بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29584
متن پرسش
با سلام: آیا امکانش هست به مناسبت میلاد امام حسن عسگری «علیه‌السلام» پیامی را از استاد دریافت کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: علیکم السلام: تبریک در راستای حضور تولد جوانی که در حین جوانی به حضور در جهانی فکر می‌کند که حقیقت، در همه‌ی ابعاد آن گسترش می‌یابد و او از همان روز تا دورترین روزها را در بودن خود احساس می‌کند و نتیجه‌ی چنین حضور و بودنی، به ظهورآمدنِ فرزندی می‌شود که مهدی عالَم خواهد بود، و در این راستا تولد حضرت امام عسکری «علیه‌السلام» را به همه‌ی جوانانی که در جوانیِ خود می‌توانند به حضور حقیقت در همه‌ی جهان و تا انتهای عالَم نظر کنند تا در امروزشان جهان برایشان گشوده شود و در کنار امام زمان‌شان نسبت به هر موضوعی حاضر باشند و به هر قیمتی از حقیقت دست برندارند. و با این رویکرد به قرآن رجوع‌کردن، درکِ صحیح فهم جایگاه امامان در هستی خواهد بود.
ارادتمند همه‌ی جوانانی که جهانی، ولی قدسی فکر می‌کنند

 

29565
متن پرسش
سلام: از آنجایی که کرونا علامتهای مختلفی دارد، هر شخصی به یکی از این علامتها دچار شد مثلا صدایش گرفت آیا رفتن به مسجد و جلسات اشکال دارد؟ به علت مشکل داشتن سایت در ارسال به ایمیل لطفا پاسخ همین جا داده شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از آن جهت که ستاد کرونا می‌فرمایند چنین افرادی نیز حامل ویروس هستند، علی‌القاعده این افراد هم نباید در مجامع عمومی حاضر شوند، مگر آن‌که دوران قرنطینه‌ی آن‌ها به پایان رسیده باشد. موفق باشید

29556
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و خدا قوت: آیا می‌شود چهل روز زیارت اربعین خواند، جایی توصیه شده است؟ اگر در عالم خواب به کسی توصیه کرده باشند بخواند و خواب هم واضح نباشد بنظر شما ترتیب اثر دادن به خواب صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی که برای خواب خود شواهد مطمئنه بیرونی نداریم، نباید به خواب اعتماد کرد. ما مأمور به تدبّر در قرآن و کسب معارف عالیه‌ی آن هستیم. پیشنهاد می‌شود سری به سؤال 29560 بزنید. موفق باشید

29555
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: منظور از بیت زیر چیست لطف می‌کنید توضیح جامع بدهید.  ما ز آغاز و ز انجام جهان بی خبریم   اول و آخر این کهنه کتاب افتاده ست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ما در بین دو بی‌نهایت حاضریم و تنها می‌توانیم در چنین جهانی طوری با خود باشیم که احساس  پایانی نداشته باشیم. در جهانی بی‌نهایت با حضوری بی‌نهایت و با خودبودن. حال یا با خودی که بر مبنای فطرتش با خودش روبه‌روست، «طوبی له» و یا با خودی که بر اساس هوس‌هایش که در آن‌جا بی‌جواب می‌ماند، روبه‌روست که همان «له عذاب الیم» است. موفق باشید   

29551
متن پرسش
با سلام: در خواب و با توجه به خواب به دو نکته رهنمون شدم ملاحظه فرمایید مورد تاییدتان است: ۱. قلب یا هرچه که هسته حقیقی و لب وجودی آدمیست دارای لایه هاییست حال در عرض هم باشند یا در طول و آدمی در لایه هایی در آن واحد می‌تواند مومن باشد و در لایه هایی کافر. حقیر درین خواب احساس کردم در عمیق‌ترین لایه ها کافرم این لایه ها هرکدام ظهوراتی دارند با توجه به اینکه اهل نماز هستم و با عرفان انس دارم سخن درینست که در قیامت بر اساس ژرفای وجودی انسان حق حکم می‌نماید یا لایه های سطحی تر هم می‌تواند در سعادت دخیل باشد؟ ۲. با توجه به اینکه در خواب انسانست و ملکاتش پس از مرگ هم وضع مشابه آنست که در عین اینکه احساس وجود داریم لکن ملکات حاکمند و اختیار منداست و آدمی تماشاگرست. البته بعضا برایم پیش آمده که در خواب اختیار خواب به دستم بوده است و می‌توانستم با اراده ی خویش رویاهایم را به منصه ظهور برسانم حال پس از مرگ همچون حالت اول منفعلیم یا چون دومی فاعل یا حالت سومیست که ساحت آن متفاوت از این دو است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال نباید به خواب اطمینان کرد به‌خصوص که بعضاً شیطان ورود می‌کند و القائات خطرناکی برای ما پیش می‌آید. ۲. آری! در برزخ و قیامت بر اساس ملکات‌مان عمل می‌کنیم، ولی در شرایطی فوق‌العاده متفاوت از شرایطی که در خواب داریم از آن جهت که در خواب هنوز، روح انسان تحت تأثیر بدن او می‌باشد. موفق باشید

29538
متن پرسش
سلام: در قسمتی از فص آدمی نوشته است همین که خدا را دیدیم، خودمان را می‌بینیم «فاذا شهدناه شهدنا نفوسنا» حال دو سوال دارم: ۱. یعنی ابتدا باید نظر به حق کنیم بعد خود را می‌بینیم ولی در روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» برعکس هست یعنی اول نظر به خود، در حالی که خود نباید در میان باشد. ۲. با توجه به این قسمت، جایگاه دیدن خدا در رخدادهای تاریخی مثل انقلاب اسلامی کجاست؟ یعنی اول باید نظر به نفس مطهر حضرت امام بندازیم سپس انقلاب را ببینیم؟! لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما هر دو وجه هست. هم آن‌جایی که داریم: «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» و هم آن‌جایی که می‌فرمایند: «اللّهم عرّفنی نفسک....»؛ به همین جهت سالک هم در آینه‌ی نفس خود متوجه‌ی ربوبیت ربّ می‌شود و هم با نظر به حضرت «الله» متوجه‌ی مظاهر او می‌گردد. لذا در روایت دوم می‌فرماید: اگر خود را به من نشناسانی، نمی‌توانم رسول تو را بشناسم. ۲. آری! این راه خوبی است که انقلاب اسلامی را، إشراقی بدانیم که بر قلب امام به ظهور آمده و از طریق نظر به شخصیت حضرت امام، متوجه‌ی حقیقت انقلاب اسلامی بشویم. در این رابطه عرایضی در کتاب «سلوک ... » شده است. موفق باشید

29526
متن پرسش
سلام: استاد خود اگاهی امام نسبت به غرب رو در چه منابعی می توان یافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی سال‌های سال که امام با مرحوم مدرس و مرحوم آیت الله کاشانی در رابطه با نقش غرب در این کشور داشته‌اند، مگر تجربه‌ی کمی است؟! عرایضی در جزوه‌ی «ریشه‌‌های انقلاب» و در کتاب «سلوک...» در این رابطه شده است. موفق باشید

29507
متن پرسش
سلام استاد: بنده به نظرم می‌رسد که سختی و فشار شب اول قبر همون دل کندن از دنیاست و جدایی از همه تعلقات زیرا در حال حاضر چشمه کوچکی از اون رو داریم لمس می‌کنیم به علت ویروس کرونا که مجبور به حذف و محدود کردن بعضی امور دنیوی شدیم و می‌بینیم که باعث افسردگی و بی حوصلگی اغلب ما آدما شده. خدا خودش به داد لحظه مرگ ما برسه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره «این جهان آن جهان‌شدن عشق است». به گفته‌ی جناب مولوی:

بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید

كز این خاك برآیید سماوات بگیرید

بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید

كه این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

موفق باشید

29478
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد. ببخشید من یه نوجوان چهارده ساله هستم من پس از مدتی خوندن کتابای شهدایی به این نتیجه رسیدم فقط خوندن کتابابی شهدایی کافی نیست و من باید شروع کنم به خوندن کتابایی که دینی و اخلاقی باشن. نمیدونستم از کجا شروع کنم. دوستم گفتش که کتاب جوان و انتخاب بزرگ رو بخون (اونم همسن و سال خودمه و مثل اینکه از شما پرسیده) می‌خواستم بدونم این کتاب برای سن من مناسب هستش؟ یا نه ممکنه برام سنگین باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً سنگین نیست، برای شماها نوشته شده. یاعلی! چرا معطلید؟!! موفق باشید

29469
متن پرسش
‏‏من در این بادیه صٰاحبنظری می جویم‏ ‏‏راه گُم کرده ام و راهبری می جویم‏ ‏‏از وَرق پارۀ عرفان خبری حٰاصل نیست‏ ‏از نهانخانۀ رندان خبری می جویم‏ ‏‏مسند و خرقه و سجّاده ثمربخش نشد‏ ‏از گُلستان رُخ او ثَمری می جویم‏ ‏‏ایمنی نیست دَر این وادی اَیمن ما را‏ من دَر این وادی اَیمن شجری می جویم‏ ‏‏ترک میخانه و بُتخانه و مسجد کردم‏ دَر ره عشق رُخت رهگذری می جویم‏ ‏‏سفر از هیچ به سوی همه چیزم در پیش‏ لنگ لنگان رَوم و همسفری می جویم‏ ‏‏گفته بودی که رَه عشق، رهِ پُرخطری است‏ عاشقم من که ره پُرخطری می جویم‏ ‏‏اندر این دیر کُهن ریخته شد بال و پرم‏ ‏‏بهر منزلگه خود بال و پَری می جویم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با این علوم رسمی و این عباداتِ عادتی، راهی گشوده نمی‌شود. باید از گلستان رُخ او بهره‌ای بیابیم و این در صورتی است که چشم‌اندازِ حضور خود در عالَم را حقیقتی بدانیم که از آن دور دورها به ما چشمک می‌زند در عین حال که: «در راه عشق، مرحله‌ی قرب و بُعد نیست». موفق باشید

29445
متن پرسش
سلام علیکم: در کانال شما عکس و متنی منتشر شده با این مضمون: «هنرمندان نمی‌توانند پیرو نظرات ما باشند و اگر اینطور باشند هنرمند نخواهند بود بلکه بیشتر ادای هنرمندان رو در می‌آرند.» سپس در زیر این متن در وصف شهید آوینی جملاتی از شما نقل قول شده است. می‌خواستم ببینم مگر خود شهید آوینی هنرمند نبود!؟ و این که چرا یک کسی نمی‌تواند هم هنرمند باشد هم مفاهیم دینی را از طریق هنر انتقال بدهد!؟ آیا نمی‌شود از تاثیر گذاری هنر و سینما در این راستا استفاده کرد!؟ و مگر خود شهید آوینی این کار را نمی‌کرد!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! البته بحث آن مفصل است و اصل آن بحث که طی مصاحبه‌ای با حوزه‌ی هنری بوده است؛ إن‌شاءالله در اختیار عزیزان قرار داده می‌شود. آری! منظور آن بود که بگذاریم هنرمند در هنر خود به جوشش درآید، نه آن‌که با دستور و بخش‌نامه بخواهیم او را محدود کنیم. موفق باشید  

29453
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام استاد: سوالم در مورد آن روایتی است که یکی از صحابه در مقابل حضرت رسول خود را بر روی ریگهای داغ می غلطاند که نفسش را به یاد عذاب قیامت بیندازد و حضرت آن را تایید کردند حد این کار کجاست؟ آیا این کار جوازی برای قمه زدن و لطمه زدن برای شوق الاهی نمی تواند باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن خود را به سختی انداختن تا روح بر جسم غلبه کند، مثل کاری که با «ذِن» انجام می‌شود؛ غیر از قمه‌زدن است که موضوع آن چیز دیگری است. موفق باشید

29438
متن پرسش
سلام استاد: نظرتان در مورد این نوشته چیست؟! ‏العلم حجاب الاکبر شاید کمتر کتابی از امام باشد که به این قضیه اشاره نکرده باشد. چه معلوماتی که حجابی می‌شوند برای ندیدن حقیقت. بله خیلی از شهدا بدون آنکه کلمه ای فلسفه و عرفان بخوانند به حقیقت رسیدند اما ممکن است با خودمان فکر کنیم این یک بحث عرفانی است چه ربطی به ‎آموزش و پرورش دارد؟! ‏اگر مباحث استاد طاهرزاده را دنبال کرده باشید برایتان روشن است که انقلاب اسلامی حضوری تاریخی است که با بودن در آن می‌توان به حقیقت رسید. همانطور که شهدا رسیدند. روزی پخش اعلامیه و راهپیمایی شرط حضور در این سلوک بود و روزی حضور در جبهه جنگ و روزی سوریه و... ‏بنظرتان امروز چگونه باید شرایط بودن در این حضور را فراهم کرد؟ در زمانه ای که فساد و رانت بلای جان انقلابمان شده است. آیا راهی بجز ایستادگی در مقابل این فسادها داریم؟ اما چقدر وارد این حیطه شدیم؟ چقدر با رانت و فسادی که در اطراف خودمان بود مقابله کردیم؟ ‏بنظرتان این که بنشینیم و خودمان را سرگرم فلسفه و مبانی سند تحول کنیم می‌توانیم نتیجه ای که در جنگ و در سوریه و برپایی نهضت داشتیم بگیریم؟ یقینا خیر! بنظرتان مصداق العلم حجاب الاکبر نمی‌شویم؟ مخالفتی با فلسفه ندارم صحبتم این است که آیا این تاکید بر مباحث نظری خودش باعث نشده تا از هدف اصلیمان دور بمانیم؟ آیا ‎#تعارض_منافع و ‎#لابی گره های تحول در نظام تعلیم و تربیت نیست؟ چه کسی قرار است علیه این فساد ها قیام کند؟! تا وقتی دانشجو روحیه مبارزه با فساد نداشته باشد چه کسی قرار است بالاخره این گره ها را باز کند؟! آیا تشکل های دانشجویی واقعا به تربیت این افراد می‌پردازند یا کسانی را تربیت می‌کنند که تنها ایده پردازان خوبی هستند. هر چند برخی تشکل ها همین کار را هم نمی‌کنند و سکوی پرشی شدند که دانشجو های کت و شلواری حیات سیاسی شان را از طریق آنها بسازند؟! آیا نیاز به تغییر در این روند نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن درستی است. باید به راه‌کارهایی فکر کرد که جریان‌های فاسد رانت‌خوار احساس شرمندگی بکنند و این با معنای درست زندگی ممکن می‌شود. معنایی از سلحشوری و ایثار و ایمان، تا ارزش هرکس به تقوای او باشد. موفق باشید

29435
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت شما استاد بزرگوار استاد مدتیه شبهه ای برام ایجاد شده، استاد یه جمله ای از شهید آوینی هست که گفتند «کارتان را برای خدا نکنید بلکه برای رضای خدا، کار کنید. تفاوتش همین اندازه است که ممکن است امام حسین تنها در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایت خدا» یا در کتاب خاطراتشون نقل شده که در شب قدر مشغول تدوین مستند روایت فتح بودن که یکی از همکاراشون میگند که بریم مراسم احیا ولی شهید می‌فرمایند همین کار ما حکم قران روی سر گذاشتن داره» استاد با توجه به این جمله و خاطره ما چطوری باید اولویتهای فعالیتهای اجتماعی و زمان شناسی و تدبیر را لحاظ کنیم. در حال حاضرم مثلا اگر کرونا را به عنوان حمله ی بیولوژیک در ایران تلقی کنیم بخصوص که تمام فعالیتهای اقتصادی فرهنگی و سیاسی و غیره را تحت تاثیر خودش قرار داده و به بهانه ی شیوع کرونا کشور را به حالت تعطیل قرار دادن آیا تمام ارگانها (فرهنگی، مذهبی، و... که تمام قوا در خدمت وزارت بهداشت قرار گرفتند) نباید کار و اولویتشون را جهت افشای مسایل پشت پرده، افزایش آگاهی مردم درین زمینه و برچیدن عوامل اصلی و کاسبان کرونا قرار بدند. آیا نباید مردم را با شیوه های حقیقی پیشگیری و درمان بیماریها (بهره بردن از طب ایرانی اسلامی) آشنا کرد و روی این موضوع تمرکز همه جانبه جدی و رسمی داشت تا ریشه ی این بهانه وویروس رسانه ای کنده بشه؟! استاد این موضوع و سوال واقعا ذهنم را درگیر کرده و اما سوال دوم: این که می‌فرمایند یاران حضرت مهدی سیصد و سیزده نفر باید باشند یه حقیقته یا نماد و نشانه؟ آیا در دوران دفاع مقدس از بین این همه شهید بلند مرتبه سیصد و سیزده یار برای امام زمان نبود که ایشان ظهور نکردن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس در هرجایی که هست با توجه به شخصیت و توانایی که دارد، حقیقتاً در این روز و روزگار باید در مسیر رضای خداوند قدم بردارد، ولی مطابق تشخیص و توانی که دارد. ۲. شاید آن تعداد، به اعتبار یاران رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» در جنگ بدر، نماد باشد از آن جهت که با آن تعداد، اسلام به فتح تاریخی خود رسید. موفق باشید

29417
متن پرسش
سلام علیکم: با سختیهای عجیب و غریبی که دارد بخصوض از نظر اقتصادی بر سر ما می آید، احساس می‌شود اراده الهی بر این است که مردم بازنگری اساسی در اقتصاد فردی داشته باشند و از آن طرف نخبگان بازنگری اساسی در اقتصاد کلان. و از طرفی هم نفس فشار اقتصادی که انسان را از بعدی به فکر می اندازد که راستی باید کاری محکم کرد. اینها همه و همه در نظر بنده نشان از آن دارد که اراده الهی بر این تعلق گرفته که این مردم، آینده اقتصادیشان آینده ای بسیار شکوفا باشد. این مردم دارند در تنور اقتصاد ذوب می‌شوند و چکش انواع تحریم ها بر سر آنها فرود می آید، نزدیک است زمانی که آهنگرِ عالَم این فلز گداخته شده را در آب فرو ببرد و فولادی محکم از اقتصاد ما بسازد. احساس می‌شود کمی همت می‌طلبد و صبر. کاش دوستان فرهنگی کمی هم روی اقتصاد همت می‌داشتند. ما با دوستان چهار کتاب اقتصادی اسلامی دانشگاه امام صادق (ع) را مطالعه کردیم. و به تازگی کتاب آقای جبرئیلی را قرار هست مباحثه کنیم. البته که مباحث معارف را تعطیل نکردیم. ولی در جنگ اقتصادی حداقل باید در آن حوزه هم قوی باشیم. یکی از طلاب فعال در شهرستان های تبریز زمین کشاورزی بزرگی راه انداخت که ۱۰ نفر را از روستاهای اطراف سرکار آورده و تولید راه انداخته است. چنین فعالیتهایی باید صورت پذیرد. در کنار اردوهای جهادی. پیشنهاد حضرتعالی برای چنین زمانه ای در جنگ اقتصادی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. این نحوه ریخت و پاش‌هایی که ما داریم برای حضور در تاریخ انقلاب، بسیار نارسا است. صحنه، صحنه‌ای است که جریان سرمایه‌داری بحران‌های خود را آشکار کرده و کاستی‌های معرفتی‌اش، کار دستش داده است پس باید با مبانی معرفتیِ صحیح به اقتصادی فکر کرد که مطابق معرفتیِ آموزه‌های دینی خودمان باشد. موفق باشید

29400
متن پرسش
سلام استاد: درسته شما می گین صبر ولی تحمل هم حدی داره. انقدر وضع مملکت خرابه به خصوص بخش اداری که مسئولین کوچکترین انگیزه ای برای زندگی کردن درست رو تو ایران برای یه جوون باقی نمی ذارن شرایط رفتن رو هم دارم و خدا شاهده فقط به خاطر آقای خامنه ای هست که مردد میشم چون مسئله مهاجرت جوانان ایشون رو ناراحت میکنه. و این ارزش نداره. و اگر نه جوان نخبه تو این کشور هیچ جایگاهی نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، امّ القرایی که حقیقتاً مأوایی برای شما می‌تواند باشد، در خدمت انقلاب اسلامی‌بودن است در هرکجای دنیا که می‌خواهید باشید. کارگری در این کشور ولی زیر سایه‌ی ولیّ فقیه بودن، بر ریاست جمهوری در کشورهای دنیای سرمایه‌داری، شرافت دارد. موفق باشید

29377
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: برای مطالعه تاریخ انقلاب و تاریخ معاصر چه کتاب هایی و نویسندگانی پیشنهاد می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به کتاب‌های زیادی که به بازار آمده است به راحتی نمی‌توانم نظر دهم. ولی فکر می‌کنم کتاب «تاریخ معاصر ایران» که آقایان دکتر موسی نجفی و دکتر موسی حقانی زحمت تدوین آن را کشیدند، کتاب خوبی باشد. البته می‌توانید سری هم به جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

29375
متن پرسش
سلام استاد: عیدتون مبارک باشه. گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل هنر شوی استاد، اهل هنر، منظور چه کسانی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر در آن شعر به معنای نظر به چشم‌اندازهای حقیقت و عبور از خودبینی‌ها و غرض‌ورزی‌ها می‌باشد به همان معنایی که جناب مولوی فرمودند

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل به سوی دیده شد. موفق باشید

29358
متن پرسش

سلام استاد عزیز: من دیروز برای اولین بار بیمارستان عیسی بن مریم اعزام شدم براي خدمتگذاری جهادی به بیماران کرونایی، بماند که خودم تا حالا دو سه بار کرونا گرفته ام! گفتم براتون از اونجا بگم. واقعا کادر درمان و پرستارا خیلی مودب بودند. بیماران خیلی خیلی به حضور ما احتیاج داشتند زیرا حضور همراه براشون ممنوع شده. حضور نیروهای بسیجی و جهادی خیلی موثر بود هم بیمارستان الزهرا سلام الله علیها نیاز به نیروی جهادی و خوش اخلاق! داره هم بیمارستان حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و آله و علیه السلام. ولی چند تا نکته؛ ۱. درسته ما تو بخش کرونایی‌ها بودیم ولی از بس شیلد و ماسک و گان و دستکش و ضد عفونی و ... همه چی بود اگه کسی نکات حضور در بخش رو رعایت کند احتمال مبتلا شدن او صفر است. ۲. بیماران شدیدا نیاز به امیدواری و روحیه دادن دارن. یاد خدا و خلیفه خدا حضرت آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلهاشون رو آرامش و تسکین می‌داد در حدی که بعضیاشون میگفتن آیا ما تو این دو سه روز مرخص میشیم؟ ۳. چون معمم بودیم بعضیاشون وقت گیر می آوردن و سوال شرعی می‌پرسیدن، بعضیاشون درد دل می‌کردن، بعضیاشون با دیدن ما تازه یادشون افتاده بود چند روزه نمازشون قضا شده! البته معذور بودن و ما شرایط نماز با تیمم رو برای بیمار آماده می‌کردیم. البته بماند که بعضیاشون رو هم که با خدا قهر بودن رو آشتی دادیم! خلاصه تبلیغ عملی و منبر عملی شد. ۴. اونجا باید پا بزاری رو خودت روی منت، خدمتگذاری و خودخواهی با هم قابل جمع نیستن یه جاهایی باید بطری ادرار مریض رو خالی کنی در دستشویی! ۵. تازه می‌فهمم که چرا حضرت آقا برای مرتبه ی دوم از نیروهای مومن و جهادی خواستند که بیان تو میدون، واقعا نیاز هست، بیماران علاوه بر کمک، نیاز دارن یکی بیاد از خدا و مهربونی او براشون بگه آخه خیلیاشون تو حالت اضطرار هستن خیلیاشون هم که زیاد درگیر بیماری نشده اند فرصتی یافته اند برای خلوت برای مناجات با خدا برای تفکر به اشتباهات گذشته و آینده پیش رو... کادر درمان هم که دیگه حسابی خسته شدن. انقدر خسته بودن که داروهای بیماران رو می‌دادن به ما تا به بهشون بدیم قرص یا شربت یا میوه... بماند که لبخند و روحیه دادن ما دست کمی از دارو نداشت!!! ۶. اونجا نیروهای جهادی در سه شیفت میتونن خادمی کنند شیفت صبح تا ظهر، شیفت ظهر تا شب، شیفت شب تا صبح. بخش آقایان و خانم ها جداست. وقتی وارد بیمارستان عیسی بن مریم شدید از نگهبان بپرسید میخام برم قرارگاه جهادگران، راهنماییتون میکنن میایید داخل با فضا آشنا میشید بچه های جهادی رو می‌بینید مثل روزای جنگه، بعضیا تو عملیاتن بعضیا دارن آماده میشن که برن! اونجا آموزش های لازم رو می‌بینید و شیفت شما رو بهتون اعلام میکنن و از اون لحظه به بعد جزئی از جمع صمیمی و با صفای جهادگران میشید. ۷. فکر می‌کنم هر کسی به نیابت از رفیق شهیدش یا امواتش یا پدر و مادرش بیاد خیلی متفاوت باشه. جای شهدا خیلی خالیه البته حضورشون و امدادشون همیشه هست. ۸. تو ایام سیل، شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند اگر کسی می‌خواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد مردم سیل زده رسیدگی کند شاید الان بتوان گفت اگر کسی می‌خواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد و نیاز بیماران کرونایی رسیدگی کند این شاید که گفتم از دل شکاک من است وگرنه اهل یقین پیامی دگر دارند و البته اگر به دلیلی نتونستید بیایید برای بیماران خیلی دعا کنید مخصوصا من که دلم بیماره و هیچ بیماری ای بالاتر و کشنده تر از بیماری دل نیست. بیچاره نفس من که با ادله عقلی و نقلی و گاه فلسفی و گاه عرفانی و گاه کوچه بازاری سعی می‌کرد مانع اومدن من بشه ولی شکستش دادم. خیلی حس خوبی داره وقتی با نفست مبارزه می‌کنی و خودت رو در جریان اراده الهی قرار میدی، خدا رو شکر. شهید آوینی فرمودند اگر کسی می‌خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند اگر که خواندن داستان را سودی نیست (باید کربلایی شد) شماره مسئول ثبت نام جهادگران رو میزارم. آقای حاجی لو ۰۹۱۳۱۲۹۹۹۴۷ اگه میشه نظرتون رو بگید و راهنمایی کنید. به امید شهادت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم که خدا شما را به سوی راهی فرستاده که راه حضور در تاریخ انسانیت است تا یگانگیِ بین انسان‌ها را تجربه کنید و بفهمید چرا خداوند در توصیف رسول خود «صلوات‌الله‌علیه‌واله» فرمود: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» (توبه/128)

خداوند در آیه‌ی فوق رسول خدا (ص) را در نسبت با ما چنین تبیین می‌فرماید که رسولی است از جنس جان‌ خودتان که بر او گران می‌آید که شما در رنج باشید و از این جهت سخت دلبسته‌ی شماست و با مؤمنینی که متوجه‌ی راهی شدند که رسول خدا (ص) برای آن‌ها گشود، مهرورز و مهربان است.

از این آیه برمی‌آید که رسول خدا (ص) متوجه‌ی مشکلات جامعه‌ی بشری بوده‌اند و دغدغه‌ی اصلاح امور را داشته‌اند و خداوند که ربّ‌العالمین است، تا بستر تعالی انسان‌ها را فراهم کند، آن حضرت را شایسته‌ی این امر یافت و او را برگزید. موفق باشید    

29348
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون به خیر استاد در شرح حدیث جنود عقل و جهل و در بحث «رضا» فرمودید که بعضی ها مثلا ویژگی مادرزادی دارن که کوتاه قد باشند، فرمودید که این آدم نباید از روزگار ناله کنه که چرا من قدم بلند نیست. من این حرف شما رو قبول دارم، چون حتما مصلحت در این بوده که این آدم کوتاه قد باشه. ولی یه مثال دیگه ای فرمودید که نتونستم درکش کنم. شما گفتید یک نویسنده ای بوده که می‌خواسته سخنرانی کنه،‌ وقتی شروع می‌کنه به سخنرانی اینقدر بد حرف میزنه که دیگه هیچ وقت سمت این کار نمیره. شما این رو به عنوان یک مثال برای راضی بودن افراد مطرح کردید من سوالم اینه که آیا این فرار از نقص های خودمون نیست؟ بله، درسته که ویژگی های مادرزادی رو نباید تغییر داد. ولی کسی که مثلا فن بیانش خوب نیست و نمی تونه سخنرانی کنه که نباید از مشکل فرار کنه و بگه من به تقدیر خدا راضی هستم! الان کسی مثل حضرت آقا که اینقدر در ابعاد مختلف رشد کردن، آیا اگر همین نگاه رو داشتن مانع این نمی شد که این همه کمالات به دست بیارن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! یک وقت انسان استعداد کاری را دارد لذا باید آن را به‌کار گیرد تا از قوه به فعل آید. ولی یک وقت کسی استعداد کاری را ندارد این‌جاست که باید خودش متوجه شود و خود را به زحمت نیندازد. به گفته‌ی عزیزالدین نسفی: «ای درویش! یکی را استعداد کاری را داده‌اند و او در این کار چون قدم زند به راحتیِ جانش می‌افزاید. و یکی را استعداد آن کار ندادند، تلاش او در آن کار، جان‌کندن است». چرا باید همه مانند همدیگر باشیم؟!  موفق باشید

29345
متن پرسش
سلام استاد گرامی: ممنونم از فرصتی که می‌گذارید. بنده پزشک هستم. از اول عمر چون در خانواده نسبتا مذهبی بودم به طور عامی دین و خدا و.. را شناختم. بزرگتر که شدم بیشتر با انقلاب و شهدا و استادان بزرگی آشنا شدم و به دین اسلام علاقمند شدم دوران دانشجویی هم خیلی فعال در مسائل مذهبی و انقلابی بودم. حالا هم می‌دانم خدایی هست و حق بودن انقلاب و شهدا و... را قبول دارم ولی قلبا خدا را نمی یابم. نمی‌توانم با خدا ارتباط بگیرم و با او حرف بزنم. حتی گاهی با خودم می‌گویم خدا کجاست. اینکه اگر من در نماز تمرکز کنم و به خدا فکر کنم و به مراسم مذهبی بروم خدا را پیدا می‌کنم و اگر از این کارها فاصله بگیرم دیگر انگار خدا نیست یعنی چه؟ می‌دانید چه می‌گویم؟ گاهی این فکر در ذهنم می آید که اگر خدا هست باید در هر صورت من او را حس کنم. چه به او فکر کنم چه نکنم. چه به خودم تلقین کنم که در محضرش هستم چه نکنم. اینکه من هی به خودم بگویم خدایی هست و امام زمانی هست و با آنها حرف بزنم ولی هیچ جوابی دریافت نکنم مرا آرام نمی‌کند. الان فکر می‌کنم علت اینکه در گذشته مومن بودم این بود که بیشتر عبادت می‌کردم و جاهای مذهبی می‌رفتم و در جمع آدمهای مومن بودم. حالا که این کارها را نمی‌کنم ایمانم کم شده. چرا؟ مگر ایمان به کار آدم وابسته است؟ چرا؟ خدا اگر هست که باید همیشه باشد. چرا گاهی می‌رود و گاهی می آید. ممنون می‌شوم پاسخم را بدهید. مستاصل شده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور و ظهور خدا نیست، بحث در نسبت ما با خداوند است که بعضاً امور مادی، حجاب احساس آن حضور و ظهور می‌شود. کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» متذکر این امر است. موفق باشید  

29332
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام. استاد طاهرزاده در فرمایشاتتان در باب خواب و رویا و ... اشاره ای هم به مقدار خوابیدن داشتید که فرمودید باید نه خواب بیش از حد باشد و نه کم و استناد به سیره معصومین و عرفا هم داشتید که این بزرگواران هم خواب داشتند مگر در مواقعی که در حالاتی باشند و خوابشان کم تر یا اصلا مدتی کوتاه خواب نداشته باشند و فرمودید ولی به صورت دائم نیست که این بزرگواران اصلا به صورت دائم خواب نداشته باشند، و فرمودید که اگر انسان خواب نداشته باشد بدن و روح آسیب دیده و فرسوده می شود، سوال: ۱. اخیرا تلویزیون با یک جانباز بزرگواری مصاحبه کرده بود که اگر اشتباه نکنم ۳۰ سال نخوابیده، آیا این جانباز عزیز نخوابیدنشان در مبانی دینی با چه تعریف و منطقی قابل هضم است؟ ۲. در یک صوتی بنده گوش کرده بودم به این مضمون که آن سخنران فرموده بود اگر شما دنبال مباحث علمی و به اصطلاح دنبال حق باشی و واقعا دغدغه و هم و طلب فرد باشد، خداوند خواب را از فرد می گیرد و اگر اشتباه نکنم به این صورت که خداوند به خواب می فرماید که دیگر مزاحم فرد نشود، و ایضا این چطور؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. متأسفانه آن جانباز عزیز گرفتار یک نوع بیماری است و خود او بسیار از این موضوع در رنج است. ۲. در هر حال خواب یکی از الطاف الهی است. قرآن می‌فرماید: «وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا» خواب را برای شما وسیله‌ی آرامش و اسقرار قرار دادیم. پس منظور از این‌که می‌فرمایند در سیر و سلوک خواب را از آن‌ها می‌گیرند؛ خواب‌های بیهوده و اضافه منظور است. موفق باشید

29334
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با انتخاب شغل آینده و اینکه بین دو یا سه راه کدام یکی را انتخاب کنم کمی سردرگم شده‌ام. در هر سه راه پیش رو هم علاقه است و هم استعداد. تمامی شرایط برای هر کدام از این سه راه مهیا می‌باشد. با این حال بنده در انتخاب مسیر شغلی آینده دچار سردرگمی شده‌ام. تمامی راه‌ها از لحاظ فایده برای انقلاب و اسلام تقریبا فایده یکسانی خواهند داشت. تنها تفاوت آنها در وضعیت زندگی شخصی در آینده است. می‌خواستم بنده را در این آزمون دنیایی راهنمایی کنید. رشته‌هایی که به آنها علاقه دارم شامل مهندسی و هنر و همینطور شغل نظامی هستتد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام را که احساس کنید در کنار درآمدی جهت زندگی، روحیه‌ی معنوی شما را بهتر حفظ می‌کند و رشد می‌دهد. موفق باشید

29325
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد: سوالم در مورد خیام است آیا خیام همانطور که در بعضی رباعیات منسوب به او اومده اعتقاد به معاد و قیامت نداشته و بطور کلی خیام چطور عقایدی داشته؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً خیام از ابژه‌کردن خدا و معاد عبور کرده و وجه اگزیستانس انسان را مدّ نظر دارد منهای اشعاری که به او نسبت می‌دهند. موفق باشید

29293
متن پرسش

سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ص و سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوارم و همه اهل ایمان این مطلب را در جمعه 25 مهر 1399، روز 28 صفر 1442 سالروز شهادت رسول اعظم سیدنا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌نگارم، ضمن عرض تسلیت به شما و همه خوانندگان، از آن انوار مقدسه برای خلوص در جلب رضایت خدای عزیز استمداد می‌طلبم. (متن پرسش کمی طولانی است، پیشاپیش طلب عفو دارم). مطلبی صوتی از یکی از اهل منبر موفق در شیراز و کتابی پیرامون داستان شهید يونس زنگی آبادی یکی از اهل ایمان از کانال خوب مطالب ویژه برایم فرستادند، که بنظرم اصلاحیه‌ای ضروری لازم دارد که در ادامه ارائه می‌دهم و از شما استاد عزیز هم تمنای راهنمایی و ارشاد دارم. بسم الله الرحمن الرحیم بنده این کتاب ظهور (پیرامون شهید یونس زنگی آبادی) را در آغاز دوره طلبگی در سال ١٣٨٧ خوانده ام، و با اینکه قبل آن در اوایل دوره دانشگاه سخنرانی تصویری آقای حجت‌الاسلام انجوی نژاد را پیرامون آن دیده بودم، ولی با خواندن آن نسخه چاپی کتاب (چاپ جدید آن سالها) متوجه اشتباهی در نوع روایتگری برادر طلبه ام شدم. چون اساسا داستان چیز دیگریست. اگر ما امور خیالی را بجای واقعیت جا بزنیم، دیگر مکاشفات و کرامات واقعی هم در مخاطب جدی گرفته نخواهد شد و همه چیز همان صورت خیالی خواهد گرفت. چرا؟ چون این کتاب ظهور فقط یک رمان خیال انگیز است!! اولا، نویسنده کتاب علی مؤذنی هست، نه کریم صفایی. نام کریم صفایی شخصیت داستانی ساخته شده‌ در کتاب قبل از این رمان (کتاب رمان «ملاقات در شب آفتابی») است که نویسنده (آقای موذنی) در این کتاب رمان «ظهور» هم راوی قصه را با این شخصیت داستانی خلق کرده است. ثانیا، کتاب ظهور، نوشته‌ی علی مؤذنی، یک «رمان تخیلی» است که لابلای خیال انگیز کردن داستان می‌خواهد خاطراتی از زندگی واقعی شهید یونس زنگی آبادی (در زمان حیات دنیویشان) را با رنگ و لعاب احساسی و ماورایی بگوید. به تصریح خود نویسنده در مقدمه چاپ جدید و مصاحبه ها و صفحه اینستاگرام خودش و ناشر (نشر نیستان) پیرامون این رمان، تمام این وقایع بظاهر ماورائی در داستان (مانند تماس تلفنی شهید با راوی داخل داستان و حرکت قلم و نگارش متن توسط شهید برای همان راوی قصه، و حضور شهید بصورت کبوتر و گریه آن کبوتر و ...) ساخته‌ی خیال نویسنده‌ی رمان (آقای علی مؤذنی) است، برای ایجاد جذابیت و برانگیختن احساسات مخاطب بسوی عالم ماوراء و ارتباط با ارواح، و هیچکدام از این اتفاقات واقعیت خارجی نیافته است، و صرفا ساخته و پرداخته رمان نویس است. ایشان حتی اصل تخیلی بودن وقایع داستان را که هیچ ربطی به شهید عزیز نداشته (ولو امکان وقوعی آن از شهدا هست) در خاطره ای در سال 75 از بیان شهید عزیز سردار قاسم سلیمانی هم اعتراض دوستانه شان به تخیلی بودن اکثر داستان را نقل می‌کنند و اصرار نویسنده بر اینکه این کتاب رمان است و آمیخته بودنش به تخیلات، طبیعی است، و نهایتا هم نویسنده بخاطر عدم استعداد خودش به بیوگرافی نویسی، نسبت به نوشتن کتاب مستند زندگی نامه از شهید موافقت نکردند. نویسنده صراحتا در پستی که اخیرا درمورد نحوه تدوین این رمان در اینستاگرام منتشر کردند می‌نویسند: «اواخر سال هفتاد و پنج طی سفری با حاج قاسم آشنا شدم. آن موقع فرماندۀ لشکر بود و هنوز خبری از سپاه قدس نبود. دست گذاشت روی دستم و با لبخندی شکرین گفت کاش نویسنده ای پیدا بشود و کتابی شبیه نه آبی نه خاکی یا ملاقات در شب آفتابی برای حاج یونس بنویسد. دستش را از روی دستم برداشت و گفت: حاج یونس دست راستم بود. شیرینی و تاثیر آن دیدار باعث شد ناباورانه رمان ظهور را خیلی زود بنویسم و برای حاج قاسم بفرستم. کمتر از یک هفته بعد دعوتم کرد به کرمان. تا رسیدم، جلسه گذاشت. بیست نفری از سردارانش هم حضور داشتند. شگفتی اش را از سرعت عمل من در ارائۀ رمان ابراز کرد و گفت: خیلی تاثیر گذار است. من که همۀ مراتب گریه را تجربه کردم. نه من که بیشتر دوستان حاضر در این جا. آن هایی که خوانده بودند، تایید و تحسین کردند. من هم خدا را شکر کردم که قضیه به خیر و خوشی دارد انجام می شود. حاج قاسم ادامه داد: اما علی جان، اکثر مطالب این کتاب که هیچ ربطی به حاج یونس ما ندارد. گفتم: رمان عرصۀ تخیل است و از واقعیت کپی برابر اصل نمی سازد. بحث در گرفت. و بالا گرفت. لُب کلام من این بود که شما از من رمان خواستی. آدرس دو تا رمان از خودم را دادی، پس طبیعی است که از همچو منی رمان تحویل بگیری، و حرف دیگرم این‌که شما اگر دنبال نوشته شدن زندگی نامۀ حاج یونس بودی، باید پیشنهادش را به یک زندگی نامه نویس می دادی نه به یک رمان نویس.» www.instagram.com/p/CGAYuO2J0FI/?igshid=1jajt570u3slg بنده علاوه بر دیدن مستندات مذکور (که برخی دیگر را در پی نوشت اشاره می‌کنم) شخصا هم از دایرکت صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام پرسیدم (با آیدی @alimMoazeni.officialNews )، و با نام بردن از تک تک وقایع مذکور، صراحتا گفتند: «بله، فرمایش شما صحیحه. وقایع رمان تخیلی هستن»، و همچنین از صوت خطیب مذکور هم که هفته پیش بخشی از آن را شنیده بودند اظهار تعجب کردند! و نهایتا بنده از ایشان خواستم این موضوع را در مصاحبه ای هم باز تاکید کنند، که گفتن مصاحبه زیاد شده ولی بازهم انجام خواهد شد. (تصویر مکالمه مذکور را خدمتتان در ایتا فرستادم، و در استوری و هایلایت صفحه اینستاگرامم ( @salehi.786 ) هم قرار دادم. لذا، در این مصداق کتاب مذکور، اصلا این صوت آقای انجوی نژاد عزیز را نباید بعنوان یک مستند واقعی پخش نمود (متاسفانه، ایشان ظاهرا چاپ ناقص دهه هفتاد کتاب را دیده اند و نه تنها مقدمه دیده نشده، بلکه حتی اسم مولف کتاب را هم ندیده و نویسنده واقعی را همان شخصیت داستانی کریم صفایی تلقی کرده و بخیال واقعی بودن اتفاقات روی منبر آن را گفته اند). البته از آنجا که اصل وقوع چنین وقایعی از شهدای عزیز امکان وقوعی دارد، و بلکه وقایع مستندی از این دست تصرفات را زیاد دیده و شنیده و خوانده ایم (کما اینکه در پی نوشت به چند مورد اشاره می‌کنیم)، لذا خطیب ارجمند هم با حسن ظن به مشابهت وقایع داستان با برخی مستندات واقعی دیگر، آن را نقل نموده است. ثالثا، وقایع اصلی و واقعی داستان، همان خاطرات جنگ و جبهه و بیانات شهید قبل شهادت به همسرش هست که پاهایم را خوب نگاه کن و به حافظه بسپار (چرا که بعد از شهادتشان همسرش فهمید که باید شهید را از روی پاهایش شناسایی کنند، چرا که پیکر مطهر شهید نه دست داشت و نه سر). لذا تلاش نویسنده در خلق یک رمان جذاب برای نقل خاطرات زندگی یک شهید عزیز بوده، و نباید گمان کنیم حذف عناصر خیال انگیز داستانش چیزی از مقام بلند شهید کم می‌کند، بلکه اساساً قدرت نفوذ و تصرف شهدای عزیز در وصف و خیال ما نمی‌گنجد! لذا ضمن تشکر از برادران بزرگوار در نشر آثار فرهنگی، و نیز تشکر از کانال بسیار خوب مطالب ویژه، اما بهتر است این صوت آقای انجوی نژاد را بردارند (چون در این مصداق خاص، تلقی خلاف واقع از یک رمان خیال انگیز ایجاد شده) و بالخصوص بیان تکمیلی شما استاد عزیز طبق مبانی و فارغ از این مصداق در این باره منتشر شود. سه پی‌نوشت تکمیلی: 1. آقای علی مؤذنی این شیوه نگارشی خیال پردازی برای ایجاد رمان از زندگی شهدا و اولیاء را دارد، مثلا در مورد رمان دیگرش با نام «احضاریه» می‌گوید: «واقعیت برای من دستمایه تخیل می‌شود / اصل بر تخیل است، البته با حفظ اصالت وقایع / موضوع رمان تخیل است. واقعیت برای من جز این که دستمایه تخیل شود، هیچ جذابیتی ندارد.» www.yjc.ir/fa/news/6732591/واقعیت-برای-من-دستمایه-تخیل-می-شود-اصل-بر-تخیل-است-البته-با-حفظ-اصالت-وقایع ۲. روزنامه همشهری در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ (شماره ۳۱۲۸) ضمن انتشار مصاحبه شان با آقای مؤذنی، در مطلبی با عنوان «يادداشتي بر رمان «ظهور» نوشته علي مؤذني»، تاکید بر عناصر تخیلی آن و ایجاد یک دنیای داستانی برای مخاطب در آن می‌نمایند، و حتی این را از هنر نویسنده محسوب می‌کند که طوری وقایع تخیلی را با مستندات خاطرات شهید درآمیخته که مخاطب همه را باور کند: «علي مؤذني در رمان ظهور دنياي داستاني را خلق مي كند كه در آن نويسنده اي به نام آقاي صفايي با اثرش يگانه مي شود. ... به اتكاي اين شگرد، تداخل مستندات و انديشه تخيلي شده است كه خواننده همه حوادث را تا انتهاي داستان مي خواند و مي پذيرد.» https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820515/world/litew.htm ----------------- ۳. تکمله نهایی، پیرامون درک حضور شهدا و حضور تاریخی شان ذیل مکتب امام و انقلاب اسلامی: بنظر این بنده، باید توجه ویژه به مصادیق حقیقی کرامات شهدا، بلکه بالاتر توجه معرفتی و سلوکی خاص به مقامات شهدا ذیل مکتب اشراقی امام داشت. مثلا شهید علی اکبر دهقان، شهیدی که بدون سر یا حسین گفت حدود ۱۰ - ۱۵ نفر در اطراف پیکر بی سر او ۵ دقیقه این ندا را از حلقوم بریده اش می شنیدند و آن شهید این عنایت را در وصیتنامه اش از خدا خواسته بود، که این واقعه توسط راوی زنده ماجرا، و شهید زنده حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، در سایت خودشان در خاطرات خودشان نقل شده { malakoot.ir/مردان-بی-ادعا/ } می‌نویسند: «من صحنه‌ای دیدم که همیشه در ذهنم باقی است؛ دیدم که دستی از بدن کسی کاملاً جدا شده و آن طرف روی زمین افتاده بود. در این دست جدا شده کتاب دعایی بود که ظاهراً می‌بایست با پرت شدن دست، کتاب هم جدا می‌شد ولی کتاب دعا محکم به دست چسبیده بود. یک طرف کتاب‌ دعا نوشته بود ارتباط با خدا و طرف دیگر فرازهایی از زیارت عاشورا بود که خون آن شهید روی آن ریخته بود، نوشته شده بود، «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». شما چنین صحنه‌ای را هر کاری بکنید نمی‌توانید به قلم بیاورید و در صحنه‌های هنر زنده کنید. خدا در آن جا می‌خواسته یکی از درسهای خودش که نتیجة خلوص است را بدهد. و این خون هم خون خداست. یا شهید علی‌اکبر دهقان که وقتی ما می‌خواستیم جنازة او را در جاده بصره ـ خرمشهر جمع کنیم، دیدیم سر بریده‌اش در محوطه دارد می‌رود، سری که از پشت قطع شده بود و روی زمین داشت می‌غلتید و تنش هم داشت می‌دوید. سر این شهید حدود ۵ دقیقه فریاد یا حسین، یا حسین سر می‌داد. این فریاد را همة ما که حدود ۱۰ ـ ۱۵ نفر بودیم، (از جمله برادران حدادی، آذربیک، مصطفی خراسانی، طوسی و .. . .) می‌شنیدیم و همة به جای اینکه جنازه را جمع کنند، داشتند گریه می‌کردند. یا در کتاب «پیشانی سوخته‌ها» آورده‌ا‎م که طلبه‌ای به نام آقاخانی در کربلای ۵ شهید شده بود که پس از شهادت از حنجره بریده‌اش چند بار صدای «السلام‌علیک یا اباعبدالله» می‌آمد. این نمونه‌ها در صحنه‌های جنگ بسیار بوده است. البته این شهید یک وصیتی هم داشت که ما از توی کوله‌پشتی‌اش پیدا کردیم. یک تکه کاغذ بود که نمی‌دانم شب نوشته بود یا همان روز: «خدایا من شنیدم که امام حسین با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این‎گونه شهید شوم.» نمی‌دانم لابد لب تشنه هم بوده چون مسائل مشابه دیگری که ما دیدیم اتفاق افتاده بود. نوشته بود «خدایا من شنیدم که امام حسین سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. بعد دیدیم که یک ترکش از پشت سر، سرش را قطع کرد یا نوشته بود: خدایا من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده. من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده‌ام به ذکر یا حسین یا حسین باشد و ما آن صحنه را دیدیم.» خود ایشان (حجت الاسلام صادقی سرایانی) برای خودش هم واقعه زیبایی اتفاق افتاده که ٢۵ روز در برزخ بوده، و با عنایت امام رضا (علیه السلام) پس از مرگ زنده شدند. خاطره شفای خود ایشان خیلی متذکر کننده است: تصویری: aparat.com/v/3iQJD dalfak.com/w/i4jhw صوتی: malakoot.ir/wp-content/uploads/2018/02/Shahid_zende_malakoot01.mp3 متنی (از سایت خودشان): http://malakoot.ir/دیدار-با-امام-رضاعلیه-السلام/ http://malakoot.ir/خاطرات-بیمارستان-تا-شفا-گرفتن/ *** همچنین وقایع بی‌شمار مستند واقعی که در کتب و مستندات دقیق پیرامون حضور شهدا به نگارش درآمده، مانند: حضور شهید حجّة الاسلام سیّد مجتبی صالحی خوانساری، که بعد از شهادتش، اهل خانه و فامیل و دوستان صداى تلاوت قرآن و دعا و مناجات شهید را مکرر در خانه می‌شنیدند و نور سبزی از حضور او میدیدند، و حتی شهید عزیز کارنامه امتحانات ثلث دوم دخترش (خانم زهراسادات صالحی) را برای مدرسه اش امضا نمود: shohadayeiran.com/fa/news/171748 یا حضور شهید سید مرتضی دادگر (اهل ساری) که بعد از شهادتش، قرض‌های یک بسیجی گروه تفحص شهدا را به تمام مغازه ها و قصابی و میوه فروشی محله اش داد و مبلغی هم برای امورات زندگی به اهل خانه او رساند (و همه این وقایع در همان روزی که پیکرش در تفحص پیدا شده بود و اهل خانه و مغازه دارها و ... با دیدن تصویر مدارک شناسایی شهید متوجه حضور او برای دادن قرضها شدند): www.mashreghnews.ir/news/331021 یا حضور شهید سید مرتضی آوینی (ره)، که راوی دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام ضابط می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم. یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد. بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم. بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروان‌های راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم. شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم. در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت ۸ بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست. دیگر داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکی‌ها پست می‌داد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت ۸ منتظرت شد، نیامدی. بعد که می‌خواست برود، به من گفت: یک کسی می‌آید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان. رفتم دیدم کنار پل با انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".» www.tasnimnews.com/fa/news/1391/12/15/31049 آخرالکلام، مقامات شهدا و حضور و تصرّفشان در عالم هستی، و حضور تاریخی‌شان ذیل حقیقت اشراقی قلبی امام روح الله (رحمة الله علیهم)، از آن جهت که ظهور شعاع اشدّ اتصال ایشان به روح الهی در شمس نور محمّدیه (ص) است، قابل توصیف و تصور اذهان بشری نیست (إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا - اینکه اشدّ اتصالاً هست، دیگر چقدر شدیدتر قابل توصیف با الفاظ و بیان نیست). ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ظهر جمعه 25 مهر 99. قم مقدسه. محمد حسین صالحی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

با سلام و ارادت و با تشکر فراوان از تذکری که نسبت به کتاب «ظهور» فرمودید. برای بنده این سؤال هست که آیا جناب آقای موذنی که زحمت کتاب «ظهور» را کشیدند و آن را به عنوان یک رمان تنظیم کردند؛ آیا برای شخصیتی که کاملاً مشخص است، تنظیم رمان به معنای آن است که همان شخصیت را و با حرکات و سکنات واقعی‌اش به صورت رمان بنمایانند؟ و با هنرمندی خود آن حرکات و سکنات را به صورت رمان تنظیم کنند؟ و یا شخصیتی خیالی از او بسازند که مربوط به شخصیت آن نباشد؟ که در حالت دوم عملاً فاجعه‌ای رخ داده است، زیرا شخصی که در مورد آن رمان را تنظیم کرده‌اند، غیر از آن شخصی می‌شود که حقیقتاً هست.

تصور بنده آن است که از آقای مؤذنی چنین بر نیاید که شخصیت دروغینی را به حاج یونس نسبت دهند زیرا آن شخص مشخص و معین است و این فرق می‌کند با رمان‌هایی که نویسنده‌ی آن از ابتدا شخصی را می‌سازد و پیرامون آن صحنه‌آرایی می‌کند.

نکته‌ی بعدی مواردی است که در آن کتاب به شهید حاج یونس زنگی‌آبادی نسبت داده شده که همه‌ی آن‌ها امکان وقوعش هست. و در همین رابطه بنده و امثال بنده به راحتی نمی‌توانستیم آن موارد را انکار کنیم و همان‌طور که جنابعالی می‌فرمایید مواردی بس عجیب‌تر از طریق شهدا به ظهور آمده است که بنده از ارائه‌ی آن‌ها به سهم خود تشکر می‌کنم. با توجه به این‌که حاج قاسم کتاب «ظهور» آقای مؤذنی را خوانده‌اند به دختر حاج یونس در مورد کتاب می گویند:« زیاد خودتون رو درگیر کتاب نکنید حاج یونس چیزی فراتر از این ها بود.» با این‌که انتظار داشته‌اند که آقای مؤذنی زندگینامه‌ی حاج یونس را بنویسند و نه آن‌که حالت رُمانی به شخصیت ایشان بدهند.

موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!