بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29332
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام. استاد طاهرزاده در فرمایشاتتان در باب خواب و رویا و ... اشاره ای هم به مقدار خوابیدن داشتید که فرمودید باید نه خواب بیش از حد باشد و نه کم و استناد به سیره معصومین و عرفا هم داشتید که این بزرگواران هم خواب داشتند مگر در مواقعی که در حالاتی باشند و خوابشان کم تر یا اصلا مدتی کوتاه خواب نداشته باشند و فرمودید ولی به صورت دائم نیست که این بزرگواران اصلا به صورت دائم خواب نداشته باشند، و فرمودید که اگر انسان خواب نداشته باشد بدن و روح آسیب دیده و فرسوده می شود، سوال: ۱. اخیرا تلویزیون با یک جانباز بزرگواری مصاحبه کرده بود که اگر اشتباه نکنم ۳۰ سال نخوابیده، آیا این جانباز عزیز نخوابیدنشان در مبانی دینی با چه تعریف و منطقی قابل هضم است؟ ۲. در یک صوتی بنده گوش کرده بودم به این مضمون که آن سخنران فرموده بود اگر شما دنبال مباحث علمی و به اصطلاح دنبال حق باشی و واقعا دغدغه و هم و طلب فرد باشد، خداوند خواب را از فرد می گیرد و اگر اشتباه نکنم به این صورت که خداوند به خواب می فرماید که دیگر مزاحم فرد نشود، و ایضا این چطور؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. متأسفانه آن جانباز عزیز گرفتار یک نوع بیماری است و خود او بسیار از این موضوع در رنج است. ۲. در هر حال خواب یکی از الطاف الهی است. قرآن می‌فرماید: «وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا» خواب را برای شما وسیله‌ی آرامش و اسقرار قرار دادیم. پس منظور از این‌که می‌فرمایند در سیر و سلوک خواب را از آن‌ها می‌گیرند؛ خواب‌های بیهوده و اضافه منظور است. موفق باشید

29334
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با انتخاب شغل آینده و اینکه بین دو یا سه راه کدام یکی را انتخاب کنم کمی سردرگم شده‌ام. در هر سه راه پیش رو هم علاقه است و هم استعداد. تمامی شرایط برای هر کدام از این سه راه مهیا می‌باشد. با این حال بنده در انتخاب مسیر شغلی آینده دچار سردرگمی شده‌ام. تمامی راه‌ها از لحاظ فایده برای انقلاب و اسلام تقریبا فایده یکسانی خواهند داشت. تنها تفاوت آنها در وضعیت زندگی شخصی در آینده است. می‌خواستم بنده را در این آزمون دنیایی راهنمایی کنید. رشته‌هایی که به آنها علاقه دارم شامل مهندسی و هنر و همینطور شغل نظامی هستتد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام را که احساس کنید در کنار درآمدی جهت زندگی، روحیه‌ی معنوی شما را بهتر حفظ می‌کند و رشد می‌دهد. موفق باشید

29325
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد: سوالم در مورد خیام است آیا خیام همانطور که در بعضی رباعیات منسوب به او اومده اعتقاد به معاد و قیامت نداشته و بطور کلی خیام چطور عقایدی داشته؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً خیام از ابژه‌کردن خدا و معاد عبور کرده و وجه اگزیستانس انسان را مدّ نظر دارد منهای اشعاری که به او نسبت می‌دهند. موفق باشید

29293
متن پرسش

سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ص و سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوارم و همه اهل ایمان این مطلب را در جمعه 25 مهر 1399، روز 28 صفر 1442 سالروز شهادت رسول اعظم سیدنا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌نگارم، ضمن عرض تسلیت به شما و همه خوانندگان، از آن انوار مقدسه برای خلوص در جلب رضایت خدای عزیز استمداد می‌طلبم. (متن پرسش کمی طولانی است، پیشاپیش طلب عفو دارم). مطلبی صوتی از یکی از اهل منبر موفق در شیراز و کتابی پیرامون داستان شهید يونس زنگی آبادی یکی از اهل ایمان از کانال خوب مطالب ویژه برایم فرستادند، که بنظرم اصلاحیه‌ای ضروری لازم دارد که در ادامه ارائه می‌دهم و از شما استاد عزیز هم تمنای راهنمایی و ارشاد دارم. بسم الله الرحمن الرحیم بنده این کتاب ظهور (پیرامون شهید یونس زنگی آبادی) را در آغاز دوره طلبگی در سال ١٣٨٧ خوانده ام، و با اینکه قبل آن در اوایل دوره دانشگاه سخنرانی تصویری آقای حجت‌الاسلام انجوی نژاد را پیرامون آن دیده بودم، ولی با خواندن آن نسخه چاپی کتاب (چاپ جدید آن سالها) متوجه اشتباهی در نوع روایتگری برادر طلبه ام شدم. چون اساسا داستان چیز دیگریست. اگر ما امور خیالی را بجای واقعیت جا بزنیم، دیگر مکاشفات و کرامات واقعی هم در مخاطب جدی گرفته نخواهد شد و همه چیز همان صورت خیالی خواهد گرفت. چرا؟ چون این کتاب ظهور فقط یک رمان خیال انگیز است!! اولا، نویسنده کتاب علی مؤذنی هست، نه کریم صفایی. نام کریم صفایی شخصیت داستانی ساخته شده‌ در کتاب قبل از این رمان (کتاب رمان «ملاقات در شب آفتابی») است که نویسنده (آقای موذنی) در این کتاب رمان «ظهور» هم راوی قصه را با این شخصیت داستانی خلق کرده است. ثانیا، کتاب ظهور، نوشته‌ی علی مؤذنی، یک «رمان تخیلی» است که لابلای خیال انگیز کردن داستان می‌خواهد خاطراتی از زندگی واقعی شهید یونس زنگی آبادی (در زمان حیات دنیویشان) را با رنگ و لعاب احساسی و ماورایی بگوید. به تصریح خود نویسنده در مقدمه چاپ جدید و مصاحبه ها و صفحه اینستاگرام خودش و ناشر (نشر نیستان) پیرامون این رمان، تمام این وقایع بظاهر ماورائی در داستان (مانند تماس تلفنی شهید با راوی داخل داستان و حرکت قلم و نگارش متن توسط شهید برای همان راوی قصه، و حضور شهید بصورت کبوتر و گریه آن کبوتر و ...) ساخته‌ی خیال نویسنده‌ی رمان (آقای علی مؤذنی) است، برای ایجاد جذابیت و برانگیختن احساسات مخاطب بسوی عالم ماوراء و ارتباط با ارواح، و هیچکدام از این اتفاقات واقعیت خارجی نیافته است، و صرفا ساخته و پرداخته رمان نویس است. ایشان حتی اصل تخیلی بودن وقایع داستان را که هیچ ربطی به شهید عزیز نداشته (ولو امکان وقوعی آن از شهدا هست) در خاطره ای در سال 75 از بیان شهید عزیز سردار قاسم سلیمانی هم اعتراض دوستانه شان به تخیلی بودن اکثر داستان را نقل می‌کنند و اصرار نویسنده بر اینکه این کتاب رمان است و آمیخته بودنش به تخیلات، طبیعی است، و نهایتا هم نویسنده بخاطر عدم استعداد خودش به بیوگرافی نویسی، نسبت به نوشتن کتاب مستند زندگی نامه از شهید موافقت نکردند. نویسنده صراحتا در پستی که اخیرا درمورد نحوه تدوین این رمان در اینستاگرام منتشر کردند می‌نویسند: «اواخر سال هفتاد و پنج طی سفری با حاج قاسم آشنا شدم. آن موقع فرماندۀ لشکر بود و هنوز خبری از سپاه قدس نبود. دست گذاشت روی دستم و با لبخندی شکرین گفت کاش نویسنده ای پیدا بشود و کتابی شبیه نه آبی نه خاکی یا ملاقات در شب آفتابی برای حاج یونس بنویسد. دستش را از روی دستم برداشت و گفت: حاج یونس دست راستم بود. شیرینی و تاثیر آن دیدار باعث شد ناباورانه رمان ظهور را خیلی زود بنویسم و برای حاج قاسم بفرستم. کمتر از یک هفته بعد دعوتم کرد به کرمان. تا رسیدم، جلسه گذاشت. بیست نفری از سردارانش هم حضور داشتند. شگفتی اش را از سرعت عمل من در ارائۀ رمان ابراز کرد و گفت: خیلی تاثیر گذار است. من که همۀ مراتب گریه را تجربه کردم. نه من که بیشتر دوستان حاضر در این جا. آن هایی که خوانده بودند، تایید و تحسین کردند. من هم خدا را شکر کردم که قضیه به خیر و خوشی دارد انجام می شود. حاج قاسم ادامه داد: اما علی جان، اکثر مطالب این کتاب که هیچ ربطی به حاج یونس ما ندارد. گفتم: رمان عرصۀ تخیل است و از واقعیت کپی برابر اصل نمی سازد. بحث در گرفت. و بالا گرفت. لُب کلام من این بود که شما از من رمان خواستی. آدرس دو تا رمان از خودم را دادی، پس طبیعی است که از همچو منی رمان تحویل بگیری، و حرف دیگرم این‌که شما اگر دنبال نوشته شدن زندگی نامۀ حاج یونس بودی، باید پیشنهادش را به یک زندگی نامه نویس می دادی نه به یک رمان نویس.» www.instagram.com/p/CGAYuO2J0FI/?igshid=1jajt570u3slg بنده علاوه بر دیدن مستندات مذکور (که برخی دیگر را در پی نوشت اشاره می‌کنم) شخصا هم از دایرکت صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام پرسیدم (با آیدی @alimMoazeni.officialNews )، و با نام بردن از تک تک وقایع مذکور، صراحتا گفتند: «بله، فرمایش شما صحیحه. وقایع رمان تخیلی هستن»، و همچنین از صوت خطیب مذکور هم که هفته پیش بخشی از آن را شنیده بودند اظهار تعجب کردند! و نهایتا بنده از ایشان خواستم این موضوع را در مصاحبه ای هم باز تاکید کنند، که گفتن مصاحبه زیاد شده ولی بازهم انجام خواهد شد. (تصویر مکالمه مذکور را خدمتتان در ایتا فرستادم، و در استوری و هایلایت صفحه اینستاگرامم ( @salehi.786 ) هم قرار دادم. لذا، در این مصداق کتاب مذکور، اصلا این صوت آقای انجوی نژاد عزیز را نباید بعنوان یک مستند واقعی پخش نمود (متاسفانه، ایشان ظاهرا چاپ ناقص دهه هفتاد کتاب را دیده اند و نه تنها مقدمه دیده نشده، بلکه حتی اسم مولف کتاب را هم ندیده و نویسنده واقعی را همان شخصیت داستانی کریم صفایی تلقی کرده و بخیال واقعی بودن اتفاقات روی منبر آن را گفته اند). البته از آنجا که اصل وقوع چنین وقایعی از شهدای عزیز امکان وقوعی دارد، و بلکه وقایع مستندی از این دست تصرفات را زیاد دیده و شنیده و خوانده ایم (کما اینکه در پی نوشت به چند مورد اشاره می‌کنیم)، لذا خطیب ارجمند هم با حسن ظن به مشابهت وقایع داستان با برخی مستندات واقعی دیگر، آن را نقل نموده است. ثالثا، وقایع اصلی و واقعی داستان، همان خاطرات جنگ و جبهه و بیانات شهید قبل شهادت به همسرش هست که پاهایم را خوب نگاه کن و به حافظه بسپار (چرا که بعد از شهادتشان همسرش فهمید که باید شهید را از روی پاهایش شناسایی کنند، چرا که پیکر مطهر شهید نه دست داشت و نه سر). لذا تلاش نویسنده در خلق یک رمان جذاب برای نقل خاطرات زندگی یک شهید عزیز بوده، و نباید گمان کنیم حذف عناصر خیال انگیز داستانش چیزی از مقام بلند شهید کم می‌کند، بلکه اساساً قدرت نفوذ و تصرف شهدای عزیز در وصف و خیال ما نمی‌گنجد! لذا ضمن تشکر از برادران بزرگوار در نشر آثار فرهنگی، و نیز تشکر از کانال بسیار خوب مطالب ویژه، اما بهتر است این صوت آقای انجوی نژاد را بردارند (چون در این مصداق خاص، تلقی خلاف واقع از یک رمان خیال انگیز ایجاد شده) و بالخصوص بیان تکمیلی شما استاد عزیز طبق مبانی و فارغ از این مصداق در این باره منتشر شود. سه پی‌نوشت تکمیلی: 1. آقای علی مؤذنی این شیوه نگارشی خیال پردازی برای ایجاد رمان از زندگی شهدا و اولیاء را دارد، مثلا در مورد رمان دیگرش با نام «احضاریه» می‌گوید: «واقعیت برای من دستمایه تخیل می‌شود / اصل بر تخیل است، البته با حفظ اصالت وقایع / موضوع رمان تخیل است. واقعیت برای من جز این که دستمایه تخیل شود، هیچ جذابیتی ندارد.» www.yjc.ir/fa/news/6732591/واقعیت-برای-من-دستمایه-تخیل-می-شود-اصل-بر-تخیل-است-البته-با-حفظ-اصالت-وقایع ۲. روزنامه همشهری در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ (شماره ۳۱۲۸) ضمن انتشار مصاحبه شان با آقای مؤذنی، در مطلبی با عنوان «يادداشتي بر رمان «ظهور» نوشته علي مؤذني»، تاکید بر عناصر تخیلی آن و ایجاد یک دنیای داستانی برای مخاطب در آن می‌نمایند، و حتی این را از هنر نویسنده محسوب می‌کند که طوری وقایع تخیلی را با مستندات خاطرات شهید درآمیخته که مخاطب همه را باور کند: «علي مؤذني در رمان ظهور دنياي داستاني را خلق مي كند كه در آن نويسنده اي به نام آقاي صفايي با اثرش يگانه مي شود. ... به اتكاي اين شگرد، تداخل مستندات و انديشه تخيلي شده است كه خواننده همه حوادث را تا انتهاي داستان مي خواند و مي پذيرد.» https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820515/world/litew.htm ----------------- ۳. تکمله نهایی، پیرامون درک حضور شهدا و حضور تاریخی شان ذیل مکتب امام و انقلاب اسلامی: بنظر این بنده، باید توجه ویژه به مصادیق حقیقی کرامات شهدا، بلکه بالاتر توجه معرفتی و سلوکی خاص به مقامات شهدا ذیل مکتب اشراقی امام داشت. مثلا شهید علی اکبر دهقان، شهیدی که بدون سر یا حسین گفت حدود ۱۰ - ۱۵ نفر در اطراف پیکر بی سر او ۵ دقیقه این ندا را از حلقوم بریده اش می شنیدند و آن شهید این عنایت را در وصیتنامه اش از خدا خواسته بود، که این واقعه توسط راوی زنده ماجرا، و شهید زنده حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، در سایت خودشان در خاطرات خودشان نقل شده { malakoot.ir/مردان-بی-ادعا/ } می‌نویسند: «من صحنه‌ای دیدم که همیشه در ذهنم باقی است؛ دیدم که دستی از بدن کسی کاملاً جدا شده و آن طرف روی زمین افتاده بود. در این دست جدا شده کتاب دعایی بود که ظاهراً می‌بایست با پرت شدن دست، کتاب هم جدا می‌شد ولی کتاب دعا محکم به دست چسبیده بود. یک طرف کتاب‌ دعا نوشته بود ارتباط با خدا و طرف دیگر فرازهایی از زیارت عاشورا بود که خون آن شهید روی آن ریخته بود، نوشته شده بود، «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». شما چنین صحنه‌ای را هر کاری بکنید نمی‌توانید به قلم بیاورید و در صحنه‌های هنر زنده کنید. خدا در آن جا می‌خواسته یکی از درسهای خودش که نتیجة خلوص است را بدهد. و این خون هم خون خداست. یا شهید علی‌اکبر دهقان که وقتی ما می‌خواستیم جنازة او را در جاده بصره ـ خرمشهر جمع کنیم، دیدیم سر بریده‌اش در محوطه دارد می‌رود، سری که از پشت قطع شده بود و روی زمین داشت می‌غلتید و تنش هم داشت می‌دوید. سر این شهید حدود ۵ دقیقه فریاد یا حسین، یا حسین سر می‌داد. این فریاد را همة ما که حدود ۱۰ ـ ۱۵ نفر بودیم، (از جمله برادران حدادی، آذربیک، مصطفی خراسانی، طوسی و .. . .) می‌شنیدیم و همة به جای اینکه جنازه را جمع کنند، داشتند گریه می‌کردند. یا در کتاب «پیشانی سوخته‌ها» آورده‌ا‎م که طلبه‌ای به نام آقاخانی در کربلای ۵ شهید شده بود که پس از شهادت از حنجره بریده‌اش چند بار صدای «السلام‌علیک یا اباعبدالله» می‌آمد. این نمونه‌ها در صحنه‌های جنگ بسیار بوده است. البته این شهید یک وصیتی هم داشت که ما از توی کوله‌پشتی‌اش پیدا کردیم. یک تکه کاغذ بود که نمی‌دانم شب نوشته بود یا همان روز: «خدایا من شنیدم که امام حسین با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این‎گونه شهید شوم.» نمی‌دانم لابد لب تشنه هم بوده چون مسائل مشابه دیگری که ما دیدیم اتفاق افتاده بود. نوشته بود «خدایا من شنیدم که امام حسین سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. بعد دیدیم که یک ترکش از پشت سر، سرش را قطع کرد یا نوشته بود: خدایا من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده. من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده‌ام به ذکر یا حسین یا حسین باشد و ما آن صحنه را دیدیم.» خود ایشان (حجت الاسلام صادقی سرایانی) برای خودش هم واقعه زیبایی اتفاق افتاده که ٢۵ روز در برزخ بوده، و با عنایت امام رضا (علیه السلام) پس از مرگ زنده شدند. خاطره شفای خود ایشان خیلی متذکر کننده است: تصویری: aparat.com/v/3iQJD dalfak.com/w/i4jhw صوتی: malakoot.ir/wp-content/uploads/2018/02/Shahid_zende_malakoot01.mp3 متنی (از سایت خودشان): http://malakoot.ir/دیدار-با-امام-رضاعلیه-السلام/ http://malakoot.ir/خاطرات-بیمارستان-تا-شفا-گرفتن/ *** همچنین وقایع بی‌شمار مستند واقعی که در کتب و مستندات دقیق پیرامون حضور شهدا به نگارش درآمده، مانند: حضور شهید حجّة الاسلام سیّد مجتبی صالحی خوانساری، که بعد از شهادتش، اهل خانه و فامیل و دوستان صداى تلاوت قرآن و دعا و مناجات شهید را مکرر در خانه می‌شنیدند و نور سبزی از حضور او میدیدند، و حتی شهید عزیز کارنامه امتحانات ثلث دوم دخترش (خانم زهراسادات صالحی) را برای مدرسه اش امضا نمود: shohadayeiran.com/fa/news/171748 یا حضور شهید سید مرتضی دادگر (اهل ساری) که بعد از شهادتش، قرض‌های یک بسیجی گروه تفحص شهدا را به تمام مغازه ها و قصابی و میوه فروشی محله اش داد و مبلغی هم برای امورات زندگی به اهل خانه او رساند (و همه این وقایع در همان روزی که پیکرش در تفحص پیدا شده بود و اهل خانه و مغازه دارها و ... با دیدن تصویر مدارک شناسایی شهید متوجه حضور او برای دادن قرضها شدند): www.mashreghnews.ir/news/331021 یا حضور شهید سید مرتضی آوینی (ره)، که راوی دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام ضابط می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم. یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد. بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم. بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروان‌های راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم. شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم. در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت ۸ بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست. دیگر داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکی‌ها پست می‌داد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت ۸ منتظرت شد، نیامدی. بعد که می‌خواست برود، به من گفت: یک کسی می‌آید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان. رفتم دیدم کنار پل با انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".» www.tasnimnews.com/fa/news/1391/12/15/31049 آخرالکلام، مقامات شهدا و حضور و تصرّفشان در عالم هستی، و حضور تاریخی‌شان ذیل حقیقت اشراقی قلبی امام روح الله (رحمة الله علیهم)، از آن جهت که ظهور شعاع اشدّ اتصال ایشان به روح الهی در شمس نور محمّدیه (ص) است، قابل توصیف و تصور اذهان بشری نیست (إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا - اینکه اشدّ اتصالاً هست، دیگر چقدر شدیدتر قابل توصیف با الفاظ و بیان نیست). ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ظهر جمعه 25 مهر 99. قم مقدسه. محمد حسین صالحی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

با سلام و ارادت و با تشکر فراوان از تذکری که نسبت به کتاب «ظهور» فرمودید. برای بنده این سؤال هست که آیا جناب آقای موذنی که زحمت کتاب «ظهور» را کشیدند و آن را به عنوان یک رمان تنظیم کردند؛ آیا برای شخصیتی که کاملاً مشخص است، تنظیم رمان به معنای آن است که همان شخصیت را و با حرکات و سکنات واقعی‌اش به صورت رمان بنمایانند؟ و با هنرمندی خود آن حرکات و سکنات را به صورت رمان تنظیم کنند؟ و یا شخصیتی خیالی از او بسازند که مربوط به شخصیت آن نباشد؟ که در حالت دوم عملاً فاجعه‌ای رخ داده است، زیرا شخصی که در مورد آن رمان را تنظیم کرده‌اند، غیر از آن شخصی می‌شود که حقیقتاً هست.

تصور بنده آن است که از آقای مؤذنی چنین بر نیاید که شخصیت دروغینی را به حاج یونس نسبت دهند زیرا آن شخص مشخص و معین است و این فرق می‌کند با رمان‌هایی که نویسنده‌ی آن از ابتدا شخصی را می‌سازد و پیرامون آن صحنه‌آرایی می‌کند.

نکته‌ی بعدی مواردی است که در آن کتاب به شهید حاج یونس زنگی‌آبادی نسبت داده شده که همه‌ی آن‌ها امکان وقوعش هست. و در همین رابطه بنده و امثال بنده به راحتی نمی‌توانستیم آن موارد را انکار کنیم و همان‌طور که جنابعالی می‌فرمایید مواردی بس عجیب‌تر از طریق شهدا به ظهور آمده است که بنده از ارائه‌ی آن‌ها به سهم خود تشکر می‌کنم. با توجه به این‌که حاج قاسم کتاب «ظهور» آقای مؤذنی را خوانده‌اند به دختر حاج یونس در مورد کتاب می گویند:« زیاد خودتون رو درگیر کتاب نکنید حاج یونس چیزی فراتر از این ها بود.» با این‌که انتظار داشته‌اند که آقای مؤذنی زندگینامه‌ی حاج یونس را بنویسند و نه آن‌که حالت رُمانی به شخصیت ایشان بدهند.

موفق باشید

29290
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: بنده سوالی داشتم از محضر جنابعالی: خیلی وقت است که به فکر هستم در شهر خودم یک کار فرهنگی با کیفیتی انجام بدم خیلی فکر کردم و این مسأله به ذهنم رسیده که؛ در راستای آشنا کردن مردم با مکتب شهید سلیمانی شروع به تهیه ی مختصات این مکتب کنم و اون را در بروشور هایی چاپ کنم. مثلا بیست شاخصه از مکتب شهید سلیمانی همراه با توضیحات را جمع آوری کنم و در بیست بروشور مجزا چاپ کنم و اونو به تعداد هزار عدد تکثیر کنم و بعد آنها را در پاکت نامه هایی قرار بدم و یک عدد برگ سفید نیز درون اون پاک نامه بزارم و به دانش آموزان، جوانان، کسبه، مسجدی ها و... بدم و از آنها بخوام بعد از خوندن اون بروشور یک نامه به شهید سلیمانی عزیز بنویسد و بعد از مدتی اون نامه ها را جمع آوری کنم و به بهترین نامه ها سفر مشهد مقدس جایزه بدم. اسم ایده را گذاشتم نامه ای به علمدار ولایت. امیدوارم این ایده موجب بشه اولا مردم با مکتب شهید سلیمانی آشنا بشن و هم اینکه با نوشتن نامه ارتباطی وجودی با شهید سلیمانی پیدا کنند و.... . به نظرتون آیا این یک کار فرهنگی محسوب میشه؟ اگر بله تا چه حد مثمر ثمر است؟ ممنون از استاد بزرگوار و عزیز. محسن از شیراز ارادتمند همه علما و اولیای الهی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید به عنایت الهی داشته باشید و کار را شروع کنید خود آن شهید بزرگوار راهنمای خوبی خواهد بود. موفق باشید

29263
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار: بنده پسری دو سال و ۷ ماهه دارم به راهنمایی یکی از دوستان که فرمودند برای ایشان داستان های قرآنی را بخوانم خواستم مرجع و منبع معتبری به بنده معرفی بفرمایید. سپاسگزارم از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است. کتاب‌های فراوانی با عنوان «داستان‌های قرآنی» هست که همه‌ی آن‌ها قابل استفاده می‌باشد. در ضمن از کتاب «داستان راستان» آقای شهید مطهری هم غفلت نکنید. موفق باشید

29247
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام استاد: در مورد صحبتهای آقای امید دانا در مورد آقای شجریان که خودش رو طوری وانمود می کند که حرف حزب اللهی ها را می زند که در کلیپی میگه چرا من برای شجریان گریه کنم برای قاسم سلیمانی گریه می کنم. نوعی دو قطبی بین مذهبی ها و آنهایی که شجریان گوش میکنن که توی ذوق میزنه و دیگر اینکه آنهایی که شجریان گوش میکنن که از قشر مذهبی هم بعضی از آنها هستند اصلا زندگی شخصی شجریان رو نشنیدن که ایشون انقدر اونو پررنگ میکنه برای بسیاری از اونهایی که شجریان گوش میدن اصلا جهت گیری های شجریان مهم و پر رنگ نیست و از هنرش استفاده می کنند این جهت گیری ها نوعی تنفر بین اقشار جامعه نسبت بهم ایجاد میکنه که به صلاح جامعه اسلامی نیست و ان سعه صدری که مورد انتظار هست مورد غفلت واقع میشه. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دقیقاً با نظر جنابعالی موافقم از آن جهت که آقای امید دانا نفی شخصیت آقای شجریان را آن‌هم به صورت افراطی دامن زد، ابداً کار خوبی نبود. ارزش کار ایشان در آن قسمت بود که بدانیم جریان‌هایی که به اسم دفاع از شجریان بازی‌خورده‌ی دشمنان هستند، چه جریان‌هایی است. و به گفته‌ی آقای امید دانا در این قسمت باید مردم ما هوشیار باشند در آن حدّ که اگر ملاحظه کردید طرفی که به اسم دفاع از آقای شجریان به صحنه آمده بود، اصلاً هیچ آهنگی از او نشنیده بود.

آری! بالاخره به هر دلیلی آقای شجریان با آواز و صدای خود متذکر سرمایه‌های ادبیِ فاخر ما شده است و بسیاری بدین جهت نسبت خود را با او نسبت ارزشمندی می‌دانند و نباید از این موضوع چشم‌پوشی کرد که نسبت ما باآقای شجریان مثل نسبت آقای امید دانا با آقای شجریان نیست، ولی تذکر آقای امید دانا در رابطه با موج طرفداران مصنوعی آقای شجریان نسبتی است که ما می‌توانیم با آقای امید دانا داشته باشیم. موفق باشید 

29239
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در پاسخ سوال ۲۹۲۲۹ نکته ای دیگری را که حقیر باید یادآور شوم این است که بعضی از عرفا و ... با اشعار قرآنی نه تنها عقل بلکه در وادی قلب رفته اند، بنده بیشتر سوالم روی این نکته است که آیا هنر شعرگویی ذاتا هنری است که به صورت محض به خیالات می برد، یا بستگی به سبک و محتوا و ... شعر دارد؟ آیا اصلا هنر شعرگویی می تواند در خدمت قرآن در بیاید و مثل صوت و لحن و ... که برای زیبا ارائه دادن قرآن است، استفاده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید این کار ممکن می‌باشد. زیرا پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «إنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةً، والْحِکْمَةُ ضالَّةُ المُؤْمِنِ». آن شعر شعری است که بحق حکمت باشد و حکمت ضالّهٔ مؤمن بود. و از طرف دیگر قرآن کتاب حکمت است. موفق باشید

29231
متن پرسش
سلام و عرض ادب: راستش استاد یه چالش بزرگ هست توی جامعه به اسم اینکه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه و با این استدلال کمک های ایران به لبنان و سوریه و... رو محکوم میکنن! با دیدن فقر وحشتناک مردم سیستان بلوچستان بعد از سیل پارسال خود منم تعجب کردم که چطور اینها حداقل ترینهای زندگی رو هم ندارند. تا حالا جدای از توجیه اخلاقی مبنی بر کمک رسانی به نیازمندان در همه جای جهان که فاکتور اسلام هست توجیه مسلم سیاسی برای من سنگر سازی در سراسر مراکز مسلمان ها برای ایجاد ترس نسبت به دشمن بود و هست و نعمت خدا حتی میدونستم که پراکندگی مناطق تا لبنان و فلسطین دور هم هست و تهدید جدی برای دشمن هستند. ولی استاد چرا داخل کشور به این نحو هستش؟! میدونم فقیر همیشه هست و گاهی حتی شناخته نمیشن ولی منطقه فقیر نشین تعجبه!!! گاهی خودم رو مجاب می‌کنم که شخصیت و سبک زندگی بعضی مطابق آنچه هست که الان هستند همانطور که چه بسیار پولدارهایی که از فقرا سخت تر زندگی می‌کنند یا اینکه اسلام در موقع حرج پیشنهاد هجرت داده است و ماندن در شرایط سخت و تدبیر نکردن از رخوت خود افراد هست و گاهی حتی بیماری روحی و تعصب های قومیتی. اما استاد به استناد سخن امام علی (ع) که خودش را نزدیک آتش می‌برد و از آتش جهنم به خدا پناه می‌برد که چرا متوجه فقر اون زن نشده و به استناد اینکه شما خودتون میگید حقوق همه ی افراد به انسانیتش سر جای خود هست حتی کافر، آیا نباید فضای جامعه طوری باشد که تجمع فقر یکجا دیده نشود و حتی اگر خودشون باعث فقر خودشون هستند چون خلق خداوند هستند یارانه ی ثابت مردمی به سمت آنها سرازیر باشه تا اتهام از مسلمان و کشور مسلمان برداشته بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید روحیه‌ی اشرافی‌گری که متأسفانه در بعضی از مسئولان و مردم هست؛ آنچنان چشم‌شان را به مردم شهرهای بزرگ مشغول کرده که از یاد مردم آن دیارها رفته‌اند و البته هر اندازه انقلاب اسلامی از دست جریان‌های سیاسی اشرافی آزاد شود، انقلاب اسلامی بهتر می‌تواند وظیفه ی خود را نسبت به محرومین انجام دهد ولی نحوه‌ی توجه ما به لبنان و سوریه از جنس دیگری است. اتفاقاً در همین راستاست که معنای حضور جهانی و منطقه‌ای ایران شکل می‌گیرد تا ما به عنوان یک ایران بمانیم و اسیر برنامه‌های جهان استکباری نشویم. تازه در آن شرایط است که می‌توانیم برای مردم خود تصمیم بگیریم و لذا اگر کوتاه بیاییم و حضور خود در منطقه را فراموش کنیم، دشمنانند که برای ما تصمیم خواهند گرفت و مناطق فقیرنشین ما صد چندان می‌شود. موفق باشید     

29237
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد چگونه می‌توانیم در مجموعه فرهنگی نگاه صحیحی را نسبت به ولایت فقیه برای نوجوانان و جوانان ایجاد کنیم طوریکه صحبتها و مواعظ رهبری برایشان اهمیت پیدا کند؟ بخصوص که با وجود شرایط دشوار امروز کشور (علی الخصوص اقتصادی) بدبینی پیش آمده و چه بسا ایشان را مقصر جلوه می‌دهند. اگر کتاب مناسبی هم هست لطفأ معرفی بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اول باید جوانان متوجه‌ی حقایق عالم شوند که مباحث معرفت نفس شروع خوبی است در دل آن مباحث، فهم ولایت الهی و پیرو آن، بحث ولایت فقیه معنا پیدا می‌کند. در مورد بحث ولایت فقیه می‌توانید به قسمت سوم کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «حکومت دینی» رجوع فرمایید. موفق باشید

29236
متن پرسش
سلام و عرض ادب: غیر از مطالبی که در کتب جوان و انتخاب بزرگ و ادب خیال و عقل و قلب در رابطه با موضوع تربیت روح از طریق ورزش آمده است، چه کتبی از خودتان و دیگران را برای پیگیری بیشتر این موضوع توصیه می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» انسان را نسبت به خود جدّی می‌کند. موفق باشید

29229
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در شرح سوره زمر در یکی از جلسات درباره لایه های انسانی فرمایشاتی داشتید که شب و روز جمعه روز شعر نیست، روز قرآن است چون اگر شعر بخوانید لایه خیالتان قوی می شود در صورتی که روز و شب جمعه روز قرآن است چون روز جمعه مقام جامع است و قرآن هم مقام جامع است و انسان با قرآن خواندن در روز جمعه به لایه بالاتری هدایت می شود، سوال: منظورتان روح شعرگویی است یا محتوای شعر؟ مثلا اگر اشعاری که محتوای قرآنی دارد با خواندن آن اشعار در روز جمعه باز به آن مقام بالاتر که منظورتان بود انسان هدایت می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً خواسته‌اند ما با جامعیت بیشتری که وجه عقلانیِ جان ما است، در شب جمعه و روز جمعه به‌سر ببریم. حال آیا اشعار قرآنی می‌توانند چنین حالتی را در ما شکل بدهند؛ بستگی به وجود خودمان دارد. موفق باشید

29219
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: نظر شما راجع به این سخنان چیست؟ سخنان تأمل برانگیز استاد "محمود #امامی نجف آبادی" (از شاگردان خاصه علامه #حسن_زاده آملی) درباره محمدرضا #شجریان: انبیا ما را به دارائی خود که توحید است دعوت می کنند. اگر این دارائی با شعر یا با نثر و با صدای خوب خوانده شود بهتر اثر می کند در نفوس انسانها. به مناسبت درگذشت مرحوم «شجریان» که هر وقت ایشان را مشاهده کردیم در ملکوت مشاهده کردیم. دارایی های ایشان را می دیدیم که مردم را می برد به ملکوت. مرحوم شجریان دارایی های مولوی و حافظ و سعدی و دیگر عرفا را با صدای خود به همه می رساند و همه را می برد در ملکوت. نگویید غنا، که غنا مناسبت دارد با مجالس لهو و لعب وگرنه آنکه آدم را می برد به ملکوت غنا نیست بلکه بیان توحید است. ما این حکایت #عطار را از مرحوم شجریان گرفتیم: ای در میان جانم و جان از تو بی خبر پر است از تو جهان و جهان از تو بی خبر که همان «داخل فی الأشیا لا بالممازجة» (معنی: خدا داخل در چیزهاست، نه اینکه ممزوج شده باشد با چیزها) که سخن حضرت امیر(ع) است را شرح می کند. ایشان در ملکوت اعلی بود و می گشت و اشعاری که به ملکوت می برد را انتخاب می کرد و مردم را به ملکوت می برد. این ادا کردن خوب شعر خیلی اثر دارد. آن بزرگی که گفته اگر حافظ بود لبان او را غرق بوسه می کرد درست گفته است. فکر نکنیم اینها #غنا هست. غنا مناسب مجالس لهو و لعب است که فتوای مرحوم میرزا ابوالحسن اصفهانی و سایر فقهاست. ای در میان جانم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر این حکایت اعلا و شریف است. خدا درجات ایشان را عالی کند و این آثار خیری که ایشان از خود به جای گذاشته و آن مضامین که خدا استاد شجریان را واسطه قرار داد که دیگران را ببرد در ملکوت، حفظ بفرماید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در خود آقای شجریان نیست. به هر حال در هنرمندی ایشان و صدای خوب‌شان کسی مشکل ندارد، بحث در حواشی است که عده‌ای بازی‌خورده سعی دارند موضوع را سیاسی کنند. به نظر بنده نظر آقای پرویز امینی که در کانال آقای یامین‌پور آمده  قابل توجه است. موفق باشید

✅ شجریان و منطق سیاست روزمره

https://t.me/yaminpour

 

29225
متن پرسش
سلام استاد: کرونا شده وسیله ی دین ستیزی! شواهدی وجود داره که بیماران غیر کرونایی رو کرونایی حساب میکنن و مرگ های غیر کرونا رو کرونا ثبت میکنن! تشییع جنازه شجریان اونطور غلغله بود! اما برای شهدای خان طومان خیلی زودتر گفتن تشییعشون بدون حضور مردم هست. این دوگانگی تا کی؟ مساجد ماه هاست که تعطیله اما مسافرت هاس غیر ضرور ازاد! استاد مقالاتی هست راجع به مضراته ماسک، چقدر این ماسک باعث مشکلات ریوی میشه! ایا ما نباید به قضیه کرونا شک کنیم؟ چرا انقدر با اعمال مذهبی مشکل دارن؟ چرا انقدر کرونا هراسی؟ استاد حقیقتا بعضی از این پروتکل ها، توهین به شعور من هست، مثلا تنها ماسک زدن تو خیابون درحالی که اطرافمون کسی نیس، واقعا این حماقت نیست؟ من فکر می‌کنم اساسا داستان کرونا مشکوک هست! توی عراق، مراسم محرم و اربعین چنان جمعیتی بود، کو آمار وحشتناک؟ توصیه میکنن به عدم بارداری در این ایام، این عجیب نیس؟ مگه چندتا خانم حامله کرونا گرفتن و فوت شدن؟ مگه خانم های حامله ممکن نیس دچار مشکلات دیگه بشن و حتی جونشون رو از دست بدن؟ فقط کرونا مشکل داره؟ وزارت بهداشت هست یا وزارت استرس؟ استاد چقدر خانم ها سقط جنین میکنن با غربالگری، در حالی که کسایی که مقاومت کردن و گفتن ما با وجود مشکلی که تو غربالگری نشون داده میشه (اعم از قلب سوراخ و عدم تشکیل قلب و آب داشتن شکم و ..) بچشون رو سالم به دنیا آوردن! چطور ممکنه با این همه گرونی، قرص های شیمیایی اینطور ارزان قیمت باشن؟ استاد حقیقتا دارن بهمون فشار میارن، آخه تا کی باید اینطور لطمه ببینیم از این وزارت خونه؟ نمیزارن طب سنتی و اسلامی نفس بکشه، درحالی که واقعا موثر است و هرکسی واردش میشه راضی هست و مشکلات یا بهبودی کامل یا کنترل میشه. چطور ممکنه چشمشون رو ببندن رو این موضوع؟ آیا من نباید ناراحت هموطنانم باشم که انقدر دارن لطمه میبینن و اصلا نمیدونن درمان دارن و طب اسلامی که بیشتر مد نظرم هست و بعد طب سنتی واقعا راه داره براشون. استاد واقعا چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که می‌فرمایید نکاتی نیست که بتوان نادیده گرفت و نسبت به آن حساس نبود؛ می‌ماند که اگر بهانه دست آن‌ها ندهیم، خود به خود آن‌چه خدا اراده کرده در رابطه با نشان‌دادن ناتوانی جهان مدرن؛ پیش می‌آید. موفق باشید

29211
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد بزرگوار بنده چندین سال است به طور مداوم (حداقل ماهی یک بار) کابوس تهدید توسط مار یا سگ می‌بینم! و این موضوع آرامش خواب را از بنده گرفته است. بنظرتان دلیل آن چیست و چه باید کرد؟ با تشکر از پاسخگوییتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت به تعبیر خواب آگاهی ندارم. بزرگان پیشنهاد می‌کنند قبل از خواب ۱۲ مرتبه سوره‌ی توحید را خواندن، خوب است. موفق باشید

29206
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: بنده تو مجموعه فرهنگی تربیتی فعالیت دارم. چیزی که مشاهده میشه اینه که تشکلات فرهنگی گاها موجب غرور و تعصب اعضا میشه و منیت ها بیشتر میشه و مجموعه ها حاضر نیستن با هم همکاری کنن. همه چی شده گزارش کار. ملاک سپردن کارها تو مجموعه ها به بقیه تقوا نیست. انگار کار های مجموعه حتما باید با زرنگ بازی جلو بره و توکل و تقوایی در کار نیست و حتی مسئول مجموعه اعضا رو از خوندن کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می‌شود منع میکنه و میگه اگه بخونید دیگه واقع بین و جامع نیستید و مشکلات دیگه. البته مجموعه هایی هستن که بحمدالله کارشون دینی به معنای واقعی کلمه هست. این مشکلات چطور قابل حل هستن؟ آیا میشه با این تشکل ها به اون تمدن اسلامی رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، رجوع به حقیقت است. هرکس در نسبت به رجوع حضرت حق که معبود و محبوب جان‌ها است باید خود را در جمع دوستان معنا کند. موفق باشید

29203
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام. می خواستم نظرتون رو در مورد سن مناسب برای جذب نوجوان و کار فرهنگی بر روی نوجوان بپرسم. یا اصلا قائل به سن خاصی برای موضوعات مطرح شده هستید یا نه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تربيت نوجوانان بايد به چند اصل تربيتی توجّه كرد؛ از جمله: شناخت مسائل اين نسل، توجّه به پايه‌‏های خُلقی اين نسل، توجّه به اصل محبت و انس و دوستی با نوجوانان و پرهيز از اعمال قدرت و اجبار. حضرت علی عليه‏ السلام دوران نوجوانی را از سه جهت بسيار حسّاس بيان می‏‌كنند: اوّل اينكه قلب نوجوان مانند زمين، خالی و مساعد است كه هرچه در آن بكاری همان درو می‌‏كنی: «انّما قلب الحدث كالأرض الخالية مهما اُلقی فيها من كلّ شی‏ء قبلته» و دوم اينكه دوران نوجوانی را زودگذر می‏‌دانند و گوشزد می‌‏فرمايند سريعاً آن را دريابيد: «بادر شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك» سوم اينكه شيطان در اين زمان به نوجوان زياد روی می‌‏آورد و لازم است برای آن پناهگاه خوبی در نظر گرفت. موفق باشید

29199
متن پرسش
سلام نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ شجریان خواننده ای ظاهراً سنتی و باطناً مدرن بود. خواننده در اینجا هم به معنی تلفظ کننده و هم به معنی فهمنده است. او اهل اندیشه بود و به معنای عمیق کلمه به خوانش متون ادبی اقدام کرد. اما درک شجریان از عرفان تا چه حد عمیق است؟ آیا آنچنانکه بسیار گفته اند او رابط دوران معاصر با ادبیات کهن بود؟ آیا او‌ حافظ و مولوی را در روزگار معاصر زنده نگه‌داشت؟ شجریان در مستند شبکه صدای آمریکا (۷ مهر ۹۵) در مورد مولانا سخن می گوید و در جایی می شنویم: کسی که می گوید فارغ از کفر و‌ دینم را چرا امامزاده کردند؟ مولوی برعکس رفتار کرد. او‌ این شعر مولوی را می خواند:بیرون ز کفر و دینیم برتر ز صلح و کینیم / نه در فراق و وصلیم رو نام ما دگر کن اما آیا منظور از بیرون کفر و دین، انسان گرایی است؟ عرفان نظری سخن از توحید می گوید: انسان هم ذیل توحید معنا دارد ولی در اندیشه مدرن برعکس است و خدا با انسان معنا می شود. مولوی و‌ حافظ اهل عرفان بودند و عشق را در سایه خداوند معنا می کردند. حافظ رند بود یعنی کسی که  آنچنانکه ظاهرش نشان می دهد نیست. اما برخی مدعیان از جمله خواننده ظاهرا سنتی و باطنا مدرن، حافظ را بر اساس ظاهر اشعارش قضاوت می کنند. حافظ و مولوی و دیگران اگر از دین گذر کنند برای سپردن آن به یار است و این لازمه گذر از ظاهرگرایی است. در تفکر شیعی هم ظاهر در سایه باطن قرار دارد و اگر لازم باشد دفتر (قرآن کاغذی) فدای یار (قرآن ناطق) می شود. این قرآن ناطق در آخرین فراز وصیت خود به فرزندش گفت: اسْتَوْدِعِ اللهَ دِینَکَ وَدُنْیَاک. دینت را به خدا به ودیعه بسپار. این وصیت را حافظ به قول رسا فاش گفته است. امامزاده، هم می تواند مظهر دینداری عامه پسند باشد و هم‌ مظهر دین باطنی عاشقانه. شجریان از شعر مولوی که می گوید: من زتقدیرم و تقدیر از ذات من است نتیجه می گیرد که تقدیرت را خودت می سازی به دنبال تقدیر نباش! او «من» را انسان تعریف می کند که هم درست است و هم غلط. انسان وقتی قادر دو جهان است که با خدا باشد. این سخن مولوی جمع بین جبر و اختیار است. عرفای ما از یک سو دعوت به تسلیم کردند و گفتند بر ما در اختیار نگشادست و از طرف دیگر به دنبال برهم زدن چرخ بودند. ولی شکافتن فلک و طرحی نو در انداختن با شب و آه فراهم می شود نه به تعبیر شجریان با گردن کلفتی!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوش‌سلیقگیِ آقای شجریان آن بود که اشعار اصیل فرهنگ ایرانی و خرد اسلامی را انتخاب و با صدای خوب می‌خواندند و مردم از آن جهت که آن صدا آن‌ها را به آن خرد و فرهنگ متصل می‌کرد؛ مورد احترام قرار می‌دادند و نه آن‌که گمان کنیم آقای شجریان خود به خود نیز در وادی‌های حکمت و عرفان قدمی داشته باشند. البته خوش‌سلیقگی و خوش صدایی ایشان بحث دیگری است. موفق باشید

29202
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: پیرو سوال ۲۹۱۹۱ در مورد جسم بسیط استاد متوجه نشدم اصلا ما هرچه در عالم نگاه کنیم اینچنین جسمی نداریم خود شیخ و حتی بقیه حکما مثل اهوازی هم خود می‌گویند این ارکان اربعه چیزی در ذهن هست و بنای طب را بر آن گذاشته اند بر چیزی که وجود خارجی و ملموس ندارد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌‌آید همین‌طور باشد. زیرا بسیط، از نظر تفکر فلسفی یعنی چیزی که ترکیب در آن نباشد و این بیشتر مربوط به موجودات مجرد است مگر آن‌که اصطلاحی باشد در بین افراد و یا بین صنعتی خاص. موفق باشید

29188
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی سالها در زمینه کار فرهنگی و بصیرت افزایی و گفتمان سازی حول انقلاب فعالیت کردید و تجارب زیادی هم بحمدالله دارید. این رو به این جهت از خدمتتون می‌پرسم که خودم قصد دارم که مشغول فعالیت در این زمینه ویژه برای جوانها باشم،و این بحث برام اهمیت ویژه داره. خب امروز اگر بخواهیم اندیشه و معارف انقلاب را در بین جوانها و نوجوانها گفتمان سازی و بصیرت افزایی کنیم، چگونه می‌شود این گفتمان سازی درست و ترویج و تبلیغ اندیشه انقلاب رو داشت؟امروز شبهات و تشکیکات ماشاءالله زیادی علیه انقلاب و مبانی اش مطرح می‌شود و تهاجم فرهنگی شبکه ای هم در جریان هست و روی برخی جوانان و نوجوانان هم علیرغم فطرت اسلامی و انقلابی و روحیه ای که دارند تاثیراتی گذاشته و البته عملکرد و تفکر غیر انقلابی و بینش غبارگرفته یکسری از مسئولان هم تاثیراتی داشته و علیرغم اینکه بشخصه خودم بعنوان یک جوان می بینم بعضی نوجوانها یا جوانها با فطرت و روحیه متعالی و رشیدی که دارند، شبهات و تشکیکاتی دارند و موید این شبهات و تهاجم فرهنگی هم مشکلات و معضلات و ثمره عملکرد برخی مسئولان است. پیشنهاد حضرتعالی به شخص خودم که توفیقی شده با جمعی از افراد مرتبط بشم و بنا بر تبلیغ اندیشه انقلاب رو داشته باشم، برای تثبیت تفکر انقلابی بین آنها و گشودن افقی برای حضور در ساحت انقلاب اسلامی چه هست؟ من خودم ویژه که از دوره نوجوانی و با تشویق خانواده و پیگیری که داشتم با تاثیری که از کتب حضرتعالی در باب انقلاب بوده از انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی تا گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب داشته و دارم، نظرم روی سیر مطالعه و مباحثه حول این کتب بود چون به نظرم کتب شما روش تحلیل و تفکر و تعمق درباره انقلاب رو باز میکنه و تفصیل میده و وقتی یک نفر روش و شیوه تفکر رو توانست دریابد حالا هر قدر هم شبهه و تهاجم فرهنگی مطرح شود و هر قدر هم عملکردهای غیر انقلابی و مشکلات ببینید، چون شیوه و روش تفکر درباره انقلاب را می‌داند می‌تواند از آنها گذار کند و تاثیری نگیرد و در ساحت انقلاب حاضر شود. ان شاء الله موید باشید، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر بنده به‌خوبی متوجه‌ی این امر هستید که اگر نظر به تاریخی داشته‌ باشیم که به اراده‌ی الهی در حال به ظهورآمدن است؛ موانع راه را شکست نمی‌بینیم بلکه فربه‌شدن برای ادامه‌ی راه می‌یابیم آن‌طور که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» شهید خوش‌ لفظ را متذکر آن امر کردند.[1] عمده توجه‌دادن به فرآیندی بودنِ یک حرکت توحیدی است و در سیر تاریخی این حرکت، مأواگزیدن که این عین حضور است. پیشنهاد بنده مطالعه‌ی جزوه‌ی «نقش فرآیندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» می‌باشد. موفق باشید   

 


[1] - آقای علی خوش‌لفظ، بسیجی جانباز دوران دفاع مقدّس و راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خطاب به رهبر معظم انقلاب گفت: «فقط یک نکته بگویم؛ ببخشید من بسیجی آقای متوسّلیان بودم .. این‌که آقا! شما خیلی دارید درد می‌کشید، زجر می‌کشید؛ به هر حال این بحث اختلاس‌ها و حقوق‌های نجومی را می‌گویید، این‌ها گوش نمی‌دهند. یک چیزی بگویید که ما آرام بشویم؛ ما همچنان فدائی شما هستیم؛

 رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» فرمودند: آرام باشید. این چیزهایی که شما می‌بینید، این‌ها حوادث طبیعی یک راه دشوار به سمت قلّه است؛ هیچ انتظار نباید داشت که اگر ما می‌خواهیم برویم به قلّه‌ی توچال یا قلّه‌ی دماوند، در راه چاله نباشد، سنگ نباشد، باد نباشد، دود نباشد، گاز نباشد؛ مگر می‌شود؟ امّا داریم می‌رویم، داریم می‌رویم، عمده این است. اصلا نگران نباشید؛ این حوادث وجود دارد؛ اگر این حوادث نبود باید تعجّب می‌کردید.» و کربلا نشان داد آن راه به اربعین ختم می‌شود، یعنی راه توحید بدون موانع نیست ولی همچنان ادامه دارد.

29184
متن پرسش
سلام و ادب: استاد من نفس انقلاب اسلامی را و ولایت و رهبری را قبول دارم، البته با اندک اطلاعاتی که دارم، الان مایلم تخصصی تر و با مطالعه انقلاب را بپذیرم. شما چه منبعی را معرفی می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید مبانی کلامی موضوع دنبال شود مثل کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به‌خصوص قسمت آخر کتاب که مربوط به بحث «حکومت دینی» است و سپس مباحثی مثل کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». موفق باشید

29192
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: بنده طلبه ی در حال تحصیل در سطح ۲ هستم و به لطف خدا مسیر طلبگیم را انتخاب کردم و مسیر آینده ی زندگی طلبگیم برایم روشن است و به دلایل مختلف به این نتیجه رسیدم که این مسیر هم مورد نیاز برای جامعه است و هم به آن علاقه مندم. مشکلم این است که در مواقع بسیاری برای طی این مسیر تنبلی می کنم و در یک کلام انتظارم از خودم این است که مجاهدانه درس بخوانم و جلو بروم ولی اینگونه نیست. می بینم که جوانی و عمر در حال رفتن است ولی بهره ی کافی را نمیبرم. نمی‌دانم چرا ثبات قدم در سخت کار کردن ندارم و روزهایی پر انرژی هستم و روزهایی با قوت کم درس میخوانم و عملا وقتم به خواب و.... می گذرد. ممنون می شم اگر راهنماییم کنید و راه حل برون رفت از این حالت را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جایگاه تاریخی خودتان در آینده فکر کنید که رجوع زیادی مردم به عالمان دین خواهند داشت وقتی از وعده‌های فرهنگ سکولار سرخورده می‌شوند. از این جهت باید شب و روز در مطالعه‌ی دروس رسمی و غیر رسمی نشناسید. برنامه‌ای دقیق و سنگین به خودتان بدهید و کار را دنبال کنید. از ورزش نیز کوتاهی نکنید. موفق باشید

29180
متن پرسش
سلام علیکم: شما در کتاب خویشتن پنهان فرمودید علت بیماریها اینست که حیات میکروب بر حیات نفس در بدن غلبه پیدا می‌کند و فعالیت میکروب در بدن حاکم می‌شود و شخص بیمار می‌شود. بی پرده سوالم رو بپرسم آیا امثال آیت الله ممدوحی که به علت مبتلا شدن به ویروس کرونا به رحمت خدا رفتند یا شیخ حسین انصاریان که الان به علت ویروس کرونا اوضاع خوبی ندارد اینقدر تجرد نفس ندارند و اینقدر نفسشان حیات ندارد که نگذارد حیات ویروس کرونا بر حیات نفسشان غلبه کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید مصلحت‌های دیگری در کار باشد و یا اساساً اجل مسمّای آن‌ها به وقوع پیوسته است و آن ویروس بهانه باشد. مشهور است که جناب عزرائیل به حضرت ربّ العالمین عرض کرد؛ مردم بخاطراین‌که می‌دانند علت مرگ‌شان من هستم، به من بدبین می‌شوند. حضرت ربّ العالمین فرموده باشند آن‌قدر بهانه در میان است که هیچکس فکرش را هم نمی کند که مرگ آن‌ها به جهت حضرت قابض باشد. موفق باشید

29179
متن پرسش
استاد عزیز سلام و عرض ادب: خدا لحظات زندگیتون رو قرین رحمت و شادیهای معنوی کند. در ده نکته فرمودید که آنها که اجلشان با تصادف قرین شود در بحث ما نیست آیا مرگ اینها جزء مرگ بخاطر گناهان نیست؟ اگر مقدور است راهنمایی بفرمایید یا مرجعی رو معرفی کنید. پیشاپیش از بزرگواری شما ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» عرایضی در این رابطه شده است. به هر حال نمی‌توان علت آن نوع مرگ‌ها را تنها به گناهان مربوط کرد. شاید مصلحت‌های دیگری در کار بوده تا آن‌ها با مرگ خود نقش‌آفرینی‌هایی داشته باشند. موفق باشید

29176
متن پرسش
سلام استاد گرامی: تشکر از لطفتون. یه بنده خدایی میگفتن چون فقط امام حسین علیه السلام اربعین دارند و سایر ائمه علیهم السلام چهلم ندارند دلیلی ندارد و خلاف دین است و روایت هم در این باب نداریم که برای رفتگانمون چهلم برگزار کنیم. میخاستم از محضرتون بپرسم که اصل توجه به روز چهلم فوت میت خلاف شرع است و روایاتی نداریم؟ چون قبلا شنیده بودم اموات در روز چهلم منتظر هدایا و خیرات هستند؟ ممنون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که بنده در ذهن دارم بیشتر چهلم افراد متوفی مدّ نظر آموزه‌های دینی است. زیرا انسان متوفی تا قبل از چهلم هنوز در شرایطی نیست که بتواند به افرادی که بر سر مزار او می‌روند، توجه کند. آری! پس از به خودآمدن البته همه‌ی آن دعاها و قرآن‌هایی که قبلاً برایش خوانده‌اند را می‌یابد و از آن‌ها بهره‌مند می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!