بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17238
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ان شاءالله که در کنف حمایت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف موید و منصور باشید. و اما بعد... مدتی است در کانالهای تلگرامی و گروه ها لینک کانالهایی می آمد که حاوی سرگذشتها و دلنوشته هایی بود که قاطبه اصلی محتوای این دلنوشته ها متضمن بحث خیانت زوجین به یکدیگر خصوصا خصوصا خیانت زنان به شوهرانشان و نیز ارتباط جنسی محارم با یکدیگر بود. این دلنوشته ها و سرگذشتها ظاهرا در جهت دریافت مشاوره و استرشاد ارائه می شد منتهی با تکرار موضوعات خیانت و زنای عنف، گویا هدف عادی سازی و قبح زدایی از این مسائل بود. باتحقیق بیشتر متوجه شدم که اتاق فکرهای صهیونیستی با محوریت تزلزل و از هم گسیختگی و تقدس زدایی نهاد خانواده در ایران، این سرگذشتهای ساختگی را برای نفوذ فساد در تار و پود خانواده ها سرهم کرده و در معرض دید عموم قرار می دهند و متاسفانه برای همه طیف سنی سهل الوصول است. و در نظر بگیرید یک نوجوان که چندین بار این سرگذشتها را بخواند چقدر برایش قبح شکنی می شود و ذهنیتش نسبت به محارمش تغییر می کند و چه فاجعه ای رخ می دهد. جدیدا متاسفانه در سایه غفلت مسئولین علافه بر دلنوشته ها، فایلهای صوتی به وفور در کانالهای مربوط به ارتباط جنسی با محارم قرارداده می شود که اشخاص به طرز چندش آوری موضوع ارتباط با محارم خود را به تصویر می کشند. مثلا پسری با آب و تاب توضیح می دهد چگونه پس از فوت پدرش، با رضایت مادر با یکدیگر رابطه جنسی دارند و چقدر هر دو خشنودند!!! یا دختری با صداهای تهوع آور و صوتهای مستهجن با شور و اشتیاق از ارتباط جنسی با برادرش یا پدرش می گوید!!!! با توجه به اینکه صوت بسیار تاثیرگذارتر از متن و نوشته است؛ فرض بفرمایید چه بر سر نوجوانان و جوانان و زنان و مردان جامعه ما خواهد آمد؟ بعد شاهد خواهیم بود در برخی از خانواده ها کم کم این موضوع ارتباط جنسی با محارم باب می شود. باور بفرمایید دور از ذهن نیست. مگر نبود روزی که در کشور ما به ندرت طلاق اتفاق می افتاد و الان آمار طلاق بیداد می کند، پس در سایه غفلت از هجمه های فرهنگی هیچ چیز نشد ندارد! بنده دلم می سوزد خدا می داند جگرم کباب است از این همه توطئه از آن سو و این همه غفلت از این سو...خواهش می کنم التماس می کنم به داد مردم برسید. چه کسی باید این کانالها را قلع و قمع کند؟ چه کسی باید گردانندگان آن را جمع کند؟ چه کسی باید مردم را آگاه کند؟ وظیفه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که هر نهادی از جمله وزارت ارتباطات نسبت به این موضوع وظیفه‌ای دارند، بحثی نیست. ولی عنایت داشته باشید که این پروژه حدّاقل 25 سال پیش به همین شکل که می‌فرمایید کلید خورد و چیز جدیدی نیست و خروجی آن هم، آن نبود که دشمن می‌خواست. با این همه راه‌کارِ اصلی آن است که انسان‌ها با نور ایمان متوجه‌ی کثافت و زشتی این حرف‌ها و این کارها بشوند. و از این جهت دین اسلام، دین آخرالزمان است که توان رویارویی با همه‌ی فتنه‌های آخرالزمان را دارد. لذا حضرت سجاد«علیه‌السلام» می‌فرمایند:  «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى ‏دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏ آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى‏ دهد براى فهم سوره‏ ى توحيد و شش آيه‏ ى اول سوره‏ ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است‏. موفق باشید  

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.

17225
متن پرسش
سلام: در کتاب المیزان در تفسیر آیه ۱۷۶ سوره آل عمران علامه می فرماید: «پس معنای آیه این است که رفتار کسانی که به سوی کفر سرعت می گیرند و سرعتشان را روز به روز بیشتر می کنند تو را غمگین نسازد چون اندوه تو جز برای این نیست که می پنداری این کفار دارند با کفر خود به خدا ضرر می رسانند و حال آنکه اینطور نیست آنها به خدای تعالی هیچ ضرری نمی رسانند....» سوال من این است که آیا پیامبر نمی دانسته که کفار نمی توانند به خدا ضرر برسانند؟!! که خداوند به پیامبر می گوید ناراحت نباش؟ یا علامه نمی دانسته که پیامبر می دانسته؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور موجب تسلّی جان پیامبر می‌شود. زیرا بسیار تفاوت می‌کند که انسان بر اساس ایمان خود موضوعی را بداند، و یا این‌که حضرت حق مستقیماً خطاب به انسان مطلبی را متذکر شود. موفق باشید

17208
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یکی از تکیه کلامهای حضرت عالی این است که انقلاب اسلامی ظهور اراده حق است در این تاریخ که به حق هم همین است. اما مگر رنسانس و مدر نیته و.... در راستای غیر اراده الهی بودند؟ آیا به صرف اینکه اراده الهی هستند حق می باشند؟ البته منظور من دیدگاه عرفانی مسئله نیست، آیا منظور شما این است که انقلاب اسلامی آخرین حلقه از ظهور اراده حق است که منجر به ظهور حضرت حجت (عج) می شود؟ با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در سوره‌ی ابراهیم«علیه‌السلام» خداوند پیروزی حضرت موسی«علیه‌السلام» بر فرعون را ایّام الله می‌داند و به حضرت محمد«صلوات‌الله‌علیه‌واله» می‌فرماید: «وذکّرهم بایّام الله» امت خود را متذکر کن به ایّام الهی؛ یعنی نقطه‌ی تاریخی شروع توحید موسوی، در حالی‌که همه‌ی روزها روز خدا است موضوع اراده‌ خاص الهی در تحقق انقلاب اسلامی اراده‌ی خاصی است از جنس اراده‌ای که اسلام وارد تاریخ شد و قرارگرفتن در زیر سایه‌ی انقلاب اسلامی، حضور در اراده‌ی خاص الهی است و برکات خاص تاریخی خود را دارد. موفق باشید

17197
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز و گرامی: دیشب با یکی از دوستان صحبت از کتاب «تمدن زایی شیعه» شما به میان آمد. ایشان سوالی را مطرح کردند که از جواب دادن به آن درماندم. گفتند استاد طاهرزاده یکی از نقدهایی که به فرهنگ غرب دارند بحث سرعت موجود در تکنولوژی است و اینکه این سرعت انسان را از آرامشی که باید داشته باشد محروم کرده و ریشه بسیاری از اضطرابهای انسانهای امروز بخاطر دور شدن از این آرامش و تأنی است. بعد گفتند اگر سرعت بد است پس چرا (به مثال شما ارجاع دادند) وقتی آن افریت جن قرار شد تخت بلقیس را برای حضرت سلیمان بیاورند که گفتند قبل از اینکه بنشینی آن را برایت حاضر خواهم کرد، قبول نکردند و از عاصف بن برخیا که گفت قبل از اینکه چشم بر هم بزنی آن را برایت حاضر خواهم کرد قبول کردند (یعنی قبول سرعت بیشتر). پس معلوم می شود سرعت هم موضوعیت دارد و نمی شود آن را رد کرد و مخالف آموزه های دینی و سلوکی دانست!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که تفاوت سرعت عفریت جنی با آوردن تخت حضرت بلقیس توسط عاصف بن برخیا طبق آیات قرآن کاملا متفاوت است. آری! سرعت زیاد مربوط به عفریت جنی است و سرعت تکنیکی امروز نیز که شتاب و عجله است از همان جنس است. ولی جناب عاصف بن برخیا با سرعت زیاد آن تخت را نیاورد بلکه "قبل ان یرتد الیک طرفک" آورد یعنی در بی زمان و فوق معادلات مادی آن کار انجام شد و اتفاقا از همین قضیه می توان نتیجه گرفت که چرا در روایت داریم "العجله من الشیطان". موفق باشید

17159
متن پرسش
سلام استاد همون طور که همه می دونیم ما برای کمال آفریده شدیم و همه ی ما چه بخواهیم چه نخواهیم کمال طلب هستیم ولی در این بین افرادی هستند که حالا به واسطه ی دلایل طبعی و ارثی یا به واسطه ی دلایل تربیتی این خصیصه در آن ها بیش از حد رشد پیدا کرده و این افراد در همه ی زمینه های ممکن پیش رویشان اعم از مادی یا معنوی ناخوداگاه میل شدید به بهترین و کاملترین دارند در نتیجه چون عالی ترین و کاملترین همیشه اتفاق نمیفته این افراد همیشه در حال ملامت کردن خودشون هستند و این ملامتگری آزارشون میده. می خواستم بدونم راه کار شما از منظر دین برای این افراد چیه؟ چه طور میشه حس قناعت و کمتر خواهی را مخصوصا در افراد مذهبی و مخصوصا در زمینه های معنویدر این افراد ایجاد کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت انسانی در عین کمال‌طلبی و نظر به کمال مطلق اگر از طریق رعایت دین خدا همواره بیدار و زنده نگه‌داشته شود احساس داشتن نور خدا را و اُنس با حضرت حق را در خود می‌یابد. به همین جهت اگرچه به کمال مطلق نمی‌رسد احساس محرومیت از آن نیز ندارد و به همین جهت است که قرآن می‌فرماید: «الا بذکراللّه تطمئن القلوب» یعنی هرانسانی با هر استعدادی تنها از طریق یاد حضرت حق و اُنس با او که همان رعایت احکام الهی است، به آرامش خواهد رسید. موفق باشید

17145
متن پرسش
با سلام: پاسخ این سوال را از منظر المیزان می خواستم بدانم وگرنه مزاحم وقت شریف استاد نمی شدم. ما چند نوع کفر داریم. مثلا کفر فقهی یا کفر اعتقادی و ... و اینها چه تعاریفی دارند. اینکه در قرآن آمده است که سقف خانه های کافران را نقره می کردیم «و لو لا ان يكون الناس امه واحده لجعلنا لمن يكفر بالرّحمن لبيوتهم سقفا من فضه و معارج عليها يظهرون» (33) این مراد کدام نوع کفر است. و آیا ما الان می توانیم جهان غرب را مصداق این آیه بدانیم؟ چرا؟ آیا باید بین مردم و سران غرب فرق قایل شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کفر به معنای پوشاندن حق است در هر شرایطی که هستیم و با هر حقی که روبه‌رو می‌شویم. و از این جهت می‌توانید کفر را نسبت به حقی که پوشیده می‌شود معنا کنید. و در آیه‌ی مذکور، کفر به حضرت رحمان را به میان می‌آورد که اگر ایمان مؤمنان سست نمی‌شد به کافران ثروت فراوانی از طرف خداوند داده می‌شد. این کفر، کفرِ به «رحمةٌ للعالمینی» حضرت حق است همان‌طور که کفر به ربوبیت حضرت حق یا کفر به قهاریت حضرت حق هست که همه به معنای کفر به حق و حقیقت است. کفر فقهی کفری است که در فقه، کفر خوانده می‌شود همچنان‌که کفر اعتقادی یعنی انسان در اعتقادات خود حقیقتی را پوشیده بدارد مثل آن‌که گمان کند خداوند علم به آینده ندارد. موفق باشید

17143
متن پرسش
سلام استاد عزیز خسته نباشید: 1. در بحث وحدت وجود اراده انسان هم از نوع وجود هست و بایستی آن اراده هم مال خدا باشد پس می شود گفت که خدا گناه می کند اگر نه پس چگونه است بحث اراده و اختیار در وحدت وجود؟ 2. شما فرمودید تمام انبیا مصداق مخلصین هستند پس چرا جناب یوشع علیه السلام می فرماید شیطان آن را از یادم برد؟ سندی هست که همه پیامبران از مخلصین بوده اند؟ 3. اگر مقامات پیامبران اکتسابی نیست پس چرا حضرت ابراهیم مقام امامت و... را بعد از ابتلائات بدست می آورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت بفرمایید که اراده به معنای انجام فعل و ترک فعل است و آن‌چه که خداوند برای انسان اراده کرده است، اراده‌ی انسان است و نه فعل انسان. و از این جهت اراده‌ی انسان مربوط به خدا می‌باشد و فعل انسان مربوط به خود انسان. که بحث آن در جزوه‌ی «جبر و اختیار» شده است 2- در روایت از معصوم داریم که انبیاء جزء مخلَصین‌اند و حضرت علامه در تفسیر سوره‌ی کهف، موضوع حضرت یوشع‌بن‌نون را این‌طور مطرح می‌کنند که شیطان نمی‌تواند انبیاء را به گناه بکشاند، ولی تأثیر شیطان در حدّ به فراموشی‌کشاندنِ آن‌ها در امور عادی و یا بیمارکردنِ آن‌ها در امور بدنی از طریق شیطان، از آن‌ها برداشته نشده است 3- در مورد امامت حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» همان‌طور که قرآن می‌فرماید آن امامت، جعلِ الهی است هرچند که نیاز به مقدماتی دارد. ولی این‌طور نیست که هرکس آن مقدمات را طی کند، امامت برای او محقق می‌شود. موفق باشید

17126
متن پرسش
سلام: استاد طاهرزاده حضرتعالی پاسخ این پرسش را چه می دهید: علی رغم مطالعه بسیار در باب رزق و روزی (از جمله کتاب رزق شما)، هنوز این مبحث برایم حل نشده است، از طرفی می گویند رزق بستگی به تلاش فرد دارد از طرف دیگر می گویند: الرزق یسعی الی من لا یطلبه و می گویند: هر چه رزقت باشد به تو خواهد رسید و آنچه نباشد حتی با حرص ورزیدن هم به آن نمی رسی. و از طرفی در باب قضا و قدر روایت شنیده ام که ایمان بنده کامل نیست مگر آن که بداند آن چیزی که به او نرسیده، قرار نبوده برسد و الی آخر. از زندگی خودم یک مثال بزنم: مثلا بنده گاهی دنبال چیزی که مایل هستم نمی روم زیرا با خود می گویم اگر این چیز که خواهان آنم رزقم باشد، پس به من می رسد و اگر نرسید معلوم می شود که رزق من نبوده است. اما بعد که آن چیز از دسترس من خارج می شود، با خود می گویم کاش دنبالش می رفتم و چرا از دستش دادم. این گونه امور خاطر بنده را پریشان کرده است. توضیح کاملی بفرمائید تا مشکلم هم از لحاظ فکری و نظری و هم به لحاظ علمی حل شود و تکلیفم معلوم شود و حقیقت امر را برایم آشکار کنید تا برای همیشه صواب را از خطا خود تشخیص دهم و به بیراهه ای قدم نگذارم. ان شاءالله و بعونه
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: رزقِ مقسوم یعنی رزقی که در رابطه با مخلوقیتِ مخلوق از طرف حضرت حق اراده شده است؛ مسلّم به مخلوق می‌رسد. می‌ماند که اگر موجود مختاری مثل انسان درست عمل نکند، مثل بداخلاقی و یا ترک صله‌ی رحم، مسیر رسیدن رزق مقسوم را تنگ می‌کند. و وَجهِ دیگر از رزق که رزقِ مقسوم نیست، ممکن است به انسان برسد جهت امتحان انسان، و ممکن است که اراده‌ی خداوند در جهت دیگری برای امتحان چنین افرادی باشد. در این رابطه حضرت حق می‌فرماید: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏ دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركننده‏اى(آماده شده) است! (178)/آل‌عمران). موفق باشید

17113
متن پرسش
سلام علیکم استاد در مورد ازدواج چند راهنمایی می خواستم از خدمتتون: ۱. آیا مشاور حاذق و با تجربه ای می شناسید که بتونیم در زمینه شخصیت شناسی و مثلا درون گرایی و برون گرایی و این مسائل ازشون کمک بگيريم؟ یعنی تست روانشناسی بگیرن از هر دو مون. بی زحمت در تهران معرفی کنید ما اصفهان نیستیم. ۲. آیا درسته که بعضی ها میگن دقت کنید که زمان جاری شدن خطبه عقد، قمر در عقرب نباشد چون خوش یمن نیست و....! از کجا باید بفهمیم که قمر در عقرب هست یا نه؟ ۳. آیا درسته که برای ازدواج، عدد ابجد اسم طرفین باید با هم سازگار باشد؟!! این خرافه نیست آیا؟ ۴. دعا یا عمل خاصی وارد شده که قبل از جاری شدن خطبه، انسان بخواند؟ سر عقد، حضار و عروس و داماد برای چه چیزی دعا کنند؟ که می گویند مستجاب است. آداب خاصی وجود دارد؟ ۵. بطور کلی چه توصیه ای می نمایید برای کسي ک در شروع زندگی متاهلي است؟ کتاب «زن آنگونه که باید باشد» را خوانده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شخص خاصی را به عنوان مشاور نمی‌شناسم. خیلی نمی‌توان به روایات مربوط به قمر در عقرب‌بودن تکیه کرد. موضوع تناسب اسامی افراد بر اساس حروف ابجد کاملاً خرافی است، عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در این مورد شده است. خواندن سوره‌ی نور بر سر خطبه‌ی عقد برای زن و مرد مستحب است، به معنای آن‌که بر عهد زناشویی خود صادقانه پای‌برجا باشند. عمده همان حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است به زوجین که باید با گذشت، زندگی خود را معنا ببخشند و هرکه در بخشش و گذشت پیش‌قدم باشد، در شکوفایی خود موفق‌تر است. عرضی در آخر کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در صفحه‌ی 287  تحت عنوان «نامه‌ای به زوج‌هایی که در ابتدای پرواز خود هستند» شده است. امید است مفید افتد. موفق باشید

17109
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: فردی هستم 47 ساله که جوانی خود را در گناه و غفلت تباه کردم چندی پیش با مسائلی که برایم پیش آمد متوجه شدم که چه بلایی در اثر غفلت بسرم آمده است. ناامیدی شدیدی از رحمت خدا در وجودم هست زیرا زمینه های بسیاری از گناهانی که مرتکب شدم در اثر افزایش سن و اقتضای سنی از بین رفته و به افرادی ظلم کرده ام که دیگر در قید حیات نیستند بدیهی است در اینجا دیگر توبه و عدم تکرار گناه معنایی ندارد فقط من مانده ام و آثار وضعی گناهانم و حسرت روزهای تباه شده. شنیده ام و دیده ام انسان حتی اگر توبه و استغفار هم بکند باید در آتش آثار گناهانش بسوزد و ناامیدی من هم به همین دلیل است. از طرفی یقین دارم که از حکومتش نمی توان فرار کرد و تنها اوست که می تواند وضعیت را درست کند و از طرفی چند سال است که آه و ناله هایم به جایی نرسیده است و لحظه لحظه زندگیم تحت تاثیر گناهانم مانند جهنم شده است. چند وقتی در اثر ناامیدی و افسردگی شدید نمازم را ترک کردم امروز طاقت نیاوردم و در حال گریه نمازم را خواندم ولی در این فکر بودم که این نماز چه فایده دارد آب رفته که بجوی باز نمی گردد. نمی توانم از فکر گذشته سیاهم خارج شوم. میل شدیدی به خودکشی دارم. دیگر دنیا و آخرت برایم معنا ندارد. من از الان وارد جهنم شده ام بقول شاعر: اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی / ز دست خوی بد خویش در بلا باشد. بدتر از اینها برخی بداخلاقیها در گذشته داشته ام و بعضی افرادی که از آن اطلاع دارند دائم آن را یادآوری می کنند و نمی گذارند فراموش کنم با این افراد باید چطور برخورد کنم؟ آیا این افراد مامور خدا هستند برای عذاب و این هم صورت دیگری از عذاب خداست؟ سوالم اینست که من رحمت و بخشایش خدا را در رفع آثار وضعی گناهانم می دانم آیا این فکر اشتباه است اگر نه باید چکار کنم تا از این جهنم خود ساخته خلاص شوم؟ از اینکه مصدع اوقات شدم معذرت می خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر کنید که نور توجه به زشتی گناه در قلب شما افتاده است. قرآن خطاب به ما انسان‌ها که گرفتار چنین شرایطی شده‌ایم می‌فرماید: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید(هرگز) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. در بعضی از احادیث ما وارد شده است که وقتی این آیه نازل شد شیطان رجیم از خشم و عصبانیت آنچنان صیحه و شیونی سرداد که به حالت غش در آمد و گفت با نزول این آیه من نا امید و بیچاره شدم و خداوند با این آیه کمر مرا شکست چرا که هر چه من در گمراهی و ضلالت انسان تلاش نموده و آنها را به گناه و معصیت وادار نمایم خداوند با این آیه به همه آنها وعده آمرزش و بخشش داده است.
اگر کسی به نکات ظریف این آیه دقت کند نهایت مهرورزی و عطوفت خالق یکتا را نسبت به بندگانش مشاهده خواهد کرد و ما تنها به چند نکته اشاره می کنیم.

1. تعبیر به (یا عبادی) آغازگر لطفی بی نهایت و مهربانی عظیم از ناحیه پروردگار است به کسانی که با گناه و معصیت خودشان را از عبودیت خدا خارج کرده اند.

2. جمله (لا تَقْنَطُوا) آنچنان امید و نشاطی در بندگان خدا ایجاد می کند که عشق و محبت بنده را به گوینده این جمله ازدیاد می بخشد.

3. جمله (مِنْ رَحْمَةِ) بیانگر نهایت مهر و کمال عطوفت و مهربانی با خدا را به بندگانش می رساند.

4. جمله (ان الله یغفر الذنوب) وعده ای را از سوی خداوند به بنده اش می دهد که بیانگر رساندن بنده به مقام عفو و بخشش ربوبی است.

5. جمله (جمیعا) تاکید بر این عفو و بخشش است آن هم نه فقط راجع به یک یا چند گناه بلکه راجع به همه گناهان.

6. جمله (غفور الرحیم) در حقیقت مهر و امضاء خداوند بر این وعده است که همانا این همه لطف و رحمت از منبع و سرچشمه کسی بسوی بنده سرازیر شده است که خودش هم غفور و آمرزنده است و هم رحیم و مهربان.

آن‌چه امید را فراوان و جبران گناه را آسان می‌کند، دستوری است که به ما داده‌اند تا برای آن‌هایی که مورد ظلم ما قرار گرفته‌اند و فعلاً دسترسی به آن‌ها نداریم تا از آن‌ها حلالیت بطلبیم، استغفار کنیم. موفق باشید

17107
متن پرسش
با سلام به استاد ارجمند: آنچه که فکر می کنم در زمینه این معنا که در آخرت می گویند قرآن بخوان و بالا برو به درک لازم نمی رسم یعنی چی؟! می خواستم از حضورتان بپرسم که اساسا رسیدن به عمق این اتفاق همان شهود و علم حضوری است؟ بنظر می رسد از طریق علم حصولی چندان به درک این واقعه نتوان رسید و توضیح آن هم برای اساتید چندان آسان نیست و بنظر حقیر رسیده درک آن با مجاهدت و شهود و علم حضوری ممکن است. همان نکته خدادار شدن. نظر حضرتعالی را داشته باشم ممنون‌ می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حالت که به مؤمنین خطاب می‌شود قرآن بخوانید و بالا روید؛ صورت همان ارتباطی است که در این دنیا با قرآن داشته‌اند که با تدبّر در آن، همواره از محدودیت‌ها برتر و بالاتر می‌رفتند. موفق باشید

17083
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام! استادی گفتن که گرفتاریهای زندگی ما به خاطر گناهانمان است هرچند ندونیم و با خبر نباشیم از اینکه گناهمون چی بوده، راهشم اینه که دوره های استغفار برداریم مثل چهله ی استغفرالله یا ذکر استغفار دیگه ای که تو مفاتیح هست که دو ماه هر روز 400 مرتبه باید بگیم، بعد می گفتن اینکه الان با تقوا شدی کافی نیست و گذشته ات رو باید با این ذکرها جبران کنی، بهشون می گفتیم ما چند بار این ذکر ها رو برداشتیم ولی وسطش قطع شده و .... گفتن اگه حال ذکر ندارید خوب با مشکلاتتون سر کنید، استاد عزیز اینکه گفتن این ذکرها خوبه که شکی درش نیست ولی آیا ضروریه؟ و راه جبران گناهان گذشته و رفع مشکلات گفتن این ذکر؟ خود بنده از گناهان گذشته پشیمونم سعیم هم بر تقوا و دوری از گناه و معصیت است اما انگار به گفتن ایشان اینها کافی نیست!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خیلی از این حرف‌ها سر در نمی‌آورم و در سیره‌ی معصومین هم چنین حرف‌هایی ندیده‌ام. دین ما به ما می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏» یعنی در إزای اعمال نیک که همان دستوران دین باشد، خود به خود گناهان رفع می‌شود. مهم آن است که جهت‌گیری خود را، عبور از اردوگاهِ کفر و حضور در جبهه‌ی توحید قرار دهیم. در آن حدّ که قرآن می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ» ﴿٢﴾/ محمد) یعنی اگر ایمان و عمل صالح را پیشه‌ی خود کنیم و به دین اسلام باور داشته باشیم، نه‌تنها گناهانمان پوشیده و برطرف می‌شود، بلکه امورات معنوی و دنیایی ما نیز به بهترین نحو به سامان می‌آید. و معنای استغفار به آن است که رجوع‌مان از باطل به سوی حق باشد و ذکر مبارک استغفار در همین رابطه جهت ما را شکل می‌دهد. موفق باشید     

17074
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: آیا در زمینه ی جهاد به خصوص از جنبه نظامی - چه سخت و نرم - در اسلام، کتابی دارید؟ یا کتابی می شناسید که به صورت مستند بر اساس آیات قران و روایات تدوین شده باشد؟ متاسفانه با توجه به جستجوی بنده به یک سری کتبی برخوردم که بحث جهاد به خصوص مبانی آن را به درستی مشخص نکرده اند و نتیجه بحث فقط کتاب سازی شده است. لطفا از آثار اسلام شناسانی که در این زمینه کار کرده اند، معرفی بفرمایید. با تشکر رضاپور
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خاصی در نظر ندارم ولی علامه‌ی طباطبایی در آیات مربوط به «جهاد» به‌خصوص در سوره‌ی توبه، نکات ارزشمندی را مطرح فرمودند. موفق باشید

17080
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزیزم: خواستم نظر ناچیزم را در رابطه با سؤال 17070 مطرح کنم و امیدوارم که استاد، بی ادبی این شاگرد ناچیزش را ببخشد. دوست عزیزمان پرسیده بودند که ماهیت هر دو کار (دیدن برهنه ی همسر خود و دیدن برهنه ای در سایت) یکی است پس چرا یکی حلال و دیگری حرام است؟ جواب در خود سؤال این دوست عزیز است که گفتند: «سابق وقتی وارد این سایت ها می شدم، اعتراض درونی و عذاب وجدان داشتم»؛ فطرتی را که خداوند در درون انسان ها قرار داده (چه به آن وجدان بگوییم و چه نفس لوامه و چه فریاد درونی)، یکی از عوامل تشخیص حق از باطل است که به انسان الهام می کند که چه کاری با مقام عبودیت انسان سازگار است و چه کاری با این مقام سازگار نیست. آن دوست عزیز گفتند: «پس از مدتی این کار برایم عادی شده که دیگر قبح آن را در درونم احساس نمی کنم» اینجا مرحله ی غبار گرفتن فطرت یا آن فریاد درونی است که اصلاً آمدن پیامبران و امامان علیهم السلام و قرآن و همه برای بیدار کردن این فطرت غبار گرفته است. پس فکر می کنم تا حدودی جواب به اینکه «ماهیت هر دو یکی است» داده شد زیرا اگر ماهیت هر دو کار، یکی بود، مطمئن باش آن قبحی را که اول گفتی در درونت احساس نمی کردی و عذاب وجدان نمی گرفتی؛ وگرنه پس چرا کسی که به بدن برهنه ی همسر خود نگاه می کند، قبحی در درونش احساس نمی کند و عذاب وجدان نمی گیرد؟! پس معلوم است که ماهیت هر دو کار، یکی نیست. دوست عزیزمان پرسیده بودند که: «از دیدگاه تجربی و اجتماعی بفرمائید که دیدن سایت های ... و تسکین دادن شهوت خود از این طریق، چه مشکلاتی در زندگی عادی پیش می آورد؟» جواب این سؤال نیز در خود سؤال، نهفته است که دوست عزیزمان گفتند: «چه اشکالی دارد از این سایت ها بازدید کنم و شهوت خود را تسکین دهم» در صورتی می توان گفت که شهوتمان تسکین داده شده که پس از دیدن آن تصاویر، دیگر تا مدت ها سراغ آنها نرویم! پس اینکه هر روز تشنه تر می شویم و هر روز مشتاق دیدن این تصاویر هستیم، نشانگر این است که تسکین و آرامشی به دست نیاورده ایم بلکه بیشتر تحریک شده ایم! لطفا از اینجا به بعد خوب دقت کنید که کم کم ماهیت این دو کار، دارد از هم جدا می شود چون دوست عزیزمان خواستار جواب از دیدگاه تجربی و اجتماعی بودند، ناچاراً و با عرض پوزش، یک سری مطالب را صراحتا عرض می کنم: کسی که به همسر برهنه ی خود نگاه می کند، شهوت او تحریک شده (تشنه شده) و خُب بعدش هم با همسر خود آمیزش می کند و جواب آن تشنگی اش را می دهد و به آن آرامش و تسکین شهوت، می رسد. ولی کسی که به تصویر برهنه ی یک زن نگاه می کند، شهوتش تحریک شده (تشنه شده) ولی بعدش چگونه باید آن تشنگی را جواب دهد! پس چون کسی را ندارد که با او آمیزش کند ناچارا یا خود را کنترل می کند (که خیلی بعید است) که در این صورت به بیماری های روحی از جمله افسردگی مبتلا می شود زیرا آن تشنگی به وجود آمده را جواب نداده یا دست به خود ارضایی می زند با همه ی عواقب روحی و جسمی که همگی می دانیم. خیلی خیلی از محضر استاد عذر می خواهم اگر مطالبم به درد نخور و وقت گیر بود. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع رویهمرفته همان طوری است که جنابعالی می‌فرمایید. ولی اگر بتوانیم در رابطه با این مسائل، روحیه‌ی عبودیت افراد را تقویت کنیم، راهِ صدساله را یک‌شبه طی خواهند کرد. از این جهت قرآن در خطاب به این افراد می‌فرماید: «إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ (179)/آل‌عمران» اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید برای شما اجر عظیمی است. و این در رابطه با نظر به فقه و فقاهت مجتهدین محقق می‌شود. موفق باشید

17079
متن پرسش
سلام: برای جلسات روضه هفتگی یک هیئت که از زمینه های فکری مختلف در آن حضور دارند. چه بحثی را پیشنهاد می کنید که زمینه ی اجتماعی داشته باشد و در راستای اهداف انقلاب باشد و باعث اختلاف در هیئت نشود اما منجر به تغییر بعضی از تفکرات انحرافی و غیر انقلابی شود چه موضوع و سیری را پیشنهاد می کنید؟ و چه شخصی را برای سخنرانی این سیر پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با طرح مباحث قرآنی در نگاه علامه فضای تفکر برای همه فراهم می‌شود و یا آن‌که مباحث کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» را با آن‌ها در میان بگذارید 2- اشخاصی که برای آن جلسه مفیدند را باید خودتان پیدا کنید. موفق باشید

17071
متن پرسش
سلام استاده عزیز: بنده مثلا گناهکار به احوالات خودم هم آگاه، چطور میشه مثلا تصمیم می گیرم برم جبهه و در این راه شهید هم میشم چطور میشه که یک دفعه به اون مقام عالی انسانی و شهادت و قرب به خدا می رسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در إزای ورود در جبهه‌ی توحید، گناهان شخصی را می‌بخشد. لذا می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (سوره‌ی محمد/ 2) و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و به آنچه بر محمد(ص) نازل شده - و همه حقّ است و از سوى پروردگارشان - نيز ايمان آوردند، خداوند گناهانشان را مى‏ بخشد و كارشان را اصلاح مى‏ كند! و حضور در جبهه‌ای که مقابله با توحید نظام اسلامی است، از همین جنس است که آیه‌ی فوق بدان متذکر است. موفق باشید

17067
متن پرسش
با سلام: می خواستم نظر آقای طاهرزاده رو در مورد متن زیر و بی نفسی و بی زمانی هنگام انزال در سکس بدونم و اینکه علت میل جنسی انسان، علاقه به اون لحظه بی نفسی و بی مکانی هست. ✨ اين انرژي جنسي چيست؟ چرا اينگونه با قوت زياد زندگي ما را به نوسان در مي آورد؟ چرا چنين نفوذ زيادي بر زندگي ما دارد؟ چرا زندگي ما، تا آخرين دم حول محور سكس مي گردد؟ جاذبه اش در چيست؟ پيران و قديسان شما هزاران سال است كه آن را منع كرده اند، ولي به نظر مي رسد كه در انسان ها كمترين تاثيري نداشته است. هزاران سال است كه به ما موعظه كرده اند كه بايد از سكس دوري كنيم و تمام افكار جنسي را از خود برانيم و حتي نبايد خواب هاي جنسي ببينيم. ولي اين روياها انسان ها را ترك نكرده اند نمي توانند اينگونه انسان را ترك كنند. من در شگفت بوده ام من با زنان خودفروش برخورد داشته ام، آنان هرگز چيزي در مورد سكس نمي پرسند، آنان در مورد روح و خدا جويا هستند. من همچنين با بسياري از مرتاضين و سالكين و مردان مقدس برخورد داشته ام، و هروقت با هم تنها بوده ايم آنان در مورد چيزي به جز از سكس سوال نمي كنند! من از درك اين نكته حيرت كرده ام كه مرتاضين و مردان به اصطلاح مقدس شما كه هميشه در مخالفت با سكس موعظه مي كنند، به نظر مي رسد كه در ذهن هايشان وسواس سكس را دارند و با آن مشكل دارند. آنان در جمع از روح و از خداوند مي گويند، ولي در درون، آنان نيز همچون همه دچار مشكل هستند. بايد هم چنين باشد، طبيعي است زيرا ما هرگز سعي نكرده ايم كه اين مشكل را درك كنيم. ما هيچگاه نكوشيده ايم تا پايه هاي اين انرژي را بشناسيم و هرگز نپرسيده ايم كه اين جاذبه ي عظيم چرا وجود دارد؟ چه كسي به شما جنسيت را آموزش مي دهد؟ تمام دنيا همه كار مي كند تا اين آموزش صورت نگيرد. والدين سعي دارند كودكانشان را از دانستن در مورد آن منع كنند و آموزگاران همين تلاش را دارند. متون مذهبي نيز چنين مي كنند. هيچ مدرسه و دانشگاهي براي آموزش سكس وجود ندارد، ولي روزي ناگهان شخص درمي يابد كه تمام وجودش سرشار از اين انرژي است اين چگونه رخ مي دهد؟ بدون هيچگونه آموزش، اين چگونه اتفاق مي افتد؟ حقيقت را آموزش مي دهند، عشق را آموزش مي دهند، ولي به نظر مي رسد كه در هيچ كجا يافت نمي شوند. پس اين كشش عظيم سكس چيست؟ اين جاذبه ي طبيعي براي آن چيست؟ البته اسراري در آن نهفته است كه لازم است كه درك شود. شايد آنگاه قادر باشيم به فراسوي جنسيت برويم. نخستين نكته اين است كه جاذبه ي سكس در وجود انسان ها درواقع كششي براي سكس نيست. آن خواسته ي جنسي كه در هسته ي دروني انسان هاست، درواقع يك خواسته ي جنسي نيست. براي همين است كه پس از هر آميزش جنسي، آنان به خود فرو مي روند، احساس ناشادي و افسردگي مي كنند آنان مي پندارند كه چگونه از آن خلاص شوند، زيرا چيزي در آن پيدا نمي كنند. شايد آن جاذبه براي چيزي ديگر باشد. و آن جاذبه يك اهميت بسيار مذهبي در خودش دارد. جاذبه اين است. به جز در تجربه ي جنسي، انسان ها در زندگي معمولي شان قادر نيستند به اعماق وجودشان دست پيدا كنند. در امور روزمره، آنان تجارب متنوعي دارند خريد، اداره، تجارت، به دست آوردن پول و شهرت ولي اين تنها تجربه ي آميزش جنسي است كه آنان را به ژرف ترين عمق وجودشان نزديك مي كن، در آن اعماق، دو چيز برايشان رخ مي دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در قرآن در رابطه با علاقه‌ی همسران به همدیگر می‌فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21)/ روم) از نشانه‌های اراده‌ی الهی در ادامه‌ی نسل بشر و مدیریت الهی در این رابطه آن‌که حضرت حق از خود شما همسرانی را جهت آرامش روحی و روانی و این‌که در کنار همدیگر لذت لازم را ببرید، همسرانی را قرار داد و بین شما روحیه‌ی ارادت‌مندی و دل‌سوزی گذاشت، در این پدیده نشانه‌هایی از مدیریت حکیمانه‌ی حضرت حق برای اهل تفکر وجود دارد.

ملاحظه می‌کنید که خداوند موضوع سکس را در مسیر صحیح برای بشر شکل داده است تا علاوه بر آرامش روحی که باید همسران در نسبت به هم و لذتی که پیش می‌آید، داشته باشند؛ نتایج دیگری مثل ارادت و ایثار نیز در بین آن‌ها بماند. چیزی که مسلّم اگر مسیر ارتباط جنسی از روش الهی خارج شود، به‌دست نمی‌آید. و این مشکل اساسی بشر امروز است که متوجه نمی‌شود صِرفِ ارتباط جنسی، تمام ابعاد انسانی جواب داده نمی‌شود، مگر آن‌که آن ارتباط جنسی در مسیر تکوینی و تشریعیِ خودش قرار بگیرد. از این جهت است که در آخر آیه فرمود: «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» در این نوع ارتباط که در عین آرامش روحی و جنسی، مودت و رحمت بین زن و مرد جاری می‌شود؛ نشانه‌هایی از حکمت الهی برای اهل تفکر می‌باشد. بنابراین موضوع گرایش جنسی که در بشر قرار داده شده است اگر در مسیر صحیح آن قرار نگیرد، بشر به نتایجی که باید از این ارتباط به‌دست آورد، به‌دست نخواهد آورد. و این مشکلی است که بشر امروز از آن غفلت اساسی دارد. موفق باشید

17065
متن پرسش
باسلام: 1. نظر حضرتعالی در مورد فایل جدیدی که از مرحوم منتظری رضوان الله تعالی علیه در مورد اعدام های سال 67 منتشر شده است چیست؟ 2. توجیه شرعی این اعدام ها چیست و چگونه می توان فردی که قبلا محاکمه شده است بدون اینکه جرم جدیدی مرتکب شده باشد به صرف عقیده محکوم کرد؟ 3. تفاوت تفتیش عقایدی که کلیسا در قرون وسطی می کرد با این کار نظام چه می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع محارب‌بودنِ یک جریان، غیر از موضوع خطاهای جزئی است که با زندان و تنبیه جبران شود. وقتی بعد از عملیات مرصاد مشخص شد که منافقین خلق به عنوان محارب و براندازِ نظام مستقیماً وارد صحنه شده‌اند دیگر حکم آن‌ها عوض می‌شود به همان معنایی که حضرت حق می‌فرماید: «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ» چون با کافران که به هماوردی شما اقدام کرده‌اند، روبه‌رو شدید گردن آن‌ها را بزنید و حتی آن‌ها را اسیر نکنید. (سوره‌ی محمد/4) . و سادگی آقای منتظری آن بود که جایگاه منافقین را در آن تاریخ، تشخیص نداد و موضوع را به امر فردی تقلیل داد، به همان معنایی که مثلاً چون طرف، یک‌ماه دیگر باید آزاد می‌شد، چرا او را اعدام کردند؛ غافل از آن‌که طرف، در جبهه‌ای قرار دارد و بر آن اصرار می‌ورزد که جبهه‌ی تقابل با کلّ نظام توحیدی است و حکم خداوند برای آن‌ها حکم محارب است. موفق باشید

17058
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و فرزانه جناب آقای طاهرزاده: از اینکه مصدع وقت مبارک جنابعالی می شوم عذرخواهی می کنم لیکن نیاز اینجانب این می باشد که پاسخ های ارزشمند شما دلیل و قوتی است برای برنامه سلوک علمی و عملی بنده در عصر انقلاب اسلامی. بنده طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی در رشته فلسفه و کلام اسلامی در مقطع کارشناسی می باشم. حدود چهار ساليست که به مطالعه آثار انديشمندان مختلف جهان اسلام مشغول هستم و آثار شهید مطهری را خوانده ام به غیر از کتب سطح عالی فلسفه، بعضی از آثار مرحوم عین صاد، علامه طباطبایی، امام خمینی، حضرات جوادی آملی و مصباح، و آثار جنابعالی و غیر هم در موضواعات مختلف و موضاعات دغدغه مند. تقریبا یک ساليست که با آثار مرحوم آیت الله شجاعی و علامه طهرانی آشنا هستم و کتب مقالات و روح مجرد و نور مجرد و چند جلدی هم از معاد شناسی را مطالعه کرده ام. لیکن چندی پیش در کتاب مراقبت استاد صمدي آملی خواندم که علامه طهرانی فرموده اند: اگر شخصی قصد خواندن کتب دوره علوم و معارف اسلامی اینجانب را کرد، به طور همزمان کتب دیگری نخواند تا وحدت حاصل شود و روح متکثر نگردد. اکنون سوال بنده این است که: هنوز که شاکله ذهنی برای امثال بنده از علوم و معارف اسلامی شکل نگرفته و نیاز است که با آثار بعضی از انديشمندان مانوس باشیم تا این چهار چوب ذهنی شکل بگیرد (البته به غیر از دروس حوزوی و فلسفه و عرفان) به نظر شما چه برنامه ای را بعد از خواندن آثار شهید مطهری پیش بگیرم؟ آیا در اين مرحله فقط آثار مرحوم شجاعی را بخوانم تا انتها و بعد از آن شروع به خواندن آثار مرحوم علامه طهرانی بکنم بدون هیچ کتاب حاشیه ای دیگر؟ و یا اینکه شما این سخن را قبول ندارید و منافاتی در مطالعه آثار انديشمندان با یکدیگر احساس نمي کنید؟ و یا اینکه بروم به سراغ مطالعه عمیق در منبع مطالب، مثل تفسیر المیزان؟ در این موضوع به شدت حیران و سرگردان شده ام و حقیقتا نمي دانم باید چه روشی در آثار این چنینی که هر کدام ارایه سبک و منظومه فکری به خصوصی دارند را داشته باشم. با توجه به اینکه این نکته را هم مي دانم که شیوه مطالعه دو گونه است: موضوع محور، مولف محور. ارداتمند استاد، طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی از مشهدالرضا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گیج‌شدن ندارد!! در عین آن‌که همه‌ی آن علمایی که نام بردید، در یک فضا و به یک حقیقت در این زمانه اشاره دارند؛ همان مطلبی که متوجه شده‌اید، مطلب خوبی است که فعلاً مدتی با آثار آیت اللّه شجاعی«رحمت‌اللّه‌علیه» مأنوس باشد. ولی بالاخره تفسیر «المیزان» را مدّ نظر داشته باشید. به این معنا که مسیرتان یک کار اساسی در چند سالِ متمادی بر روی تفسیر المیزان باشد. موفق باشید

17047
متن پرسش
سلام: حقیقت آیه ی کلّ یومٍ هو فی شأنٍٍ چیست؟ عرایضتان در این باب را کجا باید پیدا کنم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در جلسه‌ی اول شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب در این تاریخ» شد. برای درک بهتر موضوع، نیاز به مقدماتی مثل «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» است. موفق باشید

17030
متن پرسش
سلام علیکم و رحمةالله: استاد بزرگوار، علامه طباطبایی رضوان الله علیه در تفسیر آیات یک تا پنج سوره بقره در المیزان فرموده اند این پنج خصلتی که برای متقین ذکر شده، نتیجه هدایت اول آنان است که به دلیل سلامت فطرتشان در آن ها ایجاد شده است. بنده می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم که چرا عده ای فطرت سالم و عده ای فطرت ناسالم دارند؟ چه عواملی روی سلامت فطرت اثر دارد؟ تشکر میکنم از پاسخگویی تان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه دارای فطرت سالم‌اند، منتها عده‌ای طوری زندگی را برای خود تعریف می‌کنند که نتیجه‌ی آن نوع زندگی محرومیت از هدایت الهی است و از این جهت در فطرت خود باقی نمی‌مانند. موفق باشید

17013
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت شریف بخیر. 1. برای خواندن تمهیدالقواعد و فصوص دانستن فلسفه تا چه مقدارلازم است؟ 2. در نزول دفعی قرآن همه هفتاد بطن با نظر به تشکیکی بودن آن بر قلب سالک نازل می شود؟ 3. در انواع کشف گاهی موطن دریافت و موطن ظهور یکی است یعنی هر دو قلب است مثل کشف الهامی و گاهی موطن دریافت و موطن ظهور متفاوت است یعنی موطن دریافت قلب و موطن ظهور قوای نفس ناطقه است؟ درست متوجه شده ام؟ 4. در تفاوت حدس و فکر می توان گفت حدس مقامی است که حقیقت پیش ماست و اتحاد دانایی و دارایی (بر حقایق به اجمال) است و اما در تفکر عادی باید حرکت کنیم و حقایق را به دست آوریم و لزوما دارایی نیست؟ 5. می توان گفت حجاب ناشی از توجه به مقامات گاهی حجاب ظلمانی است اگر منجر به تحقیر و تکبر شود مثل بلعم باعور یا سامری و گاهی حجاب نورانی است؟ 6. حجاب ناشی از توجه به ثواب و بهشت برای سالک تاجر و ترس از جهنم برای سالک برده چه نوع حجابی است؟ 7. آیا امکان دارد در مکاشفات کاذب مبدا القاءات خود نفس ناطقه باشد. مثلا در کشف صوری سماعی صدای خودمان را بشنویم مثل شنیدن صدای خیالاتمان در خواب؟ 8. مانع ظهور در برخی قوا چیست؟ درونی و مربوط به قصور سالک است یا عامل دیگری در این محرومیت نقش دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فلسفه‌ی حکمت متعالیه در این مورد بسیار مفید خواهد بود 2- حقایق، کثرت‌بردار نیستند هرچند دارای شدت و ضعف باشند و لذا همواره تمام بواطن قرآن در حقیقت قرآن حاضر است هرچند که آن حقیقت به تناسب محل تجلی آن دارای شدت و ضعف باشد 3- قلب از قوای نفس ناطقه جدا نیست، پس بنابراین همواره موطن دریافت حقایق به صورت حضوری، قلب است 4- در رابطه با تفاوت حدس و فکر، تعریفی که می‌فرمایید رویهمرفته قابل قبول است 5- بد نیست 6- حجاب‌های نورانی است 7- بسیاری موارد همین‌طور است 8- بعضاً خصلت‌های انسان مانع ظهور بعضی از انوار قوا است و بعضاً مصالح مقدّرشده توسط حضرت حق. موفق باشید

17010
متن پرسش
با سلام: آیا آیه 116 سوره انعام «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون» با دموکراسی که در جهان امروز و ایران هست منافات ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رجوع به حقایق عالم، رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مأمورند که تنها به سخن خداوند اعتماد نمایند زیرا به قول هایدگر دموکراسی در ذات خود هوس‌های مردم را دنبال می‌کند نه آن‌که به حقیقتی از حقایق عالم نظر داشته باشد. آری! در امور عادی، نظرِ مردم باید رعایت شود ولی در نظر به حقایق هیچ‌وقت نمی‌توان از مردم پرسید آیا باید خدا را عبادت کرد یا نه؟ موفق باشید

17006
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: سه فقره سوال از محضر منور جنابعالی دارم: 1. استاد بنده ان شاءالله تعالی بنا دارم که در کنار سیر مطالعاتی جنابعالی که پیش تر آغاز نمودم، به تدبر در قرآن و روایات بپردازم، خب از طرفی حضرتعالی هم تفاسیر سوره های زیادی را شرح دادید، به نظر شما مستقیما تقسیر المیزان را با همان شیوه ی که در جزوه مربوطه مرقوم نمودید را شروع کنم یا تفاسیر حضرتعالی را؟ کتب روایی و نهج البلاغه را چگونه آغاز کنم؟ 2. استاد بارها ما شنیدم که یکی از دلایل عدم پذیرش ولایت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام «شوخی های» این امام همام علیه سلام بوده است، لطف کنید مشخصا توضیح دهید که فلسفه شوخی های زیاد امیرالمومنین سلام الله علیه چه بوده، تا ان شاءالله ما شیعیان هم از آن منظر اهل مزاح با مردم باشیم؟ 3_استاد ساعات خواب معصومین سلام الله علیهم مشخصا چگونه بوده است تا ما انسان ها هم همان سیره مبارک را دنبال کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعد از استماع حدود 100 جلسه صوت «تبیین و تفسیر» سوره‌هایی مثل شوری و اعراف و احزاب، خوب است به همان روشی که عرض شد به تفسیر المیزان رجوع شود. و در مورد روایت، «اصول کافی» و «تحف‌العقول» را پیشنهاد می‌کنم. و در مورد نهج‌البلاغه، استماع عرایضی که شده است، خوب است که دنبال شود 2- در این‌که مولایمان انسانِ گشاده‌رویی بودند تا صولت و هیبت‌شان، افراد را مرعوب نکند؛ حرفی نیست ولی این‌که بگویند چون علی خیلی شوخ‌طبع است برای حاکمیت جهان اسلام مفید نیست؛ این بهانه‌ی باندهای سیاسی سقیفه‌سازان بود که از خیلی قبل برایش برنامه‌ریزی کرده بودند. و مرحوم دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود در کتاب «امام علی«علیه‌السلام» متذکر آن شده است 3- ظاهراً سیره‌ی آن بزرگان آن است که بعد از نماز عشاء به خواب می‌رفتند و نیمه‌شبان برای عبادت بیدار می‌شدند. موفق باشید

17003
متن پرسش
سلام: در جلسه امروز (شنبه) اشاره ای به سخنرانی امام خمینی در مورد کاپیتولاسیون داشتید. اگر امام خمینی با سنت خدا آشنا بودند و معنای «اجر عظیم» را دریافته بودند و به وعده خدا اعتماد داشتند چرا چند شب نخوابیده بودند و اظطراب داشتند و ناراحت بودند و آرزوی مرگ می کردند و گفتند اسلام از دست رفت؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق هدیه‌ای بزرگ به نام اسلام از طریق رسول خود«صلوات‌اللّه‌علیه» به بشریت داده تا رجوع به حضرت حق را از آن طریق در مقابل انسان‌ها بگشاید. حال اگر عده‌ای این راه را در حجاب ببرند، وظیفه‌ی همه‌ی مسلمان‌ها است که نگران باشند. و آن کسانی که بهتر و بیشتر متوجه‌ی ارزش اسلام عزیز هستند، بیشتر نگران خواهند بود. زیرا از طرف حضرت حق کوتاهی نشده است، چرا ما کوتاهی کنیم؟ امثال حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در چنین مواقعی، حتماً نگران خواهند بود که نکند کوتاهی نمایند و همین نگرانی بود آن اجر عظیم یعنی انقلاب اسلامی را به ایشان مرحمت فرمود. و در همین رابطه که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» همه‌ی تلاششان آن بود که اسلام بماند، خداوند به آن حضرت خطاب می‌کند: « لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ (3)/شعراء) گویا از فرط نگرانی از این‌که مردم ایمان نمی‌آورند و تحت تأثیر نظام ابوسفیانی هستند، می‌خواهی غالب تهی کنی. موفق باشید

نمایش چاپی