بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31646
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال قبل آیه مبارکه نفرموده است که روح را در او دمیدم بلکه فرموده از روحم در او دمیدم و این دو متفاوت است. مطلب بعد همچنان نطق زمین، حیوان و نفوس ناطقه فلکیه بی پاسخ ماند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» نکاتی در این مورد مطرح شده است که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

 - قرآن در مورد روح انسان مى گويد: «فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ‏ روُحى‏ ...... (۷۲/ ص) يعنى چون بدنش را آماده كردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.

از اين آيه نتيجه مى گيريم كه: الف- انسان «از روح خداست» و نه «روح خدا». چون فرمود: «مِنْ روُحي» و نفرمود: «روُحي»، يعنى روح انسان صورت نازله اى از روح خداست.

ب- روح، مخلوقى است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتى از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مى فرمايد: «ينَزِّلُ الْمَلائِكَة بِالرُّوحِ مِنْ امْرِه» (۲/ نحل) يعنى خداوند ملائكه را به كمك روحى كه از «امر» خداست نازل مى كند. بنابراين نبايد براى خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعنى خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكى از مخلوقات معرفى مى كند و مى فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين كه مى فرمايد: از روح خودم؛ يعنى روحى كه يكى از مخلوقات من است، ولى چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:

اولًا: ملائكه به كمك روح نازل مى شوند، يعنى روح اصل است و ملائكه تجلى آن روح هستند.

ثانياً: روح از «امر» الهى است و مقامش مقام‏ «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّماامْرُهُ اذا ارادَ شَيئاً انْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»، يعنى: ( «امر» خدا آن است كه چون‏ اراده كند چيزى را ايجاد كند، مى گويد بشو، و مى شود). پس روح كه از امرالهى است، نظام مادى و تركيبى و تدريجى ندارد.

ثالثاً: اصل اساسى انسان همين روح است كه فوق ملائكه است و جلوه مستقيم حق است و حامل همه اسماء و صفات الهى و همان وجه الله است و خليفه او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بى واسطه حق است، جامع همه كمالات الهى است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصى از حق را ظاهر مى كنند، به طورى كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكى مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولى مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهى است، منتهى به ايجاد حق موجود است و از خود وجودى ندارد.

رابعاً: اين سوى دنيايى انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوى انسان، روح است و مقام قرب بى واسطه، و لذا انسان ها از جهت روح خود به خدا نزديك اند، ولى به واسطه جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايى خواهد شد.

3- آخرين و پايين ترين مرتبه و منزل روح، جاى گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه‏[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاى مى گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلى اش خبرى نيست. به طورى كه در اين حالت فراموش مى كند اصل و منزل اصلى اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل يافته روح است. و نبايد فراموش كرد كه وقتى موجودى يا حقيقتى در مرتبه پايين ترى تنزّل مى كند، مرتبه اصلى و صورت اوليه آن به جاى خود محفوظ است، و در عين اينكه همان موجود و يا همان حقيقت در مرتبه اصلى خود بوده و صورت اصلى خود را دارد، در صورت پايين تر و در مرتبه پايين ترى هم تجلّى مى كند و صورت بعدى هم در حقيقت جلوه اى از صورت اصلى آن حقيقت است. در مراتب طولى تجلّيات يك موجود، هر اندازه كه پايين تر بياييم، به همان اندازه چهره اصلى و صورت اوليه موجود را ضعيف تر و محدودتر خواهيم يافت و به عكس آن، در رجوع و برگشت، در اوايل مراتب طولى، چهره اصلى و صورت اوليه موجود را كمى روشن خواهيم يافت و هراندازه بالاتر برويم، چهره اصلى موجود را بيش از پيش يافته و با آن بيشتر آشنا خواهيم شد و اگر همه مراتب تجلّى را پشت سر بگذاريم، با چهره اصلى اش روبه رو خواهيم شد.

حال آيا متوجّه شدى يعنى چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلى خود، در مراتب نازله خود محدود و محجوب شده تا مرحله اى كه در واقع از آن حقيقت خبرى نيست؟ و آيا معلوم شد يعنى چه كه انسان داراى دو چهره است، يكى چهره قدسى والهى و يكى هم چهره اسفل سافلى؛ كه در تنزّل به سوى اسفل سافل، از آن چهره اصلى نبريده و جدا نشده است. نفس انسان بين روح كه مخلوق بى واسطه حق است و جسم قرار دارد. يعنى نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهى را به صورت خاص و مبهم دارا است.

به وسيله نفس يا خيال، مقام عالى وجود و مقام دانى وجود به يكديگر مى پيوندد و در مرتبه نفس انسانى، نورانى و ظلمانى يكى مى شوند. پس به خودى خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالى است و نه دانى؛ نه روح است و نه جسم، ولى ممكن است در ظلمات دنياى مادى سقوط كند و به مقامى دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا «صلواة الله عليه وآله» فرمود: «النّاسُ نِيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعنى مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواب اند و چون مُردند، بيدار مى شوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِينابِينى به سر مى برند، مگر اين كه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند. موفق باشید


[1] ( 1) ۲۵- تسويه يعنى متعادل شده و تصفيه يعنى از ناخالصى ها پاك گشته

31641
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال قبل چرا می فرمایید همه موجودات آگاهی از خالق خود دارند و نمی فرمایید آگاهی از خود دارند درحالیکه نمی‌شود از خالق آگاه بود و از خود نبود (مگر در مراتب بالای فنا که آنهم لابد تجرد بالایی می‌خواهد) به هر حال اگر از خالق هم فقط آگاه باشند این آگاهی نشان از تجرد دارد در آن سوال حقیر کار به آیات تسبیح نداشتم (که همان تسبیح هم نشان از تجرد است گر چه حقیر همه ی این امور که بوی تجرد می‌دهند را مادی می‌دانم) روی سخنم بر دو دسته آیات بود یکی آیاتی که زمین و آسمان سخن می‌گویند یا آیه امانت یا سوره اذا زلزلت، دسته دیگر صحبت حیوانات که فوق تجرد مثالیست که صدرا مطرح می‌کند به داستان هدهد نگاه کنید هدهد واقعا از تجرد مثالی فراتر است و به وضوع تجرد عقلی آن‌هم در چه رتبه بالایی مشخص است «وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» مطلب بعد نفوس فلکی که سابق مطرح می‌شد و در عرفان نیز پذیرفته شده است را چه می‌کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه داشتن روح و تجرد آن، بودن نفس یا روحی است که بدنی را تدبیر کند. در این مورد خوب است به آیه‌ای که می‌فرماید: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (ص/۷۲) نظر بفرمایید. موفق باشید

31638
متن پرسش
با سلام و نور حق: با توجه به مباحث هستی شناسی نظام عالم بر اساس خیر هست و از یک طرف می گوییم مکرالله، چطور این دو با هم جمع می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «مکر الله» در إزای مقابله با حضرت حق در مقابل جریانی است که بنا دارد نظام خیر هستی را به هم بزند و این نیز جزء خیربودنِ نظام است که عین تعادل است. موفق باشید

31637
متن پرسش
با عرض سلام: در سوال قبل فرمودید علم به خود دلیل تجرد نفس است حقیر سابق کم و بیش ادله تجرد نفس را خواندم و تقریبا هیچ کدامش قانع کننده نبود چون قدما چندان با جسم آدمی بخصوص مغز آشنا نبودند پیچیدگی های مغز درین عصر نیز باقی است و به اندکی از آن پی برده اند بله علم به خود هم فقط در مغز صورت می‌گیرد و علم به خود مطلب ساده ایست که حسب آیات قرآن در جماد و حیوان هم است و اگر دلیل تجرد بود باید قایل به تجرد همه چیز بشویم بعض آیات را می آورم مگر آنکه دست به تاویل ببریم که بنظر حقیر نیازی نیست در کدام آیه و روایت آمده روح داریم اینها مطالبیست که از یونان ظاهرا آمد اما آیات: ۱. «ثُمَّ اسْتَوي‏ إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ» ضمیر نا به خوبی نشان می‌دهد که آسمان و زمین به خود علم دارند. ۲. داستان هدهد در سوره نمل و صحبت های مورچه ها در آن سوره و سایر مواردی که حیوانات صحبت کردند در قرآن، و نیز تعبیر منطق الطیر که بر خلاف تعبیر ارسطوییست که فقط انسان را حیوان ناطق می‌دانست همه ی اینها حاکی از علم تمام اشیا و موجودات به خود است پس قائل به تجرد همه چیز شوید در حالیکه نیازی نیست قدما ماده را دست کم گرفتند ماده دارای توانایی های فوق العاده ایست که مجردترین اموری هم که فکر می‌کنیم در خود می‌گنجاند و تجرد ویژگی منحصر به فرد حضرت حق است و بس.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید بحث «تجرد نفس» بسیار مفصل‌تر از این حرف‌ها است حتی آگاهی به مغز نشان می‌دهد که نفس ماورای مغز است. در این مورد جلد هشتم «اسفار» صدرا حرف‌های اساسی دارد. آری! همه موجودات از آن جهت که تسبیخ خدا را می‌کنند، آگاهی به خالق خود دارند ولی این به معنای نفس ناطقه با هویت خاص «نفختُ من روحی» به حساب نمی‌آید. موفق باشید

31626
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خواستم در مورد عبارت قرآنی «lفزادهم ایمانا» در قرآن بدانم. در صوت انقلاب اسلامی و وظیفه ای که داریم سخنانتان را گوش دادم. استاد عزیز در شروع مقاطع خاص مثل شروع انذار و بشارت انبیا و سختی های همراهش و صدر اسلام و در معاصر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، اگر اینها را نقطه های عطف تاریخ بدانیم که نیاز به درک و فهم حضور تاریخیِ جدیدی دارد، استاد عزیز آن کسانی که در این مقاطع، مصداق «فزادهم ایمانا» می شوند یا برای آنکه بشویم، استاد این افراد در دوره قبل ظهور انبیا و تاریخ جدید، چه مدل افرادی بودند؟ آیا اینها اجمالی را دریافته بودند؟ آیا این سعه صدر و بصیرت در عین ثابته آنها بوده؟ فکر که می کنم،حضرت علی (ع) که در مورد رویت خدا از ایشان سوال کردند و فرمود خدایی که نبینم نمی پرستم، جدای از ایشان و عظمت شان، افراد ذیل ایشان را چگونه دریابیم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در جستجوی نکته مهمی هستید که برای ورود به آن نیاز است مقدماتی را طی کنید. در بحث سوره «فتح» به لطف الهی آن مقدمات و ظرائف مطرح شده است. خوب است در این مورد به کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» که روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید

31617
متن پرسش
سلام علیکم: قبلا از صراحت صحبتهایم پوزش می طلبم. برای رسیدن به خواستها یا باید استعداد آن کار داشت یا پول و یا تلاش مضاعف و در کنار آنها توکل. پسرم مهندس کشاورزی است بیشتر از ده سال که در این زمینه فعالیت کرده اول خوب بوده ولی شرایط کشور بازار سیاه و..‌. دختر اولم نزدیک ۴۰ سالشه مهندس کامپیوتر نه کار نه ازدواج اونم کار براش جور میشه ولی انتظارات کارفرماها مانع ادامه میشه. ازدواج پیس میاد ولی جور نمیشه دختر دومم تشنج کرد بعد از پیش دانشگاهی، با وجود اینکه شاگرد برتر کلاس بود درسش را ادامه ندارد. با توکل، تلاش، نذر، انواع توصیه ها، هیچ کدام حتی در یک مورد هم جواب نداده و نمیده. دیگه ناامید شدم کتاب پیشنهادی شما را هم مطالعه کردم آشتی با خدا. بفرمایید اشکال کار کجاست؟ چکار باید انجام دهم که از این مخمصه رهایی بیابم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید در دعای قرآنی خود از حضرت حق می‌خواهیم: «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا...» یعنی نمی‌توان تصور کرد زندگی بدون بلا و سختی و امتحان ممکن است. از او باید تقاضا نمود ظرفیت درک آن مشکلات را به ما بدهد تا در دل همین مشکلات، آب‌دیده شویم و راهی که راه کمال ما است برایمان گشوده شود. موفق باشید

31613
متن پرسش
سلام علیکم استاد ارجمند: لطف می‌کنید اشکالی اگر در متن زیر هست بفرمایید: «مساله اینه همان طور که رئیس جمهور بر اساس رای اکثریت مردم انتخاب میشه هر چند که فرد شایسته ای نباشه و ولی فقیه هم رای اکثریت مردم را میپذیرن هر چند نظر شخص خودشون چیز دیگه ای باشه، در مورد دیگر موضوعات جامعه هم همین طوره ولی فقیه پا به پای فهم و ظرفیت مردم قدم برمیدارن و مطابق آنچه که اکثریت مردم خواهان آن هستن نظر کارشناسان را مطرح میکنن نه نظر شخصی خودشون را. مثلا الان که اکثر مردم گوش شون به حرفهای پزشکی رایج و سازمان بهداشت جهانی هست، نظر کارشناسان آنها را اعلام میکنن و بر اساس اون پیش میرن. وظیفه کسانی که با تحقیق و تعقل و یا بر اساس تخصص خودشون به این نتیجه رسیدن که نظر کارشناسی اعلام شده صحیح نیست، اینه که مردم را آگاه کنن و به بالا رفتن ظرفیت و فهم عموم مردم کمک کنن تا خواست اکثریت مردم به سمت دیگه ای برگرده مثلا خواستار درمان با طب سنتی بشن، دقیقا مثل انتخابات که خواص جامعه سعی میکنن مردم را در مورد اصلح بودن کاندیدایی آگاه کنن. وقتی خواست اکثریت مردم تغییر کرد ولی فقیه هم نظر آن کارشناسان را اعلام میکنن، ولی فقیه مثل پدر و مادری هستن که دست بچه را میگیرن و هواش را دارن تا خودش راه رفتن را یاد بگیره و البته از خطرات جدی حفظش میکنن»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان صورت که حضرت حق به رسول خود فرمود: «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ) (آل‌عمران/ 159) رهبر معظم انقلاب نیز در این بستر عمل می‌کنند و اگر نظر مردم را تفویض می‌نمایند، با آن نگاه است که در مجموع، آن انتخابات مخالف مقاصد شریعت نمی‌باشد. در سایر مواردی هم که رهبری پس از مشاوره با کارشناسان نظر صریح داده‌اند باید نظر ایشان را دنبال نمود به اعتبار این‌که در موقعیت «حکم» هستند حتی مراجع تقلید نیز معتقدند وقتی حاکم اسلامی که فقیه باشد حکم کند بر همه مراجع تبعیت از حکم ایشان واجب است. موفق باشید        

31605
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما: این بیت که میرزا جواد ملکی تبریزی قرائت کرده اند تفسیرش چیست؟ ما را ز جام باده هستی خراب کن / زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه ما باید از خداوند بخواهیم تا تمام وجود ما را محو خود کند و از کثرت به سوی وحدت حقه حقیقیه سیر دهد. عرایضی در شرح سوره مطففین در این رابطه شده است که در قسمت سوره‌های سایت «لُبّ المیزان» می‌توانید دنبال بفرمایید. موفق باشید

31597
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: در مورد سئوال ۳۱۵۸۹ ممنون از محبتتون. لطف کردید، منت گذاشتین جواب حقیر رو دادید. بی ادبی بنده رو ببخشید دوباره می‌پرسم پس مبحثی مثل فصوص و غیره رو نخونم و ان شاءلله به لطف خدا و دعای شما وارد تفاسیر شوم؟ دوستتان دارم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم به لطف الهی وارد سوره‌های مذکور بشوید، قدم‌های خوبی در توحید نصیب‌تان می‌شود. آری! به هر حال به معارف مربوط به فصوص هم نزدیک شوید، کار خوبی است. حال هر طور که خودتان نسبت به احوالات‌تان می توانید عمل کنید. موفق باشید

31589
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام واحترام خدمت استاد عزیز و پدر مهربان: ان شاءلله که حالتان خوب و به دور از جمیع بلیات عرضی و سمایی باشید و عزاداری هایتان مقبول درگاه حضرت حق قرار بگیرد. غرض از مزاحمت اینکه بنده در سال نود و پنج در راه کربلا با بنده خدایی آشنا شدم که ایشون این حقیر غرق در گناه رو با مباحث شما آشنا کردند و به فضل خدا و عنایت اهل بیت علیهم السلام‌ طی این چند سال بنده به واسطه ی اون بزرگوار که عاشق شما بود شروع به گوش دادن مباحث صوتی شما نموده و به لطف خدا با اینکه شغلم نقاشی ماشین است چه در حین کار و چه در منزل با سخنان حق شما انس گرفته و تا الان موفق به استفاده از ۱. برهان صدیقین ۲. معرفت نفس ۳. حرکت جوهری ۴. رساله الولایه ۵. تفسیر سوره حمد ۶. مصباح الهدایه ۷. چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی ۸. برکات نظر به صرف الوجود ۹. آشتی با خدا ۱۰. آداب وصلاه ۱۱. حدیث عنوان بصری ۱۲. جنود عقل و جهل ۱۳. معاد ۱۴. شرح مقالات استاد شجاعی شده ام و تا جایی که ممکن بود یاداشت برداری کرده ام تا اینکه آن بزرگوار حدود یک سال و نیم قبل در سن چهل و شش سالگی فوت کردند و بنده تا به امروز مشغول این مباحث بودم تا اینکه به لطف خدا تمام شد. حال از شما تقاضامندم تا بنده را برای ادامه راه کمک و دستگیری کنید و بفرمایید که چه صوت هایی و چه کتابهایی را پیگیری کنم. راستی اگر زحمتی نیست برای آن یار سفر کرده به نام علی اکبر کرمی فاتحه ای قرائت بفرمایید. از اینکه با متن بلندم وقت گران بهای شما را گرفتم شرمنده ام قربون تون برم. خدا به شما طول عمر با عزت زیر سایه ی امام زمان علیه السلام عنایت بفرماید. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند آن عزیز را رحمت کند. شما که بحمدلله چیزی باقی نگذارده‌اید! ۲. پیشنهاد بنده آن است که به سوی سوره‌های قرآن و مباحثی که در این رابطه شده است، رجوع فرمایید مثل سوره‌های آل عمران و نساء و نازعات و جاثیه و مطففین. موفق باشید

31572
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد سال هاست برایم سوال است که چه تفاوتی بین روح و نور مطرح است؟ گاهی بیان می شود نور امام حسین را باید در قلب خود بیابید، گاهی بحث اتحاد روحی با امام حسین هست. به نظر روح بالاتر از نور باشد. شاید نور می خواهد مفهوم اتصالی را بیان کند، ولی روح مفهوم وحدت و یکی شدن را؟ ما سلام هم که می دهیم می گوییم السلام علیک و علی الارواح...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در به کار بردن واژه «نور»، نوعی استعاره در کار است تا انسان در مواجهه با ارواح مقدس اولیای الهی به نورانیتی متوجه شود که جان او را فرا می‌گیرد و حجاب‌های بین او و حقیقت را مرتفع می‌کند و به همین جهت در سوره اعراف قرآن را به نور توصیف فرموده و می‌فرماید: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَه‏» پیروی کنید از نوری که بر آن حضرت نازل شده. موفق باشید

31544
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: استاد یک سوالی ذهنم رو درگیر کرده که سبب آن مطالعه خاطرات دفاع مقدس و بچه‌های ده شصت هست و اون اینکه چرا جوانان مذهبی این نسل با وجود امکانات و علم بهتر نسبت به جوانان سی چهل سال پیش شور ایمان و نشاط ندارند؟ فرقی هم نمیکنه چه در حوزه مهدویت یا در بسیج یا در دانشگاه یا تشکل های دیگر. بنده قطعا فقط و فقط بخاطر شیرینی که بواسطه مطالعه و تفکر در اسلام بهم چشانده شده در این مراکز رفت و آمد دارم ولی افرادشون جاذبه ندارند. دلیلش چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داستان جوانان دفاع مقدس، داستان تحقق تاریخی است که باید با آنان ذیل وجود مقدس حضرت روح الله «رضوان الله‌تعالی‌علیه» شروع می‌شد. آن جا، قصه، قصه «وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (حشر/9) . آری! باید جان‌ها فدا شود و ایثارها به صحنه آید آن‌هم ایثار جان، و ما در تاریخی که آن‌ها شروع کردند نهایتاً می‌توانیم آدم‌های خوبی باشیم یعنی آدم‌هایی اهل محبت و راستی و دوستی، وگرنه از آن ایثارها هیچ بهره‌ای نخواهیم برد. محافل ما وقتی برای ما شیرین و زندگی‌بخش است که در افق حضور آن ایثارها بتوانیم نسبت به همدیگر محبت و دوستی داشته باشیم. این‌جا است که می‌توان گفت: «کربلای جبهه‌ها یادش بخیر». موفق باشید

31522
متن پرسش
سلام: طلبه ی درس خارج هستم. اما بسیار کمرو و خجالتی، در حدی که یک منکری که در مقابل من انجام می‌دهند نمی‌توانم نهی کنم؛ و نمی‌توانم منبر بروم؛ لباس روحانیت را نپوشیده ام. لطفا مرا راهنمایی کنید. کدام کتاب و سیرهای مطالعاتی بزرگان می‌تواند مرا کمک کند؟ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نامه ۳۱ نهج‌البلاغه را در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» مطالعه بفرمایید زبانِ ارائه مطالب دینی را از آن طریق می‌توانید وام بگیرید کتاب روی سایت هست. ۲. معمم شوید و از خدا و رسول خدا سخن بگویید و نه از خودتان. موفق باشید

31529
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار در آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» از دو اسم مبارک واسع و علیم می توان نتیجه گرفت که این قوم تجلی اسم واسع و اسم علیم خداوند می شوند؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت خوبی است زیرا بالاخره مؤمنین واقعی چنین خصوصیاتی دارند. موفق باشید

31528
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: اینکه فرمودید نور امام حسین (ع) را باید در خود کشف کرد و مبحث نور امام، آیا این نور همان نور خاص هست که در آیه ۳۵ سوره نور توضیح می دهید؟ در این آیه فرمودید که «الله نور السموات و الارض» نور همگانی است که در همه موجودات است و آخر آیه که به این شکل بود که «یهد الله لنوره من یشا» فرمودید که لنوره، نور خاص حق است. آیا نور امام هم همین نور خاص حق می شود؟ ۲. آیا جایگاه این نور خاص فقط قلوب مومنین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! نور خدا در مظهریت والایی مثل حضرت امام حسین «علیه‌السلام» به ظهور می‌اید. ۲. قلوب مؤمنین ظرفیت قبول آن نور را بیشتر از بقیه انسان‌ها دارا می‌باشند. موفق باشید

31521
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: چگونه می تونیم عینی سازی شهودی رو در زندگی مون پیاده کنیم؟ اگر کتابی در این زمینه هست ممنون می شم راهنمایی کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله سه جلسه آخر بحث سوره جاثیه و سه جلسه اول سوره فتح، کمک می‌کند. موفق باشید

31504
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: در روز ۲۱ بار ايت الکرسي در روز خونده شود خوبه؟ روايت داريم؟ تعدادش از حروف ابجد هست؟ علت عدد ۲۱ بار ايت الکرسي چيه؟ خدا خيرتون بده و عوضش رو بهتون بده
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه مرحوم آیت الله قاضی می‌باشد و بعداً متوجه شدند آن توصیه مبتنی بر روایت هست و ربطی به حروف ابجد ندارد. موفق باشید

31485
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در مبحث معجزه قرآن، بنده با خواندن و توجه به قرآن متوجه نمی‌شوم که کلام غیر انسان است و معجزه است. البته با خواندن قرآن آرامشی به سراغم می آید که کم نظیر است. اما از نظر عقلی برایم قانع کننده نیست. به بنده فرمودید که به کتاب مبانی نظری نبوت و امامت رجوع کنم که باز هم قانع کننده نبود برای من. راه دیگر برای پی بردن به معجزه قرآن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کتاب نیز عرض شد که با تدبّر در قرآن انسان متوجه می‌شود این سخنان نمی‌تواند سخنان بشر باشد. موفق باشید

31484
متن پرسش
سلام: برای شخصی که ۳۳ سال سن دارد و تا کنون با جلسات دینی و مساجد ارتباط خاصی نداشته و فقط در حد همان نماز و روزه بوده و تصمیم به خواندن قرآن و تفسیر گرفته کدام تفسیر را پیشنهاد می‌دهید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر نمونه تفسیر ساده‌ای است. ولی اگر بتوانید در ابتدای امر، صوت تفسیر سوره کهف که روی سایت هست را استماع فرمایید، مقدمه‌ای می‌شود برای اُنس بهتر با تفاسیر. آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1222 . موفق باشید

31475
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر با طراوت استاد سلام علیکم: جست و جو برای یافتن ناب ترین اگزیستانس در مه آلود ترین فضای زندگی بشری؛ ما را ناچار به مطالعه از بی کرانه ترین مقطع تاریخ بشری یعنی هنگامه هبوط نمود. چندین سوال راهبردی حین مطالعه کتاب هدف حیات زمینی شما؛ توجه بنده را جلب نمود؟ ۱. چرا قرآن یک بار به صورت دفعی و در شب قدر و یک بار به صورت تدریجی و توسط جبرائیل باید به قلب ایشان نزول کند؟ راز این دو بار نزول چیست؟ ۲. چرا بعضی آدم ها از همان ابتدای ورود به عرصه وجود در مقام بالقوه ظهور اسما الهی و بعضی در مقام بالفعل ظهور اسما هستند؟ آیا این با عدالت الهی در تناقض نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جای خود بحث شده است که اگر قرآن به صورت کلی و اجمالی در قلب مبارک پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل نمی‌شد جایگاه تک‌تک آیات و سوره‌ها که به صورت تفصیلی بعداً نازل می‌گردید، در کلیت قرآن معلوم نمی‌شد. ۲. همواره انسان نسبت به آنچه باید به آن برسد، بالقوه است هرچند که استعدادهای مختلف داشته باشد. موفق باشید

31462
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به پاسخ شما به سوال 31444، جناب استاد منطق استدلال شما چیست و چه دلیل عقلی یا نقلی آن را اثبات می کند؟ شما فرمودید عزیزانی فدا شدند و خدا اجازه نمی دهد اجر آنان ضایع شود و اجر آنان تحقق انقلاب اسلامی مقابل فرهنگ استکباری است. جسارتا عرض کنم شما از کجا دانستید اجر شهیدان این است که می فرمایید اجر شهیدان در صورت خلوص و راه صحیح قربی است که به خداوند پیدا می کنند و بهشت الهی است و آینده پس از آنان به حاکمان و جامعه بر می گردد. شهیدانی به بزرگی شهدای بدر و احد رفتند اما جامعه علوی محقق نشد و کار به دست آن ناپاکان افتاد و منجر به شهادت زهرای اطهر شد. اگر قرار بود اجر شهیدانی ضایع نشود و انقلابی تحقق یابد و فرهنگ استکبیاری نابود شود اولی با حمزه سیدالشهدا و سمیه و حنظله غسیل الملائکه و... بود که همان ابتدا حگومت نوپای اسلام به دست فرهنگ استکباری عثمان نیفتد. شهدای صفین و جمل و نهروان و بزرگترین شهید تاریخ امیرالمومنین شهادتشان و اجرشان مانع عدم نابودی حکومت امام مجتبی و تسلیم کردن حکومت به معاویه پلید نشد. دیگر شهیدانی عزیزتر از شهدای کربلا سراغ داریم امام سجاد پس از آنها حتی دیگر نمی تواند بجنگد و شهید شود و صدها سال حکومت در چنگال اموی و عباسی ماند و تک تک امامان عزیز شهید شدند تا منجر به غیبت امام زمان عج شد لذا جتاب استاد این استدلال که خون شهیدان و اجر آنان باعث می شود که خدا کاری کند که حکومتی بماند و حکومت و فرهنگی نابود شود ناتمام است. ماندن و نابود شدن حکومتی به حاکمان آن و مردم آن بستگی دارد به حاکمان و مردم پس از شهیدان و اگر حاکمان راه عدالت و اسلام و آزاد اندیشی را گم کردند و فقط شعار دادتد و احیانا دچار توهم شدند و افکار مخالف را خفه کردند و اختلاس و طلم را گستراندند و جان مردم را به لب رساندند و هیچ پاسخگو نبودند و باز متوجه شرایط انفجار گونه جامعه نشدند و بدنه جامعه از آنها جدا شد و جامعه به فساد اخلاقی و اقتصادی و ضعف اعتقاد دچار شد و دین خدا از درون تهی و فقط ظاهری از آن باقی ماند از خطر و اضمحلال مصون نیست و خداوند هیچ تعهد نامه ای و بیمه ای به هیچ کسی تداده است. اجر شهدا پاداش و تقرب خودشان خواهد بود. خدا نگهدار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» فکر کنید تا حفظ دین خدا را در مسیر تاریخی آن بر اساس طلب مردم احساس نمایید. ملاحظه کنید با همه تلاش امویان، اسلام ماند و مردم مسلمان در سراسر جهان از آن بهره بردند و حاکمان ظالم در جهان اسلام، حجاب اسلامند و با همان نور اسلام رسوا می‌شوند و از صحنه خارج می‌گردند. در مورد انقلاب اسلامی هم می‌توان همین‌طور فکر کرد و در مورد سخن رسول خدا به زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیهما» که فرمودند مهدی امت از ما است؛ می‌توان متوجه ادامه اسلام بود حتی با همه موانعی که فرمودید. موفق باشید

31450
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: ایام شهادت امام عشق رو بهتون تسلیت عرض می‌کنم، استاد با افسردگی و ناراحتی ها و دلمردگیهای ایام کرونا چیکار کنیم و چه جوری نشاط رو بار دیگه میهمان دلمون کنیم؟ حال دنیا و مردم دنیا اصلا خوب نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید که به هیچ وجه نباید مرگ و زندگی را که در قبضه حضرت پروردگار است به امر دیگری نسبت دهید. خداوند می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ۲۲ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ  ۲۳ سوره حدید. بنابراین همه آنچه در عالم و در جان انسان‌ها پیش می‌آید از قبل تعیین شده است. و نیز به آیه ۶۰ سوره واقعه نظر کنید که می‌فرماید: « نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ». موفق باشید

31441
متن پرسش
با سلام: دانشجوی دندان پزشکی ترم ۳ هستم. به تازگی دریافتم که این علم و شرایط دانشگاه و دوستان نمی‌تواند مرا به هدف اصلی زندگی نزدیک کند. نمی‌دانم که مسیر خود را ادامه دهم یا علم لاینفعی که معلوم نیست بعد از اینکه پولدار شدیم چه بلایی برسر دنیا و آخرتمان خواهد آورد را ادامه دهم؟ نظر شما بر اینکه همزمان تحصیل، استادی جهت سیر و سلوک انتخاب کنم چیست؟ اگر مثبت است چه کسی را به عنوان استاد به من معرفی می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروزه انسان‌ها دارای آن‌چنان وسعتی شده‌اند که می‌توانند چندین علم را در خود جمع کنند. بنابراین سعی بفرمایید در عین ادامه دروس رسمی دانشگاهی خود به مباحث حِکمی و قرآنی و روایی رجوع داشته باشید و از آثار شهید مطهری غفلت نفرمایید. موفق باشید

31440
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد عزیز من با آثارتون چند سالی است که مانوسم ولی اجازه دارم یک نقدی به آثارتون خصوصا کتاب معرفت نفس و کتاب از برهان تا عرفان داشته باشم؟ استاد این دو کتاب شما علیرغم اینکه دنیای جدیدی به رویم باز کرده و من با خواندن این مطالب بسیار به وجد می آیم و لذت می‌برم ولی بسیار ذهنم را پر از ابهام و سوال کرده و این به دلیل کامل و جامع نبودن مطالبی است که شما فرمودید. مثلا گاهی وقت ها سوالاتی به ذهنم می‌رسد که در سایت از شما می‌پرسم و شما یک مطلب و یک باب جدیدی را به رویم می‌گشایید که منتها چون خیلی خلاصه جوابم را می‌دهید ذهنم را از جنبه های مختلفی پر از ابهام می‌کنید. یک علت دیگر این پریشانی ذهن را من این می‌دانم که این مباحث نابی را که من از شما آموختم خیلی پله پله بیان نفرمودید تا ذهن یک نظم و انسجامی پیدا کند. مثل این می‌ماند که چشم بسته دستم را گرفته‌اید و به یک دنیایی واردم کرد‌ه‌اید که از یک طرف خوشحالم که وارد شده‌ام و از طرف دیگر از نظر ذهنی احساس سردرگمی می‌کنم و آن دنیا خیلی برایم مجهول است. یا مثلا مثل این می‌ماند که یک کلیاتی از فنون کشتی را به من یاد داده‌اید و بعد من را وارد مسابقات جهانی کشتی کرده اید و همزمانی که دارم با حریف کشتی می‌گیرم شما در کنار تشکِ کشتی دارید به من فنونی را یاد می‌دهید تا از پس حریف بر بیایم. درصورتی که قبل از اینکه من وارد مسابقات بشوم بایستی تمام پیچ و خم و مفاهیم را به صورت منظم به من آموزش بدهید تا من سر تشک‌ِ کشتی دو فن را با هم قاطی نکنم و دست و پای خودم را به هم گره نزنم. استاد من به شدت به این مباحث علاقه دارم و از اینکه مرا وارد این مباحث کرده‌اید بی نهایت ممنونم. ولی می‌خواهم این مباحث را خیلی جامع تر و کامل تر دنبال کنم. اصلا خودِ آثار شما به من این انگیزه را داده تا قصد چنین کاری را بکنم. حالا از شما درخواست دارم که چکار کنم؟ از کجا شروع کنم؟ از چه کتابهایی شروع کنم؟ آیا باید بروم منطق بخوانم و بعد آرام آرام فلسفه بخوانم و بعد وارد حکمت متعالیه بشوم؟ ولی خب این کار یک پروسه زمان بر هست که شاید ۵_۶ سال طول بکشد. شایدم بیشتر! استاد بی ادبی مرا ببخشید! من خیلی وام دار شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید إن‌شاءالله این مباحث، افقی را برای امثال حضرتعالی بگشاید تا بیش از پیش به سوی متون اصلی مثل حکمت متعالیه و یا از طریق تفسیر المیزان به سوی قرآن سیر بقرمایید. بد نیست سری به کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی بزنید. در ضمن فراموش نکنید که انسان‌ها دارای ذوق متفاوت هستند، تلاش کنید ببینید ذوق شما اقتضای چه مباحثی را دارد. موفق باشید

31433
متن پرسش
عرض ادب و احترام: نظر به سخنرانی استاد داوری (در طلب فرهنگ) و مباحث بعد از آن با استاد عزیز ۱. ارائه دکتر داوری با راه حل های ابتر چه نتیجه ای را غیر از فتح باب های دیگری در بین ابواب بسته قبلی به همراه دارد؟ در جایگاه استاد داوری و یا جنابتان چرا نمی‌شود جمع بندی دقیقی داشت؟ بسیار در گفته های شما خوانده ام که باید بستری برای پذیرش قال الباقر و قال الصادق باشد. آیا این بستر اسمش در بحث نشده فرهنگ؟ پس چیز تازه ای ارائه نشد یا در فهم حقیر نیست. اینکه در سیر مباحث اخیر (جهانی بین دو جهان) تاکید بر عدم انتظار مخاطب بر نتیجه دقیق می‌شود برای چیست؟ آیا نمی‌توان اینطور مباحث را ساده تر و روان تر ارائه کرد یا اقتضای شرایط جلسه بعضی امور را مثل مشروطه دخیل کرده است؟ ۲. در قسمتی از فرمایشات شما گوشزد می‌شود که «خطر اینکه انقلاب اسلامی سیاسی شود هست.» تفاوت این سیاست با سیاستی که حضرت آقا در کتاب انسان ۲۵۰ ساله بدان اشاره دارند در چیست؟ ۳. به نظر حقیر در بین صحبتهای دکتر داوری یک نکته طلایی و دقیقی بود نادیده گرفته شد که اگر استاد عزیز بدان بپردازند بسیار سپاسگزار خواهم بود. «چرا امیدوار نباشیم که خلوت نشینی دستی از غیب برآورد و چراغی بیافروزد.» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همه عرض بنده آن است که همراهی با اهل تفکر و کسانی که زمان و تاریخ خود را می‌شناسند و نسبت به مسائل جامعه، نگاهی ریشه‌ای و فلسفی دارند، موجب می‌شود تا ما بر اساس مسائل زمانه خود به متون مقدس‌مان یعنی قرآن و روایت رجوع کنیم ۲. آری! سیاستی که عین دیانت است، همان دینداری است با نظر به مسائل اجتماعی ۳. به نظر بنده حضور در بستر تاریخی انقلاب اسلامی منجر می‌شود تا عطایایی از عالم غیب و معنا به سوی انسان ظهور کند و در این مورد اخیراً در جلسه سالگرد شهید حججی که به صورت مجازی برگزار شد، عرایضی مطرح گردید. موفق باشید

نمایش چاپی