بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14362
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: وقتی در مقام دعا با خدا سخن می گوییم با کدام مرتبه از خدا راز و نیاز می کنیم ذات یا تعین اول یا تعین ثانی یا.... اساسا ذاتی که در دسترس هیچ کس حتی پیامبر قرار نمی گیرد می تواند مورد خطاب ما باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خطاب به حضرت اللّه است که جامع کمالات و اسماء می‌باشد، هرچند با عمق توحیدی بیشتر قلب انسان تا نظر به حضرت احدیت که همان تعین اول باشد می‌تواند جلو رود. موفق باشید

14360
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد بنده در سوال قبل پرسیدم که آیا ما کثراتی که مشاهده می کنیم اشتباها کثرت می بینیم فرمودین بله. سوال: آیا به عقیده شما آسمان و ماه و زمین و... به عنوان تجلیات حق در خارج از ما و فارغ از نوع دیدن ما و فارغ از تزکیه ما واقعا به عنوان تجلی حضور دارند که تمام ذاتشون رو هم خدا پر کرده باشه یا تمام این چیزهایی که ما اطراف خودمون می بینیم صرفا تجلی خدا به «ادراک» ماست و چیزی از این ها هیچ کدوم در خارج از ادراک ما نیست؟ (از منظر عرفان). ظاهر حرف شما این بود که خدا فقط بر ادراک ما تجلی میکنه و در خارج چیزی نیست جز همون ذات خدا بدون تجلی خلقی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه وحدت وجود، خدا همه‌ی عالم را پر کرده حتی در جواب طلب اعیان ثابته‌ی مخلوقات، این خدا است که در صحنه است. منتها حدّ ظهور او برای ما متفاوت است و این نوع نگاه با نگاه سوبژکتیویته که ملاک فهم عالَم را صرفاً ذهن انسان قرار داده و معتقد است که انسان به عالَم، معنا می دهد، فرق دارد. موفق باشید

14338
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد بنا به فرموده شما حضرت عیسی (ع) بر اساس حرکت جوهری وجودی شدید یافتند و به عوالم ملکوت عروج کردند.. سوال بنده اینه که اگر حضرت عیسی (ع) وجودشون شدید شد و عروج کردن یعنی اینکه از قوه به فعلیت رسیدن که این حرکت اشتدادی هست که عقلا محال نیست اما بازگشت از فعلیت به قوه محاله به ادله عقلی، چون معتقدید که بعد از عروج دوباره به زمین برمیگردن این یعنی بازگشت از فعلیت به قوه. و در مورد نزول جبرئیل به صورت دحیه فرمودین که حضرت جبرئیل نزول میکنن در طبیعت و به شکل دحیه ظاهر میشن و بعد دوباره عروج میکنن، اما عقول دارای قوس نزولی هستن و نه صعودی، یعنی در واقع قوس نزول عین قوس صعود نیست که عقل به ماده نزول پیدا کنه و بعد به عینه عروج کنه در همون مسیر قوس نزول و به صورت خطی و یه مشکل دیگر اینکه در نزول عقل به عالم ماده به صورت انسان واقعا باید انسانی بوجود بیاد که در عرض سایر انسان هاست که در این صورت دگر این دحیه همون جبرئیل نیست بلکه یه انسانیه مثل همه. امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم و شما استاد عزیزم منو راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع نظر به مراتب وجود اشکالی پیش نمی‌آید که بدن مبارک حضرت عیسی«علیه‌السلام» شدت یابد و مناسب آسمان چهارم گردد – مثل بدن شما در خواب - و از طرفی حضرت عیسی«علیه‌السلام» به اراده‌ی الهی پس از ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و به اذن خدا، بدنی مناسب عالم ماده برای خود ابداع کنند – مثل کاری که حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» انجام می‌دهند – و با تدبیر آن بدن مابالقوه‌های خود را بالفعل نمایند تا آن‌جا که دیگر به صورت تکوینی نیاز به بدن نداشته باشند و از این دنیا به برزخ و قیامت منتقل شوند. در مورد نزول حضرت جبرائیل به صورت «دحیه»، موضوع از این قرار است که حضرت جبرائیل به عنوان «ذی قوة متین» در عالم ماده تصرف می‌کند و صورتی مناسب اراده‌ی خود در این عالم شکل می‌دهند و این ربطی به بدن برای انسان ندارد تا موضوع انسان‌بودن برای ایشان پیش آید. موفق باشید

14340
متن پرسش
با سلام: کتاب معرفت نفس شما را خواندم اما معنی دقیق روح را در «نفخت فیه من روحی» نفهمیدم. آیا همان عقل کل است یا نه؟ لطفا کمی توضیح دهید. و همچنین در مراتب ناسوت و ملکوت و... آخرین مرتبه را لاهوت بیان کردید پس مقام هاهوت چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ها در مورد «نفخت من روحی» مهم نیست، مهم توجه به این نکته است که حضرت حق حقیقتی متعالی از عالم معنا را در کالبد آماده‌ی انسان دمیده و شما آن را به عنوان نفس ناطقه در خود احساس می‌کنید که عقل، یکی از ابعاد آن است 2- این تقسیم‌بندی‌ها خیلی استاندارد نیست، بیشتر با مبانی هیئت گذشته گفته شده است. بهترین تعبیر همان ناسوت و ملکوت و جبروت است. موفق باشید

14337
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده در حین مطالعات حوزوی ام گه گاه در مورد برهان صدیقین فکر می کنم و سوالاتی برایم پیش می آید. اگر که مثلا درخت ممکن الوجود است که در برهان صدیقین می گوییم و اگر که یک وجود در صحنه نیست که شدید ترش را رساله الولایه می بینیم که آن یک وجود واجب الوجود است پس چه طور یک چیز هم ممکن الوجود است و هم واجب الوجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در بدایة الحکمه خواهید خواند که مخلوقات، ممکنِ بالذات و واجبِ بالغیرند و لذا تناقضی پیش نمی‌آید. موفق باشید

14326
متن پرسش
سلام: 1. این جمله آیت الله سعادت پرور (ره) چقدر درست است؟ چرا عرفای دیگر را نام نبردند؟ ایشان در مقدمه کتاب ارزشمند «سرالاسراء» در رابطه با دو استاد خود مرحوم امام (ره) و علامه طباطبائی می نویسند: «خداوند متعال در عصر ما با خلق دو حجت بالغه و نشانه هدایت‌گر بر مردم منت نهاد و راه رسیدن به حقیقت را به نوری ظلمت شکن روشن ساخت، یکی از آن دو حجت، بزرگ‌مرد میدان علم و عمل، میدان‌دار توانای علوم عقل و نقل، عارف بالله، محبوب خدا و اولیاء خدا، احیاگر دین و ایمان و برپادارنده ولایت و حکومت اسلامی، و نجات دهنده کشور از چنگال پادشاهان پس از قرن‌ها ستمگری، آیت اعظم پروردگار و حجت خدا بر اهل زمین در این زمان، حضرت امام سید روح الله موسوی خمینی (رضوان اله تعالی علیه) است. و دیگری نابغه زمان، گشاینده گره های فهم سنت و قرآن، شناگر بی بدیل دریای معارف الهی و آموزگار آنها، بزرگ‌مرد میدان علم و عمل، میدان دار توانای علوم عقلی و نقلی، زنده کننده حوزه های علمیه، مایه فخر اهل تحقیق و معرفت، صاحب تفسیر شریف المیزان و کتابهای ارزشمند دیگر، آیت حق و دین و حجت خدا بر اهل فهم و یقین، سید محمد حسین قاضی طباطبایی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه) است. این دو بزرگوار مصداق فرمایش حضرت علی ابن الحسین(علیهما السلام) هستند که فرمود: «خداوند – عز و جل – می دانست که در آخرالزمان ژرف اندیشان خردمندی خواهند آمد و از همین دو سوره «قل هو الله احد» و آیات اول سوره حدید «و هو علیم بذات الصدور» را نازل فرمود. 2. ظاهرا شما هم دقیقا همین عقیده را دارید استاد؟ بله؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر خوب و عالمانه آن استاد عزیز تشخیص داده‌اند که آن دو بزرگوار یعنی حضرت امام و علامه«رحمت‌اللّه‌علیهما» در این زمانه جهت ظهور تاریخ توحیدی، اصل‌اند و سایر عزیزان به نحوی در سایه‌ی آن‌ها معنا دارند. موفق باشید

14323
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: حضرت استاد ممنون از جوابی که فرمودین من باز برای این که اطمینان قلبی پیدا کنم عرض می کنم: سوال اول) در مبنای عرفانی اگر واژه عین الربط رو برای تجلیات استفاده کنیم آیا از مبنای عرفان به تشکیک وجود تنزل کردیم؟ یعنی ملاصدرا برای عین الربط هم بهره ای از وجود قائله؟ در واقع صدرا در مساله تشکیک وجود عین الربط رو مطرح میکنه یا وقتی به وحدت شخصی میرسه عین الربط رو مطرح میکنه؟ سوال دوم) در حین تدریس من اینطور متوجه شدم که به جای استفاده از کلمه ماهیت در مورد تجلیات از کلمه ی مفاهیم استفاده کردین آیا در عرفان از تعینات خلقی تعبیر به مفهوم میشه؟؟ سوال3) فرمودین ظهورات رو اگ متفاوت میبینیم این به جهت ماست منظورتون این بود که ما وقتی کثرات خلقی رو که در عرض هم هستن رو با چشم ظاهری میبینیم ما در واقع به غلط کثرت میبینیم؟؟ سوال چهارم) تفاوت تجلی در تشکیک وجود و عرفان آیا اینه که توی عرفان هم تجلی رو مطرح میکنن اما برای تجلی حظی از وجود قائل نیستن اما در تشکیک وجود تجلی مطرح میشه ولی برای تجلی هم وجود قائل هستن؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در رابطه با تشکیک وجود، عین‌الربط‌بودنِ معلول را مطرح می‌کند، نه در رابطه با وحدت وجود. ولی اگر به نحوی وحدت وجود در منظرش نبود بحث عین‌الربط‌بودنِ مخلوق به این شکل برایش ظهور نمی‌کرد 2- به اعتبار آن‌‌چه از آن تعینات در ذهن هست، آن‌ها را مفهوم می‌نامیم 3- همین‌طور است 4- تجلی در عرفان با نظر به تشکیک در ظهور مطرح است. موفق باشید

14306
متن پرسش
با سلام: اگر مثلا یک میز از مکان و زمان برود در حالیکه هنوز میز است از نظر جا و زمان آیا مبرای از مکان و زمان است یا همه جا و همه زمانهاست. اینکه جوهر قایم به خود است را کمی توضیح می دهید. هدهد در داستان سلیمان نبی چگونه این مسایل مهم را بیان می کرد و آن دانشمندی که تخت بلقیس را آورد و علم کتاب داشت، منظور از علم کتاب چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- میز به عنوان یک پدیده‌ی معین زمان و مکان است معنا نمی‌دهد که از زمان و مکان خارج شود 2- بحث حرکت جوهری را با دقت دنبال بفرمایید تا معنای قائم‌بودنِ جوهر به خود، برایتان روشن شود 3- هدهد در مقام تکوینی خود مثل همه‌ی موجودات در مقام تسبیح الهی است منتها به نور حضرت سلیمان توانست آن را در عالم تشریع اظهار کند 4- در مورد «علمٌ من الکتاب» که حضرت آصف‌بن‌برخیا منوّر به آن بودند؛ علمی است حضوری که عین قدرت است و با مبانی عالم ارض مرتبط است. در این رابطه می‌توانید به عرایضی که در شرح آیه‌ی 40 سوره‌ی نمل شده، رجوع فرمایید. موفق باشید

14302
متن پرسش
سلام: چرا خداوند در این دنیا هیچ دخالتی ندارد در حالی که پیش از این با انسان های زیادی که پیامبر نام گرفتند سخن گفته و ما چگونه باید به وجودش پی ببریم؟ سوال دوم اینکه: اتفاقهایی که در زندگی ما رخ می دهد را می توانیم به خدا نسبت دهیم؟ چه خوب و چه بد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به عالی‌ترین شکل از طریق قرآن با ما سخن گفته است و کافی است که ما در قرآن تدبر کنیم و نیوشای سخن او باشیم  2- مسلّم اگر برگی هم از درختی فرو افتد در مدیریت حضرت حق است ولی نه به آن معنا که انسان‌ها نقشی در سرنوشت خود نداشته باشند و جبر پیش آید. موفق باشید

14294
متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت حضرت استاد: جلسات برهان صدیقین رو گوش دادم و برکات زیادی الحمدلله نصیبم شد اما جلسه آخر رو شاید درست متوجه نشدم جناب استاد شما در مساله تشکیک فرمودین تمام مخلوقات تجلیات حق هستند در واقع اسماء الهی هستند که متجلی شدن و عین الربط به حق هستند و «عین الربط» هیچ شانی از وجود نداره و ربط محضه .. (این فرمایشتون در مورد تشکیک وجود بود) در وحدت شخصی فرمودین که در صحنه، فقط وجود و هستیه، که در تجلی هست و تشکیک در ظهور و تجلی هست و بعد فرمودین که در تشکیک وجود، وجود مخلوق و وجود خالق داریم !و ما در وحدت شخصی بالاتر می آییم و حظی از وجود برای ظهورات قائل نیستیم. سوال: شما در اصوات قبلی هم که گفتین تجلیات عین الربط هستن عین الربط هم که حظی از وجود نداره در واقع «عین الربط» وجود نیست بلکه نموده، پس چطور میگین که توی تشکیک به تقریری که عرض کردین هستی مطلق و هستی مقید مطرحه «عین الربط رو که فرمودین نموده و نه بود» و در صوت آخر فرمودین که عرفا حتی عین الربط رو هم قبول نمیکنن و بالاتر میرن. این بالاتر رو متوجه نشدم. چون تقریری که از وحدت شخصی فرمودین با تقریر قبلیتون از تشکیک به نظرم یکی اومد! در هر دو عنوان هستی مطلق در صحنه هست و تجلیاتش تجلیات هم که اسماءالله هستند و عین الربط به حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است که از عین‌الربط‌ بودنِ معلول متوجه شده‌اید معلول آن‌چنان وجودی ندارد که بحث دوگانگی خالق و مخلوق پیش آید، ولی در حکمت صدرایی از آن جهت که عالَم مادونِ عین وجود را مراتب وجود فرض می‌کند، از وحدت وجود فاصله می‌گیرد در حالی‌که در عرفان روشن می‌شود حضرت اللّه در همه‌ی عوالم و در همه‌ی اعیان حاضر است و در نتیجه تشکیک را فقط باید در ظهور دانست و نه در وجود. موفق باشید

14293
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد محترم و تبریک میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق (ع). در راستای تدوین مباحث تفصیلی طلبه عصر انقلاب اسلامی و بازشناسی هویت تاریخی طلبه این عصر که به نحو روشن و امید بخشی، عصر اضمحلال کفر و طلوع خورشید عصر توحید است به طور خلاصه بحثی را که برمبنای کتاب گران بهای (ده نکته) تهیه شده خدمت شما ارائه می گردد. یادآور می گردم که قصد گرفتن وقت استاد محترم را نداشتم لکن اساتید عزیز من در المیزان متاسفانه وقت کافی برای بررسی و بحث بر سر متون تهیه شده اختصاص نمی دهند و به ناچار زحمت به استاد محترم می دهیم. از این بابت عذر مرا بپذیرید. بسم الله الرحمن الرحیم وقتی دانستیم که در مسیر سیر الی الله هرچه انسان به سبب اتصال به حق و از طریق عبودیتی مبتنی بر شناخت و معرفت جان خویش را در مسیر انوار الهی قرار دهد و به قدر ظرفیتی که در نفس خود ایجاد نموده، جان خویش را از این انوار عالیه مملو سازد به درجه وجودی بالاتری دست می یابد و از خود نازله به خود برتر خود می رسد و توانستیم نتیجه بگیریم در چنین صورتی اولا: سالک بخاطر فانی شدن در آن مرتبه ی عالیه وجود، به وجود نازله و مراتب پایینی وجود مسلط و آگاه می گردد و آن مراتب را در احاطه دارد، ثانیا: هرکس که در مسیر سیر الی الله بالا می ورد به ناچار به جایی می رسد که با وجود آن ولیّ الهی متحد می گردد و ثالثا: هرچه سالک در این مسیر بالاتر می رود از کثرات عالم به وحدت وجود می گراید می گوییم: 1. همه ی ما گمشده ای داریم که آن گمشده منِ برتر ما و جان ما و جان جان ما و جان جان جان ما است و تنها از راه درونی و حضوری است که می توانیم به آن خود برتر خود دست یابیم؛ چراکه در بیرون هرچه هست ماده است، شأن وجودی نفس اجل از آن است که بتواند با ماده ی بی جان و مرده و متکثر متحد گردد. پس راه دست یابی به قرب الهی یک راه درونی است. 2. چنانچه در نکته 9 روشن شد همه وجودها پرتویی از وجود حق است و نفس نیز از این قاعده مستثنی نیست با این تفاوت که او بالقوه مقرب حق و برتر از ملائکه است و از سوی دیگر پای در زمین و تن خاکی خود دارد و مختار است تا به سوی بالا برود یا در عالم اسفل سقوط نماید ولی برای بقا که خواسته ی فطری اوست راهی جز فنا ندارد و آن این است که چنان از کثرت به سوی وحدت سیر کند تا از خود نیز که اکنون حجاب خویش شده گذر کند. پس او برای آن در زمین است تا با به کارگیری تن صاحب مقام قرب حق گردد و هرچه جز در این راه باشد بیهوده و بی ثمر خواهد بود. 3. همواره در مسیر سلوک محور وحدتی باید باشد تا سالک از طریق ارتباط با ظهورات وجودی او با او اتحاد یابد چراکه در جای خود (نکته 3) روشن شد ما همواره از طریق ظهورات وجود با ذات وجود ارتباط می یابیم و چیزی بیشتر از ظهورات وجودی آن ذات را درک نمی کنیم و محال است که بی‌واسطه با ذات حق مرتبط شویم. از این رو است که در هر تاریخی ولیّ الهی در آن دوره از تاریخ حضور می یابد و خود که مظهر حق و ظهور اراده های الهی در آن تاریخ است محور وحدت و مسیر سلوک سالک می گردد تا از طریق قرار گرفتن ذیل شخصیت ایشان که همان خود برتر ما است به قرب الهی دست یابیم. 4. باید متوجه بود که عالم حس و ماده عالم تکامل و حرکت از نقص به سوی کمال است پس اراده های الهی همواره متناسب با میزان ظرفیت تکامل یافته ی عالم ماده از طریق ولی الهی در آن جریان می یابد بنابراین جلوه های جدید حق در هر تاریخی متناسب همان تاریخ است و از آن رو که سالک باید خود مظهر اراده ی الهی باشد و همان را بخواهد که خدا خواسته است باید خود را ذیل شخصیت ولی امر الهی در تاریخ خود قرار دهد تا شاهد سرگردانی و پریشان احوالی خویش برای ارتباط با خدایی که رفته است نباشد. 5. چون پای وحدت در میان است به ناچار محور وحدت همواره در هر تاریخی یک نفر است و از آن رو است که همه مسلمین بودن دو امام در یک زمان را جایز نمی دانند لکن شیعه در زمان غیبت براساس ادله رای بر نایب عام دارد و از بحث ما روشن می‌گردد که آنچنان که ادله فقهی ثابت می‌نماید وی تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه همان ظهور حق و مقام وجودی برتری است که سالک برای پیمودن راه به بودنش نیازمند و محتاج است وگرنه به غایت خود که اتحاد وجودی با امام زمان خویش است دست نخواهد یافت. 6. اگر متوجه نباشیم که سلوک مگر ذیل شخصیت ولی الهی ممکن نیست و ولی الهی همان خود برتر و عالم بالاتر و آن گم شده ی حقیقی جان همه انسان ها است دچار سرگردانی و بی هویتی می شویم؛ چراکه هویت موجودی که عین ربط است همواره در ارتباطش با آن مرتبه ی وجودی بالاتر از خود معنا می یابد و هر آن گاه که این ارتباط ضعیف و مخدوش شود و با غفلت از وجود گرفتار ماهیت بینی شویم سرگردانی و پریشانی به سراغمان خواهد آمد و در چنین وضعی است که می گوییم بی هویت شده ایم. 7. گفتیم که ولی الهی محور وحدت و ظهور اراده الهی در هر تاریخ است. اکنون بر همین مبنا می خواهیم متذکر شویم که هویت صنفی و اجتماعی هر صنف و گروهی از اصناف در وسعت اجتماع در نسبت با هویت وجودی ایشان معنا می یابد و چون ولی الهی اجتماع را به سمت یک سلوک جمعی در تاریخ حاضر هدایت و رهبری می کند و فعل و کلام وی ظهور حق است و در بیان دیگر وی همان ظهور اراده الهی در تاریخ حاضر است در نسبت با او و از طریق اوست که می توان هویت صنفی و شغلی خود را روشن نمود و جایگاه و رسالت اجتماعی خود را تعیین کرد و طلبه عصر انقلاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. اینگونه است که دیگر وجود امام غایب یک مساله بی ارتباط با زندگی ما نخواهد بود و بحث مهدویت و انتظار منتظر از یک حالت انفعالی و بلکه انتزاعی به یک مساله جدی و روز مره زندگی ما بدل می گردد. 8. اکنون که می دانیم امامت و رهبری اجتماعی نیازمند حضور ولی در میان اجتماع است پس در شرایط غیبت به ناچار نایب امام این مسئولیت را از جانب ایشان عهده دار می گردد و چون وی باید خود طریق دستیابی جان های خسته به امام منتظر گردد بحث نیابت امام از یک بحث فقهی صرف فراتر می رود و سلوک سالک در نسبت با شخصیت وی تحقق می یابد و این همان مسیر و طریقی است که برای کشف هویت صنفی خود از طریق فهم اراده‌های تشریعی حق در نسبت با ظهور حق در تاریخ خود بدان نیازمندیم. والسلام علیکم
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده با دیدن مقاله‌ی جنابعالی بسیار مسرور و دلگرم شدم زیرا نخواسته‌اید مطالب را به صِرفِ احساس دینی بپذیرید؛ بلکه سعی کرده‌اید مطالب فکری‌تان مبتنی بر فهم تاریخیِ موضوعات شکل بگیرد. البته عنایت داشته باشید آن‌جا که در قسمت ثانیاً می‌فرمایید که سالک به جایی می‌رسد که با ولیّ الهی متحد می‌گردد؛ اتحاد به معنای اتحاد بین واصل و تابع منظور باید باشد، نه آن‌که کسی در عرض ولیّ الهی قرار گیرد. موفق باشید  

14286
متن پرسش
با سلام: استاد این مسئله که می گویند فلاسفه اسلامی به خدا وجود را هدیه کردند چه پاسخی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی نیست. خداوندی که وجود همه‌چیز از اوست، خودش عین وجود است پس یعنی چه که کسی وجود را به او هدیه کند! این به آن معنا است که حضرت حق «وجود» ندارد و فیلسوفان این فکر را ساخته‌اند که خدایی وجود دارد. موفق باشید

14276
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: منظور شما از آشتی کردن با خود کدوم خوده؟ من واقعا گیج شدم. یعنی چی ما از خودمون غافل شدیم؟ چطوری میتونیم با خودمون آشتی کنیم تا بعد با خدا آشتی کنیم؟ تو رو به خدا جواب بدید. آشفتگی ذهنی همه چیزم را ریخته بهم. اصلا نمیتونم درس بخونم. من خیلی دوس دارم به خدا نزدیک بشم ولی هیچ امیدی ندارم چون خیلی گناه کردم همش تو خیالم و تضاد فکری توی حرفام مشخصه اضطراب و ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد کتاب «آشتی با خدا» را تا آخر به‌خصوص جلسه‌ی نهم را درست از نظر نگذرانده‌اید! موفق باشید

14274
متن پرسش
با سلام: آیا واقعا مهمه که چه دینی داشته باشیم؟ ملاک برتری دین چیه؟ کدوم دین برتره؟ چرا؟ و دیگه اینکه چجوری میشه زمام نفس رو بدست گرفت بدون اینکه بخوای امیالتو سرکوب کنی؟ تو روانشناسی داریم که سرکوب کردن امیال و غرایز باعث نفوذ اونا به ناخودآگاه و بروزشون به صورتای مختلف میشه. مثلا راه پیدا کردن افکاری که پس میزنیمشون به خواب، به راستی چطوری میشه زمام امیال و نفس رو به دست گرفت بدون اینکه بخوایم سرکوبشون کنیم؟ میشه لطفا شرح بدین!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه‌ی توحید، یعنی حقیقت واحد عالَم وجود باشیم هر دینی که ما را بهتر به توحید برساند، بهترین دین است 2- ادیان الهی هیچ‌کدام امیال انسان‌ها را سرکوب نمی‌کنند، بلکه جهت می‌دهند تا در یکی افراط و در دیگری تفریط واقع نشود 3- نظر به آن حقیقت یگانه موجب می‌شود انسان از غلبه‌ی امیال راحت شود و هر میلی را در جای خود قرار دهد و شریعت الهی در این راستا به بشر کمک می‌کند. موفق باشید

14271
متن پرسش
با سلام: یه توضیح کوچولو درباره ی اسم سایت می دید. در مورد اینکه تعداد پیامبران چند تا بوده چه نظری قطعی تره و اینکه آیا پیامبران در کدام نواحی بوده اند؟ آیا فقط در منطقه خاور میانه بوده.. و اینکه تفاوت درجه های پیامبران در چه بوده؟ در سوال قبلیم در جواب از فیاضیت علی الاطلاق و قابلیت انسان گفتید ما چه کار کنیم تا قابلیت دریافت فیض بیشتری داشته باشیم؟ و سوال آخر اینکه این کهکشان ها و آسمان و ... از اول اینگونه بوده یا نه؟ لطف می کنید اگر بفرمایید چگونه بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نام سایت با نظر به تفسیر المیزان انتخاب شد. 2- روایات ما تعداد پیامبران را 124 هزار معلوم فرموده است. ولی بدین معنا نیست که همه‌ی آن‌ها در خاورمیانه ظهور کرده باشند. قرآن آن‌هایی را نام برده است که امکان تحقیق و تأیید حضور آن‌ها در آن منطقه بوده است 3- تفاوت پیامبران در درجه‌ی توحید آن‌ها است که در این مورد می‌توانید به تفسیر آیه‌ی «تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض» به المیزان رجوع فرمایید 4- هراندازه انسان منوّر به عقاید حقه و رعایت اخلاق فاضله بگردد، زمینه‌ی دریافت فیض بیشتر را در خود فراهم می‌نماید 5- مسلّم عالَم ابتدا به صورت  دخان بوده است. قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» (فصلت/ 11) سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود. موفق باشید‏

14264
متن پرسش
سلام و درود: استاد گرانقدر برخی برای خودسازی راه آیت الله حسن زاده آملی را معرفی می کنند که قدم اول آن مطالعات معرفتی و توحیدی از جمله جلد 8 اسفار و... را بهترین می دانند. اما برخی راه انصاری همدانی یا آیت الله ناصری که اصغهانی هست را معرفی می کنند. همانطور که مستحضرید این بزرگان در این راه خودسازی مطالعات معرفتی و توحیدی و معرفت نفسی را اطلا توصیه نمی کنند و توصیه به ذکر و انس با خدا و نهج البلاغه و... می کنند. کدام راه قوی تر است؟ عارف بزرگ قرن امام خمینی (ره) در کتابهایشان راه معرفتی و توحیدی را بهترین می دانند و قدم اول را مطالعات توحیدی و معرفتی بر اساس آثار محی الدین عربی و ملاصدرا می دانند. کدام راه قوی تر و سریع تر می باشد؟ آیت الله بهاءالدینی مطالعات توحیدی و معرفتی را اطلا توصیه نمی کردند ولی خودشان از عرفا هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی راه‌هایی که این بزرگان در مقابل ما قرار داده‌اند راه‌های خوبی است و با هم تنافی ندارد. راه توحیدی حضرت امام خمینی راهِ اصلی امروز ما است. در جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدن‌سازی و عرفان اسلامی» عرایضی شده است خوب است که بدان‌جا رجوع شود. موفق باشید

14263
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و فرزانه همانطور که مستحضرید، انسان بخشی دارد به نام فوق عقل آیا غذای این بخش فقط ارتباط با خدا و اهل بیت است؟ آیا تحمل آزار دیگران و کمک به دیگران به نیت رضایت خدا غذای فوق عقل محسوب می شود؟ این که می گویند اگر هر روز فوق عقل غذا نخورد انسان دچار استرس می شود، صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابعاد قلبی و روحی انسان با ادب خاصی تغذیه می‌شود و آن، توحید در عقیده و عمل در اخلاق است منتها با رویکرد رعایت قلب و روح. موفق باشید

14214
متن پرسش
با سلام: چند تا سوال از خدمتتون داشتم. در تعریف من اینکه علم به علم است و علم اولی علم مطلق و دومی علم مقید است و من خودم را بی واسطه می یایم مثل روشنی نور و در مرتبه ای از من تضادها نیست و آن حضوری که حضورها را حصول کند مرجع ضمیر من چیست؟ لطفا کمی توضیح دهید. فرق اعیان ثابته و علم خدا و عقل اول چیست؟ آیا جوهر در عقل است لطفا کمی توضیح دهید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث «ده نکته در معرفت نفس» می‌تواند جواب سؤال اول جنابعالی را بدهد زیرا در آن‌جا روشن می‌شود که موضوع را باید با علم حضوری دنبال کرد، نه علم حصولی که مجبور باشیم به مرجع ضمیر نظر کنیم 2- در مورد اعیان ثابته و علم خدا و عقل اول لازم است که کتاب‌های مربوط به این موضوعات را مطالعه نمایید. از سؤال‌تان این‌طور برمی‌آید که از موضوعات مطروحه، خالی‌الذهن هستید در ضمن می توانید به جواب شماره 13488 رجوع فرمائید. موفق باشید

14119
متن پرسش
سلام: خدا قوت. 1. استاد بحث عالم ذر را در کدام کتابتان پیدا کنم؟ بحث ازلی و ابدی بودن انسان؟ 2. در اول سوره حمد، در آیه دوم، الحمد لله.. ال را حضرت امام چه الف و لامی گرفته اند؟ تعریف گرفتند؟ معنی این آیه یعنی می شود: (هر حمدی در هر زمانی در هر مکانی در هر شرایطی که باشد مختص الله است که پرورنده عالمین است.) یعنی بقول حضرت امام (ره) گمان می کنند که فلانی را ستایش می کنند. گمان می کنند بت را ستایش می کنند. همه او را حمد و ستایش می کنند. حقیقت همه چیز اوست. سوالم اینجاست که حقیقت همه چیز اوست؟ یا پرتویی از اوست؟ اگر اوست، پس حقیقت هرچیز می شود هستی مطلق؟ این که جور در نمیاید حضرت استاد؟ راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» در تفسیر آیه‌ی 173 سوره‌ی اعراف در این رابطه بحث مبسوط و مفیدی داشتند که سی‌دی آن در مراکز مربوطه جهت فروش موجود است 2- اگر از نظر وجودی و شهودی بنگریم عالم همه مظهر وجود حضرت حق است و حضرت حق از طریق آن مخلوقات در صحنه می‌باشد به همان معنایی که قرآن فرمود: «اللّه نور السموات و الأرض». و یا مولی الموحدین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «ما رأیت شیئا إلا و رأیت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید

14098
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامى: بنده سوال زیر را پرسیدم و شما پاسخ آن را فرمودید که در زیر آن را آورده ام در ادامه آن سوال دیگری برایم پیش آمد که برایتان می نویسم. سوال 1: شما داستانى نقل کرديد از پيامبر و يکى از يارانش که به مرحله يقين رسيده بود که شخص به پيامبر مى فرمايد من الان پيروان شما را در آتش مى بينم و صداى فريادشان را مى شنوم اسمشان را بگويم که پيامبر مى فرمايند سکوت کن آيا وقتى گفته مى شود هم اکنون قيامت هست و هم اکنون جهنم و بهشت است و يا اينکه گفته مى شود خداوند براى انسان سرنوشتى در قضايش قرار داده و خدا مى داند انسانها جهنمى اند يا بهشتى پس جايگاه اراده و اختيار انسان کجاى اين اراده و علم خداوند قرار دارد بنده صوت هاى مربوط به عدل الهى و قضا و قدر شما را که شرح کتاب شهيد مطهرى بود گوش دادم اما پاسخ سوالم را نگرفتم لطفا راهنمايى بفرماييد. در پناه حق پاسخ 1: باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که علم خدا به عمل بنده بر اساس اختیار بنده‌اش می‌باشد. یعنی خداوند می‌داند این بنده‌اش در آینده با اختیار خود چه می‌کند و از این لحاظ است که جبر پیش نمی‌اید، زیرا عمل بنده به جهت علم خدا نیست، بلکه علم خدا به جهت عمل بنده است زیرا علم خدا، علم به واقعیت است. سوال 2: پس اینطور که می فرمایید هر عملی که ما انجام می دهیم، صورتی دارد و براساس آن باطن عمل آینده ای برای ما در علم خداوند ساخته می شود و یعنی اینکه بگوییم خداوند می داند الان ما جهنمی هستیم یا بهشتی اشتباه است و تا آخر عمر ما این مشخص نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در دعای «صباح» در خطاب به معبود خود عرضه می‌دارند: ای خدایی که «علم بما یکون قبل ان یکون» دانایی به آن‌چه که واقع می‌شود قبل از آن‌که واقع شود. چرا که خداوند از همین حالا می‌داند ما چه سرنوشتی داریم. منتها دانایی خدا بر اساس اعمال ما است و از آن جهت که می‌داند ما سال‌های بعد چه نوع اعمالی انجام می‌دهیم، می‌‌داند چه سرنوشتی داریم و این جبری را به‌وجود نمی‌آورد. موفق باشید

14093
متن پرسش
1. تفاوت اسماء و صفات خدا چیست؟ 2. توحید صفات و ذات و توحید افعالی چیست؟ 3. آیا تفاوت شکل بدن ما مثلا اثر انگشت رنگ چشم و پوست و غیره مربوط به نفس است یا علت مادی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اسماء الهی همان ذات است با صفات خاص. پس در واقع صفات الهی در جلوه‌ی اسماء ظهور می‌کند 2- توحید صفاتی یعنی همه‌ی کمالات به حضرت حق برمی‌گردد و توحید ذاتی یعنی ذات و وجود همه‌ی مخلوقات به وجود حق برمی‌گردد و توحید افعالی یعنی همه‌ی افعال که در عالم جاری است، به حق رجوع دارد 3- نفس ناطقه؛ جسم انسان و همه‌ی خصوصیات جسم را می‌سازد و به همین جهت باید این امور را به نفس ناطقه نسبت داد. موفق باشید

14073
متن پرسش
آیا ما اعتراف مربوط به عالم زر نسبت به ربوبیت خدا در عالم زر را به خاطرمی آوریم؟ اگر به یاد می آوریم این چه نوع به یاد آوردنی است که در خاطر ما نیست و اگر به یاد نمی آوریم چرا خداوند گفته نمی توانیم بی خبری خود را بهانه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن اعتراف به صورت شهودی و با علم حضوری انجام شده است و با تزکیه، احساس می‌شود و نه با فکر و علم حصولی! موفق باشید

14066
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامى: استاد عزيز شما داستانى نقل کرديد از پيامبر (ص) و يکى از يارانش که به مرحله يقين رسيده بود که شخص به پيامبر (ص) مى فرمايد من الان پيروان شما را در آتش مى بينم و صداى فريادشان را مى شنوم اسمشان را بگويم که پيامبر (ص) مى فرمايند سکوت کن. آيا وقتى گفته مى شود هم اکنون قيامت هست و هم اکنون جهنم و بهشت است و يا اينکه گفته مى شود خداوند براى انسان سرنوشتى در قضايش قرار داده و خدا مى داند انسانها جهنمى اند يا بهشتى، پس جايگاه اراده و اختيار انسان کجاى اين اراده و علم خداوند قرار دارد بنده صوت هاى مربوط به عدل الهى و قضاوقدر شما را که شرح کتاب شهيد مطهرى بود گوش دادم اما پاسخ سوالم را نگرفتم. لطفا راهنمايى بفرماييد درپناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که علم خدا به عمل بنده بر اساس اختیار بنده‌اش می‌باشد. یعنی خداوند می‌داند این بنده‌اش در آینده با اختیار خود چه می‌کند و از این لحاظ است که جبر پیش نمی‌آید، زیرا عمل بنده به جهت علم خدا نیست، بلکه علم خدا به جهت عمل بنده است زیرا علم خدا، علم به واقعیت است. موفق باشید

14043
متن پرسش
با سلام: تفاوت بین این که عالم مراتب وجود حق تعالی است با این که عالم مراتب ظهور حق تعالی است چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی ندارد زیرا «وجود» همواره ظهور دارد و حضرت حق چون وجودِ مطلق است تمام عالم وجود مظهر نور وجود حق خواهند بود. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در شرح سوره‌ی حمد در تفسیر آیه‌ی «اللّه نورالسموات و الأرض» نکات خوبی در این مورد فرموده‌اند. ولی از آنجایی که تنها وجود مطلق خداست پس غیر وجود مطلق غیر خدا است. موفق باشید

14033
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز شما در جواب سوال یکی از دوستان که درباره شک به عالم خارج پرسیده بود فرموده بودید بنا نیست ما به ادراکات خود شک کنیم. دلیل شما بر این امر چیست؟ مگر نه اینکه شما معتقدید ادراکات حسی خطا می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خطای ادرکات حسی را هم خود انسان می‌فهمد پس عملاً نفس ناطقه‌ی انسان به صورت بدیهی متوجه‌ی واقعیات هست. موفق باشید

نمایش چاپی