بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22895
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام: چگونه است که می فرمایید بعضی انسانها چون در انسانیت خود کامل شده‌اند به طور طبیعی می میرند؟ مگر راه سلوک و تکامل و پیشرفت معنوی انسان انتها دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوعِ استفاده از بدن به عنوان ابزار نفس، بعد از مدتی نفس از بدن مستغنی می‌شود و این بدن دنیایی را رها می‌کند و این مرگ، مرگِ طبیعی است. موفق باشید

22882
متن پرسش
سلام: استاد لطفا از نظر عرفانی توضیح بدهید که چرا در نظام طبیعت اینقدر خشونت و بی رحمی وجود داره؟ مثلا حیوانات ضعیف به وسیله حیوانات قوی تر کشته میشن یا برخی حیوانات شکار خود را به شکل خاص و دردناکی می کشند؟ و در کل قانون طبیعت این هست که حیوانات باید برای زنده ماندن و سیر کردن شکم خودشان مجبور هستن یکدیگر را به شکل فجیعی بکشند! بسیاری از عرفا می گویند یکی از راه های عرفان و خداشناسی، نگاه به طبیعت و مخلوقات خداوند هست الان ما از این همه ضعیف کشی، بی رحمی و خشونت چه نتیجه عرفانی میتونیم بگیریم؟! لطفا این سوال را از نظر عرفانی پاسخ دهید نه از نظر علم زیست شناسی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حیوانات قوی، مأمور تنظیم و پاک‌نگه‌داشتنِ طبیعت‌اند. مثلاً شیر آهوی پیر و ناتوانی که نمی‌تواند فرار کند و اگر بمیرد جنگل را عفونت می‌گیرد؛ می‌دراند. از کجا که همان حیوان که دریده می‌شود دوست دارد به همین شکل از آن استفاده شود، هرچند که بنا به غریزه‌ی خود از خطر فرار می‌کند. مثل انسان‌های مؤمنی که پس از انجام وظایف در دنیای خود مایل‌اند به لقاء الهی نایل شوند. لذا اگر زمینه‌ی شهادت آن‌ها فراهم شد از آن استقبال می‌کنند. پس می‌فرمایند: «یک کفِ خاک در این میکده ضایع نشود». در این مورد خوب است به کتاب «عدل الهی» شهید مطهری رجوع فرمایید. موفق باشید

22876
متن پرسش
سلام و رحمة الله: استاد چند وقتی است فکر می کنم و می بینم که وضعیت توسعه نیافتگی ما به طرز عجیبی در جزئیات مسائل فرهنگی ما رخنه کرده و راه چاره ای هم حداقل من نمی بینم. بعنوان یک کارگردان و فیلمنامه نویس می بینم که ما در یک کشور توسعه نیافته عملا چیزی که بشود آن را ایده خواند نداریم و هر چه قدر هم که ابتکار به خرج می دهیم می بینم که در نهایت یک نسخه غربی از آن وجود دارد. می دانم که این مطلب چیز عجیبی نیست و اگر این طور نبود باید متعجب می شدیم اما این مطلب فضا را برای کار کردن ما بسیار تنگ کرده و نمی دانیم چکار بکنیم. معطل شده ایم. این وضعیت رسالت هنر و کارهنری را برای ما زیر سوال برده و اگر همین طور پیش برود مجبور به جبر شرایط می شویم. در این سالهایی که از انقلاب می گذرد جز معدودی موارد ما حرفی برای گفته نداشته ایم و نمی دانم اگر همین معدود موارد هم بخواهد حفظ بشود چه باید کرد؟ لطفا یک راهنمایی عملی بفرمایید که برای شکستن این بن بست چکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک جهت با نظر به توسعه‌نیافتگیِ خود باید بر توسعه‌یافتگی فکر کرد و در این رابطه شرایط را برای توسعه‌یافتگی و عقل مربوط به توسعه‌یافتگی فراهم کرد که با نظر به این امر، ایده‌های زیادی در مقابل شما قرار می‌گیرد. مثل اصالت‌دادن به جامعه به جای اصالت‌دادن به فرد و یا اصالت‌دادن به قانون به جای اصالت‌دادن به برداشت‌های شخصی. که البته در این رویکرد به جریان اصلاح‌طلبیِ انقلاب نزدیک می‌شویم. ولی از جهت دیگر با نظر به عقلی که ماوراء توسعه‌یافتگی به نحوه‌ای از جامعه فکر می‌کند که انسان‌ها معنابخشی به خود را بیشتر در نظر دارند تا هویت‌بخشی بر اساس فرهنگِ غربی. معنابخشی با تذکر به فطرت انسان‌ها برای آن‌ها پیش می‌آید که اگر بر این اساس در چند دهه‌ی بعد از انقلاب برنامه‌ریزی شده بود چیزی که دولت سازندگی و جریان‌های مربوط به آن از آن غفلت داشتند، امروز شاهد چنین حرص‌های به دنیا که در واقع نحوه‌ای از بحرانِ شخصیت انسان‌ها شده است؛ روبه‌رو نبودیم. در چنین نظامی مسلّم تئوری اصلاح‌طلبی به هیچ‌وجه کافی نیست و حقیقتاً در دویست‌ساله‌ی اخیر روشن شده است که جواب نمی‌دهد. باید در عین نادیده‌گرفتنِ عقلِ توسعه‌یافتگی به آموزه‌های دینی به صورت کاربردی جهت معنابخشی به انسان‌ها اقدام نمود وگرنه این می‌شویم که هستیم. در حالی‌که انقلاب در آغازِ خود چیز دیگری بود و بازگشت به آن آغاز، راهِ آینده‌ی ما است. چرا در این موارد ایده‌پردازی نکنیم؟ وگرنه «این» می‌شویم که فعلاً «هستیم». موفق باشید

22831
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: چند سوال مهم و اساسی که شاید سوال خیلی از افراد باشد از شما دارم؛ ممنون می شوم که ما را راهنمایی بفرمایید. ۱. مگر ما ادعا نمی کنیم که دین اسلام کامل ترین دینی است که می تواند جامعه را به بهترین شکل اداره کند و نیاز های جامعه را برآورده سازد آیا طب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست و رسانه و سینما و شهرسازی و خانه سازی و هنر و هزاران نوع مسائل مستحدثه، جزء نیاز های امروزه نیست؟پس چرا درس خارج علما هنوز حول محور احکام فردی می چرخد؟ چرا آیت الله مکارم می گوید که ما طب اسلامی نداریم. آیا این جمله معنایش این نمی شود که اسلام برای مداوای مریض ها هیچ راهکاری ندارد؟ چرا آیت الله علوی بروجردی می گوید ما اقتصاد اسلامی نداریم، روان شناسی اسلامی نداریم و...؟ اگر این طور باشد که حرف خیلی از به ظاهر روشنفکران، تایید می شود! زیرا آنها هم می گویند که دین اسلام فقط به درد قبر و قیامت می خورد و به درد اداره ی جامعه نمی خورد! و اسلام حرفی برای دنیای امروز ندارد! آیا این بزرگان نتوانسته اند احکام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و هنری و... را از قرآن و روایات برداشت کنند و یا ما واقعا آیه و روایت اقتصاد و سیاست کاربردی نداریم. اگر این طور باشد که حرف خیلی از روشنفکر نما ها تایید می شود که می گویند دین اسلام مواد خام و محتوای عملی و کاربردی برای مسائل جدید و مستحدثه ندارد! چرا مراجع عظام در فقه فردی مانده اند و راجع به فقه فرهنگ، فقه هنر، فقه رسانه و سینما، فقه سیاست و اقتصاد، فقه شهرسازی و... حرفی برای گفتن ندارند؟ آیا این همان سکوت مرگباری نیست که امام راحل به علمای نجف گفت و حالا باید به مراجع خودمان بگوییم؟ ۲. این حقیر به عنوان یک طلبه چه کار کنم که در مسائل مستحدثه، حرف برای گفتن داشته باشم؟ آن هم حرف به درد بخور و راهگشا و قابل عملیاتی شدن و چه کار کنم که برای پاسداری از دین اسلام، مثل خیلی ها درجا نزنم؟ ۳. این سوالم کمی بی ربط به دو سوال قبلی است. مرا ببخشید. و این مهمترین سوال من است که بسیار آزارم می دهد. از کجا به حق بودن راهمان یقین داشته باشیم و اگر هم به یقین رسیدیم، چه ضمانتی است که یقینمان، دروغی و اوهامی و کاذب نباشد؟ امیدوارم منظورم را متوجه شده باشید. از کجا بفهمیم که رضایت خداوند و اولیائش در چیست؟ تا مثل داعشی ها نشویم که برای رضای خدا آدم می کشتند و یا مثل کسانی نشویم که برای رضای خداوند به کربلا آمدند و سید الشهدا را به شهادت رسانیدند. از کجا بفهمیم که در جهل مرکب نیستیم و رضای خدا را درست تشخیص داده ایم. یکی از شهدا می فرماید: «کارتان را برای خدا نکنید! [بلکه] برای خدا کار کنید؛ تفاوتش فقط همین قدر است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا» استاد به دادم برس که این سوالی است که دیوانه و پریشانم کرده به حدی که قابل توصیف نیست. از کجا بفهمم که تصدیق قلبی راجع به یک امری، کاذب و اوهامی نیست؟ و از کجا بفهمم که در تشخیص مصداق وظیفه ام، دچار اشتباه نشده ام؟ استاد! این سوالی است که همیشه مرا در انجام وظایفم دچار تردید می کند که نکند داری راه را اشتباه می روی و رضای خدا و امام زمان در چیز دیگری باشد؟ لکن این مسئله ناشی از وسواس فکری نیست بلکه ریشه هایی دارد از جمله: الف) پس از معصومین علیهم السلام یعنی پس از غیبت کبرای حضرت حجت ارواحنا فداه تا به الآن، همیشه میان علمای دین، اختلاف بوده؛ آن هم نه فقط اختلاف در احکام فقهی_فردی بلکه در مسائل اعتقادی_سیاسی_اجتماعی؛ با خودم می گویم آنها که عالم دین بوده اند، اینقدر در تشخیص مسیر با یکدیگر اختلاف دارند، دیگر وای به حال ما در تشخیص مسیرمان! از نمونه های اختلاف در احکام سیاسی_اجتماعی که خودتان هم بهتر اطلاع دارید: _ مخالفت خیلی از علما با تدریس فلسفه توسط علامه طباطبایی و حرمت خواندن فلسفه _ مخالفت بسیاری از علما با قیام امام خمینی _ اختلاف در نظام آموزشی حوزه؛ عده ای می گویند که حوزه باید با همان دروس سنتی خودش پیش برود و عده ای هم قائل به تحول هستند و... بسیاری از این اختلاف ها. آیا این نوع اختلاف های علمای دین، چهره ی اسلام را کریه نمی کند و مسلمانان و مشتاقان گرایش به اسلام را متحیر نمی کند؟! ب) در اولویت هایی که همه در اولویتند، واقعا انسان در انتخاب دچار مشکل می شود مثلا حقیر در حیطه ی کاری خودم که طلبگی است، چندین اولویت و کار زمین مانده می بینم که نمی توانم تشخیص دهم کدام یک را انجام دهم: _ روستا های دور افتاده ای که بدون مبلغ مانده اند و کسی نیست که معارف الهی را در قلب های پاک آن کپر نشینان، باز بتاباند. _ کرسی های قضاوت که از افراد لایق و مسلط، کمی خالیست! _ آموزش و پرورش و یا دانشگاه، برای مقابله با تهاجم فرهنگی به جوانان و نوجوانان. _ درس خارج و نویسندگی و تحقیق و پژوهش راجع به مسائل مستحدثه و هزاران اولویت دیگر که آدم حیران می ماند که سراغ کدام یک برود. جواب سوالات عمومی و یا خصوصی ام به ایمیلم ارسال نمی شود. لطفا مسئول سایت پیگیری کنید. یا مولا علی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. واقعاً اسلام می‌تواند بستری را فراهم کند تا تمام نیازهای منطقی جامعه‌ی بشری مرتفع گردد. شاید منظور آیت اللّه مکارم آن باشد که آن‌چه فعلاً تحت عنوان طبّ اسلامی مطرح است، نمی‌تواند طبّ اسلامی قلمداد شود. زیرا آن‌طور که باید و شاید مطالب ائمه «علیهم‌السلام» در مورد طبّ به ما نرسیده است وگرنه حتماً اسلام بهترین راه‌کارها را جهت درمان بیماری‌ها دارد به همان معنایی که رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند: «المِعدَة بیت کلِّ داءٍ، وَ الحَمِئَة رَاس کلِّ دَواءٍ» معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خوری) اساس و راس هر داروى شفابخش است.

۲. وقتی در تفکر و تفقه اسلامی ممحّض شوید به‌راحتی متوجه خواهید شد چه نسبتی باید با امور مستحدثه برقرار کنید.

۳. خداوند به ما قدرت تشخیص حق از باطل را به کمک عقل و فطرت داده است کافی است ما از این دو عطیه‌ی الهی استفاده کنیم. معلوم است که خداوند نمی‌خواهد ما گمراه باشیم پس اگر ما مطابق عقل بر موضوعات وارد شدیم و فطرت خود را نیز به صحنه آوردیم، دیگر جایی برای شک و تردید نمی‌ماند که نکند گرفتار وَهم باشیم. عقل و فطرت که ما را گرفتار وَهم نمی کند.

۴. اختلاف علماء ریشه در تفاوت در تشخیص اولویت‌ها دارد و این چیزی نیست که مشکلی ایجاد کند. نهایتش آن است که مثلاً آیت اللّه گلپایگانی نمی‌توانند مثل آیت اللّه نوری همدانی با امام همراهی کنند، ولی مقابله که نخواهند کرد.

۵. باید با جدیّت تمام مطالعه‌ی دروس خود را دنبال کنید تا ببینید کدام امر برایتان پیش می‌آید همان برای شما اولویت محسوب می‌شود. موفق باشید

22781
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در پی سوال قبلی در مورد پزشکی منظور حجامت به جای واکسیناسیون بود نه برعکس، در اقوام کسانی هستند که فرزند خود را به جای واکسن زدن حجامت میکنن به توصیه طب سنتی در صورتیکه واقعا به لحاظ علمی پذیرفته نیست و بعضا کسانی که به عنوان پزشک طب سنتی کار میکنن آسیب های جدی وارد میکنن به بیمار هر چند پزشکی نوین هم خالی از اشکال نیست و عوارضی در کنار هر درمانی به بیمار تحمیل میکنه ولی به میزان کمتر و تشخیص هایی که گذاشته میشه بر اساس علومی هست که وقت ها صرف شده تا یک خط از کتب مرجع پزشکی نوشته بشه و خیلی از موارد قابل توجیه هست اما طب سنتی گاها بدون اینکه از فیزیولوژی و پاتولوژی (آسیب شناسی) اطلاعات لازم و کافی داشته باشن نسخه می پیچند و این خیلی برای من عجیب هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید نگاه طب سنتی اگر درست انجام شود، نگاه به سنت‌های جاری در عالم است نسبت به بدن انسان. لذا نیاز به نگاه جزئی که در طب سنتی جریان دارد نمی‌باشد. موفق باشید

22772
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما استاد گرامی و تشکر فراوان از اینکه وقت می گذارید و سوالات ما را پاسخ می دهید: چند وقت پیش مطلب مستندی در مورد یکی از جنایات بشر در حق همنوع خودش شنیدم که تا کنون هنوز به حال عادی برنگشته ام. آنقدر حالم را دگرگون می کند که نمی توانم در موردش توضیح بدهم. فقط عنوان آن را می گویم که «عروسکهای جنسی لولیتا» است. و استغفرالله از افکاری که در ذهنم گذشت ولی نوع انسان در نظرم بی ارزش شد. یک شب باز هم در فکر آن مسئله فرو رفتم و خیلی گریه کردم و مثل کودکی که دلیل کارهای مادر یا پدرش را نمی فهمد و بیقراری می کند من هم به خدا گله کردم که خدایا چرا تو اجازه دادی چنین انسان پستی به اهداف شوم خود برسد؟ چرا اصلا بشر را خلق کردی که بخواهد چنین جنایات هولناکی انجام دهد؟ همه وارستگی ها و جلوه های فرشته گونه اولیا خدا که تاکنون شنیده بودم در یک کفه ترازو می گذاشتم و این جنایت را در کفه دیگر و می دیدم که این خیلی سنگین تر است. از بیقراری رو به قرآن آوردم و اتفاقا آیات مربوط به خلقت انسان آمد و همین سوال بود که ملائکه در ابتدا مطرح کردند. و بعد قضیه «علّم الآدم الاسما» و اینکه به آدم علم همه چیز داده شد و تفسیرش را هم خواندم که علم همه چیز از دره ها و کوهها گرفته تا حتی قالیچه زیر پای امام (ع). اما استاد عزیز من قانع نشدم. مگر در یک نگاه کلی علم بدون انسانیت و اخلاق ارزش دارد؟ آیا اینکه فرضا من به عنوان یک انسان عالم به همه علوم دنیا از هر نوعش شوم و یک نفر هم نوع من چنین جنایاتی انجام دهد جمع ما و نوع ما به عنوان بشر اصلا ارزش وجود داریم؟ استاد بزرگوار بنده می دانم که قطعا و یقینا هر چه خدا انجام بدهد حق است و فکر من کوتاه است اگر آن را درک نمی کنم اما از شما می خواهم کمکم کنید و آگاهم کنید تا از طرفی با دانستن اینکه بشر چرا ارزش وجود داشت دلم آرام بگیرد و از طرفی هم در مورد آن علم و اسما که بشر را با وجود همه جنایاتش لایق وجود کرد بیشتر بدانم و بفهمم که چیست و سعی کنم آن را در خودم بیابم و پرورش دهم؟ باز هم ممنون از پاسخگویی شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این شعر را در نظر دارید که:

 «آدميزاده طرفه معجوني است

کز فرشته سرشته و ز حيوان

گر کند ميل اين بود کم از اين

ور کند ميل آن شود به از آن»

روی این موضوع فکر کنید که خداوند با اذن‌دادنِ به این انسان‌ها که تا این اندازه رذالت خود را نشان دهند، ما را متذکر چه امری می‌کند. آن‌کس که قربانی این جنایت می‌شود یک بحث است که چه حکمتی بین او و خدا در کار بوده، و یک بحث در آن است که اگر بشر قدرت و تکنیکش رشد کند ولی در دینداری به عمق لازم نرسد و خود را از دین مستغنی بداند کارش به کجاها می‌کشد. پس ما باید در دینداریِ راستین که همان تقوا است جایگاه خود را تعیین کنیم وگرنه فردا از دست ما همان جاری می‌شود که از دست این افراد جاری شد. موفق باشید

22771
متن پرسش
سلام استاد گرامی: سوال داشتم در مورد پزشکی نوین و اختلافات آن با طب سنتی. به عنوان مثال می گویند حجامت به جای واکسیناسیون در صورتی که این دو مقوله کاملا از هم جدا هستند. اگر شما مخیر به انتخاب یکی باشید کدام را می پذیرید؟ چه مقدار پزشکی نوین را قبول دارید؟ به عنوان مثال همین واکسیناسیون را. ان شأء الله همیشه سلامت باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گرایش بنده بیشتر به طبّ سنتی است و فکر نمی‌کنم بتوان واکسناسیون را به جای حجامت گذاشت. ولی در مواردی که پدیده‌ای جدید پیش آید که طبّ سنتی در آن ورود نداشته باشد نمی‌توان از طبّ جدید چشم‌پوشی کرد. موفق باشید

22752
متن پرسش
ضمن عرض سلام محضر استاد گرامی: بنده چند روزی است که تصمیم گرفته ام برای اربعین ثبت نام کنم. در حالیکه دلم برای حضور در آن مراسم آسمانی پر می زند اما از طرفی هم مردد هستم. به هر حال امسال با این گرانی ها و افزایش هزینه سفر و اینکه در یک جنگ تمام عیار اقتصادی هستیم و تا کنون چند باری هم به زیارت عتبات در اربعین و غیر آن رفته ام، گفتم شاید در اولویت باشد که هزینه این سفر را برای ترمیم بخشی از زخمهای این جنگ به قول مقام معظم رهبری تمام عیار اقتصادی مصرف کنم. از طرفی در جایی دیدم که وقتی از مقام رهبری سوال پرسیدند در مورد مصرف پول در مخارج عمره مفرده یا دادن به فقرا ایشان فرمودند فقرا در اولویت اند و امثال این دو گانگی ها در فکر ما زیاد رد و بدل می شود و آن ثوابهای عظیم در زیارت امام حسین آن هم اربعین را که نگاه می کنم مردد می شوم. لطفا راهنمایی بفرمایید. آیا تصمیم گیری در این موضوع ربطی به این دارد که وضع مالی خوب باشد یا خیر که هر دو کار را انجام باید داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که موضوع اربعین در این سال‌ها نحوه‌ای از حماسه را با خود به همراه دارد، اگر به صورت مشخص چیزی لازم‌تر و یا فقیری که حقیقتاً مشکل فقر دارد در میان نباشد، نباید اربعین را از دست داد. موفق باشید

22730
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: ان شاءالله در کمال صحت و سلامتی هستین، استاد بنده ۴ تا از فایلهای صوتی، چگونگی به فعلیت یافتن باورهای دینی رو از طریق سایت گوش دادم، و برای فهم بهتر از اول دوباره شروع کردم و یادداشت برداری کردم، فایل صوتی اول حدودا ۱۸ صفحه ای شد، استاد بنده جزوه این مبحث رو ندارم، می خواستم بدونم آیا همه مطالبی که در فایلهای صوتی می فرمایید در جزوه ذکر شده و بنده حزوه رو تهیه کنم و فایلها رو فقط گوش بدم یا نه ممکنه با جزوه تفاوت داشته باشه و بنده به یادداشت برداری ادامه بدم؟ چون حیفم میاد که مطلبی از این معارف مفید که واقعا احساس می کنم برای بنده حیاتی است از دستش بدم. تشکر از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث‌های «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» کتاب شده است و کتاب آن به آدرس زیر بر روی سایت هست. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/book/1376/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C

22710
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: پدری 47 ساله هستم که سه دختر دارم. دختر اولم 17.5 ساله و در مدرسه تیزهوشان تحصیل می کند. مدتی است در اعتقادات مذهبی سست شده و با اینکه ما خانواده مذهبی بوده و هستیم و البته نه سختگیر اما مقید به دستورات شرعی. دخترم چادری است و همیشه در مسابقات نهج البلاغه و ... مقام مسابقات دانش آموزی هم کسب کرده ولی مدتهاست نزدیک یکسال سوالات و شبهات زیاد اعتقادی درباره خلقت و هدف زندگی و عدالت خدا و بهشت و جهنم و .. دارد و جوابهای ما بر اساس کتب شهید مطهری و کتابهای شما و ... را به هیچ عنوان قبول نمی کند و ذهنیت خیلی منفی نسبت به خدا پیدا کرده و مدتی است می گوید وقتی خدا را دوست ندارم چرا نماز بخوانم و ... برخورد ما با ایشان چگونه باید باشد لطفا راهنمایی بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که مطالعه‌ی کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را با او در میان بگذارید امید است که متوجه شود بحث دوست‌داشتن و دوست‌نداشتنِ خدا در میان نیست، بحثِ رجوع به خدای علیمِ حکیمِ قدیری است که در رجوع به چنین خدایی در راستای انوار او به ما کمک می‌شود. موفق باشید

22675
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: سوال بنده این است که اگر فردی در خانواده مسلمان به دنیا اومده و خانواده اصلا روحیه مذهبی نداشته و هیچ آشنایی با دین اسلام این بچه ها ندارن بعد از گذراندن زندگی بسیار سخت به یک سنی که میرسن تصمیم میگرن به کشور دیگه ای مهاجرت و در این میان دین خود را به مسیحیت تغییر دادن چرا باید طبق دین اسلام کشته بشن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به جواب سوال‌های شماره «21632» و «14842» رجوع شود. عنایت داشته باشید که علما اگر کسی اعلان و اظهار نکند که از اسلام خارج شده‌است را مشمول حکم ارتداد نمی‌دانند. موفق باشید

22664
متن پرسش
حضور محترم استاد طاهرزاده سلام: واقعاً بعد از خواندن جواب سوال 22639 انگشت حیرت به دهان گرفتم. پرسشگر می پرسد در میانه این همه فساد اقتصادی چرا رهبری به قضایا ورود نمی کنند و با بگیر و ببند فساد را ریشه کن نمی کنند؟ و جواب می دهید که روش بگیر و ببند روش سعودی هاست و رهبری با مدیریت حکیمانه دارند مدیریت کلان خود را اعمال می کنند! و در تکمیل بیانات خود به مقاله ای از سایت مشرق نیوز اشاره کردید که می نویسد: توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است! یا للعجب! یعنی کمر آدمی با شنیدن این استدلال های سهمگین، خم می شود! رهبری به مسائل و فساد های اقتصادی ورود نمی کنند چون ورود ایشان تأیید این باور است که کار فساد خیلی بیخ پیدا کرده تا جایی که خود رهبر آمده وسط گود و بسط و تأیید این باور از همه فساد ها بزرگ تر است! اما هم شما و هم نویسنده مقاله مشرق نیوز فراموش کرده اید که از این فساد بالاتر هم وجود دارد و آن این که اکنون در میان مردم این باور به وجود آمده که از بالا و پایین نظام همه و همه دزد هستند. سپاه دزد است، نیروی انتظامی دزد است، شهرداری دزد است، قوه قضاییه دزد است، تمام ارگان های دولتی مشغول دزدی و زد و بند هستند، تمام جناح ها دزد هستند و حتی عده ای که 5 سال می گفتند روحانی مچکریم و دزدی ها کار احمدی نژاد بود الان کار به جایی رسیده که می گویند روحانی هم دزد است همه دزد هستند و رهبری هم کاری نمی کند و می گذارد اینها به کار خودشان برسد و رهبری به تعبیر مردم عادی یک «مترسک» است. عجب، این باور عمومی که روز بروز بسان سیلابی دارد اذهان مردم را در خود می بلعد این «فساد» نیست؟ اما اگر مردم بفهمند که فساد خیلی فراگیر شده تا جایی که خود رهبر ناجار شده ورود کنند این «فساد اکبر» است!! استاد واقعاً شما با چه دستگاه فلسفی و منطقی به این نتایج رسیدید و می رسید؟! ساده تر بگویم چطوری حساب می کنید تا ما هم مشتری این تحلیل ها بشویم؟! و عجیب تر این که نویسنده مقاله به زعم خودش رفته برای توجیه کار - و البته این جا دیگر نباید گفت کار باید گفت کم کاری رهبری - یک مصداق تاریخی را بررسی کرده و موضوع فساد نماینده امیر المومنین در بازار اهواز را مورد بحث قرار داده، بالاخره ما متوجه نشدیم چطور امیرالمونین در موضوع فساد مالی دولتش در بازار اهواز شخصاً ورود کردند؟ آیا امیرالمونین نمی فهمیدند که ورود شخص خلیفه به چنین پرونده ای موجب ترویج و بسط این باور می شود که «فساد فراگیر» است و «احساس فساد فراگیر» از خود «فساد» خطرناکتر است؟ چرا ایشان مانند رهبری مدیریت کلان مسأله را به عهده نگرفتند و به جای اینکه شخصاً به موضوع ورود کنند به قاضی القضات خود طوماری ننوشتند که مسأله را با جدیت پیگیری کند؟ مثل کاری که رهبری کردند و به رییس ق. ق نامه نوشتند. یعنی امام علی علیه السلام نمی فهمیده اند که به جای اینکه خودشان با فساد مبارزه کنند باید مردمسالاری حکومت علوی را تقویت کنند تا با رشد خودآگاهی مردم، هر کس وظایف خودش را انجام دهد؟! انگار امام علی باید می آمدند و درس حکومت داری را هم از جمهوری اسلامی فرا می گرفتند که چطور از فساد 123 میلیارد تومانی بانک صادرات و فاضل خداداد به فساد چندین هزار میلیاردی رسیده ایم و هنوز هم نباید رهبری در مسائل ورود کنند و با همین فرمان اگر ادامه بدهیم دیگر نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان! امام علی اشتباه فکر می کرده با بگیر و ببند می تواند مسائل را حل کند، تا به حکومت رسید کل مسئولان فاسد را کنار زد، طلحه و زبیر هم که آمدند شمع را خاموش کرد، به مفسدان هم که می رسید می گفت آن ها را ببرید در شهر آبروی شان را ببرید. نتیجه روش غلط حکومت داری امام علی این شد که حکومت امام علی حتی 5 سال هم دوام نیاورد. اما جمهوری اسلامی ما 40 سال است دوام آورده و به گفته رهبری با اطلاع دقیق می گویم که کشور در حال حرکت به سمت مفاهیم و آرمانها و حقایق انقلابی است. خلاصه این که نتیجه تحلیل شما و مقاله مشرق نیوز ما و شما یک جمهوری اسلامی ساخته ایم که از حکومت علی هم علوی تر و و رهبر ما از علی هم حکیم تر است! اگر این برداشت درست است که هیچ و گرنه بگویید کجای تحلیل بنده اشتباه است؟! این که در تمام جهان و علی الخصوص کشورهای غربی و اسیر توهم مدرن، یک مسئولی به خاطر سوء استفاده ناچیز از اموال دولتی بلافاصله توسط دستگاه قضایی آن کشور مورد تعقیب قرار می گیرد اشتباه است و مثلا در فلان کشور اسکاندیناوی شهردار از بنزین دولتی برای خودرو شخصی استفاده می کرده سریع کنار نهاده می شود این روش بد است؟! اما این که سیف که در پرونده فاضل خداداد خودش مسأله داشته می رود رییس بانک مرکزی کشور می شود و کشور را این گونه به خاک سیاه می نشاند این درست است؟! البته فرمایش شما به یک جهت درست است چون واقعاً بعد از سی سال مماشات و سکوت قطعاً دیگر با بگیر و ببند کار به جایی نمی رسد چون مفسدان با پول خود نماینده مجلس می خرند و می فروشند و وزیر عوض می کنند و برای نهادینه شدن نظام مردم سالاری منتظر ماند که همین وزیر صنعت - که دخترش مفسد اقتصادی است - برای ما کاری کند و یا آن نماینده که پول می گیرد که برای استیضاح امضایش را پس بگیرد دلشان به حال ما بسوزد. ما فکر می کردیم که هدف از این نظام مردم سالار، «عدالت» است اما با بیانات شما معلوم شد که مردم سالاری به خودی خود - و با میانگین انتخابات سالی یک بار - خودش هدف است. ولو اینکه «ظلم» تمام عرصه های اداری و اجرایی و قضایی ما را فرابگیرد. اما چون مردم سالاری وجود دارد خوب است! و رهبری هم بیدی نیست که از این بادها بترسند. حال سوال دیگر این است که در این صورت این حقیقت را که اهل بیت به ما یاد داده اند چه کنیم که فرمودند: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» در این صورت انگار نه تنها رهبری و جمهوری اسلامی بلکه هیچ حکومتی با ظلم دوام نمی آورد. ولو سالی یک انتخابات برگزار کند. ولو اینکه هر روز انتخابات برگزار کند. خلاصه مطلب این چند سوال است: اول آیا امیرالمونین بد کشور را اداره کرده اند که مستقیم با فساد دولتی در موضوع بازار اهواز ورود می کرده اند یا رهبری؟ دوم اگر این که رهبری در موضوع فسادهای مالی مستقیماً ورود نمی کنند به این دلیل است که ناامیدی مردم بیشتر می شود و این «فساد اکبر» است، در این صورت عدم ورود ایشان و ناامیدی بیشتر مردم آیا این «فساد کبری» نیست؟ سوم این که در تمام کشورهای دنیا از چین ملحد گرفته تا کره و ژاپن تا اروپا و آمریکا، یک مسئولی به اندک سوء استفاده از مقام و موقعیت دولتی خود به بدترین شکل فروکوفته می شود، آیا بد است؟ اصلاً مبارزه با سوء استفاده بد است؟ یا هر کس با مفسدان برخورد می کند مثل آل سعود است؟ این سوال آخر را واقعاً جدی پرسیدم چون بعد از خواندن بیانات شما دچار این شبهه شدم اصلاً نکند در نگاه شما مبارزه با فساد ذاتا یک امر سعودی است؟! خلاصه این که زندگی مردم تباه شده و رفته لااقل روشی به ما یاد بدهید که بتوانیم مانند شما تحلیل کنیم و بلکه خودمان و دیگران را توجیه کنیم که اشتباه ما کجا بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر معتقدید که رهبر معظم انقلاب به عنوان نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و کسی که کامل‌ترین اطلاعات را نسبت به جریان‌های جاری و به‌خصوص روندِ دولت دارند؛ آخرین سخنان ایشان که با اعضای مجلس خبرگان داشتند و تحلیلی که جناب آقای دکتر سعداللّه زارعی نسبت به آن سخنان انجام دادند را، مروری بفرمایید. بنده متن هر دوی آن‌ها را خدمتتان ارسال می‌کنم:

۱۳۹۷/۰۶/۱۵ بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

  ما در دوره‌ی حسّاسی قرار داریم؛ الان - آن دوره‌ای که ما داریم می گذرانیم - دوره‌ی حسّاسی است؛ نه به این معنا که دشمن بیشتری داریم یا دشمن قوی‌تری داریم؛ نه، این دشمن های امروز، همه از روز اوّل انقلاب بوده‌اند و چیزی اضافه نشده؛ علاوه ‌بر این، آن کسانی که قبل از اینها بودند، از اینها قوی‌تر بودند؛ در این هم تردیدی نداشته باشید؛ هم در رژیم صهیونیستی این‌جوری است، هم در رژیم آمریکا این‌جوری است، و هم بعضی از این مرتجعین منطقه؛ آن قبلی‌هایشان از امروزی‌هایشان قوی‌تر و کارکشته‌تر بودند؛ هیچ کاری هم نتوانستند با انقلاب بکنند، [درحالی‌که] انقلاب هم آن روز یک نهال ضعیفی بود، یک نهال تازه‌ای بود که کَندن آن از زمین خیلی تفاوت داشت با قلع این شجره‌ی طیّبه‌ای که امروز وجود دارد و گسترده‌ [شده] و «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(۸) بنابراین «حسّاس» که می گوییم، از این جهت نیست. و آنها آن روز کارهای تندی هم کردند؛ هواپیمای مسافری ما را زدند، به طبس حمله کردند، یک جنگ هشت‌ساله را به‌وسیله‌ی یک دیوانه‌ی منطقه بر ما تحمیل کردند، محاصره‌ی اقتصادی کردند، کارهای زیادی کردند؛ همه‌ی این کارها آن‌وقت انجام گرفته و الان خیلی از آن کارهایی که آن‌وقت کردند قابل انجام نیست یعنی قادر نیستند آن کارها را انجام بدهند. پس، از این جهت نمی خواهیم بگوییم [این] دوران خطیرتر از آن‌وقت است؛ بلکه از این جهت که یک جامعه و یک نظام، وقتی در یک راه نویی قدم می گذارد و یک مدّعای غیرمتعارفی را، یک مدّعای متفاوتی را مطرح می کند، و با این مدّعای متفاوت و راهِ نو وارد این جنگل انبوه تعارضات بین‌المللی می شود، با این خصوصیّات طبعاً در دوره‌های مختلف، اوضاع گوناگونی پیدا می کند که بایستی برطبق آن اوضاع، شرایطِ خودش را تطبیق کند و برطبق آنها پیش برود. در صدر اسلام هم همین‌جور بوده است، امروز هم همین‌جور است؛ تعارضهای جهانی وجود دارد؛ این دنیای سیاست بین‌المللی یک جنگل انبوهی است، ما هم برخلاف جریان داریم حرکت می کنیم. جریان کلّی دنیا، جریان استکبار و جریان نظام سلطه است؛ یعنی یک عدّه سلطه‌گرند، یک عدّه هم زیر بار این سلطه می روند، سلطه‌پذیرند؛ ما برخلاف این جریان داریم حرکت می کنیم؛ در این چهل سال این‌جوری پیش رفته‌ایم، این‌جوری حرکت کرده‌ایم. طبعاً اوضاع و احوالی برای ما پیش می‌آید که ناگزیر بایستی نسبت به این اوضاع و احوال حواسمان جمع باشد، دقّتمان زیاد باشد، جوانب گوناگون قضیّه را دائماً رصد کنیم و بسنجیم و ببینیم.

 عرض کردم، در صدر اسلام هم قضیّه همین‌جور بوده است. در آنجا هم اقتضائات گوناگون و شرایط گوناگون، وظایف گوناگونی به وجود می‌آورده. یک روز خدای متعال می فرماید که «اِن یَکُن‌ مِنکُم‌ عِشرونَ‌ صابِرونَ‌ یَغلِبوا مِائَتَین»،(۹) یک روز می فرماید: فَاِن ‌یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَین.(۱۰) یعنی یک روز باید با ده برابر بجنگند، یک روز با دو برابر باید بجنگند. در حکمت الهی بلاشک قصوری وجود ندارد، خب معلوم است، این مربوط به شرایط است. در یک شرایطی وضع جوری است که خدای متعال می گوید بایستی یکی‌تان با ده نفر بجنگید، یک شرایط دیگر هم پیش می‌آید که وضع جوری است که خدای متعال می فرماید یکی‌تان با دو نفر باید بجنگید. این اختلاف شرایط، اختلاف احکام و اختلاف تکالیف را پیش می‌آورد. یک روز، بدر است و حرکت آن‌چنانی یا فتح مکّه است و مانند اینها، یک روز هم «اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم» در روز حُنین است. وَ یَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شَیئًا؛(۱۱) این‌جوری است. در هرجایی یک شرایطی وجود دارد، باید برطبق آن شرایط عمل کرد. خب، اگر از شرایط غفلت شد، ضرر می کنیم؛ چه مردم شرایط را ندانند، چه نخبگان به شرایط توجّه نداشته باشند. بخصوص اگر چنانچه نخبگان از اوضاع و شرایط و وضعیّت موجود و جایگاهی که نظام قرار دارد غفلت بکنند، ضربه خواهیم خورد.

 خب حالا من با این مقدّمه، این را عرض می کنم: امروز جنگ ما کجا است؟ خب گفته می شود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همه‌جانبه‌ای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی می کنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی زمینه‌ساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانه‌ای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده.

 در این جنگ دوّم، در این عرصه‌ِی دّوم، شدّت فعّالیّت دشمن و تحرّک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم. خبرهای ما، اطّلاعات ما نشان می دهد که - یعنی اینها اطّلاع است، تحلیل نیست - تشکیلاتی به وجود آمده است به‌وسیله‌ی دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیست و دستگاه جاسوسی آمریکا، اینها تشکیلات درست کرده‌اند، از سوی قارون‌های منطقه هم دارند پشتیبانی مالی می شوند؛ در اطراف کشور، در بعضی از این کشورهای نزدیک به ما، اصلاً نشسته‌اند برنامه‌ریزی می کنند و به‌طور جدّی دارند کار می کنند. بعضی‌هایشان لازم است زبان یاد بگیرند، زبان یاد می گیرند؛ بعضی لازم است با شرایط کشور آشنا بشوند، پول می دهند این کار را می کنند؛ برای اینکه بتوانند فضای فکری و تبلیغاتی کشور را آلوده کنند. و این مسئله،‌ مسئله‌ی مهمّی است؛ بسیار مسئله‌ی حسّاسی است؛ اینکه فضای تبلیغاتی کشور، فضایی باشد که مردم را، یا دچار اضطراب کند، یا دچار یأس و ناامیدی کند، یا دچار بدبینی کند -نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاه‌ها - یا احساس بُن‌بست به مردم بدهد، یا حتّی مشکلات مربوط به اقتصاد را افزایش بدهد. حالا شما اشاره کردید به مسئله‌ی سکّه و ارز و کاهش ارزش پول ملّی و بالا رفتن قیمت ارزهای بیگانه؛ بله، این درست است؛ بخش مهمّی از این به‌وسیله‌ی همین تبلیغات دارد اتّفاق می‌افتد؛ یعنی همین تبلیغات است، همین رسانه‌هایند که دارند زمینه‌سازی می کنند، شما ناگهان می‌بینید که یک قیمت، دو برابر شد؛ [یعنی] به فاصله‌ی کمی ارزش پول ملّی نصف شد، مثلاً توان و قدرت خرید پول ملّی در مدّت کوتاهی نصف شد؛ این رسانه‌ها این کار را دارند انجام می دهند.

 البتّه از دشمن توقّعی نیست؛ یعنی جز رذالت از دشمن توقّعی نیست؛ دشمن، دشمن است دیگر. آنچه مهم است این است که ما به این جَو کمک نکنیم؛ من این را می خواهم عرض بکنم؛ آن نقطه‌ی اصلی عرض من همین است. ما به این جو کمک نکنیم؛ ما در آلوده کردن فضای عمومی ذهن مردم تأثیر نگذاریم؛ یعنی ما باید در جهت عکس عمل کنیم. گاهی اوقات توجّه نمی کنیم و این اتّفاق می‌افتد؛ گاهی اوقات در بیان برخی از مشکلات مبالغه می کنیم، گاهی اوقات در بیان آن انتقادی که نسبت به یک دستگاهی یا به یک شخصی داریم، مبالغه می کنیم. این مبالغه مضر است؛ این مبالغه در آلوده کردن و هرچه بیشتر مضطرب کردنِ افکار عمومی به کار خواهد رفت؛ این کاری است که باید به آن توجّه کرد. و ویروس بدبینی را نباید گسترش داد. ببینید! بنده خودم اهل انتقادم؛ من به همه‌ی این دولتهایی که از اوّلِ این مسئولیّتِ این حقیر تا امروز سرِ کار آمده‌اند، در موارد گوناگون اعتراض و انتقاد داشته‌ام و انتقادها گاهی هم انتقادهای تندی بوده، سختی بوده؛ انجام داده‌ایم انتقادها را. من خودم اهل مسامحه‌ی در برخورد با مشکلات دستگاه‌های مسئول نیستم، لکن نوع گفتن، نوع اقدام کردن،‌ نوع برخورد کردن باید جوری نباشد که موجب بشود که مردم اسیر و دچار بیماری بدبینی بشوند؛ این بدبینی را دیگر نمی شود درست کرد. جوری نباشد که مردم به وضعی دربیایند که هرچه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، قابل باور نباشد برای مردم، [امّا] یک کلمه‌ی دروغ از طرف دشمن تا گفته می شود، قابل باور باشد برای مردم؛ این چیز خیلی خطرناکی است؛ نباید اجازه داد که این‌جوری بشود؛ ما می توانیم در این زمینه تأثیر بگذاریم. این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به قوّه‌ی قضائیّه، بدبینی به نهادهای انقلابی و بنیادهای انقلابی، بدبینی به اینها.

 بله، انتقاد اشکالی ندارد، بلکه لازم است؛ انتقاد برای اصلاح لازم است، انتقاد یک عمل دوستانه است، عمل خصمانه نیست؛ وقتی شما انتقاد می کنید یک عمل دوستانه است؛ همین«اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن»،(۱۲) [یعنی] آنچه را در طرف مقابل وجود دارد که عیب در او است و مورد انتقاد شما است، شما آن را درمی‌آورید، به او می گویید، این بسیار کار خوبی است؛ انتقاد باید انجام بگیرد. گاهی اوقات انتقاد بایستی عمومی هم باشد؛ ما همیشه معتقد نیستیم که انتقاد بایستی درِگوشی باشد؛ نه، گاهی هم باید عمومی باشد، امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنونده‌ی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، این‌جوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه می کنیم در کیفیّت انتقاد کردن و این‌جوری کار می کنیم. این دستگاه‌هایی هم که مورد انتقاد قرار می گیرند، خب کارهای خوب هم دارند، آن کارهای خوب را هم باید گفت. بنده چند روز پیش از این در یک جلسه‌ای که با آقایان داشتیم،(۱۳) به آقایان دولتی‌ها گفتم که کارهای مثبت را باید دید، کارهای منفی را هم باید دید؛ این‌جور نباشد که ما همه‌ی کارهای منفی را ببینیم. دولت، هم کارهای مثبت دارد، هم مشکلاتی دارد؛ مجلس همین‌جور، قوّه‌ی قضائیّه همین‌جور، دستگاه‌های گوناگون همین‌جور؛ همه‌مان این‌جور هستیم که یک چیزهای مثبتی داریم؛ خَلَطوا عَمَلًا صالِحًا وَ ءاخَرَ سَیِّـئًا عَسَی اللهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم،(۱۴) این خَلط عمل صالح و سیّئه، یک چیزی است که در همه وجود دارد، در همه‌جا وجود دارد. ما اگر عمل سیّئه را ذکر می کنیم، عمل صالح را هم ذکر کنیم؛ این موجب می شود که مردم، هم متوجّه بشوند که اینجا اشکال دارد، هم این موجب نشود که بکلّی مأیوس بشوند و بگویند «آقا! همه چیز از دست رفت»؛ این[طور] نباید باشد. کارهای خوب هست، کارهای بد هم هست؛ همه را باید انسان ببیند و بگوید. آن آیه‌ی شریفه [می گوید]: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِتَّقُوا اللهَ وَ قولوا قَولًا سَدیدًا * یُصلِح لَکُم اَعمالَکُم وَ یَغفِرلَکُم ذُنوبَکُم،(۱۵) اگر چنانچه بخواهیم قول سدید داشته باشیم - قول سدید یعنی قول با پشتوانه - باید این‌جوری حرکت بکنیم، این‌جوری باید عمل بکنیم. لَولا یَنهاهُمُ الرَّبانِیّونَ وَ الاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ وَ اَکلِهِمُ السُّحت،(۱۶) این دو نکته‌ی مهم [در این آیه] این است که قرآن نهیب می زند که چرا احبار و رهبّانیّون، اینها را از این دو چیز منع نکردند [که از] این دو چیز یکی‌شان «قَولِهِمُ الاِثم» است، [یعنی] حرف دروغ، حرف غلط، حرف نسنجیده، قولِ بغیرعلم؛ یکی هم «اَکلِهِمُ السُّحت» - که همین مسائل اقتصادی است، روابط اقتصادی ناسالم، همین فسادها و مفسدین و امثال اینها - هر دوی اینها را بایستی بکلّی علاج کرد.

 خب، اینکه عرض می کنم و می گویم انقلاب و کشور در حال پیشرفت است؛ این چیزی است که بنده به‌عنوان رجزخوانی نمی گویم؛ من این را از روی اطّلاع عرض می کنم که کشور در حال پیشرفت است، انقلاب و مبانی انقلابی در حال پیشرفت است. بله، حرف ضدّ انقلابی از دهان خارج می شود، مطالبی گفته می شود امّا آنچه در واقع قضیّه وجود دارد عبارت است از اینکه کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمانهای انقلابی و حقایق انقلابی حرکت می کند؛ حالا این حرکت ممکن است به آن سرعت و شتابی که مورد نیاز است نباشد، امّا هست، این حرکت وجود دارد. کشور در حال پیشرفت است؛ ما در زمینه‌های گوناگون پیشرفت داریم: در زمینه‌ی علمی پیشرفت داریم، در زمینه‌ی صنعتی پیشرفت داریم، در زمینه‌ی عزّت سیاسی پیشرفت داریم، در زمینه‌ی رشد فکری پیشرفت داریم، در زمینه‌های معنوی پیشرفت داریم. بنده حالا یک نمونه‌ای را بعداً در آخر صحبتم عرض خواهم کرد. از این نمونه‌ها یکی دو تا نیست؛ ما پیشرفت داریم. این‌همه جوانِ خوب در کشور هست؛ شما ببینید الان در فضای مجازی چه خبر است! چقدر «مُضِلّاتُ الفِتَن»(۱۷) در این فضای مجازی و در ماهواره‌ها و در این تشکیلات وجود دارد و جوان در معرض همه‌ی اینها است، درعین‌حال شما ببینید راه‌پیمایی اربعین چه‌جوری است، اعتکاف چه‌جوری است، نمازجماعت‌های دانشگاه‌ها چه‌جوری است. اینها خیلی مهم است؛ چرا ما اینها را نباید ببینیم؟ اینها نشان‌دهنده‌ی این است که حتّی معنویّت که سخت‌ترین [بخش] است - آن بخش معنویِ فرهنگ - دارد پیشرفت می کند. جلسات ماه رمضان را شما ملاحظه کنید؛ بنده بخصوص در ماه رمضان‌ها و همچنین محرّم و صفر از این معنا استفسار می کنم(۱۸) و از کسانی سؤال می کنم که بروند تحقیق کنند، کار کنند و ببینند نسبتِ جلساتِ امسالِ ماه رمضان به سال گذشته چیست؛ می روند گزارش می‌آورند؛ انسان واقعاً حیرت می کند از این پیشرفت، از این حرکتِ رو به جلو. اینها را ما چرا نباید ملاحظه کنیم، چرا نباید ببینیم؟ اینها دیده بشود، تحلیل بشود و گفته بشود؛ اینهایی که بلندگوهای پُرمخاطب در اختیار دارند، اینها را بایستی بیان کنند و بگویند.

 یک نکته‌ی مهم، انسجام مردم و دستگاه‌های مدیریّتی کشور است. مردم بایستی با دستگاه‌های مدیریّتی کشور - چه دستگاه قضائی، چه قوّه‌ی مجریّه، چه بقیّه‌ِی دستگا‌ه‌ها - ارتباط پیدا کنند؛ انسجام. البتّه بخش مهمّی از این اعتمادسازی به عهده‌ِی خود دستگاه‌ها است؛ یعنی خود دولت، خود قوّه‌ی قضائیّه، خود دستگاه‌های دیگر بایستی رفتارشان، عملشان جوری باشد که جلب اعتماد بکند؛ این بخش به عهده‌ی آنها است، امّا بخشی هم به عهده‌ی من و شما است، بخشی هم به عهده‌ی کسانی است که مخاطب دارند؛ کسانی که بلندگو دارند که بایستی در این بلندگوهای رسمی و غیررسمی، حرفهایی زده بشود. هیچ دولتی هم بدون کمک و پشتیبانیِ مردم قادر به کار نیست، نه دولتِ ما و نه هیچ دولتی در دنیا. ما نباید کاری کنیم که این پشتیبانی و اعتماد مردم نسبت به دستگاه‌های دولتی و دستگاه‌های اجرائی کشور - چه در بخش قضائی، چه در بخش قوّه‌ی مجریّه و بقیّه‌ی بخشها [مانند] نیروهای مسلّح - سلب بشود. علاجِ مشکلات این نیست که ما پشت دولت را خالی کنیم؛ علاج مشکلات این نیست که ما تبرّی کنیم از آنچه دستگاه‌های مسئول انجام می دهند؛ نخیر، علاج این است که ما انتقاد کنیم، حرفمان را بزنیم، کمک کنیم، کمک فکری بکنیم و کمک عملی بکنیم؛ علاج این است.

 البتّه مسئولین دولتی - که امروز خوشبختانه [از] آقایان رؤسا هم اینجا حضور دارند - باید از نظرات مردم استفاده کنند، از نظرات خبرگان استفاده کنند. همین مطالبی که اینجا گفته شد، این فهرست طولانی‌ای که خوانده شد، برخی از موادّ این فهرست بسیار مهم است؛ مسئله‌ی ارزش پول ملّی خیلی مهم است. واقعاً گروه‌هایی را بگذارند که بنشینند درست فکر کنند؛ نه فقط گروه‌های دولتی، [بلکه] گروه‌هایی خارج از دولت؛ اقتصاددان‌ها هستند، متخصّصینِ مسائلِ پولی در کشور هستند؛ ادّعا می کنند، به ما هم می نویسند، به ما هم می گویند، گاهی در روزنامه‌ها هم می نویسند و می گویند که اینها همه علاج دارد، راه دارد و راهش را بلدیم؛ خیلی خب، اینها را بخواهید، با آنها صحبت بکنید، راهش را پیدا کنید و این مشکل را برطرف [کنید]. یا مثلاً آن مسئله‌ای که ما به آقایان دولتی‌ها عرض کردیم که نقدینگیِ کشور را هدایت کنند به سمت کارهای سازندگی و به سمت تولید، این کارگروه لازم دارد و کسانی باید بنشینند [فکر کنند]؛ این کار، تحرّک لازم دارد. این کارها را باید بکنند؛ اینها وظیفه‌ی دولتی‌ها است که باید انجام بدهند. ما بایستی دولتی‌ها را به این سمت هدایت کنیم و کمک کنیم، و کاری بکنیم که مردم به آن تلاشی که آنها می کنند خوشبین باشند؛ ببینند بله، دارد تلاش انجام می گیرد. این است که آن مشکلِ گرهِ فکری افکار عمومی را باز می کند؛ بعضی‌ها نگران مشکلاتی در افکار عمومی هستند که نگرانی هم به‌جا است، بیجا نیست؛ آن چیزی که این را حل می کند، همین است که ما بتوانیم رابطه‌ی صحیح و سالمی بین افکار عمومی مردم و بین دستگاه‌های مسئول به وجود بیاوریم؛ نه به‌معنای خوش‌بینی مطلق.

 حالا به بنده گاهی می گویند شما چرا به دولت تشر نمی زنید؛ مرادشان لابد تشر در معرض عام است، وَالّا از جلسات خصوصی ما که خبر ندارند! بنده اقلّاً ده برابر آن مقداری که در رسانه‌ها بعضی جلسات ما منعکس می شود، جلسات دیگر داریم با مسئولین مختلف - نظامی، غیرنظامی، دولتی، قضائی و غیره - خب از آنها که مطّلع نیستند، دلشان می خواهد که بنده در معرض عام تشر بزنم. خب فایده‌ی این تشر چیست؟ فایده‌ی این تشر این است که دلِ شما خنک می شود، همین! یعنی بیش از این فایده‌ای ندارد؛ امّا ضررهای بزرگی دارد؛ این ضررها را باید بسنجید. دعوا کردن راه اصلاح نیست، همچنان‌که ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راه اصلاح نیست. اینکه آقای جنّتی فرمودند کار جهادی، کاملاً حرف درستی است؛ کار جهادی باید انجام بگیرد، امّا به‌وسیله‌ی چه‌کسی؟ به‌وسیله‌ی خود مسئولین؛ در مجاری قانونی باید این کار انجام بگیرد. بله، یک موردی ممکن است باشد که [به] مسئول دستگاه دولتی، قانون جواب ندهد، احتیاج باشد یک کار برخلاف قانون انجام بدهد، احتیاج باشد از ما اجازه بگیرد که ما حتماً همراهی و کمک خواهیم کرد؛ این مشکلی ندارد - مثل کاری که رئیس محترم قوّه‌ی قضائیّه کردند- (۱۹) امّا کار را باید خود مسئولین مربوطه انجام بدهند. کار موازی در کنار دستگاه دولتی کار موفّقی نیست؛ این تجربه‌ی قطعی این حقیر است در طول این سالها. بله، بایست کار را جهادی انجام داد، منتها جهادی را چه‌کسی انجام بدهد؟ مسئولین مربوطه بایستی این را انجام بدهند؛ این هم این مطلب.

 عرض کردم که دشمن تحرّکی می کند و ما قطعاً دشمن را در این مرحله و در همه‌ی مراحل بعدی به توفیق الهی شکست می دهیم. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا * سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِـدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلًا. (۲۰) اگر دشمنِ کافر با شما مواجه بشود، حتماً مجبور به عقب‌نشینی است؛ البتّه وقتی شما می جنگید، وقتی‌که شما مبارزه می کنید؛ [اگر] بنشینید و بیکار بمانید نه؛ امّا وقتی‌که داریم حرکت می کنیم، داریم کار می کنیم، حتماً دشمن شکست میخورد. ما بحمدالله در طول زمان هم این را دیده‌ایم. عرض کردم، حتّی در زمینه‌های معنوی.

 حالا من یک نمونه‌ای را [بگویم]. یک کتابی (۲۱) تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل می شوند، سه روز روزه می گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) می شود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر - به خانمش- می گوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی لرزانَد! و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمی شوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمی شود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو - زن و شوهری که عرض کردم - هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد می رود شهید می شود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. وضعیّت این‌جوری است.

 ما داریم پیش می رویم. ما در مادّه و معنا پیش می رویم؛ ما به توفیق الهی در مادّه و معنا استکبار را شکست می دهیم و آنها را به زانو درمی‌آوریم و نشان می دهیم که اسلام، اگر چنانچه طرف‌دارانی داشته باشد که آماده باشند برای مجاهدت کردن و دفاع کردن، قطعاً در هر جا و [هر] نقطه‌ی دنیا پیروز خواهد شد و این الگو خواهد شد برای همه‌ی مسلمانها.

 پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه می کنیم، آنچه کردیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ به آنچه گفتیم و می خواهیم بکنیم برکت عنایت بفرما؛ ما را در راه اسلام زنده بدار و در راه اسلام بمیران.

 

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

«ویروس بدبینی را نباید گسترش داد. من به همه دولت‌ها انتقاد داشته و انتقاد کرده‌ام. من اهل مسامحه در برخورد با اشکالات دستگاه‌ها نیستم لکن نوع انتقاد کردن باید جوری نباشد که ]براثر آن[ مردم دچار بیماری بدبینی شوند. این بدبینی را دیگر نمی‌شود درست کرد جوری نباشد که ]بر اثر تبلیغات دشمن و سخنان ما[ به وضعی دربیایند که هر چه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، برای مردم قابل باور نباشد ]در حالی که[ یک کلمه دروغ از طرف دشمن قابل باور باشد. این چیز خیلی خطرناکی است. این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به
قوه قضائیه، بدبینی به نهادهای انقلابی... بله انتقاد اشکالی ندارد... گاهی انتقاد باید عمومی هم باشد نه اینکه همیشه در گوشی باشد اما اینکه ما به نحوی انتقاد کنیم که مخاطب بند دلش پاره شود و بگوید دیگر همه چیز از دست رفت، اینجوری نباید انتقاد بکنیم... اینجوری نباشد که ما فقط کارهای منفی را ببینیم. دولت هم کارهای مثبت دارد و هم مشکلاتی دارد، مجلس همین جور، قوه قضائیه همین جور، دستگاه‌های گوناگون همین جور.»
اگر مجموعه فرمایشات حکیمانه و پر نکته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دو روز پیش با خبرگان را مرور کنیم، بی‌تردید آنچه ذکر شد یکی از فرازهای راهبردی آن می‌باشد و به عبارتی نسخه درمان یکی از بیماری‌های مهم امروز جامعه‌ماست. «ویروس بدبینی» به یک خطر اشاره می‌کند که اگر در وقت خود علاج نشده و راه اثرگذاری آن مسدود نگردد، از پا درآمدن موجودی که- هر چند بسیار توانمند هم باشد- به آن مبتلا شده، حتمی خواهد بود. در این خصوص نکته‌هایی وجود دارد:
1- «بدبینی» یک فعالیت ذهنی است که ارتباط مستقیمی با ورودی‌های ذهن دارد. ذهن آدمی ورودی‌ها را از طرق مختلف می‌گیرد و سپس به تجزیه و تحلیل آن‌ها می‌پردازد و در نتیجه بعضی از ورودی‌ها را قبول و بعضی را رد می‌کند. آنچه در ذهن بعنوان «ورودی قبول» باقی می‌ماند، تبدیل به «باوری» می‌شود که فرد براساس آن حکم صادر کرده و رفتار فعالانه یا منفعلانه خود را براساس آن شکل می‌دهد. خود این موضوع تبدیل به پایه‌ای می‌شود تا موارد بعدی ورودی ذهن براساس آن مورد «قضاوت سریع» فرد قرار گیرد. یعنی ذهن برخلاف مورد اول که به نوعی با وسواس درباره ورودی‌ها به تجزیه و تحلیل دست می‌زند، در موارد بعد با سرعت بسیار بیشتر و در واقع بدون تأمل کافی به «نظر» و «حکم» می‌رسد. در این شرایط، ذهن در واقع راه ورود را بر پاره‌ای از اطلاعات و آگاهی‌ها می‌بندد و متقابلاً بدون محابا به پاره‌ای دیگر از اطلاعات و آگاهی‌ها و حتی «ضد آگاهی‌ها»- آگاهی‌های کاذب- اجازه جولان می‌دهد. اگر فردی یا جامعه‌ای به این مرتبه برسد در واقع از عنصر «تفکر» جدا شده و در یک فرایند احساسی رفتاری منفعلانه پیدا می‌کند.
ذهن در ابتدا ورودی‌ها را دسته‌بندی می‌کند. پاره‌ای از ورودی‌ها از یک منبع یا منابع بالنسبه قابل اعتمادتر وارد ذهن می‌شوند و پاره‌ای از ورودی‌ها مربوط به منبع یا منابع بالنسبه غیرقابل اعتمادتر هستند. در اینجا ذهن بطور نسبتاً کامل تحت تأثیر ورودی‌های دسته اول قرار گرفته و در اکثر مواقع در برابر ورودی‌های دسته دوم مقاومت می‌کند. اما گاهی این فرایند دچار بحران و آشفتگی می‌شود و متقابلاً ذهن و کارکرد آن را مختل می‌گرداند. گاهی منبع یا منابع دسته اول کم و بیش همان آگاهی‌ها و یا ضدآگاهی‌های دسته دوم را وارد ذهن می‌کنند و در واقع مستقیم یا غیرمستقیم به مدد منبع یا منابع غیرقابل اعتماد می‌آیند و مقاومت ذهن را در برابر منابع غیر قابل اعتماد و نیز ورودی‌های آنان می‌شکنند. در اینجا و از این پس دیگر،‌ ذهن تقسیم ورودی‌ها و منابع به ورودی‌ها و منابع قابل اعتماد و غیرقابل اعتماد را کنار می‌گذارد و هر ورودی را «تلقی به قبول» می‌کند. این فرایند به اینجا هم ختم نمی‌شود.ذهن به مرور و زمانی که عادت به اعتماد به منابع غیرقابل اعتماد کرد، در ادامه نسبت به ورودی‌های تصحیحی منبع یا منابع دسته اول مقاومت کرده و یک سره به ظرف پذیرش منابع و ورودی‌های دسته دوم تبدیل می‌شود. خداوند بر درجات عالی حضرت امام خمینی(ره) بیفزاید که در مواردی- از جمله در مواجهه با مواضع مخرب آقای منتظری در سال‌های پایانی قائم مقامی رهبری- بشدت موضع می‌گرفتند و می‌فرمودند: بعضی از این حرف‌هایی که از حنجره این‌ها بیرون می‌آید، همان حرف‌های منافقین است و البته بسیار «مخرب‌تر از آن» و در جایی دیگر فرموده‌اند «کاری‌تر از آن».
2- امروز جامعه، بطور کاملاً سیستماتیک و موذیانه در معرض «بدبینی مفرط» و «یأس نسبت به نظام اسلامی» است در این میان آنچه این توطئه سیستماتیک که بدون شک دست سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و... پشت آن است را مجال موفقیت می‌دهد، «زیرپایی داده شدن» توسط اشخاص و جریاناتی در داخل است که بدون شک باید آنان را به دو دسته «مرتبط» و «غیر مرتبط دلسوز» تقسیم کرد. وقتی درست در گرماگرم این منازعه شاهد نامه‌پراکنی یک عنصر فتنه‌گر علیه مهمترین عنصر قوام بخش جمهوری اسلامی و تبدیل آن به تیتر اول رادیو فردا، VOA، یورو نیوز، دویچه‌وله، العربیه، رادیو آزادی و... هستیم، می‌توانیم با قاطعیت به این رابطه حکم کنیم. وقتی نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی در کنار زیر سؤال بردن توانمندی‌های دفاعی و مدافعان امنیتی- نظامی کشور، از لزوم کنار گذاشتن سوءظن نظام نسبت به آمریکا سخن می‌گویند می‌توانیم به این رابطه حکم کنیم. اما همه حرف این نیست، بدون تردید در این میان بعضی دیگر نیز در این ماجرا- بدبینی نسبت به ارکان نظام- نقش دارند بدون اینکه رابطه‌ای بین آنان و اقداماتشان با سرویس‌ها و دولت‌های دشمن وجود داشته باشد و بدون آنکه اساساً چنین سوء ظنی به آنان و حتی درباره دلسوزی‌شان تردیدی روا باشد. از قضا با مراجعه به متن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی که در دیدار دو روز پیش اعضای مجلس خبرگان بیان شد، درمی‌یابیم که روی سخن ایشان در بخشی از بیاناتشان با برخی از منتقدین دلسوزی است که گاهی جای انتقاد و نوع انتقاد‌شان به بدبین شدن مردم به نظام و توسعه هجوم «ویروس بدبینی» می‌انجامد و اگر این نباشد به میزان زیادی خط القایی دشمن ناکام شده و جلوی حرکت ویروس و غلبه بر گلبول‌های مدافع سد می‌گردد.
3- تلاش دشمن برای «بدبین‌سازی مفرط مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی»، همه ارکان نظام و اجزاء موثرتر آن را شامل می‌شود که‌ در سخنان رهبری هم به آن‌ها اشاره شد ولی از آن جا که در این معرکه، دشمن روی ناکارآمد نشان دادن نظام در «حل مسایل اقتصادی جامعه» متمرکز شده است، بدون تردید «بدبینی نسبت به دولت جمهوری اسلامی» در اولویت دشمن می‌باشد و از این روست که تمرکز رهبری هم در مقابله با توطئه دشمن و سدکردن حرکت ویروس بدبینی، روی دولت بیشتر از سایر نهادها است.
دولت یک کل است که علاوه بر رئیس‌جمهور، معاونین، وزرا و معاونین وزرا، طیف وسیعی شامل ده‌ها‌ هزار نفر مدیران میانی که نقش آنان به هیچ‌وجه کمتر از مسئولین اجرایی دسته اول نیست و شاید بیشتر هم باشد را دربر می‌گیرد و بدون کمترین تردید اکثر آنان و اکثر مسئولین دسته اول از خدوم‌ترین عناصر جامعه به حساب می‌آیند. با یک نگاه منصفانه اکثریت اعضای کابینه از مسئولان دلسوز و افراد و شخصیت‌های خدمتگزار ملت و نظام هستند در عین حال این قلم به خاطر پرهیز از سوءتفاهم از ذکر نام آنان خودداری می‌کند آنان در بخش‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و زیربنایی کشور مشغول فعالیت می‌باشند.
در این میان منتقدین دولت به طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته جناح‌ها و افرادی هستندکه با هدف کاملا سیاسی و قدرت‌طلبانه به دولت و اجزاء آن می‌تازند و در حین تاختن، هیچ نقطه روشنی را در دولت نمی‌بینند. حزب کارگزاران، باز تولیدشده‌های حزب مشارکت و نیز سازمان مجاهدین انقلاب که دارای ابزارهای فراوان رسانه‌ای و فضای مجازی و انواعی از تریبون‌ها و جایگاه‌های دیگر می‌باشند، در این دسته قرار می‌گیرند. آنان که تا دیروز مدعی پیروز شدن در انتخابات‌های ریاست‌‌جمهوری 92 و 96 و پیروزی در انتخابات اخیر مجلس بودند با این برداشت که مردم این دولت و مجلس را ناکارآمد دانسته و از آن رویگردان شده‌اند، به نفی افراط‌گونه همه اجزاء دولت و همه کارکردهای آن - حتی اعتراض به وزارت‌خارجه که تا پیش از این، آن را قله افتخار خود و دولت معرفی می‌کردند- روی آورده‌اند اما دسته دوم، منتقد ضعف‌ها و بعضی سوءمدیریت‌های دولت هستند و از اول به این دولت رویکرد انتقادی داشته‌اند. اکثر آنان و انتقادات‌شان در اکثر موارد، نشانه‌ای از سودای قدرت مشاهده نمی‌شود اما در عین حال این دسته نیز در پاره‌ای از موارد به‌گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی تمام دولت را نقد می‌کنند و در برخی از موارد ناخواسته به بدبینی مطلق نسبت به دولت دامن زده می‌شود.
جامعه ما- بر اساس تجربه 200 ساله خود- به غرب بدبین است و آن را دشمن خود می‌داند و بر این اساس در برابر قضاوت‌های سیاسی و تبلیغات زهرآگین آنان مقاومت می‌کند. اما زمانی که همان داعیه‌ها را از درون جامعه خود  می‌شنود، سرگردان شده و در نهایت تحت تاثیر تبلیغات دشمنان خود قرار می‌گیرد. پس در این میان افراد و دسته‌های سیاسی هرچه به نظام مقدس جمهوری اسلامی نزدیکترند باید نسبت به این موضوع حساس توجه بیشتری نشان دهند باید این نکته که همین دولت هم علیرغم اشکالاتی که دارد می‌تواند برای اداره کشور کاملا کارآمد باشد، مدنظر و عمل قرار گیرد. سعداللّه زارعی

 موفق باشید    

22652
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد گفته می شود شیطان نمی تواند به شکل معصوم در خواب بیاید، آیا این قضیه درباره عالمان و عارفان واقعی همچون علامه طباطبایی رحمه الله علیه هم صدق می کند؟ در خواب دیدم که حضرت علامه کنار دریایی ایستاده بودند و مرا با اسم و فامیل صدا زدند گفتند تفسیر المیزان بخوان چیزی که مورد رضایت امام زمان عج الله است خیر دنیا آخرت را دارد. حال می خواهم بدانم آیا این خواب رحمانی است یا خدای نکرده شیطان در صدد عجب یا چیز دیگری است؟ با تشکر و التماس دعا. متاسفانه ایمیلم خراب است لطفا جواب را در سایت بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صدق رؤیا در إزاء محتوایی است که در آن رؤیا هست. اگر رؤیا شیطانی باشد بیشتر، إلقاءِ کبر در میان است. ولی اگر إلقاء بندگی باشد إن‌شاءاللّه آن رؤیا صادق است. موفق باشید

22645
متن پرسش
با سلام: نظر شما در مورد رشته گرافیک چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحب‌نظر نیستم. ولی همین اندازه می‌دانم که امروزه می‌توانیم از طریق این هنر، حرف‌های مهمی را به مخاطب منتقل کنیم. مهم، دغدغه‌های هنرمند است. موفق باشید

22640
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: ۱. بنده مربی پرورشی مدرسه ابتدایی و راهنمایی هستم. برای تربیت دانش آموزان راهنمایی دست و بالم بازتر هست مباحث شما رو هم وقتی مطرح می کنم با استقبال خوبی روبرو میشه. اما تو ابتدایی موندم چه کنم نه تفکر انتزاعیشون شکل گرفته که بشه باهاشون مباحث معرفت النفسی یا اعتقادی کار کرد و نه میدونم چکار کنم. جسارته استاد اگر شما بعد از این همه تجربه و علم الان مربی ابتدایی بودین خودتون چکار میکردین؛ با چه شیوه ای و چه مباحثی رو کار میکردین؟ ۲. سوال دیگه ای که داشتم آیا فرشتگان میتونن علت معده جسم انسان باشن یعنی اونها بنای جسم باشند و خداوند علت حقیقی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم قسمت دوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» تحت عنوان «من کو؟» و قسمت اول کتاب «چه نیازی به نبی» را بتوان با دانش‌آموزان ابتدایی در میان گذاشت 2- به نظر می‌آید این بهتر باشد که بگوییم: فرشتگان در طول اراده‌ی الهی، علل حقیقی به حساب می‌ایند و بسترهای مادی، علل مُعدّه هستند. موفق باشید

22634
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد عزیز کمی می خواهم با شما درد دل بکنم. استاد عزیز برنامه کودتا علیه انقلاب مقدس اسلامی در این یک سال اخیر، با موضوع فشار اقتصادی و حربه ی بسیار سنگینی که توسط خارجی و داخلی ها در حال انجام هست؟ میخاهم صریح حرف بزنم، بعضی از این مسئولان که وظیفه اجرایی دارند و باید کنترل بکنند دارند آب در آسیاب دشمن می ریزند، و این مسئولان دنیا زده هم کم نیستند و خواسته یا نمی دانم بگویم ناخواسته، که چون هر بچه ای می داند چه خبر هست، بنده یقین دارم از این مرحله هم عبور خواهیم کرد و روسیاهی برای زغال خواهد ماند. ولی الان واقعا نمی دانم چه باید بکنم چون در دور و اطرافم خانواده های بی بضاعت که هر روز هم بیشتر می شوند، بسیار زیاد هست و تا جایی که خداوند به بنده توان داده به همه کمک می کنم تا از پیچ عبور بکنیم. نمی دانم کی زمانش خواهد رسید که از اصلاح طلبی به این معنای که در جامعه هست و نظام سرمایه داری خلاص می شویم. نور خداوند با انقلاب به صحنه آمده ولی هر چه می کشیم از این داخلی ها داریم می کشیم. استاد عزیز این دولت تا کی می خواهد لج بازی بکند و آیا باید باز سه سال هم این دولت را تحمل بکنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فکر باشید که ممکن است بحث لجبازی دولت در میان نباشد. بحث بر سر آن است که ملت ما به این نوع خودآگاهی دست یابند که این فکر نمی‌تواند انقلاب را در حقیقتش بشناسد و مطابق اهداف آن عمل کند. لذا ملت ما در این صحنه نیز به تجربه‌ی خوبی می‌رسند و آن، عبور از اصلاح‌طلبی است و این امر مهمی است به شرطی که اصول‌گراها نیز تندی و تنگ‌نظری نکنند. موفق باشید

22639
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سوالی که برای عوام مطرح می شود و نمی دانیم چطور پاسخگو باشیم اینست که چرا حضرت آقا راجع به تخلفات مسئولین اقدامی نمی کنند؟ چرا برشان نمی دارند؟مملکت دارد نابود می شود چرا آقا بگیر و ببند راه نمی اندازند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل مردم آن است که متوجه‌ی جایگاه تاریخی پایدار انقلاب اسلامی نیستند نمی‌دانند که نباید برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب کرد. تفاوت انقلاب اسلامی و رهبر حکیم آن، با آل سعود در همین است که آل سعود با فرقه‌ای عمل‌کردن و گرفتارِ اکنون‌زدگی‌شدن کاری کرده است که به قول صاحب‌نظران اگر یک هفته آمریکا دستش را از پشت آن‌ها بردارد، آن‌ها سقوط خواهند کرد. آری! رهبری مدیریت‌های کلان خود را إعمال می‌کنند ولی بنا دارند دولت‌مردان خودشان راهی را که گشوده‌اند، طی کنند و مردم نیز به درجه‌ای از خودآگاهی برسند تا ببینند کدام جریان فکری برای ادامه‌ی انقلاب قابل اعتماد است. در هر حال باید مردم متوجه شوند انقلاب اسلامی کار بزرگی را به میان آورده است و رهبری هرگز از این بادها نخواهند لرزید و یا هول نمی‌شوند که بخواهند اقداماتی عاجل انجام دهند. موفق باشید

بد نیست به مقاله‌ای که در همین رابطه، سایت خبری «مشرق» در امروز یعنی 15 شهریور نوشته است؛ نظر کنید که می‌فرمایند:

توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

به گزارش مشرق،  یکی از سؤالاتی که امروزه ذهن برخی افراد را درگیر خود کرده این است که چرا رهبرانقلاب رفتاری مانند امیرالمومنین (ع) با ابن هرمه محتکر بازار اهواز ندارند؟


این سوال دو بخش دارد؛
بخش اول مربوط به استناد به یک نقل تاریخی است و بخش دوم نتیجه ای که ازین نقل تاریخی گرفته می شود.

یکم. اشکال فاحش علمی
درباره استناد به این نقل تاریخی و مواردی شبیه بدین یک اشتباه فاحش وجود دارد. در استناد به سیره اهل بیت ابتدا باید اصول و منطق ثابت بر رفتار معصوم را کشف کرد. در برخورد بخشی و سطحی با سیره نمی توان حکم کلی دریافت کرد. مثل اینکه در کنار رفتار قاطع حضرت با ابن هرمه، نفر دیگری پیدا شود و مماشات حضرت با شریح قاضی را ملاک تسامح با مفسدین قرار دهد.

ماجرای یک قاطعیت
از همین منظر اجتهادی، برخی معتقدند سبک رفتار امیرالمومنین با فساد را باید متناسب با جامعه ای دید که فساد در آن فراگیر است. لذا او برای مردم در همان ابتدا خط و نشان می کشد که از کابین همسرانتان هم حرام را بیرون می کشم. خواص ولو خواص معنوی جامعه هم به خطا افتاده اند و سهم از بیت المال می طلبند. جامعه پر از فساد و در معرض رشد جدی و فراگیری فساد است. رفتارهای حضرت مقابله با این مرض اجتماعی است.

داستان اوشین و سلمان رشدی و ....
همین تحلیل امروز هم وارد است، مثل اینکه رفتارهای خاص امام و رهبری را فهرست کنیم و بخواهیم قاعده ثابت دربیاوریم. مثلا اگر رهبری نامه می نویسد و درباره پرونده فلان معاون متخلف مدرسه تاکید ویژه می کند، آیا می توان یک قاعده برای همه موارد مشابه دانست که رهبری باید ورود کنند؟ خیر. رهبری احساس کردند به این مسائل کم توجهی شده است انگاه مستقیما ورود کردند. طبیعی است که باقی موارد مسیر طبیعی خودش را طی می کند. یا مثلا اگر امام خمینی درباره مصاحبه یک زن که الگوی خود را اوشین معرفی می کند آن موضع گیری شدیدالحن را اتخاذ می کند آیا می توانیم یک قاعده رفتاری بسازیم که همه جا باید همین تکرار شود؟ حکم امام درباره سلمان رشدی نیز از همین دست است.

اجتهاد فراتر از سیره
سیره اهل بیت یا داستانهای پراکنده ای که از شرح حال آنها می شنویم اگر با دقت های فقاهتی و حتا فلسفی و اجتهادی همراه نباشد ما را به خطا خواهد انداخت. مثل اینکه برخی می گویند چون در سیره امیرالمومنین موضوع تاکید بر حجاب پیدا نکردیم پس امروز هم حجاب نداریم. به این افراد بگوئید پس بستن کمبرند ایمنی را از کجا آوردید احتمالا سکوت کنند. چون قاعدتا برای کمربند ایمنی هم در سیره چیزی پیدا نمی کنند.

دوم. و اما پرسش اصلی؛
چرا رهبری در مسئله فساد اقتصادی شخصا ورود نمی کنند؟
اولین نکته برمی گردد به نحوه شناخت متفاوت ما و رهبری از سطح فساد. رهبری را به عنوان یک کارشناس مطلع در نظر بگیرید بعد بررسی کنید که چه میزان تحلیل ما از اوضاع شبیه رهبری انقلاب است.

برداشت متفاوت ما و آقا
این سوال مستلزم یک فرض غلط است که فساد دامنگیر و سیستمی است. رهبری چنین تحلیلی را از سطح فساد ندارند و بارها به صراحت گفتند که فساد در جامعه آنطور که بیان می شود گسترده نیست و اتفاقا کم است.

سبک هدایت رهبری
اما مساله مهمتری وجود دارد و آن سبک هدایت جامعه است. به چند دلیل نیازی نیست رهبری فراتر از نهادهای قانونی کشور به ماجرای فساد ورود کنند. چه بسا آسیب این ورود شخصی بیشتر باشد.

یکم. محکمات ذهنی رهبری
یکم. رفتار رهبری را باید با توجه به محکمات ذهنی ایشان تحلیل کرد. در دستگاه فکری رهبری، تثبیت سیستم نهادهای جمهوری اسلامی بر مبنای مردم سالاری، اولویت اول است. برهمین مبنا در هر شرایطی اول به تثبیت سیستم و نهادها توجه کرده اند و بعد کارکردشان. نمونه واضحش سال ۸۸ است که تحت هیچ توجیهی حاضر نشدند خارج از نهادهای قانونی عمل کنند. همین روزها نیز برخلاف برخی، تاکید دارند باید با همین دولت از مشکلات خارج شد. ورود مستقیم رهبری یعنی بهم زدن این ساختار منظم که قرارست در طوفان حوادث تثبیت شود.

دوم. مبارزه فراگیر
 فارغ از اینکه حجم فساد کم یا زیادست، نیاز مردم اینست که احساس کنند مبارزه با فساد "فراگیر" است. این تصویر که همه نشسته اند و رهبری به تنهایی ضدفساد است، خودش یک فساد بزرگترست. این تصویر یعنی بغیر رهبری هیچ کس اراده مبارزه با فساد ندارد. واقعا چنین است؟
بنابراین رهبر باید تلاش کند دستگاه های کشور به این مقوله اهتمام کنند. لذا بهترست رئیس قوه قضاییه برای مقابله جدی تر با فساد نامه دهند و ایشان تایید کنند. یا دائم به دولت در این مقولات تذکر می دهند. به دستگاه قضائی می گویند مدل تبلیغاتی و اطلاع رسانی تان باید هنرمندانه باشد تا جامعه احساس مبارزه فراگیر داشته باشد.

سوم. فساد یا احساس بن بست
 آنچه از فسادهای رایج مهمتر است چیست؟ فساد که همیشه وجود داشته است. مهم اینست که جامعه احساس می کند با این حجم فساد، با ابزارهای قانونی و ساختار موجود نمی توان کشور را اداره کرد. این فساد از هر فسادی مهمترست چون به ناامیدی مطلق می انجامد. براین اساس رهبری تلاش می کند نشان دهد مبارزه با فساد در همین ساختار که برآمده از تصمیم خود مردم می باشد قابل کنترل است.
توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

 

22611
متن پرسش
با سلام: فرمودید سؤال از عدم، معنا ندارد که بگوییم امکانِ عدم چگونه صورت می‌گیرد چرا باید جبرا الی الابد بقا داشته باشیم من می خواهم پس از مرگ حیات دیگری نداشته باشم یا اگر اقتضای عدالت حق عذاب است هرچه می خواهد عذاب کند بعد مرا نابود کند یا اینکه اگر میسر است هر آنچه بخواهد عبادتش کنم تا پس از مرگ مرا به کل از بین ببرد. سوال اصلی این است که آیا استحاله عقلی وجود دارد که خدا قادر بر نابود ساختن روح من نیست یا سنتش برین است و اگر می تواند نابود کند چه راهکاری وجود دارد که این طلب که در جان ما افتاده یعنی نابودی محض جسما و روحا تحقق یابد؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: برای بنده خیلی این حرف‌ها عجیب است. به یاد قضیه‌‌ای افتادم که مولوی مطرح می‌کند:

 آن يكى مرد دو مو آمد شتاب            پيش يك آيينه‏ دار مستطاب‏

         گفت از ريشم سپيدى كن جدا            كه عروس نو گزيدم اى فتى‏

         ريش او ببريد و كل پيشش نهاد            گفت تو بگزين مرا كارى فتاد

         اين سؤال و آن جواب است آن گزين            كه سر اينها ندارد درد دين‏

         آن يكى زد سيليى مر زيد را            حمله كرد او هم براى كيد را

         گفت سيلى زن سؤالت مى ‏كنم            پس جوابم گوى و آن گه مى ‏زنم‏

         بر قفاى تو زدم آمد طراق            يك سؤالى دارم اينجا در وفاق‏

         اين طراق از دست من بوده‏ست يا            از قفا گاه تو اى فخر كيا

         گفت از درد اين فراغت نيستم            كه در اين فكر و تفكر بيستم‏

         تو كه بى‏ دردى همى‏ انديش اين            نيست صاحب درد را اين فكر هين

در راستای افکارِ به درد بخور، موفق باشید

22567
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. شخصی گفته کاخ ساختن هم اینقدرا که می گویند بد نیست. خود خدا کاخ ساختن را به سلیمان یاد داد. تجملات و نماکاری خیلیم بد نیست. کلی آدم از قبل همین روزی میخورند؟ چه جوابی به چنین شخصی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان دینی که می‌فرماید نباید سقف خانه‌ها از سه ذرع بیشتر باشد، در مورد مساجد و حرم ائمه «علیهم‌السلام» که مظهر شکوه دین می‌باشند؛ تأکید بر بلندی و هیبت‌داشتنِ آن‌ها دارد. موفق باشید

22565
متن پرسش
سخنی درباره سوال 22560 سلام استاد عزیز: امروز به معنای واقعی کلمه در خود شکستم وقتی پاسخ استاد چندین ساله ام را به یکی از شاگردانش خواندم! شاگرد از استدلالات و علم یک مدعی سخن می گوید و استادی که سالها آزاد اندیشی را در گوش جان شاگردانش خوانده و آنها را تشویق به عقلانیت کرده در بحثی جذمی هرکس را که حرفی خلاف آنچه هست می زند متصف به حماقت و بلاهت می کند! بزرگوار! نه شما معصوم هستید و نه امام و رهبری عزیز! چرا برای خدا تعیین تکلیف می کنید؟ (کاری که معصوم هم نمی کند!) آن شاگرد متواضعانه درخواست کرده احتمال بدهید خدا بخواهد امر خود را به طریقی غیر از آنچه شما و ما تحلیل می کنیم ظاهر کند! شما می فرمایید نستجیر بالله خدا چنین حقی ندارد؟ مگر می شود استدلال یک طرف را به صرف اینکه در مقابل مفهومی که ما بعنوان حقیقت قبول کرده ایم قرار دارد رد کنیم؟ مفهوم در مقابل استدلال؟ اگر معصوم هم بودیم چنین روشی محلی از اعراب نداشت چه برسد به آنکه ممکن است آن چیزی که ما و بزرگان مان بعنوان حقیقت قبول کرده ایم شبهاتی داشته باشد! پناه بر خدا از اینکه روزی خدا بخواهد امر خود را از راهی غیر از آنچه ما با فهم خود تحلیل می کنیم ظاهر کند و مایی که که عمری در راه دین او سپری کردیم در مقابل حجت اش بایستیم.
متن پاسخ

مه تعالی: سلام علیکم: آیا می‌توان وقتی تا این حدّ مطلب روشن است که عمرسعدی با ظاهرِ مذهبی در مقابل حضرت امام حسین«علیه‌السلام» قرار می‌گیرد، باز هم به بهانه‌ی آن‌که حقیقت در اختیار ما نیست اظهار نظر نکرد؟ مطمئن باشید احمدالحسن کاملاً به جای عمرسعد و یزید نشسته است و واقعاً تعجب می‌کنم که دشمن این اندازه به فهمِ بعضی‌ها توهین می‌کند و تا این اندازه به بلاهت و حماقت آن‌ها امیدوار است!!! جلّ الخالق! موفق باشید

22540
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید میگم اگه ما طبق ادبیات دینیمون از نسل حضرت آدم (ع) هستیم و ایشون هم پیغمبر بوده پس چرا در ادبیات علمی و امروزی از لفظ انسان نخستین و انسان نئاندرتال و هومونالیدی و ...استفاده می کنند. این الفاظ حتی تو کتابهای درسی هم به عنوان یک واقعیت وجود دارد. خواستم بدونم آیا انسان های نخستین همان انسان های دوران حضرت آدم (ع ) هستن یا خیر؟ یا اینکه اینها قبل از حضرت آدم (ع) بودند؟ یا اصلا آیا پشت اینها یک اغراضی وجود دارد و واقعیت ندارند؟ ولی استاد اگر اغراضی وجود داشته، چطور باستان شناسان با دلیل و مدرک و جمجمه های انسان های چند میلیون سال پیش حرف خودشان را اثبات می کنند.؟ این شبهه ای است که تو ذهنم به وجود اومده. این سوال رو با توجه به اینکه در رشته زیست شناسی و زمین شناسی تخصص دارید می پرسم. ببخشید وقتتون رو می گیرم. خیلی دوستون دارم. براتون دعا می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام شواهد حکایت از آن دارد که اولین انسان، اولین پیامبر یعنی حضرت آدم بوده است که فرزندان او به اقصی نقاط زمین منتشر شده‌اند و شواهد زیادی ارتباط این نسل‌ها را با همدیگر از نظر علمی تأیید می‌کند و بنده در جلسه‌ی اول شرح سوره‌ی «سجده» نقطه‌ضعف‌های نظریه‌ی تکامل را در رابطه با انسان از نظر علم تکامل انواع مطرح نمودم. متأسفانه عده‌ای به جهت عدم آشنایی نسبت به تفاوت بین وجود انسان با تکامل سایر انواع، موضوعِ انسان‌های اولیه را به عنوان حاصل تکامل انواع پیش کشیده‌اند. موفق باشید

22517
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزگروار و آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی: من کارمند شهرداری هستم و خیلی از زمان ها در اداره کار خاصی برای انجام دادن ندارم به خصوص چند ماه اخیر که رکود همه جا را فرا گرفته است. آیا از لحاظ ۱. شرعی ۲. اخلاقی زمان های بیکاری را باید مرخصی بدون حقوق گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر زیرا شما زمان خود را در اختیار آن اداره قرار داده‌اید آن اداره است که اگر بخواهد زمانی که در اختیار آن اداره هستید می‌تواند از شما استفاده کند. موفق باشید

22512
متن پرسش
با سلام: آیا تعبیر خوابهای موجود در سایتهای اینترنتی صحیح است؟ برای سوال در مورد خواب به چه کسی باید مراجعه کرد؟ سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً تعبیر خواب در نسبت‌های زیادی به موقعیت شخصی که خواب می‌بیند بستگی دارد. بنابراین کتاب‌های تعبیر خواب و تعبیر خواب‌های اینترنتی به خودی خود نمی‌تواند قابل اعتماد باشند. عرایضی در رابطه با خواب‌دیدن و جایگاهی که می‌تواند برای افراد داشته باشد، در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

22503
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: این که بعضی اطبای اسلامی می گویند غذا خوردن یک بار در روز بیشتر اسراف است و یا اینکه نوبت ناهار را حذف کنید به نظر شما در جهان و فرهنگ امروز تا چه اندازه قابل قبول و اجراست؟ از طرفی آیت الله عبدالقائم شوشتری در توصیه سلوکی خویش می فرماید سه وعده غذا بخورید. از طرفی ما با سه وعده خوردن غذاهای امروزی البته بدون پر خوری به زور خودمان را نگه داشته ایم و باز گاها ضعف داریم. با تشکر و التماس دعا. ایمیلم خراب است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «الْمَعِدَةُ بَيْتُ كُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْيَةُ رَأْسُ كُلِّ دَوَاءٍ وَ أَعْطِ كُلَّ نَفْسٍ مَا عَوَّدَتْهَا» یعنی معده خانه‌ی تمام دردها است و پرهیز صحیح سرآمد هر نوع دارویی است و به هر نفسی هر آن‌چه را که عادت کرده، بدهید. (بحار الانوار، علامه مجلسی، ج62، ص290). ملاحظه می‌فرمایید که در آخر روایت تأکید دارد بر آن که باید همان‌طور که هرکس خود را عادت داده، عمل کند و لذا نمی‌شود یک قاعده برای همه تنظیم کرد. موفق باشید

22492
متن پرسش
سلام علیکم; استاد عزیز چند وقتی است مطالبي تحت عنوان افکار مثبت و قانون جذب در دنیای مجازی نشر داده می شود و مطرح می کند اتفاقات ناگوار زندگی محصول منفی بافی های خود انسان است و یا هر آرزويي که خدا در دل انسان قرار داده قطعا توانایی رسیدن به آن آرزو را هم داده. و به طور کل خیلی از مسائل را به افکار و حس و حالات خود انسان ربط می دهد شما چقدر قبول دارید این مطالب رو؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب، مطالبی است که تحت تأثیر اندیشه‌های شوپنهاور گفته می‌شود که معتقد است جهان چیزی جز افکار ما نیست و ما با افکار خود، جهان را می‌سازیم. در حالی‌که نمی‌توان از این نکته غفلت کرد که نظام عالم توسط خدایی حکیم خلق شده و این عالم، قواعد و سننی دارد که اگر ما آن‌ها را رعایت کنیم، عالم بستر مناسبی برای زندگی و تعالی ما خواهد بود. آری! یکی از آن قواعد و سنن، خوش‌بینی و امیدواری است که در بستر آن، زندگی معنای بهتری خواهد داشت به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: « لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» یعنی از رحمت و گشایش حضرت حق مأیوس نیستند مگر گروه کافران. زندگی در این بستر، معنای بهتری خواهد داشت. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!