بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: زن ، ازدواج ، خانواده، مرد

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3638
متن پرسش
سلام علیکم! با تشکر از پاسخ شما به سوال بنده در مورد رزق در سوال به شماره 3591 اما شما گفتید زندگی مدرن باعث شده زندگی ها سخت بشود و ... . حال بله سبک زندگی مدرن باعث این مشکلات شده و این مشکلات هم تقصیر خودمان است نه خدا. اما بالاخره این سبک زندگی الان وجود دارد و ما نیز چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید فعلاً گریزی از این زندگی نداریم. در این دوره و زمانه فعلی نمی شود بدون اینترنت و موبایل و ماشین و خانه ای با فلان امکانات زندگی کرد. پس برای شرایط فعلی اگر همان جوان مذکور در سوال قبل با توجه به شرایطش گفت ازدواج نمی کنم آیا این جوان در همین شرایط فعلی نیز به خدا سوء ظن دارد یا او دارد زندگی خویش را تدبیر می کند؟! همچنین شما به سوال دوم بنده جواب ندادید که جهت یادآوری دوباره تکرار می کنم: 2- به نظر می رسد محتوای این حدیث با آیه: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»(النور:33) در تضاد است. چون از طرفی حدیث می گوید اگر کسی به خاطر مشکلات مالی و ترس از فقر ازدواج نکند؛ به خدا سوء ظن دارد. اما این آیه می گوید کسی که مشکل دارد فعلاً صبر کند تا خدا مشکلش را برطرف کند. البته به نظر می رسد این آیه با آیه قبلش نیز در تضاد باشد. چون آیه قبل می گوید اگر فقیرند خدا غنیشان می کند. اما اینجا می گوید تا وقتی مشکل دارند صبر کنند. بالاخره مشکل دارد طبق آن حدیث و آیه قبل ازدواج بکند یا طبق این آیه صبر کند؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن جوان باید گفت تا آن‌جا که می‌تواند باید ماوراء آن‌چه دنیای مدرن بر او تحمیل کرده تصمیم بگیرد در آن صورت می‌بیند زندگی ان ‌قدر سخت نیست که تصور کند خداوند رعایت او را نکرده. عمده آن است که بدانیم خداوند در شرایط طبیعی زمینه‌ی برآورده‌شدن همه‌ی میل‌های منطقی ما را برآورده کرده است 2- برداشت من آن است که آن حدیث و آیات، نظر به آن جنبه‌ای دارند که انسان در حدّی هرچند ساده می‌تواند ازدواج کند و لذا نباید کوتاه بیاید. ولی آیه‌ی 33 سوره‌ی نور نظر به آن جنبه دارد که حتی چنان امکانی هم نیست. موفق باشید
3640
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم مدتی است ذهنم درگیر این مساله شده که تا چه اندازه باید به مهمانها رسیدگی کرد در خانواده ای هستم که همیشه سفره رنگینی از غذا برایمان پهن می کنن و 2 الی 3 نوع غذا برایمان تدارک می بینند و از انواع میوه ها برایمان می خرند و خلاصه مهمان را خیلی تکریم می کنند من احساس می کنم این تکلف باشد حالا می خواهم ببینم وظیفه من در برابر آنها چیست من هم باید 2 الی 3 نوع غذا تهیه کنم و به سبک آنها از آنها پذیرایی کنم؟در ضمن فکر می کنم اگر یک نوع غذا در سفره بگذارم این کار را بی احترامی نسبت به خود فرض کنند تکلیفم چیست؟ با مهمان باید مثل خودش رفتار کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما وظیفه داریم که خودمان را گرفتار تجمل و سفره‌های رنگین نکنیم بدون آن‌که بخواهیم به میهمان بی‌احترامی کنیم. آری حق آن است که یک نوع غذا در سفره باشد و یا یک خورش. موفق باشید
3624
متن پرسش
(برای حفظ آبرو، لطفا جواب را روی سایت قرار ندهید و صرفا به ایمیلم بفرستید)خدمت استاد گرانقدر سلام عرض میکنم. مسئله ای ماه هاست که بنده را آزار میدهد و اکنون نیاز دارم که سریعاً پاسخ آن را بدانم. استاد بنده دختری 28 ساله هستم و حدود دو سال قبل خواستگاری داشتم که علی رغم توافق دخترو پسر برای ازدواج، خانواده ها با یک جلسه یک ساعته صحبت با هم به این نتیجه رسیدند که همطراز نیستند!!! (لازم به ذکر است که بنا به دلایلی در این جلسه ی آشنایی، عمه و والدین پدر من هم حضور داشتند). بعد از این مدت دومرتبه دخترو پسر تصمیم گرفتیم بار دیگر به ازدواج با یکدیگر فکر کنیم که باز با مخالفت خانواده ی آقا پسر مواجه شدیم. خانواده های درجه ی اول ما (پدرو مادر و خواهر و برادر) به نظر نمیرسد که خیلی زیاد با هم از نظر سطح اعتقادی و تحصیلاتی متفاوت باشند (البته نمی گویم که هیچ تفاوتی نیست)، ولی مشکل سر اینست که خانواده ی آقا پسر معتقدند فامیل های دورتر من (عمو و عمه و خاله و..) با آنها هم کفو نیستند!( از نظر سطح اجتماعی و فرهنگی و پست و مقام های دنیایی و آداب و رسوم خانوداگی و نیز اعتقادات مذهبی). دراین مدت بارها از خودم پرسیده ام که اگر رسول الله (ص) بین ما بودند و از ایشان راهنمایی می خواستیم ایشان به خاطر تفاوت خانواده های ما، ما را از انجام این ازدواج نهی می فرمودند؟! مگر ملاک هم کفوی دختر و پسر برای ازدواج، هم کفوی اعتقادی و در یک راستا بودن مسیر آنها در رجوع الی الله نیست؟ من نمی خواهم که ما بدون رضایت خانواده ی آقا پسر با هم ازدواج کنیم چون مطمئنم همین مسئله میتواند در آینده ی زندگی ما مشکل ایجاد کرده و ما را از بهره گیری درست از هدف امر مقدس ازدواج دور کند.1- لطفا بفرمایید که ما داریم اشتباه میکنیم یا خانواده های ما؟ چه کنیم استاد؟ 2- استاد بحث سرکتاب باز کردن برای گشودن گره از امر ازدواج با سلوک الی الله تغایر دارد؟ من این مدت خیلی دعا و نذر و نیاز کردم و از خاندان لطف و کرم (ع) کمک خواستم ولی گشایشی ( به چشم کور من) حاصل نشده! لطفا پاسخ من را زود ارسال بفرمایید، ضرورت دارد. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که آن‌ها اشتباه می‌کنند ولی مسئله را باید با تدبیر و حوصله حل کنید. سرکتاب‌بازکردن کاری از پیش نمی‌برد. موفق باشید
3627
متن پرسش
سلام.استاد در کتاب آنگاه که...فرمودید اگر کسی یک بار خدای متعال او را در "وقت"برد و او استفاده نکرد و از آن حالت بیرون آمد خدا آن را دیگر به او نمیدهد.آیا من که چند سال پیش وارد یک چنین حالتی شدم و بر اثر یک سری مسائل آن حالت را از دست دادم دیگر نمی توانم به آن برسم؟2:توحید افعالی را چگونه اثبات میکنید؟3:اخیرا بحث طب سنتی به صورت گسترده رواج یافته و انسان وقتی با کسانی که در این رشته هستند برخورد میکند اینها خیلی دلایل روحی و حتی اخلاقی انسان را به غذا و ...ربط میدهند به گونه ای که مثلا اگر من خشمم را افسار گسیخته کردم میگویند مثلا تو به دلیل صفرایت هست و تمام تلاش و توجه بدن را به تن و ماده تنزل میدهند به نظر شما نگاه صحیح به این مسائل چگونه است و جایگاه روح و بدن در اینجا چگونه است؟4:با این مباحث که طب سنتی میگوید که مثلا یکی مزاجش دم یا سودا یا...است آیا میتوان یک شخصیت متعادلی پیدا کرد که همانطور که باید حقیقت را دید و متناسب با آن عمل کرد؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچ‌وقت دریچه‌های رجوع به حضرت حق به‌کلی بسته نمی‌شود 2- در کتاب‌های کلام این مطلب را دنبال کنید تا روشن شود هر فعلی ظهور اراده‌ی حضرت حق است و از قبضه‌ی حضرت حق بیرون نیست 3- غذا و بدن، علت مُعدّه هستند، علت حقیقی نفس ناطقه و اراده‌ی آن است 4- آری انسان‌ها می‌توانند ماوراء اقتضائاتی که بدنشان دارد اراده کنند و تصمیم بگیرند. منتها اگر بدن خود را در تعادل قرار دهند راحت‌‌تر می‌توانند اراده کنند. به همین جهت ائمه«علیهم‌السلام» نیز مواظب تعادل مزاج خود بودند. موفق باشید
3632
متن پرسش
با سلام، چندی پیش طی پیش آمدی متوجه شدم دارای چهار رذیله غرور، حسد (به علم و دین افراد)، کینه و لجاجت هستم که یکی از آنها به تنهایی برای عاقبت به شر شدن و اهل شقاوت گشتن کافیست. در کتاب چهل حدیث امام خمینی مباحث زیبایی ذیل این عناوین مطرح شده که تا حدودی در حال عمل به آن هستم. بگذریم که نتایج خاصی نگرفتم (شاید به دلیل کوچک و ضعیف بودن دل و شرح صدر نداشتن) و این احساسات ذره ذره ایمانم را خورده است و چیزی جز اشک و آه به جا نگذاشته و زندگیم از روال طبیعی خارج شده.ضمن این که خواهشمندم برای همچو منی که این صفات تا اعماق جانم رخنه کرده نسخه ای بپیچید لطفا بفرمایید چگونه است که بعضی از صفات خانمانسوز تنها بر بعضی بندگان متجلی است (همان موشی که همیشه مثال می زنید که انبار را خالی می کند و برای پر کردن انبار ابتدا باید موش را از بین برد) و راه سلوک آنها را سد کرده، در حالی که دیگران این راه را با فراغ بال می توانند طی کنند و لذت ببرند. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان خود را منوّر به معارف عالیه‌ی الهی کرد و سعی کرد با عبادات شرعی اُنس خود را با خدا بیشتر کند این رذائل برطرف می‌شود. موفق باشید
3635
متن پرسش
سلام اگر مسیر رشد دو راه داشته باشد به نام رعایت عفت و ازدواج و هرکدام به تبع وظیفه ای که برای انسان ایجاد می کنند، چه کنیم تا از راه عفت، بتوانیم بهره بگیریم و اگر امکان ازدواج نیست، احساس خسران، بی مایگی و... نکنیم و از طرفی هم عزت نفس خود را به خطر نیندازیم (البته شاید هم موقتی باشد) باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات ما برای حفظ عفت ارزش زیادی قائل است در حدّی که خداوند به جوانی که عفت خود را حفظ می‌کند در نزد ملائکه مباهات و افتخار می‌کند که چنین بنده‌ای دارد. شاید کتاب زن آنگونه که باید باشد کمک کند.موفق باشید
3608
متن پرسش
یا لطیف باسلام 1.اگر بخواهیم روی سبک زندگی شهدا کار کنیم، به نظرتون چه چیزهایی باید مدنظر قرار گیرد و چه نکاتی بهتر است گفته بشه؟ میخواهیم از تکرار بپرهیزیم و ار نویی انجام هیم. 2. با توجه به نزدیک شدن زمان اردوهای مناطق جنوب، دوست داشتم که شما با توجه به مبانیتان و مثل همیشه ظریفانه، به انتشار جزوه یا سخنرانی در این مورد بپردازید. چون آسیبها در این اردوها بسیار است. احساسی شدن، روایتهای متناقض و بعضا نابجای برخی از راویان، جوانان و نوجوانان را که با این فضا آشنا نیستند، را با دنیایی از شبهات مواجه کرده، انتظار است حضور شما در این عرصه ضروری به نظر می آید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» مورد مطالعه قرار گیرد و سپس رویکرد شهداء را با توجه به دو امر مورد مطالعه قرار دهید: یکی عبور از روح غربی که نور وجود انسان را خاموش می‌کند و دیگر نگاه شهداء به تمدن نوین اسلامی که استعدادهای روحانی انسان را به فعلیت می‌آورد. حال با توجه به این دو امر نگاهی دوباره به سیره و سخن شهداء بیندازید و از بصیرت آن‌ها حیرت کنید، بصیرتی که با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به‌دست آوردند. موفق باشید
3611
متن پرسش
سلام- یه سوال خصوصی رو با شرم ازتون میپرسم - بنده از سن 13 سالگی تا الان که 23 و 8 ماه و 12 روزمه به بلوغ جنسی رسیدم - یکی دو سال اولو که با ناآگاهی دست به خودارضایی زدم - مقدار و تعدادش رو نمیدونم ولی زیاد تصور کنید - از 15 به بعد تا 19 باز این کار رو ترک نکردم و به دیدن عکس های نا مناسب هم رسید . از 19 که دانشگاه رفتم تا الان هم به طور ناگهانی و زیاد این کار زشت رو مرتکب شدم و اول فیلم های مستاجن و نامناسب که احساس رو تحریک میکرد و زیاد حیا رو نمیکشت ولی عمل رو نشون میداد و بعد دیدن فیلم های بدون احتیلط و کاملا مشخص و بدون شرم و حیا و مستاجن رو متاسفانه دیدم . تا جاییم که میتونستم سعی میکردم به غسل و نماز هم برسم هرچند خیلی اوقات ترک میشد نمازم . هنوز هم ازدواج نکردم شاید به دلیل شرایطی که هست تا یکی دو سال دیگه هم نتونم ازدواج کنم . نمیدونم چندبار , هزار بار یا دوهزاربار نمیدونم چهقدر ولی زیاد توبه شکستم . حالا میخوام بجنگم قصد کردم این عادت خانمان سوز رو که با یک اشاره از دوست شروع شد رو ترک کنم چون میخوام بیشتر از بودن با خدام لذت ببرم - الان عذاب وجدان این همه عکس و فیلم دیدن 10 ساله و این همه استمناء شاید 1000 شاید 100000 شاید نمیدنم خیلی دفعه تکرار شده باشه رو چطور میخوام جبران کنم - اصلا این گناه کبیره و خدا و من جای بحث داره یا نه ؟ اگه کفاره ای یا مجازات یا کاری که باید یا میتونم انجام بدم تا این بار سنگین و وحشتناک و بینهایت کبیره ده ساله رو از دوشم بردارم , وجود داره بهم بگید و کمکم کنید . ممنون از شنیدن درد دلم . فقط ازتون خواهش دارم صادقانه و بدون ترس و نه برای دلخوشی جوابمو صریح و بدون رو درواسی بدید . بالاخره آدم غیرمنطقی نیستم و هر چی بفرمایید قبول دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) بدون رودبایستی بگویم اولاً: متوجه باشید این کار گناه است و حجابی بین شما و تجلی انوار الهی به قلب شما می‌شود و از عالی‌ترین نتیجه در دنیا و آخرت محروم می‌گردید و هراندازه این کار را دنبال کنید حجاب خود را غلیظ‌تر می‌کنید ثانیاً: اگر توبه کنید درهای رحمت الهی به سوی شما گشوده می‌شود ولی این‌طور نیست که وقتی گناهی ریشه در درون ما فرو کرده بدون مقاومت از روح و روان ما بیرون برود. لذا به ما فرموده‌اند: «صد بار اگر توبه شکستی باز آ» یعنی عزم کلی شما این باشد که از این عمل فاصله بگیرید و این با پشت‌کار ممکن است. موفق باشید
3601
متن پرسش
با سلام و احترام. لطفا درصورت امکان، سوال و جواب روی سایت قرار نگیرد. استاد ، من و همسرم ( که طلبه و سرباز امام زمان هستند) در مشهد زندگی می کنیم، قبل از عقد از زمان خواستگاری شرط کردیم که هر مسئله ای در زندگیمان ایجاد شد با رجوع و مشورت شما حل کنیم. چند وقتی است که مسائلی زندگی رو به کام ما تلخ کرده که به تنهایی هر کدام جزئی است ولی وقتی روی هم جمع می شود به طلاق عاطفی منجر می شود ، جدیدترین مسئله رو براتون ذکر می کنم تا شما قضاوت کنید ، بقیه مسائل به امید خدا خودش حل شود . انشاءالله که حرف هاتون برایمان راهگشا باشد. این سوال رو دو نفره داریم برایتان می نویسیم : مثال : امروز صبح بیدار شدم هوا نسبتا تاریک بود دیدم همسرم نیست ، در وهله ی اول وحشت زده و سپس ناراحت شدم، بعد از این که منزل را با اندکی ترس گشتم ، با او تماس گرفتم و فهمیدم یک ربع قبل رفته بیرون ، حال نگاه من و همسرم به مسئله به قرار زیر است : همسرم می گوید : از اذان صبح تا ساعت 6:10 چند مرتبه خانومم رو صدا کردم ولی بیدار نشد ، و به سه دلیل من ساعت حدود 6:15 رفتم بیرون: 1- نمی خواستم بین الطلوعین رو خواب بمونم و چون خیلی خسته بودم احتمال زیاد می دادم اگر منزل بمانم خوابم می گیرد. 2- دلیل محوری و اصلی : چون ساعت 7 کلاس دارم ، امکان داشت خوابم ببرد و از کلاسم باز بمانم و قبلا هم تجربه داشتم که خوابیدم و به کلاس های بعدیم نرسیدم. 3- احساس می کردم خانمم تا روشن شدن هوا بیدار نشود. ضمنا فکر نمی کردم زود رفتن من ( که در طول این چند ماه برای اولین بار بود) حمل به بی اهمیتی به همسرم شود. من : استاد، دو روز گذشته اش رو من ساعت 4:55 دفیقه بیدار شدم و هر دو روز بیدارشون کردم ولی ایشون یک روز زودتر بلند شدن ، زود از خانه زدن بیرون . خیلی از اوقات بین الطلوعین رو خواب هستن و این طور نیست که واقعا از مکروهات خودداری کنن و کارهای دیگر مکروه رو انجام میدن که من سال هاست انجام نمی دم بعد میگن برای این که کراهت داشت زدم بیرون تا خواب نمونم !!! استاد از منزل ما تا مدرسه شان 10 دیقه پیاده راه است و معمولا 10 دیقه به 7 میرن بیرون . ازطرفی من همیشه ساعت رو اگر نیم ساعت به اذان صبح نذارم ، نهایتا برای ساعت 6:30 کک می کنم و همیشه رویه ام این بوده که به محض بیدار شدن، همسرم رو بیدار می کردم ولی ایشون می گن که فکر کردن من ساعت 7 برای نماز بلند می شم !!! ضمنا بر خلاف حرف ایشون که میگن تجربه ی خواب موندن داشتن، تا حالا نشده که خواب بمونن فقط یکی دو مورد اون هم برای زمانی که شرایط زندگی مون خیلی با الان فرق داشت و واقعا محتمل بود که خواب بمونن نه الان که شرایط فرق کرده. غیر از این هروقت می رفتن بیرون برای من یادداشت می ذاشتن حتی اگر قبلش گفته بودن و اون روز یادداشتی نذاشتن و من حیران و سرگردان دنبال خودشون یا نشانه یا یادداشتی ازشون بودم !!! ضمنا،بنده این مسئله رو حمل به بی اهمیتی نکردم بلکه شاید قبلا سبک زندگی ییلاقی ایشون، به گونه ای بوده که فکر می کنند منزلشان هم یک کاروان سرا مثل دیگر کاروان سراهاست. استاد من واقعا از همسرم خسته شدم ، میگن نیم ساعت وقتشون میرفته که خونه بمونن و تو تاریکی هوا میزنن بیرون که خوابشون نبره از طرف دیگه روز قبلش فقط 5 ، 6 ساعت با رفقاشون بحث غیر معرفتی و غیر حوزوی می کردن ( سیاسی و رفاقتی). در کل رویه ای دارند که اصلا به زن و زندگیشون اهمیت نمیدن ، درحالی که اگر ایشون اولیاتی رو رعایت می کردند ، آدم سازشکاری هستم و بارها بهشون گفتم هیچی ازشون نمی خوام و با سختی های زندگی میسازم با این فرض که به زن و زندگی شون اهمیت بدن. واقعا مادیات برای من مهم نیست حتی اگر نان خالی هم برای شام نداشته باشیم اعتراضی ندارم و هرگز راضی نمیشم ایشون وقتشون تلف بشه یا ناراحت بشن ولی با این بساطی که داریم انگیزه ای ندارم کارهای منزل را انجام بدم و امروز بهشون گفتم هیچی در منزل نداریم ، باید همه چیز بخرن و بیارن خونه و ایشون هم بلافاصله قبول کردن که این ها از بحث من خارجه . منظور من اینه که به دلیل بی اهمیتی ایشون به زندگی ، برکت از زندگی بنده و خودشون رفته مثل این که من گاهی شام درست نمی کنم و ایشون مجبورن خودشون وقت بذارن و شام درست کنن درصورتی که اگر به زندگی اهمیت می دادن من شام درست می کردم تا وقت ایشون نره.استاد، ایشون کار شاذی انجام میدن که از نظر خودشون شاذ نیست و براش دلیل دارن ولی من رو خیلی مأیوس از زندگی می کنه. چند بار تا حالا غذرخواهی کردن و اقرار کردن که به من اهمیت نمیدن و دوباره با هم خوب شدیم اما باز این روند تکرار شده . ضمنا ایشون درسهاشون خیلی سنگینه و وقتشون واقعا کم هست ، البته حرف من اینه که نیاز نیست وقت زیادی بذارن و اگر روحیه ی اهمیت به زندگی را داشته باشند، کیفیت زندگی بهتر شده و وقتشان هم برکت پیدا می کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ( 1- در مورد قسمت اول سؤال معلوم است که ایشان غفلت کرده‌اند و باید حدّاقل می‌نوشتند: «عزیز من! کار داشتم رفتم و دلم نیامد تو را بیدار کنم» 2- در مورد دوم شما باید در هر حال وظیفه‌تان را انجام می‌دادید، اعم از تهیه‌ی غذا و رسیدن به خانه و رسیدن به خودتان 3- برادر عزیز طلبه‌مان هم طبق این‌طور که شما توصیف کرده‌اید، باید جای هرچیزی را در زندگی معلوم کنند، تا اُنس با همسر هم جای خود را پیدا کند در ضمن شما هم ایشان را درک کنید که در شرایط سختی قرار دارند و خیلی نخواهید آن‌طور که شما می‌خواهید زندگی کنید. در کنار همدیگر باشید ولی هرکدام خودتان باشید. چیزی نیست به همین زودی‌ها با محبت بیشتر به همدیگر نزدیک می‌شوید. موفق باشید
3588
متن پرسش
سلام علیکم .بعد از آشنایی با مباحث شما و تغییر رویه زندگی و افکارمان والدین مان از تغییرات مان احساس نگرانی زیادی میکنند و با صحبت هم نتوانسته ایم عالم خود را به آنها بشناسانم به طوری که می خواهند ما را محدود کنند و به دین فردی داشتن رجوع دهند . ما که نمیتوانیم شیوه آنها را در مورد کفایت به دین فردی قبول کنیم و به حرفهای آنها عمل کنیم چطور مقابل حرف آنها قرار نگیریم ؟ از طرفی چطور دل رنجیده و نگران آنها را از خود ببینیم و بگوییم چون حرکت ما برای انقلاب است پس با دلی آرام به حرکت خود ادامه دهیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فقط با والدین مدارا کنید. نمی‌خواهد آن‌ها را با خود همفکر کنید، به آن‌ها احترام بگذارید. موفق باشید
3591
متن پرسش
سلام علیکم! حدیثی داریم بدین شرح: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ.»(الکافی ج5 ص330) حال در رابطه با این حدیث چند سوال داشتم: 1- فرض بفرمائید جوانی مثلاً 20 ساله باشد که بنشیند با خودش حساب کند بگوید من الان کار ندارم؛ بعد به دلیل درس و سربازی و ... حداقل تا 3 4 سال دیگر نیز نمی توانم کار پیدا کنم. پدر پولداری نیز ندارم که تا زمانی که سر کار می روم خرجم را بدهد. خانه هم ندارم. سربازی نیز نرفته ام. و ... . پس ازدواج نمی کنم. حال این شخص که ازدواج نمی کند به دلیل بحث مالی آیا طبق این حدیث به خدا سوء ظن دارد یا خیر دارد تدبیر می کند زندگی اش را؟! اگر این جوان سوء ظن دارد یعنی اگر در همین وضعیتی که هست برود ازدواج کند خدا همه مشکلاتش را حل می کند؟!!! یعنی به طور ناگهانی مثلاً سر کار می رود خانه پیدا می کند و ...؟!!! در صورتی که ما می بینیم در مورد خیلی ها این اتفاق نمی افتد. اما اگر این حدیث شامل این جوان نمی شود؛ پس منظور این حدیث چیست؟! 2- به نظر می رسد محتوای این حدیث با آیه: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»(النور:33) در تضاد است. چون از طرفی حدیث می گوید اگر کسی به خاطر مشکلات مالی و ترس از فقر ازدواج نکند؛ به خدا سوء ظن دارد. اما این آیه می گوید کسی که مشکل دارد فعلاً صبر کند تا خدا مشکلش را برطرف کند. البته به نظر می رسد این آیه با آیه قبلش نیز در تضاد باشد. چون آیه قبل می گوید اگر فقیرند خدا غنیشان می کند. اما اینجا می گوید تا وقتی مشکل دارند صبر کنند. بالاخره مشکل دارد طبق آن حدیث و آیه قبل ازدواج بکند یا طبق این آیه صبر کند؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نظر مبارکتان باشد که این حدیث با نظر به یک نوع زندگی ابراز شده که انسان‌ها مجبور نیستند برای جای‌دادن وسایل زندگی حداقل یک آپارتمان یک‌خوابه داشته باشند و برای درآمد اقتصادی حقوقی مناسب آن زندگی که کرایه‌ی آپارتمان آن برابر حقوق یک کارگر است داشته باشند. مشکل زندگی مدرن آن است که زندگی‌ها را سخت کرده‌اند و لذا از حکم خدا دور شده ایم. آری اگر پذیرفتیم به ساده‌ترین شکل در همان شهر و روستای خود زندگی کنیم و به ساده‌ترین کار حتی کارگر ساختمان دست زدیم، آیا باز هم این نوع تنگناها که می‌فرمایید به‌وجود می‌آید؟ چه کسی سبک زندگی را عوض کرد؟ آیا این کار را به گردن خدا بگذاریم یا به گردن خودمان؟ موفق باشید
3578
متن پرسش
سلام مدتی احساس میکنم خدا دوسم نداره ودعاهامو مستجاب نمیکنه 27 سالمه 7خواستگاره مناسبی نداشتم یا بهتر بگم اصلا خواستگار نداشتم لیسانس هستم خیلی سعی کردم کاری پیدا کنم با خصوصیات رفتاریم و اخلاقیم مطابقت کنه اما پیدا نشد قدم کوتاهه و احساس میکنم به این علت نشده ازدواج کنم اما حس شدیدی درون دالم فریاد میزنه خدا دوست نداره خدا راحتیتو نمیخواد خدا نمیخواد شاد بشی با پدرم هم خیلی مشکل دارم خیلی گیر میده واقعا دیگه خسته شدم اما بدتر از همه حسی که نسبت به خدا پیدا کردم این که خدا منو دوس نداره چکار باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مگر می‌شود خدا بندگانش را دوست نداشته باشد. بروید در این فکر که «خلق را با تو بد و بدخو کند... تا تو را ناچار رو این سو کند» گویا خدا می‌خواهد شما با معارف عمیق دینی و اخلاق فاضله همواره با خودش به‌سر ببرید. موفق باشید
3582
متن پرسش
بنام او سلام استاد 1- اگر برای ازدواج از فرد خاصی خوشمون بیاد و فکر کنیم که شخص مناسبیه ایا درسته از خدا درخواست کنیم؟یا دخالت در کار خداست و یا خدا از ما ناراحت میشه؟البته اگه اون فرد از علاقه ما چیزی ندونه 2-راه خوب شناختن چیه؟ یه راه بهم میگین که چه طوری خودمو بشناسم تابتونم به خدا برسم و بتونم بقیه رو خوب با روحیاتشون اشنا بشم؟ 3-امکانش هست خود خدا مارو تنها بخاد با اینکه نصف دینمون کامل نشده؟یا...... ممنونم به امید ظهور فرزند مادرم زهرا.....
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- چه اشکال دارد از خدا درخواست کنید ولی اصرار نکنید چون ممکن است مصلحت شما نباشد 2- معرفت نفس راه شناخت درست خود است. شاید کتاب «آشتی با خدا» شروع خوبی باشد 3- شما در هرحال تسلیم حکم خدا باشید تاخدا شما را در هر حال بپروراند. موفق باشید
3545
متن پرسش
سلام. استاد بزرگوار؛ در روایاتی خوانده ام اگر کودکی صدای نفس والدین را در حین مسایل جنسی بشنود، حتما در زندگیش زنا می شود؛ متاسفانه در کودکی به علت اینکه خانه ما کوچک بود گاهی اصواتی به گوش ما بچه ها میخورد، حالا باید چه خاکی به سرمان بریزیم. ما یعنی آخرش در زندگی به زنا دچار می شویم؟اگر به خدا توکل کرده و از او بخواهیم این طور نشودچه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این‌ها بالإقتضاء است و نه علت حقیقی و لذا به نور الهی آثارش مرتفع می‌شود. موفق باشید
3534
متن پرسش
سلام. ایا روایاتی در مورد مذمت فکر کردن به نامحرم و صحبتهایی که با او رد و بدل شده، داریم؟گاهی مواقع، حرفها و صحبتهایی که با نامحرمان رد و بدل می کنم در موقع خواب به ذهنم هجوم می آورد. سعی می کنم همون موقع قطعش کنم، اما گاهی هم طولانی می شه. خودم حس خوبی ندارم. چه باید کرد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تمام احکام فقهی مبتنی بر روایات و آیات است. فقیه مرز این ارتباط و عدم ارتباط را مشخص می‌کند. در این مورد بهترین مستند، رساله‌ی عملیه است. موفق باشید
3536
متن پرسش
سلام. استاد خواهش می کنم به من بگویید چه کنم؟خودم از این شرایط خسته ام. استاد، من یک عیب بسیار بزرگ دارم و آن این است که به شدت خودنما هستم. در هر مجلس و محفل و ... دوست دارم بدرخشم(نه لزوما به لحاظ چهره و لباس و ...)؛ اصلا مدل حرف زدن، شوخ طبعی لطیفانه و ظریفانه، اعمال و بیان و ...باعث می شه نگاهها بهم جلب بشه.البته من خیلی خودمو کنترل می کنم به طوری که اگر کنترل نمی کردم بسیار بسیار در مجالس و محافل جای درخشش داشتم...استاد آیا خودنمایی گناه است(نه خودنمایی شهوانی، الحمدالله آنگونه نیستم، خودنمایی در فضل و کمال با تلفیق زیبایی بصری). دوم اینکه استاد، قلبم دوست دارم خودنما نباشم یه گوشه واسه خودم برم و بیام، قلبا دوست دارم مثال این روایت امام باقر باشم که فرمود: پنج چیز رو غنیمت بدان: در مجلسی رفتی نشناختنت.....استاد قلبا دوست دارم با حقیقت درونم زندگی کنم اما....چه کنم این حالت خودنمایی رفع بشه. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در جواب سؤال 3499 سخنی از حضرت باقر«علیه‌السلام» عرض کردم. داستان طوطی و بازرگان را هم عرض می‌کنم شاید کمک‌تان کند. در راستای خودنمایی‌های جسمی و آفات آن، آن داستان را در مثنوی دارید که بازرگان وقتی می‌خواست به سفر هندوستان برود از طوطی خود پرسید برای تو از سفر چه بیاورم؟ طوطی گفت به طوطیان آنجا سلام مرا برسان و بگو چاره‌ی درد من در این زندان قفس چیست؟ بر شما کرد او سلام و داد خواست وز شما چاره ره و ارشاد خواست این روا باشد که من در بند سخت گه شما بر سبزه، گاهی بر درخت مولوی می‌گوید طوطی جان شما هم اسیر قفس است و باید فکر آزادکردن آن باشید و علت محبوس‌شدنش را بشناسید. قصه‌ی طوطی جان زین‌سان بود کو کسی کو محرم مرغان بود پس قصه‌ی طوطی گرفتار قفس، قصه‌ی ماست. وگرنه به قول مولوی مگر کسی هست که با مرغان حرف بزند؟ آن بازرگان. چون‌که تا اقصای هندستان‌رسید در بیابان طوطی چندی بدید مرکب استانید و پس آواز داد آن سلام و آن امانت باز داد قصه‌ی طوطی خود را برای آن طوطیان هندوستان گفت و سؤال آن طوطی را به آن‌ها رساند، که ناگهان ملاحظه کرد. طوطئ زان طوطیان لرزیدو پس اُفتاد و مرد و بگسستش نفس یکی از طوطیان آن سرزمین وقتی پیام طوطی بازرگان را شنید با شنیدن آن پیام در مقابل بازرگان، افتاد و مرد، بازرگان ناراحت شد که عجب پیامی دادم، ولی بالأخره سفر را تمام کرد و برگشت. گفت طوطی، ارمغان بنده کو آنچه گفتی، و آنچه دیدی بازگو گفت نی، من خود پشیمانم از آن دست خود خایان و انگشتان گزان بازرگان در جواب گفت، اصلاً من پشیمانم از آن که چرا چنین پیام خامی از تو برای آن‌ها بردم و کار خوبی نکردم، تو هم مسئله را رها کن. گفت ای خواجه پشیمانی ز چیست؟ چیست آن، کاین خشم و غم را مقتضی است؟ طوطی از بازرگان پرسید: چه شده است که آن کار موجب پشیمانی شما گشته؟ گفت، گفتم آن شکایت‌های تو با گروهی طوطیان همتای تو آن یکی طوطی ز دردت بوی برد زهره‌اش بدرید و لرزید و بمرد طوطی وقتی قضیه را شنید. جواب سؤال خود را به خوبی دریافت کرد و در جا افتاد و خود را به ظاهر به مُردن زد. چون‌شنید آن مرغ‌کان طوطی چه‌کرد هم بلرزید، اوفتاد و گشت سرد بازرگانِ ساده اندیش بسیار ناراحت شد و جیغ و فریاد بر سر خود زد که این چه قصه‌ای است که موجب مرگ طوطی من ‌شد! خواجه چون دیدش فتاده همچنین برجهید و زد کُلَه را بر زمین شروع کرد ناله و زاری کردن که عجب کاری کردم، طوطی نازنینم را از دست دادم. گفت‌ای طوطی خوب و خوش‌ حنین هین‌چه بودت این، چرا گشتی چنین؟ ای دریغا! مرغ خوش آواز من ای دریغا! همدم و همراز من بالأخره دید طوطی مرده است، درِ قفس را بازکرد و طوطی را پرتاب کرد روی بام. بعد از آنش از قفس بیرون فکند طوطیک پرید تا شاخ بلند همین که طوطی را به بالا پرتاب کرد، طوطی پریدن آغاز نمود و رفت و بر شاخ بلندی نشست. طوطی مرده چنان پرواز کرد کافتاب از چرخ، ترکی‌تاز کرد خواجه‌حیران‌گشت‌اندرکار مرغ بی‌خبر ناگه بدید اسرار مرغ روی بالاکرد وگفت‌ای عندلیب از بیان حال خودْمان ده نصیب او چه کرد آنجا که تو آموختی چشم ما از مکر خود بر دوختی ساختی مکری و ما را سوختی سوختی ما را و خود افروختی بازرگان که از حرکات این دو طوطی به حیرت آمده بود از طوطی خود ماجرا را سؤال کرد، حالا طوطی آزاد شده از قفس به سخن در آمد. گفت طوطی، کو به فعلم پند داد که رها کن نطق و آواز گشاد زانکه آوازت تو را در بند کرد خویش را مرده، پی این پند کرد آن طوطی هندوستانی با عمل خود به من پیام داد که تا اهل خودنمایی هستی و برای بقیه خود را به نمایش می‌گذاری، اسیر قفسی، از خودنمایی برای غیر بمیر تا آزاد شوی. محرومیت تو از سبزه‌زار به جهت خودنمائی برای بازرگان است. از جنگل سبز معنویت به آن جهت محرومی که نظر به غیر داری، پیام داد که از این خودنمایی بمیر. یعنی ای مطرب شده با عام و خاص مرده شو چون من، که تا یابی خلاص دانه باشی مرغکانت برچِنَنْد غنچه باشی کودکانت برکنند تو برای عام و خاص مطرب شده‌ای، از خودنمایی دست بردار تا بعد از آن با خودی به‌سر بری که تا بیکرانه‌ی عالم وجود می‌تواند خود را حاضر داشته باشد، در حالی که تا در محدوده‌ی نظر به غیر، خود را می‌آرایی، یا مثل دانه در منقار مرغانِ خودخواه هستی و یا مثل غنچه در دست کودکان بی‌تدبیر. در یک نتیجه‌گیری همه‌جانبه می‌فرماید: هرکه داد او حُسن خود را در مزاد صد قضای بد سوی او رو نهاد چشم‌ها و خشم‌ها و رَشک‌ها بر سرش بارد چو آب از مشک‌ها هرکس خواست زیبایی‌های خود را بر نامحرمان بنمایاند صدها مشکل به سوی او روی خواهد نمود، از چشم‌زخم بگیر، تا کینه و حسادت، همه به سوی او روانه می‌شوند. انسانی که اهل خودنمایی است - اعم از زن یا مرد- خود را به عنوان یک کالا به بقیه معرفی می‌کند و بقیه نیز با او به عنوان یک کالا برخورد می‌کنند و این علاوه بر آن است که با انتظارات خودخواهانه، انسان را از زندگی ساقط می‌کنند. به همین جهت در ادامه می‌گوید: دشمنان او را ز غیرت می‌درند دوستان هم روزگارش می‌برند از یک طرف با پیش‌آمدن رقابت‌ها و کینه‌ها، رقبای او مانع ادامه‌ی زندگی شخصی او می‌شوند، و از طرف دیگر با تحریک انتظار دوستان، دوستان روزگار برای او نمی‌گذارند تا به خود آید و کاری برای خود بکند. راه رهایی از همه‌ی این معضلات یک چیز بیشتر نیست و آن این که نظر جان را به حق بیندازیم تا حق‌خواهی جای خودنمایی بنشیند، و از دام شیطان که تا هلاکت ما آن را گسترده است رها شویم. در پناه لطف حق باید گریخت کوهزاران لطف‌بر ارواح ریخت تا پناهی یابی آن هم چه پناه آب و آتش مر تو را گردد سپاه مولوی در آخر توصیه می‌کند که: ای آدم! چرا می‌خواهی معشوقه‌ی دیگران باشی؟ چرا دائم برای خود عاشق‌تراشی می‌کنی؟ بیا عاشقی پیشه کن و عاشق آن‌که ‌ارزش آن را دارد که به آن عشق بورزی باش. عاشق آن عاشقان غیب باش عاشقان چند روزه کم تراش عشق خود را برای معشوقی صرف کن که بیش از همه به تو نظر دارد و با ربوبیت خود، تو را از نقص حیوانی به قله‌ی انسانی سوق می‌دهد. عاشقانت در پس پرده‌ی کرم بهر تو نعره‌زنان بین دمبدم خداوند و ملائکه‌ی مقرب او با آوردن این دستورات و ارسال انبیاء، بر تو فریاد می‌زنند که از چه نشسته‌ای، چطور راضی می‌شوی از آن افق اَعلی نظر برداری و به معشوقه‌های زمینی دلخوش شوی. مولوی می‌گوید بر من خیلی سخت می‌گذرد که چگونه انگیزه‌ی لبخندهای اهل دنیا را به خودت نمی‌شناسی که بر خلاف ادعایشان سخت خودخواهانه است. غیرتم آید که پیشت بیستند بر تو می‌خندند و عاشق نیستند این‌ها که پیش تو می‌ایستند و بر تو می‌خندند، عاشق تو نیستند ولی تو اگر مواظب نباشی سرمست همین خنده‌های هوسناک می‌شوی و با تحریکاتی که وَهْم در تو ایجاد می‌کند، از دست می‌روی. اوچو بیند خلق را سر مست خویش از تکبر می‌رود از دست خویش او که مشغول خودنمائی برای دیگران است به دنبال جلب این نگاه‌ها، همه چیزش را از دست می‌دهد، امکان‌های افلاکی شدن روح را، در پای شنزار هوس قربانی می‌کند و دیگر هیچِ هیچ. موفق باشید
3523
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر غرض از مزاحمت دراین زمانه که نمی شود به کسی زود ااعتمادکردبنده 2دختر دارم که از هر جهت شایسته به لطف خدا تربیت شدهاند اما حالا متاسفانه با مشکل ازدواجشان روبرو هستم راههای مختلفی را امتحان کرده ام اما نتیجه نداده خواستم از محضر شریفتان که بفرمایید آیا این مشکل من راه حل معنوی دارد ؟(چون در متون دین ما همه چیز وجود دارد )خواهش مکنم مرا در این زمینه یاری کنید زیرا دخترها به مرز 30سال رسیده ولی هنوز ازدواج نکردهاند وهمین مسئلهمشکلات فراوانی در روح واندیشه من ایجاد کرده واحساس می کنم در مواقعی مرا از خدا وراه سلوک دور می کند خواهش می کنم کمکم کنید (اگر امکان دارد جواب را به ایمیلم بفرستید در پناه حق موفق وموید باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بسپارید به خدا و بنا به روایات در هر روز 21 آیت‌الکرسی بخوانید تا خداوند گشایش لازم را ایجاد کند. موفق باشید
3518
متن پرسش
من چند سال هست افسددگی دارم حالا کسی رو به من معرفی کردن چشمش بازه میگه با دعا خوبت میکنم چند روز به من زنگ بزن که من برات دعا بخونم بعد دیگه قرصات رو قطع میکنی شما اعتقاد دارید ؟چند نفر رفتن پیشش نتیجه دیدن
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این مورد اطلاعی ندارم. موفق باشید
3519
متن پرسش
سلام. استاد وقتی مباخث شما را میخوانم و میشنوم با عقل مطابقت دارد و غالبا می پذیرم اما چند روز که از فضا دور باشم دچار غفلت می شوم چه باید بکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرار دنیا همین است، به همین جهت به ما دستور داده‌اند دائماً قلب را با معارف الهی متذکر کنیم و نیکان امت محمد مجالست داشته باشم. موفق باشید
3512
متن پرسش
سلام علیکم! روایتی داریم بدین شرح: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: لِلزَّانِی‏ سِتُّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ فِی الْآخِرَةِ أَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَیَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْهِ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَسَخَطُ الرَّبِّ وَ سُوءُ الْحِسَابِ وَ الْخُلُودُ فِی النَّار»(الکافی ج5 ص541) حال سوالم در مورد عواقب دنیائی زنا هست که هر کدام از موارد ذکر شده(رفتن نور وجه و تعجیل در فنا) دقیقاً یعنی چه؟!!! و اینکه چرا زنا باعث تعجیل در فنا می شود؟! و سوال بعد اینکه چه فرقی هست بین زنا و آمیزش حلال؟! البته فرقش به لحاظ روانشناسی و فیزیولوژیکی را می خواهم شما ذکر کنید.لطفاً یک جواب کامل و جامع بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معنای رفتن نورِ وجه همان بی‌آبروشدن و لاابالی‌شدن است و تعجیل در فنا به معنای آن است که این انسان نگران از بین‌رفتن خودش نیست، به‌راحتی به کارهایی دست می‌زند که از بین می‌رود. انسان در آمیزش حلال در ذیل ولایت الهی قرار دارد و با روحی آرام زندگی می‌کند ولی در زنا تحت تأثیر نفس امّاره قرار دارد که انسان را تا هلاکت و نابودی جلو می‌برد. موفق باشید
3506
متن پرسش
سلام استاد. خسته نباشید. میلاد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر شما مبارک باد.استاد در راستای رفع شح نفس و از بین بردن رذایل نفسانی، فوق العاده احساس می کنم باید حلم را در خودم تقویت کرده و غضب را مدیریت کنم. البته شرایط این مساله به سختی برایم فراهم می شود. من از کودکی هر موقع میخواستم به راحتی عصبانی می شدم و این در خانواده ما زشت محسوب نمی شد بعدها خودم را به جریان آموزه های اسلامی سپردم و تصمیم گرفتم روی صفاتم کارکنم. برادری دارم که در حد کمال سربه سر آدم می گذارد اصلا خوشش می آید اعصاب بقیه را خرد کرده و صدایشان را در آورد،-خلاصه نمی گذارد راحت و بدون عصبانیت روز را شب کنی- مادری دارم که به خاطر بیماری روحی که دارد مدام کارهایی انجام می دهد که آدم را عصبانی میکند-در واقع برادرم از روی تعمد و عمدا اعصابم را خرد می کند و مادرم از روی بیماری و غیرعمدی-خلاصه شرایط غضب بسیار مهیاست. من باید چه کنم؟آیا خداوند اجازه غضب را در این شرایط می دهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند هرکس را برای رفع رذائل‌اش یک طور امتحان می‌کند و مهم‌ترین گردنه‌ای که باید از آن گذشت رذیله‌ی غضب است، رذیله‌ای که 6000 سال عبادت شیطان را یک‌ساعته به باد داد. پیشنهاد می‌کنم قسمت رفع غضب در کتاب «جنود عقل و جهل» از حضرت امام را خوب مطالعه کنید، بسیار کارساز است و متوجه باشید به هیچ وجه به مادر خود غضب نکنید که همه‌ی زحماتتان بر باد می‌رود. موفق باشید
3497
متن پرسش
سلام من نمی دانم در دانشگاه تدریس کنم یا نه. اگر بخواهم درس بدهم مجبورم به دختر ها هم نگاه کنم و ان ها هم معمولا حجاب درستی ندارند من چه کار باید کنم ایا در دانشگاه تحصیل نکنم که گرفتارگناه نشوم و سلوکم لطمه نخورد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از دفتر مرجع تقلیدتان استفتا کنید، هر آن‌چه آن فقیه بگوید همان در سلوک شما مؤثر خواهد بود. موفق باشید
3499
متن پرسش
عرض سلام و وقت به خیر نیاز به مقبولیت یعنی محبوب سایر انسان ها بودن، نیازی فطری، غریزی یا وهمی است؟ من بعضا در خودم نیازی احساس می کنم که مثلا دوست دارم افراد مرا دوست داشته باشند و مثلا گاهی که می شنوم از کاری یا صفتی از من تعریف کنند، لذت می برم. می خواهم تکلیف خودم را با این احساس روشن کنم. آیا این حس از ناحیه شیطان است وباید سرکوبش کنم؟ متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید سعی کنید آرام‌آرام از این حالت آزاد شوید و به رضایت الهی فکر کنید. امام باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: « «یا جابِر! اغْتَنِمْ‏ مِنْ اهْلِ زَمانِکَ خمْساً»؛ پنج چیز را در رابطه با مردم زمانه غنیمت شمار : «إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ»؛ اگر در مجلسى حاضر بودى و تو را نشناختند. «وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ»؛ و اگر از جلسه خارج شدى و به دنبالت نبودند. «وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشاوَر»؛ و اگر در جلسه بودى و از تو نظر نخواستند. «وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ یُقْبَلْ قَوْلُکَ»؛ و اگر نظر دادى و نظرت را نپذیرفتند. «وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّجْ»؛ و اگر خواستگارى کردى و جواب ردّ دادند. این پنج حالت را غنیمت بشمار، نه این‏که از آن‏ها ناراحت شوى، چون امام (ع) مى‏خواهند که ارزش‏هاى اهل دنیا براى ما ملاکِ کمال و خوارى قرار نگیرد. مگر تو در این دنیا نیامده‏اى که عبودیت خود را تقویت کنى، سراسر این دنیا امتحان است براى اظهار عبودیت . موفق باشید
3485
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز بنده چند ماه بود که در فکر ازدواج بودم و تقریبا هیچ مشکلی برای این امر نبود .(لازم به ذکر است که نیاز بنده به ازدواج روحی-عاطفی ست) دو مورد برای خواستگاری رفتم ،که یک مورد تقریبا آنها نپذیرفتند و مورد دیگر طبق فرموده شما برای بنده پذیرفتنی نبود. و دیگر هیچ مورد دیگری پیدا نشد. در حالی که بنده توسلات زیادی انجام داده بودم و دیدم خبری نشد ، با خودم فکر کردم که حتما قسمت بنده نیست که در حال حاضر ازدواج کنم و یا شاید صلاح نیست. بنده قبلا خیلی اهل مطالعه سیر مطالعاتی شما بودم و تقریبا با مشورت خودتون آماده شده بودم که تفسیر حضرت علامه رو شروع کنم ولی بعد از این موضوع دیگر دل و دماغ مطالعه ندارم. نمیدونم باید چیکار کنم؟ لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هم خواستگاری را ادامه دهید و هم جهت مطالعه به خودتان برنامه بدهید. موفق باشید
3487
متن پرسش
باعرض سلام خدمت شمااستادگرامی.من سه ماهه درگیرخواستگاری است که ازنظرعقلی کاملاموردقبولم است اماهیچ حس وتمایلی به ایشان ندارم پیش استادبهادرخان برای مشاوره رفتم ایشون گفتن بایدحسی به اون داشته باشم وکلاسهای مهارتی روبایدبیای تابتونی تصمیم قطعی بگیری من علاقه کس دیگه ای رودردل ندارم فقط محبتش به دلم ننشسته خواهش میکنم راهنماییم کنیدازطرفی نمیخوام ازدستش بدم وازطرفی علاقه ای بهش ندارم میترسم بعدازدواج خدای نکرده کارمون به جدایی بکشه دعایاذکری هست که منوکمک کنه تواین روزاخیلی متوسل شدم امانگرانیم ازبین نمیره.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ایمیلی نداده بودید تا فقط برای خودتان ایمیل شود.در روایت داریم لاأقل نباید از او بدتان بیاید. خداوند إن‌شاءالها بقیه‌اش را حل می‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!