بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
526
متن پرسش
سلام. در آیه «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون» معنی زنده بودن شهدا چیست؟ و از چه سنخی است؟ مگر افرادی که به مرگ طبیعی می میرند نزد خدا زنده نیستند؟ آیا شهدا امکان تصرف در عالم ماده را دارند؟ «عند ربهم یرزقون» را هم لطفا توضیح دهید. تفاوت مرده با شهید چیست که خداوند اینگونه درباره او صحبت می کند در حالی که شهدا هم مثل مرده ها حضور فیزیکی در این دنیا ندارند؟ متشکرم
متن پاسخ
جواب سؤال 526 باسمه تعالی؛ علیک السلام: تأکید آیه بر روی زنده‌بودن شهدا نیست، بر روی رزق خاصی است که از نزد پروردگار به آن‌ها می‌رسد و از انوار الهی و تجلیات ربانی بهره‌مند و محفوظ می‌شوند و لذا می‌فرماید: « فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم‏ (سوره آل عمران آیه 170) نسبت به آنچه از فضل خدا به آن‌ها می‌رسد در شادی هستند و به همان اندازه که اذن داشته باشند می‌توانند در قلب افراد تصرف کنند و موجب انکشاف انسان نسبت به عالم غیب و معنا شوند. موفق باشید
339
متن پرسش
با سلام و عرض وقت بخیر خدمت شما استاد گرامی سوال بنده در مورد کلمه انزلنا در ایه 25 سوره حدید میباشد میخواستم بدانم کلمه انزلنا در این ایه به معنی از اسمان نازل کردن است یا به معنای خلق کردن میباشد ؟ این سوال من به خاطر شباهت این ایه با یکی از نظریه های زمین شناسی میباشد که میگوید اهن موجود در زمین منشا خارج از زمین دارد وبه صورت یک شهابسنگ به زمین رسیده است لطفا من را راهنمائی بفرمائید
متن پاسخ
اسمه تعالی علیکم السلام قرآن در آیه‌ی 21 سوره‌ی حجر می‌فرماید: « وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» و هیچ چیز نیست مگر آن‌که گنجینه‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏اى معین فرو نمى‏فرستیم. پس طبق آیه‌ی فوق؛ هرچیز از نزد خدا نازل‌شده منتها نزول به آن معنی نیست که چیزی مثل قطرات باران از بالا به پایین بیفتد، بلکه به معنی آن است که حقیقت غیبی آن نزول کرده تا به صورت مادی درآمده. مثل معانیِ موجود در ذهن شما که به صورت لفظ در می‌آید و به ارتعاشات هوا تبدیل می‌شود. اما در مورد آن نظریه که می‌فرمایید چون رشته‌ی من زمین‌شناسی است فکر می‌کنم نظریات زیادی بر ردّ آن نظریه مطرح است که آن نظریه را غیر قابل اعتنا می‌کند. موفق باشید
332
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت برخی از تفسیر نویسان معتقدند که تفسیر آنها چون به صورت گروهی نوشته شده این مزیت را دارد که یکدست است بر خلاف تفاسیری که به دست یک نفر نگاشته شده است که نویسنده در ابتدای تفسیرش بسیار با حوصله و شرح وارد می شود ولی در اواخر به علت طولانی شدن کار با خستگی مواجه می شود و می خواهد هر چه زودتر کار را به اتمام برساند و لذا چنین تفسیری یکدست نبوده و معمولا سوره های نهایی با اینکه حاوی اساسی ترین اعتقادات دینی است اما مورد کم لطفی قرار می گیرند. ظاهرا تفسیر المیزان نیز چنین است چرا که آخرین جلد المیزان از سوره معارج که در جزء 29 قرار دارد تا پایان قرآن را در بر گرفته است.لطفا نظرتان را بفرمایید. با تشکر 6 / 7 / 1388
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام سوره‌های آخر قرآن سوره‌هایی است که بیشتر باید با نگاه تأویلی و باطنی تفسیر شود و روش علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» این نبود که در تفسیر المیزان به آن جنبه‌ها بپردازند. از طرف دیگر علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» بسیاری از نکاتی که در سوره‌های آخر قرآن لازم بود ذکر کنند در سوره‌های قبلی متذکر شده‌اند، از این گذشته آیا تفسیرهایی که به صورت گروهی نوشته شده که اجر نویسندگان آن ها با خدا باشد و واقعاً هم خدمت کرده‌اند ـ ولی با این‌همه - آیا قابل مقایسه با تفسیر المیزان است که امثال شهید مطهری«رحمةالله‌علیه» که خود یک قرآن‌شناس است در مورد آن می‌فرماید: در طول تاریخ اسلام چه در حوزه‌ی اهل سنت و چه در شیعه، تفسیری نظیر المیزان نیامده و صدسال طول می‌کشد تا ارزش آن معلوم شود. موفق باشید
318
متن پرسش
با سلام ودعای خیر برای شما استاد گرامی خواهشمندم این حدیث امام صادق ( ع) را برایم بصورت ساده وسلیس ترجمه فرمایید : ای یطهرهم عن کل شیئ سوی الله اذلا طاهر من تدنس بشیئ من الاکوان الا الله
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام حدیث در مورد شراب ابرار است که خداوند در مورد آن می‌فرماید: «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»(سوره‌ی انسان، آیه‌ی 21) حضرت صادق«علیه‌السلام» در معنی «طهور»بودن آن شراب می‌فرمایند: آن شراب ابرار را از هرگونه آلودگی که در ممکنات هست ـ که همان نقص مرتبه‌ی امکانی باشد ـ پاک می‌کند. یعنی آن شراب انسان را از ماسوی‌الله شستشو می‌دهد و در نتیجه تمام عالم را آینه‌ی جمال حق می‌بیند، همان شرابی که مرحوم ملامهدی نراقی در موردش می‌گوید: بیا ساقیا من به قربان تو....فدای تو و عهد و پیمان تو --- مِیّ ده که افزایدم عقل و جهان....فَتَد در دلم عکس روحانیان --- از آن میّ که پروردگار غفور....نموده است نامش شراب طهور --- بیا ساقی ای مشفق چاره‌ساز....بده یک قدح زان میّ غم‌گداز-- موفق باشید
314
متن پرسش
در شب قدر رمضان 39سالگی حضرت محمد (ص) قران دفعن به ایشان نازل شد یا 40سالگی اگر39سالگی بود وقتی به ایشان گفتند قران رادر رسالتشان بخوانند بدنشان می لرزید و اگر در40سالگی به ایشان نازل شده پس رمضان که بعد از رجب است چطور در ماه رجب تدریجی به ایشان نازل میشده است در صورتی که همه قران را نمی دانستند
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام هرچه هست باید حقیقت قران ابتدا به صورت دفعی در شب قدری بر قلب مبارک پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نازل شده باشد و حضرت حقیقت قرآن نازل‌شده به صورت تدریج را ؛ بشناسند. حال چه اشکال دارد که قبل از آن‌که نزول قرآن به صورت تدریجی شروع شده باشد در زمانی که ماه رمضان هم نباشد به صورت دفعی و اجمالی بر حضرت نازل شده باشد، نمی‌توان نزول دفعی قرآن در غیر ماه رمضان بر پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» را نفی کرد. چنانچه در روایت داریم: در سال آخر عمر پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» دوبار قرآن بر حضرت نازل شد و در سال‌های قبل هر سال یک‌بار بر آن حضرت عرضه می‌شده. موفق باشید
305
متن پرسش
با عرض سلام، در مورد اینکه جناب علامه در مورد قیومیت مار بر زن اشتباه کردند چند تا سوال داشتم اول اینکه مساله به این سادگی‌ نیست که بگیم علامه اشتباه کردند،چون این اشتباه به خانه نشین کردن نیمی از از اجتماع می‌‌انجامد و خوب ما خودمون بهتر میدونیم که علامه چه قدر روی این مسائل حساس بودن،و نمی‌شه گفت که علامه همین طوری این اشتباه رو کردن. ما هم قرار شد بنا بر بحثی‌ که در سوره فجر کردین کاری به قبول داشتن خود جناب علامه نداشته باشیم و با عقل خودمون اون فرضیه‌هایی‌ که علامه به این نتیجه میرسن رو بسنجیم و به اون نتیجه برسیم،چرا علامه برا این تتیجگیریشون هیچ دلیلی‌ نمیارن، شاید جای دیگه اشاره کردن که من نمیدونم لطفا راهنمایی کنید. یه مساله دیگه اینکه پس خدا آیا کمک نمی‌کنه که ادم هم چین اشتباهی‌ نکنه؟ممکنه بگین که کمک خدا اینه که یک نفر امروز مانند آیه لله جوادی میان و درست میفهمند ولی‌ خوب از کجا معلوم که یک نفر بعد از ایشون نیاد و یک چیز دیگه‌ای بگه درسته که نمی‌شه با وجود چند اشتباه در یک مجموعه از کل آن محروم شد که احادیث ما هم همگی‌ درست نیستند ولی‌ واقعا چه معیاری باید باشه که ادم بفهمه که این درسته یا غلط بالاخره ادم با یه اعتمادی میره سراغ تفسیر، فرض کنین یه حاج آقایی یک عمر رفته و بر اساس این تفسیر برا مردم گفته که ای مردم زن بر مرد قیم نیست و خودش هم این سختگیری‌ها رو با زن و بچه اش کرده الان فهمیده که نه اینطوریام نیست خوب تکلیف این بابا چیه؟ خوب اینم خودش می‌شه یه جور قرأت متفاوت از دین. و سوال دیگه من این بود که کسی‌ که به توحید میرسه و زشتی کار رو میبینه چطور دیگه اشتباه می‌کنه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام همان‌طور که متوجه‌اید اهل توحید وارد نور می‌شوند و نور الهی موجب می‌شود که آن‌ها حق را از باطل تشخیص دهند و بنده علامه طباطبایی و امثال ایشان را این‌طور می‌بینم که با نور الهی موضوعات را می‌نگرند و آیات را تفسیر می‌کنند و لذا تفاوت نظر چنین بزرگانی در اَدق و دقیق‌بودن نظرات آن‌ها است که یکی را خدا در موضوعی دقیق‌تر می‌کند و لذا این‌طور نیست که نظر دقیق نسبت به نظر اَدق باطل باشد تا بگوییم یکی درست می‌گوید و دیگری اشتباه. مثل نور که دارای شدت و ضعف است ولی این‌طور نیست که نور ضعیف واقعیات را نشان ندهد. همچنان‌که در قرآن در سوره‌ی حشر آیه‌ی 5 می‌فرماید: با این‌که بعضی مؤمنین نظرشان آن بود که نخل‌های یهودیان را قطع کنیم تا امیدشان قطع شود و از مدینه بروند و بعضی دیگر می‌گفتند این‌ها بالاخره می‌روند نخل‌ها را قطع نکنید تا برای مسلمانان بماند، خداوند می‌فرماید هر دو کاری که انجام شد به اذن الهی بود و نتیجه آن شد که فاسقان یعنی یهودیان که عهد خود را با پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» شکستند خوار و ذلیل شوند. عرض بنده آن است که عموماً علماء توحید هرکدام جلوه‌ای از حقیقت را برروی ما می‌گشایند و به هرکدام عمل کنیم راه توحید را پیموده‌ایم. موفق باشید
308
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز. شما در نکات معرفت النفس گفته اید که بر اساس آیه "کل نفس بما کسبت رهینه" ما در آخرت تنها با اعمال تشریعی خود روبرو هستیم و چون مرد و یا زن شدن ما اراده تکوینی ما بوده است پس مرد و زنی در قیامت نیست. حال سوال بنده این است که ازواج مطهره ای که قرآن از آن سخن به میان می آورد آیا هر دو از یک جنس هستند؟ و اگر این طور است چه نیازی است که دو نفر باشند؟ مگر دیگر تکامل مرد و زنی به معنای دنیایی آن در آنجا وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام عرض شد علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در تفسیر آیه‌ی 101 سوره‌ی مؤمنون می‌فرمایند: «فَلا اَنْسابَ بَیْنَهُم یَؤْمَئِذٍ...» در آن روز نسبتی بین انسان‌ها نیست تا یکی فرزند یا همسر دیگری باشد. می‌فرمایند: موضوع همسربودن زن برای مرد و یا مرد برای زن جهت تولید مثل است و چون در قیامت موضوع تولید مثل منتفی است پس چنین نسبت‌هایی در آن‌جا معنی ندارد، و لذا موضوع ازواج مطهره را باید طور دیگر نگاه کرد و آن عبارت است از این‌که آثار اعمال معنوی که انسان به خلوص نیّت انجام داده در آن‌جا با جان انسان ممزوج است و به‌عنوان جلوه‌هایی از انوار بهشتی با انسان مأنوس می‌باشد که در بحث در باره‌ی حوری در سوره‌ی واقعه مورد بررسی قرار گرفت. می‌توانید سی‌دی‌های مربوط به سوره‌ی واقعه را مطالعه فرمایید. موفق باشید
299
متن پرسش
با سلام، شما در تفسیر سوره فجر از اهمیت تفکر و عقل در مواجه با قرآن سخن گفتید، می‌خواستم بدانم اولا نقش تفسیر در این مرحله چیست و ثانیا ما می‌دانیم که تفسیر قرآن احتیاج به یک اشراف کلی‌ بر قرآن دارد و چه بسا یک تعقل طولانی‌ روی یک ایه میتواند بدون در نظر گرفتن آیه دیگر یا حدیث دیگری نتیجه کاملا اشتباه بدهد و همچنین می‌دانیم که تفسیر احتیاج دارد به یک جور اجتهاد که از عهده هر کسی‌ بر نمیآید پس چه طور ما به فهمه خودمان از قرآن اعتماد کنیم؟ چطور میتوان از این تفسیر به رای که مشکل روشنفکران ماست بپرهیزیم؟
متن پاسخ
جواب سؤال 299 باسمه تعالی علیکم السلام تفکر در فضای آیات قرآن غیر از تفکری است که موضوع آن مبهم است. اگر انسان در موضوعی که قرآن طرح می‌کند تعقل کند عملاً عقل خود را در مسیر صحیح قرار داده و از مواهب آن بهره‌مند شده، و چون هر آیه و سوره‌ای در انسجام با سایر آیات و سوره‌ها است و همه‌ی آن‌ها از خدای حکیمی صادر شده که تمام جوانب هر موضوعی را در نظر دارد، اگر برنامه‌ی تدبّر و تفکر در آیات را در خود زنده نگه‌داریم از آن‌جایی که قرآن نور است، از هرکجا شروع کنیم، گویا با همه‌ی حقیقت قرآن ارتباط پیدا کرده‌ایم. مشکل بعضی از روشنفکران آن است که نظرات خود را بیشتر از نظر قرآن قبول دارند و لذا سعی نمی‌کنند با تفکر و تدبّر در آیات، قرآن را بفهمند، بلکه تلاش می‌کنند نظرات خود را بر قرآن تحمیل کنند. موفق باشید
55
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد گرامی طاهرزاده گاه و بیگاه در رسانه ها یا بعضی مجالس سوالات و شبهاتی راجع به جایگاه زن در اسلام بیان می شود و به ایاتی از قبیل آیات 5 و 6 سوره مؤمنون ، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران وبعضی از آیات دیگر که مضمونی به ظاهر مردسالار دارد استناد می کنند و می گویند در خطبه 80 نهج البلاغه حضرت زنان را افرادی کم عقل خوانده یا به علت عادت ماهیانه که امری غیر ارادی است برای آنها نقص در ایمان قائل است (هرچند بعضی از علما معتقدند این خطبه سندیت ندارد و متعلق به حضرت نیست ) و از آن مهمتر آیه 14 آل عمران است که خطابش ناس می باشد ولی چون در مقابل حب النساء قرار گرفته است معلوم می شود مورد خطاب مردان هستند و به استناد این آیه مجبوریم تمام ناس های قرآن را مترادف با مردان بگیریم و منظور این افراد این است که خداوند طایفه محترم نساء را داخل آدم حساب نکرده استمخصوصا در این ایه که آنها را در کنار طلا و نقره مانند کالا قرار داده است . خواهشمند است توضیحی مکفی راجع به خطبه حضرت و آیات نامبرده بفرمایید.
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ در مورد خطبه 80 نهج‌البلاغه که جناب سید رضی صراحت دارد که پس از جنگ جمل حضرت ایراد فرموده‌اند و با توجه به این‌که روش سید رضی تقطیع‌کردن خطبه‌های حضرت بوده و آن قسمت‌هایی را می‌آورده که جنبه‌ی بلاغت آن زیاد بوده معلوم می‌شود مورد خطاب، عایشه باید باشد. و به گفته‌ی آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی»؛ این خطبه هیچ پایگاهی ندارد، چرا که برهان‌هایی که می‌آورد خودش خودش را نقص می‌کند، لذا به اهلش وامی‌گذاریم. از طرفی برای آن‌که فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانیم باید آیات زیادی را مدّ نظر قرار دهیم، در ضمن موضوع کنیزان که در جنگ اسیر می‌گشتند و به عنوان غنائم جنگی خرید و فروش می‌شدند، لازم است مفصلاً بحث شود، همین قدر بدانید که اسلام با ورود آن‌ها در خانواده‌ی یک مرد مسلمان نه‌تنها پناهی برای او ایجاد می‌کرد و جلوی فحشاء گرفته می‌شد، زمینه‌ی مادرشدن او پیش می‌آمد و جهت شخصیت او تغییر می‌کرد که البته احتیاج به بحث طولانی دارد. اما در مورد شخصیت زن در اسلام، عنایت داشته باشید که ابتدا باید آیات صریح را که موضوع را روشن می‌کند مورد توجه قرار داد و سپس بقیه‌ی آیات را بر مبنای آن‌ها تحلیل نمود. و چون بنده در حال تدوین کتابی در این مورد هستم اجازه دهید قسمتی از آن را خدمتتان عرض کنم شاید خطوط کلی نگاه اسلام به زن در قرآن روشن شود. قرآن می‌گوید ای زنان و ای مردان! بگذارید تا قصه‌ی زندگی شما را برایتان در این راستا روشن کنم، قصه‌ی زندگی شما این است که «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى»؛ هرکسی می‌خواهی باش، زن یا مرد، اگر عمل صالح انجام بدهی و مؤمن هم باشی «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً»؛ حتماً حیات چنین کسی را پاک می‌کنیم و از وسوسه‌ها و عدم خلوص‌ها نجاتش می‌دهیم «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» و نتیجه کارش را با بهترین عملی که انجام داده به او می‌دهیم. «مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»؛ یعنی با بهترینِ آن کارهایی که همواره می‌کرده جواب همه کارهایش را می‌دهیم. شما همواره نماز می‌خوانید و همواره نیتتان این بود که به بهترین شکل نماز را به‌جا آورید و در این امر پایمردی داشتید و همواره سعی بر بهترشدن آن می‌کردید، حالا آن بهترین را می‌گیرند و تمام نمازهای شما را بر اساس همان نمونه‌ی عالی‌اش حساب می‌کنند. می‌فرمایند: زن می‌خواهی باش، مرد هم می‌خواهی باش، اگر عمل صالح انجام دهی در حالی‌که روح ایمانیِ خود را حفظ کرده باشی و جهت‌گیری قلبت به طرف حق باشد، اولاً: حیاتت را طیّب می‌کنیم. ثانیاً: اجر بهترین عمل را به همه اعمالت سرایت می‌دهیم. چنانچه ملاحظه می‌فرمائید وقتی بحث از عالی‌ترین هدف و غایت یعنی «حیات طیّب» از یک طرف و «اجر نیکوترین عمل» از طرف دیگر مطرح است تأکید دارد که در اینجا زن و مرد فرق ندارد، چرا که اوج کمال جایی نیست که برای رسیدن به آن مرد بودن، کمال و یا زن بودن، نقص باشد. حیات طیّب مژده بزرگی است، مشکلی که عموماً ما داریم این است که به داشتن حیات طیّب، دل‌خوشیم ولی به آن نمی‌اندیشیم. متوجه نیستیم برای رسیدن به آن باید درجه شعورمان از حیات حیوانی بسیار بالاتر بیاید. در حالی که حیات حیوانی، حیات طیّب نیست . خوک و گرگ حیات دارند و زنده‌اند اما این نوع حیات برای بنده حیات طیّب نیست، خوک مظهر شهوات است و گرگ مظهر درندگی است، حیات بنده و جنابعالی باید حیات انسانی باشد که آزاد از غلبه شهوت و کبر است، شأن حیات انسانی حیات طیّب است، حیات انسانی باید از هرگونه رذیله‌ای خالص باشد، نه گرگ باشد، نه خوک، شهوتش شهوتی باشد زیر فرمان عقلِ شریعت، غضبش غضبی باشد زیر فرمان عقلِ شریعت، و جهتش، جهت نفی منیّت و توجه به حق باشد، این حیات، حیاتی است که به آن خالص و طیّب می‌گویند. شما وقتی می‌گویید هوا پاک است به این معنی نیست که نیتروژن و اکسیژن نداشته باشد، هوای پاک هوایی است که آنچه نباید داشته باشد را ندارد. عقاید و صفاتی در ما هست که مزاحم جهت‌گیری ما به سوی حقیقت است آیه مژده می‌دهد که اگر هر زن و مردی در دین‌داری صبر و پشت‌کار داشت، عوامل مزاحم را از صحنه جانش پاک می‌کنیم، تا اولاً: در شرایط خوبی ادامه حیات دهد. ثانیاً: در قیامت با بهترین اعمال خود برای همیشه روبه‌رو باشد.موفق باشید
نمایش چاپی