بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35814
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: از گرفتاری در بیت دروغین نفس بیزارم و برای من رنجی از این بالاتر وجود ندارد. مردم روزگار گذشته همانهایی هستند که در تک تک ظلم های عالم دخیل بودند و اگر خدا قصد هدایتمان نمی‌کرد با توجه به آخرالزمان که هرکسی نزد خودش حاضر می شود (چه ترامپ ها تازه می‌فهمند چقدر ترامپند و در مقابل چه شهدا چقدر شهید) حتی دیگر جای توبه هم نمی‌ماند. انسان بودن یعنی در حضورِ زندگی حضرت حق تعالی و هیچ عمل و معنایی یا بودنی جز این حضورِ ناب بی معنیست. مذهبی نیستم مومن و مسلمانم تا آدم و متشرع باشم و در ظهور انسانیت معنا یابم زیرا مذهبیان سعی می‌کنند کاری کنند یا مدل رفتار خاصی انجام دهند و برنامه ریزی برای موفقیت خود بنویسند تا چیزی بدست آرند اما من حتی تقوا را کاری انجام دادن یا ندادن نمی‌فهمم، پس فرمودند: ألهمنی التّقوی . دیگر کسی نگوید علی علیه السلام مظلوم‌ است تازه زمان او شروع شده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان آرام‌آرام در جهان خود حاضر شود و در آن حضور به ابعاد متعالی‌اش نظر کند، او می‌ماند و افقی که در راستای قرب به خدا برایش گشوده می‌شود. و این‌جا است که حضور پیامبران چه اندازه ارزشمند می‌گردد تا انسان را نسبت به آن افق، نزدیک و نزدیک‌تر کند و تقوی و یا به تعبیری وارستگی، همان حضور امیدوارانه است نسبت به آنچه پیش آمده است تا در زندگی درجا نزنیم. موفق باشید

35801
متن پرسش

با سلام و احترام: لطفا در موارد زیر راهنمایی بفرمایید: (سوالات از سخنرانی فردی که ادعای شاگردی اساتید را می کرد، ایجاد شده) ۱. همان طور که معاویه باید در مقابل حضرت علی ع باشد، پس امام زمان عج الله هم مقابلی مثل خودشان دارند که هزار سال و چه بسا بیشتر عمر دارند و او هم کارهایی را برای پیروزی خود می کند که صهیونیست کنونی همان است!؟. حقیقت دارد؟ و اینکه یوگی های ۳ هزار ساله الان هستند که برای آمدن یا نیامدن ابرها از کشاورزان پول می گیرند؟! ۲. بیماری نتیجه ی بهم ریختن مزاج است و دردهایی که می کشد یعنی نفس او هم در عذاب است یعنی برزخ او شروع شده و عذاب ها شروع شده و فرد بیمار اگر با بیماری فوت شود، مسلما وارد همین فضای درد و بدار از آن خواهد شد. و گفتند کسی که در اثر غلبه سودا، که اصل بدبینی است مریض شده؛ در اصل اولین بدبینی و نا امیدی را به خدا داشته که در جسم اثر کرده؛ پس همین را بعد از مرگ دریافت می کنه؟! جدا استاد این عقیده ها درست است؟ ما آموختیم که مریضی کفاره گناهان است و صبر بر بیماری؛ عاقبت خوش دارد، نه اینکه بیماری....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این نوع حرف‌هایی که بدون دلیل و توهّمی است، توجه داشت. در حالی‌که خداوند با شریعت محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و کلام الله مجید، راهی بسی روشن را در مقابل ما قرار داده است. موفق باشید

35794
متن پرسش

با سلام و خسته نباشید استاد ارجمند: مشکلی که من اخیرا با آن مواجه هستم این است که با وجود اینکه خودم مانند قبل پایبند به مسائل شرعیه هستم، اما به دلیل بد اخلاقی های قشر مذهبی، تمایلم به نشست و برخاست با این قشر کم شده و اخیرا دوستانم را فقط بر اساس اخلاق نیکو انتخاب می کنم. افرادی که صداقت داشته باشند، اهل پنهان کاری و خرافات نباشند، خیرخواه باشند، سخاوتمند باشند و… . در میان این افراد کسانی هستند که حتی نماز نمی خوانند اما به دلیل خلق خوشی که دارند، من واقعا از مصاحبت آن ها آرامش دارم. حتی در زمینه ازدواج اخیرا از مردهای مذهبی به دلیل بسته فکری ها زده شده ام و هیچ تمایلی به آشنایی با آنان ندارم و با افرادی دیدار می کنم که ممکن است حتی در گذشته خطاهای مهمی داشته باشند ولی افراد صادق و سخاوتمند و مهربانی هستند. نمی دانم آیا دارم اشتباه می کنم؟ آیا دارم به انحراف کشیده می شوم؟ ممنون میشوم مرا راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! بحث در به انحراف‌کشیدن نیست. آری! همه انبیاء و پیامبر بزرگ اسلام آمده‌اند جهت احیای اخلاق در جامعه. ولی تجربه نشان داده است اگر جهان اسلام، جهانِ حضور در معنویات اصیل و توجه به ابدیت نباشد؛ بالاخره انسان‌ها در گذرگاه‌های زندگی، همه آن آداب اخلاقی را زیر پا می‌گذارند مگر آن‌که به کمک آموزه‌های دینی و شریعت الهی و معارف ربّانی، آن روحیات را در خود نهادینه کنند. موفق باشید

35774
متن پرسش

سلام: من سوال ۳۵۷۶۳ رو پرسیدم. شاید صدای یک مرد موجب شهوت برای یک خانم بشه از کجا معلوم؟ بعدش باید چیکار کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد فضا، باید فضایی که موجب لهو و لعب و فتنه و فحشاء می‌گردد، نباشد. موفق باشید

35757
متن پرسش

سلام: صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم، وانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازم، صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم، چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم، تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری، یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم، جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو، چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم، هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید، با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم، در خانه آب و گل بی‌توست خراب این دل، یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم....... ما در ره عشق تو اسیران بلاییم، کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم، ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست، گر سر برود سر تو با کس نگشاییم؛ تقدیم به خدایی که این روزا اونم با نارفیقها رفیق تره.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به این سخن مولایمان نظر کنید که می‌فرمایند: «وَ انَّ الدُّنْيا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ الّا عَلى ما جَعَلَها اللّهُ عَلَيْهِ مِنْ النَّعْماءِ وَ الْابتلاء»، بدان كه دنيا مستقر نمى‌‏شود و سنت خدا در آن جارى نمى‏ گردد مگر از طريق نعمت و بلاهايى كه خدا در آن قرار داده است. يعنى خدا دنيا را ساخته است- از دستش هم درنرفته است- ولى سنتى كه در آن جارى مى ‏كند سختى و راحتى دادن است به طور توأمان. مدير دنيا، مديريت خودش را از طريق نعمت‏ها و بلاها اعمال مى‏ كند. نه بلاها از دست خدا دررفته ‏اند و نه راحتى‏ ها از زمام اختيار او خارج شده ‏اند. نه راحتى دادن‏ ها مديريتى جدا از سختى دادن‏ ها دارد و نه سختى داراى مديرى غير از مدير راحتى است. نه سختى گسسته از راحتى است و نه راحتى جداى از سختى. يك زندگى است كه هم سختى دارد و هم راحتى، لذا مى‏ توان به جايى رسيد كه گفت:
         عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ             اى عجب كس عاشق اين هر دو ضدّ
خدايا زندگى راحت بى ‏تحرك و بى‏ مزه به چه كار مى‏ آيد؟ يك شور و حيرت، مصيبت و جنگ يا محروميتى بده تا از بى‏ تحركى و تنبلى به درآييم! هنگامى كه مريض در تختش خوابيده، اگر مرتب پهلو به پهلو نشود بدنش زخم مى‏ شود، و سختى ‏ها و رنج ‏هاى حيات، تكان‏ هايى است كه بر ما وارد مى‏ شود تا خونمان لخته نگردد. لذا است كه هم تقاضاى رفع مشكلات مى‏ كنيم و هم نگرانيم كه ما را به راحتى سردى گرفتار كند.
         نالم و ترسم كه او باور كند             وز ترحّم جور را كمتر كند
موقعى كه مشكلى براى من ايجاد نموده و حالم را گرفته است، مى‏ نالم و از خدا مى‏ خواهم كه مشكلم را برطرف كند. امّا در عين حال ترسانم مبادا حرف مرا باور كرده، مشكلات مرا كم كند.
اگر در راحتى محض قرار گرفتم چه كنم؟ در آن وقت همانند بلبلى خواهم بود كه از گُل جدايش كرده ‏اند. بر من مباد كه خدا مرا از سختى جدا كند- دقت كنيد كه ديد خوبى است.
         نالم و ترسم كه او باور كند             وز ترحم جور را كمتر كند
             واللّه ار زين خار در بستان شوم             همچو بلبل زين سبب نالان شوم‏

باز هم ناله سر خواهم داد امّا اين بار به خاطر آن كه او سختيها را از من گرفته است. قرآن مى‏ فرمايد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى كَبَد» (ما انسان را در سختيها مى ‏پرورانيم) خدا مى‏ فرمايد شما پشته ‏هاى سخت و گردنه ‏هاى تنگ حيات را پشت ‏سر نگذاشته ‏ايد. مرده و ساكت و ساكنيد و تا به سختى‏ ها نيفتيد نمى ‏توانيد خودتان را آزاد كنيد. تا سختى ‏ها را ننوشيد زنده نمى ‏شويد. در روايات آمده است كه يكى از بهترين ذكرها «ماشاءاللّه» است. يعنى انسان به مقامى برسد كه بگويد: «هرچه خدا بخواهد». يعنى منِ انسان با تمام فعاليت ‏هايم در عرصه حيات، تسليم سنت جارى حق هستم. موفق باشید

 

35756
متن پرسش

با سلام و احترام: تشکر از بابت وقتی که به بنده اختصاص می‌دهید. بنده، از ۲۰ سالگی در طلب و پیدا کردن خودم و حقیقت و مسیر زندگی‌ام هستم. هر دربی که به بنده معرفی شده و امید خیری به آن درب داشتم پیگیری کردم و بهره بردم. اما همیشه میزان بهره‌گیریم از اساتید و جاهای مختلف محدود بوده، بعضا با یک جلسه سیرآب شدم و احساس بی نیازی کردم، از یک موقعیت، بطوری که الان بعد از ۱۵ سال جاهای مختلفی سر زدم، و از هرجایی بهره‌هایی بردم ولی هیچ جایی و پیش هیچ استادی نتوانستم ثابت بمانم. در هیچ مجمع و تشکلی پایدار و ثابت نماندم، شاید دورا دور با همه آن محیطها در ارتباط باشم یا کاری جسته گریخته انجام دهم ولی اینکه تا الان توانسته باشم جایی را پیدا کنم، یا کسی‌که بطور کامل و با آرامش خاطر حضور داشته باشم خیر. بعضا احساس می‌کنم، این به یک مشکل تبدیل شود، و شاید شخصیتی مثل شخصیت سردسته فرقه ها داشته باشم. اهل ریاست طلبی نیستم، ولی اگر جایی ایرادی ببینم که انجام آن کار را خارج از حیطه شرع ببینم، بطورمستقیم یا غیر مستقیم کنار می‌کشم. اخیرا با شخصیتی آشنا شدم که در محضر شما تلمذ داشته، ولی بعد از هر صحبت یا گفتگو با ایشان هم چنان سنگینی احساس می‌کردم که تحملش برایم سخت بود و نتوانستم ادامه دهم و تصمیم بر قطع گفتگو گرفتم. سالهاست نه دوستی و نه رفیقی و نه استادی و نه تشکل و گروهی که به تمامه بتوانم در محضرشان احساس راحتی داشته باشم. البته روابط خوبی دارم ولی تا جایی که دیگران نخواهند وارد کنه شخصیت و زندگی و افکارم شوند و حدود رعایت شود. ذره ای کنجکاوی از ناحیه دوستان بطور ناخودآگاه تمام روابط را تیره و تار می‌کند و فاصله می‌اندازد‌. امیدوارم توانسته باشم شرح درست و دقیقی از احوالم بدهم و اگر ایرادی هست، ممنون می‌شوم راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در ظرفیتی است که بشر جدید باید در خودش متوجه آن باشد و خود او تلاش کند تا خود را در میدان‌های متوسط، متوقف ننماید. عرایضی در مصاحبه با مجله «سوره» در قسمت دوم آن مصاحبه در این رابطه شد. إن شاءالله می‌تواند میدانِ نظر شما برای بیشتر فکرکردن نسبت به خود باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 موفق باشید

35729
متن پرسش

با سلام: خواستم بیایم و سؤالی بپرسم که چند سؤال اخیر را که دیدم فردی دقیقا دغدغه من را داشت. چند بار قبل از این هم همین اتفاق افتاده بود. انگار خودم آن سؤال را پرسیده بودم. خیلی عجیب است: وقتی به سبک زندگی خودم نکاهی می اندازم به این فکر می‌کنم که اگر دغدغه ثابتی داشتم قطعا برای آن، عاداتی را اصلاح، ترک و یا ایجاد می کردم ولی الان هیچ چیز مرا کافی نیست. هرگونه مطالعه در زمینه دینی، انقلاب، روانشناسی، رمان و... راضی ام نمی کند. هرگونه فعالیت اصلا برایم جذاب نیست و به امید پیشامدی که نمی‌توانم وصفش کنم به انتظار نشسته ام. مشکل بزرگ دقیقا همین است که به انتظار نشسته ام و انتظارم فعال نیست. الان در اوایل برهان صدیقین در نظام مطالعاتی معرفتی جنابعالی هستم و کتب قبلی را کار کرده ام. چیز دیگری می‌خواهم و برایش ذوق دارم که انگار ندارم. یک روز به همه چیزهای ارزشمند برای انسان علاقه مندم و یک روز هیچ یک مرا راضی نمی کند. دچار بی برنامگی شده ام ولی می دانم قطعا گذرگاهی وجود دارد که از روزمرگی خلاصی یافت و به طی یک مسیر رسید. ایده اصلی زندگی را مفهوما می‌دانم ولی عملا نیافتم. هدف خلقت انسان عبادت خدا و مبحثی که در آشتی با خدا مطرح شد و... ولی العلم هو حجاب الاکبر، هر چه بیشتر می‌فهمم انگار باتلاق بی برنامگی عمیق تر می شود چون هربار گم می‌شوم که خب در ادامه چه کنم؟ درست است که خداوند کل یوم هو فی شأن اما یک مقدار این شئون با سرعت تغییر می‌کنند ظاهرا، و بنده قدرت و توان در معرض قرار گرفتن را نیافته ام و این ملولم کرده است. ما الان تقریبا دریافته ایم که مسیر سعادت در گرو طی برنامه خدادادی است ولی در این مورد مشکل هست که استعداد خودمان را در این مسیر نمی دانیم. نمی‌دانیم در این مسیر باید خیاط باشیم، پزشک باشیم، مهندس کامپیوتر باشیم، آخوند باشیم یا چه و چه... و این باعث می‌شود که انسان احساس بی هدفی بکند. راه حل شما چیست؟ با تشکر فراوان 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که راه اصلی، راهی است که اسلام عزیز و ذیل آن اهل بیت «علیهم‌السلام» در مقابل ما قرار داده‌اند. ولی همان‌طور که در مقدمه جلسه چهارم «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند در بستر «ایمان» و «امید» https://eitaa.com/matalebevijeh/14327 عرض شد حقیقت، امری نیست که بتوان در اختیار گرفت بلکه می‌توان در اختیار آن در آمد. و این‌جا است که بحث قبض و بسط معنوی پیش می‌آید. به هر حال این قبض و بسط‌ها زمینه‌ی پخته‌شدن جان انسان می‌شود زیرا حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ» این دل، مثل فصول چهارگانه است، یعنی مثل زمان که گاهی بهاری دارد و گاهی پاییزی، گاهی اقبالی دارد و گاهی ادباری. اگر دل در حالت بهار بود، شکوفایی و اقبال داشت، از نوافل نگذرید، سعی کنید، نافله‌ ها را ترک نکنید و اگر دل، آن آمادگی را ندارد، شما بر دل تحمیل نکنید و فقط واجب ‌ها را انجام دهید، نگویید حتماً نماز شب بخوانم چرا که آن نماز شبی که با ادبار دل همراه است، با کراهت آمیخته است و کمتر انسان، توفیق پیدا می کند، لذا حضرت فرمود: دل خود را نرنجانید و با دل کنار بیایید. تجربه‌ای که در این مسیر به دست می‌آید کارساز است. احساس می‌شود حالت ادبارِ زمانه بیشتر شده است و کار را سخت کرده.
این‌که «برهان صدیقین» را شروع کرده‌اید خوب است. موفق باشید

35722
متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با تعلیم و تربیت، و مربی بودن و هدایت دیگران و کارهای فرهنگی که معمولا در مساجد و کانون های فرهنگی و مدارس انجام می‌گردد سوالاتی داشتم که خدمتتان عرض می‌کنم. ۱. حقیقتا آیا ما می‌توانیم و وظیفه داریم که کسی را تربیت و یا هدایت کنیم یا نه؟ (با توجه به آیاتی از قرآن که اشاره به پرداختن به خویش دارد و هدایت و گمراهی را مختص به خدا می‌داند، و ابتدای نامه ۳۱ که مولا می‌فرماید دنیا مرا برآن داشت که دیگران را رها کنم و به خود بپردازم) ۲. در درون خودم، هم احساس می‌کنیم که پرداختن به دیگران کار گزافیست و ما مسئول دیگران نیستیم و هم احساس می‌کنیم که نمی‌شود نسبت به جامعه بی‌تفاوت بود، حال وظیفه چیست به راستی!؟ ۳. آیا بدون مطالعات عمیق اسلامی (مانند رجوع به تفاسیر قرآن، و اندیشمندانی از قبیل ابن عربی و ملاصدرا) ورود به کارفرهنگی و تربیتی صحیح است و یا همین معلومات سطحی که در اکثر فعالین فرهنگی وجود دارد کافیست و باید عمل کرد تا راه گویدمان که چون....؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! تربیت از آن خداوند است ولی خداوند می‌فرماید: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و بدین جهت باید متذکر راه حقیقت بشویم تا خود انسان‌ها انتخاب کنند. ۲. آری! ما در کنار اصلاح خود نسبت به هدایت سایر انسان‌ها مسئولیت داریم و در حدّ وظیفه و توان در رساندن حق به دیگران باید تلاش کنیم به همان معنای تبلیغ یا رساندن ۳. هرچه قرآنی‌تر باشیم بهتر می‌توانیم کمک کنیم ولی به هر حال از آن طرف هم نسبت به رهنمودهای دینی برای تذکر به افراد، بیگانه نیستیم. موفق باشید

35720
متن پرسش

با سلام خدمت استاد: ببخشید من مادرم حدود سه ساعت قبل از اذان صبح بیدار میشن برای عبادت ذکر قرائت قرآن و... و سعی میکنن بین الطلوعین هم بیدار باشن، وقت صبح که خانواده می‌خواهند روز خودشون شروع کنن، مثلا کنار هم صبحانه بخورن مادر به خاطر شب زنده داری که داشتن، یا خواب هستن یا بی حوصله و بی انرژی، سوالم از جناب عالی این است آیا این عبادت در راستای رضای الهی است ، که خانواده این بی توجهی را ببینن هر وقت هم شکایت می‌کنیم میگن شما هم باید ابن سبک زندگی کنین اگر مثل من بیدار بشید با من هم بخوابید مشکلی پیش نمیاد. اگر واقعا این سبک زندگی درسته که ما قبول کنیم با ابن مسئله کنار بیاییم توقع خودمون از مادر خانواده برداریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید شرایط فرق کرده است نسبت به زمانی که بنا به توصیه‌های دینی بعد از نماز عشاء بیداری نداشته‌ایم و به جهت تغییر شرایط عروس حضرت امام در جایی می‌فرمایند حضرت امام کمی قبل از طلوع فجر جهت نماز شب بیدار می‌شدند و پس از اقامه نماز صبح و تعقیبات لازم می‌خوابیدند و رجوع مکرر ایشان به قرآن در روز بود. موفق باشید

35699
متن پرسش

سلام استاد عزیز: من تقریبا هر چند هفته یا چند ماه یه بار که از همه جا می‌برم میام و پرسش و پاسخ های سایت را میخونم و می‌بینم چقدررر آدم شبیه من هست و چقدر دغدغه های مشابه! شاید هزار بار توبه شکستم و هزار و یک بار توبه کردم! بارها بریدم و بارها بلند شدم! خصوصا در قضیه با نامحرم هر بار میام تو دستگاه الهی و به بی تابی می‌رسم و جواب بی تابیم را در چیزهای دیگه می‌بینم و کم میارم و گناه می‌کنم ولی الان به این نتیجه رسیدم که من جایگاه شریعت را نمیدونم! و نمیدونم هر عملی قراره چیکار کنه! و ازاون سخت تر اینکه نمیدونم گناه چقدر بد هست! شاید روی کاغذ متوجه باشم ولی به صورت دلی واقعا نمیدونم. من تا الان کتاب یا سخنرانی یا مرجعی ندیدم که اونطور از گناه بگه که من‌ از ته دل متنفر بشم از گناه! حقیقتا من همیشه زمانی از گناه بدم اومد که اون رو لمس کردم و متوجه شدم تهش هیچی است. زمانی به درگاه خدا اومدم که از همه جا بریدم و شاید کس دیگه راهم نداد! لطفا از گناه بگید گناه چطور ما را می‌کشه! چرا نماز خوبه و گناه بده! به نظرم جایگاه شریعت توی اسلام درست باز نشده و علما و حتی عرفا نتونستن جایگاه شریعت و ارتباطش با انسان را درست بیان کنند! وگرنه ما باید توی نماز از شوق به ملکوت می‌رفتیم و توی هر گناه می‌مردیم. ولی الان برای من انگار گناهم و نمازم یکی شده! لطفا ته صحبتتون اگه کتابی که درست و عرفانی راجع به گناه حرف زده باشه برامون بگین ببخشی دسوالم طولانی شد و خدا را شکر که امثال شما وجود دارند و قایل دسترسی اند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه جایگاه وجودی خود در نزد خود و متوجه جایگاه وجودی خود در عوالم مختلف هستی بشود، بخصوص از طریق معرفت نفس؛ می‌یابد چه اندازه می تواند در عوالم نورانی و کیفی حاضر شود و شریعت الهی و احکام دینی راه‌هایی هستند تا انسان را به سوی آن عوالم نورانی سیر دهند و از این جهت گناه، ظلم بزرگی است به خود انسان که انسان را تا ابد از آن نوع حضور محروم می‌کند و بزرگان دین در همین رابطه جایگاه عبادات را تعیین می‌کنند مانند کتاب «آداب الصلواه» از حضرت امام خمینی و کتاب «راز نماز» از آیت الله جوادی. موفق باشید             

35696
متن پرسش

با سلام: از زندگی خود خسته شده ام از غوطه ور شدن در گناهان، گویا در باتلاقی فرو رفته ام که خروج از آن ممکن نیست هرچه توبه می کنم دوباره گناه می کنم، چه کنم؟ چگونه توبه کنم که دیگر برنگردم؟ چه کنم تا گناه طعم و لذتش را برایم از دست بدهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از راز توبه و برکات آن حتی اگر چندین بار گناه کرده باشیم نباید غفلت کرد که چگونه جهان انسان را تغییر می‌دهد و افقی نورانی در مقابل انسان می‌گشاید. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 35675  رجوع فرمایید. موفق باشید

35695
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد طاهر زاده، اسعد الله ایامکم. اگر فردی رفتار خوبی با والدین نداشته باشد و اصطلاحا عاق والدین باشد، می دانیم که در صورت بخشش والدین باز هم آثار وضعی مترتب می گردد. حال چنانچه والدین برای این شخص دعا کنند و با توجه به آثار شگفت آور دعای والدین، ۱. آیا دعای خیر مادی و معنوی والدین به این شخص کارگر است؟ ۲. آیا آثار وضعی بدرفتاری با والدین با دعا رفع می شود؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به دست‌آوردن دلِ والدین، همه آثار منفی عاق والدین را از بین می‌برد و دعاهای آن‌ها برای ما مؤثر می‌افتد. موفق باشید

35690
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. دوست دارم بروم! من روزی به دنیا آمدم و انواع و اقسام رنج ها را دیدم آنقدر زیاد که فکر می‌کردم همه هم مثل من رنج می‌بینند اما اینطور نیست. بدنبال تعبیرهای زبان گفتار من نگردید من بلد نیستم آنطور که دوست دارید حرف بزنم فقط رنج را و عشق را فهمیدم که شماها فاصله میان آن دو را پرورش می‌نامید یا هرچه که به آن علاقه مندید اما برای من بیشتر مثل انتظاری سخت با مردمانی ناخوش و حرف هایی که نمی‌فهمم اما دگر گونم کرده گذشته است؛ دوست ندارم دیگر آنها را ببینم آنها مرا بیش از حد توانم آزردند هرچند آنها منند در نوعی دیگر. شبانگاهان در آرزوی خودی از خود سپری شد و صبگاهان درگیر حرف های ناآشنا که در سرم زمزمه شده و مرا بلعیده و سپس بالاآورده، من برای کسی مهم نخواهم بود و قطعا گم خواهم شد، برای خداهم این ها چیزی نیست البته رابطه من با او بر پایه ی معامله بنا نشده. لطفا بگذارید من بروم بنده آدم خیلی بدی هم نیستم. اگر در این عالم مرگ را به عدالت بخواهند تقسیم کنند من به اندازه هزاران هزار نفر تشنه آنم و این حق من است من به جای همه حاضرم بمیرم تا شما زنده تر باشید. فقط مرا چون هوایی که در آن تنفس می‌کنید به فراموشی بسپارید چنان که گویا هیچ وقت نیستم. من روزی هیچ کس نبودم اکنون آرزویم هیچ کس نبودن است این آرزویِ من است حال شما این کلمات را زندگی بیشتر می‌نامید من هم همان را می‌گویم منتهی دلم از خون آبه چرکین و سینه ام از خشم انباشته است آنقدر که دلم را هزاران بار مردانده اند خدا بکشتشون تا معنی زندگی را بچشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» عرض شد؛ این حالات، قصه روح و روان هر انسانی است که اهداف اصیل زندگی را که با خودبودن و با خدابودن و با خلق‌بودن است را گم کرده است و این‌جا بود که عرض شد ما نیاز به سه آشتی داریم: آشتی با خدا و آشتی با خود و آشتی با خلق. موفق باشید

35677
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: استاد من وقتی به گذشته ام فکر می‌کنم می‌بینم خیلی گناه های مختلفی مرتکب شدم، مثل سرزنش مومنین، غیبت، تکبر، تنبلی و.... از یک جهت خدا رو شکر می‌کنم که تا زنده ام حواسم رو جمع کرد، اما از یک جهت فکرش خیلی اذیتم می‌کنه، چون نمیدونم چطور باید جبران کنم، مثلا کسی که مومنی رو سرزنش کرده حالا باید چکار کنه که به همون خصلت دچار نشه؟ تکبری که تو وجودم هست و یک شبه از بین نمیره رو چطور جبران کنم؟ و...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عظمت توبه فکر کنید و عرایضی که در جواب سؤال شماره 35675 شد. موفق باشید

35675
متن پرسش

سلام استاد: یه مدت من زیاد افکار غلطی نسبت به امور جنسی داشتم. الان بشدت پشیمانم. می‌ترسم قیافه برزخی بنده بد شده باشد و بمیرم و بی آبرو شوم و در پیشگاه امامان و خدا تا ابد شرمنده بمانم. یا اگرخدا من را کلا نبخشد چی؟ مدام خود را سرزنش می‌کنم. عذاب وجدان دارم. و مدام گریه می‌کنم. بی نمازی ها داشتم. خشم و بد دهنی. سوء ظن به همسرم. اصلا یه روح آشفته که بهتره نگم چطور آدمی (هیولا) بودم!! . معلوم نیست چه چهره و بدن قیامتی برای خود ساخته ام. آیا با یه توبه ما سریع برمی‌گردیم به یک بدن برزخی و قیامتی خوب؟ یا زمان می‌برد که بدن بد ما به خوب تبدیل شود؟ ذکری راهی نمازی چیزی نداره؟ دارم دیونه تر میشم از این افکار. عده ای هم که این وسط اذیت شدن. میگن هرگز نمی‌بخشیمت. که دیگر حال من رو بد از بدتر میکنه حرفاشون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عظمت توبه با نظر به سیره انسان‌های کامل همچون علی «علیه‌السلام» غوغا می‌کند و به‌کلّی شخصیت انسان را تغییر می‌دهد و جهان و ساحت او را متفاوت می‌گرداند؛ وقتی انسان در میدان توبه همچنان خود را حاضر نگه دارد. ملاحظه نکرده‌اید معجزه توبه را که چگونه از آن «حرّ»، حرّی ساخت که به گفته حضرت صادق «علیه‌السلام»  أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ اَلْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اُسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً كَمَا كَانَ يُوسُفُ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَمِينُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ لَمْ يَضْرُرْ حُرِّيَّتَهُ أَنِ اُسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ اَلْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اَللَّهُ عَلَيْهِ فَجَعَلَ اَلْجَبَّارَ اَلْعَاتِيَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ كَانَ لَهُ مَالِكاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ كَذَلِكَ اَلصَّبْرُ يُعْقِبُ خَيْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى اَلصَّبْرِ تُوجَرُوا .
آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است اگر گرفتارى برايش پيش آيد، صبر كند، و اگر مصيبتها بر سرش ريزد، او را شكسته نكند، اگر چه اسير شود و مغلوب گردد و سختى جايگزين آسايشش شود، چنان كه يوسف صديق امين صلوات اللّه عليه را بردگى و مغلوبيت و اسارت زيان نبخشيد، و تاريكى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زيانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سركش را بنده او كرد، بعد از آنكه مالك او بود، خدا او را برسالت فرستاد و بسبب او به امتى رحم كرد، صبر اين چنين است، و خير در پى دارد، پس شكيبا باشيد و دل بشكيبائى دهيد تا پاداش بينيد.
و این به جهت آن بود که در منظر خود، شخصیت امام حسین «علیه‌السلام» را احساس کرد و دید باید کسِ دیگری باشد. موفق باشید      
 

 

35671
متن پرسش

در ادامه سوال ۳۵۶۶۶ چگونه صدقه باعث کاهش فشار به قلب حضرت می‌شود؟ رابطه بین صدقه و کم شدن فشار چیست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صدقه‌دادن به عنوان عملی است که موجب ریزش الطاف الهی و رحمت واسعه حضرت پروردگار می‌شود. موفق باشید

35669
متن پرسش

سلام استاد: وقتتون پر برکت ان‌شاءالله. استاد به شدت از خودم و نحوه ی زندگی کردنم خسته ام. راکدم. به لطف خدا از دوران نوجوانی سعیم رو کردم تا با عمق خیلی بیشتری به این مسیر بی نهایتی که در پیش داریم فکر کنم و روی اعمالم مراقبه داشته باشم. اما انگار سه چهار ساله افتادم توی یک دور باطل و مدام برگردم به حس بیزاری از خودم و زندگیم. مشکل اصلیم اهمال کاری و جمع کردن منبع های مختلفه!! همش کتاب میخرم به بهونه های مختلف، مثلا معراج السعاده می‌گیرم چون آیت الله بهجت توصیه کردند، سلوک توحیدی از استاد وکیلی می‌گیرم تا در زمینه توحید بهتر عمل کنم، زندگینامه های آیت الله قاضی، آیت الله انصاری همدانی، شیخ خرقان و… کلی کتاب در همین زمینه ها. الی ماشالله شرح های صوتی هم از شما و استاد پناهیان و غیره دانلود می‌کنم و میذارمشون گوشه ی موبایلم! کلی دوره خریداری می‌کنم، جلسات شرح حدیث معراج استاد فیاض بخش رو شرکت می‌کنم. اما با تمام این ها امان از استفاده! توی باتلاقی از کثرت دست و پا می‌زنم. شدم مصداق این آیه ی قرآن « كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً : مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل می‌کند، (آن را بر دوش می‌کشد اما چیزی از آن نمی‌فهمد)! » از ته دلم میخوام که با قرآن انس بگیرم، نمیدونم چطور. نمیدونم از کجا شروع کنم، از بین انبوهی از منابع چه منابعی رو اولویتم قرار بدم؟! از این جهلِ تکرارشونده خسته شدم. چه کنم استاد؟ می‌خواستم به وحدت خودم رو نزدیک کنم اما در اوج کثرت غرق شدم. ببخشید که پرحرفی کردم، زندگیتون سراسر نور الهی و عافیت باشه ان‌شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه، قصه بسیاری از انسان‌هایی است که کو به کو و شهر به شهر و وادی به وادی به دنبال حقیقت‌اند تا با آغازی دیگر در تاریخی که بشر جدید می‌تواند خود را معنا ببخشد، وارد شوند. سلسله بحث‌هایی در سال‌های اخیر در این رابطه شده است که باید در جریان آن قرار بگیرید. در مصاحبه با مجله «سوره» در قسمت دوم آن مصاحبه که بحث سوبژه‌شدن انسان برای خودش بود؛ عرایضی به میان آمد. به عنوان چشم‌انداز إن شاءالله می‌تواند مفید باشد.  https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 و https://eitaa.com/matalebevijeh/11964 . با حضور در جهان جدید هست که انسان می‌تواند از همه میراث گذشته خود به خوبی استفاده کند تا در آینده‌ای که در پیش است حاضر شود. زیرا در هر حال انسان موجودی است تاریخی و اگر نتواند گذشته خود را در آینده آنهم با هویت تاریخِ آینده حاضر کند، به نحوی گرفتار نوعی نیست‌انگاری خواهد شد. موفق باشید   

 گریختن به امر موهوم در تاریخ تجدد در همه انسان‌ها به ظهور آمد، منتها متفکران متوجه این امر، یعنی وضع تهیِ فعالیت‌های  بشر جدید هستند. یعنی متوجه تهی بودن پناه بشرِ جدید که همان مفهوم گرایی به جای حقیقت گرایی است، می‌باشند. تفکر جناب ملاصدرا و جناب هایدگر زمینه‌ای است جهت اندیشیدن به نیست انگاری و نحوه عبور از آن.
غفلت از ریشه نیست‌انگاری که همان غفلت از هستی است عملاً زندگی را همچنان سرد و بی‌روح نگه می‌دارد، زیرا با غفلت از «وجود» و فرورفتن در سوبژکتیویته، انسان معیار حضور موجوداتی است که به وجود آمده اند و معیار به حضور نیامدن آن‌هایی است که به‌وجود نیامده‌اند. حال باید از خود پرسید آن انسان چگونه انسانی است که «وجود» برای او به به ظهور می‌آید؟ انسانی که دیگر آن انسان، انسانی نیست که حضور عالم غیب برایش معنا نداشته باشد؟ و آن انسان، انسانی نیست که در حصار آن چیزی باشد که تنها ظاهر است، و اتفاقاً آن انسان عین تعلّق‌داشتن به اموری است که ظاهر و محسوس نیستند، به همان معنایی که عالمی دیگر بباید.
تاریخ تجدد، تاریخ غفلت از عوالمی است که محیط بر انسان‌اند و او آن بخشِ مستور را فراموش کرده و با این غفلت متجدد شده و در این صورت هستیِ ما دیگر با آن بخش مستور عالَم معنا نمی‌شود و این است راز نیست‌انگاری که با خودآگاهی نسبت به آن و با برگشت به هستی در احساسِ «عین الربط‌» بودنِ انسان نسبت به آن، از قدرت و احاطه فرو می‌افتد.

 

35638
متن پرسش

سلام استاد بزرگوارم.وقتتون بخیر: شاید مشکلی که میخوام مطرح کنم به شکلی دیگر مشکل افراد دیگه ای هم باشه، استاد بزرگوارم من وقتی می‌خواستم برم مکه از فامیل همسرم هم خداحافظی کردم یکی از اقوام نزدیک ایشان بعد برگشتنم نه به دیدنم اومد نه حتی یک زنگ به من زد با اینکه همسرم شام ولیمه که ایشون شرکت نکردند رو براشون بردند گویا افراد با این رفتار نشان می‌دهند که اهمیتی برای طرفشان قایل نیستند، الآن من چه رفتاری بکنم با اینکه دلخور شدم که خدا را خوش بیاید؟ چطور راضی شوم رفتاری کنم گویی هیچ اتفاقی نیفتاده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت به ما فرموده‌اند: «إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» اهل ایمان چون با چنین اموری روبرو می‌شوند با بزرگواری و اغماض از آن عبور می‌کنند و به اصطلاح به روی خودشان نمی‌آورند. موفق باشید

35637
متن پرسش

سلام: سابق به مباحث عرفانی علاقه مند بودم ولی اخیرا به هیچ کتابی میل و رغبت ندارم و گرفتار پوچی شدیدی شدم. برای ظلمات آخرالزمان نظرتان آن بود که ابعاد عمیق دین باید به صحنه بیاید ولی اگر چه بنده نمی توانم ادعا کنم عمیقا با دین آشنا هستم ولی آشنایی ای که با عرفان دارم درین قبض اخیر راهگشا نیست، یکی دو خط که می خوانم نفسم پس می زند. نمی دانم با این حال روز اگر نیاز به مطالعه ی دقیق در ابعاد عمیق دین باشد چگونه این مهم را انجام دهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این احوالات منحصر به جنابعالی نیست. عرایضی در جلسه شنبه گذشته در این رابطه شد که خوب است به آن بحث رجوع شود. در ضمن اگر نگاهی به جواب سؤال شماره 35602 و به شرح غزل ۱۲۶ بفرمایید خوب است. موفق باشید

35616
متن پرسش

به نام خدا سلام و ادب: بنده متوجه هستم انسان ها مختار هستند و راه هدایت و ضلالت در مقابل آن ها مشخص است که یا شکرگذارند و یا کافر، یا راه هدایت را انتخاب می کنند یا راه ضلالت را، اما سوال بنده این است چرا یک فرد راه هدایت را انتخاب می کند و یکی راه ضلالت را؟ مگر نه اینکه معیار برتری افراد همین انتخاب هاست، پس باید علت این انتخاب ها درباره همه ی انسان ها در نسبت یکسانی باشد تا عدالت جاری شود، یعنی اگر بر فرض همه ی انسان ها شرایط کاملا یکسان در مقابل گناه از هر لحاظ را تجربه کنند، نسبت همه آن ها به گناه یکسان خواهد بود، همه به یک اندازه وسوسه خواهند شد و همه به یک اندازه به آن محبت یا تنفر خواهند داشت، در این صورت اگر انتخاب ها متفاوت باشد، معیار عادلی برای برتری خواهد بود، چون انتخاب آن‌ها به عوامل بیرونی مربوط نبوده و عوامل بیرونی همگی یکسان بوده اند بلکه به عاملی درون خود انسان باز می گردد، حال باید بپرسیم این علت اصلی تفاوت انتخاب ها چیست؟ اگر در قیامت در مقابل فرد گنهکار فردی را بیاورند که در شرایط او بوده و گناه نکرده، این سوال هست که چرا اولی گناه کرده و دومی گناه نکرده؟ علت گناهِ گروه گنهکار چیست؟ آیا محبت به گناه است؟ آیا ضعف در مقابل وسوسه ی گناه است؟ آیا سوء اراده است؟ و.... حال، علت همه این ها چیست؟ آیا خانواده است؟ آیا محیط است؟ آیا وراثت است ؟ آیا فضل و عدم فضل خداست؟ و یا امر دیگر است؟ آن علت اصلی چیست؟ این امر که علت گناه یا عدم گناه است، آیا اختیاری است یا غیر اختیاری؟ اگر غیراختیاری است که قطعا ملاک امتیاز بخشی به انسان ها نخواهد بود و اگر اختیاری است، دقیقا آن چیست؟ آیا از جانب خداست؟ که اگر از جانب خداست پس بازهم اختیاری نیست و اگر کاملا اختیاری و غیر موهبتی است، مگر بنده از خود چیزی دارد که نسبت متفاوتی با خدا را ایجاد کند و علت انتخاب او شود...؟ و اگر با توجه به عدالت الهی آن علت اصلی، برخاسته از خود انسان و جدای از خدا و عوامل بیرونی دیگر باشد، واقعا آن علت چیست؟ آن علتی که بنده می تواند بدون کمک خداوند ایجاد کند و همان، ملاک برتری یا عدم برتری او شود چیست؟ آن علت چیست که مرا گنهکار یا زاهد می کند؟ آن علت چیست که منِ انسان با آگاهی بیشتر نسبت به آن دقت کرده و مراقب باشم مرا به ورطه ی نابودی نکشاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ذاتاً مختار است و این حالت را هرکس در خود احساس می‌کند و علت انتخاب‌های متفاوت انسان‌ها به جهت نسبتی است که هر کس با خودش برقرار کرده و تعریفی که از خودش متصور است و پیامبران خدا آمدند تا او را که موجود مختاری است، متذکر شوند در انتخاب‌های خود متوجه ابعاد متعالی‌اش باشد و به همین جهت قرآن می‌فرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». موفق باشید

35615
متن پرسش

سلام و عرض ادب: سوالی داشتم من باب این موضوع که اینکه چگونه علت محرومیت از توفیقاتی که قبلا قسمتان می‌شد و الان از آن محروم می‌شویم را بفهمیم. اینکه قبلا گویا خیلی وصل بودیم به خدا و ائمه (ع) و الان انگار همه آن حب و توفیق گرفته شده. علت های معمول آن چه می‌تواند باشد چطور دوباره به آن حالت وصل برسیم و توفیقات را شامل حالمان کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن ایمان، مربوط به آن زمان بود و آن شرایط، و آن معارفی که به نور آن ایمان و آن شرایط توانستید انقلاب را تا اینجاها حفظ کنید. ولی باید متوجه باشید که هرچه حقیقت بیشتر جلوه کند، ظلمات نیز بیشتر از پیش ابعادِ ظلمانی خود را به میان می‌آورد تا ما باز با رجوع به اسلام با ایمانی عمیق‌تر خود را به صحنه آوریم. این‌جا است که ملاحظه کردید چرا حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آخر سال‌های عمر خود در تفسیر سوره حمد ما را متذکر ایمانی عرفانی و حِکمی نمود.
باور کنیم که برهوت در حال گسترش است، حال باید از خود پرسید آن ایمان، چه ایمانی است که در مقابل چنین برهوتی تاب مقاومت دارد؟ جز همان ایمانی است که حضرت امام خمینی خیلی زود در آثاری مانند «مصباح الهدایه» و «شرح دعای سحر» متذکر آن شدند. وقتی امری چون انقلاب اسلامی در اوج ایمان و عرفان در این تاریخ به ظهور آید، ایمانی باید در صحنه جان‌ها طلوع کند که متوجه حقیقت این رخداد توحیدی باشد وگرنه انسان گرفتار ریزش‌هایی همچون مهدی نصیری‌ها خواهد شد. موفق باشید   

 

35595
متن پرسش

سلام بر استاد بزرگوار: حقیقتا ما در این مدت اندک زندگی که داشتیم الحمدلله به فضائلی نائل شدیم و بسیار دین مطالعه کردیم و با اشخاص دینی هم صحبتی داشتم حقیقتا سوالی هست که در طی این سال ها ذهن بنده را درگیر کرده و از هر کسی که پرسیدیم جواب صحیح و منطقی ندادند و سوال ما این است که داستان این ظلمت در دنیا چیه؟ چرا مومنان در معرض امتحان هستند و دلایل این امتحانات چیه؟ امتحان که مشکلی نداره اما چرا امتحان از سطح ما بالاتر است و در سطح نفس ما نیست دلیل این چیه؟ مگر چه گناهی مرتکب شدیم که باید با امتحاناتی بالاتر از نفس خود مواجه شویم؟ چرا خداوند به ما تخفیف نمی‌دهد و امتحانات روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود و هیچ کسی نمی‌تواند ما رو توجیه کند که دلیل این چیست؟ آن اشخاصی که پول ندارند گناهشان چیست؟ این اشخاص چه کرده اند که به زجرکش بودن محکوم شده اند؟ چرا سعادت در دنیا و آخرت از این اشخاص محروم است؟ آیا نمی‌شد که امتحانات درجه امتحانات اللهی پایین تر باشد و خداوند در حق ما کمی تخفیف بدهد. در خیلی از سایت ها رفتم و صحبت کردم جواب آنها منطقی نبود و بنابراین به شما مراجعه کردم بابت پاسخگوییتون هم بسیار ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع امتحان الهی، بحث بسی بسیار گسترده است. آری! مسلماً امتحانات الهی در نسبت تعالی انسانها به میان می‌آید تا استعدادهای نهفته آن‌ها شکوفا شود و لازمه چنین حضوری آن است که انسان‌ها خودشان میدان را برای امتحان‌های الهی گشوده باشند و این غیر از آنانی است که خود را گرفتار آرزوهای دنیایی کرده باشند و سپس گمان کنند خداوند باید جواب آن آرزوها را بدهد. در حالی‌که امتحان الهی در مسیر حرکتهای توحیدی شکل می‌گیرد و موجب تعالی می‌شود وقتی ایمان در میان باشد. این اهل ایمان‌اند که می‌یابند چه اندازه امتحانات انسان‌سازند و به گفته جناب شیخ بهائی: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ / گردِ گله توتیای چشم گرگ». آری! خداوند از طریق این نوع سختی‌ها وقتی در بستر ایمان الهی پیش آید انسان را از جهان روزمرّگی‌ها به جهانی بسی گسترده‌تر می‌برد امری که بنده تصور می‌کنم در دل سختی‌های موجود که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده است در حال تحقق است و این البته جدای از چپاول‌هایی است که رانت‌خواران پیش آورده‌اند و رسواییِ بزرگی را در همین دنیا برای خود رقم زده‌اند.
  و از این نکته نیز نباید غافل بود که وقتی باورها تنها در محدوده مفاهیمی که حکایت از وجودِ حقیقت می‌کنند در میان باشد، حقیقت گم می‌شود و شور زندگی حقیقی که با اُنس با حقیقت در جلوه‌ها و مظاهر مختلفش به  میان می‌آید ، به حاشیه می‌رود و جای آن را روزمرگی‌های سرد و تکراری می‌گیرد و امتحانات الهی که زمینه کمال انسان است به رنج‌های غیر قابل تحمل تبدیل می‌گردد، در این فضا نیست‌انگاری رخ می‌نماید، زیرا انسان نتوانست خود را طوری احساس کند که در میدان امتحانات الهی نسبت او با حقیقت در میان باشد. موفق باشید    

 

35591
متن پرسش

به نام خدا، آیا ممکنه بدون اینکه در استقرار بالحق و به سوی حق بود خیری به خود و دیگری رساند؟ جهان غرب چون جهان مُرده و بی حیاته هر نشاطی اعم از نشاط کودکان و جوانان رو می‌بلعه چون تشنه حیاته و از بس نیازمنده میلیون ها حیات خدادادی آدمایی که هنوز با بدیهای جهان مدرن آشنا نیستند را مثل چاله ای فضایی در خود میکشه و حروم می کنه پس هرکس بخواد تو این جهان 'زنده' باشه یا حتی خیری به دیگری برسونه از درون خشک میشه و بجای قدردانی صد زخم کاری به او میزنه و در لای زخم ها دانه های شرارت میکارن تا شیطان در هر بخش از نَفسِ آدم خودش رو بدست مای ضعیف و ناتوان و ناآگاه پرورش بده، این حالتی برای آدم ایجاد میکنه که خودخواه و سرافکنده بشه و به'تنهایی' سوق پیدا کنه یا حتی حس کنه چاره ای جز بردگی دیگران رو نداره یا اما جَری و دریده شه تا شاه گرگی توانمند برای انتقام جویی شه! چه انتقامی وقتی مثل همانهایی شدی که به تو زخم زدند یا چه چاره وقتی دست و پات رو بستند در قفس ضعیف و حقوق آزادیت رو ازت گرفتند به چه جرمی برده ای؟ چرا هرچه کنی بد میشه؟! آیا خدا که همواره از نظام کفر با نظام ایمانی برتری برای بندگانش با جهانی در مقابل اینی که دیدیم حاضره به ما معنای حضور بهتر در جهان توحیدی را نمیخوان بدن؟ که تمام کارهامون درست شه و اگر خیری برسونیم زنده تر میشیم و اگر از شری بگریزیم به سوی خدا پس احساس رسیدن به آغوش او کنیم و امیدوار باشیم؟ بله جهانی تازه تر و وسیع تر در ادامه توحید همیشه جاودان اما با تجلیات مناسب روز هنوز هم هست و دائم می آید. خدا شهدای ما را از انانیت و خطرهای عظیم و بی جایی و ضعف آزاد کرد و به خودش قائم و در بهشت ها حاضر کرد چون اگر کسی در بهشت نباشه و در سمت و سوی خدا نباشه و افعال و رفتارش معنای زندگی جاودان و مطمئن نده نمیتونه به خودش و دیگری خیری به حقیقتِ درست ترین خیرها برسونه، اونقدر جاودان و مطمئن و زنده که دیگران رو به زندگی جاری و تمام نشدنی بهره مند کنه. به همین خاطر بهشت های شهدا با بهشت های تنهای خودکامان که او هم پسندیده خدا و مقبول و معقول و درسته فرق داره چون شهید یعنی کسی که بیش از دیگران توانایی از خودگذشتگی داشت و دست پرورده خداست هستند. اگر می‌تونستم برگردم به گذشته برای استقرار بیشتر در این حیات می‌رفتم اما در راه بودن برای رسیدن از روی بیچارگی بود پس اگه خدا پسندیده و چاره دیگه ای نبود و من ناتوان بودم و هستم از اراده و تقدیری برای خود و دیگری، از خدا میخوام ما رو تسلیم هرآنچه برای ما تقدیر کرد و خواستن تقدیرات بهتر از خودشون قرار بدهند ان شاء الله. صد نوع فکر کردم اما نفهمیدم چرا مومنین بخوان جایگاهی در اجتماع داشته باشن از روی برتریِ تواَم با تحقیر مردم و اداره امورات مردم و تصمیم گیری برای دیگران مثل پادشاهان مغرور و ظالم؟! جامعه ایمانی یعنی استقرار در دینی که در او غرقی و با حضور در بهشتِ قیامت تنها میتونی خودت رو معنی کنی تا خودخواه و منجمد و گندیده و بدخُلق نشی و به دیگران ظلم نکنی! هرچه کم تر از این قطع به یقین ظالم خواهی بود پس چرا تا به قیامت که مبداء زندگیه و قبلش منفی هر آمادگیه بخوایم هَر اراده ای بکنیم؟! پس با یافتن جایگاه برتر قیامتی خود در اراده های اجتماعی خدا که توسط اولیای الهی مثل حاج قاسم و حضور در اوامر رهبر انقلاب حفظه الله هست فهمیدیم جای ما کجاست و باید به استقرار در همواره جدید تر خود در آن فکر کنیم. خدایا تا سرو ته ما را در قیامت ننشوندی تا از هزار جهل و مارهای درونی و گمراهی و حماقت آزاد نشدیم به ما اراده ای برای هرکار اساسی و مهم نده هرچند اختیار داریم پس ما را هدایت فرما. خدایا مدتهاست منتظرم به بندگی همواره به سوی تو برسم پس بفرما چه چیز تو را راضی خواهد کرد ای کسی که در این روزگار بیش از هر چیزی هستی در روزگاری که اتفاقا کم یاب ترینی بخاطر جهان گمشدگانِ احمقِ خودخواه و ظالم که مردمان جهان را به بند کشیدند و خون حیاتی آنها را می‌مکند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم‌ترین نکته همین است که متوجه شویم جایگاه ما کجاست و در این مسیر است که به جهت درک حقیقت، تواضع و خوش‌بینی و خوش‌خُلقی و واقع‌بینی برایمان پیش می‌آید و زندگی با سادگیِ تمام به ظهور می‌رسد. موفق باشید

35583
متن پرسش

سلام استاد گرامی: بنده احساس می‌کنم که نمازهایم قبول نیست، زیرا اگر قبول بود من رو از زشتیها باز می‌داشت، در حالی که یه مدت هست شدم فردی بسیار عصبانی، پرخاشگر، بد اخلاق،بد عنق و... دارای رذیلت های زشت اخلاقی بسیار شدم، تمامی افرادی که منتظر دیدار من بودند، الان ازم متنفر شدند حتی زن و فرزندان خودم. و من این حس دورکشی رو کامل احساس می‌کنم. الان به هیچ عنوان ناامید نیستم از زندگی ولی هرکاری می‌کنم درست نمیشم. با این اوصافی که در من ایجاد شده از آخرتم بیشتر می‌ترسم چون اگر عمل صالحی هم داشته باشم پوچ شده. لطفاً راهکاری به من نشان دهید که از همه نظر درست بشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس بالاخره باید به فکر این باشید که نماز بخوانید و برای خواندن نماز، مقدمات توحیدی و روحی آن را با رجوع به شرح حدیث «جنود عقل و جهل » که حضرت امام خمینی تدوین کرده‌اند فراهم نمایید. موفق باشید

35573
متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام: در یکی از سخنرانی های حضرتعالی راجع به عقل و جهل فرمودید که آخرین چیزی که از قلب صدیقین خارج می شود حب آبرو است. پرسشم این است که آیا ما در جمع هایی که بعضاً ما را خیلی تحویل می‌گیرند در بین رفقا و یک پرستیژ خاصی داریم آیا مجاز هستیم که بعضاً با بعضی از کارها که خارج از شرع نباشد. مثلاً یک شوخی سبک عمدی کمی از غرور و منیت خودمون کم کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی که مشهورند به سالکانِ خراباتی، همین روش را پیشه می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی