بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عقل ، قلب ،عشق، خیال و وهم

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25790
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت! صدر، قلب، فواد و شغاف نسبت به هم چه مراتبی دارند و کارکرد آنها چیست!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وارد نیستم. موفق باشید

25753
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما پدر عزیز و گرانقدر: در ارتباط با سوال ۲۵۷۳۱ فرمودید: (ظاهراً مربوط به صورت برزخی است که در موطن خیال افراد ظهور می‌کند). اگر ممکن است لطفاً توضیح بفرمایید فرآیند ظهور در موطن خیال چگونه است و چرا عقل در صحنه نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

25731
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما پدر عزیز و گرانقدر: بارها شنیده ایم که بعضی از مومنین، افرادی را به مانند حیوانات می دیدند. ۱) آن انفاس مطهر، صورت برزخی را می دیدند یا صورت قیامتی را؟ (لطفاً توضیح بفرمایید) ۲) آیا می توانیم این فرآیند را از دریچه عالم خیال تحلیل نماییم؟ چگونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً مربوط به صورت برزخی است که در موطن خیال افراد ظهور می‌کند. موفق باشید

25726
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: دو سوال دارم که فکر کنم به گونه ای با هم ارتباط دارند اول اینکه در قرآن سه گونه اندیشدن داریم تفکر، تعقل، تدبر. تفاوت هر یک در چیست؟ (همه را به اندیشیدن ترجمه کرده اند)؟ و سوال دوم اینکه تفاوت قلب، صدر، فواد، چیست؟ استاد عزیز برای سوال خودم پاسخی دارم که در ذیل می آورم منت می گذارید اگر صلاح بدانید تصحیح بفرمایید. تفکر اندیشیدن بدون تزکیه نفس ولی تعقل اندیشدن همراه با تزکیه نفس است انسان در ابتدا با فطرت پاکش می اندیشد و می فهمد با تزکیه از عقل اش بهتر بهره می برد و اینگونه اندیشیدن در قرآن شاید تعقل نامیده می شود. حدیثی از امام علی (ع) که می فرماید: «من لم یهذب نفسه لم ینتفع بالعقل» یعنی هرکس خود را تزکیه نکند از عقل اش بهره نمی برد. تزکیه سبب حضور قلب و ارتباط با عوالم عالیه می شود و از این طریق عقل نوری می گیرد که بهتر می فهمد پس یک رابطه ای بین عقل و قلب که با تزکیه بدست می آید وجود دارد که آن درست فهمیدن و درست اندیشیدن از طریق قلب مطرح می شود و شاید قلوب یعقلون (قلوبی که با آن بیندیشند) در آیه ۴۶ حج معنا پیدا می کند. عقل مثل ماشین حساب می ماند که سازنده بمب اتمی در محاسباتش برای کشتن مردم از آن استفاده می کند یا برای ساخت وسیله مفید برای نیازمندان نیز بکار می رود. اگر عقل را در راستای دنیا طلبی صرف بکار ببریم در همان راستا اندیشه می کند ولی اگر به قلب هم میدان بدهیم می توانیم با عقل مفاهیم معنوی را خوب استدلال کرده و بفهمیم. اما قلب کار مهم دیگری نیز می کند که از عهده عقل ساخته نیست و آن درک و رسیدن به آن مفاهیم است و شما در کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود بخوبی تشریح کردید مثلا بوی گل که اصلا با عقل نمی توان فهمید یا شادی که عقل نمی فهمد ولی قلب توان درک آن را دارد یعنی از خدا دانی به خداداری رسیدن است. به‌عبارتی با تفکر به اسلام می رسیم و با تعقل به ایمان. و تدبر یعنی باطن هرچیزی را با اندیشه پی بردن است. اما هر یک از تعابیر دل ویژگی قلب را بیان می کند دل را از این لحاظ قلب گویند که دائم در حال دگرگونی و تقلب است. فواد گفته می شود که محل حب، بغض، خوف، رجا، اظطراب است. صدر گفته می شود که شاید مهمترین بعد وجودی نفس است یعنی قلب در صدر ابعاد وجودی نفس است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه بسیار خوبی در این نوشتار مطرح فرموده‌اید. با این‌همه عنایت داشته باشید که بعضاً از خود جمله یا آیه و روایت می‌توان فهمید با به‌کاربردنِ هر کدام از این واژه‌ها، گوینده به کجا اشاره دارد. بعضاً حتی «تفکر» بالاتر از «تعقل» به‌کار می‌آید آن‌جایی که به پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «لتبیّن للنّاس ما نُزل الیهم لعلهم یتفکرون» تفکر در این‌جا یعنی توجه به ابعاد روحانی که خداوند در جان افراد نازل کرده. در هر حال نکات خوبی را مطرح کرده‌اید. موفق باشید

25683
متن پرسش
سلام: استاد همسر بنده عمل سختی داشتند. بعد از آن عمل در بیمارستان طی ۴۸ ساعت به خصوص ۲ ساعت آخر به جز برادر کوچکشان و دکترشان همه را به شکل دیگر می دیدند. مثلا من و عمویشان وارونه و سر و ته بوده ایم و برخی دیگر به شکل سگ و مار و میمون. بعد از آن دو ساعت یکی از اهل معرفت که از دوستانند تماس گرفتند و و بسیار اصرار داشتند که همان لحظه به ایشان بگویم تا ذکر هایی را بگویند و گفتند و خوب شدند. جالبش اینجاست که ایشان این موضوع را بعدا برایم تعریف کردند و در آن هنگام به علت لوله تنفسی قادر به سخن گفتن نبوده اند. به نظر شما این مورد از صورت های برزخی و به علت سکرات مرگ بوده هست یا توهم ناشی از دارو و درمان های شیمیایی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر، غلبه‌ی واهمه است. موفق باشید

25647
متن پرسش
سلام علیکم: در جلد ۸ الکافی، حمران از امام باقر (ع) نقل می کند که ایشان می فرمایند سه عصر داریم: عصر گرگ ها که اراده و باور توحیدی نیست، عصر قوچ ها که اراده هست لیکن عمل صالح صورت نمی گیرد و عصر ترازو و میزان که عصر قائم ما (عج) است و در آن هم اراده و باور هست و هم عمل صالح. چه کنیم تا علم و معرفت ما تبدیل به ایمان و نهایتاً عمل صالح شود و صرف دانستن محض نباشد و هم چنین ایمان و عمل مان در طراز عصر ظهور که عصر میزان است و ویژه در این دوران که بحمدالله انقلاب اسلامی بشارتی برای تحقق آن به میان آمده است، باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زمان‌ها اقتضائات متفاوت دارند ولی قرآن و اولیاء معصوم، فوقِ زمان‌ها هستند. لذا وقتی با سیره‌ی اولیاء معصوم عمل نماییم، عملاً اقتضائات زمانه نیز رعایت می‌شود و همان روحانیتی که مطابق زمان است بر قلب ما القاء می‌شود. موفق باشید

25609
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: ۱. منظور از حکمت نظری و حکمت عملی چیست؟ ۲. منظور از عقل نظری و عقل عملی چیه؟ (چرا در جایی از کتاب خویشتن فرموده اید: بعد از معرفت به خود، عقل نظری را چراغ عقل عملی قرار می دهد....و در جای دیگر فرموده اید: نعلین خود را خارج کن، منظور از نعلین، عقل نظری و عقل عملی است.!!) خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که انسان دارای دو بُعدِ «دانایی به واقعیات» و «عملِ مطابق به واقعیات» است؛ بحث حکمت عملی و نظری پیش می‌آید. آری! در این مورد عقل نظری، چراغی است تا انسان در عمل، مطابق واقعیات عمل کند و نه بر اساس وَهمیات. این در حالتی است که با خود حقیقت روبه‌رو نباشد که در آن‌جا دیگر عقل عملی و نظری جا ندارد، همه‌ی کار عقل نظری و عملی آن بود که ما به حقیقت برسیم. وقتی حقیقت به ظهور آمد نعلین عقل عملی و نظری رها می شود و انسان با خودِ حقیقت روبه‌رو گردد. موفق باشید

25517
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله استاد عزیز لطفا یک سیر جامع و کامل برای مباحث معرفت نفس بفرمائید که شامل کتب همه ی صاحب نظران این مبحث باشد و با اتمام این سیر بتوان حقیقتا نسبت به این معرفت، شناختی کامل و ذو ابعاد پیدا کرد! دیگر اینکه متاسفانه بعضا در مطالعات و پیگیری مباحث علمی دچار کاهلی و اتلاف وقت می شوم؛ توصیه شما چیست که بتوانم خودم را همیشه با انگیزه و با عزم فراوان در مسیر تحصیل علم نگه دارم و خسته نشوم؟ سپاس بیکران از پاسخگویی شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جلد هفتم و هشتم اسفار تقریباً همه‌ی مطالب را جمع‌آوری کرده است. ۲. در این مورد خوب است به قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید

25476
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز حدود ٢ سال پیش داماد ما در حادثه ای به رحمت خدا رفت و از آن روز به بعد خواهر من شرایط کنار آمدن این قضیه برایش خیلی سخت بود و تا به امروز کمی آرام شده. استاد مشکلی داره که از من پرسید و من خواستم شما را در جریان بزارم تا راهنمایی بفرمایید. استاد خواهرم می گوید مرتب هر شب بین ساعت ٣ و نیم تا ۴ و نیم صبح خواب می بیند و از شدت خوابهای زیاد اذیت می شود و تقریبا تمام خوابهای او یه جوری مربوط به شوهر خدابیامرزش می شود و می گوید از این خواب دیدنهای زیاد کلافه شده و بعد از هر خواب پریشان بهم می ریزد و بدنش سرد سرد می شود و گریه می کند و اعصاب و روانش بهم می ریزد. من بهش گفتم احتمالا زیاد به این و قضیه اتفاق فکر می کنی و ذهنت مدام مشغول است می گفت شب قبل خواب فکر نمی کنم. حدس زدم قوه وهم و خیالش قوی شده و دچار وهم و خیال شده و خواستم کتاب ادب و خیال رو بهش بدم یا کتاب خویشتن پنهان قسمت خوابها رو مطالعه کنه ولی دیدم اهل مطالعه و این جور مباحث نیست و بخاطر روحیه و این اتفاق دل و دماغ خواندن و گوش دادن به کلیپهای صوتی رو نداره از این رو منصرف شدم. استاد می گفت هر شب با وضو می خوابم دعا و زیارت و قرآن می خوانم فاتحه می فرستم شاید منتظر دعاست یا پیغامی از برزخ داره که اینقدر خوابش رو می بینم حتی جایم رو مرتب عوض می کنم ولی باز این خوابها دست از سرم برنمیداره داره اعصابم خرد میشه چه کنم. حالا استاد چند سوال دارم: ١. آیا قوه وهم و خیالش قوی نشده و تسلط پیدا نکرده؟ ٢. آیا این خوابها القاعات ابلیس نیست که او را بهم بزند و نقطه ضعفش رو پیدا نکرده از کجا معلوم که این خوابها واقعا پیغامی از اون خدا بیامرز باشد شاید فتنه ابلیس باشد؟ ٣. آیا اگر بعد دیدن هر خواب بجای بهم ریختن بهتر نیست یاد خدا کند و تعبیر آن را به خدا بسپارد و خود را به بیخیالی بزند و زندگیش را مدیریت کند و برای خود تعبیر نکند؟ ۴. آیا تعریف کردن خوابهایش طبق کتاب خویشتن پنهان در نوع تعبیر دیگران در سرنوشت او بی اثر نیست و بهتر نیست اصلا نگوید؟ با توجه به این موضوع و مشکل او که همدمش را به اراده خدا از دست داده و کاری از دست کسی ساخته نیست. ۵. شما راهنمایی بفرمایید چکار کند تا از این وضع رها شود و خواب دیدنش اصلاح شود و از این کثرت دراید و تا به مرز افسردگی نرسیده نشاط روحی پیدا کند. با تشکر. امیدوارم راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه آن است که باید متوجه شود آن مرحوم، زندگی دیگری را شروع کرده است، چرا ما زندگی خود را هنوز به او متصل کرده‌ایم؟ آری! همان‌طور که خودتان فرموده‌اید اگر دائم به این موارد فکر کنند، قوه‌ی واهمه‌ی ایشان، شدت می‌گیرد و عملاً القائات ابلیس شروع می‌شود. بهتر است که خواب‌های خود را دنبال نکند بلکه زندگی خود را شروع کند. موفق باشید

25432
متن پرسش
با سلام: اگر ممکن است در باره قوه واهمه مد نظر تان توضیحی بدهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد شده است. خوب است به آن جا رجوع کنید. موفق باشید

25417
متن پرسش
جناب استاد با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای حضرتعالی ابتدا پوزش می خواهم اگر سوالم به نوعی سطحی است: بنده به عنوان فردی که در علوم طبیعی درس خوانده و از علوم عقلی و مباحث دینی زیاد سررشته ندارد؛ در مورد نیازم به طبیبی معنوی چه باید بکنم؟ یک عالم ربانی واقعی از کجا پیدا کنم که به من بگویند دردم چیست و اساس مشکلم کجاست و دقیقا درمانش چیست؟ فقط کسانی که در حوزه علمیه یا در رشته های علوم انسانی هستند ندرتا به چنین اساتیدی دسترسی و توفیق کسب راهنمایی دارند، در حالی که بقیه هم نیاز دارند. مدت زیادی است خوابهایم آشفته است اغلب نیمه شب بیدار می شوم و خواب بجای آرامش و رفع خستگی، سراسر اضطراب است و کلا حال دلم خوب نیست. با اینکه با ادعیه انس زیادی دارم و نمازهای مستحبی می خوانم ولی افاقه نمی کند. با تصور اینکه گناهانم عامل این مشکل است نماز استغفار هم خوانده ام. تمام عمر آدم سخت کوشی بوده ام. نه تنها در امور مادی بلکه برای معنویت هم تا جایی که عقلم می رسید تلاش کردم ولی حس می کنم همه تقلا هایم، درجا زدن بوده و عمرم تلف شده است و این حس خیلی بدی است. از دیدگاه طب جدید این حالت را شاید بیماری افسردگی بنامند ولی گمان نکنم افسرده باشم چون با کوچکترین انگیزه ای بسیار پرانرژی و پرنشاط می شوم. با با اینحال مدتهاست که طعم شادی عمیق و واقعی را نچشیده ام حتی در خواب! اگر بنده را راهنمایی بفرمایید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و سیر مطالعاتی بر روی سایت می‌تواند راهی باشد تا بالاخره «خود» را در آن‌چه که بحث «حضور اربعینی و اصیل‌ترین بودن» در میان می‌گذارد، بیابید. بحث اخیر بر روی بنر سایت هست. موفق باشید

25396
متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد بزرگوار: استاد بنده چند تا سوال از کتاب ادب خیال، عقل و قلب داشتم خدمتتون، در بخشی از این کتاب آیا شما غصه نمی خورید برای این جوانهایی که افق زندگی شان این است که می گویند: کار پیدا نمی شود، حالا ما چه کار کنیم؟ استاد یعنی جوانی که بیکار هستش و از زندگی دنیایی خودش از جمله ازدواج محروم یا عقب افتاده غصه نخوره؟ کار و درآمد مگر وسیله گذران زندگی نیست؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. سوال دیگه هم اینکه فرمودین: آدم باید اول جنبه نشاط و انس با غیب را در خودش ایجاد کند، و این مرحله با خیال ممکن است، استاد میشه مصداقی و عملی بفرمایید که چه جوری انس با غیب از طریق خیال ممکن میشه؟ کاش استاد اگر مجالش رو داشتین مباحث این کتاب ارزشمند رو هم شرح می فرمودین تا ابهامات برطرف می شد، کتابی نیست که بشه راحت ازش گذشت، میتونه جواب خیلی از مشکلات و مجهولات زندگی ما باشه. ببخشید استاد طولانی شد، ممنون از صبر و توجه شما بزرگوار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید به تقدیری که حضرت ربّ العالمین برای ما فراهم کرده‌اند فکر کنیم و این، کاری بسیار حساس و مهمی است و بسیاری از مشکلاتی که ما برای خود ایجاد کرده‌ایم در إزایِ غفلت از مقدّرات‌مان می‌باشد. ۲. در مورد مباحث خیال، عرایضی شده است به کانال  @esharat  رجوع فرمایید. موفق باشید

25395
متن پرسش
سلام استاد: کم خوراک تر و کم حرف تر از قبل شدم، شبها زود می خوابم اما موقع اذان صبح بیدار نمی شوم. انگار در درونم مدام تکرار می شود بخواب تا بچه ها خوابند بخواب که بعد خواب نداری. و از آنجایی که خوابم کامل است مدام خواب می بینم خوابم که کامل می شود و برای بیدار شدن انگار مشغولم تا خوابی که مثل فیلم می بینم تمام شود. به گمانم قوه وهمیه درونم قدرت گرفته، چشم که باز می کنم از خودم تنفر دارم، چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به خودتان سخت بگیرید. به نظرم بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید

25382
متن پرسش
سلام علیکم: خدمت استاد سوالی داشتم. اینکه چگونه می شود که ذکر آیینه قلب می شود. و اگر می شود توضیح مفصلی دهید چون واقعا این موضوع برای همه مهم است. با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشته‌ام. باید مطالب را مفصلاً دنبال کرد تا این موضوع، آرام‌آرام به ظهور آید. موفق باشید

25371
متن پرسش
سلام: در کتاب ادب خیال عقل و قلب فرمودین ارتباط با علمای عالم دار و تمرکز در مباحث ایشان، ما را به وحدت سیر می‌دهد اما ما اگر بخواهیم در کنار معارف دینی و عرفانی به بررسی نظرات مخالفین هم بپردازیم ممکن است دائما بین حالت شک و یقین باشیم و به آن تمرکز و وحدت نرسیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا باید با فهم معارف حقّه جایِ پای خود را محکم کنیم و سپس به نظر مخالفان و بررسی آن‌ها بپردازیم. موفق باشید

25327
متن پرسش
سلام و احترام: وقت بخیر. اگه یه نفر اصلا نتونه با کتب سطحی مثل کتب روانشناسی غربی و یا کتب دیگر مشابه به اینها ارتباط بگیره و علاقش بیشتر به سمت کتب ثقیل و عقلی و سنگین باشه به نظرتون چه استعدادیه و چه رشته ای میتونه این استعدادش رو به تکامل برسونه؟ کتب عقلی و عرفانی خیلی علاقه مند است ولی نمیدونه که نقطه شروعش چی باشه و در چه علمی میتونه تبحر پیدا کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه طور است که نظری به سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بیندازید. سعی ما نیز همان بوده که عقل انسان‌های آماده‌ی تفکر که گرایش آن‌ها عرفانی است را مخاطب قرار دهیم. موفق باشید

25319
متن پرسش
با سلام: با توجه به روایات و آیاتی فروانی که سفارش به فکر و ذکر کرده اند به نظر جنابعالی جایگاه این دو موضوع نسبت به هم چگونه است؟ کدام برای ارتباط با حق کار ساز تر است؟ کدام اولویت دارد؟ برای کدام باید وقت بیشتری گذاشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اول، فکر و معارف حقّه جهت زمینه‌ی نفوذ ذکر در قلب. موفق باشید

25290
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در یکی از کتاب های شما خواندم که چشمه های نظر به خداوند در قلب است و هرکدام از صفات خوب که در قلب بالفعل شوند چشمی است که به همان صفت الهی نظر خواهد کرد. ولی فراموش کردم این مطلب در کدام یک از کتاب های شما شرح داده شده بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. اصل سخن مبتنی بر مناجات شعبانیه است در فرازی که می‌فرماید: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ» پروردگارا نهايت جدايى از غير خودت را به من ببخش و چشم‏هاى دلم را با نظر به خودت، روشن فرما تا آن حدّ كه چشم‏هاى دل بتواند حجاب‏هاى نور را بشكافد، پس متصل گردم به معدن عظمت و در نتيجه روح‏هاى ما آويزان به عزّ قدس تو گردد.  ولی نکاتی در این مورد در کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در صفحه‌ی ۱۳۹ و در کتاب  «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» صفحه‌ی ۲۱۲ عرض شده است. موفق باشید

25284
متن پرسش
با سلام: فرق تمثل شیطان برای یک فرد و وارد شدن شیطان در خیال یک فرد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمثّل‌یافتنِ شیطان برای هرکسی که پیش آید، در موطن خیال پیش می‌آید. ولی این غیر از آن است که شیطان، یک فکر را و یا تصورِ عملی را در خیال به انسان إلقاء می‌کند. موفق باشید

25259
متن پرسش
سلام علیکم: استاد محترم، امام صادق علیه اسلام فرمودند: خیری نیست در قرانd که در آن تدبر نباشد و نمازی که تفکر نباشد و علمی که فهم نباشد، آیا علت نبود پیشرفت در جامعه مومنین همین حدیث نیست که حافظان قرآن ما ارزش قرآن را به حفظ قوی آیات و صوت زیبایی آن می دانند و هنوز جامعه به سمت ارزش دهی به معانی و تفاسیر قرآن نرفته است و در مورد دانشگاه و حوزه های ما هم مدرک گرایی بیداد می کند. آیا این سخن پیامبر که فرمودند بعد مرگ به قاری قرآن می گویند بخوان و بالا برو شآمل بی تدبر حفظ کردن و قرائت می شود. خودم سالها تجربه کرده ام که تمرکز کردن در حفظ و تقلید صدای قاریان با الحان گوناگون اصلا مجالی برای تدبر نمی دهد به شدت به معارف قرآنی علاقه دارم ولی هنوز نتوانستم با خودم در مورد حفظ نکردن قرآن کنار بیایم. ای کاش شما با کلام نافذ خود فکر مرا از حفظ قرآن بگردانید. بارها به خودم می گویم اینکه حفظ قرآن آرزوی تو بوده به خاطر ماندن در مرتبه نازله قرآنی (الفاظ ) بوده ولی الان که خدا را شکر با قدم نهادن در معرفه النفس به دنبال حقایق عالمم و هر روز تشنه تر می شوم وقت گذاشتن برای حفظ الفاظ فقط وقت گرانمایه را می گیرد مخصوصا که وقت برای تثبیت حفظ از خود آن هم بیشتر است، آخر این چه سیستمی بود که توسط دار القرآن ها پیاده شد. این تجربه شیرین هم کرده ام که در طی مباحث معرفتی آیاتی که می خوانم در جانم می ماند و هر وقت به مفاهیم فکر می کنم آیه مورد نظر به یادم می آید بدون هیچ زحمتی ولی خوب آیات پراکنده می شوند و نمی دانم در این ترتیب آیات هم برکتی نهفته است؟ ۲. اینکه بعضا در خواب انسان با اختیار خود لذت های معنوی (مثل زیارت، گوش به صوتی زیبا، خواندن مطلبی خوردن از آب ناب) را تجربه می کند ولی از طول دادن آن عاجز می شود نتیجه کم مراقبه کردن در طول روز است یا نتیجه کم بودن علم انسان از حقایق یا اقتضای بودن در ماده؟ ببخشید استاد از طولانی شدن مطلب، حلال بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اصل را بر تدبّر در قرآن بگذارید که ما مأمور به آن هستیم آن‌جایی که می‌فرماید: «افلا یتدبّرون القرآن» ۲. شاید بیش از این شأن خواب نباشد زیرا خواب در موطن خیال است و موطن خیال، ثبات ندارد. موفق باشید

25253
متن پرسش
با سلام: با عنایت به اهمیت قلب و زنده شدن آن کدام یک از جلسات سخنرانی حضرتعالی و یا کتب شما یا دیگران را برای این امر مفید می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم شرح نامه‌ی ۳‍۱ نهج‌البلاغه که بر روی سایت هست، بتواند کمک کند. موفق باشید

25200
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد چرا وقتی شبهه ای را حل می کنیم و دلیل قانع کننده جهت دفع شبهه می یابیم و با همان دلیل شبهه دفع می شود، پس از مدتی دوباره همان شبهه آزارمان می دهد، و بیشتر مانند این است که کسی آن شبهه را در گوشمان نجوا می کند و فقط قصدش آزار و اذیت ماست نه گمراه کردن، و خودمان هم بیشتر از اینکه بیهوده و بی دلیل این شبهه در ذهن مان دوباره ظهور کرده و نجوای آن در اختیار ما نیست اذیت می شویم و بیشتر اینکه چرا این شبهه با اینکه با دلیل محکم دفع شده دوباره به سراغمان آمده آدم را اذیت می کند، آیا این از کلیدهای شیطان است تا با حساسیت ما به این شبهه و اذیت شدنمان به واسطه این حساسیت لذت عبادت را به کاممان تلخ کند و ما را مشغول به یک نجوای بیهوده کند؟ راهکار رهایی از این حالت و اینکه اگر شبهه ای دفع شد و دوباره نجوای آن سراغمان آمد چیست؟ آیا باید بعد از حاصل شدن یقین باید به نجوای همان شبهه بی توجهی کرد و حساس نبود و عصبانی و ناراحت نشد تا اثرش کمرنگ شود و از بین برود؟ لطفا بنده را راهنمایی نمایید تا آن راه را در زندگی برای رفع مشکل اینگونه بکار بندم، متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که انسان دائماً در معرض شبهات باشد و سپس بتواند از آن‌ها عبور کند، چیز بدی نیست و موجب قوت عقل می‌شود. پیشنهاد ما دنبال‌کردنِ مباحث معرفت نفس است. موفق باشید

25209
متن پرسش
سلام: در کتاب جایگاه جن شیطان و جادوگر در مورد فردی که خیالاتش قوت گرفته و مثلا در تنهایی دزد را تصور می‌کند که آمده و کتکش زده آیا می‌توان این مطلب را به حرفهایی که اساتید موفقیت دنیا برای بدست آوردن موفقیت دنیایی با عنوان تجسم خلاق و قانون جذب مطرح می‌کنند بسط داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که متوجه شده‌اید. ولی در هر حال، واقعیاتْ ماورای توهّمات است. موفق باشید

25208
متن پرسش
سلام و احترام: وقت بخیر. استاد من خیلی پیشرفت معنویم سریعه. نظم ندارم در معنویات و بلد نیستم از این استعدادم چطوری بهره کامل ببرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید، راه‌هایی در مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

25170
متن پرسش
سلام: من در سال آخر دبیرستان هستم و تصمیم من این است که به دانشگاه نروم و احساس می کنم از راهی به غیر از دانشگاه موفقیت بیشتری کسب می کنم و بیشتر می توانم به مردم کمک کنم. من باور دارم که تنها چیزی که زندگی را از روزمرگی خارج می کند عشق است. دنیا و دین بر مدار عشق است. یکی از درس های نماز را هم همین میدونم که با اینکه در نماز هر بار یک ذکر تکراری و حرکات تکراری انجام می شود اما وقتی بنده عاشق پرودگارش باشد اصلا متوجه تکراری بودن نماز نمی شود مگر عاشق از ابراز عشق به معشوقش خسته می شود؟ خیر چون با تمام وجود می گوید دوستش دارد و چیزی که از وجود برخواسته باشد حتی اگر صد بار هم تکرار شود تکراری نمی شود و من دوست دارم اگر راهی را انتخاب می کنم با تمام وجود و عشق انتخاب کنم تا متوجه روزمرگی زندگی نشوم. اما مادر و پدرم نظر متفاوتی دارن من به آن ها گفتم موفقیت من در این دنیا وابسته به شغل من نیست و تنها چیزی که من را موفق می کند بنده بودن است آن ها می گویند اگر بنده هستی نباید رو حرف مادر و پدر حرف بزنی و باید راه دانشگاه را بروی بدون اینکه حتی بخوای ما را قانع کنی در صورتی که من می دانم اگر این کار را کنم حال خودم خوب نیست و وقتی حالم خوب نباشد نمی توانم بنده خوبی باشم و به مردمم خدمت کنم و سر راه کمالم قرار می گیرد من چه باید بکنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما در این جهان باید زندگی کنیم و در همین جهان باید عشق را تجربه  نماییم. لذا حاضرشدن در مجامع علمی به خودی خود مانع سیر به سوی عشق نمی‌شود، عشقی که همان‌طور که متوجه‌اید، همه‌ی زندگی است. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!