بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سیره معصومین«علیه‌السلام» و اولیاءالهی«علیه‌السلام»

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27871
متن پرسش
با سلام: در نافله شب می‌شود بجای هشت رکعت ساده نماز جعفر طیار و استغاثه به امام زمان خوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت دو امر مستحب جداگانه است. به نظر می‌آید بهتر است با نظر به سیره‌ی رسول خدا صلوات الله علیه و‌آله در موقعیت نماز شب، نماز شب خوانده شود. موفق باشید

27822
متن پرسش
سلام علیکم: آیا وسیله‌ای غیر از اولیای خدا برای رسیدن به خدا داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی شده است که فکر می‌کنم با ارسال آن تا حدّی إن‌شاءاللّه بتوانید جواب سؤال خود را دریافت کنید. موفق باشید

 برای اُنس با تعیّن حقایق عالم و برای آن‌که نظر به آن حقایق تنها انتزاعی و ذهنی نماند، باید اولیای الهی را در این شب به عنوان آینه‌ی نمایش «قرآن» و «فرشتگان» و «روح» در مدّ نظر آورد، به همان معنایی که امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ رَسُولِ اللَّهِ «صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نُصْبَ عَيْنَيْك»‏ یعنی در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه«علیهم‌السلام» را مدّ نظر قرار بده. این کار در شب قدر نیز کارآیی دارد. زیرا:

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است        بر رخ او نظر از آینه پاک انداز

آینه‌ی پاک یعنی با علی «علیه‌السلام» و سیره و شخصیت آن حضرت که باید مدّ نظر قرار داد.

27750
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، بعضی افراد و پژوهشگران، می‌گویند که بسیار امری زیاده خواهانه و حتی شاید وهمی باشد که نیروهای انقلاب اسلامی از تولید علم دینی و ابداع مبانی دینی در عرصه علم و حکمت می‌گویند و این نوع روندها چیزی جز به هدر رفتن سرمایه ها و همان تمنای محالی بیش نیست و اساسا فقه و مبانی کنونی شریعت نمی‌تواند در این عصر و در این زندگی و در مقابل مدرنیته و مقابل عقل مدرن و سبک زندگی مدرن،‌ راه درستی عرضه کند و تعلیمات دین یکسری تعلیمات کلی است و مگر قرآن و ائمه گفته اند بیایید تحلیل و شناخت جامعه را بر اساس اسلام تولید کنید یا اقتصاد و سیاست و مدیریت شهری متناسب با اسلام داشته باشید و مگر می‌شود مدام نفی مدرنیته و مبانی علم کنونی ویژه در حوزه علوم انسانی را کرد و بعد گفت ما نظریه جایگزین داریم. حتی معتقد هم نیستند مشکلات و اینکه الگوهای اسلامی و تمدنی اجرا نمی‌شود مربوط به مباحث اجرایی است، بلکه معتقدند ما فقدان نظریه داریم و بعید است به اصطلاح خودشان با همین مبانی و فقه و قال الصادق (ع) و قال الباقر (ع) بتوانیم تمدن بسازیم و علم تولید کنیم. نظرشان هم بر این است که بایستی از این نوع رویکردها فاصله گرفت و باور کرد ممکن نیست و فقه و مبادی ما در عصر کنونی نمی‌تواند نظریه و تمدن بسازد بلکه بایستی با همان عقل و خرد بشری و همین تجارب بشری که اکنون در مقابل ماست، جامعه را مدیریت کنیم و حتی الامکان هم سعی کنیم با اسلام تعارض و مخالفت پیدا نکند ولی رویکرد تولید علم دینی و فقه تمدن ساز و الگوی اسلامی پیشرفت و تعالی ثمر بخش نخواهد بود. بشخصه با این نظر قاطعانه مخالفم و آن‌را دارای رگه هایی از بحث قبض و بسط شریعت آقای سروش می‌دانم، ولی حضرتعالی بعنوان استاد و پژوهشگر معرفت دینی که الحمدلله در تبیین معارف دین و انقلاب کوشیده اید و آثار گرانقدری تالیف کرده اید، در این مورد چه نظری دارید و چه بحث و موضعی را مطرح می‌فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم امثال حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» و حتی امثال آیت اللّه محمدتقی جعفری و علامه طباطبایی «رحمت‌اللّه‌علیهما» از یک طرف، و در دنیای غرب امثال هایدگر و هانری کربن و گادامر از طرف دیگر در یافتن راهی که در عین حاضربودن در تاریخِ جدید، مشکلات دنیای مدرن را نداشته باشد؛ فکر کرده‌اند، به‌خصوص که روشن شد پُست‌مدرنیسم که اصرار بر بازخوانیِ مدرنیته داشت و گمان می‌کرد می‌تواند با آن بازخوانی، مشکلاتِ پیش‌آمده را رفع کند، به بن‌بست رسید. در این مرحله است که بزرگان جهان به نوعی بازخوانیِ کلی‌تری دست زدند و آن، بازگشت به امر قدسی و توجه به غربت انسان در این تاریخ می‌باشد. و ما وقتی کلیّت این امر را قبول کردیم به مرور و طیّ فرآیندی متون مقدس خود را آرام‌آرام بازخوانی می‌کنیم. آری! فقه موجود برای بازگشت به امر قدسی در عینِ حاضربودن در تاریخ جدید، کافی نیست ولی دین و سخن امامان معصوم «علیهم‌السلام» به گفته‌ی آقای هانری کربن، فراتاریخی است و می‌توان در رسیدن به جهان گمشده از آن‌ها بهره گرفت. عمده آن است که از آن افرادی که بر ماندن بر تاریخ مدرن اصرار دارند، پرسیده شود مگر آنچه فرهنگ مدرن به بشر عرضه کرد و در آن راستا به تمامیت خود رسید، ثمربخش بود که ما همچنان بر فرهنگ سکولار و داده‌های حسّ در نگاه پوزیتیویستی جهت امورات خود تأکید کنیم؟ موفق باشید

27651
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا فرمودید که طلب ما اگر از روزه متخلق شدن به اخلاق الهی و تجلی صفت غنی در حد ظرف وجودی مان باشد، به افق متعالی نظر کرده ایم. می‌توان در یک نگاه کلان با توجه به اعمال وارده در ماه مبارک گفت، ماه رمضان ماه این است که انسان به اصل خلیفه اللهی و وجود خود و اینکه محل ظهور و تجلی جامع اسماء الهی هستند، نظر کنند و روابط و مفاهیم عالم را که رب العالمین از طریق اسماء و سنن خودش به صحنه آورده، دریافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و با این رویکرد، بحث «ماه رمضان، ماهِ اُنس با خدا» در ویرایش جدید را خدمتتان ارسال می‌کنم. البته تا شماره‌ی ۱۲ آن طیّ دو جلسه بحث شده که إن‌شاءاللّه در روزهای اخیر بر روی سایت و بر روی کانال مطالب ویژه به آدرس https://eitaa.com/hasannazari110 قرار می‌گیرد. موفق باشید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ماه رمضان؛ ماه اُنس با خداوند

با شروع ماه مبارک رمضان، افقی در مقابل انسان گشوده می‌شود تا امیدوارانه به انتظار گشایش «عشق» و «اُنس» با حضرت محبوب به استقبال آن ماه عزیز برویم، به امید حضور در میهمانی خدا و نوشیدن ميِّ محبت از جام ساقیِ ازلی که «آشنایی نه غریب است که جان‌سوز من است.»

1- آمادگی برای شنیدن ندای بی‌صدایِ حقیقت

ماه میهمانی خدا برای حضور در جهانی که خور و خواب حیوانی فرا افکنده می‌شوند و لقمه‌های وصل رخ می‌نمایانند و جان روزه‌دار مستعد شنوای ندایِ بی‌صدایی می‌شود که حقیقت را در میدان دیدِ جان خود متذکر می‌گردد.

2- مناجات‌هایی برای حاضرشدن در جهان پیشِ رو:   ماه رمضان، ماه زندگی با دعا است برای اُنس با حضرت محبوب. بعد از تجربه‌‌ای که در 30 ساله‌ی اخیر یعنی بعد از جریان دفاع مقدس داشتیم که تا حدّی از آن نوع مناجات‌ها فاصله گرفتیم، مناجات‌هایی که وسیله‌ای بود برای حاضرشدن در جهانِ پیش رو، جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده بود و صدام و صدامیان قصد داشتند مانع به‌ظهورآمدن آن شوند؛ دوباره جهانی برای رجوع به دعا به همان شکل در مقابل‌مان گشوده شده است تا در جهانی حاضر شویم که جهان عبور از استکبار است.

3- دعا، عامل به ثمررسیدن فعالیت‌های دیگرِ انسانی  : در دوران دفاع مقدس به‌خوبی نقش و تأثیر دعا را در جبهه‌ها تجربه کردیم و ‌یافتیم که چگونه دعا در کنار فعالیت‌های نظامی، نقش‌آفرین است، به طوری که اگر در کنار تلاش‌های نظامی، آن دعاها و مناجات‌ها نبود، هرگز به آن موفقیت‌ها نمی‌رسیدیم.

4- معصومانه‌ترین توبه : هیچ وقت صدام حسین‌ها و ترامپ‌ها اهل انابه و توبه نیستند ولی امام خمینی‌ها به تأسّی از امامان معصوم«علیهم‌السلام» اهل توبه و انابه می‌باشند، پس این توبه‌ها و انابه‌ها، توبه و پشتِ سرگذاشتن آن نوع گناهانی نیست که آن افراد مرتکب می‌شوند، بلکه روی‌آوردن به جهانی است که روح‌های بزرگ متوجه آن شده‌اند. این نوع انابه، معصومانه‌ترین کار است و هرکس بیشتر به انسان‌های معصوم نزدیک باشد بیشتر اهل انابه و توبه است، تا نشان دهند چه هستند و آنچه از آن‌ها برایشان سرمایه می‌شود همین افقی است که انابه‌های آن‌ها برایشان می‌گشاید، در عین سکونت بر خاک، در عین رفتنی زودهنگام و در زندگیِ ناتمام که البته هرگز تمام نمی‌شود.

5- دعا؛ آینه‌ی به ظهورآوردنِ تقدیر تاریخی :  بعد از دفاع مقدس گمان کردیم عقل و برنامه‌ی خودمان برای اداره‌ی کشور کافی است و از نقش‌آفرین‌بودنِ دعا در کنار فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگیِ خود، برای حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، غفلت کردیم و از دعاها و نیایش‌هایی که در گوشه و کنار کشور صورت می‌گرفت معنایی مناسب این تاریخ به‌دست نیاوردیم. در حالی‌که دعا و نیایش به معنای خاص آن، باید یکی از ارکان اساسی این حضور تاریخی باشد. حضور در جهانی دیگر که نه جهان گذشته‌ی قبل از دنیای مدرن است و نه جهان باقی‌ماندن در فرهنگ مدرنیته، جهانی است که خداوند برای ما مقدّر نموده و یکی از ارکان اساسی حضور در آن تقدیر، دعا است. وقتی با چنین رویکردی به متون مقدس خود رجوع نماییم دیگر آن متون مقدس، کلمات نیستند بلکه آینه‌اند، آینه‌ی به ظهورآوردنِ تاریخی که باید در افق وجود خود با آن زندگی کرد و زمان‌شناسی را همچون اولیای الهی«علیهم‌السلام» تجربه نمود.

6- دعا؛ عامل حضوری فعّال در عالم : با پدیدارشدن ویروس کرونا و زمین‌گیرشدنِ جهان مدرن و اندیشه‌ی حسّ‌گرایِ پوزیتیویسم، به خود آمدیم که باید ایمان تازه‌ای  را دنبال کنیم، ایمانی که با دعا و مناجات همراه است، دعایی همراه با سلوک عقلی و قلبی و نه صرفاً درک مفهومی از حقایق. آن نوع سلوک عقلی و قلبی که در عین معرفت‌زایی، به بنیادی نظر دارد که از یک طرف با منشأ «وجود» و از طرف دیگر با درون انسان رابطه دارد، و به انسان نشان می‌دهد چه اندازه می‌تواند در عالَم، حاضر باشد و به عالَمِ خود کیفیت ببخشد. حضوری که به جای دنبال‌کردنِ خود در برنامه‌های بی‌محتوا و تهیِ غیر قابل دسترسِ دنیای مدرن و ادعاهای توسعه و سازندگی به روش مدرن، از طریق اُنس با خدا به سرنوشتی بس متعالی و معنابخش بیندیشد. این‌جاست که انسان می‌تواند از درون و بیرون به ملکوت وصل شود و به این تجربه برسد که تجربه‌ی ایمانی از طریق دعا، راه مهمی است که امکان ندارد در این دنیا بتوان از آن غفلت کرد و در زندگی به نتیجه‌ی متعالی رسید. تمام آنچه در این تاریخ در طلب آن هستیم را با درک تاریخی خود در دعاهای ماه رمضان به‌خصوص در «دعای ابوحمزه» و «دعای سحر» می‌توانیم تجربه کنیم.

7- دعا؛ عالی‌ترین مرحله‌ی سیر ایمان : این تجربه‌ی مهمی است که انسان متوجه شود عالی‌ترین مرحله‌ای که انسان باید در سیر ایمانی خود آرام‌آرام به آن برسد، دعا و مناجات با حضرت ربّ  العالمین است، زیرا مقام دعا و مناجات بعد از ایمان، به همان معنایی است که گفت:

اوّل قدم آن است که  او را یابی               آخر قدم آن است که با او باشی

  و دعا آن آخرین قدم است، زیرا وقتی قلبِ انسان متوجه‌ی خداوند شد، بنا می‌گذارد تا با محبوب خود نجوا کند. سیره‌ی علمای ما در ابتدا، «تدبّر» در دعا و مناجات بوده است تا انسان بفهمد چه مطلبی را باید با خدا در میان بگذارد و تا دلدادگی با حضرت حق به درستی شکل بگیرد.

8- دعا؛ سرمایه‌ای اصیل برای زندگی در امروز : در اوایل ظهور انقلاب اسلامی، فضای فرهنگی ملت در حال برگشت به همان روحیه‌ی تدبّر و تفکر در دین بود، ولی دشمن با تهاجم فرهنگی‌اش- با توجه به پیش‌زمینه‌های غرب‌گراییِ ما- با تمام نیرو به میدان آمد تا ما نتوانیم از فرهنگ اصیل خود استفاده کنیم و به نوعی گرفتار همان بستری شدیم که غرب در مقابل بشر گشوده است و ما نیز متوجه‌ی راز پایداری خود که اُنس با خداوند است نشدیم و دشمن را جهت نفوذ خود، امیدوار کردیم. زیرا ارزش‌های خود را نشناخته‌ بودیم تا از آن پاسداری کنیم.

 به یک معنا می‌توان گفت مشکلات ما از زمان قاجار شروع شد که آن‌ها شیفتگی به غرب را دامن زدند و در سلسله‌ی پهلوی آن شیفتگی و وابستگی به اوج خود رسید و نسبت به زندگی در زیر سایه معنویات نوعی گسست پدیدار شد و هنوز با آن گسست روبه‌رو هستیم و به همین جهت رویکردی شایسته نسبت به ادعیه و مناجات در ساختن نوعی از زندگی که لازمه‌ی فرهنگ اسلامی ایرانی است، پیش نیامده است. بسیاری از سرمایه‌های الهی که سال‌های سال موجب قوام جامعه‌ی ما بود فراموش شد، در آن حدّ که در حال حاضر گمان می‌کنیم آن سرمایه‌ها یعنی ادعیه و مناجات‌ها چیزهای مهمی نبوده‌اند تا به دنبال آن‌ها باشیم.

9- وقتی در دعاخواندن‌ها، دعایی نخوانده‌ایم : قبلاً با درک ابعاد دعای کمیل می‌فهمیدیم به آن دعا نیاز داریم و با دعای کمیل آن نوع زندگی را شکل می‌دادیم و در پرتو آموزه‌های آن، همه‌ی افراد جامعه، خود را مسئول یکدیگر و مسئول مسائل جامعه می‌دانستند.

 ملاحظه کرده‌اید که در ابتدای دعای کمیل شروع می‌کنید خداوند را بر اساس اسماء و صفاتش مورد خطاب قرار می‌دهید و با نظر به آن اسماء، تقاضاهای خود را مطرح می‌کنید تا آن‌جایی که اظهار می‌دارید‌: «بِأَسْمائِكَ الَّتي مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَيْء» قسم به آن اسمایی که بنیاد وجودِ همه‌ی اشیاء را پر کرده است. هزاران نکته معرفتی باید در این‌جا حل شود تا إن‌شاءاللّه دعا در قلب انسان محقق گردد وگرنه بعد از دعا ممکن است احساس کنیم، گویا دعایی نخوانده‌ایم تا احساس کنیم نه‌تنها نسبت به خود بلکه نسبت به عالم و آدم مسئول هستیم.

10- تفاوت انسان‌ها و نقش دعا در قرآن : ائمه‌«علیهم‌السلام» گاهی برای ما روایت می‌آورند و گاهی در رجوع به خداوند مناجات و دعاهایی دارند که به کمک ما می‌آیند تا چگونه به خدا رجوع کنیم و عالمی که باید در آن زندگی کنیم را بیابیم و کیفیت بودن خود را ارتقا ببخشیم، زیرا اولیای الهی بیش از آن‌که به کمّیت عالم توجه داشته باشند، به کیفیت عالم نظر می‌کنند و زندگی خود را کیفیت می‌بخشند و اساساً تفاوت انسان‌ها در همین امر است که چه اندازه به کیفیت بودن خود توجه دارند تا به کمّیتِ بودنِ خود.

11- چگونگیِ معرفت‌بخشی دعا : ائمه«علیهم‌السلام» در روایات، عموماً معارفی را مطرح می‌کنند که در حد عقل مخاطبان آن‌هاست، اما در مناجات‌ها و ادعیه حقایقی را مطرح می‌کنند که بین خودشان و خداوند است و اساساً جنس آن معارف جنس خاصی است، مثل معرفت‌بخشی یک گل زیباست که آن معرفت‌بخشی، حالت حضوری دارد و نه حالت انتزاعی، زیرا در مناجات‌ها و ادعیه نوعی تماشگری با حضرت محبوب در مظاهری که با آن‌ها به ظهور آمده در میان است. حقایق و معارفی که در مناجات‌ها مطرح است نه‌تنها در اوج است، بلکه به انسان عالم خاصی می‌دهد و ساحت وجودی انسان از آن طریق بسط می‌یابد تا در جهانی گسترده‌تر و گشوده‌تر از دنیا خود را بیابد.

12- بشر امروز و خودآگاهی نسبت به دعا : در مناجات‌ها، نجوایِ بین «عبد» با «معبود» در میان است و اسراری که بین امام معصوم و حضرت حق است به ظهور می‌آید و به همین جهت باید با رویکردی خاص به آن‌ها نظر کرد تا موجب اصلاح اساسی انسان و جامعه شود. گمشده‌ی بشر امروز این نوع ادعیه و مناجات است و گویا بشر امروز در حال خودآگاهی نسبت به این امر می‌باشد.

13- قاعده‌ای در امیدواری انسان در دعا : قاعده‌ای را که باید به لطف الهی در قلب‌مان نگهداریم تا دعا و مناجات به خوبی در زندگی‌مان حضوری فعّال پیدا کند، این است که بدانیم خداوند کریم که ما را خلق کرده تا مظهر کمالات او شویم و او خود را در مخلوقاتش به تماشا بنشیند؛[1] خیلی زود از گناهان ما در می‌گذرد. نمونه‌ی این نوع برخورد را در اولیای الهی می‌یابید، به عنوان مثال اگر کسی در حضور پیامبر خدا«صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» به وجود مقدس آن حضرت یک نوع بی‌حرمتی بکند و بعد عذرخواهی نماید، حضرت بدون هیچ مقدمه‌ای او را می‌بخشند، زیرا دوست دارند انسان‌ها را خوب و صاحب کمال بنگرند. همان طور که اگر از امامان معصوم تقاضایی داشته باشیم به سرعت برآورده می‌کنند، زیرا آن‌ها به دنبال تماشای ایثار هستند، به همان معنایی که خداوند جواد و بخشنده است.

 این یک قاعده است که اولیای الهی خیلی زود هم عذر افراد را می‌پذیرفتند و هم تقاضای افراد را برآورده می‌کردند، و این در اُنس با خدا برایشان حاصل شده است. خداوند این نوع خصوصیات را که خودش در حدّ کامل دارد، به دوستانش هم منتقل می‌کند. وقتی این نکته برای ما روشن شد که خداوند این خصوصیات را بیشتر از آن‌که اولیای الهی دارا هستند، در خود دارد، کلید خوبی برای روبه‌روشدن با دعا و مناجات به‌دست می‌آوریم. بالاخره این را می‌توانیم بفهمیم که خصوصیات خوب اولیای الهی که از تقصیر ما می‌گذرند و دارای سخاوت هستند، از طریق ارتباط با خدا برایشان پیش آمده و لذا حضرت حق که صاحب اصلی این صفات است، این صفات را بیشتر و به طور مطلق دارد، پس هم عذرخواهی ما را از گناهی که کرده‌ایم، خیلی زود می‌پذیرد و هم تقاضاهای ما را به‌خوبی برآورده می‌نماید. جناب مولوی با نظر به همین قاعده می‌گوید:

تو مگو ما را بدان شه بار نیست                    با کریمان کارها دشوار نیست

آری! وقتی متوجه شدیم «با کریمان کارها دشوار نیست» نحوه‌ی دعا کردن‌هایمان در گستره‌ی دیگری واقع می‌شود و امیدواریِ فراوانی را در دعا به ما می‌بخشد.

14- در جستجوی قلب زنده: تا قلب شروع به بیداری نکند، دعا هم که بخوانیم برای بیشتر داشتن دنیاست، ولی وقتی در محضر حضرت حق اقرار کردیم: خدایا! قلبم مرده است؛[2] در آن صورت ورق بر می‌گردد و قلب، زنده می‌شود. «قلب زنده» خود را ماورای امور دنیایی جستجو می‌کند و هرگز به دنبال شهرت نمی‌تواند برود، حتی از آن نوع زندگی که همان «حبّ دنیا» است، متنفر می‌شود.

15- عوامل مرگ قلب : روایتی از حضرت سجاد«علیه‌السلام» نقل شده است که مي‌فرمايند: «مَا مِنْ‏ عَمَلٍ‏ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا؛»(الکافی، ج2، ص130.) بالاترین عمل‌ها کسب معرفت خدا، و سپس کسب معرفت پیغمبر است؛ بعد از این دو هیچ عملی مثل بغض دنیا ارزشمند نیست. بغض دنیا را عمل به‌شمار  می‌آورد و می‌فرماید: بعد از کسب معرفت خدا و رسول خدا، دشمنی با دنیا بالاترین عمل است. فراموش نکنید که منظور از حبّ دنیا همان تعلقاتی است که انسان دارد که به‌خاطر آن‌ها دنیا را هدف قرار می‌دهد و آخرت و کمالات حقيقي را فدای آن می‌کند. طبعاً چنین چیزی اصل همه‌ی گناهان خواهد بود و همه‌ی سقوط‌ها از این‌جا ناشی می‌شود. از امام صادق«علیه‌السلام» نیز نقل شده است: «مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ وَ أَمْسى‏ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ، جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَشَتَّتَ أَمْرَهُ»(الکافی، ج2، ص319.) اگر روزگار کسی به این صورت بگذرد که بیشتر توجه‌اش به امور دنیا باشد، خداوند فقر را چون تابلویی در مقابل او قرار می‌دهد و لذا دائماً خودش را در فقر می‌بیند و احساس غنا و بی‌نیازی نمی‌کند، و اموراتش همواره پراکنده و بی سر و سامان است.

 آری! وقتی دل بمیرد کار انسان به دوستیِ دنیا می‌کشد و عالمِ گشوده‌ی معنویت از منظر او رخ بر می‌تابد تا بتواند در آن آرام گیرد.

16- حجاب أنانیت و علت مرگ قلب:  گناه و پیرو آن، مردنِ قلب و محروم‌شدن از نظر به حقیقت، انواعی دارد. یکی از آن گناهان همان است که انسان به جای آن‌که در منظر خود، حضرت حق را که ربّ العالمین است داشته باشد، خود را در منظرِ خود دارد. در این‌صورت وجود خودش، حجابِ نظر به حق می‌شود و دیگر نمی‌تواند خدا را که در عالَم به ظهور آمده، محل اُنس خود قرار دهد و او را در منظر قلب خود بنگرد و به همین جهت انسان عاقل از خدا می‌خواهد آن قلب را که انسان با نظر به خودش میرانده است، با جلوه‌ای که از رحمت خود می‌کند، آن انسان را از نظر به خودش منصرف نماید و قلبش را زنده گرداند.

17- شاخصه‌های قلب زنده : مطمئناً خداوند دوست دارد ما از او بخواهیم قلب‌مان را زنده کند، زیرا در آن صورت قلب انسان، محل جلوات انوار الهی می‌شود و خداوند در چنین قلبی خود را به تماشا می‌نشیند. به اندازه‌ای که ما آماده باشیم تا خداوند قلب ما را زنده کند و آن قلب، محل جلوات انوار الهی شود، به همان اندازه از هر چیز جز خدا منصرف می‌گردد. این نوع زنده‌کردن قلب غیر از آن است که بفهمیم حرام خدا، حرام است. آری! این خوب است که انسان حریم الهی را در حرام و حلال‌ها رعایت کند ولی این اولِ کار است. قلب زنده قلبی است که اولاً: اهل دوست‌داشتن باشد. ثانیاً: به جای دوست‌داشتنِ زیبایی‌های وَهمی، زیبای‌ حقیقی را دوست داشته باشد و تنها خداست که محل همه‌ی کمالات و زیبایی‌های حقیقی است.

18- قلب زنده، قلب بی‌کینه :  قلبِ زنده، خدادوست است و به هر آینه‌ای که محل ظهور محبوب اوست، نظر محبت‌آمیز دارد و لذا قلب زنده هیچ‌وقت در درون خود نسبت به مؤمنین کینه ندارد و برای رسیدن به چنین محبتی از حضرت محبوب تقاضا می‌کند: «وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا»(حشر/10) هیچ کینه و کدورتی در قلب ما نسبت به مؤمنین قرار نده. تا همه جا با حضرت محبوب به‌سر برد، به همان معنایی که مجنون حتی بر در و دیوار کوی لیلی جز لیلی را نمی‌دید. جناب عطار با توجه به این امر که قلبِ بیدارشده جز خدا را نمی‌خواهد و همه جا در جستجوی خداست و جز خدا را نمی‌بیند این‌طور سروده است:

 گشت مجنون هر زمان شوریده تر           همچنان در کوی لیلی شد مگر

هرچه را در کوی لیلی دید او                بوسه بر می‌داد و می‌بوسید او

گه در و دیوار در بر می‌گرفت               گاه راه از پای تا سر می‌گرفت

نعره میزد در میان کویْ خوش                   خاک می‌افشاند از هر سوی خوش

روز دیگر آن یکی گفتش که دوش              از چه کردی آن‌همه بانگ و خروش

هیچ دیوار و دری نگذاشتی              می‌گرفتی در بر و می‌داشتی

هیچ از در کار برنگشایدت              هیچ ازدیوار در نگشایدت

کرد مجنون یاد سوگندی عظیم                  گفت تا در کوی او گشتم مقیم

من ندیدم در میان کوی او              بر در و دیوار الاّ روی او

بوسه گر بر در زنم لیلی بود                  خاک اگر بر سر کنم لیلی بود

چون همه لیلی بود در کوی او           کوی لیلی نبودم جز روی او

هر زمانی صد بصر می‌بایدت                هر بصر را صد نظر می‌بایدت

تا بدان هر یک نگاهی می‌کنی              صد تماشایِ الهی می‌کنی

دل که دارد این نظر اندک قدر             می نیاساید زمانی از نظر

گر به جای یک نظر بودی هزار         آن هزاران دیده بودی غرق کار

19- قلب مرده‌ی انسان حسود :  یکی از مراحل زنده بودن قلب، آزادشدن انسان از حسادت‌ها است. قلبِ انسان حسود، قلبِ مرده است و وقتی انسان متوجه‌ی پوچی و بیهودگی و ظلمات حسادت شد، از خداوند می‌خواهد با گشودن منظر گسترده‌ی رحمتش در مقابل انسان، او را از جهنم حسادت آزاد کند و خداوند قلب‌مان را در آن راستا زنده می‌کند تا در ادامه‌ی محبت به او زندگی را معنا کنیم و خود را در آغوش ربّ‌العالمین بیابیم.

در مناجات‌های «خمسه عشرة» پای مناجات در میان است. مناجات، یعنی نجواکردن، یعنی اُنسی که با نزدیکیِ تمام همراه است و نجواکردن با خدا به خودیِ خود مطلوبِ جان هر انسانی است، همان‌طور که هجران از حق، سخت برای جان سالک تلخ است. به همین جهت جناب مولوی که مزه‌ی انس با حق را چشیده، در نجوایش با خدا ناله سر می‌دهد:

 اي خدا اين وصل را هجران مکن             سرخوشان عشق را نالان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن            خلق را مسکين و سرگردان مکن

بر درختي کآشيان مرغ توست             شاخ مشکن مرغ را پران مکن

جمع و شمع خويش را برهم مزن            دشمنان را کور کن شادان مکن

اين طناب خيمه را برهم مزن                خيمه‌ی توست آخر اي سلطان! مکن

نيست در عالم ز هجران تلخ‌تر               هرچه خواهي کن وليکن آن مکن

 وقتی نفسِ اُنس را شناختیم برای این قسمت از مناجات جایگاه خاصی قائل می‌شویم، زیرا وقتی انسان در جایگاه انس با خداوند است عملاً در حال ادب‌کردن قلب می‌باشد، تا دل به جای دیگر و چیزهای دیگر نبندد.

20- یاری خدا در میل به دعا : درفضای انس با خداوند، خداوند اسماء رحمانی خود را به قلب بنده‌اش می‌نمایاند و لذا از این به بعد تقاضاهای انسان شروع می‌شود که خدایا! این را می‌خواهم یا خدایا! آن را می‌خواهم. راز «اسئلک، اسئلک»هایی که معمولاً در ادعیه و مناجات‌ها مطرح است از این قرار است و خداوند دوست دارد بنده‌اش مسیر ظهور رحمت پروردگارش را بگشاید.

تمام نیازهای ما را خداوند می‌داند و آماده‌ی برآورده‌کردن آنهاست. کدام‌یک از نیازهای کوچک و بزرگ ما را برآورده نکرده؟ از ابروی بالای چشم بگیر تا خود چشم. متوجه ما بود که وقتی پیشانی ما عرق می‌کند، ممکن است چشم ما را اذیت کند، سرِ راه عرق‌های پیشانی، ابرو را قرار داد. حال چگونه وقتی رحمت مطلقه‌اش اجازه نداد در این حدّ هم چشم ما اذیت شود و ما آزار ببینیم، ممکن است اجازه دهد مهم‌ترین نیازهای ما بی‌جواب بماند؟! با آن‌که شرط تحقق آن نیازها درخواست و طلب ما باید باشد و مسیر ظهور آن‌ها را طلب و تقاضای ما فراهم کند؟ به گفته‌ی جناب مولوی:

چون خدا خواهد که‌مان یاری کند            میل ما را جانب زاری کند

ای خنک چشمی که آن گریان اوست             وی همایون دل که آن بریان اوست

 با این دید که محبوب ما می‌خواهد حوائج ما را برآورده کند، باید به دعا و مناجات روی آوریم.

شما در «مناجات شعبانیه» تا آن‌جا شیرین زبانی می‌کنید که عرضه می‌دارید: «اِلَهِی ... وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ» الهی! اگر مرا به گناهانم بگیری، من هم تو را به مغفرتت می‌گیرم. در ابتدای امر این سؤال برای انسان پیش می‌آید که آخر این چه نوع حرف زدن با خداست! از نظر عادی این نوع حرف‌زدن مثل آن است که به باغبان بگویید اگر آن مقدار از زردآلوهایت را به من ندادی، من مقداری از گیلاس‌هایت را برمی‌دارم. در حالی‌که هر دو از آنِ اوست. اگر خداوند ما را به خاطر گناهان‌مان عذاب کند، کار حقی کرده است پس چگونه او را به خاطر چنین کاری به محکمه ببریم و بگوییم چرا مغفرت و بخشش خود را به‌کار نگرفتی؟ ولی خداوند دوست دارد که با او شیرین‌زبانی کنیم. خودش این‌چنین شیرین‌زبانی‌ها را در آن مناجات‌ها مثل مناجات ابوحمزه و دعای سحر به قلب بنده‌اش القاء می‌کند. جناب مولوی خطاب به حضرت حق عرضه می دارد:

ای خدای پاک و بی انباز و یار              دست گیر و جرم ما را واگذار

یاد ده ما را سخن‌های دقیق                  کان به رحم آرد تو را ای خوش رفیق

گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن                مصلحی تو، ای تو سلطان سُخُن

کیمیا داری که تبدیلش کنی                       گر چه جوی خون بُود، نیل‌اش کنی

این چنین میناگری‌ها کار توست             این چنین اکسیرها ز اسْرار توست

 

 و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 


[1] - اشاره به حدیث: قدسى است كه حضرت حق مى‏فرمايد: «كُنْتُ‏ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف» من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم.

[2] - اشاره به سخن حضرت سجاد«علیه‌السلام» در «مناجات التّائبین» است که عرضه می‌دارند: «وَأَماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جِنايَتِى.»

27600
متن پرسش
سلام علیکم: طاعات قبول حق ان شاء الله. کمال گرایی و کامل گرایی تفاوت دارند؟ اگر دارند چه تفاوتی؟ و کدام صحیح تر است؟ خداوند بهتون عزت و سلامتی عنایت فرماید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کمال‌گرایی، نظر به مفهومِ کمال است و در کامل‌گرایی، نظر به انسان‌هایی مثل اولیای معصوم «علیهم‌السلام» در میان است و لذا کامل‌گرایی، نقش تربیتیِ بیشتری دارد. موفق باشید

27475
متن پرسش
سلام علیکم: چطور با وجود اینکه جریان معتزله نقش محوری و علمی در زمان مامون و خلفای بعدی که دوره حرکت تمدن اسلامی بود، داشت و اینکه مقابل ائمه و مکتب تشیع مکتب سازی می شد و به نام ارتباط تمدنها و ارتباط با دستاوردهای سایر علوم، یونان زدگی و انحرافات عقیدتی ایجاد شد و در عین بی توجهی به شیعه و ائمه هدی و شهادت امام رضا (ع)، از علمای اعتزالی و ایرانی غیر مسلمان و رومی حمایت می شد، تمدن اسلامی حرکت بسمت جلو و نقطه عطفی برای تمدن سازی داشت و شروع فعالیت های تمدنی مسلمین شد؟ چطور با وجود اینکه معتزله محوریت داشت و این جریان با مبانی اصیل شرعی و عقل قدسی تضاد دارد ولی توانست در بحث تمدن سازی بیاید و نقطه عطف تمدن اسلامی در آن دوره بشوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که اهل تحقیق متذکر شده‌اند؛ تمدنی که آن زمان به ظهور آمد تمدنِ مسلمانان بود که در بستر اسلام حاضر شده بودند و اهل کلام و حاکمان، بیشتر در حاشیه مشغول خودشان بودند و ائمه «علیهم‌السلام» نیز به صورت نرم در هدایت آن فضا بدون ایجاد حساسیت برای حاکمان، نقش خود را داشتند و به همین جهت هم در هر حال، حاکمان متوجه‌ی حضور نرم آن عزیزان می‌شدند و آن‌ها را گرفتار حبس و تبعید می‌کردند. موفق باشید

27450
متن پرسش
با سلام: استاد شما در کتاب امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه - حضرت امام (‌قدس) را عامل دریافت الهامات ربوبی معرفی فرموده اید. از طرفی در یکی از سخنرانی های رهبر عزیزمان آمده است که از وظایف مراجع تولید فکر و استخراج احکام مناسب زمانه از اقیانوس معارف اسلامی هست و در مقام بعدی می فرمایند پرورش انسان - سوال اینجاست اگر یکی از مراجع و یا حضرت آقا موضوعی را در زمان اکنون بیان فرمودند که با گفته ی قبلی امام خمینی (‌قدس) اختلاف داشت. تکلیف چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت کشف امامان معصوم با کشف عرفا آن است که عرفا کشف خود را با انطباق با کشف اولیای معصوم منطبق می‌کنند تا قابل اعتمادشان شود. سخنان حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اگر در راستای سخنان اولیای الهی بود، قابل اعتماد است. عرایضی در نسبت حضرت امام و اراده‌ی الهی در بستر اسلام و تشیع، در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی» شده است. موفق باشید

27342
متن پرسش
سلام: با توجه به دستور رهبری در مورد همایشی بزرگ برای کمک به نیازمندان در شیوه امامان معصوم چگونه بوده است؟ بعضی افراد مایلند به مستمندان ماهی بدهند و بعضی باوردارند که با همین هزینه ی ماهی می توان ماهی گیری یادشان داد. الان تکلیف چیست زمان ماهی دادن است یا ماهیگیری یاد دادن؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که ابتدا، اصلِ کار آموزش ماهی‌گیری است ولی اگر امکان نداشت، چرا از ماهی‌دادن غافل باشیم؟! موفق باشید

27339
متن پرسش
بسمه تعالی سلام و عرض ادب: به چه علت متفکران بزرگ شیعه قائلند بعضی مطالبی که در فرهنگ و لسان جامعه عرف شده است مانند این مصراع که «کار پاکان را قیاس از کار خود مگیر» خطرش از برای یک ملت از صد بار طاعون و وبا بیشتر است و برای درک سیره ائمه (ع) مانع محسوب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که کار پاکان را نباید با کار خودمان مقایسه کنیم و آن‌ها در مقام و مرتبه‌ی دیگری هستند؛ ولی از آن جهت که اسوه‌ی ما می‌باشند، می‌توانیم آن‌ها را راه‌های مستقیم حیات بشری قلمداد کنیم. موفق باشید

27264
متن پرسش
با سلام و آرزوي سلامتي براي استاد عزيز: در جلسه ۲۳ كتاب حقيقت نوري اهل البيت (ع) مطلبي تحت عنوان انجام عبادات از منظر ائمه‌ي معصومين (ع) يا از منظر وجود مقدس حضرت صاحب الامر (عج) مطرح نموده ايد. من متوجه منظور شما از كلمه منظر نشده ام ممنون ميشم در صورت امكان بيشتر توضيح بفرماييد. (اميدوارم سوالم قضيه اون بنده خدا نباشد كه آخر قصه گفت ليلي مرد بود يا زن)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بدانیم روح‌ها به نحوی می‌توانند با همدیگر متحد شوند، اگر متوجه بودیم بعضی روح‌ها مثل روح اولیای الهی به افقی بس متعالی در عالم نظر دارند؛ سعی می‌کنیم با نوعی اتحاد با روح آن‌ها عالم را بنگریم که راه‌کارِ عملی آن، نظر به سیره و روایات آن‌ها است، ولی با آن چنان رویکردی که عرض شد. موفق باشید

27243
متن پرسش
سلام علیکم: آیا با مبانی تز و آنتی تز و سنتز که بصورت ویژه در منطق هگل دیده می شود، ممکن است این رویکرد پیش بیاید برای مسئله حق و باطل که خب حق را بگیریم تز و باطل را آنتی تز در نظر گرفته و قائل به ترکیب این دو در نظام عالم و جامعه شویم و به چنین تعبیری برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هگل، بحثِ دیالکتیک را در تاریخ مطرح می‌کند که چگونه در سیر تاریخ، روح کلّی همچنان در تقابل تضادها خود را به ظهور می‌آورد. ولی بحث ترکیب حق و باطل، معنا ندارد هرچند ممکن است در تاریخی چیزی حق باشد مثل صلح امام حسن «علیه‌السلام» و در زمانی دیگر کار دیگری حق باشد. موفق باشید

27241
متن پرسش
سلام علیکم: مگر نه این است که انسان دینی و متعهد به شریعت، باید خود در فراهم کردن شرایط لازم برای کارهایش بکوشد نه این که منتظر فراهم شدن شرایطش باشد و به این بهانه کاری نکند؛ پس چرا در زمان سقوط بنی امیه و روی کارآمدن بنی عباس امام صادق (ع) سکوت کردند و نظاره گر ماجراها بودند و منتظر بودند شرایط فراهم شود و حتی از پذیرش خلافت امتناع کردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر حضرت صادق «علیه‌السلام» آن بود که متوجه بودند چه کاری مناسب آن زمانه است و این یکی از بحث‌های مهم زمان‌شناسی است که بفهمیم هر زمانه‌ای چه ظرفیتی برای چه کاری دارد. عرایضی در جلد دوم کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» تحت عنوان «زمان‌شناسی» شده است. موفق باشید

27233
متن پرسش
با سلام: با این که حضرت موسی علیه السلام صاحب شریعت و از پیامبران اولوالعزم بود چرا از حضرت خضر علیه السلام پیروی کرد؟ (ببخشید این سوال را یکی از صوفی ها از بنده پرسید منظورش این بود که چون حضرت خضر صاحب طریقت بود و موسی صاحب شریعت لذا طریقت نیاید از شریعت پیروی کند.) خدا در توفیقات شما بافزاید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن آقا درست فرموده‌اند. ولی عنایت داشته باشید که رسول خدا و ائمه «علیهم‌السلام» طبق فرمایش خودشان جامع شریعت و طریقت و حقیقت‌اند و به همین جهت عرفای بزرگ راهِ خود را از شریعت محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» جدا نمی‌کنند و عرفان را هم در قرآن می‌یابند. موفق باشید

27196
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، من هم در پرسش و پاسخ ۲۷۱۷۵ که خدمتتان ارسال کردم، عرض کردم دقیقا این را نشانگر صبرِ فهیمانه و دقت نظر دکتر داوری می بینم که متوجه اند افق گشایی و تمدن سازی امری نیست که فورا با شور و روحیه بخواهیم آن را بدست بیاوریم در مدت زمان کوتاه و با تانی به آن نیندیشیم و سریعا بگوییم ما از توسعه و لوازم آن گذر می خواهیم بگذریم و در حال گذریم بلکه باید با صبر و شجاعت آن را بررسی کرد و پیش برد. من متوجه این فهم و درک دقیق دکتر داوری می شوم و متوجهم ایشان می خواهند ما را از شتاب زدگی و عدم صبر تمدنی عبور دهند و مصداق و نمونه این سخنان حضرت آقا می دانم که فرمودند نباید بی صبری و بی طاقتی کنید و مدام پا به زمین بکوبید چرا نشد و چنان وانمود کنید که اوضاع بسیار بحرانی است و نشد که نشد. حرف من اینجاست که ما باید عالم انسان دینی را بررسی و اصالت بدهیم و حکمت نظری مان بدانیم و زمین و بسترها را باید متناسب آن بچینیم تا بتدریج بتوانیم الگوهای تمدنی خود را با قوت و تعالی جلو ببریم کما اینکه حضرتعالی هم فرمودید انقلاب از جنس وجود است و تجلی و مراتب دارد تا به کمال نزدیک شود. رویکرد خود امام را ببینیم از همان ابتدا ایشان می گفتند ما بدنبال الگوی دموکراسی و توسعه سیاسی مدرن نیسیتیم و تن به لوازم آن نمی دهیم و باید از آن عبور شود ولی در عین حال می فرمودند همین ابزار دموکراسی جهت تحقق آزادی اجتماعی و بالاتر از آن قسط می تواند موثر باشد لذا باید در زمین نظام مردم سالار ولایی و دینی با محوریت تحقق حکم الله و انبیاء و اولیاء او باشد و اشاره هم می فرمودند که ما باید طی زمان مردم سالاری دینی را تقویت کنیم و حتی اگر جایی دیدیم همین ساختارهای قانون اساسی کنونی با روح عقاید و فرهنگ مان همسویی ندارد آن را تعویض کنیم و اینها در حالی بود که اول انقلاب بود و بعضی توصیه به تساهل در برخورد با دموکراسی و اکل میته داشتند ولی امام آن را نپذیرفتند. تلقی من اینست که باید بصیرت و خودآگاهی و انس با عالم انسان دینی را تبیین کرد و نشان داد و آن را روشن کرد و بتدریج الگوهای متناسب آن عالم و تمدن اسلامی_ایرانی را بتدریج اجرا کرد تا اصالت و حضور اصیل مان در جهان اسلامی ایرانی باشد و در عین حال تکنولوژی و مکانیزم های جهت تحقق آزادی اجتماعی (که پس از رنسانس ویژه در غرب بدان توجه ها معطوف شد و تقلا صورت گرفت و مکانیزم هایی هم تعریف شد هر چند بدون در نظر گرفتن آزادی معنوی و بندگی) که می تواند با روح شیعی و ایرانی ما بخواند را استحاله کنیم و لعاب فرهنگی ما به آنها باشد. بلی! ما محدود به حوالت های تاریخی هستیم ولی می توانیم با فهم مقتضیا زمان در بستر توحید تاریخ سازی کنیم و جهت تاریخ را بسمت نظم معنوی و الهی ببریم. خود حضرت آقا در جریان الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت فرمودند که ما شاید برخی اهداف و استراتژی هایمان با توسعه و الگوی توسعه مدرنیته بخواند ولی ما جهت و هدف مان در جوهره دیگریست و ما باید تکنیک ها و ابزارهای مناسب و همسویی که می بینیم، در الگوی پیشرفت استحاله کنیم. این صبر تمدنی را آقا ویژه بدان تاکید می کنند وقتی که اشاره دارند باید اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت الگو و جهان اسلامی_ایرانی معلوم شود طی فرآیند طلوع تاریخی حق و تمدن متعالی را شاهد باشیم و به تعبیر من در این جهت نرویم که به فکر دین حداقلی و حفظ میراث شیعی ایرانی در عین حال عدم فکر تحقق قوی و عمیق شریعت و حکمت اسلامی_ایرانی و تساهل و بهره بیشتر از تجارب و مکانیزم های مدرن، بیفتیم که اکنون آقای مهدی نصیری تحت عنوان عصر حیرت آن را دنبال می کنند. من کمی اینجا با مطلب دکتر داوری تفاوت نگرش پیدا کنم که باید هم اکنون هم که ما در عصر سیطره مدرنیسم هستیم از پایداری و عدم هضم در توسعه دم بزنیم و نباید جهت مان توسعه باشد ولی باید خودآگاهی پیدا کنیم و عالم انسان دینی را بشناسیم و آنرا جهت خود معلوم کنیم تا هم اکنون هم بیاییم با نگرش تمدنی برنامه خود را جلو ببریم. کمی این تفاوت نظرم معطوف به ورود ما در گام دوم و بیانیه گام دوم هست که البته شاید اگر چندین سال این بحث دکتر داوری را می دیدیم از جهاتی همسویی با این بزرگوار بیشتر بود ولی معتقدم باید با بصیرت و تعیین نقطه ثقل خودمان در عرصه های مختلف توامان با صبر و استقامت، کار را جلو ببریم و به تصرف در تکنیک و مکانیزم های مدرن بپردازیم و منتقدانه با مدرنیته مواجه شده و در نظر و عمل بنا و فرآیند تدریجی مان عبور از توسعه باشد و بدین هم فکر کنیم مبادا جهت مان بسمتی برود که به اکل میته برسیم. عذر می خواهم اگر تعابیرم رسا بود و اطاله کلام شد و وقت شریفتان را گرفتم. بعنوان ارادتمند و مخاطب آثار و بیانات حضرتعالی مطالب و مبحثی معطوف به یادداشت وزین و اشارات و چشم اندازهای شما عرض شد و امیدوارم توانسته باشم با این مطالب تان ارتباط خوبی برقرار کرده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه حساسیت شما را نسبت به آنچه در این تاریخ در حال وقوع است، می‌شناسم که برای آینده مأوایی اصیل برای بشریت در حال وقوع است و اگر یک قدم از آن کوتاه بیاییم، مثل آن خواهد بود که مولایمان بعد از قتل خلیفه‌ی دوم، در جریان حکمیت نسبت به پذیرش روش شیخین، کوتاه می‌آمدند و عملاً با آن کوتاهی، چهره‌ی منوّر شخصیت خود را ذیل کدورت روش آن دو قرار می‌دادند و بشریت را از آینده‌ی اصیل خود ناامید و محروم می‌نمودند. ما یک لحظه از تأکید بر اصالت‌های ناب الهی و تقابل با استکبار، نه پشیمانیم و نه کوتاه می‌آییم. عمده روشی است که باید حکیمانه راه را جلو ببریم به همان روشی که اولیای معصوم در مقابل ما گشودند، وگرنه دینِ حدّاقلی که سال‌های پیش، دکتر سروش مطرح کردند و سال گذشته در جلسه‌ی ۳۹ مباحث «دین در دنیای مدرن» به آن صراحت دادند؛ به‌کلّی دین را از ابعاد اصیلش خارج می‌کند و نادیده می‌گیرد. در دکتر داوری و هایدگر ابداً این حرف‌ها نیست. دغدغه‌ی آن‌ها این است که دین از نگاهِ متافیزیکی و فرهنگ مدرن نجات یابد و بی‌حساب نیست که گادامر یعنی اصلی‌ترین شاگرد هایدگر می‌گوید همه‌ی فکر و ذکر هایدگر، خدا بود. موفق باشید

27057
متن پرسش
سلام علیکم: آیا عقل بدون معلم می تواند به رشد و بالندگی برسد و حقایق را کشف کند ویژه اینکه حضرت امیر (ع) یکی از اهداف بعثت و ارسال انبیاء را اِثاره دفائن عقول می داند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای پرورندان عقل، انسان‌ها نیاز به راهی دارند تا عقل رشد کند و قرآن و روایت و سیره‌ی ائمه، همان راه پرورش عقل است. موفق باشید

27069
متن پرسش
سلام علیکم: استاد من یه مطلبی برخورد کردم که سوالاتی برایم پیش آمد. (جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی سه تا مجلس [سلوکی] مطابق مقامات اشخاص داشتند. به عده ای فرموده بود که روز در محفلش باشند و برخی بعد از نماز مغرب و عشاء و بعضی هم شاگردان سحری بودند و مجذوب او بودند. بعضی از اساتید ما فرمودند که چه بسا پیش آمده بود بعضی از آقایان صاحب کمال و زحمت کشیده بودند خدمت آقای قاضی رسیدند و ایشان فرمود: شما نمی توانید [متحمل ریاضات و...] بشوید، زده می شوید، شما کار خودتان را انجام دهید که برای آن کار ساخته شدید. آقای قاضی عین ثابت و وضع و حال و لوح وجودی [کسانی که نزدش می آمدند] را می خواند و آگاهی داشت و اگر بعضی را مستعد می دید خیلی استقبال می کرد.) ۱. من دچار یک حیرتی و اضطرابی شدم که واقعا عین ثابت من چیه آیا میتونم به توحید برسم نمیتونم یا تا چه حد آیا فنای ذات احدی میسر هست یا نیست؟ دچار نوعی یاس شدم چه کنم؟ ۲. استاد من چطور متوجه بشم که کمال توحید برایم ممکنه یا نه؟ ۳. در فلسفه دعا گفتن که چند حالت داره یا به نفع و مصلحت شخص نیست یا خدا بهتره ش رو میده. کسی که از خدا توحید بخواهد چطور مصلحت بالا تر نیست و از آن بهتر هم نیست که خدا بخواهد در قیامت بدهد؟ ۴. عالم اعیان ثابته در عالم واحدیت است آیا آنهایی که به ذات احدی می رسند از اعیان ثابته خودشان خارج می شوند و عین ثابتشان الله می شود؟ ۵. گفتن که قبل از حضرت محمد (ص) هیچ پیامبری به مقام قاب قوسین او عدنا نرسیده. این یعنی آن که پیامبران قبلی به فنای واحدی و احدیت ذات نرسیده بودند و در عین ثابتشان متوقف شدند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱ و ۲. ما هرکدام به سوی دین خدا رجوع می‌کنیم و بدون سخت‌گیری‌های بیجا و با نظر به سیره‌ی اولیاء معصوم «علیهم‌السلام» جان تشنه‌ی خود را سیراب می‌کنیم. لذا در إزاء تشنگیِ خود سعی کنید آب معرفت بنوشید. ۳. وقتی از خدا توحید بخواهیم، خودش می‌داند چگونه مناسب روح ما، ما را هدایت کند. ۴. با توجه به جمله‌ی مشهور ابن‌عربی در مورد «اعیان ثابته» که فرمود: «ما شمّت رائحة الوجود» اعیان ثابته در مقام علم خداوند یعنی در مقام فوق اسماء که همان احدیت است، قرار دارد. ۵. خیر! درجه‌ی توحیدها متفاوت است. آن‌ها نیز در مقام خود به ولایت که شرط نبوت است، رسیده‌اند. موفق باشید

27056
متن پرسش
سلام استاد عزیز: میدونم از سوالات بچگانه بنده دلخور شدید. بنده تا امشب برهان صدیقین را شروع نکرده بودم. بخاطر همین برام سوال ایجاد شده بود که طبق گفتار شریف مصباح الهدایه که وجود انسان کامل خود اسم اعظم و خود رحمن و رحیم می باشد با توحید غیب الغیوب چگونه جمع می شود مخصوصا در نماز. اگر بنده نوازی کردید سوال بنده را جواب بدید دیگه مزاحم وقت گرانبهای شما نمی شوم. قول میدم. در صورت امکان با چند جمله. شماره بنده ۰۹۱۸۳۱۳۱۵۵۶ همیشه دعاگویتان هستم. بخاطر ضایعه نخاعی هر روز درد می کشم نمیدونم عمرم کفاف میده تا توحید واقعی را دریابم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم بنده در خدمت رفقا هستم و جواب‌دادن به سؤال رفقا مزاحمت نیست. انسانِ کامل مظهر اسم اعظم حضرت حق و مظهر اسماء جمالی و جلالی حضرت حق است و از این جهت، سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» آینه‌ی نظر به اسماء الهی است و در آن آینه، خداست که ظهور می‌کند به همان معنایی که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرموده باشند: «مَن رآنی فقد رأی اللّه». موفق باشید

27015
متن پرسش
سلام علیکم: چطور شد حضرت علی (ع) خوارج را که در بیان افکار آزاد می گذاشت مورد تعقیب قرار داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوارج، در بیرون از کوفه جوخه‌های ترور و قتل راه انداخته بودند و امنیت جاده‌ها را به هم زده بودند. موفق باشید

27014
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: اگر در اسلام جایز نیست از وسیله های نامشروع و فاسد برای هدف مشروع استفاده شود، چرا در صدر اسلام به مسلمین اجازه داده شد جلوی قافله مال التجاره قریش را بگیرند و کالای آن را تصاحب کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون آن قافله را که مالک آن سران مکّه بودند، صاحبان آن را مالک آن کالاها نمی‌دانستند. مثل آن‌که حضرت اباعبداللّه «علیه‌السلام» در مسیر خود کالاهای قافله‌ای که به سوی شام برای یزید می‌رفت، مصادره کردند. موفق باشید

26984
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: عید مبعث رو تبریک عرض می کنم. بنده در انتهای مباحث کتاب خویشتن پنهان هستم و می خواستم از فرصت تعطیلات برای ایجاد نظام فکری درست و منسجم از مباحث معرفه النفس شناخت جایگاه و حقیقت امام، خدا شناسی و هستی شناسی از بحث های شما مطالبی رو دنبال کنم و مطالعه کنم می خواستم بدونم پیشنهاد خود شما برای بنده در این فرصت نزدیک به یک ماه فارق از سیر های پیشنهادی خود سایت چیست؟ (تقدم و تاخر این مباحث و اولویت مطالعه مباحث چگونه است) ممنون از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «برهان صدیقین» شروع بفرمایید و بعد با کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت «علیهم‌السلام» کار را جلو ببرید. موفق باشید

26727
متن پرسش
با سلام: ۱. با توجه به اوضاع پیش آمده در مورد مسلمین هند سوالی مطرح می شود که چرا باید به مسلمین و مظلومین کمک کنیم؟ دلیل دینی دارد یا سیاسی؟ ۲. برخی می گویند مگر خودمان نیاز نداریم چرا این کمک ها را می فرستیم برای مظلومین؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر مسلمانی باید به هر مظلومی که مورد ظلم قرار گرفته کمک کند و گرنه بنا به فرمایش پیامبر خدا «لیس بمسلم» یعنی اساسا مسلمان نیست. موفق باشید

26694
متن پرسش
با سلام: ۱. در نماز گاهی چهره افراد در ذهنمان حک می شود و با زحمت محو می شود. چرا؟ ۲. آیا صحیح است در نماز به صورت ظاهری کلمات نماز توجه کنیم؟ مثلا کلمه الحمدلله رب العالمین و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به معانی نماز و در دل آن به سیره‌ی ائمه علیهم‌السلام نظر کرد. موفق باشید

26678
متن پرسش
سلام علیکم: چرا در طول اعصار و زمان ها، خواست مردم و عموم و توده های امت ها بر خواست و اراده اولیاء الله که واقف به تمام اسرار عالم هستند و خیر و صلاح امت ها را می دانند و به دنبال تعالی آنها هستند، غالب است؟ یعنی اینکه بر فرض مثال اگر مردم نخواهند و هماهنگ با ولی خدا نباشند، او نیز باید خود را با شرایط وفق دهد و آن را مدیریت کند و وجود نازنین امیرالمومنین بخاطر خواست عمومی به حاکمیت سقیفه باید ۲۵ سال خانه نشین شود و تن به حکمیت در صفین دهد و فرزندش باید صلح تلخی را بپذیرد و سایر ائمه هم آن وضعیت تلخ را تجربه کنند و غیبت کبری در نهایت رخ دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها باید در بستر انتخاب‌هایشان به آن‌چه باید برسند، برسند و لذا در امور معنوی سعی بر آن است که به انسان‌ها کمک شود تا خودشان آن امور را انتخاب کنند. موفق باشید

26660
متن پرسش
سلام علیکم: چرا در دوره بنی العباس، رویکرد نهضت ترجمه توانست جای حکمت دینی را بگیرید و تفکر ناب نبوی و سنت حسنه آل الله را به حاشیه ببرد و به جای اینکه مطالعه آثار غرب کهن باعث به خود آمدن مسلمین شود و آنها بفهمند چه میراث عظیم فکری را در پرتو تفکر اسلامی بدست آورده اند و بتوانند با رویکرد حکمت قدسی به نقد آن آثار بپردازند و بنیان فکری اسلامی را قوی کنند، مغلوب و خودباخته غرب (که تازه آن زمان وضعیت مسلمانان بشدت قوی تر از غرب آن روز بود و غرب در ضعف قرار داشت) شدند و عقاید التقاطی پیدا کردند تا آنجا که از دوره امام رضا (ع) تا دوره امام عسکری (ع)، ائمه شیعه در عین هدایت و تلاش برای برقراری حکومت عدل و قسط، با آن تفکرات التقاطی و غربزده و دور از حکمت دینی هم مبارزه کردند و شاهد مثالش هم ارشاد و پاسخ امام عسکری (ع) به رویکرد هرمنوتیک تفسیر قرآن بود که کندی فیلسوف مطرح عرب دنبال می کرد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث، بسیار است. نقش بنی‌العباس در این امر، جهتِ به حاشیه‌بردن حضور معارف اهل‌البیت «علیهم‌السلام» را نباید ساده گرفت. ولی در همین امر، نقش شیعیان هوشمندی چون فارابی و ابن‌سینا مهم است که سعی کردند حکمت یونانی را طوری وارد حکمت ایمانی نمایند که عملاً حکما یونانی با روح و رنگ حکمت ایمانی در جهان اسلام حاضر شود و تا آن‌جا که ممکن بود جهان اسلام از دعوای معتزلی‌گری که سختْ بر عقلِ یونانی تأکید داشت؛ و اشعری‌گری که در حدّ تحجر، دین را تقلیل داده بود؛ آزاد شد. در این مورد بد نیست سری به جزوات «تاریخ فلسفه و کلام» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

26642
متن پرسش
سلام علیکم: آیا ممکن است خداوند تخیل غیر واقعی بر کسی مسلط کند؟ به این نحو که شخص خیال کند فلان گناه را کرده در حالی که اینطور نیست تا شخص برای مدتی دچار غرور نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان چنین وسوسه‌هایی دارد. انسان باید در چنین مواردی سنت ائمه‌ی معصومین «علیهم‌السلام» را حجّت قرار دهد. موفق باشید

نمایش چاپی