بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22686
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: طبق فرمایشات جنابعالی پیرامون صورت باطن آیات قرآن در مورد معاد، بعنوان مثال درختانی که از زیر آنها رود جاری می باشد که صورت توحید در عالم معنا می باشد و یا پل صراط که صورت باطن انتخابهای ما در عالم معنا می باشد. این نوع تعبیر جنابعالی برای من بسیار کارگشا بوده و باعث شده است جواب خیلی از سوالاتم را بگیرم. حال اینجانب از شما استدعا دارم در مورد بقیه تعابیر مذکور در قرآن از عالم معنا بعنوان مثال در سوره ی نبأ و یا الصافات (شرابی که عقل را زایل نمی کند و یا حورالعین و یا تکیه زدن بر تخت های روان و زقوم و درخت طوبی و ....) معادل چه چیز و یا حالتی در دنیا می باشد مرا زاهنمایی فرمایید. و یا اگر کتابی این معادل ها را معرفی کرده است را به ما معرفی کنید تا برای ما سراج منیر باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد می‌شود بحثی که در سوره‌ی «واقعه» و سوره‌ی «نبأ» شده‌است را دنبال بفرمایید؛‌ بحث به صورت صوتی در اختیار عزیزان هست. موفق باشید

22610
متن پرسش
می خواستم بدانم که اگر ما با توجه به جایگاهی که برای انقلاب اسلامی قائلید اگر رجوعی به آن نداشته باشیم به این معنا که به آن کاری نداشته باشیم و همراه آن نباشیم برای ما در امر سلوک مشکلی حاصل می شود؟ با توجه به اینکه شما می فرمایید اموری مانند سلوک و انسان امری تاریخی است پس آینده ی ما چگونه خواهد بود؟ البته منظورم از مواجه این است که در مواردی مانند شهدا با رجوع به کلام و سیره ی شان استفاده می کنم و در مناجات آنها خدا را احساس می کنم در حرکت اربعین شور و هوای حسینی را می بینم که جای صحبت نمی گزارد و آدم دلش می خواهد تنها ببیند و با آنها همراه شود و فقط انگار باید رفت. من خطا ها و مشکلاتی می بینم که نمی توانم خودم را قانع کنم آیا راه ما تن دادن به ظلم کوچک و اینکه چشم بر خطاها و ظلم به طبقات مختلف است ببندیم و ملت حزب الله بعضا خطاهای فاحشی در مسیر اندیشه و انسداد راه تفکر پیش بگیرد اما از آن بجای بر خورد سنگین و قاطع، عبور کنیم برای آینده ای که در پیشرو داریم آیا براستی راه ما این است؟ آیا بستن را آزادی بر این مردم حتی جایی که نه قانون و نه شرع مشکل دارد آیا حق است و مهم تر از آن باید این راه را رفت!!! نمی دانم چرا از این گفتار رهبری که گفتند اشتباه کردم به این زودی گذشتید! شکی نیست که اشتباه واقعی را چه کسانی مرتکب شده اند و از آن غافل نیستم. اما پرسش من این است که هرکس اشتباهش در نسبت با جایگاهش است. رهبری اشتباهش می تواند همان اجازه باشد و این مشکل برای مملکت پیش آید و چرا امت حزب الله موضعی نگرفتند مگر شما نگفتید زیل رهبری حرکت کردند به معنای انسداد تفکر نیست مگر انقلابی بودن حکم نمی کرد موضعی نسبت با ایشان اتخاذ می شد هر چند بدون آنکه بخواهیم ایشان را ضعیف و ناتوان قلمداد کنیم. من به انقلاب اسلامی علاقه دارم و آن را امیر مبارک می دانم اما بسیار دور است که به این راه دل ببندیم و از آن از دل و جان زحمت بکشیم وقتی اینگونه است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در نظر به انقلاب اسلامی ما به جایگاه تاریخیِ آن که عبوردادنِ انسانِ این دوران است از فرهنگ چهارصدساله‌ی کبر و کفرِ مدرنیته، به فرهنگی غیر از این فرهنگ. معلوم است که ما در این مسیر در بسیاری موارد آلوده به همان فرهنگ هستیم، ولی آن آلودگی را نباید به حساب انقلاب اسلامی گذاشت، همان‌طور که آلودگیِ اُمویان به ظاهر مسلمان‌شده را به حساب جاهلیت گذاشتیم و توانستیم اسلام و تشیع را پاس بداریم. از طرفی باید در موضع‌گیری‌های رهبر انقلاب متوجه‌ی رویکرد اصلیِ ایشان بود که وقتی دولت آقای روحانی ادعا دارد می‌تواند با مذاکره با آمریکا مشکلات را حل کند و ایشان اجازه نمی دادند چه می‌شد!! هرچند که نظر ایشان این بوده است که ادامه‌ی کار با همان شورای امنیت ملی باشد که قبلاً بود، ولی با اصرار آقای روحانی، کار، به وزارت امور خارجه واگذار شد و فرمودند اشتباه کردند که کار را به وزارت امور خارجه واگذار نمودند. این شبیه همان عتابی است که خداوند به پیامبرش فرمود: «عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ»(توبه/43)  که پیامبر اجازه دادند تا عده‌ای که بهانه‌ای برای نیامدن در جنگ را داشتند، بروند و حضرت حق آیه نازل کرد که خداوند تو را عفو نماید، چرا به آن‌ها اجازه دادی؟ زیرا خوب بود که اجازه نمی‌دادی تا صادق از غیرِ صادق معلوم شود. موفق باشید 

22614
متن پرسش
درود بر جناب طاهرزاده: با توجه به اینکه دست ما از معرفت به ذات خدا کوتاه است و ماییم و جلوه های حق مطلبی را در تفسیر حمد مرحوم امام دیدم که فرمودند: «خدای تبارک و تعالی ... اجل از این است که ما حتی جلوه اش را هم (بتوانیم) بفهمیم چه طوري است. حتی جلوه اش هم مجهول است.» بنابرین اگر دست ما از معرفت به ذات و جلوه های آن کوتاه است و در عالم هم به جز ذات و جلوه های حضرت حق چیزی موجود نیست پس به نظر می رسد باید به شکاکیت پناه برد به نظر می رسد اینجاست که عرفان و سوفسطایی گری به هم می پیوندند.
متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخنان حضرت امام در حدیث دوازدهم «چهل حدیث» که می‌فرماید: «افضل العباده إدمان التفکر فی اللّه و فی آلائه» باید منظور حضرت امام را این‌طور فهمید که به کنه درکِ تجلیات نمی‌توان رسید، اما «آن‌قدر هست که بانک جرسی می‌اید» که این خود، راهِ گشوده‌ای به سوی حضرت حق است. موفق باشید

22608
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: استاد بزرگوار من تصمیم دارم تمامی آثار شما را از آقای نظری خریداری کنم اما با توجه به اینکه محدودیت وقت نیز دارم مثلا الان همه آثار شما را خریداری کنم شاید تا 3 سال طول بکشد همه آثار شما را مطالعه کنم! نگرانی ام از این است می ترسم که اگر همه آثار را الان تهیه کنم ممکن است شما مثلا چند ماه بعد بعضی از کتاب هایتان را ویرایش کنید یعنی به اصطلاح به روز کنید آن وقت دیگر کتاب هایی را که قبلا خریده بودم کمی ناقص خواهند بود یعنی قدیمی! سوالم این است ایا کتاب هایتان کامل است؟ کدامیک از کتاب هایتان را قصد دارید در آینده نزدیک با ویرایش جدید چاپ کنید؟ اگر قصد دارید بروز رسانی کنید این ویرایش کدام کتاب هایتان را شامل می شود تا من آنها را نخرم و دست نگه دارم تا ویرایش جدیدشان را در آینده بخرم. من از نظر مالی هیچ مشکلی بابت خرید ندارم و خودم دوست دارم همه آثار را یکجا تهیه کنم آیا شما موافقید که همه را یکجا تهیه کنم یا تدریجی تهیه کنم؟ با تشکر. خدا شما را با امامانمان محشور کند. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که مباحث مطرح‌شده در کتاب‌ها عموماً مباحث زیربنایی و عقیدتی می‌باشد؛ به روزشدن از این جهت معنا نمی‌دهد. می‌ماند که بعضاً یک موضوع که به طور اجمال گفته شده است، در کتاب بعدی به تفصیل مطرح می‌شود. بدین لحاظ شاید بتوان گفت هیچ‌کدام از کتاب‌ها ویرایش به معنای تجدید نظر در موضوعاتش نمی‌شود. توصیه‌ی بنده آن است که با همان سیر مطالعاتی روی سایت همراهی کنید و در کنار آن، در مباحث قرآنی به روز باشید. حال که سوره‌ی مائده شروع شده است صوت بحث را هر هفته دنبال فرمایید. موفق باشید

22601
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: بنده خانه دار و مشغول تحصیل غیر حضوری در جامعه الزهرا هستم، به شدت نیاز به مطالعه معرفتی را در درون احساس می کنم و از طرفی علاقه فراوان به حفظ قرآن و حفظ دعا و مطالعه تفسیر قرآن دارم و با برنامه ریزی که کردم می توانم هر روز به مقداری از این کارها برسم ولی چندین مساله ذهن مرا درگیر کرده که قادر به پاسخ گویی آنها نمی باشم: اولا آیا این کثرت گرایی نیست که من دارم؟ یعنی بهتر نیست فقط در یک زمینه فعالیت کنم؟ آیا کار من عاقلانه است یا بر گرفته از حرص در مسایل دینی است؟ دایما فکر می کنم وقت من کم است و اگر در این علاقه های خود حرکت نکنم پشیمان می شوم، ثانیا اگر من فقط خانه داری کنم و مطالعاتی معرفتی داشته باشم من را به مقصد می رساند و من بعد مرگ دچار حسرت نمی شوم که کارهای دیگر را رها کردم با توجه به اینکه دوست دارم نعمت هایی که شامل حال حافظان می شود برخوردار شوم و همچنین تحصیل علم و همینطور وقتی دعا ها را از حفط می خوانم بهتر با خداوند رابطه دارم. اما از آنجایی که از کودکی دچار صفت حرص بودم در مسایل مادی که البته به لطف خداوند و ائمه اطهار از آن حرص دنیایی کاملا خارج شدم الان هم می ترسم این حالت من هم حاکی از حرص در مسایل اخروی باشد و مرا هنگام مرگ دست خالی بگذارد، لطفآ مرا راهنمایی کنید؟ در ضمن ایمیل حقیر خراب است اگر جواب را در سایت قرار دهید ممنون می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تقسیم وقت و الأهم و فَالأهم‌کردن بسیار مهم است. 2- سعی کنید در کنار کسب معرفت و اولویت‌دادن به آن‌ها، حفظ دعا را توفیق بدانید، و درک فهم مفاهیم قرآن از حفظ آن اولویت دارد، ولی اگر استعداد حفظ قرآن را دارید، جمع آن دو خوب است. در هرحال برنامه‌ریزی، کار را به‌خوبی جلو می‌برد. موفق باشید

22535
متن پرسش
سلام: در تفسیر المیزان ذیل آیه ۳ سوره مائده اشاره ای شده به اینکه برخی آیات را مولفین و یا رسول خدا مشخص می کردند که کجای سوره باشد آیا چنین بوده؟ رسول خدا یک «قل» رو که خداوند به او خطاب کرده رو هم می گفتند آن وقت چگونه جای آیه را خودشان مشخص می کردند و یا چگونه می گویند معنای یک آیه را با توجه به آیات قبل و بعدش بفهمید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن باشد که خود خدا به عهده‌ی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه» گذاشته‌اند همان‌طور که تعداد رکعات نماز را خداوند به عهده‌ی حضرت گذاشته. در همان حال که او هیچ‌کاری را به میل خود انجام نمی‌دهد «وَ ما ینطق عن الهوی». آن‌چه در مورد بحث فوق می‌توان گفت در هرحال جای آن آیات کاملاً حکیمانه تعیین شده است تا کسی نتواند آن را نادیده بگیرد. موفق باشید

22520
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. به نظرتون این دریافت از آیه میتونه درست باشه؟ «و انکحوا الایامی منکم.... ان یکونوا فقراء...» فقراء همه انواع فقر رو شامل میشه، فقر فکری، فرهنگی، علمی. اگه صالح باشن خدا از همه انواع فقر اونها رو غنا میبخشه. وعده خداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیاق آیه اشاره به فقر مادی دارد. به نظرم بهتر است که در همین فضا بر روی آیه فکر کنید هرچند که در جای دیگر می‌توانیم این نکات را به‌دست بیاوریم. موفق باشید

22492
متن پرسش
سلام علیکم; استاد عزیز چند وقتی است مطالبي تحت عنوان افکار مثبت و قانون جذب در دنیای مجازی نشر داده می شود و مطرح می کند اتفاقات ناگوار زندگی محصول منفی بافی های خود انسان است و یا هر آرزويي که خدا در دل انسان قرار داده قطعا توانایی رسیدن به آن آرزو را هم داده. و به طور کل خیلی از مسائل را به افکار و حس و حالات خود انسان ربط می دهد شما چقدر قبول دارید این مطالب رو؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب، مطالبی است که تحت تأثیر اندیشه‌های شوپنهاور گفته می‌شود که معتقد است جهان چیزی جز افکار ما نیست و ما با افکار خود، جهان را می‌سازیم. در حالی‌که نمی‌توان از این نکته غفلت کرد که نظام عالم توسط خدایی حکیم خلق شده و این عالم، قواعد و سننی دارد که اگر ما آن‌ها را رعایت کنیم، عالم بستر مناسبی برای زندگی و تعالی ما خواهد بود. آری! یکی از آن قواعد و سنن، خوش‌بینی و امیدواری است که در بستر آن، زندگی معنای بهتری خواهد داشت به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: « لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» یعنی از رحمت و گشایش حضرت حق مأیوس نیستند مگر گروه کافران. زندگی در این بستر، معنای بهتری خواهد داشت. موفق باشید

22476
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنظر شما اگر قرآن در عصر حاضر نازل می شد تغییراتی در آن و در شرح و بسط و یا حذف برخی موضوعات و آیات اعمال می شد؟ البته منظورم این نیست که قرآن موجود کلام خدا نیست. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خداوند ماوراء امور جزئی و روزمرّه‌ی زندگی بشری به وسیله‌ی پیامبران به بشریت ابلاغ شده است و انسان‌ها باید ذیل آن امور کلی و سنت‌های جاری در عالم، در امور جزئی زندگی، خودشان برای زندگی خودشان برنامه‌ریزی کنند. و اساساً تغییرات جزئی در زمان‌های مختلف، جایگاه سنت‌های الهی و امورِ کلی را تغییر نمی‌دهد. از این جهت قرآن کتابی است برای همه‌ی عصرها و همه‌ی نسل‌ها. موفق باشید

22456
متن پرسش
سلام استاد: ۱. مقام «علم آدم الاسماء» اشاره به مقام اسم جامع الله که صعق ربوبی است دارد یا به اول مخلوق؟ ۲. عالم ذر اشاره به اعیان ثابته دارد یا در مقام اول مخلق در مقام مخلوقیت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تعلیم اسماء، مقامِ فوق آدمیت است که فوق مقام بهشت و حضور آدم و حوّا است. 2- خیلی نمی‌توان برای عالَم ذر حساب باز کرد. به فرمایش آیت اللّه جوادی، زیر این نوع روایات آب می‌رود. موفق باشید

22428
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: راجع به آیه «لامرنهم فلیغیرن خلق الله» در روایات حضرات معصومین به قرینه آیه «لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم» معنی تغییر در خلق خدا را تغییر در دین الله و امر الله دانسته اند. از طرفی معنی خلق الله آیه ای نیز در قرآن وجود دارد که به خلقت آسمان ها و زمین اشاره نموده و در پایان می فرماید هذا خلق الله. لیکن در روایات بین این آیه و آیه مورد اشاره جمع نشده است و به نظر نمی رسد شیطان امر به تغییر خلقت آسمان و زمین بکند بلکه امر به تغییر در دین و فطرت انسانی می نماید. نظر جنابعالی راجع به تحلیل ارایه شده چیست؟ با تشکر ان شاءلله خداوند بر توفیقات شما بیش از پیش بیفزاید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو مطلب را می‌توان از آیه‌ی مذکور برداشت نمود. یکی به صورت مستقیم که حاکی از آن است که به هم‌زدنِ نظام خلقت، یک حرکت شیطانی است و دیگر به صورت غیر مستقیم که اشاره دارد با تغییر دین عملاً نقش شیطان در میان است. موفق باشید

22390
متن پرسش
سلام استاد: ممنون از اینکه وقت می گذارید. در جلسه اول شرح گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، جایی فرمودین که هر کس با توجه به مسائلی، حقیقت رو به گونه ای درک می کنه. در مورد قرآن هم داریم که 70 بطن داره و هر کس متناسب با ظرفیتش از آن بهره می بره و یا حدیثی که خودتون به اون اشاره کردین. سوال حقیر این هست که محور وحدت این حقایق چیست و چگونه می توان این تکثر فهم ها را به وحدت حقیقت پیوند زد؟ (مگر اینکه به یک حقیقت واحد معتقد نباشیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید نکته‌ی بسیار دقیقی است از آن جهت که در بستر یک حقیقت که به صورت تشکیکی ظهور می‌کند به موضوع می‌نگریم. مثل آن‌که در عین شدت و ضعفی که نور دارد، با نور روبه‌روییم. لذا حقانیت کلام در بستر همه‌ی این رجوع‌ها به قرآن یا به سخنان ائمه مدّ نظر می‌باشند. یعنی در عین یک حقیقت واحد، جلوات مختلف آن نباید مورد غفلت قرار بگیرد و آن وجه وحدانی و حقانی متن یا سخن، محور وحدت همه‌ی صورت‌های متفاوت آن می‌باشد. این یعنی نظر به وحدت در عین کثرت. موفق باشید

22365
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: در نهج الفصاحه آمده است حضرت فرمود روز دوشنبه و پنجشنبه اعمال بر خدا عرضه می شود. این حدیث یعنی چه؟ خدا که علم مطلق است چه کسانی اعمال را بر خدا عرضه می کنند؟ با تشکر و التماس دعا. لطفا در سایت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه‌ی تفاوت بین ارتباط خدا با مخلوق و ارتباط مخلوق با خدا بود. آری! ارتباط خدا با مخلوق، محدود به هیچ‌چیزی نیست. لذا فرمود: «إنّی قریب». ولی ارتباط بین مخلوق با خدا، بستگی به عوامل مختلف دارد مثل داشتن حال تواضع یا حضور در مکان‌های مقدس و یا پیش‌آمدنِ زمان‌های مقدس. و موضوع عرضه‌شدن اعمال در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به اعتبار آمادگی بیشتر زمانی است که ظرفیت آن عرضه به جهت رفع حجاب‌هایی که بین عبد و ربّ است، در آن بیشتر است. موفق باشید 

22363
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. در تفسیر آیه: «ان اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء.» در بخش روایات وارده در ذیل این آیه، جناب علامه می فرمایند: «و اما آياتى كه قاتل نفس محترمه و بدون حق را و نيز رباخوار و قاطع رحم را تهديد مى كند به آتش جاودانه صرف اعلام خطر است، نظير آيات زير كه مى فرمايد: «و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاوه جهنّم خالدا فيها...»، و نيز مى فرمايد: «و من عاد فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون.» و «اولئك لهم اللعنه و لهم سوء الدار» و آياتى ديگر از اين قبيل، كه تهديد به شر و خطر مى كند، و از عذاب آتش خبر مى دهد، و اما اين كه اين كيفر حتمى و غير قابل تغيير باشد، به طورى كه امكان برداشتنش نباشد، آيات صراحتى در آن ندارند.» یعنی طبق دیدگاه علامه برای کسی که مرتکب قتل نفس مثلا خودکشی شده است عذاب جاودانه یا همان خلود در جهنم حتمی نیست و امکان بخشش آنها هم وجود دارد با توجه به اینکه خداوند می فرماید پایین تر از شرک هر گناهی که را خداوند بخواهد خواهد بخشید؟ ۲. آیا حضرت علامه قائل به خلود جهنم به معنای زندگی ابدی در جهنم است یا خلود را به معنای مدتی بسیار طولانی می دانند و نه جاودانه؟ با تشکر از پاسخگویی شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که علامه می‌فرمایند آیات مذکور نمی‌خواهد مخلّدبودن در آتش را برای آن افراد اظهار نماید. ولی این بدین معنا نیست که حضرت علامه در عدم مخلّدبودن در عذاب برای بعضی از اهل نار، هم‌نظر با ابن‌عربی باشد. بلکه بالعکس، ایشان معتقدند بعضی از اهل نار نه‌تنها تا ابد در جهنم هستند، بلکه تا ابد معذّب به عذابِ آزاردهنده می‌شوند، نه آن‌که عذاب تبدیل به «عذب» شود بلکه مثل یک انسان به تعبیر ایشان مالیخولیایی همواره خودش در خودش گرفتار فشار و عذاب است. موفق باشید

22364
متن پرسش
استاد عزیز سلام: فسبح بحمده چگونه است؟ فرق تسبیحی که با حمد همراه است یا شاید در بستر حمد است با تسبیحی که به صورت مطلق در آیات قرآن به کار می رود چیست؟ بخصوص اگر با توجه به آیه ۱۳۰ سوره طه این مسئله را روشن بفرمایید بسیار لطف می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «تسبیح»، انسان متوجه جلال الهی می‌شود و در «تحمید»، نظر به جمال او دارد و زیباترین ارتباط، جمعِ بین جلال و جمال الهی یا تسبیح و تحمید اوست که آیه‌ی مذکور نیز به همین امر انسان‌ها را دعوت می‌کند. آری! بعضاً آیات می‌خواهد ما متوجه‌ی تنزیه و جلال او شویم آن‌جاست که بحث «سبحان اللّه» را به طور جداگانه به میان می‌آورد. مثل آن‌که می‌فرماید: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ» (صافات/ 159). موفق باشید 

22355
متن پرسش
سلام: قبل از ارائه سوال لازم می بینم از پاسخ های مناسب به سوالات قبلی شما تشکر کنم. سوال: همانطور که می دانید هم پیامبر تبلیغی داشته ایم هم پیامبر تبلیغی. چرا پیامبر پس از پیامبر خاتم، امامان را قرار داد؟ چرا مانند دیگر پیامبران تشریعی که پس از آنها پیامبران تبلیغی آمده بودند، این بار هم خداوند پیامبر تبلیغی نفرستاد؟ مگر تاریخ آن زمان یا خود پیامبر خاتم و رسالتش چه ویژگی خاصی داشتند که حضور امام نیاز بود نه پیامبر تبلیغی؟ ببخشید که اینو میگم: ولی دوست دارم جواب استادطاهرزاده ای به این سوال بدید با همان نگاه زیبایی که به مسائل دارید. چون بنده باید جوابی برای این سوال پیدا کنم که بتواند نسل جوانی را که در جلسه با آن ها همراه هستم قانع سازد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به تذکر خود قرآن در رابطه با خاتمیت نبوت که می‌فرماید: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(انعام/115) با اسلام، به عنوان کامل‌ترین دین، نبوت ختم می‌شود و دیگر جایی برای ادامه‌ی نبوت نمی‌ماند و ادامه‌ی هدایت بشر با تبیین هرچه بیشتر همین دین اسلام باید انجام بگیرد که این را امامانی که قلب‌شان با حقیقت قرآن مرتبط است به عهده دارند. در حالی‌که در پیامبران تبلیغی، نبوت به انتها نرسیده و نحوه‌ای از نبوت و وَحی به آن‌ها در میان است. موفق باشید   

22340
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال داشتم از خدمتتان: یک: به تفسیر آیه «الرجال قوامون علی انساء» در تفسیر المیزان رسیدم. استاد، حضرت علامه در تبیین بسیاری از آیاتی که درباره اختلاف بین زن و مرد یا همان فضلی که خداوند به مردها نسبت به زنها داده است که همین باعث تفاوت احکام شریعت بین زن و مرد مثلا در خصوص قانون ارث و یا قیومیت مردان نسبت به زنان در حکومت و قضاوت و سرپرستی زنان شده است، بر روی عقل بیشتر مردان و کمی عقل خانمها تاکید بسیاری دارند مثلا در این قسمت می فرمایند: «هيچ دانشمندى از چنين شريعتى و با مطالعه همين مقدار از احكام آن جز اين توقع ندارد كه در مسائل كلى و جهات عمومى و اجتماعى زمام امر را به كسانى بسپارد كه داشتن عقل بيشتر امتياز آنان است، چون تدبير امور اجتماعى از قبيل حكومت و قضا و جنگ نيازمند به عقل نيرومندتر است، و كسانى را كه امتيازشان داشتن عواطف تند و تيزتر و اميال نفسانى بيشتر است، از تصدى آن امور محروم سازد، و نيز معلوم است كه طايفه مردان به داشتن عقل نيرومندتر و ضعف عواطف، ممتاز از زنانند، و زنان به داشتن عقل كمتر و عواطف بيشتر ممتاز از مردانند.» در صورتی که شما در تبیین سخن امیرالمونین (ع) در نهج البلاغه در خصوص کمی عقل خانمها به استناد سخن آیت الله جوادی آملی فرمودید مخاطب در این خطبه عایشه است. بالاخره آیا واقعا چنین برتری عقلی برای آقایان نسبت به خانمها از نظر اسلام وجود دارد یا نه؟ اگر ندارد پس چرا جناب علامه اینقدر با قاطعیت از این برتری سخن می گویند و یکی از علل عمده تفاوت احکام شریعت بین زن و مرد را کمی عقل خانمها نسبت به آقایان می دانند. این عقل در اینجا کدام عقل است؟ عقل فلسفی و استدلالی یا عقل معاش و مدیریت؟ یا اینکه اصلا مشکل در عقل نیست و عقل هر دو یک اندازه است بلکه ازدیاد عواطف و احساسات در خانمها باعث می شود عقل نتواند مدیریت لازم خود را در تصمیم گیری داشته باشد. چون این سوال خیلی از خانمهاست. سوال دوم اینکه استاد وقتی به خود تفسیر مراجعه می کنم و از طرفی صوت سخنرانی های شما را در تفسیر این سوره گوش می دهم می بینم که به بعضی از آیات اصلا ورود نمی کنید و به مباحث حضرت علامه در خصوص انها نمی پردازید. مثلا همین آیات. یا آیات مربوط به متعه و یا چند همسری در اسلام. آیا عبور از این قسمتها دلیل خاصی دارد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده نتیجه‌ی آخری که گرفته‌اید، نتیجه‌ی درستی است که در روایات مذکور و یا نظرات امثال علامه، بحث در کمیِ عقل زنان نیست، بلکه بحث در عواطف بالای آن‌ها است که برای یک مدیریت سخت و جدّی کارساز نیست 2- عنایت داشته باشید علامه در بعضی موارد در شرایط دفاع از اتهاماتی است که به اسلام می‌زدند و امروز شبهات و اتهامات دیگری در میان است که باید به آن پرداخت و ممکن هم هست بنده بعضاً از موضوعی غفلت کرده باشم. موفق باشید

22321
متن پرسش
جناب استاد با سلام و تشكر از بابت پاسخگويي و صرف وقت گرانبها دو سوال از خدمتتون دارم: 1. چيزي كه در اين چند سال از تلاش هاي بي ثمر خودم در مسير سير الي الله فهميدم اين است كه هر وقت انگيزه و همت بالايي داشتم در اين مسير موفق تر بودم و هر وقت نداشتم به هيچ نتيجه اي نرسيدم. حالا سوالم اينه كه من به توصيه خيلي اساتيد عمل كردم ولي چون انگيزه قوي اي نداشتم غالبا در همان ابتدا يا در ميانه راه جا زدم. به نظر مياد آدم اول بايد دنبال كسب انگيزه و همت قوي باشه. اينطوري مسير، خودش روشن ميشه. اين انگيزه قوی و همت بالا چگونه به دست مياد، اصلا آيا اكتسابي است يا ذاتي؟ ۲. احساس مي كنم داراي خبث طينت شديدي هستم، مهمترين دليلش هم اين است كه معمولا از موفقيت اطرافيانم شاد نمي شم و اكثرا حسادت مي كنم و هيچ وقت هم به دنبال برطرف كردن غم و مشكل آدم هاي اطرافم نيستم، منفعت طلبي شخصي بالايي دارم. شدم مصداق اين ضرب المثل: ديگي كه براي من نجوشه... و فكر مي كنم بيشتر مشكلات و ناكامي هاي من هم از همين خباثت باطني است چون دچار ضيق صدر شديدي هستم. آيا چاره اي براي دو امر بالا سراغ داريد؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با نظر به کمالات انسان کامل و راهی که در مقابل ما برای رسیدن به آن فضائل هست، می‌توان انگیزه و همت خود را صد چندان کرد 2- فراموش نکنید که خداوند در قرآن به ما می‌فرماید: «خُلق الانسان ضعیفا» یعنی انسان ضعیف خلق شده است ولی بنا نیست که ضعیف بماند. این ضعف‌هایی که در خود برشمردید لازمه‌ی اولیه‌ی خلقت است و با برنامه می‌توان از یک‌یک آن‌ها عبور کرد در آن صورت است که کمالاتِ مخصوص به خودتان برایتان به میان می‌آید وگرنه اگر انسان از اول، خوب بود که آن کمالات از آنِ او نبود! موفق باشید

22320
متن پرسش
اگر شیطان فقط در این دنیا می تواند ما را گمراه کند و اگر کسی پس از اینکه از این دنیا برود از شر شیطان در امان است پس چطور حوا را در بهشت گمراه کرد که از میوه ممنوعه بخورد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع بهشت نزولی و برزخ نزولی فرق می‌کند با بهشتِ بعد از برزخ صعودی که در آن‌جا اراده و همت انسان در راستای دفع شیطان، انسان را به آن بهشت رسانده است. موفق باشید

22312
متن پرسش
استاد طاهرزاده در آثار خود در باب معرفت النفس فرموده اند که حیوانات قدرت تعقل ندارند؛ در داستان حضرت سلیمان در قرآن داریم که حیوانات داری فکر و تفکر بودند و حتی نظرات خودشان در مورد مسائل مختلف بیان می کردند نظیر حرف هایی که یک مورچه یا هدهد به حضرت سلیمان گفتند ؛ چطور این مطلب که حیوانات قوه تعقل ندارند با اون موارد مطرح شده در داستان زندگی حضرت سلیمان قابل جمع است؟ در کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی هم در ضمن نقل یک روایت گفته شده که بین انسان ها نسبت های تکوینی خاصی وجود دارد و برای مثال گفتید که اگر شخصی مرتکب قتل پدر خود شود عمر خودش هم کوتاه می شود؛ برای نمونه منتصر، پسر متوکل عباسی رو هم مثال زدین ولی در تاریخ شخصیت های زیادی داشتیم که مرتکب این عمل شدند و تا سال ها بعد از آن زندگی کردند، این مسئله رو چطور تحلیل و توجیه می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن‌چه در مورد عدم تعقل حیوانات گفته می‌شود تعقل به معنای درک مفاهیم کلی است و یافتن قواعد عالم و این غیر از فهمی که آن مورچه یا هدهد داشتند 2- در مورد کوتاهی عمر پسر متوکل، نظر ما به سخن امام هادی «علیه‌السلام» بود و جنبه‌ی تکوینی آن عمل. ولی فراموش نکنید که ممکن است عوامل دیگری در میان باشد که مانع تحقق آن جنبه‌ی تکوینی بشود. موفق باشید

22275
متن پرسش
سلام استاد: سایه تون مستدام ان شاءالله. شبی رو به خاطر دارم که دچار اضطراری شدید در خصوص عدم درک وضع فعلی انقلاب و رهبری و آینده شدم تا حدی که چند دقیقه ای خودم را زدم. بلکه شاید ناگهان بیدار شوم و ببینم همه اش خواب بوده! تا اینکه چشمم به قرآن کمد نماز خانه خوابگاه خورد، نیت کردم ک خدایا با من حرف بزن و آرامم کن. قرآن را باز کردم و سوره‌ی تکاثر آمد. در آن لحظه سوره‌ی تکاثر اینگونه با من حرف زد که: مشکل از پراکندگی توست پسر، نه از حقیقت، و چه بخواهی و چه نخواهی حقیقت (انقلاب) خودش، خودش را نشان می دهد. قرار گرفتم، اما بعدا که در تفاسیر جستجو کردم اینگونه معنایی ندیدم. سوالم این بود که برداشت من از این سوره غلط بوده؟ و در صورت امکان مختصرا سوره را با رویکرد انقلاب شرح دهید. با سپاس و آرزوی عمر طولانی و پر از توفیق. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برداشت خوبی است 2- حضرت ربّ العالمین در سوره‌ی تکاثر ما را متذکر می‌کند که کثرت‌طلبی‌ها شما را بازی داده است در آن حدّ که به اموری مرده و قبرهای بدون حیات نظر دارید و این چیزی نیست که تا آخر برایتان پایدار بماند، به زودی با علم یقینی که پیدا می‌کنید متوجه می‌شوید که جهنّم را برای خود برافروخته‌اید و با نور عین‌الیقین با چنین عذابی روبه‌رو خواهید شد و از شما سؤال می‌شود چرا از نعمت‌هایی که برای نجات خود داشتید که از جمله انقلاب اسلامی است، استفاده نکردید؟ موفق باشید  

22273
متن پرسش
با سلام: آیا آیه تطهیر تنها سند قرآن در معصومیت امام است؟ منظور از اراده خدا در آیه تطهیر تشریعی است و یا تکوینی و به چه دلیل؟ آیا بدون استفاده از احادیث می توان این آیه را مختص به 5 تن دانست؟ با استناد به حدیث کسا که مربوط به 3 امام اول است عصمت باقی امامان چگونه دریافت می شود؟ با توجه به اینکه آیه تطهیر نصف دوم یک آیه است چگونه همسران پیامبر که در قسمت اول آیه مورد خطاب قرار گرفته اند در گروه قرار نمی گیرند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در این رابطه در کتاب «دعاى ندبه، زندگى در فردايى نورانى» ص: 41

مطالبی عرض شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

درباره خاندان آن حضرت فرمودى فقط خداوند اراده كرده تا شما اهل بيت را از هرگونه رجس و ناپاكى دور سازد و آن هم پاك‏بودنى خاص.

اين قسمت حاوى نكات مهم معرفتى است و اشاره دارد به قرآن كه مى‏ فرمايد: «... انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا ...»[1] اى اهل البيت! فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدى بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد.

با دقت در آيه‏ تطهير نكات زير مورد توجه قرار مى‏ گيرد.

1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، به معنى هرگونه پليدى جسمى و روحى است.

2- بيش از 70 حديث كه بيشتر از اهل سنت است اقرار دارد كه «اهل البيت» شامل، رسول خدا (ص) و حضرت‏ على (ع) و فاطمه ‏زهرا (س) و امام‏ حسن و امام ‏حسين «عليهم االسلام» مى ‏باشد.[2]

3- امّه ‏سلمه مى ‏گويد: بعد از آمدن آيه تطهير، رسول خدا (ص) عباى خود را بر سر حضرت على و همسر او و حسنين «عليهماالسلام» انداختند و بعد گفتند: بارالها! اين‏ها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستى،[3] (يعنى؛ تو زن خوبى هستى ولى جايت اين‏جا نيست).

سؤال: چرا آيه شامل زنان پيامبر نمى‏ باشد؟

جواب: اولًا: هیچ کس تا به حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده است، در حالى كه آيه خبر از عصمت «اهل البيت» مى ‏دهد و از جريان مباهله هم روشن مى ‏شود كه زنان پيامبر (ص) معصوم نيستند و لذا در كنار اهل البيت پيامبر (ص) جهت مباهله يك نفر از آن‏ها هم وارد مباهله نشده است.[4]

ثانياً: همه روايات از سنى و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل البيت معرفى كرده ‏اند.

ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود از ضمير «عَنْكُنَّ» كه قبل از آيه به صورت جمع مؤنث بود، بايد استفاده مى ‏شد و نه اين‏كه بفرمايد «عَنْكُمْ» يعنى ضمير را عوض كند.

4- بنا به روايات و هم‏چنين با توجه به سياق آيه، جاى اصلى آيه اين‏جا نبوده و با وَحى جبرائيل به دستور پيامبر (ص) بعد از نزول، به اين صورت تنظيم شده است، و اين روش در كليه آيات مربوط به اهل‏ البيت (عليهم السلام) هست كه در بحث مستقلى بايد به آن پرداخته شود.

5- از همه مهم‏تر چون اراده براى تطهير را در آيه منحصر به اهل‏ البيت (عليهم السلام) كرده و گفته است «انَّما»، اولًا: اين تطهير، آن تطهير عمومى كه خداوند براى همه مسلمين اراده كرده است نمى‏ باشد، و اگر همان تطهير بود كه براى عموم مردم اراده كرده، ديگر مقام خاصى براى اهل‏ البيت (عليهم السلام) محسوب نمى‏ شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براى همه خواسته است، پس اين طهارت، طهارت تشريعى نبوده، بلكه طهارت تكوينى مى ‏باشد. يعنى طهارت و عصمتى است موهبتى كه در اثر آن، نيروى فوق العاده باطنى عصمت در آن‏ها ايجاد شده است، تا آن‏ها نمونه كامل زندگى صحيح براى بشريت باشند.

6- خداوند در قرآن فرمود: «انَّهُ لَقُرْانٌ كَريم* في كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ الّا الْمُطَهَّرُون»[5] فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآنى است كه در كتاب مكنون است كه همان مقام غيبى قرآن است. از طرفى در آيه تطهير فرمود: فقط شما اهل‏ البيت به تمام معنى مطهريد، پس در واقع فقط اهل‏ البيت‏ مترجمان واقعى قرآن‏ اند و بقيه بايد قرآن را از آن‏ها ياد بگيرند. از طرفى فرمود: آن قرآن كريم را كه در كتاب مكنون است غير مطهرون نمى ‏توانند «مَسّ» كنند، و متوجه هستيد كه نفرمود: غير مطهرون نمى‏ توانند بدانند، بلكه فرمود: غير مطهرون نمى ‏توانند با آن حقيقت غيبى قرآن تماس بگيرند. اين نشان مى‏ دهد كه حقيقت قرآن يك امر وجودى و واقعى است و نه اعتبارى، و شرط تماس با آن حقيقت مطلق، داشتن طهارت مطلق است، و بقيه به اندازه ‏اى كه از نظر طهارت به اهل‏ البيت نزديك باشند از قرآن بهره دارند. البته لازم است عزيزان متوجه باشند كه فرهنگ اهل‏ البيت، فرهنگ طهارت است و از طريق طهارت مى ‏توان با قرآن ارتباط داشت. يعنى علمشان را با حفظ طهارت تكوينى خود پايدار نگه مى‏ دارند و فلسفه وجود آن همه عباداتى كه ما در سيره پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) مى‏ بينيم براى حفظ همين طهارت تكوينى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 33.

[2] ( 2)- به كتاب امام شناسى، ج 3، از آيت‏ الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى رجوع شود.

[3] ( 1)- امام شناسى، ج 3، ص 144، نقل از غايةالمرام، ص 287.

[4] ( 2)- ابن جرير و طبرانى آورده ‏اند كه رسول خدا فرمود: « انْزِلَتْ هذِهِ الْايةُ فى خَمْسَةٍ: فِى وَ فى عَلِى وَ الْحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» يعنى فرمودند: اين آيه در مورد پنج كس نازل شده (در زمان نزول) كه عبارتند از من و على و حسن و حسين و فاطمه (عليهم السلام). از طرفى در سوره تحريم خداوند دو تا از زنان پيامبر را به باد انتقاد مى‏ گيرد و مفسرين عامه آن را عايشه و حفصه معرفى مى ‏كنند. حال چطور مى‏ توان چنين تطهيرى را به زنان پيامبر نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‏ البيت معرفى كرده است.

[5] ( 1)- سوره واقعه، آيات 77 تا 79.

22263
متن پرسش
سلام: در پاسخ سوال 22254 که در خصوص بحث اعیان ثابته بود، فرمودید که به جزوه عرفان نظری که بر روی سایت قرار داره مراجعه کنم؛ بنده هم جزوه مربوطه را مطالعه کردم اما سوال اصلی من هنوز پاسخ داده نشده. در جزوه گفته شده که اعیان ثابته علم خداوند به استعداد ها و امکان ذاتی مخلوق است و خداوند می داند که اقتضای ذات و انتخاب های تکوینی هر موجود برای نحوه بودن خودش چیست و به آنها پاسخ مثبت می دهد و این استعدادها و ظرفیت های مخلوقات هم امکان ذاتی خود مخلوقاته و ظریفت و استعداد رو خدا مشخص نکرده چون این کار به نوعی خلاف عدل الهی است؛ امکان ذاتی هر چیزی مال خود شی هست نه آن که به اصطلاح فلسفی امر عارضی باشد، و مطلب در مجموع چیزی قریب به مضمون نقل قول معروفی بود که از ابن سینا در این زمینه وجود دارد که می فرماید «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها»، یعنى خداوند زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه به آن وجود بخشیده است. اینجا برای بنده این سوال پیش آمده است که اگر استعداد و ظرفیت های مخلوقات و امکان ذاتی آن را خدا مشخص و تعیین نکرده است و به اصطلاح فلسفی از خود شی است پس این خود شی از کجا آمده است؟ فرمودید که امکان ذاتی مخلوقات و ظرفیت وجودی آنها در علم خداوند متعال قرار دارد اما چطور شد که خدا به این نتیجه رسید که این مخلوقات با این ظرفیت ها و ویژگی ها، امکان ذاتی دارند؟ طبق جمله ما «جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها»، خداوند ظرفیت وجودی موجودات را به آنها نمی دهد بلکه فقط متناسب با ظرفیتی که دارند آنها را ایجاد میکنه، اگه این ظرفیت رو خدا مشخص نکرده پس این ظرفیت ها از کجا اومدن و چطور بدون این که خدا در پدید آمدن استعداد ها و امکان ذاتی نقشی داشته باشه خودشان به طور مستقل از خواست و اراده خدای متعال و طور خود به خود پدید آمده اند؟ اگر این امکان ذاتی رو خدا پدیده آورده است و امکان ذاتی و استعداد اشیاء مستقل از خواست و اراده خدا نیست هر چیزی که در اون هست هم به نوعی توسط خدا طراحی شده و خدا به خواست خود آنها را به آن گونه ای که هستند قرار داده است، مگر این که بگوئیم که اساس نظام هستی به اصطلاح فلسفی قدیم است و بدون آن که خدا آن را طراحی و ایجاد نماید ماهیت اولیه آن از ازل وجود داشته و خدا آمده از یک جایی به بعد بر مبنای آن ماهیات ازلی که وجود داشته کار را ادامه داده است! چگونه امکان ذاتی و استعداد اشیاء متعلق به خودشون هست و امکان ذاتی خودش به خودی خود از اول وجود داشته است و خدا در ایجاد و شکل دهی به این امکان و استعداد اونها هیچ دخالت و نقشی نداشته؟ اگر ممکن هست در این مورد توضیحاتی ارائه بفرمائید تا مسئله برای بنده روشن شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایِ «امکانِ ذاتی» کمی فکر کنید. وقتی «امکان»، ذاتیِ یک شیئ شد که دیگر معنا نمی‌دهد که چه کسی آن را به شیئ داده تا بگوییم از کجا آمده؟ به قول معروف: «الذاتیُ ما لا یُعَلَل» ذاتی را به دنبالِ علت‌گشتن روا نیست. مثل حضرت حق که ذاتی‌اش وجودی است، حال می‌شود گفت علت وجود حضرت حق چه چیز است؟ و یا آن وجود را از کجا آورده است؟ در این مورد عرایضی در شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت امام که در دانشگاه صنعتی بحث شد، داشته‌ام. موفق باشید

22227
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ببخشید وقتتون رو می گیرم. استاد من چند وقتیه نمیدونم چرا خیلی برام شبهه به وجود میاد! بعد از این همه سال زندگی تو اوج جوونی که دوست دارم مثل شهدا سیر کنم و به خدا برسم تازگی دائم برام شبهه به وجود میاد. درباره همه چیز مثلا درباره جایگاه زنان در عالم و اینکه خداوند مردان رو از زنان بیشتر دوست داره چون تو این دنیا همه چیز به نفع مردان هست مثلا قدرت داشتن و اینکه خانم ها تو همه چیز باید از همسرشون اجازه بگیرن و اینکه در هر موقعی که مردان تقاضا داشته باشن خانم ها باید گوش کنند حتی اگر روی شتر باشند. آخه واقعا چرا؟ یا مثلا تو خطبه ۸۰ نهج البلاغه حضرت علی گفته اند که خانم ها از نظر ایمان و بهره خرد کم دارند مثلا از نظر ایمان کم دارند چون عادت ماهانه می شوند و نمی توانند نماز و روزه بخوانند و واقعا هم همینطور است. مثلا خانم ها وقتی عادت ماهانه می شوند در ماه رمضان نمیتونند کامل کسب فیض کنند و محروم میشن. استاد این شبهات واقعا داره اذیتم میکنه. درباره همه چیز برام شبهه به وجود میاد. میشه لطفا یک راهکار به من بدید تا من خودمو اصلاح کنم و دیگه برام شبهه به وجود نیاد؟ می خواهم بچه دار شوم اما با این شبهات می ترسم بچه دار شوم. می ترسم بچه بی ایمانی تربیت کنم. خیلی خیلی دعا می کنم که درست بشم اما نمیدونم چرا اثر نمیکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عمده آن است که متوجه‌ی جایگاه زن در عالَم از دیدگاه معارف الهی باشیم تا در دلِ چنین جایگاهی به دستورات دین نسبت به زن، فهم کنیم و ببینیم هدف ربّ العالمین بیشتر آن بوده که طرف خانم‌ها به عنوان عنصر تربیتیِ انسان‌ها بگیرد؟ یا طرف مردها را؟ 2- در مورد خطبه‌ی 80 نهج‌البلاغه در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج ‏البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده‏ اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى ‏آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت‏ اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏ هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى‏ شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى ‏شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه ‏تنها پناهى براى او ايجاد مى‏ كرد و جلوى فحشاء گرفته مى‏ شد، زمينه‏ ى مادر شدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. موفق باشید   

22212
متن پرسش
سلام: آیا تفکرهایی که در قرآن آمده همه از یک جنس هستند؟ برای مثال تفکر در آیه 44 سوره نحل و تفکر در آیه 21 سوره حشر چگونه با هم جمع می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی مذکور می‌فرماید: «تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (21) یعنی ما باید در آینه‌ی رخدادهای تاریخی تفکر را دنبال کنیم به همان معنایی که در آیه‌ی 44 سوره‌ی نحل فرمود: ای پیامبر! اگر متذکر نوری از رخدادِ تاریخیِ اسلام که بر قلب مردم تابیده است بشوید، امید است که آن‌ها به تفکر آیند. همه‌ی این سخنان حکایت از آن دارد که تفکر حقیقی، تاریخی است. موفق باشید

نمایش چاپی