بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13021
متن پرسش
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در دعای جوشن کبیر در فراز 81 چنین مناجاتی هست: «یا من خلق الاشیاء من العدم» سوال من اینجاست که در فلسفه داریم که عدم نمی تواند سبب و یا محل تغییر و خلقتی باشد. ولی در این فراز چنین بیان شده که از عدم هم ممکن است خلقت صورت گیرد. لطفا توضیح بفرمایید. ممنون. دعاگویتان هستم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز سخن از آن است که خداوند علت حقیقی اشیاء است و لذا اشیاء را با اراده‌ی خود خلق می‌کند نه آن‌که لازم باشد از چیزی چیزی بسازد مثل آن‌که بنّا از آجر و سیمان، ساختمان می‌سازد. موفق باشید

13018
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد برای بنده این مسئله خوف از خدا و ترس از خدا که در قرآن و روایات آمده مقداری نامفهوم است. برخی موارد ترس از خدا جهت محرومیت از نگاه و نظر خدا و لقای خدا می باشد اما روایات وایاتی است که ترس از عذاب را مطرح می کند و خوف از خدا جهت مجازات نشدن که حالت اول مثل ترس از معشوق است ولی دومی مثل ترس از حاکم این مسئله در اصل به چه شکل مطرح می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق نظری که به حضرت حق و الطاف او دارد و با تصور از محرومیت از آن الطاف، ترسِ از خدا برای او معنا می‌یابد. یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از بهشت محروم می‌شود و یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از نظر الهی محروم می‌گردد و این را حرمان بزرگ می‌داند در آن حدّ که آن برایش از جهنم و عذاب آن سخت‌تر است. موفق باشید

13017
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد عزیز آیا شما کتاب و نوشته ای در رابطه قضا و قدر دارید؟ لطفا منبعی در مورد فهم ساده ی این موضوع معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دی‌وی‌دیِ عقاید بحثی در رابطه با «عدل الهی» و «قضا و قدر» شده است. بحث «جبر و اختیار» هم کمک می‌کند. از کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری غافل نباشید. موفق باشید

13012
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: شما در برهان صدیقین فرمودید که هر جا پای وجود است پای کمال است خدا عین هستی است پس عین کمال است، حالا ما می گوییم خدا غضب می کند، خدا منتقم است یعنی صفت غضب و انتقام را به خدا نسبت می دهیم، آیا یعنی غضب و انتقام جنبه وجودی کمال است و ذات احدی آن را داراست یا انتقام و غضب کمال نیست و جنبه عدمی دارد؟ و در ضمن وقتی می گوییم خدا غضب کرد بر فلان قوم آیا به این معنی است که به صفت غضب جلوه کرد و چیزی را خلق کرد یا معنای دیگری دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق از آن‌جایی که عین کمال است و از او جز کمال صادر نمی‌شود وقتی غضب کند بدین معنا است که کمالی را که به بنده‌اش داده است، از او سلب می‌کند و معنای «لعنت خدا» به همین معنای «اخذ فیض» است. موفق باشید

12984
متن پرسش
سلام استاد: کسی تو وبلاگش پرسید: فرض کنید شما در یک کشور اروپایی و یا آمریکای شمالی دانشجو هستید، یکی از همکلاسی هاتون ابراز تمایل می کنه به اسلام، شما برای شروع از او چه درخواستی می نمایید؟ حجاب؟ نماز؟ روزه؟ خمس؟ زکات؟ جهاد؟ و یا تفکر درباره ی توحید و معاد؟ نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بعد از ایمان به توحید و معاد متوجه‌ی نبوت شود؛ یعنی راهی که او را به درستی به مبدأ و معاد می‌رساند و سپس باید متوجه نبوت رسول خدا به معنای خاص گردد و در راستای پذیرش نبوت آن حضرت، جایگاه احکام الهی در متن چنین راهی برای او روشن می‌شود و در این مسیر البته شخصیت‌های برجسته‌ی اسلام کارساز‌اند. موفق باشید

12978
متن پرسش
سلام جناب استاد: بنده آن سوال امام شناسی و خداشناسی را پرسیده بودم. بنده حدودا 150 صفحه از کتاب شما را خوانده ام و ادامه اش هم مانده یعنی حین مطالعه کتاب سوال را پرسیده ام و دلیل پرسش هم این است که یک عده می گویند با عقل و بدون امام می توان خدا را شناخت حال سوال من این است که عقل به تنهایی در شناخت کامل خداوند کافی است یا اینکه تا یک جایی عقل برد دارد و شناخت اصلی با قلب و با بندگی است؟ وقتی می گوییم ائمه باب الله هستند می گویند شناخت باب لازم نیست! آنها می گویند اول باید خدا را کامل شناخت بعد امام را ما می گوییم شناخت کامل خدا بدون امام غیر ممکن است. البته بنده نظر علامه را در شیعه در اسلام را مطالعه کرده ام که در پایان می گویند امام شناسی از خدا شناسی جدا نیست. همچنین نظر علامه جوادی را در ادب فنای مقربان ذیل محال معرفه الله. همه این بحث ها با دوستان و یکی از طلاب صورت گرفته تا به یک حقیقت برسیم خواهش می کنم جواب بنده را بدهید تا کرسی آزاد اندیشی مان تکمیل گردد. خواهشا هر چه لازم است مرقوم دارید اجرتان با مولا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت» و به خصوص در شرح آن، عرایضی شده‌است که از جلسه‌ی پنجاه به بعد می‌توانید جواب خود را به صورت مبنایی بگیرید و گرنه هر روز در این موارد با سوال بدون جوابی روبرو هستید. موفق باشید

12967
متن پرسش
سلام علیکم: جمع بین دو مطلب جسمانیه الحدوث بودن با خلق ارواح دو هزار سال قبل از ابدان و عوالم قبلی که به مقتضای انتخاب در آنها مراتب امکانی (به معنای امکانت اعم از ادوار زمانی و..) قابل جمع است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح هرکس در علم خدا به صورت علمی از ازل بوده است ولی ظهور خاص آن به عنوان یک موجود بر اساس حرکت جوهری، از جسم شروع می‌شود. موفق باشید

12959
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: استاد عزیز آیا عهد الست در علم الهی صورت گرفته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

12947
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: احتراماً، برای تبیین اصول عقاید، کتابهایی که به زبان ساده و جذاب برای نوجوانان می تواند مفید باشد و همچنین آنها را از راه خسته نکند راهنمایی می فرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های امثال مرحوم صفائی حائری نکات خوبی دارد. بد نیست سری هم به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی» بزنید. موفق باشید

12928
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه عالم عقل را عالم عرش می گوییم از طرف دیگر عالم عرش را ظهور الله احد می باشد چرا در کتاب مصباح الله واحد را عرش می نامد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب داده شده به آن رجوع کنید. موفق باشید

12927
متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید استاد: آیا توجه به اسم الله در هر کاری ما را و عمل ما را از مرحله خیال و وهم خارج می کند یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظر به حضرت اللّه که جامع همه‌ی کمالات و واقعیت محض است، داشته باشیم معلوم است که از وَهم و خیال عبور کرده‌ایم و این با ممارست طولانی با دستورات شرع الهی به مرور حاصل خواهد شد. موفق باشید

12918
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: احتراماً، آیا معنای تسبیح که در کلام الله به آن اشاره شده است را می توان اینگونه تعبیر کرد که: ظهور اسمی خاص از خداوند در موجودات را تسبیح می گویند. مثلاً یک گل با ظهور اسم جمیل و لطیف و حی مخاطب را متوجه خالق آن یعنی الله می کند که این ظهور توسط گل را خداوند تسبیح نامیده است. با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تسبیح نظر به حقیقت حق است بدون هرگونه محدودیت، و هر موجودی در عین نظر به کمالات خود، متوجه‌ی کمال بی‌نهایت حضرت حق می‌گردد و لذا در عین تسبیح، تحمید کرده است. یعنی اولاً: کمالاتی را مدّ نظر دارد که از طرف حق جاری و ساری شده است، در ثانی؛ آن کمالات به صورت بی‌نهایت مربوط به حق می‌شود. به همین جهت داریم «یسبح بحمده» موفق باشید

12887
متن پرسش
با سلام: خسته نباشید. من چند روزی شبهات زیادی برام به وجود آماده نظیر علت وجود خدا و این که به چه علتی ما نیاز به خدا داریم؟ در واقع به معبود چه نیازی داریم مگه کومونیست بودن چه اشکالی دارد و سوالاتی نظیر اینکه به چه علت باید دین داشته باشیم؟ اصلا چرا دین اسلام باید باشد و همچنین از کجا معلوم ائمه اطهار (ع) وجود داشتن و سوالات دیگر. من دختری محجبه هستم در خانواده ای مذهبی ولی اصلا دلایل عبادت و حجابم را نمی دانم و در دلم قبول ندارم. لطفا با پاسخ به سوالم من رو از این سردرگمی نجات دهید قبل از دیر شدن. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بدون دلیل عمل کرده‌اید، برایتان این شبهات پیش می‌آید. اگر جواب عقل و اندیشه‌ی خود را در راستای اعمال دینی خود نداشته باشید، در برزخ گرفتار مشکل می‌شوید. این لطف خدا بوده است که فرشتگانی مأمور شده‌اند تا این شبهات را در شما ایجاد کنند و شما با جواب‌گویی به این شبهات سیر خود را حتی تا برزخ و قیامت، به‌خوبی ادامه دهید. مطالعه‌ی کتاب‌های «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» و «مبانی نظری نبوت و امامت» را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید

12874
متن پرسش
با سلام: در جلسه 25 آل عمران فرمودید که مسیحیان به اندازه ای که اهل ایمان و عمل صالحند اهل نجاتند و در جای دیگر می فرمایید طبق آیه قرآن اهل کتاب کافرند، آیا در زمانی که نور اسلام به صحنه آمده می توان مسیحی بود و اهل ایمان و نجات بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم رفته اسلام بقیه‌ی ادیان را به مسلمان‌شدن دعوت نکرد بلکه از آن‌ها خواست دین خود را از تحریفات آزاد کنند و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (62) بقره. یعنی از مسلمان بگیر تا یهودی و نصرانی و مؤمنین به حضرت یحیی هرکس به خدا و قیامت ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند عمل او را بی‌جواب نمی‌گذارد. و یا با این‌که ما در روایات داریم هرکس امام ندارد در جاهلیت است، ولی از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم: «این افراد چنان‌چه معاند نباشند «خلقها الله بالمغرب» خداوند بهشتی را در مغرب برای آن‌ها خلق می‌کند. به این معنا که پس از مرگ تا قبل از یوم‌الحساب در عذاب نیستند تا آن‌که در یوم‌الحساب مثل بقیه‌ی مسلمان‌ها از جمله شیعیان به حساب‌شان رسیدگی شود. آری! بحث معاند که با روح تبعیت از حق و حقیقت در تقابل است، فرق می‌کند. موفق باشید

12866
متن پرسش
با سلام: نظر به بحث مصباح الهدایه که فرمودید هرکه حاضر تر غایب تر يا هر چه حضور شديدتر غيبت شديد تر، آیا این جمله با این که خداوند از همان جهت که حاضر است از همان جهت غايب است و حضور عين غيبت است تناقض ندارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین هفته‌ی اخیر عرایضی در این رابطه شد که از چه جهت حقیقتِ حق در حجابِ اسماء هست، و از چه جهت همان اسماء که حجابِ حق است مظهر حق می‌باشد. موفق باشید

12858
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: عالم عرش ظهور الله احدی و کرسی ظهور الله واحدی است؟ اگر عرش ظهور الله احدی است چرا در کتاب مصباح مقام واحدیت را به عنوان عرش در نظر می گیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که مقام عرش مقام اسماء عالیه‌ی الهی است، در هر صورت مربوط به مقام واحدیت می‌شود إلاّ این‌که متوجه باشیم وجه متعالی واحدیت قرب به مقام احدیت دارد. موفق باشید

12829
متن پرسش
با عرض سلام خسته نباشید: استاد بنده تن انسان و نفس و روح و فطرت و غریزه و رابطه اینها را با هم فهمیدم، اما وقتی می خواهم انسانیت و مقام امام (که انسان کل است) را وارد این مجموعه کنم جایگاهش را نمی فهمم. شما می فرمایید فطرت یک سرمایه در روح است، بعد می فرمایید نفس جان ما و فطرت جان جان ما است، پس یعنی برای فطرت مقام در نظر می گیرید؟ و اینکه می فرمایید امام جان جان انسان است، پس یعنی فطرت همان مقام انسانیت است و فطرت همان نور مقدس امام است و بعد مسئله بعدی اینکه در مورد مقام روح می فرمایید اول خلق خدا و جامع تمامی اسما خداوند است با این فرق که از خودش نیست و بعد هم می فرمایید که نور وجودی حضرت محمد (ص) اولین خلق خداوند و جامع تمامی صفات خداوند است پس یعنی این روح همان وجود مقدس پیامبر است؟ پس اینکه گفتید پیامبر یک تن دارد مثل ما یک نفس دارد مثل ما و یک وجود مقدس دارد پس یعنی در پیامبر نفس و آن نور وجودی حضرت هر دو در مقام روح هستند؟ استاد می دونم در همه اینها اصل تزکیه است و آنقدر دقت حجاب می شود اما ذهنم را مشغول کرده و مطلب جدیدی را نمی تونم شروع کنم و جلو بروم لطفا کامل پاسخ دهید. در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت در انسان بالقوه است و امام معصوم تجلیِ بالفعلِ انسانیت و فطرت انسانی است و در مورد مقام نوری پیامبر می‌توان گفت که همان مقام «اول ما خلق اللّه» یعنی مقام روح باشد و در عین این‌که در وجود مقدس پیامبر، نفس پیامبر با آن مقام متحد است، ولی در هرحال مقام روح یا مقام نوری پیامبر یک مقام تکوینی است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با تلاش و عبادات ممتد، نفس مقدس خود را با آن مقام متحد می‌کند. موفق باشید

12824
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد بزرگوار: با توجه به این که واسطه ی فیض، واسطه ی فیض بین خدا و خلق است و اگر که بلا تشبیه وجود مبارک امام عصر (عج) مانند جریان برق قویی باشد که اگر مستقیم به کانال برقی منازل برسد، دچار خرابی لوازم می گردد. امکان دارد که در این بین واسطه ی فیض از طریق والیان خاص و شیعیان خاص حضرت به خلق رسد؟ مثلا رزق مردم ایران به واسطه ی مقام معظم رهبری، تقسیم گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که متوجه بودید که واسطه‌ی فیض یک مقام است، عنایت داشته باشید که ظرفیت انسان از طریق انسان کامل اشباع می‌شود و در رابطه با کمال انسانی نیاز به انسان دیگری نیست همان‌طور که برای «تری» به عین تری یعنی آب نیاز است. موفق باشید

12800
متن پرسش
4. در مورد کشف حدسی آیت الله شجاعی علاوه بر اسم علیم، اشاره به اسم حکیم فرموده‌اند، ولی در سایر کشف‌ها نفرموده‌اند. قطعاً در بقیه‌ی کشف‌ها هم اسم حکیمِ حضرت حق تجلی می‌کند. ولی این نشان از عنایت استاد به اسم حکیم در رابطه با این کشف و احتمالاً نکته‌ای دارد که تجلی اسم حکیم شاید در کشف حدسی وقتی بیشتر است. می‌شود توضیح بفرمایید در رابطه با اسم حکیم و این نوع کشف یا کتاب معرفی بفرمایید ممنون می‌شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدسِ معنوی انسان متوجه حقایقی می‌شود که با فکر به‌دست نیامده است، در حالی‌که آن حقایق برای انسان قابل اعتماد و دارای استحکام است و از این جهت فرموده‌اند تجلی اسم حکیم در کشف حدسی در صحنه است. موفق باشید

12793
متن پرسش
معرفت به امام مقدم بر معرفت به خداست؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در دعا داریم: «الَّلهُمَّ عَرِّفني‏ نَفسَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني نَفسَكَ لَم اعرِف رَسُولَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفني‏ رَسولَك فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني رَسُولَك لَم اعرِف حُجَّتَك اللَّهُمَّ عَرِّفني‏ حُجَّتَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن ديني»[1]پروردگارا خودت را به من بشناسان، زيرا اگر تو را نشناسم رسول تو را نخواهم شناخت. پروردگارا پيامبرت را به من بشناسان، چرا كه اگر پيامبرت را نشناسم حجت تو را نخواهم شناخت. پروردگارا حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجت تو را نشناسم در دين خود گمراه مى‏شوم. پس ابتدا باید خدا را شناخت ولی برای رجوع به خداوند باید امام را ابتدا به عنوان الگوی متعالی در نظر داشت. موفق باشید

 


[1] ( 1)- اصول كافى، ج 1، ص 237.

12772
متن پرسش
با عرض سلام: اسم واسع الهی با عالم ماده که حرکت دارد را درک می کنم ولی نسبت به عالم مجردات که ثابت هستد درکش برایم سخت است؟ مثلا در خطبه 91 نهج البلاغه حضرت می فرمایند فرشتگان به واسطه اطاعت فراوان حق برعلمشان افزوده می شود. این مورد چگونه تبیین می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی اسمِ واسع الهی تنها تکامل‌بخشیدن و تبدیل قوه به فعل نیست، بلکه به معنای دادنِ وجود بعد از وجود است که در آیه‌ی «کلّ یومٍ هو فی شأن» متذکر می‌شود. علاوه بر آن شاید افزوده‌شدن علمِ فرشته‌گان در رابطه با رفعِ مواتع تجلی آن‌ها باشد مثل آن‌که شما در ماه رمضان آماده‌ی نزول ملائکة‌اللّه می‌شوید. موفق باشید

12777
متن پرسش
سلام: در پاسخ سوال ۱۲۷۵۷ (کدام علی؟) نوشتید علی علیه السلام دنیا را خلق کرد و البته نه آن علی که غذا می خورد و... درست اما استاد وهابیت می گویند شیعیان معتقدند خالق خدا نیست و ...مگر در قرآن نیامده که خدا خالق است؟ این چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها و تنها خدا خالق هستی است و انسان‌های کامل واسطه‌های فیض حضرت حق‌اند به همان معنایی که شما در دعای ندبه اظهار می‌دارید که حضرت صاحب الزمان«سبب المتصل بین الارض و سماء»اند. موفق باشید

12741
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر بابت فرصتی که در اختیار ما قرار می دهید تا از شما استاد بزرگوار بهره ببریم. خدا عمرتان بدهد. استاد عزیز، آیا این حرف درست است که می گویند جهان را امام علی (ع) خلق فرموده اند؟ خواهش می کنم با وضوح برایم بگویید. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا که شخص امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در مقام واسطه‌ی فیض باشند، حرف درستی نیست. ولی مقام حقیقت نوریِ ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هرکدام در زمان خود به‌عنوان واسطه‌ی فیض حرفِ درستی است( در صورتی‌که معنای واسطه‌ی فیض درست، تصور شود). پیشنهاد می‌کنم کتاب «واسطه‌ی فیض در هستی» را که بر روی سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید

12735
متن پرسش
با سلام: برای طرح سوال ناگزیر به نوشتن مقدمه ای کوتاه می باشم: همانطور که می دانید در ابتدای قرون وسطی کلیسا به کمک پادشاهان توانست ثبات نسبی در کل اروپا برقرار کند و به جنگ و خونریزی ها پایان دهد. به تدریج و در طی سال ها کلیسا آموزه های دین مسیح را برنامه عملی زندگی مردم گرداند به طوری که تعالیم و آموزه های این دین در شئون مختلف زندگی مردم (فرهنگ، سیاست، معماری، اقتصاد، ادبیات...) تا حد زیادی ریشه دوانده بود. به قول دکتر رجبی «کلیسا موفق شده بود امت واحده مسیحی تشکیل دهد»! حال سوال بنده اینجاست چه شد که در نیمه دوم قرون وسطی به یکباره مردم دغدغه زندگی بر اساس تعالیم مسیح را از دست دادند و با روی آوردن به تجارت و کسب ثروت شروع به لذت جویی کردند به طوری که دنیاطلبی به فرهنگ غالب آن زمان تبدیل شد؟ آیا افراط و سخت گیری های کلیسا در بعضی مسایل (عدم پاسخگویی به مسایل جدید، ازدواج، کار بر روی زمین به نفع کلیسا...) منجر به تفریط و عنان گسیختگی در نیمه دوم شد؟ تاثیر و تاثر روم و مسیحیت بر یکدیگر چقدر در بازگشت به ارزش های رومی موثر بوده؟ جنگ های صلیبی و آشنایی با مسلمانان و فرهنگ و تمدن آنها؟ یا...؟ این سوال از این جهت برای حقیر اهمیت پیدا کرد که شما در بحث مدرنیته و فرهنگ توهم مبنای مشکل در توهم افتادن غرب رو از نگاه فلسفی بیکن به عالم و آدم می دانید و از طرفی می فرمایید بیکن فقط روح زمانه را نقل کرد، یعنی اینکه غرب از نظر فرهنگی آمادگی پذیرش چنین نظراتی رو داشت. حال این آمادگی از کجا و چطور حاصل شد محل ابهامه؟ اگر به قول دکتر رجبی امت واحده ای بوده و مردم رضایت نسبی داشتند و... پس این افسار گسیختگی نیمه دوم برای چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیسا پس از چندی از جوابگویی به بشری که باید با نور حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و مکتب اسلام تغذیه کند، باز ماند و با بعثت حضرت پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بدون بهره‌گیری از اشارات توحید محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بر همان آموزه‌های قبلی خود تأکید نمود و عملاً به مدت چند قرن مسیحیانی را مدیریت می‌کرد که زندگی را در تشبه به حضرت مسیح به صورت تارک الدنیا می‌فهمیدند و با جنگ‌های صلیبی و به انتهارسیدنِ آن، که داستان بسیار پیچیده‌ای دارد اروپا با صورت دیگری از زندگی خواست، خود را شروع کند و این اروپا، اروپایی است که دیگر معنی زندگی را در سادگی گذشته دنبال نمی‌کرد و لذا نتوانست به کلیسایی که با غفلت از اسلام از زمانه عقب افتاده بود، هماهنگی داشته باشد. همچنان‌که نتوانست به آموزه‌های جامع اسلامی رجوع کند و در مقابل آن تفریط یعنی دنیاگریزی، افراطِ دنیاطلبی را پیشه کرد و این همان روحی است که امثال فرانسیس‌بیکن در دل آن تولد می‌شود و جلو می‌رود. موفق باشید

12719
متن پرسش
سلام: استاد شما در جواب برخی سوالات دوستان که در مورد واقعیت و درک واقعیت بود فرموده بودید که بنا نیست که ما به ادراک خود شک کنیم و ما ذاتا واقعیت و عالم خارج را درک می کنیم. اما برخی مواقع خود ما شاید برایمان پیش آمده که برخی چیزها را درک کرده ایم مثل شنیدن صدا و ... که بعد متوجه شده ایم که وجود خارجی نداشته و توهم بوده، حال سوال بنده این است که اگر بنا نیست که ما به ادراکات خود شک کنیم پس این توهمات را چگونه توجیه کنیم چون در مقطعی آن را به عنوان ادراک واقعی برداشت کرده ایم که در واقع اینگونه نبوده؟ و از طرفی ذاتا نمی توان به ادراکات شک کرد و آن را غیر واقعی دانست؟ آیا این امر یک تناقض و پارادکس نیست؟ مثلا در افرادی که توهمات شنیداری و دیداری با هم دارند و آن را واقعی می پندارند با اینکه دیگران به آنها می گویند این ادراکات آنها توهم است باز هم قبول نمی کنند، که اوضاع در تشخیص و ادراکات آنها بدتر است. لطفا جوابی کامل و واضح برای رفع این پارادکس دهید و این موضوع را برای بنده حل کنید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به طور بدیهی می‌یابیم که خودمان و جهان خارج از خودمان واقعیت داریم هرچند متوجه می‌شویم بعضی از افکار ما نسبت به واقعیت به خطا می‌رود و این را نیز با عقل‌مان متوجه می‌شویم و همین‌که متوجه می‌شویم بعضی چیزها توهم است دلیل بر توجه ما به واقعیت جهان خارج است. موفق باشید

نمایش چاپی