بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31055
متن پرسش
بسم الرب الشهدا و الصدیقین اُستاد عزیز سلام علیکم و رحمه الله خداقوت اُستاد عزیز می‌خواستم از محضر جنابعالی کسب تکلیف کنم و راه خود را بدانم. اُستاد مدتی است که از درس فارغ شده ام و سربازی را در سال دیگر در پیش دارم. می‌خواهم در این مدت و مدت پس از سربازی زندگی ام را طوری که می‌خواهم عملی کنم. از سال پیش با مباحث زندگی پس از مرگ آشنا شدم و علاقه شدیدی به یادگیری علوم معاد و تفسیر المیزان، شدم. مدتی بعد با دروس انسان شناسی شما را زیر نظر یکی از شاگردانتان (که متاسفانه مشکلی برای ایشان پیش آمد و نتوانستم با ایشان ارتباط برقرار کنیم که ایشان فرمودند بقیه کار را با شما جلو برویم) آموختم و پس از اتمام ایشون فرمودند که ما بخش سلوک دینی را شروع کنیم و در حال خواندن کتاب فرزندم اینچنین باید بود هستیم. اُستاد بنا بر مقدماتی که عرض شد چند درخواست داشتیم از شما ۱. اُستاد شما ترتیب سیر مطالعاتی را چطور برای حقیر پیشنهاد می‌کنید؟ آیا همینطور ادامه کتب بخش سلوک دینی را ادامه دهیم؟ ۲. اُستاد ما عادت داشتیم چکیده هر بخش از کتب را می‌نوشتیم تا وقتی بخش دیگر را بخوانیم قبلش آن چکیده را بخوانیم تا آماده باشیم برای بخش جدید. اما متاسفانه اُستاد این‌کار مقداری حقیر را دلسرد کرد. بخشی از مطالب خیلی برایمان جذاب بود و هست مثل بخش جهاد و اخلاص و خلوص و... اما بخش های دیگر شاید جذاب باشند اما نه مانند بخش هایی که مربوط به جهاد هست. اُستاد ببخشید بنظر شما این خلاصه نویسی ها را ادامه دهیم؟ نظر شما در این باره چیست؟ ۳. اُستاد درباره مطالعه تفسیر المیزان شما چه زمانی را پیشنهاد می‌کنید؟ آیا قبل از شروع تفسیر مقدمات خاصی هست که باید بیاموزیم قبل از شروع تفسیر المیزان؟ ۴. اُستاد اگر به عنوان جوانی محضر شما می‌رسیدیم شما به عنوان اُستاد و بزرگتر چه نصیحتی به حقیر می‌فرمودید؟ ۵. اُستاد سوالی قرآنی داشتیم اگر اشتباه نکنیم مربوط به آیه ی «... الله لا یخلف المیعاد...» که خداوند هیچگاه از وعده خود سرپیچی نمی کند. حال اُستاد سوالمان این است مثلا می‌شود خداوند به بنده اش منت بگذارد و به او وعده مثلا شهادت در راه خودش را به او بدهد. آیا ممکن است به سبب گناهان و اشتباهات بنده، این وعده الهی به عقب یا جلو بیفتد و کلا سلب شود این وعده از او؟ اُستاد اگر می شود وعده الهی (شهادت در راه خدا) را به جلو انداخت چه کنیم که وعده الهی زودتر انجام شود؟ اُستاد لطفا این سوال را با ذکر مثالی از شهادت، بفرمایید. در نهایت از لطف و مهربانی شما اُستاد عزیز صیمیمانه تشکر می‌کنیم. خدا خیرتان بدهد. جزاکم الله خیرا. ملتمس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سیر مطالعاتی سایت ان‌شاءالله می‌تواند مفید باشد. ۲. خلاصه نویسی بر اساس اهمیتی که به آن موضوعِ خاص می‌دهید خوب است. ۳. حد اقل اگر بتوانید صد جلسه از صوت‌هایی که در تبیین سوره‌ها عرض شده‌است را گوش بدهید و سپس به تفسیر المیزان رجوع بفرمایید خوب است. گوش سپردن به صوت سوره‌هایی مثل «زمر»، «عنکبوت» و «آل عمران» و بعد از آن به جزوه «روش کار با المیزان» که روی سایت هست رجوع فرمایید. ۴. مطالعه‌ی مباحث مربوط به انقلاب اسلامی. ۵. وعده‌های الهی در سنت‌هایش محقق می‌شود مثل آن‌که سنت خدا آن است که اجر محسنین را ضایع نمی‌کند و یا سنت خدا در دفاع از مومنین است. موفق باشید

31048
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: استاد چطور میشه به حکمت برسیم؟ تشکر از پاسخگوی شما و التماس دعا از شما استاد دلسوز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تدبّر در قرآن در این موضوع، بسیار مهم است. موفق باشید

31040
متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: ضمن تشکر از شما که با علم و حلم پاسخ سوالات ما رو می دهید. در پاسخ 31031 و 31032 مطالبی فرمودین و دلگرمی دادید، خدا حفظتان کند در این دوره انتخابات واقعا دلسرد شده بودم. کارهایی می کنند که واقعا ناامید کننده است. این وضع امنیتی که در کشور حاکم کرده اند و با هر نظر مخالف و انتقادی برخورد امنیتی می کنند این وضع مدیریت کشور و برخورد با مردم، این وضع معیشت مردم، و وضعیت قشر پایین و طبقه محروم جامعه در حکومتی که داعیه اسلامی دارد، ماها مسلمانیم، شیعه هستیم، رهبری چون سید علی داریم، علمدار حکومت دینی در دنیایی هستیم که بحث دین بحث درجه چندمی ست و تابع و فرع بحث های دیگه ست. چرا باید اوضاع اینطور باشه؟ اتفاقا سخنان احمدی نژاد رو که امیدواریم خدا هدایتش کنه رو هم شنیدم، که لابد در جریان هستید، بحثی که با عنوان جریان فاسد امنیتی مطرح کردن. واقعا در این دوره تصمیمم بر این بود که شرکت نکنم. البته خب یک رای که تاثیر و اهمیتی ندارد ولی برای شخص خودم تاثیر بسیار و اهمیت زیاد دارد که بالاخره در کدام سمت قرار می گیرم. این آیه رو خواندم و بسیار دلگرم و امیدوار شذم. ان شاء الله خداوند مشکلات و ایرادات ما رو برطرف کنه و ما هم در مسیر این لطف و اصلاح باشیم. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» استاد عزیز خدا حفظتون کنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همین‌طور است که شیاطین بی‌کار نیستند، ولی «فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ» حضرت حق آنچه را که شیطان القاء کرده است را خنثی می‌نماید زیرا نظام اسلامی در کلّیتش مقابل نظام استکباری قرار دارد و همین امر موجب می‌شود تا به لطف الهی ما از مشکلاتی که نام بردید با سعه صدر نسبت به همدیگر عبور کنیم. موفق باشید

31026
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده عزيز: چند سال قبل در محضر يكي از شاگردان مكتب مرحوم علامه طباطبايي قدم به سلوك گذاشتم. نتايج عالي بودند ولي بروز ابتلائاتي، موجب كم كاري من و بتدريج كم توجهي استاد و از دست دادن ايشان شد. اگرچه مي‌دانستم كه در مسير، بايستي با اعتماد به استاد، دستورات او را با اعتماد كامل انجام مي‌دادم. كه مي‌دادم، اما نتوانستم براي رسيدن به پاسخ سوالهايم صبر كنم. آنقدر تشنه دانستن بودم كه شروع به خواندن كتب عرفاني از جمله كتابهاي حضرتعالي كردم. در آن سالها فهم من از كتب عرفاني امام خميني و ... بدون اينكه مقدماتي را گذارنده باشم، براي خودم جالب بود. حتي درك من از آيات قرآني بدون اينكه تفسيري خوانده باشم خاص شده بود. از قرآن مطالبي را مي آموختم كه بعدها در منابع مرتبط به صدق درك خود واقف مي شدم و نيز بركاتي كه در شب نيمه شعبان و شب قدر عايد شدند كه در آرزوي تكرار آن هستم. امروز اولين روز از اربعين موسوي است و من بشدت طالب شروع اربعينيات خود هستم و نيازمند كمك. اعينوني.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی کار را ادامه دهید و در این تاریخ به شهدا فکر کنید و این که قرآن می‌فرماید: «وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ» و آن بشارتی است که شهدا به کسانی می‌دهند که در تاریخ مقابله‌ی اسلام با استکبار حاضر شده‌اند. حضور تاریخی با عشق عرفانی کاری می‌کند کارستان در آن حد که حتی شرکت در انتخابات برای چنین انسان‌هایی از صد حجّ ثمر بخش تر می‌شود و این برای هر کسی پیش نمی‌آید. موفق باشید

31029
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: بنده از بعضی صحبت هاتون اینطور فهمیدم که انسان ها خودشون انتخاب کردن که چه زمانی به دنیا بیان و حتی انتخاب کردن که پدر و مادرشون چه کسانی باشند؛ پس اگر اینطوره چرا خیلی از انسان ها راضی نیستند از اینکه مثلاً در عصر غیبت کبری به دنیا آمدن و دوست داشتن که در زمان پیامبر اکرم (ص) به دنیا می آمدن و این نارضایتی نشان دهنده این است که خودشون این جور مسائل رو از قبل انتخاب نکردن چون اگر انتخاب می‌کردن دیگه نارضایتی معنی نداره و اثبات میشه که این مسائل از قبل براشون توسط خدا تعیین شده نه خودشون. در این زمینه توضیح بدید خواهش می‌کنم در همین جا کامل توضیح بدید و به کتاب ارجاع ندین و با الفاظ همه فهم. با تشکّر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن عربی در فصوص در فص شیثی این طور می فرمایند: قرآن می‌فرماید: «أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ‏» ( طه/۵۰) پس خداوند هر چیزی را آفرینشِ مخصوص به آن چیز را می‌دهد، آن ‌هم از طریق اسم عدل و اخوات اسم عدل مثل مُقسِط و حکیم. در این حالت است که عین خواهش هر چیزی به آن چیز داده می‌شود و بر این اساس فرمود: «فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» (انعام/ ۱۴۹) برای خدا حجت بالغه‌ای هست که می‌تواند بگوید هر چه هستی، مربوط به خودت می‌باشد، و رسول خدا (ص) با نظر به اعیان ثابته افراد است که فرمودند: اسامی تمام افراد صالح تا قیامت در دست راست من و نام تمام افراد ناپاک تا قیامت در دست چپ من نوشته شده و حَکَم و عدل، حکم کرد و خدا عدالت به کار برد. موفق باشید

31028
متن پرسش
با سلام: خواهشا مستقیم جواب بدید و ارجاع ندین. آیا ذات خدا جدای از اینکه انسانها چ طور عمل می‌کنند تا خوشبخت شوند، آیا ذات خدا تماماً پر از عشق و رحمت واسعه است یا هم عشق و رحمت دارد و هم یک جلالِ پر شکوه؟ و اگر ذات خدا عینِ عشق و رحمت است پس چرا انسان در جهانی است که پر از سختی هاست و چرا باید این طور رقم خورده باشد که حتماً در دنیا باید اهل ایمان و غیر ایمان سختی بکشند تا به لقاء الله برسند؛ منبع این سختی کشیدن چیست؟ خداوند در قرآن فرموده خطاب به انسان که «اِنَّکَ کادِحٌ اِلي رَبِّك كدحاً فَمُلاقيه» و به این معنا که بالاخره باید سختی کشید تا به ملاقات خدا رسید. حال سوال این است که چرا باید این طور باشد. خواهشاً در همین جا حواب کامل دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری «طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند» و لذا صورت رحمت رحمانیه‌ی خداوند است که همواره در تجلی است مگر آن‌جایی که زمینه‌ی پذیرش رحمت نباشد. ۲. عنایت داشته باشید که آیه‌ی مذکور انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد یعنی وجهی از شخصیت آدم‌ها که نسیان آن‌ها بر آن‌ها حکومت می‌کند. اینان هستند که برای ملاقات حضرت محبوب باید تلاش کنند از نسیانی که به جهت مشغول شدن به کثرات بر آنان غالب شده عبور نمایند.

31024
متن پرسش
سلام استاد: استاد ما چطوری باید از توی بیانات رهبری وظیفمون رو پیدا کنیم؟ بنده چند سالی هست که تحول علوم انسانی که رهبری به عنوان مبنای تمدن سازی مطرح کردن دغدغه ام بوده و هست. اما الان که در آستانه سی سالگی هستم هنوز اولیات فلسفه اسلامی رو هم بلد نیستم در صورتی که شهید مطهری در سن ۳۵ سالگی بر کتاب اصول فلسفه پاورقی زدن. هم اساتید قوی مثل علامه داشتن هم حوزوی بودن و عربی رو خونده بودن. من و کسانی از خانم های دیگه که شرایطشون مثل من هست نمی دونیم واقعا چیکار کنیم؟ عربی و فلسفه رو که تا الان سطحی خوندیم باید شروع کنیم اینکه کی به عمق و ثمردهی برسه واقعا براش تضمینی نیست. ما وظایف خانه داری رو هم داریم دغدغه ی علمی هم داریم ولی ظاهرا کار خاصی نمیشه انجام داد. چون ما سالها دانشگاهی درس خوندیم و نه حوزوی؛ ورود به این حوزه واقعا سخته برامون در عین اینکه علاقه مندیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بعد از آن‌که تا حدّی در ادبیات عرب توانستید رشد خود را ادامه دهید، تدبّر در قرآن و روایات بخصوص از طریق «المیزان» راه های خوبی مقابل‌تان گشوده می‌شود، إن‌شاءالله. موفق باشید

31015
متن پرسش
سلام استاد عزیز: من دانشجو معلمی تقریبا ۲۰ ساله هستم که دارم سعی می‌کنم کنار درس هام، دروس حوزه رو هم کم کم بخونم. به دلایلی نمیتونم کلا از دانشگاه انصراف بدم و برم حوزه. اما از طرفی سرعت خوندنم کمه و روزی نهایتا ۳ ساعت میتونم وقت بزارم. و برای خوندن دروس حوزه هم فقط از صوت اساتید و بعضا پرسش از رفقای طلبه، کار رو جلو می‌برم فعلا (شاید در آینده فرصت استفاده از استاد هم فراهم شد). و علت رفتنم سمت دروس حوزه، عشق و علاقه به علم دینی و فهم عمیق آن ها، و همینطور یادگرفتن ادبیات دین برای فهم قرآن و روایات و شاید هم در آینده، «تولید علم» هستش. اما الان تنها بودنم تو این مسیر و سرعت کمم، کمی دل سرد کرده من رو. (هر چند هنوز الحمدالله اراده نسبتا خوبی دارم). از شما توصیه و راهنمایی می‌خوام. خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در این مرحله همین‌طور خوب است که جهت فهم عمیق دین و ارتباط با قرآن و روایات همچنان تنها جلو بروید. خداوند بقیه مسیر را به وقتش نشان می‌دهد و راه را می‌گشاید. موفق باشید

31010
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. روزتون بخیر و عافیت. سوالی خدمتتون داشتم. بعضی از علما می فرمایند شیطان رجیم اسما الهی را به صورت عکس در وحدت در خود جمع دارد. اگر شیاطین در مرحله ی وهم و خیال هستند این مسئله چطور امکان پذیر هست با توجه به اینکه وهم تنزل یافته ی عقل است و نمی تواند تمام مراتب وجودی عقل را حتی به جهت برعکس و در جنبه ی شیطانی نشان دهد. شاید این ملعون به انسان حسادت می کند حتی دلش می خواهد در تجرد عقلانی ولو در جهنم پیشتر از انسان متصور باشد! شاید همانطور که انسان کامل خلیفه ی الهی و آینه ی تمام نمای اسما و صفات الهی است، انسانی که تجرد تام عقلانی شیطانی دارد عکس اوست و شیطان انس است که در جهنم جبروت خلود می یابد. و شیاطین جن تجرد برزخی در نار دارند. شاید بتوان گفت تبری شیطان از انسان که در آیاتی از قرآن کریم اشاره شده به این موضوع مربوط است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است. ولی به هر حال هر بلایی بر سر هرکس از جمله بر سر شیطان آمد، به جهت قوه واهمه است که به جای نظر به حقیقت در موطن خیال، نظر به خود و عالم کثرات در عالم خیال دارند و لذا به جای نظر به حقیقت و نادیده‌گرفتن خود، نظر به خود دارند و نادیده‌گرفتن حقیقت. و عملاً قصه «أنا خیرٌ منه» پیش می‌آید و این‌جا است که فرقی بین شیطان جنّی و انسی در میان نیست و هرکدام در تنگنای توهّمات خود جهنم خود را ساخته‌اند. موفق باشید  

31011
متن پرسش
سلام علیکم: خوب هستید استاد خدا قوت. متاسفانه روزمون اوضاع خوبی نداره حاصلی نداره، با درگیر شدن تو قضیه روزمرگی، نه نگفتن به کار های بیهوده، دچار عادت ها و رفتار های شدم (از گفتن آنها شرمسارم) که روحم رو در کل وضعیت ذهنی و انگیزه ایم رو کسل کرده، پژمرده کرده می‌دونم سر منشا مشکلات از کجاس برای مثال عادت یا اعتیاد به موبایل، که باعث پرخوری فکری و عادت و شرطی شدن به مطالب سطحی آدم رو از عمق، تفکر، خلوت فاصله داده و دائم باعث ولگردی در این فضا و هدر رفتن ساعت ها وقتم شده، یا اعتیاد خوردن، خوابیدن و غیره که پدیده های دنیا مدرنه. آکاه هستم نسبت به یک سری مشکلاتم، مشکلی اصلی این جاست که توان بلد شدن رو از دست دادم، می‌دونم این کار اشتباه است یا برعکس دانسته های درستی هم دارم اما انگار اختیاری ندارم، زور بلند شدن ندارم و مونس شدم با کار چرت و پرت. کم کم حس می‌کنم داره این روحیمون سازگار میشه و خوشمون میاد از این فضا!! و حتی زمانی که می‌خوام شروع کنم به کار خوب آنقدر برام سخت جلوه می‌کنه و پیچیده که پشیمون میشم و بیخیال! و ترسم از اینه که اولا فاصله بگیریم از تفکرات خوب و درستی که هست (روحیه انقلابی، رسیدن به مرتبه والا در اسلام و...) و دست مون بهش نرسه و واقعا مایه تاسفه برای منی که علاقه دارم کار فرهنگی و تربیتی کنم، قدم در وادی معلمی و طلبگی بزارم آنقدر راکد و خشکسالی شده که از خودسازی خود هم عاجز شدم. دوم این عمر و جوونی به جای کار عمیق، تلاش و عزم برای کارهای بزرگ میشه انجام داد به کار حداقلی و غریزی و محدود این دنیا حرومش کنیم، إن شاالله فرصت کنید راهنمایی کنید بنده رو. در نظر داشته باشید حقیر واقعا ضعیف شدم سعی کنید بی‌زحمت مستقیم و عینی بفرمایید چه کار کنم بلند شویم، روحیه مون درست بشه بلکه جهش هم پیدا کنیم و برسه اون روزی که از جوونی و عمرمون حسابی کار بکشیم و پر ثمر باشیم مثل امام (ره). خدا پشت و پناهتون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قرآن و روایات ائمه معصومین «علیهم‌السلام» فکر کنید که بسیار راه‌گشاست بخصوص با نظر به شخصیت رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله». در این حالت، افق‌هایی برای رفتن و رفتن گشوده می‌شود. بتوانید مدتی با کتاب «سوره جاثیه و راز زمین‌گیری امّت‌ها» به‌سر ببرید خوب است. موفق باشید

31007
متن پرسش
با سلام خدمت شما: برای ورود به کتاب نهج البلاغه چه راهی رو پیشنهاد می‌کنید؟ آیا از اول نهج البلاغه شروع کنیم بخونیم و شرح خودتون رو باهاش جلو بریم؟ یا از جای دیگه ی نهج البلاغه شروع کنیم با اساتید دیگر؟ با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنظیمی که در نهج‌البلاغه ملاحظه می‌کنید مربوط به سید رضی«رحمت‌الله‌علیه» است. ولی برای تدبّر و تأمّل و مطالعه نهج‌البلاغه ترتیب خاصی لازم نیست. مهم، ارتباط و انس با مطالب حکیمانه‌ای است که دون سخن خالق و فوق سخن مخلوق است. خوشا به حال آن‌هایی که نهج‌البلاغه را در زندگی خود حاضر کرده‌اند. موفق باشید

31002
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. سلام استاد محترم و عرض تشکر بابت همه الطافی که به اذن حضرت رحمان در اختیار ما می‌گذارید جزاک الله خیرا و حسنا. ‏به توفیق الهی بنده مدتهاست از راه دور شاگرد شما هستم و مطالب گرانبهای الهی که در کلام شما جاری می‌شود را خدای رحمان به قلبم می‌رساند ‏به رسم ادب و شاگردی از محضرتان سوال و طلب راهنمایی دارم. به لطف الهی در ماه مبارک رمضان امسال پس از مدتها طلب انس با حقیقت قرآن از حضرت حق و به لطف بحث زیبای زبان قرآن اصیل ترین زبان در روز ۱۴ ماه مبارک انگار دریچه قلبم به منظر قرآن گشوده شد و انگار این بار این قرآن بود که به جانم تلاوت می‌شد انگار خداوند رحمان را در افق قبله می‌دید قلبم که آیات را به جانم تلاوت می‌کند قابل وصف نیست به زبان قال اما زبان حال اشکی بود که بی اختیار جاری می‌شد قلبی که فقط می‌خواست کلام حق را بشنود و هرچه میامد کنار می‌زد لذتی که وصف شدنی نبود و کلامی که انگار الان در کنار پیامبران انذارشان را می‌بینم استهزاء قومشان را می‌بینم دردی که از عدم توجه مردم به دیدن حق بود را در وجود پیامبران علیهم السلام می‌دیدم حقیقت هر مساله ای را به وضوح انگار می‌دیدم و اعتباری بودن یا بهتر بگویم پوچ بودن خیالات معاندین را انگار می‌دیدم. استاد بزرگوار انگار وارد عالمی دیگر می‌شدم که پر رنگ ترین چیزی که می‌دیدم مهر الهی بود و سپس عفو و خلاصه قابل وصف نیست و این حال بسیار خوش در سحر ۱۴ ماه مبارک که با قرآن کریم آغاز شد در ادامه ماه با نظر به قرآن کریم ادامه می یافت اما دیگر نه به اندازه بار اول، بعد از آن انگار که خدا را دیده بودم در ورای پدیده ها و اتفاقات. خداوند رحمان را حاضر و ناظر می‌دیدم بر زبان قلبم جاری بود «انک قریب مجیب» از همه جالب تر اینکه اون من اعتباری و غیر حقیقی و دانی که همیشه ازش به خداوند رحمان پناه می‌بردم و در واقع ازش فراری بودم اما مرا رها نمی‌کرد به نظری که با قرآن کریم به حضرت رحمان گشوده شد خود بخود کنار رفت طوری که حتی در آن حال خوش گشتم و پیدایش نکردم اما بعد از آن هم با نظر به همان افق قبله که انگار گمشده ام آنجا بود دوباره آن من اعتباری کم رنگ می‌شد و بلکه ناپدید. استاد محترم. عرض حال کردم تا از شما بزرگوار چند سوال بپرسم که نابلد راهم و نیاز به دستگیری دارم گرچه صادقانه اعتراف می‌کنم هر طلب دستگیری که به دلم افتاد حضرت حق به بهترین نحو با مهر خود راه نشانم داد الحمدلله رب العالمین. الان هم نظرم به عنایت اوست شاید در کلام شما استاد بزرگوار. اول اینکه آیا این احوال واقعی است یا ساخته و پرداخته خیالاتم؟ گرچه شرم دارم از این سوال از بس که لطف حضرت حق را به وضوح در قلبم چشیدم لکن لیطمئن قلبی. دوم اینکه بعد از ماه مبارک آنقدر شفاف شده بودم به فضل الهی که با یک خرید یا یک کلام اضافه رفتن اندک اندک نور تابیده شده حضرت رحمان را احساس می‌کردم و متاسفانه هرچه از ماه دل انگیز میهمانی حضرت رب العالمین دورتر می‌شویم کلام اضافه و مشغول دنیا شدن و اخلاق فاسده که همه ناشی از غفلت و کوتاهی خودم هست موجب کدر شدن آن شفافیت وجودی می‌شود. در این حالات که عاجزانه مثل بدبختی عاجز و بینوا به محبوب رو می‌کنم آنقدر زیاد رحمتش را به جانم می‌نشاند که جز شرمندگی و جز شرمندگی هیچی برایم نمی‌ماند. استاد سوال دومم این است که آیا نظر به افق قبله که انگار اولین بار محبوب از آنجا جلوه گر شد برای ارتباط با او کار اشتباهی است با توجه به اینکه حضرت حق در همه جا حضور دارد و جایی ندارد؟ و سوال آخر اینکه راهنمایی ام بفرمایید چه کنم که راه گم نشود و اگر تا به اینجا راه را صحیح آمده ام همانطور عاشقانه و با قوت در همان راهی که مرا می‌طلبد طی مسیر کنم. البته بنده سالهاست مسیر زندگی ام به عنایت حضرت اباعبدالله علیه السلام روشن به معارف الهی گشته و الحمدلله غرق در این معارف و کتب حقه و خدمت به خلق می‌گذرد و الحمدلله بعد ماه مبارک با نگاه جدید شروع به نگاه به قرآن کرده ام در بین الطلوعین و الحمدلله انگار بعد این همه سال دارم از اول قرآن را می‌بینم و می‌شنوم اما خوف فراق که من آن را نار حقیقی دیدم مرا نگران می‌کند گرچه همین خوف مرا به آغوش پر مهر محبوب هدایت می‌کند از اینکه وقت گرانبهای شما را گرفتم حلالیت می‌طلبم و محتاج راهنمایی و دعای خیر شما بزرگوار در حق شاگردی حقیر و کوچک هستم. همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم و آخر دعواهم ان الحمدلله رب العالمین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مولایمان علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً» برای قلب‌ها بعضاً احوالات رجوع به حق است به صورت خاص، و بعضاً قلب‌ها در حالت عادی هستند و لذا موضوع قبض و بسط را حمل بر بی‌پناهی و بی‌محلی از طرف حضرت ربّ العالمین ننمایید. 2- آری! قبله، مظهریت تامّ دارد و کمک می‌کند تا در بقیه مظاهر نیز ما به نور آن مظهریت تامّ انس بگیریم. 3- این‌که بعضاً ما را حضرت محبوب به خود وامی‌گذارد برای آن است که به نوعی به خود آییم و احوالات را تبدیل به معارف کنیم به همین جهت پیشنهاد بنده آن است که از تدبّر نسبت به تفسیر المیزان به همان شکل که در جزوه «روش کار با المیزان» عرض شد، غفلت نشود.

موفق باشید.

30991
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر، سوالی از استاد داشتم، می‌خواستم بپرسم مفهوم کشته شدن در راه خدا، که عالی‌ترین تعبیرات هم در قرآن و هم در روایات در وصف آن آمده است، دقیقا چیست؟ ما به طور عادی به افرادی که در میدان جنگ نظامی علیه دشمنان اسلام کشته می‌شوند شهید می‌گوییم، اما من می‌خواهم بدانم چه موارد دیگری مصداق این مفهوم هستند؟ مثلا فردی که برای برقراری قسط و عدل در جامعه و مبارزه با فساد اقتصادی با کانون های قدرت و ثروت در می‌افتد و در این راه کشته می‌شود، شهید به حساب می‌آید و مشمول آیه شریفه «و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا» است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد. زیرا به ما فرموده‌اند: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» پس راه‌های رسیدن به برکات شهادت، منحصر به کشته شدن در معرکه حرب نیست. موفق باشید

30982
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: با توجه به اینکه نقش قوه خیال در شناخت خداوند مشاهده انوار الهی در مظاهر عالم هست و قوه خیال محل تجلی اسما الهی است: ۱. اینکه همه عالم آیت الهی است، «به دریا بنگرم دریا ته بینم»، این آیه دیدن عالم نقش قوه خیال است؟ ۲. در سوره زمر فرمودید، که الله باید دیده شود، ابتدا آیه دیدن است، ولی بعد الله باید دیده شود، رویت الله نقش کدام لایه و بعد انسان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید با حوصله و پشتکار روی دو آیه آخر سوره جاثیه که در کتاب «سوره جاثیه و راز زمین‌گیری امّت‌ها» بحث شده وقت بگذارید إن‌شاءالله جواب خود را خواهید گرفت. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

30983
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما: خواستم ببینم نظر شما در مورد تفسیر مخزن العرفان بانو مجتهده امین چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مرحومه به عنوان یک تفسیر خوب، نکات خوبی را در آن کتاب‌ها مطرح فرموده‌اند. موفق باشید

30975
متن پرسش
سلام و درود: سوال بنده این است که چرا حروف مقطعه در قرآن به صورت مقطعه آورده شده اند. ممنون از شما استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ظاهراً رازی است بین خداوند و پیامبر او. و مفسرین در این رابطه بحث‌هایی داشته‌اند. به نظرم علامه طباطبایی در المیزان در ابتدای بحث سوره شوری نکاتی فرموده‌اند. موفق باشید

30933
متن پرسش
سلام استاد: استاد این دو آیه قرآن رو چطوری میشه با هم جمع کرد؟ یه جا می‌فرماید «انما الدنیا لعب» و یه جا می‌فرماید «ما خلقت هذا باطلا» بالاخره ما چیکار کنیم به چشم بازی نگاهش کنیم یا به چشم حکمت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید در دل همین دنیا باید به اهداف بلندی فکر کرد که برای آن خلق شده‌اید و دنیا را هدف قرار ندهید بلکه آن را محل امتحان و عبور بدانید. موفق باشید

30925
متن پرسش
سلام استاد عزیزتر از جان: استاد آیه ۵۲ سوره احزاب «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ ۗ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا» عجیب است! چرا خدا به پیامبر فرموده : وَلَوْ أَعْجَبَكَ؟ مگر پیامبر معصوم نیستن؟ اصلا این آیه انگار دون شان پیامبره العیاذبالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نظر به زیبایی و جذب زیبایی شدن را می‌توان از انسان گرفت؟! آیه فوق می‌فرماید اگر در بستر طبیعی و شرعی هم باشد که خانمی برایت جذاب شود، ازدواج با او را نباید، حضرت دنبال کنند که عرایضی در بحث سوره احزاب در این مورد شد. فراموش نکنید که اسلام، دینِ زندگی است. موفق باشید

30895
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: برای من یه سوالی هست که چرا صعود فرشتگان و روح طبق آیه ۴ معارج ۵۰۰۰۰ سال طول می کشه ولی نزولشون یک شبه در شب قدر انجام میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن صعود که از طریق فرشتگان صورت می‌گیرد از زمین به سوی عالم اعلی است. به همین جهت عنوان «معارج» دارد و می‌فرماید: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة» و این‌که فرمود آن مقدار، به اعتبار نسبتی است که آن عروج با زمین دارد. به همین جهت در آیه 47 سوره حج آن عروج را با «مِمَّا تَعُدُّونَ» توصیف فرمود، یعنی نسبت به آنچه شما به حساب می‌آورید. ولی نزول فرشتگان در شب قدر، نزول از عالمِ اعلی به قلب‌ها است و از حوزه‌ای که ما بخواهیم نسبتی مادی و زمینی با آن برقرار کنیم، بیرون است. موفق باشید  

30891
متن پرسش
با سلام: بنده دانشجوی ارشد علوم حدیث گرایش نهج البلاغه هستم. برای موضوع پایان نامه دنبال موضوع نابی هستم که در حیطه اعتقادات باشه و دغدغه و نیاز روز باشه. به عنوان استاد جوانان چه مسئله ای الان در ذهن جوانان هست که نیاز به کار داشته باشه ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد پایان‌نامه به طور خاص فکر نکرده‌ام. ولی اگر بتوانید نگاه توحیدی خاصی که در نهج‌البلاغه هست از آن جهت که نگاه کلامی نیست، بلکه نگاه حضوری و وجودی است را با جوانان در میان بگذارید، جواب نیاز احساس حضور بیکرانه خود در عالم هستی را می‌توانند بیابند. عرایضی در این رابطه هرچند مختصر در شرح خطبه شماره 1 شده است. موفق باشید

30888
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام استاد: بعد از چند سالی هنوز دستم خالی است احساس غبن دارم چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامه‌ای مشخص ولی نه چندان گسترده، کارساز است. در رجوع با قرآن، از طریق تفسیر المیزان و در رجوع به روایت، از طریق اصول کافی، جهانی در مقابل انسان گشوده می‌شود که انسان احساس بودن در اکنونِ بیکرانه خود می‌کند. موفق باشید

30882
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. ببخشید استاد در برنامه زندگی پس از زندگی، از کارشناس اعتقادی حجت الاسلام محمدی استفاده می کنند و ایشون در تأیید اینکه اینها (تجربه گران) مرده بودند و زنده شدند معجزات ائمه و پیامبران دال بر زنده کردن مردگان را ذکر می کنند و دقیقا اسم بدن برزخی را برای تأیید حرف اونها می آورند. این چطوری است؟ واقعاً اینطور هست که مرده بودند و زنده شدند و بحث تجرد روحی چی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بخواهند مسامحتاً موضوع را مطرح کنند وگرنه برای این نوع مرگ‌ها هنوز برزخی واقع نشده. قرآن در اين رابطه مى‏ فرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».[1] چون آن كفار را مرگ فرا گرفت، تقاضا مى‏ كنند؛ پرودگارا مرا برگردان بلكه عمل صالحى در آنچه ترك كرده‏ ام انجام دهم. جواب مى‏ شنود ديگر نمى‏ شود و تا قيامت مانعى پشت سر آن‏ها هست كه نمى‏ توانند به دنيا برگردند. پس معلوم مى‌‏شود آن‏ها، اولًا: پس از مرگ و قبل از قيامت در عالمى بين دنيا و قيامت قرار مى‏‌گيرند. ثانياً: در آن دنيا هوشيارى و شعور دارند و نتيجه كارهايشان را مى‏ يابند كه پشيمان مى‏ شوند و تقاضاى برگشت به دنيا را مى‏ كنند. ثالثاً: اين تمنّا در شرايطى است كه فاقد نفس امّاره- كه موجب انجام گناه و غفلت است- هستند، ولى اگر به دنيا برگردند به اين جهت كه زندگى دنيايى همواره با نفس امّاره همراه است، دوباره همان كارهايى را انجام مى‏‌دهند كه در مدت عمر خود انجام دادند و اين است كه در جواب به آن‏ها گفته مى‏ شود: «كلّا إنّها كلمةٌ هو قائلُها» نه! راست نمى‌‏گويند، اين يك حرفى است كه اين‏ها مى‏‌زنند و لذا خداوند مى‏ فرمايد: «و لَو رُدُّوا لَعادوا لِما نُهُوا عَنْهُ و إنَّهُم لَكاذِبُونَ».[2] اگر آنها برگردند باز به همان كارهايى كه پيامبران در دنيا از آن كارها بازشان مى‏ داشتند، برمى‏ گردند و آنها دروغ مى‏ گويند.

و ملاحظه می‌کنید که این فرآیند، فرآیندی نیست که برای این نوع افراد پیش آمده باشد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره مؤمنون، آيات 99 و 100.

[2] ( 1)- سوره انعام، آيه 28.

30874
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: سیر طهارت باطنی که از علامه حسن زاده دیدم، به این صورت خیال، ذهن، عقل، قلب، روح، حقیقت انسانی، سر، سر و سر. نوشته شده بود. بحث وجود مربوط به کدام یک از این مراتب است؟ مثلا همان پیوند وجودی با قرآن یا بسط وجود، در واقع وقتی فرد در جان روی طهارت کار می کند که با قرآن ارتباط وجودی داشته باشد، روی کدام مراتب دارد کار می کند؟ مراتب پس از روح است؟ بحث اسماء و صفات در کدام مرتبه مطرح می شود؟ مربوط به سر است؟ خفی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند. همه این مراتب، مراتب وجودی انسان است که با شدت و ضعف وجودی، انسان در یکی از این مراتب و منازل قرار می‌گیرد. هر اندازه با نظر به وجه وجودی قرآن با کلمات و الفاظ قرآن ارتباط برقرار کنیم و سعی نماییم در مواجهه با قرآن به افق‌هایی نظر کنیم که قرآن از آن افق‌ها صادر شده، وجودمان شدت می‌یابد و مثلاً از مرحله قلب به مرحله روح سیر می‌کنیم. موفق باشید

30865
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان پیوسته نصایح و راهکارهای شما چراغ راهم است و بسیاری از موانع و سردرگمی ها را به لطف عنایت خداوند در بستر سير مطالعاتی شما از پیش برداشته شده و از شما بابت زمانی که اختصاص می‌دهید و دلسوزانه انسانها را یاری می‌فرمایید تشکر می‌کنم. استاد جان، در انجام امور عبادی و مطالعه و برخوردهای اجتماعی و فعالیت های فرهنگی و غیره، خیلی سطح توقعم از خودم بالاست، طوری که هیچگاه لذت بندگی و رضایت از خود و نفس مطمئنه را درک نمی‌کنم، گویی آنچه توقع نفس از من است آن است که بیشتر روزهای عمر را روزه بگیرم، در نمازها همیشه حضور قلب بالا داشته باشم، کم حرف بزنم، خلاصه همه چیز را ۱۰۰ درصدی می‌خواهد، و مشکل اینجاست که یقینا اینچنین و در این سطح نمی‌توانم جواب گوی آن باشم، لذا هر روز حالت قبض پیدا می‌کنم، طوری که دیگران متوجه حالت روحی ام می‌شوند، آیا لذت بندگی و رضایت نسبی از بندگی خدا را می‌توان بدست آورد؟ آیا اینها وسواس است؟ التماس دعا دارم از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر امروز چنین ظرفیت‌هایی دارد و باید از طریق تعمق در قرآن و روایات و کتاب‌های عرفانی مثل کتب حضرت امام به عبادات خود عمق دهد. موفق باشید

30869
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: حضرت علامه طباطبایی «رحمة‌الله‌عليه» راجع به آیه ۲۲ سوره اعراف مي‌فرمايند: «همين كه از آن درخت چشيدند، عيب‌هايشان بر ملا شد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاَتُهُمَا» به علت نزديكي به طبيعت، نقص‌هاي آن‌ها پيدا مي‌شود، حالا هر چه بيشتر به آن نزديك شوند- به اميد بر طرف شدن نياز- نيازشان بيشتر مي‌شود». در کتاب شریف «هدف حیات زمینی آدم» توضیحات بسیار خوبی در این باره ایراد فرموده اید. با الهام از آن توضیحات و مطالعاتی که بنده در حال انجام آن هستم، برداشتی از این آیه شریفه داشتم که نظر جنابعالی را در این زمینه جویا هستم (اینکه آیا چنین برداشتی می تواند صحیح باشد؟): حکما و محققین در رابطه با ارتباط میان نفس و بدن بیان کرده اند که نفس با قطع نظر از تعلقی که به بدن دارد، «عقل» است و صفات عقلى، مَلكى است و به اقتضاى سرشت خود ناظر به كمال و ديار مناسب خود است كه: «العقل ما عُبد به الرحمن، و اكتسب به الجنان»... بدین سبب گرفتاری انسان به اخلاق و عاداتی که مانع از این اتصال به عالم اعلی می شود به سبب تعلقی است که بعد از کینونت عقلی خود به بدن می یابد. یعنی تا در عالم عقل و آن بهشت نزولی است غرق در تماشای جمال یار است اما به محض تعلق به بدن، گرفتار نقائص مزاجی خود می شود و تا بر اقتضائات این مزاج غلبه نکند و قوای حیوانی را تحت حاکمیت عقل به اعتدال نرساند در بند تعلقات بدنی و مادی خود گرفتار خواهد بود. حال سوال بنده این است که آیا این حالتی که برای آن موجود عقلی و مَلکی بعد از هبوط در عالم طبیعت پیدا می شود، به علت همان قاعده ای است که در این آیۀ شریفه ذکر شده؟ یعنی انسانی که در کینونت عقلی خود موجودی ربانی است، به علت نزدیک شدن به شجرۀ ممنوعه و کثرات عالم طبیعت، انسانی طبیعی می گردد که در طبیعت خود حائز نقص های مختلف است که همین نقائص مانع از شهود حق می گردد در حالی که در عالم قبلی این نقائص آشکار نبودند یا مزاحم وصل او به مبدآ ایجادی اش نمی شدند؟ همچنین: و آیا این تقریر صحیح است که چون هر موجودی مظهر اسمی از اسماء الهی است و این اسماء در مقایسه با اسم جامع الله دارای نقص می باشند، اگر از عالم وحدت و آن بهشت نزولی به عالم کثرت هبوط کنند، همین نقصی که در جامعیت اسمائی خود دارند در عالم طبیعت نمودار می شود و عدم اعتدال ناشی از نقص در مظهریت اسماء برای انسانی که مستعد ظهور همۀ اسماء است بصورت عدم اعتدال در مزاج و ترکیب جسمانی نمودار شده و او را به سوی عادات حیوانی و جاذبۀ مادی سوق می دهد؟ و انسان در مواجهه با این مزاج باید روشی را پیش بگیرد که نقائص مزاجی خود را با قاهریت و حاکمیت نفس بر آن به اعتدال نزدیک کند تا بدین صورت از تاثیر آن خلاصی یابد و نقص اسمائی خود را در فرصت حیات زمینی جبران نماید؟ با تشکر فراوان از شما استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و به همین جهت بعد از آن‌که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن می‌فرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين‏» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایین‌ترین پایین‌ها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش می‌آید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایین‌ترین پایین‌ها کرده است؟ عجیب است که می‌فرماید خودمان آن‌ها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همه‌ی عالم و همه‌ی تاریخ. این‌که ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که می‌خواست ما در همه‌ی عوالم حاضر باشیم؟

حتماً درباره‌ی چهار منزل عرفانی فکر کرده‌اید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» می‌باشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا می‌کند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا این‌جا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعه‌ی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ می‌باشد، پیامبر می‌آید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل می‌کند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم  چه می‌گذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشه‌ای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم‏» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختی‌ها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربه‌ی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل می‌شود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان می‌کند. موفق باشید  

نمایش چاپی