بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32695
متن پرسش

جناب استاد طاهر زاده با عرض سلام و احترام: برای توکل کردن به حضرت حق در امور دو دیدگاه در ذهن خود دارم: اولی همان دیدگاه توحیدی و باور همه کاره بودن خداوند و بقول جناب مولوی: «چون‌که رخنه نیست در عالم پدید /  خیره یوسف‌وار می‌باید دوید» و دومی همان داستانیست که از حضرت پیامبر موقع بستن زانوی شتر نقل کرده اند همانکه جناب مولوی می فرمایند با «توکل زانوی اشتر ببند». هر چه می اندیشم برای مورد دوم هیچ سنخیتی با مورد اول نمیابم و در ذهن خود به تناقض رسیده ام و بنظرم در این مورد حق با صحابه‌ ی پیامبر است وقتی داریم کارهایمان را حتی در کارهای جزئی مثل بستن زانوی شتر یه درستی و محکمی انجام می‌دهیم دیگر چه جایی برای توکل باقی می ماند؟ مثلا به طور خاص اگر در امر تصمیم برای ازدواج وقتی هیچ شرایطی حتی شرایط حدااقلی (مسکن و درآمد مطمئن) را نمی توان به طور محکم و جدی فراهم کرد پس نباید ازدواج کرد و توکل نوعی توهم ذهنی است! جناب استاد لطفا جهت حل این تناقض بنده را یاری بفرمایید. با کمال تشکر از لطف حضرت عالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهانی که در آن زندگی می‌کنیم ظرفیت آن را دارد که نیازهای منطقی ما را جواب دهد و از این جهت تلاش می‌کنیم هرچند در ابتدای امر رخنه‌ای به چشم نیاید. از طرف دیگر در این جهان و همراه با این تلاش‌ها با هرکاری که روبه‌رو شدیم باید احتیاط‌های لازم را در حدّ توان خود انجام دهیم تا در عین حضور در جهان با ظرفیت‌های خاص و امید به گشوده‌شدن راه، با بی‌باکی جلو نرویم. موارد زیادی پیش آمده که بعضی‌ها پس از گشوده‌شدن رخنه‌ها با بی‌باکی عمل کردند و زانوی اشتر را نبستند و به مشکل افتادند. موفق باشید    

32613
متن پرسش

چند سوال داشتم که ذهن مرا مشغول کرده می‌خواستم تحلیل نمایید و درستی و غلطی آن را بیان کنید و اگر ناقص است تکمیل نمایید تا به شکی که در چیستی خداوند دارم پاسخ دهم. ۱. کمالات از وجود ناشی می‌شوند اگر کمال مطلق بخواهد وجود داشته باشد لازمه اش این است که وجود بدون حد داشته باشیم و این وجود بدون حد زمانی تحقق می‌یابد که عدم حقیقتی نداشته باشد تا وجود به آن حد عدمی محدود نشود. عدم حقیقت ندارد. حال چرا عدم حقیقت ندارد؟ چون اگر عدم حقیقت داشت وجود خواهد داشت و این می‌شود وجود و دیگر عدم نیست و عینا همین حکم نامحدودیت برای این عدمی که فرض شده و در اصل وجود است می‌بایست تعمیم یابد یعنی همین عدم که وجود دارد و در اصل همان وجود است و نمی‌تواند ناقص باشد زیرا در این صورت محدود به حد عدمی می‌شود. بنا براین تشکیک در وجود باطل می‌شود نمی‌توان موجودات ناقص را دارای وجود ضعیف قلمداد کرد چون وجود به جهت نبودن عدم هیچگاه ضعیف نمی‌شود و موجودات ضعیف ظهورات صفات خدا در حدی که حکمت خدا اقتضا می‌کند هستند. ۲. آیا خدا می‌شود خود را معدوم کند؟ خیر محال است زیرا عدم حقیقتی ندارد اگر برای عدم که حقیقتی ندارد وجود فرض کنیم اینطور می‌شود که خدا بخواهد خود را تبدیل کند به حالتی که وجودی ندارد یعنی چیزی می‌بایست غیر وجود (همان حالت) وجود داشته باشد که خدا به آن مبدل شود حال انکه وجود مقابلی ندارد و غیر وجود تحققی ندارد. ۳. آیا خدا موجودات را از عدم آفریده و از نیستی به هستی آورده؟ امکان ندارد زیرا اولا عدم تحقق ندارد و وجود خدا چون لایتناهیست نمی‌توان وجودی به آن اضافه کرد. پس این موجودات چیستند؟ جواب اینکه خدا ازروی فیض خود هستی خود را به شکل موجودات مختلف ظاهر ساخته و همه از قدرت و حول و قوه الاهی ند و در اصل فقط خدا وجود دارد و این منی هم که انسان با آن احساس استقلال می‌کند ظهوری محدود از وجود خداست. ۴. آیا موجودات را می‌شود خدا معدوم کند؟ خیر چون عدم تحققی ندارد حقیقت معدوم شدن یعنی تبدیل وجود به عدم وقتی عدم وجودی ندارد وجود نمی‌تواند به چیزی که نیست تبدیل شود. حال پس چرا میگوییم من اینجا هستم و فلان جا نیستم این از روی عدم من در جای دیگر نیست؟ خیر وجود من در این مکان ظهور وجود خداست و این ظهور به اندازه اقتضای حکمت خداست و چون در جای دیگر ظهور صفات وجودی خدا صورت نگرفته به ذهن متبادر می‌شود که عدم وجود من در آن جای دیگر تحقق یافته.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است. آری! «وجود» در نسبت با ما دارای مراتب و شدت و ضعف است و نه در رابطه با خودش 2- نکته خوبی است. ۳. آری! در علم خداوند امکان هر موجودی هست و خداوند آن موجود را که در علم او امکان تحققش هست، وجود می‌دهد و به آن می‌گوید: «کُن فَیَکون» بشو و می‌شود. ۴. نابودکردن موجودی توسط خداوند به معنای گرفتن فیض وجود از آن موجود است. موفق باشید

32586
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: عبادت قبول. در مورد فرضیه جهان موازی جنابعالی نظری دارید؟ فکر می کنم (شاید اشتباه باشد) هر از چند گاهی فرضیاتی خیالی را مطرح می کنند تا بتوانند اصل خلقت و خالق واحد و مباحث اعتقادی را مورد تشکیک قرار بدهند خواستم نظر جنابعالی را بدانم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور پراکنده بنده نیز چیزهایی در این موارد می‌شنوم و یا می خوانم ولی هرچه دقت می‌کنم مبنایی برای این سخنان جز فرضیه‌های ذهنی نمی‌یابم، برعکسِ آنچه که ما در سخنان حکیمان و یا آیات الهی می‌یابیم. موفق باشید

32465
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم استاد طاهرزاده. در دستگاه «هر چه هست، اوست» با درک باطن باطن باطن در نماز، وقتی می‌گوییم: الحمدلله الذی هدانا لهذا ... یا الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین و ... از حالت اینکه گوینده اوست خارج می‌شوم. در این مواقع چه باید بکنم؟ سایه حضرتعالی متعالی 🤲

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌جا است که باید متوجه شد حضرت محبوب در عین احدیت و بیکرانگی، «صمد» است و «مقصود» که باید به سوی او روانه شد در عین حضور در آغوشِ بیکرانه او. و عبادات ما جهت رفع حجاب این نوع حضور است تا احساس کنیم به سوی اویی می‌رویم که از همه به ما نزدیک تر است ولی حجاب‌های دنیایی مانع احساس این حضور است. و عبادات این حجاب‌ها را کم و کم‌تر می‌کند تا آن‌جا که می یابیم حتی او است که از زبان بنده حمد خود را می‌کند. عرایضی در این رابطه در بحث سوره «حمد» و سوره «توحید» شده است. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AD%D9%85%D8%AF&tab=sounds

https://lobolmizan.ir/sound/962#sound-row-4073

32428
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم: استاد ممنون می شوم اصلاح فرمایید. چون انسان مظهر اسماء و صفات پروردگار عالمیان است. و از آنجا که ذکر و ذاکر و مذکور یکی است. می‌توان در نظر داشت که در هنگام نماز و ذکر و دعا، خود را با حقیقت آیات و اذکاری که در همه عالم یکی است، هم جهت کرده ایم تا آنها به ذهن و زبان ما جاری شوند. و ما در این لحظه با هرچه که مظهر این کلمات است یکی شده آیم. و با اراده خود می‌شود با ذکر دیگری هماهنگ شد، به آن منتقل شد و آن را بروز داد؟ به همین طریق همه اعمال دیگرمان را؟ و غفلت از این حضور همان گناه و معصیت است؟ سایه حضرتعالی مستدام. آمین 🤲

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رحمت حضرت حق همچنان گشوده و واسعه می‌باشد و ما را به سوی افق‌های بلندمرتبه می‌خواند تا در آن عوالم عالی حاضر شویم. پس چرا با اذکاری که موجب قرب بیشتر به حضرت «الله» که جامع جمیع اسماء است و با اعمالی که ما را در آغوش حضرت محبوب قرار می‌دهد، ورود نکنیم؟ آری! «کم نخواهد شد بگو دریاست این». موفق باشید

32425
متن پرسش

سلام علیکم: استاد گرامی، شخصی چه عرض کنم آتئیست خواسته که توحید برایش اثبات بشود حالا چه کتابی، چه شرحی که بیدار کننده فطرت او باشد سراغ دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحث «معرفت نفس» در ابتدای امر و «برهان صدیقین» پس از آن؛ می‌تواند عقل بشرِ این تاریخ را متذکر امور قدسی بنماید. البته دو کتاب مذکور همراه با شرح صوتی آن بهتر کمک خواهد کرد. موفق باشید  

32407
متن پرسش

سلام علیکمک جهت تقویت اراده و عزم قوی و ثبات در ایمان مداومت بر کدام سور و آیات و اذکاری پیشنهاد می‌کنید؟ بنده بسیار بی اراده و سست ایمان شدم. با یک فوت عمارت ایمانم سقوط می‌کند. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چاره کار تقویت معارف توحیدیِ حضوری است. پیشنهاد می‌شود مباحث «معرفت نفس» مثل کتاب «آشتی با خدا» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال شود. هر دو کتاب در قسمت نوشتارهای سایت موجود است. موفق باشید

32357
متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در کتاب خویشتن پنهان و همچنین ۱۰ نکته از معرفت نفس فرمودید رابطه مخلوقات با خداوند رابطه تجلی می‌باشد یعنی مخلوقات ظهور و تجلی خداوند هستند و این باشد استمرار داشته باشد پس چرا خداوند بیشترین جای قرآن گفته خلق مثلا «خلق السماوات والارض» چرا نمی‌گوید یخلق که استمرار داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «خَلَقَ» به معنای «اَلَّفَ» یعنی جمع‌آوری است مثل آن‌که خداوند بدن ما را از همین عالم ماده به این صورت شکل می‌دهد. ولی در موضوع «وجود» و وجوددادن، بحثِ تجلی در میان است که با دنبال‌کردن «برهان صدیقین» این موضوع به خوبی روشن می‌شود. موفق باشید 

32335
متن پرسش

سلام علیکم و خدا قوت: ۱. شما قائل به (وحدت وجود و کثرت موجود) هستید یا (وحدت وجود و وحدت موجود) یا (وحدت وجود و وحدت موجود عین کثرتهما) ۲.حضرت امام خمینی و جناب آقای ابن عربی به کدام از موارد ذکر شده قائل هستند؟ ۳. وحدت شخصی وجود کدام نوع از وحدت وجود های ذکر شده می‌باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در این رابطه بهترین تعبیر را جناب صدرالمتألهین دارند که می‌فرمایند: «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» حاکم است که بحث آن مفصل است از آن جهت که

 «در دل انگور می را دیده ‏اند ** در فنای محض شی را دیده ‏اند»

و در عین حال، انگور را مظاهر آن میّ باید دانست به همان معنایی که اسم در مسما فانی است. در این مورد خوب است به شرح سوره حمد حضرت امام رجوع شود. موفق باشید

32319
متن پرسش

سلام استاد: عذرخواهی می کنم بابت زحمتی که ایجاد می شود. ان شاء الله خداوند جبران کنند. مباحث وحدت وجود، اسفار، تفسیر سوره توحید و وحدانیت خدا و... در حد فهم تئوری مطالعه شده است هرچند فهم و درک واقعی محقق نشده است. سوالی برای من پیش آمده که با تفکر و مطالعه نتوانستم پاسخش را پیدا کنم لطفا راهنمایی بفرمایید. با توجه به اینکه فقط الله وجود دارد و مخلوقات تجلی او هستند و جز او وجود ندارد، بودن مخلوقات به خصوص انسان به عنوان تجلی حق متصور است کشش انسان به سمت حق و اطاعت و انجام عمل صالح هم متصور ست، هرچند درکش سخت است، اما قوه اختیار او و رودررویی و مخالفت با الله توسط چه چیزی انجام می شود؟ الله که با خودش مخالفت نمی کند آیا می توان گفت؟ شدت و ضعف این تجلی عامل کشش و دوری می شود، انسانی با شدت وجود بیشتر به سمت درجات بالاتر وجود میل دارد و انسانی با ضعف وجود نسبت خود را با عدم و نیستی بیشتر حس می کند و به آن سمت حرکت می کند. و هرچه وجود ضعیف تر باشد، حق پوشیده تر و فرد در غفلت بیشتری است. با این توصیف عامل حرکت شدت و ضعف وجودی فرد است که رنگ و بوی اختیار ندارد. و اگر انتخابگری انسان را بپذیریم، هویت انتخاب گر انسان گویی یک هویت استقلالی است که با توجه به وحدانیت خدا قابل فبول نیست. استاد بی زحمت راهنمایی کنید و اگر منابعی برای فهم این مطلب موجود هست معرفی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علامه طباطبایی می‌فرمایند ما در مختاربودن، مجبوریم به این معنا که اختیار، نوعی عطای الهی در وجه تکوینی ما است تا خداوند در بستر اختیار ما یعنی در آینه مخلوق به نحوی خاص به ظهور آید تا خود را در آینه خود بنگرد و این احساس بودن، احساس بودن دیگری است نسبت به آنچه خداوند خود را در خود احساس می‌کند. ۲. به انسان فکر کنید و امکانات مختلفی که در مقابل او هست بر عکس سایر موجودات که دارای امکانات مختلف نیستند. همین‌که انسان در مقابل خود امکانات مختلف را می‌یابد، خود به خود ترجیح یکی بر دیگری موجب به ظهورآمدن اختیار در ذات او است و از این جهت می‌توان گفت اختیار، ذاتیِ انسان است زیرا امکان، ذاتی او است. ۳. شدت و ضعف ظهور انسان برای خود نسبت به بنیانی که دارد که همان فطرت اوست، در راستای اختیار او معنا دارد چرا که می‌تواند نسبت خود را از طریق عبادات و تقوا به فطرتش نزدیک کند و با شدت بیشتر از کمالات در خود و در محضر خداوند حاضر شود. بنابراین نه اختیار موجب استقلال انسان در مقابل خداوند می‌شود و نه اختیار، امری است که توسط آن خدا با خود مخالفت کرده باشد بلکه در ذات انسان و پیرو خلقت او به میان می‌اید از آن جهت که انسان در مقابل امکانات مختلف قرار می‌گیرد و خود را باید در درون یکی از آن امکانات به ظهور آورد و این خود به خود موجب ظهور اختیار می‌گردد. و این‌جا است که سخن علامه طباطبایی معنا می‌دهد که چرا می‌فرمایند انسان در مختار بودن، مجبور است زیرا همچنان‌که عرض شد و جناب شیخ الرئیس نیز بر آن تأکید دارد «امکان، ذاتیِ انسان است»[۱] و اختیار را به امکان‌های مختلف انسان باید ربط داد. موفق باشید

[۱] - جمله مشهور شیخ اشاره به همین دارد که می‌فرماید: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل اوجدها».

32289
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: دو سوال داشتم خواهشمندم پاسخ دهید ۱. بنده تفکرم در مورد خدا اشراقی است و معتقدم که خدا نور است و کل عالم هم نور است حال سوالم این است که از کجا معلوم که نور خدا همیشه باشد و چه بسا یک روز نور خدا خاموش بشه و کل عالم خاموش بشه آیا اصلاً چنین چیزی ممکن است؟ نور خدا همیشه بوده و از وقتی که خدا خودش را دیده بود و زمانی نبوده که نباشد آیا ممکن است که نباشد یعنی روزی بعد از قیامت بیاید که نور خدا تمام بشه و همه جا خاموش بشه؟ این سوال مدتی ذهن مرا درگیر کرده و هیچ جوابی مرا قانع نمی‌کند خواهشاً جواب بدهید تا قانع شوم ۲. اگر شخصی در بیداری برای ما ظاهر شود در قالب نور و بگوید من امام زمان هستم چه نشانه های باید در او باشد تا یقین صد در صد پیدا کنیم که امام بوده و شیطان نیست؟ آیا شیطان می تواند در قالب نور ظاهر شود چون جنس شیطان هم از نور است؟ لطف کنید جواب مرا بدهید چون نمی دانم شخصی که در بیداری دیدم و آرامم کرد بخاطر مشکلاتی که داشتم همان امام بود یا شیطان بود که اذیت می‌کند. تشکر فراوان از شما عذر می‌خواهم وقت تون را گرفتم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب صدرالمتألّهین در برهان حکیمانه و عالمانه خود اثبات می‌کنند که خداوند عین وجود و عین هستی است و همه هست‌ها پرتو نور او هستند. بنابراین معنا نمی‌دهد که عین هستی تمام شود. ۲. هر اندازه انسان در توحید رشد نماید بیشتر متوجه خودخواهی و استکبار شیطان که حجاب توحید است می‌شود. موفق باشید

32288
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرانقدر: ۱. چه کنیم از وسوسه شیطان خلاص بشویم به خصوص خیلی حسرت گذشته را می‌خورم به خصوص در بحث مالی خیلی حرص می‌خورم با توجه به تورم، چون پول داشتم با خود درگیرم چرا فلان چیز را نخریدم ۲. احساس می‌کنم خیلی می ترسم از کمترین چیز هم می ترسم. کلا از بچگی خیلی ترسو هستم برای آرامش و ثبات قلب چکار باید بکنم؟ ممنون از راهنمایی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید با معارف توحیدی ناب متوجه عالَمی بشوید که بسی قابل مقایسه با امور دنیایی نیست. پیشنهاد می‌شود معارف توحیدی را با دنبال‌کردن شرح سوره «زمر» که روی سایت هست، دنبال بفرمایید. موفق باشید

32253
متن پرسش

سلام: واجب الوجود چرا نتواند امتداد فضا یا حتی ماده قدیم باشد؟ قانون پایستگی ماده وانرژی مگر ماده و انرژی را قدیم نمی‌داند؟ قانون فیزیکی که به ریاضیات منتهی می‌شود قطعا از مطالب الهیاتی و علوم انسانی قطعی‌تر است (البته برخی دینها ماده را قدیم دانسته سخن از صانع گفته اند)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم «واجب‌الوجود» عین وجود است، او با هویت عین وجودی خود در همه‌جا حاضر است. امری که جناب صدرالمتألّهین در «برهان صدیقین» بدان توجه می‌دهد. موفق باشید

32244
متن پرسش

سلام: آیا ابلیس هم مظهر تام اسمی از خدا است؟ اگر عرفا می‌گویند اری پس باید اکنون هم فرشته باشد ولی ظالم و جهنمی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! او وجهی از اسم جلال حق است به این معنا که اسم جلال، هرکس را که شایسته قرب نیست، پس می‌زند. ولی لازم نیست که ابلیس از آن جهت که «کان من الجنّ» است؛ فرشته باشد. موفق باشید

32243
متن پرسش

سلام: با توجه به قل هوالله احد پس خدا فیضان به سوی همه ماهیات نمی‌کند و وحدت وجود باطل است چون لم یلد ولم یولد و این نوعی تولد است. توضیحتان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام حضرت احدیِ حق، همه اسماء، فانی‌اند چه رسد به ماهیات. موفق باشید

32241
متن پرسش

سلام: مظهر جلال خدا و جمال خدا کدام فرشتگان یا عقولند؟ شاید بگویید پیامبر اسلام اما آیا مظهر تام حتما باید یک انسان باشد؟ هیچ عارفی با عقول و ملائکه تطبیق نداده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جناب عزرائیل را بتوان مظهر اسم جلال خداوند دانست و جناب جبرائیل را مظهر اسم جمال. موفق باشید

32239
متن پرسش

سلام: تولد حضرت فاطمه (ع) مبارک. در قوس نزول وجود دچار کثرت می‌شود؟ مگر قوس نزول از جلال خدا شروع نمی‌کند و با قوس صعود به جمال خدا نمی‌رسد؟ پس عرفان وحدت وجودی باید جلالی باشد اما جمالی است؟ چه توضیحی وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «وحدت وجود» نظر به جمال خداوند است در عالم کثرت و یگانگی که در کثرات هست. موفق باشید

32201
متن پرسش

سلام استاد: بطور کلی گفتن قرآن مهیمنست که امکان مقایسه نمی‌دهد بگویید قرآن فلان مطلب توحیدی دارد که هیچ جای دیگر نیست راست و حسینی بگویید پاسخی برای این مطلب وجود دارد یا نه و اگر فرصت بسط ندارید منابع معرفی کنید. مثلا در المیزان اوج توحید قرآن در کجا بحث شده یا اگر علامه امکان بسط عرفانیات نداشتند کدام تفسیر عمیق تر توحید عرفانی قرآن را بحث نموده است (زمانی می‌شد بدون توجه به سایر ادیان اسلام را حاکم بلامنازع دانست ولی حال همان ابتدای تائوت چینگ را نگاه کنید فکر کنم این بود تائویی که بتوان نام برد تائو نیست اما در قرآن در خاطرم نیست جایی اشاره به مقام بی اسمی حق شده باشد.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالبی که تا حال در خدمتتان عرض شده، موضوع روشن است که چگونه با طرح انسان آخرالزمانی که مدّ نظر قرآن است و با توحیدی که نمونه‌هایش عرض شد؛ قرآن نسبت به سایر کتب آسمانی مهیمن است، بقیه امر مربوط به خود جنابعالی است که تدبّر لازم را انجام دهید به حکم آن‌که  فرمود: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82). و یا فرمود: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد/ (24). موفق باشید

32186
متن پرسش

سلام: دقیقا سوال همین است که قرآن کریم از چه لحاظ برتر و مهیمن است الان تمرکز ما روی توحید است مطلبی توحیدی عمیق از قرآن بیاورید و بیان فرمایید در هیچ دینی به این عمق نیست بعد حقیر جستجویی در متون هند و یا کتاب مقدس و احیانا بقیه کتب ادیان می‌کنم تا ببینم معادل آن هست یا نه. متشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در مقایسه با سایر کتب آسمانی همچنان‌که در آیه ۴۸ سوره مائده می‌فرماید قرآن در مقایسه با سایر کتب آسمانی «مهیمن» است و این در رابطه با همه ابعادی است که کتب آسمانی متذکر آن ابعاد می‌باشند. موفق باشید

32181
متن پرسش

سلام: در پاسخ سوالی نظر علامه را در مورد اوپانیشادها آوردید که فرمودند: ما هم همین‌ها را می‌گوییم سوالی نیز حقیر پرسیده بودم در مورد قله های اسلام و شما سوره توحید و آیات اولیه سوره حدید را معرفی کردید حال اگر مطالبی که اسلام می‌گوید در ادیان دیگر چون متون هند باشد چگونه می‌توان قائل به برتری اسلام شد؟ سابق که متون هند را نگاه می‌کردم فکر کنم همین مطالب قرآن چون اول و آخر بودن حق در آن موجود بود. خلاصه اسلام کدام مطلب توحیدی دارد که در سایر ادیان نیست؟ (اگر دقیق مشخص کنید که این گزاره توحیدی که اسلام مطرح کرد در هیچ دینی نیست تا امکان بررسی دقیق باشد متشکرم)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در کلیات توحید است که در همه متون مقدس مطرح است به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» ولی از آن طرف می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ» بدین معنا که قرآن مهیمن و برتر از آن‌ کتاب‌های توحیدی است. موفق باشید

32179
متن پرسش

با سلام سوالی از جناب استاد طاهرزاده: زمانیکه خداوند خودش بود و خودش و خلقت انسان صورت نگرفته بود چه دلیلی باعث خلقت فرشتگان و انسان شد؟ خداوندی که از هر نیازی به دور است چرا فرشتگانی آفرید که مدام در حال سجده و رکوع و عبادتند؟ چرا اصلا انسانی آفریده شد تا نیاز به رسیدن به کمال داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست به قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» رجوع فرمایید. موفق باشید

32150
متن پرسش

سلام: آن قله های قرآن و احادیث از حیث عرفانی که فوق آن در سایر ادیان نیست کدامست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان توحید ناب سوره «توحید» و شش آیه ابتدای سوره «حدید» را می‌توان در این رابطه مدّ نظر قرار داد. موفق باشید

32146
متن پرسش

سلام علیکم: آقا بنده می‌خواستم در رابطه با ذکر سبحان الله بیشتر بدونم چه کتاب یا سخنرانی از چه شخصی معرفی می‌کنید؟ بنده تلاش داشتم در زمینه کنترل غرورم تلاشی کنم و از قرآن کمک گرفتم که آیاتی داشت که مردم رو به این ذکر امر می‌کرد (سوره مریم) میخوام بفهمم چجوری و با چه نگاهی باید این ذکر رو انجام بدم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با مباحث «معرفت نفس» و پس از آن معارف توحیدی، خود به خود متوجه اسماء الهی خواهید شد و در کنار چنین حضوری به لطف الهی، دفع غرور می‌شود. موفق باشید

32082
متن پرسش

سلام علیکم جناب استاد گرامی: کتب «برهان تا عرفان» و «ده نکته معرفت نفس» شما را مطالعه کردم، سپاسگزارم از اینکه مفاهیم حکمت متعالیه را به زبان ساده آموزش می دهید. کتاب شما باعث شد که سوالات بسیاری برایم پیش بیاید در نتیجه به مقالات و کتب متعددی رجوع کردم. لیکن ابهامات و سوالات اساسی در این مطالب برای من بر جا مانده که ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید. ۱. مباحث وحدت وجود تماما در باب ذات الهی است، در حالی که می دانیم در احادیث بسیاری از اهل بیت تفکر در ذات الهی نهی شده است. آیا هیچیک از فلاسفه اسلامی، قائل به وحدت وجود در مورد این ایراد جوابی ارائه کرده اند؟ مثلا در تعریف وحدت تشکیکی وجود، ذات الهی برابر با وجود دانسته شده که دارای مراتب شدت توصیف می شود! آیا قائل شدن مراتب شدت و ضعف وجود معادل به قائل شدن کم و کیف برای ذات الهی نیست؟! که در این صورت قابل پذیرش نیست. ۲. بنده منابع بسیاری را برای یافتن تعریف دقیق از «وحدت شخصیه وجود» جستجو کردم. علی رغم اینکه این نظریه از زمان ابن عربی بین عرفا رایج بوده  ولی متاسفانه تعریف دقیق و شفافی از آن یافت نمی شود. در تعریف ویکی فقه بیان شده است که «وحدت شخصی وجود» به معنای وحدت مطلق در وجود است اما مراتب در تجلی وجود است. حال آنکه در «وحدت تشکیکی وجود» مراتب در خود وجود است. بنابر این تعریف «وحدت شخصی وجود» منطقی تر به نظر می رسد. ۳. در مورد مساله «وجود شرور» در عالم دلایل ارائه شده در حکمت متعالیه غامض می‌باشد. اول اینکه خواسته شده با ارجاع به وحدت تشکیکی وجود،  شرور معادل با «عدم» در نظر گرفته شود که ناشی از نقص وجود در مراتب پایین تر است. در وحدت شخصی وجود نیز هیچ توضیحی برای شرور نیافتم! بنده شخصا به این می اندیشم که با وجود این همه ظلم‌ها و شرارت‌ها در اطراف ما، چگونه می توان فلسفه آنها را با کمک وحدت وجود فهم کرد؟! ۴.  در باب اختیار انسان، جناب ملاصدرا در اسفار متذکر شده است که چون انسان دارای سه بعد عقلانی، مثالی و جسمانی می باشد در نتیجه مضطر به اختیار است. ولی این استدلال قویی نیست زیرا ابتدا باید اثبات شود که بین عقل و مثل و جسم تضاد وجود دارد تا نتیجه شود که انسان مضطر به اختیار بین این نشئات متضاد است. در حالی که می دانیم این سه عوالم به ترتیب در طول و منتج از یکدیگرند پس قاعدتا نباید تضادی بین این سه عوالم باشد! ۴. در مورد حرکت جوهری، ظاهرا حکمت متعالیه آن را مختص عالم ماده دانسته است  و عالم مجردات فاقد حرکت است. در حالی که می دانیم تنها خداوند کمال مطلق است و هر چه غیر اوست فقیر بالذات است. در نتیجه منطقی این است که استدلال کنیم تمامی عوالم وجود اعم از مادی و مجرد همه به سوی کمال مطلق در حرکت هستند تا از او فیض گیرند. و این حرکت باید نامتوقف باشد. مثلا اینکه بهشتیان در بهشت ارتقای مقام می یابند ویا گروهی از جهنمیان پس از مدتی از جهنم آزاد می‌شوند همگی مثال‌هایی بر حرکت جوهری در عالم غیر ماده است. در عالم فرشتگان نیز می دانیم هاروت و ماروت (بنابر داستانی در عیون اخبارالرضا) دچار امتحان الهی شدند که نشانگر امکان تحول و حرکت جوهری بین فرشتگان نیز هست! در انتها اگر ذکری نیز دستور بفرمایید بسیار متشکر خواهم شد. خداوند توفیقات شما استاد گرامی را افزون فرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد نیاز به بحث مفصل دارد. ولی به طور مختصر عنایت داشته باشید که حضرت امام در کتاب «چهل حدیث» حدیث چهاردم که مربوط به تفکر در ذات الهی است، نکاتی در رابطه با وحدت وجود مطرح فرموده‌اند. عنایت داشته باشید که خداوند عین وجود و وجودِ مطلق است و در تشکیک وجود بحث در تجلیات وجود است که همه به ذات حق برمی‌گردد ولی هیچ‌کدام خداوند نیستند زیرا هیچ‌کدام وجود مطلق نمی‌باشند.

در مورد شرور و وجه عدمی آن اتفاقاً بهترین جواب در دستگاه «اصالت وجود» توسط مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» داده شده است.

همین‌که انسان دارای مقام امکانات مختلف و ابعاد مختلف وجودی است، عملاً در گذرگاه انتخاب قرار می‌گیرد. به همین جهت در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» بحث شد که انتخاب، ذاتیِ وجود انسان است.

حرکت جوهری را باید با دقت مطالعه کرد تا این نوع اشکالات در دل آن رفع شود. زیرا آنچه در «حرکت جوهری» مطرح است تبدیل قوه به فعل می‌باشد و این غیر از حرکت به معنای رفع موانع حضور و حاضرشدن در مرتبه حضور برتر است. آن‌جا بحث حضور در حضور است و این ربطی به حرکت جوهری ندارد.

به هر حال ملاحظه می‌فرمایید که معارف گرانقدری در «حکمت متعالیه» نهفته است که دقیقاً جواب نیازهای معرفتیِ این زمان می‌باشد و باید با همت زیاد و دقت فراوان در آن وارد شد تا معلوم شود حتی «وحدت وجود» در نسبت حضور حق با حق، با «تشکیک وجود» در نسبتِ حضور حق با خلق، قابل جمع است. موفق باشید      

32081
متن پرسش

محضر استاد عزیزم سلام عرض می‌کنم: قبل از طرح سوالم می‌خواستم از شما خواهش کنم اگر ممکن هست برای تک تک سوالات عنوان مشخص بشود تا عملیات جستجو برای مخاطب آسان و سهل گردد. ضمن تشکر از حضورتان لطفا مرا در ظلمات فهم خود دستگیری بنمایید. ان شاالله. می‌خواهم بدانم چطور هست که خداوند بلند مرتبه و یگانه در صحنه ی قدرت خود و سلطنت خود شیطان را شریک نموده است. مگر تابحال پادشاهی وجود داشته که سرپیچی از اوامر خود را برتابد. حقیقتا بجز بازی نمی‌توانم برای این آفرینش نامی بنهم. آیا واقعا ما در آفرینش همچون مهره های شطرنجیم؟ البته که به داشتن خالقی زیبا می‌نازم ولی واقعا برایم سوال ایجاد شده. با تشکر مجدد از حضور بزرگوارتان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام تکوین هیچ‌چیز بدون اذن خداوند محقق نمی‌شود و در نظام تشریع است که حضرت حق اجازه می‌دهند تا جنّ و انس با اختیار خود، مابه‌القوه‌های خود را به فعلیت آورند و این به معنای ظهور ربوبیت حضرت ربّ العالمین است تا هرکس که طلب کمالات دارد با انتخاب و اختیار خود آن کمالات را از آنِ خود کند. موفق باشید  

نمایش چاپی