بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: زن ، ازدواج ، خانواده، مرد

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23277
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: استاد من چندین ساله شاگردی تونو می کنم ولی متاسفانه مدتیه از فضای اینکه همه کاره ما کس دیگریست و ما هیچ کاره ایم دور شدم. پسرم سال دیگه می ره کلاس اول و من خیلی دغدغه دارم که به عنوان والدینش مسیری رو براش بیاری خدا انتخاب کنیم که سعادتش توشه. پسرم خیلی هوش و استعداد و علاقه ی زیادی به مباحث علمی داره نمیدونم در این راستا کدوم مدرسه بگذارمش که استعدادش شکوفا بشه و بتونه خادم خوبی برای مردم و امامش باشه و فطرتش دست کاری نشه. الان پیش دبستانیش. رو تو مدرسه میزان (هد هد) می ره روششون با آموزش پرورش متفاوته. گزینه هام برای سال دیگه ۱. مدارسی مثل سادات و امام محمد باقر (ع) ۲. مدارس دولتی ۳. مدرسه با روش میزان تحت نظر آموزش پرورش ۴. مدارسی مثل مدرسه در مسجد یا مدرسه بدون دیوار و... که زیر نظر آموزش پرورش نیستن استاد اگر پسر خودتون بود تو شرایط امروز با استعداد و علاقه ی علمی بالا اونو چطور هدایت میکردین؟ لطفا گزینه انتخابی تون رو به منم بگین. اگر در راستای بالا رفتن توکل و سپردن امور با خیال آرام به پروردگار نکته ای به ذهنتون رسید محرومم نکنین. خیلی ممنونم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از سخنان نایب الإمام که می‌فرمایند: «ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راهِ اصلاح نیست... کار موازی در کنار دستگاه دولتی، کار موفقی نیست، این تجربه‌ی قطعیِ این حقیر است در طول این سال‌ها» این‌طور می‌فهمم که نباید در مسیر جدا از آموزش و پرورش اقدام کرد. لذا شاید «مدرسه در مسجد» که جدایِ از آموزش و پرورش نیست ولی رویکرد دینی و انقلابی دارد خوب باشد. موفق باشید 

23276
متن پرسش
با سلام: استاد درد دلی داشتم، نمیدونم گیج شدم. بنده پدری دارم تو جبهه بوده جنگ ایران و عراق، حاج‌آقا: پدرم سواد هم ندارند، یه چیزایی می فهمند ولی نمیدونم به خاطر بیسوادیه به خاطر کم‌کاریِ فرهنگیه؟ نمیدونم علت چیه؟ فکر می کنم ایشون کم آورده، گیج شده حاضر نیست زیر بارِ هیچ عالمی بره، فکر می کنم میخاند خودشون مسیر را طی کنند. مباحث عرفانی تلویزیون را دنبال می کنه ولی فکر می کنم چون تو عالَم غیرمجازیه، زیر بار نمیره، گیج میزنه، نمیدونم به خاطر شغل‌شونه، ایشون فرهنگی نبودند، یعنی سوادشو برا تو آموزش و پرورش بودن نداشتند، نمیدونم کم کاری فرهنگیِ بنیاد هست؟ شصت و خورده‌ای سال دارند، گاه به خاطر خطا و تجربه کردن بنده را هم بهم میریزه، مدام تحقیر و.. با این‌که از نظر تربیتی تو مراکز مدرسه و.. خوب تربیت شدم، ولی به خاطر امر و نهی زیاد پدر و مادر اصلاً تمام استعدادهام از بین رفته، و هیچ به هیچ. البته میدونم دلایل سیاسی و.. هم هست. ولی به نظرم خانواده خیلی مهمه، گاه فکر می کنم اینها اصلاً خودشونو با اجتماع تعریف نکردند. گاه هم فکر می کنم اصلا نفهمیدند برای چی رفتند جنگ؟ نمیتونم تشخیص بدم کجای کار می‌لنگه؟ حاج آقا! خسته شدم، حاضر هم نیستند حرف هیچ‌کس را گوش بدن، با کارهاشون منو هم از بین بردن، فکر می کنم اصلاً تحلیل ندارن، هرکی هرچی میگه دنبالش میرن، شاید عدم تمرکز فکرشون باشه! گاه میگم اگه درس بخونن بهتره! ولی اصلاً سرکلاس و نمره و اینها نمیتونند بند بشن. نمیدونم برای این‌ها باید تدابیر خاص داشت؟ چند وقت پیش یه بحث تو تلویزیون راجع به سند تحول سوادآموزی می‌گفت که طرحش در سمنان اجرا و موفق بوده، ولی شهرهای دیگه هنوز نیست، نمیدونم چکار باید کرد به گمانم تربیت، مهمترین مشکل اجتماع ما باشه. حاج آقا کمک کنید چکار کنم؟! ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایط بحران، عموماً افراد با تحلیل‌های قبلی خود از شرایط، نمی‌توانند خود را ادامه دهند. به لطف الهی ما در حالِ بازخوانیِ آن چیزهایی هستیم که در گذشته‌ی خود از آن‌ها خوب استفاده نکردیم. دین را در حدّ احکام فقهی و عقاید را در حدّ کلامِ جدلی تقلیل دادیم و انقلاب را در حدّ یک اتفاقِ سیاسی پایین آوردیم و غافل شدیم از این‌که باورهای دینی باید راهِ ما را به سوی حقایق بگشاید و مأوایی گشوده جهت ادامه‌ی زندگی گردد و انقلاب اسلامی بسترِ بازگشتِ خدا در امورات اجتماعی باشد و عبور از جهانِ سکولار. که البته آرام‌آرام در بازخوانیِ خود به آن‌چه باید نزدیک شویم، نزدیک خواهیم شد. پس بدون درگیری، فرصت دهید تا به مرور به خود آیند. موفق باشید    

23267
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد در خصوص اقدام به فرزند دار شدن و دستورات رفتاری-عبادی در این باره لطفاٌ راهنمایی بفرمایید. و اینکه این دستورات حداقل در چه بازه زمانی قبل از انعقاد نطفه رعایت شود تا فرزند از خلقیات بد والدین به ارث نبرد؟ خواهشمندم درباره موضوع مذکور کتاب معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد کار نکرده‌ام. فکر می‌کنم بد نیست در این مورد به سایت http://www.pasokhgoo.ir/node/20165  رجوع فرمایید. موفق باشید

23253
متن پرسش
استاد بزرگوار با عرض سلام و احترام: بنده مدتهاست که مشتاقم جلسات ذکری بطور منظم مثلا دو هفته یکبار در منزل برگزار کنم تا بهانه ای شود برای صله ارحام به دور از تشریفات (این روزها متاسفانه زندگی ها به گونه ای شده که عمو و دایی را سالی یکی دو بار نمی بینیم!) و مهمتر از آن آموختن معارفی الهی که از آن محرومیم بخصوص در شرایط فعلی که مثلا در فامیل ما که همه ریشه های متدین دارند، نسل جدید شل مذهب شده اند و بیشتر بخاطر عدم آگاهی و سوء تفاهم های سیاسی است. هر چه فکر می کنم محور جلسات را چه موضوعی بگذارم که برای همه در شرایط فعلی مفید و جذاب باشد به نتیجه نمی رسم آیا تفسیر قرآن باشد یا شرح اصول عقایدی مثل امامت یا تاریخ اسلام یا زندگی پس از مرگ، مقدمه ای بر مباحث عرفانی یا ... اگر راهنمایی دقیق بفرمائید چه مبحثی و از چه منبعی باشد که در دین گریزان هم شوق و جاذبه ایجاد کند و یا سوء تفاهمات مطرح در جامعه را خنثی کند بسیار سپاسگزار خواهم بود. بنده خودم و همسرم تخصص در رشته های داروسازی و پزشکی داریم و مخاطبان این جلسه هم اغلب تحصیلات دانشگاهی دارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نیز چنین نشستی به صورت دو هفته یک‌بار داریم و فکر می‌کنم یا با کتاب «نامه‌های بلوغ» مرحوم صفایی و یا با کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» اگر شروع کنید، تجربه نشان داده مفید است. موفق باشید

23238
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد بزرگوار: نمیدونم چقدر از فضای تهران خبر دارید متاستفانه فضای فساد و بدحجابی در تهران هر روز بدتر از دیروز می شود و یک سری ها بدون هیچ ترسی سر لخت در خیابان ها ظاهر می شوند و چیزی سر نمی کنند. وظیفه ما در قبال این موارد چیست؟ اگر امر به معروف است در این موارد نه احتمال تاثیر وجود دارد و حتی احتمال درگیری وجود دارد بعضا هم شده که کسی تذکر دهد و تعداد زیادی از مردم همراه آن بدحجاب شوند و از این صحنه فیلم برداری بشود و برای شبکه های مجازی و ماهواره ای فرستاده شود و پخش شود استاد به نظر شما انتهای این جریان فساد و غرب دوستی چه خواهد شد؟ وظیفه ما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به پیامبر خود می‌فرماید: «وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُريدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» (176)/آل‌عمران) آن‌هایی که با حضور اسلام و با روبه‌روشدن با حقیقت توحید پشت به آن می‌کنند و سعی می‌کنند در فضای دنیای کفر ادغام شوند، تو را نگران نکند، اینان هیچ ضرری به حرکت بزرگی که پیش آمده است نمی‌زنند، بلکه موجب تصفیه‌شدن حرکتی می‌گردند که بنا است به ظهور آید. حضرت حق همین امر را به نحوی مفصل‌تر و با نظر به تحریکاتی که عنصر یهودیت پیش می‌آورند در آیه‌ی 41 سوره‌ی مبارک مائده مطرح می‌فرمایند که اگر عمری باقی بود در هفته‌ی آینده عرایضی در این مورد خواهد شد. مطمئن باشید وقتی با هرچه بیشتر روشن‌شدنِ ناتوانی غرب، جهت‌ها تغییر کرد همه‌چیز عوض خواهد شد. لذا باید همه‌ی همت خود را در راهی که نایب امام زمان «حفظه‌اللّه» در مقابل ما گشوده‌اند و آن، عبور از فرهنگ استکباری است؛ گذاشت. موفق باشید  

23232
متن پرسش
با سلام: استاد حقیر بعد از اینکه دوران بدی رو بخاطر شرایط محیطی و ضعف درونی خودم در مواجهه با غرایزم و شهواتم گذرانم، کتاباتون خیلی بهم کمک کردند. تو این مسیر مسأله ازدواج برام قابل حل نبوده تا الان. استاد ابتدا بخاطر شهواتم یا شور عاطفی که داشتم میل زیادی به جنس مخالف (در واقع برای ازدواج_جوری که هر دو را بتوانم ارضا کنم، هم میل جنسی هم کسی باشد که بتوانم حداقل بهش محبت کنم) داشتم. اما الان که برخی کتاباتون مثل «آشتی با خدا»، «ده نکته در معرفت النفس»، «ادب خیال و عقل و قلب»، «عالم انسان دینی» رو مطالعه‌ کردم. اون احساس از بین رفته. تا جایی که اگه خانواده پیشنهاد بدن با فلانی ازدواج کن، شاید مدتی (بخاطر انس نازله گذشته) فکرم مشغول شود، اما مثلاً یه کلیپ از کربلا و اربعین کافیه که بیخیالش بشم (واقعا) و فراموشش کنم. من طلبه ام و فکر اینکه با درس نخواندنم و عدم خدمت به انقلاب بعد ازدواج هویت خودمو نتونم خوب پیدا کنم هم در فراموشی‌اش بی تاثیر نبوده. اما حاج آقا پناهیان یک وقتی در دانشگاه امام صادق (ع) رو به دانشجویان فرمودند: «الان میشه فهمید چرا برخی ائمه یار نداشتند. الان آقا می فرمایند ازدواج کنید، یکی از شما اقدام نمیکنه» حال سوالم اینه که: اگه من راهم رو اینطور ادامه بدم همون فکر مشغولی هم بخاطر پیشنهاد دیگران رخ نمی‌دهد و بخاطر حضور شدیدتر در عالم دینی نیاز به همون کلیپ هم نخواهم داشت؟با این اوصاف چرا ازدواج کنم وقتی اینطور دارم خوب پیش میرم؟ اصلا اینطور پیش برم و بخوام ازدواج کنم شور و حالی خواهد بود یا صرفا یه تکلیف خشک خواهد بود؟ حلاوت ازدواج بعد از تفکر در مسائلی دینی و شدیت وجودیشون برای طلاب رو در چه چیزی می‌بینید وقتی از خود گذشتگی خاصی در ازدواجش (بخاطر رشد قبل ازدواج) رخ ندهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای طلبه اگر خطرِ مرتکب‌شدن به گناه نیست، همان‌طور که جناب شهید ثانی در کتاب «منیة المرید» می‌فرماید خوب است که زود ازدواج نکند. و حضرت امام در 27 سالگی ازدواج کردند. آری! فرزندآوری امر لازمی است، ولی به وقتش و در شرایطی مناسب. موفق باشید

23214
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام: اگر سبک زندگی مورد علاقه و انتخاب والدین و فرزندان با هم فرق داشته باشد توصیه شما چیست؟ به عنوان مثال والدین دوست دارند خانه و وسایلشان ساده و به دور از تجملات دنیایی باشد اما فرزند جوان آنها دوست دارد خانه و وسایلشان شیک، فانتزی و مد روز باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه این است که هر دو طرف همدیگر را درک کنند. لذا نه والدین بیش از حدّ بر زندگیِ سنتی خود در این زمانه تأکید کنند و نه فرزندان به‌کلّی آن نحوه زندگی را انکار نمایند. موفق باشید

23193
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. به نظرتون اشکالی داره خانم یک طلبه به جای چادر معمولی از عبا استفاده کند؟ شأنش هست عبا استفاده کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بشود در عین داشتن وقار و وارستگی، ظاهری را خواهران مذهبی دنبال کنند که تصور نشود این افراد به زیبایی اهمیت نمی‌دهند و افرادِ بدسلیقه‌ای هستند. به همین جهت همسران طلاب نیز باید در این موارد نیز فکر کنند که وقار با آراستگی و وارستگی همراه باشد. موفق باشید

23175
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: عذر خواهم سوال 23160 جواب داده نشده. ممنون میشم اگر پاسخ بدید. خدا حافظتون ان شاءالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور عرض شد: 23160- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست سری به جواب سؤال شماره‌ی 23158 بزنید. موفق باشید

23167
متن پرسش
سلام: متاسفانه سوال 23124 پاسخ داده نشده که جوابش برای بنده خیلی مهمه لطفا با ارسال ایمیل بنده را از نتیجه در صورت امکان مطلع سازید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: 23124- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مؤمن بنا به توصیه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» باید الیف یعنی اهلِ الفت باشد، ثانیا: انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند. با این همه بالاخره نباید به خودتان فشار بیاورید. بد نیست با تقویت فکر، غلبه‌ی خیالات را ضعیف بکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست و کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید

23174
متن پرسش
عرض سلام و احترام: استاد احتمالا سوال بنده تکراری است ولی اگر فرصتش را دارید یک پاسخ نهایی لطف بفرمایید تا این ابهام یک بار برای همیشه حل شود. استاد آیا واقعا در این عالم امکان این وجود دارد که یک نفر بتواند از طرقی (منظور ارتباط با سایر مخلوقات است) در کار رندگی و امر ازدواج فرد دیگری خللی ایجاد کند؟ بنده شخصا نمی توانم این را بپذیرم ولی خب گاهی به شک می افتم اینکه فردی هیچ مشکلی ندارد و خواستگار های مختلفی برایش می آیند اما هر کدام به یک دلیلی نه چندان مهم بعضا هم بی دلیل منصرف می شوند و می روند. سایر اعضای خانواده هم به همین شکل بدون وجود مشکلی امر ازدواج هیچ کدام میسر نمی شود حتی سایر امور عادی هم باز پیش نمی رود و حتی مشخص نیست مشکل از کجاست یعنی در ظاهر معلوم نیست، اهل صدقه، دعا، کار خیر و کمک به نیازمند هم هستند، خدمت کردن به والدین را هم فراموش نکرده اند به ائمه سال هاست متوسل می شوند و حقیقتا امید به هیچ کس جز خدا ندارند اما این همه گرفتاری آخر یک جا نباید حداقل یکی شان حل شود؟ نعوذ باالله طلبکار خدا نیستیم منظور این است آیا واقعا طلسمی وجود دارد؟ آیا باید صبر کرد؟ آیا باید از خواسته ها منصرف شد؟ برای باطل کردن طلسم اقدامی کرد؟ چندین بار خواستم اقدام کنم باز پشیمان شدم. اینکه خدا در سوره فلق می فرماید از شر زنان جادوگر و دمنده که با کارهای شیطانی در زندگی فرد و جامعه خسارت و زیان به بار می آورند و ادامه آیه منظور چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جواب همه‌ی این سؤالات را در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست، بتوانید به‌دست آورید. موفق باشید

23163
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد من از شما پاسخی در مورد سوال ۲۳۱۲۷ دریافت نکردم. استاد من به هیچ وجه قصد مزاحمت برای شما ندارم با توجه به اینکه وقت شما بسیار ارزشمند است. ولی چون به من خیلی توصیه میشه از آدمهای مختلف که با توجه به سنت به ازدواج با چنین شخصی فکر کن دچار سردرگمی شده ام وگرنه مزاحم نمی شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور عرض کردم:

23127- باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال هرچه فکر می کنم زندگی با کسی که تا این حدّ مقیّد به دینی که شما با آن زندگی می‌کنید نیست، مشکل است، مگر آن‌که خودتان بپذیرید و فکر کنید خواستگار بهتری به سراغ‌تان نمی‌آید. موفق باشید

23157
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: و عذر خواهی جهت مزاحمت های مکرر. بنده دچار مشکلی بودم که امروز در سن ۳۰ سالگی تازه مشکل خودم را فهمیدم و به علت نقص خودم در حل مساله از شما درخواست برطرف کردن مشکل را دارم. از کودکی در هر مرحله ای قرار می گرفتم آرام و قرار نداشتم، مثلا به کاری با علاقه وارد می شدم و بعد از مدتی که آن کار را با هیجان انجام می دادم وسط کار، رها می کردم چون در عقل خودم هیچ سود بزرگی را در آن نمی یافتم، انواع سرگرمی ها، کارهای هنری و ... حتی مطالب دروس را از ابتدایی تا انتهایی وقتی در ذهن خودم علتی برای یادگیری آن نمی یافتم رها می کردم البته برای پیدا کردن علت بسیار تلاش می کردم ولی یا علت هایی که دیگران بیان می کردند برایم قانع کننده نبود و یا در مواردی اصلا صاحب نفسی نبود که من از او علت را بیابم و خودم هم که عقل ناقصی داشتم در نتیجه کار را رها می کردم. به هر سختی دیپلم را گرفتم ولی در دانشگاه در رشته شیمی محض دو سال درس خواندم و رها کردم بعد وارد مهد قرآن شدم. ۳ جزء حفظ کردم، گمشده خودم را آنجا هم نیافتم چون عمده توجه به ظاهر قرآن بود، آن را نیز رها کردم هر چند تا الان هنوز علاقه حفظ در وجود من هست و به سراغ حوزه رفتم، الان ده سال از آن زمان که شروع می کردم گذشته، صرف و نحو و منطق و مبادی عربی را به هر مشتقتی بود خواندم (مشقت می گویم منظورم تمکین نکردن نفس خودم است از یادگیری کلیاتی که در حوزه می آموختم چون روحم به دنبال مطالبی بود که در مطالب کتاب ها آنها را نمی یافتم) البته شایان به ذکر است که از ۱۸ سالگی برخی کتب شهید دستعیب، شهید مطهری و علما و صاحب نظران دیگر را برای رسیدن به مجهولاتم خواندم و بسیار در این زمینه نسبت به قبل خودم پیشرفت کردم خلاصه الان در سن ۳۰ سالگی دچار کثرت گرایی شدید شدم. طوری که حرکت برآیم ممکن نیست و قدرت تشخیص ندارم. می دانم درس خواندن در حوزه مرا به سمت کلیات می برد که جزییات از آن فهمیده می شود. از طرفی مطالعات خودم که از جزییات شروع شد الان دارم به همان کلیات که در فلسفه هست و من هنوز در حوزه نخواندم، می رسم و از طرفی به شدت به رعایت حقوقی که نسبت به شوهر و فرزندان دارم آگاه و پایبندم با توجه به اینکه در راه پیش رو هر روز دروس حوزه سنگین تر می شود و امکان مطالعات آزاد از من سلب می شود در کنارش خانه داری و همسر داری، نمی دانم حوزه را که به صورت غیر حضوری است رها کنم و به همان مطالعات مورد علاقه خودم برسم. (یعنی حرکت از جزییات به کلیات) یا مطالعات را (خلاف میل باطنی من است) رها کنم. البته واقف به این مساله هستم که نهایت مطالعات خودم تنها به رشد خودم می انجامد و نهایت حوزه زمینه رشد جامعه را برایم فراهم می کند و همین سعادت بزرگ را از دست می دهم. در مطالعات متفرقه هم سیر خاصی ندارم بلکه هر مطلبی ذهنم را در گیر کند مطالعه می کنم و به شدت دایره مطالعاتم گسترده است از نظر نویسنده ،کتب شما، خانم لطفی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، سیر و سلوک علما و بزرگان، علامه حسن زاده و .... می شود به من بگویید چگونه مشکل خود را حل کنم تا بتوانم از این کثرت ها رها شوم و به راه خودم ادامه دهم و البته سوال را قبلا به نحو دیگری از شما پرسیدم گفتید با برنامه ریزی کار درست می شود، ولی هر کار کردم نمی توانم با مسولیت های دیگر که دارم بین مطالب درسی و غیر درسی جمع کنم و دچار پراکندگی نشوم. به شدت در روحم عجله برای رسیدن را حس می کنم و آرامش ندارم و فقط مطالعه مرا آرام می کند، آیا این هوای نفس من نیست که مرا از درس خواندن نهی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سنّ سی‌سالگی، سنِ سرزندگی برای درک حقایق است. اگر در کنار مدیریت عاطفی خانه به عنوان یک مادر به مباحثی که روحِ کلی دارد مثل فلسفه و عرفان رجوع فرمایید، راهی به سوی حقیقت برای اُنس با تفسیر شریف المیزان و روایات اهل‌البیت «علیهم‌السلام» در مقابل شما می‌گشاید. و با حوزه ی علمیه همان اندازه ارتباط داشته باشید که بستر فعالیت های شما در آن فراهم باشد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها که بر روی سایت هست، به غیر از کتاب «خویشتن پنهان» خوب است دنبال بفرمایید. موفق باشید

23158
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: شرمنده که با حالی این چنین این نوشتار را خدمتان می نویسم. خودم از وجود خودم شرمسارم چه برسد به پروردگار عزیز، مهربان و رحیم خودم. او که غایت آمال من است ولی من لیاقت او را ندارم، ولی نمی دانم چرا باز مرا می پذیرد. اینکه من عاشق اویم بحثی نیست، این که او با آن همه عظمت چرا باز مرا قبول می کند سوال است. من جوانی هستم که پاس درس های شما از نوجوانی و بعد علامه مصباح و آقای جوادی و ... بزرگ شدم. سطوح ابتدایی و متوسط و بعضا عالی مباحث اندیشه ای را با جدیت خدا کمکم کرد جلو بردم. خدا مرا به آرمان های بلندم رساند، ولی استاد بنده دچار یک مشکل اخلاقی نا خواسته ام، دیگر از دست خود خسته شده ام. ای کاش می شد از هستی به عدم می رفتم که این قدر خجالت زده نبودم. واقعا بعضی مواقع دیگر رویم نمی شود یاد خدا کنم از خجالت! در دوران جوانی قرار دارم، در اوج غرایز ... خود بهتر می دانید. در طول این جوانی ام به خاطر شرایط جسمی ناخواسته ام و بلوغ ام و طبع گرمم فشار های جنسی نابود کننده ای را تحمل کرده ام. فشار هایی که اوضاع جامعه و رسانه ها آن را ریشه کن تر می کند. گاهی دیگر آن قدر به اوج می رسد که خودم را باید حبس کنم که نکند خطایی از من سر بزند. به شدت تلاش کرده ام برای شغل و ازدواج ... شغل هم پیدا کرده ام. ماشین هم دارم، منزلی هم هست لکن تلاطم های بی امان اقتصادی نمی گذارد این ازدواج سر بگیرد. فشار سربازی و درس هم مضاعف می شود. باور کنید چند سال پیش از فشار بیماری روحی گرفتم. به خدا دیگر از توبه کردن پیش خدا هم خجالت می کشم. او عالی ترین است. هدف من است. مخاطب عاشقانه های زیارت امین الله و مناجات شعبانیه و دعای کمیل من است . لکن از درون من، این قواهای سرکش نابودم می کند. من که خود نخواسته ام این قوا ها را داشته باشم که حال اینگونه مرا له کنند. غرض اینکه همین حالا هم که این را می نویسم با چشمی گریان می نویسم. دیگر نتوانستم تاب بیاورم. بعد از چندین سال فشار دارم خدمتتان حرف هایم را می گویم. بنده بین این فشار های سنگین بین دوراهی ها گیر می کنم. بین بد و بدتر. گناه کبیره ای که مانع از اکبر است. وقتی فشار ها اوج می گیرد چند روزی با آن شدید درگیر می شوم و زندگی ام را محتل می کند تا اینکه در نهایت برای اینکه خدای نکرده به واقعیت در بیرون منجر نشود مجبور به انجام گناه کبیره ی دیگری می شوم که تلفات اش کمتر است. باور کنید زندگی ارزشی دارم، بنیاد های عقیدتی هم محکم است، با نامحرم هم ابدا ارتباطی ندارم، حتی به هم کلاسی هایم که دخترن سلام هم نمی کنم، اما چه کنم. اگر این کار را نکنم می ترسم اختیار از دست بدهم و ارتباط گرفتنم با نامحرم شروع شود و در قعر گناه فرو روم. اینها که می گویم عین واقعیت است. به دکتر مراجعه کردم که چه کنم. آن ها هم حرفی نداشتند. آخر چرا ما باید در بهترین ایام عمرمان به اجبار برای دوری از یک بدبختی بزرگ تر دچار این شویم. هر بار که این گونه می شود بعد از آنکه این غرایز آرام شد یا به گلستان پناه می برم یا علامه مجلسی و گریه و توبه و ... باور کنید راه فراری ندارم. اما این عذاب وجدان نابودم می کند . اینکه یگر نمی توانم به پروردگارم برسم. اینکه چه قدر بدبختم. اینکه از آرمان خلقتم دور می شوم. اینکه چگونه دیگر با امام زمانم و حضرت زهرا سخن بگویم. ای کاش می شد، ای کاش می شد برخی چیز ها را از درون خود حذف کرد. استاد! آیا خدا دیگر مرا عین گذشته قبول می کند؟ عین زمانی که پاک بودم؟ یا اینکه سر به بیابان بگذارم؟ تصور اینکه چگونه بی خدا زندگی کنم برایم از هزار جهنم بد تر است. فکیف اصبر علی فراقک؟ هم از عمق دل از خود و عملم بیزارم هم راه دیگری نیست. آخر مگر خودتان به ما یاد ندادید او غایت ماست. من این را با دل خود دیدم، لکن حس می کنم با این اوضاع نمی توانم به او برسم. پس دیگر این بودن به چه درد می خورد؟ باور کنید من برای اینکه در راهش بمانم چه قدر تلاش کردم که کار خودم را در جهت نیار های اساسی انقلاب بگذارم. در میدان های مختلف موفق شدم به لطف خودش، لکن در این میدان شکست می خورم. هم از دوری از او می ترسم، هم از زندگی آینده ام. آخر چه کنم؟ هزاران چهله گرفتم ولی در آخر غلیان غرایز مرا می کوبد. استاد آیا به آن زندگی آرمانی می رسم؟ آیا خدا مرا می بخشد؟ من به اختیار اینگونه نشدم. من چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اولاً: به لطف الهی با کمی حوصله و امید به رحمت پروردگار از این بلیه نجات می‌یابید و آن نوع پاکی که به دنبال آن هستید به سراغ‌تان می‌آید. ثانیاً: با همین دست و فرمان که از گناه فراری می‌باشید و می خواهید ذیل شخصیت امامان معصوم «علیهم‌السلام» با خداوند مرتبط باشید؛ گناهان‌تان را به پای کسانی می‌گذارند که عامل این فضا شده‌اند اعم از آن‌هایی که شرایط ازدواج را برای جوانان سخت کرده‌اند و آنهایی که شرایط تحریک‌کننده‌ی جنسی را فراهم می‌آورند. مأیوس نشوید. یادتان باشد اگر خود را با معارف الهی مثل مباحث معرفت نفس و رفقای خوب و ورزش مشغول کنید، قدرت واهمه آن‌قدر ضعیف می‌شود که شما بتوانید بر آن مسلط گردید. موفق باشید  

23145
متن پرسش
سلام: آقا ما چندین ماه است ک در زمینه ذهنمان ی چیزی مثل خوره اذیتمان می کند که حدود 4 ماه پیش اگه یادتان باشد هم یک همچین پیامی داده بودم قضیه از این قرار است: جو خانواده و اقوام ما یک جو ثروت دوست است یعنی اگر هم چیزی نداشته باشند، ملاکشان برای احترام به افراد پول انهاست، لذا خواه ناخواه من هم تشویق می شوم تمام زورم را بر روی کسب ثروت بگذارم. اما چون کمی بحث های شما را چشیده بودم، هی در این مدت فکر می کردم معادی هست، خدایی هست، عرفانی هست، ابدیتی هست، از طرف دیگر هم پدر و مادر، همه می گفتند فلانی که ۲ سال از تو بزرگتره الان تویوتا سوار میشه. امروز یک تصمیم گرفتم آقا پایش هم وامیایستم اگر که فقط شما بگید درسته، تصمیم گرفتم در حدی که پول گذراندن زندگیم در بیاد کار کنم و مابقی رو مطالعه و عبادت و صرف آمدن به جلسات شما کنم، حتی اگر از حد نرمال جامعه هم کم مایه دار تر باشم ولی فقط بر روی کتب عرفانی کار کنم چرا که مرگ نزدیک است. یعنی هدف زندگیم عرفان آیت‌الله قاضی باشه، آیا درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید هم ما باید نیاز طبیعیِ خودمان را به طور معقول با فعالیت‌های درست تأمین نماییم و هم آن‌چنان نباشد که همه‌ی زندگی ما ثروت‌اندوزی گردد. بسیار فکر خوبی است که با زمینه‌ی معنوی که دارید و مباحث معرفت عرفانی را دنبال کنید. موفق باشید

 

23123
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید. شما مثل پدر دلسوز و مهربانی هستین برای ما، خدا حفظتون کنه، استاد بعضی وقتا خیلی احساس دلتنگی می کنم برای خدا، تا از عشق و محبت از خدا هم صحبت میشه اشکم در میاد، انگار آتشی توی دلم روشنه، انگار حتی با قرآن و دعا و توسل هم این آتیش خاموش نمیشه و دوس دارم همه اش گریه کنم اونم بلند بلند، نمیدونم چه جوری آروم شم، میگم خدا میدونم از رگ گردن به من نزدیکتری اما بازم دلتنگتم، استاد چیکار باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر بد است که دل‌تان دائم هوای خدا را بکند؟! سعی کنید در بین بقیه‌ی افراد بلند گریه نکنید ۲. بدن‌تان را تقویت کنید، زیرا در چنین شرایطی اگر بدن ضعیف شود، واهمه غلبه می‌کند. خوردن عسل و ورزش خوب است. موفق باشید

23113
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی: من مشاور دینی در دبیرستان شاهد هستم، تعدادی از شاگردان درباره آیه 34 سوره نساء در رابطه با زدن زنان سرکش سوال داشتند و می گویند اگر دین اسلام، دین مهربانی و محبت است پس چرا به زدن زن توصیه کرده و این را بهانه ای کردن برای گریز از دین. من برای رفع این شبهه تفسیر آیه 34 را بصورت کامل برایشان شرح دادم ولی متاسفانه قانع نشدن و از من دلیل علمی و قانع کننده می خواهند. لذا خواهشمندم در این مورد من را راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح آیه‌ی مذکور عرایضی که در تبیین سوره‌ی نساء شد، پیش آمد مبنی بر این‌که آن نوع زدن که در آیه‌ی مذکور مطرح است مربوط به زنان ناشزه می‌باشد که از خانه بدون خبردادن طوری خارج شده‌اند که احتمال ارتباط با نامحرم در آن می‌رود و لذا قرآن خواسته است آن‌چه را باید محاکم قضایی اجرا کنند که آبروی خانواده به خطر می‌افتد را؛ همان همسر خانم اجرا کند وگرنه کجا شما یک مورد هم یافته‌اید که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» چنین برخوردهایی با همسرانشان داشته باشند؟! با این‌که بعضی از آن‌ها حرکاتی مقابل نظر پیامبر خدا انجام داده‌اند. موفق باشید 

23112
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مورد بچه دار شدن چه اهدافی را می توان دنبال کرد که بتوان آن را به عنوان هدفی والا دید، چرا بچه دار شویم؟ در صورت امکان فلسفی بفرمایید؟ چگونه می توانیم به گونه ای ببینیم که آن را یک وظیفه ببینیم و آیا اصلا وظیفه است یا راهی از راه های بندگی؟و استاد سوالی دیگر اینکه خیلی اهداف زندگی را که توجه کنیم خوب است انجام دهیم برای زندگی بهتر ولی واجب نیست و همین واجب نبودن آن ما را نسبت به آن بی میل می کند. مثلاً خودم خیلی علاقه به یادگیری زبان عربی و انگلیسی داشتم ولی وقتی با کتاب های شما آشنا شدم همه چیزو در آنها یافتم. چگونه بتوانیم چنین مواردی را تفکیک کنیم؟ البته جایی خواندم که بعضی علوم خود حقیقت است و برخی ابزار برای رسیدن به حقیقت است و هر دو عالیست ولی خب مسلما علوم حقیقتی را انتخاب می کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرزندان ما با توجه به نیّات ما، سعه‌ی وجود ما در عالم هستند و هراندازه نیّت ما پاک‌تر باشد برکات حضور ما در عالم بیشتر است، هرچند که فرزندان ما اختیار خود را دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند ۲. به هر حال ما باید مسائل خود را بشناسیم و مطابق آن برنامه‌ریزی کنیم. آری! اگر لازم است در راستای مسائلی که در پیش داریم زبان عربی یا انگلیسی بدانیم در آن صورت عمل می‌کنیم. موفق باشید

23102
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: آیا در امر انعقاد نطفه باید به مباحثی مثل قمر در عقرب توجه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی معتقدند روایت مربوط به این موضوع چندان محکم نیست، ولی از باب احتیاط عمل می‌کنند. موفق باشید

23088
متن پرسش
سلام: فرمودید هزار سال پیش به خاطر شرایط زندگی ائمه می فرمودند سزاوار نیست زن از خانه بیرون بیاید. ولی حالا اگر کسی از همین قضیه استفاده کند و بگوید بله طبق همین قاعده چادر و حجاب بخاطر شرایط آن دوران بوده و حالا لازم نیست، یا بگوید این که سفارش شده بعد از نماز عشا باید خوابید مربوط به شرایط آن دوران بوده و امثال اینها. چطور باید مرز بین اینها رو مشخص کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دین به خودی خود مشخص می‌کند کدام نکات ضروری دین است و کدام نکات، بر اساسِ شرایط به آن شکل گفته می‌شود و به همین جهت به اصطلاح می‌گوییم در بعضی امور دین، رخصت داده است مثل آن‌که حجاب را واجب می‌کند و در سوره‌ی نور بر آن تأکید می‌نماید. ولی این‌که شکل آن پوشش چگونه باشد بستگی به شرایط افراد و شرایط زمانه دارد. موفق باشید

23077
متن پرسش
سلام: توی دل من چه خبره؟ مقصر این غوغا و آشوب کیه؟ اصلا من کیم؟ چی کارم؟ خاصیتم چیه؟ چرا به جای شور و نشاط جوانی یک پسر 20 ساله (حدودا) باید بار ها و بار ها حتی در حین مطالعه، کارمو قطع کنم و به یه گوشه نگاه کنم و تو فکرهای آزار دهنده غرق بشم و بعدش نتیجش بشه پشیمونی و ناراحتی... باطنی پر از حزن و ظاهری شاد و خندان... اما این حزن، آن «حزنه فی قلبه» نیست و این شادی، «بشهه فی وجه» نیست... اگر این گونه بود که شکایتی نداشتم، از وقتی که یادم میاد مثل بچه ها با من رفتار شد و به قول دوستام شدم مرغ (نه خروس) کار خونه ای! خنده داره، در محله که با پچه های محل بازی می کردیم فوتبال بلد نبودم لذا مجبور بودم در خانه بازی های تیم ها را نگاه کنم تا بعدش خبر بدهم که؛ بچه ها بازی یک دو شد! و آنها بخندند و بگوید منظورت دو یکه؟ (البته هنوزم متنفرم از این که ۹۰ دقیقه وقت با ارزش رو هدر بدم پای یه مسابقه) مجبور بودم تا دوستان رو اجبار کنم که یک بازی بکنیم که من دوست دارم! کمبود های خودمو اونجا جبران می کردم. بزرگتر شدم و همین روال مسخره ادامه داشت. هر چه والدین می گفتند باید اجرا می شد و در غیر این صورت هم من احساس بدی داشتم (چون دیگر با این روش تربیتی خو کرده بودم) و هم آنها ناراحت می شدند و دعوایم می کردند. سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم هم کلاسی هایم بعضی شب ها با هم قرار می گذارند و بیرون می روند و خوش می گذرانند، این برایم جالب بود. آخر آنها بدون پدر و مادر چطور بیرون خونه می روند؟ اصلا وقتی می روند چه می کنند؟ یعنی بستنی می خورند بدون مادر؟ چرا من نمی توانم بروم. عادت داشتم (الانم کم و بیش دارم) یک‌کاغذ بر می داشتم و می نوشتم. گاها این کاغذ ها را پیدا می کنم و می خوانم: چرا من نمیتونم برم؟ چرا من اینجا زندانی ام؟ چرا اونها عین یک مرد اند و من مثل یک دختر بچه؟ چرا با آنها مردانه رفتار می شود و با من دخترانه و بچگانه؟ و هزاران حرف دیگر. به دبیرستان آمدم و گاها گوشه گیر و تنها گاها در اشتباه انتخاب دوست، به دنبال مسائل مذهبی و عرفانی بودم و هستم و خودم را سرگرم اینها کردم که الحمد لله خیلی عالیست! و عالمی دارد برای خودش و بهتر از آن نیست اما مسئله این است که پسر 20 ساله دیگر نه دختر است و بچه و نه نوجوان که یک مرد جوان است. حق انتخاب دارد و آزادی عقیده دارد و تعصب و غیرت. آرزو دارد و خیال. انتظار دارد و احترام. اما من «احترامی» که می گذارند فقط به جهت نام بلند خانوادگی ام و عقاید مذهبی ام است و هر چه برایم از جایشان بلند شوند به خاطر دین خداست. «انتظار» دارم گاهی به حرفها و خواسته هایم گوش دهند و احتیاجاتم را فراهم کنند و به نظرم احترام بگذارند، تابستان بعد کنکور لعنتی گفتم کربلا (که نرفته ام) یا مشهد (که سالها پیش رفته ام) برویم اما هر جا که بقیه خانواده گفتند رفتیم و من ماندم و حسرت مشهد که با بسبج مسجد و دوستان مسجد بروم و نشد که نشد یعنی نگذاشتن که بشه. «حق انتخاب و آزادی» اگر زمان ممد رضای پهلوی لعین (معتقدم کلمه شاه براش بی معنیه) بود برای منم هست؟! هر جا والدین گفتن من باید برم و هر چه گفتند بپوشم و هر چه خواستند بکنم. از طعنه های دوستان (حتی مسجدی هایشان) خسته شدم. به شوخی می گویند فلانی باید آن قدر کتکت بزنیم که بدنت محکم شود شاید از مرغ کارخونه ای لوس شدی مرغ خانگی قوی تا بینم کی بشی خروس. شما هم بخند استاد چون خودمم الان لبخند تلخی رو لب دارم که از صد فحش بدتر. حالم بهم میخوره از زندگی ماشینی و تکراری. من حتی نمیتونم با بهترین دوستام هم درست ارتباط برقرار کنم اینقدر بهم محبت میکنن که نگو ولی واقعا انگار لال میشم و نمیتونم جواب محبت هاشونو بدم ولی توی تنهایی خودم هزار بار تمرین می کنم که مثلا فردا به فلانی چی بگم. ولی فردا هم میرسه و من میمونم و محبت های بقیه و زبون خشک خودمو تربیت خونه ما. بیشتر از این ادامه نمیدم ولی حسرتش به دلم موند یکی به حرفام کااااامل گوش بده و آخرش یه جوابی بده که مشکلم حل بشه. استاد عزیزم دوست دارم. میدونم شاید حوصله و وقت خوندن این حرفا رو نداری ولی ترا خدا الان نیایی فقط دو خط جواب بنویسی اونم با یه ادبیات سنگین و ارجاعم بدی به کتاب که من تقریبا کل کتب شما رو تقریبا کامل خوندم. خدا قوت. ممنون. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بد نیست به این فکر کنید که روحیه‌ی خودتان، روحیه‌ای است که نمی‌تواند غیر از این باشد. به همین جهت آن وقتی هم که می‌خواهید مستقلاً تصمیم بگیرید و جواب محبت دوستان را بدهید آن عملی را که انتظار داشتید نمی‌توانید از خود نشان دهید.

به این فکر کنید که خودتان را باید درست پیدا کنید. بالاخره شما نمی‌توانید مثل همکلاسی‌هایتان که آن‌ها هم والدین‌شان مانع آن بودند که شبانه از خانه بیرون بزنند و به قول شما بروند بستنی بخورند؛ یاغی‌گری کنید. شما روحیه‌ی دیگری دارید، خودتان را درست بشناسید و با خودتان کنار بیایید و بالاخره شما این هستید که هستید، و فکر نمی‌کنم چیز بدی باشد. به یاد علامه‌ی طباطبایی افتادم که هرگز نمی‌توانستند امام خمینی باشند، ولی سعی کردند علامه طباطبایی باشند. موفق باشید

23057
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: لطفا راهکاری برای مبارزه با عادت پرخوری و ریزه خواری وتوفیق بر کم خوری بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم خوب است سری به کتاب «روزه؛ دریچه‌ای به عالم معنا» بزنید. موفق باشید

23027
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در دیدار رهبر با مدال آوران مسابقات پاراآسیایی شاهد بودیم که ایشان در بخشی از سخنان خود به حضور بانوان چادری اشاره کردند و این حرکت را ارج نهادند و آن را قدرت نمایی فرهنگی خواندند و حرکتی در جهت جنگ اراده ها دانستند. سوال اینجاست که چرا با وجود اینکه در سال های گذشته نیز بانوان چادری در این مسابقات حضور داشتند به این شکل مستقیم خطاب نشدند، چه تحلیلی در پس این حرف رهبری و خطاب مستقیمشان وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید پیش نیامده و شاید احساس کردند باید در حال حاضر بر این امر تأکید شود تا از آن غفلت نگردد. موفق باشید

23018
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون از اینکه هستید خدا رو صد هزار مرتبه شکر. من خیلی علاقه به مباحث شما داشتم و بعد از انتخاب رشته برق توفیق آشنایی با شما رو پیدا کردم بعد از مطالعه بعضی از مباحث علاقمند به تغییر رشته به روحانیت شدم ولی انگار که حسی می‌گفت که علومی که از شما مطرح می‌شد این نیست که مختص روحانیت باشد و می شود آن را در اعماق قلب با همین مباحث تا بی کران ها اوج گرفت، بعد از مطالعه انسان و انتخاب برتر و معرفت النفس و حقیقت نوری اهل البیت و برهان صدیقین و حرکت جوهری و مباحث ذیل شخصیت امام خمینی و مکارم اخلاق و برخی جزوات و نهج البلاغه که انگار که همه ی عالم و راه هایش نهج البلاغه است، استاد عزیز دچار احساسی شده ام که خیلی از علایقم برای زندگی مثلاً رویاهایی که برای کار و خرید و ماشین و بسیاری چیزها داشتم تاثیر گذاشته، مثلاً مدام فکر می کنم که مرگ با من است ولی نه مرگی که از آن بترسم؛ احساس می کنم اگر این حس زیادتر بشود اطرافیانم رنج می‌برند و ببخشید حتی باعث شده مقایسه ای درون خودم نسبت به حتی دوستان مومنم بکنم که چرا اینگونه عمل می کنند، ببخشید بطوری این خندیدنها و بازی های دنیایی، سینما، پارک و... خییلی از اینها برایم جذابیت ندارد که مثل بعضی از دوستانم سر و جان برایش بشکنم ولی از این احساس نگرانم که نکند باعث دوری از دوستان و قطع رابطه بشود. شبها موقع خواب یک حسی می‌گوید دیگر امشب می میرم و یا موقع نماز، غذا خوردن می‌گویم طوری عمل کن که صحیح باشد و این آخرین زمان های زنده بودنته. ببخشید خیلی پرحرفی کردم حلال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که انسان وسعتی بیابد و خود را تا ابدیت احساس کند، احساسی بس مبارک و ارزشمند است. ولی با این‌همه باید با دوستان و خانواده رابطه‌ی عادی خود را حفظ کنید. باید آن‌ها را رعایت کرد و انتظار زیاد از آن‌ها نداشت. به این روایت فکر کنید که مولایمان علی «علیه‌السلام» در حکمت ۳۳۳ در تعریف مؤمن فرمودند: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَیْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْ‏ءٍ نَفْساً- یَکْرَهُ الرِّفْعَهَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَهَ- طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ- کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَکُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِیقَهِ لَیِّنُ الْعَرِیکَهِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ« شادمانى مؤمن در چهره و غم وى در دل است، سعه صدرش از هر چیز بیشتر، و نفسش از هر چیز خوارتر است، از گردنفرازى بیزار است و خودنمایى را دشمن مى ‏دارد. غمش طولانى، همتّش والا، خاموشى ‏اش بسیار، و تمام وقتش مشغول است سپاسگزار، و بسى بردبار و در اندیشه فرو رفته است، در دوستى با دیگران امساک مى‏ ورزد، خلق و خویش نرم و طبعش رام است. اراده ‏اش از سنگ سخت محکمتر است با این که از برده‏ اى متواضع تر است. موفق باشید  

23010
متن پرسش
سلام و عرض ادب کوتاه سخن می گویم استاد گرامی: 6 سال پیش سیر مطالعاتی شما را شروع کرده بودم و لذت می بردم تا اینکه امر ازدواج و پس از آن تولد فرزندان و کار اداره فراغت بال را کاملا از من گرفت. دوست دارم دوباره شروع کنم به لطف الهی. از طرفی همسری دارم کم توجه به مسائل دینی و انجام واجبات که حتی نمازهای یومیه را با یاداوری من و یکی در میان می خواند نمی دانم چکار کنم؟ نگران آینده ی مذهبی دخترانم هستم که نکند آنها هم به این فرهنگ عادت کنند. گاهی اوقات به جدایی فکر می کنم ولی وابستگی عاطفی فرزندان مانع از این کار می شود. بفرمایید چه کنم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مأوای زندگی دینی بدون هرگونه افراط و تفریط و اضطرابی می‌توانید فرزندان خود را تربیت کنید و به همسرتان هم کمک نمایید. به مأوای زندگی دینی فکر کنید و نه به جدایی. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!