بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عقل ، قلب ،عشق، خیال و وهم

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7451
متن پرسش
سلام علیکم استاد در کتاب ادب خیال و عقل و قلب فرموده بودید قوه ی خیالیه را خداوند به ما عطا کرده است و باید از آن درست استفاده کنیم . و استفاده ی صحیح آن یعنی یک نفر مثل مرحوم مولوی که با قوه ی خیال خودش حقایقی عرشی را میرساند . اما در سیره ی اهل بیت که دقت کردم این ذوات مقدسه هیچ جا از قوه ی خیال خود استفاده نکرده اند . و عقل محض هستند . میشود کمی توضیح
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند ذوات مقدس اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نیز یکی از ابعاد وجودی‌شان خیال است و با خیالِ نورانی‌شده ادعیه‌ی مبارکی مثل مناجات روز عرفه یا دعای ابوحمزه و ... اظهار شده. اگر خیال به صحنه نباشد که فقط می‌توان با فکر انتزاعی فیلسوفی کرد. خیالِ نورانی‌شده قلب را نورانی می‌کند و قلب نورانی خیال را نورانی می‌نماید. موفق باشید
7458
متن پرسش
سلام استاد.دمتون گرم. 1)آیا شیطان همان قوه ی واهمه است؟ 2)در مورد شیطان یا واهمه و چگونگی مقابله با آن ها منبعی برای مطالعه مد نظر دارید؟ 3)مقام رهبری در نخستین نشستهای راهبردی و همچنین دیدار جوانان خراسان شمالی از گفتمانسازی گفتند:ا)گفتمان به چه معناست؟ ب)ایا هردوی این گفتمانها یک هدف دارند؟ج)چگونه محقق میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب قسمت 1 و 2 سؤال تان خوب است کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که روی سایت هست مطالعه فرمایید 3- اگر هر موضوعی را در سطح جامعه آوردیم و ابعاد آن را از زاویه‌های مختلف بحث کردیم آن موضوع تبدیل به گفتمان می‌شود و از انزوا و حاشیه در می‌آید. موفق باشید
7386
متن پرسش
سلام. عقل هدیه ای هست که از طرف خدا به انسان عطا شده. عقل، خود انسان یا مغز نیست، بلکه راهنماست. مثل چراغ. مغز ، مادیست و عقل معنوی و محل استدلال و جایگاه عقل در مغز می باشد. نظرتان راجع به این مطلب چیست. آیا دل هم همینطور هست؟ یعنی دل (قلب مادی) محل محبت و عشق است. یا اینکه دل (معنوی) خود وجود انسان است؟ بنظر عقل و عشق دو بعد معنوی انسان هستند. یعنی هر دو از ابعاد وجودی اصلی انسان هستند. اما خودش نیستند. نسبت میان عقل و عشق چیست؟ کدام برتری دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست متوجه موضوع شده‌اید ولی اگر کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با ده جلسه شرح آن دنبال کنید ابهامات بحث إن‌شاءاللّه برایتان روشن می‌شود. عقل، بُعدی از ابعاد نفس ناطقه است برای تشخیص معقولات و عشق یک نوع گرایش به حقیقت مطلق است در جنبه‌ی فطری انسان‌ها. موفق باشید
7355
متن پرسش
باسلام وعرض ادب خدمت استاد بزرگوار.استاد من درحال نوشتن مقاله ای تحت عنوان ارتباط غیر کلامی خالق ومخلوق درقرآن هستم.فهرست مطالب من به طور خلاصه اینگونه است:کلیات شامل مفهوم ارتباط غیر کلامی،ارتباط غیرکلامی درقرآن،انواع ارتباط غیرکلامی،اهداف ارتباط غیرکلامی.فصل1:ارتباط غیر کلامی خداوند باانسان که شامل ارتباط غیر کلامی درآینه احساس،ارتباط غیر کلامی درآینه فطرت،ارتباط غیر کلامی درآینه عقل،ارتباط غیرکلامی دراینه قلب.فصل2:ارتباط غیرکلامی انسان باخداوند که زیرمجموعه هایش مانندفصل قبلی است.فصل3و4هم موانع ارتباط وراه های برون رفت ازآن است.استادچون روی این موضوع کار نشده من برای اینکه بحثم مستند به علم باشددرتبیین موضوعم میخواهم درمورد اینکه انسان موجودی دوبعدی است وازطریق نفس خود می تواند انواع ارتباط غیرکلامی(فطری ،حسی،عقلی وقلبی)باخود ،بامحیط اطرافش،وباموجودات ماوراوخداوندداشته باشد.یعنی میخوام سطوح انواع ارتباط غیرکلامی رامشخص کنم وبگم مثلااولین پل ارتباط انسان باخداوند ازطریق حواس 5گانه اش است.سوال من ازشما این هست که ایاروح ونفس باهم فرق میکنه واینکه دررتبه بندی این چهارنوع ارتباط غیرکلامی اول انسان ازطریق حس بعد باتکامل نفس ازطریق عقل ودرنهایت ازطریق قلب ارتباط باخداونددارد.دراینجا فطرت درکدام مرتبه قرار میگیرد.ایاهرکدام ازحس وعقل وقلب خودمراتب دارند.نمی دونم توانستم مطلبم رادرست بیان کنم.باتشکرازلطفتون.یاحق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار ارزنده‌ای است زیرا آن‌قدر که خداوند بدون کلام با ما سخن می‌گوید با کلمات با ما سخن نگفته. گفتگوهایی که اگر دریاها مرکب شود و اشجار قلم شود تا کلمات او را بنویسند تمام نمی‌شود. خداوند با کلمات شروع کرد تا ما را آماده کند و استعداد یافتن حقایق را با ابزاری ماوراء این کلمات در ما ایجاد نماید. به قول مولوی: «باقی این نکته آید بی‌زبان .... در دل آن‌کس که دارد نور جان». اگر بخواهیم یک دستگاه کلی داشته باشید و مبتنی بر آن، کار را شروع کنید چهار قسم «جسم، نفس، قلب و روح » را در نظر بگیرید. که نفس یک طرفش به جسم است و وجه گرایش به دنیا در آن قوت دارد و یک وجه آن گرایش به قلب دارد و وجه معرفت وجودی به حقایق در آن غلبه دارد و قلب مقام معرفت به حقایق است، حال در وجهی که نظر به نفس دارد، وجه توهّم‌زای قلب است و وجهی که نظر به روح دارد، وجه طلب حق و لقاء، حقِ آن است و روح مقام مشاهده‌ی حق است که باز آن وجهی از روح که نظر به قلب دارد وجه محدودشدن آن به معارف حقه است و آن وجهی که نظر به سرّ دارد، وجهی است که از مشاهده‌ی حق بالاتر می‌رود و مقام فناء در حق برایش پیش می‌آید. امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در همین رابطه دعایی دارند به این شکل: «اللّهمّ نَوِّر ظاهرى بطاعتک، و باطنى بمحبّتک، و قلبى بمعرفتک، و روحى بمشاهدتک، و سرّى باستقلال اتّصال حضرتک یا ذا الجلال و الاکرام» که باطن در این دعا همان نفس ناطقه است که باطن بدن است و فطرت آن زمینه‌ی بالقوه‌ای است که استعداد حضور انسان را در همه‌ی این مراتب در خود دارد. موفق باشید
7342
متن پرسش
سلام علیکم . خسته نباشید استاد با توجه به نکته ای که رهبری فرمودند و گفتند بصیرت خود را افزایش بدهید من تصمیم گرفتم سخنرانی های استاد رائفی پور را هم گوش دهم . امروز یک سخنرانی از ایشان گوش دادم و تا حدی اطلاعات سیاسی ام به روز شد . خدا ایشان را عمر دهد . اوضاع منطقه - صهیونیسم - فتنه های آخرالزمان - یهودشناسی و ... را به زیبائی تبیین میکند .اما دو تا سوال برایم بوجود آمد و اول اینکه آیا ما باید بیشتر وقت خود را به روی حکمت و عرفان و المیزان بگذاریم یا به روی مباحث بصیرت افزائی . چون ایشان یک مباحث ریزی را مطرح میکنند که درون المیزان نمیتوان یافت و یا در مباحث دیگر حکمی . وسوال دوم اینکه شما همیشه میفرمایید مباحث را به جای سپردن به ذهن به قلب بسپارید . این دسته از مطالب مثل مطالب آقای رائفی پور را چگونه میتوان به قلب رساند . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما به اندازه‌ای که توسط حکمت و عرفان و قرآن متوجه‌ی قواعد عالم شویم می‌توانیم حوادث عالم را درست بفهمیم و جایگاه تاریخی آن‌ها را درک کنیم و به بصیرت لازم برسیم 2- آنچه تحت عنوان عقیده مطرح است باید إن‌شاءاللّه قلبی شود ولی اطلاعات مربوط به جامعه و امورات زندگی جای دیگری دارد. موفق باشید
7307
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید چناب آقای طاهر زاده در جواب یکی از پرسش ها فرموده بودید "اگر دستگاه فکری داشته باشید نه نگران فراموشی مطالب هستید و نه اضطراب خواهید داشت." اگه امکانش هست میشه یکم دراین مورد توضیح بدید. (دستگاه فکری) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دستگاه فکری اصلی همان است که قرآن برای ما آورده یعنی مجموعه‌ای از عقاید صحیح و اخلاق فاضله و عمل مطابق حکم شرع ولی باید از طریق آثار عالمان عالَم‌دار این سه وجه را تقویت کرد که در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
7258
متن پرسش
با سلام، ببخشید استاد من هی سؤال می پرسم، این سؤال خیلی توی ذهنم جدیه و سرّ این حرف شما رو نمی فهمم که به چه دلیل شما در 99 درصد پاسخ به سؤالات مربوط به حوزه یا دانشگاه یا ...... ، می گویید اگر علاقه به حوزه دارید بروید حوزه ؟؟ خواهشا روشن تبیین بفرمایید که جایگاه علاقه در انتخاب کجاست ؟؟ مگر ما نباید تکلیفی به مسائل نگاه کنیم ؟ یعنی اگر علاقه نداشتیم نریم ؟؟ مگر اگه ما در مسیر تکلیف حرکت کنیم خداوند نفرت ما را به محبت تبدیل نمی کند ؟ مثلا توی همین سؤال قبلی گفتید اگر علاقه دارید .مشخصا بفرمایید جایگاه "علاقه" کجاست ؟ مثلا من به شدت علاقه به فلسفه و عرفان دارم ولی احساس تکلیف می کنم که به اجتهاد فقهی مجهز بشم ، هرچند اصلا ظرفیت پرداختن به مسائل فقهی رو ندارم . مگر نباید تکلیف رو تشخیص بدیم و به امید خدا پیش بریم ؟ لطفا یه جوری جواب بدین که ما بفهمیم ، منی که نسبت به فضای فقاهتی علم دافعه دارم و روحیه ام لطیف تر از آن است که تمام فکر و ذکر خود را مشغول دستگاه رسیدن به بایدها و نبایدها بکنم ، نباید تکلیفم رو دنبال کنم ؟ خواهش می کنم مفصل و روشن و عینی و با مثال توضیح بدین. خواهش می کنم خلاصه جواب ندید. خیلی ازتون متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «هرکسی را بهر کاری ساختند.... میل آن اندر دلش انداختند». در مسیر علم‌یابی نیز وَجه تکلیف تا آن‌جایی است که انسان از مسیر عبودیت خارج نشود. ولی اگر نسیمی درونی همواره جان او را نسبت به هدفی متعالی متوجه نکند و موضوعات علمی را باری بر دوش خود احساس کند نمی‌تواند آن‌طور که لازم است کار را جلو ببرد، بدین معنا می‌گویند این فرد را برای این کار نساخته‌اند. و اگر در احوالات علمای بزرگ نیز تحقیق بفرمایید خواهید دید در زیر سایه‌ی تکلیف آن علاقه بوده که موتور حرکت آن‌ها می‌شده و شب و روز آن‌ها را اشغال می‌کرده. به همین جهت عرض می‌کنم باید خداوند علاقه‌ی دروس حوزوی را در افراد ایجاد کند تا با انگیزه‌ای درونی جلو بروند و در دل چنین گرایشی تکالیف خود را انجام دهند و از سختی مقدمات این کار مثل ادبیات عرب و منطق خسته نشوند. موفق باشید
7189
متن پرسش
باسلام وخداقوت دوستی دارم که ادعامیکند برخی ازمسائل به اوالهام میشود ومیتواندتاحدکمی ذهن دیگران رابخواندومیتواندشخصیتهایی که مثل اوهستندرابشناسدومیگویدموردی درموردآینده به اوالهام شده است که فکرمیکندوقوع پیداخواهدکرد.لطفاراهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه خودش به این حالاتش اعتماد کند و نه شما، زیرا خطر ورود شیطان در این خطورات بسیار زیاد است. موفق باشید
7193
متن پرسش
با سلام در جواب سوالی فرموده اید:"اگر انسان موحدی که رویکردش به سوی حق است – و نه به خیالات خود – انتظار خیر داشته باشد، خداوند مطابق رویکرد او جوابش را می‌دهد و اگر بر زبان خود چیزی را جاری کرد که در آن طلب خیر از خدا نبود طبیعی است که باید منتظر همان باشد." آیا منی که انسان موحدی هستم که مرتکب گناهانی هم میشوم هم شامل این فرمایش شما هم میشوم؟منظور شما از رویکرد انسان به حق و نه به خیالات خود چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» راه‌گشا باشد. موفق باشید
7179
متن پرسش
با سلام با توجه به اینکه فرشتگان موجوداتی مجرد هستند و جسمی برای آنها تصور نمیشود تا بالی هم داشته باشند،الف)منظور از بال داشتن فرشتگان چیست؟ب)منظور از حدیثی که میفرماید برای طالبان علم بالشان را پهن میکنند،چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر موجود مجردی وقتی در موطن مثال نازل شود صورتی مناسب حقیقتش دارد و برای طالبان علم، فرشتگان صورتی در قوه‌ی خیال آن‌ها ایجاد می‌کنند که راه را بهتر طی کنند و به همین جهت طلاب، دارای تصورات معنوی خوبی هستند و با همان تصورات، انگیزه‌ی ادامه‌ی تحقیق دینی در آن‌ها شدت دارد. موفق باشید
7160
متن پرسش
باسلام منظور از نفس کلی و عقل کلی که به حضرت زهرا و حضرت رسول نسبت داده شده و در انتهای کتاب انسان از تنگنای بدن...به آن اشاره شده چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقایق عالم وجود در عالم ارض مصداق‌هایی دارد که آن مصداق‌ها مظهر کامل آن حقایق‌اند. عقل کلی حقیقت همه‌ی عقل‌ها است و عامل تجلی انوار الهی به عالم‌اشت و نفس کلی حقیقت همه‌ی پذیرش‌ها است و مظهر آن درعالم ارض مظهر عبودیت کامل یعنی حضرت زهرا (س) است. موفق باشید
7165
متن پرسش
با سلام نظرشما در مورد کتاب راز چیست؟این کتاب بدون اشاره به خداوند میگوید هرچه فکر کنید به سرتان می آید.اگر نتوان همه مطالب این کتاب را تایید کرد پس منظور از احادیثی که میفرماید تفالوا بالخیر تجدوه و البلاء موکل بالنطق چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع تخلیه‌ی روانی است. آری اگر انسان موحدی که رویکردش به سوی حق است – و نه به خیالات خود – انتظار خیر داشته باشد، خداوند مطابق رویکرد او جوابش را می‌دهد و اگر بر زبان خود چیزی را جاری کرد که در آن طلب خیر از خدا نبود طبیعی است که باید منتظر همان باشد ولی داستان کتاب «راز» رجوع به ناکجاآباد است. موفق باشید
7143
متن پرسش
با سلام واحترام خدمت استاد عزیز ضمن عذر خواهی بابت تصد یع اوقات شریف:1- وجه تمایز وجود ذهنی با علم درچیست؟(مثال؟)2- صورت خیالی و وجود ذهنی چه رابطه ایی با یکدیگر دارند؟3- وجود ذهنی با صورت ذهنی چه تفاوتی دارد؟ از لطف شما ممنونم-
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وجود ذهنی همان علم است، مثل علم شما به دیوار که همان وجود ذهنی شما است 2- صورت خیالی موجودات همان وجود ذهنی آن‌ها است 3- وجود ذهنی نظر به مرتبه‌ی وجود معلومات ما دارد و صورت ذهنی نظر به نحوه‌ی حضور معلومات ما. موفق باشید
7101
متن پرسش
باعرض سلام حضرت امام خمینی درکتاب شرح جنود عقل وجهل درقسمت ایمان میفرمایند باید قلب رامثل طفلی درنظر گرفت و معارف در دهانش گذاشت شما استاد درشرح این قسمت می فرمایید قدم اول این است که ماقلب داشته باشیم و فرمودید بامراقبه می توان قلبدار شد سوا ل بنده این است چه طور می توان فهمید قلبدار شده ایم ودر ثانی این قلب که باید تلقینش کنیم چیست ثالثا درتعا رض قلب باعقل چه کنیم به عنوان نمونه بنده برهان صدیقین علامه طباطبایی را خیلی خوب یاد گرفتم ولی وقتی که میخواهم روی برهان فکر کنم روی مقدمه اول که می گوید کافی است سوفیست نباشیم باصطلاح قفل می کنم ویک حسی می گوید شاید حق باسوفیست باشد لطفا اگر کتابی هم مدنظر دارید بیان فرمائید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه قدم‌هایی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در جهت کشف قلب می‌توانید بردارید. با ادامه‌ی مطالعه به‌خصوص در مباحث معرفت نفس عبور از سوفیست راحت‌تر می‌شود. موفق باشید
7023
متن پرسش
سلام علیکم. کتب جوان و آشتی و ده نکته وازبرهان تا عرفان را ازشما خوانده ام.چند ماهی است یک شبهه یا یک شک یا هر چیز که شما اسمش را می گذاریدگرفتار من شده است که خدانیست.حال در وقت عبادات یا در هر وقت دیگری مزاحم میشود و الان دیوانه ام کرده است.با دلایل فلسفی یا همان کتاب شما خدا را اثبات می کنم میبینم البته ظهوراتش را اما چند دقیقه بیشتر راضی نیستم.دوباره شروع می شود.هر کاری میکنم نمیشود .حتی اگر توجهی هم نکنم باز نمیشود. چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت چیز بدی نیست زیرا اعتقاد به وجود خدا را عقل قبول کرده ولی هنوز به قلب نرسیده و لذا وقتی در نماز می خواهید با قلب وارد شوید قلب هنوز چیزی در آن رابطه ندارد. إن شاء اللَه با رعایت حرام و حلال الهی قلب نیز می یابد آنچه را عقل بدان اشاره می کند. موفق باشید
6973
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آقای طاهر زاده ،شدیداً گرفتار تفکرات بیخود و"وهم" هستم به طوری که نتایج منفی انرا در زندگیم دارم میبینم.چی کار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» راه‌کارهای خوبی را جلو شما خواهد گذاشت. آن کتاب به اضافه‌ی کتاب «آشتی با خدا» برای جواب همین سؤالات که عزیزان داشتند نوشته شده. موفق باشید
6968
متن پرسش
سلام علیکم میبخشیدمزاحم وقت گرانقدرتان میشوم .سالهاست که گاهی شبهه های اعتقادی ازذهنم میگذردکه یک حالت بدی در من ایجاد میکندجواب ان شبهه را میدانم اما همچنان مرا ازار میدهد گاهی هم از درونم با واژه های زشت مورد هجوم قرار میگیرم گاه با توسل برطرف میشود اما هست هر چند اکنون ضعیف شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بعد از آن‌که عقل توانست جواب شبهات را بدهد و حقیقت برایش روشن شد، قلب به میدان بیاید و با حقایق معنوی مأنوس شود. در این راستا کتاب‌های آیت‌اللّه محمد شجاعی به‌خصوص کتاب « پنج رساله» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید
6841
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت لطف کنید و بفرمایید ماهیت قلب چیست و نقش آن در دریافت معارف چیست؟ با تشکر نوروزی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: لطفاً به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید
6701
متن پرسش
آیا شما کتاب یا جزوه ای می شناسید که در رابطه با نسبت تعقل و تعبد توضیحاتی مفید و کاربردی داده باشد ؟؟ نه به صورت انتزاعی و نظری و خشک، بلکه به صورت کاربردی و با مثال. چون برای بنده مسئله شده است یعنی با مسائلی مواجه شده ام که به طور کلی ریشه ی آن را در نسبت تعقل و تعبد یافته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری همین کار را به عهده گرفته و محی الدین عربی بر همین اساس فصوص الحکم را تنظیم کرده به خصوص اگر در کنار فصوص نظری به منازل السائرین خواجه عبداللَه انصاری داشته باشید و در همین رابطه عبدالرّزاق کاشانی به عنوان عارفی که در مکتب محی‌الدین عرفان نظری را خوب درک کرده آمد و منازل السائرین را شرح کرد و دروس جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای سید یداللّه یزدان‌پناه در این رابطه به‌خوبی کمک می‌کند. موفق باشید
6681
متن پرسش
سلام استاد بنده کارشناس ارشد فلسفه اسلامی هستم و به فلسفه علاقه ویژه دارم. مدتی است توجه بنده به مقوله وهم، قوه واهمه و ... و همچنین تأثیرات مثبت و منفی وهم در زندگی انسان مخصوصا در اخلاق فردی و اجتماعی، آثار مخرب توهم بر تفکر عقلانی، میزان کارایی پدیده هایی که در مرتبه وهم انسان قرار دارند مثل موسیقی، بازی و ... جلب شده است. از آنجا که حضرتعالی در این مباحث و کلا مسائل معرفت النفس به صورت تخصصی مطالعه و تحقیق کرده اید، می خواستم نظر حضرتعالی را در باره اصل یک تحقیق در سطح علمی پژوهشی در این باره، همچنین منابع و مآخذی که در این باره می توان استفاده کرد، جویا شوم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است. فکر می‌کنم کتاب «ادب عقل و خیال و قلب» و یا کتاب «مدرنیته و توهّم» به کارتان آید. موفق باشید
6669
متن پرسش
باعرض سلام لطفا در مورد قلب و ماهیت ان توضیح فرمائید وکتابی اگر لازم میدانید معرفی نمائید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» خوب باشد. کتابی در این رابطه به یاد ندارم. موفق باشید
6673
متن پرسش
سلام استاد گرامی خسته نباشید1-صرف نظر از مزاجها چرا فهم ریاضیات مشکل تر از سایر علوم است؟2-اینکه در عقل غیر خدا هم جای میگیرد یعنی چه؟والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شاید از آن جهت ریاضیات برای اکثر عقل‌ها مشکل‌تر است که باید از کثرت صِرف، نظر به قواعد کثرت‌ها شود و یک نحوه سیر از ظاهر به باطن است هرچند آن باطن چندان متعالی نیست 2- یعنی انسان به چیزهایی که معلول‌اند و نقش اساسی در عالم ندارند، اصالت می‌دهد که در واقع در این موارد آن عقل، عقل نیست بلکه وَهم است. موفق باشید
6256
متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما شما در کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت نوشته بودید که تنها محبت به اهل بیت عشق مجازی است در حالیکه عشق اهل بیت مرز بین عشق مجازی و حقیقی است نکته ی دیگر هم این است که به نظر باید بالاترین عشق برای اهل بیت باشد نه فقط عشق برای اهل بیت باشدجدا از اینکه "عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست"، به هر کسی به میزانی که نور اهل بیت را دارد باید عاشق بود و از جلوه های خداو اسمای اعظم او در برادران دینی لذت برد بلکه مبهوت شد در همین مورد علامه جعفری در مورد اتحاد روحی بین اهل معنی و برادران دینی دارند که خیلی قشنگ است.لطفا مطالب بالا را تایید یا رد کنید و توضیح دهید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اصطلاح نیست در مقابل عشق به حضرت حق که عشق حقیقی است محبت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که آینه‌ی تجلی کامل اسماء الهی است را عشق مجازی می‌گویند چون در هر صورت تمام کمالات آن‌ها از حضرت حق است. موفق باشید
6242
متن پرسش
سلام استاد عزیز ، (1) در جواب سوال 5901 فرموده اید: " ... باید با تزکیه ‌ی لازم حجاب بین قلب خود و آن حقایق ( عالم معنا) را بزداید و .... انسان باید با تزکیه‌ی لازم با آن حقایق مأنوس گردد. " ازعبارت " تزکیه لازم" من اینگونه می فهمم که برای رفع حجابها و وجدان هر حقیقتی از عالم معنا ، تزکیه ای نیاز است ، حال برای درک و وجدان قلبی ( و یا به قول شما رفع حجاب ها و مانوس شدن با ) حقیقتی مانند " لااله الا الله " دقیقاً چه تزکیه ای (عملی ، فکری و ... ) باید کرد ؟ در مورد درک قلبی حقیقت " الله اکبر" چه باید کرد ؟ برای حقیقت " سبحان الله " و " الحمدالله " چه ؟ اگر درک هرکدام از حقایق فوق تزکیه خاصی می طلبد ، لطفاً جداگانه ( و مشروح اگر ممکن است) بیان کنید. (2) وقتی از خدا یاد می کنم و یا با او مناجات می کنم ، ناخودآگاه تصور و مفهومی مبهم و گنگ از خدا در ذهنم می آید ، گرچه می دانم که این تصور ، خدا نیست و ساخته و مخلوق ذهن من است ولی نمی توانم ذهنم را از این تصور آزاد کنم و بگونه دیگری فکر کنم ( متاسفانه با این تصور مدتهای زیادی است مانوس شده ام ) . حالا می بینم این خدای ذهنی ام زیبا نیست ، خیلی قوی نیست ، عظمت و هیبت ندارد و شاید در برخی مواقع ضعیف هم هست ، خیلی قابل اتکاء و توکل نیست ، اصولاً " اکبر" نیست و... و اصلاً شایسته عبادت ، ستایش و عشق ورزیدن و مجاهدت در راهش نیست . سوال من اینست که چگونه از این خدای ذهنی و تصوری رهایی پیدا کنم و خدای واقعی را بیابم ؟ لطفاً راهکار عملی بفرمایید . (3) آیا ممکن است انسان وقتی از خدا یاد می کند هیچ تصوری در ذهنش نیاید ؟ چگونه ؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست برای اُنس با هریک از حقایق معنوی تزکیه‌ی خاصی داشته باشیم. تزکیه‌ی لازم یعنی رعایت آنچه شریعت در عقیده و عمل به عهده‌ی انسان‌ها گذارده 2- شاید مباحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کمک کند 3- در نهایت کار به جایی می‌رسد که در مناجات شعبانیه دارید. «إِلَهِی‏ هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ» پروردگارا نهایت جدایى از غیر خودت را به من ببخش و چشم‏هاى دلم را با نظر به خودت، روشن فرما تا آن حدّ که چشم‏هاى دل بتواند حجاب‏هاى نور را بشکافد، پس متصل گردم به معدن عظمت و در نتیجه روح‏هاى ما آویزان به عزّ قدس تو گردد. موفق باشید
6022
متن پرسش
سلام حضرت استاد گاهی اوقات فکر میکنم که یک مومن واقعی هستم و گاهی احساس میکنم قلبم خالی از هر گونه ایمانی است علت و جاره کار جیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که هستید. چاره‌ی کار ادامه‌ی زندگی ایمانی است تا نظر به خودتان کنید و ببینید هیچ نیستید و نظر به الطاف حق کنید و بگویید «مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا». موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!