بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9482
متن پرسش
سلام: از اونجایی که رهبر انقلاب مبلغ فطریه امسال رو به همراه کفاره عذری و عمدی اعلام کردن، به چه چیزی استناد میکنن و اصلا این مبلغ چرا باید داده بشه؟ بحث من رو مقدار مبلغ نیست بلکه فلسفه ی پرداخت اون از چیه؟ البته میدونم که این سوال شرعیست ولی برای پاسخ به جمعی که این شبهه رو وارد کردن نیاز دارم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولا تا کنون نشده که رهبری مبلغی را جهت فطریه یا کفاره اعلام کنند. ثانیا سوال شما یا از دلیل این حکم است که بایستی به قرآن و روایات مراجعه کنید و اگر فنّ و علم مراجعه به ادله‌ی شرعیه را ندارید آن را به اهل فنّ‌اش واگذار کنید که همان مجتهدین هستند. و شاید سوال شما از چرایی این حکم است و می‌خواهید ببینید چرا خداوند این احکام را بر ما واجب کرده که بایستی در جواب این سوال گفت، عبودیتی که خداوند از ما می‌خواهد و موجب رشد انسانیت ما و قرب به خدای متعال است تنها در صورتی محقق می‌شود که انسان تکلیفش را به صرف این‌که خدا فرموده انجام دهد. البته می‌توان حکمت‌هایی جهت این احکام از کلمات خود معصومین «علیهم‌السلام» به دست آورد ولی نباید این حکمت‌ها مانع نگاه تعبّدی به احکام الهی باشد. ثالثا: در مورد حکمت این احکامی که فرموده‌اید می‌توان این‌چنین گفت که فطریه یکی از دستورات الهی است که منشأکاملا انسانی دارد. فطریه یعنی این‌که شخصی که دخلش به خرج سالیانه‌اش می‌رسد، مقداری از اموالش را به فقراء و کسانی که خرج سالیانه‌شان را ندارند بدهد و آیا بهتر از این راه، راهی برای همدردی با فقراء و غافل نشدن از حالشان در یک جامعه سراغ دارید؟ هم شما با کندن بخشی از اموالتان در مسیر رضایت الهی رشد می‌کنید و هم فقرای جامعه به نوایی می‌رسند. همچنین کفاره‌ی افطار عمدی، جریمه‌ای است که به جهت حرمت شکنی ماه رمضان برای شخص عاصی در نظر گرفته‌‌شده‌است و در حقیقت راهی برای جبران خطا و پذیرفته‌شدن توبه است و این نیز به لطف خدا بر می‌گردد و بایستی در این زمینه توجه داشته‌باشید که کفاره‌ی افطار عمدی منحصر به پرداخت مالی نیست بلکه همان‌طور که می‌دانید یکی از کفارات افطار عمدی، گرفتن شصت روز روزه است. و در مورد کفاره‌ی شخصی که با عذر روزه نگرفته نیز باید بدانید که این کفاره، جبران آن خسارتی است که این شخص متحمل شده. یعنی هر چند از روی عذر روزه نگرفته و تکلیفی نداشته‌است ولی به هر حال سعادتی را از دست داده و خداوند نخواسته که این شخص در مقابل از دست دادن این سعادت چیزی به دست نیاورد به همین خاطر کفاره‌ی یک مدّ طعام را واجب نموده تا جبران شود.
9486
متن پرسش

با نام حضرت حق با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد موضوعی به شدت رنجم می دهد و آن شبهه شرک است، وقتی زیارت میروم و توسل پیدا می کنم در ته قلبم این است که مبادا شرک باشد و من مشمول آن آیات شدید قرآن شوم که می گویند کسانی که غیر خدا را می خوانید الی آخر... استاد از شما نمی خواهم پاسخ دهید که اینها شرک نیست همه را می دانم کتابهای مختلفی خوانده ام از مباحث فلسفی و عرفانی صادر اول و این مسایل تا حدی آگاهم، اشعار مولوی، سخنان محی الدین، پاسخهای کلامی متکلمین آیات قرآنی که بزرگان در این حوزه آورده اند را می دانم، با کتابهای شما در این حوزه مثل مبانی نظری و عملی حب اهل البیت (ع) آشنا هستم و عقلم هم کاملا تصدیق می کند ولی وقتی زیارت می خوانم و توسل پیدا می کنم و اهل البیت (ع) را صدا می زنم و از این قیبل ته قلبم می لرزد و می گوید نکند شرک باشد؟ نکند پاسخهایی که بزرگان داده اند جائیش اشتباه باشد و این تصورات ته قلب حس مناجات و توسل را از من می گیرد. مثلا در اوج گریه در زیارت عاشورا این وسوسه ها دیگر توان ادامه را از من می گیرد، ولی وقتی دعاهایی که مستقیما با خدا صحبت و مناجات می کند را می خوانم کاملا راحت هستم و حال و گریه دارم از طرفی با توجه به مباحث واسطه فیض نگرانم نکند این تشکیک ها ارتباط مستقیم من را با خدا بی ارزش کرده است و من نمی فهمم؟ خلاصه در یک دو گانگی نکند شرک باشد از یک طرف و نکند این شک مرا در پیش خدا ساقط کرده از طرف دیگر غمی سنگین را بر دلم مستولی کرده است و حال از شما استاد عزیز که می دانم نقش اهل البیت (ع) و حضور و وجود نوری آنان همه وجودتان را پر کرده است راه حل می خواهم و البته این زمان طولانی است سراغم آمده است درست از زمانی که با شبهات و هابیت آشنا شدم با کمال تشکر از استاد عزیز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه آماده‌اید تا یک قدم جلوتر بیایید و به اصطلاح به تلوین بعد از تمکین برسید. در تمکین انسان می‌رسد به این‌که فقط خدا در صحنه است، ولی در قدم بعدیِ توحید می‌یابید همه‌ی مخلوقات بالحق در صحنه‌اند و مظاهر کامل اسماء حسنای الهی یعنی اهل البیت«علیهم‌السلام» را از یک طرف بالحق می‌یابید و از طرف دیگر حق را در آن مظاهر جستجو میکنید و به توحید حقیقی که همان وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است می‌رسید. یعنی کثرت‌ها را نیز در حق و بالحق یافته‌اید. إن‌شاءاللّه سه جلسه‌‌ی بحثی که در اعتکاف ماه رجب امسال عرض شد، کمک می‌کند. موفق باشید

9489
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: میخواستم بدانم این همه نفرین در دعای علقمه (حدود یک صفحه را) در موقع خواندن به چه کسی است و چه کسی را باید در نظر بیاوریم اللهم من ارادنی فارده... اللهم اشغله بفقر لا تجبره و ببلا لاتستره... و ادخل علیه فی جمیع ذلک السقم ولا تشفه... و آیا می توان شیطان را در نظر بیاورد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان در مظاهرش شیطان است. بحث تقابل دو تمدن است، تمدن اُموی با همه‌ی لوازمش و تمدن توحیدی با همه‌ی لوازمش، از خدا می‌خواهید تمام ابعاد تمدن کفر و شرک را از حیات فعّال متوقف فرماید. موفق باشید
9494
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض پوزش از محضر استاد. در صفحه 222 جلد اول «فرزندم اینچنین باید بود» چاپ هشتم، جمله حضرت امیر (و استقبح من نفسک ما تستقبح من غیرک) نادرست ترجمه شده است. در صفحه 26 جلد دوم همین کتاب چاپ سوم نیز همین جمله نادرست ترجمه شده است. البته در صفحات دیگر این جمله کاملا صحیح ترجمه شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه‌ی مطابقی متن مورد نظر عبارت است از: «آن‌چه را از دیگران قبیح می‌شماری، از خودت نیز قبیح بشمار» یعنی همان‌طور که اگر کسی کاری را کرد و تو آن را قبیح دانستی، خودت نیز مرتکب آن عمل نشو و صدورش را از خودت نیز قبیح بدان. مفهوم این عبارت ایجاد ملازمه بین قبیح صادر از شخص و قبیح صادر از دیگران در نظر شخص مؤمن است و به همین خاطر هر چند معنای مطابقی‌اش آن بود که ذکر شد ولی معنای التزامی‌اش این خواهد بود که: «آن‌چه را برای خود بد می‌دانی برای دیگران هم بد بدان»‌ به هر حال دقتی که به خرج داده‌اید و تذکری که عنایت فرمودید جای تقدیر دارد. موفق باشید
9495
متن پرسش
سلام استاد: من یه سوالی دارم در ادامه ی سوالی که قبلا پرسیده ام. من در مواجه با سختی دیگران، به خصوص آن سختی که خود آنها در آن نقشی نداشته اند بسیار تحت تاثیر قرار می گیرم و نمی توانم خودم را کنترل کنم. حتی آن موقع شاید به فکر خدا هم نیفتم. مگر این عاطفه را خدا در وجود انسان قرار نداده است؟! من باید چه کار کنم؟ و یه سوال دیگه: حکمت این رنجها چیست؟ وقتی نه تنها انسان را به خدا نمی رساند بلکه آن قدر تحت سختی و فقر و اینها قرار می گیرد که دیگر مجالی برای رسیدن به خدا ندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم پروردگار عالم حکیم و عادل و رئوف است و هیچ‌چیز از قبضه‌ی قدرت او بیرون نمی‌رود حتی اگر ناظر صحنه‌ی کربلا هم بودیم که حجت خدا با همه‌ی یارانش شهید شدند، می‌دانیم خداوند از این طریق بنا دارد کار بزرگی را صورت دهد زیرا کارهای بزرگ با صحنه‌های بزرگ انجام می‌گیرد. همین امر را ما در صحنه‌ی غزه دنبال می‌کنیم که گویا خداوند روح مقاومت فوق‌العاده‌ای به مردم غزه داده که در مقابل این‌همه کشتار، خود را نمی‌بازند تا تاریخ حاکمیت استکبار را ورق بزند. موفق باشید
9497
متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 9480 درباره اسلام شناسی فرمودید کتب ادبیات عرب باید مطالعه شود من کسی را ندارم در این زمینه راهنماییم کند لطفا بفرمایید عنوان اولین کتابی که مربوط به ادبیات عرب است چیست؟ آیا جامع المقدمات است؟ بی شک به تنهایی توان تسلط پیدا کردن به این مباحث را ندارم استاد یا دوستی که مسلط باشد هم ندارم راهکار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین را دنبال بفرمایید سپس یا روش آموزش عربی که در کتاب‌های دبیرستانی تدوین شده است را، دنبال کنید و یا با مشورت با طلّابی که در این امر کار کرده‌اند مشکل را حل بفرمایید. موفق باشید
9456
متن پرسش
سلام علیکم: بعضا میگویند حضرت ابراهیم (ع) چه زیبا ادب فنا را رعایت فرموده آنجا که فرموده: «فاذا مرضت فهو یشفین» و مریضی را بخودش نسبت داده، ولی بنده میگویم آقام امام سجاد (ع) چه زیباتر فنایی داشته آنجا که همه چیز رو به خدا نسبت میده و در دعای چهارشنبه میفرماید «و امرضت و شفیت»: خودت مریض کردی و شفا دادی، نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید هر دو نگاه، توحیدی است یکی نظر به شافی‌بودن خدا دارد و می‌خواهد بگوید عنان امورات بشر در دست خدا است و دیگری نحوه‌ای دیگر از حضور خدا را می‌نگرد و توحید خود را در عمق بیشتری ظهور می‌دهد. موفق باشید
9443
متن پرسش
سلام: در صفحه ی 108 کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» از یک دانشمند سوئدی جملاتی را آورده اید. نام نویسنده و کتاب ایشان را لطفا بگویید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی قبل در مجله‌ی کیهان فرهنگی دیدم و متأسفانه یادداشت نکردم. شماره‌های اولیه‌ی کیهان فرهنگی را باید بررسی فرمایید. موفق باشید
9449
متن پرسش
سلام: بنده شنیده ام آیت الله بهجت (ره) در زمان حیاتشان یک بار گفته بودند از بانک های ما آتش میبارد و اگر این مسئله ربای بانک ها که به ظاهر اسم بانک داری اسلامی دارند حل شود مسئله خشک سالی و خیلی مسائل دیگر حل میشود. حال سوال بنده این است چرا برای حل این مسئله اقدامی اساسی نمیشود؟ وقتی این مسئله در قرآن صراحتا جنگ با خدا و رسول اعلام شده چرا آنقدر سرسری گرفته میشود؟ چرا تنها به شیطان بزرگ میپردازیم و از این شیاطین بزرگ داخلی راحت میگذریم؟ ایا سود 22 درصدی کمرشکن بانک ها مسئله کمی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه بگویم اگر فکری نکنیم مافیای بانک، انقلاب را می‌بلعد. آقای احمدی‌نژاد خواست سه کار بکند و سرنگون شد: یکی مسئله‌ی گمرکات و دیگری مسئله‌ی مالیات و سوم موضوع بانک‌ها بود که دیدید همان‌ها آنچنان نقطه‌ضعف‌های آقای احمدی‌نژاد را بزرگ کردند و نفس دولت‌اش را گرفتند که نتواند به هیچ‌یک از امور سه‌گانه دست بزند. موفق باشید
9437
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی ها در مورد کتاب سیاحت غرب اینگونه استدلال میکنند که: ایشان (آیت الله قوچانی) خود در مقدمه کتاب سیاحت غرب، تصریح کرده اند که این مضامین را با توجه به آیات و روایات، ترسیم و تجسم کرده اند؛ نه این که به آن عالم رفته و از آن جا خبر آورده باشند. یعنی ایشان مطالبی را که از آیات و روایات در مورد حیات پس از مرگ، استفاده کرده است، در قالب بیانی خاصی تبیین کرده است و مطالب آن عمدتا مستند به آیات و روایات است هر چند در ترسیم و تبیین آن هم در قالب بیانی همچون نمایشنامه و فیلمنامه، جزئیاتی را افزوده اند. نظر شما چیست؟ آیا آیت الله قوچانی مکاشفه را در مقدمه کتاب تکذیب کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک حضور است که برای ایشان پیش آمده که نمونه‌هایی از آن برایشان در سیاحت شرق هم هست. بنده یک جزوه‌ای در شرح کتاب سیاحت غرب دارم، شاید روشن کند که موضوع از چه قرار است. موفق باشید
9429
متن پرسش
به نام خدا. سلام. خدا قوت. چه کنیم تا نور شویم تا بتوانیم نور را ببینیم؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به حلال و حرام الهی با رویکرد متخلق‌شدن به اخلاق الهی، مقید باشید. کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی‌» إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. موفق باشید
9430
متن پرسش
جایگاه عقل و ایمان در شکل گیری عقاید بشری چیست؟ عده ای معتقدند عقل توان اثبات خدا و خیلی از اعتقادات دیگر من جمله جبر و اختیار را ندارد و بایستی به اینها ایمان آورد، آنها می گویند به عنوان مثال بر علیه تمام براهین اثبات خدا تاکنون نقضیات فراوان وارد شده است و عقل بشری کوچک تر از آن است که بتواند به چنین پیچیدگی هایی دست یابد، اسلام، دین تسلیم است و باید تسلیم شد و به آن فقط ایمان آورد. سوال بنده این است که اولا اصول عقاید را چگونه بایستی تحقیق کرد و بدان ذست یافت؟ با عقل یا ایمان؟ و اگر پاسخ ایمان است، این ایمان چیست؟ و به چه معناست؟ و یعنی آن مسلمان تازه به تکلیف رسیده، چه باید بکند برای تثبیت اصول عقایدش؟ و اینکه آیا مواردی در اسلام هستند که نتوان با عقل بدانها دست یافت و آنها را باید جز ایمانیات پنداشت؟ (همانطور که ابن سینا معاد جسمانی را اثبات نتوانست بکند و چون در شرع آمده تسلیم آن شد و آن را جزو ایمانیات دانست.) برای دریافت پاسخ تفصیلی اگر منابعی هم معرفی بفرمایید، ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع نگاه ریشه در کلام مسیحی دارد که معتقد به موضوعاتی هستند که عقلانی نیست. ولی در مورد اسلام درست عکس آن مطرح است، حتی رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» به حضرت علی«علیه‌السلام» تذکر می‌دهند: «یَا عَلِیُ‏ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَیْهِ بِالْعَقْلِ‏ تَسْبِقْهُم» اى على! وقتى مردم به انواع نیکى‏ها مى‏خواهند به خدا نزدیک شوند تو با عقل، به خدا نزدیک شو، که از آن‏ها سبقت خواهى گرفت‏. عقل، متوجه حقایقی که دین می‌گوید می‌شود و با تبعیت از دین در حالی که عقل قانع شده باشد، قلب به صحنه می‌اید و انسان به آنچه عقل پذیرفته، ایمان خواهد آورد. در مورد معاد جسمانی که فلسفه‌ی مشاء در آن زمان نتوانست آن را اثبات کند، فلسفه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا در زمان خودش آن را به صورتی عقلی و استدلالی ثابت کرد. قرآن در آیه‌ی 46 سوره‌ی حج موضوع عقل و قلب را کنار هم می‌آورد و می فرماید، «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ» به این معنا که انسان نباید باوری داشته باشد که عقل آن را نپذیرد وگرنه آن باور الهی نیست، بلکه خرافی است. آری بعد از آن‌که انسان از طریق عقل متوجه حقانیت شریعت شد و مبانی آن را عاقلانه دانست، در احکام می‌توان از دستورات شرع تبعیت کرد مثل آن‌که می‌پذیریم نماز صبح دو رکعت است. موفق باشید
9417
متن پرسش
سلام علیکم: 1) آیا به جز شما، اشخاص دیگری هم از عبارت «القواطعِ القسریه» ی ملاصدرا، تعبیر به مرگ از یاس کرده اند؟ اگر جزوه یا کتابی از صاحب فکران دیگر در این زمینه (مرگ از یاس) میشناسید لطفا معرفی کنید. 2) حدیث امام صادق علیه السلام که می فرماید کسانی که به حهت گناهنشان میمیرند بیشتر از کسانی هستند که از سر آمدن اجلشان میمیرند.... آیا به این معنی نیستش که گناهان باعث حوادثی میشود که باعث قطع عمر یا کوتاه شدن آن میگردد مثلا به دلیل یک گناه انسان تصادف میکند و میمیرد یا بیماری لا علاج میگیرد و میمیرد نه اینکه، به دلیل کامل شدن نفس در جنبه حیوانیش باشد. بنده نفهمیدم از کجای حدیث امام صادق علیه السلام چنین برداشتی (مرگ از یاس) را کردید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با دقت در دلایل مرگ از نظر ملاصدرا و با توجه به این‌که بعضی از نفس‌ها نه در حیوانیت کامل شده‌اند و نه در انسانیت و نه به جهت عوامل خارجی، بدن را ترک می‌کنند؛ به این نتیجه رسیدم و تعبیر به مرگ از یاس را برای چنین مرگی انتخاب کردم 2- روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» از جهتی با چنین مرگی تطبیق دارد زیرا حضرت موضوع را محدود به این نفرمودند که مرگ در اثر گناه صرفاً باید ریشه‌ی بیرونی داشته باشد. مضافاً این‌که برهان کمک می‌کند تا بفهمیم بالاخره نفس ناطقه بعضاً چون افق آینده را به جهت گناه‌آلودگی‌اش تاریک می‌بیند، امید ادامه‌ی تدبیر بدن را از دست بدهد. موفق باشید
9406
متن پرسش
سلام برشما: بنده دبیر ریاضی در مقاطع راهنمایی و دبیرستان هستم. برای اینکه بتوانم از این فرصت استفاده کرده و دانش آموزان را به سمت خداوند متعال و دین اسلام دعوت کنم راهنمایی میخواستم. اینکه هر جلسه یا هر چند جلسه یکبار چه موضوعاتی را با چه کیفیتی در کلاس عنوان کنم که بچه ها به این سمت به صورت اصولی بیان. تشکر بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود ابتدا کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» را مطالعه کنید تا خود به خود نکاتی که باید تذکر دهید برایتان پیش آید. موفق باشید
9411
متن پرسش
سلام علیکم. شما در پاسخ به این سوال که اگر مرگ غیر طبیعی بر اثر گناهان، به خاطر آینده نگری نفس است چرا که در همان دوران جوانی آینده ی خود را نمی بیند و از اصلاح خود ناامید نمی شود تا بمیرد؟! فرمودید: «نفس در ابتدای امر امید دارد استعدادهایش به فعلیت برسد و در به کارگیری بدن بی وقفه تلاش می کند و هیچ تصوری جز به فعلیت رساندن استعدادهایش در خود ندارد و ابداً به آینده ی دور خود توجه نمی کند، تا آن که با بدنی روبه رو می گردد که دیگر امکان به فعلیت درآوردن استعدادهایی که مد نظر نفس است در آن نیست و از اعمال فرمان به آن بدن جهت به فعلیت آوردن استعدادها مأیوس می گردد، در چنین حالتی است که آرام آرام یأسِ مورد بحث ظهور می کند و در نهایت منجر به انصراف نفس از بدن میگردد.» سوالم این است که اگر نفس در ابتدا به آینده دور خود توجه ندارد، چطور در دوره ی جنینی آینده نگری میکند و میداند در دنیا به چه بدنی نیاز دارد، لذا مژه و دست و ابرو ... همه را میسازد؟! آیا این تناقض با فرمایشات شما نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است نفس از بعضی جهات متوجه نیازهای خود باشد و اعضاء مناسب آن نیاز را در دوره‌ی جنینی بسازد، ولی این غیر از آن است که عدم کمال خود را احساس کند و از تغییر آن مأیوس شود. موفق باشید
9397
متن پرسش
با عرض سلام: یکی از دوستان بنده ایمیلی به بنده فرستاده است که با استناد به آن نتیجه میگیرد که مولوی دشمن اهلبیت است! ایشان از لحاظ علمی و مطالعه فکر نمیکنم در سطح بالایی باشد. بنده اینجا عین ایمیل ایشان را می آورم و خواهشمندم جواب آن را بدهید تا مطلب روشن شود و برای ایشان هم بفرستم: «مولوی (محمد بلخی) : ابن ملجم دست خدا بود که امام علی (ع) را کشت! (العیاذ بالله) مولوی در مثنوی در راستای جبر اندیشی عرفانی با یک دروغ پردازی از زبان امیر المؤمنین علی علیه السلام ابن ملجم را تبرئه کرده و به وی می گوید که من از تو هیچ بغضی در دلم ندارم. چرا که قاتل من تو نبودی. تو فقط آلت فعل خداوند بودی و قاتل واقعی من خداوند بود! من همی گویم برو جفّ القلم زان قلم بس سرنگون گردد علم هیچ بغضی نیست در جانم ز تو زان که این را من نمیدانم ز تو آلت حقی تو، فاعل دست حق کی زنم بر آلت حق طعن و دق! و بعد از زبان امیر المؤمنین علیه السلام به دروغ خطاب به ابن ملجم می گوید که بابت عملی که مرتکب شده ای نگران نباش، من در قیامت شفیع تو خواهم بود: لیک بیغـم تو، شفیع تو منـــم خـواجـه روحـم نـه ممــلـــوک تـــنم (مثنوی معنوی/ دفتر اول/ ص۱۹۰) بر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) لعنت»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه‌ی حضرت امام خمینی به احمد آقا آن است که: ‌ای احمد! اگر زبان این طبقه را نمی‌فهمی لا اقل انکارشان نکن. آیت‌الله تهرانی در کتاب «روح مجرد» یک بحث مفصلی در تشیّع مولوی و محیی الدین آورده‌اند و خودِ من از آیت‌الله جوادی شنیدم که مولوی در عقاید، شیعه است. مولوی در مورد علی‌ «علیه‌السلام» می‌گوید: «تو ترازوی احد خو بوده‌ای .... بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای» یعنی علی «علیه‌السلام» را ملاک حقانیت هرچیز می‌داند. از طرفی حتما می‌دانید که زبان عرفان، زبان اظهار تکوینیات نیز هست لذا عرفا حادثه‌ها را و به همان معنایی که خداوند اراده‌کرده‌است می‌نگرند. آیا می‌توان از نظر تکوین بگوییم خدا نمی‌خواسته حضرت امام حسین «علیه‌السلام» شهید شوند؟ یا این‌که از جهت تکوین همین را می‌خواسته که واقع شد و گرنه لازم می‌آید بگوییم قدرت یزید از قدرت خداوند بیشتر است. آری تشریعاً خداوند خواسته که همه حرمت حضرت امام حسین«علیه‌السلام» را به عنوان امام زمان در آن تاریخ نگه دارند. اشعاری هم که مولوی در این‌جا آورده نظر به نگاه تکوینی علی‌ «علیه‌السلام» دارد که چگونه حضرت با آن شعور تکوینی خود متوجه‌ی اراده‌ی حضرت حق در این حادثه است و نسبت به آن‌که ابن ملجم در نظام تکوین کاری انجام نداده مگر آن‌چه را خدا اراده کرده و معلوم است اولیاء الهی هر آن‌چه خدا اراده کند می‌پسندند و بدان راضی‌اند. به همین جهت می‌گوید: «آلت حقی تو، فاعل دست حق». اتفاقا مولوی از این جهت دارد ما را متوجه نگاهِ بصیر علی «علیه‌السلام» می‌کند و در همین رابطه در جایی دیگر خطاب به علی «علیه‌السلام» می‌گوید: «ای علی که جمله عقل و دیده‌ای .... شمه ای بنما از آن‌چه دیده‌ای» می‌گوید ای علی تو تنها عاقل نیستی، خودِ عقلی و خودِ بصیرت هستی و از آن حضرت تقاضا می‌کند شمه‌ای از آن بصیرت را به ما بده. موفق باشید
9403
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات مدام وقتی به دوستان و هم کیشان طلبه خود که با شما و مباحث شما ارتباط دارند پیشنهاد می کنم که با هم یک سیر مطالعاتی بر روی مباحث غرب شناسی و انقلاب اسلامی و ... شما و دیگر اساتید داشته باشیم با این باسخ مواجه می شوم که: جناب استاد فرموده اند فعلا به همان طلبگی و درس و بحث خود بیردازید و نیازی نیست وقت خود را بر روی این مباحث بگذارید و نهایتا همان کتاب سلوک ذیل شخصیت امام را مطالعه کنید. سوالی برای بنده وجود دارد که عرض می کنم. ۱- در روایت وارد شده است که «من سار علی غیر بصیره لایزداد سرعه سیره الا بعدا». لذا طلبگی ما هم از این قاعده مستثنی نیست. ۲- کیست که نداند ما عنوان طلبه عصر انقلاب را یدک می کشیم پس زمانی می توانیم ادعا کنیم نسبت به حرکت طلبگی خود بصیرت داریم که شناخت دقیق و صحیحی از ماهیت انقلاب و جایگاه واقعی او داشته باشیم. رسالت تاریخی او را درک کرده و سیر طلبگی خود را در آن راستا برنامه ریزی کنیم. ۳- در محضر خود شما یاد گرفته ایم که رسالت تاریخی انقلاب اسلامی تکفل عبور ما از ظلمات مدرنیته و توهمی است که همگان را در آن گرفتار نموده است به سمت و سوی آن بهشت مهدوی انشا الله. نتیجه این سه مقدمه این می شود که طلبه عصر انقلاب برای اینکه بتواند شناخت صحیحی از وظیفه خود داشته باشد و به مدد این بینش جایگاه واقعی خود را درک نموده و مطابق آن بینش برای خودش برنامه ریزی نماید بایستی: غرب شناس دقیق و عمیقی باشد. انقلاب اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره) را به خوبی درک کرده و بداند به عنوان طلبه می خواهد مردم را به کجا دعوت کند. (البته اینها حداقل موارد ضروری است که طلبه باید بداند) با این توصیفات آیا می توان فقط به درس و بحث طلبگی مشغول شد؟ آیا عنایت دارید که کوتاهی در هر کدام از موارد فوق می تواند در کلیت طلبگی ما تاثیر گذار بوده، جهت گیری نادرستی را نصیب ما نماید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم با این منطق خوب و این روح مسئولیت‌پذیری آن. عرض بنده آن است که طلاب عزیز به بهانه‌ی غرب‌شناسی و سایر حواشی از طلبگی کم نگذارند به طوری‌که دروس پایه‌ی طلبگی ملکه‌شان نشود، وگرنه همین‌طور که می‌فرمایید رسالت تاریخی ما در عبور از ظلمات مدرنیته از یک طرف و رجوع به ملکوت حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از طرف دیگر است و این در ابتدای امر با مطالعه و تعمق در متون مربوطه به این دو موضوع ممکن میگردد. موفق باشید
9404
متن پرسش
با سلام: استاد نظرتونو در مورد این قسمت از سخنرانی آقای خاتمی در مورد رابطه ی آزادی و دین بفرمایید: «و من به برادران و خواهران به صراحت اعتقاد خودم را بگویم، که سرنوشت وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا در گروی این است که جوری ما دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد، (تشویق حضار). شما به تاریخ بشر مراجعه بکنید، ببینید هر چه که با آزادی مقابل شده است لطمه دیده است، حتی فضیلت های انسانی. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است دین لطمه خورده است (تشویق حضار). عدالت اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است عدالت لطمه خورده است ساختن و توسعه اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است سازندگی لطمه خورده است. دو نمونه ی بزرگ آن را برای شما که اغلب شما اهل مطالعه هستید عرض میکنم یکی تجربه قرون وسطی که دین و آزادی در مقابل هم قرار گرفتند دین شکست خورد (تشویق حضار) و یکی در دنیای امروز در دنیای کمونیزم که عدالت اقتصادی در مقابل آزادی قرار گرفت و عدالت شکست خورد.» استاد بفرمایید اون دینی که بخواهد با آزادی سازگار باشه چجور دینی است؟ آیا دین به عنوان حکم خدا باید با ما هماهنگ باشه یا ما باید خودمونو با احکام خدا هماهنگ کنیم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی است که دین نباید جلو آزادی بشر را بگیرد و اساساً انبیاء آمدند تا بشر را از خرافات و انحرافات آزاد کند. مشکل آن است که اگر لیبرال‌دموکراسی به اسم آزادی خواست انواع بی‌بند و باری‌ها را در جامعه به بشر تحمیل کند، آیا باید به آن اجازه داد؟ آیا اگر شخصی به اسم آزادی صدای موسیقی ماشین خود را در حدّی بلند کرد که امکان زندگی برای بقیه سخت شد و خواستیم مانع آن شویم، به اسم دین جلوی آزادی او را گرفته‌ایم؟ آیا خانمی که به زشت‌ترین شکل بی‌بند و باری در جامعه ظاهر می‌شود مثل همان کسی نیست که صدای موسیقی خود را بلند کرده و محیط را با حضورِ بی‌بند و بار خود از حالت تعادل خارج کرده؟ خارج از چنین فضایی وظیفه‌ی همه‌ی ما است که پاسدار آزادی باشیم و به اسم تحجرهای دینی نگذاریم آزادی که هدیه‌ی خدا است به بشریت، نادیده گرفته شود و ما تنها با مقدس‌دانستن آزادی است که می‌توانیم تمدن اسلامی را شکل دهیم و در آن تمدن همه‌ی افکار و اقشار احساس خودی نسبت به انقلاب اسلامی داشته باشند. آیا آن‌کسی که نمی‌خواهد مثل یک مسلمان مقیّد حجاب خود را رعایت کند ولی هنجارشکنی و بی‌بند و باری نیز پیشه نمی‌کند، جایی در تمدن اسلامی دارد؟ و او نیز نباید احساس کند که عضو جامعه‌ی اسلامی است وجامعه‌ی اسلامی او را متعلق به خود می‌داند؟ موفق باشید
9389
متن پرسش
سلام علیکم: شما در آثارتان وقتی که نحوه سلوک در عصر حاضر را تبیین می کنید به عنوان مصداق کامل به دفاع مقدس و شهدا توجه می کنید. ولی من هنوز متوجه نشدم که در زمان حاضر و الآن وظیفه ما چیست که به اون سلوک شهدا برسیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را بحمداللّه در جلسه‌ی پنجم جزوات «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» تا حدّی شرح داده‌ام مبنی بر این‌که اگر امروز با نظر به حقیقت انقلاب اسلامی و نظر به نور اشراقی آن از مقام معظم رهبری و نگاه او استفاده کنیم، حجاب‌هایی که بین ما و حضرت حق هست برطرف می‌شود زیرا صورت مشیت اراده‌ی الهی جهت هدایت بشر در این زمان در راستای شریعت اسلام، بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اشراق شد و آن روحی گشت در کالبد انقلاب اسلامی، مثل حضور نفس در بدن، و لذا در صورت اتحادی خاص با انقلاب اسلامی از طریق سلوک ذیل شخصیت امام خمینی، می‌توانیم با خداوند به صورتی حضوری مرتبط شویم و راه رجوع به خدا را در مقابل خود بگشاییم. این است آن سلوک إلی اللّه که امروز خداوند در مقابل شما گشوده است. تا ما با مشیت الهی در این دوران مرتبط نگردیم نمی‌توانیم از انس با خدا به معنای واقعی آن سخن بگوییم. راه‌های رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است ولی همه‌ی این راه‌ها امروز از مسیر انقلاب اسلامی می‌گذرد که می‌خواهد دوران نسیان بشر از خدا را پشت سر گذارد. از این جهت تأکید می‌شود امروز رجوعِ به حق با انقلاب اسلامی ممکن است. وقتی انقلاب اسلامی را آینه‌ی گفتگوی خدا با بشرِ امروز دیدید - مشروط بر این‌که انقلاب را در نظام اجرایی محصور ندانید- به مشیت و اراده‌ای نظر کرده‌اید که در کالبد انقلاب اسلامی ظهور کرده و در معادلات جهانی در حال تعیّن بخشیدن خویش است، مثل نفخه‌ی روح در جسم و تعیّن آن روح در حرکات و سکنات انسان که در عین ظهوری محدود در حرکات بدن، نامحدودبودن خود را حفظ می‌کند و در عضوی محصور نمی‌شود، انقلاب اسلامی نیز در دولتی محصور نمی‌گردد بلکه زاینده‌ی همه‌ی آن‌ چیزی خواهد بود که بشر امروز به آن نیاز دارد. موفق باشید
9390
متن پرسش
با سلام: چرا میگوییم صفات رذیله نظیر غرور، بخل، خصوصا دروغ نمی تواند در خدا راه داشته باشد؟ در جایی خواندم که به این علت این صفات در خداوند راه ندارد که این صفات ناشی از نیاز است و این با واجب الوجود بودن خدا متعارض است. اما مثلا در بسیاری از انسان ها دروغ گفتن ناشی از نیاز نیست و به صورت صفت اخلاقی آنها بروز میکند. خواهشمندم با کلمات ساده پاسخ دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر کسی از همه‌ی جهات کامل باشد معنا نمی‌دهد که بخواهد با دروغ‌گفتن نقص خود را پنهان نماید و یا کمال غیر واقعی را به خود نسبت دهد. موفق باشید
9378
متن پرسش
سلام علیکم: در مفاتیح در قسمت اعمال شب قدر هیچ تاکیدی نمی بینم که احیا در مسجد باشد و در جمع مومنین و اعمال آن بخصوص مراسم قرآن به سر در جمع انجام شود لذا بنده در منزل با تمرکز اکثر اعمال را تنهایی انجام می دهم و از سخنرانی و مراسم قرآن به سر امثال حاج شیخ حسین انصاریان در تلویزیون به لطف خدا استفاده می کنم با این وجود نگران این هستم که از نظر لطفی که خداوند به جماعت دارد محروم شوم حضرت عالی چه توصیه ای می فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال کار شما نسبت به اینکه روح‌تان پذیرای چنین حضوری هست کار خوبی است و إن‌شاءاللّه نتیجه‌ی کامل را می‌گیرید ولی عنایت داشته باشید که حضرت صادق«علیه‌السلام» با این‌که در یکی از سال‌ها در شب قدر بیمار بودند دستور دادند بسترشان را ببرند در مسجد تا از حضور در بین مؤمنین بیشتر استفاده ببرند. موفق باشید
9382
متن پرسش
سلام: با امید به قبولی طاعات شما توفیق عبادت مثلا اینکه یکی موفق به خواندن نمازهای واجب اول وقت با طمانینه و نمازهای مستحبی خصوصا نماز شب بشه. توفیق یعنی یجور اذن از طرف خدا بگیریم که ربط به اعمال ما هم داره در حقیقت به خواست و اراده ما تعلق میگیره خوب حالا یه سوال؟ چجوری یه منافق یا یک بی بصیرت، یک جاهل، یکی مثل ابن ملجم ملعون این قد نماز میخونه تا پیشونیش... مگه نماز خوندن و حال عبادت داشتن اذن خداوند نمیخواهد؟ چجوری این تناقض حل میشه؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی لغات را نفهمیدم. آن نمازخواندنی توفیق الهی است که یا با حضور قلب باشد و یا مقدمه‌ی حضور قلب قرار گیرد وگرنه شیطان که رئیس ابن‌ملجم است، 6000 سال عبادت کرد. موفق باشید
9386
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و ارادت: در صوت جلسه اول معرفت نفس شما فرمودید طبق آیه 42 سوره ی زمر خداوند در خواب نفس ما را میگیرد و تا خودمان اراده میکنیم بخوابیم نمی توانیم بخوابیم. پس چرا داروهای بیهوشی باعث میشود توجه نفس از بدن قطع شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: داروهای بیهوشی موجب می‌شود که عرصه‌ی حضور نفس در بدن تنگ شود و نفس را بدون اختیارش از بدن بیرون می‌کنند. در کتاب «خویشتن پنهان» این موضوع بحث شده است. موفق باشید
9350
متن پرسش
سلام علیکم: در روایت داریم که اگر کاری بدون بسم الله شروع شود ابتر است اگر کسی جهت باطنی قلبش رضایت خداوند باشد. هرچند بسم الله نگوید عملش از ابتر بودن خارج است؟ 2. فرموده اند دعای بدون صلوات بالا نمی رود اگر کسی جهت قلبش به سوی محمد و آل محمد باشد هرچند صلوات را به زیان نیاورد دعایش بالا می رود؟ از حضرتعالی التماس دعا داریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسم اللّه‌الرحمن الرّحیم نظر به اسم اللّه است که منشأ همه‌ی کمالات می‌باشد و با شروع هر کار به نور اسم اللّه نظر به ظهور نور حضرت اللّه در امور خود داریم و لذا کارمان ابتر نخواهد بود و این تنافی با نظر به رضایت حضرت حق ندارد. 2- در صلوات نظر به کامل‌ترین انسان‌ها می‌کنید که بهترین رابطه را با خدا دارند و در زیر سایه‌ی رابطه‌ی کامل‌ترین انسان‌ها، با دعا، رابطه‌ی خود را با خدا برقرار می‌نمایید و معلوم است که این دعا بالا می‌رود. موفق باشید
9355
متن پرسش
سلام: استاد برای غرب شناسی چه کتاب هایی را به جز کتب خود معرفی می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های مرحوم شهید آوینی و مددپور، نکات خوبی دارد و از کتاب‌های جناب آقای دکتر داوری نیز غافل نشوید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!