بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23916
متن پرسش
سلام: بسم الله الرحمن الرحیم اول: هرچیزی که غیر او جل علا باشد حادث و مخلوق اوست. دوم: اسماء و صفات او غیر او هستند. (توحید صدوق باب نامهای خداوند و فرق آنها با نامهای مخلوقین حدیث شماره ۶) سوم: او نامها را آفرید و خلق نمود تا وسیله ای باشند بین او و مخلوقانش. (قران کریم سوره ی مائده آیه ی ۳۵  توحید صدوق باب نامهای خداوند و فرق آنها با نامهای مخلوقین حدیث شماره ۷) چهارم: ائمه معصومین او را به نامهایش قسم داده اند و از او بواسطه ی نامهایش حاجت طلبیده اند. (در دعاهای روزانه بعد از نماز می خوانیم «اسئلک باسمک العظیم الاعظم ....» امام علی (ع) در دعای کمیل می فرماید: ۱. «و باسمائک اللذی ملئت ارکان کل شیئ» ۲. «اسئلک بحقک و قدسک و اعظم صفاتک و اسمائک ان تعجل اوقاتی من اللیل و....» پنجم: امیرالمومنین در خطبه ی اول نهج می فرمایند: «اول الدین معرفته و... و کمال الاخلاص نفی الصفات عنه کمال اخلاص» این است که صفات او را از او نفی کنیم یعنی او منزه از این صفات است. حال سوال این است که اگر اسماء او غیر اویند و اگر مخلوق اویند و اگر آنها را آفرید تا واسطه باشند بین او و مخلوقاتش و اگر در لسان ائمه می بینیم از او بواسطه ی اسمائش حاجت طلبیده اند و اگر کمال اخلاص این است که او را از صفات منزه دانسته و صفات را از او نفی کنیم پس این اسمها چه هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از آیه‌ی ۳۵ سوره‌ی مائده چیزی در رابطه با اسماء الهی نیافتم. ۲. اسماء الهی در تعبیرات مختلف به صورت‌های متفاوت مطرح شده. باید از فضای آیه و روایت متوجه شد که به چه معنایی اشاره شده است. آری! همان‌ طوری که شارحین نهج‌البلاغه در آن فرازِ خطبه‌ی اول فرمودند، صفاتی که عارضِ ذات حق باشد را، باید از حضرت حق نفی کرد و گرفتار نگاه معتزلیان نبود که ذات را غیرِ صفات می‌دانند. ولی صفاتی که عین ذات حضرت حق هستند را نباید از حضرت حق نفی نمود. مثل آن‌که گفته می‌شود «هو السمیع»؛ در این‌جا نظر به ذات حضرت حق است به اعتبارِ ظهور حضرت حق به جلوه‌ی سمیع‌بودن. این صفات، مخلوقِ حق نیستند، بلکه همان حق است با آن جلوه‌ی خاص. موفق باشید     

23905
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد گرانقدر: بنده دچار ترس احتماعی هستم و در تعاملات دچار استرس و اضطراب می شوم البته بیشتر هنگام صحبت کردن و ارایه دادن مطلبی در جمع اینطور است. در بحث و مرافعات هم کناره گیری می کنم و ضعیف عمل می کنم. با توجه به اینکه دانشجو هستم و با این مسایل بیشتر درگیر هستم خیلی اذیتم میکنه. خواستم بدونم ریشه این مسئله در کجاست و برای رفع آن چه باید کرد و چه مسیری را به بنده پیشنهاد می کنید. (اگر کتاب یا موضوعی را مناسب می دانید لطفا راهنمایی کنید). با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در هر موضوعی، حق را شناختید مطابق حقی که می‌شناسید وارد می‌شوید. سعی کنید با مطالعه‌ی تفسیر قرآن – اگر می‌توانید تفسیر المیزان، وگرنه تفسیر نمونه- با حق از طریق قرآن آشنا شوید. موفق باشید

23882
متن پرسش
با سلام به خدمت استاد عزیز: بنده مصاحبات و مقالات استاد را مطالعه کردم و یکی از مبانی و روش استاد ارتباط متون و علوم است حال در اصول فقه مرحوم مظفر بحث وجود رابط و استقلال مطرح شده است و بعد از آن ارتباط کلمه و کلام که منجر به تعریف اسم و فعل و حرف از دیدگاه امیرالمومنین شده است یعنی بعد از مطرح کردن بحث فلسفی (حقیقت و وجود خارجی) به وجود لفظی و اعتبارات برداخته است حال سوال این است که آیا این ارتباط دهی صحیح و مطلوب است یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است که از نظر ظاهر رابطه‌ای بین زبان و معانی، اعتباری است و انسان برای معانی، الفاظی را اعتبار می‌کند. ولی در مباحث فلسفه‌ی زبان، بحث می‌شود که واژه‌ها، صورت‌های حقیقیِ معانی هستند و حقیقت زبان ریشه در روحی دارد که آن زبان را به ظهور آورده است. در نتیجه در رابطه بین زبان و معانی، چنین خواهد بود که رابطه حقیقی است. مثل رابطه‌ی الفاظِ قرآن با حقیقتی که به صورت الفاظ درآمده است، مگر در زبان روزمرّه که هیچ اصالتی در آن نیست. موفق باشید

23881
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: سوال اول: منظور عبارت القلوب التی فی الصدور (حج/46) چیست؟ یعنی قلب هایی که در صدرها است یا به عبارتی قلب در صدر یا قلب درون صدر یعنی چه؟ آیا جایگاه قلب را بیان میکند که از همه ابعاد نفس بالاتر است. یا اگر صدر را همان نفس بدانیم می شود قلب در نفس و شاید منظور این باشد قلبی که می فهمد و ادراکات اصلی را دارد در بعد اصلی انسان (نفس) است و نه در جسم. در غیر اینصورت منظور چیست؟ سوال دوم: کار عقل و قلب برای استدلال، درک و فهمیدن است و اما وظیفه تصمیم و عزم به انجام یا عدم انجام کاری به عهده کیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان‌طور که در آیه‌ی مذکور متوجه شده‌اید می‌فرماید: چشمِ آن‌ها کور نیست، بلکه قلب آن‌ها که در سینه‌های‌شان است کور است. و مسلّم، کوربودنِ قلب، بُعدِ عدمِ بصیرت و مربوط به بُعد مجرد انسان است و چیزی که مجرد است در ظرف مادی قرار ندارد و ظرف آن نیز مجرد خواهد بود. به نظر بنده این‌که می‌فرمایید یعنی قلبی که مربوط به نفس ناطقه است، کور است؛ حرف درستی است ۲. نفس ناطقه، قدرت عزم و عدم عزم را دارا می‌باشد. موفق باشید

23877
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ۱. اینکه در برخی روایات گفته می شود که جسم امامان تنها سه روز در قبرشان باقی می ماند و بعد به عالم بالاتر می رود تا چه حد صحت دارد؟ ۲. جسم خاکی حضرت عیسی الان کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جسم مبارک امامان همیشه در مضجع و حرم مبارک‌شان موجود است و روح آن‌ها در عوالمِ مختلف وجود دارد و چون نظر به جسم خود دارند با زیارتگاهِ حرم آن‌ها روح آ‌نان ما را مدد می‌کند. 2- با توجه به این‌که قرآن می‌فرماید حضرت عیسی «علیه‌السلام» را خداوند به آسمان برده، همین‌که جسم از مرتبه‌ی عالَم ماده بالاتر برود، به حالت مجرد در می‌اید و دیگر لازم نیست در جای خاصی باشد. این مطلب را می‌توانید در مباحث «برهان صدیقین» که بر روی سایت هست، دنبال کنید. موفق باشید

23872
متن پرسش
سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز: هدفگذاری در نگاه دینی چگونه است؟ عبودیت که به نوعی تکلیف گرایی را همراه دارد با هدفگذاری که به نوعی انتخاب راه و مسیر زندگی بر مبنای علایق و سلایق است (هدف گذاری که در عرف معنا میشود) آیا اساسا قابل جمع است؟ آیا این نوع هدف گذاری تلاش در حاکمیت امیال است؟ با نگاه به چه افقی بایستی هدف گذاری کرد؟ لازم به ذکر است که عمده ی منظور بنده از هدف، هدف شغلی و تحصیلی، شخصی و حتی سازمانی است. در دو حوزه ای اول با توجه به سرگردانی نسل جوان و نوجوان امروز، از جنابعالی درخواست دارم پاسخ مبسوطی در این مورد ارائه دهید و یا منبعی برای مطالعه پیشنهاد دهید. با آرزوی سلامتی و طول عمر برای جنابعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن انسان‌ها را دعوت به عبادت می‌کند و می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/۲۱ و ۲۲) اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنيد؛ آن کس که شما، و کسانى را که پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزکار شويد.

ملاحظه می‌کنید که این انسان است که باید عبودیت الهی را انتخاب کند و عمق ببخشد. فکر می‌کنم در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که بر روی سایت هست، جواب قسمت دوم سؤال‌تان را بیابید. موفق باشید

23871
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت. یک بار این سوال رو کردم ولی جوابی نیومد برام لذا باز می پرسم. من یک پسر کنکوری ام گاها از صحبتهای آیت الله جوادی آملی مثل دروس اخلاق و تفسیر ایشون استفاده می کنم و دانلود می کنم .......کدوم کتاب آیت الله جوادی رو پیشنهاد میکنین؟ .......
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌هایی مثل «کرامت انسان» و «اسرار عبادات» مطالب خوبی دارد ولی اصل مطالب ایشان را باید در تفسیر قرآن ایشان دنبال کنید. موفق باشید

23853
متن پرسش
سلام: آيا شما فكر نمي كنيد مطالب زهد گرايانه كه در كتاب فرزندم اينچنين بايد بود آورده ايد باعث دلزدگي دين يا برعكس باعث دست كشيدن از كار و تلاش در جامعه و اكتفا به حداقل ها گردد. مثال : آوردن شعر مولوي در باره خراب كردن خانه تن جهت رسيدن به گنج يا مثال خانه پيامبر در مدينه در حالي كه مي دانيم بسياري از امامان از نظر زندگي دنيايي داراي اموال و ثروت بوده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آموزه‌های دینی به ما متذکر می‌شوند «کُن لدنیاک کانّک تعیش ابداً، و کن لآخرتک کأنّک تموت غداً» باید طوری زندگی کرد که گویا تا ابد زنده‌ایم، و نیز باید طوری به فکر آخرت بود که گویا فردا از این دنیا می‌روی. به هر طرف بیفتیم، در افراط و تفریط قرار گرفته‌ایم. موفق باشید  

23850
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنی دامت برکاته «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» در آیه مذکور کدام علم است که با آن می توان جحیم را دید؟ داریم که: ظاهر قرآن حکم و باطن آن علم است این علم رو چطور میشه بهش رسید؟ در کتاب رساله الولایه علامه طباطبایی رحمه الله علیه داریم: فالباطن أیضاً مشهود عند شهود الظاهر بالفعل! چطور می توان این باطن رو دید؟ آیا با چشم سر میشه باطن اشیاء رو دید یا این دیدن چیزی شبیه دیدن در قوه خیال هستش؟ در آیه فوق الذکر چطور؟ ممنونم بابت وقتی که میذارید برای پاسخگویی به سوالات، اجر شما با صاحب الزمان (عج)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قرآن می‌فرماید در «علم‌الیقین» است که انسان متوجه‌ی جهنم و وَجهِ مادون هرچیز می‌شود و این علم با رعایت دستورات شرعی به قلب می‌رسد و در آن حال، جانِ انسان با حقایق روبه‌رو می‌شود، نه چشمِ سر او. موفق باشید

23849
متن پرسش
با سلام و عرض تبریک اعیاد شعبانیه. ۱. لطفا بفرمایید در آیه سی هفت سوره آل عمران که حضرت زکریا علیه السلام با ضمیر هذا و اشاره به شیء از حضرت مریم علیها السلام با ضمیر هو و اشاره به شخص پاسخ دادند منظور ایشان چه بوده است؟ ممنونم ۲. لطفا در مورد اینکه این عالم نازله عوالم بالاتر خود است توضیحی بفرمایید. ۳. نظر شریفتان در مورد صحبتهای آقای مهدی نصیری چیست؟ ممنونم التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «هذا» اشاره به آن رزق غیبی دارد و چون برای آن ارزش حیاتی قائل بودند با ضمیر «هو» به آن اشاره کردند. ۲. در این مورد خوب است به کتاب «برهان صدیقین» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. ۳. نمی‌دانم کدام یک از صحبت‌های ایشان را می‌فرمایید. در مورد مخالفت ایشان با فلسفه، بنده با ایشان همراهی ندارم. موفق باشید

23838
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد طاهرزاده: بنده دانشجوی ارشد برق هستم. کوتاه سخن آنکه حقیر بسیار زیاد و با اشتیاق فراوان احوال عرفا را بصورت پراکنده چه در اینترنت و چه در کتب خوانده ام. و کتبی نظیر روح مجرد، در محضر لاهوتیان، سوخته، عطش، کیمیای محبت و... را مطالعه کردم و بحمدالله حظ وافر برده ام. حس می کنم خیلی چیزهایی که لازم بوده بدانم را دریافت کرده ام و حال وقت عمل است! چیزی که بسیار مرا بخود مشغول کرده آن است که ذهنم پراکنده است و دوست دارم کتبی سلسله‌وار مطالعه کنم تا در یک کلام سالک واقعی باشم. پیشنهاد شما سرور عزیز چیست؟ در میان انبوهی از کتب و آثار بزرگان کدام را مناسب می دانید؟ و با چه برنامه ای؟ ضمن اینکه دوست دارم در کنار اینها تفسیر قرآن هم بخوانم. مناسب ترین تفسیر را هم معرفی کنید. ممنون از راهنمایی‌تان. اجرکم عندالله تعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست بر اساس مواجهه با امثال جنابعالی تنظیم شده است، به‌خصوص با مباحثِ «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» نظمِ فکری خاصی جهت فهم اشارات عرفا می‌یابید و إن‌شاءاللّه با قرآن مأنوس می‌شوید. در مورد سیر قرآنی، همان نحوه‌ای که بر روی سایت هست فکر می‌کنم مفید باشد. موفق باشید

23837
متن پرسش
سلام: در سیر مطالعاتی که در سایت قرار داده اید گفتید هفته ای یک جلسه تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه داشته باشید. اما در مورد مباحث دیگر مانند اصول عقاید، اخلاق، غرب شناسی و ...حرفی نزدید. مباحث دیگر را چگونه در هفته بگنجانیم؟ مثلا هر هفته یک جلسه اصول عقاید را کار کنیم وقتی تمام شد سراغ مبحث بعدی برویم؟ پیشنهاد شما چیه؟ متشکرم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با فرض آن‌که «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اید، اگر سراغ قرآن و نهج‌البلاغه بروید إن‌شاءاللّه به مرور در عقاید و اخلاق و حتی «غرب‌شناسی» به نکات خوبی می‌رسید. موفق باشید

23825
متن پرسش
سلام: استاد یک شبهه ای برام ایجاد شده که ذهنم رو خیلی بد و آزار دهنده مشغول کرده. اینکه از کجا معلوم که دین اسلام نسبت به بقیه ادیانی که الان وجود داره حقانیت داره و کامل تره؟ مثلا از کجا معلوم که بودا آیین درست تری نباشه؟ مگر معجزه ی پیامبر نباید برای همین اثبات حقانیت دین اسلام و اثبات اینکه واقعا این دین و خود پیامبر فرستاده از جانب خدا هستند باشه. ولی چرا قرآن الان برای ما (یا حداقل برای من) حکم یک معحزه را نداره؟ چرا وقتی قرآن می خونم حق بودن دین اسلام برام ثابت نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به اندازه‌ی کافی بر روی فهم قرآن و تدبّر در آن وقت بگذارید همین امروز هم متوجه‌ی معجزه بودن آن می‌شوید. در این مورد خوب است به جواب سوال‌های ۱۰۷۶۴ و ۱۰۹۶۴ و ۲۰۵۲۹ رجوع فرمایید. موفق باشید

23821
متن پرسش
استاد عزیز سلام: سوالی در مورد آیه مبارکه «مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ» داشتم. چرا نام حضرت جبرائیل و میکائیل که از ملائکه هستند جدا برده شده و چرا از دو ملک مقرب دیگر یعنی حضرت عزرائیل و اسرافیل یاد نشده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور در رابطه با عقائد انحرافی یهود می‌باشد که جناب حضرت جبرائیل و حضرت میکائیل را دشمن می‌داشتند لذا آیه‌ی مذکور می‌فرماید کسانی که دشمنی خدا و ملائکه و رسولان خدا که در این‌جا منظور حضرت جبرائیل و میکائیل است را پیشه کنند بدانند که کافر بوده و دشمن خدا می‌باشند. موفق باشید

23815
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار و بی نظیر: آیا لزوما برای حفظ قرآن باید یه کم صرف و نحو بلد باشیم؟ در کل نظرتان راجع به کسی که می خواهد وارد عرفان بشود و علم صرف و نحو و عربی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که زبانِ قرآن عربی است، به نظر بنده خوب است کمی صرف و نحو بدانیم حتی جهت فهمِ بهتر آموزه‌های عرفانی. موفق باشید

23790
متن پرسش
با سلام و احترام: می بخشید استاد این سؤال شاید برای شما خیلی پیش ما افتاده باشه، اما من کس دیگه ای نبود که بپرسم و مزاحم شما نشوم. من به عشق امام زمان (عج) وارد حوزه شدم و برای اینکه خدمت کنم به اهل بیت (ع) و اسلام. اما بعد از ۱۳ سال که دارم حوزه درس میخونم اما هر بار میام پژوهشی قرآنی انجام بدم با مشکل روبرو میشم و نمیتونم کار خوبی به ثمر برسونم با اینکه در کمک به دیگران در پژوهشاشون واردم و راحت ایرادات کارشونو میگم. خسته شدم. عیب کارم کجاس؟ مشکل چیه؟ چرا هیچ کار نمیتونم انجام بدم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حوزه بستری است تا خودتان به کمک تفاسیر قرآن با قرآن آشنا شوید و جایگاه روایات را درک کنید. در این صورت است که می‌توانید درست به قرآن رجوع فرمایید. بالاخره دروس حوزه زمینه است برای درست ورود پیدا کردن به قرآن و روایت همان طور که امثال علامه طباطبایی ها این‌طور عمل کردند. بالاخره روش علمای ما در درس خارج طوری انسان را می‌پرورانند که در سایر موضوعات یعنی موضوعات غیر فقهی نیز ورود و خروج فقیهانه داشته‌باشند. موفق باشید

23775
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در خصوص سوال ۲۳۷۴۶ و در تایید فرمایشات جنابعالی باید گفت چرا ما نباید برنامه هایی بسازیم که هم شاد باشد و هم بصیرت بیفزاید؟ آیا به عنوان مثال کتاب هایی که مسابقه برنده باش توصیه به خواندن می کند بصیرت افزاست؟ آیا نمی توان سوالاتی در مسابقه مذکور و سایر مسابقات تلوزیونی و رادیویی طرح کرد که افق جدیدی پیش چشم مردم باز کند و معارف والای اسلامی را اشاعه نماید؟ به آیه ۴۳ سوره مبارکه نجم دقت کنید می گوید خداست که می خنداند و می گریاند «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَىٰ» شادی در بندگی خداست نه در ابتذال. به قول آن عارف باالله که می گوید خدایا اگر یکبار بگویی بنده من تا عرش می رود خنده من. اسلام با شادی و خنده مخالف نیست. آن بنده والا مقام خداوند حضرت محمدبن عبداله (روحی له الفدا) خنده رو بود و شوخ طبع. خداوند در آیه شریفه «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِیراً» تکلیف همه ما را مشخص نموده یعنی باید چشممان به پیامبر (ص) باشد و سیره او را پیروی کنیم. به امید آنکه همه با پیروی از اهل بیت (ع) راه را از چاه بازشناسیم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل‏» (سوره نساء، آیه ۱۳۶) خبر از آن می‌دهد که ایمان اولیه برای حضور در مراحل بالاتر کافی نیست و باید با عمقِ بیشتری از ایمان از فتنه‌های اقتصادی و مقابله با ظلم و استکبار بهره‌مند شد ولی متأسفانه صدا و سیمای ما، ما را در همان مرحله‌ی ایمان اولیه قرار داده و راه هنرمندانه‌ای برای به صحنه آمدن ملت در جبهه‌های بزرگ‌تر در مقابل مردم نمی‌گذارد. بیشتر برای سرگرم کردن مردم از سلبریتی‌ها که عموما انسان‌ های عادی و سطحی هستند استفاده می‌کند تا همان حسّ وهم ‌آلودِ مردم را تغذیه کند. از ‌آن طرف برنامه‌های طنز آن نیز بیشتر حالت لودگی دارد و نه آن‌که طنز اصیلی که همراه با تذکرات اساسی است را به صحنه بیاورد. موفق باشید

23782
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد. از سال نود و یک که مشکلات زندگیم بسیار زیاد شد و همچنان ادامه دارد خداوند به وسیله بحثهای شما منو سرپا نگه داره وگرنه نمیدونم چطور میتونستم ادامه بدم. واقعا دستتون درد نکنه. خدا اجر جزیل بهتون بده. ازتون التماس دعا دارم استاد. در تفسیر عرفانی آیه «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا» فرموده اید،به این فکر کن که اگر زکریایِ روح آدمی که در عین عباداتِ طولانی هنوز به رزقی نرسیده که جان او را اشباع کند، ناگاه خداوند با مریمِ جان خود او را روبه‌رو می‌کند، که وَجهِ لطیف جان اوست و در آن‌جا رزق‌هایی می‌یابد که دیگر نسبت به آینده‌ی وجهِ معنوی خود عقیم نخواهد بود. چنین تفسیر زیبایی از قران رو در کدام کتاب تفسیری میتونم مطالعه کنم؟ ای کاش خودتون برای حداقل بعضی سوره ها چنین تفسیرهای زیبایی مینوشتین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه عرض شد، تحت عنوان تفسیر انفسی مشهور است. تفسیری که در بازار تحت عنوان «تفسیر محیی الدین» از انتشارات «بیدار» هست، که البته مربوط به جناب عبدالرزارق کاشانی است، تفسیری انفسی است. نمی‌دانم به فارسی ترجمه شده‌است یا نه ولی تفسیر خوبی است. موفق باشید

23781
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در بحث گفتگوی اخیر فرموده بودید با توجه به آیه فی شأن حتی خدای شما استاد عزیز با خدای دهه های دیگه در حضور تاریخی انقلاب اسلامی فرقی اساسی دارد. لطف می کنید بفرمایید خدای دهه شصتی و هفتادی و... در این تاریخ چه نوع تجلی و حضوری دارند ؟ که به فرموده حاج آقا یکتا دهه شصتی ها فرمانده میدان و دهه هفتادی ها میدان دار و هشتادی نیروهای اجرای و... لطف کنید جواب رو در سایت قرار دهید.. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدای واجب الوجود همواره به عنوان خدایی واحد در عالم حیّ و حاضر است ولی تجلیات حضرت حق با نظر به آیه‌ی «یسأله من فی السموات و الارض، کلّ یوم هو فی شأن» در هر زمان و تاریخ، مناسب ظرفیت و طلب افراد است. حال یک روز بود تجلیات انوار الهی برای مقابله با شاه و بعد صدام بود و امروز علاوه بر مقابله با آمریکا، انوار الهی برای مقابله با شبیخون فرهنگی نیز در صحنه است و امثال سردارد حاج آقا حسین یکتا اتفاقا انسانی است که هم با انوار تجلیات الهی که مقابله با صدام است در صحنه بود و هم امروز در راستای خدای مقابله با تهاجم فرهنگی در صحنه است. بد نیست در این مورد سری نیز به جواب سوال شماره ۲۳۱۷۵ بزنید. موفق باشید

23773
متن پرسش
سلام: من تا ۱۸ سالگی مباحث اعتقادی کار کردم مثل ده نکته از معرفت النفس و حرکت جوهری و بعد از این کتاب معرفت النفس آقای حسن زاده. هر هفته هیات مسجد و تو اون سن به فکر سیر و سلوک به خاطر کنکور از مباحث جدا شدم و یواش یواش همون عقیده ها رو حفظ کردم ولی در عمل کم آوردم و تا زمانی ادامه پیدا کرده که الان به همه چیز شک دارم و اون وقایعی هم که بدیهی هست و در فکر قبول کردم رو با دل نمی پذیرم. بهتره بگم اون چند سال هم به خودم تحمیل کرده بودم و با دل قبول نکرده بودم. الان آزارم میده این وضعیت. چطور خودم رو اروم کنم؟ چه کتابی بخونم که درستم کنه؟ یک راهی به من نشون بدید که از برزخ خلاص شم و قدرت پیدا کنم تا جلوی نفسی که مانع از پذیرش و عمل به حق شده بایستم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوبی کار همین است که با بازخوانی مجدد آن مطالب که قبلا معلومات شما بود و در موطن عقل پذیرفته شده‌بود، بازخوانی شود تا از آنِ شما گردد و قلب آن را تصدیق کند. به همین جهت در قرآن داریم:‌ «یا ایها الذین آمنوا آمِنوا» یعنی آن ایمان قبلی را با عمقِ بیشتر و با حضور بیشتر در خود شکل دهید. موفق باشید

23772
متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات در مورد علم ملائکه به فساد و خونریزی انسان در زمین صحبت شده بود که شاید این توضیح یکی از علمای کمتر شناخته شده خالی از لطف نباشد: پیش از آفرینش آدم (ع)، بر روی زمین خلقی وجود داشت که فساد و خونریزی را در میان خود منتشر کردند و خداوند به خاطر گناهان‌شان آن‌ها را هلاک نمود. (۱) فرشتگان گمان بردند که مخلوق جدید که آدم (ع) و نسل او هستند‌ هم همان کارها را از سر می‌گیرند و به نشر فساد و خونریزی می‌پردازند، ولی آن‌ها نمی‌دانستند که پس از قیام قائم (ع) دولت عدل و توحید الهی بر روی زمین بر پا و صلح و دوستی بین مردم فراگیر خواهد شد. منابع: ۱. امام باقر (ع) از پدرانش از امیر‌المؤمنین (ع) روایت کرده است که فرمود: وقتی خداوند اراده کرد آدم را با قدرتش خلق کند و این بعد از آن بود که از خلقت جن و نسناس بر روی زمین هفت هزار سال گذشته بود، حجاب آسمان‌ها را برداشت و به ملائکه امر فرمود که به اهل زمین از جن و نسناس نظر افکنند. چون آن‌چه از گناهان و ریختن خون‌ها و فساد در زمین بر‌خلاف حق را انجام می‌دادند، مشاهده کردند، بر آن‌ها بسیار گران آمد و به خاطر خداوند متعال خشمگین شدند و بر اهل زمین تاسف خوردند و گفتند: پروردگارا! تو عزیز قادر عظیم‌الشأن هستی و این خلق تو ذلیل حقیر تو است که در نعمت تو غوطه‌ور است و از عافیتت بهره‌‌مند و در قبضه‌ی تو می‌باشد، با این گناهان، معصیت تو را می‌کند و در زمین فساد می‌کند و تو خشمگین نمی‌شوی و انتقامت را نمی‌گیری، در‌ حالی‌که می‌بینی و می‌شنوی؟! این موضوع بر ما عظیم و گران است و به خاطر تو بزرگتر نیز می‌باشد. خداوند جل جلاله فرمود: من جانشین و خلیفه‌ای بر زمین قرار می‌دهم که حجّت من بر خلقم در زمینم باشد. ملائکه گفتند: آیا کسی را قرار می‌دهی که در آن فساد کند همان‌طور که اینان فساد کردند، و خون‌ها بریزد همان‌طور که اینان چنین کردند و به یکدیگر حسادت ورزند و کینه‌جویی کنند؟! این جانشین را از بین ما برگزین که ما حسادت نمی‌ورزیم و کینه‌جویی نمی‌کنیم و خون‌ریزی نمی‌کنیم در حالی‌که حمد تو را تسبیح می‌گوییم و تو را تقدیس می‌کنیم. خداوند تبارک و تعالی فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. من اراده کرده‌ام خلقی با قدرتم بیافرینم و از نسل او انبیا و فرستادگان و بندگان صالح خداوند و ائمه‌ی هدایتگر برگزینم و آن‌ها را جانشینانم در زمینم قرار دهم که آن‌ها را به اطاعت من هدایت کنند و از معصیت و نافرمانی‌ام بازدارند و آنان را حجّت خودم بر ایشان از نظر بشارت و انذار قرار دهم....». تفسیر قمی: ج ۱ ص ۳۶.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی با توجه به نکاتی که فرمودید آن تفسیر را ترجیح می‌دهند که عرض شد و دقت‌های خوبی را در آن نگاه به مخاطب عطا می‌کنند و علامه جوادی نیز در تفصیل آن زحمت کشیده‌اند؛ روایات «نسناس» را بر نمی‌تابند. موفق باشید

23771
متن پرسش
سلام: در مورد سخن امیر المؤمنين (ع) که فرمودند «اگر پرده از برابرم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نگردد» تفسیری از یکی از علمای عرب زبان دیدم که گفتم شاید بد نباشد با شما مطرح کنم؛ ایشان اینطور گفته اند: گمان برده نشود امیرالمؤمنین (ع) از حجاب‌های ملکوتی سخن می‌گوید! چطور چنین چیزی ممکن است در‌حالی‌که او در گورستان‌های کوفه حرکت می‌کرد و با مردگان سخن می‌گفت و متوجّه حبه‌ی عرنی شد در‌حالی‌که به او چنین معنایی را می‌فرماید: «ای حبه، اگر پرده از برابرت برداشته شود آن‌ها را می‌بینی که حلقه‌وار با یکدیگر صحبت می‌کنند» 1 امیرالمؤمنین (ع) از پرده‌هایی که لاهوت را از او محجوب ساخته است سخن می‌گوید، از حجاب‌هایی سخن می‌راند که اگر برای علی (ع) کنار زده شود، علی (ع) باقی نمی‌ماند، و حتی چیزی جز خدای واحد قهار باقی نمی‌ماند. امیرالمؤمنین (ع) باقی ماندن این حجاب را گناهی بزرگ به شمار می‌آورد و می‌فرماید: «إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا» (پروردگارا! با گرایشم به خواهش نفسم، بر خود ستم کردم. پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری). و حتی قرآن آن را گناهی ملازم انسان می‌داند که جز با فتح مبین و فنا شدنش در لحظاتی و بازگشت او در لحظاتی دیگر از او جدا نمی‌گردد؛ تا انسان بودن انسان و عبودیت مخلوق بر‌جای بماند. خدای تعالی می‌فرماید: (إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ) (ما برای تو پيروزی نمايانی را مقدر کرده‌ايم * تا خدا گناه تو را آن‌چه پيش از اين بوده و آن‌چه پس از اين باشد برایت بيامرزد). گناه در این‌جا همان «من» یا شائبه‌ی ظلمت و عدمی است که از بنده جدا نمی‌شود و محمد (ص) به خاطر این فتح، به نوسان درمی‌آید: برای ساعتی محمد (ص) باقی نمی‌ماند و فقط خدای واحد قهار بر جای می‌ماند؛ و ساعتی دیگر محمد (ص) به عبد اول و نور اول و عقل اول و پیروز در مسابقه که سلام و صلوات خداوند بر او باد، بازمی‌گردد. از آن‌جا که علی (ع) باب محمد (ص) است و محمد (ص) صاحب فتح المبین، و در لحظاتی از او هیچ اسمی و هیچ رسمی بر جای نمی‌ماند مگر خداوند واحد قهار، باب یا علی (ع) سرگشته و ممسوس به ذات خداوند و در مقام صاحب فتح مبین می‌گردد و از همین‌رو می‌فرماید: «اگر پرده از برابرم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نگردد» (1)- از حبه‌ی عرنی روایت شده است: با امیر مؤمنان به سوی پشت کوفه خارج شدیم. امیر‌المؤمنین (ع) در پشت کوفه در وادی السلام ایستاد و گویی با کسانی سخن می‌گفت. من نیز با او ایستادم تا خسته شدم. پس نشستم تا این‌که ملول شدم. دوباره برخاستم و دوباره مثل مرتبه‌ی اول خسته شدم. سپس نشستم و ملول شدم. سپس ایستادم و ردایم را جمع کردم و گفتم: ای امیر مؤمنان! من بر شما از ایستادن زیاد نگرانم، ساعتی استراحت کن! و ردایم را بر زمین پهن کردم تا بنشیند. فرمودند: «ای حبّه، آنچه دیدی نبود مگر سخن گفتن و انس گرفتن با مؤمن». گفتم: ای امیرالمؤمنین! آن‌ها نیز چنین هستند؟ فرمود: «آری، اگر آن‌چه من می‌بینم برای تو هم کشف می‌شد، می‌دیدی که مؤمنان حلقه‌وار نشسته با هم سخن می‌گویند». عرض کردم: اجسادند یا ارواح؟ فرمودند: «ارواح، و مؤمنی در جایی از زمین نمی‌میرد مگر این‌که به روحش گفته می‌شود: به وادی السلام ملحق شو، که وادی السلام قطعه‌ای از بهشت عدن است»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسّلم رؤیت حضرت، رؤیت فوق ملکوت است. یعنی رؤیت قیامت کبری ولی استناد به آیه ی اول سوره‌ی فتح به نظر بنده نظر علامه طباطبایی صائب تر است مبنی بر این‌که «ذنب» در آیه‌ی فوق به معنای تبعات ذهنیتی است که بت پرستان از حضرت داشتند و می‌فرماید با فتح مکه آن ذهنیت برای همیشه چه در گذشته و چه در آینده بر طرف شد. در این مورد خوب است که به «المیزان» رجوع شود. موفق باشید

23759
متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: با تبریک اعیاد ماه مبارک رجب و سال نو لطفا بفرمایید تفسیر عرفانی و ذوقی این آیه چیست؟ «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که اگر زکریایِ روح آدمی که در عین عباداتِ طولانی هنوز به رزقی نرسیده که جان او را اشباع کند، ناگاه خداوند با مریمِ جان خود او را روبه‌رو می‌کند، که وَجهِ لطیف جان اوست و در آن‌جا رزق‌هایی می‌یابد که دیگر نسبت به آینده‌ی وجهِ معنوی خود عقیم نخواهد بود. موفق باشید

23766
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: سوالی از خدمتتان داشتم. در مورد آیه قرآن که در آن خداوند تبارک و تعالی می فرمایند «الله نور السماوات و الارض...» سوال اینکه در آن قسمت که می فرمایند آن چراغ با روغنی روشن می شود که نزدیک است خود روغن نور بدهد، منظور از آن روغن چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن روغن مثل عقلِ پاکی است که آن‌قدر آمادگی دارد که خود به خود، شوقِ اُنس با حضرت حق در او شعله ور گردد. موفق باشید

23751
متن پرسش
سلام: استاد تاکید دارند جسم مادی کلا از بین رفتنی است و رابطه پدر فرزندی صرفا محدود به جسم است. در این رابطه دو موضوع به نظر ناهماهنگ است: ۱. اینکه برخی خصوصیات روحی و اخلاقی ارثی است و معمولا از پدر و مادر به انسان می رسد. این خصوصیات ربطی به جسم ندارند. اخلاقی و روحی روانی هستند. مثل نوع دوستی یا خونسردی یا ... ۲. چرا پس ائمه همگی از نسل پیامبر و پدر و فرزندی است اگر رابطه پدر فرزندی فقط جسمی باشد چه اصراری است که امام بعدی حتما فرزند یا برادر امام قبلی باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر المیزان در رابطه با آیه‌ی «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لَا يَتَسَاءَلُون» (مومنون 101) نکاتی در این مورد دارند و بر این نکته می‌توان تکیه کرد که حقیقت انسان غیر از بدن او و نسبت بدنی است که با والدین دارد لذا هر روحی بدنی را انتخاب می‌کند که مناسب روح او است. موفق باشید

نمایش چاپی