بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سایر موضوعات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18892
متن پرسش
با عرض سلام و ادب! بنده نوجوان هستم اوضاع جامعه خوب نیست و مساجدی هستند که نیاز به مسؤل جلسه دارند و بنده توانایی کمی در فعالیت فر هنگی دارم آیا باید بروم تحقیق کنم کجای کار خالی است یا اینکه فعلا من در این دوره باید به قدرت علمی و عقلی ام بیفزایم؟ دم کوچه ما بچه هایی است که در مسیر نیستند به طور کامل آیا من باید هم بازی آنها شوم برای هدایت (با توجه به اینکه معمولا هدایت وقت گیر است)؟ خود بنده حقیر بیشتر این را دوست دارم که به طور کامل جایی را وارد نشوم مثلا وقت برای دم کوچه مان نگذارم و مسؤل جلسه نشوم و... فعلا فقط وقف کتاب و خلوت باشم تا در آینده بتوانم کمکی کنم به تاریخ سازی و دادن معنویت به بشر. آیا نظر خودم بد است؟ می ترسم از اینکه من فعلا جامعه را رها کنم و به خودم بپردازم از نظر دین اشکالی داشته باشد تو را به جان فاطمه (س) تکلیفم را واضح کنید؟ 2. یعنی چه مقام اهل بیت (ع) منطبق با روح است یعنی خود همان است؟ پس نازل شدن روح چیست یعنی نزول مقام معصوم؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- به نظر بنده خوب است که هر دو کار را با هم داشته باشید. یعنی با جدّیت تمام مطالعات خود را ادامه دهید و از طرفی وقتی هم برای ارتباط با جوانان بگذارید، چه جوانان محله و چه جوانان مسجد. زیرا آن‌ها هم دوست دارند که در این راه‌ها وارد شوند. 2- اگر کتاب «ده نکته» همراه با شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید در نکته‌ی 9 و 10 مطالب برایتان روشن می‌شود. موفق باشید

18896
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت قلبی خدمت استاد متعهد و دلسوز: استاد گرامی با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) اشاره دارند که هم اکنون کشور در جنگ اقتصادیست و اینکه بسیاری از مراجع فرموده اند سیستم بانکی ما ربوی ست، به نظر حضرت عالی 1. وظیفه ما (من شهروند) در عرصه این جنگ چیست؟ 2. به چه صورت باید مبارزه کنم؟ 3. فرماندهان ارشد این جنگ و مبارزان و سرداران چه اشخاصی هستند که فرمانبر و سربازشان باشیم؟ 4. سوال بسیار مبهمی که برایم پیش آمده که نمی دانم تحلیلم درست است یا نادرست: آیا نباید مثل سالهای دفاع مقدس تمام مراکز و سازمانها از جمله مجموعه شما (لب المیزان) مبارزه در این جنگ جز دغدغه اولشان باشد؟ خواهش می کنم راهنمایی بفرمایید مگر نه اینکه دشمنانی که مقابل امام حسین (ع) جنگیدند شکمهاشان پر از مال حرام بود پس مردمی هم که سیستم بانکیشان (که به هر حال ناخواسته پولهایشان و معیشتشان با آن در ارتباط است) مشکل شرعی دارد هیچ وقت نمی توانند در کنار امام زمانشان دین خدا را یاری کنند؟ 5. آیا وقتی لقمه ها شبهه ناک می شود و ریشه خراب می گردد می توان کار فرهنگی در راستای تبلیغ دین و دیانت کرد؟ استاد گرامی ان شاءلله خداوند به شما خیر دنیوی و اخروی عنایت کند که با ترویج و تبلیغ دین و ایمان، آرامش را به دیگران هدیه می دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکلِ امور بانک‌ها یک مشکل ساختاری است و باید دولت و مجلس تلاش کنند تا مشکل حل شود و من و شما به عنوان شهروند در این مورد کاری نمی‌توانیم بکنیم تا وظیفه‌ای به عهده گیریم 2- مشکل حرام‌بودن کار، برمی‌گردد به آن‌هایی که عامل آن هستند و این‌طور نیست که من و شما و سایر مردم گرفتار آن حرام شویم، مگر آن‌که ما هم در کمک به این نوع بانک‌ها شریک باشیم. موفق باشید

18893
متن پرسش
سلام خدمت استاد: کسی از رفقا کمی سئوال و شبهه دارد در مورد نظرات اهل سنت و می خواهد شناخت بیشتری نسبت به آن پیدا کند، لطفا کتاب آسان برای شناخت معرفی کنید؟ توجه ایشون قشر جوان هستند و می خواستم ساده باشد و نه خیلی تخصصی و...؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا مباحثی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» را دنبال کنند تا معارف لازم برای فهم شبهات مذکور در اختیارشان قرار گیرد. موفق باشید

18880
متن پرسش
سلام علیکم: بنده جوانی هستم 21 ساله. دانشجوی مهندسی صنایع. به تازگی از سفر راهیان نور برگشتم و به کلی حالم عوض شده با خودم فکر می کردم دیدم شهدا چه قدر تلاش کردن در راه هدفشان. و غبطه می خورم به حاشان. با خود می گویم در این چند سالی که به تکلیف رسیدم از دین جز نماز که تازه آن هم بدون حال و از انقلاب هم جز قبول داشتنش چیزی ندارم. نه می دانم وظیفه ام چیست، نه مطالعه دینی، نه معرفتی، نه کسی را با دین و انقلاب آشنا کردم و... خلاصه کاری نکردم و چیزی نمی دانم. حال از شما استاد عزیز می خواهم راهی جلوی رویم بگذارید از کجا شروع کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهداء هنوز زنده‌اند و دستگیری می‌کنند. پیشنهاد بنده دنبال‌کردنِ سیر مطالعاتی روی سایت است. برای فعالیت فرهنگی در راستای ادامه‌ی انقلاب چنین معارفی لازم و ضروری است. موفق باشید

18884
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر چرا اسرائیل فیلم فروشنده را اکران عمومی کرده؟ آیا می توان ذره ای فکر کرد که دشمنی که همه ابعاد دشمنی را در مورد ما به کار برده می تواند در این کارش حسن نیت داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌ها نیت خود را دارند و استفاده‌ی خود را می‌کنند. همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 18877 عرض شد: مسلّم فیلم در فضای سکولار قرار دارد و به هیچ‌وجه نظر به باورهای دینی نداشته. اما آیا این نوع فیلم‌ها جایی در جامعه‌ی ما دارد به عنوان توجه‌دادن به یک معضل اجتماعی که ما گرفتار آن هستیم و نسبت به آن فکری همه‌جانبه نمی‌کنیم یا نه؟ موفق باشید

18872
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد در باب صلوات بر محمد و آل محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد) به نظر شما صلوات ما چیزی به مقام پیامبر و آل پیامبر اضافه می کند و یا فقط اظهار ارادت و نظر ما به آن مقامات عظمی و کسب فیض از رهگذر صلوات، برای خودمان است؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

بحمداللّه بحث نسبتاً مفصلی درکتاب «صلوات برپیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» عامل قدسی‌شدن روح» که بر روی سایت هست، در این باب موجود است، بدان رجوع شود. موفق باشید

 

18865
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: چرا به فردی مثل اصغر فرهادی به خاطر ساختن این فیلم اشغال و مزخرف «فروشنده» این جوایز را می دهند؟ اصلا کی به این فرد بی حیا اجازه ساخت این فیلم را داده؟ از اول تا آخر فیلم قبح عفاف و معصومیت در یک جامعه اسلامی ریخته می شود. اصلا چرا من طلبه پایه یکی باید این حرف ها را بزنم؟ بزرگان حوزه، بزرگان دین چرا نهیب به مردم نمی زنند؟ تقوا کجا رفته که در این فیلم زنان بازیگرِ بی حیای بد حجاب ِاحمق هر چه دیالوگ مخالف با موازین شرعی قدسی و انسانی است را بر زبان می آورند؟ یکی نیست بگوید که چرا به اصغر فرهادی به خاطر این فیلم اسکار دومش را داده اند؟ می گویم به خاطر کیفیت فیلمبرداری که نیست، می گویم به خاطر بازیگران که نیست، می گویم به خاطر موسیقی که نیست. خوب پس برای چی است؟ غیر از این است که سیاست هایی اسلام ستیز پشت این قضیه خوابیده در دو فیلم این فرد به ظاهر هنرمند جامعه اسلامی به شدت تخریب شده بلکه به نظر بنده جایزه اسکار را به فیلم نداده اند بلکه به فکر و اندیشه فرهادی اسکار داده اند. فکر کنم منظورم را استاد فهمیده اند و گرنه بنده حرف ها برای زدن دارم، اما می دانم وقت استاد کم است خواهش می کنم نظرتان را بدهید و بنده در کل چه کم؟ سؤال دوم من این است: آقا چرا بعضی ها برای اینکه اظهار فضل کنند راهش را در مخالفت با هر موضوع حقی که یک شخصیت مذهبی می گوید می دانند؟ یعنی می خواهند بگویند حرف شما درست است ولی همه ی قضیه این نیست و شما با عقل مادونتان حقایق بالاتری را که ما درک می کنیم را ظرفیت ندارید چون با چشم متعصب و کوتاه بین دینی مسایل را نگاه می کنید. نمونه اش برادرم، من در جمعی به این فیلم که پیامش را دادم به شدت حمله کردم آنها هم مصداق بارز تعریف بالا بودند (از عمد این کار را کردم از بس حالم از این فیلم به هم می خورد) آنها هم سعی بر توجیه فیلم و نشان دادن بنده به عنوان فردی تندرو بودند. من هم گفتم یک بازنگری به فطرت خودتان بکنید و ببینید ریختن قبح گناه این شفاف سازی است؟ اگر اینطور است پس خاک بر سر..... خیلی از این افراد بدم می آید. بگید فقط چه طور درگیرشان شوم؟ چون اصلا نمی توانم در مقابل چرت و پرت هایشان صبر و رافت اسلامی کنم در دو پیام اگر بی ادبی کردم به بزرگیتان ببخشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فیلم را دیدم و به رفقا عرض کردم هیچ محتوایی نداشت و به هیچ نکته‌ی مهمی اشاره نمی‌کرد، ولی داستان را خیلی خوب سر هم کرده بود و در مقایسه با بازیگرانی که ما در فیلم‌های خود داریم، هر سه شخصیت فیلم خیلی خوب بازی کرده بودند. از آن مهم‌تر آن خانم به شوهرش متذکر می‌شد که همه‌ی تقصیرها را به گردن آن پیرمرد هوس‌باز نباید انداخت. آن پیرمرد با خانم قبلی مرتبط بوده و در عین حال به آن‌ها هم کمک می‌کرده و برای فرزند آن خانم دوچرخه هم خریده. حالا سراغ آن خانم آمده و زنگ می‌زند و در باز می‌شود و بعد هم در حمام برایش باز می‌شود. این‌جا است که با منظره‌ی به قول خودش که منجر به وسوسه‌اش شد روبه‌رو می‌شود. و این اندازه انحراف ما را به این نتیجه نمی‌رساند که آقای فرهادی بنا است قبح عفاف و معصومیت را در جامعه بریزد.

فکر می‌کنم با توجه به سؤال بعدی‌تان و درگیری‌ای که با برادرتان داشته‌اید، جنابعالی جایی برای فکر بقیه باز نمی‌کنید. همیشه باید متوجه باشیم اندازه‌ی بدی‌ها چقدر است؟ آیا بدی آن پیر مرد هوس‌باز در ابتدای امر به اندازه‌ی یک مرد متجاوز به یک زن عفیف بوده؟ و یا به قول خودش وقتی در مقابل چنین صحنه‌ای واقع می‌شود؛ وسوسه می‌گردد؟ آقای اصغر فرهادی یک حادثه در مقابل بیننده می‌گذارد که به نظر بنده محتوایی که پیامی برای زندگی او باشد، از طریق این هنر هفتم ظهور نمی‌کند هرچند در فرهنگ غربی که بیشتر در فضای سوبژه به‌سر می‌برد، هر سه بازیگر اصلی به‌خوبی نقش خود را بازی کرده‌اند و از نظر آن‌ها موضوع مهمی را متذکر انسان‌ها شده‌اند که در جنایت‌ها، عوامل بیرون از تصمیم جنایت‌کاران از نظرها پنهان نماند. و از این جهت شأن چنین فیلمی خارج از معادلات سیاسی استحقاق داشتن یک اسکار را دارد. موفق باشید

18851
متن پرسش
سلام و احترام: استاد بزرگوار امکان دارد دلایل نقلی و عقلی حرام بودن خوانندگی زن رو بفرمایید؟ در پناه حق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً اصل مسئله اثبات نشده. زیرا در فتوای مقام معظم رهبری هست اگر آن خواندن و آن موسیقی موجب فحشاء و فتنه شود، حرام است چه مرد و چه زن. موفق باشید

18848
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد منظور از فقر در روایتی که می فرماید وقتی فقر آمد ایمان می رود چیست؟ آیا همه ی فقر ها را شامل می شود یا یک نوع فقر؟ استاد آیا ساز و کار بیمه تامین اجتماعی از لحاظ شرعی اشکالی داره البته میدونم که سوال شرعی رو باید از مرجع تقلیدم بپرسم ولی ما میدونیم که ساز و کار مربوط به بانک ها ربویه حالا هر چی بخوان تحت نظارت شورای فقهی باشه باز همون ربوی هستش و مراجع هم کلی میگن اگه بر اساس عقود شرعی باشه اشکال نداره که در واقع نیست. خواستم ببینم این ساز و کار بیمه چه طوریه آیا مثل بانک یه شورای فقهی نظارت میکنه ولی غیر شرعیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد آن‌که می‌فرمایند فقر انسان را به کفر نزدیک می‌کند به آن معنا است که انسان نباید با تنبلی خود به فقر دامن بزند وگرنه پیامبران عموماً اهل ثروت نبودند و کافر هم نشدند 2- بنده خودم خیلی ارادت به این نوع بیمه‌ها ندارم ولی شاید بتوان این‌طور توجیه کرد که یک نوع سرمایه‌گذاری برای آینده است. موفق باشید

18845
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. زمان خواب دیدن، چه تأثیری در ارتباط آن خواب با حقیقت دارد، که می گویند معمولا خوب بین الطلوعین، صرف خیالات است و اضغاث احلام؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید اگر کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت است را دنبال کنید، تا حدّی به جواب سؤال خود برسید. موفق باشید

18841
متن پرسش
سلام استاد: 1. اگر بنده مسئول جلسه بچه های کلاس سوم، چهارم، پنجم باشم چه کتابی از شما بخوانم؟ 2. هدف ما چه باید باشد در امر تربیتی؟ 3. چه مسائلی را باید بدانند از کجا شروع کنیم؟ 4. چرا حضرت علامه حسن زاده خبری ازشان نیست مگر نه عارف باید هم در جامعه باشد هم در سیاست؟ 5. گاهی پدر و مادر نهی می کنند و اگر ما از این نهی شان سر پیچی کنیم و متوجه نشوند حرام نیست؟ حال سوال این است که از نظر اخلاقی بهتر این نیست که انجام ندهیم آیا در مستحبات این چنین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است کتاب‌هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «آشتی با خدا» و «چه نیازی به نبی» را خودتان مطالعه کنید و سپس با زبان قابلِ فهم برای جوانان، ان‌ها را مطرح نمایید. در آن کتاب‌ها روشن می‌شود چه مسائلی را باید با آن‌ها در میان گذاشت و از کجا شروع کرد 2- آیت اللّه حسن‌زاده به جهت کهولت سن و ناتوانایی‌هایی که در این سن برایشان پیش آمده است در منزل فرزندشان در تهران ساکن شده‌اند 3- به ما فرموده‌اند با والدین‌مان مدارا کنیم، ولی جایی که عقل و شرع تکلیف‌مان را روشن کرده است، باید کار خودمان را بکنیم در عین مدارا با والدین. موفق باشید

18832
متن پرسش
سلام علیکم استاد: از حضرتعالی دو سوال زیر را قبلا پرسیدم: 1. تحلیل حضرتعالی از حضور جریان دکتر احمدی نژاد در انتخابات پیش رو و حضور مهندس بقایی به عنوان نماینده این جریان چیست؟ 2. به نظر شما حضور این جریان در انتخابات چه تاثیری در حرکت انقلاب اسلامی چه خواهد داشت؟ شما پاسخ دادید: اجازه بدهید در این موارد وارد نشویم. موفق باشید اکنون این بار از حضرتعالی تقاضامندم که حداقل ضرورت عدم ورود به این موضوع را توضیح فرمایید. مگر می شود چشم را بر تحولات عرصه سیاست بست؟ اصلا فرض کنیم که بشود آیا سیاست دست از سر ما بر می دارد؟ من متوجه نمی شوم چرا حضرتتان مدتهاست چشم بر عالم سیاست بسته اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز شرایط بسیار پر ابهام است. باید منتظر بمانیم تا چهره‌های مختلف ظهور کنند. چطور انتظار دارید در این شرایط پر از توهّم و ابهام ما ورودی داشته باشیم؟! مضافاً این‌که مقام معظم رهبری در تاریخ 2/2/92 می‌فرمایند کسانی که در کار فرهنگی ورود دارند سعی کنند در امور موسمی حتی در انتخابات با همه‌ی اهمیتی که دارد ورود نکنند. موفق باشید

18809
متن پرسش
سلام علیکم: برای نوجوان پانزده ساله کدام یک از کتابهای شما مفید است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» و «آشتی با خدا» و تا حدی «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» إن‌شاءاللّه مفید هستند. موفق باشید

18805
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خواهشمندم جواب سؤالم رو خصوصی بفرستید. نوشته ای که براتون می فرستم حاصل 5 سال تجربه در شبکه های اجتماعیه که البته خوشبختانه یا بدبختانه اگر تجربه انس با تلویزیون رو از اوایل کودکی تا چندی پیش در نظر بگیرید تجربه ی چندین و چند سالست. خیلی از روزها فکر می کردم تا بتونم این نوشته رو بنویسم. حتی با رفقا خیلی بحث می کردیم و این نتایج تقریبا مربوط به سال سومیه که بنده به طور جدی در شبکه های اجتماعی کار می کردم. ولی نمیتونستم در موردش بنویسم چون نه با اصول نوشتم آشنا بودم و نه زبان مخصوص به این نوشتار به قلبم میومد. تا حدود چند وقت پیش بدون این که ذره ای فکر کنم شاکله ی اصلی این نوشتار به ذهنم میومد و نوشتم و بعد کمی به اون اضافه کردم که البته این موضوع با پی نوشت آخر منافاتی نداره. می خواستم نظرتون رو در موردش بدونم: هوالمحبوب استیقاظ بررسی فضای مجازی علی رغم باور عده کثیری که آن را تک جنبه ای می انگارند، به نظر حقیر دارای دو جنبه است: 1. جنبه ذاتی آن 2. جنبه ی فعلی و تحمیلی آن یعنی جنبه ای که خواه نا خواه در آن واقع شده ایم و باید از آن گذر کنیم. جنبه ثانویه فضای مجازی موضوع این نوشتار نیست. موضوع این نوشتار در مورد جنبه اولیه آن است: جنبه ذاتی فضای مجازی نیز بر خلاف باور عده ی کثیری مثل چاقو نیست. اینکه ما بینگاریم فضای مجازی مانند چاقویی است که گاه در دست پزشک قرار می گیرد و گاه در دست قاتل، به قول بزرگی یک دروغی آرامش بخش است. بهتر این است که بگوییم نظریه چاقو!!! به فرض صحت مربوط به جنبه دوم است. ذات فضای مجازی برای «سیر دادن» انسان به سوی «مجاز» است. ابداع فضای مجازی در راستای تحقق نظریه بهشت زمینی است که غرب برای آینده خود ترسیم کرده بود. غرب به دنبال بهشت است. بهشتی زمینی. و یقینا بهشتی که جاودانگی در آن نباشد بهشت نیست فلذا جاودانگی جزو اصلی آن است و اگر جاودانگی را نمی توان به دست آورد فعلا «احساس» آن کافی است. ذات فضای مجازی سیر دادن انسان از واقعیت به سوی مجاز است. هر چه این سیر بیشتر باشد، دور شدن انسان از واقعیت بیشتر است. این سیر تا جایی ادامه می یابد و انسان جاودانه خواه را با خود می کشد که دیگر او «واقعیتی» نمی شناسد. در این سیر همه چیز «مجاز» است ولی به «اسم واقعیت». «وهم» است به اسم «حقیقت». «وهم» دروغگوست و بزرگترین دروغ او «معرفی خودش» است. او خود را واقعیت و حقیقت معرفی می کند و انسان نیز در سیر خود در این فضای وهمی فریفته اوست... در این دنیا همه چیز دروغی است. حتی جذابیت، دنیای مجازی بیش از آنکه جذاب باشد خود را جذاب معرفی می کند و چه فریبی از این بالاتر؟ انسان بیمار می شود. بیماری که یا نمی داند بیمار است و یا اگر بداند نمی داند دقیقا دردش چیست و یا اگر بداند دچار «استیقاظ» می شود. استیقاظ یعنی طلب یقظه، طلب بیداری. استیقاظ نوعی بیماری شبیه استسقاست. همانطور که در استسقا بیمار طلب آب می کند ولی هیچ گاه سیراب نمی شود در استیقاظ نیز طلب بیداری می کند ولی هیچگاه بیدار نمی شود. استیقاظ طلب بیداری است، طلب واقعیت است. واقعیت گمشده، انسان مسیطر فضای مجازی هرچه سعی کند که از این فضا دور شود بیشتر در آن غرق می شود. گوید او چندان که افزون می دوی / از مراد دل جداتر می شوی و این خواسته غرب است. این همان رمان «دنیای شگفت انگیز نو» است. چقدر زیبا هاکسلی این نانوشته را بر جبین تمدن غرب دید و برای ما نوشت. نیل پستمن نیز شاید به تبعیت از او هنگامی که تلویزیون در آمریکا جایگزین دستگاه چاپ شده بود این نکته را تذکر داد. فضای مجازی اطلاعات را به کالا تبدیل می کند. بی ارزش می کند. دیگر اخبار دردناک انسان را به درد نمی آورد و اخبار لذت بخش لذت حقیقی را به انسان هدیه نمی دهد. انسان در این عالم بدون لمس واقعیت یک گل زیبا با دیدن عکس آن لذت می برد و وقتی با گل حقیقی روبرو شد دیگر لذتی حقیقی در کار نیست و اگر باشد بسیار نازل تر از لذت حقیقی است. لذت حقیقی آنجایی است که من با هیچ گل مجازی خو نگرفته باشم و فقط گل دیده باشم نه عکس آن. ولی انسانی که در این دایره ی وهم آلود سرگردان است لذت حقیقی نمی برد و متوجه نمی شود که لذت نبرده. وقتی هم با حادثه دردناکی مثل پلاسکو مواجه می شود بدون احساس درد گوشی خود را بیرون می آورد تا فیلم بگیرد برای پست اینستاگرامش. انسان در این عالم از طبیعت لذت نمی برد. آن را از خود نمی داند و طبیعت نیز با وی سخن نمی گوید. طبیعت بیگانه است پس اگر آن را نابود کند در درون خود هیچ عذاب وجدانی متحمل نمی شود. انسان در این عالم با خانواده اش بیگانه است. نمی تواند با خانواده خود انس بگیرد. محبت چنین انسانی مفتضحانه است پس به راحتی حاضر است همسر خویش را طلاق دهد و به سراغ دیگری برود. انسان در این عالم تنهای تنهای تنهاست. دل او هرزه گرد شده و با همین هرزه گردی هر دم به کاری مشغول است. فضای مجازی همه چیز را از معنا تهی می کند. لذت، ترس، شجاعت، عشق و محبت و همه و همه را، جتی همین نوشته را هم عده ای - اگر آن را تا آخر بخوانند - بعد از تصور در ذهن خود بدون اندیشه رها می کنند و به سراغ پست بعدی خواهند رفت و در این حالت اگر خیلی آدم مهربانی باشند یک لایک نثار بنده می کنند تا دلم را نشکنند. در فضای مجازی عمق معنا ندارد. همه چیز ظاهری است فلذا بحث های عمیق به طرز فاجعه باری به ابتذال و استهجان کشیده می شوند. این به افتضاح کشیده شدن بسته به میزان غلبه مجاز در آن فضا شدت و ضعف پیدا می کند پس طبیعتا در رادیو کمتر و در شبکه های اجتماعی بسیار بیشتر است. این تهی شدن از معنا اولین تهدیدش متوجه خود انسان است. تهی شدن انسان از معنا یقینا منجر به پوچ انگاری وی خواهد شد و پوچ انگاری نیز انسان را افسرده می کند. افسردگی و پوچ انگاری کمترین نتیجه ی استیقاظ هستند و نیز استیقاظ کمترین نتیجه ی افسردگی و پوچ انگاری است. اینکه بینی خسته و افسرده ای / زان بود که ترک سرور کرده ای دور می بینی سراب و میدوی / عاشق آن بینش خود می شوی آنچه تو گنجش توهم کرده ای / از توهم گنج را گم کرده ای سیر به مجاز انسان را معتاد می کند. تخدیر می کند. بدین معنا که اول انسان را دچار هیجان و لذت کاذب و نشئگی می کند و بعد که این حالت از بین رفت و خمار شد بلافاصله با همان دروغ قبلی دوباره او را نشئه می کند تا مبادا وجدان او بیدار شود و به هر چه دروغ است پشت کند. در چنین عالمی همه چیز دروغ است ولی برای انسان همه چیز واقعیت جلوه می کند. عالم انسان تحت سیطره تمدن غرب به خودی خود مجازی هست. او به اشیاء از دریچه ی نفس اماره می نگرد. درست مثل انسانی که عینکی دودی بر چشم زده و همه چیز را دودی می بیند. چنین انسانی یقینا با ظاهر اشیاء نیز بیگانه است چه برسد به باطن آنها. اثبات اینها کار مشکلی است ولی با اندکی تفکر در اعماق خویش کاملا می توان آن را حس کرد. در این عالم حرف از «ایمان» زدن یعنی حرف مفت، در عالم انسان غربی به راحتی می توان غیب را انکار کرد. باور کنید اصلا کار سختی نیست. اگر انسانی این چنین باشد و سپس حرف از ایمان به غیب به میان آورد باید تعجب کرد و باید از او پرسید کدام غیب؟ انسانی که در این عالم «زیست» و «تنفس» می کند و بعد ادعای ایمان دارد به عقیده ی من باید به ایمان او شک کرد. جایگاه ایمان حقیقی در حقیقت، قلب انسان است، در حالی که جایگاه ایمان انسان مسیطر غرب در بهترین حالت «ذهن» اوست. انسان مسیطر غرب در توهم خویش ایمان دارد و «وهم »چه ادعاها که ندارد، او «ذهن» خود را و در واقع «خود» را مبدأ عالم می انگارد و در عین حال حرف از ایمان می زند، پس با این توصیفات فضای مجازی سیر از مجاز به مجاز است بلکه از مجاز سفلی به مجاز علیا، اینها همه اش تراوشات «ذهنِ» من است و قطعا من نیز در این گرداب شیطانی گیر افتاده ام. چرا که به روش غربی به نقد غرب پرداخته ام. مسئله این است که من اگر بخواهم آنگونه که مشهورات زمانه مرا به آن دعوت می کند فکر نکنم چه باید بکنم؟ داشتن همین مسئله درون من یعنی استیقاظ، من طلب یقظه می کنم و در این گرداب دست و پا می زنم ولی گرداب کار خود را خوب بلد است. استیقاظ یعنی همین حس حضوری فلاکت دوران ما، و انقلاب اسلامی رایحه نوید دهنده ایست برای رهایی انسان از این لحظات دلتنگی اگر قدر آن را بدانیم. جنس انقلاب اسلامی استیقاظ (طلب بیداری) است ولی نه بدان معنا که قبلا ذکر کردیم. استیقاظ در انقلاب اسلامی دیگر بیماری نیست زیرا به رهبری کسی به ثمر نشست که قلب او به مبدأ لا یزال هستی متصل بود فلذا بن بستی در پیش راه خود نمی بیند و به بیماری بدل نمی شود. پس گویا راه چاره مشخص شد. در پایان باید گفت که ما باید تکلیف خود را با این انقلاب روشن کنیم. اگر کسی داعیه ی استیقاظ به معنای دوم - که معنای حقیقی آن است - دارد باید بین خود و این انقلاب و بنیانگذار آن - با وصفی که برای ایشان ذکر کردیم - نسبتی برقرار کند. چرا که او توانست استیقاظ به معنای حقیقی را به میدان آورد. پس باید از او بپرسیم که چگونه؟ و او پاسخ دهد. این پرسش و پاسخ مسئله ایست که نیاز به تفصیل دارد و در این نوشتار مجال آن نیست. پس اگر روزی - که اگر خدا بخواهد آن روز دور نیست - از توسعه نیافتگی و اکنون زدگی آزاد شدیم و مسأله خود را یافتیم و به عهد اسلامی خود آنچنان که هست و باید باشد بازگشتیم، در مقابل فضایی که ما را به مجاز سیر می دهد باید ابزاری بسازیم که با آن بتوان به سوی واقعیت و از واقعیت به واقعیت و بعد از آن به واقعیتِ همه واقعیت ها سیر کرد. البته اگر در آن زمان شأن ابزارسازی برای انسان قائل باشیم؟! والعاقبة للمتقین پی نوشت: 1. منظور از فضای مجازی در این نوشتار اعم از رادیو، تلویزیون، تلفن، ماهواره، شبکه های اجتماعی و... است. 2. در اینجا حقیقت و واقعیت مترادف بکار گرفته شده است. 3. برای آگاهی بیشتر از دیدگاه نیل پستمن نسبت به بی اعتبار شدن خبر و آگاهی با آمدن تلویزیون به کتاب وی با عنوان «زندگی در عیش، مردن در خوشی» با ترجمه دکتر سید صادق طباطبایی رجوع فرمایید. 4. سیر از واقعیت به واقعیت به معنای سیر از واقعیت نازل به واقعیت برتر است و این پیرو نظریه تشکیک وجود است. لفظ واقعیت از مباحث برهان صدیقین علامه طباطبایی به عاریت گرفته شده است. 5. بنده نیز به این تجربه رسیده ام که نوشتن انسان را به تفکر رهنمون می سازد فلذا نوشتم تا تفکر کنم. تفکر در اعماق خویش، بنده خود و جامعه ام را - و بخصوص خود را - دیدم و نوشتم. در تمام لایه های عمرم قدم زدم و نوشتم. پس شاید قلبا با دیگران همصدا باشم. و این همصدایی حکایت از درد مشترک دارد. این همصدایی دلیل بر تکراری بودن نیست. پس به بنده خرده نگیرید و از بنده توقع یک مقاله به سبک مشهور نداشته باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این بصیرت که متذکر آن هستید یک حرف اساسی است. می‌ماند که ما در این تاریخ باید با توجه به چنین حجابِ غلیظی که فضای مجازی ایجاد کرده است، در آن فضا حاضر شویم و متذکر این امر باشیم؛ و یا به‌کلّی از آن فاصله بگیریم. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید

18803
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: 1. آیا هر موضوع علمی را که شروع کردیم بهتر این است که تا آخرش تحقیق کنیم بعد ورود به مبحث دیگری کنیم یا چه توصیه ای می فرمایید؟ 2. مدتی است که با همچین مسئله ای در گیرم که نکند من بزرگ شدم عالم و عارف کامل نباشم لذا برای خودم دعا کردم این به فکر خود بودن اشکالی دارد آیا گم شدن در آینده نیست؟ 3. بنده نوجوان هستم و هنوز 18 ساله نشده ام در این شرایطی که قرار داریم مساجدی هستند که نیاز به مسئول جلسه دارند بنده هم بحمد الله اهل سیر هستم و اهل شوخی و بازی و... نیستم اگر عالم من با عالم این بچه ها نخوره از آن طرف هم باید این ها را کسی هدایت کند که فردا گمراه کننده نشوند دوست دارم هدایت شوند ولی ان شاءالله خودتان بهتر می دانید که بچه های امروزی غالبا چگونه اند. اگر بچه هایی باشند که اهل شوخی وقت سوزی و بازی احیانا حرف بد و کار بد و... من با این حال آیا اخلاقا بهتر است مسئول شوم یا نه؟ آیا این عذاب نیست که کسی که معنویتی دارد گرفتار عده ای شود که او را در ک نمی کنند و گرفتار بی عالمی هستند (اگرغافل باشند البته)؟ از آن طرف مسئول جلسه باید تلاش فراوان کند جان بکند و... شاید 70 درصد کار مسئول جلسه در بیرون جلسه است من اگر بروم بشوم پس مطالعات خودم چه می شود هم درس هم مطالعه هم جلسه! استاد آیا اگر مسئول جلسه نشدم کار بدی کردم امام زمان (عج) ناراحت می شوند؟ باید روی خودم در این سنی که دارم وقت بگذارم پس جامعه چه؟ بچه های مدرسه و دم کوچه و مسجد و شهر را چه کسی هدایت کند قحط الرجال است! یا روی جامعه وقت بگذاریم پس شخصیت علمی و فکری و خلوت و...چه؟ در ضمن کسی که مسئول شد چه بسا باب مکروهات زیادی را مرتکب شود روحیه عرفانی به درد جلسه نمی خوره! آیا روحیه شاد و... نداشتن من دلیل محکمی هست که مسئول نشوم؟ آیا اخلاقا مجاز است من به خاطر این امر مکروهات را مرتکب شویم؟ استاد عزیز جوری جواب دهید که از سرگردانی، کاملا نجات یابم و مجبور به پرسش های دیگر نباشم. ممنون و متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! ولی با تفکر اجتهادی، ولی نه در حدّ حفظ‌شدن و حفظ‌کردن 2- خیر! خیلی هم خوب است 3- روی این فکر کنید که اگر بشود مسئول نباشید ولی در خدمت موضوعات فرهنگی آن گروه قرار داشته باشید، بهتر است 4- اگر این پیشنهاد عملی نیست، لااقل در مسئولیت خود وقت‌تان را تقسیم کنید که سایر کارها و مطالعات زمین نماند و همه‌ی فکر و ذهن‌تان مسئولیت‌تان شود. موفق باشید

18791
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. چه کتابی برای شرح حافظ معرفی می کنید؟ آیا خودتان کتابی در این زمینه دارید؟ چرا شعر خواندن در شب خوب نیست؟ چه اشکالی داره؟ نظرتون در مورد دیوان فیض چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متأسفانه شرح جامعی از دیوان حافظ نمی‌شناسم شاید هم انتظار بی‌جایی باشد که یک شرح با یک نگاه خاص بتواند حافظ را بیان کند. شرح سودی از نظر فهم واژه‌ها بد نیست. شرح دکتر دینانی هم از جهت توجه به بعضی از اشارات حافظ خوب است. نرم‌افزار «عرفان» و نرم‌افزار حافظ مرکز کامپیوتری شرح‌های قابل توجهی دارد 2- می‌فرمایند چون شعر در حدّ خیال است، هرچند خیالِ پاک را مدّنظر قرار دهد و شب، بسترِ صعود به عالم بالاتر است؛ خود را در حدّ خیال متوقف نکنید. 3- به طور مستمر با دیوان جناب فیض مرتبط نبوده‌ام، ولی در همان حدّ هم که رجوع داشته‌ام صفایی دارد. موفق باشید

18765
متن پرسش
سلام: مي خواستم ببينم كه آيا مي شود با معيار هايي از جمله تورم و... كه زاده ي فرهنگ غربي است اقتصاد جامعه اسلامي خود را مورد بررسي قرار دهيم؟ يا اگر بخواهم سوالم را طور ديگري بپرسم آيا مفاهيمي مثل تورم و... كه الان اقتصاد ما با اين ها توصيف مي شوند يا حتي قسمت هاي ديگر جامعه اين ها مفاهيم حقيقي و كلي است يا زاده ي فرهنگ غرب است و ما بايد براي جامعه ي خودمان متناسب با انقلابمان مفاهيم ديگري را مورد بررسي قرار دهيم؟ خيلي ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: الحمداللّه این نکته در حال روشن‌شدن است که ما در بستر فرهنگ غربی و اقتصاد سرمایه‌داری گرفتار این تنگناها خواهیم بود. به همین جهت رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» می‌فرمایند ما در بن‌بست نیستیم زیرا خدا راه دیگری را در مقابل ما گشوده است که آن، سبک زندگی غربی نیست. موفق باشید      

18764
متن پرسش
با سلام خدمت إستاد گرانقدر: مدتي پيش مشغول خواندن گزارشي راجع به خانمي بودم كه در هنگام عمل به هوش آمده بود بخشي إز گزارش به شرح زير است: «من آن‌جا دراز کشیده بودم و فکر می‌کردم: «حالا واقعا توی دردسر افتاده‌ام». من تا همان‌جا در ذهنم با خانواده‌ام خداحافظی کرده بودم چون فکر نمی‌کردم نجات پیدا کنم. حالا نمی‌توانستم نفس بکشم. صدای پرستار را می‌شنیدم که سرم داد می‌کشید. او یک طرف بود و می‌گفت: «نفس بکش دانا، نفس بکش». اما هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم. همان طور که او مدام به من می‌گفت نفس بکشم، شگفت‌آورترین چیز اتفاق افتاد. من یک تجربه خروج از بدن داشتم و بدنم را ترک کردم. من مسیحی هستم و نمی‌توانم بگویم که به بهشت رفتم، اما روی زمین هم نبودم. می‌دانستم که جای دیگری هستم. آن جا ساکت بود. صدای اتاق عمل در پس‌زمینه بود، من هنوز می‌توانستم صدای‌شان را بشنوم. اما مثل این بود که آن‌ها خیلی خیلی دور هستند. ترس از بین رفته بود، درد از بین رفته بود. احساس گرما می‌کردم، احساس آرامش می‌کردم، احساس امنیت می‌کردم. و به طور غریزی می‌دانستم که تنها نیستم. حضوری با من بود. همیشه می‌گویم آن خدا بود که با من بود چون هیچ شکی در ذهن من نبود که او در کنار من است. و بعد صدایی را شنیدم که می‌گفت: «هر اتفاقی رخ بدهد، مشکلی برای تو پیش نمی‌آید». در این مرحله می‌دانستم چه زنده بمانم و چه بمیرم، همه چیز خوب خواهد بود. در تمام مدت این ماجرا در حال عبادت بودم تا ذهنم را مشغول کنم، برای خودم آواز می‌خواندم و به شوهر و فرزندانم فکر می‌کردم. اما وقتی این حضور با من بود، فکر کردم: لطفا بگذار من بمیرم چون نمی‌توانم بیشتر از این ادامه بدهم. اما به همان سرعتی که به آن جا رفتم، برگشتم. به چشم بر هم زدنی دوباره به بدنم در اتاق عمل برگشته بودم. هنوز می‌توانستم صدای کار کردن آن‌ها را روی خودم بشنوم و صدای پرستار را که فریاد می‌زد: «نفس بکش دانا». حال مي خواستم إز جنابعالي سؤال كنم با توجه به مباحث موجود در اسلام إز لحاظ اين كه اين افراد مسيحي هستند و در حال پيروي از ديني اند كه در آن انحراف إيجاد شده چگونه چنين تجربياتي دارند و اصلا چه اتفاقي هنگام مرگ رخ مي دهد؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 18754 شد خوب است به آن رجوع شود. عنایت داشته باشید که مردم معمولی که با اعتقاد دینی به دینِ خود رجوع دارند، با مسئولان آن دین که زمینه‌ی تحقیق و مقایسه بین دین مسیح و دین اسلام برای آن‌ها هست، فرق می‌کند. آن‌ها مسئول عدم هدایت جامعه‌ی خود به کامل‌ترین دین نیستند. موفق باشید

18760
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: بنده دانشجوی کارشناسی ارشد یک رشته مهندسی در دانشگاه امیرکبیر هستم. مدتی بود و هست که نحوه برخورد با سخنان حضرت آقا برایم سوال شده که آیا واقعا ایشان نائب امام زمان (عج) است؟ اگر هست پس تقریبا حکم مسلم ابن عقیل را باید برای ما داشته باشد و وای بر ما اگر چنین باشد و.... که خداوند مثل همیشه بنده را هدایت فرموده و توفیق خواندن جزوه «گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت» استاد را نصیب من کردند اما سوالاتی در ذهن بنده پیش آمد که هم برای بنده دانستنش ضروری ایست هم شاید به بهبود متن حاضر در آینده کمک کند ان شاالله، آن نکات و سوالات از این قرارند: 1. چرا امام خمینی (ره) یک انسان قدسی است؟ (این مهمترین سوالی است که باید قبل از خواندن چنین متنی پرسیده شود و خیلی خوب و قوی از آن دفاع شود تا بتوان ادامه بحث را پیگیری و تامل نمود....) 2. چرا نائب امام زمان (عج) است؟ 3. این انسان قدسی چطور مامور به این امر شده؟ آیا روایتی از معصوم راجع به چنین موضوعی داریم که انسان قدسی غیر از امام زمان هر عصر وجود دارد که به انسان ها نظر ولایت داشته و روح و جان آنها را متاثر کند یا فقط به اشعار چند شاعر باید بسنده کرد؟! 4. شما می فرمایید که انسان با جنبه روحانی خود متوجه چنین فردی (انسان قدسی) می شود حال اگر فردی به هر دلیل متذکر چنین وصفی نشد، آیا نمی توان از راه دیگر این موضوع را به او فهماند؟ بسیار بسیار متشکر. بنده منتظر لطف پاسخگویی به این سوالات از طرف شما هستم. یا علی (ع)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبانی عرایض بنده به‌خصوص در رابطه با اشراقی که به قلب امام به صورتِ انقلاب اسلامی ظهور کرد، در دو کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر تاریخی زمانه» باید دنبال شود. آن‌چه مهم است توجه به آن نوع معارفی است که قرآن در نسبتی که بین خدا و رسولان است و بین خدا و امت رسولان می‌باشد، متذکر می‌شود که وَحی را نه‌تنها بر رسولان بلکه بر امت آن‌ها مثل حواریون به میان می‌آورد. این آن معرفتی است که در دنیای جدید مورد غفلتِ جدّی قرار گرفته و باید بازخوانی شود. در شرح مقدمه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تا حدّی سعی شد این بازخوانی صورت گیرد و معنای «گویا ولیّ شناسان رفتند از این ولایت» روشن شود که حقیقتاً ولیِّ الهی در این تاریخ کیست.

نکته‌ی دوم موضوعِ روایتی بود که از امام رضا«علیه‌السلام» در جزوه‌ی مذکور مطرح شد که مي‌فرمايند: «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‌اي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينه‌ي او را گشاده مي‌گرداند. تا در مديريت خود کوچک‌ترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مي‌شود که در جواب‌گويي به هيچ نيازي در نمي‌ماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به‌خوبي مصلحت مردم را در نظر مي‌گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است.

از همه مهم‌تر مگر به ما نفرموده‌اند که: «اعرف الحقّ تعرف اهله» حق را بشناسید و مطابق آن اهل آن را بشناسید. حال از خود بپرسید مثلاً اگر در این کنفرانس بین‌المللی دفاع از حقوق فلسطین که اخیراً تشکیل شد، وجودِ مقدس حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تشریف داشتند و می‌خواستند یک راه‌کارِ جامع برای جهان اسلام بدهند، جز همین سخنانی را می‌فرمودند که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» مطرح کردند؟ آیا تصور بالاتری نسبت به آن‌چه گفته شد، می‌توان داشت؟

قبول دارم باید بر روی موضوع ولیّ شناسی مطابق این تاریخ کاری جدّی صورت بگیرد و در همین رابطه به رفقا عرض شد بر روی جزوه کار شود تا إن‌شاءاللّه اجمال آن به تفصیل در آید و مطالب آن که معارف گمشده‌ی ما است، به تاریخ ما برگردد و بحمداللّه شنیدم کار را شروع کرده‌اند تا پس از چند جلسه‌ای که کار می‌کنند و سؤالات تنظیم می‌شود، بنده در خدمت‌شان باشم. موفق باشید 


[1] - تحف العقول، ص443

18755
متن پرسش
سلام علیکم: 1. آقای طاهرزاده ببخشید بنده هفته پیش سوالی پرسیده بودم اما جواب حضرتعالی را به خاطر خراب بودن ایمیلم دریافت نکردم اگه میشه خیلی ببخشید یه بار دیگه جواب بدین. پارسال فهمیدم ام اس دارم یعنی حداکثر ۲۰ سال دیگه زندم به نظر حضرتعالی فرصت باقی مانده ام را چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد که به شما چه ربطی دارد که چه موقع می‌میرید! شما جمله حضرت علی «علیه‌السلام» را مدّ نظر داشته باشید که حضرت فرمودند: «و اعمل لدنياك كأنّك تعيش أبدا و اعمل لآخرتك كأنّك تموت غدا» برای دنیایت طوری عمل کن که گویا همیشه زنده‌ای و برای آخرتت طوری عمل کن که گویا فردا می‌میری. موفق باشید

18721
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد گران قدر: استاد موضوعی ذهنم را مشغول کرده و آن مطرح کردن بحث تمدن ذیل شخصیت و عرفان امام خمینی و انقلاب اسلامی است. راستش لازمه این تمدن جامعه ای سرشار از صدق و راستی، عدالت و معنویت، همبستگی قلبی و خودسازی تک تک افراد جامعه به دور از فاصله طبقاتی هست، که طرح این بحث توسط یک شخص که استاد بزرگوارمان باشید به مانند یک دست می ماند که صدایی ندارد و نیاز به یک جریان سازی ملی دارد، و مانند حرکت مدرس ها و شیخ فضل الله نوری ها کم رنگ جلوه کردن و به هدف غایی نرسیدن آن دور از انتظار نیست. تمدنی که باید همه دلبستگی ها و راحتی ها و تکنولوژی ها را دور زد و تقریبا از صفر شروع کرد، عرفانی که نیاز یا حداقل پیش زمینه دست یافتن به آن به مراتب بسیار سخت تر از زمانی شده که بزرگان عرفان ما در نجف اگر طلبه ای آن کرامات را نداشت متعجب می شدن و امروزه داشتن آن جای تعجب شده، دست یافتن به این تمدن را بسیار دور دست نمایانده. خواستم بدانم این هدف که بیشتر به رؤیا شبیه است، چگونه آن گرمی و روحیه دست یافتن به اینگونه تمدنی را در ما یا بهتر بگم در بچه حزب اللهی ها حفظ کند و ما را در حرکت به جلو تشویق کند؟ زمانی که دولت یا رسانه یا سیستم آموزش یک ملت با این هدف کاملا بیگانه باشند و کوچک ترین خبر از این بیداری نداشته باشند و در خواب زمستانی باشند...، برای نابودی زحمت دانشمندانمان و بتن کردن تمام دانشمان جشن و مدال فتح بگیرند و حتی تشویق به تدریس آن در دروس ابتدایی کنند، از رسانه و دولتی که مرگ هاشمی را بزرگ تر از مرگ یک امام زاده جلوه دهند، چه انتظاری ما داشته باشیم؟ پوزش می طلبم بابت اطاله کلام، ممنونم از بذل توجه گرانقدرتان.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی تاریخی شروع شود تا منجر به تمدن گردد سال‌ها در قبض و بسط خواهد بود تا از یک طرف آرام‌آرام و با افتان و خیزان‌ها از عهد قبلی به‌در آید؛ و از طرف دیگر آرام‌آرام و با افتان و خیزان‌ها به سوی هدف مدّ نظر جلو رود. بخواهند و نخواهند تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است، جلو می‌رود. و هر اندازه نسبت به درست‌جلورفتن حساس‌تر باشیم با آسیب کم‌تری روبه‌رو می‌شویم ولی همان‌طور که رهبری انقلاب اخیراً در صحبت با مردم آذربایجان فرمودند: «اگر با همین سبک حرکت و به تعبیر رایج با همین فرمان جلو برویم، قطعاً پیروزی متعلق به ملت ایران است». پس بحث در پیداکردن راه نیست، بحث در بهترطی‌کردنِ راه است. و بحث «سلوک ذیل شخصیت امام» راه نمی‌گشاید، بلکه متذکر راهی است که گشوده شده تا با دقت بیشتر طی کنیم و خود را نسبت به راهی که گشوده شده، بیگانه نپنداریم. قبلاًها عرض شد این دولت، میهمان ناخوانده‌ای است که از جنس اهداف انقلاب اسلامی نمی‌باشد و باید حضور انقلاب را در جای دیگر جستجو کرد، نه در آینه‌ی حرکات چنین دولتی. اگر انقلاب اسلامی رویداد حقیقت در این تاریخ است‌. باید درستی انقلاب اسلامی را به افراد معرفی کرد. مردم به‌خوبی متوجه‌ می‌شوند چگونه حقیقت در این دوران پوشیده می‌شود وقتی آمریکا و آل ‌سعود که پدیدآورنده‌ی داعش و جبهة‌النصره هستند تا با ایران مقابله کنند، ایران را به عنوان بزرگ‌ترین کشور تروریست معرفی می‌کنند؛ مردم، وارونگی تاریخی را به عنوان حقیقت تاریخ احساس می‌کنند و عملاً متوجه می‌شوند علاج واقعه‌ی فلاکتِ این زمانه، رجوع به حقیقتی است که انقلاب اسلامی در مقابل آن‌ها گشوده است. موفق باشید   

18689
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: خدا قوت. لطفا بفرمایید از نظر شما هدف جوان و نوجوان حاضر در عصر تاریخ انقلاب اسلامی باید چه باشد؟ تشکر از الطافتون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درک درست انقلاب اسلامی در راستای برگرداندن معنویت به زندگی بشر و مقابله با استکبار. لذا در دو جبهه‌ی مطالعه‌ی معارف الهی و غرب شناسی باید تلاش کرد. موفق باشید

18671
متن پرسش
سلام: ۱. استاد عزیز نظر شما درباره استفاده از آثار کتبی و سخنرانی ها و مباحث آقای میرشکاک چیست؟ ۲. بنده تا حدودی استعداد شعر گفتن دارم می خواستم نظر شما رو درباره ادامه این استعداد بپرسم؟ چون الان بیشتر تمرکزم بر روی مباحث حضرتعالی و دکتر داوریست آیا شعر گفتن و قدم زدن در این مسیر ضربه ای به اون مباحث وارد نمیکنه؟ ۳. می خواستم اگه جوابتون برای ادامه شعر مثبته چه توصیه ها عملی و مطالعاتی رو پیشنهاد می کنید تا شعر های این حقیر در مسیر اتصال به عالم قدس و مصداق الشعرا تلامیذ الرحمن باشه؟ ۴. از شعرای کهن ابتدا از افرادی چون مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ استفاده کنم که بیشتر در تقویت عالم شهود و محتوی شعری موثره یا از بزرگان سبک هندی چون صائب تبریزی و کلیم کاشانی و بیدل دهلوی که بیشتر در مضمون سازی و خیال پردازی موثرتره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم، از آثار ایشان استفاده می‌کنم و نکات خوبی را ایشان در عالم خودشان متذکر می‌شوند 2- خیر! روح شاعرانه نیاز این زمانه است   3- تمرکز بر روی مثنوی، کارساز است 4- فکر می‌کنم شعرهای شعرای کهن، عالمِ حضوریِ مورد نیاز را در مقابل ما می‌گشاید. موفق باشید

18670
متن پرسش
سلام: چند سوال پیرامون فصل اول کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره)» ۱. در تعریف فکر از منظر ارسطویی و فلسفه می فرمایید «الفکر حرکه الی المبادی و ...» حرکت از کجا به سمت مبادی؟ بالاخره باید برای حرکت ابتدا و انتهایی متصور بود؟ در پاورقی فرمودید که «از مطلب به مبادی و از مبادی به مطلب» تعریف «مطلب» اولی چیست؟ ۲. آیا بدون مبادی می توان فکر کرد؟ پس چگونه حرکت اول که به سمت مبادی است را فکر می نامیم در صورتی که هنوز به مبادی نرسیده ایم؟ ۳. اگر فکر انسان را به مبادی می رساند و بعد از مبادی به مراد و مطلوب، آیا آن چیزی که غرب داشته را می توان مبادی نامید؟ اگر مبادیست پس غرب فکر را به صحنه آورده که به مبادی رسیده پس چرا به بی فکری متهم می کنیم؟ آیا نمی شود گفت اصلا غرب فکر نکرد و آن چیزی که داشت مبادی نبود بلکه وهم بود؟ ۴. اگر این درست باشد که مبادی غرب وهم است چگونه وهم می تواند عامل هماهنگی در یک تمدن و عالم شود؟ ۵. حضرتعالی که فکر را از منظر فلسفه و عرفان بررسی کردید چرا فکر را از منظر قرآن بررسی نکردید؟ و تفاوت ها و شباهت های «فکر» و «عقل» از نگاه قرآن چیست؟ ۶. مدتیست به شدت درگیر تفاوت دقیق بین واژه ها و مشتقات «فکر» و «عقل» و «علم» از منظر قرآن هستم اگر لطف کنید و جهت بررسی بیشتر منابعی رو با این رویکرد معرفی فرمایید. بسیار متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن‌چه را در ابتدا داریم. مثل آن‌که می‌دانیم حسن مسلمان است و می‌دانیم مسلمان نماز می‌خواند، پس نتیجه می‌گیریم حسن نماز می‌خواند 2- نه! در علم حصولی هر فکری مبتنی بر مبادی است. در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» این موضوع بیشتر شرح داده شده است. 3- مبادی غلط، ایشان را به نتیجه‌ی غلط می‌رساند. 4- هماهنگی‌اش مشکل ندارد، هدفی که دنبال می‌کنند توهمی است 5- قرآن بیشتر از منظر فهم حضوری با ما سخن می‌گوید و از این جهت نگاه عرفا به قرآن نزدیک‌تر است 6- تفسیر شریف المیزان هر وقت به هر کدام از این واژه‌ها می‌رسد آن واژه را شرح می‌دهد لذا با نظر به آیاتی که این واژه‌ها را دارد می‌توانید از المیزان استفاده کنید، در ضمن در حین مطالعه‌ی متون، خود به خود این واژه‌ها معنای خود را نشان می‌دهد. موفق باشید

18667
متن پرسش
با سلام: کسی که قبلا در راه دین خدمت می کرد و الان به طور ناگهانی در تمامی اعتقادات (اصول دین) دچار شک شده اند به طوری که این مسئله موجب ناراحتی خاطر خود ایشان هم هست باید چه چاره ای اتخاذ کند؟ ایشان نسبت به کل زندگی بی هدف و انگیزه شده اند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را یک لطف خدا باید دانست از آن جهت که انسان متوجه می‌شود آن اعتقادات پایه‌های محکم و قابل قبولی نداشته است و باید آن‌ها را بازخوانی نمود وگرنه این مشکل در برزخ از طریق ملکین «نکیر» و «منکر» پیش می‌اید که دیگر کار از کار گذشته است. مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست پیشنهاد می‌شود. موفق باشید      

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!