بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان عملی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18365
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در جواب به بعضی از کاربران فرمودید: «بعضی مناجاتی اند و بعضی خراباتی» این دو را کمی می توانید شرح دهید تا تفاوت آن دو را بفهمیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خراباتی کسی است که جذبه‌ی الهیه بر او غلبه دارد و مناجاتی سعی می‌کند به آن جذبه برسد. خواجه عبداللّه انصاری در کتاب منازل السائرین پس از مقدمه‌ای عرفانی می‌فرماید: کتاب منازل السائرین را در صد مقام تنظیم کردم که در ده بخش جای می‌گیرد.[1] و متذکر می‌شود هرچند سالکان در این مقامات مختلف‌اند و بعضی «محبوبِ مراد»‌اند و بعضی «محبّ مُرید»[2] ولی در هر صورت با این‌همه در این نوشتار حال محبی در نظر گرفته شده که استعدادی متوسط دارد.

   عرفا به طور کلی متفق‌اند که نهایات تصحیح نمی‌شود مگر با تصحیح بدایات و تصحیح بدایات عبارت است از 1- امتثال امر الهی 2- مشاهده اخلاص و این‌که انسان در خود ببیند برای خدا خواسته 3- رعایت سنت 4- تعظیم نهی در عین مشاهده خوف از عقاب الهی 5- شفقت بر عالم با بذل خیرخواهی و این که بار خود را بر روی دوش مردم نیندازد 6- دوری از همنشینی که وقت را تباه می‌کند 7- دوری از هر سببی که دل را مفتون و شیفته می‌نماید.

می‌فرماید: مردم در این بیان و شأن سه دسته‌اند: آن‌که بین خوف و رجاء عمل می‌کند، با توجه به محبت و همراه با حیاء، که چنین کسی را «مرید» گویند.[3] و آن‌که از وادی تفرقه و پراکندگی به وادی جمع ربوده شده‌ که او را «مراد» نامند[4] و غیر از این دو هرکه هست مدعی و نیرنگ‌باز است.

می‌توان گفت: همه‌ی مقامات در سه مرتبه جمع می‌شوند. رتبه‌ی نخست که مساوی است با آغاز کار سالک در سیر سلوک. رتبه‌ی دوم با داخل‌شدن سالک در غربت شروع می‌شود و رتبه‌ی سوم دست‌یابی سالک به مشاهده‌ای است که او را به سوی عین توحید در طریق فنا می‌کشاند و جذب می‌کند.

در معنای رتبه‌ی نخست که آغازکردن کار سالک در سیر و سلوک بود، در روایت از رسول خدا (ص) داریم: «سیروُا سَبَقَ الْمُفْرِدون» سیر کنید که مُفْرِدون پیشی گرفتند. مردم سؤال کردند ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المهترّون، الذين يهترّون في ذكر الله عزّ و جلّ، يضع الذّكر عنهم أثقالهم فيأتون يوم القيامة خفافا» متحیرون آن‌هایی که در یاد خدا سرگشته‌اند و یاد خدا بارهای گران را از ایشان برمی‌دارد، از این روی در قیامت سبک بال خواهند آمد. (ترمذی، کتاب‌الدعویات، باب 129)

در رابطه با مرتبه‌ی دوم که واردشدن در غربت است از رسول خدا (ص) داریم «طَلَبُ الْحَقِّ غُرَبةٌ»[5] طلب‌کردن و خواستن حق، غربت است. و در رابطه با مرتبه‌ی سوم که دست‌یابی به مشاهده است در روایت داریم که جبرائیل از رسول خدا (ص) پرسید: «مَا الإحْسان؟» احسان چیست؟ حضرت فرمودند: «اَنْ تَعْبُدَ الله کَاَنَّکَ تَراه فَاِن لَمْ تَکُن تَراه فَاِنَّه یَراک»[6] احسان آن است که خدا را به گونه‌ای عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر او را نمی‌بینی پس بدان او تو را می‌بیند. که این حدیث اشاره جامعی است به مذهب عرفا و متصوفه.

خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: من درجات هر مقام را به تفصیل برایت باز می‌گویم تا درجه‌ی عامه و سالک و محقق را در هر مقام بشناسی زیرا برای هر یک نشانی است که به سوی آن برانگیخته می‌شود. موفق باشید

 


[1] - آن ده بخش عبارت‌اند از: 1- بدایات 2- ابواب 3- معاملات 4- اخلاق 5- اصول 6- اودیه 7- احوال 8- ولایات 9- حقایق 10- نهایات. 

[2] - «محبوبِ مراد» پیش از آن که قدم در راه سلوک گذارد با جذبه ربوده می‌شود و در نتیجه نهایات او پیش از بدایات او خواهد بود، برعکس «مُحب مرید» که باید قدم‌قدم منازل را طی کند.

[3] - مرید همان سالک مجذوب است که جز خدا را اراده نکرده و مراد همان مجذوب سالک است که خداوند او را اراده و جذب کرده.

[4] - حافظ در رابطه با عبور از تفرقه می‌گوید: «از فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع» که عبور از خلق به حق است و  به حق اشتغال‌یافتن.

[5] - تاریخ دمشق، ج 51، ص 832- کنز العمال، ج 1، ص 239

[6] - صحیح مسلم، کتاب‌الإیمان، ج 1، ص 37.

18370
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: من نزدیک یک سالی هست که حضرتعای رو شناختم و در بعضی جلاساتتون حضور داشتم خدا رو شاکرم که راه رو نشونم داده و ای کاش این لطف خدا زودتر از اینا نصیبم می شد. سوال: چرا نمیتونم در بعضی از اعمالم پا روی نفسم بذارم؟ مثلا یه عملی رو میدونم گناهه اما در مقابلش کم میارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این میل‌ها را باید حجابِ رجوع به حق دانست و هر اندازه کمتر به آن‌ها توجه شود، امیدشان برای غلبه بر ما کمتر می‌شود. موفق باشید

18369
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت عزیز دلم: با تمامی این تفاسیر اعم از عین ثابته، اختیار، جبر و امثالهم نکته ای است ظریف و ملیح که وقتی هستی را با قدم قلب مشاهده می نمایید دچار تحیری می شویم از عظمت الله که چگونه در تمامی شئونات خود تجلی دارد دیگر آنجا همه ی مسائل فی نفسه مندک و منحل در آن ذات هستند که گوشه ای از آن اسرار را با سیر عقلانی تو ام با قلبی طالب پیدا می شود ولی چه کنیم که در جهان مثل گشته که جوینده یابنده است والا همه اوست و جز او چیزی نیست. لا هو الا هو
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از حجابِ تعیّنات عبورکردن و حضرت محبوب را در مظاهر تعیّنات دیدن، مقصد اصلی ما است تا مرحله‌ی قرب نوافل ظهور کند. موفق باشید

18359
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: استاد نمیدونم چه جوری تشکر کنم از اینکه ما رو بی نصیب از علم و توجهتون نمیذارین و بدون هیچ چشم داشتی جواب ما رو میدین، اینجا جایی هست که بیشترین اطمینان رو میتونیم داشته باشیم که به جوابمون می رسیم و از سردرگمی درمیام، در یک جمله، خیر دنیا و آخرت نصیبتون ان شاءالله. استاد سوالی برای بنده پیش اومده که آیا اصلا چیزی به عنوان تلقین داریم یا نه و اگر هست آیا در بعد معنوی و سیر و سلوک هم میشه از این پتانسیل استفاده کرد و نحوه به کارگیری این توان در زمینه سلوک معنوی به چه طریق هست؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسانی فرهیخته که متوجه حقایق است و می‌داند در ما کمالاتی هست که از آن غافلیم، اگر به صورت تذکر ممتد ما را جلو ببرد، یک نحوه تلقین کرده است و از این جهت قابل پذیرش است و حضور در جلسات دینی جهت همین امر است. موفق باشید

18333
متن پرسش
سلام: اگر ممکنه این سوالمو شفاف جواب بدین آیا در جلسات پسر علامه طهرانی دست بوسیدن پسرشون درسته یا بدعته و اینکه خواهرزادشون در قم که آمریکا هم بودن اندیشه هاشون با علامه طهرانی مغایرت داره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کارها با سلوک حکیمانه‌ی علامه‌ی طهرانی سازگاری ندارد، یک نوع مریدبازی است که انسان را از حکمت و تعقل دور می‌کند. موفق باشید

18340
متن پرسش
سلام استاد: زی طلبگی منظور ظاهره یا چیز دیگری؟ مثلا من یه طلبه هستم، اما چون نتونستم خودم رو قانع کنم که باید یقه آخوندی بپوشم یا شلوار گشاد، شلوار جین می پوشم چون دوست دارم، از خیلی ها انتقاد شنیدم اما بارها ازشون خواهش کردم که‌ منو قانع کنید ولی در جواب میگن که زشته و .... میشه شما یک تعریف و قاعده به من بدین که همه جوانب رو پوشش بده. تشکر. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر لباسی ریشه در فرهنگی دارد و روحی را با خود ظهور می‌دهد. زیِ طلبگی حامل روحی است که لباس‌های خاصی آن را ظهور می‌دهد. در همین رابطه از پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم که من برای امتم از لباس و غذای غیر مسلمانان نگرانم. زیرا هر دوی این‌ها روحی را به همراه می‌آورند که مطابق روح اسلامی نیست. مگر همین کت و شلواری که بنده و امثال بنده می‌پوشیم خوب است؟ امید است که بتوانیم از این نوع لباس‌ها که لباس‌های روح و روحیه‌ی ما نیست و تشبه به فرهنگ کفر است، آزاد شویم. موفق باشید 

18309
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: جناب آقای طاهرزاده ما در دانشگاه در درس مدیریت درسی را داشتیم به نام هرم مزلو و آنطور که گفته شده بود در آنجا وقتی نیاز های پایه انسان حل شود و انسان به آن برسد بعد نیاز های طبقه بالاتری را در خود احساس می کند و با بر طرف شدن آنها نیاز های طبقه بالاتر را در خود می یابد و این سیر ادامه پیدا می کند و چنانچه در اغنا شدن آدمی به این نیازها خللی ایجاد نشود نیاز های فرد متعالی تر می شود و انسان سیر صعودی پیدا می کند (همان طور که امام معصوم اشاره کرده اند که اگر فقر از دری بیایید ایمان از در دیگر خارج می شود) نیازهای بالاتر عاطفی تر و روحانی تر اند و نقطه اوج این نیاز ها نیاز به پرستیدن خالق است. با مطالعه مطالب مربوط به نفس که ریاضت ها و زهد را باعث صعود انسان می داند (مثلا گفته بودید که سالکی دلش زرد آلو می خواسته ولی نفسش را فریب می دهد و آخر هم به نفسش زرد آلو نمی دهد) به نظر راهی عکس و مخالف را جهت رسیدن به مقصد عالی که پرستش خدا است پیدا می کنیم. می خواستم بدانم آیا واقعا اینها در روبروی هم قرار دارند و اگر این چنین است علت تفاوت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده هم در مطالعات نظریات جناب مزلو احساس نزدیکی نسبت به ایشان داشتم 2- موضوع تقابل بین امیال نفس و صعود انسان درجات متفاوت دارد لذا آن‌چه برای یک عارف واصل مطرح است، برای کسی که در ابتدایِ راه است مطرح نیست. موفق باشید

18293
متن پرسش
سلام علیک خدا قوت: در نوشته نحله نجف از مرحوم شجاعی یاد کردید بنده از همین مطلب استفاده می کنم و سؤالی که علی الظاهر مقدر است خدمتتان عنوان می کنم شاید زاویه ای از بحث بر جای مانده روشن شود: سؤال 1 : آیا به محضر مرحوم شجاعی رفتن (مثلا) و تحت عنایت ایشان و با دستورات ایشان و امثال ایشان طی طریق و سلوک کردن صحیح است در این تاریخ؟ سؤال 2 : آقایانی که خود را شایسته استادی در وادی سلوک می دانند در این زمان چه کنند؟ در ضمن از صحبت های شما در مورد امام یاد زندگینامه عبد القاهر جرجانی افتادم (از یک حیث) که گفته هذا قدمی علی راس کل ولی. توفیقاتتان روز افزون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضر هستید که آیت‌اللّه محمد شجاعی رحلت کرده‌اند ولی به نظر بنده آثار ایشان تا اندازه‌ی زیادی برای یک سلوک، راه‌گشا است 2- در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، عرض شده که چرا مرحوم آیت اللّه بهجت می‌فرمایند در این تاریخ علمِ تو استاد توست. موفق باشید

18297
متن پرسش
سلام استاد: در مورد اعمال ما که موجب اجر یا عذاب می شود، ملاک عمل ماست یا اراده به تنهایی و بدون بالفعل شدن کافی است؟ چون خیلی از لفظ اراده استفاده می کنید مخصوصا در بحث نقش اعمال در قبر، برام سوال پیش‌ اومد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام در جای خود. بعضاً همان اراده، عمل محسوب می‌شود و بعضاً تا آن اراده به عمل تبدیل نشود، موجب اجر و ثواب نمی‌گردد. مرحوم ملامهدی نراقی در کتاب «جامع‌السعادات» مفصلاً در این مورد بحث کرده‌اند. موفق باشید

18269
متن پرسش
1. آیا می شود کسی که حلالش کردیم را نبخشیم؟ اگر آثار ظلم همچنان باقی باشه چطور؟ 2. آیا «بخشیدن» آدم ها، اعتباری است که وقتی به کسی گفتم بخشیدمت، واقعا بخشیده شود یا می توانم او را نبخشم در حالیکه هنوز قلبا او را نبخشیدم؟ 3. آیا بخشیده نشدن، از جانب یک نفر که بهش ظلم شده، می تواند برای همیشه انسان را از سلوک بازدارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بیشتر تلاش کنید کینه‌ی طرف مقابل را از قلب‌تان بیرون کنید، بیشتر به صفت عفو منوّر می‌گردید. موفق باشید

18277
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد اکنون کلان شهرها مثل تهران، محل تردد خیل عظیمی از انسانهاست. این مسئله بر حضور قلب مان تاثیر سوء می گذارد. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن اُنسِ اصیل روحانی به شدت در چنین شهرهایی گم می‌شود، ولی با همه‌ی این مشکلات به اندازه‌ای که سعی کنید جنبه‌ی وحدت در روح ما تقویت شود، کثرات عالَم از تأثیر و نفوذ ضعیف می‌گردد. آرزوهای بلند دنیایی و مشغولات دنیایی و کینه‌ها و پرخوری‌ها و پرخوابی‌ها و چشم‌چرانی‌ها؛ جنبه‌ی کثرت را تقویت می‌کند و دوری از این امور جنبه‌ی وحدانی انسان را که مناسب با اُنس با حضرت احدی است، تقویت می‌نماید. موفق باشید  

18244
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: بنده پرسشگر 18234 هستم. با توجه به پاسخ جنابعالی منظور از ذکر معمولی سجده چیست؟ اگر همان سبحان الله است خب این را می توان بدون شماره و به تعداد زیاد گفت؟ چیزی در ذهن دارم بدین منوال که این اذکار بایستی مضرب سه باشند؟ کمی بنده را راهنمایی بفرمایید. از طرفی مگر صلوات ذکر معمولی نیست؟ از طرفی می توان این اشتیاق به سجده طولانی را پس زد؟ بنده مونس حقیقیم خداست خیلی در درون خودم با خدا حرف می زنم. نمی دانم دچار خدای انتزاعی شده ام. لطف کنید بنده را راهنمایی بفرماید. اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی مونس حقیقی انسان خدا باشد، دیگر خدای انتزاعی در میان نیست! 2- آری! ذکر صلوات از اذکار معمولی است ولی از آن‌جایی که در سجده نظر به مقام جلالی و سبحانی حضرت حق است، بهتر است اذکاری گفته شود که با واژه‌ی «سبحان اللّهی» باشد 3- همان‌طور که متوجه‌اید اذکار سجده‌ی معمولی با مضرب 3 همیشه باید همراه باشد. موفق باشید

18240
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: آیا تاکنون به شعله های آتش دقت نموده اید؟ شعله شدت و ضعف دارد گاهی زیاد و گاهی کم می شود آیا اینکه گاها انسان به یاد گناهانش می افتد و عذاب می کشد و گاهی آنها را فراموش می کند نیز همینگونه است؟ آیا می بایست با یادآوری گناهان آتش را زیاد کنیم تا پاک شویم؟ و یا می توان این آتش را خاموش کرد؟ سوال دیگرم اینست که افرادی که از جهنم خلاص می شوند آیا گناهان خود را فراموش می کنند؟ زیرا تا هنگامی که انسان خطاهایش را به یاد بیاورد عذاب می کشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مرحله‌ی اول که انسان باید از گناه خود استغفار کند لازم است که گناهان را به یاد داشته باشد ولی پس از مدتی با نظر به رحمت واسعه‌ی حق، دیگر نباید برای رجوع به خدا بین خود و خدا گناهان را در میان آورد. در قیامت هم در نهایت، انسان‌های مؤمن از یادِ گناهان می‌روند. موفق باشید

18236
متن پرسش
با سلام: با توجه به علوم و رشته های علمی متنوع امروزی که ضعف مسلمین در بسیاری از آنها باعث ضعف آنها در برابر مستکبرین شده است، می خواستم بدانم: 1. آیا دین اسلام در مورد علوم غیر علیا تأکیدی داشته است همانطور که این قدر بر علوم عقلی و توحیدی سفارش کرده است؟ 2. آیا سیر الی الله برای کسی که مثلاً در رشته ی مهندسی نساجی دارای بالاترین مراتب علمی است با کسی که در فلسفه و حکمت اسلامی در درجه بالایی است متفاوت است؟ یعنی دومی به معارف و مقاماتی می رسد که اولی یا آنها را درک نمی کند یا خیلی دیرتر به آنها خواهد رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جامعه‌ی اسلامی وظیفه دارد که نیازهای خود را بر اساس عقل و تدبیر دنبال کند و این یک موضوع اساسی هر جامعه‌ای است که می‌خواهد در امور دینی نیز موفق باشد 2- سیر إلی اللّه بستگی به نیت انسان‌ها دارد در هر شغل و منصبی که باشند می‌ماند که برای این کار معارفی لازم است که کسب آن معارف برای هرکس که بخواهد میسر می‌باشد. موفق باشید

18225
متن پرسش
استاد سلام:جمله ی زیر از شماست: ‌ «جوع» و «صوم» (گرسنگی و روزه داری) از آن نوع درمانهایی است که بُعد را به قرب تبدیل می نماید، تا انسان از سنگ هایی که با پرخوری بر پاهای پرواز خود می بندد نجات یابد. کانال تذکرة الاولیاء @tezkar اما سوالم اینه که بنده یک نوجوان هستم و مشغول تحصیل در دبیرستان، خب به طبع نیاز به غذا دارم. گرسنگی رو میشه تحمل کرد اما وسوسه میشم میگم باید بخورم تا بتونم درس بخونم و یکم توان جسیمیم افزایش پیدا کنه، مادرم هم همش میگه بخور، الان من باید چیکار کنم؟ خودم هم تاثیر گرسنگی و سیری رو روی حالت های روحی خودم دیدم! خیلی ممنونم. التماس دعا یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً پرخوری توان جسمی و فکری انسان را کم می‌کند. خودتان در تجربه‌ی شخصی می‌توانید بفهمید که چه اندازه خوردن برای شما کافی است تا نه گرفتار فشار گرسنگی باشید و نه گرفتار سنگینیِ پرخوری. و إن‌شاءاللّه پس از مدتی این حالت، ملکه‌ی شما خواهد شد. موفق باشید   

18226
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: غرض از مزاحمت این است که بنده پس از پیگیری هایی که در زمینه رشد معنوی خودم داشتم نهایتا به این نتیجه رسیدم که با مصاحبت و نشست و برخاست فراوان با اساتید خبره اخلاق و معنویت است که می تواند بنده را امیدوار به ادامه راه کند آیا این شرایط برای بنده امروزه فراهم است؟ آیا اساتید اخلاق چنین فرصتی را دارند که به دیگران بدهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز بحمداللّه با در دسترس‌بودنِ کتاب‌هایی که سیره‌ی سالکان إلی اللّه را گزارش می‌دهند؛ می‌توان تا حدّی آن نقیصه را جبران کرد. موفق باشید

18221
متن پرسش
سلام و خسته نباشید: من به تازگی از مدرسه راحت شدم و الان دانشجو روانشناسی هستم. از قبل همیشه این فکرو داشتم که وقتی مدرسه ام تموم شه وقت آزاد بیشتری دارم و میتونم خیلی بهتر برای زندگیم وقت بزارم. اما الان واقعا نمیدونم دقیقا باید چه جوری از وقتم استفاده کنم و چه جوری زندگی کنم با توجه به اینکه این سن و جوونی همین چند صباح بیشتر نیست و تا چشم رو هم بزارم پیر خواهم شد همینطورم همیشه تو کتابامون بود که ما باید به کمال برسیم و خودمونو برای زندگی بعد از مرگ آماده کنیم و.... لطفا منو راهنمایی کنید تو این سن چه کاری انجام بدم و چه جوری زندگی کنم که وقتی بعدا برگشتم و به زندگیم نگاه کردم ازش پشیمون نشم و حسرتشو نخورم. تشکر و سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سری به کتاب «آشتی با خدا» بزنید لااقل جواب اولین سؤال‌های خود را پیدا خواهید کرد. کتاب در قسمت نوشتارهای سایت هست. موفق باشید

18214
متن پرسش
سلام استاد: موضوع: ضرورت استاد سیر سلوک و چگونگی مواجهه با آنها 1. قضیه این پیش استاد اخلاق و عرفان رفتن ها چیست؟ برنامه می گیرند و احاطه دارند بر آنها و چیزهایی را می بینند و تاثیرات وجودی که استاد بر آنها می گذارد و...؟ آیا بهتر نیست ما که فقه خودمان را (همین واجب و حرام) را درست نه می شناسیم و نه عمل می کنیم بریم اینها را انجام بدهیم و بعد برویم سراغ اساتید و.... 2. و این که هر کسی یک سبک تربیتی دارد این قضیش چیست ما از کجا باید متوجه بشویم که با توجه به سبک های مختلف کدام یک از آنها بدرد ما می خورد؟ مثل سبک تربیتی آقای سعادت پرور و آُسید هاشم حداد و آقای بها الدینی و.... که با یکدیگر مشرب آنها تفاوت دارد، از کجا اطلاع پیدا کنیم؟ ببخشید خیلی محاوره شد و در ضمن مطلع هستم حضرت عالی در کتاب ادب خیال و... فرموده اید: اگر استاد اخلاق پیدا کردید سراغش بروید و اگر هم پیدا نکردید استاد تو علم توست و خدا پیش راه تو می گذارد. به همین جهت پرسیدم این سوالات رو. با تشکر و خدا قوت و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در جواب کاربران عزیز عرایضی شده است که عیناً آن را خدمتتان ارسال می‌کنم تا خودتان به عنوان صاحب‌نظر در این امر بتوانید جواب سؤالات خود را بیابید. موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

نحوه‌ی رجوع به استاد در امور اخلاقی و سلوکی

سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟

همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم.

قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید.

حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟

بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت.

عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند.

بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند:

بسم الله الرّحمن الرّحيم‏

«إِنّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است كه در ظرف كمتر از يك هفته آن چنان مات شوند كه هر چه دارند بگذارند و فرار نمايند و يا تسليم شوند، به صورتى كه قواى مسلح ما تا كنون نتوانند اسيران و كشتگان و غنايم را به شمار آورند و گرچه تمام اين امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه ‏آسا تحقق يافت، لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتيبانان آنان... به خضوع وادار مى‏ كند، بُعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمى‏ توان سنجيد و با هيچ ميزانى نمى ‏توان عظمت آن را دريافت. ما عقب‌ماندگان و حيرت‌زد‏گان، و آن سالكان و چله ‏نشينان و آن عالمان و نكته ‏سنجان و آن متفكران و اسلام ‏شناسان و آن روشنفكران و قلم داران و آن فيلسوفان و جهان‏ بينان و آن جامعه‏ شناسان و انسان ‏يابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مى‏ كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هايش مسموم، خيابان‌ها و گردشگاه‌هايش مسموم، مطبوعات و رسانه ‏هاى گروهى ‏اش مفتضح و مسموم، از كودكستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب - كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند - يك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسيده‏ اند، بسازد؟ جز دست غيبى و دستگيرى الهى و تصرف ربوبى، با چه ميزان و معيار مى‏توان تحليل اين معما كرد؟

اين جانب هر وقت با يكى از اين چهره‏ ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بيان و چهره‌ی نورانى ‏اش مشاهده مى‏ كنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏ كنم. و هر وقت در تلويزيون، مجالس و محافل اين عزيزان كه خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهيا مى‏ كنند، و مناجات و راز و نيازهاى اين عاشقان خدا و فانيان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏ نگرم كه با مرگ دست به گريبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏ گنجند، خود را ملامت مى ‏كنم و بر حال خويش تأسف مى‏ خورم. اكنون ملت ما دريافته است كه: «كُلُّ يَومٍ عاشُورا وَ كُلُّ ارْضٍ كَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اينان شب عاشوراهاى اصحاب سيد الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏ كند.

جوانان عزيزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشيد كه من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شكر عمل شما برآيم. شما را همان بس كه محبوب خداى تعالى هستيد، و خداى شما فرموده كه شما را كه چون سدى محكم و بنيانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ايستاده‏ ايد، دوست مى‏ دارد. و اين است جزاى شما و اين است عاقبت عمل شما».

در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند.

مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود.

در روایت داریم که معاوية بن عمّار می‌گويد: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِكُمْ يَبُثُّ ذَلِكَ إِلَى النَّاسِ وَ يُشَدِّدُهُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِكُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِيعَتِكُمْ لَيْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَايَةُ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِنَا يَبُثُّ فِي النَّاسِ وَ يُشَدِّدُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احاديث شما كه آن‌ها را در ميان مردم نشر مى‏ دهد و در قلوب شيعه شما جايگير مى ‏سازد و مرد ديگرى است اهل عبادت كه اين خصوصيت را ندارد، آيا كدام يك از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حديث ما كه آن را در ميان مردم نشر دهد و در قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر است.

ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند.

بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند.

والسلام

18205
متن پرسش
با عرض سلام: آیا خواندن ادعیه، نمازهای مستحبی، تعقیبات، قرآن و امثال اینها اگر همراه با کسالت انجام شود اشکال ندارد یا اینکه اگر انجام نشود بهتر است؟ مثلا در تعقیبات نماز صبح بعضی مواقع بخاطر کسالت، در حالت خواب آلودگی تعقیبات را می خوانم (با اینکه شب را زود می خوابم) و چیزی نمی فهمم. آیا به همین روش ادامه دهم یا آن را کنار بگذارم؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عبادات، لازم است که با حضور باشد مگر این‌که خود را عادت دهیم که وقتی در حضور هستیم، از آن عادت استفاده نماییم. موفق باشید

18193
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: جایگاه گذشت از مال خویش در نگاه اهل بیت سلام الله علیهم چگونه هست؟ مثلا روایتی هست که حق گرفتنی است و اگر کوتاه بیایی معصیت کردی! مثلا اگر کسی حق شخصی را در ارث و میراث تضییع کند یا کسی در ازاء انجام کاری گران فروشی کرده و بی انصافی می کند. حال ما باید بالاخره گذشت کنیم از حق مالی خویش یا این حق مالی را تا آخر حتی با شکایت کیفری و حقوقی بگیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام در جای خود. گذشت در جایی است که می‌خواهیم جامعه‌ی اسلامی بدون تشنج جلو رود و خود را مشغول دعواهای جزئی نکنیم. و گرفتن حق در جایی است که اگر کوتاه بیاییم، حقی ضایع می‌شود و ظالم قدرت می‌گیرد. موفق باشید

18190
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد شنیدم که شخصی، گویا مرحوم حائری بودن، از استاد مطهری پرسیدن در نماز به چه فکر می کنی، ایشان می فرمایند به معنای کلمات و الفاظ و جواب شنیدن که پس کی نماز می خوانی؟! استاد به راستی در نماز باید چه کرد؟ به هر حال نمیشه به هیچی فکر نکرد یا در خلسه بود، افرادی مثل حضرت امام خمینی (ره) در نماز چه می کرده اند. آیا این فکر است که غوطه ور می شود و نماز معراج انسان می شود و اگر آری چه فکری و اگر نه پس چه باید کرد؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قضیه در ملاقات مرحوم شهید مطهری با مرحوم هاشم حداد اتفاق افتاده. آری! گفت: «مراد من از نماز آن بُوَد که در خلوت / حدیث درد و فراغ تو با تو بگذارم». نماز رجوع به قبله‌گاهی است که انسان با پروردگار خود قصه‌ی دوری خود را نجوا کند و این مثل سخن‌گفتِ دو رفیق است با همدیگر. موفق باشید

18188
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیزتر از جانم سلام علیکم: نمی دانم چطور سوالم را تقدیم کنم؟ ببینید استاد نسبت یگانگی در عالم با درک آن و با احساس آن و با حقیقت آن متفاوت هست؟ چیزی که حقیر درک نموده ام این است که جز من چیزی در عالم وجود ندارد، یعنی من نیستم و خدا باشد و عالم هم باشد، این همه را یکی می بینم، من دم دستی ترین نامی است که می توانم به آن نسبت دهم، البته توجه به این دارم که حضرت حق بصورت من تجلی نموده است و در محل من، اما من احساس دوگانگی بین خودم و او نمی کنم، اینها همه هست اما اتفاق خارق العاده ای دردرون من نیوفتاده است، مثلا وسعت نفسی یا نماز با حضور تری یا درک عمیق تری از حقایق. اگر اینها وحدت هست پس اثرات و تجلیاتش کجاست؟ و یا اگر نیست پس این احساس یگانگی چیست؟ ممنونم بابت حوصله ای که به خرج می دهید. خدا پدر و مادر شما را بیامرزد. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفتک «صد هزاران خلق در زُنّار شد / تا که عیسی محرم اسرار شد. صد هزاران جان و دل تاراج یافت / تا محمد یک شبی معراج یافت». این حالت را همچنان نگه دارید و باز با رجوع به حق به‌خصوص در عبادات خود را آماده‌ی یافتنی کنید که در جهان‌بودگیِ شما، شما را تا فنایی جلو ببرد که گفت: «در خدا گم شو وصال این است و بس / گمشدن گم کن کمال این است و بس. پیش شیری آهوئی بی‌هوش شد / هستیش در هست او روپوش شد» موفق باشید

18181
متن پرسش
سلام: دوباره آیت الله حسن زاده آملی گفتن که به فرض پیر بشوی و بلرزی و با چهار دست و پا راه بروی، نفست بالا نیاید و کسی را صدا نزنی که بگویی تو بیا دست مرا بگیر! این کار را نکن! این با غیرت انسانی سازگار نیست! غیرت، دفع غیر می کند. حق را هم که می گوییم غیور است، برای اینکه دفع غیر کرده است و دیگر حرف از عدم در نظام هستی پیش نمی آید، غیرتش غیر در جهان نگذارد. انسان باید آنچنان غیور و غیرتمند بشود که بی نیاز مطلق باشد! یعنی هیچ در درون خودش نخواهد! طلب نکند! حالا آن وقت باید ببیند که چه خبر می شود و چه چیزها پیش می آید! یعنی چی هیچ در درون خودش نخواهد طلب نکند؟ منظورش چیه؟ معنی این پاراگرافو متوجه نمیشم احساس می کنم اگر اینو بفهمم و عمل کنم کلا زندگی از این رو به اون رو میشه.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را حفظ کند. حرف درست و با ارزشی فرموده‌اند. منتهی این غیر از آن است که در مسیر اهداف خود از وسایل مورد نیاز استفاده نکنیم، بلکه سخن آن است که تا آن‌جا که ممکن است کارهای خود را، خودمان انجام دهیم در آن حدّ که آن صحابی خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید که چگونه راه بهشت را برای خود بگشایم؟ حضرت فرمودند: به کسی دستور مده. او در آن حدّ این مسئله را رعایت کرد که وقتی در حین مقاتله با دشمنان خدا دست راست او که با آن شمشیر می‌زد، قطع شد و نیاز بود کسی شمشیر را از دست افتاده بر زمین به او بدهد تا بدون آن‌که از اسب پیاده شود با دست راست به جهاد ادامه دهد؛ خودش پیاده شد و شمشیر را از بین انگشتانش در آورد و با سختی تمام دوباره سوار اسب شد و به مقاتله ادامه داد. موفق باشید

18178
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار خسته نباشید. بنده یه نوجون هستم و یه سری مشکلاتی دارم و واقعا نمیدونم چطوری باید حلشون کنم! اگر لطف کنید یه پاسخ جامع و ساده و با توضیحات کامل بهم بدید ممنون میشم! خانواده من افرادی هستن که نماز میخونن روزه میگیرن و عزاداری های ماه محرم هم میرن و در همین حد هستن! هر جه قدر من راجع ب خمس و زکات احادیث و امر به معروف و نهی از منکر و ... میگم اصلا اینا رو قبول ندارن. با ولایت فقیه مشکل دارن و از این جور ادمان. خودم دیگه کلافه شدم. منو مسخره میکنن چون به یه اصولی پایبندم و پافشاری دارم بر اونا. اصرار دارن ته من از بعضی عاقایدم دست بردارم و مثل خودشون دین رو خیلی ساده و سطحی بگیرم و کاری به کار کسی نداشته باشم و تمایلم به غرب باشه و در مجالس اهل بیت شرکت نکنم. هر بار که من بخوام برم هیات روضه و... والدینم ناراحت و عصبانی میشن و من مجبورم از تمام مومن ها عقب باشم و خودمو توی خونه خودمون و خونه مادربزرگ و پدر بزرگ زندانی کنم، نمیزاره با دوستام به هیات برم. اما میزاره باهاشون اخر هفته برم کافی شاپ و بازار و... میگه مجالس اهل بیت همش من در اورده و برای تقویت انقلاب و همش به نفع اونایی که از دین نون میخورن و تو بچه ای حالیت نیس! اما نمیدونه اون مجلس غیبت و چرت و پرت و لغو خودشون هست که گمراه کننده است و مجلس اهل بیت محل ارامشه! پدرم میگه فقط درس! در کنارش نماز هم بخون! امسال سال خوبیه بنده سال سوم تجربی هستم و امسال امتحانات نهایی کشوری با ماه رمضان مقارن شده! و جلوجلو مادرم میگه نمیخواد روزه بری! حاضرن امر خدا رو به خاطر یه چیز مسخره ای به اسم کنکور و نمره و... تعطیل کنن! اغلب اوقات میریم خونه پدر بزرگم و اونجا با من بحث (خصوصا سیاسی و راجب علما و احکام) میکنن و من مجبورم سکوت کنم و تا حالا فکر نکنم بیش از 30% متوجه انقلابی بودن من شده باشن و می ترسم که اینو اعلام کنم! و می ترسم حرفی بهشون بزنم! مثلا یه بار بحث کردیم اون هی تعریف کار های رضا شاه داد و گفت راه اهن آورد امنیت آورد و کشف حجاب کرد کار خوبی کرد! منم جواب داشتم اما حرف نزدم البته اولش یه جیزهایی گفتم ولی بعدش نه! و همون شب نماز شبم قضا شد! بعد از بحث ها روحیه معنویمو از دست میدم نمیدونم چرا و اینم یکی از دلیل هایی هست که سکوت می کنم و می ترسم اینجوری از اهل قعود بشم. دوست ندارن با پسر های مذهبی دوست باشم اما مشکلی با یه پسر مشروب خوری که دنبال دختر ها و پسر(!) های مردم هست دوست باشم. طرف دار علما و روحانی ها هستم اما هر وقت ابراز می کنم یا مثلا جملاتی رو ازشون میگم خیلی خوردم میکنن و میگم به قول معروف جمع کن بساطتو! واقعا نمیدونم دیگه باید چیکار کنم! بار ها به خودشون از سر شوخی یا طعنه گفتم لحظه شماری می کنم برای رفتن به دانشگاه تا که ازتون دور بشم و بتونم به همه چیزم برسم! نمیزاره نماز جمعه هم برم! میگم بابا واحبه میگه نه! خب خودشون اینا رو قبول ندارن من چی کنم! اگر سر خود رفتم نماز جمعه و برگشتم باهام بد اخلاق میشن و هزار تا حرف بارم میکنن. استاد یه راهنمایی بکنید لطفا و لطفا نگید باهاشون بساز و تحمل کن و مهربانی و.... اینا رو هم انجام بدم روی اونا اثر نداره و توجه کنید منم یه آدمم و دل دارم! جطوری میتونم ببینم تمام دوستام میرم با هم هیات و... و من باید شب جمعه تو گوشه اتاقم باشم و برای وضعیت خودم گریه کنم! واقعا خستم.... امیدوارم اول درکم کنید استاد بعد پاسخ بدید! شدیدا به کمکتون نیاز دارم. ممنون واقعا یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جناب مولوی نفرمود: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». فعلاً جان تشنه‌ی خود را سیراب کن و ابداً مشغول اشکال و جواب با چنین افرادی نباش که موجب کدورت روح و قلب می‌شود. و مگر خداوند نفرمود: «ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»  ایشان را واگذار تا در خوض و تفکرات بیهوده‌ی خود مشغول بازی باشند. خداوند از طریق دیگر برکاتی که به رفقایتان می‌رسد را به شما می‌رساند و نتیجه‌ی این نوع درگیرنشدن را با انسان‌های جاهل بعداً خواهید دید. موفق باشید

18146
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: بنده حقیر از دو ماه قبل از طریق سایتتان با شما آشنا شدم و یک سری از کتاب هایتان را مطالعه کردم خصوصا کتابهایی که در مورد آقا صاحب الزمان روحی ارواحنا له الفدا نوشته بودید را خواندم بسیار مطالب مفید و عالی بود که در کتابهایی دیگری نه دیده بودم و نه شنیده ام خداوند متعال شما را در راه احیای اسلام ناب محمدی یاری فرمایید. بنده حقیر با یکی از دوستانم 12 سال قبل از دانشگاه فارغ التحصیل شده و تقریبا 11سال قبل با یکی از اولیا الله آشنا شده و شاگردی وی را می کنم وی ساکن گرگان و بنده ساکن کرمان می باشم. البته از سه سال قبل به دلیل بوجود آمدن یکسری مشکلات رابطه ما با وی قطع شده است ولی ما هنوز با شاگرد ارشد وی در کرمان در ارتباط هستیم وی شاگرد آیت الله کشمیری رضوان الله علیه بوده و روش وی در سیر و سلوک بصورت چله ای ذکر و توسل به اهلبیت و مراقبه است ولی از دو سال قبل حالات روحی ام عوض شده، حال ذکر گفتن و قرآن خواندن را ندارم ولی توفیق نماز شب و گاهی مواقع زیارات اهل بیت (ع) و دعا و قرآن می خوانم و یک احساس خستگی مفرطی درخودم احساس می کنم و سرم خیلی سنگین است و بی حوصله شده ام. اوایل فکر می کردم مشکل جسمانی دارم ولی با مراجعه به پزشکان متخصص دیدم که از لحاظ جسمانی اصلا مشکلی ندارم با اساتید هم صحبت کردم به نتیجه ای نرسیدم. گاهی اوقات فکر می کنم که این به خاطر ذکرهای سنگینی است که گفته ام و این باعث خستگی شدید روحم شده است و روح دیگه کشش نداره، چون وقتی می خواهم عبادت کنم و یا ذکر بگویم قلبم می گیره و اعصابم بهم می ریزد. و از اینکه نمی توانم با خداوند متعال رابطه بگیرم و از اینکه چندین سال راه خدا را دارم می روم و شناختی از خداوند متعال ندارم و برای آخرت دستم خالیه یا به قول شما به عالم دینی یا غیب وارد نشده سخت آشفته و پریشانم چه چیز بدتر از اینکه انسان نتواند یاد خدا کند این دوری از خداوند نیست؟ از عبادت نکردنم پریشانم از قران نخواندنم بسیار ناراحتم. کارم شده غصه و غم خوردن از اینکه چرا من این جوری هستم، نکنه نفسم دستم را از دامان حق کوتاه کنه خیلی مضطربم جوری که زخم معده گرفته ام و از لحاظ جسمانی نیز مریض شده ام و از طرفی هم خودم را دلداری می دهم که هر کسی در راه خدا یک نوع ابتلائات و سختی ها دارد که ابتلائات و سختی های من هم از این نوع است (البته ناگفته نماند که بنده به توفیق اهل بیت علیهم السلام هیچ نوع کم وکمبودی در زندگی دنیوی ام ندارم و فقط غصه من به همین دلیل است) و این ابتلائات و سختی ها هم قسمتی از سیر و سلوک است و انسان تو این سختی ها رشد می کند و پخته می شود و خداوند هیچ موقع بنده اش را رها نکرده و نمی کند، حالا نمی دانم چکار کنم و مشکل کارم از کجاست؟ تمام سعیم را هم در بندگی خداوند می کنم. لطفا در این خصوص راهنمایی فرمایید آیا مشکل از بنده است یا نه. من الله توفیق. نگاه پر مهر و محبت زهرای مرضیه سلام الله علیها بدرقه عمر و زندگیتان باد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشرب و ذوق انسان‌ها در سلوک الی الله متفاوت است. امید داشته باشید از طریق سلوک ِ وجودی - عقلی مثل تأمل در مباحث معرفت نفس، که روش سلوکی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بوده است، خود را جلو ببرید. پیشنهاد می‌شود در راستایِ این نوع سلوک، کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و بحث «برهان صدیقین» و کتاب «معاد» را همراه با شرح صوتی آن با حوصله‌ی تمام دنبال فرمایید و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را مطالعه کنید. کتاب‌ها و شرح‌های صوتی بر روی سایت هست. موفق باشید

 

نمایش چاپی