بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6119
متن پرسش
سلام.خدا را چطور برای بچه تفسیر کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در قسمت «من کو؟» عرایضی داشته‌ام. شاید کمک کند. موفق باشید
6095
متن پرسش
سلام علیکم .عید سعید غدیر را به شما استاد گرامی تبریک عرض مینمایم سوال اول : من با علاقه ی بسیار زیادی که به کتاب و مباحث ده نکته در معرفت نفس داشتم به احادیث زیر برخود کردم که نظرم کمی سست شده است اگر میشود کمی برایم توضیح دهید الامام‌ الجواد علیه السلام: ان‌ّ ماسوی‌ الواحد متجزّی‌، و الله‌ واحد أحد لامتجزی‌، ولا متوهم‌ بالقلّة و الکثرة ـ جز خدای‌ یگانه‌ و واحد، همه‌چیز دارای‌ جزء است‌ و تنها خداوند یکتا و یگانه‌ است‌ که‌ نه‌ جزء دارد و نه‌ قابل‌ توهم‌ به‌ کمی‌ و زیادی‌ است‌. کافی‌۱/ ۱۱۶، بحار الانوار ۴/ ۱۵۳ از امام‌ کاظم علیه السلام روایت‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: شخص‌ وقتی‌ به‌ خواب‌ می‌رود، روح‌ حیوانی‌ در بدن‌ او باقی‌ است‌ اما روح‌ عقلی‌ از بدن‌ او خارج‌ می‌شود. عبدالغفار اسلمی‌ از امام علیه السلام درباره آیه‌ «الله‌ یتوفی‌ الانفس‌ حین‌ موتها…» می‌پرسد، مگر آیه‌ بیانگر این‌ امر نیست‌ که‌ ارواح‌ همگی‌ هنگام‌ خواب‌ توسط‌ خداوند توفی‌ و نگاه‌ داشته‌ می‌شوند، آن‌ را که‌ بخواهد، نگاه‌ می‌دارد و آن‌ را نخواهد، باز می‌گرداند؟ امام علیه السلام فرمود: آن‌که‌ هنگام‌ خواب‌ نزد خداوند برده‌ می‌شود، ارواح‌ عقول‌ است‌ اما ارواح‌ حیات‌ در ابدان‌ باقی‌ مانده‌ و جز با مرگ‌ از بدن‌ خارج‌ نمی‌شوند… اصحاب‌ کهف‌ مثالی‌ از این‌ مسأله‌ هستند که‌ هنگام‌ خوابشان‌ روح‌ حیات‌ در بدن‌ آن‌ها باقی‌ بود و از همین‌ رو به‌ طرف‌ راست‌ و چپ‌ گردانیده‌ می‌شدند. بحارالانوار ۵۸/۴۳ الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً ـ روح‌ جسمی‌ رقیق‌ و لطیف‌ است‌ که‌ در قالبی‌ ضخیم‌ و غلیظ‌ (بدن‌) قرار گرفته‌ است‌. بحارالانوار 185/10 1 الامام‌ الباقر علیه السلام: ان‌ العباد اذا ناموا خرجت‌ ارواحهم‌ الی‌ السماء فما رأت‌ الروح‌ فی‌ السماء فهوالحق‌ و مارأت‌ فی‌ الهواء فهو الاضغاث[۱۴] ـ وقتی‌ که‌ بندگان‌ خدا به‌ خواب‌ می‌روند، ارواح‌ آن‌ها به‌ سوی‌ آسمان‌ صعود می‌کند؛ پس‌ آنچه‌ روح‌ (از رویا و خواب‌) در آسمان‌ ببیند، رؤیایی‌ صادق‌ است‌ و آنچه‌ در هوا می‌بیند، خواب‌ آشفته‌ و بدون‌ تعبیر است‌. بحارالانوار 61/31 ۵ـ الامام‌ علی علیه السلام: ان‌ الله‌ خلق‌ الارواح‌ قبل‌ الاجساد بالفی‌ عام‌، فاسکنها الهواء فمهما تعارف‌ هناک‌ ائتلف‌ هیهنا و مهما تناکر هناک‌ اختلف‌ هیهنا ـ خداوند ارواح‌ آدمیان‌ را دو هزار سال‌ قبل‌ از اجساد آن‌ها آفرید و آن‌ها را در هوا جای‌ داد؛ پس‌ ارواحی‌ که‌ در آنجا به‌ یکدیگر انس‌ گرفتند، در اینجا نیز انس‌ می‌گیرند و دوست‌ می‌شوند و ارواحی‌ که‌ در آنجا از هم‌ فاصله‌ گرفتند، در اینجا نیز با هم‌ دشمن‌ می‌شوند. بحارالانوار 61/41 ۶٫ ان‌ الله‌ خلق‌ الروح‌ و جعل‌ لها سلطاناً فسلطانها النفس‌ فاذا نام‌ العبد خرج‌ الروح‌ و بقی‌ سلطانه‌ فیمر به‌ جیل‌ من‌ الملائکة و جیل‌ من‌ الجن‌، فمهما کان‌ من‌ الرؤیا الصادقة فمن‌ الملائکة و مهما کان‌ من‌ الرؤیا الکاذبة فمن‌ الجن‌ ـ خداوند متعال‌ روح‌ را آفرید و برای‌ او سلطان‌ و اقتداری‌ قرار داد که‌ عبارت‌ است‌ از نفس‌. پس‌ هرگاه‌ بنده‌ به‌ خواب‌ می‌رود، روح‌ از بدن‌ او خارج‌ می‌شود و سلطنتش‌ [بر بدن‌] باقی‌ می‌ماند؛ در این‌ هنگام‌ روح‌ با فوجی‌ از فرشتگان‌ روبرو می‌شود و با فوجی‌ از جنیان‌؛ پس‌ آنچه‌ رؤیای‌ صادقه‌ است‌، از جانب‌ فرشتگان‌ [به‌ او القاء شده‌] است‌ و رؤیای‌ کاذبه‌ از جانب‌ جنیان‌ است‌. سوال دوم : استاد اگر به احادیث بالا و مخصوصا حدیث امام جواد دقت کنید میگوید جز خدای یگانه همه چیز دارای جزء است پس چطور میتوان گفت که نفس ناطقه لیس کمثله شی است ؟ و با چه منطقی میتوان کلام یکی از عرفا که اخیرا گفته بود لاتاخذنی سنه ولانوم را توجیه کرد؟اینکه برخلاف حرف امام میشود . سوال سوم : در احادیث به وفور دیده میشود که اهل بیت از تفکر در ذات خدا نهی کرده اند و فرموده اند هرکس به ذات فکر و اندیشید هلاک میشود . حال چرا فلسفه اسلامی نقطه ی تکیه اش و تمام حرف اش صحبت از ذات است ؟ سوال چهارم : و اما در احادیث دیگر به چشم میخورد که پیامبر خصوصیت جسمی جبرئیل را هم ذکر کرده و حتی تعداد بال های او را هم گفته است و از این دست احادیث زیاد است که خصوصیت جسمی ملائک ذکر میشود . وقی پیغمبر میگوید جبرئیل نزدیک به سیصد تا یا سیصد هزار تا ( دقیق یادم نیست ) پز داشت آیا بازهم میتوان گفت جبرئیل مجرد است؟ سوال پنجم : در خصوص اینکه خداوند در تمام مکان ها و زمان هاست . من هرچه فکر کردم نمیتوانم قبول کنم . زمان و مکان خلق شده به دست خداوند است پس محدود است و خدا در محدود نمیگنجد . پس اینکه خداوند فرموده است همه جا با شما هستم فکر کنم یعنی اینکه خداوند با قدرت و تسلطی که دارد بر همه چیز احاطه دارد نه اینکه همه جا با شخص باشد . چطور نامتناهی ( خداوند ) در متناهی ( زمان و مکان ) جای میگرد ؟ سوال ششم : خداوند خود خالق وجود است پس چطور میتوان خود واژه وجود را برای خداوند به کار برد؟ و به نظرم یک مشکل فلسفه اسلامی همین است که خواست خدا را زیرواژه وجود تعریف کند . چون وجود لایتناهی ( خدا ) را ذیل متناهی( وجود) رسم کردن جالب نیست . چطور میتوان کوزه را از دریا پر کرد . حال واژه وجود به مثابه کوزه و بلاتشبیه خداوند به مثابه دریا . به نظر من این جمله بهتر است که" وجود خدا دارد" , نه اینکه "خدا وجود دارد" .خدا قطعا وجود دارد . چون خود وجود را خدا بوجود آورده است . مثلا خداوند خود خالق مکان است .مگر میتوان گفت مکان خدا کجاست ؟ و خود خالق زمان است مگر میتوان گفت از چه زمانی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از سؤالاتتان در صورتی که بحث معرفت نفس را ادامه می‌دادید حل می‌شد. زیرا در بحث معرفت نفس، نظر به جنبه‌ی مجرد انسان می‌شود بدون آن‌که در آن بحث به جنبه‌های دیگر آن نظر شود، در حالی‌که انسان در روایات از جنبه‌های مختلف مدّ نظر قرار می‌گیرد و این‌که حضرت جواد«علیه‌السلام» می‌فرمایند: حضرت اللّه «واحدٌ اَحَدٌ لا متجزی» یعنی حضرت اللّه، یگانه‌ای هستند که هیچ موجودی در کنار آن نمی‌تواند وجود داشته باشد و او جزءپذیر نیست و به زیادی و کم توهم نمی‌شود. در حالی‌که وقتی بحث نفس ناطقه یا هر مجرد دیگری مثل ملائکه می‌شود همین‌که هرکدام غیر دیگری هستند نشان می‌دهد که هرکدام جنبه‌هایی دارند که دیگری ندارد و از این جهت در یگانگی مطلق نیستند که نفی غیر کنند ولی اَحدبودن خداوند به تعبیر علی«علیه‌السلام» یعنی یکی که دومی در کنارش نیست. به هرحال این روایات هرکدام نوری از انوار توحید را در مقابل ما می‌گشاید که برای فهم آن‌ها نه‌تنها فلسفه‌ حجاب نیست بلکه کمک‌کننده است. به‌خصوص که در نتیجه‌گیری‌هایی که کرده‌اید یک خطای بزرگ را متوجه نشده‌اید. آن‌جایی که می‌گویند خداوند با قدرت و تسلط‌اش همه‌جا هست نه این‌که همه‌جا با شخص باشد. این حرف شما به این معنا است که ذات خدا از صفات او جدا است که در فلسفه و کلام به این نگاه اشکال اساسی دارند چون معنای این حرف آن است که ذات خدا از کمالاتش خالی است. در ضمن این در مباحث معرفت نفس بحث می شود که باید بین مزاجی که در حین خواب بدن را تدبیر می کند با روحی که در حین خواب از بدن جدا می شود فرق گذاشت که این موضوع در زبان روایات به صورتی دیگر مطرح است که جای بحث آن در این جا نیست .موفق باشید
6049
متن پرسش
سلام.آیا شما آیت الله فائزی را می شناسید که مرحوم شده اند؟از شما خواهش می کنم چند خط راجع به ایشان بگویید و بگویید کار اصلی ایشان در زمان حیاتشات چه بوده و چه اثری از خود بر جای گذاشته اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده ایشان را نمی‌شناختم. موفق باشید
6052
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محبوب بنده با یک نوجوان 16 ساله که بسیار ساده است و پایه فکری قوی ندارد ارتباط دارم و مشکلم این است که این جوان بسیار راحت تحت تاثیر افکار و عقائد دیگران که بعضا ناسالم هستند قرار میگیرد و موجب جدایی موقت او از من میشود.و در واقع تمام زحمات بنده به این شکل هدر میرود.بنده نزدیک 10 الی 11 ماه است که به صورت خاص با این فرد در ارتباط هستم و از تمام مسائل و مشکلات او(مشکل شدید خانوادگی که بی مهری فراوان از طرف تمام افراد خانواده میبیند و خانواده پایه مذهبی محکمی ندارد و پدر و مادر هم جدا شدند و به نوعی با کمبود محبت مواجه است،مشکل مالی،مشکلاتی که اقتضای سن اوست و....)حقیر سعی کردم که نماز ایشان و پایه مذهبی او را محکم کنم که به لطف خدا موفق هم شدم و تاثیرات مثبت دیگری هم مثل بهتر شدن وضعیت درسی و غیره هم روی او داشتم.محبت فراوان نثارش میکنم از طریق مختلف تا انشالله کمبود محبت نداشته باشد اما همانطور که گفتم علی رقم علاقه ای که به من دارد منتها هر چند گاهی ارتباطش را قطع یا کم میکند و شاخه به شاخه میپرد به اصطلاح.خیلی نگران هستم شما لطفا و خواهشا بفرمایید چه کنم که شدیدا گیر افتادم.در ضمن میخواستم با راهکاری این علاقه ای به من دارد رو محکمتر و عمیقتر کنم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی نمی‌دانم شاید مباحث کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را با او در میان بگذارید تا بتواند با عمق بیشتری زندگی خود را معنا کند و در شما دیگر نگران تزلزل او نباشید. موفق باشید
6000
متن پرسش
سلام علیکم استاد نظر شما درباره بیمه چیست ؟از این جهت که بیمه سلب نگاه توحیدی اشخاص را رقم میزند . شخصی که بیمه ماشین اش تمام میشود از فردا میگویی چرا سوار ماشین ات نمیشوی ؟ میگوید بیمه اش تمام شده است . تا میخواهد ازدواج کند میگوید وای اگر بیمه نکنم پس آینده خانواده ام چه میشود . یا شما با عباراتی از قبیل اینکه ( خوبه که همین پول بیمه هست , خوبه که همین آب باریکه هست , مجبورم پول بیمه بریزم تا فردا راحت باشم , اگر بیمه نکنم فردا که پیر شوم چه کسی خرج من رو میدهد ) این ها جملاتی هستند عذاب آور . وقتی اینها را از مردم میشنوی و بعد جمله جناب ابوذر به امیرالمومنین را به خاطر میاوری که فرمود یا امیرالمونین علی (علیه السلام) من بر این عقیده هستم که اگر زمین مس شود خدا روزی بنده اش را می رساند . و سپس حضرت امیر او را تحسین کرد .حال نگاه مردم ما کجا و نگاه توحیدی ابوذر غفاری (ره) کجا ؟ حال میخواستم نظر شما را درباره بیمه بدانم . آیا این کار صحیح است که هر ماه مقداری از پول خود را به شرکتی بدهیم ؟ بهتر نیست که همان پول را خرج ایتام کنیم تا حضرت حق ما را بیمه کند ؟ یا به نظر شما بیمه یک وسیله و استفاده از اسباب است ؟ میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با نظر شما موافقم ولی فعلاً با کسانی که این اندازه به اسباب‌های وَهمی امیدوارند نمی‌توانید بحث کنید. موفق باشید
5988
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد شبهه ای در باب تناسخ به ذهنم رسیده است و آن این که اگر حیات طبیعی در این دنیا تحت تدبیر و فعالیت عقول مجرد است، انسانی که عقل مجرد شود میتواند با تصرف در عالم طبیعت مجددا در آن متولد شود در حالی که زندگی دنیایی قبلی خود را نیز به یاد می آورد. بدیهی است که در این صورت، نفسِ بدنِ جدید، قوه محض نخواهد بود و از همان کودکی با یک سِری فعلیت ها به دنیا می آید که آن فعلیت ها در مقام عقلی اش از حیات دنیایی قبلی محفوظ مانده است. در بحث هایی که با قائلین به تناسخ دارم شواهدی هم از کودکانی که مرده اند و با بازگشت به دنیا زندگی قبلی خود را به یاد دارند ارائه میکنند. البته همه این ها گزارشات افرادی است که مدعی اند این ها را با چشم خود دیده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی که عقل مجرد شده مگر بیکار است خود را گرفتار بدن کند؟ تصرف بر طبیعت ربطی به داشتن بدن و فعلیت یافتن به وسیله ی بدن ندارد. در مورد موضوع احساسی که اهل تناسخ نسبت به دوران قبل از تولد خود دارند باید آن را به القائات شیطان نسبت داد و تصوراتی که شیطان در ذهن این آدم های ساده ایجاد می کند. موفق باشید
5985
متن پرسش
با سلام لطفا در مورد منع ورود بچه ها به مساجد یا مکان هایی که ذات دارند چند منبع برای پژوهش معرفی نمایید د رغیر این صورت لطفا توضیحاتی در این زمینه بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیخ صدوق‏ در من لا یحضره الفقیه‏ از قول رسول خدا آورده: « جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمْ صِبْیَانَکُمْ وَ مَجَانِینَکُمْ وَ رَفْعَ أَصْوَاتِکُمْ وَ شِرَاءَکُمْ وَ بَیْعَکُمْ وَ الضَّالَّةَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَام‏ ‏» از ورود اطفال خود (که بى‏تمیزند) بمساجد اجتناب کنید و دیوانگان را مطلقا بمسجد راه ندهید و نیز پرهیز کنید از اینکه صداى خود را بلند کنید یا آواز بردارید و در آنجا خرید و فروش نکنید یا محلّ معاملات قرار ندهید، و گمشده خود یا صاحبش را در مسجد مجوئید، و در مساجد اقامه حدود نکنید و بقضا اقامه احکام مکنید. و سزاوار است که از سرودن و خواندن شعر، و از نشستن‏ معلّم براى تأدیب کودکان و نشستن خیاط براى دوزندگى پرهیز شود.. باید روی این توصیه ها فکر کرد و علت آن را فهمید که در جاهایی عرایضی داشته ام. عمده آن است که متوجه باشیم در محل عبادت نباید زمینه ی ظهور شیطان را فراهم کرد تا آرامش محل عبادت را به هم بزند. موفق باشید
5961
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز؛ مقام معظم رهبری (حفظه الله) در بخشی از بیاناتشان در تاریخ 8/8/87 در جمع دانش آموزان و دانشجویان تشکلهای دانشگاهی بمناسبت 13آبان فرمودند: «فردای این کشور، فردای این ملت، به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است. احساس مسئولیت کنید که چه بشود؟ که خود را بسازید؛ از لحاظ علمی، بسازید، از لحاظ ایمان و تقوا بسازید. بصیرت خود را زیاد کنید. آگاهی های خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش دهید.» سؤال بنده اینست که راه چیست؟ یعنی چگونه میتوان احساس مسئولیت کرد و به این خودسازی علمی و اخلاقی و این بصیرت و آگاهی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند رسید؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: راه را رهبری معلوم فرموده‌اند. 1- به عنوان دانشجو در رشته‌ی خودمان عمیقاً وارد شویم 2- در فهم معارف و اخلاق نیز کوشش لازم را بنماییم 3- بفهمیم انقلاب اسلامی یعنی چه و چه جایگاهی در تاریخ جدید نسبت به مدرنیته از یک جهت و نسبت به تمدن اسلامی و حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» از طرف دیگر دارد. موفق باشید
5968
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله حدیثی داریم بدین شرح: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ.» حال مفاد این حدیث واقعاً عجیب است. یعنی واقعاً و بصورت 100% اگر کسی رعایت اقتصاد را بکند فقیر نمی شود؟! یعنی از این حدیث میتوان نتیجه گرفت که همه فقرائی که در جهان هستند؛ رعایت اقتصاد را نکرده اند؟! باورش مشکل است.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: حقیقتاً همین طور است که میانه‌روی موجب می‌شود تا امکانات عالم در اختیار همه قرار گیرد پس اگر جامعه‌ای منوّر به میانه‌روی شد امکانات طبیعت در حدّ نیاز منطقی‌اش به او می‌رسد و اگر فقر هست بدان جهت است که عده‌ای با عدم رعایت میانه‌روی به بقیه ظلم می‌کنند. و یا خودشان گرفتار افراط هستند. موفق باشید
5971
متن پرسش
سلام.حضرت استاد پس از دغدغه ای که برایم درجهت ارائه درست وجایگاه شریعت در هستی ونحوه کارکرد آن درنظام تکوین و انسان پیش آمدباری دیگر کتاب چه نیاز به نبی وخطرمادی شدن دین و...را مطالعه کردم تا نکاتی را برای دوستان که سخت گرفتار اعتباری بودن احکام شریعت و قائل به عصری شدن دین بودند بیان کنم.خوشبختانه توانستم تا حدودی برخی را متوجه باطن دار بودن احکام شریعت کنم ونظرشان را به عالم غیب ومعنا که اصل ایمان است معطوف کنم اما بیشتر تاثیرگذاری من در باب اعما فردی وبه عبارت اخری عبادت نظیر نماز و روزه ووضو و..بود وجنبه ی اجتماعی احکام اسلام به شدت مورد هجمه قرار گرفت که آن احکام تابع شرایط وتمدن آن زمان دنیا وحتی برای فرهنگ خاص عربی بوده است ومی توان با توجه به اقلیم ها وشرایط تمدنی خاص این احکام تغییرکند.مثلا ااین بحث مطرح شد که زکات وخمس واینها شاید می توانسته نظام اقتصادی آن زمان را تامین کند ولی نباید بر روی این قواعد واحکام تحجر پیدا کرد که اینها دارای باطنی غیبی هستند پس بنابراین غیرقابل تغییر وباید مثلاطبق حکم اسلام زکات به انعام ثلاثه وغلات اربعه ونقدین تعلق بگیرد بلکه با سیستم های اقتصادی امروز هیچ فایده ای در جهت تامین نیازهای اقتصادی مسلمین نمی کند بلکه ایشان را هر روز در اعماق عقب افتادگی می اندازد.یعنی اینها حکم به دادن زکات ومتعلقات آن وجایگاه مصرف آن را تنها تامین نیاز اقتصادی میدادند واگر این غرض تامین نشد پس نتیجه می گیرند که این اعمال منسوخ شده وباید قوانین نوعی بنا شود.آیا حکم به دادن زکات به عنوان مثال تنها جهت تامین نیاز اقتصادی جامعه بوده ویا مثلا حقیقتی غیرازاین دارد وماتنها باعقل جزئی خود این محسوس را می فهمیم ودیگر حکمت هایی که امر به این سنخ احکام شریعت شده را نمی دانیم؟اگر دارای باطن وحکمت هایی غیراز ظاهر آن می باشند لطفا توضیح دهید. واما بعد.اگرقائل به باطن دار بودن این سنخ از احکام شدیم ولی غرض ابتدایی وظاهری آن که مثلا تامین نیاز اقتصادی مسلمین بود برطرف نشد این مشکل پیش می آید که برای این غرض باید چه کرد وچرا اسلام چاره ای نیندیشیده؟واگر اندیشیده پس قابلیت اجرا نداشته که مسلمین هیچ گاه نتوانسته اند با این قوانین جامعه را به درستی اداره کنند. حرف دراین باره زیاد است ولی چه میشود کرد که بیش از این انگشتان من تاب تایپ ندارند وشما خود هرچه صلاح می دانید بفرماییدتا بنده بتوانم استفاده کنم. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این‌که می‌فرمایید قوانین اقتصادی قابلیت اجراء نداشته وگرنه اجراء می‌شد؛ عنایت داشته باشید این وظیفه‌ی مسلمانان است که اگر احکام شریعت الهی را حق می‌دانند تلاش کنند در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کنند تا نتیجه‌ی لازم را ببرند. تعجب بنده از این‌جا است که مگر آنچه امروز به نام اقتصاد در سطح دنیا جریان دارد توانسته مشکل بشر را حل کند؟ آیا این‌که بشریت برای زندگی دنیایی خود باید این‌همه تلاش کند تا زندگی‌اش تا حدّی تأمین شود و در کنار آن دولت‌ها و سرمایه‌دارها هرطور خواستند فرمان برانند را ما اقتصاد سالم می‌دانیم؟ یادم هست چند سال قبل عده‌ای از اقتصاددان‌ها تحقیق کردند اگر زکات اسلامی در جامعه اجراء شود – عنایت داشته باشید زکات را حاکم باید اخذ کند به اختیار مردم نیست که اگر خواستند بدهند – با همان قواعدی که اسلام فرموده نه‌تنها هیچ مشکلی در جوامع اسلامی نخواهیم داشت، بلکه از حکومت بیرحمانه‌ی دولت بر مردم که یکی از آفات اقتصاد امروز جهان است، نجات می‌یابیم و بحث خمس هم که عموماً مربوط به امور فرهنگی است و تعالی دینی جامعه نقش خود را ایجاد می‌کند. آری دین روشن کرده اگر در زمانی زکات به خاطر مشکلی خاص کفاف امور را نداد به چیزهای دیگر – به حکم ثانوی – مالیات بسته شود. همان‌طور که علی«علیه‌السلام» در زمانی به اسب‌ها نیز مالیات بستند. در هر حال خوب است از یک طرف خلأهای اقتصادی موجود جهان را – به حضوص در رابطه با حاکمیت بیرحمانه‌ی دولت‌ها – بررسی بفرمایید و از طرف دیگر روح انسانی‌بودن اقتصاد اسلامی را هم بررسی کنید تا مطمئن شوید تنها راه برگشت به اقتصاد اسلامی است آن‌هم در بستری که فرهنگ معنوی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» حاکم باشد و نه فرهنگ اموی و عباسی و یا فرهنگ غرب‌زده‌ی قاجار. موفق باشید
5943
متن پرسش
سلام.یکی از آشناهای ما خوابی دیده است.این فرد بسیار محترم و مومن است اما اهل فلسفه و اصطلاحات عرفانی نیست.ایشان خواب یک پیرمرد را دیده بودند و گفته بودند تو کیستی و او گفته بود:من امام زمانم، من پیامبر زمانم، من بایزید زمانم و به سوی آسمان رفته بود.مدت ها بعد دوباره خواب آن شخص را دیده بود و پرسیده بود منظور شما از آن تعابیر چیست و او گفته بود من جمیع صفات الهی هستم(بنده در سوالی جدا همین قسمت را پرسیدم و گفتم ممکن است فرشته ای جمیع(نه جامع)صفات الهی باشد؟ که فرمودید ظاهرا چنین چیزی نیست و در احادیث نداریم).علت این که می دانم این خواب صادق است این است که آن فرد اصلا با این مفاهیم ارتباط و آشنایی ندارد که بگوییم خیالات خود اوست.نظر شما در مورد این خواب و تعابیری که آن پیرمرد در مورد خودش به کار برده چیست؟البته اصل خواب این شکلی است که در خواب می بیند آن پیرمرد زیر یک درخت دراز کشیده و او سر بالینش می رود و به خیال آن که مرده است برایش گریه می کند که ناگهان آن پیرمرد بیدار می شود و می گوید چرا گریه می کنی؟مگر نمیبینی فصل بهار است؟اولیا الله هیچ وقت در بهار نمی میرند.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
5931
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز، در رابطه با مافیای فوتبال و بی عدالتیها در این زمینه سوالی دارم. بنده کارمند و از موسسین یک شرکت دانش بنیان هستم، با جمعی از همکاران که غالبا دارای مدرک کارشناسی ارشد هستیم به مدت حدودا 5 سال است که به سختی کار می کنیم و از نظر معیشتی هم به سختی با یک سوم حقوق یک کارمند روزگار می گذرانیم و همین حقوق هم از طریق وام اندکی که با هزار دوز و کلک و تهیه وثیقه های سنگین جور کرده ایم تامین می شود. شرکت ما مثل برخی شرکتهای دانش بنیان، در این تحریم اقتصادی کارهای بزرگی در زمینه نظامی برای مملکت به لطف خداوند انجام داده است. سوال من و بسیاری از تحصیل کرده ها این است که چرا شرکتی که مثلا تانکهای این مملکت را تجهیز می کند تا در مقابل مهاجم توان ایستادگی داشته باشیم برای گرفتن یک وام 90 میلیونی دو سال معطل تهیه وثیقه ملکی باشد، ولی حکومت اسلامی به یک بازیکن فوتبال به خاطر یک عمل صددرصد لغو!! فوتبال در عرض چند ساعت به راحتی مبالغ میلیاردی!! می دهد؟ استاد عزیز لطفا این سوال ما را جواب دهید که آقای خامنه ای عزیز حفظه الله چرا در این مورد ساکت هستند؟ سایر علماء چرا اقدامی نمی کنند؟ آیا در لغو بودن فوتبال به این شکل رایج که جنبه ورزشی آن فراموش شده شکی هست؟ آیا علماء ما از اینکه جمعیت کثیری طرفدار فوتبال هستند واهمه دارند که اعتراض خود را علنی کنند؟ این بی عدالتی را در مملکت اسلامی چگونه می توان توجیه کرد؟ من نمی گویم بالکل فوتبال تعطیل شود، اعتقاد بنده این است که همان میزان توجهی که به سایر رشته های ورزشی می شود، به همان اندازه رسانه ها و دولت به فوتبال بها دهند. ممنون بابت وقتی که می گذارید.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این بی‌عدالتی‌ها ریشه در جهلی دارد که ما هنوز نتوانسته‌ایم از ذهن مردم بزدائیم و متأسفانه همین جهل در تلویزیون نیز حاکم است. آیا این دلیل بر صحت تأکید بنده نیست که ما کارهای زمین‌مانده‌ی زیادی داریم این‌قدر با همدیگر درگیر نشویم تا کارهای مهم فرهنگیِ زمین‌مانده فراموش شود و میلیون‌ها نفر را با وَهم فوتبال مشغول خرید بلیط‌های آنچنانی کنیم و بازیکنان آنچنانی را فربه نماییم؟ موفق باشید
5924
متن پرسش
استاد عزیز. با سلام و احترام. قبلا هم یک بار دیگر مصدع اوقاتتان شدم و دو شماره از دوهفته نامه حق معلوم را برایتان ارسال کردم و شما هم زحمت کشیدید و پاسخ دادید. استاد از شما خواهش دارم، درصورت امکان از سایت دوهفته نامه حق معلوم به آدرس http://www.haghemaloom.ir بازدید نمایید؛ و نظرات اصلاحی خود را در خصوص رویکرد و روند این دوهفته نامه، جهت تسهیل مسیر خدمت رسانی به اقشار محروم جامعه و بهره مندی هرچه بیشتر دیدگاه ها ی حضرتعالی، بیان فرمایید. استاد مطلب دیگری که ضروری است خدمتتان اعلام کنم این است که، چندی پیش ما از طرف دوهفته نامه با داماد محترم شما تماس گرفتیم و خواستار ترتیب دادن مصاحبه ای با حضرتعالی برای صفحه فرهنگی شدیم که جنابعالی فرموده بودید از مصاحبه معذورید و مطالبی در خصوص موضوع مورد نظر در سایت دارید که ما می توانیم استفاده کنیم و به طور سلیقه ای حالت مصاحبه داشته باشد و ما هم این کار را کردیم. استاد یکی از اهداف ما در صفحه فرهنگی این دوهفته نامه، تنویر اذهان و تبیین دیدگاههای اسلامی-خصوصا به صورت نرم و غیر واضح و البته در صورت ضرورت محکم و واضح- می باشد. با توجه به اینکه با توجه به دیدگاههای تیم دوهفته نامه، نظرات حضرتعالی در حوزه های اجتماعی -دینی قابل توجه و جامع است؛ ما بر آن شدیم با توجه به اینکه این دوهفته نامه در میان اقشار مختلف مردم در شهرها و روستاهای استان توزیع می شود؛ به طور غیرمشهود و غیرمحسوس، مطالب و دیدگاههای حضرتعالی را با توجه به ابتنای آنها بر اسلام محمدی، اشاعه دهیم و از آنجا که طبق قواعد ژورنالیستی نمی توانستیم دائما نام شما را قید کنیم بعضا مطالبتان را بدون اسم و به عنوان یک مقاله بدون نام چاپ می کردیم تا همگان و کسانی که خیلی اهل رجوع به سایتها و غیره نیستند بتوانند در مسر اندیشه های ناب اسلامی قرار گیرند. استاد به هر تقدیر هدف ما حقیقتا اشاعه دیدگاههای دینی است و چون بیان و نگاه شما را درست و دقیق یافتیم، از بیانات ومطالب شما در این راه، استفاده کردیم. حال امیدواریم شما راضی باشید. باور بفرمائید ما هم دلمان میخواست همیشه اسمتان را پایمطالب بزنیم اما این مسأله قطعا در استان اصفهان با جبهه گیری هایی همراه می شد و خیلی ها فکر می کردند ما و شما چه بده بستانی داریم که دائم نام شما را می زنیم و ...بهر حال استاد خواهشمندم ابتدا نظرات خود را راجع به کلیت دوهفته نامه بفرمائید و هم نظرتان را راجع به صفحه فرهنگی. ما را از دعای خیرتان محروم نفرمائیدو از خدا بخواهید به ما خلوص نیت در راستای خدمت به اسلام و مومنین و انقلاب اسلامی عنایت کند.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده عرض کردم جهت‌گیری آن سایت را مثبت دیدم و ارادتمند گردانندگان آن هستم و کاملاً راضی ام که مطالب را بدون نام‌بردن از بنده مطرح فرمایید. موفق باشید
5904
متن پرسش
سلام علیک ورضوانه حضرت استاد میخواستم نظر تان را راجع به هفته نامه نه دی،بدانم چرا که امروز هجمه ها بر این هفته نامه زیاد شده و عده ای شدیدا با سر دبیر آن اقای رسایی و همچنین اقای روانبخش به شدت مخالفند و انان را انقلابیون افراطی خطاب میکنند.و اشتباهات این هفته نامه و این اقایان را به پای حضرت علامه مصباح(حفظه الله )مینویسند.التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: عمده‌ جهت‌گیری خوب هفته‌نامه‌ی 9 دی می‌باشد و تعهد و دلسوزی آقایان. باید از ضعف‌های جزئی انسان‌های متعهد چشم‌پوشی کرد. موفق باشید
5900
متن پرسش
سلام استاد عزیز زیارت قبول. متاسفم از این که وقت شما را می گیرم متاسفانه دیگر اعتقادی به دعا ندارم جنس سوال من از نوع سوال 5499 است که در پاسخ به آن فرموده بودید«امامان نقطه‌های آرمانی ما هستند تا با نظر و محبت به آن‌ها خود را از تنگناهای دنیا و آرزوها آزاد کنیم و ..... ولی اگر مصلحت ما نبود و از امورات نوع اول نبود، چرا انتظار داریم اجابت شود؟ » خوب من جز اون دسته افرادی هستم که هیچ وقت دعام مستجاب نشده من چند صباحی است که موضوع دعا را برای خودم نمی توانم حل کنم جزوه دعا ی شما را مطالعه کردم اما افاقه ای نداشت واقعا استاد اگر کسی مثل سوال 5499 را می پرسد که دعایش مستجاب نمی شود به نظرم همین طور هست نمونه اش خود من شاید وسوسه باشد اما مگه می شود همه چیز را به حساب این بگذاریم که خدا نمی خواهد یا مصلحت نیست و یا ذخیره آخرت می شود و .... من دقیقا سوال 5499 را می پسندم و پاسخ شما به این سوال نمی تواند مرا قانع کند البته به عنوان فردی که کاملا با دعا مشکل پیدا کردم این حرف را میزنم چون تا که از جانب معشوق نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد *** خوا هشا نفرمایید همین دعایی که ما می کنیم پاسخی است از جانب خداوند . البته شاید توقع بی جایی است که بخواهیم دعایمان مستجاب شود ولی چرا خداوند می فرماید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . آیا می شود باور کرد که همیشه دعاهای ما به صلاح ما نیست و یا گناهان ما مانع اجابت است پس اگر این گونه است ما برای چه دعا می کنیم . این طور که پیداست گاهی امورات ما طبق فرمایش شما بدون دعا حل می شود و گاهی با دعا حالا که دعا های ما مستجاب نمی شود پس چرا دلمون را خوش کنیم و دعا کنیم یه مثال بزنم؟ این همه دعای افزایش رزق روزی در این همه کتب مذهبی هست خوب وقتی رزق و روزی تعیین شده و گاهی با تلاش ما زیا د نمیشه آیا دعا برای روزی بیشتر بی معنی نیست؟ البته شما این جنبه را در نظر بگیرید فرد دعا می کنه تلاش می کنه و مستجاب نمی شه یا دعا برای فرزند دار شدن خوب این همه زوج در عالم هست که انتظار فرزند می کشن دعا می کنن اما مستجاب نمیشه و اطرافیانشان می گویند مصلحت این است اما جالب اینجاست خداوند به کسانی فرزند میده که باید به حال آن بچه تاسف خورد تا به حال دقت کردید افرادی که دعایشان مستجاب نمی شود به آنها می گویند به زور از خدا نخواهید چون زود ازتان می گیرد چرا؟ من با چنین خدایی مشکل دارم که عطا کند و بعد می گیرد چرا؟چون بنده اصرار بر دعا داشته استاد شرمنده وقت پر برکتتان را می گیرم ولی باور کنید هستند کسانی مثل من که با دعا مشکل دارن به من می گویند لابد خدا را نمی شناسی و یا بلد نیستی دعا کنی استاد من از شما می پرسم چند در صد این مردم کره خاکی خدا را می شناسند که دعایشان مستجاب می شود؟ واقعا اطاله کلام است اما پاسخ چنین سوالی را با تمام جوانب ابهامی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاد بفرمایید این خیلی سخت است که یک فرد دردش را به کسی نتواند بگوید اما در خلوت خود جریان توبه نصوح را ملتمسانه به خدا بگوید ازش می خواهد همان طور که نصوح را نصوح کرد فقط یکبار بهش فرصت بدهد تا جبران اشتباهش را بکند اما این فرصت را به او داده نمی شود و چقدر بده که به خواهد بگوید حتا مصلحت بر این بوده شاید البته شاید . این جاست که به خود میگم دختر بی خود امیدواری !نصوح فقط داستانی در مثنوی بوده و بس . خواهش می کنم پاسخ سوال را بفرمایید من گاهی مجبور می شوم سوالاتم را تکرار کنم تا شاید پاسخی در یافت کنم علتش را نمیدانم ممنون از صبر و حوصله شما استاد گرامی
متن پاسخ
- باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اول باید بدانی که: [ نفس دعا کردن و خواستن و تضرع و خضوع در برابر خدا یعنی این که حرف ما شنیده شده و ما در کمند لطف مدام و نفس رحمانی و لاینقطع خداوند افتاده ایم. نفس دعا کردن و خواستن و تضرع و خضوع در برابر خدا یعنی این که حرف ما شنیده شده و ما در کمند لطف مدام و نفس رحمانی و لاینقطع خداوند افتاده ایم. " رشته ای بر گردنم افکنده دوست / می برد آن جا که خاطرخواه اوست" او بهتر از هر کسی می داند ما را با خود به کجا می برد. اما اگر ما همچنان بعد از دعاها و یارب یارب هایمان احساس می کنیم اعتنایی به حال ما صورت نگرفته به خاطر این است که افق دیدمان محدود است و هر اندازه هم که هشیار باشیم همه اجزا و عناصر مصالح زندگی مان را نمی بینیم.مولوی بسیار زیبا می گویدکه: "آن یکی الله می‌گفتی شبی تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی گفت شیطان آخر ای بسیارگو این همه الله را لبیک کو می‌نیاید یک جواب از پیش تخت چند الله می‌زنی با روی سخت او شکسته‌دل شد و بنهاد سر دید در خواب او خضر را در خضر گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای گفت لبیکم نمی‌آید جواب زان همی‌ترسم که باشم رد باب گفت آن الله تو لبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست حیله‌ها و چاره‌جوییهای تو جذب ما بود و گشاد این پای تو ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیکهاست" این بیت ها با روایت و تفسیر شگفت مولانا در دفتر سوم مثنوی، بیان حال آدمی و گره خوردن این حال با نیایش و دعاست. کسی که - این فرد می تواند هر کدام از ما باشیم – نام مقدس خداوند را بر زبان می آورده ، الله الله می کرده و ذکر می گفته اما فرو غلتیدن در ظاهر خواستن و رویه خواسته ها قلب او را که می تواند قلب هر کدام از ما باشد با شیطان روبرو می کند. ما کی با شیطان و وسوسه گر درونمان روبرو می شویم. یکی از مواضع این روبرو شدن توقف در ظاهر پدیده ها و خواست هاست، توقف در ظاهر پذیرفته شدن. مرد چنان ذکر می گفته که زبانش شیرین می شده اما آن لحظه که شیطان در برابرش ظاهر می شود و می گوید "گفت شیطان آخر ای بسیارگو /این همه الله را لبیک کو" قلبش از ذکر حقیقی فرو می ماند و همین فروماندگی فرصتی بزرگ برای شیطان فراهم می کند که گام به گام جلوتر برود و بخش بیشتری از قلب مرد را برای وسوسه تسخیر کند و بگوید: "می‌نیاید یک جواب از پیش تخت / چند الله می‌زنی با روی سخت" اما از آن جایی که پروردگار بندگانش را در مواضع دشوار و پرتگاه های درون تنها نمی گذارد و به حال خودشان رها نمی کند در خواب بعد آن که پرسش ها و ابهام های مرد ته نشین می شود این ابیات بر قلب مرد الهام می شود که " گفت آن الله تو لبیک ماست/ و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست / حیله‌ها و چاره‌جویی های تو / جذب ما بود و گشاد این پای تو / ترس و عشق تو کمند لطف ماست / زیر هر یا رب تو لبیکهاست" همین که ما با درد و سوز، خداوند را صدا می زنیم و می خوانیم نشان دهنده آن است که حرف مان شنیده شده است. همین که هر لحظه نام مبارک خداوند بر زبان ما جاری می شود نشان دهنده آن است که خداوند ما را به حضور پذیرفته است و به تعبیر زیبای مولانا "زیر هر یارب تو لبیک هاست". همین که می گویی یارب یعنی کسی را با چشم سِر و نه چشم سَر در برابرت حی و حاضر می بینی و می خوانی، پس همین که دعا می کنی همین که می خوانی یعنی به حضور پذیرفته شده ای اتفاقی که برای این مرد می افتد فقط معطوف به دفتر سوم مثنوی نیست، بخشی از حال درونی همه ماست و این مرد می تواند هر کدام از ما باشیم. وقتی وسوسه گر درونمان بر ما بانگ می زند که این همه الله الله کردی این همه خدا را خواستی و جوابی نیامد ، نیازت را بر زبان آوردی اما نه نیازت رفع شد و نه حرفت خریدار داشت و شنیده شد، یعنی ما هم به همان گرهی مبتلا شده ایم که مرد داستان مثنوی. اما پاسخی که خضر به آن مرد و ما می دهد پاسخ فوق العاده ای است و مثل آفتاب گرم و دلپذیر یخ شرک را در قلب آدمی آب می کند. اما پاسخ این است : همین که ما با درد و سوز، خداوند را صدا می زنیم و می خوانیم نشان دهنده آن است که حرفمان شنیده شده است. همین که هر لحظه نام مبارک خداوند بر زبان ما جاری می شود نشان دهنده آن است که خداوند ما را به حضور پذیرفته است و به تعبیر زیبای مولانا "زیر هر یارب تو لبیک هاست". همین که می گویی یارب یعنی کسی را با چشم سِر و نه چشم سَر در برابرت حی و حاضر می بینی و می خوانی، پس همین که دعا می کنی همین که می خوانی یعنی به حضور پذیرفته شده ای.] بیا آن باش که خدا می‌خواهد نه آن‌که خودت می‌خواهی. موفق باشید
5902
متن پرسش
با عرض سلام اخیرا در گوشه کنار عده ای در نمازهای جمعه و تجمعات مسلمین اقدام به ثبت نام نیروهای مردمی جهت اعزام به سوریه برای جهاد با گروههای تکفیری و... و یا دفاع از حرم حضرت زینب -سلام الله علیها- می کنند , و این در حالیست که پس از بررسی عده ای میگویند این کار فقط به صورت نمادین است و اعزام جدی نیروهای مردمی وجود ندارد .و عده ای میگویند جدی است و همه را در نوبت قرار میدهند و اعزام میکنند. حال چند سوال برای من به وجود آمده است 1-اگر اعزام صحت داشته باشد بر اساس حرکت در نور وظیفه ، آیا وظیفه همه هست که بروندیا خیر؟ 2-ایا نباید دید چه کسانی توانایی جنگ شهری و نامنظم را دارند ( مانند سردار سلیمانی و امثالهم) و آموزش وتوانایی انجام کار مفید در این جنگ را دارند وآنها را اعزام کرد؟ 3-رفتن به سوریه برای جنگ از نظر فقهی چه حکمی دارد؟ اگر واجب عینیست چرا اعلام نمیکنند همه بروند و اگر کفایی است ملاک کفایت چیست و آیا اینکه می گویند حکم فقهی توسط رهبری صادر شده است اما بنا به مصلحت به صورت علنی بیان نمیشود آیا درست است؟ اصلا آیا امکان دارد حضرت آقا در شرایطی همچین حکمی بدهند؟ 4-این مطلب که باید روحیه جهاد داشت وشهادت راه صد ساله یک عارف را تبدیل به یک شبه میکند و باید آنقدر آماده بود که به راحتی از مال و فرزند و همسر و... دل کند و رفت در جای خود کاملا صحیح اما در حال حاضر و با شرایط موجود آیا اینکه باید به هر دری زد تا شرایط برای رفتن مهیا شود تا ما برویم و خود را در معرض این فیض شهادتی که ممکن است برای ما پیش بیاید قرار دهیم درست است حتی اگر از راه غیر قانونی و یا پیدا کردن پارتی در میان افراد صاحب نفوذ در امر اعزام باشد؟ و به طور کلی آیا اصرار بر رفتن درست است؟ 5-و سوال آخر اینکه اگر باید برویم یا بهتر است برویم ، آیا رضایت پدر و مادر یا همسر شرط است یا نه؟ با تشکر و ضمن التماس دعا ما را مانند همیشه راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم سیاست نظام اسلامی فعلاً این باشد که به صورت مردمی اعزامی به سوریه صورت بگیرد و یا اگر هم هست بنده در جریان نیستم. با این‌که مسلّم در جبهه‌ی مقاومت سوریه در مقابل جریان عبری، تکفیری، غربی قرار گرفتند کار خداپسندی است ولی باید جوانب دیگر موضوع از جمله رعایت همسر و فرزند فراموش نشود زیرا به طور صریح نمی‌توان حضور در آن جبهه را واجب شرعی دانست. موفق باشید
5897
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار . ازاین که وقت گران بهای خود را صرف سوالات گاها وقت گیر ما میکنید تشکر میکنم . استاد من در خواست 5684را از جنابعالی داشتم . سوالاتم را از طریق صندوق پستی به آدرس بالا برای شما ارسال کردم از محضرتان خواهش میکنم نامه من را در صندوق ملاحظه و چنان چه پاسخی داشت هر طور و هر جور صلاح میدانید پاسخ مرحمت بفرمائید . با تشکر .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: همین طور که در سؤال شماره‌ی 5684 متوجه اید این‌طور نیست که هرکس استعداد دنبال‌کردن مباحث فلسفی را داشته باشد باید رجوع بفرمایید اگر احساس کردید روح شما از آن طریق تغذیه می‌شود ادامه دهید و بقیه‌ی سؤالاتتان چیزی نیست که من بتوانم جواب دهم باید در عمل به آن‌ها برسید. موفق باشید
5882
متن پرسش
سلام استاد. نظر شما در رابطه با بازی های کامپیوتری چیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده صاحب‌نظر نیستم می‌گویند ضررش بیشتر از نفعش هست به هرحال تا آن‌جا که ممکن است باید فرزندانمان را از امور لغو فاصله بدهیم. موفق باشید
5881
متن پرسش
با سلام منع ورود بچه ها به مساجد و مکانهایی که ذات دارد را لطفاً برای ما بفرمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در یکی از سی‌دی‌ها عرایضی داشته‌ام. چون باید در محل عبادت آرامش کامل حاکم باشد و چون شیاطین بیشتر می‌توانند دیوانگان و بچه‌ها را تحریک کنند در روایت داریم دیوانگان و صغار را از مساجد دور کنید مگر این‌که در کنترل والدین‌شان باشند. موفق باشید
5870
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم. بنده در حال تدوین پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته معارف اسلامی و اقتصاد هستم. مدت ها بود که نقش سنن الهی در اقتصاد ذهنم را مشغول کرده بود. احساس میکنم که اگر دید مردم و جامعه به سنن الهی تغییر کند و البته عمیق تر و دقیق تر شود بسیاری از مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و جامعه- با فرض ثابت بودن سایر شرایط- بهتر خواهد شد. بعضی از رفتارهای اقتصادی صادر شده از مردم و جامعه اصلا ربطی به دولت و قانونگذار و... ندارد بلکه کاملا مشخص است که این رفتار نشات گرفته از عدم درک صحیح از سنت های جاری در عالم است. در ضمن کتاب جایگاه رزق انسان در هستی شما را مطالعه کردم و خیلی استفاده کردم. لذا در ادامه طرح تفصیلی پایان نامه را می آورم. اگر زحمتی نیست و فرصت دارید خوشحال میشوم که پس از مطالعه بنده را از نظرات و ارجاعات ارزشمند خود بهره مند سازید. "عنوان پایان نامه:تحلیل مقایسه ای نقش سنن الهی بر رفتار اقتصادی انسان با مبانی قوانین طبیعی فیزیوکرات ها".طرح تفصیلی:رفتارشناسی انسان یکی از مهمترین مباحثی است که همیشه مورد توجه بوده است. ولی نکته مهمتر آن است که رفتارهای انسان ریشه در کجا دارند؟ چه مقدماتی باید طی شود تا رفتار و عملی از انسان صادر شود؟ حضرت امام خمینی در کتاب شریف چهل حدیث خود برای تحقق یک فعل یا رفتار 4 مرحله مقدماتی را بیان می کنند که عبارتند از: تصور، تصدیق، اراده و رفع موانع. لذا می توان گفت که مفهوم های ذهنی، نقطه آغازین باورهایی هستند که سرچشمه شکل گیری رفتارهای انسان است. در صورتی که این مفهوم ها به صورتی دقیق تبیین شوند و در ساختاری سازگار، طراحی و ترسیم شوند، رفتارها و افعال با نظمی قابل پیش بینی و با سرعت های مناسب شکل می گیرند. رفتارهای اقتصادی نیز متأثر از مفهوم های ذهنی هستند. برخی از این مفهوم ها، اثر به سزایی بر انگیزه کار و کوشش فرد دارد. به اعتقاد ماکس وبر اهمیت این تأثیر به گونه ای است که می تواند زمینه های لازم برای شکل گیری یک نظام اقتصادی را فراهم کند. قرآن کریم در جایگاه هدایت بشریت می کوشد از راه تنظیم مفهوم های ذهنی، در گستره هدایت بشری نقش آفرین باشد. طرح بحث هایی درباره قانون هایی که در نظام های بشری باید مورد توجه قرار گیرد، به طور مسلم از موردهایی است که در هدایت بشری اثرگذار است. قرآن کریم از این قانون ها با واژه «سنن» یاد کرده و می کوشد با معرفی آنها نظم اجتماعی را برای انسان به ارمغان آورد. مفهوم سنن الهی یکی از مفهوم¬های قرآنی است که در فرهنگ اسلامی وارد شده و می تواند نقش مهمی در تحقق نظام اقتصاد اسلامی داشته باشد. سنت حاکی از یک امر مکرر و قاعده¬مندی است که می¬توان آن را پیش بینی کرد. منظور از سنت در این پایان نامه ضوابط و قواعدی است که در افعال الهی وجود دارد. پرسش اصلی این است که آیا مفهوم سنن الهی بر رفتارهای اقتصادی مؤثر است؟ فرضیه¬ای که دنبال می شود این است که مفهوم سنن الهی در چارچوبی که در قرآن کریم مطرح شده است، باورهایی را در ذهن انسان پدید می آورد که نه تنها مانع رفتار انسان ها در جهت رشد اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی جامعه نیست، بلکه می تواند اثرهای مثبتی در این باره داشته باشد. بحث از سنن الهی بحث از موضوعی است که ریشه در اعتقادات و مبانی مسلمان¬ها دارد ولی غفلت از این امر خطیر سبب شده است که رفتارهایی از جوامع مسلمان مشاهده کنیم که کاملا نشان¬دهنده این است که فهم صحیح و درستی از سنت¬های الهی موجود در جامعه بشری ندارند که علت این امر هم این است که یا اصلا وجود سنت¬های الهی مورد شک و تردید قرار گرفته است یا اعتقاد به این سنت¬ها وجود دارد ولی نسبت به آنها و نحوه حضور این سنن در جامعه غفلت صورت گرفته است و یا درک صحیح و عمیقی از سنن الهی و نقشی که در زندگی بشری ایفا می¬کنند وجود ندارد که به نظر می¬رسد علت اصلی این امر همان نظر سوم باشد. با مراجعه به آیات قرآن کریم متوجه می¬شویم که سنن الهی و قوانین تاریخی موجود در جوامع از سه ویژگی اصلی برخودارند که عبارت اند از: عمومی بودن، صبغه¬ی الهی داشتن(سنت الله)، عدم منافات با اراده، اختیار و آزادی انسان. با استفاده از این سه ویژگی است که در می¬یابیم انسانها هرگز نمی¬توانند خود را خارج از حیطه¬ی سنت¬های الهی در نظر بگیرند. به عبارت دیگر بر اساس علم و حکمت بی نهایت حضرت حق سنن الهی در جوامع بشری جاری و ساری هستند، حال چه انسانها از این سنن اطلاع داشته باشند و چه نداشته باشند؛ چه خود را با این سنت های حقیقی وفق دهند و چه با آنها سر جنگ داشته باشند. تنها انسانهایی از این میدان سر بلند بیرون می آیند که خود را با این قوانین الهی تطبیق دهند چون حضرت حق در قرآن کریم می فرماید: و لن تجد لسنة الله تحویلا و لن تجد لسنة الله تبدیلا. باید به این مطلب اذعان کرد که تا زمانی که رفتار و عمل انسان ها و جوامع اصلاح نشود و در مسیر اصلی خود – که همان مسیر اسلام است- قرار نگیرد صحبت از تحقق نظام اقتصادی اسلام کمی بعید به نظر می رسد. لذا اهمیت موضوع مورد بررسی زمانی بیشتر مشخص می¬شود که متوجه شویم هر رفتار و عمل انسانها ریشه در مفهوم های ذهنی ای دارد که در درون آنها شکل گرفته است واصلا تفاوت رفتارها (اعم از اقتصادی و ...) بین انسان اسلامی و انسان غربی ریشه در همین مفهوم های ذهنی دارد. یعنی هر کدام بر اساس نگرشی که به عالم دارند، عمل می کنند. حال قرآن کریم در صدد است که با بیان مفهوم سنن الهی، انسان را به سوی مسیری سوق دهد که تمام رفتارهای وی را تحت تاثیر نگرش توحیدی قرار دهد و همه چیز را در جنبه وجه اللهی تفسیر و تبیین کند. بنابراین اگر انسان ها به این سنن لا یتغیر الهی توجه کنند و فهم عمیق و دقیقی از این سنن حاکم بر عالم داشته باشند، نه تنها قوانین حاکم بر جوامع بشری را سد راه خود نمی¬بینند بلکه متوجه می شوند که تنها در صورت هم آهنگی با این سنن و قوانین است که می¬توانند به بهترین نحو، زندگی دنیایی و اخروی خود را شکل دهند. در این پژوهش سعی شده است که با تبیین نظریات فیزیوکرات ها درباره «نظام و قوانین طبیعی» - به عنوان محوری ترین موضوعی که می تواند ارتباط منطقی بین «مکتب دئیسم» و اصول نظام اقتصاد سرمایه داری را فراهم آورد- مبنا و تفکرات اقتصاد متعارف مشخص شود. آنگاه با تبیین نظر اسلام در مورد «سنن الهی» و مقایسه آن با نظریات فیزیوکرات¬ها به راحتی میتوانیم به تفاوت های عمده این دو نظریه احاطه پیدا کنیم و سپس رفتارهای نشات گرفته از این نظریات را تحلیل کنیم. نظریاتی که یکی منجر به حاکمیت طبیعت و سلب اختیار از انسان می شود و دیگری با بیان همه جانبه مفهوم بی نظیر سنن الهی به نحوی رفتار انسان را تحت تاثیر قرار می¬دهد که نه تنها ذره ای به اختیار و آزادی وی خدشه وارد نمی-شود بلکه از همین طریق سعی در تحقق نظام اقتصادی دارد فصل اول پایان نامه اختصاص به بیان مقدمه و کلیات بحث در مورد سنن الهی دارد. در فصل دوم، با مطالعه ادبیات اقتصاد متعارف به ویژه فیزیوکرات ها، گزینه هایی انتخاب می شود که بتوانند جایگاه سنن الهی و قانونمندی جامعه را بهتر معین کنند. «قانون های طبیعی» که توسط فیزیوکرات ها مطرح شد، بهترین گزینه برای این مهم هستند. بررسی ادبیات اقتصاد متعارف نشان می دهد که آموزه قانون های طبیعی در اقتصاد متعارف به گونه ای مطرح شده است که از مبانی فلسفی برخوردار بوده و نیز با مبانی خداشناسی و جهان شناسی نظام اقتصاد سرمایه داری سازگاری دارد. فصل سوم اختصاص به بررسی یکی از مفهوم های قرآنی، تحت عنوان «سنت های الهی» دارد. این بررسی نشان می دهد که چگونه قرآن کریم با تکیه بر مبانی خداشناسی و جهان شناسی خود، مفهوم سنن الهی و قانونمندی جامعه را مطرح کرده است. در ادامه علاوه بر اثبات قانونمندی جامعه و حرکت جوامع بر اساس سنن الهی با مطرح کردن اهمیت کشف سنن الهی در جامعه و تاریخ، بیان ویژگی¬های آنها و نقش علت فاعلی و غائی سنن الهی به دنبال تصحیح نگرش انسان ها و جوامع بشری به سنت های الهی هستیم. لذا در ادامه با تبیین سنتهایی نظیر رزق، طاعت(تعهد و تخصص)، ابتلا و امتحان، مهلت دادن، استدراج، برکات و ... دید جدیدی به مخاطب داده و این سنن را به گونه ای معرفی می کنیم که جایگاه آن در بین زندگی بشری معین شود. پیمودن این راه به ما یاری می رساند که با دید جدیدی به عالم دنیا بنگریم و همه چیز را در محدوده ی بندگی حضرت حق تحلیل کنیم تا دنیا و ما فیها، ما را از رسالت اصلی خود که همان بندگی و آبادی آخرت است، دور نکند. سپس در فصل چهارم با تحلیل مقایسه ای بین نظر اسلام که در مفهوم «سنن الهی» ظهور کرده است و نظر فیزیوکرات ها که همان مفهوم «قانون های طبیعی» است، می توان تفاوت های این دو را شناسایی کرد. این مقایسه به ما کمک شایانی میکند تا نه تنها از دید جبر تاریخی و سلطه طبیعت به عالم ننگریم بلکه برای اختیار و آزادی خود نقشی خطیر و بزرگ قائل باشیم؛ البته نقشی که خودش نیز یکی از سنن الهی است و در همان حیطه تعریف می شود. با تشکر فراوان از استاد گرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار نگاه ارزشمندی را ارائه می‌دهید امیدوارم به‌خوبی از عهده‌ی آن برآیید که چگونه انسان‌ها در دل سنت‌های ثابت الهی می‌توانند خود را و جامعه‌ی خود را بپرورانند بدون آن‌که فکر کنند می‌توانند در مقابل سنن الهی بایستند. امیدوارم کاربران محترم با مطالعه‌ی نوشته‌ی شما نکات خوبی را به‌دست آورند و از این جهت فکر تفکر در حادثه‌ها را پیدا کنند. موفق باشید
5816
متن پرسش
سلام علیکم... ببخشیبد برای موضوع محرّم و قیا م اما حسین برای سنین مختلف چه کتاب هایی را پیشنهاد میکنید؟ یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: علاوه بر کتاب حماسه حسینی از شهید مطهری ،کتاب های آقای مهدی شجاعی در این رابطه خوب است . موفق باشید
5827
متن پرسش
با عرض سلام وادب خدمت استاد بزرگوار...ازانجا که قصد برگزاری مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)را در محرم امسال داریم میخواستم ازجنابعالی پیرامون مسئله ای راجع به سبک عزاداری محرم سوالی بپرسم...بین هیئتی ها درمسئله دراوردن لباس (لخت شدن) هنگام سینه زنی اختلاف نظر وجوددارد عده ای میگویند این کار وهن درعزاداری است عده ای میگویند این کار مناسب شاءن جلسه اهلبیت نیست ولی عده ای دیگر ان را درصورتی که نامحرم نبیند ویا جنبه گناه الود نداشته باشد خالی ازاشکال می دانندوعده ای نیز این کاررا خوب می دانند وبه این کارترغیب می کنند...به این عمل (لخت شدن)چیست؟...من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی اشکال شرعی ندارد نباید سخت‌گیری کرد، می‌ماند که فضای عزاداری و احساس حضور در محضر سیدالشهداء«علیه‌السلام» محفوظ بماند و جنبه‌ی خودنمایی در آن نباشد که در آن صورت شیطان به میان می‌آید و برکات عزاداری را از ما می‌رباید. موفق باشید
5798
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت ... استاد یه سوالی مدت هاست که ذهنمو مشغول کرده و جوابی براش ندارم البته این سوال خیلی از بچه مذهبی ها و حزب الهی هاست که بدلایلی مخفی میکنن یا از جوابش طفره میرن ... استاد بنظر من و خیلی ها مثل من مقام معظم رهبری از تمام ظرفیت و اختیاراتی که دارن برای عبور دادن جامعه از فرهنگ غرب و مدرنیته و سبک زندگی ومسائل دیگه مثل فرهنگی و ... اون جور که باید استفاده نمیکنن و غالبا به حرفای خیلی کلی در بعضی از سخنرانی ها که بمناسبت خاص هست بسنده میکنن !!! مثلا همین صدا و سیما که رییسش رو مستقیما خود آقا انتخاب و منسوب میکنن .. استاد این صدا و سیما بزرگترین ظرفیت و کارایی رو برای اگاهی دادن به جامعه در خصوص ظلمات تمدن غربی و هنجار های فرهنگی و دینی و همینطور سبک زندگی و ... داره و از نظر کیفی و کمی میتونه براحتی با ماهواره و اینترنت و همه ابزارهای دشمن در تهاجم فرهنگی مقابله کنه اما استاد چرا صدا و سیما عملکردش در این بحث بسیار پایینه و اصلا نمره قابل قبولی نداره؟؟!! استاد چرا آقا از صدا وسیما محکم نمیخواد که تو این قضیه جدی تر عمل کنه و برنامه هایی تولید کنه مثل میزگرد و جلسات سخنرانی و جلسات بحث اون هم با تبلیغ گسترده که مردم بشینن ببینن و ایجاد اگاهی و مطالبه کنه این مباحث توی جامعه ؟؟ استاد بعضی ها میگن رهبر میخواد ازشون اما اونها پشت گوش میندازن اما این اصلا حرف منطقی نیست و ادم نمیتونه قبول کنه!!! یعنی خدای نکرده اینقدر رهبر حرفش در رو نداره!!! یا کارهای دیگه مثل دستورات جدی و مطالبه جدی از ارگانها برای پیگیری این مباحث... استاد این سوال خیلی از بچه مذهبی هاست و خود من هم یه بسیجی هستم و مقلد آقا و طرفدار ولایت مطلقه فقیه اما بلاخره این هم برای خودم سواله و هم برای خیلی های دیگه که از ماها میپرسن و جواب حسابی نداریم که بدیم پس خواهشا کمکمون کنید / التماس دعا استاد بزرگوار و عزیزم
متن پاسخ
- باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اگر بخواهید از تجربه‌ی منِ پیرمرد که سال‌ها در کارهای اجرایی و فرهنگی قدم زده سخنی شنیده باشید باید عرض کنم کار فرهنگی با دستور و بخشنامه درست نمی‌شود و بنده پس از این‌که این را باگوشت و پوستم احساس کردم از همه‌ی کارهای اجرایی کنار کشیدم چون متوجه شدم خلأ جدّی ما ضعف فرهنگی است و بحمداللّه این موضوع را رهبری عزیز به‌خوبی متوجه‌اند، به همین جهت تلاش می‌کنند جامعه را از جهت فرهنگی جلو ببرند تا نگاه‌ها و انتخاب‌ها عوض شود. این مثال را در همین رابطه در سال‌ها قبل عرض کردم که:" معلم ادبیات به آن دانش‌آموزی که در خانواده‌ی ثروتمند زندگی می‌کرد گفت؛ إنشائی بنویس با موضوع فقر. طرف در وصف خانواده‌ی فقیر نوشت: فقرا خودشان فقیرند، کلفت و نوکرشان فقیرند." وقتی جامعه‌ی غرب‌زده‌ی ما که وارث این فرهنگ از دوره‌های گذشته است هنوز متوجه یک نوع زندگی ماوراء زندگی غربی نیست می‌تواند فیلمی بسازد و یا اداره‌ای داشته باشد که نظر به سبکی از زندگی بکند که زندگی زمینی را به ملکوت آسمان متصل کند. اگر مطلب را توانستید بگیرید کمر همت را می‌بندید و برای کمک به رهبری عزیز به صورت عمیق و ریشه‌ای به کار فرهنگی وارد می‌شوید اما نه آن نوع از کار فرهنگی که ادامه‌ی غرب باشد. موفق باشید
5802
متن پرسش
باسلام خدمت استاد توصیه های حضرتعالی برای دانشجویان دختر که امسال وارد دانشگاه میشوند جیست بطورمفصل
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده تنها می‌توانم بگویم در کنار علوم دانشگاهی سعی کنید در ذیل ولایت رهبری وارد تاریخی شوید که با انقلاب اسلامی شروع شد، در آن صورت با توصیه‌های رهبری خودتان متوجه‌ی راه‌های جزیی می‌شوید و از پوچی آزاردهنده‌ای که ممکن است در دانشگاه با آن روبه‌رو شوید و گرفتار انواع فسادهای عقیدتی و اخلاقی گردید، نجات می‌یابید. موفق باشید
5776
متن پرسش
سلام استاد، تا کنون این چنین رابطه ی عمل و اندیشه را احساس نکرده بودم که مدتی است با از دست دادن مراقبه ی دائمی و همت گماشتن به اعمالی که برایم شبهه ناکند و پیش از این در نظرم حرام می نمودند ، شبهات بسیاری در مقام اندیشه بر من نازل شده است که پیش از این خود پاسخگوی این سؤالات در نزد دیگران بودم و تعجب می کردم که چرا فهم نکردندی. استاد ، تأثیر اندیشه در عمل بس واضح است و مبرهن . اما اثر متقابل عمل بر اندیشه تا امروز بر من پوشیده بود که با تئوریزه کردن خطاهای خود ، راجع به همه ی امور سؤالات اساسی دارم که با یافتن جوابشان خاضع شده و اهتمام به ترک عمل اشتباه خود می نمایم. خواستم نظر حضرتعالی را بدانم. و در ادامه اینکه مدتی است حالتی بر من مستولی شده است که اولا خود را در " مقام تفکر" میابم به گونه ای که همه ی هستی از جایگاه پدیده ها در آن تا چرایی احکام فقهی برایم سؤال است و هر جمله ای در باب دین پاسخ بسیاری از سؤالات من است و ثانیا برخی مسلمات دینی برایم زیر سؤال رفته و نیاز به تبیین و تصدیق و یا استدلال دارند . که اولی را ناشی از تعالی روحی و دومی را ناشی از سرکشی نفس خود و جمع این دو را غیر ممکن می دانم. استاد چرا این طور شده ام ؟ اندیشه و اعتقادی که با چهارتا عمل این قدر دستخوش تغییر و شک و یا یقین می شود ، من را چه سود و چه اعتمادی کنم به این که با عمل صالح ، اندیشه ام را اصلاح نمایم که می دانم این تفکر ناشی از عملی است که انجام داده ام و عالَمی که در آن واقع شده ام و مگر این دیگر نامش "اندیشه" و " اعتقاد " است ؟ استاد چرا من این طور شده ام که گاهی از ترس این که مبادا جزء انسان هایی باشم که ابتدا سبیل هدایت پیمودند و سپس راه به بیراهه بردند ، کمرم می لرزد ؟ استاد تا دیروز روح من در برابر سخن بزرگان خاضع بود اما امروز، نفس سرکشم برای همه چیز دلیل می خواهد مثلا این که آیا شما دلیلی دارید که به آن بنده خدا در مثالی فرمودید باید پنجره را بست تا گناه نکرد ؟ یا وقتی اثر اعمال در عروج انسان را می شنوم ابتدا سر ذوق آمده ولی بعد در نظرم آراسته می شود که از کجا معلوم چنین باشد ؟ استاد ، خود را بیرون از تاریخ خود می بینم چرا که متوجه اثر اعمال خود بر خود و متوجه آزمون های لحظه به لحظه ی نفسم نیستم و نمی دانم راه رهایی از شیطان و غلبه بر "شک" به همراه "یأس " چیست. البته نه این که شخصیتا مأیوس باشم اما حالاتی در خود می بینم که ریشه ی آن ها را در یأس یافته ام. عذرخواهم که وقت شریفتان را می گیرم اما در ادامه بگویم که تلاش من برای نماز دائمی اول وقت ، حقیر را سودی نمی رساند و درحالی که تصمیم به نماز شب دارم ، در ماه دو سه بار نمازم قضا می شود و نیاز به درمان و دارویی اساسی دارم که همچون بیماری سرماخوردگی ، بیماری ای سخت و طولانی ، من را از پای درآورده و اگر همت واراده ای در جهت اصلاح باشد بی پاسخ می ماند. معارف صرف ، مشکل بنده را حل نمی نماید که با آن ها با همین بیماری شک و یأس خود مواجه می شوم و چراها سر بر می آورد و طبیب خود را به زیر تیغ نقد می کشانم. چه دارویی این نفس نشسته را اندکی از شک و یأس رها می کند و نفسی تازه در من می دمد تا بتوانم باری دیگر حیات را تجربه کنم ؟ نظر به علم علامه حسن زاده و آیة الله جوادی به من می گوید که سبیل مداومت بر همین دینداری موجود ، سؤالی را بی پاسخ نمی گذارد ولی همین جمله ی پیشین هم برایم جای سؤال است که چرا باور کنم سؤالات من برای آن بزرگان هم مطرح بوده درحالیکه جوابشان معلوم نیستند و چرا باور کنم برایشان مطرح نبوده درحالی که آن بزرگان به سرچشمه های علم نائل شده اند؟ و سؤالات من مانع از رفتن بر این سبیل است و گاهی می اندیشم که شاید سؤالات من ناشی از یأس از رسیدن به حقیقت است . استاد ، همان طور که اگر چندین بار پوست بدن انسان مجروح شود ، نفس به ترمیم آن اهتمام دارد اما از یک جایی به بعد نفس از ترمیم جراحت انسان منصرف می شود ، نفس من نیز درحالتی است که احساس می کنم از اصلاح منصرف گشته و نمی تواند برخیزد و یک دعا و یک گریه و اندکی معرفت و یک انابه و یک تصمیم و یک توسل و درخواست از نبی و معصومی که به آن ایمان حقیقی نیاورده است... ، او را حرکت نمی دهد و از موضع تردید و ترس و یأس و دیگر عوارض بیماری برکنار نمی دارد، دارویی لازم دارم که اندکی من را راه بنماید تا شور دیدار حق، شکیات و جمودی حقیر را بخشکاند و در سایه ی آرامش حاصل از یقین ، بنگرد که کدام سؤال بی جاست و کدام حقیقت دارد و با یقین مراحل لازم را برای اجتهاد جهت یافتن پاسخ سؤالاتی که هنوز تاریخ بشریت به آن پاسخ نداده اند طی کند و سؤالات مانع از طی طریق نشود. با تشکر از استاد عزیز.
متن پاسخ
- باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به اندازه‌ی یک تاریخ - تا آن‌جایی که به گوش ما رسیده- محمّد و محمّدیین«صلوات‌اللّه‌علیهم» فریاد می‌زدند ما چیز دیگری می‌گوییم و شما چیز دیگری می‌شنوید. آن‌ها می‌گویند بیایید در عوالم ملکوت حاضر شوید و ما حرف آن‌ها را تئوریزه می‌کنیم و به درس و معلومات تبدیل می‌نماییم، و قرآن را که کتاب ذکر است به کتاب علم تبدیل کردیم و آن هم علمی که اشاره‌ای به عوالم نوری نمی‌کند تا لااقل متوجه حجابی شویم که بین ما و عوالم نور هست. خدا را شکر متوجه شده‌اید که عقیده آن بصیرتی است که با عمل حاصل شود و عمل یک نحوه حضور در عوالم متعالی است. تعجب می‌کنم چرا تعجب کرده‌اید اندیشه‌هایتان با اعمالتان تغییر می‌کند. چرا نکند؟ اگر اندیشه‌ی حقیقی تجلیات نوری است که نفس ناطقه با حضور در عالَمی که قرار دارد ظهور می‌کند و از علم به عین در می‌آید، پس معلوم است که اگر از آن حضور نازل شوید به همان اندازه تجلیات نوری ضعیف می‌شود و اندیشه‌ی حاصل از آن حضور نازل ضعیف و کم‌حرارت می‌گردد. موضوع توهم را که کنار بگذاریم چون توهم اندیشه‌ای است که حقیقتا اندیشه نیست و به حقیقت رجوع ندارد ودر آن حالت نفس ناطقه در معرض حقیقتی نیست که جان انسان را تحت انوار خود قرار دهد و عملاً یک نوع سوبژکتیویته است. آری توهم را که کنار بگذاریم ما می‌مانیم و آن حضوری که باید در عوالم نوری داشته باشیم و هرچه با عمل خود بیشتر در رفع حجاب خود نسبت به آن عوالم و آن حقایق بکوشیم و هرچه رویکرد ما در عبادات جهت رفع حجاب‌های این‌چنینی باشد، بیشتر در حضور قرار می‌گیریم و با اندیشه‌ای گرم‌تر روبه‌رو می‌شویم، اندیشه‌ای که پای او بسته به عبادات ما است .در آن صورت معنای کریمه‌ای که می‌فرماید: «وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ» را نیز احساس می‌کنید که عجب! با یک نگاه بی‌جا آن نور و آن اندیشه و آن حضور رفت؟ مگر نفرمود: «العلم نور یقذفه اللَّه فی قلب من یشاء» علم نوری است که خداوند در قلب آن‌کس که خدا خواست می‌اندازد؟ باید شایستگی‌های خود را به عنوان بنده‌ای مطیع در محضر حق نمایان کرد تا او آن علم را که نور است و نه محفوظات، لطف کند در چنین فضایی و با زندگی با چنین علمی است که انسان می‌تواند به تجربه‌های ارزش‌مند برسد که چگونه آن نور علمی می‌آید و در چه شرایطی می‌رود. مولوی در تجربه‌ی خود می‌یابد که چگونه با خوردن یک لقمه اضافی حرکت روحش به سوی عالم قدس متوقف شده و پای رفتن را از دست داده و لذا ناله می‌کند: «از برای لقمه‌ای این خارخار..... از کف لقمان برون آرید خار». مگر عرفای بزرگ یک عمر فریاد نزدند تا شهود در میان نباشد هنوز راه را نیافته‌اید؟ و مگر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در آثار بزرگ عرفانی‌اش این راه را به سوی ما نگشود تا در میانه‌ی راه سرگردان نمانیم؟ بنده معتقدم خداوند پاداش مؤمنین انقلابی را پس از آن‌که صبر و مقاومتشان را در پایداری بر ارزش‌ها دید، روحیه‌ای عرفانی می‌دهد تا آن‌ها را به جامعیت لازم رسانده باشد. این موضوع را در صدر اسلام در صحابه‌‌ی صادق رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌یابید و امثال سلمان و ابوذر و مقداد با برخورد صحیح با آن هدیه‌ی الهی به آن مقامات روحانی و عرفانی رسیدند هرچند عده‌ای از صحابه بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نیز گرفتار سیاسی‌کاری شدند و از آن راه باز ماندند. عیناً بعد از دفاع مقدس هشت‌ساله بنده این روحیه را در بسیاری از رزمندگان احساس کردم ولی متأسفانه عده‌ی کمی در راهِ گشده‌شده قدم گذاشتند و ادامه‌ی کار را با اُنسی بیشتر با آثار عرفانی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به کمال رساندند. همین حالت را بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد به جهت وفاداری که نیروهای انقلابی با برخورد صادقانه‌ای که با رهنمودهای رهبری عزیز در دفاع از دولت آقای احمدی‌نژاد داشتند ،احساس می‌کنم و آنچه از سخنان شما فهمیدم انعکاس تقدیری است که حضرت حق برای ما رقم‌ زده، این یأسی که می‌گویید، یأسی است که روح شما در شما ایجاد کرده تا در پله‌ای دیگری قدم بگذارید و این همان بازخوانی مبارکی است که در نیروهای متعهد به انقلاب و امام و رهبری و شهداء ظهور کرده و عرض کردم فرصت و شرایطیتش آمده تا چشم‌هایمان را دوباره بمالیم. هرچند باز نگرانم عده‌ای از همان پله‌ی قبلی تکان نخورند و همچنان با احساساتی سرگردان دست‌ها را گره کنند و به این و آن بپرند. می‌گویی: «دارویی لازم داری که اندکی راه بنمایاند تا شور دیدار حق، شکیات و جمودت را بخشکاند»، مگر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از همان ابتدایی که این انقلاب را شروع کرد همه‌ی این نیازها را پیش‌بینی نکرد؟ چرا نمی‌خواهید به علم و معرفتی وارد شوید که با حضور در ساحات نوری ظهور می‌کند و می‌توان با آن علم و معرفت زندگی کرد. علمی که ما را حمل می‌کند به جای آن‌که ما آن را حمل کنیم. شاید کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» مبنای تئوریک عرایضم باشد به شرطی که بنا داشته باشید در ساحتی دیگر که مکمل ساحات قبلی است حاضر شوید، ساحتی که دیگر در آن ساحت این دغدغه را ندارید که کدام سؤال تان بی‌جا است و کدام حقیقت دارد. چون وقتی صبح طلوع کند به‌کلّی چراغ سؤال خاموش می‌گردد. البته این احتمال برای بنده هست که در فضای سخن شما قرار نگرفته باشم در آن صورت باید با دقت با عرایضی که داشتم بر نکات اصلی خود بیشتر تأکید کنید. موفق باشید‌
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!