بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6456
متن پرسش
سلام، نظرتون در مورد اغما یا کمای بیماران چیست؟در این حالت روح انسان چه شرایطی داره؟و فرقش با خواب و مرگ چیه؟ مادر بزرگم 85 سالشه و الآن تو کما هست.احساس می کنم روحش بلا تکلیفه.شما چه دعایی برای شفای این بیماران می کنید. ان شاء الله خدا همه ی بیمارن رو شفا بده. خیلی ممنون از وقتی که برای پاسخ به سوالات اختصاص می دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کُما از نظر ما کُما است، او در آن حال در پیش خودش است. دعای عدیله را بالای سرشان بخوانید. موفق باشید
6445
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز: مطلبی بسیار زیبا در وبلاگ "تو فقط لیلی باش" دیدم. حیفم آمد خوانندگان سایت شما بی نصیب بمانند. اگر صلاح دانستید آن را منتشر و نظرتان را هم در مورد آن بیان فرمایید. التماس دعا دارم. آدرس مطلب: http://womanart.blogfa.com/post/51 آدرس تکمیل این مطلب: http://womanart.blogfa.com/post/52 ماموریت زیبای من ... امروز که اومدم و اون دوتا نظر دیشب رو دیدم، هم خنده ام گرفت و هم دلم به حال چنین آدمهایی سوخت ... متاسفانه توی کامنتهای خصوصی خیلی از این دست افاضات هست که من دیگه نخونده دیلیتشون میکنم ... اما خیلیها هستند که حقیقتا نمی تونند درک کنند که من چرا با توجه به تحصیلکرده بودنم قبول کرده ام که با افتخار، تمام وقتم رو برای خونه و زندگیم بذارم. به این یکی توجه کنید: " ... از سبک نوشتن و اداره وبلاگت معلومه آدم خلاقی هستی. از اینهمه تسلطتت به ایات و احادیث و استفاده بجا و مناسب ازشون هم معلومه هوش و حافظت از حد نرمال بالاتره ... مومن و محجبه هم هستی و توی این نظام خرت میره ... مدرک دانشگاه تهران رو هم داری که همه جا روی دست میبرنش! ... هر جور حساب کنی برای آدمی مثل تو کار پیدا کردن مثل آب خوردنه. من نمیتونم بفهمم چرا خودت رو اسیر خونه کرده ای؟ ... من اگه جای تو بودم پادشاهی میکردم برای خودم، همسرداری سیخی چنده؟! ... اون مال زنهای دوره قجره که مجبور بودن نونشونو از دست شوهرشون بگیرن. نه مال زن قرن 21 که خودش یه پا مرده! ... ... به خدا من مزاحم نیستم. فقط دوست دارم بدونم چرا این کار رو میکنی؟ اگه دلیلت قانع کننده باشه قول میدم کارم رو ول کنم و بچسبم به خونه و زندگیم و همسرداریم ... فقط خواهش میکنم جوابم رو بده ... شاید این سوال خیلیها باشه و تو بتونی بهشون کمک کنی ... " فکر میکنم حالا وقتشه که دلیل اصلی توی خونه موندنم رو بگم. شاید به درد کسانیکه که حقیقتاً دنبال حقیقتند بخوره و مثل من تکلیفشون رو روشن کنه: دیگه فکر کنم همه تون بدونید که من هم تا چند ماه قبل علیرغم توی خونه بودن، به این کار اعتقادی نداشتم و صرفاً به خاطر اینکه همسرجان دوست نداشت بیرون کار کنم، سر کار نمیرفتم. اما این که دقیقاً چی شد که نظرم عوض شد و این نگاه جهادی رو به ماجرا پیدا کردم رو تا حالا براتون نگفته بودم ... اواخر دی ماه بود. در ادامه تحقیقات برای کتابم، رسیدم به جنگ احد ... فکر کنم همه تون بدونید که جنگ احد تنها غزوه در صدر اسلام هست که مسلمانها توش شکست خوردند. اونهم یک شکست خییییلی فجیع! ... اما عجیب اینجاست که مسلمانها اولش با وجود تمام سختیها و کم بودن نیرو و تجهیزاتشون، بر مشرکین پیروز شدند. و درست وقتی پیروزیشون حتمی بود و مشرکین داشتند فرار میکردند و وقت تقسیم غنایم بود، ضربه نابود کننده به اونها وارد شد. میدونین از کجا؟ پشت میدان جنگ یه تپه بود به نام تپه احد. این تپه موقعیت استراتژیکی داشت و دست هرکس می افتاد میتونست به میدان جنگ مسلط بشه. اول اون تپه دست مسلمانها بود. پیامبر با درایت آسمانیشون این نکته رو فهمیدند و 50 نفر از نیروهای زبده رو مامور مراقبت از این تپه کردند و گفتند: شما باید همینجا بمونید و از این تپه مراقبت کنید. جهاد شما در میدان نبرد نیست، بلکه اینه که هر طور شده نذارید این تپه به دست دشمن بیفته. برای همین هر اتفاقی که برای ما افتاد، چه پیروز بشیم و چه شکست بخوریم و حتی اگه همه مون کشته بشیم، شما باید از جاتون تکون نخورید و این تپه رو حفظ کنید. فهمیدید؟ همه گفتن: بععععله یا رسول الله. شما از ما جون بخواین! برین خیالتون راحت باشه که ما همینجا هستیم و مثل تخم چشممون از این تپه مراقبت میکنیم! ... اما افسوس که این فقط در حد حرف بود. وقتی مسلمانها پیروز شدند و مشرکین فرار کردند، وقت تقسیم غنایم شد. اونها از دور میدیدند که همه داشتن تند و تند سهمشون رو از غنائم برمیداشتند و سر اینها بی کلاه مونده بود ... و این شد که دهنها آب افتاد و زمزمه ها شروع شد: _ این دیگه چه جور جهادیه که ما باید اینجا وایسیم و بقیه برن وسط میدون و حالش رو ببرن؟ ... پس سهم ما چی میشه؟ مگه ما مسلمون نیستیم؟ ... حتی شاید بعضیها گفتن: بریم بابا، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من! ;0) ... و این شد که بیشترشون ول کردن و رفتن دنبال مال دنیا و فقط فرمانده شون موند با چند نفر معدود که گفتن: پیامبر اینجا رو به ما سپردن. پس از اینجا تکون نمیخوریم، تا وقتیکه خودشون بیان و بگن دیگه کافیه! اینجا بود که یکی از فرماندهان مشرکین به نام خالد بن ولید - که از همون اول از دور حواسش به این تپه بود - از فرصت استفاده کرد و با نیروهاش حمله کرد و اون چند نفری که مونده بودند رو به شهادت رسوند و تپه رو تصرف کرد. و بعد اون سپاه تازه نفس از پشت سر به مسلمانهای از همه جا بیخبر که داشتند بغل بغل غنیمت جمع میکردند، حمله کردند ... و این شد سرآغاز شکست تاریخی مسلمانها و شهادت حضرت حمزه ... و تا یک قدمی شهادت پیش رفتن پیامبر مهربانیها، طوری که دندان مبارکشون شکست ... و بیش از 90 زخم برداشتن حضرت امیر و کلی ماجرای دلخراش دیگه. همه ش به خاطر اینکه چند نفر فکر کردند عقلشون بهتر از پیامبری میرسه، که با آسمانها در ارتباطه و از حقیقت هر چیز آگاهه ... پیامبری که خداوند به صراحت در وصفشون گفته: و ما ینطق عن الهوی . ان هو الا وحی یوحی و او هیچ سخنی را از روی میل و سلیقه خودش نمیگوید، و تمام سخنانش وحی الهیست که بر قلبش الهام میگردد ... چند لحظه چشمهام رو بستم و در دلم گفتم: عجب آدمای پستی بودن! آخه مگه ممکنه آدم از زبون پیامبرش بشنوه که شما جهادت اینه که همینجا بایستی و هر اتفاقی افتاد از جات جم نخوری، بعد به همین سادگی مطابق نظر خودش عمل بکنه، و د برو که رفتی؟! تا چند روز ذهنم درگیر این ماجرا بود و هرچی بد و بیراه بلد بودم از ورای تاریخ نثارشون میکردم و خیالم راحت بود که اگه من جای اونها بودم جزو همونهایی میشدم که موندن و به جهادشون وفادار موندن. در همین خیال خوش بودم که یک روز وقتی داشتم به خودم و زندگیم فکر میکردم، ناگهان همه چیز مثل تکه های پازل سر جای خودش قرار گرفت و تمام هارت و پورتهام رو باطل کرد. چی؟ یه جمله خییییلی معروف که هرکدوممون هزار بار شنیدیمش : اینکه یادم اومد که پیامبر به من بعنوان یک زن مسلمان فرموده اند: " جهاد المرء حسن التبعل " جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... یعنی گفتن: ای خانم رضوان! شما از طرف من مامور این بخش از دنیای اسلامی. تپه احد شما این خونه و زندگی شماست و این همسرجان که باید به بهترین نحو براش همسری کنی ... تپه احد شما قلب همسرته که باید مراقب باشی همیشه فقط و فقط در تصرف عشق الهیش به تو باشه و کاری کنی که هیچ جا و هیچ کس رو به بودن توی این خونه و در کنار تو ترجیح نده ... سرت رو بالا بگیر و با افتخار برای انجام این ماموریت مهم تلاش کن. چون اگه موفق بشی، این خونه به یک دژ نفوذ ناپذیر تبدیل میشه که من دیگه خیالم راحته که دشمن از طریق آدمهای این خونه، کاری از پیش نمی بره ... و حالا من با تمام هوشم، با تمام خلاقیتم، با مدرک دانشگاه تهرانم و با هر نعمتی که خدا بهم داده، ایستاده ام و با افتخار از تپه احد زیبایی که پیامبرم به من سپرده اند، مراقبت میکنم ... و افتخار میکنم که تمام تمرکزم و توانم رو در خدمت اجرای ماموریتی گذاشته ام که از لبان مبارکشون خطاب به شخص من صادر شده ... و عاجزانه از خدا میخوام که اونقدر دنیا دوست نباشم، که به طمع جمع مال و عنوان و مدارج بالای علمی محل ماموریتم رو ترک کنم ... **** حقیقت اینه که اگه افق دیدمون رو یک کم بالاتر بیایم، می بینیم که هرکدوم از خانه های دنیای اسلام یک تپه احده، و یک موقعیت استراتژیک. که اگه درست حفظ بشه و دشمن نتونه بهش نفوذ کنه شکست دادن اسلام محاله. چون توی اون خونه انسانهای متعادل و از همه لحاظ تامین شده ای بار میان که دیگه نقطه ضعفی ندارند که دشمن بتونه با کمک اون کارش رو پیش ببره ... و در فضای شاد و آرامش بخش اون خونه ها، بچه های نرمال و به دور از عقده های روانی بار میان که به نوبه خودشون آینده اسلام رو تضمین میکنند ... و مراقبت از این نقاط استراتژیک به عهده موجود توانائیه به نام زن، که خدا از قبل تمام سلاحهایی که برای این عملیات مهم نیاز داره رو در وجودش جاسازی کرده : توانایی محبت، توانایی دلبری از مرد، توانایی مدیریت هم زمان چند کار، توانایی گذشت و بخشیدن، هوش زنانه برای حس کردن انواع خطرهایی که ممکنه امنیت این مکان رو تهدید کنه ... اما الان توی جامعه چی میبینیم؟ من اصلاً به اون قشر از خانومها که اصلاً مقوله ای به نام دین براشون محلی از اعراب نداره کاری ندارم. اونها کلاً تفکراتشون و ارزشهاشون رو از جای دیگه ای میگیرن و مسلماً فرمایش پیامبر براشون ارزشی نداره ... مخاطب من خیل خانمهای به ظاهر مسلمان و محجبه ای هستند که به طمع جمع غنیمت – بخونید کسب درآمد و موقعیت شغلی و حتی خدمت به اسلام و مسلمین و نشان دادن نقش اجتماعی زن مسلمان – تپه احدشون رو رها کرده اند و اون رو دودستی تقدیم دشمن کرده اند. و بعد مینالن که چرا همسرمون همه ش پای ماهواره ست، چرا سر و گوشش میجنبه؟، چرا بچه هام با ایمان نیستن و همه ش سرشون رو با چت و دوستیهای گناه آلود گرم میکنن، چرا در زندگیمون ارامش نیست؟، چرا هر چی میدوم به اونچه که میخوام نمیرسم؟ ... چرا ... چرا ... چرا ... ( اون خانوم قدسی توی سریال میوه ممنوعه که یادتون هست. ) خوب دوست عزیز، وقتی شما به همین سادگی حرف پیامبرت رو – که اونهمه ادعا داری که دوستش داری و داری به دینش عمل میکنی - هر روز صبح زیر پات له میکنی و میری سر کار، توقع داری چه برکتی توی زندگیت جاری بشه؟ ... خودت که یه آدم عادی هستی تحمل داری کسی به چیزی که ازش خواسته ای اینطور بی توجهی کنه؟ خداوند می فرماید: بل الانسان علی نفسه بصیره. ولو القی معاذیره ... بلکه انسان خودش بهتر از هر کس دیگر از اعماق وجود خود آگاه است. حتی اگر به ظاهر برای توجیه خود عذر و بهانه هایی بیاورد ... من نمیخوام حکم کلی صادر کنم و بگم هیچ زنی نباید فعالیت خارج از خونه داشته باشه ... اصلاً خودم رو در این حد نمیدونم ... فقط این رو میدونم که هرکس خودش بهتر از همه به نفس خودش اشراف داره و میدونه که چند مرده حلاجه. اگه کسی می بینه بین خودش و خدای خودش سربلنده که کار کردنش در بیرون خونه هیییییییچ لطمه ای به جهاد مقدسش وارد نمیکنه، خوش به سعادتش. بره و از هر دوتاش لذت ببره ... اما من خودم دیدم نمیتونم همزمان هم به کار بیرونم برسم و هم ماموریتی که پیامبرم به عهده گذاشتند رو ، اونطور که شان مطلب هست، درست انجام بدم. برای همین با افتخار، بجای اینکه برم دنبال جمع غنیمت دنیا، تمام هم و غمم رو روی اجرای امر وجود نازنینی گذاشته ام که نور اصلی خلقته ... بله من همه کار میکنم تا بهشون نشون بدم پیامشون رو از ورای 14 قرن شنیده ام و دارم بهش عمل میکنم ... دیگران هم هر طور خودشون تشخیص میدن درستته عمل کنند ... وعده ما کنار حوض کوثر ... این دنیا با تمام سختیهاش دیر یا زود تموم میشه ... اما من در میان تمام کارها و تلاشهام امیدم به اینه که در اون روز هولناک که هیچکس از خشم خدا در امان نیست، اون پیامبر مهربانیها با محبت به من خواهند نگریست، و به من خواهند گفت: آفرین دخترم! ماموریتت رو به نحو احسن انجام دادی. من از شما راضیم و بنابراین خدا هم از شما راضیست. حالا نوبت من هست که به قولم عمل کنم. بفرما و از هر دری که دوست داری به بهشت وارد شو! *... اونوقت من با شادی تمام باب الشهدا رو انتخاب خواهم کرد، و به ملائکه ای که من رو به سمت بهشت میبرند، چشمکی خواهم زد و خواهم گفت: ! Mission completed * پیامبر (ص) فرموده اند: اگر زن نماز پنج وقت را به درستی بخواند، و ماه رمضان روزه بگیرد، و عفت و پاکدامنی را رعایت کند، و از شوهرش اطاعت نماید، و ولایت علی بن ابیطالب را در دل داشته باشد، در روز قیامت به او گفته می شود: از هر کدام از دروازه های بهشت که می خواهی، وارد شو! و در جای دیگر فرموده اند: هر زنی که هفت روز خدمت شوهرش را انجام بدهد خداوند هفت در از درهای آتش را بر او می بندد و درهای هشت گانه بهشت را بر او می گشاید که از هر در بخواهد وارد شود ... ============================================ و اما تکمیل مطلب بالا اول ازهمه میخوام تشکر کنم از دوستانی که بهم لطف کردند و متن رو با دقت خوندند و درنتیجه مطلبی که من تلاش میکردم برسونم رو گرفتند، و متوجه شدند که من در هیچ جای حرفم نه به کسی توهین کردم و نه برای کسی تکلیف معین کردم. من فقط حس و برداشت خودم رو راجع به این ماجرا گفتم و حتی اگه دقت کنید گفتم این یک مسئله کاملاً شخصیه بین و زن و خدای خودش که باید خودش کلاهش رو قاضی کنه و ببینه بیرون کار کردنش به وظیفه مهمش لطمه میزنه، یا نه ... حتی گفتم اگه حقیقتاً اینقدر توانمنده، خوش به حالش، بره و هر دوتاش رو در کنار هم داشته باشه ... و من رو هم دعا کنه که بتونم تا این حد توانمند باشم، تا لااقل هر بار که میرم خونه مامانم اینها از هر طرف افسوس و حسرت نثارم نشه که طفلک رضوان توی خونه موند و حروم شد! چون دیدم یک سری سوالها مدام داره تکرار میشه، بهتر دیدم موردی جواب ندم و یه پست کلی بذارم تا هم مطلب دیروز تکمیل بشه و هم جواب دوستان رو داده باشم. اما اول از همه ما باید تکلیفمون رو با خودمون و اعتقاداتمون روشن کنیم. شتر گاو پلنگ که نمیشه! اگه حقیقتاً این دین رو به جامع الاطراف بودن قبول داریم، باید بگردیم و از درونش جواب سوالهامون رو بیرون بکشیم. اگه اهل بیت رو به الگو بودن قبول داریم، باید رفتارهاشون رو زیر ذره بین ببریم و تحلیل کنیم تا مسیرمون رو پیدا کنیم ... نه که از همون اول یه چیزی توی ذهنمون درست کنیم و بعد بخوایم توجیه اسلامی هم براش پیدا کنیم ... و اینکه فرض من بر اینه که مخاطبین اینجا لااقل با اصل دین و نگاهش به زن مشکلی ندارند. وگرنه اینهمه سایت و وبلاگ فمینیستی و طرفدار زنان فعال در جامعه توی دنیای سایبر هست. مینونن برن از اونها استفاده کنند تا از نوشته های من ناراحت نشن. خواهش میکنم خوب به این آیات دقت کنید. این آیات برای دکور توی کتابی که قراره تا آخر دنیا جواب سوالات انسانها ( که روز به روز باهوشتر هم میشن) رو بده، قرار داده نشده. من فکرمیکنم جواب همه مشکلات و سوالات دوستان در این آیه های نورانی نهفته است: آیات 21 تا 24 سوره مبارکه لقمان ... 4 آیه پشت سر هم که قاطعانه تکلیفمون رو درباره خیلی چیزها معلوم میکنه: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا. أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ . وقتی به آنها گفته میشود از آنچه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، میگویند ما هم آنچه پدرانمان انجام میدادند را انجام میدهیم ... اما به این فکر نمی کنند که شاید شیطان دارد به واسطه راه و روش پدرانشان آنها را به سوی آتشی شعله ور هدایت می کند. این آیه به صراحت ما میگه وقتی دستور صریحی از دین بهمون میرسه، دیگه باید تمام پیش ذهنهامون رو نسبت به اون موضوع دور بریزیم و سراپا گوش باشیم و ببینیم نظر خدا و رسولش در اون مورد چیه. اینکه برای یه عده از دوستان قضیه کار نکردن خانمها در بیرون منزل اینقدر ثقیل به نظر میاد، یه بخش مهمیش همین ما وجدنا علیه آبائنا ست ... اینکه می بینن از یکی دو نسل قبل اکثر زنها سر کار میرن. و با اینکه همه مدعی هستن که دارن همزمان برای خونه و زندگیشون هم چیزی کم نمیذارن، ولی فقط یه عده معدودی در این کار حقیقتاً موفق بوده اند. ( این عده معدود که میگم رو هم من خودم تا حالا به چشم خودم ندیده ام ، اما خوب انصاف حکم میکنه یه درصدی هم برای اونطرف قضیه قائل بشم و بگم، احتمالاً چنین خانمهای توانایی وجود دارند، ولی من توفیق زیارتشون رو پیدا نکرده ام.) حالا دیگه توی جامعه ما کار کردن زن فی نفسه یه ارزش اجتماعی به حساب میاد و هر دختری آرزوشه که بره دانشگاه و تا درسش تموم شد، بره سر کار و استقلال پیدا کنه. خیلی از دوستان مطرح کردند که توی این وانفسا کار کردن زن میتونه به اقتصاد خانواده کمک کنه. اما آیا اون اول که خانمها رو به زور از خونه ها بیرون کشیدند و فرستادند سرکار، به خاطر این بود که کمک خرج مرد در امور اقتصادی باشند، یا اینکه عده ای میخواستند به این وسیله پیوندهای خانوادگی گسسته بشه و بتونن هدفهای استعماری رو درجامعه راحتتر پیاده کنند؟ ( سریال کلاه پهلوی رو که میبینید) و ایا اون دختر دبیرستانی امروز، وقتی داره آینده خودش رو تجسم میکنه، به این فکر میکنه که من میرم دانشگاه تا اگه همسر آینده م در مضیقه مالی بود، دکتر و مهندس و وکیل و ... بشم، یا اصلاً هویت خودش رو اینطوری تعریف میکنه ؟ ... خدا وکیلی جواب بدید. من خودم اولیش هستم که اقرار میکنم نه! مادرم و خاله هام همگی شاغل بودن، عمه م شاغله، خواهر بزرگم مهندسه و اونقدر موفق که وقتی برای مهاجرت به کانادا اقدام کرد خیلی از تشریفات رو براش تخفیف دادن و روی دست بردنش ... یادمه یه روز که خونه مادربزرگم یه مجلس زنونه بود و همه ما دخترخاله ها داشتیم توی آشپزخانه کمک میگردیم و از مهمونها پذیرایی میکردیم، مادر بزرگم با افتخار به یکی ار مهمونها میگفتن: این غذاها خوردن داره! اونایی که دارن اینجا توی آشپزخونه کار میکنن همه شون دکتر و مهندسن! ... و اینکه از بچگی توی گوشم خونده اند که زن باید دستش توی جیب خودش باشه و زیر بار مرد نره ... خوب معلومه که من با چنین پیشینه خانوادگی و اجتماعی، باید هم وقتی بهم بگن باید توی خونه بمونی و به ماموریت مهم همسرداریت برسی، یهو همه قصرهایی که توی ذهنم ساخته بودم ویران میشه ... معلومه که دل کندن از اون چیزهایی که آدم بهش خو کرده مشکله، دل کندن از منافع مشکله و از همه مهمتر دل کندن از روش آبا و اجدادی مشکله ... مگه همه آدمهایی که در مقابل پیامبران می ایستادند یکی از دلایلشون این نبود که میگفتن: ما نمیتونیم از ما وجدنا علیه آباءنا دل بکنیم ؟ اما باید به این هم فکر کنم که شاید اون پیشینیان من با وجود همه خوبیها و مهربونیهاشون، در این مورد دارند اشتباه میکنند و ناخواسته من رو به دام شیطان می اندازند. حقیقت اینه این مرحله رو باید گذروند ... آدم باید یکبار در زندگیش سر این دوراهی بایسته و انتخاب کنه. یا راهی که خدا بهش گفته رو در پیش بگیره و یا به همون راهی که پیشینیانش رفته اند بره و خوش باشه ... توی آیات بعد خداوند سرانجام هر کدوم از این راهها رو برامون روشن میکنه تا با چشم باز تصمیم بگیریم : راه اول : وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ هرکس با تمام وجود خود را تسلیم امر خدا کند، و نیکوکار باشد به دست آویز محکمی چنگ زده است و عاقبت همه چیز به سوی خداست ... خداوند میفرماید: ان الدین عند الله الاسلام، یعنی تنها دینی که خداوند اون رو از انسان می پذیره اسلامه ... اسلام یعنی چی؟ یعنی تسلیم بودن. یعنی "من میگم" و "من اینطور فکر میکنم" و "به نطر من اونطور درست تره" و " مامانم اینطور دوست دارن" و " بابام اونطور دوست ندارن" و این حرفها رو بذار کنار! ... در مقابل پیامبری که از طرف خدا اومده تا هدایتت کنه خاضعانه زانو بزن و وجودت رو آماده کن تا هر چیزی که میگه رو بپذیری و بهش عمل کنی. اگر کسی طالب هدایته باید قلبش رو اماده کنه تا با شرح صدر اسلام رو بپذیره، چون خدا خودش میدونه که اسلام با خیلی از راحت طلبیها و خود خواهیهای ما جور درنمیاد. پذیرش اسلام کار سختیه. اگه آسون بود اون اشراف قریش، اونهمه سال ، با تمام قوا در مقابل کسی که خودشون بهش لقب امین داده بودند و شک نداشتند که داره راست میگه، نمی ایستادند. و حالا اگه کسی محکم ایستاد و گفت: سمعنا و اطعنا . خدایا هرچی شما بگید. من تسلیم امر شمام ... و این ادعا رو به مرحله عمل درآورد و همون کارهایی رو کرد که میدونه خدا دوست داره، تازه اول خوشیهاشه. چون دستش رو در دست صاحب حقیقی عالم امکان گذاشته و پشتش چنان محکمه که محاله ذره ای ضرر کنه. یعنی ای خانم محترم. اگه تو به تمام اون موانع پشت پا زدی و خالصانه راهی که خدا دوست داره رو انتخاب کردی، و تمام تلاشت رو در اون مسیر به کار بردی شاید ظاهراً به نظر بیاد ضرر کردی، اما خداوند چنان حلاوت و شیرینی به زندگیت میده که اون رو با هزارتا از این دلخوشیهای ظاهری عوض نمیکنی ... و از اون بهتر وقتیه که بعد عمری زیبا زندگی کردن به سوی خدا برمیگردی و تازه اول زیباییهاست ... تذکر : توجه به اون قید " و هو محسن" بسیار مهمه. یعنی باید در اون کار نیکی که خدا دوست داره و ازمون خواسته، از تمام وجودمون مایه بذاریم ... مثلاً همسرداری فقط به این نیست ما سر کار نریم و توی خونه بمونیم. بلکه باید تمام تلاشمون و خلاقیتمون رو به کار بگیریم تا اون رو به نحو احسن و به بهترین صورت انجام بدیم. وگرنه همونطور که دوستان گفتند خیلی خانومها توی خونه هستن، اما همسرداریشون زیر صفره ... یه چیزی مثل اون موقعهایی که من به اجبار توی خونه بودم. اما اگه با تمام این حرفها کسی تصمیم گرفت به همون راه و روش مادر و خواهر و اونچه جبر جامعه هست عمل کنه، ملالی نیست! راه دوم منتظر اوست : راه دوم : وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحْزُنکَ کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِیظٍ ای پیامبر! اگر کسی با وجود تمام این ایات الهی، باز هم راه کفر را انتخاب کرد، خودت را ناراحت نکن! ... او بالاخره به سوی ما باز میگردد و روزی از حقیقت زشت عملش آگاه خواهد شد . و خداوند به آنچه در اعماق دلهاست آگاه است. ممکن است چند روزی در این دنیا به او فرصت دهیم تا از نعمتهای آن بهره مند شود، اما سپس او را با اجبار به سوی عذابی شدید خواهیم کشید. دیگه فکر نکنم نیاز به توضیح زیادی باشه و آیه خودش به قدر کافی گویاست. ربطش به موضوع مورد بحث ما این میشه که اگه یه خانومی تصمیم گرفت راه و روش پیشینیان و جامعه ش رو در پیش بگیره و حرف خدا رو پشت گوش انداخت، ممکنه چند روزی توی این دنیا خوش باشه، ولی اینده سختی در انتظارش هست ... دیگه هر کسی میدونه و خدای خودش، که علیم بذات الصدور هست و نمیشه با عذر و بهانه گمراهش کرد ... در انتها دوست دارم یک بار دیگه تاکید کنم که من به هیچ وجه نمیگم زن باید بره سر کار، یا نباید بره ... بلکه میگم اون کسی که خالق زن هست و به ابعاد و تواناییهای وجودیش از هر کسی بیشتر آگاهه، و تمام این استعدادهایی که ما ادعا داریم در وجودمون هست رو خودش بهمون هدیه داده، بوسیله پیامبر نازنینش به ما خانمها دستور داده که : جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... حالا دیگه خودمون میدونیم و خدای خودمون و این که چطوری داریم به این دستور عمل میکنیم. همین! *** چندتا مطلب دیگه هم بود که میخواستم در پاسخ چندتا از کامتتهای بنیادی بدم، اما الان دیگه فرصت ندارم. فکر کنم مطلب هم خیلی طولانی میشه ... پس باشه برای فردا. *** نمیدونم چطوری بگم که من چقدر عاااااشق کامنتدونی هیئتی اینجا هستم. یعنی لذت میبرم از کامنتهایی که شماها خطاب به همدیگه میدین و همدیگه رو راهنمایی میکنین ... یه جورایی تجسم " تعاونوا علی البر و التقوی" هست برام . *** گفته بودم که این دفعه از مهتاب چندتا نکته اصولی خانه داری یاد گرفتم. از دیروز همه خونه رو به هم ریختم و دارم یک سری تعییرات ساختاری مهتابانه میدم تا هم دسترسی به وسایل راحتتر باشه و هم خونه دیرتر به هم بریزه. برای همین نرسیدم بیام اینجا سر بزنم و به چندتا کامنتی که نیاز به جواب داشتن جواب بدم ... از اون دوستان نازنینم عذر میخوام و سعی میکنم در اولین فرصت بیام و جوابشون رو بدم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که هر نوع فعالیت در اجتماع برای خانم‌ها بی‌ارزش نیست، ولی مقاله‌ی ارزشمندی است از آن جهت که حساسیت حفظ سنگر احد بیشتر از حفظ سنگر خانواده نیست. امیدوارم که کاربران محترم بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
6449
متن پرسش
ضمن سلام ، آیا به نظر مطلوبه که یک خبرگزاری اشتباهات و کارهای نادرست فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی و ... مربوط به دولت روحانی را کاملا منطقی و کارشناسی شده گوشزد کند یا خیر فعلا باید سکوت کرد ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است بیکارید که چنین حساسیت‌هایی دارید! ما در تاریخ دیگری قرار داریم ماوراء چنین حرف‌هایی. حال یا عده‌ای از این‌افرادگذشته‌ی خود را بازخوانی می‌کنند و به روحی که انقلاب اسلامی در خود دارد می‌پیوندند و یا تکلیفشان را با انقلاب معلوم می‌کنند. مولوی چقدر زیبا می‌گوید: مولوى در رابطه با این‏که عده ‏اى همواره کار زیاد ‏کنند و مردم را از کار اصلى خود باز مى‏دارند داستان کُره اسبى را به میان مى‏آورد که در حال آب‏خوردن بود تا تشنگى خود را رفع کند و صاحب اسب‏ها که با سوت‏زدن مانع آب‏خوردن آن کره اسب مى‏شد و نتیجه مى‏گیرد همواره از این کارافزاها بوده و هستند، تو کار خود را انجام بده. مى‏گوید: گفت مادر، تا جهان بوده است از این‏ کار افزایان، بُدند اندر زمین‏ هین تو کار خویش کن اى ارجمند زود، کایشان ریشِ خود بَر مى‏کَنند وقتْ تنگ و مى‏رود آبِ فراخ‏ پیش از آن کز هجر گردى شاخ‏ شاخ‏ شهره کهریزى‏ست پر، آبِ حیات‏ آب کَش، تا بَر دَمَد از تو نبات‏ آبِ خضر از جوى نطق اولیاء مى‏خوریم اى تشنة غافل بیا ما چو آن کُرّه، هم آب جو خوریم‏ سوى آن وسواس طاعن ننگریم‏ وقتى انسان متوجه شد کارافزایانِ عالَم دام‏هایى براى زندگى ما پهن کرده ‏اند، راه خود را پیدا کرده‏ ایم. و فرصت را جهت نوشیدن آب زندگانى از دست نمى‏دهیم‏ . موفق باشید
6454
متن پرسش
سلام بر استاد ارجمند - با توجه به علقه ای که بین روح و جسم حتی پس از مرگ وجود دارد و روح حالات جسم را درک می کند آیا اهدا اعضا افرادی که مرگ مغزی شد ه اند، به روح آنان فشار وار نمی کند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرایضی در این مورد داشته‌ام. بنده با نظر شما موافقم. موفق باشید
6443
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد.استاد شما فعالیت های گروه فرهنگی همیار ولایت را چطور می بینید؟مباحث مطرح استفاده از مباحث نیروهای ارزشی در کشور هست و از مروج اندیشه های مختلف در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است از جمله مباحث شما را هم بسط می دهد.رسالت گروه های فرهنگی چیست؟ما چطور از مباحث مطرح فرهنگی دوستان استفاده نماییم؟آیا مباحث مطرح باعث اظطراب جبهه حزب الله نمی شود؟این گروه فرهنگی با گروه فرهنگی المیزان در ارتباط هست؟آیا صحیح طرحی جدید در عرضه نظریات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی دارد؟چون این دوستان برای ارتباطات فرهنگی خود معتقد به استفاده از تمام نیروهای ارزشی است حتی اگر فکر شما را استفاده نکند؟آیا مشکلی می بینید که ما گروه طلاب در بسط گفتمان با گروه فرهنگی همیار ولایت در ارتباط باشیم چون که پرسیدم این گروه واحد خواهران هم می پزیرند و طرح های مطالعاتی با موضوعات غرب شناسی،زن در آینه عرفان قرآنی و در آینه فرهنگ مدرنیته،دغدغه های فرهنگی امام و رهبری،ولایت شناسی از دریچه نگاه عارفانه به قرآن و... دارند. منشور خود را اینطور بیان نموده اند که: عرفان و سیرسلوک الی الله از جامعه و مسائل اجتماعی جدا نیست. انسان کاری جز خودشناسی و خودسازی ندارد. یه تعبیر علامه حسن زاده آملی: آن که خود را نشناخت چگونه دیگری را می شناسد ؟! همیار ولایت همان عمار ولایت است که در همه ی عرصه ها بدنبال نقش آفرینی به نفع جریان ملکوتی امامت و ولایت است و آنی از ولایت و دفاع تمام عیار غافل نمی شود.عمار وضع موجود ظلمانی منطق اومانیستی را می شکند و تبیین گری طلسم شکن است و وضع موعود الهی را با بصیرت دینی-فرهنگی-اجتماعی-سیاسی خود ترسیم و گفتمان قدسی انبیا را به جهان عرضه می کند.عمار معتقد است در سخت ترین شرایط و در مرد افکن ترین زمانه ،ما در انفتاح تاریخی قرار داریم و نه انسداد تاریخی.و ظهور یوم تبدّلات عالم بدست تفسیگر حقیقی وجود،قطبی قدسی،محوری ولایی است.عمار معتقد است دفاع تمام عیار از ولایت اگر او را در گودی قتلگاه هم سوق دهد او آماده است و رزمنده انقلاب اسلامی و اشراق ولایت را به صحنه ی نبرد نظامی می کشاند همانطور که اشراق ولایت را به صحنه ی نبرد هیولایی فرهنگی مدرنیته و منطق اومانیستی آورده است. مرکز مطالعاتی سبک زندگی انقلاب اسلامی گروهی اخلاقی-عرفانی-علمی ان شاءالله در تولید علم و در تحول علوم انسانی سکولار و ترویج علوم انسانی -اسلامی گامی بصیرت محور و انقلابی برداریم. لطفا تبیین کنید این حرکتهای فرهنگی چه جایگاهی در بسط تمدن نوین اسلامی دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با این وضعی که شما می‌فرمایید این گروه را بسیار می‌پسندم هرچند آشنایی مستقیم با آن عزیزان ندارم، چرا نباید در کنار آن عزیزان به فعالیت بپردازید؟. موفق باشید
6395
متن پرسش
سلام.حضرت استاد در باب دیدن خواب برای افراد نابینای مادرزاد سوال داشتم که آیا آنها هم خواب می بینند ویا خیر ؟واگرمی بینند محدوده ی خواب آنها چه مقداراست وآیا رویای صادقه هم می بینند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب هرکس با صورت‌هایی که در خیال خود دارد مرتبط می‌شود و شخص نابینا نیز با سایر حواس خود صورت‌هایی را در خیال ایجاد کرده و در رؤیای صادقانه نفس انسان با عالم بالا مرتبط می‌شود و مطابق صُور مأنوسی که دارد آنچه از عالم بالا به‌دست آورده است را صورت می‌دهد. موفق باشید
6396
متن پرسش
سلام علیکم در جواب سوال 6322 فرموده اید که روح باید به اعتدال برسد که با اعضای خودش هم درگیر نشود،چگونه روح به اعتدال برسد؟(راستش یکی از نزدیکان من به نوعی بیماری خودایمنی مبتلاست که سیستم ایمنی بدن به سلولهای روده بزرگ حمله کرده و باعث خونریزی میشوند و اگر داروهای مربوط به این بیماری را که از جمله آنها داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی است مصرف نکنند،بیماری ایشان کنترل نمیشود.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح از اعتدال خود در مدتی طولانی به مرور خارج شد آن عدم تعادل چیزی نیست که مثل پدیده‌های مادی و فیزیکی به‌راحتی جبران شود و به تعادل خود برگردد. بهترین راه آن است که در کنار مصرف داروها سعی شود آرام‌آرام از اضطراب‌ها کاسته شود و با رعایت پرهیزی که اطبای سنتی پیشنهاد می‌کنند، روح به تعادل خود برگردد. موفق باشید
6381
متن پرسش
با سلام و آرزوی توفیق روز افزون می خواستم اگر ممکن است نظر خود را در مورد گزاره های زیر در دو بعد اقتصاد شخصی و اقتصاد حکومتی مطرح فرمایید و اینکه آیا وقتی در دنیای مدرن چنین مراوداتی مرسوم است ما مجاز به پیمایش چنین مسیرهایی هستیم: فروش معنی اش این نیست که با قیمت تمام شده به علاوه ی یک سود منصفانه محصول رو بدی. این تفکر کمونیست‌ها بوده و ایده‌ی کاپیتال مارکس٫ فروش یعنی اینکه معامله‌ای بکنی که مشتری در اون لحظه و تا پایان عمر نسبت به اون حس خوبی داشته باشه و حاضر به تکرارش باشه. اگر آیفون(گوشی موبایل شرکت اپل) امروز تا این حد گرون می‌شه نه پول تکنولوژیه نه قیمت تمام شده. ما پول اون سیب گاز زده رو می‌دیم و حس خوبش رو. و با رضایت می‌دیم. پس نمی‌تونیم بگیم با ما صادقانه برخورد نکرده‌اند. هدف از فروش، ارزان فروختن نیست. «ارزش آفرینی» و «ارائه‌ی ارزش به مشتری» است. اگر درست فکر کنی پیکان محصولیه که با تئوری من و تو صادقانه تولید و قیمت گذاری شد و بنز محصولیه که به خاطر حس خوبش چند برابر قیمت تمام شده فروش می‌ره! پروسه‌ی فروش یعنی «خلق و ارایه‌ی ارزش» و انصاف به معنی ارزان فروشی نیست. به معنی ایجاد معامله‌ای است که طرفین به شرایطش راضی باشند و حاضر باشند به رضایت آن را تکرار کنند…
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید محصول تلاش خود را در ازاء محصول طرف مقابل معامله کنیم و تلاش ما با فریب نباید همراه باشد و با توجه به این امر معامله‌هایی که صورت می گیرد حلال و نظام اقتصادی عادلانه است. موفق باشید
6357
متن پرسش
سلام و خدا قوت جای کسی که دچار "کمرویی" است ولی دغدغه زیادی برای کارهای فرهنگی دارد در جبهه انقلاب اسلامی کجاست؟ (خیلی آزار دهنده است که مطالبی را بلد باشی و نتوانی ارائه بدهی و توان انجام کارهایی را داشته باشی و نتوانی انجام بدهی...)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تعمق بیشتر در معارف اسلامی خداوند توفیق ارائه‌ی آن را به جنابعالی می‌دهد. موفق باشید
6345
متن پرسش
سلام ایا اقای شحیطاوی را میشناسید معلم قران ما هستند از دانشجویان شما بوده اگر ممکنه کتاب کر بلا و مبارزه باپوچی ها را در سایت بگذارید باتشکر محمد بالدی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سلام مرا به ایشان برسانید و بفرمایید هنوز آن کتابی که هدیه فرمودند برایم قابل استفاده است. کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بر روی سایت هست. موفق باشید
6325
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی جلسه ای است که اعضای تشکیل دهنده آن تعدادی از دانش اموزان مقطع ابتدایی و راهنمایی هستند جنابعالی چه کتابی را جهت بحثهای معرفتی برای انها پیشنهاد می فرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیاز به نبی» کمک کند. موفق باشید
6261
متن پرسش
سلام برای پروژه‌ای اقتصادی-فرهنگی(با همین اولویت) به دنبال کتاب‌های قابل مطالعه و بخش‌پذیر بودیم که با کتاب‌های شما (مشخصا: جایگاه رزق انسان در هستی) آشنا شدیم. با توجه به اینکه فایل‌های کتاب‌ها قابل دانلود هستند، می‌خواستیم بدونیم اجازه هست توی محیط مجازی محتوای این کتاب‌ها رو با توجه به جدول قیمت‌هامون به مردم عرضه کنیم یا خیر؟(طبیعتا تعدادی از این کتاب‌ها رایگان هستند) قابل ذکر‌ه که سایت دانلود نیست. سایت بر اساس تنظیم کاربر، به طور روزانه/هفتگی/... بخشی از کتاب رو ارسال می‌کنه و کاربر خودش رو مقید می‌کنه که اون حجم از کتاب رو مطالعه کنه. خیلی راحت کتاب‌ها در موبایل، تبلت و... قابل دسترس هستند. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:کاملاً آزاد هستید هرطور خواستید استفاده کنید، حتی ذکر منبع و ذکر سایت لب المیزان هم لازم نیست. موفق باشید
6269
متن پرسش
سلام . استاد برای تقویت ایمان و معرفت به ائمه اطهار مطالعه کردن چند درصد راه است؟ آیا مطالعه میتواند ما را به ایمان واقعی برساند . تازگی ها سینه ام تنگ شده و فقط از خدا طلب ایمان و معرفت به اهل بیت میکنم ولی به جوابی نمیرسم . لطفا کمک کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شناخت ائمه«علیهم‌السلام» بسیار در رجوع به آن‌ها مؤثر است. مثلاً آن‌طور که علی«علیه‌السلام» در روایت حقیقت نوری خود را معرفی کرده‌اند می‌تواند زمینه‌ی اُنس با آن انوار مقدس را فراهم کند. موفق باشید
6250
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز با توجه به انکه جدیدا در بعضی محافل امام حسین علیه السلام بحث نذر کتاب در حال گسترش است شما با توجه به شرایط فعلی انقلاب چه کتابی را توصیه میفرمایید تا ما انشا الله در میان عده ای از عزاداران توزیع کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «حماسه‌ی حسینی» از شهید مطهری برای عموم مردم مفید است. موفق باشید
6230
متن پرسش
سلام. در ابتدا بشدت التماس دعا دارم در این ایام غمناک. استاد گرانقدر! ظاهرا در مورد پدیده احمدی نژاد به چیزی رسیده اید که شاگردان ریز و درشت به هیچ وجه قادر به درک و همدلی و هم ساحتی در آن نیستند. اولا از شما خواهش میکنم که تاملی بفرمایید ؛ بالاخره این شاگردان با تفکر و عالم دینی شما بزرگ شده اند و اکنون قریب به اتفاق آنها نظری مخالف با نظر شما در این زمینه دارند. آیا این احتمال را نمیدهید که شاید نظرات اخیرتان ، به این شدت صحیح نبوده و شما اشتباهاتی داشته اید؟ کدام مبنا است که شما را در مقابل اکثر شاگردان تربیت شده خودتان قرار داده است و به هیچ وجه ذره ای از آن کوتاه نمی آیید؟ و اما سوال دوم ؛ تمنا میکنم که تحلیلی هم از آن طرف ماجرا ارائه دهید ، یعنی جبهه پایداری! شما می فرمایید آن احمدی نژادی که در دولت نهم نیروهای انقلاب را جمع کرده و نماد کار انقلابی بود ، با نزدیکی به جناب مشایی همه را از دور خود فراری داد و عملا با جدا شدن از طیف وسیعی از انقلابی ها ، دیگر نتوانست نسبتی با ارزش ها و آرمانهای متعالی امام برقرار کند. استادعزیز! چرا از آن طرف به ماجرا نگاه نمی کنید؟ همین آقایان فتاح ، لنکرانی ، محصولی و ... که شما بسیار به آنها استناد میکنید ، جملگی اذعان داشته اند که پیشنهاد همکاری احمدی نژاد را برای همکاری در دولت دهم رد کرده اند!! من هم قبول دارم که نزدیکی احمدی نژاد به مشایی افراطی بود ، ولی خواهشا کمی هم در باره این رفتار های زشت عزیزان پایداری صحبت کنید تا خدای ناکرده از جانب ناخودآگاه ما متهم به بی انصافی نشوید! آیا این رفتار برادران پایداری مصداق خیرخواهی بود که اینچنین دور احمدی نژاد را خالی کنند و شروع به تخریب شدید او (در شرایط تحریم های بی سابقه و کمرشکن) بکنند؟ قبول که کار احمدی نژاد اشتباه! آیا رفتار آنها و کنار کشیدن شان علی رغم پیشنهاد همکاری و مصاحبه های متعدد تخریبی و نیش دار ، شایسته بدترین تقاص ها نیست؟به فرض که تشخیص آقای مصباح کاملا درست بود ؛آیا سخنان ایشان با این ادبیات کوبنده و تخریبی ، واقعا کار را بهتر میکرد؟ دولتی که در مواجهه با شدیدترین و بی سابقه ترین حجم حمله استکبار جهانی بود و در هر فرصتی مورد تایید رهبر عزیز قرار میگرفت را با بدترین الفاظ و تهمت ها مورد حمله قرار میدادند و شما این را تشبیه میکنید به ناله های مادر سادات!!همه انتقادات شما از احمدی نژاد درست! ولی این لحن ملایم انتقاد به دوستان جبهه پایداری واقعا انصاف یا درک سیاسی شما را برای ما خدشه دار میکند. اگر قرار است برای آینده درس بگیریم ، مطمئنا زشتی و کم خردی کار پایداری ها و بزرگانشان ، شایسته تامل بسیار زیادی است! نه اینکه بگویم با آنها دشمنی کنیم ولی میگویم که بزرگی کار نادرست پایداری و علامه مصباح در مدیریت و مواجهه با اشتباهات مورد هجمه ترین رئیس جمهور کشور ، باید بسیار مورد نقد قرار بگیرد تا در آینده در دام چنین اشتباهاتی گرفتار نشویم. و در آخر ؛ همه این جسارت ها از جانب کسی بود که شرم دارد حتی نام شاگردی شما را بر خود بگذارد و در هر سفر زیارتی شکر و دعا میکند سید و استاد را خود که به لطف خدا بر سر راهش قرار داده شده.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:سخن آن رفیق را که پیش‌نهاد کرده بودند ادامه‌ی این بحث کافی است را درست می دانم با این‌همه به امید آن‌که ماوراء بحث‌های گذشته بر آن عقلی که باید بیش از پیش رجوع کنیم عرایضی را خدمتتان مطرح می‌کنم. بنده وظیفه‌ی خود می‌دانم همین دوستانی که برشمردید را دعوت کنم جهت بازخوانی تاریخ گذشته برای حضوری عالمانه در تاریخ آینده. با این نوع نگاه که به دنبال مقصر باشیم تا دل‌تان بخواهد می‌توانیم مقصر پیدا کنیم، با این‌که اطلاعات بنده نسبت به آقایانی که در رابطه با جبهه‌ی پایداری نام بردید که آقای احمدی‌نژاد دعوت به همکاری کردند، غیر از آن چیزی است که شما می‌فرمایید. ولی بر فرضِ صحت سخن جنابعالی، در بازخوانی آنچه در جبهه‌ی خودی‌ها گذشت باید در نگاهمان تجدید نظر کنیم و حیف است که رفقا در کنار همدیگر بنشینند و تنها دلایل صحت نگاه خود را برجسته کنند. امیدوارم آرام‌آرام عرایض بنده را در کنار ذهن خود نگه دارید و به جای آن‌که سریعاً آن‌را مردود بشمارید به خودتان اجازه دهید کمی در این موارد تأمل شود. همه‌ی آنچه می‌فرمایید وجوهی برای صحت آن هست ولی کار بزرگ‌تری در پیش است که باید وجوه دیگری را نیز مدّ نظر قرار دهید. مکرر شنیده‌اید یک ملت به جهت تجربه‌ی صدساله‌ی خود در موضوعی، وجوهی از حقیقت را می‌یابد که سایر ملت‌ها نمی‌یابند. ما برای حضور در آینده‌ی تاریخ نیاز داریم وسیع‌تر بیندیشیم و عقل دیگری را در میان آوریم. وقتی با چیزی خلاف عقیده‌تان روبه‌رو شدید در حالی‌که در کلیت خود در مسیر حق حق قرار دارید این امکان را به خود بدهید تا برقی بر قلب شما تجلی کند و از جهتی به حقیقت مطلق که هیچ محدودیتی ندارد، نزدیک شوید. راستی اگر سخنی آن‌قدر معنا دارد که می‌توان در مورد آن فکر کرد توجه به آن سخن حضور در عالمی برتر نیست؟ باور نمی‌کنم شما از آن افرادی باشید که پیشاپیش سخنی که با تحلیل‌های قبلی شما نمی‌خواند را ردّ کنید. پس وسعتی که باید به آن نزدیک شوید را چگونه به‌دست می‌آورید؟ بنده هرگز شما را به یک نوع لیبرالیسم فکری و اخلاقی دعوت نمی‌کنم که با باطل همان‌طور برخورد کنید که با حق باید برخورد نمایید. برعکس؛ بنده دوستان را به یافتن چهره‌های دیگری از حقیقت دعوت می‌نمایم. همین‌طور که توصیه فرموده‌اید شاید نظرات اخیر من به این شدت که عرض کرده‌ام صحیح نباشد، به همین جهت شما را به تبعیت از خود دعوت نمی‌کنم ولی امیدوارم از پایگاهی بس عظیم‌تر از نگاه گروهی، که بنده انتظار دارم، به عرایض بنده نظر کنید و اندازه‌ی اشتباهات آن‌را دریابید در آن صورت هدیه‌ی ارزشمندی به بنده ارزانی داشته‌اید و در آن صورت برای بنده روشن می‌شود که مریدپروری نکرده‌ام بلکه عقل عزیزان را مخاطب قرار داده‌ام که همین سؤال شما گواه بر همین است که بحمداللّه نخواسته‌اید دربست عرایض بنده را بپذیرید. تعجب می‌کنم که می‌فرمایید بنده کمی از اعمال ناپسند جبهه‌ی پایداری صحبت کنم. مگر بنا بود بنده وارد چنین عرصه‌ای شوم؟ تمام تلاش بنده آن است که با وسعتی بیشتر گذشته را بازخوانی کنیم و جای هر جریان خودی را تعیین کنیم. مگر بحث تبرئه‌کردن یک جریان و متهم‌کردن یک جریان است؟ اگر بخواهیم یک روزی اشتباهات خودی‌ها را لیست کنیم برای هر کدام، مجموعه بزرگی خواهد شد. ولی بنا شد به تاریخ دیگری قدم بگذاریم و با نگاه دیگر و زاویه‌ی دیگری همدیگر را نگاه کنیم. باید در این عرصه‌ی طوفانی دریا شد، رودخانه‌ها را پذیرا گشت در حالی‌که گل و لای رودخانه را فرو می‌نشانیم تا رودخانه به دریا بپیوندد. می‌دانم به موضوع بس مشکل و تا اندازه‌ای مبهم شما را دعوت می‌کنم. روزی که مباحث نقد غرب را در این طبقه که شماها باشید شروع کردم باور نمی‌کردم با نسلی روبه‌رو هستیم که به‌خوبی آن مباحث را می‌پذیرد، دغدغه‌ی غرب‌زدگیِ دوران به ظاهر سخنانم را مبهم می‌نمایاند، ولی شماها ماوراء روح غرب‌زدگی، استقبال خوبی از عرایض بنده - که به نظرم روح نقد غرب حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بود- کردید و از عقل غربی آزاد شدید، در حالی‌که می‌شناسید اصول‌گرایانی را که همانند اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از عقل تجربی آزاد شوند. امروز نیز شما را دعوت به عقلی می‌کنم که چند صد سال است آن را فراموش کرده‌ایم و در حالی بر آن پافشاری می‌کنم که نه به اصلاح‌طلبان یک امید دارم بفهمند و نه به اصول‌گرایان سنتی، با وجود آن‌که معتقدم چیزی را متذکر می شوم که خیلی بیان‌پذیر نیست ولی معتقدم معنادار است و کشف تاریخ جدید در گرو فهم معنای آن می‌باشد و نزدیکی به حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» در گرو فهم آن است. ظاهراً مشکلی در ساحت لفظ بنده هست که تصور فرموده‌اید انصاف در نقد آن‌هایی که با آقای احمدی‌نژاد خوب برخورد نکردند، دیده نمی‌شود. بنده شما را دعوت به جایی می‌کنم که در آن جا این مقایسه‌ها چندان ظهور ندارد. درست است که در طیف نوری هفت رنگ، زرد و سبز و آبی هرکدام غیر از دیگری هستند ولی برادر! نوری در درون آن‌ها هست که ماوراء زرد و سبز است. من شما را به ظلمت دعوت نکردم که در کنار نور آن را پذیرا باشید، بنده شما را به نوری دعوت کردم که در درون شکل‌های متکثر نور جاری است. این است معنای این‌که باید جایگاه تاریخی حادثه‌ها و اشخاص و افکار را در نظر گرفت. در ضمن با توجه به ارتباطی که با بعضی از رفقا دارم در این مسئله با شما هم‌نظر نیستم که رفقای ما «ریز و درشت» به هیچ وجه قادر به درک و همدلی و هم ساحتی در رابطه با نظر بنده نیستند. این نکته‌ی اخیر را به این جهت عرض کردم که حق این رفقا ضایع نگردد. موفق باشید
6213
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با سلام خدمت استاد طاهر زاده.در مورد مباحثی که در مورد آیت الله مصباح و چگونگی حرکت و تحلیل جامعه حزب الله نسبت به ایشان داشتید ، میخواستم عرضی داشته باشم.اولا معتقدم که این مباحث هر چه زودتر تمام شود و باید جامعه حزب الله به کار تئوریک بپردازد. هر چه ما در گذشته بمانیم – به جای تحلیل و ترسیم نقشه آینده از آن - هیچ گاه آینده از ما نخواهد شد.به هر حال قبول کنیم که جامعه حزب الله قبل از دولت نهم از یک طرف تجربه هیچ کار سیاسی نداشت و از طرف دیگر خود را از لحاظ علمی هم نتوانسته بود بازتولید کند.چرا احمدی نژاد در اواسط دولت نهم آن نامه را برای فعال کردن نخبگان دینی برای پاسخ گویی به نیاز های دولت نوشت ؟ در صورتی که پاسخ های آن باید قبلا آماده می شد.اما جناح مقابل از یک طرف 25 سال کشور را اداره کرده بود و از طرف دیگر خود را به طرق گوناگون در مجامع علمی بازتولید کرده بود و مبنای تئوریک غرب نیز پشتیبان او بود . باید بسیاری از اشتباهات را به پای بی تجربگی و عدم داشتن مبنای سیاسی دانست.با سخن آقای پرویز امینی کاملا موافقم که ما باید سیاست ورزی را یاد بگیریم و این مشکل جامعه حزب الله است که نمی تواند میان انتقادهای آیت الله مصباح و طیف لاریجانی تمایز قائل باشد.عرصه سیاست پیچیده است و ما برای دولت سازی احتیاج داریم که جامعه ما قدرت درک این پیچیدگی ها را پیدا کند.کاندیداتوری جلیلی به جامعه حزب الله نشان داد که چگونه به اندازه بال مگسی رمق ندارند و در عین حال ادعای فتح جهان هم دارند.وقتی جلیلی و ستاد افتضاح او قادر به جمع آوری رای قشر خاکستری جامعه نباشند ، به درد زیر جرز هم نمی خورند.در همین اصفهان بعد از 10 روز پیگیری در اوج انتخابات نتوانستند به ستادها یک نشریه که بیانگر وجوه تمایز جلیلی باشد را بدهند تا این که مجبور شدیم به صورت خودجوش اقدام به این کار کنیم و تاثیر فوق العاده آن عصبانیت ما را از ستاد بیشتر کرد.به هر حال بی عرضه هایی که تمام ظرفیت جامعه دین دار ما را در قدم اول به آتش کشیدند ، نمی توانستند ظرفیت ملت ایران را آزاد کنند. خوب حال برای کار تئوریک باید چه کرد ؟ رهبر انقلاب 5- 6 سال پیش به حوزه دستور فرمودند که برای فرار از مرگ و انزوا در 20 سال آینده متحول شود.متاسفانه مدیریت حوزه در این مدت در جهت عکس حرکت کرد و شاهد آن هم عتاب های رهبری به آنها و تغییر همه مدیران است.25% زمان از دست رفته و ما 5- 6 را از دست دادیم و برحسب اطلاعات بنده روند 5 سال آینده برگشت به 5 سال پیش است .در حقیقت جمع حرکات در نیمی از فرصت رهبر انقلاب می شود صفر. اگر شعار های ما سرباز امام زمان هستیم و از این قبیل شعارهای پوچ کارساز بود حوزه نجف الان به این مخروبه که می بینید تبدیل نمی شد.بنابراین به حوزه به عنوان یک فرد در حال مرگ باید نگریست و امیدی به آن نداشته باشیم.از دانشگاه هم اطلاعی ندارم ولی به آن امیدی هم نیست و نمی دانم آیا این نهاد ذاتا سکولار می تواند به حزب الله کمک کند یا خیر؟ به نظرم تنها راه این که ما بتوانیم افق های اینده را بگشاییم ، همان است که استاد می فرماید یعنی جامعه حزب الله به جای به هم پریدن و نبش قبر گذشته به طور خودجوش به تفصیل شخصیت امام خمینی و شهدا در سطح جامعه مشغول شود و از طرف دیگر سیاست ورزی و تحلیل سیستمی تاریخ را به جامعه تزریق کند. بخشی از نخبگان حزب الله هم باید به سمت تولید سیستم های اداره کشور از سیستم بهداشت تا اقتصاد و ... برود تا ان شاء الله هر موقع دولت به دست حزب الله افتاد بتوانیم کارآمدی گفتمان امام و رهبری را اثبات کنیم و گرنه خود رهبر انقلاب هم رییس جمهور شود باز هم بدون مبنا و فلسفه اداره دولت به سمت امثال پژویان که لیبرال بودن آنها مشهور است می رود.ببخشید مزاحم شدم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با این‌که از قوت تحلیل واقع‌بینانه‌ی شما مسرور هستم و به دوستان توصیه می‌کنم بادقت آن را مطالعه کنند تا نقاط دقیق و ارزشمندی در آن بیابند، این نوع تعبیرات را در مورد ستاد آقای جلیلی نمی‌پذیرم چون آن ستاد، همین من و شما هستیم چون آقای جلیلی یک تفکّر است و نه یک حزب و یا یک فرقه. از طرفی حوزه‌ی علمیه هم ماهستیم؛ اگر از جایی شروع کنیم که بحمدالله بعضی دوستان شروع کرده‌اند، به مرور تقدیر ما در تاریخ آینده عوض می‌شود. در هر حال به هیچ وجه، جای نا امیدی نیست، در شرایطی هستیم که هر قدمی در راستای اهداف این انقلاب بزرگ برداریم تبدیل به صد قدم می‌شود. موفق باشید.
6205
متن پرسش
سلام . بنده کوچک‌ترین شاگردتونم که فعلا ساکن شهرکوچکی هستم که توی اون هیچ کار فرهنگی و معرفتی جدی انجام نمیشه .خود من تا مبحث معاد شما رو تا جلسه حدود20 کار کرده ام و تفسیرهای سوره‌های اعراف و زمر را در جلسه بودم . الان به من پیشنهاد شده که برم واسه‌ی خانم‌های خانه دار تفسیر قرآن بگم . از اونجایی که کارشناسی مهندسی دارم و واسه کنکور ارشد علوم قران می‌خوندم قصد نداشتم فعلا کار فرهنگی کنم . ولی الان که طلبیده شدم حس می‌کنم نرفتنم کم‌گذاشتن واسه‌ی اسلام و انقلاب میشه و این جفاست . با این حال ازتون سوال دارم کسی با مطالعات و رشد روحی کم من شایسته‌ی چنین جایگاهی هست که تفسیر قران بگه ؟ اگه موافقید، میشه نظرتون رو نسبت به شروع با کدوم سوره مطرح کنید؟ و اینکه از چه منبعی استفاده کنم بهتره ؟ ‌المیزان و یا منبع دیگری ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به مخاطبانتون بفرمایید که ادعایی ندارید و می‌روید تفاسیر را نگاه می‌کنید و می‌ایید شرح می‌دهید. شاید از سوره‌ی قیامت شروع کنید و در دل آن مباحث ده نکته معرفت نفس هم برایشان مطرح کنید خوب باشد و آرام‌آرام سوره‌ی عنکبوت و سوره‌ی روم را مطرح کنید. نظرتان به المیزان باشد ولی از تفسیر نمونه هم استفاده کنید. موفق باشید
6207
متن پرسش
سلام خدمت استاد می خواستم کتب برای محرم امسال مطالعه کنم کتب شماراچند وقت پیش خواندم اما به اجمال بود و من نیزشناختم محدود وفضای صحبت شما سنگین می خواستم ببینم کدام کتب را برای شروع ومقدمه معرفی می کنید؟ یا از کتب وصوت خودتان؟(-راز شادی امام حسین(ع) در قتلگاه زیارت عاشورا اتحادی روحانی با امام حسین(ع)-کربلا مبارزه با پوچی ها) تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دی‌وی‌دی مربوط به مباحث کربلا و کتاب «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» را دنبال بفرمایید، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید
6185
متن پرسش
سلام استاد عزیز. من به عنوان شاگرد حقیر شما که البته هیچگاه توفیق حضور در کلاس های شما را نداشتم, شبهه ای در ذهنم بوجود آمده در مورد نظرات جالب . و تعجب انگیز از طرف شما! من و خیلی از دوستان دیگر در عرصه سیاست داشتیم در منجلاب شطرنج هاشمی فرو می رفتیم... که به یکباره با فرمایشات شما برخورد کردیم و راه را یافتیم و حامی پدیده ای به نام احمدی نژاد شدیم و از او عبرت گرفتیم خلاصه ماهم از دکتر و دولت ایشان به عنوان خاکریز اول ولایت دفاع کردیم تا پای جان!!! هرکسی نقدی می کرد به فرمایشات شما رجوع می کردیم و می فهمدیم که بله فلانی اشتباه کرده حالا فلانی هرکسی می خواهد باشد... یادگرفتیم هرکسی حرفش با حرف آقا نمی خواند ازش عبور کنیم ! ببخشید استاد مجبورم اسم ببرم(قصد توهین نیست یا مقابله نیست...) حضرت علامه مصباح حفظه الله ایشان نظراتی در مورد دولت و دکتر احمدی نژاد داشتند که با کمک شما و فرمایشات حضرت آقا فهمیدیم زیاد اگر نگویم کاملا اشتباست! مثل انحراف، فراماسون،بزرگترین خطر برای اسلام آن هم از صدر تا الان، رمال، مخالف امام خامنه ای و ... که تا یک روز می شود نام برد!!! خلاصه این همه شبهه را به کمک شما و... جواب دادیم ولی... تعجب و اوج سوال من اینجاست که شما استاد ما معلم فکری ما اخیرا نظراتی گفتید و می گویید که ما را متحیر کرده و دقیقا مخالف نظرات راسخ و متیقن شما هستند... و دیگر آن حمایت سراسر عشق شما از دکتر یا به تعبیر خود شما خاکریز رهبر نمی بینیم! و کلمات و سخنان شما بویی مثل بوی انتقاد به خود گرفته و حتی مخالفان و منتقدان دولت دکتر محمود را تایید کرده اید کسانی که هر حرفی را به دکتر زدند حتی بیشتر از دشمنان و مخالفان حزبی مثل اصلاح طلبان و... شما فرمودید آن شخص(اسم نمی برم ولی کمی پیش اشاره کردم) ایشان همیشه مواضع خوبی داشتند و علت مخالفتشان با دکتر این بود که بع تعبیری دست دکتر را بگیرند تا به انحراف نرود!!! استاد عزیز لطفا ،به عنوان شاگرد حقیرت تقاضا می کنم حرف نهایی و قلبی خود را در مورد پدیده احمدینژاد و مهندس مشایی اعلام کنید تا من و خیلی های دیگر از این تحیر خارج شویم... ما بارها عبرت های پدیده احمدی نژاد را خوانده ایم ولی قسمت زمان شناسی آن با ... نمی خواند‍!؟ راستی یک مطلب فراموش شد که استاد چشم خیلی ها به تحلیل های شماست صحیح یا غلط به هر حال چشمشان به شماست!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بنده و جنابعالی پذیرفته‌ایم بیانگر یک تفکر سیاسی نباشیم و در هر تاریخ و در هر شرایط متذکر تفکری باشیم که به نور الهی باید در آن شرایط در صحنه باشد و از این جهت هنوز باید خاک‌ریز رهبری و اهداف متعالی ایشان بود و با همان عقلی که متوجه بی‌انصافی‌هایی بودیم که به آقای احمدی‌نژاد روا می‌داشتند در ادامه و به کمک همان عقل وجوه دیگر تاریخ خود را نیز نگاه کنیم و از طرف دیگر نیز غافل نباشیم که فکر می‌کنم در جواب سؤال‌های شماره‌ی6140و6136و6100و5865و5797و5731 سعی کردم آن وجوه دیگری را که باید مورد تفکر قرار گیرد مدّ نظر عزیزان قرار دهیم تا با سعه‌ی بیشتری وارد تاریخ جدیدی شویم که اقتضای انقلاب اسلامی است و موجب می‌شود تنها در گذشته و امروز خود زندگی نکنیم و از حضور در آینده باز بمانیم، آن‌طور که اصول‌گرایی سیاسی و حزبی باز ماندند و عملاً گرفتار بی‌تاریخی شدند. بنده امیدوارم دوستان عزیز سعی کنند موضوعات را ماوراء یک نگاه سیاسی محدود بنگرند و حداقل در ابتدای امر با بنده همدلی کنند شاید با این معلم پیر بتوانید قدمی جلوتر بگذارید. و آنچه باید در فضایی دیگر و در تاریخی دیگر به آن نگاه کرد مدّ نظر قرار دهید. می‌فرمایید: حرف نهایی و قلبی خود را در مورد پدیده‌ی احمدی‌نژاد و مهندس مشائی اعلام کنم؛ چگونه بگویم چیزی را که شما باید لابه‌لای سخن بنده به صورت حضوری احساس کنید. بنده شما را دعوت به نگاه وسیع‌تری می‌کنم و نه به اطلاعات بیشتر. اگر کسی به شما بگوید هوای تازه‌ای را که بیرون از چهاردیواری اطاق است به من نشان بده، چکار باید بکنید؟ سخن در این نیست که در آن اطاق هوای قابل تنفس نیست، سخن در آن است که در هوای تازه با وسعت بیشتری از اکسیژن روبه‌روئید. هوشیاری بالاتری نیاز است . سرباز انقلاب اسلامی تنها در وسعتی به وسعت تاریخ کربلا می‌تواند مدافعی پرشور و فداکار و بصیر باشد ولی طرز خدمتگزاری او خیلی پیدا نیست هرچند با شکوه است، با این همه هرچه کار سخت‌تر می‌گردد و هرچه روزگار تیره‌تر می‌گردد و شناخت جبهه‌های خودی از غیر خودی مشکل‌تر، او درخشنده‌تر می‌شود. اگر دشمن از هر سو در آید تا قلعه‌ی راز ماندگاری ما که اتحاد در جبهه‌ی خودی‌ها است را فتح کند، ما نیز از هر اسلحه‌ای استفاده می‌‌کنیم تا او را مثل همیشه ناکام بگذاریم. ما در این عالم چه جایی داریم برویم، جز این‌که در کنار این انقلاب توحیدی باشیم و با رهبری عزیز زندگی کنیم؟ وقتی می‌خواهیم دست از این انقلاب حسینی بر نداریم چگونه می‌توانیم آن‌هایی که دغدغه‌ی حفظ این انقلاب را دارند با خود دوگانه ببینیم؟ نمی‌دانم از عبرت‌های پدیده‌ی احمدی‌نژاد چه برداشت کرده‌اید که چون ابر مرد – فوق مسائل جزیی انقلاب – خود را در صحنه نمی‌یابید؟ گفت «دامن مزن آتش را، دست من و دامانت». موفق باشید
6174
متن پرسش
با سلام.نظرتان راجع به این قطعه از شعر مرحوم سهراب سپهری چیست؟:کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ،کار ما شاید این است . که در افسون گل سرخ شناور باشیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا او را رحمت کند. حرف درستی است. ما در این دنیا آمده‌ایم که خود را تحت تأثیر تجلیات اسمائی خداوند قرار دهیم و از انوار اولیاء الهی بنوشیم و در اُنس با حضرت حق شناور باشیم و فرصت خود را با انواع چراها از دست ندهیم. موفق باشید
6167
متن پرسش
با سلام جهت پژوهش در زمینه ورود یا منع ورود کودکان به مساجد لطفا چند منبع معرفی نمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها همان روایاتی است که نمونه‌اش را عرض کردم. موفق باشید
6136
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز : آنچه در جواب سوال 6100 آمد از حیث کبری خیلی خوب است اینکه ما بیش از انکه درگیر جزییات عملی خطاپذیر دوستان اهل بیت باشیم نظر به جایگاه و کلیت حرفها و رفتارهاو جهت گیری های ایشان داشته باشیم و انصافا هم تلاش بر رعایت این مهم داریم ما آیت الله مصباح را دوست داریم دعا میکنیم و انصافا خود را خاک پای ایشان هم نمیدانیم و این خاکساری ما البته مختص به ایشان هم نیست ، ما هر آنکه دلسوز اسلام است و از صمیم قلب زبانی قدمی قلمی اشکی آهی برای اسلام دارد خاک پایش را به دیده میگذاریم چه ایت الله وحید باشد با آن سوزی که برای زهرای مرضیه سلام الله علیها دارند چه آن بچه بسیجی که از سر عشق به انقلاب و تشخیص غلط به جرم ضدیتِ ما با ولایت در دانشگاه پوست ما را روزی چند بار کَند. همه دوستان اهل بیتیم ان شاء الله و دعوا ها از سر آن است که غیرتش غیر بسوزد. اما سوال و اشکال در صغری است چرا این روایت شریفه در مشایی و احمدی نژاد مصداق نمی یابد چرا سوز زهرا وار آیت الله مصباح عزیز دیده میشود اما فریادها و ناله های علیّ وار احمدی نژاد در چاه غریبی و غربت شنیده نمیشود. احمدی نژاد را چه کسی به مسلخ فرستاد .بودند وهستند امثال سلیمان بن صرد ها که از جان گذشته اند، به جای خود مخلص اند بصیرت هم دارند انصافا ما باز هم بند کفششان هم نیستیم اما نتیجه عملشان کشته شدن حسین میشود . چون بند جزئیاتند بند مسایل حاشیه ای اند. اتفاقا مثال جناب کاشانی و شهید نواب مثال خوبی است اما تطبیقش اشکال دارد در آنجا نواب عزیز گیر جزئیات و بستن میخانه و فاحشه خانه و... است و جناب کاشانی دنبال ملی شدن نفت و قطع دست انگلیسها است . احمدی نژاد میخواهد انقلاب را از صورت به سیرت آورد طبیعی است که حمل این سیرت نورانی آدم هایی از این جنس می‌طلبد بقیه حضرات اگر قوه حاملیت و عَرضه این مهم را داشتند که میکردند. میخواهد ما را به ارزشهایی ورای ارزشهای مدرنیته رهنمون شود میخواهد آرمان فراموش شده عدالت رازنده کند ،میخواهد کرامت انسانی را ، آزادی را ،از ماذنه اسلام فریاد کند. میخواهد ما را و مسولان ما و روشنفکران مارا ،ما خودباختگان در برابر عظمت امریکا را، به خود باوری برساند درگیری هایی دارد با جبهه زر و زور و نزویر، استمداد میکند اما چه کند که حزب الله یا سواد ندارد یا سواد دارد سلیقه ندارد، یا هردو را دارد توان اجرا ندارد، یا هر سه را دارد جرات و جسارت ندارد، یا همه را دارد اما مهربانی و عاشقی ندارد .یا خدا عنایت کرده جلو پایش گذاشته ،یا رفته است وگشته است و آدمی در این ابعاد پیدا کرده که هم از نظر اجرایی قوی است ،هم شخصیتی قوی است، هم امام زمان رابه عنوان امام حیّ میشناسد، هم عاشق او است، هم تئوری این ماجرا را میداند، هم توان عجیبی در تفهیم دارد و فاصله اش با سایرین در دستگاه اجرا زمین تا آسمان است هم عدالتخواه و ساده زیست واقعی است ، هم صبور است و از کوره در نمیرود، هم سابقه اجرایی دارد هم فرهنگی است ،هم از بن دندان آمریکا ستیز است ،هم توان دیالوگ با روشنفکری را دارد، دیالوگی مهربان و جذب کننده نه فحاش و بد اخلاق، هم ولایت را عمیق میفهمد هم عمیقا به آن ملتزم است، هم عاشق خمینی است ،هم اورا عمیقا مطالعه کرده ،هم فلسفی است، هم عرفانی است، هم المیزان خوانده. واقعا اگر احمدی نژاد این آدم را به کار نگیرد وبه جهت ایرادات صدمن یک غاز دیگران و تهمت های چارتا سیاسی زواردررفته باندباز و تیم بدخواه هاشمی و البته دلسوزی های ناشیانه علما و اصولگرایانی که با اخبار جهت دار مدیریت میشوند، انقلاب را از این خیر کثیر و هدیه خدا به انقلاب ،محروم کند، آیا در عقل ایشان تردید نمیشود ؟ آنوقت نباید احمدی نژاد را خائن دانست ؟ نقل است از یکی از مبلغین بزرگوار که احمدی نژاد ندید بدید بوده است که وقتی مشایی را دیده ذوق زده شده و هول کرده بیاد ما خیلی بهترش را نشانش بدیم (نقل به مضمون) خیلی جالب است . حضرات دو دهه فرصت داشتند اگر داشتند چرا رو نکردند تا ببلعد سحر ساحران را؟ نتیجه بیست سال کار حضرات شده بی حجابی عمومی کشور بعد احمدی نژاد باید یک شبه همه را .... بگذریم شما از بعض وزرای احمدی نژاد چنان به عنوان اصول گرای حقیقی یاد میکنید که حالا احمدی نژاد با خداحافظی ایشان چه خبطی کرده است . ما این بزرگواران را (با وجود ارادت و محبتی از جنس دوستی با دوستان اهل بیت) در جلسات و سخنرانی ها و تا حدی درکار دیده ایم ، ابدا در این قدر و اندازه ها نبوده اند. اتفاقا تعجب ما این بود که چه طور دکتر امثال ایشان را با این ضعف آشکار در منطق و استدلال را به وزارت گمارده اند ؟ و خدا را شکر که زمینه رییس جمهوری این حضرات که هر چه در سرمایه اجتماعی کسب کرده اند از قِبل فحاشی به احمدی نژاد و ایشان مقابل اقا گذاشتن،به دست آورده اند فراهم نشد. ما که آخر سر نفهمیدیم گیر حضرت شما به مشایی چیست و گیر جناب مصباح به احمدی نژآد . میفرمایید آیت الله مصباح خطری را فهمیدند . این طور نبود خطر را ایشان به وجود آوردند. الحق و الانصاف حزب الله پشت احمدی نژاد بود تا آن زمان که جناب ایشان عّلّم تکفیر بلند کردند و بعد همگان زبان در آوردند حتی آنان که از سر نفاق زبان به کام گرفته بودند . ایشان کدام خطر را فهمیدند؟ اصلا فتنه از مصاحبه جناب ایشان اغاز شد به نظرم سیر تاریخی اتفاقات گم شده است .انصافا هر چه تلاش میکنیم تا به هر ضرب و زوری هست نقش آیت الله مصباح را در نابودی احمدی نژاد و از بین رفتن یک فرصت تاریخی عظیم نادیده بگیریم عقل اجازه نمیدهد .این را هم نمیفهمیم که چرا بین آیت الله مصباح با سایرین تفکیک میشود مگر ایراد ایشان به دکتر غیر از ایراد حاچ منصور و طائب و کیهان و صفار و فیروز آبادی و عزیز جعفری و ضرغامی و سید احمد خاتمی و علم الهدی و ... است . همه یک حرف زدند حتی با الفاظی مشترک ،همه هم استنادا به جناب مصباح . پس اگر این ها درست میگویند و همه را سوز زهرایی به گریه که چه عرض کنم به عربده کشانده پس مخاطب احمدی نژاد آخرین خاگریز واقعا کیست ؟ فقط لاریجانی و توکلی و مطهری ... اگر هاشمی احمدی نژاد را به لجن بکشد که چیزی نمیشود فقط بر محبوبیت او افزوده میشود پس این هجمه علیه احمدی نژاد قطعا تحت تاثیر حرف های هاشمی نبوده است هر چند که مدیریت صفر تا صدش دست او بوده باشد. اما لشگر حزب الله را جناب مصباح علیه احمدی نژاد به خیابان کشاند.جالب اینجاست که خود حضرات که فضای موجود را میبینند و بعد از نشستن غبار فتنه خود و حرکاتشان را ارزیابی میکنند انگشت ندامت میگزند و مکرر در مکرر در مجامع حزب اللهی اظهار پریشانی و پشیمانی از زمین زدن احمدی نژاد میشود و حالا شما تازه دفاع از آن جریان دولت برانداز را زنده میکنید ؟ در کشور ما اظهار نظر بسیار افراد را میتوان بر اساس لینکهاشان پیش بینی یا تحلیل نمود . حاج منصور عزیز اطلاعات جابه جایی میلیاردی پنهان دولت را از کجا میداند . فلانی زندگی شخصی و ارتباطات مشایی را از کجا حدس میزند ؟ نمی دانم شاید فضای موسسه امام را اشنایی نداشته باشید که پاتوق کدام جریان اطلاعاتی است و در آن ایام چه بساطی از ریز اعترافات علی یعقوبی و غفاری راه انداخته بودند و امثالهم و با چه آب و تابی این طرف و آن طرف را پر میکردند و همه در سایه عنایات موسسه فخیمه امام . وقتی هزاران بزرگ و بزرگتر از آیت الله مصباح را دیده ایم که چگونه با اطلاعات غلط مدیریت شده اند چه در سطح مراجع ،چه مبلغین دینی ،چه سیاسیون اهل بصیرت، ابدا دور از ذهن نیست که دوباره این ماجرا برای ایشان هم تکرار شده باشد . یادمان نرفته است توصیه الله الله فی بیوتکم را . البته شاید محترمانه نباشد که کمترینی چون من بزرگواری چون شما را دعوت به تامل بیشتر کند اما درمکتب شما آموختیم که آنچه از همه چیز محترم تر است حق است و حق. یا حق
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای نظر به جایگاه کلی موضع‌گیری افراد و جریان‌ها نظر عزیزان را به آیه‌ی 5 سوره‌ی حشر جلب می‌کنم که می‌فرماید: «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى‏ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقین‏» یعنی آنچه گروهی ازشما از نخل‌های یهودیان مدینه قطع می‌کنید و آنچه گروهی دیگر از شما باقی می‌گذارند و قطع نمی‌کنند، هر دو به اذن الهی است و موجب می‌شود تا فاسقین خوار شوند. قضیه‌ی این آیه از این قرار است که وقتی یهودیان بنی‌نضیر در جنگ احد پیمان خود را با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» زیر پا گذاشتند و به مسلمانان خیانت کردند و مسلمانان آن‌ها را در قلعه ها‌شان محاصره کردند و آن‌ها مقاومت نمودند. عده‌ای از مسلمانان گفتند این‌ها امیدشان به نخل‌هایشان است که در بیرون قلعه‌ها است آن‌ها را قطع می‌کنیم تا آن‌ها امیدی برای مقاومت نداشته باشند و شروع کردند به قطع‌کردن آن نخل‌ها، و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر عکس رفقایشان گفتند این نخل‌ها نخل‌های ارزشمندی است، یهودیان رفتنی هستند این‌ها را قطع نکنید تا پس از یهودیان منافع آن‌ها نصیب مسلمانان شود. در این حال هرکدام آن وجه حق و منطقی که خودشان به آن رسیده بودند را تأکید می‌کردند و طرف مقابلِ خود را متهم به سادگی می‌نمودند. آیه آمد که هرکدام از شما در ذیل اسلام و اراده‌ای که در تقابل با یهودیان، دارید عمل می‌کنید و اذن الهی و اراده‌ی الهی در آن حاکم است و در همین راستا به آن نتیجه‌ای که خواری فاسقان است خواهید رسید. عملاً خداوند از طریق این آیه به مسلمانان کمک کرد تا جایگاه همدیگر را در راستای تحقق نظام اسلامی متوجه باشند. بنده متوجه چنین طرز فکری که جنابعالی اظهار می‌دارید در بین نیروهای متعهد به انقلاب هستم و نادیده‌گرفتن افکار امثال جنابعالی را خطای بزرگی می‌دانم ولی عرض بنده آن است که جایگاه افراد و جریان‌ها را ببینید و در این راستا نسبت آن‌ها را با انقلاب معلوم کنید تا نسبت شما و امثال شما با انقلاب به هم نخورد و گرفتار بی‌تاریخی نگردید. تمام حرف در همین نکته‌ای نهفته است که شما در رابطه با آقای احمدی‌نژاد می‌فرمایید که «آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد انقلاب را از صورت به سیرت آورد» به‌واقع آقای احمدی‌نژاد مرد این کار بود و راز استقبال این‌همه نیروهای انقلاب از جمله آیت‌اللّه مصباح از ایشان در همین موضوع نهفته بود. ظاهراً از آن‌جا به بعد است که تحلیل بنده با جنابعالی متفاوت می‌شود که بنده می‌گویم آقای احمدی‌نژادِ دولت نهم در کنار نیروهای دلسوز انقلاب یعنی همان‌هایی که به تعبیر شما «زه‌وار در رفته بودند» آن شد که شد و انقلاب را از صورت به سیرا آورد و موجب امیدواری هرچه بیشتر رهبری شد. ولی در دولت دهم با نزدیکی خاصی که با آقای مشائی پیدا کرد دیگر آن احمدی‌نژادِ کارهای بزرگ نبود، هرچه می‌خواهید علت آن را بدانید ولی آیا می‌توان از نقش آقای مشائی و تحلیل‌ها و طرز تفکر آقای مشائی در تغییر آقای احمدی‌نژادِ دولت نهم به دولت دهم چشم پوشید؟ بنده در بحث «عبرت از پدیده‌ی احمدی‌نژاد» به ضعف‌های اصول‌گرایانی که با احمدی‌نژاد مقابله کردند عرایضی داشتم و نمی‌خواهم آن‌ها را این‌جا تکرار کنم ولی از شما می‌پرسم آیا نباید به این طرف قضیه و نقش آقای مشائی و دقت‌های آیت‌اللّه مصباح فکر کرد؟ حتماً می‌دانید که موضوعات سیاسی دارای ابعاد و وجوه و پهلوهای متکثری است و هنر بنده و جنابعالی آن است که اگر اراده کرده‌ایم فرقه‌ای و حزبی فکر نکنیم به جوانب مختلف پدیده‌های تاریخی نظر کنیم. می‌فرمایید چرا مصداق آن روایت را آقای مشائی و آقای احمدی‌نژاد نمی‌بینم؟ گویا عنایت ندارید که این آقای احمدی‌نژاد است که در میانه‌ی راه دیگر احمدی‌نژاد قبلی نیست و متأسفانه یک‌مرتبه ملاحظه می‌کنید او تاریخی که در آن زندگی می‌کند را گُم می‌کند و به قول شما با سیل مقابله‌ی حاج منصور و طائب و کیهان و صفارهرندی و فیروز‌آبادی و عزیز جعفری و آیت‌اللّه مصباح و آیت‌اللّه سید احمد خاتمی و آیت‌اللّه عَلَم‌الهدی و .... روبه‌رو می‌شود . عرض بنده آن است که آیا همه‌ی این افرادی که نام بردید – صرف نظر از بی‌انصافی‌های بعضی‌ها به‌خصوص کیهان – همان‌هایی نبودند که به جهت ارزش‌های اسلامی و فهم افقی که انقلاب اسلامی در تاریخ گشود به آقای احمدی‌نژاد روی آوردند؟ این‌که بنده اصرار دارم در دل دفاع از آقای احمدی‌نژاد در جزوه‌ی «احمدی‌نژاد اولین خاک‌ریز» - که به حق آن را یک عنایت الهی برای خودم می‌دانم و تا آخر بدان افتخار می‌کنم- نگاهی به این طرف قضیه یعنی ضعفی که در حرکات آقای احمدی‌نژاد ظاهر شد بیندازیم و در نسبتی که به طور خاص بین آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی پیش آمد فکر کنیم، برای آن است که بتوانیم در آینده‌ی تاریخ انقلاب اسلامی حضوری شفاف و دقیق داشته باشیم و این در گرو آن است که از نگاه آیت‌اللّه مصباح و سایر دلسوزان انقلاب نسبت به ضعفی که در دولت دهم در إزاء حضور فعّال آقای مشائی ظاهر شد، غفلت نکنیم. این چه آدمی است که به قول شما ذو ابعاد است و آقای احمدی نژاد پیدایشان کرده اند که راهنمائی هایشان دولت آقای احمدی نژاد را به دولتی تبدیل می‌کند که دیگر نتوانست رسالت بزرگ خود را که با رهنمود های رهبری عزیز شروع کرد در شرایط تاریخی در آن قرار داشت درک کند؟ ظاهراً کار دارد به جایی کشیده می‌شود که بنده مایل نیستم وارد آن شوم ، تنها وظیفه‌ی خود دیدم که جواب آن عزیز را بدهم که چند وقت پیش در سوالی که کردند،نسبت به آیت‌اللّه مصباح حق را رعایت نکردند و کار تا این‌جا‌ها در چندین سؤال و جواب جلو آمد. بنده به این امید بحث را ادامه دادم تا عزیزانی مانند جنابعالی را دعوت به تاریخی کنم که در آن تاریخ بتوانیم جایگاه افرادی مثل آیت‌اللّه مصباح و آقای احمدی‌نژاد را درست بنگریم و ماوراء نقدهایی که این عزیزان نسبت به همدیگر دارند ما جایگاه آن‌ها را نسبت به انقلاب اسلامی نادیده نگیریم و مثل بعضی ها به یک طرف غش نکنیم. هرچند می‌دانم وارد چنین نگاهی شدن تاریخ خود را می‌خواهد ولی بنده به ظهور آن تاریخ و شروع هرچه سریع‌تر آن امیدوارم. هرچند معتقدم ورورد به این نوع مباحث از ورود به مباحث فلسفی بسیار مشکل‌تر است. ما هنوز نتوانسته‌ایم به این نسل و به مذهبی‌ها و انقلابی‌هایمان بفهمانیم باید اصالت وجودی فکر کنی و آن هم به وجود از آن جهت که تشکیکی است. حالا انتظار داریم خارج از نظر به جنبه‌ی فردی و موضع‌گیری جزئیِ افراد، به جایگاه و نقش آن‌ها در نظام اسلامی بنگرند و جهت کلی افراد و جریان‌ها را نسبت به اهداف انقلاب اسلامی مدّ نظر قرار دهند تا معلوم شود کدام جریان حجاب اهداف انقلاب اسلامی است و انقلاب را متوقف می کند و کدام جریان عامل نزدیکی انقلاب اسلامی به اهدافش می‌باشد. ولی با این‌همه اگر می‌خواهید در تاریخ توحیدی آینده حاضر باشید چاره‌ای ندارید که کمی همه‌جانبه‌تر فکر کنید تا گمان نفرمایید طاهرزاده تغییر مواضع داده، بلکه فکر کنید چرا نباید نقش آیت‌اللّه مصباح را در فهم خطایی که رخ داده در یک نگاه کلی، یک نقش مثبت قلمداد کنیم تا وارد تفکر دیگری شویم؟ تفکری که شدیداً به آن نیاز داریم تا نه آقای احمدی‌نژاد نفی شود و نه افرادی که برشمردید. آیا این تفکر، به حق و حقیقت و به مواضع رهبری عزیز نزدیک‌تر نیست؟ به نظر شما می‌توان با این تحلیل که احمدی‌نژاد نسبت به همه‌ی منتقدین‌اش در شعور برتری است ذهن خود را آرام کرد و با این تحلیل انتقادهای بقیه را «صد من یک غاز» شمرد و حیات انقلابی خود را در این تاریخ که باید به ظهورمهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ختم شود، رساند؟ نگرانی بنده دقیقاً در همین‌جا است که چطور انسان‌های باهوش و اهل تفکری مانند شما – خدا می‌داند بدون هیچ مجامله‌ای این را می‌گویم – به این تحلیل رسیده‌اند که منجر به شِقاقی این‌چنین خطرناک بین نیروهای دلسوز انقلاب شده که اگر مواظب نباشند یک نوع دوگانگی و کینه‌ی عمیقی نسبت به انسان‌های متعهد در دل انقلاب نهادینه می‌شود. آیا می‌توانیم با یک بازخوانی تاریخی، به نگاهی برگردیم که در دولت نهم همه نسبت به هم داشتیم؟ برای این کار چه‌چیزهایی را باید پشت سر بگذاریم؟ آیا آقای احمدی‌نژاد و احمدی نژادی ها نیز نباید نسبت به آنچه گذشت بازخوانی کنند و ریشه‌ی این شِقاق را درست بشناسند؟ شما در این راستا چه رسالتی برای خود تعریف کرده‌اید که من نیز بتوانم از آن استفاده کنم؟ موفق باشید
6140
متن پرسش
سلام.درادامه سوال وجواب های 6100_حضرت استاد اگر می بینید که هنوز با چند سوال درباره این موضوع وجواب های حضرت عالی بازهم شروع به سوال کردن می کنم یک دلیلش این است که واقعا جواب سوالات را نگرفته م وهنوز فکر می کنم ازبرخی مسائل ساده رد می شویم.حضرت استاد ابتدا باید عرض کنم که ما متوجه نگاه کلی شما ذیل دغدغه تمدن سازی شیعه می باشیم ولی در همین کلیت باید عنایت داشته باشید که افرادی می توانند با روش های مخرب و وسیله نادرست این دغدغه ومسیر را به انحراف بکشندشما فرمودید در این کلیت باید نظر به کلیت آقای مصباح داشته باشید.حضرت استاد در این که ایشان دغدغه مورد نظر شما را دارند وبه مبانی انقلاب پایبندند شک نمی کنیم ولی باید دید آیا می توان باصرف دغدغه هر روشی را برگزید .آیا می توان برای این که شما به عنوان یک مجتهد وبه تشخیص خودتان یک فرد را عامل فاجعه وانحراف در اسلام وانقلاب اسلامی بدانید برای اینکه از شر اوراحت شویم هر تهمتی را بزنیم تا عوام از او دور شوند ؟آیا تمدن اسلامی که مد نظر شما است وسیله ای نیست که رشد اخلاقی درآن هدف است؟اگر ما در این امور روزمره وجزیی نتوانیم آنچه را اسلام واخلاق اسلام برآن حکم می کند را ظاهر کنیم اگر آن تمدن هم شکل بگیرد مطمئنا تمدن اسلامی شیعی مطلوب نیست !حضرت استاد نمی توان برای یک هدف برتر به زعم ونظر یک مجتهد یک نفس پاک مسلمان وشیعه را (حتی کافر وملحد برای تبیین این موضوع رجوع به فرمایش رهبری من باب موضوع اخلاق وسیاست که به عنوان کلیپ قول سدید مطرح است رجوع کنید)نابود کنیم واو را به بدترین صفات بخوانیم!حضرت استادجوابی که ما از شما درباره اظهارات آقای مصباح انتظار داشتیم اظهار این مطلب بود واتفاقا بعد می‌توانستید جایگاه ایشان را در آن کلیت را هم متذکر شوید.آن موقع بود که ما با جان و دل می پذیرفتیم . ولی شما با اصرار بر روی جایگاه کلّی ایشان به‌کل منکر عملکرد بد ایشان در انتخاب روش و وسیله شدید وآن تمجیدهای نابحق را درمورد ایشان بیان داشتید که خوشبختانه در جواب6100 کمی تعدیل شد. با عرض پوزش. حضرت استاد شما آن صحبت‌هایی را که ایشان ابراز داشتند را با خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها شبیه دانستید.آیا نعوذبالله آن حضرت تهمت می زدند و دروغ می گفتند و واقعیت را دگرگون می کردند یا حقیقت را تبیین می کردند! به نظرم در اینجا به جایگاه خطبه‌ی حضرت ظلم شد. نمی‌خواهم وارد جزییات جوابیه شما شوم ولی آنجایی که واژه‌ی طلسم را تبیین کردید و شائبه‌ی بدفهمی را مطرح فرمودید می‌خواهم عرضی را متذکرشوم. وآن این‌که آیا بهتر نیست واژگان را به نحو صحیح آن به کارببریم .آخر بعد از آن‌همه سیاه جلوه‌نشان‌دادن چهره‌ی آقای احمدی نژاد و تمجید و تأیید آقای مصباح و بعد آوردن واژه‌ی طلسم چه چیزی را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند؟ واگر هم تحت تاثیر قرارگرفتن شدید باشد هم باید دید در مشی و اعتقاد جناب دکتر احمدی نژاد(حفظه الله ) چه تغییری ایجاد شده.آیا می توان صرف این‌که یک شخصی به یکی اعتماد و علاقه دارد و نظرات ایشان را در مواردی پخته‌تر از خودشان می‌داند تکیه کند باید آن را حمل بر طلسم کرد؟ آیا رییس جمهور مملکت حق ندارد به یکی اعتماد کند ودیگران به خاطر بی تقوایی وحسادت خودشان که از این مطلب خشنود نیستند را باید بصیرت و تیزبینی آنان نامید؟ به نظرم در این دیدگاه یک تفکر قیّم‌مآبانه نسبت به دو دولت احمدی نژاد وجود داشت وکسانی می پنداشتند که خودشان احمدی نژاد را روی کار آوردند(وجایگاه مهندسی حضرت بقیه الله (عج)را نادیده گرفتند) و دچار نوعی غرور و کبر شدند و انتظار داشتند که احمدی نژاد با ساز آنها برقصد که احمدی نژاد نشان داد جز آنچه حق می‌داند انجام نمی‌دهد و اهل سازش و نرمش در برابر مستکبرین داخلی نیست. و متاسفانه آن جبهه که ابتدا خود را حامی ایشان نشان می‌دادند با خنجری که از پشت زدند بیش از 2 سال فضای رادیکال و تشنج و حاشیه‌سازی در کشور به پا کردند که اگر هرکسی جز احمدی نژاد بود عطای این مسئولیت را به لقایش می بخشید و جا خالی می‌کرد ولی ایشان بود که با معجزه توانست این 2 سال پایانی را با افتخار به پایان برساند . و آیا این تنهایی احمدی نژاد و مظلومیتش در بین خواص راست و چپ و پایداری این را به شما نشان نمی دهد که برای عدالت باید تاوان داد و احمدی نژاد هم به واقع می دانست و این هزینه را پرداخت که اجرش با حضرت بهار(عج) می باشد و جز او کسی لایق اجرت‌دادن نیست. ببخشید که کمی در پایان عرائضم احساساتی شدم واین را حمل بر غمی بدانید که در سینه از این موضوع دارم و درد و دلی با استاد خویش . انَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (خداوند انحراف ومنحرف را خوب می‌شناسد) ومن الله توفیق.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً عرایضی که در جواب سؤال شماره‌ی 6136 داشتم را ملاحظه نفرموده‌اید، با این وصف همین‌طور که متوجه شده‌اید در نگاهی که باید به نظام‌سازی و تمدن‌سازی داشت تا از این طریق به‌واقع از ظلمات غلیظ تمدن غربی نجات پیدا کرد، در آن نگاه باید از خود بپرسیم آفاتی که مانع تحقق این هدف بزرگ می‌شود چیست؟ شیعیانِ ابوسفیان و شعیان علی«علیه‌السلام» هر دو نماز می‌خواندند ولی شیعیان ابوسفیان با حفظ تمدن جاهلیت و امویان نماز می‌خواندند و اراده‌ای در راستای تحقق نظامی که نسبت‌ها و ارتباطات اجتماعی سیاسی را اسلام تعیین کند نداشتند، ولی شیعیان علی«علیه‌السلام» که متوجه پیام غدیر و نقش تمدن‌سازی آن بودند، مواظب بودند اختلاف‌هایی که امویان مأمور ایجاد آنند تا زمینه‌ی نظام‌سازی اسلامی فراهم نشود، انگیزه‌ی حرکت آن‌ها نگردد، در حدّی که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در روز عاشورا نیز تلاش می‌کنند دوگانگی جبهه‌ای که عبیداللّه ایجاد کرده نسبت به جبهه‌ی امام حسین«علیه‌السلام»، تغییر کند. آنچه تأکید بنده است و در زمان دولت آقای احمدی‌نژاد نیز بر آن تأکید می‌کردم آن است که مواظب باشیم در جبهه‌ای که همه معتقد به نظام‌سازی هستند شکاف و شقاق ایجاد نشود و همواره ریشه‌ی اختلاف‌هایی که بین خودی ها هست را از بیرون بدانیم، از دشمنانی که سخن‌ها را از جایگاه خود بیرون می‌آورند و طوری تفسیر می‌کنند که خودشان به نتیجه ای که می خواهند برسند. نمی‌دانم عین سخنان آیت‌اللّه مصباح را در مواردی که می‌فرمایند خودتان گوش داده‌اید یا نه؟ بنده خودم گوش داده ام و حقیقتاً نظرم آن است که در عین آن‌که انتقاد می‌کنند ولی احتیاط لازم را هم می‌فرمایند و باز این بدین‌معنی نیست که بنده در بعضی موارد در روش با ایشان موافق باشم ولی دلواپسی ایشان را از آنچه در دولت دهم پیش آمد را درک می‌کنم که چگونه متوجه شده‌اند چه ضرر بزرگی جهت ادامه‌ی انقلاب به ما خورد. اگر این مسئله روشن می‌شد و اگر مواظب باشیم سخنان ایشان توسط عده‌ای مصادره به مطلوب نشود، شاید سخن بنده که عرض کردم اعتراض ایشان از جنس هوشیاری زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در درک انحراف بود، مورد پذیرش قرار گیرد و نمی‌فرمودید عده‌ای به جهت بی‌تقوایی و حسادتشان از اعتماد آقای احمدی‌نژاد به آقای مشائی خشنود نیستند. می‌فرمائید عده‌ای قیّم‌مآبانه انتظار داشتند آقای احمدی‌نژاد به ساز آن ها برقصد! چرا نمی فرمائید عده ای که دلسوزِ نظام و ارزش های آن بودند انتظار داشتند آقای احمدی‌نژادِ دولت نهم ادامه پیدا کند؟ چرا به این قسمت فکر نکنیم و علت این تغییر را جستجو ننمائیم؟. تمام عرض بنده در این است که ابتدا باید در این موضوع فکر کرد آیا آقای احمدی‌نژاد دولت دهم همان احمدی‌نژاد دولت نهم است؟ اگر نه، علت آن را جستجو کنیم تا ریشه‌ی سوز آیت‌اللّه مصباح‌ها معلوم شود و اختلاف فوق‌العاده و بی‌دلیلی که در بین نیروهای انقلاب پیش آمده از بین برود و ما در بستر نظام‌سازی مناسب اهداف جمهوری اسلامی قرار گیریم. بیایید به این فکر کنیم که تاریخ جدیدی در شُرف ظهور است و با بصیرتی خاص می‌توان در آن وارد شد، در بصیرتی که جایگاه اختلاف بین خودی‌ها معلوم شود که ریشه‌ی بیرونی دارد و ما به عقلی نیاز داریم که بتواند ماوراء این حرف‌ها، وارد آن تاریخ شویم. شما کمی به موضوعی که عرض می‌کنم بنگرید تا شاید از اجمال به تفصیل آییم و راه گشوده شود، راهی بس طولانی و با برکت. موفق باشید
6122
متن پرسش
با سلام چرا هنگام رحلت پیامبر عزرائیل امد درصورتی که مقام پیامبربالاتر ازفرشته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» باید دنبال کنید که بحث می‌شود یک مقام، مقام نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که جبرائیل«علیه‌السلام» به آن وحی ‌می‌کند و عزرائیل«علیه‌السلام» هم همین مقام یعنی نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را قبض می‌نماید. ولی یک مقام هم مقام حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که همان مقام اولُ ما خلق اللّه است که فوق جبرائیل و عزرائیل است. موفق باشید
6124
متن پرسش
سلام انسان در رفاقتها گاهی دچار یک نوع انحصارطلبی نسبت به دوست و درنتیجه حسادت نسبت به سایرین در زمان مشاهده ابرازاحساسات رفیق خود با دیگران میشود. درمان چگونه است لطفا مفصل و دقیق جواب دهید چون خیلی مبتلا به است مخصوصا بین قشر مذهبی.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان هر اندازه به کمک نور توحید وسعت بیشتری پیدا کند راه‌های اُنس با خوبی‌ها را گسترش می‌دهد و خود را محدود به یک یا دو نفر از دوستانش نمی‌کند. راه حل مشکل، تأمل در معارف عمیق است تا متوجه راه‌های دیگری جهت اُنس با خوبی‌ها شود. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!