بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان عملی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13311
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام علیکم استاد عزیز: وقتی خودمان را ورق می زنیم، می بینیم حقوق زیادی به گردنمان هست. حقوقی که حتی یکی از آنها را هم نمی توانیم ادا کنیم. بیشتر تاکید بنده در حق انقلاب اسلامی و شهداست. مثلا بنده در اداره کار می کنم، گاهی وقت به بطالت می گذرد. گاهی که نه خیلی موارد. قبول دارم کوتاهی کرده ام. اما نمی دانم با این حق ها چه کنم!؟ آیا این حق ها مانع سیر خواهد شد؟ چه در محیط اداره چه در منزل که وقتی را به بطالت می گذرانیم. خود را در حقوقی غوطه ور می بینیم که به هیچ کدام بر نمی آییم. نا امیدی از همه چی مخصوصا از خودمان وجودمان را فرا گرفته، نه تنها ناتوانی در ادای حقوق، بلکه ناتوانی در کنترل نفسی سرکش و وحشتناک، پناه بر ائمه (ع) می بریم، می دانیم فیاض هستند، ولی بهره نبرده ایم مشکلش هم در ایمان خودمان می بینیم. شما بگو چه کنیم؟!!! تازه امید شهادت هم داریم!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عزم فهم انقلاب اسلامی و درک دقیق سخنان مقام معظم رهبری در کنار رعایت دستورات شرع، راه‌هایی را در مقابل ما جهت انجام وظیفه می‌گشاید. موفق باشید

13303
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده من مباحث شما رو کار می کنم و اشتیاق زیادی به قرب اللهی دارم ولی چند وقتی هست ک دیگه نه حال عبادت دارم نه چیزی. نمازمم وقتی میخونم انگار از سر اجبار هست. انگار سست شدم در عبادت و ترک محرمات. خواهشا راهنماییم کنید. تشکر یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن مى‏فرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» عقيده پاك به سوى صاحب عزت مى‏رود، پس آن كسى هم كه قلبش حامل آن عقيده است به صاحب عزت نزديك مى‏گردد و در نور پايدار او، پايدار مى‏ماند. پس اولين كار براى كسى كه برنامه‏ ريخته تا از پوچى نجات پيدا كند، داشتن عقيده پاك است و همچنان‏كه عرض شد، عقيده پاك «خدادارى» است به همان معناى توحيدى‏ اش، و سپس در ادامه راهكارِ نزديكى به صاحب عزت مى‏فرمايد: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» عمل صالح - كه همان اعمال شرعى باشد - آن عقيده را رفعت و ارتقاء مى‏بخشد و در سير صعودى به سوى صاحب عزت به انسان كمك مى‏كند تا هر چه بيشتر آن عقيده، شايسته نزديكى به خدا گردد و صاحب خود را نيز به خدا نزديك كند، پس بايد در انجام اعمال شرعى نهايت تلاش را كرد تا در نزديكى به صاحب عزت ضعفى به وجود نيايد. یعنی عمل به عقيده‌ی پاك، عامل سير به سوى عقيده حضورى‏. چنانچه ملاحظه فرموديد؛ آيه ذكر شده مى‏گويد: اى انسان‏ها! اگر مى‏خواهيد نتايج تلاش‏هايتان را براى خودتان حفظ كنيد، بايد عقيده‏اى صحيح و پاك و مبرا از باطل پيدا كنيد. عقيده صحيح همان عقيده توحيدى است، يعنى قلب به چنين بصيرتى برسد كه اوست كه اوست، بقيه هيچ‏ اند هيچ. چه كسى ساقى است؟ چه كسى محيى است؟ چه كسى سميع است؟ چه كسى بصير است؟ همه و همه اوست، «يك فروغ رخ ساقى است كه در جام افتاد» به قول‏ آيت‏ الله جوادى «حفظه‏ الله‏ تعالي» لااقل سالى يك بار دعاى جوشن كبير را بخوانيد تا بفهميد هيچ‏كس جز خدا كاره‏ اى نيست. دعاى جوشن كبير هزار اسم از اسماء الهيه را مطرح مى‏كند، هيچ نقشى براى غير خدا باقى نمى‏گذارد. چون عقيده توحيدى نقشى براى ديگرى نمى‏گذارد، انسان به اميد سايه‏ ها زندگى را از بين نمى‏برد و مى‏ فهمد جداشدن از او كه همه‏ كاره عالم است برابر است با ذلت مطلق، همان طور كه مقابل ترى مطلق، چيزى جز خشكى و غير ترى نيست. اين‏جاست كه مى‏گويد:

خس خسانه مى‏ رود بر روى آب‏

 

آب صافى مى‏ رود بى‏ اضطراب‏

     

 

يعنى بايد به صاحب عزت وصل شد و در اين اتصال هيچ چيز در ميان نباشد تا بدون اضطراب مسير رسيدن به حقيقت به خوبى طى شود.

عيسى روح تو با تو حاضر است‏

 

نصرت از وى خواه، كو خوش ناصر است‏

     

آنچنان بايد از نفس امّاره خود فاصله گرفت و خود را در شرايطى قرار داد كه هستِ انسان در تحت پوشش هستِ خداى صاحب عزت قرار گيرد و از خودْ ناكس و به حقْ كس شود. گفت:

من كسى در ناكسى دريافتم‏

 

پس كسى در ناكسى دريافتم‏

     

وقتى جان خود را در معرض نورِ وجود حضرت حق قرار دهى، ديگر هستى برايت نخواهد ماند. اگر عزت مى‏ خواهى، بايد صاحب عزتِ مطلق را در صحنه جان خود به صحنه بياورى، جاى ديگر عزت نيست. مى‏ خواهى به عزت نزديك شوى و از پوچ شدن نجات يابى، بايد عقيده صحيح پيدا كنى، بصيرتِ توحيدى داشته باشى. توحيد كه به صحنه جان آمد، ديگر چيزى براى كسى نمى‏ گذارد. در معنى تجلى نور توحيد گفت:

روى بنماى و وجود خودم از ياد ببر

 

خرمن سوختگان را تو بگو باد ببر

     

مى‏ خواهى نجات پيدا كنى، نجات مگر اين نيست كه آدم پوچ و نفله نشود؟ نجات از پوچى يعنى ده سال نفس كشيدنم بى‏ثمر نباشد. مى‏ گويد مى‏ خواهى به نجات برسى، يك ربِّ با عزتى هست كه عين بقاء و پايدارى و عدم فرسايش است، و عقيده توحيدى و مبرا از باطل به او نزديك مى‏شود و صاحب عقيده را به ميهمانى ساحت الهى مى‏كشاند. بايد عقيده‏ هايتان را توحيدى كنيد، خانه منيت خود را ويران نماييد تا او به صحنه بيايد و به عزت و بقاءِ او، عزت و بقاء يابيد. گفت:

سايه‏ اى بر دل ريشم فكن اى گنج مراد

 

كه من اين خانه به سوداى تو ويران كردم‏

     

حافظ خانه نظر خود را ويران كرد تا گنج مراد سايه‏ اش را بر او انداخت و لذا حالا مى‏تواند بگويد:

هر دمش با من دلسوخته لطفى دگر است‏

 

اين گدا بين كه چه شايسته انعام افتاد

     

 

مى‏گويد هر چه تلاش مى‏كنم نتيجه محقق نمى‏ شود. عقيده‏ ام توحيدى است اما رشد نمى‏كنم. مى‏ گويد: قبول دارم همه چيز دست خداست ولى اگر پول نداشته باشم غصه مى‏ خورم. قبول دارم همه كاره خداست ولى اگر پشت سرم حرف بزنند كه آبرويم را ببرند، دلم مى‏ لرزد، با اين كه مى‏ دانم عزت دست خداست ولى نگرانم اهل دنيا به عزت من لطمه بزنند. پس چرا نتوانسته‏ ام آن عقيده را در احوالات قلبى‏ ام محقق كنم؟ خداوند در جواب او مى‏ گويد تو عقيده صحيح دارى، ولى رشدش ندادى و رشد آن به عمل صالح است، به همين جهت در دنباله آيه مى‏ فرمايد «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»؛ آن عقيده پاك، با عمل صالح - كه همان عمل مطابق آن عقيده است - رشد مى‏كند و آن عقيده را به حقيقت آسمانى‏ اش نزديك مى‏ نمايد و عقيده هر چه بيشتر حضورى مى‏ شود. پس اگر 20 سال بر اساس عقيده توحيدى عمل كرديد و محور قلب را حكم خدا قرار داديد، و به عبارت ديگر عمل به آن عقيده را ادامه داديد، مى‏ بينيد نتايج عقايدِ توحيدى آرام‏ آرام ظاهر خواهد شد. دين توحيدى به ما دستور داده ركوع‏ تان فقط براى حق باشد، براى حق راست بگو، براى حق ببين، براى حق بشنو، براى حق بخور، بنا به فرمايش اساتيد بزرگ همه‏ جا نرو، همه چيز نخور، همه چيز نگو و همه چيز نبين، تا حق با نور عزت و بقايش بر زندگى شما تجلى كند و همان طور كه حق باقى است شما هم به بقاء حق باقى شويد. آيه مى‏گويد اگر 20 سال عمل صالح انجام دادى نتيجه‏ اش اين مى‏ شود كه تو ديگر هر روز فكرنمى‏كنى نكند كسى آبرويت را ببرد. اعتقادات تان با عمل صالح شكوفا مى‏شود و از حالت حصولى به حضورى تبديل مى‏ گردد. اساساً در راستاى چنين هدفى شما را خلق كرده‏ اند،  مى‏ فرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ»[1] خداوند آن كسى است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏ كنيد، و او شكست‏ ناپذير و بخشنده است. پس مرگ و زندگى انسان‏ها براى آن است كه خود را با احسن اعمال به نمايش بگذارند و بندگى را در جان خود نهادينه كنند تا حجاب بين انسان و خداوند از ميان برخيزد و انسان باشد و خداى عزيز غفور، و از اين طريق به توحيد برسد. آيت‏الله طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» مى‏ فرمايند كه خدمت مرحوم قاضى «رحمةالله‏ عليه» بوديم و ايشان درس توحيد افعالى مى‏ دادند - توحيد افعالى يعنى همه فعل‏ها را از حق بدانيم و معتقد شويم «لا مُؤثِّرُ فِى‏ الْوُجُود الّا الله» - در آن اتاقى كه مشغول گوش‏ دادن به سخنان مرحوم قاضى «رحمةالله‏ عليه» بوديم ناگهان گرد وخاكى به پا شد، گفتيم طاق اتاق پايين آمد، همه ما پريديم بيرون. بعد از مدتى كه گرد و خاك‏ها خوابيد، ديديم مرحوم قاضى همان گوشه اتاق با تمام آرامش نشسته‏ اند. و بعد متوجه شديم علت گرد و غبار آن بود كه لوله بخارى حجره پهلويى را كمى خراب كرده بودند تا تعمير كنند - لوله بخارى‏هاى قديمى به همديگر راه داشت - گرد و خاكش در حجره ما آمده بود.[2] بسيار خوب، در ابتداى راهِ توحيد، تمام اعمال ما تحت‏ تأثير عقيده ما نيست، ولى بدانيم هر چه بر اساس اين عقيده عمل كنيم، آن عقيده شكوفا مى‏ شود و نورش در جان ما تجلى مى‏ نمايد و هرچه بيشتر از پوچى رها مى‏ شويم. امثال مرحوم قاضى «رحمةالله‏ عليه» با پايدارى بر عقيده توحيدى و عمل به آن، خود را از پوچى‏ ها و فرسايش‏ هاى دنيا نجات دادند. مشکل را باید به این شکل حل کنید. موفق باشید    

 


[1] - سوره ملك، آيه 2.

[2] - به كتاب مهر تابان آيت الله تهرانى رجوع شود.

13310
متن پرسش
سلام علیکم: همسر یا فرزندان یا دوستان مومنی داریم. وقتی به قلبمان مراجعه می کنیم محبت آنها برای ما بیشتر است. ولی اعتقاد داریم محیت به خدا و اهل البیت (ع) بالاتر است و نباید حکم خدا را به خاطر محبت به آنها زیر پا گذاشت. این در حد خودش مرتبه کمالی است که باید به مرتبه بالاتر کمال یعنی بیشتر جلوه کردن محبت به خدا و اهل البیت (ع) برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع محبت‌ها هرکدام جای خود را دارند و این‌طور نیست که محبت به فرزند و همسر در مسیر سلوک جای محبت به حضرت حق را بگیرد. آری! اگر در راستای محبت به همسر و فرزند احکام الهی را زیر پا بگذارید، باید این نوع محبت را در خود از بین برد. ولی رویهم‌رفته آن نوع محبت مانع کمال نمی‌شود. موفق باشید

13290
متن پرسش
بسمه تعالی سلام خدمت استاد گرامی: در فضای کنونی انقلاب و با توجه به نیاز یک زن به رشد معنوی شخصی و به تبع آن تاثیر بر خانواده به خصوص فرزندان، به نظر شما مادری که برای امری مثل تحصیل همسر به شهر دیگری رفته، نمی تواند از کسی کمک بگیرد و همچنین نوزاد چند ماهه دارد و به تبع آن با دو مسئله زیر روبرو است چگونه می تواند کارهای معرفتی از مسجد رفتن و شرکت در نماز جماعت گرفته تا حضور در دعا، سخنرانی، کلاس معرفتی و مطالعه کتب معرفتی را انجام دهد؟ اولین مسئله این است که تمام وقت او را یا فرزندان و به خصوص نوزاد تازه به دنیا آمده به خود اختصاص می دهد یا کارهای خانه و مسئله دیگر اینکه خیلی نمی توان کودکان را ساکت نگه داشت و در بیشتر جاها که نیاز به سکوت هست مثل مساجد و کلاس ها و ... به دلیل اینکه کودکان کوچک تر گریه و کودکان بزرگتر صبحت و بازی می کنند و باعث مزاحمت برای دیگران می شود امکان حضور مادر نیست و از طرفی با توجه به آنچه صحیح به نظر می رسد نمی تواند فاصله سنی بچه ها را زیاد کند تا در این بین به کارهای معرفتی برسد چون بهتر است حداکثر تا سه سال بعد بار دیگر بچه دار شود و و هم نمی تواند این امور را موکول به وقتی کند که بچه ها بزرگ شوند چون قطعا تا هنگامی که فرزندان بزرگ شوند انجام کارهای معرفتی متناسب با نیازهای فرزندان و خانواده تقریبا خیلی دیر شده است. مشغولیات و حال نامساعد دوران بارداری را هم که به مسائل گفته شده اضافه کنیم تقریبا وقت مناسبی برای کار معرفتی منسجم برایش باقی نمی ماند. ممنون می شویم به این سوال که مشکل من و خیلی از خانم های دیگر است پاسخ دهید. ضمنا شاید همسرتان نیز بتوانند راهنماییمان کنند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که مادری‌کردن برای فرزندان به قصد تربیت معنوی، خود به خود زمینه‌ی نور معرفت از طرف خداوند را در مادر ایجاد می‌کند، شما سعی کنید در کلیّات معارف وارد شوید نه در جزئیات. و در این موارد کمک‌گرفتن برای امورات کودکان اشکال ندارد. موفق باشید

13292
متن پرسش
سلام علیکم: در تعریف مراء فرمودید: «مراء یعنی یکی تو بگویی و یکی او» آیا این مگو در فضای خاص و هدف خاص مراء محسوب می شود؟ چون ممکن است با دوستی بحث علمی داشته باشیم و یکی من بگویم یکی ایشان ولی هدف خاصی مثلا تحقیر یا موارد منفی دیگر نداشته باشیم به عبارت بهتر آیا هر بگو و مگویی مراء محسوب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراء آن نوع بگو مگویی است که طرفین قصد استعلا و برتری نسبت به هم داشته باشند. در جلد اول «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» به طور نسبتاً مفصل در این مورد عرایضی شده است تحت عنوان « آفت علمی که مراء افزید» موفق باشید

13284
متن پرسش
سلام استاد: با مطالعه کتاب «آشتی با خدا» و همچنین کتب دیگر، سوالی برایم پیش آمده که فرق بین فکر کردن به خدا و حضور قلب و دل دادن چیست؟ به نظرم حضور قلب یک مقدار مبهم است. ما از کجا بفهمیم که به حضور قلب رسیدیم یا مشغول فکر کردن به خدا هستیم؟ ایا صرف توجه به هست مطلق یعنی حضور؟
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: حضور قلب در محضر حق مثل حرف‌زدن با دوستان است و فکر کردن مثل مطالعه‌کردنِ کتاب است. إن‌شاءاللّه با رعایت دستورات دینی به جایی می‌رسید که حجاب‌های بین شما و خدا رقیق و رقیق‌تر می‌شود و با خدا سخن می‌گویید. موفق باشید

13285
متن پرسش
سلام: در مورد جدال و مراء سوال داشتم. آیا هر بحثی که به نوعی طرف را سرجای خود بنشانیم مراء حساب می شود؟ چون ممکن است بعضا شخصی حرف نادرست یا تهمتی به ما بزند که ما با دلیل محکم جواب حرف او را بدهیم. آیا این مثال مصداق مراء است؟ بنده با دانش آموزان در کلاس قرآن در مسجدی که نماز جماعت برگزار نمی شد کلاس قرآن داشتم. اتفاقا آن شب جلسه ما تا نیم ساعت بعد از اذان مغرب ادامه داشت که شخصی به یکی از دانش آموزان کلاس گفته بود این معلم به درد شما نمی خورد چون نماز را باید اول وقت می خواند او وهابی است. منهم به دانش آموز گفتم برود و به اون شخص بگوید شیعه ممکن است نماز اول وقت را دیر تر بخواند ولی تهمت کار وهابی است که به شعیه تهمت (شرک) می زند. آیا این مصداق همان مراء است و اگر مراء است ما با این پاسخ گناه شرعی مرتکب شده ایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراء یعنی یکی تو بگویی و یکی او، جواب بدی نداده‌اید، ولی اگر نرم‌تر به او گفته بودید؛ آیا این تهمت‌زدن‌ها و تکفیرکردن‌ها وهّابیت نیست؟! موفق باشید

13275
متن پرسش
سلام خدمت استادم: خیلی وقت است که شبهه ای راجع به عدالت خداوند برایم پیش آمده است إن شاءلله که با جواب شما استاد عزیز برایم حل شود. در تاریخ است که در زمان رسول خدا صلی علیه آله یک مرد ارمنی پس از طلوع آفتاب به پیامبر صلی الله علیه واله ایمان آورد و مسلمان شد از قضای الهی همان روز جنگ شد و در جنگ شرکت کرد و قبل از ظهر به مقام شهادت نائل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله بر سر جنازه ی آن مرد آمد و لبخندی زد، اصحاب علت لبخند پیامبر صلی علیه و آله را از ایشان پرسیدند ایشان گفتند به خاطر این لبخند می زنم که این شخص حتی دو رکعت نماز هم نخوانده و یک روز هم کمتر مسلمان شده و الان در بهشت است. استاد آن مرد ارمنی پیامبرش را دیده و در آن زمان هم که در باغ شهادت هم باز بوده و عاقبتش ختم به خیر شده، خوش به حالش و خوشا به سعادتش. استاد شبهه ی بنده این است که خداوند از من و جوان های امروزی چه انتظاری دارد که نه رسولش را دیده ایم نه امامش را، با این وضعی که اگر بخواهیم دیندار هم بمانیم نمی گذارند، استاد من و امثال من که می خواهیم مذهبی و با خدا بمانیم نمی توانیم پایمان را از خانه بگذاریم بیرون با این وضع بی حجابی، استاد من جوانم اگر نگاهم به جنس مخالف بیفتد خواه ناخواه بر من اثر می گذارد، استاد به خدا هر کجا که می رویم از کوه و دشت بازار و کوچه و مغازه و میهمانی با دختران بی حجاب مواجه می شویم، استاد قلب ما از گوشت است از فولاد نیست. گیرم که جایی نرویم و در خانه بمانیم باز هم وقتی اقوام به خانه ی ما می آیند با دختران جوان و زیبا و کاملا بی حجاب مواجه می شویم. خدا هم که آن بالا نشسته و هر چه به در گاهش ناله و زاری می کنیم انگار نه انگار! اماممان هم که غایب است که لااقل به پیش او می رفتیم و درد دلمان را به او می گفتیم. در باغ شهادت هم که به رویمان بسته است. استاد به خدا قسم این حرف دل جوان هایی است که می خواهند باخدا و مذهبی باشند ولی شرایط موجود مانند پتک بر سرمان می کوبد لا اقل کاش خود کشی حرام نبود تا خودمان را راحت می کردیم، بله تعجب نکنید، خودکشی! خیلی سخت است. می دانی با گناهت داری دل امام زمانت را می شکنی ولی هجمه ی فرهنگی و شرایط روزگار انگار به زور دستت را می گیرند و به سمت گناه می کشانند. استاد مگر می شود بر خلاف جهت آب شنا کرد؟ هر کجا که می روی یا بی حجابی است یا غیبت و تهمت است یا جنگ و دعوا سر پول است. استاد چگونه خداوند از ما انتظار دارد که بر خلاف جهت آب شنا کنیم؟ آیا اصلاً خداوند اگر جای ما بود...؟ استاد من به وجود خداوند ایمان کامل دارم ولی محبتم نسبت به او کم شده زیرا احساس می کنم بیش از حد توانمان از ما انتظار دارد و احساس می کنم که خدا کمی بی انصاف است. استاد ببخشید که اینطور می گم ولی یا جوابم را ندهید یا طوری جوابم را دهید که من و امثال من قانع شویم نه اینکه خودتان قانع شوید. استاد بی احترامی من حقیر را به بزرگوار ی خودتان ببخشید و بدانید اینها که گفتم حرف دل میلیونها جوانی است که دلشان می خواهد دل امام زمانشان را نشکنند ولی شرایط کنونی جامعه نمی گذارد. اول از خدا بعدشم از شما بابت حرف هایی که در گلویم بغض شده بود و گفتم معذرت خواهی می کنم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کجا بودید قبل از انقلاب! تا با صحنه‌هایی ناخواسته روبه‌رو شوید که چند شبانه روز ذهن‌تان را آنچنان به خود مشغول می‌کرد که تنها با پناه‌بردن به خدا و مقاومت در مقابل آن شرایط به روحانیتی دست می‌یافتید که فکر آن را هم نمی‌کردید. چرا امام سجاد«علیه‌السلام» می‌فرمایند: در آخرالزمان انسان‌هایی هستند که از همه‌ی انسان‌های دوران بهترند زیرا حفظ ایمان در آن زمان مثل نگه‌داشتن آتش در کف دست است؟! آیا همین‌که با همه‌ی این سختی‌ها که می‌فرمایید، مقاومت می‌کنید نتیجه‌اش بیشتر از صدها بهشتی نیست که آن شخص مسیحی با آن روبه‌رو شد؟ اگر خداوند به حکم آیه‌ی «لایکلف اللّه نفساً الاً وسعها» در شما و امثال شما چنین آمادگی‌هایی را نمی‌دید، حتماً مطمئن باشید که چنین شرایطی را برای شما فراهم نمی‌نمود. از خدا تقاضای مرگ نکنید، از خدا بخواهید که از این پل صراط آتشین دنیا همچون شهدای عزیز به سلامت عبورتان دهد. موفق باشید   

13265
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در مورد وسوسه والقائات شیطان است چون این القائات و وسوسه ها برای هر کس به فراخور نفس انسانی از نظر نوع متنوع و گوناگون بوده ولی می خواستم ببینم استاد دستور العملی را که برای رهایی از این موضوع مطرح شده را به صورت کلی تجویز می نمایند؟ با تشکر از سایت بسیار عالی لب المیزان و تمامی زحمت کشان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دستورالعمل اولیاء معصوم به طور همه‌جانبه کارساز است. بنده دستورالعمل حضرت صادق«علیه‌السلام» به عبداللّه بن جندب را که در تحف‌العقول به‌طور کامل آمده، توصیه می‌کنم. عرایضی در شرح آن شده، می‌توانید به صوت آن رجوع کنید. موفق باشید

13264
متن پرسش
سلام: می خواستم بدانم که شخصی که عالما و عامدا گناه می کند علتش چیست؟ درمان آن را نیز بفرمایید؟ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی نیز فرموده اند که: ما در دستگاه بيروني‌مان يك سلسله مجاري ادراكي داريم چشم، گوش كه اينها مي‌فهمند چشم مي‌بيند، گوش مي‌شنود. يك سلسله مجاري تحريكي داريم دست، پا اينها چيز نمي‌فهمند ولي كار مي‌كنند. لامسه غير از دست است. لامسه غير از پاست. نيروي لامسه در تمام جِرم بدن مفروش است. دست و پا سرد و گرم و مانند آن را درك مي‌كنند اما حركت براي نيروي لامسه نيست. اين پا بايد بدوَد اين كار است. خب پس ما يك سلسله نيروهايي داريم كه متولّيان ادراك‌اند يك سلسله نيروهايي داريم كه متولّيان تحريك‌اند اين اصل اول. اصل دوم آن است كه افراد از نظر سلامت و معیوب بودن اين نيروها چهار گروه‌اند: گروه اول كساني‌اند كه هم نيروهاي ادراكي اينها سالم است هم نيروهاي تحريكي اينها، اگر يك مار و عقربي هست اينها كاملاً مي‌بينند و كاملاً هم فرار مي‌كنند فرار كردن براي پاست ديدن براي چشم است اينها هم از نظر ادراك سالم‌اند هم از نظر تحريك. گروه دوم كساني‌اند كه ادراك اينها قوي است ولي تحريك اينها ضعيف است يعني چشمشان سالم است مار را مي‌بينند، عقرب را مي‌بينند، خطر را مي‌بينند اما پايشان فلج است. خب اين چطور فرار بكند پايش بسته است. حالا چه كسي بست مطلب ديگر است. اين كسي كه چشمش باز است و پايِ او بسته، اين مي‌فهمد هيچ ترديدي ندارد كه اين مار است و دارد مي‌آيد و مسموم مي‌كند و مي‌كُشد اما نمي‌تواند فرار كند. گروه سوم كساني‌اند كه مجاري ادراكي اينها ضعيف است و مجاري تحريكي اينها قوي مثل نابيناهايي كه دست و پاي آنها سالم است مي‌توانند بدوَند اما مار را نمي‌بينند عقرب را نمي‌بينند، اتومبيلي كه دارد مي‌آيد را نمي‌بينند. اينها از نظر ادراك محروم‌اند و از نظر تحريك سالم‌اند. گروه چهارم كساني‌اند كه از هر دو جهت آسيب مي‌بينند هم معلولانِ اعضا و جوارحِ ادراكي‌اند هم معلولان اعضا و جوارح تحريكي، هم نابينا و ناشنواست هم دست و پاي او فلج است. اينها چهار گروه‌اند. كاملاً بين نيروي ادراكي و نيروي تحريكي فرق است. در درون ما هم اين چنين است. اگر امکان دارد راه درمان گروه دوم، سوم و چهارم را نیز استاد طاهر زاده بفرمایند. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان خود را مشغول عالَم کثرات کند و آرزوهای بلند دنیایی را در خود رشد دهد، چنان‌چه از نظر عقلی متوجه اعمال خوب باشد، اراده‌ی انجام آن اعمال را ندارد و بسیاری از دستورات اخلاقی برای آن است که زمینه‌ی عمل به عقاید را در ما شکل دهد. آری! اگر فطرت با هوس‌ها آسیب نبیند، قدرت ادراک حقیقت در ما رشد می‌کند. و اگر انسان مشغول کثرات دنیایی نشود، قدرت تحریک و انجام اعمال صالح در او شکل می‌گیرد. موفق باشید

13261
متن پرسش
سلام علیکم: (سوال شخصی است چون فکر می کنم سوال زیاد مهم و عمومی نیست) مومن نباید گناهان و عیوب خود را به دیگران بگوید. ولی وقتی عیوب خود را نمی گوید و با مردم (بدون قصد ریا) خوش رفتاری می کند مردم او را انسان خوبی می شناسند. آیا این حرف منطقی هست که حالا که ما نمی توانیم عیوب خود را بگوییم با مردم زیاد رفتار نیک، نکنیم تا به نوعی به صداقت نزدیک تر باشیم، صداقت به این معنا که زیاد ما را خوب نبیند و ما را واقعی تر درک کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است چیزی را که خدا از مردم پنهان کرده‌است، ما آشکار نکنیم و سعی کنیم همچنان‌که حقیقتاً می‌خواهیم خود را شخصیتی مقیّد به دین و دین‌داری نمایان کنیم تا إن‌شاءاللّه از درون نیز به همین خُلق منوّر شویم و این غیر از نفاق است که طرف اساساً برای دین و دین‌داری ارزشی قائل نیست. موفق باشید

13256
متن پرسش
سلام: چیکار کنم نفس اماره ام جای محبت الهی رو تو دلم نگیره. «لا اکراه فی الدین» یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه به دستورات حضرت حق عمل کنیم آرام‌آرام نور حق در قلب ما تجلی می‌کند و دوست‌داشتنی‌بودنش برای ما روشن می‌شود. می‌فرماید: در دینداری اکراهی نیست، زیرا حضرت حق جان و روان انسان را مطابق همان دستوراتی که داده است خلق کرده و اگر انسان جان و روان خود را خراب نکرده باشد، مطلوب خود را نیز در همان دستورات می‌یابد. موفق باشید

13229
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه عارف منور به نور غنی بشود یعنی از خلق بی نیاز می شود؟ چون بسیاری از روابط انسانها با یکدیگر بر اساس نباز به یکدیگر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز انسان‌ها به یکدیگر از تقدیرات الهی در این عالم است، ولی سالک عارف متوجه است که همه‌ی مجاری رفع نیاز مظاهر الهی هستند زیرا قرآن می‌فرماید «انتم الفقراء الی اللّه» شما تنها به خداوند نیازمندید، پس اگر ما از جهتی به همدیگر نیازمند می‌باشیم از آن جهت است که برای همدیگر مظاهری از اسماء الهی هستیم و نباید از این موضوع غفلت کرد. موفق باشید

13221
متن پرسش
با سلام: استاد منظور از این حدیث که (اول الدین معرفته...) چیست؟ منظور از اول الدین چیست؟ آیا به معنا ابتداییت یا رتبه و درجه دینداری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسلّم است که دینداری باید با معرفت به سوی حضرت حق شروع شود و درجه‌ی عبادات به درجه‌ی معرفت بستگی دارد، نه به کثرت عبادات. موفق باشید

13220
متن پرسش
سلام خدمت استاد: بنده برای امور واجبی مثل ازدواج مدتی است که پول پس انداز می کنم چند سوال برایم پیش آمده: 1. آیا پس انداز منافاتی با رزاق دانستن خداوند و توکل به او دارد؟ 2. اگر برای امور مستحبی مانند زیارت اهل بیت (ع) یا قرض به دیگران بخواهم از این پول که برای امر واجب پس انداز می شود استفاده کنم آیا اشکال دارد؟ 3. آیا شما با پول گذاشتن در بانک موافقید؟ و این کار از لحاظ دینی و سلوکی مشکلی ندارد؟(منظورم مسئله فقهی آن نیست) خواهشمندم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که این امور با حرص انجام نگیرد وگرنه نفس عمل کار بدی نیست مگر آن‌که در مقابل کار مهم‌تر ما باز بر همان پس‌انداز خود اصرار داشته باشیم و دیگر آن‌که کار خوبی است که انسان از آن پول جهت امور شرعی به مؤمنین قرض بدهد و یا اگر نمی‌تواند از آن در فعالیت‌های اقتصادی استفاده کند، در بانک بگذارد تا بانک به عنوان وکیل او این کار را بکند، از این جهت مشکلی در سلوک انسان به‌وجود نمی‌آید. موفق باشید

13211
متن پرسش
سلام: استاد ببینید درست متوجه شدم یا خیر؟ دائم الوضو بودن بخاطر اینست که ما باید در محضر حضرت حق همیشه مطهر و با وضو باشیم از لحاظ ظاهر. حال باطن هم باید اینطور باشد؟ کار خیلی سختی می شود آخر؟!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وضو به عنوان طهارت ظاهر می تواند زمینه‌ای باشد تا به حکم تبعیت باطن از ظاهر، باطن نیز راحت‌تر پاک باشد. موفق باشید

13214
متن پرسش
سلام علیکم: خیلی خیلی عذر می خواهم که وقت گرانبهایتان را می گیرم. خیلی ببخشید. خواهش می کنم جواب این حقیر را بدهید. 1. بنده جوانی هستم وقتی که می خواهم برنامه ریزی کنم برای مطالعه، ناامید شده و می گویم الان که خیلی دیر است و موقعیت های زیادی را از دست داده ای در نهایت سرخورده می شوم و رهایش می کنم. 2. به تجربه دیده ام که کثرت عبادت باعث کمال نمی شود بلکه فهم و مطالعه کتبی نظیر «رساله الولایه» و «برهان صدیقین» انسان را بالا می برد نظر شما چیست؟ 3. در جواب سوالی فرموده اید علومی مثل ریاضیات باعث کمال نمی شود بلکه تقوا و نگاه توحیدی باعث کمال است. سوال من این است این نگاه توحیدی این است که مثلا درخت و سنگ را که می بینیم عین ربط بودن اینها یا صریح تر بگویم این را ببینیم که اینها همان خدا هستند که به این شکل درآمده است را ببینیم؟ حلال کنید مزاحم شدم ببخشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  علم نور است هرکجای آن را بگیرید همان‌جا ابتدا و انتهای آن است. به همین جهت همین‌که شروع می‌کنید امیدواری در درون شما شکل می‌گیرد. در مورد توحید هم متوجه باشید در این مسیر آرام‌ارام به نگاه توحیدی بیش از پیش نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوید. گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».. موفق باشید

13186
متن پرسش
سلام: 1. اینکه می گویید در نماز باید هست انسان به هست مطلق متصل شود منظورتان چیست؟ کلا در نماز چگونه باید حضور قلب داشته باشیم؟ خواه ناخواه اموری فکر انسان را به خود مشغول می کنند. لطفا یک روش کاربردی توصیه کنید. 2. من خواستگارهای طلبه را رد می کنم چون از راه رفتن با طلبه (به دلیل پوشش خاصشان)خجالت می کشم آیا این مسئله در سیر و سلوک من مشکلی ایجاد می کند و نقطه ی ضعف من محسوب می شود؟ لطفا راهنمایی کنید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث معرفت نفس در احساس هستِ خود در راستای اتصال به هستِ حق، راه‌گشا است. اصل بحث در شرح «رسالة‌الولایه» شده است. 2- لباس روحانیت، همان‌طور که در جواب‌های گذشته عرض شده، نماد یک تاریخ حیات فعّال دینی در جامعه‌ی ما در مقابل هر فرهنگ وارداتی است و لذا جامعه‌ای که گرفتار فرهنگ غیر خودی است و یک نوع بیگانگی از ریشه‌های فرهنگی را در خود دارد، نسبت به آن حساس است. راه‌کار؛ عقب‌نشینی نیست، بلکه در صحنه‌بودنِ روحانیت است و لذا خوب است که همسر یک روحانی دوش‌به‌دوش او در مناظر و مرائا حاضر باشد. موفق باشید

13185
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله استاد بزرگوار: حاج آقا، مدتی است که توفیق بیتوته با خدای سبحان از حقیر سلب شده؛ دلم برای اون تهجدهای دلنشین تنگ شده. لطفا نزدیکترین راه جهت نائل شدن به همچین ایامی را می فرمایید؟ خیلی متشکر از وقتی که برای پاسخ به سؤالم می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قرار خداوند است که ابتدا درِ باغ سبزی را به ما نشان می‌دهد که به معنای «چه عشق آسان نمود اول» باشد ولی بعداً انتظار حضرت حق آن است که با معارف و فضائل اخلاقی لازم به آن دست بیابیم به معنای آن‌که «ولی افتاد مشکل‌ها». پیشنهاد می‌شود در کنار کتاب‌های «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» جهت استفاده از شرح مقالات آیت اللّه شجاعی را با شماره‌ی 09136032342 تماس فرمایید. موفق باشید

13197
متن پرسش
با توجه به مذمت حب دنیا راه کارهای عملی رقیق شدن حب دنیا در قلب انسان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان رقابت با اهل دنیا را کم کند و آرزوهای دنیایی را در درون خود فرو نشاند، قلب او به خودی خود، سیر به سوی پروردگارش را  دنبال می‌کند. در این مورد خوب است شرح کتاب «حدیث جنود عقل و جهل» را که حضرت امام تنظیم کرده‌اند، همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. موفق باشید

13190
متن پرسش
آيا بايد هميشه راضي به آن چه پيش آمده و اتفاق افتاده است باشيم؟ حتي اگر با اختيار خود انتخاب غلطي كرده ايم و مسير نامناسبي را به لحاظ شغلي يا تحصيلي انتخاب كرده ايم و فرصت هاي خوبي را از دست داده ايم و مسير زندگي مان عوض شده و سطح زندگيمان تنزل يافته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه خودمان به جهت گناهانمان انجام می‌دهیم با پشیمانی و توبه کارش حل می‌شود و به هیچ‌وجه نباید از نتایج آن گناهان راضی بود. آری! باید از خدایی راضی بود که هیچ عملی را بر اساس حکمت خود بی‌جواب نمی‌گذارد. موفق باشید

13179
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزتر از جان: آقای طاهرزاده چند چیز است که به شدت روحم را آزار می دهد و هر چند وقت یکدفعه شروعی از نو میکنم اما پس از مدتی سقوط حاصل می شود. 1. بنده جوانی ۱۹ ساله هستم و الگوی کامل بودن را در شخصیت علامه حسن زاده می بینم مثلا امام خمینی و آیت الله بهجت و... را که با علامه از لحاظ علمی مقایسه می کنم می بینم امام و آیت الله بهجت علومی مثل ریاضی و نجوم و ... را که علامه دارند را نداشته اند پس نتیجه مي گیرم امام و آقای بهجت ظرفیت علومی را نداشته اند پس علامه کامل تر هستند از لحاظ سلوکی. 2. وقتی جامعیت ایشان در علوم را می بینم و کمالات ایشان را، خوب می بینم من هم در ریاضی و نجوم استعداد و ظرفیت دارم ولی کسی نیست به من آموزش دهد و شرایطش جور نمی شود در نتیجه با یک پوچی همراه می شوم و نا امیدی از ادامه راه. 3. اواخر ماه رمضان به شدت علاقه مند به شروع راهی که علامه طباطبایی ها رفتند را داشتم و حاضر به تن دادن به سختی ها بودم ولی به شرط حال معنوی نقد اما چند مشکل این علاقه را دارد کم رنگ می کند: الف) خانواده که نه به فکر نماز شب اند، نه کمال، نه حال معنوی، نه ریاضت، فقط انگار خلق شده اند پدر من را در آورند. ب) جو کل زندگی مانع این هدف می شود مثلا همه استرس رزق را به ما وارد می کنند و ما هم به اندازه خودمان مقاومت می کنیم و ساعت مختصری را برای کار و مابقی را برای مطالعه قرار می دهیم که ناگهان پدر گرامی می گوید یا کار کن یا از خانه من ... شو بیرون خوب این هم عزت ما هم علاقه کسب علم را نابود می کند و ما می مانیم و خودی که نه به کسب علم علاقه دارد نه به هدف کسب دنیا. و چندین مشکل دیگر. چه کنم؟ چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کمالات معنوی ربطی به علومی مثل ریاضیات ندارد. بزرگیِ هرکس به تقوای اوست و نگاه توحیدی که باید به عالَم داشته باشد. حال هرکس با استعداد خود به حواشی این سیر می‌پردازد. و در مورد قسمت دوم سؤال؛ سعی کنید با برخورد لَیِّن با والدین، کج‌دار و مریض رفتار کنید، نه آن‌چنان با آن‌ها مقابله کنید که کار به درگیری بکشد و نه آن‌چنان تسلیم شوید که از تعالی استعداد و آمادگی‌های روحانی و علمی خود محروم گردید. موفق باشید

13163
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر: با شماره ای که دادید تماس گرفتم و راهنمایی شدم و شماره خانمی رو بهم دادن که ازشون راهنمایی خواستم و راهنماییم کردند دقیق منظورم رو نتونستم برسونم و ایشون هم روی روند سیر مطالعاتی تاکید داشتنند. و اینکه اول راه هستیم و فعلا باید به مطالعات و... بپردازیم. البته من با واژه ها نتونستم مقصودم رو برسونم. الان مساله ای که برای بنده تو این مقطع زمانی هست من یه سری توضیحات رو براتون میدم که مقصودم رو برسونم و ازتون راهنمایی میخوام. به عالم استاد و شاگردی و... اعتقاد نداشتم و این رو می فهمیدم که باید خوب بود و خدا راههاش رو به انسان نشون میده. با گذشت زمان و با نوسانات و... که کم کم باعث برداشته شدن حجاب های عقلی اطرافم شد (به اندازه درک و ظرفیت و فهم خودم) فهمیدم این انرژی و توان باید در مسیر نماینده خدا روی زمین قرار بگیره تا اثر کامل و مناسب رو داشته باشه. این جمله کتاب معرفت نفستون رو تجربی حس کردم و بهش باور دارم «با نظر به «وجود» از طریق معرفت نفس، مسیر رجوع به حضرت حق گشوده می‌شود و در چنین مسیری است که نه‌تنها امکان نظر به انسان کامل فراهم می‌گردد بلکه ضرورت و اهمیت ارتباط وجودی با امام زمان (عج) برای ما آشکار می‌شود و در نتیجه در ظلمات آخرالزمان به جای گرفتارشدن در انواع توهمات و ماهیات، به حقیقی‌ترین حقیقت رجوع می‌کنیم و از منظر شناخت صحیح امام بر هر چیز می‌نگریم.» یه بنده خدایی کتاب های شما رو به بنده معرفی کرد. فهمیدم مطالبی هست که باید بدونم و از این مسیر باید به بحث مهدویت و شناخت برسم. چندکتاب انسان شناسی شما رو مطالعه کردم و هم زمان هم به مراقبت نفس یا ترک گناه هم می پرداختم و اینکه با توجه به علم خودم کاری نکنم که امام (عج) و خدا ازم ناراضی باشند (در حد درک خودم) به دعا و خلوت علاقه مند شدم و از خلوت انرژی و نیرو می گرفتم ولی بعد از مدتی هضم دنیای جدید و تطبیقش با دنیای واقعی برام سخت شد، عالم جدید عالم زیبا و خوبی هست اون چیزی که باید باشه ولی اون چیزی که هست با واقعیت موجود در جامعه و محل کار و خانواده و.....تفاوت زیاد داره. از دیگران فاصله نگرفتم به هر حال خدا خدای همه هست با هر وجودی، ولی هضم شرایط برام سخت شده در دعاها میخونیم که همه جا خداست اصلا فقط خداست این موضوع یه باور قلبی قشنگ به انسان میده ولی اینکه من هیچی نمی بینم. یا تفاوت دغدغه ها و دنیاهامون با دیگران... شاید مطرح کردن این مسایل برام زود باشه یا عجله داشته باشم ولی واقعا نمیدونم الان کجای قصه هستم. تو این راه چی میخوام، شهود نیروی ماورایی و یا... و از خدا خواستم نقشم رو بهم نشون بده اینکه در این دنیا نقش من چیه و قرار هست برای حکومت جهانی چه کاری انجام بدم. یعنی ازش خواستم من رو برای امامش تربیت کنه، هر چه بیشتر پیش می رفتم با افزایش اطلاعات و ورودی تحیر و سرگردانیم بیشتر میشه، احساس هایی شامل ترس، شوق و تمنا، امیدواری به رحمت و گشایش دچار درگیری هایی ذهنی که هضمش در این مقطع زمانی برای من یا ممکن نیست یا زوده یا یه جای کار من لنگ میزنه که قدرت درک ندارم و فقط درماندگی و تحیر نصیبم میشه. در مناجات امیرالمومنین (ع) میخونیم «خدایا از تو امان می خواهم روزی که پدر و مادر و مال و... به داد آدم نمیرسن» شرایط الان منم همینه همه هستن و خدا رو شکر همه چیز هست ولی اون چیزی نیست که باید باشه برای بنده. یا اصلا به کسی نمیشه مراجعه کرد یا کسی نمیتونه به داد آدم برسه چون فاصله دنیاهامون زیاده. گفتم گناهانم باعث شده که قدرت درک نداشته باشم یا متحیر باشم. توبه کردم و باز بیشتر روی اعمالم حساس شدم. شاید حساسیت هایی که به قول دوستم علما چنین گیرهایی به خودشون میدن. ولی موندن تو این موقعیت خیلی عذاب آوره، روز به روز واژه ها در نظر آدم رنگ می بازه. نمیدونم سیر صعودیه، نزولیه یعنی به بی چیز بودنم به تمام معنا به درگاه خدا پی بردم. تا جایی که گفتم خدایا من فقط امامت رو دوست دارم، هیچ چیزی دیگری ندارم به درگاهت. درمانده شدم و فعلا خوراکم اشک شده و عجز و درماندگی که به درگاه خدا می برم. شاید دچار افراط و تفریط و شتابزدگی ام. میدونم یک جای کارم لنگ میزنه اما نمیدونم کجا و آیا اینکه الان باید فهمید یا... نمیدونم باید صبر کنم، باید بی تفاوت باشم نسبت به این پریشانی ها یا ادامه بدم یا... کتاب ده نکته و جوان و... رو خوندم با اینکه بقیه کتاب ها رو هم خریداری کردم اما توانایی خوندنش رو ندارم. الانم درست و کامل منظورم رو نتونستم برسونم. ببخشید پراکنده صحبت کردم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین خراباتی‌بودن و مناجاتی‌بودن مسئله‌ی اصلی این دوران است. و علمای ما نمونه‌ی کامل این حالت‌اند. و لذا زبان حالشان را این‌طور بیان می‌کنند: «در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم چیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». در ابتدای راه این نوع جمع و جمعیت‌داشتن مشکل است تا آن‌جا که انسان به جایی برسد به تعبیر حضرت علی«علیه‌السلام» که فرمودند: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ مؤمن به ظاهر با همه معاشرت دارد ولی روح و روانش در جای دیگری سیر می‌نماید. در همین فضا امثال مولوی در مورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گوید:

اين يكى نقش اش نشسته در جهان‏

 

وآن دگر نقش اش چو مه در آسمان‏

اين دها نش نكته گويان با جليس‏

 

وآن دگر با حق به گفتار و انيس‏

پاى ظاهر در صف مسجد صواف‏

 

پاى معنى فوق گردون در طواف‏

     

لذا است که باید با صبر و حوصله از یک‌طرف خود را منوّر به معارف عالیه نمود و از طرف دیگر سختْ مواظبِ دل بود که به کدورت نظر به انسان کامل گرفتار نشود و از طرف دیگر معاشرت با مردم را یک‌نوع سلوک و خودسازی بداند. و در این رابطه به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اقتداء کند. موفق باشید

13160
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده عزیز: خدا قوت، روز و روزگارتون خوش. استاد من دلم خیلی پره. نميدونم خبر دارید يا نه؟ دونسته هام زیاده ولی عملم کم و دنیا زده. استاد من اسیر تن خاکیم شدم در حالی که مطمئنم که جز خدا هیچی وجود نداره. ميدونم اونه که گفته کارای خوب بکن و کارای بد نکن. و میدونم هیچ کس مث اون ازم خبر نداره، حتی از خودم با خبرتره. استاد شرمنده خیلی حرف می زنم ولی دلم خیلی گرفته از اين همه نامردی که در حق خدا دارم می کنم. ميدونم! و دارم خطا می کنم. نه اینکه بجز الله خدای ديگه ای وجود نداره، اصلا غیر از خدا هیچی وجود نداره! چه خدا و چه غیر خدا. محمد (ص) نقطه آغاز و نقطه غایت خلقت هست. این 13 نور مقدسه فقط 13تا آدم نيستن. من حتی به علت کثرت خداها و علت بت پرستی و راهی که شیطان باهاش آدما رو به این دچا رکرده پی بردم. خاک تو سرم بشه! اینا رو میدونم و خطامی کنم. ميدونم ناسپاسی کی رو می کنم و ادامه مي دهم. ميدونم دشمن آشکارم کیه و گناه می کنم. استاد شما رو به حضرت زهرا (س) قسمتون ميدم يه راهی جلو پا من بذاريد. من تنهایی نميتونم! دریابیدم تو رو خدا. شرمنده بابت پرحرفیم. به تنهای تنها سپردمتون. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال فراموش نکنید همان خدایی که دائماً شما را زیر نظر دارد، دلسوزترین کس است نسبت به شما، ولی خداوند خطابه‌های طولانی با ما ندارد بی‌آن‌که ظاهراً عملی انجام دهد ما را در اعمالی وارد می‌کند که مطلوب ما است. کوزه از گِل ساخته شده است، اما فایده‌ی کوزه در میان‌گاهِ خالی آن است همچنان‌که خانه، از آجر و سیمان ساخته می‌شود ولی فایده‌ی خانه در فضای تهی آن نهفته است که دیدنی نیست، ولی مفید است. گله‌ی ما از خدا و ائمه آن است که متوجه‌ی خالی‌هایی که از پرها مفیدتر است نمی‌شویم و خویشتن‌داری آن است که روزهای سکوت خود را با کلمات بیهوده از بین نبریم و بدانیم بعضاً خلوت‌ها به زندگی ما ارزش زیستن می‌بخشد. و معنی خویشتن‌داری را در این نوع زیستن باید پیدا کرد. بهترین برنامه را در دامان عرفا که اشارات اولیاء و انبیاء را به تفصیل می‌آورند باید جستجو کنیم. بحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی و پیرو آن شرح کتاب «مصباح الهدایه» در چنین افقی موضوع را دنبال می‌کند و از افتان و خیزان رفتن ها مایوس نشوید. موفق باشید

13150
متن پرسش
سلام علیکم استاد معظم بسیار ممنونم از جواب قبلی شما، یک سوال دیگر هم داشتم. یک سالک از استفاده کدام غذاها باید خود داری کند (البته منظورم از نوعیت غذا نه بلکه غذایی است که شخص در دعوتی های بزرگ و یا کوچک دعوت می شود و استفاده می کند و یا غذای بازار) یا بهترخدمت شما عرض کنم که آیا یک سالک باید یک برنامه غذایی داشته باشد و یا دارد؟ با احترام شریفی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید می‌فرمایند اولاً تنقلات‌خور نباشد، ثانیاً: هر روز گوشت نخورد، ثالثاً: قبل از سیرشدن از خوردن دست بکشد، رابعاً: چند نوع غذا را در یک سفره تناول نکند. موفق باشید

نمایش چاپی