بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: بدون دسته بندی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
66
متن پرسش
سلام علیکم بنده به خوبی واقفم که سوالی که در پی می اید بسیار کلی است ولی استدعا دارم تا انجا که ممکن است جنبه های مختلف ان را برایم توضیح دهید سوال این است :من در مقطع کارشناسی رشته فلسفه غرب تحصیل می کنم حال چگونه باید همسو با تحصیل خود در جهت تحقق فرج تلاش کنم
متن پاسخ

جواب: زمینه‌ی تحقق تمدن اسلامی و ظهور فرج نهایی در راستای تحصیل جنابعالی به نظر بنده علاوه بر نقد غرب، مجهزشدن به فلسفه‌ی حکمت متعالیه است. خوب است که نظر رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» را در مورد فلسفه‌ی ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» در سمینارهایی که به این منظور تشکیل شد دنبال بفرمایید. بنده نکاتی از آن را در بحث «آیات قرآن و پلورالیسم» که در سؤال و جواب‌های سایت هست آورده ام، به آنجا رجوع کنید. موفق باشید

68
متن پرسش
محرمانه بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی به حکم قاعده ما درد پنهان با یار گفتیم نتوان نهفتن درد ار طبیبان و با عنایت به اینکه گمان ما بر آن است که حضرت عالی از طبیبان روحانی می باشید بر آن شدیم چند کلمه ای راجع به مشکلات روحی و زندگی خود با شما صحبت کنیم به امید اینکه خداوند لطفی فرماید و از طریق شما مشکل ما را حل نماید. اینجانب ...
متن پاسخ

جواب: علیکم السلام؛
یک بحث؛ بحث چگونگی نجات از بلیه‌ی استمناء و امثال آن است که فکر می‌کنم اساتید عزیز ،شما را راهنمایی کرده‌اند و بنده هم در قسمت سؤال و جواب‌ها عرایضی داشته‌ام می توانید به آنجا رجوع فرمایید. علاوه بر نکاتی که در آن‌جا عرض شده پیشنهاد می‌کنم با زیارت حضرت ثامن‌الائمه«علیه‌السلام» و توسل به نور عصمت آن حضرت ،خود را برای همیشه از صور ذهنیه‌ی اعمال حرام راحت کنید.
بحث دیگر موضوع اطلاع بقیه از معاصی شما است، چه زیباست که با توبه، بقیه از توبه‌ی شما نیز مطلع شوند و در آن صورت همان‌طور که «والله یُحبّ التّوابین» است، مؤمنین نیز به شما محبت خواهند داشت و از آن به بعد در جلسات دینی فعالانه حاضر شوید و سعی کنید با انتخاب یک زندگی ساده ازدواج کنید. موفق باشید
 

61
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام و ادب خدمت جنابعالی گروهی برآنند تا با تبلیغات گسترده این نظریه را در بین روشنفکران جامعه نهادینه کنند که اسلام تنها برای عارفان و سالکان حقیقی راه خدا که عزم دیدار و لقای او را دارند نازل شده است و الا برای سایر مردم که نه در فکر چنین لقا یی هستند و نه توانایی آنرا دارند همه ادیان ابراهیمی کفایت می کند زیرا دراکثر این ادیان رذائلی مثل دروغ گفتن ،دزدی ، شرک به خدا تقبیح و فضائلی مانند ایثار ،فداکاری و غیره تمجید شده است و اگر مردم به همین امور مشترک عمل کنند جهانی زیبا و بهشت گونه فراهم می شود. و از این جا نتیجه می گیرند که سیاست کلی امام _علیه رحمه_ و نظام جمهوری اسلامی و تلاشهای نهادهایی مانند حوزه علمیه قم جهت گسترش اسلام ناب محمدی یا همان شیعه در ایران و جهان بیهوده ،غیر لازم و آب در هاون کوبیدن است زیرا همانطور که گفتیم این تنها اولی الباب هستند که خواستار اسلام حقیقی و تشنه این معارف هستند که این تشنگان خواه ناخواه آب را پیدا می کنند و خود را سیراب می کنند به نظر شما تا چه اندازه این حرف صحیح است.
متن پاسخ

جواب: پس از سلام؛ همه‌ی کتاب‌های مقدس ادیان ابراهیمی در عین تذکر به انجام فضائل اخلاقی، به پیامبر بعدی مژده داده‌اند و این نشان می‌دهد که جنبه‌ی آرمانی خود را در دین بعدی می‌دانند، و نخواسته‌اند مؤمنینِ به آن ادیان در همان حدّ متوقف شوند. از طرفی اگر دین طوری در صحنه نباشد که تکلیف همه‌ی مناسبات ما را تعیین کند سیاست‌مداران نه‌تنها تکلیف ما را، بلکه تکلیف دین را نیز تعیین می‌کنند، و عملاً دین از صحنه‌ی زندگی خارج می‌شود و راه بشر با خدا در گسترده‌ی همه‌ی مناسبات اجتماعی قطع می‌گردد.
آری اسلام طوری است که مراتب دارد؛ مراتب عالیه اسلام مربوط به افراد خاص است، ولی اگر اسلام در همه‌ی نهادهای اجتماع حاضر نباشد، مردم از مرتبه نازله آن هم محروم می‌شوند، زیرا چیزی غیر از اسلام به مردم تحمیل می‌شود.

60
متن پرسش
باسلام و سپاس از شما عزیزان به خصوص شخص استاد گرامی آقای طاهر زاده من می خواستم بدانم در اسلام وقتی صحبت از عشق های مجازی می شود منظور چیست؟بین چه افرادی؟ حد و حدود دوست داشتن ها چیست؟ چگونه به خاطر خدا دوست بداریم و در کل توضیح مفصلی از عشق های مجازی وعشق های ناب می خواستم باتشکر از زحمات شما عزیزان
متن پاسخ

پس از سلام
به عرض جنابعالی می رسانم که عشق مجازی یعنی عشقی که انسان را با واسطه ،به معشوق حقیقی می رساند مثل عشق و محبت به ائمه(ع) که جلوه زیبائی های خداوند هستند و می توانند مجاز یا محل عبور به محبوب حقیقی شوند.
عاشق کسی است که در مقابل معشوق همه وجود خود را نفی می کند ، ولذا وقتی با تمام وجود طالب بندگی خدا شدید به لطف الهی وارد عالم عشق الهی شده اید.
هر عاشقی ، عاشق زیبائی های معشوق خود می باشد ،حال وقتی همه زیبائی ها از خداستُ پس باید دل را متوجه همین امر نمود.که البته مقدماتی دارد وبا رعایت دقیق دستورات حضرت رب العالمین شروع می شود.
آنچه تحت عنوان عشق بین بعضی از افراد مطرح است در اصطلاح عرفانی عشق حیوانی گفته می شود و مبنای آن قوه وهمیه می باشد و نه دل.

58
متن پرسش
از جناب استاد سوالی داشتم می خواستم بدانم آیا در دین اسلام توجهی به علومی مانند ریاضیات ،فیزیک ویا نجوم و..اختصاص دارد یا نه؟اصلا نظر اسلام در مورد تحصیل و توجه و تلاش وهم وغم بودن برای موفقیت در این علوم چیست؟ این عمل دینی است ویا نه؟ با تشکر وقدر دانی از کلیه ی مسئولان
متن پاسخ

جواب: اسلام دین تفکر حضوری است برای یافتن جلوات حضرت حق در تمام مظاهر و مَشاهد عالم، علومی که در آیات الهی - از جمله طبیعت - تدبّر می‌کند تا متوجه سنن الهی شود، مسلّم علوم اسلامی است. حال وقتی حقیقت وحدانی ذات پروردگار در عالم ماده جلوه کند، یک ریاضی‌دان آن وحدت را به صورت نظم ریاضی می‌یابد، و می‌بیند عالم قاعده‌مند و ریاضی‌مند است. و اگر با نظر به اسماء الهی به طبیعت نگاه شود قواعدی یافت می‌شود که علم فیزیک می‌تواند تشکیل شود، به شرطی که یک فیزیسین از منظر توحیدی به قواعد طبیعت بنگرد و بتواند عالم مادون را به عالم مافوق متصل کند وگرنه اگر چشم خود را در حدّ قوانین طبیعی محدود کرد، علم فیزیک حجاب او می‌شود.
وظیفه‌ی ما آن است که إن‌شاءالله با منظر توحیدی به طبیعت بنگریم و در آن صورت مسلّم نگاهی غیر از نگاهی که امروز علوم به طبیعت دارند خواهیم داشت، و با تحرکی بیشتر علوم را دنبال می‌کنیم. اما با این همه امروزه نیز باید به عنوان دوره‌ی گذار از علوم موجود آگاهی کامل داشت ولی نظر را به افقی دیگر انداخت. موفق باشید

59
متن پرسش
با سلام وخسته نباشی. آیا خواندن کتب نویسندگان خارجی مثل اینشتین ویا گاموف و.. می تواند مانع از دریافت معارف الهی شود.ودر ترجمه ی فارسی این کتب مطلبی مغایر با دین ناب ما وجود دارد که ممکن باشد با درک آن ما از دین تخلف کنیم.
متن پاسخ

جواب: اندیشمندان بزرگ دنیا بعضاً دریافت‌های خوبی دارند که موجب افزایش بصیرت انسان می‌شود ولی نباید انتظار داشت مطالب آن ها مغایر معارف الهی نباشد. شما معارف ناب الهی را از دین اسلام که تنها دینِ منسوخ نشده‌ی عالم است بگیرید و از آن طرف دریافت‌های دانشمندان بزرگ دنیا را در کتاب‌هایشان دنبال کنید. موفق باشید

56
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آیا آیاتی از قبیل 62و148 بقره ،15-113 آل عمران قول به درستی پلوراریسم را تقویت نمی کند . یا میتوان واژه اسلام را در آیه 19 آل عمران اشتراک معنوی گرفت و از آن پلوراریسم را نتیجه گرفت؟ اگر جواب منفی است این گونه آیات درصدد بیان چه مطالبی هستند
متن پاسخ

جواب: علیک السلام؛
خداوند در آیه 62 سوره بقره می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» آن‌هایی که از هر قومی از آن‌هایی که به ظاهر ایمان آوردند، اعم از یهودی و نصاری و صابئین- مؤمنان به حضرت یحیی«علیه‌السلام»- هرکس حقیقتاً به خدا و قیامت ایمان بیاورد و عمل صالح، یعنی عملی مطابق دین الهی انجام دهد، اجر او نزد پروردگارش است و او را نه خوفی از آینده باید باشد و نه حزنی از گذشته.
علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: آیه فوق خطوط کلی ایمان را مطرح می‌کند ولی خطوط جزیی ایمان واقعیِ،را در آیات دیگر روشن می‌کند. پیام این آیه با توجه به سیاق، آن است که این نام‌های ظاهری ارزش ندارد، ملاک عبودیت و حقیقت ایمان است.
لذا در آیه 17 سوره حج می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» آن‌هایی که ایمان آوردند و یهودیان و صائبین و نصاری و مجوس و مشرکان، همه و همه روز قیامت بینشان حکم می‌شود و خداوند بر همه‌چیز شاهد و گواه است.
چنانچه ملاحظه می‌فرمایید در این آیه مشرکین و مجوس را هم آورده و می‌فرماید در قیامت تکلیف هرکس معلوم می‌شود.
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این‌که اگر کسی خلاف کرد جهنم می‌رود – چه مسلمان و چه غیر مسلمان – ولی در خوبی، باید علاوه بر عمل، فاعل هم خوب باشد. نمی‌گوید هرکس کار خوبی کرد به بهشت می‌رود، بلکه می‌گوید اگر کسی عمل صالح انجام داد و به خدا و قیامت نیز معتقد بود به بهشت می‌رود و ایمان را باید وحی تأیید کند و وَحیِ ناسخ که می‌فرماید بقیه‌ی کتاب‌های آسمانی دیگر رسالت هدایت ندارند، قرآن است. پس طبق آیات قرآن، مؤمن در حال حاضر کسی است که به قرآن ایمان آورده باشد و در ماه رمضان روزه بگیرد و رو به قبله نماز بخواند.
در آیه 148 سوره بقره می‌فرماید: «وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هر جمعیتی قبله‌ای دارد که رو به سوی آن دارد، به عبارت دیگر هرکدام از ملل دارای جهت خاص‌اند که به آن جهت روی می‌آورند، ولی شما خیر را انتخاب کنید و در آن سبقت بگیرید، هرکجا باشید خداوند با شماست و هیچ‌کس از زیر حسابرسی خدا خارج نیست، چرا که خداوند بر هرچیزی قادر است.
آیه 15 سوره آل عمران می‌فرماید: «قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ» ای پیامبر به مردم بگو آیا از خیری بهتر از دنیا به شما خبر ندهم و آن این‌که برای اهل تقوا نزد پروردگارشان بهشت‌هایی است که در زیر آن‌ها نهرها جاری است که در آن جاودانه‌اند و ازواج مطهره و رضایت الهی همه برای اهل تقوا است و خدا به بندگانش بصیر است و نسبت به اعمال خوب و بد آن‌ها آگاهی دارد.
و در آیه 113 و 114 سوره آل‌عمران می‌فرماید: «لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ × یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» آن‌هایی از اهل کتاب که به آیات الهی کفر ورزیدند و پیامبران را به ناحق کشتند مساوی نیستند با اهل کتابی که امت قائم به حق هستند و وقتی با آیات الهی روبه‌رو شدند به آن ایمان آوردند و خود را به عبادات الهی سپردند و به خدا و قیامت مؤمن شدند و امر به معروف و نهی از منکر کردند و در خیرات سبقت گرفتند، این افراد از اهل کتاب که حالا به اسلام ایمان آوردند، از صالحین هستند.
با توجه به آیا فوق پلورالیسم به آن معنی که در یک زمان چند دین مورد پذیرش خدا باشد، مورد پذیرش قرآن نیست، به‌خصوص که قرآن صراحتاً کسانی که برای خداوند فرزند قائل باشند را کافر می‌دارند و می‌فرماید: «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» آن‌هایی که می‌گویند مسیح فرزند خدا است کافرند. و نیز در آیه 30 سوره توبه کفر یهود را با فرزندِ خدادانستن عُزیر مطرح می‌کند و می‌فرماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ» یهود می‌گوید عُزیر فرزند خدا است و نصاری می‌گویند مسیح فرزند خدا است، این‌ها حرف‌هایی است که بی‌دلیل می‌گویند شبیه قول کافران قبلی ، که یک بت را خدا و یک بت را پسر او می‌دانستند، خدا آن‌ها را بکشد تهمت را به کجا رساندند.
در آیه 150 سوره نساء صریحاً کفر اهل کتاب را مطرح می‌فرماید که به دلخواه خود بعضی از کتاب خدا را می‌پذیرند و بعضی را ردّ می‌کنند. می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً» آیه؛ حقیقت کفر اهل کتاب را بیان می‌کند که چگونه بین خدا و رسولش تفرقه می‌اندازند و می‌خواهند راهی متوسط بین ایمان به خدا و کفر به رسول پیش گیرند. و در آیه بعد می‌فرماید: «أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا...» این‌ها به‌راستی کافرند. جالب است بدانید کسانی که در قبل تحت عنوان صراط‌های مستقیم، پلورالیسم دینی را دامن می‌زدند، اخیراً با طرح بشری‌بودن قرآن می‌گویند بعضی از آیات قرآن اندیشه‌های حضرت محمد«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» است که تحت تأثیر اندیشه‌های غلط و خرافی زمان خود وارد قرآن کرده است.
به هر حال بحث این است که قرآن می‌گوید یهود و نصاری کافرند، اندیشه‌ی پلورالیسم می‌گوید: همه‌ی ادیان در یک زمان حق‌اند و هیچ دینی بر دین دیگر برتری ندارد، حال سؤال این است؛ می‌توان اندیشه‌ی پلورالیسم را به قرآن نسبت داد؟ موفق باشید

57
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم موضع جنابعالی نسبت به جمله زیر چیست ؟ " تنها راه برون رفت ما از مدرنیته نقد همه جانبه سنت است نه مدرنیته تا از این راه سره از ناسره شناخته شود و سنت گوهر اصیل خود را برای مقابله با ظلمات مدرنیته بنمایاند."
متن پاسخ

بسمه تعالی علیکم السلام
از جهتی حرف درستی است , بدین معنی که توانایی های فرهنگ دینی به خوبی روشن شود و معلوم گردد چرا باید اصرار داشت فقط از طریق تفکر دینی می توان بشر رااز ظلمات به سوی نور سیرداد.

51
متن پرسش
با عرض سلام و قدردانی از استاد گرامی: می خواستم بدانم این امکان برای شما وجود دارد که به سوالات به طور خصوصی پاسخ دهید؟از طریق ایمیل و یا... اگر چنین می باشد ما باید سوالاتمان را به ایمیل خاصی بفرستیم و یا در همین سایت قرار دهیم؟
متن پاسخ

در همین سایت می‌توانید سؤال خود را بفرستید و یا به صورت تلفنی در روزهای یکشنبه و پنجشنبه از ساعت 3 الی 5 سؤالات خود را مطرح بفرمایید.

52
متن پرسش
با سلام و تشکر: می خواستم بپرسم که اگر ما بخواهیم وارد حوزه شویم وبه عنوان یک طلبه به تحصیل علوم دینی بپردازیم ودر عین حال تحصیل در دانشگاه را هم دنبال کنیم این امکان وجود دارد یا نه؟ اگر بله وجود دارد چگونه واز چه زمانی باید اقدام کنیم من الان در سال دوم دبیرستان تحصیل می کنم. باز هم با تشکر.
متن پاسخ

متأسفانه در حال حاضر برنامه‌های حوزه‌های علمیه طوری است که طلبه باید تمام وقت در اختیار حوزه باشد و لذا نمی‌تواند در سر کلاس‌های دانشگاه حاضر شود، ولی اگر دروس ادبیات عرب را در دبیرستان خوب مطالعه بفرمایید و خودتان در فهم کتاب‌های دین و دانش تلاش کنید می‌توانید آرام‌آرام از برکات حوزه‌های علمیه که اندیشه‌هایی چون حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» و علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و آیت‌الله‌جوادی‌آملی و امثال آن‌ها مطرح فرموده‌اند استفاده نمایید.

54
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام علیکم؛ مولوی در ابیات : قطره‌ای کان در هوا شد یا که ریخت...از خزینه قدرت تو کی گریخت گر در آید در عدم یا صد عدم....چون بخوانیش او کند از سر قدم باز فرمان آید از سالار ده.... مر عدم را کانچه خوردی باز ده آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه....از نبات و ورد و از برگ و گیاه. این مطلب با قاعده فلسفی اعاده معدوم محال است چگونه قابل جمع و توجیه است؟ به هر حال فلاسفه برای آن قاعده دلیل و برهان اقامه می کنند در صورتی‌که در این ابیات عکس آن بیان شده است. لطفا توضیحی بفرمایید. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ

جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق برای حضرت‌عالی:
آنچه تحت عنوان «اعاده معدوم» درعلم کلام مورد بحث است و برگشت آن را محال می‌دانند، وقتی است که به‌واقع چیزی معدوم شود و از صحنه‌ی وجود خارج گردد، و مولوی و امثال مولوی در عین اعتقاد  به «محال‌بودن اعاده معدوم» در این ابیات حرف دیگری دارند و آن این‌که تغییر ماهیتِ پدیده‌ها آن را از عالم وجود به عدم نمی‌برد، بلکه از حالتی به حالت دیگر می‌رود و لذا چون از جهتی معدوم شده ولی از جهتی موجود است - مثل قطره‌ی آبی که تبدیل به بخار می‌شود- «چون بخوانیش او کند از سر قدم» یعنی نحوه‌ای از وجود دارد که مورد خطاب پروردگار قرار می‌گیرد. موفق باشید

39
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم 1- دکتر سروش در مصاحبه خود گفته بود که علم پیامبر نسبت به دانشهای امروزی مانند ژنتیک و غیره در حد مردم زمان خودش بوده است . در حالیکه ما در قرآن می خوانیم خداوند { حقایق} همه اسماء را به آدم آموخت.و با توجه به اینکه تمام عوالم در اثر همین اسماء بوجود می آید و نمایش همان اسماء است چطور می شود پیامبر به حقیقت اسماء که اساس همه عوالم از جمله عالم ماده است علم داشته باشد و به ظهور آنها جاهل باشد و با توجه به اینکه حضرت علی – علیه السلام – می فرماید و باسمائک التی ملئت ارکان کل شیء یعنی همانطور که در فلسفه می گوییم اصالت با وجود است و ماهیت اعتباری در اینجا هم آقا می فرماید حقیقت اشیاء همان اسماء است یعنی کسی که به اسماء و حقیقتشان علم داشته باشد به همه اشیاء علم دارد و اگر این استدلال درست باشد انسان تعجب می کند از عرفان دانی سروش که چطور نسبت به این نکات اولیه غافل و جاهل است و ظاهرا عرفان فهمی او مانند قرآن فهمی ابوحنیفه است که امام صادق – علیه السلام – به او فرمود نعمان تو از قرآن هیچ نمی فهمی و شاید اگر امروز مرحوم مولوی زنده شود به سروش بگوید تو هیچ از مثنوی معنوی نمی فهمی فقط عرض خود می بری و زحمت ما می داری . در مجموع لطفی بفرمایید و درباره علم پیامبر و ائمه – علیهم السلام – نسبت به جزئیات عالم ماده توضیحاتی ارائه نمایید. 2- همانطور که جنابعالی مستحضرید هرچند یکبار در رسانه ها مسأله ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مورد بحث و غوغا قرار می گیرد در این مورد هم دو روایت و جود دارد مرحوم آسد احمد آقا می گوید امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی چون کارشناسان نظامی به ادامه جنگ اصرار داشتند امام قبول کرد آقای رفسنجانی می گوید امام موافق ادامه جنگ بود و می فرمود اگر کسی ممانعت کند برخورد می کنم حال با توجه به شخصیت عرفانی امام که او عارفی است کامل و صاحب مقام قرب نوافل که خداوند در آن مرحله چشم و گوش و مالک قلب آنهاست و خود فرموده است حتما به جای عقل آنها می نشینم و امورات آنها را تدبیر می کنم و با عنایت به حساسیت مسأله شاید بتوان گفت که اگر امام قلبا و از طریق باطن به این مطلب نرسیده بود که ادامه جنگ به مصلحت است هرگز قبول نمی کرد و این مسأله ای نبود که امام – علیه رحمه – فقط طبق حرف کارشناسان عمل کند و باید این قضیه را در نظر داشت که شهید صیاد شیرازی – علیه رحمه – می فرمود بعد از فتح خرمشهر که اسرائیل به لینان حمله کرد ما با هماهنگی سوریه تعدادی نیرو به یکی ار پادگانان سوریه منتقل کردیم تا به کمک لینان برویم بعد خدمت امام رسیدیم و قضیه را به ایشان گفتیم مرحوم امام بعد از تاملی فرمود من اگر یک قطره خون از دماغ کسی بیرون بیاید پاسخ گو نیستم و بعد با قاطعیت فرمود نیروها باید برگردند و این اول بار بود که ایشان با قاطعیت چیزی را از ما می خواست درست است که امام می گوید اگر یک قطره خون ولی شاید بتوان گفت او باطنا به این نتیجه رسیده است که این کار به صلاح نیست خواهشمند است این مسأله ادامه جنگ را از این زاویه توضیح فرمایید.
متن پاسخ
جواب: با سلام و آرزوی توفیق برای جنابعالی؛ 1- بنده کاملاً با شما هم‌نظر می‌باشم. ما معتقدیم آقای سروش نومینالیست هستند که به باطن کلمات و جنبه قدسی دین نظر ندارند، که بحث آن مفصل است. و اما باید متوجه بود علم انبیاء و اولیاء الهی، علم نوری است که به واقعیت و وجود موجودات نظر دارند و لذا موجودات راعین آنچه هستند می‌بینند، نه آن‌طور که دانشمندان با طرح تئوری‌ها پدیده‌ها را معرفی می‌نمایند. جناب «ایان باربور» در کتاب «علم و دین» به طور مفصل روشن می‌کند که علوم دانشمندان تجربی ترکیبی است از بهره‌هایی از تجربه و تعبیرهای آن دانشمند. که در سلسله مباحث( شیعه و تمدن‌زایی) به‌طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. حال امثال آقای دکتر سروش انتظار دارند انبیاء و اولیاء الهی«صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین» با نگاه این دانشمندان هماهنگ شوند!! 2- بحمدالله همچنان که خود متوجه‌اید باید موضوع از همین قرار باشد و در این رابطه مصاحبه آقای محسن رضایی نیز به عنوان فرمانده سپاه آن زمان مفید خواهد بود ایشان در رابطه با این که آیا نظر امام«رحمة‌الله‌علیه» این بود که ما بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه ندهیم می‌فرمایند: : هرگز چنین نبود، بلکه بعد از فتح خرمشهر ابهاماتی به وجود آمد. در جلسه‌ای که آقای ظهیرنژاد و مقام معظم رهبری و آقای رفسنجانی و احمدآقا و آقای موسوی اردبیلی بودند، امام سؤال کردند شما برای چه می‌خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده‌ای گفتند: اگر ما از مرز برویم کناراروند رود آنجا می‌توانیم دفاع کنیم و در اینجا که هستیم امکان دفاع از خود را نداریم. عده‌ای گفتند: ما هنوز هیچی دست‌مان نیامده. امام استدلال‌ها را گوش کردند ، بعد فرمودند: خیلی خوب پس آماده می‌شویم از مرز برویم آن طرف مرز. امام مخالف ادامه دفاع نبودند، بلکه می‌خواستند حدّ تصمیم و جدّیت ما را ببینند و بعد خودشان تصمیم گرفتند و در واقع آن جمع در محضر امام یک امتحان پس دادند و اصلاً افراد حاضر چنین نبودند که اگر امام نظری داشته باشند قصد مخالفت داشته باشند. و از طرفی بعد از فتح خرمشهر پیشنهاد آتش بس یعنی دادن فرصت به دشمن برای بازیابی قدرت از دست رفته‌اش. ( مصاحبه توسط هفته‌نامه شلمچه شماره 37 در اول مرداد سال 77 انجام شده). دشمن نباید حس کند که این سرزمین را می‌تواند هر لحظه دلش خواست اشغال و هر موقع که دلش خواست برود در خطوط مرزی بایستد و اعلام آتش کند و همین نپذیرفتن آتش بس تحمیلی بعد از خرمشهر موجب شد که دشمن درک کند هزینه تجاوز به کشور اسلامی ایران بسیار بالاست و نمی‌شود پس از حمله هروقت خواستند اراده خود را بر ما تحمیل کنند
32
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آقای دکتر نصر در بعضی از آثار خود از جمله در جستجوی امر قدسی بیان می کند که لازم نیست بودایی مسیحی شود یا یهودی مسلمان بلکه همه این ادیان راهی به حقیقت دارند و باید میراث خود را حفظ نمایند و اینکه ما اصرار داشته باشیم همه مسلمان شوند نه لازم است نه صحیح(البته به این مضمون). ایرادی به این حرف وارد است به این صورت که این حرف زمانی درست است که تمام این ادیان و مکاتب دارای یک انسان کاملی که جامع اسماء و صفات الهی باشد ،باشند و به وسیله آن کامل بتوانند در تمام ابعاد خود به کمال برسند طبق فرمایش شما در سوره ق . ولی اگر ما معتقد باشیم که در هر زمانی فقط یک نفر دارای چنین مقامی است و آن کامل هم به شریعت خاصی منتسب است پس لازم می آید تمام انسانها متوجه آن کامل شوند و به شریعت مورد رضای او روی آورند.به نظر جنابعالی این حرف تا چه حد درست است ؟
متن پاسخ
جواب: به نظر این‌جانب فرمایش شما درست است. بنده در شرح کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» در جلسه‌ای که پاورقی صفحه 114 را بحث کردم و بحث خرد جاودان مطرح شد، عرایضی در تأیید سخن جنابعالی داشته‌ام که چرا با عنوان خرد جاودان نمی‌توان تمام مناسبات جهان بشری را تحت حاکمیت انسان کامل یعنی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در آورد، مگر آن‌که خرد جاودان را طوری معنی کنیم که همه‌ی حکمت‌های خالده را سیر به سوی حاکمیت انسان کامل بدانیم.
33
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم مطلبی از آیت الله بهجت – حفظه الله- نقل می کنند که ایشان فرموده اند زمانی مژده ظهور را به جوانان می دادیم و لی امروز آن مژده را باید به پیران داد که زمان ظهور را درک می کنند . از طرفی هم جنابعالی در مدرنیته و توهم عقیده داشتید که تا انسانها دارای روحیه حضوری و وجودی نشوند اگر امام زمان – علیه السلام – هم تشریف بیاورند دوباره به حاشیه رانده می شوند و با توجه به اینکه مردم فعلا در همان مفاهیم و دنیا مانده اند و آن شرایط هنوز فراهم نیست حرف آقای بهجت چگونه می باشد؟
متن پاسخ
جواب: بحمدالله شرایط سیر انسان‌ها از مفاهیم به حقایق فراهم است. شاید ایشان چنین شرایطی را به عنوان یکی از منازل ظهور کشف کرده‌اند.
24
متن پرسش
سلام علیکم سوالی داشتم راجع به رابطه مولوی و امام زمان«علیه السلام» با توجه به مطالبی که مولوی در مثنوی و دیوان شمس راجع به انسان کاملی که سلیمان زمان است و واسطه فیض می باشد بیان می کند (که اغلب آن اشعارتوسط جنابعالی در جلسات و جزوات مربوطه مطرح گردیده است) آیا مولوی فقط با مقام آن انسان کامل آشنا بوده است یا در کنار آن ،آن مقام را در مصداقش هم یافته است یعنی آن‌جائی‌که می گوید «ای غائبِ بس حاضر»، آیا به آن مقام اشاره می کند یا به شخصی که آن مقام را دارد و آیا آن شخص را مانند شیعه امام زمان«علیه‌السلام» می داند؟
متن پاسخ
علیکم السلام همین طور که مستحضرید عرفای واقعی به‌خوبی متوجه حقیقت انسان کامل هستند، زیرا غایت هر انسانی، انسانِ کامل است و غایت مفقود محال است همچنان‌که «پری‌روی تاب مستوری ندارد» پس مسلم به مصداق آن‌ حقیقت در جمال انبیاء و اولیاء توجه دارند منتها بیشتر از جنبه‌ی باطنی به آن بزرگواران می‌نگرند و چندان به مدیریت آن‌ها در مناسبات اجتماعی نظر نمی‌کنند و به همین جهت وقتی نظر به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» دارند عملاً همه‌ی اهل‌البیت را در جمال آن حضرت می‌نگرند و شواهدی که به روایات ائمه«علیهم‌السلام» نظر خاص دارند در سخنان و کلمات آن‌ها زیاد به چشم می‌خورد. مشکل اصلی عرفای اهل سنت عدم تحقیق در روایاتی است که در رابطه با فضائل خلفا جعل شده است و بعضاً نیز مجبور به تقیه بوده‌اند و از طرفی طوری معارف خود را طرح می‌کردند که شیعه و سنی بتوانند از آن معارف استفاده‌ی لازم را بکنند.
15
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده تا کی انسان می تواند عبادت کند و اوامر و نواهی را مراعات کند ولی لذت نبرد ؟ آیا این یک مشکل ذاتی است ؟ یا ریشه در گناهان دارد و یا اینکه راهی است که خداوند برای برخی از بندگان خود تعیین فرموده ؟ اصولا لذت نبردن از اینکه انسان در محضر الهی ، جلب نظر ربوبی را نماید چقدر عادی است؟ آیا نشانه مریضی قلب و یا مهر خوردن بر دل نیست ؟ درهرحال تکلیف چیست؟ بعضی ها را انسان می بیند و یا در مجالس زیاد می شنویم که عشق به اهل البیت و ... باید منشا حرکت و تامین کننده انرژی برای حرکت باشد. حال اگر انسان این عشق به میزان کافی در قلبش نباشد چه باید کرد؟ تا کی باید با حساب و کتاب مسلمان بود و خود را به ضرب روزه و نذر و اجبار به ادای نماز اول وقت و .... در سلک مومنان قرار داد؟ البته بی انصافی است اگر بگویم همیشه از انفاس الهی بی بهره بوده ام ولی عمر به سرعت می گذرد و من همجنان امیدوارم. امیدوارم با بیان ناقص خود توانسته باشم عمق مشکل همیشگی خود را بیان نمایم. با تشکر از راهنمایی شما
متن پاسخ

جواب: 1- عنایت داشته باشید که بندگی خداوند به خودی خود یک زندگی روحانی و لذت‌بخش است و به محض ورود به عالم قیامت تمام توجهاتی که در عبادات خود به کار برده‌اید در آن‌جا جاده‌های نورانی به سوی پروردگارتان خواهد شد و نظام «الیه راجعون» تحقق بالفعل می‌یابد.
2- وقتی انسان بنا را بر آن گذاشت که تا حدّ ممکن قلب خود را در عباداتش در صحنه بیاورد آرام‌آرام چشم قلب او باز می‌شود و از الهامات قلبی بهره‌مند می‌گردد، به شرط این‌که: اولاً؛ نسبت به حقایق عالم دارای معرفت صحیح باشد. ثانیاً؛ صبر در دینداری پیشه کند و به دنبال نتیجه زودرس و سطحی نباشد. چنانچه خداوند می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ. الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند قطعا آنان را در غرفه ‏هایى از بهشت جاى مى‏دهیم که از زیر آنها جویها روان است جاودان در آنجا خواهند بود چه نیکوست پاداش عمل‏کنندگان. همان کسانى که شکیبایى ورزیده و بر پروردگارشان توکل نموده‏اند.
به قول مولوی:
پرده‌های دیده را داروی صبر هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
و در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکُمْ بِهَا تَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّة اى بندگان صدیقم در دنیا بعبادتم متنعم باشید که بسبب آن در بهشت متنعم شوید.
3- وقتی متوجه شدیم عبادت حقیقی با حضور قلب حاصل می‌شود و صاحب چنین مقامی در اصل ائمه معصومین«علیهم‌السلام» هستند که بدون هیچ درس و کلاسی در این مقام مستقر شده‌اند، آن‌ها را در راستای رسیدن به حضور قلب مقصد و مقصود خود می‌یابیم و لذا عشق و محبت به آن ذوات مقدسه شروع می‌شود که بحث آن مفصل است. توصیه می‌شود به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» رجوع فرمایدد.

2 - سوره عنکبوت، آیات 58 و 59
3- أمالی الصدوق ص 301

12
متن پرسش
سلام علیکم پایان نامه اینجانب پیرامون کلام سیاسی در کتاب شریف «الغدیر» است. به نظر شما با چه رویکردی می توان این موضوع را به نتیجه رساند؟ خوشحال می شوم از راهنمایی های حضرتعالی در این زمینه استفاده ببرم.
متن پاسخ

جواب: اگر کتاب شریف الغدیر را با رویکرد «علل عدم تأثیرگذاری شایسته و نقش‌آفرینی اسلام در جامعه و تاریخ» بررسی کنید نکات بسیار خوبی به‌دست می‌آورید مبنی بر این‌که؛ وقتی از ادامه اسلام توسط امامان معصوم «علیهم‌السلام» به همان نحوی که با فرهنگ نبوت هم‌خوانی دارد، غفلت شود، اسلام انفعالی به صحنه می‌آید که عملاً در ادامه نیازمند یونانیت و غرب شد. کتاب «بصیرت حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) می‌تواند در این راستا کمک‌کار باشد.

13
متن پرسش
سلام با توجه به اینکه آقای سید حسین نصر، از اندیشمندان سنت گرا محسوب می شوند، مطالعه کتب و نوشته های ایشان را توصیه می کنید؟ اصولا دیدگاه فکری ایشان چقدر با مبانی و دیدگاههای حقیقی اسلام و تشیع سازگاری دارد؟ در ضمن از جزوه نقد آراء آقای سروش نیز بسیار استفاده کردم. متشکرم
متن پاسخ
جواب: تفکر آقای دکتر حسین نصر از آن نظر که فرهنگ مدرنیته را نقد می‌نمایند و نظر ما را به سنت می‌اندازند، اندیشه قابل استفاده‌ای است و نباید خود را از تفکرات ایشان محروم نماییم، ولی هرگز نباید به تفکر ایشان نیز اکتفا کرد، زیرا نگاه ایشان در حوزه حاکمیت حکم خدا در تمام مناسبات جامعه بشری توسط امامان معصوم«علیهم‌السلام» نگاه کاملی نیست و بیشتر می‌توان گفت: «لا» را نسبتاً خوب می‌گوید، ولی «الاّ» را باید در تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی» جستجو کرد.
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!