیشیم و یا یک ختم قران انجام دهیم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آهنگ قرآن به خودی خود یک نحوه اتصال با عالم معنا را به همراه دارد تا آن‌جا که ممکن است با صوتی حزین و با رعایت آهنگ قرآن یک جزء بخوانید و حتی‌المقدور سعی کنید به معانی آیات نیز توجه فرمایید. موفق باشید
5032
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر.سعی می شود سؤال خود را در عین سردرگمی برای خود،قابل فهم عرضه دارم،همچنین لازم به ذکر است دلیل پیدایش این اتفاق با توجه به دانسته های خود و کنکاش عقلی را میدانم (دعوت شیاطین و نفس اماره)،اما در ریز عمل خود دچار تردید گردیده ام. و اما اصل موضوع:چند صباحی است که لطف خداوند شامل حال این حقیر گردید و با انسانی مؤمن از طریقی خاص که جزو رحمت های واسعه خداوند بود آشنا شدم.با راهنمایی های آن بزرگوار به فایل سخرانی های شما بر اساس سیر مطالعاتی دسترسی پیدا کردم و حلاوت آگاهی از وجود نفس و فرق بین تن و جان(نفس) برای هدایتش به سوی هدف را چشیدم.اما هر گام که به سوی جانِ جانان ( حضرت دوست ) حرکت می کنم،فشار سنگین دعوت به گناهان بزرگتر،طاقتم را طاق میکند.اینکه می بایست در مقابل وسوسه ها ( صبر ) پیشه کرد را می دانیم،و اما می دانیم خداوند فرمودند: ( لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا ) وجود ذات مقدس خداوند بیشتر از وُسع ما از ما نمی خواهند. پس تکلیف چیست ؟ آیا هرجا که طاقتمان طاق شد از راه پر نور بندگی خارج شویم؟ یا،ظرف وجود خود را افزایش دهیم؟ یا ... استاد عزیز: سردرگمی ها فراوانند و سؤالات بیشمار،در آستانه ماه رمضان که نماد ( صبر ) است قرار داریم،امید است فرزند کوچکتان را به تفصیل راهنمایی و دعا بفرمایید تا از این سردگمی نجات یابم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سعی می‌کنم به رفقا دعا کنم. علامه طباطبایی«رحمت‌اله‌علیه» آیه‌ای را که به آن استناد کردید این‌طور معنا می‌کنند که: .خداوند می فرماید:«ما بیش از آن‌چه ظرفیت شما بود بر شما تکلیف نکردیم پس آن‌چه بر شما تکلیف کرده‌ایم با نظر به ظرفیت شما است.موفق باشید.
5028
متن پرسش
عذر میخوام ادامه ی مسائل گذشته برا شما عرض میکنم: 3- اینکه خودمون را همه جانبه در نظر بگیریم و رشد بدهیم واقعا چطور میشه با تموم وجود خودمون را اینطوری ببینیم!! و چطور میشه که این نگاه را به عمل برسونیم ؟ این سؤال از باب تعجب یا نشدن این موضوع نیست . میخوام بدونم چطور میشه 4- گاهی کتب یا سخنرانیهتون را که میخونم یا میشنوم از خودم میپرسم که چطوری میشه من که این همه دغدغه دارم حالا چه مادی و چه دغدغه ی خود واقعی ، به افکارم انسجام ببخشم. لطفا راهنمایی کند . در نهایت عذر میخوام شاید صحبت های من برای شما زیاد مهم نباشه ویا شاید وقت شما را میگیره ولی من هم میخوام خودم را بیشتر بشناسم و خود واقعیم را پیدا کنم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مدتی با مباحث قرآنی مأنوس شوید نور قرآن همه‌چیز را حل می‌کند. بنده بحث سوره‌ی انعام را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
5021
متن پرسش
باسلام راجع به پاسخ سئوال4963سئوال ما این است: 1.و کمال التوحید نفی الصفات عنه راجع به چه مقامی است؟ 2.آیا خدا عین صفات است؟ 3.آیا عارف بجایی می رسد که دیگر اسما و صفات را نبیند و فقط تجلی ذاتی محقق شود یا نه عارف صفات عینیه را باید ببیند؟ 4.آیا برای عارف حقیقی سجده و قیام فرق نیست؟ 5.آیا صفات فانی در خدایند یا بحث فنا مربوط فانی شدن انسان برای خداست و صفات فقط عینیت دارند؟ 6.طبق لا اسم و لا رسم لواحد القهار پس بحث از اسما برای چیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمال توحید آن است که صفاتی خارج از ذات برای حضرت حق در نظر نگیریم زیرا یک خدا نداریم و یک صفت مثل علم بلکه به تعبیر حضرت صادق«علیه‌السلام» خداوند عین حیات و علم است 2- اگر ذات خدا عین صفاتش نباشد علاوه بر آن‌که دوگانگی بین ذات و صفات پیش می‌آید لازم می‌آید که ذات خدا در خودش هیچ کمالی مثل علم و حیات را نداشته باشد 3- اگر سالک از مقام تعیّن ثانی یعنی مقام وحدانی به مقام تعیّن اول سیرکند و منور به تجلی ذاتی شود در آن مقام دیگر ظهور اسماء برایش معنا ندارد 4- سالک در مقام عنصری و بشری خود در قیام، در معرض وجهی از تجلیات الهی است و در سجده در معرض وجوهی دیگر از تجلیات الهی است و بحث سجده و قیام مربوط به مقام عنصری بشر است 5- این را در جواب شماره‌ی 1 و2 دادم 6- این یک جمله‌ی فلسفی است به این معنا که نمی‌توان خدا را تعریف کرد و این ربطی به بحث اسماء الهی که در قرآن می‌فرماید: «له الأسماء الحسنی» ندارد. موفق باشید
5015
متن پرسش
یا سلام استاد مطهری در کتاب اشنایی با قران جلد2صفحه 73 می فرمایند:{ للاخره خیر لک من الاولی یعنی اخر کار تو(پیامبر) از اول کار تو بهتر است یعنی هر چه رو به پیش روی به کمال والاتری خواهید رسید} ولی من شنیدم که که پیامبر کمال محض اند و کمالی بر ایشان افزوده نمی شود. توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از کمال، رسیدن هرچه بیشتر اسلام به مردم و ظهور هرچه بیشتر حقیقت اسلام برای مردم است وگرنه برای معصوم کمال به معنای آن‌که از نقص به کمال برسند معنا ندارد. موفق باشید
5002
متن پرسش
با عرض سلام خالصانه و خسته نباشید به محضر استاد بزرگوار. به نظر حضرتعالی اولاً : جایگاه « روایات اهل البیت(ع) »در تفسیر قرآن کریم ، بالخصوص در تفسیر به روش قرآن به قرآن چیست؟ ثانیاً: آیا اینکه حضرت علامه طباطبایی (رض) در تفسیر شریف المیزان (بعنوان نمونه شاخص در تفسیر به روش قرآن به قرآن) صرفاً به یک « بحث روایی» و در قالب بیان روایاتِ متناسب با آیات مورد بحث و آن هم در آخر هر بحث قناعت فرموده اند، را چگونه ارزیابی میکنید؟ با تشکر . التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در جزوه‌ی «چگونگی کار با تفسیر المیزان» عرض کرده‌ام؛ روش تفسیر قرآن با قرآن از خود اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شروع شده بنابراین به کمک روایات عملاً قرآن را با قرآن تفسیر کرده‌ایم و علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» دقیقاً همین‌طور عمل کرده‌اند به طوری که ابتدا تمام روایات مربوط به آیات مورد بحث را دیده‌اند و سپس بحث خود را شروع می‌کنند و در آخر نیز بحث روایی را مطرح می‌کنند. و روح المیزان به کمک روایات شکل گرفته. موفق باشید
5003
متن پرسش
با عرض سلام دعایی در شب نیمه شعبان وجود دارد اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ الدُّنْیَا اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ استاد عزیز میشود این قسمت دعا را من نمیفهمم اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَامنظور این چیست شهادت ؟ ممنون میشم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دعا، دعای بسیار ارزشمندی است که اساتید بزرگ می‌فرمایند آن را در همه‌ی طول سال بخوانید. در این قسمت که سؤال فرموده‌اید از خدا تقاضا می‌کنید بتوانیم تا آخر عمراز چشم و گوش و نیرویمان استفاده کنیم و نیرویمان برای ما بماند تا زمین‌گیر نشویم و عرضه می دارید خودت انتقام ما را از کسی که به ما ظلم کرده بگیر و در مقابل کسی که به ما دشمنی می‌کند یاریمان کن. موفق باشید
4995
متن پرسش
سلام علیکم... ببخشید..در آیه ی 143 بقره مگر خدا علم ندارد که چه کسانی از رسول پیروی می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح علم کلام این موارد را علم فعلی خداوند می‌دانند و نه علم ذاتی او، بدین‌معنی که می‌گویند منظور آیه آن است تا در فعل مخلوقات روشن شود که خدا می‌داند، خداوند زمینه‌ای را فراهم کند تا روشن شود چه کسی چه کاره است و اگر فردا خواست کسی را محاکمه کند معلوم باشد بی‌حساب نبوده. موفق باشید
4997
متن پرسش
باسلام طبق اینکه عالم باید عالم بزمانه باشد آیا این را قبول دارید که امروز با این وضع تهاجم فرهنگی و بلوغ زودرس دیگر نباید حرف شهید ثانی که در مورد ازدواج طلاب فرمودنددر کتاب خودشان ذبح العلم فی فروج النسا را ملاک خود بگیریم و هر چه زودتر طلاب امروز ازدواج کنند.2.و شما سن مناسب ازدواج طلاب را چند می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود مرحوم شهید ثانی هم تأخیر در ازدواج را مشروط بر آن می‌داند که ذهن طلبه مشغول مسئله‌ی جنسی‌اش نباشد و به قول شما با توجه به شرایط موجود اگر طلبه بخواهد در حفظ عفت خود به زحمت نیفتد چنانچه ذهن‌اش مشغول است باید زودتر ازدواج کند و هروقت شرایط خود را تا حدّی مناسب دید اقدام کند، پس دیگر نباید گفت سن مناسب چه سنی است. موفق باشید
4963
متن پرسش
یک بحثی دوستانه با یکی از دوستان داشتیم که آن را مکتوب اورده ام شما در موردش نظر بدهید که کدام حق است و اگر ذیل هر عبارت که اشتباه بود توضیح دهید ما را از سرگردانی نجات دادید خواهش می کنم راهنمایی فرمایید نام دو شخص را با الف و ب مشخص کرده ام: الف:التوحید ان لاتتوهمه ب:و کمال التوحید نفی الصفات عنه الف: این و کمال التوحید مربوط به وحدت شخصی وجود است ب:نه، یعنی وحدت حقه وجود الف: در وحدت شخصی هم عارف چیزی جز خدا نمی بیند و صفات را هم دیگر نمی بیند به عبارتی خداوند تجلی ذاتی می کند ب: نفی صفات یعنی اینکه صفات مستقل از خدا نیستند خدا عین صفات است عارفی که صفات عینیه را نبیند عارف نیست جاهل است و قاصر ثانیا تنها عارفی که در شهود محجوب است سجده تجلی گاه تام اوست عارف حقیقی را سجده و قیام فرقی نیست؟ الف:قسمت ثانیا را قبول ندارم و در مورد قسمت اول جوابت:صفات همه فانی در خدایند و عارف بجایی می رسد که از کثرت صفات به وحدت ذاتی می رسد این در برهان صدیقین به اثبات رسید؟ ب:اشتباه نشود اگر بحث از فنا می شود راجع به مقام انسانی است اگر قائل شویم در صفات فنا هست هیچ حرف از وحدت نیست صفات فقط عینیت دارند نه فنا. الف:اسم در مسمی فانی است. ب: خیر،لا اسم و لا رسم لواحدالقهار الف: این در مرتبه واحد قهار است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره من نفهیدیم مشکل و سؤال اساسی شما چیست؟ حرف‌های خوبی است که هر کدام در جای خودش درست است. صریحا موضوع را مشخص بفرمایید؛ اگر بتوانم در خدمتتان هستم. موفق باشید
4946
متن پرسش
سلام علیکم.خسته نباشید جناب آقای طاهرزاده.مباحثات استاد چاره دان همچون:حقیقت نوری انقلاب اسلامی،انسانِ انقلاب اسلامی و انسانِ تمدنی ظلمانی مدرنیته،و دیگر مباحثات ایشان که وبلاگ همیار ولایت ترویج می دهد را چطور می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به ایشان و همه عمار های ولایت توفیق دهد که زمان خود را می شناسند و از عمل به هنگام غفلت نمی کنند.
4928
متن پرسش
چرا نام امام زمان که این قدر مهم است و ولایت به او بر می گردد در قران نیامده است درحالیکه مسائل مهمی مثل قیامت درقران فراوان امده است اما این مساله به این مهمی را باید با حیل و لطایفی از دل ایات بیرون بکشیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» دلایل این‌که چرا نام علی«علیه‌السلام» در قرآن نیامده، گفته شده که به تبع آن معلوم می‌شود چرا نام سایر ائمه«علیهم‌السلام» در قرآن نیامده. به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید
4932
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب خدمت استاد عزیز. از جمله مسائلی که مقام معظم رهبری مطرح کردند سبک زندگی است و در این مساله الگوی سازی و الگوگیری نقش بسازایی دارد لذا خواستیم از استاد که اگر امکان دارد در مورد برخی خصوصیات زندگی که می تواند برای ما الگو باشد یا اینکه جهتهایی را نشان دهد به ما کمک کنید. اگر هم نمی شود به صورت عمومی جواب دهید لطفا خصوصی ارسال نمایید: برنامه شما برای ارتباط با قران چیست؟ مثلا چقدر در روز و چه مواقعی برای قرائت یا برای تفکر و یا برای تحقیق قرار می دهید. خصوصا که شما تفسیر قران هم می گویید ایا آماده شدن شما برای طرح مباحث تفسیری در دل همان رجوع به آیات صورت می گیرد یا وقت جدایی برای این جلسه می گذارید؟ برنامه علمی خود را چگونه تنظیم می کنید که اگر مثلا امروز چند کتاب مهم بدستتان رسید که باید مطالعه کنید بتوانید آنها را در برنامه بگنجانید چون برای ما طلبه ها معمولا این مشکل هست که برنامه درسی و غیر درسی که خودمان ریخته ایم آنقدر وقتمان را پر می کند که وقتی برای این موارد استثنایی باقی نمی ماند برای یک طلبه چقدر مسائل سلوکی اهمیت دارد و چقدر مطالب علمی؟ مثلا در همین ماه مبارک شعبان و رجب و رمضان اگر بخواهیم دستورات این ماه ها را به تمامه انجام دهیم باید حداقل یکی دو درس خود را تعطیل کنیم.(اگر امکان دارد مصداقی جواب دهید) چقدر از وقتتان را در اختیار خانواده و همسر و فرزندان قرار می دهید(یا در گذشته چگونه این مدیریت را انجام می دادید) تا هم به ایشان ضربه وارد نشود و هم از مسیر طلبگی عقب نیفتیم؟ چه کارهایی را به نظرتان خوب است با خانواده انجام دهیم تا هم انس بیشتر شود و هم روحیه عبودیت و معنویت و اخلاق تقویت گردد؟ چقدر برای خواب قرار می دهید؟ اگر امکان دارد برنامه یک روزتان یا یک هفته اتان را برای ما تشریح کنید؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده مباحث نقد غرب و کتاب «تمدن‌زایی شیعه» و جزوه‌ی «.سلوک.» را در همین راستا خدمت عزیزان عرضه کرده‌ام 2- بنده از قبل از انقلاب به طور پراکنده تلاش می‌کردم که از طریق تفاسیر موجود با قرآن مرتبط باشم تا به لطف الهی پس از مطالعات در موضوعات مختلف متوجه شدم باید با جدیت تمام مدتی از عمر خود را صرف قرآن نمایم که در نتیجه به مدت 6 سال تقریباً همه‌ی وقت خود را صرف مطالعه‌ی المیزان و تدبّر در آیات کتاب الهی کردم و یادداشت‌های خوبی نصیبم شد که روش کار را در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض کرده‌ام، و برای جلسه‌ی تفسیر روزهای شنبه از آن یادداشت‌ها بهره‌ی زیادی می‌برم و همیشه بعدازظهرهای شنبه همه‌ی وقتم بر روی قرآن و تفاسیر آن صرف می‌شود برای آماده‌شدن جهت جلسه‌ی مذکور. ولی در سایر روزها عموماً بیش از 50 آیه نمی‌خوانم که امیدوارم توفیق بیشتری در تدبّر در آن و متذکرشدن از این کتاب الهی پیدا کنم 3- بنده در سال‌های گذشته یک دفترچه داشتم و کتاب‌هایی که باید مطالعه کنم را در آن یادداشت می‌کردم و با توجه به برنامه‌ای که ریخته بودم و ساعاتی را جهت مطالعه قرار داده بودم آن کتاب‌ها را مطالعه می‌کردم و چون معلم بودم بیشتر امیدم به تعطیلات نوروز و تابستان‌ها بود. ولی حالا که بازنشسته شده‌ام فرصت بیشتری جهت مطالعه دارم. پیشنهاد بنده آن است که شما یک برنامه‌ای برای طول هفته بنویسید و هرکاری را در آن، جا بدهید و سعی کنید طبق آن برنامه عمل کنید 4- نباید یک طلبه همه‌ی مستحبات را عمل کند و نباید هم همه‌ را ترک کند. در ماه رجب اذکار هفتادگانه به اضافه‌ی چند دعای مربوط به ماه رجب و اگر هم توانستید روزه، و در ماه شعبان نیز همان اذکار به اضافه‌ی مناجات شعبانیه و اگر توانستید روزه. ولی در ماه رمضان وقت بیشتری برای عبادات و یا مطالعه‌ی کتاب‌هایی بگذارید که قلب شما را متذکر می‌کند 5-‌ مایحتاج خانواده را تهیه می‌کردم، خانواده بسیار با بنده همراهی می‌کردند و خانواده‌ی پر هزینه‌ای نداریم که نیاز باشد وقت و هزینه‌ی زیادی جهت رفع حوائج آن صرف شود و بیشتر مادر فرزندانم با فرزندانم مأنوس بودند. بنده نگاه‌های کلی را طرح می‌کردم ولی کارها به دوش همسرم بوده و هست 6- بین 6 تا 7 ساعت در 24 ساعت می‌خوابم 7- برنامه‌ام در یک روز یا مطالعه است و یا جواب به سؤالات سایت و یا نوشتن مطالبی که منجر به کتاب و یا جزوه می‌شود و یا آماده‌کردن خود برای جلساتی که در طول هفته دارم و یا رفع خستگی به جهت جلسات. موفق باشید
نمایش چاپی