بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9932
متن پرسش
سلام: از بین ترجمه های موجود کدام یک مورد تایید جنابعالی هستند؟ کدام یک از شرح های مثنوی را پیشنهاد می کنید؟شرح علامه جعفری، ملاهادی سبزواری و... و آیا مطالعه این شرح ها رو لازم می دانید؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از شرح‌ها حُسن خود را دارد. به عنوان مقدمه شرح آقای کریم زمانی خوب است تا ابتدا کلیّات مثنوی را به‌دست آورید. موفق باشید
9936
متن پرسش
سلام استاد: تا حالا از اهمیت معرفت نفس در کتاب های خودتان و دیگران و در پاسخ در سوالات سایت گفتید،شنیده و واقعا مثل نیاز هوا اولویت آن را درک کردم می خواستم سیری از کتب در این بخش به من بدهید؟ فقط از کتبتان خیلی استفاده بردم ولی نیاز بیشتری احساس می کنم و کتب دیگری مثل آقایان حسن زاده و شجاعی خیلی زمان می برد و مفصل است و استادی می خواد شرح دهد و صبر و زمان طولانی. مثل ترجمه اسفار حضرت عالی که فعلا از لحاظ روحیم شرایط آن را مناسب نمی دانم. می خواستم منظم مطالعه کنم در این مورد و از اول تا آخر و خیلی تخصصی نباشد چه پیشنهادی می دهید؟ (بنده ده نکته و شرح آن و آشتی با خدا را کار کردم که خدا خیرتان بده) معذرت طولانی شد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا از شرح کتاب «معاد» و شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شوند» غافلید تا إن‌شاءاللّه به شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برسید. موفق باشید
9938
متن پرسش
سلام استاد: یکی از اساتید فرمودند: مسیر رشد انسان در دوران مجردی با مسیر رشد انسان در دوران متأهلی کاملاً متفاوت است.اگر می شود توضیحی دهید؟ و تفاوت آن؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در قسمت «ازدواج؛ تولدی دیگر» جواب سؤال خود را بگیرید. موفق باشید
9915
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: آیا هر جا توصیه به خواندن آیت الکرسی شده مثلا هنگام خروج از منزل یا وقت خواب یا بعد از نماز، فقط همان آیه ی اصلی مد نطر است یا باید تا «هم فیها خالدون» خوانده شود؟ با تشکر.
متن پاسخ
مه تعالی: سلام علیکم: اگر گفته نشود تا «هم فیها خالدون»، منظور همان آیه‌ی اول است. موفق باشید
9904
متن پرسش
سلام: قضا و قدر را می شود تغییر داد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قضا و قدر الهی قوانین و سنت‌های جاری در هستی هستند، ما نمی‌توانیم آن‌ها را تغییر دهیم ولی می‌توانیم خود را تغییر دهیم تا قضا و قدری که در راستای رحمت الهی است برای ما جاری شود. موفق باشید
9910
متن پرسش
سلام حضرت استاد وقتتان بخیر: 1. فرمودید نشاط حقیقی پایدار است و بعد از چند سال همچنان در جان انسان شعله می کشد، چون این نشاط به خاطر تجلی حضرت حق بر قلب انسان است و خدا هم پایدار است پس نشاط هم پایدار است و میزان پایداری آن به میزان حضور خدا در اعمالمان بستگی دارد ولی استاد اگر کسی اشکال گرفت پس چرا نشاط زیارت نماند چه؟ اگر بگوییم به خاطر گناه، ممکن است بگویند این هم مثل نشاط مجلس لهو ناپایدار شد، پس از کجا معلوم که آن نشاط حقیقی است؟ یعنی نشاط حقیقی هم دارای ناپایداری هست؟ در عین اینکه 10 سال بعد از یاد آن به شعف آییم. اگر هم از مسیر مستقیم منحرف شویم که بکلی می رود و چیزی نمی ماند پس از کجا معلوم حقیقی است؟ 2- انسان چون مظهر اسماء الله بود شیطان به آن سجده نکرد، آیا شیطان علاوه بر انسان مانع به نتیجه رسیدن گیاه و جماد و نبات هم می شود؟ بالاخره اینها هم مظهر خدایند و به مقصد رسیدنشان یعنی ظهور کامل خدا (با شدت وجودی پیدا کردن) 3- مشکل دوستم که 15 سال بود به پسری علاقه دارد و نشاط از او گرفته شده و مبارزه با خیال را آنقدر سخت می بیند که فکر می کند غیر ممکن است چکار کنند استاد؟ سپاس بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان‌ها یک حقیقت اصلی دارند به نام فطرت و هر آنچه در مسیر فطرت خود انجام دهند حقیقت شان آن‌اعمال را تصدیق می‌کند ولی اگر اعمالی خلاف فطرت و مطابق نفس امّاره انجام دهند، حقیقت آن‌ها از آن گریزان است و به همین جهت اگر به زیارت امام معصوم رفتید که انعکاس فطرت شما است و بعد امورات روزمرّه صفای آن زیارت را به حاشیه برد، همواره به دنبال آن هستید. بر عکس اعمال نفس امّاره که وقتی به خود آیید می‌خواهید از آن اعمال فرار کنید 2- إن‌شاءاللّه مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید
9886
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و ارجمند: سوال من درباره خواهرزاده ام هست و نیازمند راهنمایی شما هستم. او از کودکی بسیار به فیلم علاقه داشت و تمام اوقات فزاغت، اوقاتی که ناراحت بود و ... را به فیلم دیدن می پرداخت. این فیلم ها اکثرا سریالها و فیلمهای ساخت کشور آمریکا بود. در کودکی بازه ای را در خارج از کشور بود خانواده اش نیز برای اینکه زبان را فراموش نکند با این فیلم دیدن زیاد مخالفت نداشتند، و حتی گاهی دوست داشتند بیشتر فیلم ببیند. چون کودک شلوغ و کنجکاو و پر دردسری بود و وقتی فیلم می دید دیگر اینطور نبود. فیلمها به هیچ وجه جنگی و اکشن نبود و بیشتر فیلمهای خانوادگی و کمدی بود. ساختار ذهن او اینطور شکل گرفت. همیشه درباره اسلام و افراد مذهبی مشکل داشت. تا اینکه در 14سالگی دوباره به ماموریت رفتند و بعد از چهار سال برگشتند. اکنون که برگشته اند می بینم که او اصلا اعتقادی به وجود خدا ندارد. ذهن فوق العاده فعالی دارد و بارها در ماموریت با معلمان دینی اش بحث می کرده، اما نتیجه برایش قبل قبول نبوده. در استدلالهایش دنبال روش منطقی اثبات خداست ولی چون هیچ یک از اطرافیان اینطور نبوده اند به نتیجه نرسیده. چیزهایی که خوانده و معتقد است خلاف این باورهاست. خود من هم هیچگاه دنبال اثبات منطقی و ریاضی وار خدا نبوده ام و حتی برهان صدیقین را برای فهم نحوه ارتباط خدا و مخلوقات خوانده ام و سوالات کوچکی که در ذهنم بوده را مانع پذیرش نمی دیدم. پاسخ به آن سوالات را همیشه به وقتی دیگر موکول می کردم. اثبات خدا برایم هیچ وقت سوال نبوده. برایش برهان علیت را بیان می کنم، می رسیم به اینکه برای قطع این سلسله علت و معلولی یک علت العلل باشد و این خداست. می گوید این تعریف خداست نه اثبات خدا، من از این سلسله فقط به نقطه ای می رسم که می گویم نمی فهمم. از کجا به این نتیجه رسیدی که این خداست، تازه اگر هم باشد از کجا معلوم که این همان خدای شماست؟ شاید خدای شما ساخته ذهن شماست. امکان دارد دوباره برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، حتی اگر خانواده اش را راضی کنم که درست نیست (که این خودش کار بس دشوار و سختی است) خودش راضی نمی شود و اگر بخواهد بزور خواهد رفت. ضمن اینکه خیلی هم امید ندارم که با بودن در ایران به منطق و منش درست برسد از شما می خواهم مرا راهنمایی کنید که چطور می توانم به او کمک کنم؟ خود من هیچ وقت زمان اینکه مباحث را اینطور اثباتی و استدلالی دنبال کنم نداشته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت همان برهان علیت آن اشکالاتی که به ظاهر به آن می‌گیرد را جواب می‌دهد و به مباحث معرفت نفس هم کمک می‌کند. بنا نیست شما برای او به دنبال خدا باشید، اگر خودش به دنبال خدا باشد رسیدن به خدا از نظر عقلی کار مشکلی نیست. این حرفش منطقی نیست که می‌گوید؛ «اگر هم خدا را در برهان علیّت ثابت کنیم معلوم نیست خدای ما باشد». ما در برهان علیّت ثابت می‌کنیم واجب الوجودی هست که عین وجود است و همه‌ی وجودها از اوست، حال باید با نظر به آن حقیقتی که علت اصلی همه‌ی مخلوقات است بقیه‌ی مخلوقات را مدّ نظر قرار داد و جهت نجات از توهّمات باید نسبت خود را با آن حقیقتی که عین کمال است تعریف کنیم. موفق باشید
9887
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. من جزوه تندیس را مطالعه کردم 1- در مورد کشیدن و نقاشی تصویر انسان و حیوان ظاهرا حکم همان دوری و حرمت است درست است؟ من از کشیدن مرغ در گل و مرغ منصرف شدم حتما قیامت می گویند این چیزی که ساختی در آن بدم؟ درست است استاد؟ 2- یعنی ما در نقاشی کشیدن نباید صورت انسان و حیوانات را بکشیم و نمایشگاههای نقاشی مان فقط طبیعت باشد؟ گاهی برای نشان دادن پیام اخلاقی از تصویر انسان استفاده می کنند، و تاثیر می گذارد، احتمالا تاثیرش بر خیال است و احتما لا می فرمایید خداوند در حرام خیر قرار نداده است درست است استاد؟ 3- کودکان ما که شروع به نقاشی کشیدن می کنند نباید اجازه دهیم تصویر انسان و حیوان بکشند تا روحشان با محسوسات انس نگیرد؟ اگر حکم حرمت نقاشی بر انسان و حیوان باشد دانشگاه های هنر و حتی مردم میان دین و نقاشی، احتمالا نقاشی را انتخاب می کنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید احتیاط آن است که انسان خود را مشغول کشیدن صورت‌هایی نکند که لازمه‌ی آن‌ها داشتن روح است. هرچند بعضی از مراجع آن را حرام نمی‌دانند ولی این بدین معنا نیست که کراهت نداشته باشد. اگر دانشگاه‌های هنر این را رعایت کنند، در ابعاد دیگری هنر را رشد می‌دهند که برکات خود را دارد و روح زیبادوستی در جامعه رشد می‌کند، و اگر زندگی با زیبایی‌ها شکل گرفت، روحیه‌ی شهوترانی کم می‌شود. موفق باشید
9890
متن پرسش
سلام علیکم! ما که الان مسلمان هستیم، وقتی به برخی ادیان انحرافی نگاه می کنیم، می بینیم که خیلی دین احمقانه ای است. مثلاً تثلیثی که مسیحیت بدان معتقد است؛ اگر تثلیث همان چیزی باشد که ما می گوئیم(خدا در عین اینکه یکی است؛ 3 تا است و در عین اینکه 3 تا است یکی است) این تثلیث خلاف عقل و بدیهی البطلان است. یعنی این تثلیث را به قول معروف بچه 4 ساله هم می فهمد که باطل است. حال چگونه می شود همچین مطلبی که ظاهراً بدیهی البطلان است؛ چند صد میلیون نفر و حتی شاید بالغ بر یک میلیارد نفر در دنیا بدان اعتقاد دارند؟! که در این بین؛ قطعاً افراد زیادی اندیشمند و تحصیلکرده و عاقل(عاقل به معنای عرفی نه به معنای دقیق دینی و فلسفی) هستند. چطور این همه آدم متوجه بطلان همچین مطلبی نمی شوند؟! یا برای مثال گاو پرستی که در شرق آسیا رایج است؛ وقتی آدم می نگرد می بیند فوق العاده عقیده احمقانه ای است که آدم یک گاوی را که اگر یک چاقو در شکمش فرو کنیم می میرد؛ مثل همه حیوانات و مثل ما آدمیان می خورد؛ می آشامد؛ وقتی خورد و آشامید فضولات غذایش را از بدن خارج می کند؛ راه می رود؛ می خوابد و ... را عده ی زیادی بپرستند. واقعاً چگونه می شود؟؟؟!!! آیا آنها برای همچین عقایدی توجیهاتی ولو غلط برای خود دارند یا خیر؟! برای مثال در غیر از اعتقادات بطلان گزاره 5=2*2 آنچنان بدیهی و واضح است که نیاز به هیچ استدلالی ندارد و هیچکس در این دنیا نیست که بطلان این گزاره را قبول نداشته باشد. اگر هم کسی در دنیا پیدا شد که گفت از نظر من 5=2*2 است همه به او می خندند و می گویند خدا شفایت دهد. حال آیا بطلان تثلیث یا بطلان گاو پرستی به اندازه بطلان 5=2*2 واضح و بدیهی نیست که عده ی زیادی در دنیا بدین امور اعتقاد دارند؟! یا نه واقعا بدیهی البطلان است اما باز هم عده ی زیادی به این امر اعتقاد دارند؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروزه بسیاری از مسیحیان موضوع فرزند خدا بودن حضرت مسیح«علیه‌السلام» را نمی‌پذیرند و توجیهات کلیسا را قبول ندارند، چون کلیسا در این موارد می‌گوید: «ایمان بیاور تا قبول کنی». ولی فراموش نکنید که آن‌ها بین حضرت مسیح و عیسی فرق می‌گذارند و مسیح را روح خدا در کالبد عیسی می‌دانند که بحث حلول پیش می‌آید و بطلان آن. دانشمندان مسیحیت طور دیگری توجیه می‌کنند تحت عنوان مظهریت حضرت عیسی«علیه‌السلام» که او مظهر انوار الهی است و حرف درستی است که البته این منحصر به حضرت عیسی«علیه‌السلام» نیست که بحث أبْ و إبن و روح القدس را پیش می‌کشند. در مورد گاوپرستان هم عنایت داشته باشید که آن‌ها معتقد به روحی خاص در گاو هستند و گاو را مظهر آن روح می‌دانند، که البته بیشتر با توهّمات خود به گاو نظر دارند. اگر توحید را به معنایی که عرفا می‌گویند می‌فهمیدند، به این مشکلات گرفتار نمی‌شدند. موفق باشید
9892
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در مورد خواب از دید خودشناسی فرمودید که وقتی جسم مادی توانایی فرمان برداری از روح خود را نداشته باشد روح موقتا جسم را ترک می کند و به اصطلاح انسان می خوابد. حال سوالی که مطرح می شود در انسانهایی که به سختی از خواب بلند می شوند و به اصطلاح خواب سنگین دارند مشکل کجاست؟ آیا روح آنان توانایی برگشت به جسمش را ندارد یا اشکال را باید در جسم مادی جست؟ لطفا راه حل را نیز ارائه نمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً به هر دوی جسم و روح مربوط است. نه روح آن حساسیت را دارد و نه جسم طوری است که آمادگی تدبیر روح در آن کامل شده باشد. به نظرم باید سعی کنند مزاج خود را با غذاهای مناسب متعادل کنند و روح خود را هم با آرزوهای بلند و پرحرفی خسته ننمایند. بعضاً هم ارثی است و کم‌کم بهتر می‌شود. پزشگان سنتی راه‌هایی را تجربه کرده‌اند، خوب است موضوع با آن‌ها در میان گذاشته شود. موفق باشید
9881
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد 1) در کتاب کیمیای محبت که شرح احوالات مرحوم رجبعلی خیاط می باشد ایشان فرمودند حافظ از اولیا الله است اما مولوی در برزخ دچار مشکلات می باشد در حالی که آثار وی در ضمیر انسان غوغا می کند آیا نکته ای که مرحوم فرموده صحیح است؟ 2) حضور قلب در نمازهای مستحبی و قضا هم وارد شده است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نتوانسته‌اند از مولوی استفاده کنند. امثال آیت‌اللّه مطهری و مقام معظم رهبری و آیت‌اللّه طهرانی و آیت‌اللّه انصاری همدانی و علامه قاضی طباطبایی توانسته‌اند از مولوی بهره‌مند شوند 2- نماز یعنی حضور در محضر خدا. فرموده‌اند؛ عدم حضور قلب در نمازهای واجب را با نمازهای مستحب جبران کنید. موفق باشید
9875
متن پرسش
سلام علیکم: با احترام محضر مبارک استاد طاهرزاده: یکی از موضوعاتی که در خصوص شهدا مورد پرسش اقشار مختلف مردم خصوصا علاقمندان به فرهنگ ایثار و شهادت است، عبارتست از اصل و کیفیت حیات شهید بعد از شهادت و به تعبیر دیگر اینکه آیا شهید بعد از شهادت - آنگونه که قرآن اشاره فرموده است - حیّ است؟ این حیات آیا بقای روح او در عالم برزخ است؟ که در اینصورت همه اموات هم چنین اند و معنا ندارد که خداوند بفرماید: ولاتحسبنّ ... امواتا! و یا حیات مادی و استمرار حضور و تاثیرگذاری و تاثر از امور دنیاست؟ نوع و کیفیت این حیات از نظر جنابعالی چگونه است؟ خداوند بر توفیقات شما و همه مرزداران اندیشه و حکمت اسلامی بیافزاید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خود حضرتعالی مستحضرید حیات بعد از مرگ تنها منحصر به شهداء نیست و قرآن هم از این جهت در مورد شهداء سخن نمی‌گوید، بلکه در دو آیه‌ای که بحث حیات شهداء را مطرح می‌کند نظر به حیات خاصی دارد. در آیه‌ی 154 سوره‌ی بقره می‌فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» نگویید آن‌کسی که در راه خدا کشته شده به آن صورت که همه می‌میرند، مرده است بلکه نوعی از حیات دارند که شماها متوجه‌ی آن حیات نیستید. در حالی‌که عموماً متوجه حیات بعد از مرگ هستند. و در آیه‌ی 169 سوره‌ی آل‌عمران نوع حیاتی را که شهداء دارند تبیین می‌کند و می‌فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏» آن حیات طوری است که در نزد پرودگارشان مرزوق هستند و روزی داده می‌شوند، مثل آن‌که یک انسان زنده روزی داده می‌شود، با این تفاوت که شهداء جسمی ندارند که برای ادامه‌ی حیات رزق جسمانی به آن‌ها داده شود، بلکه برای ادامه‌ی برنامه‌هایی که در دنیا داشته‌اند مثل یک انسان زنده روزی داده می‌شوند تا بتوانند آن برنامه‌ها را به ثمر برسانند و تا آن‌جایی دست آن‌ها در حیات دنیایی باز است که در آیات بعدی یعنی آیات 170 و 171 سوره‌ی آل‌عمران نوع حضور آن ها را در ادامه‌ی کارشان روشن می‌کند که چگونه همچون سرداری خط‌شکن به سایر رفقایشان که هنوز شهید نشده‌اند خبر می‌دهند، بدون خستگی راه را ادامه دهید که این راه، راه بدون شکست است و راهی است که نه‌تنها انواع نعمت‌های الهی در آن هست بلکه نتیجه‌ی این مبارزه‌ی توحیدی بیش از آن‌که شما تصور می‌کردید خواهد بود «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏». و شما امروز با حضور انقلاب اسلامی در معادلات جهانی صدق بشارت آن‌ها را ملاحظه می‌کنید. خدا کند یک لحظه از اُنس دائم با این سرداران جهاد و شهادت که در حیات برزخی خود نیز در حال گشودن راهی هستند که ما باید در آن وارد شویم فاصله نگیریم. موفق باشید
9878
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. در مورد بحث انتخابگری: تفاوت پیامبر (ص) با انسان خوب و انسان نامشروع این است که پیامبر (ص) بین حجاب نورانی باید انتخاب کند و دومی بین شبهات و سومی بین واجب و حرام، به عبارتی خداوند سرمایه بیشتری به پیامبر (ص) داده و قرار نیست مثل من بین گناه و غیر گناه انتخاب کند پیامبر (ص) در درجه وجودی بالاتری خلق شده مثل انسان نابغه که برایش هنر نیست مسائلی را که انسان باهوش متوسط حل می کند بتواند حل کند، ولی همه ما بین آنچه باید انتخاب کنیم با هر سطحی، کشش یکسان داریم. پدر و مادر صالح و رعایت آداب بارداری باعث می شود سطح انتخاب بالا رود و بجای گناه و غیر گناه سطح به سمت ترک اولی برای فرزند صعود کند همین! نه اینکه باعث شوند گرایش به سمت خوبی بیشتر شود خدا هم انتظار بیشتری از این فرزند دارد. بعد از تولد هم فقط علت معده اند و انتخاب را جهت می دهند کما اینکه فرزند حضرت نوح (ع) بد از آب درآمد درست فهمیدم بحث را؟ (کتاب هدف حیات زمینی آدم)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» نیز نکاتی هست که بحث را کامل می‌کند. موفق باشید
9871
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: سؤالی به ذهن بنده رسیده در رابطه با اخلاق جنسی در عرفان که برای آن مبتنی بر بصیرت‌های معرفت نفس و عرفان ابن عربی پاسخی یافته‌ام که می‌خواستم به تأیید حضرت عالی برسانم. در گذشته برای بنده عجیب بود که با توجه به مهذب بودن کامل ائمه معصومین (ع) و اولیاء الهی آن ها این قدر در بحث روابط با نامحرم احتیاط می‌کنند. به عنوان مثال در روایات آمده که حضرت علی (ع) با آن مقام زهد و عصمت ملکوتی در خیابان به زنان جوان سلام نمی‌کردند که مبادا به گناه بیفتند. از طرف دیگر از عرفای کامل مثل آیت‌الله بهجت که مطمئنا مراتب تخلیه و تحلیه و فراتر از آن را به طور کامل طی کرده‌اند و کنترل عجیبی نیز بر خیال و هوس‌های خود دارند نقل است که ایشان حتی به بدن برهنه‌ی عروسک نگاه نمی‌کردند مبادا که وسوسه شوند! در قرآن کریم نیز آمده که حضرت یوسف (ع) در مواجهه با زلیخا اگر «برهان ربّه» نبود لغزیده بود! برای بنده مدت‌ها این همه ترس و احتیاط و یا علی الظاهر به ذهن ناقص من متزلزل بودن این قله‌های انسانیت در برابر جلوه‌های جنس مخالف عجیب می‌نمود. تا این که اخیرا شاید بنا بر نگاه ابن عربی به زنان و تجربه‌ی شخصی خودم نکته‌ای به ذهنم رسید که شاید پاسخ این مسئله باشد. این که وقتی انسان به وحدت شهود می‌رسد و تمام هستی را آیات حق می‌بیند آن طور که با کوچک‌ترین نشانه‌ای مجذوب حق می‌شود و به اصطلاح قدرت سیر و انتقال سریع بین آیات و اسماء می‌یابد، آنگاه مواجهه با زنان آن طور که ابن عربی آنان را بالاترین جلوه‌ی جمالی الهی در ملک می‌داند ممکن است آن‌ها را چنان شیفته ظهور جمال الهی در مرآت زنان کند که یک لحظه در اثر غلبه‌ی نفس مسوله (که اسماء حق را در مرآت وهم و خیال حصر و نازل می‌کند و بدین ترتیب منشأ تمام گناهان می‌شود) یک آن نتوانند بین آن مرآت و اصل اسم تفکیک کنند و در نتیجه به سمت آن صورت و جلوه متمایل شوند و همین باعث گناه شود یعنی ادراک جمال بی‌صورت حق که در آن صورت جسمی ظهور کرده یک آن امر را بر ولی یا عارف مشتبه کند و خیال او را به سمت آن صورت برانگیزد به جای اصل اسم. اگر تحلیل بالا درست باشد یعنی نفس مسوله در عارف قوی‌تر باشد آنگاه نظر جناب صدرا که نگاه به زیبارویان از کودکان و حتی جنس مخالف را با نظر عقلی و قلبی برای عارف مجاز می‌شمارد باید مورد تأمل قرار گیرد. می‌خواستم در مورد تحلیل و گمانه‌ی بالا نظر حضرت عالی را جویا شوم. آیا نتیجه‌گیری من صحیح است که نفس مسوله در هنگام مشاهده‌ی زنان در عارف فریباتر و خطرناک‌تر از انسان‌های معمولی که به ندرت قادر به نظر عقلی و قلبی به جمال زنان هستند عمل می‌کند؟ و آیا بر همین مبنا نظر جناب صدرا که ظاهر آن مخالف نظر شریعت نیز هست رد نمی‌شود؟ تا باز به این نتیجه برسیم که زنده باد شریعت محمدی که ورای جهدهای عقلی و سلوکی حکماء و عرفاء تا چه ظرائف و دقایقی را مد نظر قرار داده؟ با تشکر از حسن امتنان استاد فرهیخته
متن پاسخ
سمه تعالی: سلام علیکم. بر روی قدرت انتقال جنس زن هم فکر کنید که چگونه اگر انسان احتیاط نکند خداوند استعدادی در زنان گذاشته که مرد را به امور جنسی منتقل می‌کنند و باید سالک عارف جهت باقی‌ماندن در فضای اتصال و شهود، مواظب باشد با نامحرم مرتبط نباشد. ولی بحث ملاصدرا سختْ تخصصی است و اگر کسی از ابتدا تا انتهای سخن او را دنبال کند هرگز مباحث جنسی به ذهنش نمی‌اید. بحث شمایل محبوب همراه با عشق عفیف که ملاصدرا می گوید، غیر از صورت جنسی و میل نفس امّاره است. موفق باشید
9855
متن پرسش
سلام معلم مهربان وقتتان بخیر استاد. اگر کسی دائمابه ما توهین کند و متاسفانه ما هم از کوره در برویم و جواب او را بدهیم اشکالی دارد به خاطر زیر پاگذاشتن حدود الهی عذرخواهی کنیم؟ استاد! در بعضی موارد طرف درمی آید می گوید دیدی تقصیر خودش بود!با این وجود باز من احساس ندامت نمی کنم این کار من درست است؟ 2- هنر نیز مثل علوم تشکیک بردار است و ظاهرا علما به خط و شعر اهتمام ویژه داشته اند و من فکر می کنم خط شرف وجودی دارد بر شعر حکیمانه و صوت زیبای قرآن بالاتر از این دو است درست است استاد؟ بقیه هنرها هم که تکلیفشان مشخص است بعضی که قبح فعلی هم دارند مثل مجسمه سازی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما باید در هر حال از حق عبور نکنیم، اگر کار ناحقی کرده‌ایم در آن رابطه باید عذرخواهی کنیم و دلواپس قضاوت‌های طرف مقابل نباشیم. اگر او به اشتباه قضاوت کند خود را به زحمت انداخته 2- شاید نتوان گفت که کدام‌یک از هنرهایی که فرموده‌اید برتر باشد، هرکدام به اندازه‌ای که امکان ظهور ملکوت را در خود داشته باشند برتر است. موفق باشید
9848
متن پرسش
با سلام: 1. بهترین شرح بر چهل حدیث امام خمینی چیست؟ 2. آیا برای دفع رذایل بهتر نیست که چهل حدیث را اول کار کنیم یا نه باید بعد از جنود عقل و جهل کار کنیم؟ 3. فرق چهل حدیث امام با معراج السعاده چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چهل حدیث یک کتاب اخلاقی نیست، یک کتاب عرفانی است جهت طرح نکات ناب عرفانی که در روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هست. ولی کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» یک کتاب اخلاقی کاربردی است. موفق باشید
9834
متن پرسش
با سلام: چرا حضرت علی (ع) فرموده اند: زنان نواقص العقول و نواقص الایمانند؟ با توجه به اینکه لفظ حضرت عام است آیا می توان فقط این حدیث را به عایشه یا زنان ویژه ای منتصب دانست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتظار آن بود که جنابعالی کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را مطالعه کرده باشید و سؤال بفرمایید! یکی از وظایف این سایت جواب‌گویی به کاربرانی است که کتاب‌ها را مطالعه کرده‌اند. موفق باشید
9836
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ به سوال قبلی بنده درباره «مرگ مغزی» (سوال 9808) فرمودید: «باید آن افراد را به حال خود واگذاشت، اگر تنفس ندارند که مرده اند، اعضای مرده را کسی نمی خواهد و اگر هم تنفس دارد هرچند ضعیف، که زنده است و نباید اعضای او را قبل از مردن از او جدا کرد و او را به قتل رساند.» در اینکه اگر با جدا نمودن دستگاه از فرد مرگ مغزی اگر او هنوز تنفس دارد (هر چند ضعیف) و ما بخواهیم اعضای او را جدا نموده و به دیگری اهداء کنیم در واقع او را به قتل رسانده ایم حرفی نیست و قابل قبول است. اما اینکه فرمودید اگر تنفس نداشت او مرده و اعضای فرد مرده را کسی نمی خواهد، برای حقیر جای بحث است. چون تا جایی که بنده اطلاع دارم، فردی که دچار عارضه مرگ مغزی می شود از نظر پزشکی مرده است (چرا که با جدا نمودن دستکاه از او دیگر تنفس ندارد) و حتی با دستگاه هم برای مدت طولانی نمی توان تنفس به او داد و بعد از مدتی با رضایت ولی دستگاه را از او جدا نموده و او می میرد. و علت اینکه او را با دستگاه تنفس می دهند و قلبش را به جریان می اندازند این است که اگر خانواده او راضی به اهداء اعضای او هستند او را حفظ کنند تا اعضاء بدن از بین نرود و قابل پیوند باشد، یعنی فرد مرگ مغزی اگر چه از نظر معرفت النفسی مرده است (چون بدون دستگاه هیچگونه تنفسی ندارد) اما هنوز (تا مدتی که دستگاه به او وصل است) اعضای او (قلب و ریه و کلیه و چشم و ...) زنده اند و قابلیت پیوند و ادامه حیات در بدن فرد دیگر را دارند (یعنی با اینکه فرد مرگ مغزی مرده است اما اعضایش زنده است، پس بکار می آید) حال این مطلب رو با صحبت شما که فرمودید: «اگر تنفس ندارند که مرده اند، اعضای مرده را کسی نمی خواهد» نمی تونم کنار هم بذارم. چون فرد مرگ مغزی مرده است ولی اعضای این مرده را (که به زور دستگاه تنفس می دهند) همه می خواهند و بکار می آید. ببخشید که طولانی شد. آخه یه بنده خدایی کارت اهداء عضو گرفته حالا مونده بالاخره چکار کنه؟ از طرفی این کار رو انسان دوستانه می داند و از طرفی نمی خواهد خودش در هنگام اهداء عضو دچار رنج و درد و عذاب برای انجام این عمل بشود. ممنون میشم از راهنمایی تان. التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه بفرمایید که ابهاماتی در این موضوع هست. اگر واقعاً طرفی که مرگ مغزی شده نفس‌اش از بدنش جدا شده که باید مثل یک انسان مرده بدنش عفونی شود، و اگر نفس‌اش از بدنش جدا نشده، پس به این اعضاء تعلق دارد و ما با قطع‌کردن این اعضاء او را به قتل می‌رسانیم. موفق باشید
9847
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه انسانی از قوه به فعلیت برسد و بدن اش هم در نظام هستی شدت بگیرد و از ساحتی به ساحت دیگر برود، مثل حضرت رسول اکرم (ص) در معراج که بدن وقتی از عالم طبع در آمد شدت گرفت و جنس اش هم فرق کرد و با آن بدن به پیشگاه پروردگار رفت، مشکلی که خیلی ها نمی فهمند و فکر می کنند رسول الله (ص) با همین بدن خاکی و عنصری رفته، چون اگر با این بدن خاکی و عنصری رفته باشد پس خداوند هم محدود می شود، چون یک بدن سمت و سو دار نزد خدا رفته و در نتیجه خداوند باید سمت و سو داشته باشد که این تفکری باطل است. ظرافت تعقل شیعه در اینجاست که می گوید معراج روحانی نبوده بلکه جسمانی بوده ولی نه با این جسم عنصری. حال سوال ام این بود چرا عارفی که اسفار اربعه اش هم طی می شود و در عوالم سیر می کند بدن اش هیچ شدتی نمی گیرد و در نهایت هرچه سیر می کند نفس و روح اوست که سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت بدن کسی به معنای تغییر مرتبه، شدت نمی‌گیرد. سالکِ عارف می‌تواند به مرحله‌ای برسد که بدن برای خود خلق کند. در کتاب «مبانی نظری مهدویت» عرایضی در این مورد داشته‌ایم. موفق باشید
9817
متن پرسش
سلام استاد: اینکه می فرمایید کار باید مخلصانه برای خدا باشد؛ آیا صرف کسب رزق حلال کافی نیست؟ با توجه به اینکه خداوند اجر کسی که دنبال رزق حلال است را با مجاهدان فی سبیل الله یکی دانسته؟ صرف اینکه روزی حلال کسب کنم و بارم روی دوش خانواده ام نباشد؟ استاد سوال دومم این است که: طی سوالاتی از حضرتعالی در خصوص اموات و یاد ایشان و گریه برای آنها، شما فرمودید ما یاد خاطرات این دنیای آنها می افتیم حال آنکه ایشان وارد نشئه دیگری شده اند، لذا من زیاد گریه برای پدر متوفای تازه درگذشته ام نمی کردم و هر وقت هم گریه می کردم حس بدی داشتم ولی وقتی برایش دعا می خواندم احساس خوبی داشتم؛ گذشت تا در اصول کافی فکر کنم در باب دعا بود که بحث گریه مطرح شده بود و شخصی از امام صادق علیه السلام پرسیده بود: اگر اشک چشمم خشک بود و نمی آمد با یاد اموات گریه کنم و دعا کنم اشکالی دارد و امام فرمودند نه اشکالی ندارد. استاد از آن موقع هر وقت دلم هوای گریه می کند یاد پدرم می افتم و گریه می کنم با نظر به اجازه امام صادق و دعا می کنم ؛ بسیار حس خوبی دارم. استاد چرا قبلا که گریه می کردم برای پدرم با الان که گریه می کنم فرق دارد؟ فی امان الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کسب رزق حلال به خودی خود یک سلوک است زیرا در این رابطه حقوق افراد رعایت شده و این فوق العاده ارزشمند است 2- به هرحال اذن امام برای گریه‌ی وابستگان یک بحث است که حکایت از عاطفه‌ی انسان دارد و دعا برای آن‌ها یک بحث دیگری است و ارزش خود را دارد. موفق باشید
9788
متن پرسش
با عرض سلام و طول عمر با عزت برای استاد: 1) راه و روش طهارت قوه خیال بعنوان سلطان قوای نفس چه می باشد؟ 2) مراد مولوی از خاموشی بعنوان مرکب چوبین برای سیر در دریا چه نوع خاموشی است؟ همان صمت است؟ توضیح بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید، إن‌شاءاللّه کارساز است و بعد از آن از کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» غافل نباشید. بنده هم عرایضی در شرح این کتاب داشته‌ام. از همه مهم‌تر از ذکر استغفار غافل نشوید، هر روز 70 بار به نیت این‌که از حضرت حق طلب می‌کنید که آن صورت‌ها و موانعی که بین شما و اوست را بپوشاند و اظهار رجوع به او را در شما تقویت نماید. آری خاموشی که در عرفان مطرح است همان صمت است که در روایات متعدد به آن توصیه شده است در موقعی که قلب خود را آماده کرده است تا از نفحات الهی بهره‌مند گردد. موفق باشید
9791
متن پرسش
سلام علیکم: نظر به اینکه پزشکی مدرن صلاحیت تشخیص مردن افراد را ندارد، در چه صورت می توان گفت انسانی مرده و باید او را غسل و کفن و دفن کرد؟؟ با تشکر. حاج آقا، برایمان دعا کنید در برهوت دنیا. شرمگین هستم و اسیر نفس.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آثار حیات را هر انسانی در سایر انسان‌ها می‌یابد و کاری به پزشک ندارد. اگر انسانی را در حالت عادی بدون وسایلی که امروز هست به حال خود واگذاشتیم و اثری از تنفس در او نبود، نفس او از بدنش منصرف شده. مشکل را پزشکی مدرن برای خود ایجاد کرده که نمی‌گذارد نفس آدم‌ها به طور طبیعی از بدنشان منصرف شود و آن‌وقت بحث مرگ مغزی و امثال آن پیش می‌آید. این دستگاه‌ها را از او جدا کنند تا نفس او به طور طبیعی از بدنش منصرف شود و زندگی ماوراء بدن را شروع کند. موفق باشید
9781
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی در رابط با سؤال 9742 در مورد طلسم شدن بدن مبارک پیامبر (ص)، علامه طباطبایی در تفسیر سوره فلق روایتی را از «الدر المنثور» نقل می کنند که به داستان طلسم شدن بدن پیامبر (ص) اشاره کرده و همچنین می گویند این رویات از طرق معصوم نیز از دیگر منابع نقل شده و ظاهرا صحت روایات را هم تأیید می کنند و در ادامه استدلال می کنند که این روایات با مصونیت و عصمت حضرت رسول (ص) منافات ندارد چرا که ما هیچ دلیلی نداریم که بدن پیامبر (ص) هم مثل ذهن و روح ایشان از سحر و طلسم مصون بوده است. آیا حضرت عالی نظر مرحوم علامه را قبول ندارید؟ اشکالی که به نظر بنده هم به نظر علامه می توان وارد کرد این است که اگر یهودیان یک بار قادر بودند بدن پیامبر (ص) را سحر کنند چرا مجددا این کار را نکردند به خصوص در موعدهای جنگ که زمین گیر شدن پیامبر (ص) می توانست نتیجه جنگ را به نفع آن ها دگرگون کند. البته این که چرا نتوانستند می تواند دلایل خاص خود را داشته باشد. همان طور که انسان بارها در برابر عوامل بیماری قرار می گیرد و بیمار نمی شود می توان گفت بدن پیامبر (ص) هم تنها یک بار مبتلا به سحر شد. سؤال دیگر این که آیا حضرت عالی دلیل متقن دارید که سحر فقط از طریق خیال عمل می کند؟ چه اشکالی دارد که فرضا اجنه به کار گرفته شوند و در غذای پیامبر (ص) چیزی بریزند که باعث بیماری ایشان شود؟ یا این که سحر از طریق تأثیر گذاشتن بر نفس بخاری باعث بیماری شود؟ و یا احتمالاتی دیگر با تشکر وافر از توجه استاد مکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم اگر مشکلاتی برای بدن مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» پیش آید تأثیری بر عصمت آن حضرت ندارد. ولی بحث بر سر آن است که آیا ساحران می‌توانند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر کنند؟ این‌جا بود که عرض کردم چون حوزه‌ی کار ساحران تأثیر بر خیال است از طریق اوهامی که ایجاد می‌کنند، و خیال رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از هرگونه اوهامی پاک است، آن‌ها نمی‌توانند رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر نمایند 2- ولی همین‌طور که شمشیر در بدن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تأثیر می‌کند سایر عوامل بیرونی نیز می‌توانند تأثیر کنند که البته این ربطی به سحر ندارد و همان‌طور که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌توانند در حوزه‌ی نظام دنیایی از خود در مقابل دشمنان انسی دفاع کنند، در همان محدوده می‌توانند از تأثیر دشمنان جنّی دفاع کنند، با این تفاوت که دشمنان جنی نفوذ محدودی در زندگی انسان‌ها دارند 3- نفس بخاری با نظر به مزاج مطرح است که در حوزه‌ی بدن می‌باشد چیز جدایی نیست. موفق باشید
9773
متن پرسش
سلام علیکم: قاعده ی 1: استاد در بحث علت و معلول اثبات شد که معلول عین ربط به علت است و معلول چون وجود استقلالی ندارد باید مدام از علت فیض بگیرد. حال اگر معلول فعلی را انجام دهد این فعل به نفس او باز می گردد و چون نفس معلول قائم به خویش نیست پس فعل او هم قائم به نفس خویش نیست. و نمی توان فعل او را جدا و مستقل از علت اصلی اش که خداوند است تصور کرد. پس می توان گفت تمام افعال به خدا باز می گردد. قاعده 2 : از طرفی هم خداوند عین وجود است و عین وجود نیز عین کمال و عین خیر است. عین خیر که بود دیگر شر معنا نمی دهد. مثل اینکه در دریا که عین تری است خشکی معنا نمی دهد. در نور ظلمت معنا نمی دهد. پس می توان نتیجه گرفت که شر از جنس عدم است. آیت الله جوادی هم در قسمتی از تفاسیرشان فرموده بودند که شر از جنس عدم است. پس شر هم مثل جهل است. حال سوال: از طرفی گفته می شود تمام افعال در عالم هستی به خدا باز می گردد و از طرفی از خداوند شر نمی رسد و می گویند شر عدمی است. پس باید هرچه در عالم رخ می دهدخیر باشد و بگوییم هیچ شری در عالم نیست. و سوال پیش می آید افعالی که در عالم رخ می دهد مثل حمله ی اسرائیل به غزه فعل خدا هست یا فعل خدا نیست؟ اگر فعل خدا هست پس باید خیر محض باشد. ولی در ظاهر ما آن را شر می پنداریم. می شود توضیحی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداوند عین وجود است و از وجود جز وجود صادر نمی‌شود، ولی هر وجودی در هر مرتبه‌ای که باشد به جهت آن مرتبه‌اش خاصیت خاص خود را دارد که آن خاصیت را نباید به خدا نسبت داد، بلکه باید به آن مرتبه نسبت داد مثل حرکتی که در جوهر ماده هست و به همین جهت نمی‌گوییم خدا عین حرکت است. در مورد انسان هم وجود انسان از خدا است ولی این انسان در این مرتبه‌ی وجودی دارای اختیار است که این مربوط به خودش است و لذا هر فعلی که در اثر اختیار او انجام می‌شود مربوط به خودش می‌باشد. موفق باشید
9775
متن پرسش
سلام: 1. آیا اموات موقع مرگشان بازماندگان را می شناسند؟ از همان ابتدا؟ آیا پس از مدتی ممکن است فراموش کنند؟ البته موضوعم آن دسته امواتی نیست که تا چهلم مشغول گناهانشان هستند.... بیشتر می خواهم بدانم ما را به یاد می آورند؟ 2. می توانند برای ما دعا کنند؟ با چه استنادی؟ بعضی می گویند ازین دنیا دستشان برای دعا بازتر است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در شرح کتاب معاد داشته‌ام. علی‌القاعده اموات در ابتدایی که وارد شرایط جدید می‌شوند نمی‌توانند به چیزی جز همان وضع خودشان فکر کنند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!