بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عقل ، قلب ،عشق، خیال و وهم

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13435
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: 1. من دانشجوی ترم یک هستم و یکی از کلاسهایم با اذان مغرب تداخل پیدا می کند و با توجه به اینکه می گویند (هرکاری که انسان را از نماز اول وقت باز دارد خیری در آن نیست) وظیفه ی بنده چیست؟ در ضمن در صورت غیبت بیش از سه جلسه حذف می شوم. 2. انسان چگونه می تواند مسیر زندگی خود را پیدا کند و بداند که برای چه کاری ساخته شده تا حداکثر موفقیت را در آن زمینه کسب کند؟ مثلا دکتر چمران تحصیل در خارج از کشور و فعالیت های علمی را انتخاب کردند یا شهید مطهری طلبگی و تحصیل در حوزه را انتخاب کردند یا کسی ممکن است فعالیت های فرهنگی را انتخاب کند من چطور پی ببرم که برای چه کاری ساخته شده ام؟ 3. چرا انسان ثبات شخصیت ندارد. مثلا بعضی وقت ها بشدت خوشحال و بعضی اوقات به شدت ناراحت است در حالی که برای هیچ کدام از این حالت ها دلیل خاصی ندارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما نباید بی‌دلیل وقت فضیلت نماز را به عقب بیندازیم و این غیر از آن است که به جهت داشتن کلاس، وقت انجام نماز به تأخیر می افتد. رخصت‌دادن‌ها به جهت همین محذورات است 2- سیری که در مقابل شما قرار می‌گیرد را اگر دنبال کنید خداوند خودش کمک می‌کند که در شرایط مناسب آن‌چه به استعداد شما مربوط است، در جلوی شما قرار گیرد 3- شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد کمک کند. موفق باشید

13325
متن پرسش
سلام علیکم: استاد شما می فرمایید با عقل ارسطویی نمیشه دین رو فهمید در عین حال وقتی میگیم چطوری فرق توهمات رو با اشراق بفهمیم می فرمایید بالاخره باید عقل در صحنه باشه. می خواستم بدونم چه طوری باید در این حوزه وارد شد که هم اشراق رو درک کرد و هم میزانی داشته باشیم که به وهم آلوده نشویم و هم عقل در صحنه باشه و از عقل استفاده کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عقل ارسطویی یک نوع عقل است و نمی‌تواند متوجه همه‌ی ابعاد حقیقت شود، همان‌طور که عقل ریاضی تنها در حوزه‌ی کمیّت‌ها می‌تواند نظر بدهد. عقلی که بتواند إشراق را بفهمد، عقلِ منوّر به قلب است یعنی عقل فطری، که قرآن تحت عنوان «قلوبٌ یعقلونِ بها» از آن یاد می‌کند. موفق باشید

13294
متن پرسش
در کشف حدسی نیز اتحاد پیدا می کند با معنا از طریق عقل بنابراین مثل سایر کشف ها بعد از کشف، رتبه وجودی ما تغییر می کند بر خلاف حرکت های فکری معمولی. درست است استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، زیرا در کشف حدسی نیز قلب سالم متوجه حقایق می‌شود، منتها به صورت اجمالی انوار حقایق را درک می‌کند. موفق باشید

13293
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت شما بخیر تفاوت تدبر در قرآن با تدبر در کتب اخلاق و عرفان چیست؟ چرا با وجود اینکه در مورد قرآن عقل با تفکر سیر می کند خروج از ظلمات داریم اما چه بسا کسی اخلاق را عالی درس بدهد اما قلبش در ظلمت باشد؟ همان فرمایش آیه الله جوادی در کتاب فعلیت یافتن باورهای دینی. با توجه به سفارش قرآن و روایات و فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد تدبر می توان گفت تدبر در قرآن موضوعیت دارد اما در مورد کتب عرفانی و اخلاقی تدبر مقدمه است و موضوعیت ندارد که اگر قلب آماده باشد حقایقی را که عقل یافته قلب حضورا درک می کند. (سیر عقل باعث سیر قلب لزوما نمی شود) اما در مورد قرآن همراه با سیر عقل در آیات، قلب هم حتما سیر می کند چون جنس این علوم فرق دارد با قرآن. درست است استاد؟ تصور می کنم مطلب بسیار عمیق است اما مایه ی علمی بنده برای فهم بیشتر اندک است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قرآن همین‌طور است که می‌فرمایید که سیر عقلی به سیر قلبی منتهی می‌شود. در کتب عرفانی هم که عموماً نظر به توحیدِ حق می‌باشد، قلب نورانی می‌گردد مگر آن‌که کسی با قصد دیگری به آن کتاب‌ها رجوع داشته باشد. موفق باشید

13284
متن پرسش
سلام استاد: با مطالعه کتاب «آشتی با خدا» و همچنین کتب دیگر، سوالی برایم پیش آمده که فرق بین فکر کردن به خدا و حضور قلب و دل دادن چیست؟ به نظرم حضور قلب یک مقدار مبهم است. ما از کجا بفهمیم که به حضور قلب رسیدیم یا مشغول فکر کردن به خدا هستیم؟ ایا صرف توجه به هست مطلق یعنی حضور؟
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: حضور قلب در محضر حق مثل حرف‌زدن با دوستان است و فکر کردن مثل مطالعه‌کردنِ کتاب است. إن‌شاءاللّه با رعایت دستورات دینی به جایی می‌رسید که حجاب‌های بین شما و خدا رقیق و رقیق‌تر می‌شود و با خدا سخن می‌گویید. موفق باشید

13199
متن پرسش
سلام: استاد در زمینه فلسفه عشق به چه کتاب یا سخنرانی مراجعه کنیم که مفید باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انشااللّه با دنبال‌کردن کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن، جواب خود را خواهید گرفت. موفق باشید

13181
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از پاسخگویی حضرتعالی که کلیت پاسخ خود را درباره عقل دریافت نمودم. ولی این هنوز برایم هست که 1. ما کارهای روزمره خود را با همین عقل انجام می دهیم؟ و این که می گویند عقل معاش منظور همین عقل است؟ ۲. هوش و حافظه چیزی جدای از عقل هستند یا مرتبه ای از عقل هستند؟ با تشکر و پاسخگویی حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مستحضرید نفس ناطقه‌ی انسان ابعاد مختلفی دارد یک بُعد آن قلب است و اُنس با حقایق، و یک بعد آن عقل است با وجوه مختلف. از وَجه قدسی عقل بگیر و فهم حقایق تا وجه مادون آن که همان عقل معاش است. یکی از ابعاد نفس ناطقه هوش و حافظه است که ربطی به عقل ندارد ولی یکی از ابعاد نفس ناطقه است. به همین جهت هستند کسانی‌که از نظر هوش و حافظه قوی نیستند، ولی عقل خوبی دارند. موفق باشید

13170
متن پرسش
۱. آیا این عبارت درست است که حقیقی بودن محبت خدا به این معنی نیست که محبت منحصر به خداست؟ زیرا محبت به اهل البیت (ع) که جایگاه والای خود دارد ولی ما به مومنین و پدر و مادر و فرزند و همسر و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرنگان محبت داریم. ۲. جایگاه محبت خدا و محبت دیگران در دستگاه توحیدی چگونه قایل جمع است؟ با تشکر صادقانه از جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد وگرنه با خدای عقلی و انتزاعی که محلی برای دوست‌داشتن ندارد زندگی می‌کنیم و به همین جهت در روایت از حضرت صادق (ع) داریم که مى‏فرمايند: «نَحنُ‏ وَالله‏ الأسماءُ الحُسنى»[1] به خداوند سوگند مائيم اسماء حسناى الهى. «اسم الله» مبدأ جامع اسماء الهى است و انسان كامل مظهر اسم الله است و لذا آنچه در عالم به فرق و كثرت هست در انسان كامل به نحو جامع موجود است، بنابراين شناسايى حقيقت انسان موجب شناسايى همه‏ ى اسماء الهى خواهد شد. اگر كسى بخواهد همه‏ ى اسماء حق را بشناسد، يا بايد در همه‏ ى عوالم هستى سير كند و يا به انسان كامل معرفت پيدا نمايد كه همه‏ ى آن اسماء به صورت بالفعل در او هست. عرایضی در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل‌البیت» هست. خوب است که به آن‌ رجوع فرمایید. موفق باشید

 

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 144.

13168
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید عقل توانایی تشخیص حقایق بر اساس استلال است. چند سوال داشتم: آیا کارایی عقل فقط در همین که تعریف نموده اید خلاصه می شود یا از عقل استفاده درست و یا تادرست دیگه ای می شود کرد؟ مثلا کسی که تخصص تعمیر ماشین را فراگرفته یا کسی که رانندگی می کند از عقل استفاده می کند؟ یا قوه دیگر؟ یا کسی که تفکر منفی دارد و از فکرش در جهت گناه استفاده می کند چه؟ از عقلش استفاده منفی کرده یا اصلا از عقل استفاده نکرده؟ ۲. سرچشمه همه تفکر ها (چه مثبت چه منفی) همان عقلی است که تعریفش بیان شده؟ ۳. امام حسین فرمودند عقل با پیروی از حق کامل می شود. آیا می شود نتیجه گرفت که عقل هم تشکیکی است؟ ۴. در قرآن داریم قلب انسان دارای فهم است قلب با استفاده از عقل حقایق را می فهمد یا مستقل از عقل حقایق را می فهمد یا بعضی موارد همزمان از عقل و قلب در جهت استفاده برای فهم حقایق استفاده می شود؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به خودی خود برای تشخیص حقیقت کافی نیست بلکه اگر انسان حقیقتاً اراده کرده باشد که مطابق فطرت خود حقیقت را بیابد، عقل به او کمک می‌کند و به همین جهت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ‏ هَوَى‏ أَمِيرٍ»[1]  چه بسيار عقل‏هايى كه زير فرمان هوس اسير هستند. و در همین رابطه قرآن در آيه‏ى 46 سوره‏ى حج مى‏فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ‏ يَعْقِلُونَ‏ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده‏ اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده‏ اند تا در اثر آن سير، قلب‏هايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوش‏هايى به‏ دست آورند كه به كمك آن‏ها حق را بشنوند؟ بنابراین اگر عقلی در ذیل قلب قرار گیرد، درست قضاوت می‌کند و این عقل چنان‌چه به قرآن و روایت رجوع کند، مطلوب خود را در بین آن دو نور مقدس می‌یابد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- نهج البلاغه، حكمت 211.

13094
متن پرسش
سلام استاد گرامی: روایاتی که در مورد مقام و منزلت عقل و جایگاه آن در کمال انسانی است ناظر بر کدام نوع، عقل است؟ آیات قرآن که تحت عنوان «افلا تعقلون» یا برعکس «لقوم یعقلون» به کرات تکرار می شود چطور؟ به نظر نمی رسد منظور از این عقل، عقل نظری باشد چرا که بسیاری از کفار و مشرکان در همه اعصار، عقولی قوی در زمینه مسایل نظری دارند ولی باز هم مخاطب آیاتی هستند که می فرماید چرا تعقل نمی کنید و همین طور وقتی در روایات عقل بیشتر نشانه فضل و کرامت شمرده شده به نظر نمی رسد این نوع عقل مدنظر باشد. لطفا علاوه بر پاسخ به سوال حقیر لطف بفرمایید منابعی در زمینه تعریف عقل، انواع و آثار آن و ...که بتواند پاسخگوی نیاز بنده در راستای پژوهشی در این مورد باشد معرفی فرمایید. لطفا اگر در تفسیر مبارک المیزان نیز بحثی در این مورد وجود دارد بفرمایید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تفاوت عقل‌ها، موضوعی نبوده است که در تاریخ تفکر گذشته‌ی ما محل بحث باشد. زیرا اندیشمندان ما در جمعی از تفکر ریاضی و فلسفی و کلامی و قدسی به‌راحتی می‌اندیشیدند و سخن می‌گفتند تا این‌که در دوران جدید متفکرانی همچون دکارت پیدا شدند که در ذیل تفکر ریاضی خواست کار را جلو ببرد. و اما این‌که قرآن پس از طرح موضوعی خطاب می‌کند «افلا تعقلون» خطاب او به عقل انسانی است، همان عقلی که در فطرت هر انسان به‌راحتی می‌تواند موضوع‌های نزدیک به بدیهی را جمع‌بندی کند. ولی آن‌جا که می‌فرماید: «لقوم یعقلون» نظر به حقایق قدسی دارد و می‌خواهد ابعاد متعالی عقل را به صحنه آوریم تا آن موضوع را بیابیم. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر قیّم المیزان آن‌جایی که سه آیه به ترتیب بحث «یعقلون» و «یسمعون» و «یتفکرون» را می‌کند، نکاتی داشته‌اند. موفق باشید

13091
متن پرسش
سلام علیکم: کسانی قایل به این هستند که اگر انسان به روشهای مختلف به تربیت عقلانی و پرورش تفکر خود بپردازد، معارف اسلامی از دل این رشد عقلی زاییده خواهد شد. خصوصا در مورد تربیت کودک، اگر به رشد عقلی او همت گماریم، تحصیل محصول ایمان و عقیده در سنین بعدی حاصل است و لزومی به انس با معارف وجود ندارد و یا اگر هم باشد به اندازه پرورش عقلی اهمیت ندارد، بلکه همین روش، محتواساز است. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خواجه نصیرالدین طوسی، عقل اگر بداند به کجا نگاه کند بهتر از وَهم و خیال نتیجه می‌گیرد ولی این انبیاء و اولیاء هستند که با نور الهی و کشفیات رحمانی خود عقل را راهنمایی می‌کنند که به کجا بنگرد و از این جهت غزالی روشن می‌کند برای خوبی عقل همین بس که متوجه‌ی نقص خود می‌شود و می‌فهمد که به وَحی نیاز دارد. موفق باشید

13028
متن پرسش
با سلام: اولا آدرس الکترونیکی را الکی زدم چون نداشتم، عفوکنید. اما سوال: بنده ادعا می کنم که از راه های کوناگون چه در خواب و چه در بیداری صوت می شنوم و مطالبی به من گفته می شود مثلا به من گفته می شود که انسانها را باید خدا بزرگ کنه یا اینکه می گویند که ولایت مال رسول الله است و نظریه ولایت فقیه را که من مطرح می کردم را زیر سوال می برند. یا اینکه گفته می شود که صداقت مال بزرگترهاست یا شما گفتید که آیت الله جوادی رشد خوبی کردند تفاوت بین رشد خوب و بزرگ کردن انسان توسط خدا چیست؟ مطالبی را خدمتتان عرض کردم رو چگونه با هم دیگه جمع کنم؟ با تشکر موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مواظب بود خود را در اختیار این نوع اصوات و خطورات قرار ندهیم وگرنه شیطان از این طریقه وارد می‌شود و به صورت‌های مختلف و انواع شبهه‌ها ما را بیچاره می‌کند. ملاک ما در فهم و تعقل، قرآن و روایت و نظر علماء باید باشد نه خطوراتی که به سراغ ما می‌آید. موفق باشید

13019
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد مشکلى که بنده دارم اين است که بعد از مقدارى مطالعات معرفتى و طاعات و عبادات وهمى سراغ بنده مى آيد و تصورى از بنده خوبى بودن و درست بودن به من دست مى دهد و فکر می کنم بزرگان هم همین شکل بوده اند با ریاضت و سنی بیشتر حتى برخى مواقع خودم را فردى داراى کرامت و مستجاب دعا تصور مى کنم، با اينکه مى دانم همه اش توهم است و گناهان خودم را مى دانم و تا آخر عمر هم توبه کنم آن گناهان پاک نمى شود اما نمى توانم از اين وهم و غرور رها بشم که البته می دانم وهم اینکه تو بنده خوبی هستی از فریب های شیطان است. لطفا جهت رفع اش راهنمایی بفرمایید. آیا برای رفع به جای مطالعه ی معارف به تهذیب بیشتر نفس بپردازم موثر است؟ و یا شاید وسعت بنده در حد این معارف (مانند سیر شما) نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌بینید که در موقعی که شرایط، شرایطِ رجوع به حق است - مثل نماز - کم دارید پس معلوم می‌شود راه بسیاری در پیش است. ملاک انسان در قرب و بُعد الهی‌بودن، حضور قلب است نه انبوه اطلاعات. موفق باشید

12865
متن پرسش
با سلام: با توجه به معنای حضور که به معنی حضور قلب در پیشگاه خدا و معنای غیبت که به معنی غیبت قلب از غیر خدا، حال 1. آیا غیبت بر حضور مقدم است یا حضور بر غیبت؟ 2. اگر حضور بر غیبت مقدم است آیا حجاب و شؤن حق هم حق است و هر عین ثابته ای حق است و دیگر رتبه و شدت و ضعف نیست، حق است به این جلوه، همان «ما رأیت شي الا و رایت الله قبله و بعده و معه» باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داستان غیبت و حضور قلب، داستان حیرت‌انگیزی است. از یک طرف بنا به تجلیِ فطری الهی، «حضور» مقدم است و از طرفی با سکنی‌گزیدن در تن و نظر به نیازهای دنیایی «غیبت» مقدم است و باید با استشمام آن حضورِ فطری، از این غیبت عبور کرد و به حضورِ دیگری که از جنس دیگر است، رسید. بقیه‌ی سؤال شما را درست متوجه نشدم. موفق باشید

12855
متن پرسش
با سلام استاد لطفا بفرمائید: 1. رابطه ی گناه مخصوصا از نوع شهوت جنسی و شکم و چشم چرانی با تقویت قوه واهمه و زیاد شدن خیالات مزاحم و بیهوده چیست؟ 2. چه اتفاقی در خود نفس و چه اتفاقی در ارتباط نفس با منبع نور الهی و واسطه فیض می افتد که با گناه مخصوصا از نوع شهوت جنسی و شکمی و چشم چرانی قوه واهمه قوی می شود و خیالات مزاحم زیاد و قوی می شوند؟ 3. چرا مومنین واقعی هیچگاه دچار توهم و خیالات مزاحم و بیهوده نمی شوند؟ نفس آنها چگونه است که به این نوع مشکلات دچار نمی شوند؟ 4. چه راهکاری برای درمان و خلاصی از این نوع درد و مصیبت هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها از طریق قوه‌ی واهمه است که انسان به گناهان و شهوات اصالت می‌دهد و انسان‌های مؤمن با عدم پیروی از قوه‌ی واهمه، خود را از گرفتاری‌های فوق‌الذکر نجات می‌دهند. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست کمک می‌کند. موفق باشید

12849
متن پرسش
سلام: استاد عزیز در یکی از صحبت های امام خامنه ای هست که می فرمایند جوان با همه خوبی هایی که دارد یک بدی دارد و آن این است که ثبات قدم ندارد. بنده این را در درون خودم زیاد می بینم اما بنده دوستانی دارم که با وجود جوان بودن ثبات قدم فوق العاده ای دارند، مثلا بنده چند روز به شدت در نگاه به نامحرم خودم را کنترل می کنم و چند روز نمی توانم این کار را بکنم. چند روز نماز اول وقت در دستور کارم است چند روز هر وقت شد می خوانم. اما دوستانی دارم که همیشه آنها را در ثبات شخصیتی اسلامی و رعایت حرام و حلال می بینم. می خواهم بدانم به نظر شما نقاط قوت آنها چیست که ثبات دارند و نقاط ضعف بنده چیست که بی ثباتم و اینکه چگونه می شود ثابت قدم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه سنت‌ها و حقایق پایدار عالم شد تا از لحظه‌گرایی آزاد گشت. کتاب «فرزندم؛ این‌‌چنین باید بود» و کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

12714
متن پرسش
با سلام و احترام و تبریک این عید سعید: 1. عارض شدن حالات گوناگون بر انسان چه دلیلی دارد؟ گاهی بدون هیچ دلیی احساس غم دارم و گاهی احساس شادی، گاهی دوست دارم به من محبت شود و گاهی دوست دارم محبت کنم در کل اکثر اوقات مالک احوالات خودم نیستم و نمی دانم به چه دلیل این حال را دارم. 2. من خیلی خیالاتی هستم و به نظرم می آید علت آن این است که هنوز شخصیتم مستقل نشده و هنوز من شخصی ام برایم معلوم نشده وقتی می خواهم باشم و نمی دانم کی باشم به خیلات پناه می برم که از حرفهای اطرافیان یا تلویزیون پرشده است چه باید کرد؟ 3. راهی برای پاک کردن ذهن از خیالات نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان با روح خود کماکان با عالَم معنا ارتباط دارد و حالات متفاوتش در آن رابطه می‌باشد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه در موردی که دنبال می‌کنید، مفید خواهد بود. موفق باشید

12632
متن پرسش
سلام: چند وقتیست یک فکر مزاحم بنده را آزار می دهد و با اینکه می دانم این فکر بیهوده و بی معنا و توهم است اما نمی توانم عقلا برای دور کردن آن جوابی پیدا کنم. لطفا به بنده کمک کنید و پاسخ عقلانی به این فکر و شبهه و توهم مزاحم را برای بنده بیان کنید. این فکر بنده را آزار می دهد که نکند ما در ذهن شخص دیگری هستیم و ما فکر و خیالات شخصی دیگر هستیم و به اصطلاح شخصی دیگر ما را در تخیل خود ایجاد کرده. لطفا برای رهایی از این فکر و رد این فکر به بنده جواب عقلانی بدهید که با قدرت عقل بتوانم این توهم را از خودم دور کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر مزاحم را تنها با بی‌محلی باید از خود دور کنید. بنا به فرمایش آیت اللّه بهجت؛ آمدن افکارِ مزاحم به عهده‌ی ما نیست، ولی دنبال‌نکردنِ آن به عهده‌ی ما است. با تفکر و تدبّر در امور معرفتی خود به خود چنین اوهامی، ابتدا ضعیف و سپس از بین می‌رود. مطالعه‌ی کتاب «آشتی با خدا» و «ادب خیال و عقل و قلب» راهگشا خواهند بود إن‌شاءاللّه. موفق باشید

12570
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام علیکم: لطفا در رابطه با شیوه صحیح تفکر و بطور کلی موضوع و هدف آن توضیح بفرمایید. نحوه تفکر بزرگان به چه شکل است که آنها را به سرعت جلو می برد و چگونه تفکری در اسلام باارزشتر از70سال (تردید دارم) عبادت است و به کدام تفکر در قرآن تا این حد توصیه شده است؟ مؤیّد باشید، متشکرم و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت است مراجعه فرمایید. موفق باشید

12559
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: علت اختلاف نظر در بعضی از احکام فقهی بین مراجع محترم تقلید در چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع در قسمت دوم کتاب «چه نیازی به نبی» تحت عنوان «فلسفه‌ی تقلید از فقیه» به صورت نسبتاً مفصل بحمداللّه عرض شده. به آن کتاب که بر روی سایت است رجوع فرمایید. موفق باشید

12519
متن پرسش
سلام: 1. در کتاب «روزه دریچه ای به عالم معنا» فرموده اید گرسنگی باعث ضعف و سستی نمی شود و داستان زنبور و مار را گفته اید و توصیه ای به جوانان کرده اید که عصر های ماه رمضان ورزش کنند من این حرف های شما را به شدت قبول دارم و می دانم که همه ی اینها زیر سر واهمه است. برای کنترل این واهمه با اهداف فوق چه کنیم چه تلقینی به خود کنیم؟ 2. در داستان زنبور و مار نکته ی دیگری که هست به نظر من این است که بزرگی چثه عامل قدرت بدنی نیست دوباره اینجا اگر پای وهم در میان است چگونه آن را تربیت یا کنترل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان روشی که در دین‌داری حضور حضرت حق را در همه‌ی امور می‌یابید، باید جلو بروید تا همان‌طور که می‌گوییم آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، بقیه‌ی قدرت‌ها هم هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. موفق باشید

12514
متن پرسش
سلام: به شدت دچار وسواس فکری و توهمات هستم. در نماز حضور قلب ندارم. راه درمان چیه؟ لطفا راهنمایی کنید. سوال دوم اینکه اگه بخوام یه استاد اخلاق داشته باشم و با یک عارف در تماس باشم باید چی کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه‌کارهای مفصلی بر روی سایت‌ها در مورد رفع وسواس فکری هست. ببینید {کدام} مطابق روحیه و شخصیت خودتان برای شما کارساز است. فکر می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این راستا به شما کمک کند. و در مورد استاد اخلاق، جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» نکاتی جهت راهنمایی‌های لازم در اختیار شما می‌گذارد. به قسمت جزوات سایت رجوع فرمایید. موفق باشید

12521
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر اینجانب از شاگردان مجازی حضرتعالی هستم که از طریق مطالعه کتب و فایلهای صوتی حضرتعالی سیر را دنبال می نمایم. استاد بنده مشکلی دارم.اکنون در شرف ازدواج هستم، مشکلم این است که دوستی دارم که نمی دانم چرا با شدت و حدت به من وابسته است؛ از وقتی شنیده قرار است ازدواج کنم با شدت گریه و زاری می کند که تو اگر شوهر کنی من تنها می شوم و چکنم؟ و... استاد سالهاست این رفیق من خودش را اینگونه به من وابسته کرده بخدا خسته شده ام. هرچه با او منطقی صحبت می کنم، دینی صحبت می کنم، اخلاقی صحبت می کنم و.... فایده نداره و مشکل زمانی حادتر میشه که میگه من باید در جلسات خواستگاری و ... تو حضور یابم و این کار غیر عرف و غیر عقلانی است. گاهی مجبور می شوم صریحا جوابش را بدهم اما او انتظار دارد روزی چندین نوبت و ساعتها با هم تلفنی حرف بزنیم و این برایم وقت گیر است من هزار کار دارم و این توقعات غیرعقلانی است. استاد به ایشون میگم این محبت رو نثار ائمه علیهم السلام کن اما به خرجش نمیره با سی و چند سال سن اینجوری می کنه استاد اگر شدت عمل به خرج دهم گناه است؟ شما اگر همچین مشکلی داشتید چه می کردید؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما برنامه‌ی عقلانی خود را جلو ببرید و گرفتار توهماتی که او برای خودش ایجاد کرده است نشوید تا او را هم از این مشکل نجات دهید. بنا نیست که شما گرفتار احساسات غیر عقلانی دوستتان باشید! مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را به او معرفی کنید. موفق باشید

12488
متن پرسش
با سلام: حقیر طلبه هستم. با وجود شرایط عالی ماه مبارک رمضان باز هم مثل گذشته دچار خیالات باطل و موهومات و افکار بی سر و ته هستم. در شرایط غیر ماه رمضان از این حال حقیقتا رنج می برم و الان هم با وجود شرایط خوب ماه رمضان که با روزه گرفتن انسان از موهومات و خیالات فاصله می گیرد ولی باز هم متاسفانه درگیر این خوره هستم. در هنگام مطالعه در هنگام حضور در کلاس درس و کلا در اکثر مواقع دچار خیالات باطل هستم. باور کنید استاد عزیز عمرم و جوانیم سر همین خیالات باطل هدر شده است و وقتی فکر می کنم می بینم ماه ها هست که به موضوعی به غایت بی خود فکر می کرده ام و خیال پردازی می کرده ام. درد دل بسیار است ولی قطعا خود آخر کلام را دریافتید. خدا خیرتان دهد راه کارهایی چه عملی و چه از طریق اذکار مثل آیات سخره که مد نظر هست به حقیر ارائه دهید تا ان شاءالله هر چه زودتر نجات پیدا کنم. در ضمن کتاب ادب خیال عقل و قلب را مطالعه کرده ام. دوست دارم برنامه ای منظم داشته باشم تا در طی زمان نتیجه بگیرم. اذکاری که مفید هست را هم متذکر شوید. یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست که ما در امتحان مقابله با خطورات یک روز هم که شده‌است از این امتحان خارج باشیم، عمده آن است که توصیه آیت‌الله بهجت را در تمام طول عمر در رابطه با خطورات مد نظر قرار دهیم که می‌فرمایند: «آمدن خطورات در اختیار شما نیست ولی دنبال کردن آن به عهده‌ی شماست» که در این قسمت باید به قول خودتان وقتی می‌فهمید با موضوعی روبرویید که به غایت بی‌خود است آن را دنبال نکنید تا همچون قهرمانی آرام آرام از جبهه‌های مقابل با خطورات پیروز خارج شوید؛ گفت «من چه غم دارم که ویرانی بود / زیر ویران گنج سلطانی بود». موفق باشید

12460
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: ببخشید در این ماه مبارک که فاصله بین نماز مغرب و نماز صبح خیلی کوتاه حدود 7 ساعت است و اگر بخواهیم بخوابیم ساعات زیادی را نمی توانیم بخوابیم بهتر نیست تمام شب را بیدار مانده و بعد از نماز صبح بخوابیم. کدام یک بهتر است؟ چون از یک نظر نخوابیدن زحمت بیدار شدن را ندارد و برعکس اگر بخوابیم همین زحمت برای بیدار شدن و نماز شب و سحری خوردن نوعی سلوک محسوب می شود. سبک شما چگونه است؟ همچنین در مورد چگونگی افطاری و سحری خوردن با توجه به فاصله کوتاه بگویید اگر بخواهیم بر طبق دستور برخی بزرگان که مثلا یک وعده را خوب بخوریم و یک وعده را سبک باز این مشکل هست که در هر صورت سنگینی افطار عبادات شب را و سنگینی سحر طول روز را تحت الشعاع قرار می دهد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماه رمضان بنابراین است که ما به این تجربه برسیم که اگر قوه‌ی واهمه‌ی خود را دنبال نکنیم با غذای کم در افطار و سحر به‌خوبی زمینه‌ی صیقلِ قلب خود را فراهم کرده‌ایم و از این جهت فکر می‌کنم به‌راحتی بتوانید چند ساعت بعد از افطار به رختخواب بروید و به‌راحتی در سحر بیدار شوید و جبران خوابتان را در روز بنمایید، روزه به شما چنین توانایی را می‌دهد که نخوابیدن‌های کامل شب مشکلی برای شما در هنگام سحر و عبادات سحرگاهی ایجاد نکند. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!