بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عقل ، قلب ،عشق، خیال و وهم

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22080
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد تقریبا دو سالی هست که مباحث معرفت نفس را دنبال می کنم. «ده نکته»، «آشتی با خدا»، «براهین صدیقین» و اوایل «معاد» هستم. تا حالا چندین مرتبه شب دچار استرس شدید شدم که تپش قلب همراه دارد و طبق مباحث آشتی با خدا، حس می کنم که ابلیس مرا دچار وسوسه می کند و هر بار با همان مباحث، یاد خدا به قلبم آرامش می دهم، چند صباحی می گذرد شرایط عادی می شود و به ناگه دوباره این حالت پیش میاید. استاد در این مواقع بهترین راه کار چیست باید چه کرد تا این اصطراب و استرس از بین برود .احساس می کنم ابلیس نمی گذارد یاد خدا رو قوت بدهم و واقعا گاهی اوقات فشار زیاد است و از عاقبت کار واهمه دارم. راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با استراحت و تقویت بدن و ورزش، از قوه‌ی واهمه هرچه بیشتر عبور فرمایید. مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت است، بد نیست. موفق باشید

22002
متن پرسش
سلام استاد: در بحث صورت اعمال مثلا نماز، باید نماز ناشی از عقیده توحیدی که ماحصل آن نیت الهی است و با صورت متناسب و شرعی آن انجام شود در جمع عقیده و عمل جایگاه حضور قلب کجاست؟ آیا یکی از شروط جداگانه صورت گرفتن اعمال است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با عقیده‌ی توحیدی در صحنه‌ی عبادت حاضر باشیم، در کنار عقل و تعقل، قلب هم در میان است زیرا عقیده آن حالتی است که باور انسان با قلب گره خورده است. موفق باشید

21951
متن پرسش
استاد سلام: استاد میخوام در این مورد که حالا تعریف از کشورهای غیر دینی مثل آلمان و ژاپن و... توسط افراد زیادی از مثلا روشنفکرا گرفته تا عادی ها زیاد شده و آن ها را الگوی خود می دانند، آیا فلسفه ی این سبک زندگی آنها صرفا ایدئولوژی آنهاست. و مثلا مطالعه می کردم که در مدارس ژاپن یا چین از کودکی در مدارسشون تواضع و انسان دوستی را آموزش میدن. استاد آیا این کارهای آنها که قطع از آسمان و ریشه های دینی و خدایی است ارزشی هم دارد؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌ها با عقلِ معاش، زندگی دنیایی خود را مدیریت می‌کنند ولی به گفته‌ی پروفسور کربن، نسبت به مرگ و معنویت سخت، شکننده‌اند و به همین جهت به‌کلی در پوچی به‌سر می‌برند. می‌ماند که ما چرا عقلِ معاش و عقلِ معاد را مطابق فرهنگ دینی خود به‌کار نمی‌گیریم! موفق باشید

21936
متن پرسش
سلام استاد: روزتون مبارک. در بحث معرفت شناسی، محی الدین قائل به خطا پذیر بودن عقل و بی اعتمادی به عقل است و می گوید از عقل تقلید نکن از خدا تقلید و تاویل حرفش را به خودش بسپار تا زمانی که علم الهی و معرفتش در تو تجلی کند. این نظر چطور رد می شود اتحاد عقل و شهود را می توان تایید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» شده است مبنی بر آن‌که عقل، چون حقایق را در حدّ مفهوم نازل می‌کند برای سلوک کافی نیست. موفق باشید

21906
متن پرسش
سلام استاد: در خواب کنترل و اختیار خیال انسان حتی معصوم کامل از بین میره یا فقط ضعیف میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به ملکات ما در موقع بیداری دارد. برای معصومین «علیهم‌السلام» که در بیداری کاملاً خیالاتشان در اختیارشان هست، در خواب نیز خیالاتشان قابل کنترل است. موفق باشید

21900
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۱۸۹۴ شما اخلاق و حسن عقلی را یکی می دانید در حالی که شهید مطهری (ره) در جلد اول اسلام و نیازهای زمان می گوید که پایه اخلاق، حسن و قبح عقلی نیست. آیا شهید مطهری (ره) در این مورد اشتباه کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مبتنی بر کلام شیعی حسن و قبح را در نظر بگیریم یعنی عقل، حُسن و خوبیِ فعل و قبح و بدی فعل را خودش می‌تواند تشخیص دهد و شرع، بر اساس همین عقل حکمِ بدی و خوبی فعلی را مطرح می‌کند که به اصطلاح می‌گویند: نه چون شرع گفته است خوب است، بلکه چون عقل خوب می‌داند، شرع گفته است. با توجه به این امر، اخلاق که عبارت است از علم به فضائل و رذائل، دیگر از نظر شیعه مبتنی بر حسن و قبح عقلی می‌شود و حکم شرع، رجوع به حکم عقل دارد. بدین معنا که عقل می‌فهمد که شرع مطابق عقل عمل کرده است وگرنه گرفتار نگاه اشعری می‌شویم که آثار سوء خود را به همراه دارد. موفق باشید 

21807
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: فرمودید که تا انسان چشم باطن بین پیدا نکند نمی تواند حقایق عالم مثل ولایت را بفهمد. لطفا بفرمایید علامت و نشانه ای هست که انسان متوجه شود که دارای چشم باطن بین هست یا نه؟ آیا همینکه انسان در مواجهه با احادیثی مثل حدیث حقیقت نوری عظمت مولا سلام الله علیه را تصدیق کند کافی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ شیعی روی هم رفته طوری است که اگر انسان مقیّد به آن باشد و در دستورات دینی، ظاهر و باطن را با هم رعایت کند و از حضور قلب در امور غافل نباشد چشمِ قلب خود به خود باز می‌شود. موفق باشید

21680
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: چرا شخصی مثل استیون هاوکینگ که به تازگی مرده، که در زمینه ریاضات کاربردی و فیزیک نظری و کیهانشناسی صاحب نظر بوده، خدا را که از بدیهیات عقلی و وجودی است منکر شده و از درک ابتدایی ترین بدیهیات و مبرهن ترین بدیهیات که خداوند است عاجز است، چه برسد درک آخرت و ...؟ چرا علم و دانشش او را به خدا نزدیک نکرد، در صورتی که انتظار می رود اینگونه افراد که نظم سازمندهی شده عالم را بهتر از هر کس درک می کنند و باید بیشتر به خدا نزدیک شوند، اما برعکس منکر می شوند، مشکل از کجاست؟ و چه انفاقی می افتد که به کفر و انکار می رسند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل ریاضی به شرطی مفید است که پشتوانه ی آن عقل قدسی باشد به همان معنایی که حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:  العقل عقلان «عقل مطبوع و عقل مسموع) ولا ینفع المسموع‌ اذا لم یکن المطبوع» [1]. علم دو علم است، یکی علم شنیده شده، یعنی‌ فرا گرفته شده از خارج، و دیگر علم مطبوع.
عقل مطبوع یعنی آن عقلی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می‌گیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته. بعد می‌فرماید: و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد. علم تجربی به خودی خود راه‌گشا نیست مگر آن‌که در بستر عقل قدسی و فطری انجام گیرد. متاسفانه علم مدرن سعی می‌کند آن عقل را نادیده بگیرد. موفق باشید

21656
متن پرسش
سلام استاد: من همیشه از بی خدایی خودم رنج می برم. از این زندگی و بندگی نکبت باری که دارم رنج میبرم. از اینکه چرا نماز شب بیدار نمی شوم یا حتی نماز صبح ها هم اکثر اوقات بیدار نمی شوم. تا اینکه چند شب پیش وقتی که خواستم بخوابم با خودم این افکار را مرور می کردم که ناگهان گریه ام گرفت از این وضع بندگی ام. خیلی هم گریه کردم و اشک ریختم (با اینکه من خیلی سخت اشک چشمم می آید). استاد جان! خیلی خیلی دلم برای خدا تنگ شده بود. (خیلی حالت عجیبی بود). ولی استاد بعد از اینکه گرفتم خوابیدم، نه برای نماز شب بیدارم کرد و نه برای نماز صبح. استاد این حالات چندین بار برایم اتفاق افتاده ولی هر بار حتی برای نماز صبح هم بیدارم نکرد. سوالم این است که چرا؟! چرا احساس می کنم التفاتی نمی شود؟ گاهی وقت ها هم به خاطر همین، افکار شیطانی سراغم می آیند که اینها همه الکی اند و خبری نیست و ...تو رو خدا راهنمایی ام کنید. از دست نروم! یه جوری جوابم را بدهید که دلم را قانع کند. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید در این موارد مأیوس شد. سعی کنید با آمادگی‌هایی که در روز در خودتان ایجاد می‌کنید، روح‌تان را نسبت به بیدارشدن حساس کنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

21641
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد جان من تازه مباحث شما را آغاز کردم اما دو سالی هست در خصوص این مباحث تحقیق و کار می کنم. تقریبا بحث فطرت شما را تمام کردم. استاد نمیدونم دیگه چکار کنم هر بار شروع می کنم دوباره زمین میخورم، بعضی وقتا میگم شاید من برای این کار درست نشدم، خیلی ناراحتم نفس غریزی یا اماره من بر فطرتم غلبه داره، چند هفته مراقبه دارم به جاهای خوبی هم می رسم مثل اینکه تو نماز تمام هواسمان به خداست البته فقط هواسم هست نمیزارم فکر و خیالم جایی بره و چند روز پیش هم هنگام تشهد آخر یه رعشه ای تو بدن اتفاق افتاد که تا چند ساعت بی حال بودم. اما بازم گناه می کنم و بعضی وقتا آنقدر گناهان بدی انجام میدم که میگم.... استاد عزیزم لطفا شما این بنده گناه کار خدا را را راهنمایی کنید. نمیخوام زندگیم جولانگاه شیطان با نفش اماره باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که خوب است در این رابطه مطالعه فرمایید می‌یابید که با پایداری بر عهدِ دینی، به مرور خیالاتِ قبلی ضعیف می‌شود. لذا نگران نباشید و بر عهد خود پایدار بمانید، إن‌شاءاللّه این مشکلات هم حل می‌شود. موفق باشید

21625
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: مشکل من در مورد حضور قلب در نماز است. با آن نگاه که به نفی خواطر بیانجامد (چنین گمان می کنم که خواطر حضور شیطان در نفس انسان است و حضور قلب در نماز مقدمه ای برای بیرون راندن شیاطین از نفس می باشد و حذف آن سخت ولی ضروری است.) در این مسیر بحساب خودم بعضی مواقع زیاد تلاش و جدیت بخرج داده ام مدتی قویا پیگیری می کنم بعد مدت زیادی منصرف می شوم مدت ده سالی هست که وضعیت همین است مطالبی که بزرگان دینی در این مورد گفته اند را نیز تا حدودی آشنایی دارم. شرح شما بر مسیر سلوکی آیت الله بهجت رو هم گوش داده ام. چه عواملی در پایداری در این مسیر و حرکت صحیح در آن و استقامت در آن موثر است؟ از چه عواملی می توان در این مسیر یاری گرفت؟ نشانه های تکامل و حرکت صحیح در این مسیر چیست؟ با تشکر و آرزوی توفیق برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با پایداری بر همان نکاتی که اساتید فرموده‌اند مزه‌ی حضور قلب را خواهید چشید و بعد به جهت افکار مزاحمی که داشته‌ایم و داریم باز آن حضور قلب می‌رود و البته با برنامه‌ای سلوکی در راستای اصلاح خواطر، آرام‌آرام حجاب بین ما و حقیقت رقیق و رقیق‌تر می‌شود. مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بد نیست. موفق باشید

21590
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز. اگر امکانش هست و برای حضرتعالی مقدور است (انواع عقل) را به طور اجمال ذکر کنید. جواب سوال 21577 برای بنده کمی مبهم است. بنده دچار سردرگمی در روایات کتاب عقل و جهلِ اصول کافی شدم. الله تعالی توفیق شهادت رو نصیب جنابعالی و بنده بفرمایند به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها. التماس دعا فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی بحث آن شده است به‌خصوص اگر به صوت شرح کتاب «جنود عقل و جهل» رجوع فرمایید. آری! عقلِ ریاضی نظر به کمیت‌ها دارد و عقلِ تجربی حاصل محسوساتِ ما را جمع‌بندی می‌کند و عقلِ فلسفی نظر به مفاهیم کلّی می‌نماید و عقلِ قدسی، حقیقت را مدّ نظر دارد و نحوه‌ای اُنس با آن برقرار می‌کند. موفق باشید

21577
متن پرسش
سلام استاد با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و قبولی زیارات: استاد مراد از «عقل» در احادیث معصومین (علیهم السلام) در کتاب اول (عقل و جهل) اصول کافی چیست!؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از «عقل» در متون دینی غیر از عقل در مباحث فلسفی است. در متون دینی «عقل» به عنوان اولین مخلوق، عالی‌ترین مرحله‌ی درک حقیقت در نظر و عمل است و ربطی به درک مفهومی موضوعات ندارد. موفق باشید

21511
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 21502 خدمت سرورم عرض می کنم وقتی در زمینه اعتقادی القای شکی ولو از طرف ملک صورت پذیرد چون زیربنای فکری انسان فروریخته چگونه می توان باز عبودیت پیشه کرد تجربه ای که حقیر دارم اینست که اصلا نمی توان با تردید در اصول دین حضور قلب در نماز داشت اگر عبودیت را به معنای تحقیق علمی در زمینه اصول دین بدانید بله به این طریق می توان مرز بین خطورات رحمانی و شیطانی را یافت چون اگر شیطانی باشد پس از خطور شک یاس از رسیدن به واقع هم القا می کند ولی ملک گوید تا آخر عمر باید تحقیق کرد ولو به نتیجه نرسیم «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا» لکن اگر عبودیت را به معنای تعبد به فروع دین بدانیم خوب چگونه می توان شک داشت و باز گفت اشهد ان محمدا رسول الله آیا این شهادت دروغ و نفاق نیست «إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عبادت بر مبنای فطرت الهی انسان انجام می‌گیرد و به همین جهت خداوند به رسول خود می‌فرماید: «فذکّر انّما انت مذکّر». ولی شک در موطن عقل شکل می‌گیرد به همین جهت می‌توان در عین شک عقلی با عبادات خود فطرت را زنده نگه داشت. اتفاقاً وقتی فطرت به نشاط آمد، به راحتی از ترددیدهای عقلی عبور می‌کند و ندا سر می‌دهد: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». موفق باشید

21446
متن پرسش
خصوصی! سلام و عرض ادب خدمت استاد ببخشید مزاحم شدم. شما در جواب سوال ۲۱۴۱۴ فرمودید عقاید تحقیقی است و تقلیدی نیست، و گویا این نظر همه مراج عظام می باشد. خب استاد مگر همه مردم متخصص در تحقیق دین می باشند؟ مگر همه مردم متوجه درک معنای حدیث می شوند؟ مگر همه مردم تونایی درک اسلام حقیقی را بصورت مستقیم دارند؟! استاد‌! همین آفات عدم رجوع مردم عادی و غیر متخصص به متفکرین اصیل اسلام جهت دریافت عقاید اصلی است که مشکلات و معضلات عقیدتی را بوجود آورده است. البته لازم به ذکر است حقیر بالتبع استادانم از جمله حضرتعالی اعتقاد و علاقه به فلسفه و عرفان دارم. در اهمیت این موضوع اخیرا (اوایل بهمن ماه ۹۶) حاج آقای کاشانی (مورخ و محقق) ۳ جلسه در دانشگاه امام صادق علیه السلام سخنرانی کردند، لینک را قرار می دهم. میشه نظرتونو بفرمایید. جلسه اول: http://www.hkashani.com/?p=8641 جلسه دوم: http://www.hkashani.com/?p=8642 جلسه سوم: http://www.hkashani.com/?p=8643
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که فرصت گوش‌دادنِ آن سخنرانی‌ها را ندارم، عذر می‌خواهم. اگر نکته‌ی خاصی در آن سخنان هست، همان را مرقوم بفرمایید تا نظرم را عرض کنم. ولی عنایت داشته باشید این‌که می‌فرمایند اصول‌دین تحقیقی است؛ یعنی هرکس با عقل خود به این باور برسد که آن اصول، قابل قبول است و خداوند چنین تواناییِ عقلی را به مردم داده است. موفق باشید

21370
متن پرسش
سلام استاد: تفقه در دین از نظر عقلی ست یا قلبی یا هر دو؟ یعنی وقتی با خواندن تفسیر به باطن و فهم عقلی بیشتر و عمیق تر می‌رسیم تفقه است یا وقتی فهم عمیق را تبدیل به حضور قلبی می کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه عقلانی مقدمه‌ی بیداریِ چشم‌های قلب می‌شود. موفق باشید

21348
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: عدم امکان صدور مستقیم لفظ از حضرت حق یا ملایکه را با توجه به قاعده الواحد باید توضیح بدیم و اینکه احتیاج خداوند به الفاظ بشر پیش می آید درست است استاد؟ 2.-اینکه قرآن عینی صورت عین پیامبر است و قرآن کتبی صورت کتبی ایشان، می توان اینگونه توضیح دادکه همانطور که کسی در اثر عادت به دروغ گویی دروغ ملکه اش می شود یعنی صورت قلبش می شود، قلب مقدس پیامبر ظرف ظهور قرآن است و چون در موطن قلب ظهور کرده و با قلب ایشان متحد شده میگیم صورت قلب شده مثل رابطه ما با وجود کتبی و معنای آسمان که یکی صورت عینی و یکی صورت کتبی ماست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند معانی را که به قلب انسان نازل می‌کند در موطنِ نفس به عالی‌ترین شکل به جهت قوای نفس حالتِ لفظ و صوت خلق می‌شود که به یک معنا برای پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حضرت جبرائیل در میان می‌آیند 2- به نظرم خوب است. موفق باشید

21358
متن پرسش
سلام استاد: فرآیند تفقه در دین عقلیه یا قلبی و یا هر دو؟ و راهکارش در هر دو چیه؟ مثلا تفقه در آیه قرآن اول خوندن ظاهر آیه و بعد تفسیر علامه از اون ظاهره یا فرد باید خودش با اون باطن و تفسیر برسه؟ رسیدن با عقل ضعیف من چطور ممکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره قرآن کتاب «تذکر» است و بنیادِ جان انسان‌ها به همان معنای فطرتی که دارند با قرآن آشنا است، لذا همین‌که ما با عقل خود به سراغ آن برویم، قلب ما نیز متذکر خواهد شد. موفق باشید

21313
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در جایی فرموده‌اید (عقل امام را بگيريد و جاي وَهميات خود بگذاريد، ما هر چه ضرر كرديم به جهت بازي هاي وَهم است) به نظر شما تفکر دکتر داوری چقدر از عقل امام را گرفته؟ اصلا چرا دکتر داوری که در هر مسئله‌ای به تفکر می‌پردازد هیچ وقت به عقل امام معصوم و دین توجه‌ای نداشته و درباره آن به قول خودشان فیلسوفی نکرده؟ به نظرتان نمی‌آید خیلی وقت‌ها دکتر داوری هم بازی‌های وهم را انجام می‌دهد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان در بستر کلیِ تفکر خود، نظر به اصول تفکر دینی داشته باشد و در آن بستر تفکر کند، از وَهم آزاد خواهد بود. سوابق علمی و طلبگی دکتر داوری در این رابطه قابل توجه است. موفق باشید

21303
متن پرسش
با سلام: ببخشید سوالم اینه، روایاتی داریم مبنی بر توجه بیشتر انسان هنگام غم یا سختی به خداوند و...، برای مثال اینا رو ببینید: امام سجاد (ع) می‌فرماید: «خدا هر دل غمگینى را دوست دارد». پیامبر اکرم (ص) فرمود: «خداى تعالى در نزد دل‌شکستگان جاى دارد». نیز داریم: «هر گاه خداوند خیرى به بنده اراده نماید، در دلش پرده‏ اندوهى ایجاد می‌کند؛ زیرا دل‏ شکسته‏ و غمگین را دوست دارد». این امور اعتباری است یا حقيقيه؟ مثلا اگه کسی به خاطر غمی که داره، از خدا ببره و از خدا دورتر بشه يا مثلا کافر بشه، بازم خدا اون رو بیشتر دوست داره؟ مگه اعتباريه که کم شدن محبت بنده به خدا با افزایش محبت خدا به بنده اش، قابل جمع باشه؟ یا شاید بشه روایات رو حمل به موارد خاصی کرد که غم باعث نزدیکی بنده به خدا بشه؟ نه مطلق غم و اندوه؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه که روایات مذکور بدان اشاره دارند همانی است که امروز تحت عنوان «غم غربت» نام می‌برند و مربوط به کسی است که متوجه شده نسبتش با حقایق گسترده‌ی عالم آن‌طور که شایسته است، نیست. لذا از یک طرف نظر به عالمِ گشوده و روشنی‌گاهِ هستی دارد و از طرف دیگر خود را محروم احساس می‌کند. این است آن غمی که حضرت حق دوست دارد و انسان را در این حالت تنها نمی‌گذارد.

درك غم غربت‏: انسان به صورتى شگفت‏ انگيز در طلب بازگشت به آن عالم مقدسى است كه خود را در آنجا آرام مى ‏بيند، ولى راه بازگشت را نمى ‏شناسد، وقتى خود را به عنوان پنجره ‏اى مقدس شناخت، اين بازگشت را شروع مى ‏كند و در فرهنگ مؤمنين به عالم معنا قدم مى‏ گذارد و ديگر مسئوليتى خاص نسبت به بودن خود احساس مى‏ كند، كه اين مسئوليت، غير از آن چيزى است كه انسان متجدّد نسبت به بودن خود دارد. او ديگر غم‏ غربت‏ از عدم ارتباط با حق را مى‏ فهمد و آرزوى زندگى كردن در قرب خدا در جان او سر برمى ‏آورد و معنا پيدا مى ‏كند و به نمونه‏ هايى از انسان‏ها دل مى ‏بندد كه فوق زمين و زمان، زندگى را طى كردند و مى‏ كنند، از روزمرّگى‏ ها آزاد است و در عالم معنوى خود رمز و رازهايى را اندوخته دارد. از دنياى تاريكِ ابهامات به آسمان شفاف معنويت نظر دارد، حتى چنين انسانى طبيعت را به مانند مادر و پرستارى مى‏ شناسد كه پروردگار انسان‏ها براى پروريدنِ او آن را آفريده و لذا با طبيعت به صورتى شفاف برخورد مى‏ كند و از آن پيام پروردگارش را مى‏ شنود و جلوه روحانى او را مى‏ بيند. ديگر براى او طبيعت و فوق طبيعت به دوگانگى مطرح نيست، چرا كه وقتى متوجه شد خودش پنجره ارتباط با حق است، راه پنجره ديدن همه چيز را تمرين كرده است، و در اين حال در همه چيز و در همه جا يك نحوه تقدس مى‏ يابد، وقتى حيات انسانى رشد كرد و از حيات بدنى بالاتر آمد همه چيز را در حيات مى ‏يابد. عرایضی در این رابطه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به صورت زیر شده است:

غم غربت؛ اولين قدم‏: اين مقدمات را به اين دليل عرض كردم تا إن‏شاءالله عزيزان به اين نتيجه برسند كه به قول ابن‏ سينا عزم و تصميم ما آن شود كه براى خود شخصيت جامعى را برنامه‏ ريزى كنيم، هم بتوانيم كار فكرى بكنيم، هم كارهاى علوم تجربى‏ مان را بتوانيم خوب دنبال‏ كنيم، هم مديريت خيال خود را دنبال نماييم، هم كار عقلى كنيم و هم از تربيت قلب خود غافل نمانيم، راه پرورش و مديريت هر كدام هم مشخص است و مى ‏توانيد با برنامه‏ ريزى درست به همه ابعاد خود برسيد. تا اين‏كه آرام‏ آرام به احساسى منتقل شويد كه به آن «احساسِ غم غربت» مى‏ گويند. اين اولين قدمى است كه در فضاى آن مى ‏توانيد زندگى صحيح را شروع كنيد؛ غم غربت داشتن سيرمى‏ آورد. چطور مى‏ شود كه اويس قرنى از يمن بلند مى‏ شود و به مدينه مى‏ آيد؟ چون احساس غم غربت مى‏ كند. همان است كه به اصطلاح عرفا مى‏ گويند: «درد پيدا مى‏ شود» و به واقع مشكل روزمرّگى را با همين «درد پيداكردن» مى‏ توان از بين برد. كسى كه در اين دنيا با غم غربتِ خود آشنا شد ديگر گرفتار كارهاى ياوه نمى‏ شود.

اين داستان را از مولوى حتماً داريد كه يك نفر سيلى محكمى به پشت گردن رفيقش زد. او عصبانى شد و يقه طرف را گرفت كه فلان‏ فلان‏ شده! چرا زدى؟! مى‏ خواست تلافى كند كه رفيقش گفت: صبركن، من از تو يك سؤالى مى‏ كنم، اول آن سؤال را جواب بده، بعداً تلافى كن. از او پرسيد: دقت كردى وقتى من پشت گردن تو زدم، «طراقّى» صدا كرد؟ گفت: بله. گفت: بگو ببينيم اين صداى طراق از گردن تو بود يا از دست من؟ بيچاره طرفى كه پشت گردنى خورده بود، گفت: من آنچنان پشت گردنم مى‏ سوزد كه فكر اين چيزها را نمى‏ توانم بكنم، «تو كه بى ‏دردى همى انديش اين» تو كه بى‏ دردى اين سئوال‏ها برايت پيدا مى‏ شود. من درد دارم تو بى‏ دردى، اين دو تا خيلى فرق مى ‏كند. مولوى اين طور مى‏ گويد:

آن يكى زد سيلى‏ اى مر زيد را

 

حمله كرد او هم براى كيد را

گفت سيلى‏ زن، سؤالت مى ‏كنم‏

 

پس جوابم گوى و آنگه مى‏ زنم‏

بر قفاى تو زدم، آمد طراق‏

 

يك سؤالى دارم اينجا در وفاق‏

اين طراق ازدستِ من بوده‏ است يا

 

از قفاگاه تو اى فخر كيا

گفت: از درد اين فراغت نيستم‏

 

كه در اين فكر و تأمل بيستم‏

تو كه بى‏ دردى همى انديش اين‏

 

نيست صاحب درد را اين فكر هين‏

     

از اينجا مولوى نتيجه خوبى مى‏ گيرد كه انسانِ بى‏ درد گرفتار روزمرّگى است، چون غربت خود را در اين دنيا فراموش كرده است.

دردمندان را نباشد فكر غير

 

خواه در مسجد برو خواهى به دير

غفلت و بى‏ دردى‏ ات فكر آورد

 

در خيالت نكته‏ ى بكر آورد

     

تازه فكر مى‏ كنى خيلى مهم هستى كه اين نكات به ذهنت آمده، نمى‏ فهمى كه اين حرف‏ها، حرف‏هاى آدم‏هاى راه گم كرده است.

جز غم دين نيست صاحب درد را

 

مى‏ شناسد مرد را و گرد را

     

 

چون به غربتِ خود در اين دنيا آشنا شد و فهميد فقط راه نجات، انس با خدا است، با تمام وجود دامن دين را مى‏ گيرد و همه‏ ى دغدغه‏ اش اين است كه از مسير ناب ديندارى فاصله نگيرد.

براى آدم‏هايى بى‏ درد بحث‏هاى بى ‏خود و پوچ پيش‏ مى‏ آيد كه آقا به نظر تو اين دكور بهتر است يا آن دكور؟ آدم‏هاى بى‏ درد مى‏ خواهند خالى‏ هاى زندگى‏ شان را با فشارهاى بیجا پركنند. آدمى كه غم غربت‏ دارد، مى‏ داند كه غم غربت‏ او در ارتباط با عالَم قدس پُر مى ‏شود، اين آدم مى‏ فهمد ركوع يعنى چه، سجده يعنى چه، سكوت يعنى چه. اين كه مى‏ گويند خواب مؤمنِ عالِم عبادت است، نه يعنى عالِم به علم رياضيات و فيزيك، منظور عالم بالله است. عالَم قُدس تنها عالَمى است كه غم غربت‏ انسان را جواب مى‏ دهد.

آنچه بايد در اين رابطه مورد توجه باشد اين كه، اولًا: فرهنگ انسان‏هاى قدسى بيش از آن‏كه نمود ظاهرى داشته باشد جنبه‏ ى باطنى‏ اش شديد است، برعكس ظاهرگرايان كه سيرى درونى ندارند، حتى جنبه‏ هاى سير درونى را هم به بيرون سرايت مى‏دهند. ثانياً: انسانى كه در اين دنيا غم غربت پيدا كرده، از دست روزمرّگى آزاد است، در نتيجه عالَم و آدم و طبيعت را پرستار خود مى‏ بيند، همه‏ ى عالم آيات و پنجره‏ هايى هستند براى از بين بردن غربت او، و همه چيز وسيله‏ ى اتصال اوست به عالم قدس. چنين انسانى با چهره‏ ى نورانى عالم ارتباط دارد نه با چهره‏ ى ظلمانى عالم، و به راحتى اميد دست يافتن به مطلوبش در او ايجاد مى ‏شود، و اين را بدانيد كه اين‏طور نيست كه شما سى سال يا چهل سال در غربت به سر ببريد و نقطه‏ ى ارتباط با عالم قدس براى شما به وجود نيايد، بلكه نااميدى از ارتباط با عالم قدس است كه شما را از بين مى‏ برد. در همين رابطه از حضرت صادق «علیه‌السلام» داريم‏: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الصَّبْرُ وَ الصَّمْتُ وَ انْتِظَارُ الْفَرَج»[1] بهترين عبادت‏ها: بردبارى و خموشى و چشم به‏راه فرج‏ بودن است. و بر اساس همين فرهنگ در دعا از خدا تقاضا مى‏ كنيد كه بعد از شدت و سختى، رخاء و آسانى مرحمت فرما.[2] به گفته‏ ى حافظ:

رسيد مژده كه ايامِ غم نخواهد ماند

 

چنان نماند و چنين نيز نخواهد ماند

     

 موفق باشید  

 


[1] ( 1)- الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص، 302

[2] - ُ« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْيُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْكَرْبِ وَ الرَّخَاءَ بَعْدَ الشِّدَّة» خداوندا آسانى را پس از سختى، و گشايش را پس از گرفتارى، و آسايش را پس از شدت و رنج از تو خواهانم.( مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليلة، ص: 199)

21302
متن پرسش
سلام و خدا قوت: بنده فردی هستم که همه نمازهایم را اول وقت به جامی آورم. هر روز قرآن می خوانم. مقید هم هستم. مداومت بر خواندن ادعیه و مخصوصا زیارت عاشورا هر روزه. اما به هم ریخته هستم. بی انگیزه ام. بی هدفم. روحیه و انگیزه فعالیت ندارم. متاسفانه هر چه نذر و دعا می کنم برای گشایش مشکلاتم وضع بدتر می شود و حداقل هیچ اتفاقی نمی افتد. به شدت کم آوردم. طاقتم تمام شده. کلا ناامید شدم. روشهای متفاوتی را تجربه کردم. اما فقط مسکن نهایت یک ماهه بوده! ظاهر موفق و شادی دارم. مداومت بر زیارت عاشورا دارم. معتقدم گشایش و هدایتم در دستان با کفایت حضرت اباعبدالله است. اما بعد سالها چله خواندن و مداومت بر خواندن عاشورا و رفتن به کربلا و حتی پیاده روی نتوانستم با امام ارتباط بگیرم و کسب فیض کنم. و از سردرگمی و بی انگیزگی هنوز رهایی نیافتم. اوضاعم پیچیده تر شده و بدتر اما بهتر نشده. اصلا نمی دانم چگونه بفهمم امام من را قبول کردن یا نه. کلا بهم ریخته و سردرگمم. گره هایی در زندگی دارم که گشایش ندارد. سالهاست نذر عاشورا انجام دادم و خواندم. نذری که هر کس با یک بار خواندن به گشایش می رسید اما من بعد از پنج سال خواندن، بی جواب و بلاتکلیفم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید کنار این عبادات، معارف خود را رشد دهید. زیرا در روایات، مکرر تأکید شده‌ است عبادات به اندازه‌ی عقل مردم پذیرفته و قبول می‌شود. یعنی هرآن‌چه ما در معارف الهی رشد کرده‌ باشیم، عبادات‌مان برایمان نتیجه‌بخش خواهد بود. به همین جهت به فرمایش آیت اللّه ملکی تبریزی شیطان در انجام عبادات خیلی سر به سر ما نمی‌گذارد ولی در تدبّر و تفکر نسبت به حقایق، تا می‌تواند مانع می‌شود. خوب است سری به کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

21242
متن پرسش
سلام استاد: چطور میشه جوان هایی رو که معمولا می بینیم که دچار عشق های زمینی شدن و صدمات زیادی رو بخاطر نافرجام بودن این مسائل متحمل میشن دوباره نشاط و معنویت رو به زندگیشون برگردوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان عشق را باید با معشوق حقیقی دنبال کرد و در این رابطه پیشنهاد بنده آن است که غزلیات جناب حافظ مؤثر خواهد بود. خوب است که سری به قسمت «ما و حافظ» سایت بزنید و غزل شماره‌ی 49 را مدّ نظر قرار دهید.جناب حافظ واقعاً نقش تاریخیِ حفظ انسان‌ها را برای آن‌که از عشقِ وَهمی به عشق حقیقی سیر کنند به عهده گرفته است. موفق باشید

21228
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده می خواهم وارد سیر و سلوک ناب اسلامی شوم ولی چون آلوده به گناهان زیادی هستم و باید توبه خالصی انجام دهم و بعد وارد این عرصه شوم اما توبه کردن که به این راحتی نیست، برای کسی که عمری غرق در کثافات بوده و هست و از طرفی می دانم توبه کردن هم قسمتی از سلوک الی الله است و راه و روش دارد و استاد راه بلد نیاز است و حالا بنده چنین استادی که مورد اعتماد باشد سراغ ندارم. لذا از جنابعالی تقاضا دارم راهنمایی ام کنید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر با نظر به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، شروع کنید «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». هرگز از رحمت خدا مایوس نباشید. موفق باشید

 

21211
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: استاد پر از درد و نامیدی هستم، مراقبه دارم و حواسم به اینه که کاری خلاف رضای خداوند انجام ندم، تنها آرزوم اینه که بشم اون بنده ای که خداوند میخواد، اما انگار من لایق این قرب نیستم نه پیشرفتی نه امیدی، من خطا کردم خطا کردم لغزش پیدا کردم حالا پر از غمم پر از یاس، چه فایده که همه اش مراقبه داشته باشی و یک دفعه گناهی مرتکب بشی و کل اندوخته ات به باد بره، هی بری و برگردی روی نقطه اول؟ که چی اینم شد بندگی؟ از دست خودم عصبانی هستم و همچنین به این فکر می کنم شاید من بنده خوبی نیستم که خدا بخواد توی مسیر قربش کمکم کنه وگرنه دل گرمم می کرد نه اینجوری نامید که احساس کنم خیلی بنده بی خودی هستم، تنها هدفم اینه بندگی کنم اما اگر موفق نشم دیگه این دنیارو میخوام چیکار، مرگ که بهتر از اینکه نفس بکشی دور از خدا و رضایت خدا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر کتاب «ادب خیال و عقل و قلب»، جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» در این مورد خوب است. سعی کنید با تمرکز بر روی متون معرفتی و دینی کار را جلو ببرید. اساساً وقتی که انسان حرکت سلوکی خود را شروع کند با انواع خیالات روبه‌رو می‌شود و به گفته‌ی مولوی: «آب گل خواهد که در دریا رود / گل گرفته پای او را می‌کشد» اگر کسی قصد عبور از کثرت به دریای وحدت نداشته باشد که متوجه‌ی این‌همه خیالات که در درون او بود نمی‌شود! به گفته‌ی مولوی باید رنج‌ها و بلاها کشید و خون دل‌ها خورد تا روح، از این کثرات آزاد شود. گفت: «بس بلا و رنج بایست و وقوف / تا رهد این روحِ صافی زین حروف. این حروف واسطه ای یارِ غار / پیش سالک خار باشد خارِ خار» . عمده آن است که متوجه باشید هر وقت که انسان اتفاقاً پای در راه گذارد، مشکلاتش که پنهان بود، آشکار می‌شود و این خود، نشانه‌ی در راه‌بودن است. باید با صبر و پشتکار از این مشکلات عبور کرد. موفق باشید

21180
متن پرسش
سلام جناب استاد گرانقدر: وقتتون بخیر. می تونید راجع به تعطیلی عقل در برابر ولایت فقیه توضیح بدهید و دلیل اینکه چرا مکرر شاهد این موضوع هستیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولیّ فقیه به عنوان زعیم جامعه، عقلِ برتر است و لذا عقل جزئی انسان اگر درست جلو برود، به جایی می‌رسد که در مقایسه با عقل زعیم، خود را هیچ می‌یابد و به عقل زعیم تعقل می‌کند. به همان معنایی که مولوی می‌گوید: «عقلِ عقل‌اند اولیاء و عقل‌ها **** بر مثال اشتران تا انتها». موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!