بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6572
متن پرسش
باسلام وخداقوت مدتی دریک تشکل اسلامی درحال فعالیت بودم درحقم ظلم شدوبابی انصافی ازمن خواسته شدکه مجموعه راترک کنم یک سال برای اثبات بی گناهی خودتلاش کردم نتیجه ای بدست نیاوردمالان بسیارآشفته هستم فقط دلم میخواهدگریه کنم هم ازبیکاری رنج میرم وهم ازاین اتفاق خیلی تلاش کردم مجموعه دیگری برای فعالیت بروم ولی نشد لطفاراهنماییم کنید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:از کجا می‌دانید مصلحت شما فعالیت در آن‌جا بوده. چرا متوجه نیستید خداوند راه دیگری را جلوی شما گشوده است. راه رجوع به خدا به عدد انفاس خلایق است. موفق باشید
6567
متن پرسش
باسلام به محضراستادطاهرزاده عزیز استاد شما درمورد مذاکرات ژنوکلی صحبت فرمودید این‌که با توجه به شرایط تاریخی که از 24 خرداد آغاز شده به موضوع مثبت نگاه می‌کنید ولی من ازشما میخوام یک مقدار قضیه رو باز کنید و با توجه به آنچه دراین مذاکرات دادیم وآنچه گرفته‌ایم نظرخودرا بفرمائید تا ما استفاده کنیم راستی حرف وحدیث دراین زمینه درجامعه زیاد است عده‌ای این توافق‌نامه را جام زهر می‌دانند و عده‌ای باجشن و پایکوبی طوری با موضوع برخورد می‌کنند که ما انگار توانستیم حقوق کامل خودمان را ازغربی‌ها دراین زمینه بگیریم ضمن اینکه با توجه به سکوت رهبری که حرف ایشان برای ما ملاک هست نمیتوان فهمید که حضرت آقا با آنچه درمتن توافق آمده مخالف‌اند یا موافق ضمن اینکه در پاسخ ‌نامه‌ی رئیس جمهور با عبارت "آنچه شما مرقوم فرموده اید" نظرخود را ابراز فرمودند که نمیشود گفت منظورآقا موافقت با توافق حاصله در ژنو است ضمن اینکه وقتی بیانات ایشان را درچند سال گذشته مخصوصاً در این یک ماه اخیر کنار توافق مطرح شده قرار می‌دهیم ملاحظه میکنیم که این توافقنامه با آنچه حضرتش بارها در ایام مختلف مطرح فرموده اند فاصله داره لطفا برای روشن شدن افکار مردم تحلیل و نظر خود را مطرح بفرمایئد. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در روز دوشنبه در جلسه‌ی شرح دعای مکارم‌الأخلاق کمی بیشتر موضوع را باز کردم. عنایت دارید که اکثر مردم در 24 خرداد به کاندیدایی رأی دادند که وعده داد تحریم‌ها را با مذاکره برمی‌دارد و این غیر از آن روحیه‌ای است که بگوید ما با اقتصاد مقاومتی و با آزادشدن از فروش نفت خام انقلاب را وارد فضای دیگری می‌کنیم. از این جهت عرض کردم فراموش نکنیم در کجای تاریخ هستیم. در چنین شرایطی معتقدم توافق‌نامه‌ی ژنو نه جام زهر بود و نه فتح الفتوح. انقلاب ما اهدافی را مدّ نظر دارد که کشور در همه‌ی جهات مقتدر می‌شود، در آن صورت است که امید دشمن از به نتیجه‌رساندن تحریم‌هایش قطع می‌شود، تیم مذاکره‌کننده تلاش کردند در این شرایط فشار را از روی مردم کم کنند ولی در نهایت جنس انقلاب، جنس دیگری است باید با نظر به تمدن اسلامی از غرب عبور کنیم. موفق باشید
6558
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید.1- میخواستم بپرسم که در سنین مختلف به جوانان و نوجوانان چه مباحثی رو باید عرضه کرد (و در حقیقت یک نوجوان از جنبه های اعتقادی،اخلاقی و احکامی چه مقدار باید بداند؟ برای استفاده در حلقه های صالحین میپرسم) اگر میشود برا اساس سن تفکیک کنید. ممنون 2-من یک حدیث شنیدم از آقا امام صادق علیه السلام که مثل اینکه فرموده بودند من اگر یک جوان رو ببینم که فقیه نباشه ، شلاقش میزنم!اگر میشود یکم توضیح بدهید ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن وجهی را که بنده می‌توانم بگویم همانی است که از نظر معارف اسلامی در کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» عرض کرده‌ام، سایر وجوه به‌خصوص وجوه فقهی آن را باید از دیگر عزیزان سؤال بفرمایید. منظور حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن حدیث آن است که باید تلاش کنیم هرجوانی در همان دوره‌ی جوانی دین خود را درست بفهمد. موفق باشید
6548
متن پرسش
باسلام؛استاد آیا در کنار سیرمطالعاتی توحیدی، شرح ادبیات را هم دنبال کنیم؟مثلا مثنوی؟ اگر جواب مثبت است کدام شرح؟ بنده شروح آقایان نثری ، فروزانفر،سبزواری را دارم اگر نظرتان بین این 3 شرح است بفرمائید اگر خیر لطفا معرفی بفرمائید.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ان‌شاءاللّه سیر توحیدی را تا نگاه عرفانیِ آن دنبال کنید خودتان مثنوی را با نظر به مبانی عرفانی آن متوجه می‌شوید . عموم شرح‌هایی که هست تنها در حدّ نگاه ادبیاتی به مثنوی است که در جای خود لازم است. البته شرح مرحوم سبزواری نظر به مبانی عرفانی مثنوی دارد و به همین لحاظ بهتر ما را به روح مثنوی نزدیک می‌کند ولی کافی نیست. موفق باشید
6542
متن پرسش
با سلام و احترام در مورد تغییرات مخرب فرهنگی که هم اکنون و بی تعارف در جامعه بسیار زیاد بوده و به شدت در حال گسترش است، اغلب مسئولین و حتی حضرتعالی می فرمایید که اصلاح این امور با بخشنامه امکانپذیر نیست و نیازمند کار فرهنگی است که بنده هم قبول دارم و کاملا منطقی است. لذا سوال بنده این است که اولا منظور از کار فرهنگی از دیدگاه شما چیست و خواهشا به عنوان مثال چند مورد را نام ببرید. و ثانیا اگر همه ما می دانیم که کار فرهنگی نیاز است، پس چرا اقدام نکرده و تنها به شعار کار فرهنگی بسنده می کنیم. ممنونم یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس بنا به توان و درک خود باید آنچه از دستش برمی‌آید انجام دهد. بنده همین کارهایی که می‌کنم را کار فرهنگی می‌دانم، ولی فقط این‌ها کار فرهنگی نیست بقیه‌ی عزیزان که در گوشه و کنار این کشور فعالیت می‌کنند هرکدام تکمیل‌کننده‌ی کار دیگری هستند. از هیئت‌ها بگیر تا بسیج و کانون‌های فرهنگی، همه تکمیل‌کننده‌ی همدیگر هستند. موفق باشید
6546
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی از کتابهای خویشتن پنهان و ... استفاده کردم وبا توجه به اینکه شدیده احساس نیاز بهاصلاح اعمال و رفتارم میکنم به استحضار میرساند این حقیر دوسال قبل به مدت یکسال سحرها بیدار میشدم و نماز شب و...اما بعد از یکسال انقدر خواب بر من غلبه دارد که حتی نماز صبح هم گاهی خواب میمانم خواهش میکنم راهنمایی کنید چگونه بر خواب زیاد غلبه کنم حتی خوراکم را خیلی کم کردم اما فایده ای نداشت شاغل هستم تا قبل از این قضیه هیچ وقت نماز صبحم قضا نمیشد اما حالا ... در کتاب شما امده با فرمان دادن نفس ناطقه به بدن کم کم حاکمیت بر تن ایجاد میشود ایا میتوانم از همین روش تلقین و تذکر استفاده کنم کمی واضح تر توضیح دهید ممنون میشوم در پناه حق محفوظ باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» عرض کردم در کنار یک کار اخلاقی و معرفتی، ورزش را هم باید مدّ نظر داشته باشید. در مورد کتاب اخلاقی کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را پیشنهاد می‌کنم در آن حدّ که شاکله‌ی شخصیت خود را مطابق رهنمودهای امام الموحدین«علیه‌السلام» شکل دهید. موفق باشید
6517
متن پرسش
سلام 1. که من این را بس شنیدم کهنه شد چیزدیگرگو به جز آن ای عضد چیزدیگر تازه ونو گفته گیر باز فردا زو شوی سیر ونفیر دفع علت کن،چو علت خو شود هرحدیث کهنه پیشت نو شود 2.امام: در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم اگر می شود یه شرحی در مورد این دو شعر بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشعار عرفانی مبانی عمیق معرفتی دارد که در کلاس‌های ادبیات و عرفان باید بحث شود و هرکدام از اشعاری که مرقوم فرموده‌اید نیاز به چند ساعت بحث دارد که مسلّم در سؤال و جواب نمی‌گنجد. مگر این‌که در بررسی اشعار در یک نکته‌ای سؤال داشته باشید که اگر بتوانم نظرم را عرض می‌کنم. در حالی‌که در ادبیات مذکورمولوی می‌خواهد افق مخاطب خود را از روزمرّگی‌ها بالا ببرد و حضرت امام می‌خواهند از علم حصولی به علم حضوری سیر کنند که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» آن شعر مورد بررسی قرار گرفته. موفق باشید
6456
متن پرسش
سلام، نظرتون در مورد اغما یا کمای بیماران چیست؟در این حالت روح انسان چه شرایطی داره؟و فرقش با خواب و مرگ چیه؟ مادر بزرگم 85 سالشه و الآن تو کما هست.احساس می کنم روحش بلا تکلیفه.شما چه دعایی برای شفای این بیماران می کنید. ان شاء الله خدا همه ی بیمارن رو شفا بده. خیلی ممنون از وقتی که برای پاسخ به سوالات اختصاص می دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کُما از نظر ما کُما است، او در آن حال در پیش خودش است. دعای عدیله را بالای سرشان بخوانید. موفق باشید
6454
متن پرسش
سلام بر استاد ارجمند - با توجه به علقه ای که بین روح و جسم حتی پس از مرگ وجود دارد و روح حالات جسم را درک می کند آیا اهدا اعضا افرادی که مرگ مغزی شد ه اند، به روح آنان فشار وار نمی کند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرایضی در این مورد داشته‌ام. بنده با نظر شما موافقم. موفق باشید
6449
متن پرسش
ضمن سلام ، آیا به نظر مطلوبه که یک خبرگزاری اشتباهات و کارهای نادرست فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی و ... مربوط به دولت روحانی را کاملا منطقی و کارشناسی شده گوشزد کند یا خیر فعلا باید سکوت کرد ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است بیکارید که چنین حساسیت‌هایی دارید! ما در تاریخ دیگری قرار داریم ماوراء چنین حرف‌هایی. حال یا عده‌ای از این‌افرادگذشته‌ی خود را بازخوانی می‌کنند و به روحی که انقلاب اسلامی در خود دارد می‌پیوندند و یا تکلیفشان را با انقلاب معلوم می‌کنند. مولوی چقدر زیبا می‌گوید: مولوى در رابطه با این‏که عده ‏اى همواره کار زیاد ‏کنند و مردم را از کار اصلى خود باز مى‏دارند داستان کُره اسبى را به میان مى‏آورد که در حال آب‏خوردن بود تا تشنگى خود را رفع کند و صاحب اسب‏ها که با سوت‏زدن مانع آب‏خوردن آن کره اسب مى‏شد و نتیجه مى‏گیرد همواره از این کارافزاها بوده و هستند، تو کار خود را انجام بده. مى‏گوید: گفت مادر، تا جهان بوده است از این‏ کار افزایان، بُدند اندر زمین‏ هین تو کار خویش کن اى ارجمند زود، کایشان ریشِ خود بَر مى‏کَنند وقتْ تنگ و مى‏رود آبِ فراخ‏ پیش از آن کز هجر گردى شاخ‏ شاخ‏ شهره کهریزى‏ست پر، آبِ حیات‏ آب کَش، تا بَر دَمَد از تو نبات‏ آبِ خضر از جوى نطق اولیاء مى‏خوریم اى تشنة غافل بیا ما چو آن کُرّه، هم آب جو خوریم‏ سوى آن وسواس طاعن ننگریم‏ وقتى انسان متوجه شد کارافزایانِ عالَم دام‏هایى براى زندگى ما پهن کرده ‏اند، راه خود را پیدا کرده‏ ایم. و فرصت را جهت نوشیدن آب زندگانى از دست نمى‏دهیم‏ . موفق باشید
6445
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز: مطلبی بسیار زیبا در وبلاگ "تو فقط لیلی باش" دیدم. حیفم آمد خوانندگان سایت شما بی نصیب بمانند. اگر صلاح دانستید آن را منتشر و نظرتان را هم در مورد آن بیان فرمایید. التماس دعا دارم. آدرس مطلب: http://womanart.blogfa.com/post/51 آدرس تکمیل این مطلب: http://womanart.blogfa.com/post/52 ماموریت زیبای من ... امروز که اومدم و اون دوتا نظر دیشب رو دیدم، هم خنده ام گرفت و هم دلم به حال چنین آدمهایی سوخت ... متاسفانه توی کامنتهای خصوصی خیلی از این دست افاضات هست که من دیگه نخونده دیلیتشون میکنم ... اما خیلیها هستند که حقیقتا نمی تونند درک کنند که من چرا با توجه به تحصیلکرده بودنم قبول کرده ام که با افتخار، تمام وقتم رو برای خونه و زندگیم بذارم. به این یکی توجه کنید: " ... از سبک نوشتن و اداره وبلاگت معلومه آدم خلاقی هستی. از اینهمه تسلطتت به ایات و احادیث و استفاده بجا و مناسب ازشون هم معلومه هوش و حافظت از حد نرمال بالاتره ... مومن و محجبه هم هستی و توی این نظام خرت میره ... مدرک دانشگاه تهران رو هم داری که همه جا روی دست میبرنش! ... هر جور حساب کنی برای آدمی مثل تو کار پیدا کردن مثل آب خوردنه. من نمیتونم بفهمم چرا خودت رو اسیر خونه کرده ای؟ ... من اگه جای تو بودم پادشاهی میکردم برای خودم، همسرداری سیخی چنده؟! ... اون مال زنهای دوره قجره که مجبور بودن نونشونو از دست شوهرشون بگیرن. نه مال زن قرن 21 که خودش یه پا مرده! ... ... به خدا من مزاحم نیستم. فقط دوست دارم بدونم چرا این کار رو میکنی؟ اگه دلیلت قانع کننده باشه قول میدم کارم رو ول کنم و بچسبم به خونه و زندگیم و همسرداریم ... فقط خواهش میکنم جوابم رو بده ... شاید این سوال خیلیها باشه و تو بتونی بهشون کمک کنی ... " فکر میکنم حالا وقتشه که دلیل اصلی توی خونه موندنم رو بگم. شاید به درد کسانیکه که حقیقتاً دنبال حقیقتند بخوره و مثل من تکلیفشون رو روشن کنه: دیگه فکر کنم همه تون بدونید که من هم تا چند ماه قبل علیرغم توی خونه بودن، به این کار اعتقادی نداشتم و صرفاً به خاطر اینکه همسرجان دوست نداشت بیرون کار کنم، سر کار نمیرفتم. اما این که دقیقاً چی شد که نظرم عوض شد و این نگاه جهادی رو به ماجرا پیدا کردم رو تا حالا براتون نگفته بودم ... اواخر دی ماه بود. در ادامه تحقیقات برای کتابم، رسیدم به جنگ احد ... فکر کنم همه تون بدونید که جنگ احد تنها غزوه در صدر اسلام هست که مسلمانها توش شکست خوردند. اونهم یک شکست خییییلی فجیع! ... اما عجیب اینجاست که مسلمانها اولش با وجود تمام سختیها و کم بودن نیرو و تجهیزاتشون، بر مشرکین پیروز شدند. و درست وقتی پیروزیشون حتمی بود و مشرکین داشتند فرار میکردند و وقت تقسیم غنایم بود، ضربه نابود کننده به اونها وارد شد. میدونین از کجا؟ پشت میدان جنگ یه تپه بود به نام تپه احد. این تپه موقعیت استراتژیکی داشت و دست هرکس می افتاد میتونست به میدان جنگ مسلط بشه. اول اون تپه دست مسلمانها بود. پیامبر با درایت آسمانیشون این نکته رو فهمیدند و 50 نفر از نیروهای زبده رو مامور مراقبت از این تپه کردند و گفتند: شما باید همینجا بمونید و از این تپه مراقبت کنید. جهاد شما در میدان نبرد نیست، بلکه اینه که هر طور شده نذارید این تپه به دست دشمن بیفته. برای همین هر اتفاقی که برای ما افتاد، چه پیروز بشیم و چه شکست بخوریم و حتی اگه همه مون کشته بشیم، شما باید از جاتون تکون نخورید و این تپه رو حفظ کنید. فهمیدید؟ همه گفتن: بععععله یا رسول الله. شما از ما جون بخواین! برین خیالتون راحت باشه که ما همینجا هستیم و مثل تخم چشممون از این تپه مراقبت میکنیم! ... اما افسوس که این فقط در حد حرف بود. وقتی مسلمانها پیروز شدند و مشرکین فرار کردند، وقت تقسیم غنایم شد. اونها از دور میدیدند که همه داشتن تند و تند سهمشون رو از غنائم برمیداشتند و سر اینها بی کلاه مونده بود ... و این شد که دهنها آب افتاد و زمزمه ها شروع شد: _ این دیگه چه جور جهادیه که ما باید اینجا وایسیم و بقیه برن وسط میدون و حالش رو ببرن؟ ... پس سهم ما چی میشه؟ مگه ما مسلمون نیستیم؟ ... حتی شاید بعضیها گفتن: بریم بابا، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من! ;0) ... و این شد که بیشترشون ول کردن و رفتن دنبال مال دنیا و فقط فرمانده شون موند با چند نفر معدود که گفتن: پیامبر اینجا رو به ما سپردن. پس از اینجا تکون نمیخوریم، تا وقتیکه خودشون بیان و بگن دیگه کافیه! اینجا بود که یکی از فرماندهان مشرکین به نام خالد بن ولید - که از همون اول از دور حواسش به این تپه بود - از فرصت استفاده کرد و با نیروهاش حمله کرد و اون چند نفری که مونده بودند رو به شهادت رسوند و تپه رو تصرف کرد. و بعد اون سپاه تازه نفس از پشت سر به مسلمانهای از همه جا بیخبر که داشتند بغل بغل غنیمت جمع میکردند، حمله کردند ... و این شد سرآغاز شکست تاریخی مسلمانها و شهادت حضرت حمزه ... و تا یک قدمی شهادت پیش رفتن پیامبر مهربانیها، طوری که دندان مبارکشون شکست ... و بیش از 90 زخم برداشتن حضرت امیر و کلی ماجرای دلخراش دیگه. همه ش به خاطر اینکه چند نفر فکر کردند عقلشون بهتر از پیامبری میرسه، که با آسمانها در ارتباطه و از حقیقت هر چیز آگاهه ... پیامبری که خداوند به صراحت در وصفشون گفته: و ما ینطق عن الهوی . ان هو الا وحی یوحی و او هیچ سخنی را از روی میل و سلیقه خودش نمیگوید، و تمام سخنانش وحی الهیست که بر قلبش الهام میگردد ... چند لحظه چشمهام رو بستم و در دلم گفتم: عجب آدمای پستی بودن! آخه مگه ممکنه آدم از زبون پیامبرش بشنوه که شما جهادت اینه که همینجا بایستی و هر اتفاقی افتاد از جات جم نخوری، بعد به همین سادگی مطابق نظر خودش عمل بکنه، و د برو که رفتی؟! تا چند روز ذهنم درگیر این ماجرا بود و هرچی بد و بیراه بلد بودم از ورای تاریخ نثارشون میکردم و خیالم راحت بود که اگه من جای اونها بودم جزو همونهایی میشدم که موندن و به جهادشون وفادار موندن. در همین خیال خوش بودم که یک روز وقتی داشتم به خودم و زندگیم فکر میکردم، ناگهان همه چیز مثل تکه های پازل سر جای خودش قرار گرفت و تمام هارت و پورتهام رو باطل کرد. چی؟ یه جمله خییییلی معروف که هرکدوممون هزار بار شنیدیمش : اینکه یادم اومد که پیامبر به من بعنوان یک زن مسلمان فرموده اند: " جهاد المرء حسن التبعل " جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... یعنی گفتن: ای خانم رضوان! شما از طرف من مامور این بخش از دنیای اسلامی. تپه احد شما این خونه و زندگی شماست و این همسرجان که باید به بهترین نحو براش همسری کنی ... تپه احد شما قلب همسرته که باید مراقب باشی همیشه فقط و فقط در تصرف عشق الهیش به تو باشه و کاری کنی که هیچ جا و هیچ کس رو به بودن توی این خونه و در کنار تو ترجیح نده ... سرت رو بالا بگیر و با افتخار برای انجام این ماموریت مهم تلاش کن. چون اگه موفق بشی، این خونه به یک دژ نفوذ ناپذیر تبدیل میشه که من دیگه خیالم راحته که دشمن از طریق آدمهای این خونه، کاری از پیش نمی بره ... و حالا من با تمام هوشم، با تمام خلاقیتم، با مدرک دانشگاه تهرانم و با هر نعمتی که خدا بهم داده، ایستاده ام و با افتخار از تپه احد زیبایی که پیامبرم به من سپرده اند، مراقبت میکنم ... و افتخار میکنم که تمام تمرکزم و توانم رو در خدمت اجرای ماموریتی گذاشته ام که از لبان مبارکشون خطاب به شخص من صادر شده ... و عاجزانه از خدا میخوام که اونقدر دنیا دوست نباشم، که به طمع جمع مال و عنوان و مدارج بالای علمی محل ماموریتم رو ترک کنم ... **** حقیقت اینه که اگه افق دیدمون رو یک کم بالاتر بیایم، می بینیم که هرکدوم از خانه های دنیای اسلام یک تپه احده، و یک موقعیت استراتژیک. که اگه درست حفظ بشه و دشمن نتونه بهش نفوذ کنه شکست دادن اسلام محاله. چون توی اون خونه انسانهای متعادل و از همه لحاظ تامین شده ای بار میان که دیگه نقطه ضعفی ندارند که دشمن بتونه با کمک اون کارش رو پیش ببره ... و در فضای شاد و آرامش بخش اون خونه ها، بچه های نرمال و به دور از عقده های روانی بار میان که به نوبه خودشون آینده اسلام رو تضمین میکنند ... و مراقبت از این نقاط استراتژیک به عهده موجود توانائیه به نام زن، که خدا از قبل تمام سلاحهایی که برای این عملیات مهم نیاز داره رو در وجودش جاسازی کرده : توانایی محبت، توانایی دلبری از مرد، توانایی مدیریت هم زمان چند کار، توانایی گذشت و بخشیدن، هوش زنانه برای حس کردن انواع خطرهایی که ممکنه امنیت این مکان رو تهدید کنه ... اما الان توی جامعه چی میبینیم؟ من اصلاً به اون قشر از خانومها که اصلاً مقوله ای به نام دین براشون محلی از اعراب نداره کاری ندارم. اونها کلاً تفکراتشون و ارزشهاشون رو از جای دیگه ای میگیرن و مسلماً فرمایش پیامبر براشون ارزشی نداره ... مخاطب من خیل خانمهای به ظاهر مسلمان و محجبه ای هستند که به طمع جمع غنیمت – بخونید کسب درآمد و موقعیت شغلی و حتی خدمت به اسلام و مسلمین و نشان دادن نقش اجتماعی زن مسلمان – تپه احدشون رو رها کرده اند و اون رو دودستی تقدیم دشمن کرده اند. و بعد مینالن که چرا همسرمون همه ش پای ماهواره ست، چرا سر و گوشش میجنبه؟، چرا بچه هام با ایمان نیستن و همه ش سرشون رو با چت و دوستیهای گناه آلود گرم میکنن، چرا در زندگیمون ارامش نیست؟، چرا هر چی میدوم به اونچه که میخوام نمیرسم؟ ... چرا ... چرا ... چرا ... ( اون خانوم قدسی توی سریال میوه ممنوعه که یادتون هست. ) خوب دوست عزیز، وقتی شما به همین سادگی حرف پیامبرت رو – که اونهمه ادعا داری که دوستش داری و داری به دینش عمل میکنی - هر روز صبح زیر پات له میکنی و میری سر کار، توقع داری چه برکتی توی زندگیت جاری بشه؟ ... خودت که یه آدم عادی هستی تحمل داری کسی به چیزی که ازش خواسته ای اینطور بی توجهی کنه؟ خداوند می فرماید: بل الانسان علی نفسه بصیره. ولو القی معاذیره ... بلکه انسان خودش بهتر از هر کس دیگر از اعماق وجود خود آگاه است. حتی اگر به ظاهر برای توجیه خود عذر و بهانه هایی بیاورد ... من نمیخوام حکم کلی صادر کنم و بگم هیچ زنی نباید فعالیت خارج از خونه داشته باشه ... اصلاً خودم رو در این حد نمیدونم ... فقط این رو میدونم که هرکس خودش بهتر از همه به نفس خودش اشراف داره و میدونه که چند مرده حلاجه. اگه کسی می بینه بین خودش و خدای خودش سربلنده که کار کردنش در بیرون خونه هیییییییچ لطمه ای به جهاد مقدسش وارد نمیکنه، خوش به سعادتش. بره و از هر دوتاش لذت ببره ... اما من خودم دیدم نمیتونم همزمان هم به کار بیرونم برسم و هم ماموریتی که پیامبرم به عهده گذاشتند رو ، اونطور که شان مطلب هست، درست انجام بدم. برای همین با افتخار، بجای اینکه برم دنبال جمع غنیمت دنیا، تمام هم و غمم رو روی اجرای امر وجود نازنینی گذاشته ام که نور اصلی خلقته ... بله من همه کار میکنم تا بهشون نشون بدم پیامشون رو از ورای 14 قرن شنیده ام و دارم بهش عمل میکنم ... دیگران هم هر طور خودشون تشخیص میدن درستته عمل کنند ... وعده ما کنار حوض کوثر ... این دنیا با تمام سختیهاش دیر یا زود تموم میشه ... اما من در میان تمام کارها و تلاشهام امیدم به اینه که در اون روز هولناک که هیچکس از خشم خدا در امان نیست، اون پیامبر مهربانیها با محبت به من خواهند نگریست، و به من خواهند گفت: آفرین دخترم! ماموریتت رو به نحو احسن انجام دادی. من از شما راضیم و بنابراین خدا هم از شما راضیست. حالا نوبت من هست که به قولم عمل کنم. بفرما و از هر دری که دوست داری به بهشت وارد شو! *... اونوقت من با شادی تمام باب الشهدا رو انتخاب خواهم کرد، و به ملائکه ای که من رو به سمت بهشت میبرند، چشمکی خواهم زد و خواهم گفت: ! Mission completed * پیامبر (ص) فرموده اند: اگر زن نماز پنج وقت را به درستی بخواند، و ماه رمضان روزه بگیرد، و عفت و پاکدامنی را رعایت کند، و از شوهرش اطاعت نماید، و ولایت علی بن ابیطالب را در دل داشته باشد، در روز قیامت به او گفته می شود: از هر کدام از دروازه های بهشت که می خواهی، وارد شو! و در جای دیگر فرموده اند: هر زنی که هفت روز خدمت شوهرش را انجام بدهد خداوند هفت در از درهای آتش را بر او می بندد و درهای هشت گانه بهشت را بر او می گشاید که از هر در بخواهد وارد شود ... ============================================ و اما تکمیل مطلب بالا اول ازهمه میخوام تشکر کنم از دوستانی که بهم لطف کردند و متن رو با دقت خوندند و درنتیجه مطلبی که من تلاش میکردم برسونم رو گرفتند، و متوجه شدند که من در هیچ جای حرفم نه به کسی توهین کردم و نه برای کسی تکلیف معین کردم. من فقط حس و برداشت خودم رو راجع به این ماجرا گفتم و حتی اگه دقت کنید گفتم این یک مسئله کاملاً شخصیه بین و زن و خدای خودش که باید خودش کلاهش رو قاضی کنه و ببینه بیرون کار کردنش به وظیفه مهمش لطمه میزنه، یا نه ... حتی گفتم اگه حقیقتاً اینقدر توانمنده، خوش به حالش، بره و هر دوتاش رو در کنار هم داشته باشه ... و من رو هم دعا کنه که بتونم تا این حد توانمند باشم، تا لااقل هر بار که میرم خونه مامانم اینها از هر طرف افسوس و حسرت نثارم نشه که طفلک رضوان توی خونه موند و حروم شد! چون دیدم یک سری سوالها مدام داره تکرار میشه، بهتر دیدم موردی جواب ندم و یه پست کلی بذارم تا هم مطلب دیروز تکمیل بشه و هم جواب دوستان رو داده باشم. اما اول از همه ما باید تکلیفمون رو با خودمون و اعتقاداتمون روشن کنیم. شتر گاو پلنگ که نمیشه! اگه حقیقتاً این دین رو به جامع الاطراف بودن قبول داریم، باید بگردیم و از درونش جواب سوالهامون رو بیرون بکشیم. اگه اهل بیت رو به الگو بودن قبول داریم، باید رفتارهاشون رو زیر ذره بین ببریم و تحلیل کنیم تا مسیرمون رو پیدا کنیم ... نه که از همون اول یه چیزی توی ذهنمون درست کنیم و بعد بخوایم توجیه اسلامی هم براش پیدا کنیم ... و اینکه فرض من بر اینه که مخاطبین اینجا لااقل با اصل دین و نگاهش به زن مشکلی ندارند. وگرنه اینهمه سایت و وبلاگ فمینیستی و طرفدار زنان فعال در جامعه توی دنیای سایبر هست. مینونن برن از اونها استفاده کنند تا از نوشته های من ناراحت نشن. خواهش میکنم خوب به این آیات دقت کنید. این آیات برای دکور توی کتابی که قراره تا آخر دنیا جواب سوالات انسانها ( که روز به روز باهوشتر هم میشن) رو بده، قرار داده نشده. من فکرمیکنم جواب همه مشکلات و سوالات دوستان در این آیه های نورانی نهفته است: آیات 21 تا 24 سوره مبارکه لقمان ... 4 آیه پشت سر هم که قاطعانه تکلیفمون رو درباره خیلی چیزها معلوم میکنه: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا. أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ . وقتی به آنها گفته میشود از آنچه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، میگویند ما هم آنچه پدرانمان انجام میدادند را انجام میدهیم ... اما به این فکر نمی کنند که شاید شیطان دارد به واسطه راه و روش پدرانشان آنها را به سوی آتشی شعله ور هدایت می کند. این آیه به صراحت ما میگه وقتی دستور صریحی از دین بهمون میرسه، دیگه باید تمام پیش ذهنهامون رو نسبت به اون موضوع دور بریزیم و سراپا گوش باشیم و ببینیم نظر خدا و رسولش در اون مورد چیه. اینکه برای یه عده از دوستان قضیه کار نکردن خانمها در بیرون منزل اینقدر ثقیل به نظر میاد، یه بخش مهمیش همین ما وجدنا علیه آبائنا ست ... اینکه می بینن از یکی دو نسل قبل اکثر زنها سر کار میرن. و با اینکه همه مدعی هستن که دارن همزمان برای خونه و زندگیشون هم چیزی کم نمیذارن، ولی فقط یه عده معدودی در این کار حقیقتاً موفق بوده اند. ( این عده معدود که میگم رو هم من خودم تا حالا به چشم خودم ندیده ام ، اما خوب انصاف حکم میکنه یه درصدی هم برای اونطرف قضیه قائل بشم و بگم، احتمالاً چنین خانمهای توانایی وجود دارند، ولی من توفیق زیارتشون رو پیدا نکرده ام.) حالا دیگه توی جامعه ما کار کردن زن فی نفسه یه ارزش اجتماعی به حساب میاد و هر دختری آرزوشه که بره دانشگاه و تا درسش تموم شد، بره سر کار و استقلال پیدا کنه. خیلی از دوستان مطرح کردند که توی این وانفسا کار کردن زن میتونه به اقتصاد خانواده کمک کنه. اما آیا اون اول که خانمها رو به زور از خونه ها بیرون کشیدند و فرستادند سرکار، به خاطر این بود که کمک خرج مرد در امور اقتصادی باشند، یا اینکه عده ای میخواستند به این وسیله پیوندهای خانوادگی گسسته بشه و بتونن هدفهای استعماری رو درجامعه راحتتر پیاده کنند؟ ( سریال کلاه پهلوی رو که میبینید) و ایا اون دختر دبیرستانی امروز، وقتی داره آینده خودش رو تجسم میکنه، به این فکر میکنه که من میرم دانشگاه تا اگه همسر آینده م در مضیقه مالی بود، دکتر و مهندس و وکیل و ... بشم، یا اصلاً هویت خودش رو اینطوری تعریف میکنه ؟ ... خدا وکیلی جواب بدید. من خودم اولیش هستم که اقرار میکنم نه! مادرم و خاله هام همگی شاغل بودن، عمه م شاغله، خواهر بزرگم مهندسه و اونقدر موفق که وقتی برای مهاجرت به کانادا اقدام کرد خیلی از تشریفات رو براش تخفیف دادن و روی دست بردنش ... یادمه یه روز که خونه مادربزرگم یه مجلس زنونه بود و همه ما دخترخاله ها داشتیم توی آشپزخانه کمک میگردیم و از مهمونها پذیرایی میکردیم، مادر بزرگم با افتخار به یکی ار مهمونها میگفتن: این غذاها خوردن داره! اونایی که دارن اینجا توی آشپزخونه کار میکنن همه شون دکتر و مهندسن! ... و اینکه از بچگی توی گوشم خونده اند که زن باید دستش توی جیب خودش باشه و زیر بار مرد نره ... خوب معلومه که من با چنین پیشینه خانوادگی و اجتماعی، باید هم وقتی بهم بگن باید توی خونه بمونی و به ماموریت مهم همسرداریت برسی، یهو همه قصرهایی که توی ذهنم ساخته بودم ویران میشه ... معلومه که دل کندن از اون چیزهایی که آدم بهش خو کرده مشکله، دل کندن از منافع مشکله و از همه مهمتر دل کندن از روش آبا و اجدادی مشکله ... مگه همه آدمهایی که در مقابل پیامبران می ایستادند یکی از دلایلشون این نبود که میگفتن: ما نمیتونیم از ما وجدنا علیه آباءنا دل بکنیم ؟ اما باید به این هم فکر کنم که شاید اون پیشینیان من با وجود همه خوبیها و مهربونیهاشون، در این مورد دارند اشتباه میکنند و ناخواسته من رو به دام شیطان می اندازند. حقیقت اینه این مرحله رو باید گذروند ... آدم باید یکبار در زندگیش سر این دوراهی بایسته و انتخاب کنه. یا راهی که خدا بهش گفته رو در پیش بگیره و یا به همون راهی که پیشینیانش رفته اند بره و خوش باشه ... توی آیات بعد خداوند سرانجام هر کدوم از این راهها رو برامون روشن میکنه تا با چشم باز تصمیم بگیریم : راه اول : وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ هرکس با تمام وجود خود را تسلیم امر خدا کند، و نیکوکار باشد به دست آویز محکمی چنگ زده است و عاقبت همه چیز به سوی خداست ... خداوند میفرماید: ان الدین عند الله الاسلام، یعنی تنها دینی که خداوند اون رو از انسان می پذیره اسلامه ... اسلام یعنی چی؟ یعنی تسلیم بودن. یعنی "من میگم" و "من اینطور فکر میکنم" و "به نطر من اونطور درست تره" و " مامانم اینطور دوست دارن" و " بابام اونطور دوست ندارن" و این حرفها رو بذار کنار! ... در مقابل پیامبری که از طرف خدا اومده تا هدایتت کنه خاضعانه زانو بزن و وجودت رو آماده کن تا هر چیزی که میگه رو بپذیری و بهش عمل کنی. اگر کسی طالب هدایته باید قلبش رو اماده کنه تا با شرح صدر اسلام رو بپذیره، چون خدا خودش میدونه که اسلام با خیلی از راحت طلبیها و خود خواهیهای ما جور درنمیاد. پذیرش اسلام کار سختیه. اگه آسون بود اون اشراف قریش، اونهمه سال ، با تمام قوا در مقابل کسی که خودشون بهش لقب امین داده بودند و شک نداشتند که داره راست میگه، نمی ایستادند. و حالا اگه کسی محکم ایستاد و گفت: سمعنا و اطعنا . خدایا هرچی شما بگید. من تسلیم امر شمام ... و این ادعا رو به مرحله عمل درآورد و همون کارهایی رو کرد که میدونه خدا دوست داره، تازه اول خوشیهاشه. چون دستش رو در دست صاحب حقیقی عالم امکان گذاشته و پشتش چنان محکمه که محاله ذره ای ضرر کنه. یعنی ای خانم محترم. اگه تو به تمام اون موانع پشت پا زدی و خالصانه راهی که خدا دوست داره رو انتخاب کردی، و تمام تلاشت رو در اون مسیر به کار بردی شاید ظاهراً به نظر بیاد ضرر کردی، اما خداوند چنان حلاوت و شیرینی به زندگیت میده که اون رو با هزارتا از این دلخوشیهای ظاهری عوض نمیکنی ... و از اون بهتر وقتیه که بعد عمری زیبا زندگی کردن به سوی خدا برمیگردی و تازه اول زیباییهاست ... تذکر : توجه به اون قید " و هو محسن" بسیار مهمه. یعنی باید در اون کار نیکی که خدا دوست داره و ازمون خواسته، از تمام وجودمون مایه بذاریم ... مثلاً همسرداری فقط به این نیست ما سر کار نریم و توی خونه بمونیم. بلکه باید تمام تلاشمون و خلاقیتمون رو به کار بگیریم تا اون رو به نحو احسن و به بهترین صورت انجام بدیم. وگرنه همونطور که دوستان گفتند خیلی خانومها توی خونه هستن، اما همسرداریشون زیر صفره ... یه چیزی مثل اون موقعهایی که من به اجبار توی خونه بودم. اما اگه با تمام این حرفها کسی تصمیم گرفت به همون راه و روش مادر و خواهر و اونچه جبر جامعه هست عمل کنه، ملالی نیست! راه دوم منتظر اوست : راه دوم : وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحْزُنکَ کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِیظٍ ای پیامبر! اگر کسی با وجود تمام این ایات الهی، باز هم راه کفر را انتخاب کرد، خودت را ناراحت نکن! ... او بالاخره به سوی ما باز میگردد و روزی از حقیقت زشت عملش آگاه خواهد شد . و خداوند به آنچه در اعماق دلهاست آگاه است. ممکن است چند روزی در این دنیا به او فرصت دهیم تا از نعمتهای آن بهره مند شود، اما سپس او را با اجبار به سوی عذابی شدید خواهیم کشید. دیگه فکر نکنم نیاز به توضیح زیادی باشه و آیه خودش به قدر کافی گویاست. ربطش به موضوع مورد بحث ما این میشه که اگه یه خانومی تصمیم گرفت راه و روش پیشینیان و جامعه ش رو در پیش بگیره و حرف خدا رو پشت گوش انداخت، ممکنه چند روزی توی این دنیا خوش باشه، ولی اینده سختی در انتظارش هست ... دیگه هر کسی میدونه و خدای خودش، که علیم بذات الصدور هست و نمیشه با عذر و بهانه گمراهش کرد ... در انتها دوست دارم یک بار دیگه تاکید کنم که من به هیچ وجه نمیگم زن باید بره سر کار، یا نباید بره ... بلکه میگم اون کسی که خالق زن هست و به ابعاد و تواناییهای وجودیش از هر کسی بیشتر آگاهه، و تمام این استعدادهایی که ما ادعا داریم در وجودمون هست رو خودش بهمون هدیه داده، بوسیله پیامبر نازنینش به ما خانمها دستور داده که : جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... حالا دیگه خودمون میدونیم و خدای خودمون و این که چطوری داریم به این دستور عمل میکنیم. همین! *** چندتا مطلب دیگه هم بود که میخواستم در پاسخ چندتا از کامتتهای بنیادی بدم، اما الان دیگه فرصت ندارم. فکر کنم مطلب هم خیلی طولانی میشه ... پس باشه برای فردا. *** نمیدونم چطوری بگم که من چقدر عاااااشق کامنتدونی هیئتی اینجا هستم. یعنی لذت میبرم از کامنتهایی که شماها خطاب به همدیگه میدین و همدیگه رو راهنمایی میکنین ... یه جورایی تجسم " تعاونوا علی البر و التقوی" هست برام . *** گفته بودم که این دفعه از مهتاب چندتا نکته اصولی خانه داری یاد گرفتم. از دیروز همه خونه رو به هم ریختم و دارم یک سری تعییرات ساختاری مهتابانه میدم تا هم دسترسی به وسایل راحتتر باشه و هم خونه دیرتر به هم بریزه. برای همین نرسیدم بیام اینجا سر بزنم و به چندتا کامنتی که نیاز به جواب داشتن جواب بدم ... از اون دوستان نازنینم عذر میخوام و سعی میکنم در اولین فرصت بیام و جوابشون رو بدم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که هر نوع فعالیت در اجتماع برای خانم‌ها بی‌ارزش نیست، ولی مقاله‌ی ارزشمندی است از آن جهت که حساسیت حفظ سنگر احد بیشتر از حفظ سنگر خانواده نیست. امیدوارم که کاربران محترم بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
6443
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد.استاد شما فعالیت های گروه فرهنگی همیار ولایت را چطور می بینید؟مباحث مطرح استفاده از مباحث نیروهای ارزشی در کشور هست و از مروج اندیشه های مختلف در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است از جمله مباحث شما را هم بسط می دهد.رسالت گروه های فرهنگی چیست؟ما چطور از مباحث مطرح فرهنگی دوستان استفاده نماییم؟آیا مباحث مطرح باعث اظطراب جبهه حزب الله نمی شود؟این گروه فرهنگی با گروه فرهنگی المیزان در ارتباط هست؟آیا صحیح طرحی جدید در عرضه نظریات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی دارد؟چون این دوستان برای ارتباطات فرهنگی خود معتقد به استفاده از تمام نیروهای ارزشی است حتی اگر فکر شما را استفاده نکند؟آیا مشکلی می بینید که ما گروه طلاب در بسط گفتمان با گروه فرهنگی همیار ولایت در ارتباط باشیم چون که پرسیدم این گروه واحد خواهران هم می پزیرند و طرح های مطالعاتی با موضوعات غرب شناسی،زن در آینه عرفان قرآنی و در آینه فرهنگ مدرنیته،دغدغه های فرهنگی امام و رهبری،ولایت شناسی از دریچه نگاه عارفانه به قرآن و... دارند. منشور خود را اینطور بیان نموده اند که: عرفان و سیرسلوک الی الله از جامعه و مسائل اجتماعی جدا نیست. انسان کاری جز خودشناسی و خودسازی ندارد. یه تعبیر علامه حسن زاده آملی: آن که خود را نشناخت چگونه دیگری را می شناسد ؟! همیار ولایت همان عمار ولایت است که در همه ی عرصه ها بدنبال نقش آفرینی به نفع جریان ملکوتی امامت و ولایت است و آنی از ولایت و دفاع تمام عیار غافل نمی شود.عمار وضع موجود ظلمانی منطق اومانیستی را می شکند و تبیین گری طلسم شکن است و وضع موعود الهی را با بصیرت دینی-فرهنگی-اجتماعی-سیاسی خود ترسیم و گفتمان قدسی انبیا را به جهان عرضه می کند.عمار معتقد است در سخت ترین شرایط و در مرد افکن ترین زمانه ،ما در انفتاح تاریخی قرار داریم و نه انسداد تاریخی.و ظهور یوم تبدّلات عالم بدست تفسیگر حقیقی وجود،قطبی قدسی،محوری ولایی است.عمار معتقد است دفاع تمام عیار از ولایت اگر او را در گودی قتلگاه هم سوق دهد او آماده است و رزمنده انقلاب اسلامی و اشراق ولایت را به صحنه ی نبرد نظامی می کشاند همانطور که اشراق ولایت را به صحنه ی نبرد هیولایی فرهنگی مدرنیته و منطق اومانیستی آورده است. مرکز مطالعاتی سبک زندگی انقلاب اسلامی گروهی اخلاقی-عرفانی-علمی ان شاءالله در تولید علم و در تحول علوم انسانی سکولار و ترویج علوم انسانی -اسلامی گامی بصیرت محور و انقلابی برداریم. لطفا تبیین کنید این حرکتهای فرهنگی چه جایگاهی در بسط تمدن نوین اسلامی دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با این وضعی که شما می‌فرمایید این گروه را بسیار می‌پسندم هرچند آشنایی مستقیم با آن عزیزان ندارم، چرا نباید در کنار آن عزیزان به فعالیت بپردازید؟. موفق باشید
6395
متن پرسش
سلام.حضرت استاد در باب دیدن خواب برای افراد نابینای مادرزاد سوال داشتم که آیا آنها هم خواب می بینند ویا خیر ؟واگرمی بینند محدوده ی خواب آنها چه مقداراست وآیا رویای صادقه هم می بینند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب هرکس با صورت‌هایی که در خیال خود دارد مرتبط می‌شود و شخص نابینا نیز با سایر حواس خود صورت‌هایی را در خیال ایجاد کرده و در رؤیای صادقانه نفس انسان با عالم بالا مرتبط می‌شود و مطابق صُور مأنوسی که دارد آنچه از عالم بالا به‌دست آورده است را صورت می‌دهد. موفق باشید
6396
متن پرسش
سلام علیکم در جواب سوال 6322 فرموده اید که روح باید به اعتدال برسد که با اعضای خودش هم درگیر نشود،چگونه روح به اعتدال برسد؟(راستش یکی از نزدیکان من به نوعی بیماری خودایمنی مبتلاست که سیستم ایمنی بدن به سلولهای روده بزرگ حمله کرده و باعث خونریزی میشوند و اگر داروهای مربوط به این بیماری را که از جمله آنها داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی است مصرف نکنند،بیماری ایشان کنترل نمیشود.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح از اعتدال خود در مدتی طولانی به مرور خارج شد آن عدم تعادل چیزی نیست که مثل پدیده‌های مادی و فیزیکی به‌راحتی جبران شود و به تعادل خود برگردد. بهترین راه آن است که در کنار مصرف داروها سعی شود آرام‌آرام از اضطراب‌ها کاسته شود و با رعایت پرهیزی که اطبای سنتی پیشنهاد می‌کنند، روح به تعادل خود برگردد. موفق باشید
6381
متن پرسش
با سلام و آرزوی توفیق روز افزون می خواستم اگر ممکن است نظر خود را در مورد گزاره های زیر در دو بعد اقتصاد شخصی و اقتصاد حکومتی مطرح فرمایید و اینکه آیا وقتی در دنیای مدرن چنین مراوداتی مرسوم است ما مجاز به پیمایش چنین مسیرهایی هستیم: فروش معنی اش این نیست که با قیمت تمام شده به علاوه ی یک سود منصفانه محصول رو بدی. این تفکر کمونیست‌ها بوده و ایده‌ی کاپیتال مارکس٫ فروش یعنی اینکه معامله‌ای بکنی که مشتری در اون لحظه و تا پایان عمر نسبت به اون حس خوبی داشته باشه و حاضر به تکرارش باشه. اگر آیفون(گوشی موبایل شرکت اپل) امروز تا این حد گرون می‌شه نه پول تکنولوژیه نه قیمت تمام شده. ما پول اون سیب گاز زده رو می‌دیم و حس خوبش رو. و با رضایت می‌دیم. پس نمی‌تونیم بگیم با ما صادقانه برخورد نکرده‌اند. هدف از فروش، ارزان فروختن نیست. «ارزش آفرینی» و «ارائه‌ی ارزش به مشتری» است. اگر درست فکر کنی پیکان محصولیه که با تئوری من و تو صادقانه تولید و قیمت گذاری شد و بنز محصولیه که به خاطر حس خوبش چند برابر قیمت تمام شده فروش می‌ره! پروسه‌ی فروش یعنی «خلق و ارایه‌ی ارزش» و انصاف به معنی ارزان فروشی نیست. به معنی ایجاد معامله‌ای است که طرفین به شرایطش راضی باشند و حاضر باشند به رضایت آن را تکرار کنند…
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید محصول تلاش خود را در ازاء محصول طرف مقابل معامله کنیم و تلاش ما با فریب نباید همراه باشد و با توجه به این امر معامله‌هایی که صورت می گیرد حلال و نظام اقتصادی عادلانه است. موفق باشید
6357
متن پرسش
سلام و خدا قوت جای کسی که دچار "کمرویی" است ولی دغدغه زیادی برای کارهای فرهنگی دارد در جبهه انقلاب اسلامی کجاست؟ (خیلی آزار دهنده است که مطالبی را بلد باشی و نتوانی ارائه بدهی و توان انجام کارهایی را داشته باشی و نتوانی انجام بدهی...)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تعمق بیشتر در معارف اسلامی خداوند توفیق ارائه‌ی آن را به جنابعالی می‌دهد. موفق باشید
6345
متن پرسش
سلام ایا اقای شحیطاوی را میشناسید معلم قران ما هستند از دانشجویان شما بوده اگر ممکنه کتاب کر بلا و مبارزه باپوچی ها را در سایت بگذارید باتشکر محمد بالدی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سلام مرا به ایشان برسانید و بفرمایید هنوز آن کتابی که هدیه فرمودند برایم قابل استفاده است. کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بر روی سایت هست. موفق باشید
6325
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی جلسه ای است که اعضای تشکیل دهنده آن تعدادی از دانش اموزان مقطع ابتدایی و راهنمایی هستند جنابعالی چه کتابی را جهت بحثهای معرفتی برای انها پیشنهاد می فرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیاز به نبی» کمک کند. موفق باشید
6269
متن پرسش
سلام . استاد برای تقویت ایمان و معرفت به ائمه اطهار مطالعه کردن چند درصد راه است؟ آیا مطالعه میتواند ما را به ایمان واقعی برساند . تازگی ها سینه ام تنگ شده و فقط از خدا طلب ایمان و معرفت به اهل بیت میکنم ولی به جوابی نمیرسم . لطفا کمک کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شناخت ائمه«علیهم‌السلام» بسیار در رجوع به آن‌ها مؤثر است. مثلاً آن‌طور که علی«علیه‌السلام» در روایت حقیقت نوری خود را معرفی کرده‌اند می‌تواند زمینه‌ی اُنس با آن انوار مقدس را فراهم کند. موفق باشید
6261
متن پرسش
سلام برای پروژه‌ای اقتصادی-فرهنگی(با همین اولویت) به دنبال کتاب‌های قابل مطالعه و بخش‌پذیر بودیم که با کتاب‌های شما (مشخصا: جایگاه رزق انسان در هستی) آشنا شدیم. با توجه به اینکه فایل‌های کتاب‌ها قابل دانلود هستند، می‌خواستیم بدونیم اجازه هست توی محیط مجازی محتوای این کتاب‌ها رو با توجه به جدول قیمت‌هامون به مردم عرضه کنیم یا خیر؟(طبیعتا تعدادی از این کتاب‌ها رایگان هستند) قابل ذکر‌ه که سایت دانلود نیست. سایت بر اساس تنظیم کاربر، به طور روزانه/هفتگی/... بخشی از کتاب رو ارسال می‌کنه و کاربر خودش رو مقید می‌کنه که اون حجم از کتاب رو مطالعه کنه. خیلی راحت کتاب‌ها در موبایل، تبلت و... قابل دسترس هستند. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:کاملاً آزاد هستید هرطور خواستید استفاده کنید، حتی ذکر منبع و ذکر سایت لب المیزان هم لازم نیست. موفق باشید
6250
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز با توجه به انکه جدیدا در بعضی محافل امام حسین علیه السلام بحث نذر کتاب در حال گسترش است شما با توجه به شرایط فعلی انقلاب چه کتابی را توصیه میفرمایید تا ما انشا الله در میان عده ای از عزاداران توزیع کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «حماسه‌ی حسینی» از شهید مطهری برای عموم مردم مفید است. موفق باشید
6230
متن پرسش
سلام. در ابتدا بشدت التماس دعا دارم در این ایام غمناک. استاد گرانقدر! ظاهرا در مورد پدیده احمدی نژاد به چیزی رسیده اید که شاگردان ریز و درشت به هیچ وجه قادر به درک و همدلی و هم ساحتی در آن نیستند. اولا از شما خواهش میکنم که تاملی بفرمایید ؛ بالاخره این شاگردان با تفکر و عالم دینی شما بزرگ شده اند و اکنون قریب به اتفاق آنها نظری مخالف با نظر شما در این زمینه دارند. آیا این احتمال را نمیدهید که شاید نظرات اخیرتان ، به این شدت صحیح نبوده و شما اشتباهاتی داشته اید؟ کدام مبنا است که شما را در مقابل اکثر شاگردان تربیت شده خودتان قرار داده است و به هیچ وجه ذره ای از آن کوتاه نمی آیید؟ و اما سوال دوم ؛ تمنا میکنم که تحلیلی هم از آن طرف ماجرا ارائه دهید ، یعنی جبهه پایداری! شما می فرمایید آن احمدی نژادی که در دولت نهم نیروهای انقلاب را جمع کرده و نماد کار انقلابی بود ، با نزدیکی به جناب مشایی همه را از دور خود فراری داد و عملا با جدا شدن از طیف وسیعی از انقلابی ها ، دیگر نتوانست نسبتی با ارزش ها و آرمانهای متعالی امام برقرار کند. استادعزیز! چرا از آن طرف به ماجرا نگاه نمی کنید؟ همین آقایان فتاح ، لنکرانی ، محصولی و ... که شما بسیار به آنها استناد میکنید ، جملگی اذعان داشته اند که پیشنهاد همکاری احمدی نژاد را برای همکاری در دولت دهم رد کرده اند!! من هم قبول دارم که نزدیکی احمدی نژاد به مشایی افراطی بود ، ولی خواهشا کمی هم در باره این رفتار های زشت عزیزان پایداری صحبت کنید تا خدای ناکرده از جانب ناخودآگاه ما متهم به بی انصافی نشوید! آیا این رفتار برادران پایداری مصداق خیرخواهی بود که اینچنین دور احمدی نژاد را خالی کنند و شروع به تخریب شدید او (در شرایط تحریم های بی سابقه و کمرشکن) بکنند؟ قبول که کار احمدی نژاد اشتباه! آیا رفتار آنها و کنار کشیدن شان علی رغم پیشنهاد همکاری و مصاحبه های متعدد تخریبی و نیش دار ، شایسته بدترین تقاص ها نیست؟به فرض که تشخیص آقای مصباح کاملا درست بود ؛آیا سخنان ایشان با این ادبیات کوبنده و تخریبی ، واقعا کار را بهتر میکرد؟ دولتی که در مواجهه با شدیدترین و بی سابقه ترین حجم حمله استکبار جهانی بود و در هر فرصتی مورد تایید رهبر عزیز قرار میگرفت را با بدترین الفاظ و تهمت ها مورد حمله قرار میدادند و شما این را تشبیه میکنید به ناله های مادر سادات!!همه انتقادات شما از احمدی نژاد درست! ولی این لحن ملایم انتقاد به دوستان جبهه پایداری واقعا انصاف یا درک سیاسی شما را برای ما خدشه دار میکند. اگر قرار است برای آینده درس بگیریم ، مطمئنا زشتی و کم خردی کار پایداری ها و بزرگانشان ، شایسته تامل بسیار زیادی است! نه اینکه بگویم با آنها دشمنی کنیم ولی میگویم که بزرگی کار نادرست پایداری و علامه مصباح در مدیریت و مواجهه با اشتباهات مورد هجمه ترین رئیس جمهور کشور ، باید بسیار مورد نقد قرار بگیرد تا در آینده در دام چنین اشتباهاتی گرفتار نشویم. و در آخر ؛ همه این جسارت ها از جانب کسی بود که شرم دارد حتی نام شاگردی شما را بر خود بگذارد و در هر سفر زیارتی شکر و دعا میکند سید و استاد را خود که به لطف خدا بر سر راهش قرار داده شده.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:سخن آن رفیق را که پیش‌نهاد کرده بودند ادامه‌ی این بحث کافی است را درست می دانم با این‌همه به امید آن‌که ماوراء بحث‌های گذشته بر آن عقلی که باید بیش از پیش رجوع کنیم عرایضی را خدمتتان مطرح می‌کنم. بنده وظیفه‌ی خود می‌دانم همین دوستانی که برشمردید را دعوت کنم جهت بازخوانی تاریخ گذشته برای حضوری عالمانه در تاریخ آینده. با این نوع نگاه که به دنبال مقصر باشیم تا دل‌تان بخواهد می‌توانیم مقصر پیدا کنیم، با این‌که اطلاعات بنده نسبت به آقایانی که در رابطه با جبهه‌ی پایداری نام بردید که آقای احمدی‌نژاد دعوت به همکاری کردند، غیر از آن چیزی است که شما می‌فرمایید. ولی بر فرضِ صحت سخن جنابعالی، در بازخوانی آنچه در جبهه‌ی خودی‌ها گذشت باید در نگاهمان تجدید نظر کنیم و حیف است که رفقا در کنار همدیگر بنشینند و تنها دلایل صحت نگاه خود را برجسته کنند. امیدوارم آرام‌آرام عرایض بنده را در کنار ذهن خود نگه دارید و به جای آن‌که سریعاً آن‌را مردود بشمارید به خودتان اجازه دهید کمی در این موارد تأمل شود. همه‌ی آنچه می‌فرمایید وجوهی برای صحت آن هست ولی کار بزرگ‌تری در پیش است که باید وجوه دیگری را نیز مدّ نظر قرار دهید. مکرر شنیده‌اید یک ملت به جهت تجربه‌ی صدساله‌ی خود در موضوعی، وجوهی از حقیقت را می‌یابد که سایر ملت‌ها نمی‌یابند. ما برای حضور در آینده‌ی تاریخ نیاز داریم وسیع‌تر بیندیشیم و عقل دیگری را در میان آوریم. وقتی با چیزی خلاف عقیده‌تان روبه‌رو شدید در حالی‌که در کلیت خود در مسیر حق حق قرار دارید این امکان را به خود بدهید تا برقی بر قلب شما تجلی کند و از جهتی به حقیقت مطلق که هیچ محدودیتی ندارد، نزدیک شوید. راستی اگر سخنی آن‌قدر معنا دارد که می‌توان در مورد آن فکر کرد توجه به آن سخن حضور در عالمی برتر نیست؟ باور نمی‌کنم شما از آن افرادی باشید که پیشاپیش سخنی که با تحلیل‌های قبلی شما نمی‌خواند را ردّ کنید. پس وسعتی که باید به آن نزدیک شوید را چگونه به‌دست می‌آورید؟ بنده هرگز شما را به یک نوع لیبرالیسم فکری و اخلاقی دعوت نمی‌کنم که با باطل همان‌طور برخورد کنید که با حق باید برخورد نمایید. برعکس؛ بنده دوستان را به یافتن چهره‌های دیگری از حقیقت دعوت می‌نمایم. همین‌طور که توصیه فرموده‌اید شاید نظرات اخیر من به این شدت که عرض کرده‌ام صحیح نباشد، به همین جهت شما را به تبعیت از خود دعوت نمی‌کنم ولی امیدوارم از پایگاهی بس عظیم‌تر از نگاه گروهی، که بنده انتظار دارم، به عرایض بنده نظر کنید و اندازه‌ی اشتباهات آن‌را دریابید در آن صورت هدیه‌ی ارزشمندی به بنده ارزانی داشته‌اید و در آن صورت برای بنده روشن می‌شود که مریدپروری نکرده‌ام بلکه عقل عزیزان را مخاطب قرار داده‌ام که همین سؤال شما گواه بر همین است که بحمداللّه نخواسته‌اید دربست عرایض بنده را بپذیرید. تعجب می‌کنم که می‌فرمایید بنده کمی از اعمال ناپسند جبهه‌ی پایداری صحبت کنم. مگر بنا بود بنده وارد چنین عرصه‌ای شوم؟ تمام تلاش بنده آن است که با وسعتی بیشتر گذشته را بازخوانی کنیم و جای هر جریان خودی را تعیین کنیم. مگر بحث تبرئه‌کردن یک جریان و متهم‌کردن یک جریان است؟ اگر بخواهیم یک روزی اشتباهات خودی‌ها را لیست کنیم برای هر کدام، مجموعه بزرگی خواهد شد. ولی بنا شد به تاریخ دیگری قدم بگذاریم و با نگاه دیگر و زاویه‌ی دیگری همدیگر را نگاه کنیم. باید در این عرصه‌ی طوفانی دریا شد، رودخانه‌ها را پذیرا گشت در حالی‌که گل و لای رودخانه را فرو می‌نشانیم تا رودخانه به دریا بپیوندد. می‌دانم به موضوع بس مشکل و تا اندازه‌ای مبهم شما را دعوت می‌کنم. روزی که مباحث نقد غرب را در این طبقه که شماها باشید شروع کردم باور نمی‌کردم با نسلی روبه‌رو هستیم که به‌خوبی آن مباحث را می‌پذیرد، دغدغه‌ی غرب‌زدگیِ دوران به ظاهر سخنانم را مبهم می‌نمایاند، ولی شماها ماوراء روح غرب‌زدگی، استقبال خوبی از عرایض بنده - که به نظرم روح نقد غرب حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بود- کردید و از عقل غربی آزاد شدید، در حالی‌که می‌شناسید اصول‌گرایانی را که همانند اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از عقل تجربی آزاد شوند. امروز نیز شما را دعوت به عقلی می‌کنم که چند صد سال است آن را فراموش کرده‌ایم و در حالی بر آن پافشاری می‌کنم که نه به اصلاح‌طلبان یک امید دارم بفهمند و نه به اصول‌گرایان سنتی، با وجود آن‌که معتقدم چیزی را متذکر می شوم که خیلی بیان‌پذیر نیست ولی معتقدم معنادار است و کشف تاریخ جدید در گرو فهم معنای آن می‌باشد و نزدیکی به حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» در گرو فهم آن است. ظاهراً مشکلی در ساحت لفظ بنده هست که تصور فرموده‌اید انصاف در نقد آن‌هایی که با آقای احمدی‌نژاد خوب برخورد نکردند، دیده نمی‌شود. بنده شما را دعوت به جایی می‌کنم که در آن جا این مقایسه‌ها چندان ظهور ندارد. درست است که در طیف نوری هفت رنگ، زرد و سبز و آبی هرکدام غیر از دیگری هستند ولی برادر! نوری در درون آن‌ها هست که ماوراء زرد و سبز است. من شما را به ظلمت دعوت نکردم که در کنار نور آن را پذیرا باشید، بنده شما را به نوری دعوت کردم که در درون شکل‌های متکثر نور جاری است. این است معنای این‌که باید جایگاه تاریخی حادثه‌ها و اشخاص و افکار را در نظر گرفت. در ضمن با توجه به ارتباطی که با بعضی از رفقا دارم در این مسئله با شما هم‌نظر نیستم که رفقای ما «ریز و درشت» به هیچ وجه قادر به درک و همدلی و هم ساحتی در رابطه با نظر بنده نیستند. این نکته‌ی اخیر را به این جهت عرض کردم که حق این رفقا ضایع نگردد. موفق باشید
6213
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با سلام خدمت استاد طاهر زاده.در مورد مباحثی که در مورد آیت الله مصباح و چگونگی حرکت و تحلیل جامعه حزب الله نسبت به ایشان داشتید ، میخواستم عرضی داشته باشم.اولا معتقدم که این مباحث هر چه زودتر تمام شود و باید جامعه حزب الله به کار تئوریک بپردازد. هر چه ما در گذشته بمانیم – به جای تحلیل و ترسیم نقشه آینده از آن - هیچ گاه آینده از ما نخواهد شد.به هر حال قبول کنیم که جامعه حزب الله قبل از دولت نهم از یک طرف تجربه هیچ کار سیاسی نداشت و از طرف دیگر خود را از لحاظ علمی هم نتوانسته بود بازتولید کند.چرا احمدی نژاد در اواسط دولت نهم آن نامه را برای فعال کردن نخبگان دینی برای پاسخ گویی به نیاز های دولت نوشت ؟ در صورتی که پاسخ های آن باید قبلا آماده می شد.اما جناح مقابل از یک طرف 25 سال کشور را اداره کرده بود و از طرف دیگر خود را به طرق گوناگون در مجامع علمی بازتولید کرده بود و مبنای تئوریک غرب نیز پشتیبان او بود . باید بسیاری از اشتباهات را به پای بی تجربگی و عدم داشتن مبنای سیاسی دانست.با سخن آقای پرویز امینی کاملا موافقم که ما باید سیاست ورزی را یاد بگیریم و این مشکل جامعه حزب الله است که نمی تواند میان انتقادهای آیت الله مصباح و طیف لاریجانی تمایز قائل باشد.عرصه سیاست پیچیده است و ما برای دولت سازی احتیاج داریم که جامعه ما قدرت درک این پیچیدگی ها را پیدا کند.کاندیداتوری جلیلی به جامعه حزب الله نشان داد که چگونه به اندازه بال مگسی رمق ندارند و در عین حال ادعای فتح جهان هم دارند.وقتی جلیلی و ستاد افتضاح او قادر به جمع آوری رای قشر خاکستری جامعه نباشند ، به درد زیر جرز هم نمی خورند.در همین اصفهان بعد از 10 روز پیگیری در اوج انتخابات نتوانستند به ستادها یک نشریه که بیانگر وجوه تمایز جلیلی باشد را بدهند تا این که مجبور شدیم به صورت خودجوش اقدام به این کار کنیم و تاثیر فوق العاده آن عصبانیت ما را از ستاد بیشتر کرد.به هر حال بی عرضه هایی که تمام ظرفیت جامعه دین دار ما را در قدم اول به آتش کشیدند ، نمی توانستند ظرفیت ملت ایران را آزاد کنند. خوب حال برای کار تئوریک باید چه کرد ؟ رهبر انقلاب 5- 6 سال پیش به حوزه دستور فرمودند که برای فرار از مرگ و انزوا در 20 سال آینده متحول شود.متاسفانه مدیریت حوزه در این مدت در جهت عکس حرکت کرد و شاهد آن هم عتاب های رهبری به آنها و تغییر همه مدیران است.25% زمان از دست رفته و ما 5- 6 را از دست دادیم و برحسب اطلاعات بنده روند 5 سال آینده برگشت به 5 سال پیش است .در حقیقت جمع حرکات در نیمی از فرصت رهبر انقلاب می شود صفر. اگر شعار های ما سرباز امام زمان هستیم و از این قبیل شعارهای پوچ کارساز بود حوزه نجف الان به این مخروبه که می بینید تبدیل نمی شد.بنابراین به حوزه به عنوان یک فرد در حال مرگ باید نگریست و امیدی به آن نداشته باشیم.از دانشگاه هم اطلاعی ندارم ولی به آن امیدی هم نیست و نمی دانم آیا این نهاد ذاتا سکولار می تواند به حزب الله کمک کند یا خیر؟ به نظرم تنها راه این که ما بتوانیم افق های اینده را بگشاییم ، همان است که استاد می فرماید یعنی جامعه حزب الله به جای به هم پریدن و نبش قبر گذشته به طور خودجوش به تفصیل شخصیت امام خمینی و شهدا در سطح جامعه مشغول شود و از طرف دیگر سیاست ورزی و تحلیل سیستمی تاریخ را به جامعه تزریق کند. بخشی از نخبگان حزب الله هم باید به سمت تولید سیستم های اداره کشور از سیستم بهداشت تا اقتصاد و ... برود تا ان شاء الله هر موقع دولت به دست حزب الله افتاد بتوانیم کارآمدی گفتمان امام و رهبری را اثبات کنیم و گرنه خود رهبر انقلاب هم رییس جمهور شود باز هم بدون مبنا و فلسفه اداره دولت به سمت امثال پژویان که لیبرال بودن آنها مشهور است می رود.ببخشید مزاحم شدم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با این‌که از قوت تحلیل واقع‌بینانه‌ی شما مسرور هستم و به دوستان توصیه می‌کنم بادقت آن را مطالعه کنند تا نقاط دقیق و ارزشمندی در آن بیابند، این نوع تعبیرات را در مورد ستاد آقای جلیلی نمی‌پذیرم چون آن ستاد، همین من و شما هستیم چون آقای جلیلی یک تفکّر است و نه یک حزب و یا یک فرقه. از طرفی حوزه‌ی علمیه هم ماهستیم؛ اگر از جایی شروع کنیم که بحمدالله بعضی دوستان شروع کرده‌اند، به مرور تقدیر ما در تاریخ آینده عوض می‌شود. در هر حال به هیچ وجه، جای نا امیدی نیست، در شرایطی هستیم که هر قدمی در راستای اهداف این انقلاب بزرگ برداریم تبدیل به صد قدم می‌شود. موفق باشید.
6207
متن پرسش
سلام خدمت استاد می خواستم کتب برای محرم امسال مطالعه کنم کتب شماراچند وقت پیش خواندم اما به اجمال بود و من نیزشناختم محدود وفضای صحبت شما سنگین می خواستم ببینم کدام کتب را برای شروع ومقدمه معرفی می کنید؟ یا از کتب وصوت خودتان؟(-راز شادی امام حسین(ع) در قتلگاه زیارت عاشورا اتحادی روحانی با امام حسین(ع)-کربلا مبارزه با پوچی ها) تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دی‌وی‌دی مربوط به مباحث کربلا و کتاب «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» را دنبال بفرمایید، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید
6205
متن پرسش
سلام . بنده کوچک‌ترین شاگردتونم که فعلا ساکن شهرکوچکی هستم که توی اون هیچ کار فرهنگی و معرفتی جدی انجام نمیشه .خود من تا مبحث معاد شما رو تا جلسه حدود20 کار کرده ام و تفسیرهای سوره‌های اعراف و زمر را در جلسه بودم . الان به من پیشنهاد شده که برم واسه‌ی خانم‌های خانه دار تفسیر قرآن بگم . از اونجایی که کارشناسی مهندسی دارم و واسه کنکور ارشد علوم قران می‌خوندم قصد نداشتم فعلا کار فرهنگی کنم . ولی الان که طلبیده شدم حس می‌کنم نرفتنم کم‌گذاشتن واسه‌ی اسلام و انقلاب میشه و این جفاست . با این حال ازتون سوال دارم کسی با مطالعات و رشد روحی کم من شایسته‌ی چنین جایگاهی هست که تفسیر قران بگه ؟ اگه موافقید، میشه نظرتون رو نسبت به شروع با کدوم سوره مطرح کنید؟ و اینکه از چه منبعی استفاده کنم بهتره ؟ ‌المیزان و یا منبع دیگری ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به مخاطبانتون بفرمایید که ادعایی ندارید و می‌روید تفاسیر را نگاه می‌کنید و می‌ایید شرح می‌دهید. شاید از سوره‌ی قیامت شروع کنید و در دل آن مباحث ده نکته معرفت نفس هم برایشان مطرح کنید خوب باشد و آرام‌آرام سوره‌ی عنکبوت و سوره‌ی روم را مطرح کنید. نظرتان به المیزان باشد ولی از تفسیر نمونه هم استفاده کنید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!