بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4023
متن پرسش
استاد گرامی! سلام، خسته نباشید بفرمایید اینکه در روایات وارد شده است که مسلمان هر روز حداقل 50 آیه باید تلاوت کند، اینجانب نسبت به این دستور کمی سنگین هستم گاهی می خوانم و گاهی نه، اما حاضرم ساعتها وقت صرف کنم برای مطالعه و یا تفسیر آیه ای از کتابهای جنابعالی یا تفسیر علامه طباطبایی و یا آیت الله جوادی آملی. به طور خلاصه عرض کنم که به فهم آیات بیشتر علاقه مندم تا قرائت صوری. آیا این کفایت می کند؟ لطفاَ راهنمایی بفرمایید. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید 50 آیه را بخوانید و جان خود را با آهنگ آن آیات هماهنگ کنید و در حدّ توان تدبّر هم داشته باشید. موفق باشید
3993
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استادبزرگوار در جامعه دونفریکی مقیدبه تمامی احکام دین ویکی بی اعتقادواهل هرکاری اولی دچارفقر وسختی وبیماری وبی فرزندی ودومی دارای سلامتی وفرزندومال و...این امر باعث شبهه برایمان شده لطفاراهنمایی فرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ، وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ‏ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ، کَلَّا»؛ و امّا چون پروردگار انسان، انسان را امتحان کند، پس نعمت فراوان به او بدهد، انسان گوید پروردگارم مرا بزرگ داشت، و چون در راستاى امتحان او، براو تنگ گیرد، گوید مرا خوار کرد، چنین نیست. عدّه ‏اى را خداوند رزقشان را تنگ مى‏کند تا این‏گونه امتحانشان کند، و نیز رزق عده ‏اى را وسیع مى‏کند تا از آن طریق امتحانشان کند، این غیر از آن فقرى است که به جهت گناه و ظلم براى اهل دنیا پیش مى‏آید، که حتى هر چقدر هم که داشته باشند باز احساس فقر مى‏کنند. در جامعه در رابطه با ثروت دو نوع بینشِ باطل داریم: یکى فقیرى که فکر مى‏کند به نفعش بوده است که بیشتر داشته باشد و دیگر ثروتمندى که فکر مى‏کند دارایى‏اش برایش بزرگى و کمال آورده. براى اصلاح چنین افکار غلطى قرآن مى‏فرماید: «فَامّا الْانْسانُ اذا مَاابْتَلیهُ رَبُّهُ» وقتى پروردگارِ انسان، بخواهد او را امتحان کند، دو نوع برخورد با او دارد، «فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی اکْرَمَنِ»؛ یا او را با ثروت محترم مى‏دارد و او مى‏گوید: پروردگارم مرا گرامى داشت‏ «وَ امّا اذا مَاابْتَلیهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ‏ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی اهانَنِ»؛ و یا او را با محدود کردن ثروت، امتحان مى‏کند و او مى‏گوید: پروردگارم مرا سبک شمرد. خداوند پس از طرح این دو بینش‏ مى‏فرماید: «کَلّا!»؛ این چنین نیست! «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیم وَ لا تَحاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکین»؛ بلکه شما با ثروتتان باید وسیله اکرام یتیمان و اطعام مسکینان را فراهم کنید و نکردید، با این تصوّر که فکر کرده‏ اید خداوند شما را ثروتمند کرده تا شما را بزرگ بدارد. این فرهنگ، فرهنگ غلطى است که فقر را نشانه خوارى و غنا را نشانه بزرگى مى‏داند. اگر مى‏خواهید دریچه معارف اهل‏ البیت (علیهم السلام) به روى قلبتان باز شود، باید از این نوع تحلیل‏هاى تاریکِ دنیایى فاصله بگیرید.موفق باشید
3984
متن پرسش
سلام علیکم در تفسیر سوره مبارکه اعراف در آیایه وتجلی .... (143) از تفسیری از "محی الدین " وامام خمینی استفاده شده که بسیار عالی بود . در تفسیر سوره واقعه برای تفسیر آب و شراب .... اول از نظرات ائمه هدی آغاز شد وسپس به نظرات عرفائرسیدیم . ایا در این آیه هم چنین هست . 2- در بعضی از آیات از تفاسیر انفسی استفاده می شود ولی در بعضی از آیات به سادگی ودر حد ظاهر ایات بسنده می شود ایا این به علت ا روش تفسیری است یا اینکه به قول حضرت امام هنوز تفسیر ی برای قران ننوشته شده است. شاگرد کوچک شما صادقیان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از بعضی روایات که می‌فرمایند خلقت خودت حجاب بین تو و خداوند است، بر می‌آید که رؤیت حق با نفی نظر به خود محقق می‌شود 2- هر دو امکان دارد، چون بعضی آیات است که با عالم صغیر یعنی نفس ناطقه‌ی انسان تطبیق دارد. موفق باشید
3973
متن پرسش
«با حقیقت انقلاب اسلامی زندگی‌کردن» یعنی چه؟ آیا به همان معنایی است که شهدا و رزمندگان در جبهه برای اعتلای اسلام و انقلاب تلاش می‌کردند و می‌خواستند مستقیماً از طریق خدمت‌کردن به این انقلاب به کمال برسند؟ یا به این معناست که: «انسان، دنبال قرب در انزوا و گوشة خانقاه نباشد، و باید سعی کند در عین حساسیت نسبت به جامعه و وظایفی که در قبال آن دارد به قرب برسد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتی در عالم ظهور کرده است که باید آن را از ظهوراتش در حرکات و گفتار انسان‌های آماده‌ی تجلی آن حقیقت، احساس کرد، تعبیر توجه به پیچ تاریخی که در آن قرار داریم تعبیری است از همین احساس. موفق باشید
3942
متن پرسش
با سلام وخسته نباشید .استاد طاهرزاده شما با توجه به اینکه در مسائل اعتقادی فعالیت دارید وبه نوعی یک شخصیت فرهنگی در کشور محسوب می شوید احساس می کنم که شما ضمن اینکه تلاش دارید که افراد را به سمت معارف علامه طباطبایی وآیت الله جوادی و حضرت امام (ره) ودیگر بزرگانی از دین رجوع دهید لازم است که جهت رشد نیروهای هنری در جهت پیشبرد اهداف انقلاب نیز تلاش نمایید اینکه شما بخواهید که فقط خودتان و افراد طلبه در جهت شکوفایی خود در مسیر اهداف انقلاب تلاش کنند خود نوعی حرکت خلاف انقلاب است هنرمندان جرئ این جامعه هستند وشما در خیلی از گفته هایتان آن طور که باید نسبت به این قشر احساس لطفی نشان نداده اید این کار را نکرده اید واین یعنی اینکه شما در مسائل فرهنگی آن طور که باید دقت به خرج نمی دهید پیشنهاد دارم که با گروهی از بزرگان هنر کشور جلسه داشته باشید ومسائل هنری کشور را جویا شوید و پس از آن با تحقیق در یافته های آنان با افق انقلاب اسلامی خط تئوری جدی را برای اهل هنر در کشور به اندازه وسعتان ارائه بفرمایید البته نیاز مند نگاه رهبری در موضوعات هستیم مطمئنا ولیک اگر اسلام توان شکوفایی در تمام مسایل را دارد در زمینه های هنری می بایست توان ظهور داشته باشد همانطور که شهید آوینی (ره ) می فرمایند که باید با روح اسلامی در تکنولوزی تصرف کرد وتکنولوژی را در زیر لوای اسلام به کار برد منظورم از تکنولوژی نیز هنر به تمام معانی می باشد حتما یعنی چگونه می توان روح دریافت شهدا را در هنر جلوه گر کرد واعتقادی را که در روح شهدا باعث این شد که آنها مسیر شهادت را انتخاب کنند در هنر نمایش داد یعنی چگونه می توان نمایش حق بود در ابزار هنر ؟نمی دانم که خدای بزرگ در نظر دارد جواب اینگونه سوالات را از طریق شما بیان نماید یا خیر ؟التماس دعا ؟سوال دیگری داشتم و آن اینکه چگونه می توان به این مطلب رسید که انسان مسیرش مسیری در که طبق نیاز جامعه حرکت می کند ؟یعنی فعالیتهایش در امور فردی واجتماعی در مسیر کمک به اهداف واقعی مردم است نه در جهت نفس اماره خویش ؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم خداوند این توفیق را به بنده بدهد که بتوانم در وادی روح هنری هنرمندان قلمی بزنم که اشاره به عالم قدس باشد. زبان بسیار لطیف و حساسی نیاز است 2- امروز هر قدمی که در راستای استحکام نظام اسلامی بتوانیم به مردم کمک کنیم زمینه‌ی رشد مردم را در بستر نظام اسلامی فراهم کرده‌ایم و از این جهت به اهداف واقعی مردم کمک شده، ولی اگر بیرون از نظر به نظام اسلامی کار کنیم معلوم نیست در جهت جواب‌گویی به نفس امّاره‌ی مردم نباشد. موفق باشید
3940
متن پرسش
سلام علیکم! ما در مورد قرآن می دانیم این کتاب از جانب خدائی که عالم مطلق و حکیم مطلق است؛ آمده است. همچنین قطع و یقین داریم که هر چه در این کتاب آمده بین الدفتین قطعاً صحیح است. حال بیائید این پیش فرضها و پیش فرضهای مشابه را کنار بگذاریم. یعنی فرض کنیم ما هیچیک از این مطالب را در مورد قرآن و خدا نمی دانیم. بعد یک نفر بیاید قرآن را به ما بدهد؛ بگوید این کتاب را بخوانید و نظرتان را در مورد کتاب و نویسنده اش بگوئید. به نظر می رسد اگر ما این پیش فرضها را کنار بگذاریم و بخواهیم نظرمان را در مورد این کتاب بدهیم؛ نعوذبالله خواهیم گفت نویسنده این کتاب چندان حال خوشی نداشته موقع نوشتن کتاب و مقداری خل وضع است.(از اینجا به بعد ادبیات من ادبیات یک فرد مسلمان نیست. بلکه ادبیات یک فرد غیر معتقد به این مسائل است.) چون مثلاً می بینیم: اولاً این کتاب هیچ موضوع خاصی ندارد. در مورد مسائل اجتماعی حرف زده است؛ در مورد پدید آمدن آسمانها و زمین حرف زده است؛ در مورد درست شدن انسان حرف زده است؛ در مورد برخی حیوانات حرف زده است؛ در مورد پیشنیان حرف زده است و سایر موضوعات. یعنی این کتاب هیچ موضوع واحدی ندارد. در واقع ما اصلاً نمی دانیم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چه بوده است. چون در هر زمینه ای صحبت کرده است. ثانیاً می بینیم که در خیلی از موارد نویسنده کتاب دارد در مورد یک موضوعی صحبت می کند؛ یک دفعه موضوع بحث عوض می شود و در مورد یک چیزی دیگری که هیچ ربطی به موضوع مورد بحث ندارد صحبت می شود؛ بعد از چند خط دوباره برمی گردد به موضوع اولی. ثالثاً نویسنده کتاب ادعا کرده که هیچ تناقضی در این کتاب وجود ندارد؛ در حالی که ما دهها و صدها تناقض در این کتاب مشاهده می کنیم. رابعاً نویسنده کتاب ادعا کرده که همه چیز در این کتاب آمده است. در صورتی که خیلی از مسائل در موضوعات مختلف است که در این کتاب نیست. خامساً داستانهائی در این کتاب نقل شده است که به افسانه بیشتر شبیه است تا واقعیت. مثلاً می گوید یک فردی یک تکه چوبی را به یک دریای بزرگ زد ناگهان آب دریا دو نیم شد و یک نیمش به یک طرف رفت و نیم دیگرش به طرف دیگر. یا مثلاً می گوید یک فردی را در یک آتش بسیار بزرگ انداختند؛ اما آتش بر این فرد سرد و سلامت بود و اصلاً آتش این فرد را نسوزاند. یا مثلاً می گوید یک نهنگ یک فردی را بلعید بعد بدون اینکه این فرد صدمه ای ببیند؛ صحیح و سالم پس از مدتی از شکم نهنگ بیرون آمد. و داستانهای دیگر. سادساً در مورد برخی مسائل علمی حرف زده است که با واقعیات علمی که دانشمندان بدان رسیده اند متفاوت است. مسائلی در این کتاب بیان شده است که بچه دبستانی هم به این مسائل می خندد؛ چه برسد به داشمندان. این مسائل و مسائل دیگری سبب می شود که اگر ما آن پیش فرضهائی که را در ابتدای سوالم بود کنار بگذاریم؛ به آن نتیجه ای که گفتم در مورد این کتاب برسیم. حال آیا بصورت برون دینی و صرفاً با تکیه به خود همین کتاب و استدلالات عقلی و بدون اینکه بخواهیم آن پیش فرضها ابتدای بحث را ثابت کنیم؛ به این مسأله جواب دهیم یا نمی شود و اول باید آن پیش فرض ها اثبات شود بعد این مسأله حل شود؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان یک تحقیق برون‌دینی توجه جنابعالی را به نظر دکتر واگلری استاد دانشگاه ناپل. جلب می‌کنم که می‌گوید: « قرآن کتابی است که نمیتوان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتاب اعجازآمیز کار محمد باشد، در صورتی که او یک نفر عرب درسناخوانده بود ... ما در این کتاب مخزنها و ذخایری از دانش میبینیم که مافوق استعداد و ظرفیت باهوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قویترین رجال سیاست است. » دکتر مادریس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالی به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده. وی در مقدمهاش مینویسد: «اما سبک قرآن بیگمان کلام خداوند است، زیرا این سبک مشتمل بر کُنه وجودی است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندی باشد ... از کارهای بیهوده و کوششهای بینتیجه است که انسان در صدد باشد تأثیر فوقالعاده این نثر بیمانند را به زبان دیگر ادا کند» (ترجمه وحی محمدی، ص 14.) قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلّف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. قرآن، در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود . حتی سخن رسول خدا و حضرتعلی در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است. هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بودهاست، همچنانکه کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیحتر باشد بیشتر متوجه میشود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنانکه جادوگران متوجه شدند کار حضرتموسیاز نوع سحر نیست. همین قدر بدانید که زبان یک اندیشه زبان خاصی است همان‌طور که زبان مثنوی را باید فهمید تا روح آن را درک کرد، زبان قرآن را باید فهمید تا مطمئن شوید خودش به خودی خود معجزه است و عظمت آن وقتی روشن می‌شود که متوجه رابطه‌های عجیبی شوید که به ظاهر برای انسان متناقض می‌آید. آیا تا حال کسی را سراغ دارید که مدتی بر روی قرآن تدبّر کرده باشد و از عظمت آن به حیرت نیامده باشد؟ قرآن تنها ما را به تدبّر دعوت کرده و می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا در قرآن تدبّر کرده‌اید، اگر از غیر خدا صادر شده بود در آن اختلاف‌های کثیری می‌یافتید. موفق باشید
3934
متن پرسش
سلام علیکم. استاد لفظ «کلمه» در متون دینی به چه معناست؟ کلمه الله یا کلمه توحید و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر به معنای سنت است. موفق باشید
3918
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر در کتاب فرزندم چنین باید بود جلد دوم راجع به عبارت حضرت امیر که فرموده بودند اگر می توانی بین خودت و خداوند واسطه رزقی قرار ندهی این کار را انجام بده جناب عالی کشاورزی به روش سنتی را مصداق حرف حضرت بیان کرده بودید بنده حدیثی را از پیامبر جلیل القدر اسلام در کتاب المراد من منیه المرید رویت کردم که حضرت فرموده بودند خداوند روزی طالب علم را کفالت کرده است بگونه ای که آن را برای دیگران این گونه ضمانت نکرده است و مرحوم شهید ثانی بیان کرده بودند که مقصود آن است که دیگران برای بدست آوردن رزق و روزی خود بایستی به تلاش و کوشش بپردازند ولی طالب علم ملزم به این تلاش و کوشش نیست البته اگر از نیتی خالص برخوردار باشد حال سوال بنده از حضرت عالی آن است که آیا علاوه بر کشاورزی طلب علم هم مصداق سخن حضرت امیر قرار میگیرد؟ با سپاس فراوان والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملا درست است و مثال شما برای مصداق سخن حضرت امیر«علیه السلام» رساتر است. موفق باشید
3913
متن پرسش
سلام علیکم شما در پاسخ به یکی از پرسشگران فرمودید (سوال3889) روح در دوره‌ی جنینی بدنی را انتخاب کرد که با گرایش‌های مردبودن یا زن‌بودنش می‌ساخت. سوال اصلی من این است که 1-آیا این یک احتمال است یا حتما همین گونه است که می فرمایید؟ 2- منبع روایی و نقلی این مطب چیست ؟3- لِّلَّهِ مُلْک السمَوَتِ وَ الاَرْضِ یخْلُقُ مَا یَشاءُ یهَب لِمَن یَشاءُ إِنَثاً وَ یَهَب لِمَن یَشاءُ الذُّکُورَ(49) أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَاناً وَ إِنَثاً وَ یجْعَلُ مَن یَشاءُ عَقِیماً إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ(50) فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن خداست هر چه بخواهد مى‏آفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هرکس بخواهد فرزند پسر مى‏دهد (۴۹ یا آنها را پسر[ان] و دختر[انى] توام با یکدیگر مى‏گرداند و هر که را بخواهد عقیم مى‏سازد اوست داناى توانا (۵۰) آیا از آین آیات اسنتباط نمی شود که فقط خدا تعیین جنسیت می کنند؟ با تشکر از استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحثی است مربوط به معرفت النفس و بر آن مبنی بحث خلقت روح انسان ها توسط خداوند مبنی بر عین ثابته آن ها است که خدا به آن ها می گوید بشو و می شوند. موفق باشید
3909
متن پرسش
سلام استاد- من قرآن برای دانش آموزان اول و دوم برگزار می کنم ولی هیچ انگیزهای به یادگیری ندارند- تا جایی که می توانم تلاشم را با عظمت قرآن با داستانهای قرآنی انجام می دهم - چه پیشنهادی برای اینجانب دارید؟؟؟؟چه کتابهایی را برای اینکه قرآن را با شوق بهتر فرا بگیرند دارید- با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: داستان های قرآن خوب است، حفظ کردن و تشویق و جایزه هم برای این سن خوب است. موفق باشید
3884
متن پرسش
سلام لطفا سؤالات بدون موضوع در سایت نگذارید، همین سؤالای اخیر (حدود 3860) بیش از ده سؤال بدون موضوع است! در حالی که برای بعضی از سؤالات موضوعات خوبی میتوانستید انتخاب کنید مثل عید نوروز، کتابهایی دربارة تعبیر خواب، و ... راستی قبلاً سؤالارو ظرف کمتر از یک هفته جواب میدادید! الآن بیش از دو هفته است که به سؤالای من هیچ جوابی داده نشده است! به قول استاد: موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت بررسی شود. در ضمن نمی‌دانم سؤال ایشان چیست؟ موفق باشید
3874
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام اینکه در سوره مبارکه معارج مقدار روزی را پنجاه هزارسال فرموده به چه مفهومی است مگر قیامت زمان معنی دارد همین که فرموده مقدارش این است آیا نشان دهنده اول و آخر یک زمان نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید: « ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی‏ یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ ‏» به حساب شما هزار سال . چون شرایطی است بین دنیا و آخرت و هنوز به‌کلّی جنبه‌ی مادی از بین نرفته. موفق باشید
3866
متن پرسش
سلام.ببخشیدبنظرشماکسی که فلسفه می خواند تابه تفسیرقرآن برسدتاپایان مقطع دکتری فلسفه راادامه دهد؟یعنی لازم است جزدرفلسفه ی صدرایی درسایرمکاتب فلسفی هم تبحریابد؟ متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه یک نوع تفکر است و تفکر صدرایی قدرت تدبّر در قرآن را در انسان رشد می‌دهد و اگر در مطالعه‌ی مکاتب فلسفی دیگر گرفتار پوزیتیویسم نشویم امکان رشدیافتن تفکر در آن‌ها نیز هست. موفق باشید
3848
متن پرسش
سلام استاد باتوجه به آیه ی 82 سوره اسراء ( و ننزل من القرآن ما هو شفاء ...) وآیه 57 سوره یونس (...قدجائتکم موعظه من ربکم وشفاء لما فی الصدور...) و 44 سور فصلت (... قل هو للذین آمنوا هدی وشفاء...) چرا قرآن شفا ست نه دوا ؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شفاء در این‌جا یعنی وسیله‌ی تشفی قلب و راحت‌کردن سینه‌ها از تنگی و تنگ‌نظری. موفق باشید
3836
متن پرسش
باسلام جایگاه داستانهای حقیقی بخصوص قرآنی درشخصیت انسان کجاست وچراانسانهاعلاقه مند به داستان هستند واگررفرنسی دراین زمینه درالمیزان هست برای تحقیق بیشتر اشره بفرمایید تادرآنجانیز پیگیری کنم باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: داستان‌های قرآنی صورت ظهور سنن الهی است تا انسان جایگاه خود را نسبت به سنن الهی پیدا کند. رفرنسی در این مورد در المیزان نمی‌شناسم. موفق باشید
3713
متن پرسش
1- فلسفه و عرفان نظری، جزء کدامیک از «شریعت» و «طریقت» و «حقیقت» است؟ 2- یک شخص بی‌سواد، در فلسفه و عرفان نظری چگونه می‌تواند به متخصصِ این رشته‌ها رجوع کند؟
متن پاسخ
فلباسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت و طریقت و حقیقت مراتب رجوع به حضرت حق است و فلسفه و عرفان نظری یکی از راه‌های رجوع به حق می‌باشد، لذا یک بی‌سواد می‌تواند بدون فلسفه و عرفان با قلبی پاک به حق رجوع داشته باشد. موفق باشید
3712
متن پرسش
1- آیا آنچه ما در «مشهورات زمانه» برداشت کرده‌ایم صحیح است؟ مثال مشهورات زمانه، تمامی مصادیق عقاید غیرکامله است و همة ما به همة مشهورات زمانه گرفتاریم و هر کس به اندازة ایمانش از مشهورات زمانه عبورکرده‌است؛ یعنی «عبور» تشکیکی خواهدبود. مثلاً یکی از مشهورات زمانه این است که: «اگر ماشین‌مان را دزدببرد، خیلی ضررمی‌کنیم.» و لذا خیلی ناراحت می‌شویم. در حالی که اگر قلب‌مان از این مشهورات عبورکرده‌باشد و پذیرفته‌باشد که این عالم دست خداست و خدا هم حکیم است، دزدیدن ماشین با هدیه‌گرفتنِ یک ماشین صدمیلیونی برایش فرقی نمی‌کند، و این، همان مبنای «زهد» است. پس یکی از مشهورات زمانه این است که: این عالم، دست خدا نیست. و خدای حاکم بر این عالم، حکیم و قادر مطلق نیست. و ما هم این مشهورات را قلباً پذیرفته‌ایم، چقدر پذیرفته‌ایم؟ به اندازه‌ای که ایمان‌مان ضعیف است. چه بسا که یکی از مشهورات زمانه این باشد که اصلاً خدایی وجود ندارد؛ به همین دلیل است که در پاسخ به سؤال نکیر و منکر همه مشکل دارند مگر آن کسی که قلباً از این عقاید باطله عبور کرده‌باشد. در این قسمت (فکرقلبی) مشهورات زمانه و عقاید باطله، همان مبادی غلط است. و عقاید حقه و بر خلاف مشهورات باطله، مبادی صحیح برای درست‌اندیشیدن است. پس مشهورات و مبادی در فکر قلبی، یک چیز است. لکن مشهورات، مبادی غلط است. و عکس مشهورات، مبادی صحیح. حتی شاید بتوان گفت: در فکر قلبی، مقدمات و نتایج استدلال هم یک چیز است، اختلاف در شدت و ضعف است؛ مثلاً من با این مقدمه که پذیرفته‌ام خدای قادر حکیم مسلط بر این عالم است، قلباً فکرکرده همین اعتقاد را در خودم تقویت می‌کنم. 2- آیا این نتیجه درست است؟ پس اولاً فکر قلبی و نتایج این فکر، تشکیکی است. و ثانیاً علاوه بر فکرکردنِ عادی، برخی افعال (مثل نماز و روزه) هم باعث فکر قلبی می‌شود؛ چرا که این عبادات هم باعث تصحیح عقاید باطله و عبور قلب از مشهورات زمانه می‌شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشهورات زمانه یک نحوه گرفتار اعتباریات شدن است که مسلّم ریشه در عقاید باطل دارد ولی صورت‌های آن بسیار زیاد است. موفق باشید
3714
متن پرسش
آیا منظور شما از «روح غربی»، روحیة حاکم بر تمدن و فرهنگ غرب است (همان روحیه‌ای که اکثر مردم مقهور آن هستند)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:آری. موفق باشید
3715
متن پرسش
شما معتقدید که باید درصدد درک روح حاکم بر غرب باشیم، و منظورتان از این «درک» این است که عالم غربی را احساس کنیم. و مسلّماً «احساس» قلبی است. پس آیا شما معتقدید که: «عالم غربی را باید قلباً بشناسیم»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. موفق باشید
3716
متن پرسش
شما در جلسة دوم، علت این که برخی مبتلا به فتنة 88 شدند را نگاه‌کردن به انقلاب با «عقل غربی» دانستید. بعد ما در سؤال (2724) اشکال کردیم که: علتش، بی‌تقوایی است، نه عقل غربی. شما پاسخ دادید که: هر کس بی‌تقوایی به خرج بدهد، گریزی از فکر غربی ندارد؛ چون آن فکر را انعکاس امیان خود می‌داند. بعد ما در سؤال(3133) اشکال کردیم که: «مگر هر کس دنبال هوای نفس بود، دنبال فکر غربی و تغییر طبیعت است؟»، و شما پاسخ فرمودید: فکر غربی، وجوهی دارد که یک وجهش تغییر طبیعت، و وجه دیگرش بی‌تقوایی و تبعیت از هوای نفس است. پس منظور شما این است که: علت این که آنها مبتلا به فتنة88 شدند، بی‌تقوایی بود که این بی‌تقوایی، یکی از وجوه فکر غربی است. ما پاسخ آن سؤال‌مان را گرفتیم، بسیار عالی بود! اما به خاطر«رابعاً» که در این سؤال خدمت‌تان عرضه می‌گردد، به ما حق بدهید که هرگز چنین جوابی به فکر خودمان نرسد. اکنون در این راستا چند سؤال برای ما مطرح شد: اولاً آیا ممکن است لطف کنید تمام وجوه فکر غربی را برای ما احصاکنید؟ یا این که وجوه مختلفی دارد که اصلاً قابل احصا نیست؟ ثانیاً مسلّماً انقلاب اسلامی هم وجوهی دارد، آیا فکر غربی وجوهی دارد که با برخی وجوه انقلاب اسلامی مشترک باشد (مثلاً تأمین امنیت برای مردم صرف نظر از روش این کار)؟ ثالثاً در صورت پاسخ مثبت به سؤال قبلی، آیا می‌توان گفت: «ممکن است کسی مبتلا به برخی وجوه فکر غربی باشد، اما با انقلاب درگیر نشود (به خاطر اشتراک آن وجوه بین دو تمدن)؟ رابعاً این که «فکر غربی وجوهی دارد، و پذیرفتن یک وجه، مستلزم پذیرفتن وجوه دیگر نیست.»، چگونه با این مطلب که خودتان بارها فرموده‌اید: «غرب، یک مجموعه است؛ نمی‌شود قسمتی از آن را بگیری و قسمتی دیگر را نگیری.»، قابل جمع است؟ آیا این جمله تنها مختص تکنولوژی است و آن امکان تفکیک تنها مختص فکر و فرهنگ است؟ فکرمی‌کنم در اصل مطلب به تفاهم رسیده‌باشیم، اما در نحوة بیان این مطلب: وقتی یک مشکلی ناشی از یکی از وجوه فکر غربی است، آیا بهتر نیست آن مشکل را به همان وجه نسبت بدهیم نه به کل فکرغربی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم بشود تمام وجوه یک فکر را شمارش کرد، چون آن فکر در عرصه‌های مختلف ظهورات مختلف دارد 2- اگر به ظاهر مشترکاتی بین تفکر غربی و انقلاب اسلامی هست، مثل ایجاد امنیت، چون با دو رویکرد می‌باشد نباید آن‌ها را یکی دانست چون به یک‌جا ختم نمی‌شود 3- پس در نهایت نمی‌تواند کنار انقلاب باشد 4- جهت کلی غرب یک فکر است ولی وجوه آن بستگی به شرایط دارد. هندوستان و ژاپن هر دو فکر غربی را پذیرفته‌اند و در آن مسیر حرکت می‌کنند ولی چهره‌هایی از غرب که در ژاپن ظهور می‌کند در هندوستان ظهور نمی‌کند، از این جهت می‌توان گفت پذیرفتن یک وجه از فرهنگ غرب مستلزم پذیرفتن وجوه دیگر نیست. موفق باشید
3717
متن پرسش
شما در تعریف «مبادی فکر غرب» در صفحة 30 فرموده‌اید: «اندیشیدن بر روی داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت»، چرا شما «مبادی» را «اندیشیدن» تعریف کرده‌اید؟ آیا برای آن که دقت این تعریف بالاتر برود، بهتر نیست عبارت «اندیشیدن بر» را حذف کرده «مبادی فکر غربی» را به «داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت» تعریف کنیم؟ و اگر «تسلط بر طبیعت» قید «اندیشیدن» بود، آیا بهتر نیست که با حذف «اندیشیدن»، این قید را هم حذف کنیم (چون صرف داده‌ها که هدف و غرض ندارد)؟ حال از این تعریف فقط «داده‌های حسی» می‌ماند! آیا شما تعریف دیگری از «مبادی فکر غربی» دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌شود اندیشیدن را در این جا به معنای تأمل روحی گرفت که تحت تأثیر مبادیِ مخصوص به خودش می‌باشد. موفق باشید
3718
متن پرسش
آیا این برداشت ما از «مبادی» درست است؟ مبادی، در عقل نظری، بدیهیات نظری است که از جنس گزاره و تصدیق است، اگر چه انسان تفصیلاً متوجه اجزاء قضیة بدیهی نباشد. و در عقل عملی، همان عالم انسان و شخصیتِ پذیرفته‌شده توسط اوست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است. موفق باشید
3719
متن پرسش
لبّ استدلال شما در دلیل سوم این جمله است: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.»، آیا این استدلال عقلی، لزوم وجود حجت خدا را ثابت می‌کند؟ یا لزوم وجود سیرة حجت خدا را؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو را. موفق باشید
3720
متن پرسش
شما در صفحة 89 دربارة حضرت امام فرموده‌اید که: «می‌تواند آن حقایق را به صورت اشراقی به بقیه بدهد». در این راستا این سؤالات مطرح می‌شود: الف) آیا منظورتان به ارادة خود حضرت امام است (یعنی آیا امام می‌تواند اراده کند تا اشراقاتش بر قلب تک‌تک یک میلیارد مسلمان تجلی کند)؟ یا این که منظور این است که همانطور که امام فهمیده، ما هم می‌فهمیم ولو آن اشراق توسط یکی از ملائکه صورت بگیرد بدون ارادة حضرت امام؟ ب) آیا این ویژگی منحصر به حضرت امام است و بقیة علمای حاضر نمی‌توانند چنین کاری کنند؟ ج) آیا همة علمای دیگر، هر آنچه از اشراقات معنوی عالم غیب گرفته‌اند، از حضرت امام گرفته‌اند نه از اساتید دیگرشان؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برای رجوع به انقلاب به عنوان حقیقتی که در این دوران باید به آن رجوع کرد، شخصیت اشراقی حضرت امام منشأ آن حقیقت است و آن شخصیت اراده کرده است تا این نور را به بقیه‌ی عالم برساند و ملائکه نیز از طریق رجوع ما به حضرت امام آن نور را به ما می‌دهند 2- در رابطه با رجوع به حقیقت انقلاب این اشراق مخصوص به امام است و هرکس خواست بگیرد با نگاه اشراقی به شخصیت امام می‌تواند از آن اشراق استفاده کند که راه‌کار آن در کتاب عرض شده است. موفق باشید
3721
متن پرسش
آیا این جمله درست است که: «عقل نظری، «هست»ها را درک می‌کند و عقل عملی، «باید»ها را.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است. موفق باشید
نمایش چاپی