بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20597
متن پرسش
«بسمه تعالی» امروزه مدیران فرهنگی حکم فرماندهان جهبه جنگ نرم را دارند که با توجه به کثرت کار و فزونی فشار و کمبود نیروهای خدوم، خبره و دغدغه مند به صورت جهادی خود را وقف مدیریت فعالیت های فرهنگی کرده اند. هدف ما این است که به تدابیر و سیاست هایی برسیم تا مدیران فرهنگی از وظایف خانوادگی و نقش مهم آن ها در تربیت فرزندان و همدلی با همسر و همراهی با اعضای خانواده غافل نمانده و از این جهت آسیبی به آنان نرسد. از شما اندیشمند گرامی تقاضا داریم با پاسخ به پرسش های زیر ما را در حل این مسئله یاری کنید. 1. تعریف شما از مدیریت فرهنگی به شکل جهادی چیست؟ 2. با توجه به تعریف شما از مدیریت جهادی اولویت مدیران میان «مدیریت فعالیت های فرهنگی» و «ایفای نقش ها و مسئولیت های خانوادگی» کدام است؟ به عبارت ساده تر کفه ترازو به سمت کدام یک از موارد فوق می باشد؟ آیا اولویت رسیدگی به امور خانوادگی است؟ یا مدیریت فعالیت فرهنگی؟ یا اینکه هر دو به یک میزان در درجه اهمیت می باشند؟ 3. اگر بین این دو مهم تضاد یا تقابل یا تداخل و یا شرایط ویژه ای در یکی از این دو پیش آید اولویت و ارجعیت با کدام است و چگونه باید مدیریت شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ به نظر می‌آید که در این تاریخ مدیریت فرهنگی عبارت است از «تلاش برای فهم حقیقت انقلاب اسلامی به عنوان جبهه‌ی توحیدی در مقابل جبهه‌ی استکبار». 2ـ وقتی انسان شخصیت فرهنگی مناسبی پیدا کرد در خانه و اجتماع دارای یک نقش و یک تأثیر می‌شود و نباید به شکلی عمل کند که تضاد بین حضورش در خانه و اجتماع پیش آید. آری بالاخره ارجحیت با اجتماع است ولی به شرط حفظ فضای فکری و فرهنگی خانه. موفق باشید

20591
متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: سیر مطالعاتی را تا معاد دنبال کرده ام ولی هضم بعضی مطالب برایم مشکل است: 1. چرا من انسان که از نظر وجودی برتر از تن انسان و جهان مادی است برای ارتباط با جهان مادی نیاز به ابزار مادی دارد؟ 2. چرا من انسان که از تن به عنوان ابزار استفاده می کند هنگامی که تن دچار آسیب های شدید می شود و دیگر آن کارایی لازم را ندارد آن را رها نمی کند به عنوان مثال افرادی چندین سال در حال اغما به سر می برند و یا افرادی چنان دچار کهولت سن می شوند که حتی اختیار نگهداری مواد زائد بدن را از دست می دهند بطوریکه اطرافیان شخص دچار زحمات زیادی می شوند؟ البته رسیدگی به سالمندان ثواب دارد ولی منظورم اینست که خود شخص از زنده بودن در این حالت چه هدفی را دنبال می کند که از بدن منصرف نمی شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ در حرکت جوهری بحث شد که برای تبدیل قوه به فعل باید به چیزی که عین حرکت یعنی عین تبدیل قوه به فعل است نظر کرد تا در آن سیر کمال انسان صورت گیرد. 2ـ اگر بگذارند آن شخص بیمار در بستر طبیعی خود جلو برود نفسِ ناطقه‌ی او به وقتش بدنش را ترک می‌کند ولی متأسفانه با تنفس‌ توسط دستگاه و یا انواع داروها نفس ناطقه‌ی او را معطّل می‌کنند. موفق باشید

20593
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد محترم: در صحبتهای اخیرتان نقل به مضمون شنیدم که می فرمودید گویی دیگر زمانه زمانه ای نیست که بتوانی همه ی حرف را از طریق معرفت نفس به مخاطب منتقل کنی بلکه در کنار آن و بلکه شاید به جای آن باید مخاطب را به احساسی منتقل کنی که او را در بر گرفته است و در جایی شهید حججی را مثال زدید که نوارهای معرفت نفس را به او دادند و او خیلی زود و بدون معطلی از آن عبور کرد. لطفا در مورد آن احساس و این نحوه عبور بیشتر توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که در این شرایط بیشتر باید بحث احساس حضور در تاریخ انقلاب اسلامی را با جوانان به میان آورد که در ماه‌های اخیر در بحث‌هایی مثل «انقلاب اسلامی و حضور تاریخی ما» و «اربعین حسینی، حضور در تاریخی دیگر» و چند جلسه‌ی اخیر شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» نکاتی در این رابطه عرض شده‌است. موفق باشید

20565
متن پرسش
استاد گرامی سلام: با توجه به جواب جنابعالی به سوال بنده به شماره ۲۰۵۵۸ که البته جوابتان یقینی و قانع کننده نبود، سوال بنده این است که چرا باید بپذیریم که خداوند در حین خواب اطلاعات و خاطرات ما و نفس ما را تغییر نمی دهد که صبح که بیدار می شویم کس دیگری با خاطرات و اطلاعات دیگری باشیم، خداوند که قدرتش را دارد و با کن فیکون توانش را دارد و این کار نشدنی نیست، با کدام صفت خداوند این امر به اصطلاح شدنی منافات دارد که نشدنی می شود و محال؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! به این امر بدیهی که هرکس احساس می‌کند، باید شک کرد؟! در حالی‌که به قول دکارت، خدایِ مهربان خدایی است که می‌خواهد ما حقیقت را بدانیم. مگر خدای عالم فریب‌کار است؟ معلوم است که او اصدق است و جز حق و راستی در او نیست. موفق باشید

20551
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد یکی از شاگردان شما از قول شما حدیثی نقل می کرد که فردی وارد مسجد شدن و حضرت علی علیه سلام آن مرد را با شلاق از مسجد بیرون کردند و گفتند مسجد حرمت دارد مسجد جای حرفهای بیهوده که معنویت مسجد را از بین ببرد نیست. حالا چرا باید حاج آقا قرائتی بیاد معذرت خواهی کنه اونم به خاطر کسی که یه عمر داره کارهای پوچ میکنن به نظرتون چنین استدلالی درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حاج آقا قرائتی احساس کرده‌اند نحوه‌ای توهین به آن فرد انجام شده، و از این جهت عذرخواهی کرده‌اند. ولی عمل حضرت علی «علیه‌السلام» در مقابل عده‌ای بود که مسجد را با بازار اشتباه گرفته بودند. موفق باشید

20535
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بر اساس این حدیث :قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):‏ «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمُ‏ الْبَیْعَ وَ الشِّرَاءَ وَ الْمَجَانِینَ وَ الصِّبْیَانَ وَ الْأَحْکَامَ وَ الضَّالَّةَ وَ الْحُدُودَ وَ رَفْعَ الصَّوْتِ.» امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مسجدهاى خود را از خرید و فروش و دیوانگان و کودکان و قضاوت و جستن گمشده و اجراء حدود و فریاد کشیدن دور بدارید.» برخی بیان می کنند آوردن کودک و بچه در مسجد کراهت دارد. همچنین امور دنیایی مثل بیان مسائل سیاسی و .... حال بحث بر این است که اگر آوردن کودک کراهت دارد برخی دیگر می گویند بچه باید جذب مسجد شود و مسجد اثر گذار است. البته امروزه متأسفانه مسجد با این برنامه ها حس و حال را برده اند و ارتباط با خالق را سخت کرده اند. حال نسبت به این مباحث و این حدیث چگونه می شود روبه رو شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قدیم‌ها حتی در زمان کودکیِ ما، بچه‌ها را به مسجد راه نمی‌دادند زیرا در مسجد شلوغ می‌کردند. به همین جهت یک نفر درب مسجد می‌ایستاد و بچه‌ها را راه نمی‌داد مگر همراهِ والدین‌شان. ولی ظاهراً امروز به آن شکل نیست که قبلاً بود به همین جهت آیت اللّه مکارم می‌فرمایند حضور بچه‌ها همراه با والدین‌شان اشکال ندارد تا از همان کودکی مسجد را بشناسند. ولی والدین نباید بچه‌ها را رها کنند تا فضای مسجد از حالت آرامش و نیایش خارج شود. موفق باشید

20525
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد در کتاب «منهاج الشارعین» داستانی درباره قبض روح حضرت موسی علیه السلام آمده که در آخر داستان می گوید پس از قبض روح او فرشتگان از او پرسیدند «یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت» که حضرت در پاسخ می گوید مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند از طرفی در معارف دینی ما آمده روح مومن چنان آسان از جسدش بیرون می رود همانند بیرون آمدن مویی از خمیر. خوب حضرت موسی که رئیس مومنان، پیامبر و معصوم است چرا چنین می فرماید؟ این دو نقل چگونه با هم جمع می شود؟ با تشکر فراوان از استاد عزیز و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روح مؤمن طالب لقاء الهی است و حضرت عزرائیل «علیه‌السلام» برای مؤمن نسیم لطف الهی می باشند، می‌ماند که در هر حال چون مؤمن بخواهد از نسبت‌های دنیایی که در هر حال او را در برگرفته، خارج شود با چنین مشکلاتی روبه‌رو خواهد شد تا به خود آید. همین اندازه در نظر بگیرید که از این به بعد باید نسبت خود را با خوردن منقطع کند، چه اندازه به او فشار می‌آید؟ موفق باشید  

20516
متن پرسش
سلام استاد: لطفا اگه ممکنه سوال شماره 20494 را پاسخ بدهید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این‌طور جواب داده شده بود: باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر گوشه از نظام اسلامی اگر به قصد خدمت، تلاش کنید خود به خود احوالات روحانیِ خوبی نصیب شما می‌شود و جبرانِ کمبود استاد را می‌کند. از این جهت اگر بتوانید در امر اقتصاد مقاومتی تلاش کنید بهتر است. موفق باشید

20413
متن پرسش
سلام علیکم: ضمن عرض ادب و ارادت و احترام خدمت استاد گرامی استاد گرامی اخیرا در جلسات خود چند مطلب فرمایش کردید که واقعا جای حرف بسیاری دارد. 1- گویا شما طب اسلامی را نپذیرفته و هدف اسلام را تعالی انسان می دانید که جای پرداختن به طب و این جور چیزها را ندارد. اما سوال؟ آیا اسلام ما دین ناقصی است که فقط به روح انسان توجه دارد مگر نه اینکه علی فرمود «یا رب قو علی خدمتک جوارحی». آیا بدون تن سالم می توان عبادت کرد و به اوج رفت؟ شنیده ایم که آن انسان بزرگ شیخ حسنعلی اصفهانی در سرما چند ساعت در رکوع بود آن چنان که برف رویش انباشته شده بود اما اکنون جوان ما نمی تواند رکوع چند ثانیه ایی را صحیح انجام بدهد. اگر دین ما برای همه ابعاد زندگی از جمله سیاست، فرهنگ، اقتصاد، طب و... برنامه نداشته باشد پس ناقص است پس آنکه خدا برایمان راضی گشت فقط به بعد معنوی انسان توجه دارد و بعد دیگر ما را بدست هرکه تواند داده است. مگر نه اینکه همو که خدا ولی ما قرار داد و حقیقت رضیت لکم السلام دینا است به فرزند خود امام مجتبی نفرمود: که ای فرزندم می خواهی تو را چیزی بیاموزم که از طب بی نیاز شوی و یکی از آنها خوردن نمک قبل و بعد از غذا بود. اگر اسلام سلامت جسم ما را به داروهای شیمیایی که از خاک و مردار تهیه می شوند سپرده، پس وا اسلاما؟ 2. اما نکته ای هم درباره ارتش؛ استاد گرانقدر ارتش نیرویی است که برای دفاع از میهن جنگیده و می جنگد چه در زمان طاغوت و چه در زمان حکومت اسلامی. حقیقتا حرفای جلسه گذشته شما جفای بزرگی است بر 48000 شهید گلگون کفن ارتش. ارتشیان یاد گرفته اند چونان علی اکبر تا رمق آخر با خسم پیکار کنند و با نقشه و هدف تا نای آخر دفاع کنند. حقیر نمی خواهم ارزش کاری را زیر سوال ببرم اما اینکه انسان خود را جلوی گلوله بیندازد هنر نیست. همان زمانی که در تهران باشگاه افسران با مجالس رقص و شراب برپا بود عده ای از دانشجویان و افسران روزه می گرفتند و نماز شب می خواندند. سر بسته می گویم از جنگ تحمیلی تا کنون در سوریه ما همین مشکل را داشته و داریم که مواضعی را که به زحمت تثبیت کرده ایم اما پس از چند روز که به برادران سپرده ایم سریع سقوط کرده و این درد دل ماست. چه زیبا آن فرمانده بسیجی (شهید حسن باقری) که به فرماندهان گردان ها بعد از عملیات رمضان با عصبانیت گفت وای بر شما که در سنگرهایتان نشسته اید و در میدان حاضر نمی شوید شما را چه شده که حاضر نیستید دو نفر در شناسایی از دست بدهید اما صدها نفر را در عملیات بدون شناسایی و آگاهی به کشتن می دهید. و سرباز حقیقی کسی است که گوش به حرف فرمانده خود بدهد و او عباس بود که اجازه جنگ نیافت با آنکه حریف همه لشکر بود اما سرپیچی نکرد. اما سوال؟ سربازی که عشق شهادت دارد اما گوش به حرف فرمانده نمی دهد و با ندای الله اکبر عملیات مخفیانه را فاش می کند چه جایگاهی دارد؟ وای که چه عملیات ها فاش شد و چه عملیات های بدون شناسایی که به شکست انجامید. خون آنها گردن کیست؟ عذرخواهم استاد عزیز از کلام طولانی ام. اما کاش هر کسی در تخصص خود سخن بگوید چرا که عده ای که گوش به سخنش می دهند اگر اشتباه دریابند جوابشان را که می دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم از کدام قسمت از عرایض بنده برآمده است که معتقد به طبّ اسلامی نیستم! عرض بنده آن سخن امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که می‌فرمایند رضاخان مأمور بود طب اسلامی را از بین ببرد و از بین برد. و بدین لحاظ باید سال‌ها زحمت کشید تا آن طب مطابق امروز احیاء شود، وگرنه به اسم طب اسلامی اعمالی انجام می‌شود که به قول رفقای طالب طب اسلامی، تازه اسلام هم زیر سؤال می‌رود 2- بحث بر سر ارتش‌های کشورهای استعمارزده است، این سخن بنده نیست. حتی مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» می‌گوید ارتش را به دست رضاخان ساختند برای اعتراضات مردمی. و به نظر بنده حقیقتاً با دفاع مقدس بود که ارتش، هویت اصلی خود را به مرور به‌دست آورد در آن حدّ که ارتش امروز ما بعضاً خوبی‌های منحصر به فرد خود را دارد. موفق باشید

20396
متن پرسش
با عرض سلام: حضرت استاد کتاب سلوک ذیل شخصیت امام را شرح فرمودند؟ اگر نه با توجه به اینکه این کتاب مهمترین کتاب استاد است چه زمانی به شرح آن اقدام خواهند فرمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» در شرح مبانی کتاب سلوک نوشته شده است. موفق باشید

20365
متن پرسش
با سلام محضر استاد فرزانه طاهرزاده: بنده شدیدا تحت تاثیر سوفسطائیان و شکاکان بخصوص هیوم و راسل هستم از چندی قبل علی رغم اینکه از نظر فکری در بن بست کامل هستم اما قلبم نسبت به انقلاب، رهبری و بخصوص حضرت روح الله گرایش یافته است پس از حماسه شهید حججی ایشان مرا در برزخ عجیبی قرار داده اند از یک طرف شکاک هستم و از نظر عملی یا زیست شکاکانه و یا انتحار را راهکار خویش می دانم از طرف دیگر شهید حججی شوق شهادت و یا زیست به سبک شهیدان را به من ارائه کردند و من دچار تناقض عجیبی شدم و بین این دو سبک زندگی دچار نوسان شدم نه می توانم سبک اول را ادامه دهم چون بن بست محض است و نه می توانم سبک دوم را ادامه دهم چون مبتنی بر اثبات بسیاری از مسائل از خدا تا ولایت فقیه است که هیچکدام ثابت نشده برایم بنظر حضرتعالی چگونه ازین برزخ رهایی یابم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر عبور از تمایز بین سوبژه و اُبژه و رسیدن به حقیقت یگانه‌ای که بین انسان و عالم وجود هیچ دوگانگی در میان نباشد، مطالعه‌ی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را پیشنهاد می‌کنم مشروط بر آن‌که کتاب، تا آخر خوانده شود. موفق باشید

20311
متن پرسش
با سلام: مي خواستم سؤال كنم، حكم دلٌالي در اسلام چيست؟ و آيا كار بنگاههاي معاملات ملكي هم شامل اين امر مي شود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته انسان باید تنها در إزاء کاری که برای کسی انجام می‌دهد اجرتی دریافت کند و دلاّلی از این جهت حرام است که بدون کار، انسان با زد و بندی که انجام می‌دهد، اجرتی طلب کند. به نظر نمی‌رسد کاری که افراد در بنگاه‌های معاملات ملکی انجام می‌دهند حکم دلاّلی داشته باشد. موفق باشید

20306
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت استاد عزیز و بزرگوارمان و عرض معذرت از تصدیع اوقات مبارکتان. جناب استاد در شهر کوچک ما در مجموعه ای به نام دارلقران فعالیت می کنیم و بعضا در اعیاد مذهبی مراسم جشنی بر پا می کنیم در این جشن ها مولودی همراه با کف زدن و بعضا با سوت زدن بچه ها و تئاتر ها ی طنز برگزار می شود. حال با توجه به جو مراسم که پرده باید مقداری پائین باشد که خانمها هم بتوانند تئاتر را ببینند و خنده های بلند زن و مرد و دست زدن آنها با هم و مسائلی از این دست و محیط کوچک مذهبی، و با توجه به فتوای مراجع که اساسا توصیه می کنند در این مکانهای مذهبی بهتر است به جای کف زدن صلوات و تکبیر فرستاده شود حتی وقتی فقط مردانه باشد، عده ای از دوستان معتقدند با توجه به شرایط مذکور و این که مکان دارالقران است نه فرهنگ سرا، حداقل مراسم فقط مردانه برگزار شود تا شان دارلقران و ائمه علیهم السلام حفظ شود و تالی فاسد نداشته باشد ولی بعضی از دوستان معتقد به حضور خانمها برای استفاده از مراسم نیز هستند. به نظر استاد عزیز با توجه به سیره و راه و روش اهل البیت (ع) کدام اولویت دارد؟ با کمال تشکر و التماس دعا. در ضمن لطفا پاسخ را در سایت بگذارید ایمیلم خراب است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حفظ حرمتِ محل و با رعایت حرکاتی که خارج از شأن یک مسلمان نیست، خوب است که خواهران نیز در این‌چنین جلساتی حاضر باشند. موفق باشید

20300
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: دوستی از من این پرسش را پرسید و من پاسخ درخوری برای آن نداشتم. اگر زمان را پدیده‌ای طولی و نه دوری بدانیم، چرا برای روزهای خاصی از سال ارزش و اعتباری ویژه‌ای قائل می‌شویم و انجام‌دادن اعمالی خاص را در آن برتر می‌شمریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که اعضای بدن جهت ظهور حالات روح ظرفیت‌های متفاوتی دارند و مثلاً شادی روح و غضب آن در چهره بهتر نمایان است، با این‌که چهره هم از جنس گوشت است، زمان‌ها هم ظرفیت‌های مختلفی جهت گشوده‌شدنِ حقایق در مقابل انسان دارند. موفق باشید  

20271
متن پرسش
سلام عليكم: آقاي طاهرزاده دليل بختك در خواب چيست و براي رفع ان بايد چه كرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک توهّم قدرتمند است. عرایضی در این مورد در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است و رفع آن را باید در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال بفرمایید. هر دو کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

20270
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: من دانشجوی اصفهانی دانشگاه شریف هستم که بنا بر دغدغه ای که داشته ام مزاحم استادم برای مشورت گیری شده ام. مسئله این است که بنده بحمدالله چند سال پیش که با بحث ها و کتب جناب عالی آشنا شدم نمی گویم همان مواقع و در شروع کار ولی به تدریج احساس کردم به لطف خدا دریچه های مهمی از معارف به قلب و زندگی ام باز شد. آرام آرام احساس خلأ نسبی بحث های معرفتی به نگاه حضوری و وجودی ای که شما به آن ها دارید، را در جو عمومی مذهبیون احساس کردم و این احساس موقعی شدید شد که وارد دانشگاه شدم و متوجه شدم فارغ از جماعتی که انقطاع از دین را افتخار خود می دانند، جماعت مذهبی و حزب اللهی و بسیجی و جوان جامعه هم به صورت عمومی انگار چنین رجوع حضوری به دین در حالت کلی ندارند. و این خلأیی بوده که فکر می کنم همین باعث شده که بنده آن طور که باید نتوانم با دوستان بسیجی و حزب اللهی اطراف خودم ارتباط برقرار کنم و بسیج دانشگاه را به منزله ی بچه ای تصور کنم که دوستش دارم اما ندانم چرا این بچه را وقتی بغل می کنم انگار لگد می زند و انگار تمایل دارد بعضی مواقع جوان بازی خود را ادامه دهد. (البته این هم بگویم که خدا را شاکر باید بود که بسیج این دانشگاه که بعداً نقش مهمی در تحویل مدیران سطح کلان مملکتی به جامعه دارد، انصافاً بسیج فعال و پیگیر و جریان سازی است ولی خب، این خلأها که وجود دارد به نظرم کار را برای آینده و عبور از موانع سخت می کند و به صرف کار زیاد نمی توان دلخوش بود) این خلأیی که عرض کردم و عدم رجوع حضوری و کاربردی و وجودی به دین، در حالت کلی فکر می کنم گریبان گیر کل جامعه ی ماست و همین موضوع است که به ما اجازه نداده دین داری و انقلابمان برایمان کار بدهد و امر امام زمان در جامعه محجور بماند و ما را به سمتی پیش برده که دلمان خوش باشد ما هم متدینیم. احساسم این است تنها راهی که پیش روی ماست برای نجات جامعه و منحرف نشدن مسیر انقلاب، بازگشت به همین عهد حضوری با دین است. نمی دانم چه بگویم؟ ولی شاید کتب عمده ی معارف اسلامی ما چنین سیر و سلوکی را جلوی مخاطبینشان نگذارند. من البته همه کتب اساتید بزرگ را که نخوانده ام ولی فکر می کنم بین حتی علمای اسلام هم در این مسئله انگار تفاوت وجود دارد. دانشگاه شریف با توجه به نقش مهمی که در راستای آینده کشور دارد اگر از این رجوع تهی باشد، بعید می دانم به زمان ظهور بتوانیم خیلی نزدیک بشویم، چرا که به نظر می آید جو عمومی مدیران فعلی مملکتی هم که بسیاری ایراد و اشکال به فکر و نوع نگاه و عملکردشان وارد می دانیم، در گذشته که خب لا مذهب نبوده اند! اتفاقاً انقلاب کردند، فعالیت کردند، احتمالاً بی خوابی کشیده اند و ... من نمی گویم این ها هیچ نبوده است بلکه اتفاقاً فعالیت برای انقلاب خودش یک سلوک است (نگاهی که بسیج الان هم دارد و ظاهراً آن را کافی هم می داند) اما عدم رجوع حضوری و لحظه به لحظه به دین و امر امام زمان در سلوک شخصی و معرفت نفسشان، باعث می شود که گاهی از انقلاب و دین و ... خواه یا ناخواه (روی این ناخواه هم تأکید دارم. چون ممکن است کسی در دلش مرض نداشته باشد اما سیری هم نداشته باشد و همین، موقعی او را از امر امام معصوم جدا کند و در دل مشهورات جامعه بیندازد) دکان بسازند، حالا هر منصبی هم که می خواهند داشته باشند. و همین دکان سازی ها و مصلحت اندیشی ها انقلاب ما را به این وضع دچار کرده! این کجا و آن کجا که همان طور که امام خمینی با سلوکی که داشتند بستری شدند که امر امام زمان از طریق ایشان به جامعه برسد، فرد فرد مسئولان کلان ممکلتی (لااقل تعداد خوبیشان، نه اقلیتشان) چنین باب هایی برای اراده ی الهی در زمین به خواست امام حی و حاضر بشوند. و این مسئله خب، هم فکر و شناخت درست از عالم می طلبد و هم کار و مجاهده ی شخصی و اجتماعی با همان نگاه حضوری که عرض کردم نه نگاه حصولی که پس از مدتی انسان را خسته و دل زده از طی طریق می کند. الغرض، چون که بنده خدا را شکر مباحث شما را در همین راستا یافتم و اینکه مباحث بعضاً بزرگ توحیدی از علمای مختلف مثل امام خمینی یا علامه طباطبایی یا آیت الله جوادی یا ... فکر می کنم در دستگاهی که شما به آن نظر دارید خوب می شود شیرین و عامه پسند به جامعه ارائه شود، می خواستم در خواست کنم با نظر خود شما تلاشی بکنیم که ان شاءالله باب این طور بحث ها (که متأسفانه فکر کنم کمی غریب واقع شده. حالا شاید در اصفهان بیشتر کار شده باشد اما فکر می کنم واقعاً شهرهای دیگر پتانسیلش را دارد) در دانشگاه باز بشود و شما اگر از شاگردان خصوصی خودتان کسی را سراغ دارید که هم صبر و حوصله ی سر و کله زدن با جماعت های مختلف دانشجو (تیپ های مختلف) را داشته باشد (با توجه به صبر و حوصله ای که مطالب حضوری شما هم می طلبد) هم قدرت انتقال مطالب حضوری و دلی را مثل خودتان داشته باشد هم بتواند وقت بگذارد (شاید یک روز در هفته برای جلسه یا ... نمی دانم!) در تهران (خودشان تهران باشند یا اینکه رفت و آمد کنند) ممنون می شوم اگر پیشنهاد و هماهنگ کنید. البته خود استاد صاحب نظر هستند اما به نظر می آید اگر شخصی که مطالب را ارائه می دهد کسوت لازم را در ظاهر نداشته باشد، در رابطه با اعتماد کردن افراد به ایشان و پیگیر شدن بحث ها دچار مشکل می شویم و ممکن است آخرش به جلسات خصوصی منجر شود. حتی بعضی (یا بسیاری) از مذهبیون هم به راحتی نمی توانند به کسی که کسوت لازم را ندارد اعتماد کنند و سیر خودشان را بر مبنای راه او تنظیم کنند. امید به اینکه جای خالی آزاد اندیشی و دوره های معرفت دینی در دانشگاه های ما پر شود و ان شاءالله شیطان روشنفکری که در اوایل ورود دانشجویان به دانشگاه بسیار به دست و پای آن ها می پیچد تا اینکه بی قید و فکرشان کند و کشور را بی آینده، آرام آرام به لطف و مدد الهی از بین برود. ممنون از استاد عزیز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی مهمی توجه نموده‌اید و حقیقتاً برای عبور از مفهوم به حقیقت و از ماهیت به وجود، باید بیش از آن‌که فکر شده است فکر کرد به‌خصوص که روح تشیع سراسر روحِ رجوع به حقیقت است. فکر می‌کنم با رجوع به حضرت امام و آثار ایشان بازخوانیِ لازم صورت گیرد و به همین جهت حضرت امام تفسیر سوره‌ی حمد را رسانه‌ای کردند. می‌ماند که آرام‌آرام متذکر شویم رفقای انقلابی اگر بخواهند به نتیجه‌ی لازم برسند و انقلاب را در بنیادی‌ترین نحوه‌ی حضور تاریخی‌اش بنگرند؛ باید خود را به نگاهِ وجودی که در آثار حضرت امام هست، منوّر کنند. در این رابطه بود که مقاله‌ی «انقلاب اسلامی، عبور از تمایز سوبژه و اُبژه» در انتقاد به آقای دکتر عبدالکریمی نوشته شد تا معلوم شود چگونه باید به انقلاب نظر شود تا بتوانیم جواب اشکالاتی که امثال آقای عبدالکریمی پیش می‌آورند را داده باشیم. می‌ماند آیا کسانی هستند که به تهران بیایند و در این رابطه کمک کنند، إن‌شاءاللّه پیش خواهد آمد. موفق باشید  

20266
متن پرسش
سلام: آیا کراهت گوشت گاو در حد کراهت گوشت الاغ قاطر و هدهد است و اگر در آن حد است چرا در حج خداوند اجازه ذبح و اطعام آن را داده ولی الاغ را در حج ذبح نمی کنند با این که هر دو مکروهست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ اصل این‌که گوشت گاو مکروه باشد و این‌که درجه‌ی کراهت و شدت نهی وارد شده از خوردن آن به اندازه‌ی الاغ و اسب و مانند آن باشد، با بررسی روایات توسط اهل فنّ به دست می‌‌آید چرا که ای بسا کراهت گوشت گاو در روایات قطعی نباشد و از باب تسامح در ادله‌ی سنن، حکم به کراهت آن کرده باشند بخلاف گوشت قاطر و اسب و مانند آن که درکتب حدیثی معتبر مطرح شده و سند قابل اعتماد دارد و کراهتش ثابت است. 2ـ همین‌که برای قربانی روز عید قربان و یا عقیقه و مانند آن گوسفند و شتر و گاو شمرده شده و ذبح الاغ و اسب دستور داده نشده، خود دلیل بر آن است که گوشت گاو حتی اگر مکروه هم باشد به اندازه‌ی اسب و مانند آن کراهت ندارد. 3ـ حتی اگر مقدار کراهت آن دو نیز به یک اندازه باشد،‌ اساسا این سوال اشتباهی است که چرا خداوند به ذبح یکی از آن‌ها در حج دستور داده و به ذبح دیگری دستور نداده‌است؛ مگر نه این است که اگر گوسفندی که یک روز قبل از اتمام شش ماهگی‌اش باشد، نمی‌توان در حج ذبح کرد ولی اگر یک روز بیشتر عمر داشته باشد می‌توان آن را قربانی کرد؟ حکمت این امور نزد خداوند است و ما را راهی به مصالح و مفاسد احکام نیست. موفق باشید

20269
متن پرسش
سلام: آیا یک روانشناس و مبلغ دینی مجاز است برای درمان مشکلات شخصیتی بیماران و جوانان این زمانه و بحران های پیش رو جوانان، مثلا مشکل عدم اعتماد به نفس مثلا مشکل عدم اطلاعات کافی از مسایل زناشویی و ... مشکلات شخصیتی بسیار دیگری که نسل جوان امروز را گریبانگیر کرده، با این استدلال که باید برای کمک و هدایت نسل جوان از طریق دنیای خود جوانان با آنها وارد بحث شد نه از طریق وعظ و منبر های معمولی و همیشگی، بعضا برای ورود به دنیای آنها و نزدیک شدن و ارتباط گرفتن و تاثیر بر نسل جوان از روش هایی استفاده کند، از سخنانی استفاده کند که خیلی اسلامی به نطر نمی رسد. یعنی آیا مجاز است با روشی که در آن سبک ادبیاتش اسلامی نیست به خاطر ارتباط با جوان استفاده کند، با نامحرم صحبت کند با این توضیح که اعتماد بنفسش بالاست و خدا را در نظر می گیرد یعنی برای هدایت افراد گناهکار و نزدیک شدن به دنیای آنها برای هدایتشان یک روانشناس و مبلغ مجاز است وارد دنیای آنها شده و از زاویه آنها، از زاویه رفتار آنها و شبیه سازی با رفتار آنها، سبب شود مخاطب را جلب کند و تاثیر بگذارد و هدایتش کند با این استدلال که وعظ و منبر بر جوانان تاثیری ندارد و باید برای ارتباط و کمک به جوانان وارد دنیای آنها شد و لو با طرز حرف زدن و رفتار آنها.... آخر الان دنیای جوان ها طوری شده با منبر و سخنرانی نمی شود به جوان نزدیک شد و ارتباط گرفت و تاثیر گذاشت. مثلا جوانها چه موسیقی گوش می کنند، چه فیلمی می بینند، طرز حرف زدنشان چگونه است، ارتباط دختر و پسر جوان در جامعه و.... خوب یک مربی و مشاور و مبلغ باید اینها راببیند تا جوان ها را درک کند. می خواستم بدانم مجاز هست یک مبلغ و مربی وارد دنیای اینها شده و خودش را با آنها شبیه سازی کند ولو با گناه؟ آخه شهید مطهری فرمودند اسلام اجازه نداده ما با دروغ شخصی را مسلمان کنیم. خواهشا پاسخ دهید. چون واقعا پاسخش برایم مهم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار خوبی است که انسان وارد دنیای افرادی که می‌خواهد متذکرشان بشود، بشود. ولی عنایت داشته باشید که هرگز با مطرح‌کردن هر وجهی از وجوه نفس امّاره جهت اصلاح افراد به بن‌بست و تحریک نفس امّاره ختم می‌شود و آثار سوء پنهانی را به بار می‌آورد. آری! درست گفته‌اند که: «چون‌که با کودک سر و کارت فتاد / پس زبان کودکی باید گشاد» ولی با حفظ رعایتِ جهتِ الهی موضوع، وگرنه ناخواسته نفس امّاره‌ی متربّی را تحریک کرده‌ایم. موفق باشید    

20253
متن پرسش
سلام علیکم استاد: ببخشید جوابی که به سوال ۲۰۲۳۷ داده اید برایم خیلی قانع کننده نبود. چون اگر خوردن گوشت گاو مکروه است پس چرا حضرت ابراهیم گوشت گاو بریان شده برای مهمانان آورد تا هم خود از آن بخورد و هم مهمانان؟ گوشت گاو هم چیزی نیست که بگوییم در زمان حضرت ابراهیم ضرر نداشته ولی در زمان ما ضرر دارد پس در نتیجه در زمان ما مکروه است ولی در زمان حضرت ابراهیم مکروه نبوده (البته منظورم این نیست که علت تامه کراهت گوشت گاو ضرر داشتن آن است). مگر اینکه بگوییم در آن لحظه حضرت ابراهیم برای پذیرایی مهمانان هیچ چیزی به جز گاو نداشته و به ناچار این کار را کرده که باز هم این توجیه، توجیه دقیقی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید همین‌که شریعت الهی آن را مکروه کرده است، به جهت آن است که رخصتی در آن نهفته می‌باشد. موفق باشید

20242
متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت استاد گرامی: واقعا از وجودتان بهره می بریم. سوالی که چند وقتی است ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده اینه که علی رغم اینکه کار کردن در فضای فرهنگی واقعا برکت و ثمرات خاص خودش را دارد ولی معنویت خاصی را می طلبد. در این مدت نیاز به معنویت در وجودم خیلی بیشتر از قبل احساس می شود. برای پاسخ گویی به این نیاز چه راهکاری را پیشنهاد می دهید؟ علاوه بر این موضوع چگونه می توان همیشه افقی که پیش روی خودمان متصور شدیم را در نظرداشته باشیم؟ یعنی چگونه می توان همیشه عظمت کار را در نظر داشت؟ از این موضوع نگران هستم که فقط صرف اینکه فعلا یک کاری واگذار شده و باید پیش رود به آن نگاه کنم! سپاس گزاری می کنم از اینکه نظراتتان را می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از کسب معارفی چون معرفت نفس در همان وظیفه‌ای که برایتان پیش آمده است هرچند وظیفه‌ی کوچکی باشد، با تمام وجود انجامِ وظیفه کنید. باید از کسانی گِله کرد که کاری را به‌دست می‌گیرند ولی سهل‌انگارانه نسبت به آن برخورد می‌کنند. موفق باشید

20230
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: ببخشید استاد اگر امکانش هست در مورد نقش و تاثیر تلقین (چه مثبت و چه منفی) در دینداری و معنویت توضیحی بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه بیشتر در دین مدّ نظر است، «تذکر» می‌باشد. به این معنا که جانِ انسان متوجه‌ی حقایقی شود که به جهت روزمرّه‌گی‌ها از آن غافل شده‌ایم. ولی تلقین مربوط به قوه‌ی واهمه است تا انسان یک نوع خودشارژی که هیچ بنیانی در واقعیت ندارد را به خود تحمیل کند. موفق باشید

20218
متن پرسش
با سلام خدمت حضرتعالی: در مباحث ده نکته این طور متوجه شدم که اگر کسی خواب نبیند ، عقل بر کلیت نفس او حاکم است و در خواب نفس جای دیگر نظر نمی کند لذا خواب نمی بیند، آیا اگر خواب های خوب و ملکوتی دیده شود نظر نفس بالاتر از عقل افتاده است؟ یا مطلب دیگری در بین است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید همین‌طور باشد به‌خصوص در رؤیای رحمانی. موفق باشید

20201
متن پرسش
سلام علیکم: کسی که خواب نمی بیند به خاطر عقل، وقتی می خوابد کجا می رود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس پیشِ خودش می‌ماند. موفق باشید

20138
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: استاد من دانشجوی تربیت معلم هستم. با توجه به این که شما عقیده دارید در مدارس ابتدایی بچه ها را نسبت به این که نظام هستی را تجلی حضرت حق ببینند کور کرده اند و علت این امر را نگاه اتمی می دانید پس وظیفه من و امثال بنده که انشاءالله سال دیگه باید بریم در مدرسه ابتدایی تدریس کنیم چی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال فطرت نوجوانان پاک است و تذکرات دائم به آن‌ها نسبت به حضور خدا در همه‌ی مسائل به آن‌ها کمک می‌کند. موفق باشید

20137
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. می خواستم نظر شریفتان را در مورد بیانات رهبری که در ذیل آمده بیان کنید. خبرگزاری فارس: مقام معظم رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی در سال 1375 با بیان اینکه هنر موسیقی تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است می‌فرمایند: در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده کم نبوده است. به گزارش خبرگزاری فارس در آستانه برگزاری نخستین جشنواره شعر و موسیقی ضدآمریکایی طبس مروری بر سخنان مقام معظم رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی در سال 1375 منتشر شد. آنچه در زیر می‌آید این سخنان است. * هنر موسیقی تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند اظهار داشتند که طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول می‌داشته، و قواعد را رعایت می‌کرده‌اند. هفت دستگاه اصلی موسیقی و دستگاه‌های فرعی آن، که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگ‌های جهان وجود دارد، به گونه‌ای تکوین یافته که هر صدایی شما دربیاورید، در یکی از آن دستگاه‌ها هست. بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است؛ که مظهر فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسان‌ها، و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسان‌ها ساخته شده است. پس می‌بینید که پایه، پایه الهی است. اولین نتیجه‌ای که می شود گرفت آن است که ما این هنر را، در راه خدا مصرف کنیم. * تعالی موسیقی ما از دوران جوانی خودمان حرف‌های برخی از اهالی هنر را می‌شنیدیم که روشنفکر مآبانه و واقعاً بی­ پایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که «ما هنر را در راه فکر و پیش‌بینی و سیاست، به کار نمی‌بندیم». آنها که ادعاهایی چنین داشتند، هنرشان - اعم از شعر و دیگر فنون - بیش از سایرین در خدمت سیاست‌ها قرار می‌گرفت. قصد ورود به چنین بحث‌هایی را ندارم. اما می‌خواهم بگویم هر کاری که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هرچه هدف متعالی‌تر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر می‌شود. متأسفانه هدف موسیقی در شرق، در حد تعالی خود موسیقی نبوده است. * در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده کم نبوده است درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقی‌های منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقی‌های آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقی‌ای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، می‌تواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی از آن لذت ببرد. در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگی‌ای نیز بوده، و هست. * موسیقی لهوی حرام در شرقی که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگ‌ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن، به «موسیقی لهوی حرام» تعبیر کرده‌اند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شبی دچار بی‌خوابی می‌شده است. موسیقی­دان با آن خصوصیاتی که گفتم «اهل خرد و قریحه و ذوق است»، بایستی خود را می‌شکست، پای تخت خلیفه می‌نشست، تا خلیفه از حالت افسردگی بیرون می‌آمد! این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود. عین همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق می‌کند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده و دربارهای موسیقی طلب داشته‌اند، کم نیستند. که از آن جمله می‌توان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. توجه می‌کنید که موسیقی در خدمت چه جریان­ها و کسانی بوده است؟! اینکه می‌بینید در کلمات فقها، موسیقی، مقوله‌ای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک نشدنی است، به همین خاطر است. * موسیقی که هدف متعالی داشته باشد پاک و مقدس است حرف من با موسیقی‌دان‌ها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدف‌های متعالی ببرید؛ هدف‌هایی فراتر از هدف عیاشی؛ فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذایی‌تر را دوست می‌داشته، و چون مورد بی اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، می‌خواهد پای فلان ساز بنشیند، و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشکی از ره فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست. چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند، و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را - که اعتبار موسیقی است - چنین خوار و ذلیل کنند؟! ارزش و هدف و تعالی در موسیقی، این نیست. موسیقی متعالی، موسیقی‌ای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت می‌شود موسیقی را پاک و مقدس نامید. * وجود کلام، از محسنات موسیقی ماست موسیقی را باید به سمت هدف متعالی بکشانید. این را هم فراموش نکنید که، کلام، از محسنات موسیقی ماست. اصلاً نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی، وجود کلام به صورت اغلبی است. یعنی غالباً چنین بوده که موسیقی با کلام همراه می‌شده است. مسلماً کلام، بر جهت‌گیری کار مجموعه شما، تأثیر می‌گذارد. درخواست من از شما آقایان موسیقی‌دان‌ها و افرادی که در این زمینه بسیار مهم صاحب نظر و هنر هستید، این است که احساس مسئولیت کنید، و موسیقی را نجات دهید. * موسیقی را هدف­دار کنید بعضی از موسیقی­دان‌های سنتی اصیل و ریشه‌دار، گاهی می‌گویند که «موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولی در دوران انقلاب الحمدالله، آن ابتذال از بین رفت». من این را نمی‌خواهم بگویم. من تقسیم دیگری را می‌خواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذال‌ها از بین برود، قانع نیستم. بلکه می‌گویم در همین موسیقی غیرمبتذل سنتی عالمانه هم، شما وظیفه دارید جهت‌گیری درست ایجاد کنید. توقع من از شما، هدف­دارکردن موسیقی است. به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید. موسیقی باید در این جهت برود و صدا و سیما، موظف‌ترین و مسئول‌ترین مرکز برای این کار است. اینکه از صدا و سیما اسم می‌برم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنیم. وزارت ارشاد هم جزو موظف‌ترین­هاست. اما شما جزو متعهدترین و موظف‌ترین­ها هستید. پس، به سراغ این کار بروید. ۲. آیا در بین فقهای قدیم و جدید کسی مانند این نظر را گفته است؟ ۳. آیا الان ایشان از این نظر عدول کرده اند و نظرشان تغییر کرده؟ خیلی ممنون از لطفتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد نه‌تنها صاحب‌نظر نیستم، حتی استعدادی که به موسیقی جذب شوم نیز، در من نیست. ولی می‌دانم که حقیقتاً موسیقی قدرت عجیبی در میان‌آوردنِ ابعادی از انسان را دارد در آن حدّ که جناب فارابی با نوعی از موسیقی در یک جلسه، همه را به خندیدنِ بی‌قرار می‌کشاند و در همان جلسه با نوع دیگری از موسیقی همه را به خواب می‌برد. آیا واقعاً ملت ما چنین مبنایی را برای متأثرشدن از موسیقی دارا هستند یا نه، نمی‌دانم؟! شاید چیزی مثل شعر جای موسیقی را تا حدّی گرفته است و شاید آرام‌آرام روح توحیدی انقلاب اسلامی نوعی از موسیقی را به صحنه آورد که انسان تحت تأثیر آن، رازهای نهفته‌ در انقلاب را که زبانِ دیگری نمی‌تواند ظاهر کند، به میان آورد. می‌گویند سمفونی‌های بتهون چنین توانایی‌هایی دارد و هگل در تقسیم هنر نسبت به ظهور بواطن عالم، کم‌ترین ارزش را برای معماری و بالاترین ارزش را برای نقاشی و موسیقی می‌گذارد. واللّه اعلم. در مورد نگاه فقهی به این موضوع، مطابق آن‌چه اخیراً بعضی از فضلای حوزه مطرح می‌کنند، احتمالاً باید حوزه‌ی موسیقی و زیباشناسی را در موضوعات حُسن و قبح عقلی و ذاتی قرار داد و نه در موضوعاتِ مربوط به فقه. و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» شاید با توجه به این امر، نظرات خود را به میان آورده‌اند. موفق باشید 

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!