بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10955
متن پرسش
بنده یک زمانی به عقایدم شک کردم و خواستم به تحقیق بپردازم در کنار مباحث اسلامی خیلی مختصر به برخی مباحث در تاریخ فلسفه غرب سری زدم البته وقت زیادی نگذاشتم، در کتاب مقدمات فلسفه نوشته واربرتون توحید و برخی شبهات مربوطه را مطرح کرده بود و اونجا گفته شده که آوردن برهان فلسفی برای یگانگی خداوند کار ساده ای نیست و ولی من هیچ وقت به اینکه خدا یکی نیست فکر هم نمی کردم، حتی بعد از آن که این مطلب رو خوندم، پس از مدتی هم کتاب از برهان تا عرفان شما رو خوندم که باز در آنجا به یگانگی خداوند شکی نداشتم و این دو برهان خیلی از سوالاتم درباره خداوند و نحوه حضورش در عالم حل شد، حالا بعد از گذشت حدود 3 سال سوال احساس می کنم موضوع توحید برایم حل نشده و آن بحثی که در کتاب واربرتون آمده با اینکه کامل هم نخوندمش به ذهنم میاد که ممکنه که خدا یکی نباشه؟ 90 درصد اوقات بهش اهمیت ندادم و به عنوان یک فکر احمقانه بهش نگاه کردم اما الان طی یه جریانی این سوال دوباره به ذهنم اومده. ذهنیاتم رو آوردم رو کاغذ بیشترشون مغلطه بودن است و تونستم ردشون کنم جز یکی از آنها. اینکه عالم ساخته پرداخته صانعی با علم و قدرت فوق بشری است، امری است قطعی تا حد بداهت، اما اینکه این صانع واحد باشد چه؟ قطعا این موجود موجود مرکبی نیست اینکه فرض کنیم صانع یا صانعان بر اساس کار فکری عالم را اداره می کنند فکری است غلط اما اگر این فکر به ذهن خطور کند که شاید صانعانی باشند که اتحادشان ذاتی است و نیازی به کار فکری برای اداره عالم ندارند و منجر به اختلاف بینشان نمی شود چه؟ این فکر من را آزار می دهد و باید بتوانم زمینش بزنم. سوال مهم و کلیدی دیگر: البته به نظرم این ها جزء سوالات کلامی باشند راه تصدیق قرآن و اصول دین به طریق برون دینی چیست؟ من وقتی که نیاز به استدلال آوردن برای این امور پیدا می کنم قفل می کنم، طوری که جدیداً به خاطر اینکه سوالات ذهنیم پاسخ داده نشده موقع نماز خوندن وقتی می خوام شهادت بدم نمی تونم، برام سنگینه، طوری که حس می کنم اگه هم به زبان بیارم دارم دروغ می گم، چیز دیگری هم که وجود داره استدلالهای درون دینی و خصوصاً کلامی را من قانع نمی کند یا حال بدی بهم دست میده، شاید به خاطر اینکه خیلی غلط اینها را در مدرسه و دانشگاه به ما یاد داده اند طوری که زدگی ایجاد شده، یعنی من از علم کلام بدم میاد! این اواخر فکر می کردم علامه طباطبایی گزینه خوبی باشند، چند روز پیش یه کتابشون رو گرفتم اون هم حال ما را عوض نکرد، نمی دونم بقیه کتاباشون چطور باشه، به نظر می رسه بهترین و کاملترین گزینه تفسیر المیزان باشه، که نیاز به زمان خیلی زیادی داره.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری یک وقت سؤال‌مان عقلی و کلامی است که در این صورت باید به صورت عقلی و کلامی جواب عقل خود را بدهیم مثل شبهه‌ای که در یگانگی خدا پیدا کرده‌اید. ولی یک وقت سؤال‌مان روحی است و روح ما نیاز دارد که از آن‌چه می‌داند تغذیه شود، در این موارد باید با سیر قلبی مطلب را احساس کنید. علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سعی می‌کنند هر دو وجه را جواب دهند. قرآن در ابتدا در یک نگاهِ برون‌دینی با ما سخن می‌گوید. بنده مطالبی که در دو مورد فوق دارم را خدمتتان می‌فرستم، ولی در عین حال توصیه می‌کنم سعی کنید با سلوک قلبی مسائل خود را حلّ کنید که دیگر جای این‌گونه شبهات در میان نباشد. موفق باشید. برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، باید متوجه بود که خدای واحدی در جهان هستی هست، چون می‌بینیم نظم جهان نظمی است ارگانیکی و یک آهنگی و اندام‌وار. یعنی همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن که هر عضوی در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبیری در چنین نظام یک آهنگی، محال است. زیرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامه‌های متفاوت ظاهر و تدبیر می‌شود که در جهان چنین چیزی وجود ندارد. اشکال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نیست که آب تر می‌کند و آتش می‌سوزاند؟ جواب: این‌که اجزاء جهان همدیگر را محدود می‌کنند را نباید ناهماهنگی نامید، ناهماهنگی آن است که قانونی، قانونی را در نظام عالم نقض کند و دیگر آن قانون در جای خود مؤثر نباشد، در حالی که با همین محدودکردن‌ها طبیعت به مقصد می‌رسد. مثل دوکفة ترازو که در عین جهت متفاوتی که دارند کار توزین را عملی می‌سازند. اشکال: چرا فرض نکنیم که دو یا چند خدا در امر تدبیر جهان به توافق رسیده‌اند که به خاطر مصلحت با هم اختلاف نکنند و مانع تدبیر یکدیگر نشوند؟ جواب: توافق در نظام معنی می‌دهد برای رسیدن به هدفی مشخص، در حالی که خدا یعنی آن کس که خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق یعنی پیروی چند نفر از قواعد عقلی موجود در نظام. مثل دو مهندس که توافق می‌کنند در این قسمت که استحکام بیشتری دارد پایه‌های پل را قرار دهند چون هیچ‌کدام از این مهندسین خالق نیستند، بلکه برروی استفاده از مخلوقی که خدا آفریده است توافق می‌کنند. در حالی‌که خدا خالق پدیده‌هاست، و به‌همین جهت توافق برای خدا معنی ندارد. دریچه‏هاى اعجاز قرآن‏: قرآن مى‏فرماید: «وَ انْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه» اگر در معجزه‏بودن آنچه بر بنده‏ى ما نازل شده شک دارید، سوره‏اى مانند آن بیاورید. مبناى برهان این است که او یا به‏واقع پیامبر است و این آیات از طرف خدا بر او نازل شده، و یا پیامبر نیست و با استعدادهاى بشرى‏اش این آیات را تنظیم کرده است. در حالت دوم از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همه‏ى شما جمع شوید مى‏توانید یک سوره مثل سوره‏هاى این قرآن بیاورید و اگر نمى‏توانید، معلوم مى‏شود که او از جنبه‏ى بشرى‏اش به چنین توانایى نرسیده، پس او پیامبر خدا است. در رابطه با معجزه‏بودن قرآن نمونه‏هایى در ذیل؛ مورد اشاره قرار مى‏گیرد: 1- از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه‏ى کلمات و نظم خاصى که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى‏که نه تا آن زمان بشریت با این ترکیب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‏ها توانستند از آن تقلید کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگویند. قرآن داراى آهنگ خاصى است که در عین دارا بودن مفاهیم معنوى، بدون تکلف و تصنع، عالى‏ترین معانى را در عالى‏ترین قالب‏هاى لفظى اظهار مى‏کند به طورى‏که معلوم نیست الفاظ تابع معانى‏اند و یا معانى تابع الفاظ. قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبید که اوج تکامل فصاحت عرب بود. از آن عجیب‏تر بعد از آمدن قرآن نیز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عین فصاحت زیادى که دارد، اصلًا شکل و هندسه‏ى قرآن را ندارد. و این مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً این‏که تا حال کسى نیامده بگوید قبل از قرآن چنین کلماتى به این شکل در فلان کتاب بوده است. همچنان‏که کسى نیامده بگوید من مثل آن را آورده‏ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصیح‏تر باشد بیشتر متوجه مى‏شود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنان‏که جادوگران متوجه شدند کار حضرت‏موسى (ع) از نوع سحر نیست. 2- از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بى‏گمان مطمئن‏ترین راه براى شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیف‏ها و تعبیرهاى آن در باره‏ى خود مى‏باشد، توصیف‏هایى از قبیل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» که همه حکایت از آن دارد که وقتى مى‏فرماید: اگر مى‏توانید مثل آن را بیاورید، یعنى آن چیز مثل قرآن از حیث هدایت‏گرى و آوردن معارف هدایت‏گر و از حیث مطالب حکمت‏آمیز، همسنگ دانش‏هاى قرآن باشد و از این زاویه بشر را به آوردن چنین اندیشه‏هایى در حد قرآن دعوت مى‏کند. جامعیت و کمال قرآن بدین معنى است که قرآن مجید تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسیدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطه‏ى انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‏هاى دیگر» و با «جهان» را تبیین مى‏کند و همه‏ى این معارف داراى سطوح و لایه‏هاى متکثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطن‏ها وجود دارد. در پایین‏ترین سطح با مردم عادى صحبت مى‏کند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنى از بطون خود را براى او مى‏گشاید و آوردن سوره‏هایى با این حدّ از علوّ در معانى به هیچ‏وجه در حدّ بشر نیست. انسانى که قرآن طرح مى‏کند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‏ى ابعاد این انسان را با همه‏ى دقایق روحى‏اش فرا گرفته است، در حالى که انسان معرفى شده از راه حس و اندیشه‏ى بشرى در میان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد. در قرآن همه‏ى اصولِ معارف قرآن از توحید استنتاج شده و سپس گسترش یافته و به صورت اخلاق و عقاید و احکام در آمده به این معنى که هر حکمِ فرعى آن اگر تحلیل شود به «توحید» مى‏فرماید: «کِتابٌ احْکِمَتْ ایاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیر» قرآن کتابى است با آیات محکم که سپس به صورت تفصیل درآمده، یعنى این کتاب با آیات متعدد داراى غرض واحدى است که وقتى به تفصیل در آید، در یک مورد به صورت «اصول دین» و در مورد دیگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مى‏آید و در جاى خود به صورت احکام شرعى ظاهر مى‏شود، به این معنى که هرچه نزول کند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمى‏شود و از مسیر توحیدى خود عدول نمى‏کند. به عنوان مثال: توحید خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علیاى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق کریمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذایل و همان توحید در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شایسته و پرهیز از محرمات و رعایت حلال و حرام. همه‏ى این‏ها به توحید برمى‏گردد و انسان را به توحید مى‏رساند زیرا آیات قرآن یک جهت وحدت دارند و یک جهت کثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سیرى از وحدت به سوى کثرت را دارا مى‏باشند ولى از جهت سیر از طرف انسان به سوى خدا، سیر از کثرت به وحدت را دارا هستند. قرآن کتاب انسان شناسى است، اما آن‏گونه که خدا انسان را آفریده و در همان راستا انسان را تفسیر مى‏کند تا انسان از خود بیگانه نشود، به طورى‏که در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبیاء انسان در حدّ سوره‏ى والعصر مطرح نیست، و اندیشه‏ى بشر نسبت به انسان به اندازه‏ى تبیینى که‏ یک سوره‏ى کوچک قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پیوند با خدا را در همه‏ى شئون زندگى جریان مى دهد و انسان را در حد یک باور تئوریک متوقف نمى کند، بلکه خداى حاضر و محبوب را معرفى مى‏نماید که مى‏توان به او نزدیک شد و با او انس گرفت. مرز ایمان و شرک در آن است که انسانِ موحّد توانسته است حقیقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بیابد و انسان مشرک پدیده‏هاى عالم را مستقل از حقیقت وحدانى مى‏نگرد. 3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پیامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرایط اجتماعى و روحى متفاوتى که براى رسول خدا (ص) پیش مى‏آمد، بدون آن که رسول خدا پیش‏نویسى داشته باشد و یا پس از نزول آن به و حکّ و اصلاح آن بپردازند با این همه هیچ‏گونه تناقض و اختلافى در میان مطالب آن نیست. هرگز کسى ندید که مثلًا پیامبر (ص) یادداشتى داشته باشند و مطابق آن یادداشت آیات را قرائت کنند و یا طورى آیات را بخوانند که بعداً معلوم شود یک کلمه را اشتباه گفته‏اند و بخواهند آن را تصحیح کنند، آن هم آیاتى که قبلًا هیچ‏کس چنین کلماتى در هیچ کتابى نگفته بود و بعداً هم کسى نیامد بگوید شبیه آن کلمات در کتاب‏هاى رومى‏ها و یا ایرانى‏هاى متمدن آن زمان دیده شده است. قرآن طورى است که آیه‏اى مفسّر آیه‏اى دیگر و مجموعه‏ى آن شاهد بر مجموع آن است و در عین تنوع- حتى در یک موضوع وحدت نگاه‏ کاملًا درآن حاکم است. مثلًا در مورد عبادت و یا تقوا هزاران نکته‏ى متنوع دارد ولى همه با یک بینش و یک جهت و یک نگاه. خودِ قرآن مى‏فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا این منکران قرآن در قرآن تدبّر و تفکر نمى‏کنند تا متوجه شوند اگر از طرف غیرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏یافتند زیرا: اولًا: فکر انسان دستخوش تحول و تکامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانیاً: افکار انسان در طول زندگى تحت تأثیر حالات متفاوت روحى‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: کسى که کارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى‏افتد، در حالى‏که هیچ‏کدام از موارد بالا در قرآن نیست و یگانگى و وحدت کاملى بر آن حاکم است. 4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حیات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مى‏راند که انسان به هیچ‏وجه آن را از جان خود جدا نمى‏بیند و به‏خوبى جذب آن مى‏شود. قرآن انسان را بر عقده‏هاى درونى‏اش پیروز مى‏کند، مرگ را برایش معنى مى‏نماید، او را دعوت به تدبر در آیاتش مى‏کند، مى‏گوید: «افَلا یَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلی قُلُوبٍ اقْفالُها» آیا تدبّر در قرآن نمى‏کنند و یا بر قلب‏هاشان قفل زده شده است که حقایق آن را نمى‏فهمند؟ به همین جهت عقل انسان در حین تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانیت آن را تصدیق مى کند و خودِ قرآن شرط تشخیص حقانیت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آیا تا حال دیده‏شده کسى در قرآن تدبّرِ لازم را کرده باشد و براى او در حقانیت آن ذره‏اى شک باقى بماند؟ و یا بیشتر کسانى گرفتار شک نسبت به قرآن هستند که از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى‏دهند؟ 5- اعجاز قرآن از نظر اخبار غیبى: آن واقعه‏هایى که در حین نزول قرآن با فکر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورى‏که بشر پس از سال‏ها به درستى آن پى‏برده است مثل: پیش‏بینى غلبه‏ى روم بر ایران در شرایطى که در آن زمان چنین غلبه‏اى به ذهن‏ها هم خطور نمى‏کرد. حفریات باستان‏شناسان، که پس از سال‏ها داستان حضرت یوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأیید کرد. و یا این‏که قرآن براى فلک، مدار قائل است، برعکسِ پیشینیان که فلک را جسم مدورى مى دانستند که ستارگان در آن میخکوب شده‏اند ولى بعدها معلوم شد که ستاره‏ها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردش‏اند. 6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طریق کسى که برترى فوق العاده‏اى از نظر اطلاعات نسبت به دیگران نداشت و در محیطى آنچنان محدود زندگى این وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حکایت از آن دارد که از طرف خداى حکیم و علیم بر او نازل شده است. دکتر واگلیرى مى‏گوید: «کتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن کتابى است که نمى‏توان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتابِ اعجاز آمیز کار محمد باشد؟ در صورتى که او یک نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در این کتاب مخزن‏ها و ذخایرى از دانش مى‏بینیم که مافوق استعداد و ظرفیت با هوش‏ترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قوى‏ترین رجال سیاست است».( استاد دانشگاه ناپل، کتا ب«پیشرفت سریع اسلام»، ترجمه‏ى سعیدى، ص 49.) قرائنى که اندیشه را بر صدق گفتار نبى مى کشاند: علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن که دلیل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصیت پیامبر (ص) نیز اندیشه را به حقانیت شخص نبى مى‏کشاند که موارد زیر از این نوع مى‏باشد: 1- محیط دعوت: اندیشه نمى‏پذیرد که انسانى درس نخوانده در محیطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائین‏ترین خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ علیمِ هستى، چنین معارفى را ارائه دهد. 2- سابقه‏ى تاریخى و خصوصیات اخلاقى: 40 سال در محیطى زندگى‏کردن که کوچک‏ترین خطاى اخلاقى نمایان مى‏شود و در عین حال هیچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى که او را «امین» لقب دادند و حتى‏ در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عمل‏کردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصیت او نمى‏پذیرفت، چگونه اندیشه مى‏پذیرد چنین انسان پاکى یک مرتبه دروغى به این بزرگى بگوید و 23 سال هم همه‏ى زندگیش را بر سر این دروغ بگذارد و با آن همه مشکلات یک لحظه هم عقب‏نشینى نکند؟ 3- محتواى مکتب و دعوت: مکتبى که محور فکرى خود را «توحید» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هیچ‏کس جز خدا نجات‏دهنده‏ى انسان‏ها نیست و آورنده‏ى آن مکتب براى خود هیچ ادعایى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازه‏ى هیچ غلوّى را در مورد خود نمى‏دهد و مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کند و بندگى غیر خدا را بدترین گناه مى‏داند و در جامعه‏ى طبقاتى آن روز شعار برادرى مى‏دهد و محیط کینه و جهل را به محیط برادرى و دانش تبدیل مى‏کند، چگونه اندیشه مى‏پذیرد چنین مکتبى آورنده‏اش یک دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غیب مطلق چنین مکتبى را ارائه دهد، باید یا او پیامبر باشد و یا دغلکار، و چنین حرکات و کلماتى هرگز از یک انسان دغلکار صادر نمى‏شود که براى خود در دینى که آورده هیچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى کند. 4- تأثیر دعوت پیامبر در محیط: رسول خدا (ص) در طى 23 سال از قومى متروک که ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ایران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف به‏وجود آورد به طورى که جهانِ آن روز در قبضه‏ى مستقیم یا غیر مستقیم آن دعوت قرار گرفت و به این دلیل انسان‏ اندیشمند نمى‏پذیرد بدون تأثیر خالق هستى بر قلب ملت ها چنین تأثیرى ممکن باشد، به این معنى که باید همان خالق روح و قلب انسان، آورنده‏ى اصلى این مکتب باشد که بین محتواى کتاب الهى و قلب انسان‏ها این‏چنین هماهنگى حاکم است. یکى از دانشمندان هندى مى‏گوید: کشور هندوستان با این‏همه پندهاى حکیمانه که از بزرگان دین هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‏خوارى و استعمال مسکرات است، اما محمد همین که شراب را حرام کرد پیروان او هرکجا خُم شراب را دیدند شکستند و همه از شراب‏خوارى دست برداشتند. 5- وسایل نیل به هدف: رسول خدا (ص) از طریق دستورات اخلاقى که در آن دستورات هیچ انسانى بى‏دلیل تحقیر نشود هدفش را پیش مى‏برد، قرآن مى‏فرماید: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» کارهاى ناشایستِ هیچ قومى، شما را به مقابله‏اى ناشایست وا ندارد، عدالت پیشه کنید که این به تقوى نزدیک‏تر است. و لذا پیامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسایل نامشروع و یا جهل مردم استفاده نکرد، حتى در مرگ فرزندشان که مصادف با خورشیدگرفتگى شد و مردم مدینه آن را به مرگ فرزند پیامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به این دلایل است که انسان اندیشمند نمى‏پذیرد چنین کسى با این طرز رفتار، یک سیاست باز حرفه‏اى و یا یک مدعى دروغین و یا یک شهرت‏طلب باشد زیرا رفتارش تأییدکننده‏ى این حقیقت است که او مأمور و فرستاده‏ى خداوند است و در افقى ماوراء دنیا زندگى مى‏کند و متذکر حقیقتى است بسیار متعالى. 6- میزان ایمان پیامبر به هدف: رسول خدا (ص) آنچنان به هدف خود ایمان داشتند که طاقت‏فرساترین مشکلات، ایشان را از راهشان منصرف نمى‏کرد، حتى در جنگ احد که همه فرار کردند یک تنه ایستادند. حال چگونه اندیشه مى‏پذیرد که ایشان یک مصلح ساده و یا یک شهرت‏طلب باشد؟ زیرا آنگاه که همه‏ى تحلیل‏ها به این نتیجه مى‏رسید که کار اسلام تمام است و هیچ شاهد عقلى هم دلیل بر وقوع پیروزى نبود باز امیدوارانه مقاومت مى‏کردند. اگر باور و اعتماد به خدا در آن صحنه‏ها نداشتند هرگز اینچنین پایمردى نمى‏کردند و خیلى زود مأیوس مى‏شدند. 7- سرعت تأثیر و دوام اثر: به طور طبیعى مى‏توان اقرار کرد که باید این دعوت از جان انسان ها و نوع آفرینش آن‏ها خبر داشته باشد که این چنین تأثیرى عمیق و دراز مدت در روان فرد و اجتماع گذاشته و این نشان مى‏دهد که دعوت اسلام، عامل اتصال تکوین عالم و آدم با تشریع است، و انتخاب‏انسان‏ها نه تحمیلى زورمدارانه و نه تبلیغى پرغوغا و بدون محتوى بوده وگرنه وقتى زور مى‏رفت و غوغا فرو مى‏نشست باید اثرش خنثى مى‏گردید، به‏خصوص که چنین دعوتى در جامعه‏اى پر از کینه نسبت به همدیگر پاى گرفت و ادامه یافت، و بقیه‏ى تمدن‏ها را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. آرى این نشانه‏ى آن است که در این دین تکوین با تشریع متصل است، یعنى همان که خالق هستى و خالق قلب انسان‏ها است، آورنده این دین است و انسان‏ها بر اساس خلقت خود با آن آشنا هستند و آن را از خود مى‏دانند. به همین جهت اگر کسى با اسلام آشنا شد و آن را پذیرفت و بدان عمل کرد و جانش حقیقت آن را چشید، جدایى از آن را مساوى جدایى از وجدان خود مى‏داند. این‏ها همه نشان مى‏دهد که این دعوت باید از جان انسان‏ها خبر داشته باشد که این‏چنین عمیق و پایدار در طول تاریخ مانده است و ادامه مى‏یابد. 8- ایمان آورندگان: ارزش هر مکتبى به اطرافیان آن مکتب است، همچنان‏که افراد ناصالح افرادى مثل خود را جذب مى‏کنند. حال آیا اندیشه مى پذیرد با توجه به اطرافیان صالح و صادقى چون على (ع) و سلمان و مقداد و بلال و ابوذر و ... که همه الگوهاى صداقت و حکمت بودند این مکتب انگیزه‏هاى دنیاطلبانه داشته باشد؟ در تاریخ داریم که مغروران قریش خدمت رسول‏الله (ص) آمدند، آنگاه که سلمان و صهیب و خَباب و ابوذر و عمار و ... حاضر بودند. جهت تحقیر آن‏ها گفتند: اگر بوى عرق این بى‏سر و پاها را از ما دور کنى ما با تو خواهیم نشست و حرفت را خواهیم پذیرفت، آنچه مانع پذیرش شده افرادى هستند که اطرافت را گرفته اند. پس آیه نازل شد: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ» اى پیامبر روزگار خود را با کسانى بگذران که همواره پروردگار خود را مى خوانند و از آن‏ها چشم بر مدار. در حالى که اگر پیامبر (ص) اهل قدرت و معامله‏ى
10963
متن پرسش
سلام علیکم: در سوالی که در مورد مخلوق دیگری چون انسان در کرات دیگر شده شما فرمودید نمی دانم. معلوم است که محکم باید می فرمودید خیر. چون مگر قرار است این مخلوق در جایی غیر از زمین چه کند؟ در اینکه ما جن هم داریم شکی نیست اما مگر قرار است چقدر تنوع در صحنه باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید از هفت طبقه‌ی آسمان تمام زمین و کرات دیگر همه یک طبقه حساب می‌شوند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به عنوان واسطه‌‌‌های فیض، بر همه‌ی مخلوقات ولایت دارند و نمی‌توان گفت مخلوقات دیگری در سایر کرات نباشند و آن ذوات مقدس بر آن‌ها ولایت نداشته باشند. موفق باشید
10943
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا استاد صمدی معتقدند سفره عالم ماده هیچگاه برچیده نمی شود و ماده برای هیچگاه از صحنه خارج نمی شود در حالی که آیه صریح قرآن از بیچیده شدن کرات و کوهها و جوشش دریاها سخن می گویید؟ 2. منظور استاد حسن زاده از اینکه می فرمایند اگر ظهور در زمان ما محقق نشد در زمان انسانهای دیگر که ممکن است صدها هزار سال دیگر باشند محقق می شود؟ 3. منظورشان از اینکه ما هزاران حضرت آدم (ع) داشته ایم چیست؟ 4. از زمان آدم ابوالبشر تا حال چقدر زمان تقویمی گذشته؟ 5. آیا انسان منحصر به کره زمین است و امام او هم در زمین است؟ 6. آیا امکان وجود مخلوقی دقیقا مثل انسان در غیر از کره زمین وجود دارد؟ 7. آیا امام زمان (عج) امام اجنه نیز هست؟ 8. منظور از دحو الارض به معنای علمی گسترش خلقت است؟ چرا با بودن انسان در کره زمین این همه مکان وسیع وجود دارد؟ فلسفه بزرگی این عالم چیست؟ 9. آیا امام خمینی را مشخصا محشور با حضرت رسول (ص) می دانید و آیا معتقد به کامل بودن سیر ایشان هستید؟ آیا واقعا با دلی آرام و قلبی... بودند؟ اینکه با نماز شب کسی چون حضرت زینب (س) که نشسته خواندند منافات دارد؟ زیارتتان قبول انشا الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تجلیات وجودی همواره تا عالم ماده ادامه دارد هرچند این عالم با حرکت جوهری‌اش از قوه به فعل می‌آید و بالا می‌رود و باز عالم ماده با هویت مادی تجلی می‌کند 2- بالاخره ظهور محقق می‌شود 3- هر عالمی آدم خود را دارد و چون به فعلیت رسید عالم دیگری می‌آید با آدم خودش 4- نمی‌دانم 5- حجت الهی، حجت خدا برای همه‌ی مخلوقات است 6- نمی‌دانم 7- آری 8- دحو الأرض تجلی عالم مثال است به صورت مادون که همان عالم ماده است که از کعبه شروع شده 9- در مورد حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نباید وارد جزئیات شد، مسلّم است که ایشان مطابق سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کردند 10- آن موضوع مربوط به حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» است که اُسوه‌ی مقاومت بودند. موفق باشید
10929
متن پرسش
سلام علیکم: فردی خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و این سوال را پرسید: به من بگو پروردگارت؛ از چه وقت بوده؟ و چگونه بوده، و بر چه تکیه دارد؟ و حضرت رضا پاسخ داد: خداوند مکان را مکان کرد، بى آنکه مکانى داشته باشد، و چگونگى را چگونه نموده بى آنکه خود چگونه باشد، و بر قدرت خودش تکیه دارد. منبع : کافی باب الکون و المکان ، حدیث 2، ص 88، ج 1 جواب حضرت رضا علیه السلام کمی گنگ است خواهشمندم ساده بیان فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می‌داند معارفی بالاتر از این چند جمله در عالَم نیست. سعی کنید با تعمق در بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود»، آرام‌آرام به فهم این حدیث خود را نزدیک کنید. فکر می‌کنید همه‌ی سخنان صدرالمتألهین جز این است که می‌خواهد این جمله را روشن کند تا ما با منظر امام رضا«علیه‌السلام» با خدای خود مأنوس گردیم. وقتى امامان مى‏فرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیْکُمْ وَ عَلَیْکُمُ‏ التَّفَرُّع» ؛یعنى وظیفه‏ى ما است که اصول را به شما بگوئیم و بر شما است که در حواشى آن سیر کنید و تدبّر نمائید. موفق باشید
10906
متن پرسش
با سلام 1- لطفا تدبیرالمعیشه را تعریف کنید و بفرمایید جایگاه این موضوع در نظام تقدیر الهی کجاست؟ 2-آیا دیدگاهی که می‌گوید"حالا که سیر شدم تا ظهر خدا بزرگ است" را نمی‌توان به عدم توجه به تدبیرالمعیشه متهم کرد؟ 4-آیا کسی که تدبیرالمعیشه نداشته باشد، او هم رزقش دنبال او می‌آید تا او را بیابد؟ 5- در تاریخ و حتی همین حالا مواردی از سوء تغذیه و مرگ کودکان بی‌گناه را سراغ داریم. قاعدتاً این کودکان گناهی را مرتکب نشده‌اند که رزقشان تنگ یا بسته شود. پس اگر این نبودن (نه کم بودن) رزق تقدیر الهی بوده باشد این سوال پیش می‌آید که خداوندی که آن‌ها را آفریده، اما رزق آن‌ها را نرسانده، آیا نعوذ بالله خلقتی عبث انجام نداده است؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 و 4- تدبیر در معیشت بدین معنا است که ما وظیفه‌ی خود را نسبت به کسب رزق خود انجام دهیم ولی امیدمان به کار و کسب خود نباشد بلکه به رزّاق‌بودن خداوند باشد، حال در این فضا است که می‌توان نگران آینده نبود. ولی اگر تلاش لازم را نداشتیم و بعد گرفتار سختی شدیم باید خودمان را ملامت کنیم، چنین افرادی عملاً رزق خود را که خداوند تقدیر کرده خراب کرده‌اند 5- در مورد ظلمی که بعضاً صورت می‌گیرد و ظالمی رزق خدادادی ملتی را می‌دزدد و از دست او می‌قاپد، باید متوجه باشیم که چون خداوند هرکس را خلق کرد رزق او را هم با او خلق می‌کند، پس کسی رزق این افراد را دزدیده است همه باید تلاش کنند و حق مظلوم را از ظالم بگیرند تا در امتحان الهی موفق بیرون آیند وگرنه با آن ظالم مساوی هستند. در همین رابطه از ابوذر غفاری داریم که فرموده‌ است: « عجبت لمن لا یجد القوت فی بیته،کیف لا یخرج على الناس شاهراً سیفه" یعنی در تعجب هستم از کسی که چیزی برای خوردن در خانه‌اش پیدا نمی‌کند و شمشیر برنمی‌گیرد و بر مردم نمی‌شورد. یعنی بقیه مقصرند که چنین ظلمی به او شده. موفق باشید
10875
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید، با اینکه ما هم می توانیم مستقیم و هم غیر مستقیم خدا را بخوانیم می شود مشخص کرد در چه زمان یا مکانی خدا را مستقیم و چه موقع خداوند را با واسطه بخوانیم؟ یا چه زمانی بهتره خدا را مستقیم بخوانیم؟ مثلا در نماز نمی شود از اهل بیت (ع) چیزی خواست ولی باز هم می شود بحق اهل بیت از خداوند چیزی خواست. (البته استاد منظور من در عالم تشریع است و الا اینکه در عالم تکوین فقط با واسطه است.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت چه در مظاهری که خداوند را در آن مظاهر به تماشا می‌نشینیم و چه وقتی ماوراء مظاهر، نظر به خدا داریم، آنچه مدّ نظر ما است خدا است و به همین جهت می‌گوییم به حقی که در اهل‌البیت هست، یعنی باز نظر به حق داریم، آن حقی که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نشان می‌دهند. موفق باشید
10860
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در بحث معرفت النفس دو سوال داشتم: 1. در اکثر موارد روح و نفس به یک معنی استفاده می شود، جایگاه نفس انسان (نفس اماره، لوامه و ... ) کجاست؟ آیا این نفس جزء روح است ؟ 2. آیا به این معنی که انسان دارای حقیقتی هست، حیوانات هم دارای چنین حقیقتی هستند؟ اگر حیوانات دارای روح هستند، پس از مرگ چه می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث معرفت نفس از نفس ناطقه به عنوان یک موضوع فلسفی بحث می‌شود و در مباحث اخلاقی از نفس امّاره و یا نفس لوّامه بحث می‌گردد 2- انسان و حیوان هر دو نفس دارند و هر دو پس از مرگ با روح خود هستند. موفق باشید
10818
متن پرسش
با سلام و احترام: در پرسش و پاسخ مطلبی دیدم تحت عنوان زبان مقدر است. آیا فکر هم مقدر است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن روایت قدسی که حضرت حق می‌فرماید: «أَنَا عِنْدَ ظَنِ‏ عَبْدِیَ‏ الْمُؤْمِن‏» من در گمان بنده‌ی مؤمن‌ام هستم. پس هرطور که انسان مؤمن از حضرت حق انتظار دارد حضرت حق بر او وارد می‌شود و امورات او را در دست می‌گیرد. موفق باشید
10803
متن پرسش
سلام علیکم: استاد متأسفانه من جوابی رو که به این سوال دادین متوجه نشدم بیشتر توضیح بفرمایید؟ س 10765: سلام علیکم: ما معتقدیم که علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست و علم الهی علم به نظام است یعنی اینکه خدا از ازل می داند که چه کسی به موجب اختیار و آزادی خود طاعت می کند و چه کسی معصیت، خوب بر این اساس چرا ما خلق شدیم مگر خدا نمی داند که کدام یک از ما با ختیار به سعادت می رسیم یا به شقاوت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم در علم کلام اسلامی این موضوع بحث می‌شود که علم خدا علم به مخلوق است نه آن‌که علمی جدای از مخلوق نسبت به مخلوق داشته باشد پس معنا نمی‌دهد بگوییم وقتی خدا می‌داند ما چه‌کاره‌ایم، چرا ما را خلق کرد تا بفهمد ما چه‌کار داریم. موفق باشید
10786
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی دو سوال از خدمتتان دارم: 1. یکی از دلایلی که برای خلقت انسان ذکر می شود فیاضیت مطلق پروردگار است به این معنا که خدایی که کمال مطلق و فیاض مطلق است و می تواند موجودی مانند انسان را بیافریند اگر نیافریند با فیاضیت او در تضاد است. ظهور و بروز این صفت قبل از خلقت انسان چگونه بوده است؟ 2. انسان و شرایط موضوعی است که ذهنم را بسیار درگیر کرده است نگاهی اجمالی به تاریخ بشریت و اوضاع امروزی جهان نشان می دهد که اکثر انسانها بیشتر ساخته شرایط و محیط هستند تا اراده. به عنوان مثال اگر صدام زناراده نبود و زیر دست ناپدری ظالم بزرگ نمی شد آیا عاقبت او چنین می شد و یا اگر فردی که در ایران در یک خانواده مذهبی رشد کرده و در نتیجه انسان خوبی شده و عاقبت به خیر می شود اگر در خانواده و شرایط دیگری بزرگ می شد باز هم می توانست انسان خوبی شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیاضیت حضرت پروردگار در ازاء «امکان ذاتی» هر مخلوق است و لذا با نظر به امکانی که هر مخلوق در خود دارد حضرت حق آن امکان را به واجب بالغیر می‌رساند. عنایت داشته باشید که «امکان»، ذاتی هر مخلوق است و لذا امکان بالذات با واجب بالغیر قابل جمع است 2- هرکس قبل از موجودشدن آنچه را که می‌خواهد بشود انتخاب کرده و حضرت حق جواب طلب و تقاضای آن را می‌دهد. اختیار در امکان ذاتی صدام نهفته است و صدام، صدام‌بودن را انتخاب کرده و خداوند جواب آن انتخاب را داده، و این اختیار تا آخر با صدام هست و هرلحظه می‌تواند انتخاب جدیدی بکند. در مباحث «اعیان ثابته» این موضوع بهتر حل می‌شود. موفق باشید
10796
متن پرسش
سلام استاد: شما در جواب یکی از کاربران گفتید که برتری یک دین بر سایر ادیان به عمق توحیدی آن دین بستگی دارد. می شود بر ما اثبات کنید که عمق توحیدی اسلام از سایرین بیشتر است؟ سوال دوم اینکه آیا مسیحیت ناب هم از اسلام در مسئله توحید عقب تر است؟ متذکر می شوم منظورم مسیحیت انحرافی خدا پسر روح القدس نیست، منظورم مسیحیت ناب است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از حضرت سجاد«علیه‌السلام» داریم؛ سوره‌ی «قل هو اللّه احد» و 6 آیه‌ی اول سوره‌ی حدید را متعمقین در آخرالزمان درک می‌کنند و مسلّم تا این حدّ از توحید که بشر بتواند به خدایی نظر کند که در عین اول‌بودن، آخر باشد و در عین ظاهربودن، باطن باشد، کار آسانی نیست از این جهت که حضرت سجاد«علیه‌السلام» نظر به حقیقت همه‌ی ادیان دارند این سخن را می‌فرمایند. موفق باشید
10765
متن پرسش
سلام علیکم: ما معتقدیم که علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست و علم الهی علم به نظام است یعنی اینکه خدا از ازل می داند که چه کسی به موجب اختیار و آزادی خود طاعت می کند و چه کسی معصیت، خوب بر این اساس چرا ما خلق شدیم مگر خدا نمی داند که کدام یک از ما با ختیار به سعادت می رسیم یا به شقاوت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ما خلق می‌شویم، علم خدا قبل از خلقت ما به چگونگی ما تعلق دارد، حال اگر ما خلق نشویم، خداوند به چه‌چیز علم دارد؟ به چیزی که خلق نشده؟ از طرفی ما با خلق‌شدن خود و با اختیار خود شخصیت خود را می‌سازیم، نه این‌که علم خدا موجب آن شخصیت شده باشد. موفق باشید
10752
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: جناب استاد بنده جوانی هستم که تا کنون آزاد بوده ام و زیر بار کلمه ای به نام دین نمی رفتم، اما اکنون چند سالی است از جوانی بنده می گذرد واقعا با پوست و گوشت و استخوان حس می کنم که بدون شریعت و قانون ماورایی نمی توانم زندگی کنم و لذا دوست دارم به آیین آسمانی رجوع کنم تا از خاسرین نباشم. راستش من نمی خواهم چون اجدادم مسلمان بوده اند دین اسلام را بپذیرم و می خواهم اگر دینی هم انتخاب می کنم مبنایی باشد و با اعتقاد راسخ. راستش بنده واقعا در شک هستم که با چه دلایلی ما حضرت محمد ابن عبدالله را پیامبر می دانیم من که ایشان را ندیده ام و حرفی از زبان ایشان نشنیده ام چگونه باور کنم ایشان پیامبر خدا هستند. نمی گویم ایشان کذاب بوده اند ولی می خواهم یقین به پیامبری ایشان پیدا کنم خواهشا نگویید به معجزه قرآن بنگر، چون من آنقدر بی سواد هستم که معجزه ای در قرآن نمی بینم. کتاب چه نیازی به نبی را هم خواندم اما پاسخ سوالم را نیافتم. خواهش می کنم این جوان بی دین جویای حقیقت را با جوابی کامل راهنمایی کنید چرا که بنده در حال بررسی دین مسیحیت و بودا هم هستم و اگر مطالعاتم نتیجه دهد می خواهم یکی از این ادیان را به عنوان دین خود انتخاب کنم پس شدیدا دست به دامانتانم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساس همه‌ی ادیان توحید است و همه ادیان توحیدی نظر به حقیقت یگانه‌ی عالم هستی دارند، منتها چون در طول تاریخ، ادیان گرفتار خرافه می‌شوند و حقیقت توحیدی خود را از دست می‌دهند و از طرفی شرایط جدیدی به‌وجود می‌آید که باید مردم با توحید عمیق‌تری راهنمایی شوند، دین دیگری می‌آید. جنابعالی برای انتخاب هر دین باید به عمق توحیدی هر دین رجوع کنید و در آن راستا بررسی کنید ببینید پیامبر آن دین چه اندازه در ظهور حکم توحیدی حضرت حق موفق بوده. آنچه بنده در جمع‌بندی به آن رسیدم، ضعف توحید در سایر ادیان است وگرنه از نظر اخلاقی همه‌ی ادیان دعوت به راستی و صفا می‌کنند، در حالی‌که باید معلوم شود این راستی و صفایِ ما باید ما را به کدام خدا نزدیک کند. به خدایی که مسیحیت می‌گوید و حضرت عیسی«علیه‌السلام» را پسر خدا می‌داند؟! یا به بودایی که اصلاً توحیدی در آن یافت نمی‌شود؟! بنده پس از یک‌سال مطالعه در بودا نتوانستم قبول کنم که اصلاً جناب بودا پیامبر بوده‌اند یا یک مرد خوبی است. از متون بودا چنین بر نمی‌آید که ایشان خود را پیامبر خدا معرفی کند. موفق باشید
10757
متن پرسش
با سلام: کدام یک از اسماء الهی در سیدالشهدا(ع) نسبت به سایر ائمه تجلی بیشتری دارد که موجب شده اشک بر ایشان از خصوصیت ویژه ای برخوردار باشد و پیامبر (ص) در وصف ایشان بفرماید: و سفینة الحسین اسرع؟؟ این ویژگی و یا به زبانی گویاتر این تجلی ویژه که در ایشان به ظهور أشدتر آماده چیست؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» همه‌ی اسماء خدا را به صورتی روشن و لطیف به صحنه آوردند و این طبیعی است که هرکس خدا را در منظر خود ببیند طالب قرب به اوست و اشک اولیاء قدم‌های نزدیکی به خدا است و چون خداوند در کربلا با همه انوارش ظاهر شد و لطافت آن نور در معرض جان‌ها قرار گرفت طلب قرب الهی شدت می‌یابد و اشک‌ها جهت سیر به سوی حق جاری می‌گردد.
10761
متن پرسش
استاد عزیز سلام: از پاسخگویی شما سپاسگزارم، اما برای سوالم 3 موضوع حل نشد لطفا توضیح بیشتری در ارتباط با سوال 10705 بفرمایید. ببخشید که مجبورم سوال را تکرار کنم. موضوعات حل نشده را شماره گذاری می کنم. در تمامی این حرفها منکر نظارت خدا بر زندگی خود نیستیم اتفاقا چون خدا را شاهد مشکلات می بینیم توقع ما عوض می شود که چرا پاسخی نمی گیریم. و اتفاقا کلید حل مشکل را در دست خدا می دانیم قضیه ما تغییر می کند. 1- حالا در بحث روانشناسی مثلا کتاب اسکاول شین که یک فرد مسیحی آن را نوشته و کشیش هم هست برای گرفتارها ادبیات خاص خودش را دارد و قوانینی را وضع کرده که اتفاقا جوابدهیش بهتر از این روایات است مثلا برای رفع بیکاری می گوید هر روز این جمله را تکرار کن من کاری دارم عالی با موقعیت عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی. یا نمونه دیگرش که برای درست شدن اوضاع و شرایط است می گوید بگویید تنها آنچه برای خدا حقیقت دارد برای من حقیقت دارد زیرا من و پدر یکی هستیم. خوب جالب اینجاست که شما با گفتن این کلمات مشکلتان حل می شود. نگویید هر مشکلی زمانی دارد و در واقع چون زمان آن به اتمام رسیده مشکل حل شده و ربطی به این کلمات ندارد اگر قرار باشد آنچه که بر اساس روایات به ما رسیده قطعیت نداشته باشه خوب از کجا معلوم شاید اگر فرد این کلمات را نمی گفت مشکلش حل نمی شد؟ در حالیکه با اذکاری که در روایات هست مشکلش حل نشده؟ بحث تلقین در کار نیست چون وقتی فردی گرفتار می شود با امید اجابت در خانه اهل بیت را می زند و نذر و نیاز می کند و با اعتقاد کامل سوی آنها می رود حالا که جواب نگرفته عجله ای هم نداشته صبر هم در حد وسع خود داشته به نتیجه نرسیده به سراغ دعا و ذکر و این جور مسائل می رود. (این موضوع با قضیه بازخوانی که فرمودید زیاد منطبق نیست) 2- یا اذکاری مثل صلوات و تسبیحات از کجا معلوم ثواب آنچه که گفته شده شامل همه بشه مثلا با گفتن ذکر صلوات ترازوی اعمال سنگین می شود خوب از کجا معلوم؟ کتاب شرح معاد را می خوانیم اما از کجا معلوم این روایات برای همه صادق باشد؟ مثلا حجت الاسلام انصاریان در یکی از سخنرانیهای خودش می گفت فرد گنهکاری با دادن تکه ای گوشت به ماده سگی آمرزیده شده و اینچنین از سعه رحمت وجود خدا صحبت می کرد خوب ما کدام را بپذیریم، درست است شاید چنین فرصتی به ما داده نشه که با رحم به یک سگ ما هم عاقبت بخیر بشیم ولی از کجا معلوم مباحث شما در معاد و کتب دیگر که قطعا شرح و تفصیل آیات و روایات است درست باشد؟ شاید مباحث شما هم نسبی باشد برای عده ای اتفاق بیفتد و برای عده ای خیر!!!! یا کتب دینی دیگری که داریم از کجا معلوم برای ما صدق کند چرا باید برای احتمالات اینقدر به خودمون رنج و زحمت بدهیم که مثلا شاید شامل ما بشود؟؟؟ 3- از کجا معلوم که اتفاقات زندگی ما بر اساس شانس و تقدیرات و تصادف نباشد؟ هر چند احتیاط شرط عقل است اما ضرورتش چیه؟ که شاید بشود شاید نشود باور کنید عقل من هیچ احتمالی را پذیرا نیست و نمی پذیرد، چون یک مسیحی از ائمه ما کرامت می بیند حاجت می گیرد اما یک شیعه نه، خوب اون مسیحی برتر از شیعه است؟ (این هم به نظرم به نظرم با فرمایش شما همخوانی ندارد) لطفا هر 3 موضوع را بسط دهید. پیشاپیش از لطفتان ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید متوجه توحید و معارف توحیدی در این تاریخ بشویم و در ذیل آن زندگی خود را معنا کنیم. اگر رسیدیم به این‌که در این تاریخ خداوند از طریق حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و قرآن کریم با ما سخن می‌گوید و در راستای اعتقاد به قرآن متوجه اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بشویم می‌توانیم از این سؤال‌ها و شک‌هایی که کرده‌اید آزاد شویم. بحث اصلی هر انسانی این است که آیا ما راهی به سوی خداوند داریم یا نه؟ قرآن نشان می‌دهد که معجزه‌ای است جهت اثبات این موضوع. اگر این برایتان حلّ نشود همواره سرگردان خواهید بود و می‌مانید چرا خدا جواب ما را نمی‌دهد. موفق باشید
10688
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با دین زردتشت، چه کتابی را معرفی می کنید که هم سیری در این دین داشته و نقدی اسلامی کرده باشد. واقعیت امر، در جمعی حضور یافتم که تفکرات زردتشی داشته و به کیش زردتش گرویده اند لذا تصمیم گرفتم که مطالعاتی در این زمینه داشته باشم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق کاملی ندارم، به نظرم همین‌که این‌ها اهریمن را در متون خود رقیب اهورامزدا می‌دانند عملاً از نگاه توحیدی خارج شده‌اند. موفق باشید
10675
متن پرسش
یا سلام و تشکر فراوان: بر اساس مطالعه ای که از کتابای جنایعالی داشتم و دارم چند سوال برایم ایجاد شده که از جمله (1. منظور از بندگی خداوند یعنی چه و چگونه به آن دست یابیم؟ 2. از اینکه امام زمان (عج) یک انسان کامل می باشد باید به آن چگونه متوسل شد و به امام چگونه برسیم؟) تو رو خدا شما کمک کنید که از این سردرگمی ها ، دوگانگی های جامعه نجات پیدا کنیم و در آن دنیا شرمنده ی خدا، اهل بیت (ع) و شهدا نباشیم و نشیم؟ با تشکر فراوان وکمال قدر دانی از شما استاد ارجمند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بندگی خدا یعنی اتصال جان خود به نور حضرت اللّه که کمال مطلق است. شریعت الهی لطف خدا است برای آن‌که ما بتوانیم در بندگی او به آن‌چه باید برسیم، برسیم 2- در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» عرض شده که حقیقت انسانیتِ هرکس امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هستند. هر اندازه ما از جنبه‌های حیوانی خود فاصله بگیریم و با رعایت حرام و حلال الهی به نور عصمت نزدیک شویم، به امام زمان‌مان نزدیک‌تر شده‌ایم. امروز سخن امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را از زبان نایب او حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌توانید بشنوید. نگران سردرگمی‌ها نباشید. گفت: «تو پای در راه نه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
10663
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا انسان هم مثل حیوانات که دارای درجه وجودی کمتری از انسان هستند اما در عین داشتن مقامات عالی اللهی و مقام خلیفه الله بودن دارای بدنهای مادی متفاوتی نیستند، مثلا ما در سنگها سنگ آهک، عقیق، مرمر و غیره داریم در نباتات همینجور در حیوانات گرگ داریم، زرافه، آبزیان، برندگان، حشرات و... چرا انسان در عین خوب بودن در بیشگاه اللهی دارای شکلهای بسیار متفاوت و عجیب نیست؟ 2. آیا آدمهایی مثل رسول ترکها و علی گندابی ها و طیب ها وجود خارجی داشته اند یا داستانند؟ اگر راستند بعد از رجوع مردانه شان به حق با ادبارشان و با قبضشان و با نا امیدی شان چگونه برخورد می کردند و چگونه تا اخر بر صراط ماندند؟ مگر در حدیث نداریم هیچ کس نیست مگر اینکه در هر 40 روز حدیث نفس دارد؟ با آن گذشته عجیبشان چگونه از نا امیدی عبور می کردند؟ ریشه عبادت نکردن مستمر را در چه می بینید و چرا ما زیاد نا امید می شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر روحی برای استکمال خود بدن می‌خواهد، آن‌هم بدنی مناسب آن روح و اهدافی که آن روح باید از طریق آن بدن به آن‌ها برسد. آیت‌اللّه شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» نکاتی در این رابطه دارند 2- هرکس وارد زندگی دینی شد اقبال و ادبارش در فضای دین است، یک روز حجاب‌های او رقیق است و راحت‌تر به حق نظر دارد و یک روز حضرت حق با اسم جلال بر او تجلی می‌کند و او عملاً در ادبار قرار می‌گیرد تا با همّت بالاتری وارد میدان دینداری شود. باید برسیم به این نتیجه که همه‌ی امور خود را با رجوع به حضرت حق رفع کنیم، در این صورت ارزش عبادت برایمان روشن می‌شود. موفق باشید
10644
متن پرسش
سلام علیکم: 1- طلبه ی پایه ی 3 هستم با کلی سوالات فلسفی و معرفت شناسی، برای حل اینها چه کنم؟ آیا به دنبال فلسفه بروم (در صورتی که فعلا مشغول کتاب المنطق هستم)؟ و اگر فلسفه را پیشنهاد می کنید خب عده ای در برابر این جریان مخالف خواندن فلسفه هستند در این صورت حد وسط این دو جریان چیست؟ 2- برای حل این سوالات فلسفی آیا با رفتن به سراغ روایات قابل حل نیست همانطور که عده ای مدعی چنین چیزی هستند؟ 3- فلسفه را با چه سیری پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در روزگاری زندگی می‌کنیم که عمده اشکالاتی که بشر امروز نسبت به مباحث دینی می‌گیرد با عقل فلسفی همراه است و شما چاره‌ای ندارید که با عقل فلسفی جواب دهید، حتی متدینین ما شبهاتی و یا سؤالاتی دارند که تنها با عقل فلسفی قانع می‌شوند 2- فیلسوفان برزگ اسلامی مثل صدرالمتألهین و علامه طباطبایی بر اساس تدبّر در آیات و روایات مباحث فلسفی خود را تنظیم کرده‌اند، لذا همان‌طور که در علم اصول شما با اصولِ تفکر فقهی روبه‌رو می‌شوید که حاصل تدبّر در سخنان معصوم است. فلسفه‌ی اسلامیِ ما حاصل تدبّر عالمان است در اصول عقاید و لذا می‌بینید برهان صدیقین ملاصدرا حاصل صدها روایت توحیدی است. 3- در نهایت بعد از چندسال درس‌ خارج خواندن با رجوع به اسفار وارد فلسفه می‌شوید ولی فعلاً در مرحله‌ی اول، سیری که روی سایت هست قسمت معرفت نفس و کتاب «از برهان تا عرفان» و «معاد» همراه با سی‌دی شروع خوبی است، در مرحله‌ی بعد به طوری که به دروس رسمی لطمه نخورد بدایة و نهایة شروع خوبی است. موفق باشید
10660
متن پرسش
سلام علیکم: استاد من قبلا سوال شماره 10514 رو از شما پرسیدم ولی هنوز برام حل نشده و منو گیج کرده سوال: «خداوند به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال را می دهد که می تواند بپذیرد یعنی نقص ها از ناحیه ذات خود آنهاست نه از ناحیه فیض باری تعالی» آخه موجودات چه تقصیری دارند؟ استاد خواهش می کنم این رو شما یکم توضیح بدین چون توضیحات شما قابله فهمه یا حداقل یه سخنرانی یا کتاب قابل فهم رو معرفی کنین.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این مباحث را باید در دروس عدل الهی دنبال کنید، در این‌جا تنها می‌توانیم به سؤالاتی که پس از مطالعه‌ی دروس پیش می‌آید جواب داد. کتاب «عدل الهی» از شهید مطهری در این مورد خوب است. عرایض بنده در سی‌دی اصول عقاید قسمت عدل الهی هم إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. موفق باشید
10626
متن پرسش
سلام علیکم. حالتان چطور است؟ سوالی داشتم، در شرح فصوص یکی از اساتید گوش کردم که می فرمودند: خدا باید خدایی کند و خدایی کردن او در ظهورات وجود اوست. پس در این جا برای بنده سوال پیش آمده که خداوند قبل از خلق کثرات چگونه خدایی می کرده. و همچنین می فرمایند که نفس بدون بدن محال است و این بدن ها در طول یکدیگرند پس در نتیجه وجود هم بدون مظاهر نمیشه. می شود توضیح دهید که خداوند قبل از خلق کثرات چگونه خدایی می کرده است، یعنی یک وجود محض بوده است بدون ظهورات؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حرف‌های به این خوبی را شنیده‌اید حتماً به این حرف هم می‌رسید که مگر می‌شود تصور کرد خداوند یک مرحله‌ای کثرات را خلق نکرده بود و بعداً خلق کرد. همیشه خداوند خالق است و همیشه هم خلق می‌کند، تقدّم و تأخر در مخلوقات است. قبل از خلقت این آسمان‌ها که نسبت به آسمان‌های قبلی، بعد محسوب می‌شوند او خالق بوده است. موفق باشید
10628
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت علامه حسن زاده می فرمایند «واحد القهار» یعنی همان مرتبه ی احدیت. این چگونه می شود؟ کمی توضیح می دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور این نکات در ادامه‌ی کار برایتان روشن می‌شود که وقتی خداوند به اسم واحد قهّار تجلی فرمود، غیری اجازه‌ی حضور ندارد و لذا نور احدی ظهور می‌کند. موفق باشید
10630
متن پرسش
سلام: شما در مباحث معرفت النفس گفتید چیزی که اعتباری باشد شدت و ضعف بر نمی دارد، اما تجرد شدت و ضعف بر می دارد. حال آیا این درست هست که بگوییم ماده شدت و ضعف بر نمی دارد پس ماده یک چیزی اعتباری است پس حالا چی بوده، بگویم پایین ترین شدت تجرد را ما به آن اعتبار ماده دادیم. در واقع سوال من این است که آیا ماده پایین ترین درجه تجرد است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ماده پایین‌ترین درجه‌ی وجود است و آن وجود است که شدت و ضعف برمی‌دارد و از آن‌جایی که مجردات دارای طیف وجودی‌اند، شدت و ضعف برمی‌دارند. موفق باشید
10600
متن پرسش
ﺳﻼﻡ: ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺻﺪﯾﻘﯿﻦ ﺗﺎ ﻣﺜﺎﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻮﯾﺖ ﺗﻌﻠﻘﯽ ﻣﻌﻠﻮﻝ، ﺍﯾن ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﯾﺎ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺎﺯﻟﻪ ای ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺷﺪﺕ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﮎ این مطالب ﭼﻪ کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا آن حقیقتی است که عین کمال است، پس هر موجودی که عین کمال نیست خدا نیست. آیا مخلوقی که حیاتش از خدا است می‌تواند کمی خدا باشد در حالی‌که خداوند عین حیات است؟ موفق باشید
10588
متن پرسش
سلام: خدا قوت. سوال بنده از محضر شما این است که با وجود تجرد ذاتی ملک چرا در لسان روایات (قرآن را اطلاع درستی ندارم) تعابیری مثلا داشتن دو بال و... برای فرشتگان به کار برده شده است که شهید بزرگوار مطهری در کتاب نبوتشان چنین تصوری در میان مردم را تصور عامیانه تلقی می کنند. همچنین کتاب هایی که برای کودکان در بازار کتاب وچود دارد پر است از تصاویر فرشتگانی که در حال پرواز با دو بال هستند و چهره زنانه دارند آیا در دسترس قرار دادن این کتب در معرض دید کودک باعث نمی شود که این تصاویر همچون نقش بر حجر در ذهن او حک شود در سنین بعدی نتواند حقیقت تجرد ملک را دریابد؟ بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن در سوره‌ی فاطر در وصف فرشتگان می‌فرماید: «أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» که فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه‏ و حقیقتاً صورت مثالی آن‌ها به صورت بال است و حکایت از اسمائی دارد که مظهر آن اسماء، آن بال‌ها است. موفق باشید
نمایش چاپی