بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30555
متن پرسش
سلام حالتون خوبه: سوالی دارم: آیا از نگاه برون دینی و بر اساس قواعد فلسفه خدای عادل و قادر و عالم حتما دین به تعداد لازم و کافی برای مردم کل دنیا می فرستد؟ البته می دانم دییستها خدایشان کامل نیست ولی آیا امکان دارد خدا دین کم بفرستد و کمتر تکلیف کند و بخش بیشتری از وظیفه را بر دوش عقل و وجدان بگذارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که یکی از اسمای الهی «هادی»بودن است و او در همه‌ی عالَم با نور هدایتش حاضر می‌باشد، محال است امتی باشند که در معرض هدایت حضرت حق قرار نگرفته باشند و از این جهت وظیفه بر اساس بهره‌مندی از هدایت مطرح است و نه بیشتر. موفق باشید

30501
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک عید مبعث: با توجه به اینکه اعطای وجود در ید حق تعالی است لکن ظاهرا چگونگی آن را خود ظهورات رقم می‌زنند. سوالی که پیش می آید اینست که به نحوه وجود وجودات که نظر می‌کنیم طراحی هوشمندی مشاهده می‌شود که بخصوص در جمادات اسناد آن به خود موجود که علی الظاهر از شعور عاری اند محل تامل است. مثلا نحوه انقباض و انبساط آب که بر خلاف اکثر ماده ها است و باعث می‌شود دریاچه ها و .. کاملا یخ نزنند که امری بسیار حیاتیست درین مورد و سایر موارد دست مبارک الله قابل مشاهده است
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالَم به اعتبار آن‌که از طرف حضرت حق، خلق و تدبیر می‌شود؛ نظام اَحسن است و امکان تحقق هر ممکن‌الوجودی مشروط به جای‌گرفتن در نظام احسن الهی می‌باشد. آری! امکان، ذاتیِ ممکن‌الوجود است ولی تحقق آن به اذن الهی است در نظام احسن. موفق باشید

30499
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در تفسیر سوره زمر روی اسم الله بحث نمودید که مقام جامع منبسط در هستی است، و روایت: «ما رایت شیا الا و ...» قبل از شی و با هر شی و بعد شی، الله را دیدم. در مورد مقام نبی هم فرمودید که مقام اسم الله هست. هر دو موضوع به یک مفهوم است؟ این یعنی باطن هرچیز نور نبی است یا در آینه نبی باید باطن هر شی را که الله است دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از یک طرف رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مأمورِ دعوت به حضرت الله‌اند به حکم آن‌که قرآن می‌فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ» بگو این است راه من که به الله دعوت می‌کنم. و از طرف دیگر عالَم آینه‌ی نور حضرت الله می‌باشد، پس با شریعت نبوی می‌توان منوّر به نور الله شد و با آن نور، عالم را آینه‌ی الله یافت. این است معنای یگانگی بین ذهن و عین. موفق باشید

30479
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: یک بار استادی به بنده گفتند که اسما الحسنی الهی بالقوه در قلب هر انسانی هست که باید بالفعل شود، چون در بین مطالب اعیان هم خواندم که عین ثابته هر انسانی جنبه بالقوه اوست، آیا می توان گفت هر دو موضوع یکی است؟ و آیا بالفعل شدن اسما در انسان به نورحقیقت محمدی (ص) و نقش ولایت محمدی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حرف خوبی باشد. آری! ذیل شریعت الهی جنبه‌های بالقوه‌ی ما بالفعل می‌شود. موفق باشید

30467
متن پرسش
سلام بر شما: با توجه به زمان محدود تان ۱. آیا این جمله صحیح است؟ انسان، همان خداوند است به نازله، خداوند، انسان است به عالیه. اگر نادرست است چرایی اش را بفرمایید. اگر درست است خواهشاً برهانی برای اثبات آن بیاورید. ۲. آیا در مسائل وحدت وجود امثال جناب ابن عربی برای بت و فرعون احترام قائل می‌شوند؟ ۳. آیا این مورد که جناب ابن عربی حضرت ابوطالب علیه السلام را مشرک خوانده اند صحیح است؟ (شبهه) ممنون می‌شوم پاسخ دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند وجود مطلق و کمال مطلق است و هرچیزی که نازله‌ی وجود باشد، وجود مطلق نیست، پس خدا نیست و نازله‌ی خدا هم نیست، بلکه نازله‌ی وجود است و اگر هم آن چیز از مرتبه‌ی نازله ی خود بالاتر رود که باز، وجود نازله است از آن جهت که وجودش از خداوند است. ولی خداوند که عین وجود است، وجودش از خودش است. ۲. هر موجودی به اعتبار وجودش، مظهری از انوار الهی است که ربطی به ماهیت و تشخص آن موجود ندارد. ۳. اهل سنت معتقد به چنین مطلبی برای حضرت ابوطالب هستند. اساتیدی که با دقت سخنان ابن‌عربی را دنبال می‌کنند، چنین برداشتی از ابن‌عربی ندارند. موفق باشید

30444
متن پرسش
سلام علیکم استاد: نظرتون در مورد متن زیر چیه؟ کتاب ادبیات دین از آقای محمدتقی اکبرنژاد: «این واژه [تعمق] در اصطلاح امروزی یکی از جذاب ترین واژگان علمی است؛ زیرا متعمق کسی است که همه ابعاد مسئله را بررسی می‌کند و به برداشت های صوری اکتفاء نمی‌کند. این در حالی است که کسی که در روایات به معنای شخص شکاک و وسواسی تعمق می‌کند، با مشاهده حقایق ارضا نمی‌شود. متعمق آدم فضولی است که درباره آنچه نباید بداند و نمی‌تواند بداند، کنجکاوی می‌کند و با این کار فقط بر شک خود می افزاید. برای همین نیز به حقیقت دست نمی یابد؛ بلکه بر تردیدش افزوده می‌شود. به این روایات توجه کنید: ۱. غایه کل متعمق فی علمنا ان یجهل ۲. و الکفر علی اربع دعائم علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لم ینب الی الحق ... ۳. و لامتکلف و لامتعمق جمیل المنازعه کریم المراجعه عدل ان غضب رفیق ان طلب لایتهور و لایتهتک و لایتجبر ۴. عن ابی جریر الرشاقی قال قلت لابی الحسن موسی علیه السلام کیف اتوضا للصلاه. فقال لا تعمق فی الوضوء و لاتلطم وجهک بالماء... ما حتی در یک مورد هم به روایتی برنخوردیم که در آن تامل ستایش شده باشد. در تمام موارد استعمال به معنای زیاده روی، فضولی در کار خدا و شکاکیت به کار رفته است. غفلت از اصطلاح مذکور باعث شد تا برخی روایتی را که در مذمت تعمق در توحید [در آیات سوره توحید و حدید] وارد شده است، به معنای ستایش بگیرند و موید بر روش علمی خود بیاورند.» ایشون بعد از آنکه سخنانی از علامه طباطبایی و صدرالمتالهین (رحمهما الله) و آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) رو درباره این مورد می آورند به اشتباه تفسیری ایشان اشاره می‌کنند که: «ما در صدد نهی از علوم عقلی نیستیم، بلکه می خواستیم بگوییم این روایت موید خوبی برای علوم عقلی نیست و اشتباه تفسیری منجر به این برداشت شده است؛ وگرنه بزرگان فلسفه دلایل عقلی و نقلی بسیاری بر مشروعیت علوم عقلی دارند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید امثال آیت الله جوادی «متعمّقون» در روایت امام سجاد «علیه‌السلام» را به عنوان کسانی می‌دانند که آمادگی عمیق‌شدن در فهم دین را بهتر دارا هستند و این از خود آن روایت برمی‌آید که چگونه سوره‌ی توحید و شش آیه‌ی اول سوره‌ی حدید را خداوند برای آن‌ها نازل کرده. مگر می‌شود گفت این آیات برای فضول‌ها نازل شده؟! در حالی‌که دارای عمیق‌ترین مطالب توحیدی می‌باشد. موفق باشید

30443
متن پرسش
سلام: ۱. نظرتون راجع به الاتقان سیوطی در علوم قرآن چیه و چقدر کار در علوم قرآنی برای طلاب ضروریه و در چه موقعی باید آن را کار کرد؟ ۲. درمان عدم معاصرت حوزه با تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به طور جدّی روی آن کتاب کار نکرده‌ام تا نظر دهم. ۲. توجه به توحیدی که در مواجهه با آن، این تاریخ ظهور کرده، راه حل موضوع می‌باشد. موفق باشید

30413
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد ما منزل سجده رو که از کتاب آداب نماز توضیح می دادند، فرمودند بعد از عبور از کثرات، منزل سجده عبور از همه ما سوی الله هست، سوال اول: ماسوی الله دقیقا به چی گفته میشه؟ سوال دوم: منزل سجده اگر نظر به باطن عالم باشد یعنی همان احدیت؟ مفهوم احدیت و توحید ذات یکی است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «ما سوی الله» یعنی غیر از حضرت حق. ۲. همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

30380
متن پرسش
سلام علیکم: در بحث برهان صدیقین صرف ادراک وجود مطلق بدون هیچ ماهیتی بوسیله عقل برای درک صحیح این برهان کافی است یا مطلب بالاتر از این حرفهاست؟ یعنی گاهی از وجودات مقید و دارای ماهیت به وجود صرف و هستی مطلق می‌رسیم چرا که هر ما به العرضی در نهایت به مابه ذاتی ختم می‌شود و گاهی هم بدون واسطه مستقیما نظر عقلی و در مرتبه بالاتر شهود قلبی به وجود و هستی داریم و برای مثال نمی‌گوییم چون اشیا را می‌بینم پس نوری هست بلکه فقط نظر به خود نور داریم که چون نوری هست اشیا را می بینم آیا درک صحیح برهان صدیقین همین است؟ جزاک الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، چه از طریق «برهان لمّی» و چه از طریق «برهان إنّی»، می‌توان عقلاً وجود مطلق را فهم کرد. ولی نظر به او از طریق مظاهر، امر دیگری است که باید قلب در میان باشد. موفق باشید

30374
متن پرسش
به نظر شما چگونه می توان باورهای توحیدی را در زندگی عامه مردم کاربردی کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر دائمی به حضور خداوند در امورات و تذکر به این نکته که هرکس هرچه ضربه خورد به جهت این غفلت بود؛ کمک زیادی می‌کند تا مردم به خود آیند و متوجه شوند خداوند ما را نیافریده است تا فقط در این دنیا زندگی کنیم. موفق باشید

30373
متن پرسش
به نظر شما برای سنجیدن باورهای توحیدی از چه باورهایی می توان مؤلفه های اصلی را استخراج نمود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از کسب معارف لازم، از این‌که در روبه‌روشدن با حوادث، متوجه‌ی حضور خداوند در آن حوادث باشیم، بهترین راه نظر به توحید حضرت حق است. قرآن از این جهت نمونه‌ی خوبی می‌باشد. موفق باشید

30370
متن پرسش
سلام علیکم: از یک طرف گفته می‌شود جهنم ظهور اسماء جلالیه و بهشت ظهور اسماء جمالیه است و از طرف دیگر مطرح می‌شود که جهنم و بهشت مربوط به ساختار باطنی خود انسان می‌باشد که (از کوزه همان برون طراود که در اوست) ظاهرا هر دوی اینها درست می‌باشد لذا جمع بین این دو چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه جان انسان توانست میهمان تجلیّات جمالی و جلالی او شود، و با سعه‌ی محمّدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خود را جلو ببرد، عملاً میهمان خدا می‌شود و خداوند او را در بهشت میزبانی می‌کند.

 به گفته‌ی جناب شیخ شبستری:
تجلی گه جمال و گه جلال است
رخ و زلف آن معانی را مثال است
صفات حق تعالی لطف و قهر است
رخ و زلف بتان را زان دو بهر است

موفق باشید

30365
متن پرسش
سلام علیکم: اسماء الهی به دو دسته کلی اسماء جلال و جمال تقسیم می‌شود و انسان می‌تواند مظهر هر دو دسته از اسماء باشد ولی بزرگی از عرفا می‌فرماید ما اسماء جلال را طلب نمی‌کنیم چر ا که آنها دهشت آور هستند منظور ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان صرف اسم جلال باشد، همین‌طور است. ولی اولیای الهی در مقام جمع این دو اسم هستند یعنی: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ». موفق باشید

30344
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال ۳۰۳۳۵ آیا با توجه به اینکه پیامبر قرمودند «اول ما خلق الله نوری» این فرض که ملائکه عالین مقام بالاتری دارند ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر بحث «اول ما خلق الله» باشد مقام پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» از هر آنچه نامِ خلق بر آن گذاشته شود، افضل است. ولی بحث تجلیات نوری مثل اسمای الهی، امر دیگری است و شاید بتوان ملائکه‌ی عالین را از جنس تجلیات نوری دانست. حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه» نکات ظریفی دارند که می‌توان به آن نکات فکر کرد.

موفق باشید

30310
متن پرسش
عرفا قایلند که در صقع ربوبی اسما به واسطه تعین اول و به ویژه تعین ثانی متاخر از مقام ذات دارای کثرت حقیقی اند ولی این کثرت به گونه ای نیست که به وحدت آن مقام خدشه ای وارد کند. برای مثال هم حالت ذهن یا فکر برای نفس انسان را ذکر می کنند و اینکه گر چه فکر متاخر از ذات نفس است ولی در عین حال وحدت حقیقی با آن دارد و اینکه گویا خداوند در آن مرتبه در حال فکر کردن در نفس خود است. برخی احادیث در منابع معتبر مثل حدیث خلق اسما توسط خداوند در اصول کافی نیز ممکن است صحه ای بر این نظر باشد. البته این احادیث متواتر نیستند و قاعدتا به تنهایی قابل استناد در اصول دین نیستند و محدثی مثل علامه مجلسی آن‌ را از احادیث متشابه می داند. علی ای حال از نظر تحلیل عقلی این کثرت و این وحدت در صقع ربوبی قابل تعقل نمی باشد یعنی یکی شی که دارای وحدت حقیقی است متکثر هم باشد قابل دفاع عقلانی نمی باشد (زیرا جهت کثرت و وحدت یکی فرض شده و بر یک موضوع واحد از جهت واحد دو محمول متضاد قابل حمل نیست) شاید به همین دلیل باشد که حضرت علامه طباطبایی در رسایل توحیدی این تکثر را مفهومی می داند نه حقیقی. البته شاید نظر نهایی علامه هم کثرت حقیقی باشد که شواهدی منجمله تذییل ایشان بر بحث مرحوم کمپانی و مرحوم سید احمد کربلایی هم گواه آن باشد. و خلاصه اینکه اگر این نظر را کسی پذیرفت ادعای نصارا بر اینکه او سه تاست و در عین حال یکی است نباید از نظر وی قابل مناقشه باشد. در حالی که صدها سال است به ایشان پاسخ داده ایم اگر تکثر حقیقی باشد وحدت جایگاهی ندارد و اگر وحدت حقیق باشد تکثر واقعی نخواهد بود. آن وقت خودمان به جای اقانیم سه گانه، ده و صد و هزار و بلکه بی نهایت اسم متکثر در آن ذات قایلیم. این چگونه ممکن است؟ بنده برخی مباحث جناب استاد یزدانپناه منجمله کتاب عرفان نظری ایشان را برای پاسخ به این سوال ملاحظه کردم ایشان به صورت کلی و در حد یک جمله از آن عبور کرده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین به خوبی متذکر می‌شوند علم به کثرات، موجب کثرت در ذات نمی‌شود زیرا از جنس علم است و علم با ذات اتحاد دارد و وحدت او را از او نمی‌گیرد. به نظر می‌اید در این دستگاه باید فکر کرد، زیرا بالاخره نمی‌توان از وحدت ذات عدول نمود زیرا تحقق ذات منوط به تحقق اجزاء می‌شود. علمِ به اسماء هم موجب کثرت در ذات نمی‌گردد زیرا از جنس علم است. موفق باشید

30303
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم: با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه رجب. بنده از توحید درست و خالص این چنین برداشت کرده ام: توحید حقیقی و خالص به معنای اطاعت و بندگی خالص است. آیا برداشت بنده درست هست؟ اگر بله، پس ۱. نقش توحید عقلی و فکری (به معنی اینکه شخص از لحاظ عقلی و اعتقادی خدای یگانه را قبول داشته باشد) چه می‌شود؟ (آیا مقدمه هست یا نه؟) ۲. در روایات داریم که مشرکان در جهنم جاودان هستند، منظور از این شرک، شرک در عمل هست (بندگی خاص و فقط برای خدا نکردن) یا نه شرک در عقیده و اعتقاد به خدایی دیگر داشتن؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! توحید خالص، اطاعت و بندگی است. ولی همچنان‌که امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: آن اطاعت‌ها به اندازه‌ی عمق معارف توحیدی قبول می‌شود. در این مورد خوب است به قسمت کتاب «عقل و جهل» از اصول کافی رجوع فرمایید. ۲. شرک در عقیده، آن هم نه شرک خفی، افراد را مخلّد در آتش می‌کند. موفق باشید

30243
متن پرسش
سلام علیکم: فرمودید: «آن یکی جودش گدا آرد پدید / آن یکی بخشد گدایان را مزید یعنی جهان هستی ظهور اسما الهی است و این اسما به تناسب قابلیت در موطنی خاص ظهور پیدا می‌کنند پس خدا دو کار می‌کند یکی تجلی اسما و دیگری خلق موطن و محل هایی برای پذیرش این تجلیات.» آیا این دوییت تجلی و متجلی علیه دوییتی واقعیست یا عقلی و اعتباری؟ چون با این فرض دو چیز به ذهن میاید که یک کار تنزل اسما و صفات است از عالم معنا تا مراتب نازله جهان هستی (البته تنزل به نحو تجلی) و کار دیگر ایجاد قابلیت است برای پذیرش اسما (به تعبیری حرکتی از بالا به پایین برای افاضه و حرکتی از پایین به بالا برای پذیرش فیض) و این قاعده را حتی در مورد موجودات مجرد هم تایید فرمودید در حالی که برداشت اولیه بنده این بود که مثلا جبرییل امین خود اسم علیم است در مرتبه نازله نه قابلیتی که اسم علیم در او ظهور کرده. البته آیات قران کریم هم صحبت از حرکت دوری دارد که «انا لله و انا الیه راجعون» یعنی دو قوس نزول و صعود و آن شعر مولوی را هم اگر تطبیق با همین دو قوس دهیم با توحید صمدی سازگارتر است که با رحمت رحمانیه افاضه وجود می‌کند و با رحمت رحیمیه به وجود نازله کمال می‌دهد. (نه اینکه قابلیت سازی و گدا آفرینی می‌کند) عنایت فرموده این مشکل ذهنی بنده را حل نمایید. جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که برای غیر حضرت «الله» برای همه‌ی عالم صفت ممکن‌الوجود را به‌کار می‌بریم، خداوند از یک طرف ممکن‌الوجودها را خلق می‌کند و از طرف دیگر کمالاتی که می‌توانند داشته باشند را به آن‌ها افاضه می‌کند. لذا حضرت موسی در مقابل فرعون فرمودند: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ». موفق باشید

30241
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به یکی از سوالات فرمودید که وجود و هستی یک عنوان و اعتبار ذهنی است که فلاسفه ساخته اند. سوال بنده هم این بود که بعضی بزرگان خود وجود را اسمی از اسما می‌دانند که شاید عنوان آن با زبان روایات یا آیات چیز دیگری باشد. لذا جمله یکی از همین بزرگان را عینا برای شما ذکر می‌کنم که می‌فرماید: «کنه ذات خداوند فراتر از آن است که ادراک شود لذا وجود نیز اسمی از اسما اوست نه کنه ذات او لذا همانگونه که گفته می‌شود خدا رحمان و رحیم و کریم است گفته می‌شود خدا وجود است.» جنابعالی هم اگر اشتباه نکنم بارها فرمودید که الله مساوی است با وجود نامحدود. لذا نسبت وجود با الله را چطور باید تصور کرد؟ آیا اینها دو اسمند برای یک حقیقت واحد؟ چرا که همانطور که الله همه اسما را در بر می‌گیرد وجود و هستی نامحدود هم همینگونه است و چیزی نمی‌تواند خارج از وجود باشد و آنگونه که به ذهنم میاید الوجود در دعای جوشن کبیر بعنوان یکی از اسما از آن یاد شده پس این کلمه نمی‌تواند ابداع فلاسفه و عرفا باشد. آیا می‌توان گفت کنه ذات غیبیه اولین ظهورش مقام الله است و مقام الله همان وجود نامحدود است و وجود یعنی همه کمالات به نحو جامعیت همانضور که الله هم همینطور است یا اگر وجود و هستی اسمی از اسماست نه جامعیت اسما جایگاهش کجاست؟آیا همان حقیقت محمدیه است که رتبه های بعدی وجود از او منشعب و متجلی شده اند؟ در هر صورت بر اساس توقیفی نبودن اسما ما هر کمالی را می‌توانیم به خدا نسبت دهیم و اگر وجود را هم نوعی کمال بدانیم پس نسبت آن به خدا درست و مطابق با واقع است ولی جایگاهش را در سیر نزول درک نمی‌کنم! جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن وجودی که گفته می‌شود خداوند عین وجود است یک موضوع فلسفی است و از این دیدگاه، وجودِ همه‌ی عالم از اوست به همان معنایی که جناب ملاصدرا در «برهان صدیقین» متذکر می‌شوند. آری! وجود مطلق که فلسفه مطرح می‌کند به یک معنا همان مقام اسم «الله» است که در دین مطرح می‌شود از آن جهت که حضرت «الله» خالق کلّ شیئ هستند و به عنوان اسم «الله» در متون دینی مطرح می‌شود که در عین حال، جامع جمیع اسماء می‌باشند. وجود مطلق هم به عنوان «بسیط‌الحقیقه»، کلّ الاشیاء است. این معنا از وجود، یک مفهوم است، ولی اسم «الله»، نورالسموات و الارض است. موفق باشید 

30236
متن پرسش
سلام علیکم: آیا این برداشت درست است که با مرگ به دلیل انصراف از بدن و عالم ماده تمرکز نفس قوی شده و نفس از طریق قوه خیال که با انصراف از بدن واقع نمایی خود را بدست آورده صورت و حقیقت اعمال اخلاق و عقاید را برای انسان نمایش می‌دهد و آنها عینیت خارجی پیدا می‌کنند؟ و در مرحله بالاتر که قیامت وجود انسان است از مرحله خیال و صور جزیی نیز گذشته با مرتبه عقلانیت حقیقت کلی اخلاق و عقاید را درک می‌کند که همان اتصال به مخازن الهی و اسما الهی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و این از نکات دقیق و ظریف در این رابطه و در نسبت با حضور در عوالم دیگر می‌باشد. موفق باشید

30232
متن پرسش
سلام علیکم: بزرگواری در تفسیر حدیث «کنت کنزا مخفیا...» می‌فرمود که منظور این نیست که خداوند خواست خودش را به ما بشناساند بلکه این حدیث می‌گوید که خداوند ذاتا اقتضای ظهور دارد. در حالی که اگر حدیث ترجمه شود ظاهر آن این است که خداوند گنج مخفی و پنهانی بود دوست داشت که شناخته شود حال اگر معنای ظاهر را بگیریم بر اساس توحید همه مراتب ادراکی هم به خدا بر می‌گردد «هو العلیم و هو السمیع البصیر» لذا می‌توان نتیجه گرفت گه منظور این نیست که غیر او را بشناسد چون غیری نیست بلکه او خود را بشناسد یا به تعبیر بهتر ببیند و ادراک کند در همه مراتب و اگر مطلب همین است چرا ظاهر حدیث چیز دیگری را به ذهن میاورد که شناخته شود به وسیله دیگری؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن بزرگوار درست است. به هر حال اگر هم در آن حدیث شریف حضرت ربّ العالمین می‌خواهند خلقان او را بشناسند، در راستای فنای فی الله خلق این‌کار صورت می‌گیرد تا در هویت الهیه‌شان با چشم حق، حق را بنگرند. موفق باشید

30186
متن پرسش
سلام علیکم: فرمودید: «آن یکی جودش گدا آرد پدید/ آن یکی بخشد گدایان را مزید» آیا این قاعده در مورد موجودات مجرد هم صادق است یا آنها مستقیما جلوات اسما الهی بوده و آنگونه نیست که مانند عالم ماده قابلیت لازم باشد تا قوای الهی در آن ظهور کند؟ ماده اولی که قابلیت صرف است برای پذیرش صور افاضه شده از عالم معنا آیا خود آن هم جلوه ای از اسما الهی است چگونه باید اندیشید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا وجوه امکانیِ موجود ممکن‌الوجود در میان نباشد، ظرفیت تجلیّات اسمای الهی فراهم نمی‌شود و از این جهت، ماده و مجرد فرقی ندارند. موفق باشید

30173
متن پرسش
سلام حضرات حق بر استاد طاهرزاده: با توجه به سوال 30133 خدمت استاد فاضل عارضم که آن سوال شاید حکمتی عرشی بود که حق بر لبان من جاری کرد اگر در متن سوال دقت شود آن مطلبی که در پاسخ فرمودید بخوبی مندفع می‌شود. سوال حقیر که شاید بازپروری شبهه ابن کمونه (شبهه ای که برخی از علما می فرمایند اگر حضرت صاحب ظهور فرمایند برای اثبات امام زمان بودنشان پاسخ این شبهه لاینحل را مطالبه می کنیم) است را به این راحتی ها نمی‌توان پاسخ داد به هر رو پاسخی به پاسختان ارائه می‌شود با یک مثال: بدن انسان که همه اجزایش در وحدت هستند را شاید بتوان گفت روح واحدی تدبیر می‌کند اما این ثابت نمی‌کند هیچ بدن و روح دیگری وجود ندارد روح واحد این عالم حضرت حق است لکن چه کسی گفته جهانهای دیگری وجود ندارد با خدایان مدبر دیگر. آن پاسخی که شما دادید مربوط به زمانیست که جهان بشر مطابق هیئت بطلمیوسی بسیار کوچک بود حال اگر به مباحث فیزیکدانان معاصر بخصوص مرحوم هاوکینگ مبنی بر احتمال وجود جهان های دیگر با قوانین فیزیکی متفاوت بذل توجه نمایید می‌توان به احتمال وجود خدایان دیگر لااقل رسید. جالب است بشر از چند خدایی به توحید رسید و حال زمانیست که به چندخدایی برسد چه سیر دیالکتیکی جذابی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به خدا به عنوان عین وجودی که وجود مخلوقات از اوست، فکر کرد. معنا نمی‌دهد عین وجود متکثر باشد زیرا لازمه‌ی آن تکثر، وجودِ امری است غیر از وجود که غیر از وجود، عدم است. موفق باشید

30178
متن پرسش
سلام: در سوال قبل لینک جمعیت ادیان بر اساس کشورها را اشتباها فرستادم. معذلک همان هم سوال پیش می آورد که دلیل وجود این‌همه دین چیست و چگونه چند صد میلیون شیعه رستگار می شوند و خیل بیش از ۷ میلیاردی بشریت لااقل اگر هم جهنمی نشوند در بهشت از دسترسی به آن مدارج عالی باز می مانند و این خسرانی عظیم است اما آن لینک مدنظرم که فهرستی بس طویل از ادیانست https://en.m.wikipedia.org/wiki/List_of_religions_and_spiritual_traditions
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس به اندازه‌ای که دنبال حق باشد و بنا داشته باشد ابعاد معنوی خود را بی‌جواب نگذارد، به همان اندازه رستگار خواهد بود. قرآن می‌فرماید: «إنّ الدّین عندالله الاسلام» و اسلام یعنی تسلیم حق و خدایی که یکی از اسماء او «هادی» است، محال است راه هدایت را مقابل انسان‌ها بر اساس شرایط‌شان نگشوده باشد. موفق باشید

30161
متن پرسش
سلام علیکم: وقتی صحبت از محل تجلی می‌شود نوعی دوییت به ذهن میاید در حالی یک حقیقت است که از مراتب علیه تا مراتب دانیه بصورت یک وحدت طولی امتداد پیدا کرده لذا همه موجودات از صدر مخازن الهی تا کفش کن نظام ناسوتی جز تجلیات اسما الهی نیستند لذا چرا صحبت از قابلیت قابل و محل تجلی می‌شود؟!!! یعنی می‌شود گفت که خالق جهان هستی دو کار انجام می‌دهد با یک فعل افاضه وجود می‌کند و با خلقت دیگری قابلیتهای می آفریند که متناسب محل تجلی اسما الهی باشند مثلا درخت اسم حی را بیشتر ظهور دهد و ماده آتش اسم قهار را بیشتر ظهور دهد همانگونه که چشم محل قوه بینایی است و گوش محل ظهور قوه شنوایی؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «با یکی فیضش گدا آرد پدید / با دگر بخشد گدایان را مزید». موفق باشید

30169
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه می‌توان فهمید کدام دین و مذهب دارای حقانیت هستند این مدخل ویکی پدیا را ملاحظه فرمایید لیست ادیان که تازه بخشی از آنها آمده چقدر طویل است https://en.m.wikipedia.org/wiki/List_of_religious_populations و یا این لیست که لیست مذاهب اسلامیست https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%81%D8%B1%D9%82_%D9%88_%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 هرچه دنبال می‌کنیم انگار تمامی ندارد یا جناب سید حسن خمینی فرهنگی در مورد مذاهب اسلامی تالیف کردند که بالای ۲۰۰۰ مدخل دارد بعد بفرض به حقانیت یک مذهب برسیم تازه آغاز ماجراست علما کثرالله امثالهم الی ماشاءالله با یکدیگر اختلاف دارند حتی پیش می آید یک عالم در برهه های فکری متفاوت حیات خویش آرایش تفاوت می کند چه باید کرد؟ بقول شاعر شدم گمراه و سرگردان میان این همه ادیان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ اصل‌ها، رجوع به خداوند است به بهترین شکل. ظاهراً تقدیر ما را خداوند این‌طور مقدّر فرموده که از اسلام شروع کنیم و آن را تا این درجه از توحید ناب بیابیم و بقیه‌ی ادیان اصیل را بیگانه از آن توحید نیابیم. ولی عمق توحید اسلامی در شریعت و طریقت و حقیقت را بیشتر یافتیم، بقیه‌ی ادیان تقدیرشان آن بوده که از دین خود شروع کنند و سپس با رجوع به اسلام، توحید خود را عمق ببخشند. نکته‌ای نیز در جواب سؤال شماره‌ی 30067 عرض شد. موفق باشید

نمایش چاپی